فلسفه یازدهم - سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی

Document Details

CredibleZinnia796

Uploaded by CredibleZinnia796

1403

محمد مهدی اعتصامی, فخری ملکی, حمید پارسانیا, علی شیروانی, محمد فنایی اشکوری, رسول برجیسیان, سعید انواری, مهدی رئ

Tags

فلسفه معرفتشناسی انسانشناسی مطالعات اجتماعی

Summary

کتاب فلسفه یازدهم، توسط سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی ایران، در سال 1403، درباره چیستی فلسفه و مسائل پیرامونی آن، معرفتشناسی و انسانشناسی است. کتاب حاوی نکات تاریخی و معرفی فیلسوفان مختلف است.

Full Transcript

‫ــــم‬ ‫لــــی ُم َح َّمــــ ٍد َو آلِ ُم َح َّمــــ ٍد َو َع ِّج ْ‬ ‫ــــل َف َر َج ُه ْ‬ ‫ـــــل َع ٰ‬ ‫اَللّٰ ُه َّ‬ ‫ــــم َص ِّ‬ ‫فلسف...

‫ــــم‬ ‫لــــی ُم َح َّمــــ ٍد َو آلِ ُم َح َّمــــ ٍد َو َع ِّج ْ‬ ‫ــــل َف َر َج ُه ْ‬ ‫ـــــل َع ٰ‬ ‫اَللّٰ ُه َّ‬ ‫ــــم َص ِّ‬ ‫فلسفه (‪)1‬‬ ‫رشتههای ادبیات و علوم انسانی   ـ علوم و معارف اسالمی‬ ‫پایۀیازدهم‬ ‫دوره دوم متوسطه‬ ‫وزارت آموزش و پرورش‬ ‫سازمان پژوهش و برنامه‌ريزي آموزشي‬ ‫فلسفه   (‪ )1‬ـ پایۀ یازدهم دورۀ دوم متوسطه ـ ‪111226‬‬ ‫نام کتاب‪:‬‬ ‫سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی‬ ‫پدیدآورنده‪:‬‬ ‫دفتر تألیف کتابهای درسی عمومی و متوسطه نظری‬ ‫مدیریت برنامهریزی درسی و تألیف‪:‬‬ ‫محمد  مهدی اعتصامی‪ ،‬فخری ملکی‪ ،‬حمید پارسانیا‪ ،‬علی شیروانی‪ ،‬محمد فنایی اشکوری‪،‬‬ ‫شناسه افزوده برنامهریزی و تألیف‪:‬‬ ‫رسول برجیسیان‪ ،‬سعید انواری‪ ،‬مهدی رئیسی و حمیده انصاری (  اعضای شورای برنامهریزی‬ ‫و تألیف) ـ حمیدرضا سلمانی (ویراستار)‬ ‫اداره ّ‬ ‫کل نظارت بر نشر و توزیع مواد آموزشی‬ ‫مدیریت آماده‌سازی هنری‪:‬‬ ‫احمدرضا امینی (مدیر امور فنی و چاپ) ـ جواد صفری (مدیر هنری و طراح  گرافیک)ـ‬ ‫شناسه افزوده آمادهسازی‪:‬‬ ‫مهال مرتضوی (صفحهآرا) ـ زهره برهانی زرندی‪ ،‬سیدهفاطمه محسنی‪ ،‬زهرا رشیدیمقدم‪،‬‬ ‫فاطمهصغری ذوالفقاری‪ ،‬سپیده ملکایزدی و حمید ثابتکالچاهی (امور آمادهسازی)‬ ‫تهران‪ :‬خیابان ایرانشهر شمالی ـ ساختمان شمارۀ ‪ ٤‬آموزش و پرورش (شهید موسوی)‬ ‫نشانی سازمان‪:‬‬ ‫تلفن‪٩ :‬ـ‪ ،٨٨٨٣١١٦١‬دورنگار‪ ،٨٨٣٠٩٢٦٦ :‬کد پستی‪١٥٨٤٧٤٧٣٥٩ :‬‬ ‫وبگاه‪ www.chap.sch.ir :‬و ‪www.irtextbook.ir‬‬ ‫شرکت چاپ   و  نشر کتاب های درسی ایران‪ :‬تهران ـ کیلومتر ‪ ١٧‬جادۀ مخصوص کرج ـ‬ ‫ناشر‪:‬‬ ‫خیابان ‪( ٦١‬داروپخش) تلفن‪  ٥ :‬ـ ‪ ،٤٤٩٨٥١٦١‬دورنگار‪ ،44985160 :‬صندوق پستی‪:‬‬ ‫‪١٣٩‬ـ  ‪٣٧٥١٥‬‬ ‫شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران «  سهامی خاص»‬ ‫چاپخانه‪:‬‬ ‫چاپ هفتم ‪1403‬‬ ‫سال انتشار و نوبت چاپ‪:‬‬ ‫شابك ‪   5‬ـ ‪  3136‬ـ ‪05‬ـ ‪ 964‬ـ ‪978‬‬ ‫‪ISBN 978  -  964  -  05   -3136   -5‬‬ ‫قانون ع ّلیت و معلولیت که هرگونه‬ ‫شناختی بر آن استوار است معقول‬ ‫است نه محسوس؛ و ادراک معانی‬ ‫ک ّلی و نیز قوانین ک ّلی که هرگونه‬ ‫استدالل بر آن تکیه دارد معقول‬ ‫است نه محسوس‪.‬‬ ‫امام خمینی « ُق ِّد َ‬ ‫سسِ ُّر ُه»‬ ‫کلیۀ حقوق مادی و معنوی این کتاب متعلق به سازمان پژوهش و برنامه ریزی‬ ‫آموزشی وزارت آموزش و پرورش است و هرگونه استفاده از کتاب و اجزای آن‬ ‫به صورت چاپی و الکترونیکی و ارائه در پایگاه های مجازی‪ ،‬نمایش‪ ،‬اقتباس‪،‬‬ ‫تلخیص‪ ،‬تبدیل‪ ،‬ترجمه‪ ،‬عکس برداری‪ ،‬نقاشی‪ ،‬تهیه فیلم و تکثیر به هر شکل‬ ‫و نوع‪ ،‬بدون کسب مجوز از این سازمان‪ ،‬ممنوع است و متخلفان تحت پیگرد‬ ‫قانونی قرار می گیرند‪.‬‬ ‫فهرست‬ ‫‪ 58‬درس ‪ : 8‬نگاهی به تاریخچه معرفت‬ ‫فصل ‪ :1‬فلسفه و ابعاد آن‬ ‫‪1‬‬ ‫الف) دورۀ یونان باستان‬ ‫‪59‬‬ ‫‪ 2‬درس ‪ :1‬چیستی فلسفه‬ ‫ب) دورۀ شکوفایی فلسفه در جهان اسالم و ایران‬ ‫‪61‬‬ ‫انسان و تفکر‬ ‫‪4‬‬ ‫ج) دورۀ جدید اروپا‬ ‫‪63‬‬ ‫دو مرتبه از تفکر‬ ‫‪5‬‬ ‫دو جریان فکری در دورۀ جدید اروپا‬ ‫‪64‬‬ ‫دانش فلسفه‬ ‫‪6‬‬ ‫حرکت به سوی تجربه گرایی مطلق‬ ‫‪65‬‬ ‫واژۀ فلسفه‬ ‫‪7‬‬ ‫رشد اندیشۀ نسبی گرایی‬ ‫‪66‬‬ ‫ویژگی های فلسفه‬ ‫‪8‬‬ ‫ظهور پراگماتیسم‬ ‫‪67‬‬ ‫‪ 12‬درس ‪ :2‬ریشه و شاخه های فلسفه‬ ‫فصل ‪ :3‬انسان‬ ‫‪69‬‬ ‫بخش اصلی و ریشه ای فلسفه‬ ‫‪13‬‬ ‫شاخه های فلسفه‬ ‫‪14‬‬ ‫‪ 70‬درس ‪ : 9‬چیستی انسان (‪)1‬‬ ‫حقیقت انسان چیست؟‬ ‫‪71‬‬ ‫‪ 19‬درس ‪ :3‬فلسفه و زندگی‬ ‫معنای زندگی‬ ‫‪21‬‬ ‫‪ 76‬درس ‪ : 10‬چیستی انسان (‪)2‬‬ ‫برخی فواید تفکر فلسفی‬ ‫‪22‬‬ ‫دیدگاه فیلسوفان مسلمان دربارۀ حقیقت انسان‬ ‫‪78‬‬ ‫از جانب باال‬ ‫‪79‬‬ ‫‪ 28‬درس ‪ :4‬آغاز تاریخی فلسفه‬ ‫حقیقت نورانی نفس‬ ‫‪80‬‬ ‫فلسفه در یونان‬ ‫‪30‬‬ ‫تا بی نهایت‬ ‫‪81‬‬ ‫سوفیست ها‬ ‫‪34‬‬ ‫‪ 83‬درس ‪ : 11‬انسان‪ ،‬موجود اخالقگرا‬ ‫‪ 36‬درس ‪ : 5‬زندگی بر اساس اندیشه‬ ‫فعل طبیعی و فعل اخالقی‬ ‫‪85‬‬ ‫سقراط در برابر دادگاه‬ ‫‪39‬‬ ‫برخی دیدگاه ها در معیار فعل اخالقی‬ ‫‪86‬‬ ‫فصل ‪ :2‬معرفت و شناخت‬ ‫‪43‬‬ ‫کتابشناسی‬ ‫‪94‬‬ ‫‪ 44‬درس ‪ : 6‬امکان شناخت‬ ‫چیستی معرفت‬ ‫‪46‬‬ ‫امکان معرفت‬ ‫‪47‬‬ ‫پیشرفت پیوستۀ دانش انسان‬ ‫‪48‬‬ ‫‪ 50‬درس ‪ : 7‬ابزارهای شناخت‬ ‫‪.1‬حس‬ ‫‪51‬‬ ‫‪.2‬عقل‬ ‫‪52‬‬ ‫‪.3‬قلب‬ ‫‪54‬‬ ‫پیشگفتار‬ ‫دانش آموزان عزیز‪ ،‬سالم‬ ‫کتابی که در پیش رو دارید‪ ،‬به منظور همسوسازی کتاب های درسی دورۀ متوسطه با اهداف برنامۀ درسی ملی تألیف شده است و‬ ‫هدف اصلی آن تقویت تفکر فلسفی و توانایی شما در حل مسائل فلسفی با توجه به نظرات فیلسوفان بزرگ و صاحب نام می باشد‪.‬‬ ‫شایسته است هنگام مطالعه این کتاب به نکات زیر توجه داشته باشید‪:‬‬ ‫‪ 1‬در برنامۀ جدید درس های منطق و فلسفه‪ ،‬درس منطق در سال دهم و درس فلسفه(‪ )١‬در سال یازدهم و درس فلسفه (‪ )٢‬در‬ ‫سال دوازدهم تدریس می شود‪.‬درس منطق مهارت تفکر و درست اندیشیدن را تقویت می کند و آمادگی الزم را برای ورود‬ ‫فلسفه فراهم می سازد‪.‬‬ ‫‪  2‬این کتاب در بستری موضوعی ـ تاریخی تألیف شده تا در ضمن طرح موضوعات اساسی فلسفه‪ ،‬چگونگی فرایند و شکلگیری‬ ‫دیدگاههای مربوط به هر موضوعی نیز تبیین گردد و با نقادی و مقایسۀ دیدگاهها‪ ،‬فرصت تفکر و اندیشهورزی نیز به دست آید و قدرت‬ ‫انتخاب و ارزیابی تقویت گردد‪.‬‬ ‫‪ 3‬این کتاب شامل سه بخش است‪.‬بخش ا ّول دربارۀ ماهیت فلسفه و مسائل پیرامونی آن است‪.‬بخش دوم مسائل مربوط به‬ ‫معرفتشناسی را طرح میکند‪.‬معرفتشناسی یکی از زیرمجموعههای اصلی فلسفه است و فیلسوفان‪ ،‬نظرات گوناگونی دربارۀ‬ ‫مسائل آن بیان کردهاند‪.‬بخش سوم دربارۀ انسانشناسی و فلسفۀ اخالق است‪.‬این موضوع یکی از شاخههای مهم فلسفه است‬ ‫که امروزه از اهمیت خاصی برخوردار است و تفکر در آن به انتخاب شکل و سبک زندگی کمک میکند‪.‬‬ ‫‪ 4‬آموزش درس باید در فضایی فعال و با مشارکت و همکاری شما اتفاق بیفتد تا مهارت تفکر در مسائل فلسفی تقویت گردد‪.‬‬ ‫به همین جهت در متن هر درس تعدادی فعالیت پیش بینی شده که به صورت گروهی یا انفرادی انجام می شود‪.‬برخی از این‬ ‫فعالیت ها مقدمۀ ورود به متن یا ادامه متن و نتیجه گیری از متن می باشد و بدون انجام آنها‪ ،‬متن درس به خوبی فهمیده نمی شود‪.‬‬ ‫لذا بخشی از نمرۀ مستمر به انجام این فعالیت ها اختصاص دارد‪.‬فعالیت هایی که واگرا هستند و جواب معین ندارند‪ ،‬با عالمت *‬ ‫مشخص شده اند‪.‬در آزمون های کتبی و آزمون های سراسری نباید از این فعالیت ها سؤال طراحی شود‪.‬‬ ‫‪  5‬در حاشیۀ کتاب‪ ،‬موارد متنوعی از قبیل معرفی فیلسوفان‪ ،‬آشنایی با آثار آنها و نکاتی که جنبۀ تکمیلی نسبت به درس دارند آمده‬ ‫است‪.‬شایسته است در هنگام تدریس و مطالعۀ درس‪ ،‬حاشیه ها نیز مطالعه شود تا دانش عمومی شما نسبت به محتوای درس‬ ‫افزایش یابد‪.‬طرح سؤال از این حاشیه در امتحانات پایانی و آزمون های سراسری ممنوع است‪ ،‬زیرا مربوط به دانش اضافی است‬ ‫و محتوای الزامی محسوب نمی شود‪.‬‬ ‫‪ 6‬هر درس معمو ًال با یک داستان کوتاه که چند پرسش در پایان آن آمده‪ ،‬آغاز شده تا ذهن شما را به سوی مسئله اصلی درس سوق‬ ‫دهد‪.‬الزم است که درس با همین سبک و سیاق شروع شود تا مسیر اصلی درس گم نشود و همین مسیر تا پایان حفظ گردد‪.‬‬ ‫‪ 7‬ارزشیابی مستمر شامل موارد زیر است‪:‬‬ ‫توانایی در انجام فعالیت های داخل درس و حین تدریس‬ ‫پاسخ به سؤال های دبیر‬ ‫مشارکت در حین تدریس یا فعالیت های فوق برنامه‬ ‫توانایی در انجام فعالیتهای پایانی (بهکار ببندیم و تحقیق)‬ ‫‪  8‬این کتاب نباید در کالس به روش روخوانی تدریس شود‪ ،‬گرچه دبیران محترم می توانند به صالحدید خود بخش هایی از هر‬ ‫مبحث را که مهم و ضروری می دانند (مانند داستان های ا ّول درس) بخوانند و نکات تأکیدی مربوط به آن متن را توضیح دهند‪.‬‬ ‫‪  9‬ضروری است که این کتاب فقط توسط دبیر مربوط به درس فلسفه تدریس شود و در صورتی که در برخی مدارس‪ ،‬دبیر‬ ‫متخصص در دسترس نباشد‪ ،‬دبیری که مطالعۀ جدی در این حوزه داشته و توانایی او مورد ارزیابی دقیق قرار گرفته‪ ،‬برای‬ ‫تدریس انتخاب گردد‪.‬‬ ‫‪ 10‬خواهشمند است نظرات و پیشنهادهای خود را دربارۀ این کتاب از طریق رمزینه سریع پاسخ ارسال فرمایید‪.‬‬ ‫نظرسنجیکتابدرسی‬ ‫گروه فلسفه و منطق الزم می داند از دبیرخانه کشوری فلسفه و منطق و دبیرانی که در اعتبارسنجی و رفع نقایص این کتاب‬ ‫همکاری داشته اند‪ ،‬تشکر و قدردانی کند‪.‬‬ ‫فلسفه و ابعاد آن‬ ‫‪1‬‬ ‫چیستی فلسفه‬ ‫قبل از اینکه از چیستی فلسفه با شما سخن بگوییم‪ ،‬خوب است دربارۀ چند مورد از مسئله هایی‬ ‫که همواره در پیرامون ما مطرح است و شما نیز بسیاری از اوقات به آنها توجه کرده اید‪ ،‬گفت وگو‬ ‫کنیم و توانایی خود را در این قبیل گفت وگوها بیازماییم‪.‬‬ ‫‪ 1‬از هر کسی بپرسید که چقدر به حفظ زمین اه ّمیت می دهی‪ ،‬می گوید‪ :‬حفظ زمین اه ّمیت‬ ‫ویژه دارد‪.‬با این وجود دانشمندان می گویند تنها موجودی که زمین را تهدید می کند‪ ،‬نوع‬ ‫بشر است؛ آنان می گویند بشر از طریق ایجاد جامعه های صنعتی مصیبت های بزرگی‬ ‫برای محیط زیست پدید آورده است‪ ،‬در همین صد سال اخیر نسل میلیون ها گیاه و حیوان‬ ‫منقرض شده و دیگر خبری از آنها نیست‪.‬‬ ‫مقصر است؟‬ ‫آیا اصوالً نوع بشر در تخریب زمین ّ‬ ‫مگر انسان چه خصوصیتی دارد که چنین می کند؟‬ ‫نظر شما در این باره چیست؟‬ ‫‪ 2‬از هر کسی دربارۀ عدالت بپرسید‪ ،‬خواهد گفت مهمترین عامل دوام و بقای جامعه عدالت‬ ‫است‪.‬در عین حال همۀ جوامع در طول تاریخ از بیعدالتی در رنج بوده و بسیاری از مردم‬ ‫برای رسیدن به عدالت فداکاری کردهاند اما به آن نرسیدهاند‪.‬اندیشمندان در پی آن بودهاند‬ ‫که بدانند چرا این تناقض در گفتار و عمل افراد وجود دارد‪.‬در اینباره نظرهایی هم دادهاند‪.‬‬ ‫ا ّما واقع ًا ریشۀ این تناقض در کجاست؟‬ ‫آیا انسان ها با آن چیزی که دوست دارند‪ ،‬دشمنی می ورزند و از آن فرار می کنند؟‬ ‫آیا شما می توانید به این سؤال ها پاسخ قانع کننده بدهید؟‬ ‫‪2‬‬ ‫‪ 3‬برخی می گویند نظریه های علمی پیوسته تغییر می کنند؛ برای مثال زمانی دانشمندان عقیده داشتند که هر‬ ‫جسمی یک حقیقت تو ُپر و متصلی است که اشیای ریز هم نمی توانند از آن عبور کنند‪.‬در قرن بیستم گفتند‬ ‫اجسام از اتم های بسیار کوچکی تشکیل شده که با چشم قابل دیدن نیست‪.‬آن اتم ها هم از دو هسته و‬ ‫الکترون تشکیل شده و الکترون به دور هسته می گردد‪ ،‬چیزی شبیه به منظومۀ شمسی‪.‬پس فاصلۀ زیادی‬ ‫میان الکترون و هسته هست و در این فاصله چیزی نیست‪.‬پس اجسام‪ ،‬اشیای متصل و تو ُپر نیستند‪.‬بعدها‬ ‫معلوم شد که عالوه بر ماده‪ ،‬انرژی هم وجود دارد و ماده و انرژی‪ ،‬با هم عالم طبیعت را می سازند‪.‬اینان‬ ‫می گویند ممکن است دانشمندان در آینده به هر چیز دیگری معتقد شوند‪.‬‬ ‫راستی‪ ،‬آیا جریان علم مبتنی بر احتماالت پیش می رود؟‬ ‫پس حقیقت چگونه به دست می آید؟‬ ‫ً‬ ‫نظر شما در این باره چیست؟ آیا خودتان هم قبال در این مسائل اندیشیده اید؟‬ ‫این قبیل سؤال ها در کدام علم باید بررسی شوند؟‬ ‫انسان در زندگی روزانۀ خویش‪ ،‬معموالً با مسئله هایی روبه رو می شود و به‬ ‫ّ‬ ‫حل آنها می پردازد‪ ،‬از قبیل اینکه‪ :‬امروز چه لباسی بپوشم‪ ،‬کدام کار را ا ّول انجام‬ ‫دهم‪ ،‬چه غذایی بخورم و دربارۀ کارم با چه کسی مشورت کنم‪.‬‬ ‫ا ّما در میان انبوه افکار و اندیشه های روزانه‪ ،‬گاه و بی گاه سؤال های خاصی‬ ‫خودنمایی می کنند که می توانند ساعاتی طوالنی ما را به خود مشغول سازند و‬ ‫به تفکر وادار نمایند‪ ،‬از قبیل اینکه‪ :‬مقصود ما از آزادی چیست؟ از برابری چه‬ ‫منظوری داریم؟ آیا اصوالً می توان آزادی را با برابری جمع کرد؟ اگر هرکس آزاد‬ ‫باشد هر طور که می خواهد زندگی کند‪ ،‬آیا نتیجه این نخواهد شد که آدم ها در‬ ‫وضعیت نابرابر قرار گیرند؟ چرا درد و رنج هست؟ خوشبختی و سعادت در گرو‬ ‫چیست؟ آیا می توان به آن رسید؟ سرانجام ِ ما انسان ها چه می شود؟ آغاز و انجام‬ ‫جهان چگونه است؟ عشق و دوستی چطور؟ آیا اینها امور واقعی و مقدس اند؟‬ ‫یا امور خیالی و ذهنی؟ اصوالً انسان و حقیق ِ‬ ‫ت انسانی چیست؟ آیا اختیار دارد یا‬ ‫مجبور است؟ چه هدفی را باید در دنیا دنبال کرد؟‬ ‫‪3‬‬ ‫مقایسه *‬ ‫‪ 1‬آیا میان این قبیل سؤال ها و سؤال های مربوط به زندگی روزمره‪ ،‬تفاوتی می بینید؟‬ ‫می توانید آن تفاوت را ذکر کنید؟‬ ‫‪.........................................................................................................................................................‬‬ ‫‪.........................................................................................................................................................‬‬ ‫‪ 2‬به نظر شما از میان سؤال هایی که مطرح شد‪ ،‬کدام یک مهم تر است؟ (تا سه مورد را‬ ‫انتخاب کنید‪).‬‬ ‫‪.........................................................................................................................................................‬‬ ‫‪.........................................................................................................................................................‬‬ ‫‪ 3‬آیا سؤال های مهم تر و اساسی تری نیز به نظر شما می رسد که قابل طرح باشد؟ چند‬ ‫مورد را ذکر کنید‪.‬‬ ‫‪.........................................................................................................................................................‬‬ ‫‪.........................................................................................................................................................‬‬ ‫انسان و تفکر‬ ‫یکی از ویژگی های انسان پرسشگری است‪.‬کودکان در همان سنین ابتدایی از حوادث پیرامون‬ ‫خود سؤال می کنند و کنجکاوی خود را با گفتن کلمۀ «چرا» به پدر و مادر خود نشان می دهند‪.‬‬ ‫هر سؤالی که برای ما پیش می آید‪ ،‬گویای آن است که چیزی را نمی دانیم و به دنبال دانستن آن‬ ‫هستیم‪.‬همین که از خود می پرسیم «  امروز به کجا باید بروم به کتابخانه یا به ورزشگاه و یا ‪...‬؟»‬ ‫بدین معناست که هنوز نمی دانیم کدام را باید انتخاب کنیم و به دنبال دانستن آن هستیم‪.‬‬ ‫تفکر‪ ،‬واسطۀ رسیدن انسان از مجهوالت به معلومات و از پرسش ها به پاسخ هاست‪.‬با قدرت‬ ‫تفکری که خداوند در وجود ما قرار داده‪ ،‬پاسخ سؤال ها را می یابیم و امور روزانۀ خود را سامان‬ ‫می دهیم‪.‬لذا می توان گفت که بدون تفکر کاری از انسان ساخته نیست‪.‬مراحل اندیشه ورزی و‬ ‫تفکر در انسان به صورت زیر است‪:‬‬ ‫روبه رو شدن با‬ ‫رسیدن به پاسخ‬ ‫تفکر در اندوخته ها‬ ‫طرح سؤال‬ ‫مسئله‬ ‫‪4‬‬ ‫مراحل تفکر‬ ‫تا زمانی که انسان با همان سؤال های معمولی و روزانه روبه روست و به دنبال پاسخ آنهاست‪،‬‬ ‫در مرحلۀ ا ّول تفکر قرار دارد که می توان آن را « تفکر غیرفلسفی» نامید‪.‬ا ّما اگر انسانی از این‬ ‫مرحلۀ تفکر عبور کرد و با جدیت و پیوسته به سؤال های دستۀ دوم پرداخت‪ ،‬وارد مرتبه دوم تفکر‬ ‫شده که می توان آن را «  تفکر فلسفی» نامید‪1‬؛ این انسان‪ ،‬ممکن است یک کارگر یا فیزیک دان‬ ‫یا پزشک یا دانشجو و دانش آموز باشد‪ ،‬ا ّما همین که وارد این وادی شد و چنین پرسش هایی را‬ ‫جدی گرفت و به دنبال یافتن پاسخ برآمد‪ ،‬در حال تمرین «تفکر فلسفی» است‪.‬مراحل تفکر‬ ‫فلسفی نیز به صورت زیر است‪:‬‬ ‫رجوع به معلومات و تفکر‬ ‫رسیدن به دریافت فلسفی‬ ‫روبهرو شدن با مجهولها و‬ ‫در اندوخته ها و انتخاب‬ ‫طرح پرسش های فلسفی‬ ‫و تحقق شناخت و معرفت‬ ‫مسئلههایفلسفی‬ ‫معلومات مناسب با سؤال‬ ‫مالصدرا‪ ،‬فیلسوف بزرگ اسالمی‪ 2‬مشغول بودن به امور عادی زندگی و تفکر در آنها را‬ ‫« فطرت ا ّول» و ورود به آن پرسش های اساسی و تفکر در آنها را « فطرت ثانی»‪ ،‬یعنی فطرت‬ ‫دوم می نامد‪.3‬وی ماندن در فطرت ا ّول را شایستۀ انسان نمی داند و از انسان ها می خواهد که‬ ‫بکوشند از فطرت ا ّول عبور کنند و به فطرت ثانی که مرحله ای برتر و عالی تر است‪ ،‬برسند‪.‬‬ ‫خود   ارزیابی *‬ ‫مالصدرا‪ ،‬فیلسوف بزرگ قرن دهم و یازدهم هجری‪ ،‬می گوید مردم بر دو دسته اند‪:‬‬ ‫«واقف»   (ایستاده) و «سائر»   (رونده)‪«.‬واقف» کسی است که‬ ‫به همین دانش ظاهری دلخوش کرده و متو ّقف شده و دروازۀ‬ ‫جهان بزرگ و برتر به رویش گشوده نشده است‪.‬او فقط از‬ ‫شنیدهها بهره میبرد و کارش تقلید از دیگران است‪.‬ا ّما «سائر»‬ ‫اهل حرکت و پویایی است و به شنیدهها بسنده نمیکند‪.‬او در‬ ‫تالش است که از تنگنای ظواهر و محسوسات عبور کند و به‬ ‫جهان وسیع معقوالت راه یابد‪.‬او همواره در تکاپوست‪.4‬‬ ‫‪.1‬دربارۀ کلمۀ «فلسفه» و دلیل این نام گذاری‪ ،‬در همین درس توضیح خواهیم داد‪.‬‬ ‫‪.2‬در درس های آینده دربارۀ این فیلسوف بیشتر سخن خواهیم گفت‪.‬‬ ‫‪.3‬مبدأ و معاد‪ ،‬مالصدرا‪ ،‬ترجمۀ حسینی اردکانی‪ ،1362 ،‬ص ‪5‬‬ ‫‪.4‬شرح اصول کافی‪ ،‬مالصدرا‪ ،‬مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی‪ ،‬ص ‪567‬‬ ‫‪5‬‬ ‫اقبال‪ ،‬فیلسوف و شاعر پارسی گوی معاصر پاکستان‪،1‬‬ ‫می گوید‪:‬‬ ‫ساحل افتاده گفت گرچه بسی زیستم‬ ‫هیچ نه معلوم شد‪ ،‬آه‪ ،‬که من کیستم‬ ‫موج ز خود رفته ای تیز خرامید و گفت‬ ‫هستم اگر می روم‪ ،‬گر نروم نیستم‬ ‫در این دو بیان فیلسوفانه و شاعرانه تأمل کنید و‬ ‫بگویید‪:‬‬ ‫‪ 1‬چه شباهت هایی میان این دو بیان وجود دارد؟‬ ‫‪ 2‬روحیۀ خود را نزدیک به کدام یک می یابید؟ « واقف»؟ « سائر»؟ « ساحل افتاده»؟ « موج‬ ‫زخود رفته»؟‬ ‫دانش فلسفه‬ ‫با دقت در سؤال های دستۀ دوم درمی یابیم که این قبیل سؤال ها مربوط به موضوعات اساسی‬ ‫و بنیادی است که بدون در دست داشتن پاسخ درست و قانع کننده برای آنها‪ ،‬تصمیم گیری های‬ ‫انسان به نتیجه و سرانجام روشنی نخواهد انجامید‪.‬‬ ‫تالش های بشر برای پاسخ قانونمند موجب ظهور دانشی به نام «  فلسفه» شده است‪.‬به  عبارت‬ ‫دیگر‪ :‬دانش فلسفه عهده دار بررسی قانونمند این قبیل سؤال هاست‪.‬از همان آغازین روزهای‬ ‫اهمیت این قبیل پرسش ها را دریافته و با دقت و تأمل فراوان‪ ،‬برای‬ ‫حیات فکری انسان‪ ،‬افرادی ّ‬ ‫دستیابی به پاسخ صحیح تالش کردند‪.‬‬ ‫‪ .1‬محمد اقبال الهوری در سال ‪ 1289‬هجری قمری متولد شد‪.‬علوم مقدماتی را تا پایه فوق لیسانس در سیالکوت و الهور گذراند‪.‬سپس برای‬ ‫ادامۀ تحصیل به انگلستان و آلمان رفت‪.‬او هم با معارف اسالمی و هم دانش فلسفی مغرب زمین آشنا شد‪.‬اقبال از پیشروان نهضت بیدارگری‬ ‫در هندوستان و جهان اسالم است‪.‬عمق اندیشه های او بسیار و تالشش برای احیای تفکر دینی ستودنی ست‪.‬آثار او در مجموعه هایی به نام‬ ‫«پیام مشرق»‪« ،‬زبور عجم»‪« ،‬اسرار و رموز»‪« ،‬جاویدنامه» و «احیای تفکر دینی» مکرر چاپ شده است‪.‬دیوان شعر او شهرت جهانی دارد‪.‬‬ ‫‪6‬‬ ‫واژۀ فلسفه‬ ‫لفظ فلسفه ریشۀ یونانی دارد‪.‬این لفظ عربی شده کلمۀ « فیلوسوفیا»‪ 1‬است‪.‬فیلوسوفیا مرکب‬ ‫از دو کلمۀ « فیلو» به معنی دوستداری و « سوفیا» به معنی دانایی است‪.‬پس کلمۀ فیلوسوفیا به‬ ‫معنی « دوستداری دانایی» است‪.‬بنابراین‪ ،‬واژۀ فلسفه در آن زمان ها اختصاص به دانش خاص‬ ‫نداشت و همۀ دانش ها را شامل می شد‪.‬کسی که این واژه را بر سر زبان ها انداخت و عمومی‬ ‫کرد‪ ،‬فیلسوف بزرگ یونان‪  « ،‬سقراط» بود‪    .2‬این در حالی است که دانشمندان زمان سقراط و‬ ‫قبل از او خود را « سوفیست»‪ 3‬یعنی دانشمند می خواندند‪.‬ممکن است بپرسید چرا سقراط نیز‬ ‫خود را « سوفیست» نخواند و از لفظ فیلسوف که به معنی دوستدار دانش است استفاده کرد؟‬ ‫در توضیح علّت این نام گذاری می گوییم‪ :‬دغدغۀ برخی از سوفیست ها‪ ،‬که بیشتر به تعلیم‬ ‫سخنوری و وکالت اشتغال داشتند‪ ،‬بیان واقع و دفاع از حقیقت نبود؛ این گروه پیروزی بر رقیب را‬ ‫مهم ترین هدف می دانستند و از  این رو در استدالل های خود بیشتر از مغالطه کمک میگرفتند‬ ‫که به ظاهر درست به نظر می رسید‪ ،‬ا ّما در واقع غلط بود‪.‬این رو ّیه به تدریج سبب شد که این‬ ‫گروه از دانشمندان برای حقیقت و واقعیت ارزش و اعتباری قائل نباشند و بگویند هرکس هرچه‬ ‫خودش می فهمد همان حقیقت و واقعیت است‪.‬بعدها کلمۀ سوفیست  (دانشمند) مفهوم اصلی‬ ‫خود را از دست داد و مفهوم مغالطه کار به خود گرفت و کلمۀ « سفسطه» هم که در زبان عربی‬ ‫از لفظ « سوفیست» گرفته شد‪ ،‬معنای مغالطهکاری پیدا کرد‪.‬‬ ‫سقراط به سبب تواضع و فروتنی در برابر دانایی و علم و شاید به خاطر هم ردیف نشدن با‬ ‫سوفیست ها‪ ،‬مایل نبود او را « سوفیست» یا دانشمند بخوانند و از این رو خود را فیلوسوفوس‬ ‫(فیلسوف)‪ ،‬یعنی دوستدار دانش نامید‪.‬رفته  رفته کلمۀ فیلسوف به مفهوم دانشمند ارتقا پیدا کرد‬ ‫و کلمۀ فلسفه نیز مترادف با دانش شد‪.‬‬ ‫‪1.   Philosophia‬‬ ‫‪.2‬شاید اولین بار فیثاغورس که در حدود ‪ 582‬تا  ‪ 500‬قبل از میالد می زیست‪ ،‬این لفظ را به کار برده باشد‪.‬ا ّما از زمان سقراط این لفظ بیشتر‬ ‫مورد استفاده قرار گرفت‪.‬‬ ‫‪3.   Sophist‬‬ ‫‪7‬‬ ‫با گذشت زمان و پیشرفت دانش های مختلف‪ ،‬بر هر یک از شاخه های دانش نام ویژه ای‬ ‫گذاشته شد و به تدریج کلمۀ فلسفه فقط برای همین دانش خاص به کار رفت‪.1‬‬ ‫فلسفه به  معنای دانش خاص‬ ‫فلسفه به  معنای مطلق دانش‬ ‫فلسفه به  معنای دوستداری دانایی‬ ‫ویژگی های فلسفه‬ ‫اکنون ببینیم دانش فلسفه چه تفاوتی با سایر دانش ها دارد؟ مرز و حدود این دانش کجاست؟‬ ‫کدام گفت وگو را گفت وگویی فلسفی می نامند؟ و باالخره مسائل فلسفی کدام اند و چگونه از‬ ‫مسائل دیگر علوم جدا می شوند؟‬ ‫برای پاسخ به سؤال های باال‪ ،‬می گوییم که اساس ًا هر دانشی از دو جهت از سایر دانش ها‬ ‫متمایز و جدا می شود‪:‬‬ ‫‪ 1‬از جهت موضوعی که آن دانش دربارۀ آن بحث می کند‪.‬‬ ‫‪ 2‬از جهت روشی که در آن دانش مورد استفاده قرار می گیرد‪.‬‬ ‫‪.1‬توضیح بیشتر اینکه ارسطو‪ ،‬فیلسوف بزرگ یونان که مانند سقراط از کلمه «فلسفه» به معنی دانش استفاده می کرد‪ ،‬فلسفه‪ ،‬یعنی همان‬ ‫دانش را به سه شاخه تقسیم کرد‪ :‬فلسفۀ نظری‪ ،‬فلسفۀ عملی و فلسفۀ شعری‪.‬وی سپس فلسفۀ نظری را سه شاخه کرد به نام های‪ :‬فلسفۀ‬ ‫ولی که شامل‬ ‫ُ‬ ‫وسطی که ریاضیات را در برمی گرفت و فلسفۀ ا ٰ‬ ‫ٰ‬ ‫فلی که شامل طبیعیات‪ ،‬یعنی فیزیک و شیمی و مانند آنها می شد؛ فلسفۀ‬ ‫ُس ٰ‬ ‫همین دانش خاصی می شود که ما می خواهیم دربارۀ آن صحبت کنیم‪.‬‬ ‫ولی‬‫ُ‬ ‫فلسفۀ ا ٰ‬ ‫وسطی (ریاضیات)‬ ‫فلسفۀ‬ ‫‪1‬ـ فلسفه نظری‬ ‫ٰ‬ ‫(طبیعیات)‬ ‫ّ‬ ‫سفلی‬ ‫ٰ‬ ‫فلسفه‬ ‫اخالق‬ ‫تقسیم ارسطویی دانش (فلسفه)‬ ‫تدبیر منزل‬ ‫‪2‬ـ فلسفۀ عملی‬ ‫سیاست ُم ُدن‬ ‫‪3‬ـ فلسفه شعری که اموری مانند هنر را شامل می شد‪.‬‬ ‫ولی دادند‪.‬آنها در‬‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ولی آن بخشی از دانش بود که امروزه فلسفه نامیده می شود‪.‬شاگردان ارسطو نام دیگری نیز به فلسفۀ ا ٰ‬ ‫بنابراین‪ ،‬فلسفۀ ا ٰ‬ ‫هنگام تنظیم آثار ارسطو (که شامل همۀ علوم می شد) مقاالت و نوشته های فلسفی ارسطو را بعد از بخش طبیعیات (فیزیک) قرار دادند‪.‬به‬ ‫همین جهت این بخش به «مابعدالطبیعه» (متافیزیک = ‪ )metaphysics‬مشهور شد‪.‬امروزه دیگر کلمۀ «فلسفه» به معنی عام دانش به کار‬ ‫ولی» باشد‪ ،‬استفاده می شود‪.‬‬‫ُ‬ ‫نمی رود‪ ،‬بلکه معموالً برای همین دانش خاص که «مابعدالطبیعه» یا «فلسفۀ ا ٰ‬ ‫‪8‬‬ ‫بیشتر بدانیم‬ ‫‪.1‬موضوع فلسفه‪ ،‬بنیادیترین موضوعات‬ ‫‪ 1‬در علم شیمی میآموزیم که کاغذ‬ ‫تورنسل همواره در مجاورت باز‬ ‫تفکیک‬ ‫به رنگ آبی و در مجاورت اسیدها‬ ‫به رنگ قرمز درمیآید‪.‬همچنین‬ ‫قبل از پرداختن به موضوع فلسفه‪ ،‬سؤال های زیر را به دقت مطالعه کنید و‬ ‫میدانیم که فلز در اثر حرارت منبسط‬ ‫میشود‪.‬در پزشکی و زیستشناسی‬ ‫ببینید آیا می توان گفت برخی از آنها تفاوت خاصی با دیگر سؤال ها دارند؟‬ ‫هم آموخته ایم که نمک باعث‬ ‫آنها را در دستۀ « الف» و بقیه را در دستۀ « ب» قرار دهید‪.‬‬ ‫افزایش فشار خون می شود‪.‬‬ ‫حال اگر کسی بپرسد که آیا طبیعت‬ ‫ب‬ ‫الف‬ ‫سؤالها‬ ‫ردیف‬ ‫همواره و در همه جا اینگونه عمل‬ ‫خواهد کرد؟ آیا حواس و دستگاههای‬ ‫دلیل پیدایش انقالب صنعتی در اروپا چه بود؟‬ ‫‪1‬‬ ‫آزمایشی ما میتوانند شناخت درستی‬ ‫از طبیعت به ما بدهند؟ پاسخ به این‬ ‫آیا تنها جهان موجود‪ ،‬همین جهان مادی و طبیعی است؟‬ ‫‪2‬‬ ‫قبیل پرسشها مربوط به شیمی یا‬ ‫فیزیک یا زیستشناسی نیست‪.‬این‬ ‫قبیل پرسشها در فلسفه مورد بحث‬ ‫خداوند چند رکعت نماز را بر ما واجب کرده است؟‬ ‫‪3‬‬ ‫و بررسی قرار میگیرند‪.‬‬ ‫‪ 2‬به یک مثال برای نشاندادن تفاوت‬ ‫دلیل حملۀ اسکندر مقدونی به ایران چه بود؟‬ ‫‪4‬‬ ‫فلسفه با سایر علوم توجه     نمایید‪:‬‬ ‫مثلث انواع و اقسامی دارد‪ ،‬مانند  مثلث‬ ‫آیا هر چیزی دارای علّت است؟‬ ‫‪5‬‬ ‫متساویاالضالع‪ ،‬مثلث قائمالزاویه‬ ‫و مثلث متساویالساقین‪.‬‬ ‫آیا زیبایی وجود دارد یا ساختۀ ذهن ماست؟‬ ‫‪6‬‬ ‫هر یک از این مثلثها برای خود قوانین‬ ‫ویژهای دارند که با مثلث دیگر متفاوت‬ ‫پیر شدن سلول ها اثر کدام عامل شیمیایی است؟‬ ‫‪7‬‬ ‫است؛ در  عین   حال‪ ،‬همۀ این مثلثها‬ ‫ال‬ ‫قوانین واحد و یکسانی نیز دارند؛ مث ً‬ ‫آیا پدیده ها می توانند به اختیار خود موجود شوند؟‬ ‫‪8‬‬ ‫مجموعزوایایهمۀمثلثها‪ 180‬درجه‬ ‫است‪.‬قوانین ویژۀ این مثلثها به این‬ ‫دلیل است که یکی متساویاالضالع‪،‬‬ ‫و دیگری متساویالساقین و سومی‬ ‫هر علمی دربارۀ موضوع خاصی بحث می کند‪.‬دانش ریاضیات دربارۀ مقدار و‬ ‫قائمالزاویه است‪.‬ا ّما قوانین مشترک‬ ‫کمیت است‪.‬شیمی دربارۀ ساختمان مواد و ترکیب میان آنهاست‪.‬اخالق دربارۀ‬ ‫و واحد به خاطر آن است که همگی‬ ‫مثلث هستند‪.‬‬ ‫چگونگی کسب فضیلت ها و دوری از بدی هاست‪.‬سایر علوم نیز هر کدام به‬ ‫موضوعی خاص از میان موضوعات جهان و زندگی انسان می پردازند و بحث‬ ‫میکنند‪.‬‬ ‫تمام موجودات جهان نیز با همۀ گوناگونی‬ ‫ا ّما فلسفه اینگونه نیست‪.‬فلسفه دربارۀ یک موجود خاص بحث نمیکند‪،‬‬ ‫و تن ّوع‪ ،‬در یک حقیقت مشترکاند و این‬ ‫اصل وجود و حقیق ِ‬ ‫ت جهان‪ ،‬طبیعت و انسان میپردازد‪.‬فیلسوف‬ ‫حقیقت‪ ،‬همان هستی و موجودیت آنهاست‪.‬‬ ‫بلکه به بررسی ِ‬ ‫این موجودات به دلیل همین ویژگیهای‬ ‫درباره آن دسته از ویژگیهای موجودات صحبت میکند که مربوط به هستی و‬ ‫ٔ‬ ‫مشترک‪ ،‬قوانین عام و مشترکی نیز دارند‬ ‫و فلسفه دربارۀ این حقیقت عام و مشترک‬ ‫موجودیت آنهاست‪.‬به همین خاطر‪ ،‬مباحث فلسفی پایه و اساس مباحث سایر‬ ‫بحث میکند‪.‬‬ ‫علوم به شمار میآیند‪.‬‬ ‫‪9‬‬ ‫‪.2‬استفاده از روش عقلی و قیاسی‬ ‫تفکر‬ ‫بیشتر بدانیم‬ ‫به این مسئله ها توجه کنید‪:‬‬ ‫برای روشنشدن بهتر روش ّ‬ ‫تفکر فلسفی‪،‬‬ ‫به یک نمونه توجه کنید‪:‬‬ ‫‪ 1‬مجموعۀ زوایای مثلث چند درجه است؟‬ ‫آیا عالم طبیعت آغازی دارد یا بیآغاز است‬ ‫‪ 2‬چرا هوا معمو ًال در زمستان سرد می شود؟‬ ‫و از ازل بوده است؟ اگر کسی یکی از این‬ ‫ال بگوید جهان‬‫دو فرض را بپذیرد و مث ً‬ ‫‪  3‬چرا در اکثر کشورها طالق افزایش یافته است؟‬ ‫آغازی دارد‪ ،‬ما از او دلیل میخواهیم و‬ ‫او باید دلیل معتبر و عقالنی بیاورد تا‬ ‫‪ 4‬آیا هر حیاتی پایانی دارد؟‬ ‫ما ا ّدعایش را قبول کنیم‪.‬او نمیتواند‬ ‫بگوید چون اکثر مردم معتقدند که جهان‬ ‫‪ 5‬آیا جهان ابتدا و انتها دارد؟‬ ‫آغازی دارد‪ ،‬پس این نظر درست است‪.‬‬ ‫همان طور که در کتاب منطق آموخته اید‪ ،‬برای رسیدن به علم معمو ًال از‬ ‫همچنین نمیتواند بگوید من آغاز جهان‬ ‫را با ابزارهای علمی مشاهده کردهام و‬ ‫روش هایی چون تجربه و استقرا و نیز قیاس استفاده می شود‪.‬‬ ‫بنابراین‪ ،‬چنین نظری درست است‪.‬حتی‬ ‫آنچه امروزه درباره «  انفجار بزرگ»‬ ‫توضیح دهید که دربارۀ هرکدام از این مسئله ها با کدام روش می توان تحقیق‬ ‫یا بیگبنگ میگویند‪ ،‬آغاز جهان به‬ ‫کرد و به نتیجه رسید‪.‬‬ ‫معنی واقعی نیست‪ ،‬زیرا در آن نظریه‬ ‫هم فرض بر این است که چیزی بوده‬ ‫که در آن انفجاری صورت گرفته است‪.‬‬ ‫به تعبیر دیگر‪ ،‬آن نظریه دربارۀ این‬ ‫مرحله از جهان است که ما آن را مشاهده‬ ‫میکنیم‪.‬پژوهشهای تجربی‪ ،‬تاریخی‪،‬‬ ‫برای کسب دانش در علومی مانند فیزیک‪ ،‬شیمی‪ ،‬زیست شناسی‪ ،‬اقتصاد و‬ ‫نقلی‪ ،‬ذوقی و ادبی‪ ،‬به حوزههای دیگر‬ ‫جامعه شناسی از روش های تجربی استفاده می کنیم‪.‬ا ّما در مسائل فلسفی که به‬ ‫دانش‪ ،‬مثل علوم طبیعی‪ ،‬تاریخ‪ ،‬دین‪،‬‬ ‫ادبیات و عرفان تعلّق دارند و نمیتوانند‬ ‫اصل و اساس جهان و انسان مربوط هستند‪ ،‬نمی توان از حواس یا آزمایش بهره‬ ‫در حوزۀ مسائل و پرسشهای فلسفی‬ ‫برد و یا از ابزاری مانند میکروسکوپ و تلسکوپ کمک گرفت‪.‬در این موارد فقط‬ ‫کاربرد داشته باشند‪.‬‬ ‫باید به توانایی عقل و استدالل های عقلی تکیه کرد و با تفکر و تعقل و تجزیه‬ ‫و تحلیل دانسته ها به حل مسئله و کشف مجهول نزدیک شد‪.‬مسائل فلسفی‪،‬‬ ‫از جهت روش‪ ،‬مانند مسائل ریاضی هستند که استفادۀ از حواس و ابزار به ّ‬ ‫حل‬ ‫آنها کمک نمی کند و فقط با عملیات فکری و استداللی باید به جواب مسئله ها‬ ‫دست یافت‪.‬‬ ‫‪10‬‬ ‫به کار ببندیم‬ ‫‪ 1‬کدام یک از افراد زیر بیشتر اهل تفکر فلسفی است؟‬ ‫الف) کسی که پاسخ فیلسوفان در ارتباط با سؤاالت اساسی را به خوبی آموخته و توضیح میدهد‪.‬‬ ‫ب) کسی که در آرای فیلسوفان میاندیشد و دالیلی را که بهنظر خودش محکم است‪ ،‬انتخاب و ارائه میکند‪.‬‬ ‫تفکر فلسفی نیاز به برداشتن گام هایی است‪.‬این گام ها‬ ‫‪ 2‬برای درست فکر  کردن و قرار گرفتن در مسیر درست ّ‬ ‫به صورت نامرتب قرار گرفته اند؛ با توجه به نظر خود‪ ،‬آنها را به ترتیب بازنویسی کنید‪.‬‬ ‫جست وجوی پاسخ برای سؤاالت‬ ‫ارائۀ استدالل صحیح‬ ‫آگاهی از مجهوالت و ندانسته های خود‪.‬‬ ‫داشتن معیار برای پذیرش پاسخ‬ ‫نکات اساسی‬ ‫عنوان‬ ‫‪ 3‬نکات اساسی مربوط به هر یک از عناوین درس را‬ ‫استخراج و در جدول رو به رو یادداشت کنید‪.‬سپس‬ ‫‪.................................................................................‬‬ ‫‪.................................................................................‬‬ ‫یادداشت های خود را با دیگران مقایسه نمایید‪.‬‬ ‫‪.................................................................................‬‬ ‫‪ 4‬اگر بخواهیم رابطۀ « تفکر» با «  تفکر فلسفی» را‬ ‫‪.................................................................................‬‬ ‫به  صورت دو دایره ترسیم کنیم‪ ،‬این دو دایره به‬ ‫شکل کدام یک از صورت های زیر خواهد بود‪ ،‬چرا؟‬ ‫تفکر فلسفی‬ ‫تفکر‬ ‫تفکر‬ ‫تفکر فلسفی‬ ‫تفکر‬ ‫تفکر فلسفی‬ ‫‪ 5‬در میان عبارت های زیر‪ ،‬عبارت های صحیح را انتخاب کنید‪.‬‬ ‫الف) تفکر فلسفی‪ ،‬تفکر در حوزۀ فطرت ا ّول و فلسفه تفکر در حوزۀ فطرت ثانی است‪............................. ،‬‬ ‫‪...................................................................................................................................................................‬‬ ‫ب) تفکر دو قلمرو دارد؛ تفکر در حوزۀ فطرت ا ّول و تفکر در حوزۀ فطرت ثانی‪...................................... ،‬‬ ‫‪...................................................................................................................................................................‬‬ ‫ج) تفکر فلسفی و فلسفه‪ ،‬هر دو در حوزۀ فطرت ثانی قرار می گیرند‪........................................................ ،‬‬ ‫‪....................................................................................................................................................................‬‬ ‫د) در فلسفه هم تفکر فلسفی صورت می گیرد‪ ،‬ا ّما به شکل نظام مند و تخصصی‪.................................... ،‬‬ ‫‪....................................................................................................................................................................‬‬ ‫هـ) کسی که به تفکر فلسفی رسید‪ ،‬دیگر نیازی به تفکر در حوزۀ فطرت ا ّول ندارد‪................................. ،‬‬ ‫‪....................................................................................................................................................................‬‬ ‫‪ 6‬فلسفه‪ ،‬از چه جهت با ریاضیات اختالف دارد و از چه جهت مشترک است؟ ‪............................................‬‬ ‫‪...........................................................................................................................................................‬‬ ‫‪11‬‬ ‫‪2‬‬ ‫ریشه و شاخه های فلسفه‬ ‫دستهبندی‬ ‫گزاره های فلسفی زیر‪ ،‬نظر برخی فیلسوفان دربارۀ موضوعات مختلف فلسفی است‪.‬اگر دقت‬ ‫کنید‪ ،‬می بینید برخی از آنها اساسی تر و بنیادی تر هستند‪.‬این گزاره ها را در ردیف یک و بقیه‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫را در ردیف دو عالمت بزنید‪.‬‬ ‫‪ 1‬انسان ذات ًا به زندگی اجتماعی گرایش دارد (مدنی بالطبع است)‪.‬‬ ‫‪ 2‬هستی یک وجود بی انتهاست و حد و مرزی ندارد‪.‬‬ ‫‪ 3‬اساس حکومت و سیاست را قدرت تشکیل می دهد‪.‬‬ ‫‪ 4‬زندگی را با امید به آینده بنا کن‪ ،‬زیرا جهان طراحی دقیقی دارد‪.‬‬ ‫‪ 5‬تاریخ انسان از قانونمندی خاصی پیروی می کند‪.‬‬ ‫‪ 6‬درک واقعیت های هستی امکان پذیر است‪.‬‬ ‫‪ 7‬برخی از فضائل اخالقی ذات ًا ارزشمند هستند‪.‬‬ ‫‪ 8‬قانون علّیت در سراسر عالم جاری و ساری است‪.‬‬ ‫‪ 9‬موجودات جهان به دو دستۀ زوال پذیر و زوال ناپذیر تقسیم می شوند‪.‬‬ ‫‪ 10‬راه های مختلفی برای شناخت جهان وجود دارد‪.‬‬ ‫‪12‬‬ ‫دانش فلسفه دارای یک بخش اصلی و تعدادی بخش های فرعی است‪.‬بخش اصلی به منزلۀ‬ ‫ریشه و اساس فلسفه است و بخش های فرعی در حکم شاخه های آنند‪.‬در این درس می خواهیم‬ ‫با ریشه و شاخه های این دانش آشنا شویم‪.‬‬ ‫بخش اصلی و ریشه ای فلسفه‬ ‫این بخش از فلسفه درصدد بحث و بررسی اصل و حقیقت وجود و مسائل پیرامون آن است‪.‬‬ ‫فیلسوفان تالش می کنند قوانین و احکامی را که مربوط به خود هستی و وجود است به دست‬ ‫ال بدانند که آیا در هستی قانون علیت جاری است یا نه‪.‬‬ ‫آورند؛ مث ً‬ ‫البته از آنجا که معرفت به وجود‪ ،‬فرع بر امکان شناخت آن است‪ ،‬آنان می خواهند توانایی انسان در‬ ‫شناخت هستی را هم بررسی کنند و بدانند که بشر چگونه و با چه ابزاری می تواند به شناخت هستی‬ ‫بپردازد؛ مث ً‬ ‫ال می خواهند بدانند که آیا انسان می تواند قانون علیت را دریابد و به وجود چنین قانونی‬ ‫در جهان مطمئن باشد؟ از این رو بخش اصلی و ریشه ای فلسفه را به دو بخش تقسیم می کنیم‪:‬‬ ‫‪ 1‬هستی شناسی‪ ،1‬که دربارۀ قوانین و احکام کلی و عا ّم حاکم بر هستی و وجود بحث می کند‪.‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪ 2‬معرفت شناسی‪ ،2‬که توانایی انسان در شناخت هستی را مورد مطالعه قرار می دهد‪.‬‬ ‫بررسی‬ ‫بار دیگر به فعالیت ابتدای درس بازگردید و ببینید که کدام یک از گزارهها مربوط به وجودشناسی‬ ‫و کدام مربوط به معرفتشناسی است‪.‬‬ ‫معرفت شناسی‬ ‫وجودشناسی‬ ‫‪................................................‬‬ ‫‪................................................‬‬ ‫‪................................................‬‬ ‫‪................................................‬‬ ‫‪................................................‬‬ ‫‪................................................‬‬ ‫‪................................................‬‬ ‫‪................................................‬‬ ‫‪1. ontology‬‬ ‫‪2. Epistemology‬‬ ‫‪.3‬پس فلسفه که علم دربارۀ هستی است‪ ،‬در حقیقت همان وجودشناسی است و معرفت و علم به عنوان یکی از اقسام هستی‪ ،‬در داخل همان‬ ‫وجودشناسی قرار می گیرد‪.‬اما به علت مباحث فراوانی که در معرفت شناسی هست‪ ،‬این بخش توسعۀ فراوانی یافته و امروزه با عنوان مستقل‬ ‫«معرفت شناسی» مورد بحث قرار می گیرد‪.‬‬ ‫‪13‬‬ ‫شاخه های فلسفه‬ ‫شاخههای دانش فلسفه‪ ،‬آن دسته از دانشهای فلسفی هستند که قوانین بنیادی وجودشناسی‬ ‫و معرفت شناسی را به محدودههای خاص منتقل میسازند و قوانین بنیادی آن محدودۀ از وجود‬ ‫را بیان میکنند؛ بهطور مثال‪ ،‬اگر کسی در وجودشناسی پذیرفته باشد که «وجود بر دو قسم مادی‬ ‫و مجرد از ماده است» چنین کسی در انسانشناسی فلسفی خود میتواند بگوید که «انسان» نیز‬ ‫دارای دو بُعد مادی و مجرد است‪.‬حال‪ ،‬کسانی که معتقد باشند انسان دارای این دو بُعد است‪ ،‬در‬ ‫علومی همانند اخالق و روانشناسی به ویژگیهای بُعد مجرد او هم میپردازند ‪.1‬‬ ‫بدین ترتیب‪ ،‬با تأمل فیلسوفانه در حوزههایی مانند اخالق‪ ،‬دین‪ ،‬تاریخ و طبیعت‪ ،‬شاخههایی از‬ ‫فلسفه مانند فلسفۀ اخالق‪ ،‬فلسفۀ دین‪ ،‬فلسفۀ تاریخ و فلسفۀ طبیعت شکل میگیرد‪.‬امروزه دامنۀ‬ ‫این فلسفهها بسیار توسعه یافته و ناظر به بسیاری از پدیدهها یا رشتههای علمی‪ ،‬شاخههایی از‬ ‫فلسفه شکل گرفتهاند‪ ،‬مانند فلسفۀ فرهنگ‪ ،‬فلسفۀ تکنولوژی و فلسفۀ حقوق‪.‬‬ ‫علم اخالق و‪...‬‬ ‫فلسفۀ اخالق و‪...‬‬ ‫وجودشناسی و معرفت شناسی‬ ‫دانش های خاص‬ ‫شاخه های فلسفه‬ ‫ریشۀ فلسفه‬ ‫برخی این قبیل شاخههای فلسفه را «فلسفههای مضاف» مینامند؛ زیرا کلمۀ فلسفه به کلمهای‬ ‫که نام آن دانش یا موضوع خاص است‪ ،‬اضافه شده است؛ مانند «فلسفۀ فیزیک» که به کلمۀ‬ ‫«فیزیک» اضافه شده است‪.‬‬ ‫‪.1‬در بخش سوم کتاب که دیدگاه فالسفه دربارۀ انسان و فلسفۀ اخالق بیان می شود‪ ،‬رابطۀ میان هستی شناسی و معرفت شناسی هر فیلسوف‬ ‫با فلسفۀ مضاف او بیشتر روشن می شود‪.‬‬ ‫‪14‬‬ ‫تکمیل کنید‬ ‫نام فلسفه های مضافی را که می دانید‪ ،‬در دایره های خالی بنویسید‪.‬‬ ‫هستی شناسی‬ ‫و معرفت شناسی‬ ‫فلسفه های مضاف و علوم‬ ‫دانستیم که مبانی و زیربناهای علوم در فلسفه بررسی می شوند و گاهی‪ ،‬به آن بخش از‬ ‫مباحث فلسفی که مبانی هر علم را بررسی می کنند‪ ،‬فلسفه مضاف آن علم گفته می شود‪.‬‬ ‫آنچه در فلسفه های مضاف پذیرفته شود‪ ،‬اساس و شالودۀ نظریات در علوم قرار می گیرد‪.‬برای‬ ‫روشن تر شدن این ارتباط‪ ،‬به نمونۀ زیر توجه کنید‪:‬‬ ‫فلسفۀ علوم اجتماعی‪ ،‬یکی از شاخه های مهم فلسفه است‪.‬یکی از مسائل مورد توجه در این‬ ‫شاخه از فلسفه این است که آیا جامعه اصالت و اهمیت دارد یا فرد‪.‬گروهی از فیلسوفان پیرو‬ ‫اصالت فرد هستند و جامعه را مجموعه ای از افراد می دانند که کنار هم زندگی می کنند‪.‬گروهی‬ ‫‪15‬‬ ‫دیگر از فیلسوفان معتقدند که افراد یک جامعه نقش و هویت مستقلی ندارند و افکار و اندیشه ها‬ ‫و تصمیم گیری های آنان تابع شرایط اجتماعی آنان است‪.‬این دو دیدگاه که در فلسفۀ علوم‬ ‫اجتماعی شکل گرفته‪ ،‬تأثیر زیادی در شیوۀ بررسی مسائل اجتماعی توسط جامعه شناسان دارد‪.‬‬ ‫آنان که به اصالت فرد اعتقاد دارند‪ ،‬همواره منافع و مصلحت افراد را بر منافع جامعه مقدم دانسته‬ ‫و در برنامه ریزی های فرهنگی و اقتصادی و نظایر آن‪ ،‬بیشتر به منافع و رشد فرد توجه دارند و در‬ ‫سیاست نیز معتقد به «لیبرالیسم»‪ 1‬هستند که تأمین کنندۀ آزادی های فردی است‪.‬‬ ‫ا ّما آنان که برای جامعه اصالت قائلند‪ ،‬برنامه های فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی آنان‪ ،‬سمت‬ ‫و سویی اجتماعی دارد و منافع جمع را در اولویت قرار می دهند و در سیاست نیز به «سوسیالیسم»‬ ‫‪2‬‬ ‫اعتقاد دارند که تأمین کنندۀ منافع جمعی است‪.‬‬ ‫در این میان‪ ،‬دیدگاه سومی نیز وجود دارد که معتقد است هم افراد اصالت دارند و هم جامعه‪.‬‬ ‫اینان معتقدند که گرچه افراد تحت تأثیر عوامل اجتماعی قرار می گیرند‪ ،‬اما هیچ گاه قدرت‬ ‫اختیار و تصمیم گیری خود را از دست نمی دهند و توانایی تأثیرگذاری بر جامعه و حتی تغییر‬ ‫جامعه را دارند‪.‬همچنین معتقدند که جامعه صرف ًا جمع افراد نیست‪ ،‬بلکه با گرد هم آمدن افراد‬ ‫و زندگی طوالنی آنان با یکدیگر‪ ،‬یک روح جمعی در جامعه شکل می گیرد که می تواند برافراد‬ ‫جامعه تأثیر بگذارد و آنها را تابعی از ویژگی ها و ساختار جامعه قرار دهد‪.‬این دیدگاه فلسفی قائل‬ ‫به اصالت فرد و جامعه‪ ،‬توأمان است‪.‬‬ ‫تطبیق*‬ ‫به این کلمات و اصطالحات توجه کنید‪ :‬مالکیت خصوصی‪ ،‬مالکیت دولتی‪ ،‬عدالت‪ ،‬آزادی‪،‬‬ ‫سرمایه داری‪ ،‬بیمه های فراگیر‪ ،‬تعاونی های اقتصادی‪ ،‬مدارس خصوصی‪ ،‬مدارس دولتی؛‬ ‫این کلمات‪ ،‬با کدام یک از دو دیدگاه در فلسفۀ علوم اجتماعی تناسب بیشتری دارند؟‬ ‫کلمات و اصطالحات‬ ‫اصالت فرد‬ ‫اصالت جامعه‬ ‫‪1. Liberalism‬‬ ‫‪2. Socialism‬‬ ‫‪16‬‬ ‫یک تجربه‬ ‫دانشجویی که به تازگی تحصیل در رشتۀ علوم تربیتی را آغاز کرده بود‪ ،‬در همان سال های ا ّول‬ ‫متوجه شد که اساتید وی گاه و بی گاه از فالسفۀ بزرگ شرق و غرب یاد‬ ‫تحصیل در دانشگاه ّ‬ ‫می کنند و سخنان آنان را نقل میکنند؛ گاهی از افالطون و ارسطو و گاهی از ابن سینا و فارابی‬ ‫و گاهی نیز از کانت‪ ،‬هگل‪ ،‬مارکس و مانند آنها‪.‬این دانشجو می گوید من تعجب کردم زیرا‬ ‫این بزرگان را تاکنون به عنوان فیلسوفان بزرگ تاریخ می شناختم نه دانشمندان علوم تربیتی‪.‬‬ ‫بنابراین کنجکاو شدم و در پی این برآمدم که نقش آنان را در علوم تربیتی بیابم‪.‬به تدریج‬ ‫متوجه شدم که فیلسوفان دیدگاه هایی در فلسفه داشته اند که همان دیدگاه ها سبب پیدایش‬ ‫ال دیدم فالسفه ای مانند افالطون‪ ،‬ارسطو و ابن سینا که‬ ‫مکاتب بزرگ تربیتی شده است؛ مث ً‬ ‫در هستی شناسی معتقد به ماوراء الطبیعه هستند و در انسان شناسی نیز عالوه بر بدن‪ ،‬روح را‬ ‫هم پذیرفته اند‪ ،‬مکتب های تربیتی نزدیک به هم را پدید آورده اند که با مکتب های تربیتی‬ ‫کسانی که پیرو کانت یا هگل بوده اند تفاوت زیادی دارد‪.‬‬ ‫پس از این تجربه‪ ،‬تصمیم گرفتم برای درک بهتر هر مکتب تربیتی ابتدا فلسفه ای را که‬ ‫پشتوانۀ آن مکتب است‪ ،‬به طور دقیق مطالعه کنم تا بتوانم آن مکتب را به خوبی بفهمم و‬ ‫ارزیابی درستی از آن داشته و بدانم که این مکتب تربیتی‪ ،‬سرانجام‪ ،‬انسان را به کجا می برد‪.‬‬ ‫دستهبندی‬ ‫بار دیگر به فعالیت ابتدای درس بازگردید و نام فلسفۀ مضاف هر یک از گزاره ها را که به‬ ‫شاخه های فلسفه مربوط می شوند‪ ،‬روبه روی آنها بنویسید‪.‬‬ ‫نام فلسفۀ مضاف‬ ‫گزاره‬ ‫‪................................‬‬ ‫‪......................................................................‬‬ ‫‪................................‬‬ ‫‪......................................................................‬‬ ‫‪................................‬‬ ‫‪......................................................................‬‬ ‫‪................................‬‬ ‫‪......................................................................‬‬ ‫‪17‬‬ ‫به کار  ببندیم*‬ ‫علی و دوستش در مورد موضوع علم فیزیک بحث می کنند‪.‬علی معتقد است موضوع فیزیک‬ ‫در فلسفه تعریف و اثبات می شود اما دوستش اعتقاد دارد فیزیک هیچ ربطی به فلسفه ندارد‪،‬‬ ‫زیرا برخی از فیزیک دانان به اثبات موضوع فیزیک پرداخته اند‪.‬‬ ‫نظر شما در این باره چیست؟ موقعی که دانشمند فیزیک به اثبات موضوع علم خود می پردازد‬ ‫آیا کار یک فیزیک دان را انجام می دهد یا وارد قلمرو دیگری شده است؟ نظر خود را با دلیل‬ ‫در کالس ارائه کنید‪.‬‬ ‫‪18‬‬ ‫‪3‬‬ ‫فلسفه و زندگی‬ ‫متن زیر را بخوانید و به سؤال های طرح شده پاسخ دهید‪:‬‬ ‫تاجری کنار ساحل یک روستا‪ ،‬ایستاده بود و دریا را تماشا می کرد‪.‬یک قایق کوچک ماهیگیری‬ ‫به او نزدیک شد و کنار ساحل ایستاد‪.‬داخل قایق چندتا ماهی افتاده بود‪.‬‬ ‫تاجر سر صحبت را با ماهیگیر باز کرد و پرسید‪ :‬چقدر طول کشید تا این چند ماهی را گرفتی؟‬ ‫ماهیگیر ‪ :‬خیلی کم‪.‬‬ ‫تاجر‪ :‬پس چرا صبر نکردی تا ماهی بیشتری صید کنی؟‬ ‫ماهیگیر ‪ :‬چون همین تعداد برای سیر کردن خودم و خانواده ام کافی است‪.‬‬ ‫بقیۀ وقتت را چه کار می کنی؟‬ ‫تاجر‪ّ :‬‬ ‫بچه ها بازی‬ ‫ماهیگیر ‪ :‬تا دیروقت می خوابم‪ ،‬یک مقداری ماهیگیری می کنم‪ ،‬کمی هم با ّ‬ ‫می کنم‪ ،‬بعدتوی دهکده می روم و با دوستان شروع به صحبت می کنم‪ ،‬خالصه‪ ،‬به این نوع‬ ‫زندگی مشغولم‪.‬‬ ‫‪19‬‬ ‫تاجر‪ :‬من در دانشگاه درس خوانده ام‪ ،‬می توانم کمکت کنم‪.‬تو باید بیشتر ماهیگیری کنی‪،‬‬ ‫آن وقت می توانی با پول آن‪ ،‬قایق بزرگ تری بخری و بعد با درآمد آن چندتا قایق دیگر هم‬ ‫اضافه کنی‪.‬آن وقت تعداد زیادی قایق برای ماهیگیری داری‪ ،‬تعداد زیادی کارگر هم برای‬ ‫تو کار می کنند‪.‬‬ ‫ماهیگیر ‪ :‬خوب‪ ،‬بعدش چی؟‬ ‫تاجر‪ :‬به جای اینکه ماهی ها را به واسطه ها بفروشی‪ ،‬آنها را مستقیم ًا به مشتری ها می رسانی‬ ‫و برای خودت کار و بار درست می کنی‪.‬بعد‪ ،‬کارخانه راه می اندازی‪ ،‬به تولیدات نظارت‬ ‫می کنی‪...‬این دهکدۀ کوچک را هم ترک می کنی و به شهرهای بزرگ می روی و دست به‬ ‫کارهای مهم تری می زنی‪...‬‬ ‫ماهیگیر ‪ :‬این کار چقدر طول می کشد؟‬ ‫تاجر‪ :‬پانزده تا بیست سال‪.‬‬ ‫ماهیگیر ‪ :‬ا ّما بعدش چی آقا؟‬ ‫تاجر‪ :‬بهترین قسمت همین است‪.‬در یک موقعیت مناسب می روی و سهام شرکت را به قیمت‬ ‫خیلی باال می فروشی‪.‬این کار میلیاردها تومان عایدی دارد‪.‬‬ ‫ماهیگیر‪ :‬میلیاردها تومان! خوب بعدش چی؟‬ ‫تاجر‪ :‬آن وقت دیگر بازنشسته شده ای؛ می روی به یک دهکدۀ ساحلی کوچک! جایی که تا‬ ‫دیروقت می توانی بخوابی! یک کم ماهیگیری کنی‪ ،‬با بچه هایت بازی کنی! می توانی به‬ ‫داخل دهکده بروی و تا دیروقت با دوستانت بگویی و بخندی!‬ ‫ماهیگیر تأملی کرد و گفت‪:‬‬ ‫خب‪ ،‬من االن هم همین کار را می کنم!‬ ‫بررسی*‬ ‫‪ 1‬چرا ماهیگیر از پیشنهاد تاجر استقبال نکرد؟‬ ‫‪ 2‬این دو سبک متفاوت زندگی ریشه در چه دیدگاه هایی دارد؟‬ ‫‪ 3‬آیا همه می توانند براساس نگاه ماهیگیر یا تاجر زندگی کنند؟‬ ‫‪20‬‬ ‫هر یک از ما باورهایی دربارۀ جهان‪ ،‬انسان‪ ،‬مرگ‪ ،‬عدالت‪ ،‬زیبایی و نظایر آن داریم که گاه با‬ ‫باورهای دیگران یکسان است و گاهی هم متفاوت و مختلف‪.‬ما با همین باورها زندگی می کنیم‬ ‫و براساس آنها تصمیم می گیریم و عمل می نماییم‪.‬شاید دالیل برخی از این باورها را بدانیم و‬ ‫برای برخی هم دلیلی نداشته باشیم و صرف ًا طبق عادت آنها را قبول کرده باشیم‪.‬اگر ما اطرافیان‬ ‫خود را زیر نظر بگیریم‪ ،‬می توانیم از البه الی حرف هایی که می زنند یا رفتارهایی که دارند‪ ،‬برخی‬ ‫از ریشه های فکری آنان را کشف کنیم و بدانیم که آنها چه عقیده و طرز فکری دارند و اگر بتوانیم‬ ‫این طرز فکرها و عقیده ها را خوب تحلیل کنیم‪ ،‬می توانیم حدس بزنیم که آنها در زندگی خود به‬ ‫دنبال چه اهدافی هستند و زندگی برای آنان چه معنایی دارد‪.‬‬ ‫البته برخی انسان ها‪ ،‬فارغ از اشتغاالت روزانه‪ ،‬لحظاتی به تفکر دربارۀ باورهای خود می پردازند‬ ‫و نسبت به پذیرش آن باورها می اندیشند‪.‬آنان می خواهند به ریشۀ باورهای خود برسند و چرایی‬ ‫قبول آنها را مرور کنند‪.‬اینان‪ ،‬در حقیقت‪ ،‬اهل تفکر فلسفی هستند و می کوشند بنیان های فکری‬ ‫خود را در چارچوب عقل و منطق قرار دهند‪.‬‬ ‫به عبارت دیگر‪ :‬اندیشیدن فیلسوفانه‪ ،‬تأمل کردن درباره باورهای مربوط به زندگی است؛‬ ‫آموختن چرایی و یافتن دالیل درستی یا نادرستی باورها؛ پذیرفتن باورهای درست و کنار‬ ‫گذاشتن باورهای نادرست‪.‬در این صورت‪ ،‬خودمان بنیان های فکری خود را می سازیم و به‬ ‫آزاداندیشی می رسیم و شخصیتی مستقل کسب می کنیم‪.‬‬ ‫معنای زندگی‬ ‫این باورها که فلسفۀ ما را می سازند‪ ،‬نقش تعیین کننده در انتخاب اهداف دارند‪.‬به عبارت دیگر‪:‬‬ ‫این باورها هستند که به ما می گویند چه چیزی را هدف زندگی قرار دهیم و از چه چیزی گریزان‬ ‫باشیم‪.‬بنابراین می توان گفت‪:‬‬ ‫فلسفۀ هر کس معنا دهنده به زندگی اوست‪.‬‬ ‫با توجه به مطالب فوق می توانیم مردم را به سه دسته تقسیم کنیم‪:‬‬ ‫‪ 1‬برخی آدم ها کمتر به اموری مانند حقیقت انسان و جهان می اندیشند و به همان اندازه ای که‬ ‫از دور  و  برشان آموخته اند‪ ،‬قناعت می کنند‪ ،‬در نتیجه در انتخاب هدف نیز دقت نظر چندانی‬ ‫ندارند و بیشتر دنباله روی دیگرانند‪.‬‬ ‫‪21‬‬ ‫‪ 2‬برخی آدم ها در این امور می اندیشند و در بسیاری موارد به دانشی درست‬ ‫بیشتر بدانیم‬ ‫دربارۀ جهان و انسان می رسند؛ در نتیجه می توانند هدف قابل قبولی برای‬ ‫ممکن است کسی بگوید من تالش‬ ‫زندگی برگزینند و زندگی آنان معنای درستی پیدا کند‪.‬‬ ‫میکنم که درباره جهان‪ ،‬انسان و نیز‬ ‫فلسفۀ زندگی خودم به شناخت درستی‬ ‫‪ 3‬برخی نیز نگرشی نادرست دربارۀ جهان و انسان دارند‪.‬اینان‪ ،‬در انتخاب هدف‬ ‫برسم‪.‬ا ّما در میان این همه اندیشههای‬ ‫گوناگون چگونه میتوانم به نتیجۀ‬ ‫به خطا رفته و زندگی آنان معنای نادرستی به خود گرفته است‪.‬‬ ‫اطمینانبخش نائل شوم؟‬ ‫در اینجا باید به چند نکته اشاره کنیم‪:‬‬ ‫تأمل*‬ ‫‪.1‬این خواست و اراده و تالش‪ ،‬خودش‬ ‫ارزشمند است‪.‬هر حقیقت طلبی‬ ‫می گویند وقتی فقر تالس‪ 1‬را به ُرخش کشیدند‪ ،‬تمام پولی را که داشت‬ ‫باالخره به مقصود و مطلوب خود‬ ‫خواهد رسید‪.‬‬ ‫به ودیعه نهاد و دستگاه های روغن زیتونگیری کرایه کرد‪.‬هنگام چیدن‬ ‫‪.2‬بکوشیم هر نظری را که میخواهیم‬ ‫محصول که دستگاه ها مورد نیاز بود‪ ،‬آنها را به قیمتی که می خواست‪ ،‬به‬ ‫انتخاب کنیم‪ ،‬دلیل آن را در همان‬ ‫ح ّدی که توان فکری ما اجازه میدهد‪،‬‬ ‫دیگران واگذار کرد‪.‬با این عمل نشان داد که اگر دارایی و ثروتی ندارد‪ ،‬ناتوانی‬ ‫بدانیم‪.‬‬ ‫‪2‬‬ ‫او در کسب پول نیست‪.‬او به چیزهای دیگری دلبستگی دارد‪.‬‬ ‫تخیالت‪ ،‬تو ّهمات‪،‬‬ ‫ّ‬ ‫کنیم‬ ‫تالش‬ ‫‪.3‬‬ ‫تعصب ها و اموری از این قبیل را از‬ ‫آیا می توانید حدس بزنید که او دربارۀ زندگی چگونه می اندیشیده و چه هدفی‬ ‫خود دور کنیم و عقل و منطق را بر‬ ‫خود حاکم سازیم‪.‬‬ ‫در زندگی داشته؟‬ ‫‪.4‬رسیدن به حقیقت را بر هر چیز دیگری‬ ‫ترجیح دهیم‪ ،‬هرچند تلخ باشد و به‬ ‫مذاق ما خوش نیاید‪.‬‬ ‫برخی فواید تفکر فلسفی‬ ‫‪.5‬از آثار و نوشته ها و سخنان متفکرین‬ ‫قابل اعتمادی که زندگی آنان گویای‬ ‫دانستیم که فلسفۀ هر کس نقش اساسی در معنابخشی به زندگی او دارد‪.‬حال‬ ‫باورهای درست آنان است‪ ،‬کمک‬ ‫بگیریم‪.‬‬ ‫اگر انسان قدرت تفکر خود را افزایش دهد و با استفاده از قواعد تفکر‪ ،‬در امور‬ ‫‪.6‬به هر باور درست و قابل اعتمادی‬ ‫فلسفی بیندیشد‪ ،‬به فواید و ثمرات دیگری نیز دست می یابد‪ ،‬از جمله‪:‬‬ ‫که می رسیم عمل کنیم تا گام های‬ ‫بعدی را با قدرت بیشتری برداریم‪.‬‬ ‫‪.7‬اگر ما این نکات را رعایت کنیم‪،‬‬ ‫‪.1‬دوری از مغالطه ها‬ ‫در بسیاری موارد به نتایج درست‬ ‫می رسیم‪.‬اگر در چند مورد محدود‬ ‫سال گذشته در کتاب منطق‪ ،‬با انواع مغالطه ها‪ ،‬آشنا شدیم‪.‬یکی از فواید‬ ‫هم به اشتباه دچار ?

Use Quizgecko on...
Browser
Browser