فصل 7: درک پذیری، تداوم، کنترل، احساس گناه / شرم و پذیرش (PDF)
Document Details
Uploaded by EfficaciousLavender8224
Ali
Tags
Summary
این فصل 7، که توسط نویسنده علی نوشته شده است، به بررسی و تحلیل درک پذیری، تداوم، کنترل، احساس گناه و شرم و پذیرش در درمان هیجانی می پردازد. مطالب ارائه شده رویکردهای مختلف شناخت درمانی، مانند مزایا و معایب یک باور، شواهد موافق و مخالف باور و تکنیک های رفتاری و تجربی را بررسی می کنند. این مباحث برای درک و اصلاح پنج بعد از ابعاد طرحواره های هیجانی مورد استفاده قرار می گیرند.
Full Transcript
Ali:\ فصل ۷\ \ درک پذیری، تداوم، کنترل، احساس گناه / شرم و پذیرش\ \ سوالات این فصل در کافه نوشته شده\ \ هر چه آید از جهان غیب وش جلال الدین رومی (مولانا)\ \ در دلت ضیف است. او را دار خوش\ \ بعد از اینکه درمانگر بیمار را مورد ارزیابی قرار داد و مدل طرح واره هیجانی را برای وی تشریح کرد. هر یک از جلسات...
Ali:\ فصل ۷\ \ درک پذیری، تداوم، کنترل، احساس گناه / شرم و پذیرش\ \ سوالات این فصل در کافه نوشته شده\ \ هر چه آید از جهان غیب وش جلال الدین رومی (مولانا)\ \ در دلت ضیف است. او را دار خوش\ \ بعد از اینکه درمانگر بیمار را مورد ارزیابی قرار داد و مدل طرح واره هیجانی را برای وی تشریح کرد. هر یک از جلسات بر فهم هیجانهای خاصی که فرد را پریشان می کنند متمرکز می شود و باورهای خاص وی درباره هیجانها و راهبردهای تنظیم هیجان که راهبردهای مقابله ای مشکل آفرین را تداوم می بخشند یا تشدید میکنند مورد بررسی قرار میگیرد. همانند مدل شناخت درمانی که بر شناسایی سوگیری های شناختی استوار است در مدل طرح واره هیجانی بیمار ترغیب می شود تا به پیامدهای باورهای خاصی که درباره هیجان دارد توجه کند و دریابد که داشتن باورها و راهبردهای متفاوت تا چه اندازه میتواند سازگارانه تر باشد. در این فصل من برای شناسایی و اصلاح پنج بعد از ابعاد طرح واره های هیجانی، رهنمودهایی را معرفی خواهم کرد باورهایی درباره درک پذیری، تداوم، و کنترل هیجانها مقدار احساس گناه و شرمی که هیجانها ایجاد می کنند؛ و میزان پذیرفته شدن آنها.\ \ تکنیک های متعدد شناخت درمانی برای مثال مزایا و معایب یک باور، شواهد موافق و مخالف باور، جمع آوری اطلاعات تکنیک معیار (دوگانه و همچنین آزمایشهای رفتاری و تمرین های تجربی هم در اتاق درمان و هم خارج از آن برای پرداختن به این پنج بعد به کار گرفته می شوند. طرح واره درمانگر هیجانی از تکنیک هایی نظیر القای تصویر ذهنی و بازسازی آن هکمن، ۲۰۰۵)\ \ رومی (۱۹۹۷) کپی رایت ۱۹۹۷ توسط کلمن بارکس و مایکل گرین چاپ مجدد با کسب اجازه از کلمن بارکس\ \ ۱۸۸ رویاره ی چواره درمانی هیجانی\ \ ر اسماگر و دانگو، (۱۹۹۹)، توجه آگاهی گسلیده (رومر و آرسین، ۱۲۰۰۹ مگل، ویلیام و نیزدیل ۲۰۰۲ ر تکنیک هایی برای افزایش انعطاف پذیری روان شناختی امیر و همکاران، ۲۰۱۲)، وضوح بخشیدن بارزش ها مرتبط ساختن هیجانهای دردناک به ارزش های والاتر) ويلسون و منازل ٢٠٠٤ تکنیک های روان شناسی مثبت گرا (سلیگمن (۲۰۰۲) تکنیکهای DOT الیهان (۱۹۹۳، ۲۰۱۵) و تکنیکهای درمان مبتنی بر شفقت گیلبرت (۲۰۰۹) استفاده می کند. کاربرد این تکنیک ها برای کمک به اصلاح این پنج نوع باور مشکل آفرین درباره هیجانها، توانایی بیماران برای تحمل تجربه هیجانی و به کارگیری آن را افزایش میدهد و به آنها کمک میکند تا پیوند بین طرح واره های هیجانی و راهبردهای مقابله ای مشکل آفرین را قطع کنند الهی تیرچ و ناپولیتانو (۲۰۰۱). از این رو در چارچوب مدل فراگیرتر و یکپارچه طرح واره هیجانی میتوان برای دستکاری باورهای مربوط به درک پذیری تداوم کنترل احساس گناه شرم و پذیرش هیجان تکنیکهای مختلفی را به کار گرفت.\ \ درک پذیری\ \ منشا هیجانها ممکن است برای عده ای ناکجا آباد باشد. آنها شاید بگویند نمی دانم چرا چنین احساسی دارم\" پیامد این باور که من از هیجانهایم سر در نمی آورم این است که فرد احساس سر درگمی درماندگی و ناامیدی میکند. اگر هیجانها به نظر افراد در ک ناپذیر برسند، ممکن است از هیجان ها بهراسند. فکر کنند که دارند کنترلشان را از دست میدهند با عقلشان دارد زایل می شود یا به این نتیجه برسند که بر روی چیزی که از آن سر در نمی آورند هیچ کنترلی ندارند. به علاوه، کسانی که معتقدند هیجان هایشان با عقل جور در نمی آید ممکن است این فکر را نشخوار کننده سر در نمیارم که چرا چنین احساسی دارم یا چه بلایی سرم آمده؟ سر در آوردن از هیجانها، عنصری کلیدی در طرح واره درمانی هیجانی است.\ \ برخی از بیماران دچار آلکسی تایمی اند؛ به عبارت دیگر در نام گذاری و متمایز کردن هـ و متمایز کردن هیجانهایشان و یادآوری وقایع مرتبط با هیجانهای مختلف مشکل د دارند الانج، جانسون، ساند کوئیست و السن ۲۰۰۲) پایویو و مک کالاج (۲۰۰۱) این افراد اغلب در درک اینکه چرا هیجان منفی خاصی را دارند. دیچار مشکلند. این بیماران ممکن است شکایتهای مبهم با پراکنده ای را طرح کنند (احساس بدی دارم یک جای کار می لنگد و در یافتن واژه برای توصیف هیجانهایشان، یادآوری وقایع مرتبط با هیجان های گوناگون با ربط دادن هیجانها به افکارشان دچار مشکل شوند. طرح واره درمانگر هیجانی می تواند به این بیماران کمک کند تا به نقطه شروع و تجربه هیجانهای مختلف توجه کنند، آنها را به\ \ وقایع و افکار مرتبط سازند و به آنها در بافتاری که بروز می کنند معنی دهند. در گام نخست می توان با استفاده از شناخت درمانی کلاسیک توجیه منطقی مستحکمی برای پیوند\ \ فصل ۱۷ درک پذیری علوم کنترل احساس کتاب\ \ ۱۸۹\ \ باشم، باید نظر رهیجان ها با افکار خود آیند. مفروضه ها با باورهای بنیادین خاص فراهم آورد. برای مثال، هیجانهای شرم و اندوه یک بیمار زمانی با عقل جور در می آید که این هیجان ها با افکار خود آیندی نظیر مردم فکر میکنند من یک بی عرضه ام یا با من برای اینکه احساس خوبی درباره خودم داشته. مساعد همه را جلب کنم پیوند یابند. از این گذشته شناخت درمانی می تواند باورهای بنیادینی ماننده من آدم بی لیاقتی ام\" یا \"من دوست داشتنی نیستم را به هیجان هایی نظیر اندوع و شرم مرتبط سازد در کام بعدا درمانگر میتواند بر مؤلفه زیستی احتمالی افسردگی با اضطراب انگشت بگذارد به ویژه اگر شواهدی مبنی بر شروع زودرس با سابقه خانوادگی آسیب روانی وجود داشته باشد. در این صورت آسیب روانی مبتنی بر مؤلفه های زیستی می توانند وجود هیجان های خاص (مانند اندوه) و نیز سوگیری های شناختی مرتبط با هیجان را توجیه کنده سوم اینکه برای درک هیجان، می توان از مدل رفتاری بهره برد. اگر احساس غم و اندوه با عدم فعالیت گوشه گیری و اجتناب تجربه ای مرتبط است. پس بیمار می تواند بررسی کند که آیا میزان احساس اندوهش، در ارتباط با این فرایندها کم یا زیاد می شود یا نه. به علاوه بیمار میتواند با آزمایش فعال سازی رفتاری دریابند که آیا می توان صرفاً از طریق اقدام کردن و مواجهه با موقعیت های هراسناک یا ناخوشایند، از احساس غم کاست. در واقع با استفاده از فعال سازی رفتاری میتوان سایر ابعاد طرحواره های هیجانی را نیز مورد توجه قرار داد نظیر ندارم، کنترل و این باور که فرد هنگام بروز یک هیجان خاص درمانده می شود.\ \ چهارم ادعای برخی از بیماران این است که نمیدانند چرا طرز فکر یا احساس خاصی دارند. چون بر اساس منطقشان به این نتیجه رسیده اند که چیزی وجود ندارد که بخواهم احساس بدی درباره اش داشته باشم به عبارت دیگر این افراد معتقدند که افکار خود آیندشان (مانند من یک آدم شکست خورده ام هیچ مبنای منطقی ندارد و در نتیجه دلیلی برای داشتن احساس بد وجود ندارد. درمانگر می تواند به چنین بیمارانی خاطرنشان سازد که افسردگی با اضطراب ممکن است از دلایل مختلفی ناشی شود؛ هیجانها میتوانند افکار منفی را ایجاد کنند با پیامد این افکار باشند؛ و اینکه باورپذیری با پذیرفتنی بودن افکار ممکن است با گذشت زمان دستخوش تغییر شود. برای ابقای این هیجانها لزومی ندارد افکاری که با هیجانهای منفی ارتباط دارند صحت داشته باشند؛ پذیرفتنی بودن این افکار کفایت میکند بیماران ممکن است بگویند اما من واقعاً نمی تونم این فکرا رو باور کنم. من می دونم که هیچ کدوم از اونا منطقی نیستن درمانگر میتواند به بیمار بگوید که شدت باور، ممکن \" است بسته به موقعیتهایی که بیمار با آنها مواجه میشود تغییر کند. برای مثال، مردی که اخیراً از نامزدش جدا شده است ممکن است بگوید میدونم که میتونم کس دیگه ای رو پیدا کنم - اما وقتی به نامزد سابقش فکر میکند، غرق در افکاری میشود که او را به سمت افسردگی سوق می دهند: \"من نمی تونم بدون اون خوشبخت باشم\" یا \"من\" به همه چی گند زدم این افکار ممکن است منحصر به\ \ بافتار باشند. این امر نشان می دهد که وقتی در بافتارهای خاصی پای برانگیختگی هیجانی به میانم رمی آید عقلانیت به نفع آن خودش را کنار می کشد. به علاوه، هیجان ها ممکن است از تعلیم تعادل زیستی ناشی شوند و ارتباط آشکاری با موقعیت یا افکار خود آیند نداشته باشند. به عبارت دیگی هیجانها ممکن است به طور خود بخود از یک بیماری پذیری زیستی ناشی شوند. برای مثال، زنی که در دهه سوم زندگی اش بود و توسط درمانگر ارزیابی می شد نمی توانست علت نوسانهای خلقی شدیدش را بفهمد. درمانگر به وی گفت که احتمالاً دارای اختلال دو قطی است؛ اختلالی که عمدتا یک زمینه زیستی دارد و بسیار ارث پذیر است. اگرچه وی در ابتدا نسبت به این تشخیص تردید داشت، توانست با کمک روان پزشک و توضیحات همسرش درباره سابقه اش آن را بپذیرد. از این رو سر در آوردن از نوسانهای خلقی گسترده از طریق یک تشخیص مناسب نه تنها می تواند درک پذیری را افزایش دهد بلکه میتواند یک دوره درمانی را نیز در اختیار بگذارد که در مورد این زن ترکیبی از رفتار درمانی شناختی و درمان دارویی بود.\ \ درمانگر به منظور پرداختن به مسئله درک پذیری هیجان می تواند سؤالات زیر را بپرسد: آیا هیجانها برایت معنایی دارند؟ درک کدام هیجان برایت سخت تر است؟ درک کدام یک راحت تر است؟ برای مثال برخی از بیماران ممکن است در شناسایی احساس خشم شان مشکل کمتری داشته باشند، اما این قضیه در مورد احساس اندوه شان برعکس باشد. آنها ممکن است به راحتی در یابند که من عصبانی ام چون فلانی مرا دلخور کرد اما در درک اینکه من به این دلیل غمگینم که فکر میکنم احساس غم همیشه با من خواهد بود به مشکل بربخورند یک زن متاهل نمی توانست سر در بیاورد. که چرا اندوهگین است چون فکر میکرد من یک زندگی زناشویی خوب و یک خانه دلپذیر دارم ما از نظر مالی هم نگرانی نداریم از طرفی افسردگی او احتمالاً یک مؤلفه زیستی داشت اما از طرف دیگر برای اینکه به طور تمام وقت به بچه هایش برسد زندگی حرفه ایش به عنوان یک وکیل را کنار گذاشته بود. او متوجه نبود که این وضعیت به معنی از دست دادن بخشی از هویت و احساس کفایتش است؛ او با خودش میگفت: من باید شادتر از این باشم دست کم گرفتن تأثیر وقایع عمده زندگی در بیماران این احساس را ایجاد میکند که هیجانهای کنونی شان درک ناپذیرند. درمانگر می توانند.\ \ دلایل احتمالی را کاوش کند آسیب پذیری زیست شناختی و تجارب دوران کودکی منابع کنونی و استرس تجربه فقدان یا تعارض، با خاطراتی که ممکن است علت این هیجانها باشند. درمانگر\ \ می تواند سؤالات زیر را مطرح کند.\ \ غمگین مضطرب، عصبانی بودن تو چه دلایل موجهی می تواند داشته باشد؟\ \ وقتی غمگین (مضطرب عصبانی هستی به چه چیزی فکر می کنی چه تصوراتی به سراغت می\ \ آید؟\"\ \ فعال دکتری علوم کایل اصلی کشف\ \ ۲۹۸\ \ چه موقعیت هایی این احساسات را راه می اندازد\ \ این هیجان تو را یاد چه چیزی می اندازد؟\ \ یا مشکلاتی وجود دارد که علت احتمالی احسانات بالريه\ \ آیا می توانی خاطراتی را از دوران کودکی ات به یاد بیاوری که با این هیجان ها مرتبطد\ \ همان طور که در بخش مربوط به تداوم هیجان ذکر کردیم انشای موقعیت هایی که هیجان خاصی را راه می اندازند و افکاری که توام با احساساتند می تواند کار فرد را برای دری احساسات راحت تر کند. برای مثال، مادری که کار وکالتش را کنار گذاشته بود دریافت وقتی که همسرش هر روز صبح زود خانه را ترک میکند و همچنین وقتی چیزی درباره همکاران سابقش می شنود نگین می شود. بیرون رفتن همسر سر صبح افکاری را در ذهن او راه می انداخت که نقشش به عنوان یک مادر را زیر سؤال می برد. من کل تحصیلاتم را به باد دا تمام من هیچ چیزی در چنه ندارم وقتی او درباره همکاران سابقش می شنید با خودش میگفت من به شغل خوب رو از دست دادم اونا حما\ \ فکر می کنن که من به بی عرضه ام گاهی اوقات وقتی که بیماران چگونگی واکنش با احساس دیگران را می بینند. درک بهتری از هیجان های خودشان پیدا میکنند. درمانگر میتواند برسد که فرد دیگه ای این تجربه را از سر\ \ می گذراند احتمال داشت چه نوع احساسات متفاوتی داشته باشه پی بردن به این امر که هیجان ها از نظر دیگران منطقی اند عنصری کلیدی در عادی سازی و درک این احساسات است. اگر افراد به این باور برسند که بقیه افراد نیز در موقعیت هایی مشابه احتمالاً احساسات یکسانی را تجربه می کنند. کمتر دچار نشخوار فکری احساس گناه با گوشه گیری میشوند. کندوکاو درباره چگونگی واکنش های احتمالی دیگران علاوه بر عادی سازی هیجانها میتواند تدابیری درباره شیوه های مقابله ای سازگارانه تر به ذهن فرد متبادر کند. این وکیل سابق با خودش می اندیشید یادم میاد که همکارم سالی چند سال پیش شرکت رو ترک کرد و در ابتدا به خاطر ماندنش توی خونه احساسی فوق العاده داشت. اما بعداً خیلی دچار شک و تردید شد. یکی از فکرایی که اون داشت این بود که می خواست بعد از اینکه بچه اش دو سالش رو تموم کرد سعی کنه به صورت پاره وقت توی به شرکت کوچک محلی کار کنه یادم میاد که این برنامه ریزی باعث شد احساس بهتری داشته باشد.\ \ افراد باورهایی درباره این دارند که درک نکردن هیجان ها چه معنایی برایشان دارد. اسم اینها باورهای فراهیجانی\" است و احتمال دارد به شیوه های مقابله ای مشکل آفرینی بینجامد. به شباهت ین باورهای فراهیجانی و مدل فراشناخت درمانی ابداعی ولز \[۲۰۰۹\] توجه کنید مدل طرح وارة هیجانی میگوید که افراد درباره هیجان نظریه هایی اختصاصی دارند درست همان طور که بر اساس عدل فراشناختی درباره نقش تفکر چنین نظریه هایی دارند. پرسشهای اختصاصی برای پرداختن به\ \ ۱۹۲ رویکرد مطرحواره درمانی هیجانی\ \ باورهایی که فرد درباره درک ناپذیری هیجانهایش دارد. این موارد را شامل می شود. اگه به این نتیجه برسی که احساس کنونی ات بی معنیه این باعث میشه چه فکری از ذهنت بگذره؟ از این می ترسی که دیوونه بشی با کنترلت رو از دست بدی ؟ برخی از بیمارانی که معتقدند هیجان هایشان بی معنی اند.\ \ کم کم به این باور می رسند که یک جای کار به شدت می لنگد. برای مثال، بیماران دارای اختلال اسیمگی معتقدند آسیب پذیری شدیدی دارند که باید تحت مراقبت و کنترل درآید، وگرنه اختیار همه چیز را از کف میدهند و عقلشان کاملاً زایل میشود. بیماران دیگری که گر تنظیمی هیجانی دارند. معتقدند پای یک راز سربه مهر و ناشناخته در میان است که نمیتوان برملایش کرد؛ با اینکه کر تنظیمی هیجانی فعلی شان نقصی دائمی است که هرگز از آن گریزی نیست برخی دیگر اعتقاد دارند تا زمانی که توضیح خوبی وجود نداشته باشد که همه چیز را به هم مرتبط کند، هیجان هایم بی معنی خواهد بود. همان طور که اینگرم اچلی و سگل (۲۰۱۱) خاطرنشان می سازند، توضیح\" سطوح مختلفی دارد که میتواند آسیب پذیری را که از آسیب پذیری رفتاری و شناختی تا عصب شناختی و تحولی گسترده است توجیه کند. سر در آوردن از یک هیجان به این معنی نیست که تنها یک راه برای درک آن وجود دارد. در بیشتر موارد هیچ راز سر به مهر و ناشناخته ای وجود ندارد که نیازمند فاش شدن باشد. کسانی که معتقدند چنین رازی وجود دارد در تکاپو برای جستجوی \"حقیقت\" نشخوار فکری خواهند داشت و سایر تفسیرهایی را که به زعم خودشان به مشکل واقعی نمی پردازند. رد خواهند کرد.\ \ با این حال در مورد برخی افراد نظریه هیجانی کنونی آنها با تجارب اولیه شان ارتباط دارد، اگرچه این خاطرات الزاماً تجارب سرکوب شده با رازهای مبهمی که باید برملا شوند نیستند. همچنین می توان با کاوش تجارب دوران کودکی یا بزرگسالی بیماران درک آنها از اینکه چرا در حال حاضر احساس خاصی را دارند تسهیل کرد وقتی بچه بودی آیا اتفاق خاصی برایت افتاد که احتمال دارد علت احساس کنونی ات باشد؟ ریشه های تحولی هیجانهای فعلی همیشه سودمند نیستند؛ در واقع، بیماران گاهی اوقات ممکن است تجربه هیجانی کنونی را بیش از حد آسیب را تصور کنند، چون ممکن است به این باور برسند که همه آسیب ها از پیش رخ داده اند. نظریه های فرد درباره علت یک آسیب پذیری یا هیجان، ممکن است منعکس کننده این باور باشد که خصایص فردی چیزهایی اند ثابت تغییر ناپذیر و\ \ فراگیر (برای مثال مادرم طوری با من رفتار میکرد که انگار هیجانهایم مهم نیستند، از این رو به گمانم من همیشه این باور را خواهم داشت که هیجانهایم مهم نیستند. این باور به جبرگرایی هیجانی\" را اغلب مدلهای عوام پسند روان پویشی یا کودک درون زخم خورده تقویت می کنند که برخی افراد به طور نادرستی آنها را ترجمانی از مدلهای ناتوانی هیجانی دائمی می دانند.\ \ با این حال در مورد بیمارانی که معتقدند هیجانهای کنونی شان درک ناپذیر است. این نوع سبک\ \ این کثیر ترسی که\ \ دارند غیر مصر گرم ول\ \ فصل ۱۷ درک پذیری تعاون کنترل احساس گناه ۱۹۳\ \ کاوشگری می تواند فوایدی داشته باشد. برای مثال وکیل سابقی که پیشتر درباره اش صحبت شدارینه یاد می آورد که چطور مادرش زندگی حرفه ای او را به خاطر بچه دار شدن محدود کرده بود و به همین دلیل همیشه افسوس می خورد. در واقع ما در این زن از طرفی به خاطر دستاوره های تحصیلی دخترش به شدت احساس غرور می کرد و از طرف دیگر خیلی دوست داشت نوه دار شود. این پیام های متناقض \" از طرف مادر این احساس را در وی ایجاد می کرد که استعدادهای نهفته اش تحقق نیافته اند. در حالی که خودش نیز (به حق) بین دو نقش وکیل حرفه ای و مادر دوست داشتنی مرداد بود.\ \ به همین ترتیب، یادآوری تصاویر با صحنه هایی از دوران کودکی می توانند هیجان ها و افکار بیشتری را فرابخواند و پیوند بین هیجانهای کنونی و تجارب گذشته را بیش از پیش روشن کنند. هیجان کنونی بیمار برای مثال احساس تنهایی را میتوان با پرسیدن این سؤال در وی پدید آورد که و احساس تنهایی واقعاً چه جور چیزی است. می توان از بیمار خواست تا چشم هایش را ببندد و آهسته بگوید: \"من خیلی تنها هستم و در همان حال تصورات خاطرات و سایر هیجان هایی که احساس تنهایی را همراهی می کنند مشاهده کند به احساساتی که در بدنت جریان دارند، به احساسات درون سینه ات و حس تهی بودن و فقدان توجه کن به احساس اندوهی که به خاطر تنهایی ات داری و همچنین به هر هیجان دیگری که ممکن است سر بر آورد توجه کن. حالا با ملایمت به هر تصویری که به ذهنت می آید توجه کن آن را تماشا کن و بی پرده به نظاره بنشین\" بیماری به یاد می آورد که یک بار تنها در تختخوابش دراز کشیده بود در حالی که والدینش بیرون بودند و او احساس می کرد تک و تنها است. او با یادآوری این خاطره اشک از چشمانش سرازیر شد. درمانگر از او پرسید: \"با تصور این خاطره چه فکری به ذهنت اومد؟ بیمار پاسخ داد: اونا اصلا به فکر من نیستن من اهمیتی براشون ندارم. احساس اضطراب و اندوه فعلی او با سفرهای کاری شوهرش شعله ور می شد. او به یاد می آورد که وقتی بچه بود بیش از هر چیز دلش برای پدرش تنگ می شد؛ پدری که وقتی بیمار ۱۲ ساله بود به طور ناگهانی از دنیا رفت و او ماند با مادری که فکر می کرد میانه خوبی با دخترش ندارد.\ \ سرانجام اینکه حتی با وجود تلاشهای فراوان برای مرتبط ساختن هیجان ها با بیماری پذیری زیستی، تجارب اولیه دوران کودکی جامعه پذیری هیجانی در خانواده افکار خود آیند و طرح واره های شخصی برخی از بیماران هنوز ممکن است تأکید کنند که هیجانهایشان درک ناپذیرند. به نظر می رسد که چنین بیمارانی به بی نقص گرایی بینشی اعتقاد دارند؛ به عبارت دیگر، آنها معتقدند برای اینکه عملکرد مؤثری داشته باشند باید از هر چیزی که به هیجانهایشان با خودشان) مربوط است سر در بیاورند. حسن اینکه من نمیتوانم سر در بیاورم که چه چیزی باعث می شود چنین احساسی داشته باشم \" اغلب آنها را به سمت جستجوی اندیشناکانه معانی واقعی\" و \"درک تمام و کمال\" سوق\ \ ۱۹۷ رویکرد طرحواره درمانی هیجانی\ \ پی ببرم \" قاعدة مسلم أنها !. می دهد. نمی دانم چطور می توانم درباره گذران زندگی ام نه دار برای بر اینکه واقعا به عمل آن ما این است که بینش تمام عیار، شرط لازم برای تغییر است، درست مانند برخی از بیمارانی که گمان می کنند داشتن انگیزه تمام عیار برای تغییر) ضرورت دارد. درمانگر می تواند این سؤال را مطرح کند که آیا درک اینکه چرا فرد به گونه ای خاص احساس می کند. همیشه لازم است. با مهم تر از آن تعیین این است که کدام اهداف ارزش ها یا رفتارها سازنده ترند؟\ \ سیب شناسی یک هیجان یا یک طرح واره هیجانی - ممکن است از چگونگی تفسیر و تنظیم هیجان کنونی، اهمیت کمتری داشته باشد. برای مثال بیماری که احساس اندوه کنونی به نظرش درک ناپذیر می رسند، ممکن است چنین نتیجه گیری کند که اگر من از هیجانم سر در نیاورم، برای تغییر آن کاری از دستم ساخته نخواهد بود. این باور درباره ضرورت درک هیجان می تواند با طراحی آزمایشهای رفتاری ای بررسی شود که نشان میدهند فعالیتها با موقعیت های خاصی با هیجان های دلپذیرتر مرتبطند و اینکه برای تغییر وجود بینش همواره لازم نیست. بینش گاهی اوقات می توانند. یک مزیت تلقی شود اما چیز اجتناب ناپذیری نیست. در برخی موقعیت های خاص، سر در آوردن اهمیتی به مراتب کمتر از اثر بخشی دارد.\ \ تداوم\ \ پژوهش ما فصل ۳ را ببینید نشان داد که یکی از پیش بینی کننده های عمده افسردگی و اضطراب داشتن این باور است که هیجانها برای مدت نامعلومی طول خواهند کشید (لیهی، نیرج و ملوانی ۱۲۰۱۲ تیرچ، لیهی، سیلبرشتین و ملوانی (۲۰۱۲) همان طور که در فصل های پیش خاطرنشان ساختیم، ادراک ماندگاری هیجان یکی از یافته های مستمر در پژوهشهای مربوط به پیش بینی عاطفی\" است (ویلسون و گیلبرت (۲۰۰۳) پژوهش بر روی باورهای مربوط به میزان نادیده انگاری\" (یعنی تأکید بر منافع کوتاه مدت و در عین حال نادیده گرفتن منافع فزاینده بلند مدت نشان می دهد که افراد به بهای از دست دادن منفعت بلند مدت به خشنودی کوتاه مدت نائل میشوند فردریک و همکاران ۲۰۰۲ مک کلار و همکاران ۲۰۰۷ رید و زید (۲۰۰۴) باور به تداوم هیجان پیامد پیش بینی هیجان کنونی من در حال حاضر احساس اندوه میکنم من همیشه غمگین خواهم بود؛ تمرکز بر یک عنصر و نادیده گرفتن سایر عوامل تعدیل کننده برای مثال من حالا هیچ بار و همدمی ندارم\" افراد دیگر به حساب آورده نمی شوند و کم اهمیت پنداشتن عوامل تعدیل کننده یا جبران کننده واسطه ای برای مثال عدم توجه به این امر که ممکن است روابط و گزینه های ارزشمند دیگری پدیدار شوند است. از این گذشته، باورهای ضمنی فرد درباره اینکه هیجان ثابت نظریه های ذاتی یا تغییر پذیر (نظریه های افزایشی است با قابلیت تنظیم هیجان ارتباط دارد کاستلا و همکاران (۲۰۱۳)\ \ فصل ۱۷ درک بابری تداوم کنترل اصلی گاه\ \ ۱۹۵\ \ تغییر باور مربوط به تداوم هیجان یکی از عوامل کلیدی برای افزایش تحمل عاطفه است. برای مثال، یک مرد مبتلا به OCD که ترس از آلودگی داشت، معتقد بود اگر درگیر فرایند، مواجهه و پیشگیری از پاسخ شود، اضطرایش برای مدت نامعلومی ادامه خواهد داشت و در سرتاسر روز نشانید. خواهد شد. به همین ترتیب، بیماران مبتلا به اختلال آسیمگی ممکن است معتقد باشند که پایانی برای اضطرایشان وجود ندارد. همچنین میتوان بر روی باور به ماندگاری افکار و هیجانها، به عنوان یکی از عناصر کلیدی زیربنایی در ناامیدی و افسردگی انگشت گذاشت: احساس ناامیدی برای همیشه گریبان مرا خواهد گرفت، یا این فکر که زندگی ارزش زیستن ندارد، هیچ وقت دست از مسیر من داشت. در واقع یکی از اصول مسلم آموزش توجه آگاهی، رسیدن به این تشخیص است. که افکار، احساسات، حالات جسمانی و حتی واقعیت در حال گذر، رفت و آمد و افت و خیر دائمی اند. قابلیت تغییر و انعطاف پذیری با ماندگاری در تضاد است (هیر و همکاران، ۲۰۱۲؛ اینهان ۱۹۹۳، ۲۰۱۵ رونمر و ارسیلو، ۲۰۰۹؛ سیگل و همکاران (۲۰۰۲) بر نخواهد.\ \ اولویت ما توجه به باورهای مربوط به تداوم است چون این باورها در کانون سایر باورها (مانند باور به کنترل و پذیرش جای دارند. آگاهی از گذرا بودن یک هیجان ناگوار، تحمل آن را آسان تر می کند. نیاز به کنترل یک هیجان گذرا فوریت کمتری می یابد؛ ادراک خطر و آسیب دیدگی کمتر می شود؛ و باورهای زیربنایی مربوط به ناامیدی درباره هیجان فرو می نشیند. درمانگر می تواند با طرح مسئلة زير قضية تداوم هیجان را پیش بکشد\ \ به نظر می رسه معتقدی هیجانهایی که در حال حاضر داری احتمالاً برای مدت نامعلومی ادامه خواهند داشت. این مسلماً تجربه سختی برای توئه چون در حال حاضر داره اذیتت میکنه ما اغلب اوقات در احساسی که داریم غوطه ور میشیم به همین دلیل به نظرمون می رسه این احساس برای مدتی طولانی با ما خواهد بود. در واقع ممکنه این طور به نظر برسه که بعضی از هیجانها همه چیز و در کام خودشون فرو میبرن اونا اغلب ما رو به تسخیر در میارن و از خود بی خود می کنن. اجازه بده این قضیه رو بررسی کنیم و ببینیم که می تونیم به چه نتایجی برسیم. فکر می کنی چه هیجانهای خاصی برای مدت نامعلومی ادامه خواهند داشت؟\ \ از آنجایی که برخی از بیماران اغلب هیجانهای مختلفی دارند نظیر اضطراب، خشم، غم سردرگمی و حتی آرامش بهتر است کار را با تمایز بین این هیجانها آغاز کنیم تا ببینیم که آیا به نظر بیمار برخی از آنها تداوم کمتری دارد درمانگر میتواند از بیمار بخواهد که توضیح دهد چرا هیجانهای خاصی ماندگارند در حالی که بقیه این طور نیستند به ویژه درمانگر میتواند از بیمار بپرسد که آیا احساس شادکامی اش ماندگار است و اگر نیست چرا به چه علت هیجان منفی کنونی (نظیر اندوه نا امیدی خشم تنها هیجانی است که ادامه می یابد؟ آیا شرایط به همین منوال خواهد ماند یا\ \ ١٩٦ رویکرد طرح واره درمانی هیجانی\ \ اینکه همه چیز تغییر خواهد کرد؟ برخی از بیماران برای تبیین ماندگاری هیجانشان از استدلال هیجانی \" استفاده می کنند احساس خیلی بدی دارم حتی تصورش را هم نمی توانم بکنم که این احساس روزی دست از سرم برخواهد داشت. این باور که شدت یک هیجان با ماندگاری آن هیجان برابر است به نظر غیر منطقی می رساند اما بسیاری از کسانی که به شدت تحت عذابند، به این نتیجه می رسند. درمانگر می تواند بپرسد آیا تا به حال برایت اتفاق افتاده که هیجان های بسیار شدیدی را تجربه کنی؟ مادامی که بیمار یک به یک تجارب هیجانی شدیدش نظیر اندوه، خشم، اضطراب و حسادت را بر می شمرد درمانگر میتواند از وی بپرسد که شدیدترین هیجانش چه مدت به طول انجامیده است. از آنجایی که هر یک از این هیجانها بالاخره یک زمانی فروکش کرده اند، بیمار کم کم پی می برد که هیجانهای شدید کنونی اش نیز احتمالاً تغییر خواهند کرد.\ \ لازم است که انگیزه بیمار برای تغییر همانند بسیاری از باورهای دیگر وی مورد توجه قرار گیرد. درمانگر میتواند این کار را به کمک تحلیل مزایا معایب انجام دهد باور به اینکه هیجانت برای مدت نامعلومی ادامه خواهد داشت چه مزایا و معایبی دارد؟ برخی از بیماران از اینکه خیلی امیدوار تغییر باشند واهمه دارند از این رو از ایده دائمی بودن احساس منفی شان دفاع میکنند. در این صورت درمانگر میتواند بپرسد اگر به این باور می رسیدی که هیجانهایت به همین صورت باقی نخواهند ماند یعنی از شدت و اذیتشان کاسته خواهد شد چه تغییری در وضعیتت ایجاد می شد؟ باور به ماندگاری هیجان پیامدهایی در بر دارد چون این باور بر احساس درماندگی ناامیدی می افزاید و باعث می شود که فرد بر اساس حالت هیجانی فعلی اش دست به پیش بینی آینده بزند. باور به ماندگاری هیجان اغلب به راهبردهای مقابله ای ناکارآمد نظیر اجتناب گوشه گیری بی تحرکی، نشخوار فکری نگرانی پرخوری و سوء مصرف مواد نیز می انجامد. درمانگر برای ارزیابی این راهبردهای مقابله ای می تواند از بیمار بپرسد که وقتی این فکر به ذهنش می آید که هیجانش برای مدت نامعلومی ادامه خواهد داشت، متعاقب آن چه کاری انجام میدهد\ \ درمانگر وقتی به این فکر میکنی که هیجان منفی ات برای مدت نامعلومی ادامه خواهد داشت آیا باعث میشه کارای خاصی انجام بدی یا از چیزای خاصی اجتناب کنی؟ برای مثال آیا کلا تسلیم میشی گوشه گیری میکنی فعالیتی انجام نمیدی یا توی خودت فرو میری؟ آیا دل مشغول احساسات بد میشی؟ آیا پیش چشمت آینده ای رو مجسم می کنی که خیلی افتضاحه و سپس به اون شاخ و برگ میدی؟ آیا با غذا خوردن افراطی، میگساری، استفاده از مواد مخدر با غرق شدن توی سایر فعالیتها سعی میکنی موقتاً خودتو تسکین بدی؟\ \ بیمار وقتی به این فکر میکنم که احساسات منفی ام ماندگارن معمولاً بعدش فلان فكر مياد\ \ سراغم و فلان کار رو میکنم\ \ فصل ۱۷ درک پذیری تداوم کنترل احساس گناه\ \ ۱۹۷\ \ تشخیص معایب باورهای مربوط به تداوم هیجان می تواند انگیزه فرد را برای تغییر آنها افزایش قلمداد کنند. درمانگر میتواند قضیه اعتبار بخشی را دهد، اگرچه برخی از بیماران ممکن است چنین سؤالاتی را نوعی اعتبار ستیزی یا دادن امید واهی را بدین ترتیب مورد توجه قرار دهد که اذعان کنند. احساسات و باورهای کنونی فرد بسیار شدید و دردناکند، اما اعتبار بخشیدن به وجود آنها به این معنی نیست که مدنظر قرار دادن گزینه های دیگر واقعیت تجربه بیمار در لحظه اکنون را نفی می کند.\ \ فرض کن درد جسمانی شدیدی داری که علتش تراشه چوبیه که توی بات فرو رفته، پزشک می بینه چه دردی رو داری تحمل میکنی و میگه که تراشه چوب علت اصلی این درده اگه پزشک از تو بخواد اون تراشه را از پات در بیاره آیا این حرف اون رو نوعی اعتبارستیزی با دردت تعبیر خواهی کرد؟ احتمالاً اگه تراشه رو از پات در نیاری دردش برای ساعت ها ادامه خواهد یافت. در چنین شرایطی به نظرت بهترین اقدام چیه؟\"\ \ اگر چه باور به تداوم هیجان ممکن است تمایل فرد به اجتناب یا گریز از هیجان را فعال کنند. درمانگر میتواند بگوید که گاهی اوقات لازم است که آدم برای از سر گذراندن هیجان، آن را تاب\ \ بیاورد.\"\ \ درمانگر می تواند فقدان انگیزه فرد برای تغییر را نیز مورد بررسی قرار دهد که ریشه در باور وی به تداوم هیجان دارد اگر تو درباره تداوم هیجانت تردید داشته باشی آیا انگیزه ای برای انجام کار و بهبود اوضاع خواهی داشت؟ برخی از بیماران ممکن است معتقد باشند که اگر قرار است. هیجان هایشان برای مدت نامعلومی ادامه یابد پس به جان خریدن خطر ایجاد تغییرات دور از عقل است. یکی از بیماران مرد میگفت وقتی این کار آخر و عاقبتی ندارد چرا باید خودم را به زحمت بیندازم؟\" لذا باور به تداوم هیجان ممکن است تبدیل به یک پیشگویی خود کامبخش شود. درمانگر می تواند خاطرنشان سازد که اگر معتقد باشی که هیجانهایت تغییری نخواهند کرد، پس منطقی است. که دست به انجام هیچ کاری نزنی به علاوه باور به تداوم هیجان مانع از این می شود که بیماران برای غلبه بر ترس هایشان درگیر فرایند مواجهه شوند. مرد مبتلا به OCD که پیشتر درباره اش صحبت کردیم معتقد بود که اگر برای غلبه بر ترسش از آلودگی با آن ترس مواجه شود اضطرابش برای مدتهای مدیدی به قوت خود باقی خواهد ماند. ماندگاری طولانی مدت و در نتیجه افزایش شدت هیجان وی، ظاهراً بهای سنگینی بود که او باید برای آزمون نظریه اش درباره مواجهه می پرداخت.\ \ در روند درمان هراس اختصاصی اختلال اضطراب اجتماعی PTSD OCD و سایر اختلالاتی که فعال سازی ترس یکی از مؤلفه های اساسی درمان محسوب میشود باورهای مربوط به تداوم و خطر هیجان، نقشی محوری در درگیر شدن بیماران در فرایند مواجهه ایفا میکنند. برای مثال درمانگر از\ \ کاری - سیاه\ \ ی کرد ملی و از متر مانی هیجانی\ \ بیماری که ترس از آلودگی داشت پرسید که اگر درگیر تمرین مواجهه با اشیای آلوده آپارتمانی شود، احساس اضطرایش چقدر تشدید خواهد شد و چقدر به طول خواهد انجامید. او پاسخ دادی احساس اضطرابش ۱۰۰ درصد افزایش خواهد یافت. حالش کاملاً وخیم خواهد شد. نخواهد توانست دست به سیاه و سفید بزند و احساس اضطراب کل هفته اش را خراب خواهد کرد. وقتی از او خواست شد برای این پیش بینی هایش، شواهدی را از تمرین های مواجهه قبلی اش ارائه کند گفت که قبلاً تجریه مواجهه نداشته است. اما احساس میکنند که پیش بینی هایش محقق خواهند شد. تمرین های مواجه را می توان به چند روش به اجرا در آورد گاهی اوقات از طریق فراهم آوردن شرایط برای خوگیری با اضطراب، اما اغلب از طریق مهیا کردن شرایط برای بیمار به منظور از مردن باورهایش درباره میل به درگیر شدن در تمرین مواجهه و نیز باورهایش درباره تداوم تحمل پذیری و خطر انگیختگی اضطرابی در مورد این بیمار، کنار گذاشتن باورهای وی درباره انگیختگی هیجانی او آسیب حاصل از آن به وی کمک کرد تا به مواجهه بیشتر با سایر اشیای آلوده تن دهد. در مانگر میتوانند به منظور جمع آوری اطلاعات درباره تداوم هیجان سؤالات زیر را مطرح کند.\ \ آیا شدت دردناک ترین هیجان هایت در طول روز با هفته افت و خیز دارد؟ این قضیه درباره چگونگی تغییر هیجانها چه پیامی به تو می دهد؟ آیا هیجانهایت به این دلیل تغییر می کنند که کرد متفاوتی انجام می دهی به طور متفاوتی فکر میکنی یا در کنار دیگر آدم ها هستی؟\ \ در مرحله بعد، میتوان این باورها را با واداشتن بیمار برای استفاده از یک برنامه فعالیت به منظور پایش فعالیتها و هیجان های همراه با آن برای هر ساعت از روز مورد آزمون قرار داد (الهی، هوانند و مک گین، ۲۰۱۲ را ببینید یا به ادامه مطلب مراجعه کنید بیمار از این طریق مشاهده می کنند که شکلات همه هیجان هایش بالا و پایین میشود و اینکه شکلات آنها بسته به موقعیت ساعات مختلف روز و افکاری که توام با هیجانند تغییر میکند و بدین ترتیب پی می برد که هیجان بر اساس اصل تغییر پذیری عمل می کند نه تداوم از طریق پرسش درباره هیجانهای گذشته می توان شواهد بیشتری بر علیه باور به تداوم هیجان کسب کرد. آیا تا به حال هیجان منفی یا مثبتی داشته ای که هرگز محو نشده باشد؟ تجارب قبلی بیمار با تغییر پذیری و ماهیت گذرای هیجانها می تواند به روشن کردن این قضیه کمک کند که حتی هیجانهای بسیار دردناک گذشته نیز تغییر کرده اند.\ \ عامل زیربنایی دیگری که پیش بینی درباره هیجان را تحت تاثیر قرار می دهند این است که افراد معمولاً وقایع واسطه ای را که ممکن است تعدیل کننده هیجان کنونی باشد دیده می گیرند. بیمار در پیش بینی هیجانهای آتی که منحصراً بر اساس هیجان کنونی انجام میگیرد روابط جدید تجارب رضایت بخش فرصت ها یا زوال حافظه درباره وقایع گذشته را به حساب نمی آورد. درمانگر می توانند.\ \ فصل ۱۷ درک پذیری تداوم کنترل احساس کناف\ \ ۱۹۹\ \ بپرسد به هیجانهای دردناکی که در گذشته داشته ای و محو شده اند فکر کن چه اتفاقی افتاد که باعث شد شدت این هیجان ها کاهش یابد؟ ردیابی پیشینه محو شدن هیجان ها سودمند است، چون می تواند نشان دهد که تو در گذشته همین باورها را درباره ماندگاری هیجان هایت داشته ای - حتی هیجان های بسیار دردناک اما آن هیجانها نیز تغییر کردند. بیمار می تواند با تمرکز دوباره بر روی وقایع و تجاربی که هیجانهای ناگوار را تعدیل کرده اند به این درک برسد که همه هیجان های دردناک سرانجام روزی فروکش خواهند کرد چون منابع پاداش معنا و تجارب جدیدی متعاقب این احساسات پدید می آید. زنی که معتقد بود احساسات کنونی درماندگی، تنهایی و ناامیدی اش برای مدت نامعلومی ادامه خواهد داشت به یاد آورد که پیشتر نیز هیجانهای مشابهی را بعد از جدایی از نامزدش تجربه کرده است. او با قدری تعمق دریافت که جلوه ای آرمانی به نامزد سابقش بخشیده بود. و اینکه این جدایی با وجود ناخوشایند بودنش فرصتی برای برقراری روابط جدید پیش پایش گذاشته است.\ \ درمانگر میتواند برای بررسی بیشتر دلایل احتمالی اینکه چرا هیجان ها تداوم نخواهند داشت. درباره تمام وقایعی پرس و جو کند که ممکن است در یک هفته یک ماه، یک سال با پنج سال آینده اتفاق بیفتد. بیمار چه احساسی درباره این وقایع احتمالی خواهد داشت؟ بسیاری از بیمارانی که به تداوم هیجان معتقدند درباره پیش بینی عاطفی فاقد قدرت آینده نگری اند و پیش بینی می کنند که چون هیجان کنونی شان روزها است آنها را به ستوه آورده پس برای مدت مدیدی ادامه خواهد داشت. چنین بیمارانی اغلب بر روی فقط یک منبع رضایت بخش تمرکز میکنند و آن را دلیلی می گیرند بر اینکه چرا هیجان کنونی کماکان گریبانشان را خواهد گرفت من شغلم را از دست داده ام، به همین خاطر واقعاً نمی دانم چه کار کنم یا بدون نامزدم دیگر زندگی ندارم.\" می توان منابع جایگزین رضایت بخش و با معنا هم منابع مرتبط و هم نامرتبط با فقدان کنونی را مورد بررسی قرار داد. درمانگر میتواند بپرسد چه منابعی که برایت لذت بخش با معنا، چالش انگیز، رشد دهنده یا رضایت بخشند ممکن است در هفته ماه سال ۵ سال آینده پیش پایت قرار گیرند؟ برای مثال مردی که شغلش را از دست داده بود پی برد که چندین منبع رضایت بخش دیگر دارد که مستقل از شغل کنونی اش هستند از جمله فرزند ،همسر ،دوستان خانواده گسترده اش، ورزش سرگرمی ها مطالعه و بسیاری از فعالیتهای دیگر به علاوه او این احتمال را نیز در نظر گرفت که داشتن شغل جدیدی که در حوالی خانه اش است احتمالاً مزایای خاصی نسبت به شغل سابقش دارد که وی را مجبور میکرد هر روز مسافت زیادی را در رفت و آمد باشد. شکلهای ۷۱ تا ۳-۷ درمانگر و بیمار را راهنمایی می کنند که چطور باورهای مربوط به تداوم هیجانها را مورد بررسی قرار دهند. توجه داشته باشید که این شکلها تنها به منظور راهنمایی ارائه شده اند و نسخه برداری از آنها مجاز نیست.\ \ رویکرد ملی و از درمانی هیجانی\ \ شکل ۷۰۱ مجموعه ای از سوالات برای آزمون بارده میرات روان اند و هیجان است. استان در برنامه ای است که بیمار می تواند برای ماده قرار دارد که بیماران درمان هایش در ایا عالیتهایی که انجام میدهد. مورد استفاده قرار دهد. شکل ۳-۷ بیمار و درمانگر را قادر می ن می سازدن روی برنامه فعالیت در مورد هیجانها و فعالیتهایشان دست به نتیجه گیری بزنند.\ \ مستور العمل المان پاسخ هایتان را در جاهای خالی بنویسید اگر قرار بود برخی از باورهایتان درباره هیجان را تغیر دهید آب این تمر چیزی را در زندگی تان تحت تاثیر را می داده انا احساس امیدواری بیشتر و درماندگی و اضطراب کمتری می گردید؟ به نظریان بینی شوههای سازگارانه تر برای نگرش به هیجان ها کدام است؟\ \ فکر می کنید به هیجانهای خاصی برای مدت نامعلومی ادامه خواهد داشت؟\ \ مزایا و معایب باور به اینکه هیجان هایتان برای مدت نامعلومی اندامه خواهد داشت چیست؟ اگر به این باور می رسیدید که این هیجانی دگرگون خواهند شد یعنی شدت و ادیشان فروکش خواهد کرد چه چیز در شما تغییر می کرد؟\ \ ايا المحال هیجان منفی یا مثبتی داشته اید که هرگز از بین نرود؟\ \ به هیجان های ناخوشایندی که در گذشته داشته اید و محو شدند فکر کنید چه اتفاقی افتاد که باعث شد شدت این هیجان ها فروکش\ \ آیا نا خوشاید ترین هیجانتان در طول روز با هفته افزایش و کاهش می یابد؟ این قضیه در مورد نحوه تغییر هیجان ها، چه چیز به شما می گوید؟ آیا هیجان هایتان به این دلیل تغییر میکنند که کار متفاوتی انجام می دهید به طور متفاوتی فکر می کنید یا در کنار دیگر آدمها هستيد؟\ \ شکل ۱-۷ سؤالهایی برای بررسی باورهای مربوط به تداوم هیجانها\ \ ٢٠١ فصل ۱۷ درک پذیری، تداوم کنترل احساس گناه\ \ دستورالعمل در خانه های زیر به طور مختصر بنویسید که در ساعات بیداری تان در طول روز، چه کار می کنید و چه احساسی دارید برای مثال اگر بین ساعات ۷ و ۸ صبح صبحانه می خورید و در این زمان احساس اندوه و تنهایی میکنید بنویسید صبحانه، اندوه تنهایی اگر از ساعت ۱۰ تا ۱۱ صبح مشغول کار کردن هستید و در این مدت احساس چالش و علاقمندی میکنید بنویسید کار کردن چالش، علاقه \" ببینید آیا هیجانهایتان از الگویی تبعیت میکنند که با نوع کاری که انجام می دهید. ساعت خاصی از روز و افرادی که در کنارتان هستند ارتباط دارد.\ \ ۲۰۳ رویکرد طرح از درمانی درمانی\ \ هیجان های منفی است چه زمان علی بیشترین شدت را دارند؟\ \ چه مواقعی احساس بهتری داری؟\ \ اگر فعالیت هایی را انجام می داری که با داشتن احساسی بهتر مرتبط است. به انطلاقي من القائد؟\ \ آیا می توانی انجام این کارها را بر عهده بگیری؟\ \ اگر انجام فعالیتهای منفی را کاهش دهی، چه اتفاقی می افتد؟\ \ چطور می توانی این کار را انجام دهی؟\ \ تو معتقد بودی که هیجان های منفی ات تغییر نمی کنند. برنامه فعالیت در این مورد به چیزی به تو می گوید؟\ \ از این تمرین چه نتیجه ای میتوانی بگیری؟\ \ شکل ۳-۷ جدول پیگیری فعالیت ها و هیجان ها\ \ کنترل\ \ فصل درک پذیری تداوم کنترل احساس کتاب\ \ ۲۰۳\ \ پژوهش ما نشان میدهد که باور به کنترل ناپذیری هیجان یکی از عوامل کلیدی در اضطراب است و با طیف وسیعی از آسیبهای روانی ارتباط دارد (لیهی، نیرج و ملوانی (۲۰۱۲). در واقع مفهوم \"تنظیم هیجان حاکی از این است که هیجانهای کنترل نشده میتوانند اثرات منفی چشمگیری بر کار کرد سازگارانه داشته باشند. برخی از بیماران معتقدند که باید بلافاصله و به طور تمام و کمال، از دست احساس منفی شان خلاص شوند. این احساس فوریت و نیاز به ریشه کنی کامل هیجان معیارهای تقریباً غیر ممکنی برای تنظیم هیجان وضع میکند. این معیارها به نوبه خود، باعث احساس بی ثمر بودن (برای مثال، من هنوز مضطربم)، تشديد اضطراب و درماندگی در فرد می شوند. یا اینکه وی به این نتیجه می رسد که باید بی درنگ سر در بیاورد مشکل از کجا است.\ \ حس فوریت زمانی فرد با باور وی به کنترل تشدید درک پذیری و حتی تحمل ناپذیری عدم قطعیت ساده اندیشی درباره هیجان ارتباط دارد. چنین بیمارانی ممکن است معتقد باشند که اگر بلافاصله هیجان هایشان را در اختیار نگیرند هیجانها فوران خواهند کرد به سطح کنترل ناپذیری خواهند رسید و آنها را کاملاً از پا خواهند انداخت یا اینکه اگر بلافاصله سر در نیاورند که دقیقاً اوضاع از چه قرار است هرگز نخواهند توانست با هیجانهایشان مقابله کنند. فوریت زمانی مشابه مفهوم \"آسیب پذیری قریب الوقوع است که ریسکیند و همکارانش در چندین پژوهش آن را شرح داده اند. این مفهوم نشان میدهد که اضطراب ممکن است از این باور نیز نشأت بگیرد که تهدید در شرف وقوع است و اینکه توانایی فرد برای مقابله یا اجتناب دارد رنگ می بازد (ریسکیند، ۱۹۹۷ ریسکیند و کلیمن، ۲۰۱۲؛ ریسکیند ،ژور ویلیامز مان و شاهار (۲۰۰۷)\ \ در وهله اول باید از بیمار پرسید که فکر میکند کدام یک از هیجانهایش کنترل ناپذیر است. با این سؤال، دوباره متوجه میشویم که برخی از بیماران با کنترل ناپذیری یک هیجان خاص (برای مثال خشم مشکلی ندارند اما میترسند زمام سایر هیجانها برای مثال اضطراب یا اندوه از دستشان در برود. در چنین مواردی درمانگر میتواند بپرسد که چرا از کنترل خارج شدن هیجان هایی خاص ایراد ندارد در حالی که این مسئله در مورد هیجانهای دیگر تحمل ناپذیر است. تمرکز دقیق بر هیجان هایی که تحت کنترل نیستند به بیمار امکان میدهد تا از خود بپرسد چرا عنان گسیختگی برخی هیجانها را بسیار بد تلقی میکند اما این قضیه در مورد هیجانهای دیگر اهمیتی ندارد. در گام بعد درمانگر میتواند کند و کاو کند که آیا بیمار واقعاً عنان گسیختگی هیجان را تجربه می کند یا فقط می ترسد از اینکه مبادا زمام هیجان از دستش خارج شود برای مثال اغلب بیمارانی که اختلال آسیمگی دارند نمی گویند که کنترل اضطراب از دستشان خارج شده است؛ بلکه می ترسند اضطرابشان به محض برانگیخته شدن تا سطح کنترل ناپذیری افزایش یابد. این نوع برداشت از واکنش زنجیره ای\ \ ی اول حسین انصاری\ \ رویکرد طرح و از درمانی هیجانی\ \ یا واکنش هسته ای \" باعث میشود برخی از بیماران به کوچک ترین نشانه های انگیختگی هیجانی توجه کنند و درباره تشدید بیشتر هیجانشان دست به نتیجه گیری شتاب زده بزنند. از این رو حالات جسمانی یا افکار ناخواسته، تبدیل به پیام های هشداری میشوند مبنی بر اینکه برای پیشگیری از یک فاجعه رفتارهای اجتنابی یا ایمنی بخش باید فعال شوند.\ \ در گام سوم، درمانگر می تواند از بیمار بپرسد چه نشانه هایی وجود دارد که حاکی از عنان گسیختگی هیجانها است. در مورد برخی از بیماران حتی تجربه یک هیجان خفیف نیز به این معنا است که هیجان تشدید خواهد شد و زمامش از دست خواهد رفت. برای مثال افزایش ضربان قلب، تنش جسمانی، تنفس سریع تر و احساس اضطراب یا دلخوری گواهی میشوند بر اینکه به زودی کنترل کاملاً از دست خارج خواهد شد. یکی از مفاهیم مرتبط با این قضیه، تمرکز افراطی بر روی انگیختگی است که این امر فقط بر شدت انگیختگی می افزاید و به ادراک بیشتر تحت کنترل نبودن هیجان ها منتهی میشود. درمانگر میتواند از بیمار بخواهد تا این باور را که با تشدید تعمدی هیجان یا حالات جسمانی برای مثال از طریق درجا دویدن دور خود چرخیدن خیره شدن به یک لامپ، یادآوری اتفاقات ناخوشایند یا حتی تکرار افکار هر استاک هیجان از کنترل خارج خواهد شد. به بوته آزمایش بگذارد. ترغیب بیمار برای انجام این تمرینات تا زمانی که خوگیری اتفاق بیفتد. می تواند این باور را از میان بردارد که هیجانها و حالات جسمانی باید بلافاصله محو شوند.\ \ چهارم اینکه درمانگر میتواند بپرسد فکر میکنی اگر نتوانی به طور کامل از دست فلان احساس خلاص شوی، چه اتفاقی بیفتد؟ بیماران دارای اختلال آسیمگی ممکن است ادعا کنند که کنترل از دستشان خارج خواهد شد. داد و بیداد راه خواهند انداخت و آبروریزی خواهند کرد. بیماران غمگین و مضطرب مبتلا به اختلال شخصیت مرزی ممکن است بگویند آن قدر افسرده و مضطرب می شوند که برای کاستن از تنش باید جایی از بدنشان را ببرند. بیماران مبتلا به OCD که از آنها خواسته میشود در تمرین مواجهه با ترس شرکت کنند ممکن است بگویند که اضطرابشان به سطح فاجعه باری خواهد رسید و عقلشان را از دست خواهند داد. در هر یک از این موارد سؤال این است: اگر کنترلت را از دست بدهی، چه آسیبی خواهی دید؟ درمانگر ممکن است بپرسد آیا از این واهمه داری که داشتن یک احساس شدید نشانه چیزی وخیم تر باشد؟ مانند دیوانه شدن یا از دست دادن کامل کنترل؟\"\ \ پنجم اینکه درمانگر میتواند از بیمار بپرسد که اگر وی به جای تمرکز بر کنترل تمام و کمال هیجانها آنها را در امتداد یک پیوستار تغییر پذیر مشاهده می کرد این کار چه فوایدی برایش داشت؟ برای مثال او ممکن بود مشاهده کند که انگیختگی اضطرابی اش بر روی یک مقیاس ۱۰ درجه ای تا ۹ افزایش می یابد تا ۶ پایین می آید تا ۷ افزایش می یابد تا ۳ و بعد تا ۱ پایین می آید. مشاهده اینکه شدت هیجانها ممکن است تغییر یابد و در واقع با گذشت زمان فروکش کند، می تواند نشان دهد که\ \ فصل ۷ ترک پذیری تداوم کنترل احساس کتاب\ \ ۲۰۵\ \ هیجان ها همانند ترموستات، ویژگی خود نظم بخشی دارند.\ \ بیمار به جای اینکه شروع یک هیجان را پیش بینی کننده فروپاشی اش قلمداد کند، می توانند مشاهده کند که این شروع، نقطه آغاز یک فرایند فراز و فرود است. اتخاذ نقشی مشاهده گر و توصیف کننده در قبال هیجان می تواند سودمند باشد.\ \ مهور کن داری در ساحل، امواجی رو تماشا میکنی که میان و میرن. تو در پیاده روی تخته ای کنار ساحل، دور از آب نشسته ای اما می بینی که امواج چطور بالا و پایین میشن. حالا تصور کن که برای دقایقی، امواج شدت میگیرن و بر سر شنهای ساحل آوار می شن. آب عقب نشینی می کنه و سر و کله موج دیگه ای پیدا میشه با گذشت زمان کم کم متوجه میشی که امواج شدت کمتری به خودشون میگیرن با آرامش بیشتری به سوی ساحل میان و با ملایمت به سمت آب بر می گردن. حالا مشاهده می کنی که آب آرام تره امواج با ملایمت به سمت ساحل میان، بوسه ای به ساحل می زنن، و به آرامی به دل دریا بر میگردن حالا هیجان هات رو مثل همون امواجی در نظر بگیر که میان و میرن بالا و پایین میشن؛ شدت میگیرن و حالا آرام تر و ملایم تر میشن، اما تو در پیاده روی تخته ای کنار ساحل ایستاده ای و در این روز گرم تابستانی، در حال تماشای\ \ اقیانوس هستی و نسیم ملایمی رو بر روی پوستت احساس می کنی\"\ \ تصور هیجان به مثابه یک مایع سیال زمانی میتواند سودمند باشد که بیمار بتواند خودش را همانند ظرف بزرگ و قابل انبساطی در نظر بگیرد که فضای هر چه بیشتری برای در بر گرفتن هیجان دارد نه اینکه برای کشیدن دیواری به منظور دور نگهداشتن این هیجان سیال، احساس اجبار کند. جزر و من هیجان همچنین میتواند به جای احساس ماندگاری ثابت حس موقتی بودن و تجربه تغییر پذیری را منتقل کند.\ \ ششم اینکه درمانگر میتواند از مقایسه سایر منابع انگیختگی که فراز و فرود دارند استفاده کند\ \ نظیر گرسنگی با برانگیختگی ناشی از کافئین\ \ به نظر می رسه فکر میکنی که هیجانت قراره به یک سطح کنترل ناپذیر و فاجعه بار برسه بذار بعضی از چیزای دیگه رو بررسی کنیم که باعث انگیختگی میشن فرض کن چند دقیقه پیش دو فنجان قهوه خیلی غلیظ خورده ای حالا دچار برانگیختگی ناشی از کافئین شده ای احساس تنش داری قلبت به تندی می تپه احساس تنش و شاید کمی تحریک پذیری میکنی اگه فقط منتظر بمونی و بینی که آیا توی یک ساعت آینده یا بیشتر احساس برانگیختگی ات کمتر میشه فکر می کنی چه اتفاقی می افته؟ ممکنه به خودت بگی به گمونم توی خوردن قهوه زیاده روی کردم، به همین علت برای مدتی احساس برانگیختگی خواهم داشت. خب مشکلی نیست اینکه به خودت اجازه پذیرش\ \ ۲۰\ \ رویکرد طرح واره درمانی هیجانی\ \ احساس برانگیختگی رو بدی و فقط منتظر بمونی فروکش کنه ممکنه کمتر اضطراب انگیز باشه تا اینکه بخوای خود تو مجبور کنی بلافاصله از دستش خلاص بشی احساس فوریت درباره یک هیجان برانگیختگی رو بیشتر میکنه و خود این احساس فوریت رو افزایش میده و بدین ترتیب، اضطرابت بیشتر می شد.\ \ هفتم اینکه برخی از بیماران معتقدند باید هیجان خاصی را کنترل کنند. چون این هیجان یک هیجان \"بد است. هیجانهایی که برچسب بد می خورند شامل اضطراب، غم، تنهایی، خشم و احساسات جنسی است. خیلی کم پیش می آید که افراد بگویند باید از دست یک هیجان \"خوب\" نظیر شاد کامی، خشنودی امید قدردانی یا حق شناسی خلاصی یابند. درمانگر می تواند به بیمار بگوید که یک هیجان به خوب است و نه بد بلکه صرفاً چیزی است که وجود دارد.\ \ همه هیجان های ما به این دلیل وجود دارن که برای نیاکانمان و همین طور خودمان نقشی سازگارانه داشته ان مثلاً وجود اضطراب میتونه بهمون کمک کنه و به ما بگه که احتمالاً مشکلی وجود داره با اینکه احتمالاً قراره اتفاق بدی بیفته اضطراب یک زنگ خطره غمگینی احتمالاً به ما می گه چیزی رو از دست داده ایم که واسمون ارزشمنده این احساس به ما می که که چه اتفاقی برامون افتاده هیجانها به خودی خود نه خوین و نه بد؛ اونا تجاربی آن که ما داریم. اونا فعل و انفعالاتی آن که در مغزمون رخ میده تصور کن میتونستی فعل و انفعالات مغز تو نظاره کنی و بینی که اضطرابت به جریان الکتریسیته است که از سلولی به سلول دیگه میره و از طریق مواد شیمیایی بین سلول ها منتقل میشه این اتفاقیه که در مغزت میافته تو می تونی اونو ببینی تصور کن این اتفاق مثل نوریه که در تاریکی برق میزنه و سپس کم سو میشه. اضطراب چیزیه که میاد و میره اون نه خوبه نه بد. فقط چیزیه که وجود داره.\ \ درمانگر می توانند بگوید که دست زدن به انتخاب از بین اعمال امکان پذیر نه افکار، تصورات یا هیجان هایی که مستقل از عمل وجود دارند است که اخلاقی بودن یک قضیه را تعیین می کنند. در واقع، فرد ممکن است برای انجام کاری که غیر اخلاقی قلمداد میشود و سوسه شود یا احساس تمایل كند اما تصمیم برای عدم انجام عمل است که زیربنای یک انتخاب اخلاقی را تشکیل می دهد.\ \ ما ممکنه حق انتخابی درباره افکار حالات جسمانی با هیجان هامون نداشته باشیم، اما در مورد اعمال مون از این حق برخورداریم. فرض کن ادعا میکنی که در طول یک سال گذشته، نسبت به همسرت کاملاً وفادار بوده ای ولی ما متوجه میشیم که در طول این یک سال در جزیره ای خالی از سکنه سکونت داشته ای آیا ما به این نتیجه خواهیم رسید که تو دست به یک انتخاب اخلاقی زده ای در مقابل فرض کن دور و برت آدمای زیبا و جذابی حضور دارن که بهت\ \ فصل ۷ درک پذیری تداوم کنترل احساس گناه\ \ ۲۰۷\ \ علاقه نشون میدن، اما تو انتخاب میکنی که پاپی اونا نشی آیا این به انتخاب اخلاقیه، یا فقط به این دلیل که کشش و وسوسه جنسی نسبت به اونا داشته ای، آدمی غیر اخلاقی هستی؟\"\ \ نکته هشتم، برخی از بیماران معتقدند که احساس بلافاصله تبدیل به عمل خواهد شد. چنین باوری نوعی هم جوشی فکر - عمل است. با توجه به اینکه هیجان یا فکر مقدم بر عمل است، این نتیجه گیری شتاب زده که هیجان یا فکر منجر به عمل می شود، احتمالاً به نظر طبیعی می رسد (برای مثال، \"من مضطرب بودم، پس دویدم\" یا \"من عصبانی شدم به همین خاطر سرش داد کشیدم.) اما بیشتر هیجان ها و فکرها به عمل نمی انجامند؛ آنها فقط به عنوان وقایع درونی تجربه می شوند. درمانگر می تواند بپرسد: آیا بین کنترل اعمالت و کنترل احساساتت تفاوتی وجود دارد؟ آن تفاوت چیست؟\" یا \"آیا شده احساسات زیادی داشته باشی که هرگز به عمل ختم نشده باشند؟ آیا همیشه موقعی که احساس گرسنگی می کنی، غذا میخوری ؟ آیا همیشه هنگام عصبانیت به دیگران حمله می کنی؟ آیا همیشه موقع احساس اضطراب، پا به قرار میگذاری؟ بیمار دارای هم جوشی فکر عمل از این واهمه دارد که مبادا شروع یک هیجان به طور خودکار به یک عمل ناخواسته منتهی شود؛ از این رو به این باور می رسد که هیجان باید به طور کامل تحت کنترل قرار گیرد. درمانگر میتواند از بیمار بخواهد که میزان بروز و شدت یکی از هیجانهای منفی اش را یادداشت کند فعالیتها یا موقعیت ها را تحت نظر بگیرد و سپس رفتارهای خاصی را که در آنها درگیر میشود فهرست کند این کار را میتوان در جلسه درمان نشان داد.\ \ درک میکنم که اغلب فکر میکنی اگه احساس اضطراب کنی کنترلت از دستت خارج میشه بیا آخرین باری رو بررسی کنیم که سوار هواپیما شدی بهم گفتی میترسی از اینکه مبادا مضطرب یشی از صندلی ات بپری بیرون و با مشت و لگد بیفتی به جون درب خروج بسیار خب بهم گفتی آخرین باری که سوار هواپیما شدی احساس اضطراب داشتی اما آیا از جای خودت پریدی بیرون و به درب خروج مشت زدی؟ چرا این کارو نکردی؟\ \ افکار و هیجانها وقایعی درونی اند در حالی که رفتار واقعه ای بیرونی است که دست به انتخابش می زنیم. در این مثال بیمار پی میبرد که افکار و احساسات اضطرابی اش حی و حاضرند، اما انتخاب می کند که کماکان در صندلی خودش بنشیند. پایش بروز اضطراب در سرتاسر روز و هفته در کنار یک رفتار خاص میتواند نشان دهد که اضطراب رفتار مورد نظر را کنترل نمی کند؛ بلکه این بیمار است که رفتار را تحت اختیارش دارد حتی اگر نتوان هیجانی را کنترل کرد، بیمار می تواند گفته ها یا اعمالش را کنترل کند.\ \ تهم، بیمارانی که معتقدند هیچ کنترلی بر هیجانهایشان ندارند از راهبردهای مقابله ای مشکل آفرین نظیر پرخوری سوء مصرف الکل نشخوار فکری و اجتناب استفاده می کنند. احساس کنترل ناپذیری را\ \ ۲۰۸ رویکرد طرح واره درمانی هیجانی\ \ این راهبردهای مقابله ای تشدید می کند چون آنها مظهر رفتار کنترل ناپذیرند: \"من احساس عدم کنترل می کنم و سپس کارهای کنترل نشدنی بیشتری انجام میدهم درمانگر می تواند بگوید که مشکل اصلی تفاسیر و راهبردهایی است که فرد به کار میگیرد نه ظهور یک احساس خاص\ \ که معتقد بودی که هیجان هات خود به خود بالا و پایین میشن چه اتفاقی می افتاد؟ آیا احساس عدم کنترل می کردی؟ اگه باور داشتی که هنگام احساس ناراحتی چند راهبرد واقعاً سودمند و سازگارانه وجود داره که میتونی از اونا استفاده کنی چی میشد؟ آیا احساس عدم کنترل می کردی؟ شاید مشکل اصلاً هیجانهای تو نباشه بلکه روشی باشه که گاهی اوقات برای مقابله با اونا به کار میگیری اگه از راهبردهای بی فایده استفاده کنی این کار ممکنه فقط احساس عدم کنترل و عدم کارآمدی رو بیشتر کنه شاید با همدیگه بتونیم راهبردهای مفیدی رو شناسایی کنیم که بتونی ازشون استفاده کنی\ \ روش دیگر برای دستکاری باور فرد به نیاز به کنترل این است که وی را ترغیب کنیم هنگام بروز یک هیجان مطلقاً هیچ کاری انجام ندهد بلکه فقط با استفاده از توجه آگاهی گسلیده آن را تماشا کند. این کار شبیه تکنیکهایی است که ولز (۲۰۰۹) در رویکرد فراشناختی اش مطرح کرده است. نشستن و انجام ندادن هیچ کاری میتواند تبدیل به یکی از تمرینهای روزانه توجه آگاهی شود. در این تمرین بیمار به عمد سکون بی تحرکی و گسلش را تمرین میکند و در عین حال مشاهدة تعمدي لحظة اکنون را در دستور کارش قرار میدهد. وی در حالی که هیچ کاری انجام نمیدهد، می تواند صدای درونی خودش را نیز بشنود که به او میگوید تو باید کاری انجام دهی - اوضاع را کنترل کنی از دست افکارت خلاص شوی یا درباره تجربه کنونی است دست به قضاوت بزنی در مراحل بعد درمانگر میتواند همراه با بیمار بررسی کند که آیا او توانسته بدون مشکل، انجام ندادن هیچ کاری او فقط مشاهده کردن بودن در لحظه یا رها کردن زمان به حال خودش را تاب بیاورد رونمر و ارسیلو ۲۰۰۹؛ ولز، ۲۰۰۹) نیاز فرد به دست زدن به عمل باعث فراخوانی و تداوم هیجان ها می شود، چون اهداف همواره باید به سرانجام برسند. همچنین بیمار میتواند در تمرین دیگری تصور کند که دارد به طور کامل محو می شود در حالی که مشاهده میکند جهان بدون حضور او به کارش ادامه می دهد یا تصور کند که در جایی دوردست و مرتفع بر فراز همه قرار گرفته و مشاهده می کند که سایر افراد مشغول زندگی خودشانند. بیمار از طریق ناپدید شدن فراتر رفتن از دیگران با مشاهده کردن می تواند احساس فاصله گیری و گسلشی را تجربه کند که آسودگی ناشی از محو شدن تمامی اهداف در لحظه اکنون را برای وی به ارمغان می آورد لیهی (۲۰۰۵د از آنجایی که هیجانها معطوف به هدفند، دست کشیدن از اهداف به واسطه رها کردن خود از طریق تمرین ناپدید شدن به محو شدن هیجانها می انجامد.\ \ شکل ۷۰۴ چند نمونه از راهبردهای سازگارانه و ناسازگارانه تنظیم هیجان، راهبردهای ناسازگارانه در صحت جب و کورنگ و راهبردهای سازگارانه در سمت راست و پررنگ نشان داده شده اند. اقتباس از ابهی تیری و ناپولیتانو (۲۰۱)\ \ شکل ۱-۷ برخی از راهبردهای سازگارانه و ناسازگارانه ای را نشان. می دهد که می توان در تنظیم هیجان مورد استفاده قرار داد. راهبردهای ناسازگارانه شامل اجتناب، فرونشانی، نگرانی نشخوار فکری و سوء مصرف مواد با سایر شکلهای برون ریزی برای مثال، بریدن بدن خود است. ما چندین راهبره تمر بخش را شناسایی کرده ایم که میتوانند به عنوان جایگزین هایی برای راهبردهای ناسازگان مورد استفاده قرار گیرند (لیهی تیرچ و ناپولیتانو (۲۰۱۱) این راهبردها عبارتند از بازسازی شناختی پذیرش اصلاح طرح واره های هیجانی مشکل گشایی مهارتهای DHT مهارت های برقراری ارتباط آرمیدگی و سایر تکنیک های کاهش انگیختگی فعال سازی رفتاری، توجه آگاهی، تکنیک های متمرکز بر شفقت، توجه برگردانی تا اندازه ای حمایت اجتماعی و تکنیکهای درمان هیجان محور درمانگر می تواند به بیمار خاطرنشان سازد که آگاهی از در دسترس بودن راهبردهای سازگارانه، می تواند ترس از هیجان را کاهش دهد\ \ اگه درون به چاله بزرگ آب به عمق ٦ متر بیفتی و با خودت بگی که نمی تونی شنا کنی، چه احساسی خواهی داشت؟ احساس اضطراب وحشت زدگی؟ اما اگه داخل آب بیفتی و بدونی که شناگر ماهری هستی چطور اینکه میتونی ساعتها روی آب شناور بمونی در این صورت چه احساسی خواهی داشت؟ اگه تکنیکها و ابزارهایی در اختیار داشته باشی که بتونن رفته رفته آرامش رو بهت برگردونن و اوضاع رو مرتب کنن آیا ترس کمتری در مورد از دست دادن کنترل خواهی داشت؟\ \ ۲۱۰ رویکرد طرح واره درمانی هیجانی\ \ احساس گناه و شرم\ \ برخی افراد به خاطر افکار حالات جسمانی رفتارها یا هیجان هایشان، احساس گناه یا شرم می کنند. به نظر من فرد به این دلیل حساس گناه می کند که اعتقاد دارد ویژگی های فردی اش با تصویری که از از خود آرمانی اش دارد مغایر است. برای مثال، زنی که خودش را یک آدم صلح جو و منطقی می دانند.\ \ ممکن است به خاطر داشتن احساس خشم و میل به انتقام احساس گناه کنند. شوهری که به زنش عشق می ورزد، شاید به خاطر خیال پردازیهای جنسی درباره زنان دیگر احساس گناه داشته باشد. موارد دیگری را نیز می توان برای افکار گناه آلود مثال زد: من نباید احساس اندوه کنم! من چیزهای زیادی دارم که به خاطرشان قدردان باشم یا خشم هیجان بدی است؛ وجود خشم نشانه آن است که من یک آدم عصبانی و هولناکم \" وجود احساس شرم\" در فرد این باور را با خود به همراه دارد که آگاهی از هیجانهای وی برای دیگران تحمل ناپذیر است. احساس شرم با سرافکندگی و تحقیر و همچنین میل به پنهان کردن افکار و احساسات واقعی خود از دیگران رابطه دارد. بیماران ممکن است. به خاطر داشتن احساسات جنسی، به ویژه امیال خلاف عرف، احساس شرم داشته باشند با این حال ممکن است حد و حدود این احساسات را تعریف کنند یا بیماران اضطرابی ممکن است به خاطر مضطرب بودنشان احساس شرم کنند و دلواپس این باشند که مبادا دیگران به اضطرابشان پی ببرند و\ \ آنها را انسانهایی ضعیف قلمداد کنند. در حالی که احساس شرم مستلزم میل به مخفی کاری از دیگران است، احساس گناه معمولاً به انتقاد از خویشتن می انجامد. در واقع افراد به خاطر هیجان هایشان، هم احساس شرم میکنند و هم احساس گناه شرمندگی از اینکه شاید دیگران از هیجان هایشان مطلع شوند و احساس گناه و خود انتقادگری از اینکه هیجانهایشان با تصویر آنها از خودشان در تضاد است. برای مباحث مفصل تر درباره تفاوت بین احساس گناه و شرم و پیامدهای آنها، تنگنی استوویگ و ماشیک ۲۰۰۷ را نیز ببینید شکل ۷۵ فرایند احساس گناه به خاطر وجود هیجان و شکل - همین فرایند را درباره احساس شرم نشان می دهد.\ \ آگاهی از اینکه بیمار به خاطر کدام یک از هیجانهایش احساس شرم یا گناه می کند، بسیار آموزنده است. برخی افراد شرمنده اند از اینکه هیجانهای جنی با پرخاشگرانه دارند، اما به خاطر داشتن هیجان های غم با اضطراب احساس شرم نمیکنند. برخی دیگر ممکن است الگوی معکوسی داشته باشند؛ یعنی به خاطر غم یا اضطراب شرمنده باشند اما به خاطر خشم یا پرخاشگری احساس شرم نکنند. درمانگر میتواند از بیمار بپرسد چرا هیجانهای خاصی خوبند و سایر هیجان ها بد؟ از کجا می فهمی که هیجانی بد است؟ برای مثال مردی که در فصلهای قبل توصیف شد، تصویری آرمانی از خودش به عنوان فردی با کفایت و منطقی داشت. او از اینکه غمگین و مضطرب باشد احساس شرم می کرد، اما به خاطر خشمش این گونه نبود. خود انگاره آرمانی اش توانمندی و خویشتن داری) باعث\ \ شکل ۷۵ فرایند احساس گناه به خاطر وجود یک هیجان\ \ شده بود تا او غم و اضطراب را نشانه ضعیف بودن بداند با کند و کاو در اینکه چرا احساس غم و اضطراب باعث شرمندگی اش میشود او پاسخ داد که در این صورت دیگران او را آدم ضعیفی می- پندارند و از وی سوء استفاده می کنند. او پدر و مادرش را آدم هایی از خودراضی، کنترل گر و قضاوت کننده توصیف کرد و گفت که آنها به خاطر ضعفش به او سرکوفت می زنند و تحقیرش می کنند. با این حال او احساس خشمش را به جا می دانست و باور داشت که وجود آن، با توجه به شرایط ناعادلانه زندگی کنونی اش موجه است. او معتقد بود که خشم توانمندی اش را به رخ میکشد و اینکه باید از دست هر هیجانی که نشانه ضعف و کاستی است خلاص شود. او از این می ترسید که مبادا در حضور دیگران گریه کند و آنها به دیده یک آدم بزدل به وی نگاه کنند. در نتیجه، او کسی را در احساساتش شریک نمی کرد.\ \ مرد دیگری معتقد بود احساسات جنسی ای که با دیدن زنها در کافه ها یا دکه ها در او پدید می آید. نشان میدهد که مشکلی دارد و اینکه ممکن است اختیار از کف بدهد و به همسرش خیانت کند. او باور داشت که فقط باید نسبت به همسرش کشش جنسی داشته باشد یا فقط درباره او به خیال پردازی بپردازد. او به خاطر داشتن این احساسات خودش را شوهر خوبی نمی دانست و در مورد این امیال رفتار ضد و نقیضی داشت؛ گاهی اوقات خودش را در موقعیتهایی قرار می داد که احتمال معاشرت با\ \ شکل ۶-۷ فرایند احساس شرم به خاطر وجود یک هیجان\ \ زنان دیگر در آنها وجود داشت اما سپس به خاطر داشتن این امیال، احساس گناه می کرد.4 او خیال پردازی هایش را در ذهن مرور میکرد در نتیجه شدنشان افزایش می یافت و احساس گناه، بیش از پیش تداوم می یافت زن وکیلی که به خاطر وظیفه مادری شغلش را ترک کرده بود و پیشتر درباره اش بحث شد به خاطر افسردگی اش احساس گناه میکرد و معتقد بود چون شوهرش چنین زندگی سطح بالایی را برایش فراهم کرده است پس حق ندارد اندوهگین باشد. نگاه آرمانی او به خودش این بود که باید قدردان و راضی باشد و اینکه افسردگی اش نشان می دهد آدم خودخواه و ناپخته ای است. به علاوه وقتی با همکاران سابقش یا سایر زنان شاغل حرف می زد خجالت زده می شد. چون باور داشت آنها نظر مثبتی نسبت به او ندارند.\ \ درمانگر میتواند احساس گناه و شرم بیمار درباره هیجانهایش را با پرسیدن سؤالاتی ارزیابی کند. به خاطر کدام هیجانها احساس گناه میکنی؟ به خاطر داشتن چه هیجان هایی خودت را سرزنش میکنی؟ به خاطر کدام هیجانها احساس گناه نمیکنی؟ وقتی احساس گناه می کنی چه فکرهایی از ذهنت می گذرد؟ همان طور که پیشتر ذکر شد بیماران ممکن است درباره برخی از هیجان هایشان افکار خود انتقاد گرانه ای داشته باشند اما در مورد برخی دیگر نه تفاوت قائل شدن بین ارزیابی هایی که بیماران از هیجانهای مختلف به عمل می آورند به آنها کمک میکند تا دریابند احساس گناهشان به خاطر داشتن هیجان به خودی خود نیست بلکه به خاطر وجود هیجانهای خاصی است. درباره افکاری که هنگام بروز هیجان از ذهن فرد میگذرد میتوان به این موارد اشاره کرد: من نباید چنین احساسی داشته باشم، من حتماً آدم بدیام، من چه مشکلی دارم؟\" یا \"من باید آدم ضعیفی باشم.\"\ \ فصل ۱۷ درگ پذیری تداوم کنترل احساس گلاب\ \ ۲۱۳\ \ درمانگر می تواند سؤالاتی مشابه درباره احساس شرم بپرسد: آیا هیجان های خاصی وجود دارد که به خاطر شان شرمنده باشی؟ منظورم این است که آیا نگرانی مبادا دیگران از این احساسات مطلع شوند؟ آن مرجان ها کدامند؟ چرا به خاطر وجود برخی هیجانها شرمنده ای ولی به خاطر برخی دیگر نه؟ چه دکاری از ذهنت می گذرد؟ همان طور که پیشتر توضیح دادیم، برخی از بیماران ممکن است به خاطر داشت هیجان های خاصی احساس شرم کنند اما به خاطر برخی دیگر نه آنها شاید فکر می کنند که اگر دیگران از خیال پردازی ها یا امیال جنسی یا احساس خشم شان مطلع شوند، به دیده منفی به آنها خواهند نگریست. این الگو ممکن است برای برخی دیگر برعکس باشد.\ \ همه هیجانها همان طور که در فصلهای قبل شرح دادیم افراد زیادی از باور به بی نقص گرایی هیجانی\" یا جیسی بی آلایش تبعیت می کنند. به عبارت دیگر آنها دوست دارند که فقط هیجان های \"خوب\" و افكار \"معقول\"، \"منطقی\" و \"خوشایند داشته باشند. آنها بر اساس این پندار غلط که سرشت انسان باید خوب \" باشد و باید برای بی نقص بودن در احساسات تقلا کرد هنگام بروز هیجان هایی مانند علم تنفر، حسادت و غبطه شرمنده میشوند. مدل طرح واره هیجانی بر فراگیر بودن ، مهر تأیید می زند و معتقد است که همه هیجانها در کنار هم گستره کامل استعدادهای انسان را تشکیل می دهند. این ائتلاف ،هیجانی تمام هیجانهای ناکامل\"، ناخوشایند\" یا \"بدی\" را شامل می شود که برخی معتقدند باید دور انداخته شوند طرحواره درمانگر هیجانی به جای اینکه سرشت انسان را خاکی بداند که میتوان در آن بذر کمال را کاشت تصدیق میکند که ما انسانها ظرفیت تقریباً هر چیزی را داریم و اینکه این خیال پردازیها حالات جسمانی افکار و هیجانها ممکن است. برای هر کدام از ما پیش بیاید. درمانگر نباید نقش مرشدی را به خود بگیرد که در تلاش است. بیمارانش را متقاعد کند که آنها توانایی دستیابی به آسایش هیجانی کامل ایجاد فوری هیجانات مثبت و خلاصی از دست وسوسه کشش جنسی تنفر با میل به انتقام را دارند. درمانگر میتواند به جای کنار گذاشتن یا از بین بردن این هیجان ها بگوید:\ \ تصدیق گستره کامل سرشت هیجانی انسانی به ما امکان میده تا از افکار و هیج