مباني و اصول آموزش و پرورش - شهيد رجائي تربت حيدريه - نيمه اول 1403-1404

Document Details

Uploaded by Deleted User

شهید رجایی تربت حیدریه

1404

دكتر غﻼمحسين شكوهي

Tags

آموزش و پرورش مباني تعليم و تربيت اصول تعليم و تربيت سازمان و مديريت

Summary

اين اسناد، سرفصل ها، نحوه ارزشيابي و جزئيات كتاب مباني و اصول آموزش و پرورش را براي دانشجويان نيمسال اول 1403-1404 دانشگاه شهيد رجائي تربت حيدريه ارائه مي كند. شامل اصول تعليم و تربيت از ديدگاه روانشناسي و اجتماعي است. مطالب به فصول و سرفصل هاي مشخص شده، طبقه بندي شده اند.

Full Transcript

‫شهيد رجائي تربت حيدريه‬ ‫نيمسال اول‬ ‫‪١٤٠٣-١٤٠٤‬‬ ‫درس ‪:‬‬ ‫مباني و اصول‬ ‫آموزش و پرورش‬ ‫مدرس ‪:‬‬ ‫دكتر اميراميري رشخوار‬ ‫معرفي كتاب...

‫شهيد رجائي تربت حيدريه‬ ‫نيمسال اول‬ ‫‪١٤٠٣-١٤٠٤‬‬ ‫درس ‪:‬‬ ‫مباني و اصول‬ ‫آموزش و پرورش‬ ‫مدرس ‪:‬‬ ‫دكتر اميراميري رشخوار‬ ‫معرفي كتاب ‪:‬‬ ‫مباني و اصول‬ ‫آموزش و پرورش‬ ‫شهيد رجائي تربت حيدريه‬ ‫نيمسال اول‬ ‫تاليف ‪:‬‬ ‫‪١٤٠٣-١٤٠٤‬‬ ‫دكتر غﻼمحسين‬ ‫شكوهي‬ ‫انتشارات ‪:‬‬ ‫آستان قدس رضوي‬ ‫) به نشر(‬ ‫چاپ ‪:‬‬ ‫سي ونهم‬ ‫‪١٣٩٨‬‬ ‫معرفي كتاب ‪:‬‬ ‫اصول و‬ ‫فلسفه تعليم و تربيت‬ ‫شهيد رجائي تربت حيدريه‬ ‫نيمسال اول‬ ‫تاليف ‪:‬‬ ‫‪١٤٠٣-١٤٠٤‬‬ ‫دكتر علي‬ ‫شريعتمداري‬ ‫انتشارات ‪:‬‬ ‫امير كبير‬ ‫چاپ ‪:‬‬ ‫شصت و ششم‬ ‫‪١٣٩٧‬‬ ‫معرفي كتاب ‪:‬‬ ‫سازمان و مديريت‬ ‫در آموزش و پرورش‬ ‫شهيد رجائي تربت حيدريه‬ ‫نيمسال اول‬ ‫‪١٤٠٣-١٤٠٤‬‬ ‫تاليف ‪:‬‬ ‫احمد صافي‬ ‫نشر ‪:‬‬ ‫انتشارات ارسباران‬ ‫چاپ ‪:‬‬ ‫بيست و ششم ) ويراست سوم (‬ ‫زمستان ‪١٣٨٥‬‬ ‫ارزشيابي‬ ‫درس‪ :‬مباني و اصول آموزش و پرورش‬ ‫دو واحدي‬ ‫نحوه ارزشيابي ‪:‬‬ ‫شهيد رجائي تربت حيدريه‬ ‫نيمسال اول‬ ‫‪١٤٠٣-١٤٠٤‬‬ ‫حضور و فعاليت كﻼسي ‪ ١‬نمره‬ ‫‪-‬‬ ‫ارائه كﻼسي ) بصورت كار مشترك و گروهي( ‪ ٣‬نمره‬ ‫‪-‬‬ ‫امتحان ميان ترم ‪ ٨‬نمره ) ‪٣٢‬سوال تستي ‪ ٠,٢٥‬نمره اي (‬ ‫‪-‬‬ ‫فصل هاي ‪ ١‬الي ‪ ٦‬كتاب‬ ‫تاريخ برگزاري امتحان ‪:‬‬ ‫امتحان پايان ترم ‪ ٨‬نمره ) ‪٨‬سوال تشريحي ‪ ١‬نمره اي (‬ ‫‪-‬‬ ‫فصل هاي ‪ ٨‬الي ‪ ١٣‬كتاب‬ ‫تاريخ برگزاري امتحان ‪:‬‬ ‫تعيين سرفصل هاي‬ ‫كتاب ‪ :‬مباني و اصول آموزش و پرورش‬ ‫سرفصل ها ‪:‬‬ ‫دانشگاه آزاد اسﻼمي‬ ‫مشهد‬ ‫معني و مفهوم تربيت‬ ‫اول‬ ‫ضرورت ‪ ،‬اهميت و امكان تربيت آدمي‬ ‫دوم‬ ‫مباني آموزش و پرورش‬ ‫سوم‬ ‫اصول آموزش و پرورش‬ ‫چهارم‬ ‫پنجم‬ ‫حل تناقضات تربيتي‬ ‫تعيين سرفصل هاي‬ ‫درس‪ :‬مباني و اصول آموزش و پرورش‬ ‫سرفصل ها ‪:‬‬ ‫عنوان‬ ‫فصل‬ ‫كلياتي درباره سازمان ها‬ ‫اول‬ ‫شهيد رجائي تربت حيدريه‬ ‫كلياتي درباره مديريت‬ ‫دوم‬ ‫نيمسال اول‬ ‫سازمان آموزش و پرورش )اهميت ‪،‬انواع و شيوه هاي اداره آن(‬ ‫سوم‬ ‫‪١٤٠٣-١٤٠٤‬‬ ‫مديريت و رهبري در موسسات آموزش و پرورش‬ ‫چهارم‬ ‫نظريه بوروكراسي و كاربرد آن در مديريت آموزشي‬ ‫پنجم‬ ‫نظريه هاي روابط انساني و كاربرد آنها در سازمان هاي آموزش و پرورش‬ ‫ششم‬ ‫نظريه سيستمي وكاربرد آن در سازمان هاي آموزش و پرورش‬ ‫هفتم‬ ‫نظريه تصميم گيري و كاربرد آن در سازمان هاي آموزشي و پرورشي‬ ‫هشتم‬ ‫وظايف عمده مديران آموزشي‬ ‫نهم‬ ‫مهارت هاي مديران آموزشي‬ ‫دهم‬ ‫سازمان و قوانين آموزش و پرورش در ايران‬ ‫يازدهم‬ ‫مديريت و سازماندهي مدارس در ايران‬ ‫دوازدهم‬ ‫راههاي ايجاد تحول در نظام اداري آموزش و پرورش و اداره مدارس‬ ‫سيزدهم‬ ‫اسناد تحولي آموزش و پرورش و جايگاه مديريت آموزشي و آموزشگاهي در آنها‬ ‫چهاردهم‬ ‫اصول تعليم وتربيت‬ ‫از نظر نگارنده‬ ‫)دكترشريعتمداري(‬ ‫فصل اول‬ ‫)دكترشريعتمداري(‬ ‫اصول تعليم وتربيت ازنظر دكتر نگارنده‬ ‫‪-١‬مفاهيم ‪ ،‬نظريه ها و قواعد نسبتا“ كلي است كه در بيشتر موارد صادق‬ ‫است وبايد راهنماي مربيان ‪ ،‬معلمان ‪ ،‬مديران واولياء دانش آموزان در كليه‬ ‫اعمال تربيتي باشد ‪.‬‬ ‫‪-٢‬اين اصول مبتني بر تعاليم ديني ‪ ،‬تحقيقات روان شناسي ‪ ،‬تحقيقات جامعه‬ ‫شناسي وفرهنگي و نظريات انديشمندان تعليم وتربيت است ‪.‬‬ ‫‪ -‬تعليم وتربيت از رشته هاي مختلف روانشناسي مثل روانشناسي رشد ‪،‬‬ ‫روانشناسي يادگيري ‪ ،‬روانشناسي مربوط به دوره بچگي يا روانشناسي‬ ‫بلوغ استفاده مي كند و اصولي را كه روانشناسان بزرگ در اين مورد‬ ‫پيدا مي كنند مبناي كار خود و فعاليت تربيتي خود قرار مي دهد‪.‬‬ ‫‪ -‬مربي در دوره هاي مختلف با افراد گوناگون سروكار دارد‬ ‫‪ -‬در هر دوره بايد احتياجات مربوط به آن دوره را دانسته و در نظر بگيرد‬ ‫‪ -‬همچنين بايد خصوصيات رشد افراد را در دروه هاي معين مطالعه نمايد‬ ‫== از اين احاظ مربي بايد از روانشناسان و علم روانشناسي كمك بگيرد‪.‬‬ ‫‪-‬كﻼس ‪ ،‬مدرسه و جامعه اي كه مدرسه در آن واقع شده ‪ ،‬هريك بعنوان‬ ‫يك موسسه اجتماعي شرايط و اوضاع و احوال معيني را بوجود مي آورند‪.‬‬ ‫‪-‬در هر اجتماعي فلسفه اجتماعي خاصي حاكم بر آداب و رسوم ‪ ،‬افكار و‬ ‫عقايد و عادات و تمايﻼت مردم آن جامعه است‪.‬‬ ‫‪-٣‬تعليم وتربيت عﻼوه بر اينكه بايد انعكاسي از فرهنگ و فلسفه‬ ‫جامعه باشد در قبال فرهنگ نيز وظيفه خاصي دارد‪.‬‬ ‫== بنابراين بررسي جنبه هاي فرهنگي هر جامعه براي مربيان‬ ‫ضروري است‬ ‫اصول تعليم وتربيت با توجه به تحقيقات روان شناسي‬ ‫‪-١‬اصولي كه بر تحقيقات مربوط به رشد مبتني است‬ ‫‪-٢‬اصولي كه مبتني بر احتياجات اساسي افراد است‬ ‫‪-٣‬اصولي كه مبتني بر وظايف مربوط به رشد است‬ ‫‪-٤‬اصول مبتني بر قوانين يادگيري‬ ‫‪-٥‬اصولي كه در امتحان يا ارزشيابي پيشرفت شاگرد بايد درنظر باشد‬ ‫‪-١‬اصولي كه بر تحقيقات مربوط به رشد مبتني است ‪:‬‬ ‫‪-‬رشد عبارت است از يك تغيير دائمي كه همراه با پيشرفت بوده وبه طور‬ ‫منظم در زمينه وطرح معيني صورت مي گيرد ‪.‬‬ ‫بايد تجربيات گذشته فرد را پايه واساس تجربيات فعلي او قراردادو متوجه بود كه تربيت‬ ‫فعلي فرد اساس كارآينده او را تشكيل مي دهد ‪.‬‬ ‫‪-‬رشد به صورت تدريجي در رفتار فرد يعني در افكار ‪ ،‬عادات ‪ ،‬احساسات و‬ ‫اعمال روزمره او ظاهر مي شود ‪.‬‬ ‫‪-‬رشد در هر دوره مشكﻼت و مسائل خاصي براي افراد بوجود مي آورد‪.‬‬ ‫‪-‬رشد در جنبه هاي مختلف شخصيت انسان صورت مي گيرد ‪.‬‬ ‫جنبه هاي بدني ‪ ،‬عقﻼني ‪ ،‬اجتماعي ‪ ،‬عاطفي و اخﻼقي و ديني‬ ‫‪-‬رشد افراد مختلف ‪ ،‬متفاوت است‪ ).‬تفاوتهاي فرد(‬ ‫از لحاظ ‪ :‬زمينه ارثي ‪ ،‬وضع خانوادگي ‪ ،‬موقعيت شغلي والدين ‪ ،‬وضع اجتماعي ‪،‬‬ ‫امكانات مالي ‪ ،‬هوش ‪ ،‬استعداد بدني و ‪...‬‬ ‫‪-٢‬اصولي كه مبتني بر احتياجات اساسي افراد است‬ ‫)‪ (١‬احتياجات بدني‪:‬‬ ‫غذا‪ ،‬آب ‪ ،‬هوا ‪ ،‬فعاليت هاي عظﻼني و محافظت بدن در مقابل حوادث و امراض‬ ‫تعليم ورزش و بهداشت به منظور ايجاد عادات مناسب و رشد مهارت هاي بدني توسط معلم‬ ‫)‪ (٢‬احتياجات رواني ‪:‬‬ ‫از نظر روانشناسان احتياجات رواني به اندازه احتياجات بدني در تا مين بهداشت جسماني و‬ ‫روحي تاثير دارند‪.‬‬ ‫الف( محبت) كه در هر مرحله از زندگي ﻻزم است به خصوص در كودكان(‬ ‫ب( تعلق به گروه) به ويژه در مورد بچه هاي ساكت وگوشه گير(‬ ‫ج( ابراز وجود‪ :‬مربي بايد محيط تربيتي را طوري بوجود اورد كه هريك از افراد‬ ‫بتواند آزادانه افكار ‪ ،‬عقايد‪،‬احساسات و هنر خود را ابراز دارد‪.‬‬ ‫د(امنيت ‪ ،‬نظم و هدف‪ :‬تعاليم ديني در تعيين هدف ‪ ،‬ايجاد امنيت وجهت دادن به‬ ‫فعاليت هاي افراد در زندگي نقش اساسي دارد ‪.‬‬ ‫‪-٣‬اصولي كه مبتني بر وظايف مربوط به رشد است ‪:‬‬ ‫)‪ (١‬وظايف مربوط به رشد در دوره دبستان ) ‪١٢-٦‬سالگي(‬ ‫) ‪ (٢‬وظايف مربوط به رشد در دوره دبيرستان‬ ‫وظايف مهم مربوط به رشد در دوره دبستان‬ ‫‪-١‬توسعه نظر صحيح درباره خود به عنوان يك موجود رشدكننده‬ ‫ايجاد عادات ﻻزم براي توجه به بدن ‪ ،‬پاكيزه نگه داشتن آن ‪،‬‬ ‫محافظت از اعضاء و اندام بدن و آشنايي با امور جنسي‬ ‫موفقيت در اجراي اين وظيفه = شخصيت متعادل فرد‬ ‫‪-٢‬طرز به سر بردن با ديگران ‪ ،‬ايجاد رفاقت و انتخاب رفيق و توسعه‬ ‫شخصيت اجتماعي‬ ‫‪-٣‬يادگيري نقشي كه به عنوان فرد مذكر يا مونث از لحاظ اجتماعي‬ ‫بر عهده افراد است‪.‬‬ ‫‪-٤‬يادگيري مهارتهاي اساسي شامل‪ ،‬خواندن‪ ،‬نوشتن وحساب كردن‪،‬‬ ‫آن قدر كه فرد بتواند در جامعه به سربرد‪.‬البته طبق ديدگاه شناختي‬ ‫مهارت هاي تفكر هم جزء مهارت هاي يادگيري ابتدايي است ‪.‬‬ ‫÷‬ ‫وظايف مهم مربوط به رشد در دوره دبستان‪---‬ادامه‬ ‫‪-٥‬رشد مفاهيم واموري كه بچه در زندگي روزمره با آنها سروكار دارد‬ ‫مثﻼ“ پاره اي از مفاهيم مربوط به شغل ‪،‬كار وامور اجتماعي ‪.‬‬ ‫‪-٦‬توسعه و رشد يك قوه دروني كه امور اخﻼقي را تحت نظر قرار‬ ‫دهد ‪ ،‬احترام به قوانين اخﻼقي و توسعه مقياس عقلي جهت ارزشها‬ ‫‪-٧‬استقﻼل شخصي ) بچه مستقل بار آيد(‬ ‫مدرسه و گروه همسن به منزله آزمايشگاهي هستند كه بچه ها در آنها‬ ‫حالت استقﻼل را در خود رشد مي دهند‪.‬‬ ‫‪-٨‬رشد وتوسعه تمايﻼت نسبت به گروهها و موسسات اجتماعي‬ ‫) تحمل مذاهب و نژادهاي ديگر ‪ ،‬رعايت حقوق آنها واحترام به عقايد‬ ‫و نظراتشان(‬ ‫÷‬ ‫مدرسه از طريق زير مي تواند در رفتار اخﻼقي بچه ها‬ ‫تاثير داشته باشد ‪:‬‬ ‫‪-١‬از طريق بيان تعليمات ساده ديني و رفتاري پيامبران و امامان‬ ‫‪-٢‬از طريق تعليمات اخﻼقي‬ ‫‪-٣‬از راه تنبيه وپاداش كه معلم يا گروه در نظر مي گيرند‪.‬‬ ‫‪-٤‬از طريق مثال هايي كه معلم ييان مي كند‪.‬‬ ‫‪-٥‬از طريق كسب تجربيات در ميان گروه همساﻻن‬ ‫وظايف عمده مربوط به رشد در دوره دبيرستان )بلوغ(‬ ‫‪-١‬برقراري روابط جديد و صحيح با همساﻻن خود‬ ‫يادگرفتن نگاه گردن به دختران بعنوان زن و به پسران بعنوان مردهاي آينده‬ ‫نحوه ارتباط با افراد مختلف به سبك و متناسب با سن خود‬ ‫)آموزشهاي ديني ‪ ،‬اجتماعي و سياسي و دادن مسئوليت به افراد در فعاليتهاي تربيتي‬ ‫موجب موفقيت در اجراي اين وظيفه است ‪(.‬‬ ‫‪-٢‬قبول اجراي نقش اجتماعي جنس مذكر يا مونث كه مورد تصويب جامعه‬ ‫باشد ‪ :‬در مدرسه بايد فرصت هايي ايجاد نمود تا دانش آموزان به طور انفرادي يا‬ ‫گروهي راجع به نقش خود ) مردانگي يا زنانگي ( و وظايف و نقش هاي آينده خود‬ ‫بخصوص در دروس ادبيات و روان شناسي بحث نمايند‪.‬‬ ‫‪-٣‬قدرداني از وضع بدني خود و به كاربردن آن به طور موثر ‪ :‬به هريك از بچه ها‬ ‫كمك كرد كه در مقابل وضع بدني خود قدردان باشند و تصور نكنند كه قيافه و اندام او‬ ‫وضعي غير عادي دارد ‪.‬بايد آموخت كه تنوع و اختﻼف دررشد امري عادي است ‪.‬‬ ‫‪-٤‬مستقل ساختن خود در زمينه عاطفي از والدين و ساير سالمندان‬ ‫‪-٥‬تامين استقﻼل اقتصادي‪ :‬احساس قدرت جهت اداره زندگي خصوصا در پسران –‬ ‫ايجاد كارگاه هاي آموزش با مشاغل مختلف و تمرين آن در مدارس‬ ‫ادامه‪ -‬وظايف عمده مربوط به رشد در دوره دبيرستان )بلوغ(‬ ‫‪-٦‬انتخاب شغلي كه فرد استعداد ﻻزم براي اجراي آن را دارد‬ ‫و آماده شدن جهت انجام اين شغل‬ ‫‪-٧‬آمادگي ازدواج و تشكيل خانواده‬ ‫قرار دادن دروسي مثل خانه داري ‪ ،‬پرستاري از كودك ‪ ،‬نقش خانواده‬ ‫‪-٨‬توسعه ورشد مهارت هاي عقﻼني و درك امور ﻻزم جهت‬ ‫دارا شدن صﻼحيت هاي مدني يا اجتماعي ) تربيت تبعه خوب‬ ‫براي جامعه(‬ ‫‪-٩‬آشنايي به حقايق علمي ودرك روش صحيح علمي براي‬ ‫مطالعه رشته هاي مختلف‬ ‫‪-١٠‬كسب و تحصيل ارزش ها و مباني اخﻼقي و مطابق ساختن‬ ‫رفتار خود با اين گونه ارزش ها‬ ‫اقدامات مدرسه براي كسب و تحصيل ارزشهاي اخﻼقي‬ ‫در دانش آموزان‬ ‫‪-١‬معلمان را از بين اشخاصي كه صﻼحيت احراز اين شغل را‬ ‫دارند انتخاب نمود‬ ‫‪-٢‬با شركت دادن نوجوانان در كارهاي جمعي آنها را به ارزش‬ ‫هاي ديني و اجتماعي آشنا نمود‬ ‫‪-٣‬كمك به نوجوانان در ايجاد و توسعه ميزان هاي اخﻼقي با‬ ‫توجه به مقتضيات اجتماعي‬ ‫‪-٤‬برقراي جشن ها و اجتماعات به منظور رعايت آداب اجتماعي‬ ‫و ارزش هاي ديني‬ ‫‪-٤‬اصول مبتني برقوانين يادگيري‬ ‫) از اصول مربوط به تحقيقات روان شناسي(‬ ‫‪-١‬اصل آمادگي ‪ :‬در جريان تدريس و يادگيري آمادگي شاگرد ‪ ،‬شرط اصلي فرا گرفتن‬ ‫عقايد ‪ ،‬عادات ‪ ،‬تمايﻼت و مهاراتهاست‪.‬منظور از آمادگي يعني دانش آموز از لحاظ بدني ‪،‬‬ ‫عاطفي و عقﻼني به اندازه كافي رشد داشته باشد‪.‬‬ ‫‪ -‬اين ميزان آمادگي در شاگردان متفاوت است‬ ‫‪-٢‬اصل تاثير تجربيات قبلي در فرا گرفتن مطالب تازه‬ ‫تجربيات گذشته شاگرد پايه ادراكات فعلي او را تشكيل مي هد و آنچه شاگرد امروز‬ ‫مي آموزد در رفتار آينده او موثر است‪.‬مثال ‪ :‬تربيت برخي كودكان در مهد‬ ‫‪-٣‬اصل فعاليت ‪ :‬در جريان يادگيري شاگرد بايد فعال باشد وخود تحت راهنمايي معلم به‬ ‫فراگرفتن امري يا حل مشكل يا مسئله اي اقدام كند‪.‬‬ ‫‪-٤‬اصل توجه به رغبت ‪ ،‬هدف و كوشش شاگردان‬ ‫‪-٥‬اصل انتقال در يادگيري ‪ :‬شاگردان آنچه را در مدرسه مي آموزند در برخورد با‬ ‫موقعيت هاي تازه مورد استفاده قرارمي دهند ‪.‬‬ ‫‪-٦‬اصل مربوط به روابط اجزاء وكل ‪ :‬هرچه مطالب درسي به صورت كل واجزاء‬ ‫كامﻼ“مرتبط باهم‪ ،‬تعليم داده شود يادگيري عميق تر صورت مي گيرد‪.‬‬ ‫‪-٧‬اصل فهم در يادگيري ‪ :‬يادگيري از روي فهم و بصيرت باشد‪.‬‬ ‫‪-٥‬اصولي كه در امتحان يا ارزش سنجي پيشرفت شاگرد بايد در نظر گرفت‬ ‫‪-١‬در ارزش سنجي بايد هدفهاي تربيتي را مورد توجه قرار داد‪.‬‬ ‫‪-٢‬ارزش سنجي بايد باتوجه به تغيير افكار ‪ ،‬تمايﻼت ‪ ،‬احساسات ‪،‬اطﻼعات و‬ ‫اعمال فرد انجام گيرد‪.‬‬ ‫‪-٣‬ارزش سنجي تنها مربوط به معلومات نيست ‪ ،‬رشد اجتماعي ‪ ،‬عقﻼني ‪ ،‬عاطفي‬ ‫و اخﻼقي بايد پايه عمده ارزش سنجي باشد ارزش سنجي امر دائمي است‪.‬‬ ‫‪-٤‬كيفيت وكميت هر دو مورد نظر باشد‪.‬‬ ‫‪-٥‬وسايل ارزش سنجي بايد قدرت فكري ‪ ،‬ابتكار ‪ ،‬قوه بيان و ادراكات اساسي و‬ ‫معلومات فرد را اندازه بگيرد و نفوذ معلم را به حداقل تقليل دهد و روا و پايا‬ ‫باشد‪.‬‬ ‫‪-٦‬در سايه همكاري معلمان ‪ ،‬اولياء وخود شاگردان صورت گيرد ‪.‬‬ ‫اصول تعليم وتربيت‬ ‫با توجه به تحقيقات جامعه شناسي و فرهنگي‬ ‫‪-١‬همكاري‪ :‬از نظر جامعه شناسان جرياني است كه افراد براي نيل به اهداف‬ ‫عمومي با خود متحد و بصورت گروهي كارها را پيش مي برند‪.‬‬ ‫‪-٢‬سازگاري اجتماعي‪ :‬جرياني است كه در آن روابط افراد و گروه هاي‬ ‫مختلف طوري تنظيم و برقرار مي شود كه رضايت آنها را تامين نمايد‪.‬‬ ‫‪-٣‬مخالفت‪ :‬به آن دسته از عكس العملها اطﻼق مي شود كه فرد بوسيله آنها‬ ‫مي خواهد از شرايط مشخصي براي رسيدن به اهداف خود بهره ببرد‬ ‫در صورتي كه همين شرايط مانع موفقيت ديگران در رسيدن به اهداف مي باشد‪.‬‬ ‫‪ -‬گاهي مخالفت بين دو فرد يا گروه ها با يكديگر روي مي دهد‪.‬‬ ‫‪ -‬معالم بايد در اين زمينه به افراد كمك كند تا خود را بهتر شناخته و بر حسب‬ ‫مصالح و از روي عقل و خرد تصميم بگيرند‪.‬‬ ‫‪-٤‬توافق‪:‬جرياني اجتماعي كه در آن روابط افراد به منظور جلوگيري از تضاد يا‬ ‫تقليل و از بين بردن آن ‪ ،‬تغييركرده و سازش صورت مي گيرد‪.‬‬ ‫عدم تعصب معلم ‪ ،‬داشتن سعه صدر و قدرت تحمل او در برخورد‬ ‫با افكار و عقايد مختلف دانش آموزان‬ ‫اصول تعليم وتربيت‬ ‫با توجه به وضع موسسات اجتماعي و تحوﻻت فرهنگي‬ ‫‪-١‬انتقال ميراث فرهنگي ‪ :‬باعث وحدت وهمبستگي در جامعه مي شود‬ ‫‪-٢‬ارزش سنجي ميراث فرهنگي ‪ :‬ضمن توجه به افكار وعقايد وآداب‬ ‫گذشتگان ‪ ،‬در عين حال نبايد خود را دست بسته تسليم گذشتگان نمود بلكه‬ ‫بايدآثار گذشته مورد ارزش سنجي دقيق علمي قرار گيرد‪.‬‬ ‫‪-٣‬توسعه و پيشرفت ميراث فرهنگي ‪ :‬اضافه كردن بر آثار گذشتگان در‬ ‫رشته هاي مختلف و بوجود آوردن افكار ونظريات وآداب جديد‬ ‫**كار مهم مربي كمك به شاگردان در توسعه و پيشرفت ميراث‬ ‫فرهنگي است‪.‬‬ ‫اصول تعليم و تربيت با توجه به نظريات مربيان بزرگ‬ ‫اول‪ -‬مفهوم تعليم و تربيت‪:‬‬ ‫مفهوم تعليم و تربيت در گذشته انتقال معلومات و مهارت ها‬ ‫بود ‪ ،‬روي همين زمينه روش عمده تدريس ‪ ،‬سخنراني با‬ ‫مطالعه كتب درسي بود ‪.‬‬ ‫اما اگر تعليم و تربيت را چنانچه جان ديوئي معتقد است‬ ‫تجديد نظر در تجربيات و تشكيل مجدد آنها بدانيم روش كار‬ ‫ما با آنچه در گذشته معمول بود كامﻼً متفاوت خواهد بود‪.‬‬ ‫دوم‪ -‬روش اساسي تعليم وتربيت از نظر ديوئي‪:‬‬ ‫جان ديوئي روش حل مساله را كه همان روش علمي باشد بهترين و‬ ‫اساسي ترين روش تربيتي مي داند ‪،‬كه شامل ‪:‬‬ ‫‪-١‬بيان مساله‬ ‫‪-٢‬جمع آوري معلومات ومدارك‬ ‫‪-٣‬پيدا كردن راه حل هاي مناسب ) فرضيه سازي (‬ ‫‪-٤‬آزمايش راه حل ها‬ ‫‪-٥‬انتخاب راه حل مناسب‬ ‫‪-٦‬استنتاج‬ ‫سوم‪ -‬اصول با توجه به هدف هاي صحيح تربيتي‪:‬‬ ‫‪ -١‬هدف هاي تربيتي بايد با توجه به معني رشد و ترقي بيان شود‪:‬‬ ‫‪ -٢‬هدف هاي تربيتي بايد با توجه به افكار ‪ ،‬عقايد ‪ ،‬عادات ‪ ،‬تمايﻼت و اعمال فرد‬ ‫تهيه و تنظيم گردد‪:‬‬ ‫‪ -٣‬هدف هاي تربيتي بايد موافق با ايدآلهاي اجتماعي جامعه باشد‪:‬‬ ‫‪ -٤‬هدف هاي تربيتي بايد مؤيد يكديگر باشند‪:‬‬ ‫‪ -٥‬هدف هاي تربيتي بايد قابل اجرا باشند‪:‬‬ ‫‪ -٦‬هدف هاي تربيتي بايد جامع باشند‪:‬‬ ‫‪ -٧‬هدف هاي تربيتي بايد قابل فهم باشند‪:‬‬ ‫‪-٨‬هدف هاي تربيتي بايد متغيير باشند‪:‬‬ ‫اصول تعليم وتربيت و سازمان مواد درسي ‪:‬‬ ‫‪-١‬مواد درسي بايد طوري انتخاب شود كه درفهم و ارزش سنجي و توسعه‬ ‫ميراث فرهنگي به شاگردان كمك كند‪.‬‬ ‫‪-٢‬مواد درسي بايد حقايقي از وضع سياسي ‪ ،‬اقتصادي ‪ ،‬اجتماعي و جغرافيايي‬ ‫جامعه در اختيار شاگردان قرار دهد‪.‬‬ ‫‪-٣‬مواد درسي مشتمل بر اصول و مباني علمي باشد‪.‬‬ ‫‪-٤‬شاگردان را براي احراز شغل آماده سازد‪.‬‬ ‫‪-٥‬متناسب با احتياجات‪ ،‬استعدادها وعﻼئق شاگردان باشد‪.‬‬ ‫‪-٦‬بايد در توسعه واجراي وظايف رشد موثر باشد‪).‬رشد بدني ‪ ،‬عاطفي ‪ ،‬عقﻼني(‬ ‫‪-٧‬كوشش هاي معلمان و شاگردان را هماهنگ سازد‪.‬‬ ‫‪-٨‬سازمان برنامه مدرسه بايد قابل انعطاف باشد‪.‬‬ ‫‪-٩‬بين رشته هاي مختلف درسي وحدت ايجاد كند‪.‬‬ ‫اصول از نظر ديوئي‬ ‫اصول از نظر ديوئي‬ ‫فصل دوم‬ ‫جان ديوئي نظر خود را درباره اصول تعليم و تربيت با بياني ساده و رسا در كتاب‬ ‫تجربه و تعليم و تربيت اظهار داشته است‪.‬‬ ‫در اين كتاب مسائلي از قبيل تعليم و تربيت سنتي يا قديم در مقابل تعليم و تربيت‬ ‫مترقي‪ ،‬احتياج به يك تئوري تجربه در تعليم و تربيت‪ ،‬ميزانهاي تجربه‪ ،‬كنترل‬ ‫اجتماعي‪ ،‬ماهيت آزادي‪ ،‬معني هدف‪ ،‬سازمان مترقي مواد درسي و تجربه به عنوان‬ ‫وسيله و هدف تعليم و تربيت مورد بحث واقع شده است و ما به اختصار نظريات جان‬ ‫ديوئي را درباره مسائل باﻻ نقل مي كنيم‪.‬‬ ‫تعليم و تربيت قديم در مقابل تعليم و تربيت مترقي‬ ‫بشر عﻼقه دارد فكر خود را پيوسته روي جنبه هاي افراط و تفريط امور متمركز سازد‬ ‫و كمتر به اموري كه در ميان اين دو جنبه قرار دارند توجه مي كند‪.‬‬ ‫وقتي مشاهده مي كند كه دو جنبه افراط و تفريط قابل اجرا نيستند ميان تئوري و‬ ‫عمل فرق مي گذارد و تصور مي كند كه عقايد افراطي از لحاظ نظري همه درست‬ ‫هستند‪.‬اما عمل براي تلفيق آنها محتاج به سازش هستيم ‪.‬‬ ‫فلسفه تعليم و تربيت نيز مانند ساير امور تحت تاثير همين رويه قرار دارد‪.‬‬ ‫تعليم و تربيت قديم در مقابل تعليم و تربيت مترقي‬ ‫ در نظريات تعليم و تربيت دو دسته اعتقاد وجود دارد ‪:‬‬ ‫‪ -١‬امري دروني ‪ -----‬منشاء آن خود فرد است‪.‬‬ ‫‪-٢‬امري خارجي ‪ -----‬منشاء آن خارج از فرد است‪.‬‬ ‫در اين زمان تا آنجا كه به كار مدرسه مربوط است‪ ،‬مخالفت ميان‬ ‫تعليم و تربيت قديم يا سنتي و تعليم و تربيت مترقي وجود دارد‪.‬‬ ‫تعليم و تربيت قديم در مقابل تعليم و تربيت مترقي‬ ‫نظرياتي كه پايه و اساس تعليم و تربيت قديم را تشكيل مي دهند عبارتند ‪:‬‬ ‫‪ -١‬موضوع تعليم و تربيت مشتمل بر اطﻼعات و مهارتهايي است كه در‬ ‫گذشته قابل اعمال بوده اند‪.‬بنابراين وظيفه مدرسه انتقال اين اطﻼعات و‬ ‫مهارتها به نسل جديد است‪.‬‬ ‫در گذشته قوانيني براي رفتار افراد تهيه شده بود‪.‬‬ ‫‪-٢‬در تربيت اخﻼقي شاگردان ‪ ،‬بايد عاداتي را كه موافق با اين قوانين باشد‬ ‫در آنها ايجاد نمود و باﻻخره طرح سازمان مدرسه )روابط شاگردان با همه و‬ ‫روابط معلمان با شاگردان به عنوان سازمان مدرسه مورد توجه مؤلف( را به صورت‬ ‫سازماني درآورد كه كامﻼ جدا از ساير مؤسسات اجتماعي باشند‪.‬‬ ‫‪-٣‬براي روشن شدن طرح سازمان مدارس قديم بايد اتاق درس معمولي‪،‬‬ ‫جدول ساعات درس‪ ،‬مبناي طبقه بندي شاگردان‪ ،‬طرز امتحان‪ ،‬و ارتقاء به‬ ‫كﻼس باﻻتر و قوانين مربوط به نظم را بخاطر آورد‪.‬‬ ‫تعليم و تربيت قديم در مقابل تعليم و تربيت مترقي‬ ‫اين سه خصوصيت در تعيين هدفها و روشهاي تعليماتي و انضباطي مؤثر هستند‪.‬‬ ‫هدف عمده‪ ،‬آماده كردن بچه ها براي مسؤوليت آينده و موفقيت در زندگي است‪.‬‬ ‫اين هدف نيز از طريق كسب معلومات و مهارتها تامين مي گردد‪.‬چون مطالب درسي‬ ‫و ميزانهاي اخﻼقي همه مربوط به گذشته است شاگردان بايد به طور كلي در مقابل‬ ‫اين ميزانها يك حالت اطاعت‪ ،‬پذيرندگي و پيروي بدون چون وچرا داشته باشند‪.‬‬ ‫معلمان به منزله وسيله اي هستند كه به كمك آنها شاگردان به مطالبه و مواد درسي‬ ‫يعني همان اطﻼعات و مهارتها اطﻼع پيدا مي كنند‪.‬‬ ‫منظور ازين بحث انتقاد از مباني تعليم و تربيت قديم نيست بلكه روشن نمودن اين‬ ‫نكته است كه تعليم و تربيت جديد محصول نا رضايي از تعليم و تربيت قديم و انتقاد‬ ‫از آن است‪.‬‬ ‫تعليم و تربيت قديم در مقابل تعليم و تربيت مترقي‬ ‫اين سه خصوصيت در تعيين هدفها و روشهاي تعليماتي و انضباطي مؤثر هستند‪.‬‬ ‫هدف عمده‪ ،‬آماده كردن بچه ها براي مسؤوليت آينده و موفقيت در زندگي است‪.‬‬ ‫اين هدف نيز از طريق كسب معلومات و مهارتها تامين مي گردد‪.‬چون مطالب درسي‬ ‫و ميزانهاي اخﻼقي همه مربوط به گذشته است شاگردان بايد به طور كلي در مقابل‬ ‫اين ميزانها يك حالت اطاعت‪ ،‬پذيرندگي و پيروي بدون چون وچرا داشته باشند‪.‬‬ ‫معلمان به منزله وسيله اي هستند كه به كمك آنها شاگردان به مطالبه و مواد درسي‬ ‫يعني همان اطﻼعات و مهارتها اطﻼع پيدا مي كنند‪.‬‬ ‫منظور ازين بحث انتقاد از مباني تعليم و تربيت قديم نيست بلكه روشن نمودن اين‬ ‫نكته است كه تعليم و تربيت جديد محصول نارضايي از تعليم و تربيت قديم و انتقاد‬ ‫از آن است‪.‬‬ ‫تعليم و تربيت قديم در مقابل تعليم و تربيت مترقي‬ ‫اين انتقاد كه در عين حال به صورت مقايسه ميان تعليم و تربيت قديم و جديد بيان‬ ‫شده است عبارت است از‪:‬‬ ‫اينكه اساس تعليم و تربيت قديم تحميل از طرف مقامات باﻻ و منابع خارجي و‬ ‫ميزانهاي افراد سالمند و مواد و موضوعات درسي بر آنهايي كه در حال رشد و تكامل‬ ‫هستند نهاده شده است‪.‬‬ ‫اختﻼف و فاصله ميان اين دو دسته بقدري زياد است كه مواد تعيين شده و روش‬ ‫يادگيري نسبت به استعدادهاي بچه ها كامﻼ نامناسب و بيگانه است‪.‬‬ ‫يادگيري در اينجا يعني كسب آنچه تا كنون در كتب و‬ ‫ذهن بزرگترها جمع آوري شده است‪.‬‬ ‫تعليم و تربيت قديم در مقابل تعليم و تربيت مترقي‬ ‫براي بيان فلسفه و نظريه اي كه اساس تعليم و تربيت جديد را پايه گذاري مي كند‬ ‫توجه به اصول ذيل كه مبناي كار مدارس مترقي را تشكيل مي دهد مفيد خواهد بود‪.‬‬ ‫‪ -١‬در مقابل تحميل از طرف مقامات باﻻ‪ ،‬رشد و تربيت فرد مورد نظر است‪.‬‬ ‫‪-٢‬در اقبال انضباط خارجي ‪ ،‬فعاليت آزاد قرار دارد‪.‬‬ ‫‪-٣‬بجاي يادگيري از طريق كتاب و معلم ‪ ،‬يادگيري از راه تجربه مورد توجه است ‪.‬‬ ‫‪-٤‬بجاي كسب مهارتها و روش هاي مجزا و نامربوط از راه تمرين‪ ،‬از مهارت ها و‬ ‫روش هاي مربوط استفاده مي شود‪.‬‬ ‫‪-٥‬در مقابل آمادگي براي آينده دور و نامعلوم‪ ،‬استفاده از فرصتهاي موجود مورد‬ ‫توجه مي باشد‪.‬‬ ‫‪-٦‬و بجاي پيروي از هدف ها و مواد ثابت‪ ،‬آشنايي به دنياي متغير مورد نظر است‪.‬‬ ‫تعليم و تربيت قديم در مقابل تعليم و تربيت مترقي‬ ‫انتقاد از فلسفه و اساس تعليم و تربيت )قديم( زياد مهم نيست بلكه تهيه اصول‬ ‫مثبت و سازنده‪ ،‬كار اساسي است‪.‬‬ ‫مثﻼ ارتباط دادن تعليم و تربيت با تجربه شاگردان يكي از جنبه هاي اساسي‬ ‫تعليم و تربيت جديد است‪.‬‬ ‫بايد ديد چگونه مي توان در تعليم و تربيت )جديد( مواد درسي و سازمان آنها‬ ‫را با تجربيات بچه ها ارتباط داد‪.‬‬ ‫اگر سازمان مواد درسي‪ ،‬صحيح و مترقي نباشد تعليم و تربيت جديد چه نتيجه‬ ‫اي خواهد داشت؟؟؟؟‬ ‫فلسفه اي كه فقط جنبه منفي داشته باشد يعني به مخالفت با تعليم و تربيت‬ ‫قديم بپردازد و آن را رد كند بدون اينكه راه هاي مثبتي براي ارتباط دادن‬ ‫تجربه با تعليم و تربيت ارائه دهد نمي تواند مسائل تربيتي را حل كند‪.‬‬ ‫تعليم و تربيت قديم در مقابل تعليم و تربيت مترقي‬ ‫پيروان تعليم و تربيت جديد نبايد تنها ايجاد محدوديت را براي بچه ها رد نمايند بلكه‬ ‫بايد معني آزادي و شرايطي را كه بچه در آن مي تواند از آزادي خود در راه رشد‬ ‫عقلي و اخﻼقي خويشتن اقدام كند بيان نمايند‪.‬‬ ‫همينطور مي بايست اين نكته را روشن نمود كه معلم و كتاب چه نقشي در‬ ‫رشد تربيتي بچه ها دارد‪.‬؟؟؟‬ ‫ما قبول مي كنيم كه در مدارس قديم مواد درسي و افكار و نظريات با زندگي روزمره‬ ‫اطفال ومشكﻼت اجتماعي آنها هيچ گونه ارتباطي نداشت‪.‬بسيار خوب‪ ،‬اين عيب‬ ‫بزرگ در مدارس قديم بود ‪.‬‬ ‫ولي مساله اي كه پيروان تعليم و تربيت جديد با آن روبرو هستند اين است‬ ‫كه چگونه مي توان در تجربيات بچه ها مطالب گذشته را براي بررسي مسائل‬ ‫زمان حاضر مورد استفاده قرار داد و از چه راه بايد مطالب گذشته را در‬ ‫حدود تجربيات بچه ها با زمان حاضر مربوط ساخت‪.‬بنا براين بايد مطالب و‬ ‫مواد مربوط به گذشته را وسيله اي براي مطالعه زمان حاضر قرار داد‪.‬‬ ‫نظريه اساسي دباره تجربه‬ ‫عقيده به اينكه هر تربيت صحيحي از راه تجربه بدست مي آيد اما هر تجربه‬ ‫اي آموزنده و اثر تربيتي ندارد‪.‬‬ ‫هر تجربه اي كه رشد فرد را براي كسب تجربيات بيشتر متوقف و مختل سازد‬ ‫از لحاظ تربيتي اثر سوء دارد‪.‬‬ ‫در مدارس قديم نيز بچه ها تجربياتي داشتند ولي نوع تجربيات آنها صحيح‬ ‫نبود و همين امر اشكاﻻتي در جريان يادگيري بوجود مي آورد‪.‬‬ ‫مثﻼ‪ :‬شاگردان نظريات را درست درك نمي كردند‪ ،‬قوه قضاوت آنها رشد‬ ‫پيدا نمي كرد‪ ،‬جريان يادگيري براي آنها كسل كننده بود و آنچه در مدرسه‬ ‫ياد مي گرفتند با مسائل زندگي روزمره ارتباط نداشت‪.‬‬ ‫نظريه اساسي دباره تجربه‬ ‫فلسفه تربيتي نقشه اي براي اجراي تعليم و تربيت است‪.‬‬ ‫اين نقشه با آنچه بايد انجام شود و كيفيت انجام امر‪ ،‬ارتباط دارد‪.‬‬ ‫تعليم و تربيت به منزله رشد درضمن تجربه‪ ،‬بوسيله تجربه و براي تجربه است‪.‬‬ ‫در مدارس قديم كلماتي مانند انضباط‪ ،‬فرهنگ و ميراث فرهنگي بر زبان‬ ‫مربيان جاري مي شد ولي جريان كار تابع عادات و امور جاري بود ‪.‬‬ ‫درست است كه مدارس جديد بايد خود را از قيد عادات و امور جاري نجات‬ ‫دهند ولي بدون نقشه و به طور اتفاقي نمي توانند كار كنند‪.‬‬ ‫بايد كارها و فعاليتهاي تربيتي خود را برروي يك فلسفه تربيتي‬ ‫پايه گذاري نمايند‪.‬‬ ‫نظريه اساسي درباره تجربه‬ ‫فلسفه تربيتي نقشه اي براي اجراي تعليم و تربيت است‪.‬‬ ‫اين نقشه با آنچه بايد انجام شود و كيفيت انجام امر‪ ،‬ارتباط دارد‪.‬‬ ‫تعليم و تربيت به منزله رشد درضمن تجربه‪ ،‬بوسيله تجربه و براي تجربه است‪.‬‬ ‫در مدارس قديم كلماتي مانند انضباط‪ ،‬فرهنگ و ميراث فرهنگي بر زبان‬ ‫مربيان جاري مي شد ولي جريان كار تابع عادات و امور جاري بود ‪.‬‬ ‫درست است كه مدارس جديد بايد خود را از قيد عادات و امور جاري نجات‬ ‫دهند ولي بدون نقشه و به طور اتفاقي نمي توانند كار كنند‪.‬‬ ‫بايد كارها و فعاليتهاي تربيتي خود را برروي يك فلسفه تربيتي‬ ‫پايه گذاري نمايند‪.‬‬ ‫ميزانهاي تجربه‬ ‫‪-١‬اصل ادامه يا پيوستگي‬ ‫‪ -٢‬اصل تاثير متقابل‬ ‫‪-٣‬اصل مربوط به كنترل اجتماعي‬ ‫‪-٤‬اصل مربوط به آزادي‬ ‫‪-٥‬اصل مربوط به هدف‬ ‫‪-٦‬اصل مربوط به سازمان مواد درسي‬ ‫معني و مفهوم‬ ‫معني و مفهوم تربيت‬ ‫مطالعه تحول معناي ‪ Education‬در زبانهاي مغرب زمين‪ ،‬از اين نظر‬ ‫‪‬‬ ‫آموزنده است‪.‬ريشه اين لغت كه در زبان فارسي به »تربيت«‪» ،‬تعليم‬ ‫وتربيت«‪» ،‬پرورش« و » آموزش و پرورش« ترجمه مي شود‪،‬‬ ‫در زبان ﻻتين به معني كشت نباتات‪ ،‬پرورش حيوانات‪ ،‬تغذيه و تعليم‬ ‫‪‬‬ ‫اطفال به كار رفته است و تا حدود نيمه قرن هفدهم آكادمي فرانسه‬ ‫تربيت آدمي را فقط در معناي تعليم او به كار مي برده است‪» :‬مراقبت‬ ‫از تعليم أطفال اعم از اينكه متوجه تمرين روح يا ورزش جسم‬ ‫باشد‪"«.‬‬ ‫يكي از كتب معتبر لغت در تعريف كلمه ‪Education‬مي نويسد‪:‬‬ ‫‪‬‬ ‫»پرورش كودك يا نوجوان مجموعة عادات فكري يا يدي كه‬ ‫كسب شود و مجموعه خصايل اخﻼقي كه رشد كند‪«.‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫معني و مفهوم تربيت‬ ‫‪ ‬براي دانشجويي كه بدين كتاب لغت مراجعه كند‪ ،‬سؤاﻻت زير مطرح مي شود‪:‬‬ ‫‪ ‬آيا تربيت‪ ،‬مجموعه اقداماتي است كه هدف آنها مراقبت از رشد باشد؟‬ ‫‪ ‬آيا تربيت‪،‬نتايج حاصله از لحاظ كسب عادات فكري و عملي مطلوب است؟‬ ‫‪ ‬آيا تربيت‪ ،‬نتايج حاصله از نظر توسعه خصايل اخﻼقي است؟‬ ‫‪ ‬آيا تعليماتي كه هدف آنها آماده كردن فرد براي حرفه آينده اش باشد‪،‬‬ ‫تربيت به شمار مي آيد؟‬ ‫‪ ‬يا آن كس كه براي حرفه و شغلي آموزش مي بيند با كارورزي مي كند‪ ،‬در‬ ‫حال تربيت شدن است؟ و باﻻخره‬ ‫‪ ‬آيا اگر غرض ما از توجهي كه نسبت به رشد نسل جوان مبذول مي داريم‪،‬‬ ‫چيزي نظير آنچه در پرورش كرم ابريشم با زنبور عسل مورد نظر است‬ ‫باشد‪ ،‬باز هم مي توان مدعي شد كه به فعاليتهاي تربيتي اشتغال داريم؟‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫معني و مفهوم تربيت‬ ‫‪ ‬آنچه به عنوان گزيدة نظرها ذكر شد روي هم رفته داراي خصوصيات‬ ‫مشترك زير است‪:‬‬ ‫‪ ‬الف ‪ -‬تربيت بنا به مﻼحظات عملي همه جا به نوع بشر منحصر مي‬ ‫شود؛‬ ‫‪ ‬ب ‪ -‬به عقيده همه صاحب نظران تربيت عبارت است از عملي كه از‬ ‫طريق فردي روي فرد ديگر و مخصوصا از سوي بزرگسال روي‬ ‫خردسال يا از طرف نسل بالغ روي نسل نابالغ اعمال مي شود؛‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫معني و مفهوم تربيت‬ ‫‪ ‬تعليم يا آموزش‪:‬‬ ‫‪ ‬اين واژه در لغت نامه دهخدا به معني آموختن‪ ،‬آگاهانيدن‪ ،‬كسي را‬ ‫چيزي آموختن‪ ،‬آموزانيدن و‪...‬آمده است‪.‬‬ ‫‪ ‬تربيت يا پرورش‪:‬‬ ‫‪ ‬در همان جا به معني پرورانيدن‪ ،‬پروردن‪ ،‬پروردن و آموختن معني شده‬ ‫است‪.‬‬ ‫‪ ‬اينجاست كه ميگويند‪» :‬مربّي او را تربيت كرده است‪ «.‬تربيت شامل‬ ‫ايجاد يا فعليت بخشيدن هر نوع كمالي در انسان ميشود كه مطلوبيت و‬ ‫ارزش داشته باشد‪.‬‬ ‫‪ ‬اين كمال گاهي جنبه شناختي دارد كه به دانش‪ ،‬شناخت و آگاهي انسان‬ ‫مربوط ميشود‪.‬‬ ‫‪ ‬گاهي نيز جنبه كنشي يا حركتي دارد كه به رفتار و اعمال عيني انسان كه‬ ‫اغلب داراي مظاهر جسماني هستند مربوط ميگردد‬ ‫‪ ‬گاهي جنبه گرايشي يا عاطفي دارد كه با نگرش‪ ،‬اعتقاد‪ ،‬ايمان و عﻼيق‪،‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫احساسات انسان مرتبط است‪.‬‬ ‫معني و مفهوم تربيت‬ ‫‪ ‬پيترز عقيده دارد كه تربيت مستلزم‪:‬‬ ‫‪ ‬انتقال ارزشهايي است كه افرادي آنها را پذيرفتهاند و‬ ‫ميخواهند به ديگران منتقل نمايند‪.‬‬ ‫‪ ‬شناخت و معرفت موثر است‪.‬‬ ‫‪ ‬كاربرد روشهاي خاص براي انتقال معرفت و ارزش ميباشد‪.‬‬ ‫‪ ‬در واقع پيترز تربيت را فرايندي ميداند كه داراي محتوي و‬ ‫روش است‪.‬از سويي ديگر در زبان فارسي‪ ،‬هر دو كلمات‬ ‫تعليم و تربيت هم در مورد انسان و هم در مورد حيوان به كار‬ ‫ميروند؛ حتي تربيت درباره گياهان نيز كاربرد دارد‪.‬اما كلمه‬ ‫در مورد انسان داراي كاربرد عميقتر و وسيعتري است‪.‬در‬ ‫مفهوم لغوي به كار بردن كلمه تربيت از پرورش عضﻼت بدن‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫تا كماﻻت معنوي را شامل ميشود‪.‬‬ ‫معني و مفهوم تربيت‬ ‫‪‬فن يا هنر‬ ‫‪ ‬آيا تربيت فن يا هنر است؟‬ ‫‪ ‬بيشتر صاحب نظران تربيتي بر سر همين مسئله اختﻼف نظر‬ ‫دارند‪.‬‬ ‫‪ ‬مثﻼ ً بعضي از آنان تربيت را فن و برخي ديگر آن را نوعي‬ ‫هنر ميدانند‪.‬‬ ‫‪ ‬بعضي هم با دﻻيلي كه ارائه ميدهند آن را نوعي علم‬ ‫ميخوانند‪.‬‬ ‫‪ ‬معلم بايد براي روشن شدن كار خود و منظم و منطقي عمل‬ ‫كردن در جريان تربيت به تدوين نظريه تربيت يا ﻻاقل نظريه‬ ‫تدريس اقدام كنند‪.‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫تربيت علم يا هنر؟؟؟‬ ‫هنر تربيت‬ ‫ذاتي‬ ‫تجربي‬ ‫آموزشي‬ ‫روش تربيت‬ ‫روش تربيت‬ ‫وقتى از هدف و محتواى تربيت سخن مي گوييم طبعاً مسئله روش تربيتى‬ ‫نيز مطرح مىشود البته شايد روش از اهميتى كه محتوي دارد برخوردار‬ ‫نباشد ولى روشهاى تربيتى نيز به نوبه خود مىتوانند خشك و غيرقابل‬ ‫انعطاف و احياناً خشن و در نتيجه نامطلوب باشند و برعكس ممكن است‬ ‫منطبق بر نيازها و عﻼئق و شخصيت كودك بعنوان انسانى بالقوه داراى‬ ‫اراده و مختار باشند كه تا حد زيادى مطلوب و با ارزش است‪.‬‬ ‫در هرحال مطلوبى يا عدم مطلوبيت روشها براساس نظام ارزشى و‬ ‫اخﻼقى و معيارهاى فرهنگى هر جامعه سنجيده و معين مىشود‪.‬‬ ‫موضوعتربيت‬ ‫موضوع تربيت‬ ‫اصوﻻً موضوع تربيت بطور اعم موجودى است كه نشوونما يا رشد مىكند و‬ ‫بالقوه استعداد بالندگى را دارد و بطور اخص انسان كمالپذيرى است كه در‬ ‫صدد تغيير مطلوب حيات و زندگى خود مىباشد‪.‬و بالقوه استعداد رسيدن به‬ ‫عالىترين مراحل كمال را دارد‪.‬‬ ‫به اين ترتيب وقتى سخن از تربيت مىرود مراد از آن بيشتر از هر موجودى‬ ‫تربيت انسان است‪ ،‬كه اگر بخواهيم جريان آن را بنحو مطلوبى هدايت كنيم‬ ‫مستلزم فراهمآمدن عوامل و شرايط مناسبى است كه ايجاد آنها براى شروع‬ ‫تغيير و تحول موردنظر ﻻزم و كافى باشد‪ ،‬و فرصت مناسب را براى رشد‬ ‫فراهم نمايد‪.‬‬ ‫اين شرايط پس از ايجاد نيز بايد استمراد يابند تا تداوم دگرگونىهاى آغاز‬ ‫شده در مسير موردنظر و تا حصول نتايج مطلوب و قطعى تضمين شود‪.‬‬ ‫محتواي تربيت‬ ‫محتواى تربيت‬ ‫هر فرآيند تربيتى بنحوى از انحا داراى محتوى است البته مكاتب مختلف‬ ‫با مسئله محتوى يا باصطﻼح برنامه تربيتى برخوردهاى متفاوتى دارند‪ ،‬ولى‬ ‫در مجموع هر تربيتى حتى تربيت كودك مدار افراطى به نوعى محتواى‬ ‫تربيتى كه با رغبتها و عﻼئق شاگردان ‪ -‬منطبق باشد عقيده دارند و هريك‬ ‫از نظامهاى تربيتى محتوى را براساس معيارها و مﻼكهائى انتخاب‬ ‫مىكنند كه حيطه محتواى تربيت مشمول اصل مطلوبيت و ارزش است‪.‬‬ ‫اينكه ما موادى از علوم و فنون و هنرها و ادبيات را در محتواى تربيتى‬ ‫منظور مىكنيم نشاندهنده اين است كه علم و معرفت براى ما واجد‬ ‫مطلوبيت و ارزش است و حال آنكه خرافات و عوام فريبى و امور‬ ‫بىارزش و حتى ضدارزش و اخﻼق را در محتواى تربيت نمىگنجانيم‪.‬‬ ‫عناصر ‪ /‬معني و مفهوم تربيت‬ ‫عناصر تربيت‬ ‫عناصرى كه در يك جريان تربيت مداخله مىبخشد عبارتنداز‪:‬‬ ‫مربى‪ ،‬متربى‪ ،‬مدرسه‪ ،‬برنامه‪ ،‬هدف‪ ،‬جامعه‪ ،‬وسايل آموزشي‬ ‫معني و مفهوم تربيت‬ ‫تربيت عبارتست از فراهم كردن زمينهها و عوامل براى شكوفا كردن و به‬ ‫فعليت رساندن استعدادهاى بالقوه انسان و حركت تكاملى او بسوى هدف‬ ‫مطلوب و منطبق بر اصولى معين و برنامهاى منظم و سنجيده‪.‬‬ ‫معني و مفهوم تربيت‬ ‫‪ ‬ج ‪ -‬همه اذعان دارند كه تربيت فعاليتي عمدي و هدفدار است و بايد‬ ‫به هدف خود برسد‪.‬عمل تربيتي مقصدي دارد‬ ‫اين مقصد چيزي جز مقصدي كه براي انسان تعيين شده نيست‪.‬به‬ ‫همين جهت‪ ،‬به محض اينكه پاي تعيين دقيق محتواي آن به ميان مي‬ ‫آيد‪ ،‬تفاهم بين مربيان از دست مي رود‪.‬‬ ‫همچنين از آرايي كه به عنوان نمونه نقل شد‪ ،‬چنين استنباط مي شود‬ ‫كه اختﻼف نظر فﻼسفه‪ ،‬روان شناسان‪ ،‬جامعه شناسان‪ ،‬اخﻼقيون در اين‬ ‫باره قابل مﻼحظه است‪.‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫معني و مفهوم تربيت‬ ‫‪ ‬ذكر اين نكته نيز ﻻزم است كه كلمه ‪ Education‬در حال حاضر در‬ ‫ادبيات مربوطه و در سطح بين المللي به چهار معنا به كار مي رود‪:‬‬ ‫‪.١ ‬به معناي مؤسسه يا نهاد؛‬ ‫‪.٢‬به معناي عمل يا تأثير؛‬ ‫‪‬‬ ‫‪.٣‬به معناي محتوا؛‬ ‫‪‬‬ ‫‪.٤ ‬به معناي نتيجه يا محصول‪.‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫معني و مفهوم تربيت‬ ‫درك معنا و مفهوم تربيت مستلزم تصور چند چيز است‪:‬‬ ‫‪‬‬ ‫الف ‪ -‬تصور چيزي كه موضوع تربيت واقع شود و نشو و نما يا به طور‬ ‫‪‬‬ ‫كلي تغيير هيئت آن مورد نظر باشد‬ ‫ب ‪ -‬قابليت با استعدادي كه در آن چيز موجود و مترصد فرصتي براي‬ ‫‪‬‬ ‫ظهور و بروز و تجلي باشد‬ ‫ج‪ -‬شرايطي كه فراهم شدن آنها براي آغاز تحول مورد انتظار ﻻزم و كافي‬ ‫‪‬‬ ‫باشد و فرصت مناسبي را كه بدان اشاره شد فراهم كند؛‬ ‫د‪ -‬ادامه شرايط مساعد مذكور به نحوي كه تداوم دگرگوني هاي آغازشده‬ ‫‪‬‬ ‫را در مسير مطلوب تا حصول نتايج قطعي آن تضمين كند؛‬ ‫هـ‪ -‬اصول شناخته شده و آزموده اي كه به اتكاي آنها بتوان شرايط‬ ‫‪‬‬ ‫مساعدي براي رشد فراهم آورد و ادامه آنها را امكان پذير كرد‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫مفهوم آموزش و پرورش )تربيت(‬ ‫‪ ‬در فرهنگ كشور ما از زمان هاي قديم دو مفهوم »تعليم« و »تربيت«‬ ‫را به كار مي برده اند كه بعد ها آنرا به »آموزش« و »پرورش« ترجمه‬ ‫كردند و هميشه چنين تصور شده و مي شود كه يك مربي يا يك‬ ‫موسسه آموزشي دو وظيفه در قبال كودكان و نوجوانان انجام مي دهد ‪:‬‬ ‫‪ ‬يكي »آموزش« يعني آموختن يك عده مواد و موضوع هاي خاص‬ ‫به ايشان‬ ‫‪ ‬و ديگري »پرورش« يعني انسان بار آوردن آنان‬ ‫تفاوت هايي كه بين آموزش و پرورش وجود دارد‬ ‫‪-١‬آموزش فقط به معلومات يا مواد درسي توجه است در‬ ‫صورتي كه در امر پرورش تهذيب اخﻼق و تزكيه نفس فرد‬ ‫مورد عنايت است‪.‬‬ ‫‪-٢‬آموزش با تن آدمي سر و كار دارد در حالي كه پرورش با‬ ‫روح و عقل وي‪.‬‬ ‫‪ ‬آموزش با تن و پرورش با روان انسان سرو كار دارد ‪ ،‬اين ديد‬ ‫نسبت به انسان در روانشناسي فيلسوفان يوناني قرون وسطايي و‬ ‫گروهي از روانشناسان و مربيان قرون معاصر مشاهده مي شود‪.‬‬ ‫يك موسسه آموزشي با اين تصور در فعاليت هاي‬ ‫آموزشي آن چنين ويژگي هايي ديده خواهد شد‪:‬‬ ‫‪-‬مواد و موضوعات درسي به گروه مربوط به »آموزش« و مربوط به‬ ‫‪‬‬ ‫»پرورش« انجام خواهند گرفت‪.‬گاهي مربيان نيز به دو گروه مربيان‬ ‫آموزشي و مربيان پرورشي طبقه بندي خواهند شد‪.‬‬ ‫اين نيز باعث از بين رفتن وحدت ﻻزم ميان محتواي درسي مخصوصا‬ ‫‪‬‬ ‫در دوره ابتدايي ميشود و به شخصيت دانش آموزان لطمه مي زند‪.‬‬ ‫‪» -‬پرورش« مقدم بر »آموزش« منظور خواهد شد‪.‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪-‬توجه به پرورش بدن در مقابل پرورش روح يا روان بي ارزش يا كم‬ ‫‪‬‬ ‫ارزش تلقي خواهد شد‪.‬‬ ‫‪-‬به بعضي از درس ها بيش از درس هاي ديگر اهميت داده خواهد‬ ‫‪‬‬ ‫شد‪.‬كه اين نيز در گرايش دانش آموزان نسبت به مواد گوناگون‬ ‫درسي اثر منفي خواهد گذاشت‪.‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫وقتي يك موسسه آموزشي انسان را به صورت يك واحد‬ ‫كل در نظر بگيرد ‪ ،‬فعاليتهاي آموزشي آن ويژگي هاي زير‬ ‫را خواهد داشت‪:‬‬ ‫‪- ‬فعاليتهاي آموزشي همانند مواد و موضوعهاي درسي از وحدت‬ ‫منطقي ﻻزم برخوردار خواهند بود و معلم يا محصﻼن همگي‬ ‫براي رسيدن به هدف خاص و روشن يعني »تغيير رفتار« يا‬ ‫»شكل خاص دادن به رفتار محصل« فعاليت خواهند كرد‪.‬‬ ‫‪- ‬مربيان به جاي تقسيم به مربيان آموزشي و پرورشي ‪،‬به عنوان‬ ‫يك واحد كل خواهند بود‪.‬‬ ‫‪» - ‬آموزش« و »پرورش« به جاي اينكه يكي در ديگري مقدم‬ ‫منظور شود ‪ ،‬به اصطﻼح »مترادف« تلقي خواهند شد‪.‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫تربيت چيست؟‬ ‫‪ ‬زندگي و تربيت براي انسان دو مفهوم ﻻزم و ملزومند ‪.‬انسان تا‬ ‫وقتي زنده است به تربيت نياز دارد و او را تربيت مي كنند تا‬ ‫بتواند زندگي كند زيرا منظور از زندگي ‪،‬سازگاري با محيط‬ ‫طبيعي و اجتماعي است و انسان بر خﻼف حيوانات ديگر قدرت‬ ‫اين سازگاري را كمتر از طبيعت ميگيرد و بيشتر به يادگيري‬ ‫آن از ديگران نيازمند است‪.‬‬ ‫‪ ‬عمل آموختن سازگاري را زير عنوان »تربيت« مورد بررسي قرار‬ ‫مي دهند‪.‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫ويژگيهاي انسان كه به فرآيند سازگاري او مربوطند‬ ‫از اين قرار است‪:‬‬ ‫‪.١‬سازگاري انسان عمدتا اكتسابي و تغيير پذير است‪.‬‬ ‫‪.٢‬سازگاري انسان در همه مراحل زندگي ادامه دارد و به سوي پيشرفت و تكامل‬ ‫متوجه است‪.‬‬ ‫‪.٣‬سازگاري انسان غالبا مثبت و سازنده است يعني انسان پيوسته ميكوشد محيط‬ ‫موجود را به نفع خود تغيير دهد و آنرا براي زندگي خويش متناسب سازد‪.‬‬ ‫‪.٤‬سازگاري مثبت يعني كوشش براي تبديل وضع موجود نامطلوب به وضع مطلوب‬ ‫‪.٥‬سازگاري انسان چون آموخته و تغيير پذير است به راهنمايي يا تربيت نياز دارد‪.‬‬ ‫‪.٦‬سازگاري مورد بحث در فلسفه آموزش و پرورش عمدتا »سازگاري روان شناختي«‬ ‫است‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫سازگاري مستلزم يادگيري و بصيرت است به قرار زير‪:‬‬ ‫الف‪.‬رفتار وسايل خود را دريابيم‪.‬‬ ‫ب‪.‬با راههاي گوناگون بررسي و حل مسايل آشنا باشيم ‪ ،‬و اين واقعيت‬ ‫را هميشه به ياد داشته باشيم كه ميتوان مسايل قديمي را به روشهاي‬ ‫نو حل كرد‪.‬‬ ‫پ‪.‬از خود به عنوان يك شخص در محيط كامﻼ آگاه باشيم‪.‬‬ ‫ت‪.‬سرانجام ‪،‬بايد ياد بگيريم كه عده كمي از ما از حداكثر استعدادهايش‬ ‫استفاده مي كنند‪.‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫ضرورت تربيت )آموزش و پرورش(‬ ‫الف‪.‬تربيت مهمترين عامل موفقيت در سازگاري سازنده و مثبت است‪.‬‬ ‫ب‪.‬انسان ناچار است اجتماعي زندگي كند و زندگي اجتماعي سالم و سودمند بدون تربيت امكان‬ ‫ندارد‪.‬‬ ‫پ‪.‬فرهنگ و تمدن انسان محصول تربيت است و با چگونگي آن ارتباط مستقيم دارد‪.‬‬ ‫ت‪.‬تربيت است كه فرد و گروه را با حقوق و وظايف يا مسؤليت هاي اجتماعي خويش آشنا ميسازد‪.‬‬ ‫ث‪.‬پيشرفتهاي علمي ‪ ،‬فني و هنري مستقيما با تربيت و كيفيت آن بستگي دارد‪.‬‬ ‫ج‪.‬خﻼصه ‪،‬تربيت است كه به انسان زندگي ميبخشدو زندگي او را از زندگي ساير حيوانات ممتاز مي‬ ‫نمايد‪.‬‬ ‫تربيت به معناي وسيعش يعني كمك به پيدايش تغييرات نامطلوب در افراد‪.‬بنابر اين تعريف‬ ‫‪‬‬ ‫‪،‬كار تربيت بمراتب وسيعتر است از آنچه معلم دبستان و دبيرستان و دانشگاه ميكند‪.‬‬ ‫به گفته ديوئي »آموزش و پرورش ‪،‬زندگي است نه آماده شدن براي زندگي‪«.‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫در تعريف آموزش و پرورش طبعا با نكات زير‬ ‫مواجه مي شويم‪:‬‬ ‫يك عمل انساني‬ ‫‪‬‬ ‫آموزش و پرورش مورد بحث در فلسفه ‪،‬خاص انسان است مثﻼ ما سگ را آموزش‬ ‫ميدهيم لكن تربيت نمي كنيم‬ ‫يك فرايند‬ ‫تربيت ‪،‬ثروت نيست كه يكي داشته باشد ‪،‬يا چيزي نيست كه به شخص يا‬ ‫‪‬‬ ‫اشخاصي متعلق باشد ‪،‬بلكه نوعي فرايند يا عمل مداوم است و نوعي فعاليت است‬ ‫در رابطه با آدمي‪.‬‬ ‫رشد و تكامل‬ ‫آموزش و پرورش با رشد و تكامل افراد بشر در هر شرايطي كه باشند ‪،‬سرو كار‬ ‫‪‬‬ ‫دارد ‪.‬فرآيندي است كه »شدن« را در بر دارد يعني شخص را از وضع موجودش‬ ‫به وضع مطلوب در مي آورد بنابراين با ماهيت واقعي و دروني شخص سرو كار‬ ‫دارد نه اشيا متعلق به او ‪.‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫در تعريف آموزش و پرورش طبعا با نكات زير مواجه مي شويم‪:‬‬ ‫هدايت و جهت دادن‬ ‫‪‬‬ ‫آموزش و پرورش ‪،‬شخص را در رسيدن به هدفهاي خاص و معين هدايت‬ ‫مي كند‪ ،‬به فعاليتها و حتي افكار و عواطف او جهت ميدهد يا »شدن«‬ ‫شخص را شكل ميبخشد ‪.‬‬ ‫به وسيله اشخاص انجام ميگيرد‬ ‫‪‬‬ ‫تربيت به وسيله اشخاص به نام مربي يا معلم انجام ميگيرد و رشد وتكامل‬ ‫شخصي را هدايت ميكند‪.‬‬ ‫عمدي و هدفداري‬ ‫‪‬‬ ‫آموزش و پرورش مورد بحث در فلسفه از روي عمد و قصد و آگاهانه انجام‬ ‫ميگيرد‪ ،‬وهدايت در تربيت براي منظور خاصي انجام ميگيرد‪.‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫اهميت فلسفه درتعريف آموزش و پرورش و‬ ‫تربيت آشكار مي شود‪.‬‬ ‫آموزش پرورش عمل آشكار يا شكوفا ساختن است‪.‬‬ ‫‪‬‬ ‫فرآيند تشخيص يا تعيين و رشد و تكامل دادن اين استعداد ها و تواناييهاي )ديدن و‬ ‫شنيدن( اوليه ‪.‬پس آموزش و پرورش آشكار يا شكوفا ساختن چيزي است كه در هر‬ ‫كودك پنهان است‪.‬‬ ‫آموزش و پرورش عمل فراگيري يا اكتساب است‪.‬‬ ‫‪‬‬ ‫آدمي داراي استعدادهاي نهاني)بالقوه( موروثي است بايد بپذيريم كه او پيوسته در حال‬ ‫))شدن(( يا تغيير از وضع موجود به وضع مطلوب است‪.‬‬ ‫بنابراين آموزش و پرورش دادن اطﻼعات و مهارتهاي مورد نياز به افراد خواهد بود‪.‬‬ ‫آموزش و پرورش نوعي معامله يا داد ستد است‪.‬‬ ‫‪‬‬ ‫آدمي با وجود داشتن استعداد ها و تواناييهاي ذاتي تنها اطﻼعات و مهارتهايي را كسب‬ ‫نمي كند بلكه مي كوشد روي محيطش نيز اثر بگذارد‪.‬در اين صورت آموزش و پرورش‬ ‫فرايند ))دادن((و ))گرفتن((—)معامله(بين انسان و محيط اوست‪.‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫‪-١‬پيترز در كتاب خود به نام اخﻼق و تربيت از مﻼك ها و‬ ‫معيار هاي زير نام مي برد‪:‬‬ ‫‪ ‬الف‪ -‬انتقال چيز هاي ارزش دار از نسلي به نسل ديگر‬ ‫‪ ‬ب‪ -‬به كار گرفتن شناخت و معرفت به طور موثر‬ ‫‪ ‬پ ‪ -‬انتقال چيز هاي ارزشدار با روش خاص‬ ‫‪ ‬در واقع پيترز تربيت را عملي يا فرايندي مي داند كه داراي‬ ‫محتوا و روش است كه محتواي آن ))معرفت(( يا ))آنچه داراي‬ ‫ارزش است(( مي باشد‪.‬و روش به محصل امكان مي دهد آنچه‬ ‫را كه بايد بياموزد ياد بگيرد ‪.‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫‪ -٢‬دكتر صناعي ديگاهايش در مورد تربيت را اين‬ ‫گونه بيان مي كند‪:‬‬ ‫‪ ‬ايجاد تغييرات مطلوب در افراد ميداند و مي گويد‪ :‬تربيت تنها آموختن خواندن و نوشتن به افراد‬ ‫نيست و به اعتقاد وي تربيت جز راهنمايي افراد براي يافتن راههاي استفاده از استعداد هاي‬ ‫گوناگون آنها نيست‪.‬‬ ‫‪-٣‬اريش فروم روانكاو و متفكر آلماني اصول زير را درباره تربيت يادآوري‬ ‫مي كند‪:‬‬ ‫‪ ‬الف‪ -‬ايمان قطعي به اصالت خوب بودن كودكان‪.‬‬ ‫‪ ‬ب‪ -‬اعتقاد به اينكه تربيت بايد عاطفي و ذهني باشدو همان طوري كه هدفش است داراي خوشي‬ ‫و سعادت باشد‪.‬‬ ‫‪ ‬پ ‪ -‬توجه به اينكه آزادي به معناي افسار گسيختگي نيست‪.‬‬ ‫‪ ‬ت‪ -‬اعتقاد به اينكه تربيت بايد كودك را كمك كند كه بند هاي اوليه اش را به والدين و ساير‬ ‫اشكال قدرت پاره كند در صورتي كه مي خواهد يك فرد باشد‪.‬‬ ‫‪ ‬ث‪ -‬توجه به تربيت كودكان كه افراد خوشبختي بار آيند بيش از آنكه با طبقه اجتماعي موجود‬ ‫جور آيند‪.‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫تعريف نسبتا جامع از تربيت‬ ‫تربيت يا آموزش و پرورش عمل آمادگي فرد براي سازگاري‬ ‫‪‬‬ ‫مثبت با محيط است‪.‬يعني تربيت وقتي انجام ميگيرد كه رفتار‬ ‫موجود فرد درنتيجه تجربه و يادگيري تغيير يابد اگر اين تغيير‬ ‫به نفع فرد و جامعه باشد آن را تربيت سودمند يا تربيت مثبت‬ ‫گويند و در صورتي كه فرد از جامعه دوري كند و ناسازگار باشد‬ ‫و از زندگي اجتماعي لذت نبرد تربيت وي )) تربيت منفي((‬ ‫است‪.‬‬ ‫به عبارت ديگر آموزش و پرورش كوششي است براي كمك به‬ ‫‪‬‬ ‫مردم در تحقق شرايط نظري و عملي ﻻزم براي سازگاري موفق‬ ‫با محيط و برخورداري از زندگي سالم‪.‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫هدف هاي تربيت )آموزش و پرورش(‬ ‫دو نكته از موضوعهاي اساسي در فلسفه آموزش و پرورش ‪:‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪-١‬تربيت مدرسه اي را آموزش و پرورش رسمي و خارج از‬ ‫مدرسه را آموزش و پرورش غير رسمي يا آزاد مي مي نامند‪.‬‬ ‫‪-٢‬ميان آن دو نوع تربيت تعامل مداوم وجود دارد كه طبعا‬ ‫هماهنگي آنها با همديگر به تربيت سودمند خواهد انجاميد و‬ ‫در غير اين صورت فرد و جامعه با هم لطمه خواهند خورد‬ ‫‪serna.ir‬‬ serna.ir ‫هدف هاي تربيت )آموزش و پرورش(‬ ‫منظور از هدف وضع مطلوبي است كه فرد شخصا يا به وسيله‬ ‫‪‬‬ ‫متخصصان به طور آگاهانه آن را سودمند تشخيص داده و‬ ‫برگزيده است و براي تحقق آن فعاليتهاي آگاهانه انجام ميدهد ‪.‬‬ ‫پس هر خواسته يا آرزويي را كه شخص در عالم خيال دارد نمي‬ ‫توان هدف ناميد‪.‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫هدفهای تربیتی سه عمل یا کنش مهمی را انجام می دهند از این قرار‪:‬‬ ‫‪ ‬الف‪ -‬فعاليت هاي تربيتي را رهبري مي كنند‪.‬‬ ‫‪ ‬ب‪ -‬هدفهاي تربيتي نقش انگيزش را هم ايفا ميكنند زيرا هدف‬ ‫چيزي است كه ما به آن ارزش خاص قائل هستم و براي دست‬ ‫يافتن بدان ميكوشيم يعني روشني هدف شخص را به فعاليت بر‬ ‫مي انگيزد‪.‬‬ ‫پ‪-‬هدفهاي تربيتي معيار هاي براي ارزيابي عمل آموزش و‬ ‫‪‬‬ ‫پرورش تعيين مي كنند‪.‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫بحث از هدف هاي تربيتي در فلسفه آموزش و پرورش به سه‬ ‫منظور انجام مي گيرد ‪:‬‬ ‫‪-١‬هر تعريف از تربيت هدفهاي خاصي را مورد توجه قرار مي دهد‬ ‫‪‬‬ ‫يعني به ارزشهاي خاصي اعتقاد دارد‪.‬‬ ‫‪-٢‬هدف ها همه فعاليتها روشها و وسايل تربيتي را به هم مربوط‬ ‫‪‬‬ ‫مي كنند ‪.‬يعني هدف ها پلي بين تربيت و برنامه درسي هستند‪.‬‬ ‫‪-٣‬اينكه مفهوم هدف ها فرصتي به ما مي دهد كه نه تنها تحليل‬ ‫‪‬‬ ‫مفهوم را به كار ببريم بلكه تحليل كﻼمي نيز به عمل آوريم‪.‬بدين‬ ‫معنا كه در تحليل كﻼم يا زبان به بررسي و تجزيه و تحليل عبارت‬ ‫هايي مي پردازيم كه اين اصطﻼحات )هدف و هدف ها ( در آن ها‬ ‫به كار رفته اند‪.‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫تغيير در هدفهاي تربيتي‬ ‫پيش از بحث از تغيير پذيري هدفهاي تربيتي ﻻزم است به چند نكته مهم از‬ ‫ديدگاه فلسفه آموزش و پرورش اشاره كنيم‪:‬‬ ‫‪.١‬پيش بيني هدف موجب ميشود شخص بتواند طرق و وسايل رسيدن به‬ ‫‪‬‬ ‫هدف و موانع راه را تشخيص دهد همچنين سبب ميشود شخص بتواند خود را‬ ‫به ترتيب و صورتي كه به مصلحت نزديك باشد به كار ببرد‪.‬‬ ‫‪.٢‬آدمي پيوسته درحال رشد و تكامل است‪.‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪.٣‬تربيت يا آموزش و پرورش نوعي تغيير دادن و تغيير يافتن عمدتا در رفتار‬ ‫‪‬‬ ‫است ‪.‬به عبارت ديگر آموزش و پرورش هنگامي ضرورت پيدا ميكند كه وضع‬ ‫موجود فرد يا گروه مطلوب نباشد‪.‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫چند نكته مهم از ديدگاه فلسفه‬ ‫آموزش و پرورش‬ ‫آموزش و پرورش عيب ياب است نه عيب پوش‬ ‫‪.٤ ‬تغيير تربيتي لزوما خوب يا مثبت نيست و گاهي ممكن است‬ ‫تغيير منفي يا نامطلوب باشد مانند ايجاد عادت نامطلوب در فرد يا‬ ‫دروغگو بار آوردن مردم تقويت رفتار تملق در مردم‪.‬‬ ‫‪.٥ ‬آنچه اكنون مورد توجه دانشمندان است خود تغيير تا اثبات‬ ‫وجود و عدم ان نيست بلكه عبارت است از‬ ‫‪-‬شناخت معنا و مفهوم تغيير نسبت به هر جامعه‬ ‫‪-‬ادراك عوامل حاكم بر تغيير‬ ‫‪-‬كشف منابع تغيير‬ ‫‪-‬شناخت روابط ميان تغييرات گوناگون و غيره‪....‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫چند نكته مهم از ديدگاه فلسفه آموزش و پرورش‬ ‫ تغيير در آموزش و پرورش ممكن است به شكلهاي زير انجام گيرد‪.‬‬ ‫تقليدي يا الگويي‬ ‫سليقه اي‬ ‫تغيير اصﻼحي‬ ‫‪-١‬تغيير ساختاري‬ ‫ابتكاري‬ ‫نظام دار‬ ‫تغيير بنيادي‬ ‫‪-٢‬تغيير محتوايي‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫‪.٧‬شرايط وعواملي كه تغيير در اموزش وپرورش‬ ‫را ايجاب مي كنند عبارتند از‬ ‫‪-‬تغيير و تحول جامعه اعم از سياسي و فرهنگي و‬ ‫‪‬‬ ‫اقتصادي و يا ديني و اخﻼقي‬ ‫‪-‬تغيير نيازهاي فردي و اجتماعي‬ ‫‪‬‬ ‫‪-‬تغيير تخصص ها‬ ‫‪‬‬ ‫‪-‬آينده نگري‬ ‫‪‬‬ ‫‪-‬پيدايش نهادهاي اجتماعي تازه‬ ‫‪‬‬ ‫‪-‬تغيير علوم و فنون‪.‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫تغييرپذيري هدفهاي تربيتي‬ ‫‪ ‬هرگونه هدف تربيتي بايد دو ويژگي زير را داشته باشد‬ ‫‪.١‬پويايي مداوم تا انسان جامعه خود و موقعيت خويش را‬ ‫در ان بشناسد و با ميراث فرهنگي خود آشنا شود‪.‬‬ ‫‪.٢‬به رشد و تكامل شخصيت افراد و ظهور و پرورش‬ ‫استعدادها و توانايي هاي ايشان در چارچوب نظام اجتماعي‬ ‫منجر شود و ارزش افراد و نقشي را كه هر فرد ميتواند و‬ ‫بايد در جامعه ايفا كند آشكار كند‪.‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫عوامل موثر در تعيين هدفهاي تربيتي‬ ‫‪.١ ‬عوامل فردي‬ ‫منظور از عوامل فردي عامل هايي هستند كه به فرد مورد‬ ‫تربيت ارتباط دارند و اين عوامل عبارتند از ‪ :‬وضع عمومي رشد و‬ ‫تكاملي استعدادها و توانايي ها‪-‬رغبت ها و نياز هاي فرد در‬ ‫مراحل مختلف زندگي‪.‬‬ ‫به اين معنا براي آموزش و پرورش يك جامعه بايد هدفي يا‬ ‫هدف هايي را پيشبيني كنيم كه با وضع رشد و تكامل متربيان‬ ‫متناسب باشد و عﻼقه و رغبت انها را براي كوشش و فعاليت‬ ‫برانگيزند‪.‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫عوامل موثر در تعيين هدفهاي تربيتي‬ ‫‪.٢‬عوامل اجتماعي‬ ‫‪‬‬ ‫عواملي هستند كه زندگي اجتماعي انسان باعث پيدايش انها‬ ‫شده است و چون اين عوامل در همه جوامع بشري يكسان نيستند‬ ‫از اين رو گاهي انها را زير عنوان فرهنگ مورد بحث قرار ميدهند‬ ‫زيرا فرهنگ به مجموعه آداب و رسوم هنر ها علم و رفتار ديني و‬ ‫سياسي و گرايش ها و ارزش ها و نهاد هاي اجتماعي كه جامعه اي‬ ‫را از ساير جامعه ها مشخص ميكند اطﻼق ميشود‪.‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫عوامل موثر در تعيين هدفهاي تربيتي‬ ‫‪ ‬هدفهاي تربيتي وقتي معتبر و ارزشمند خواهند بود كه با توجه به‬ ‫هر دو گروه عوامل فردي و عوامل اجتماعي تعيين شوند يعني تعيين‬ ‫كنندگان يا پيشبيني كنندگان هدفهاي تربيتي مدارس هم فرهنگ‬ ‫جامعه را در نظر بگيرند وهم به ارزش فرد در جامعه توجه كنند ‪.‬‬ ‫‪ ‬در تعيين هرگونه هدف تربيتي بايد فرد و جامعه را دو عنصر غير‬ ‫قابل تفكيك در نظر گرفت و از ترجيح يكي بر ديگري خودداري كرد‬ ‫زيرا زندگي اجتماعي سالم و پيشرفته درصورتي امكان پذير خواهد‬ ‫بود كه فرد و جامعه خود را جدا از همديگر تصور نكنند و تربيت‬ ‫سالم از اساسي ترين وسايل پيشگيري از پيدايش اين تصور باطل به‬ ‫شمار مي رود‪.‬بنابراين جامعه اي را ميتوان آزاد ناميد كه همگان‬ ‫احساس مسئوليت كنند‪.‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫انواع هدفهاي اموزش وپرورش‬ ‫‪.١ ‬هدفهاي عمومي يا كلي كه در همه فعاليتهاي تربيتي‬ ‫مورد نظرند و هرگونه درس و كتاب بايد به تحقق انها‬ ‫منجر شود‪.‬اين اهداف جنبه اجتماعي دارند‪.‬‬ ‫‪.٢ ‬هدفهاي خاص كه هريك از فعاليتهاي تربيتي براي‬ ‫تحقق انها ميكوشد‪.‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫طبقه بندي هدفهاي آموزش و پرورش به عقيده بلوم‬ ‫روانشناس تربيتي معاصر از امريكا‬ ‫‪.١ ‬هدفهاي شناختي‬ ‫يا هدفهاي مربوط به يادگيري معلومات و معارف ارزشها و آمادگي‬ ‫هاي هيجاني و عاطفي‪.‬‬ ‫‪.٢ ‬هدفهاي عاطفي‬ ‫يا هدفهاي مربوط به گرايش ها و رغبت ها و عقايد و ارزشها و‬ ‫آمادگي هاي هيجاني و عاطفي‪.‬‬ ‫‪.٣ ‬هدف هاي رواني‪-‬حركتي‬ ‫يا هدف هاي مربوط به رشد و تكامل و گسترش مهارتهاي عضﻼني و‬ ‫حركتي‪.‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫آنچه آموزش و پرورش ميتواند بكند و بايد انجام دهد اين است كه‬ ‫‪‬‬ ‫به مردم كمك كند تا انسان باشند‪ ،‬انساني كه بتواند الگو و‬ ‫سرمشق مطلوب واقع شود ‪.‬يك نظام تربيتي بايد چنان باشد كه‬ ‫ما بتوانيم ياد بگيريم‪ :‬چگونه انسان شويم و چگونه يك جامعه‬ ‫انساني را به وجود آوريم و سازمان دهيم‪.‬‬ ‫هدف تربيت پرورش نيروي انساني نيست بلكه انسانيت است و‬ ‫‪‬‬ ‫تﻼش براي رسيدن به اين هدف بايد سريعتر و جدي تر و براساس‬ ‫برنامه ريزي دقيق و امكانات موجود و مطلوب آغاز شود‪.‬‬ ‫هدفهاي تربيتي ايران در دوران انقﻼب اسﻼمي‬ ‫‪ ‬هدفهاي تربيتي هر كشور يا جامعه از مقتضيات زمان و مكان متاثر‬ ‫ميشوند و طبقه بندي انها به هر شكل يك امر قراردادي است هم از نظر‬ ‫تعداد هدفهاي كلي وهم از لحاظ درجه‪.‬‬ ‫‪ ‬تعيين هدفهاي تعليم و تربيت در هر جامعه از عوامل طبيعي و فردي و‬ ‫اجتماعي آن متاثر ميشود بنابراين تعيين هدفهاي تربيتي در شرايط‬ ‫حاضر مستلزم شناخت علمي نيازهايي است كه مردم پيدا كرده اند‪.‬‬ ‫‪ ‬وقتي اين چنين هدف هايي مورد عنايت و قبول برنامه ريزان درسي و‬ ‫نويسندگان كتاب هاي درسي واقع شدند‪.‬در اين صورت محيط مدرسه و‬ ‫كﻼس يك محيط آموزشي زنده و فعال خواهد بود‪.‬‬ ‫‪serna.ir‬‬ ‫مفهوم و ضرورت ايجاد سازمانها‬ ‫فصل اول‬ ‫آدمي براي پاسخگويي به نيازها و رفع مشكﻼت متعدد خود‪ ،‬ناگزير‬ ‫به استفاده از همكاري و تشريك مساعي با انسان هاي ديگر در قالبها‬ ‫و نظام خاصي شده است كه امروزه به آن‪ ،‬سازمان مي گويند‪.‬‬ ‫در فرهنگ معين معني سازمان عبارت است از‪:‬‬ ‫مجموع دستگاهها و شعب و كارمندان يك اداره يا يك مؤسسه كه‬ ‫به آن تشكيﻼت نيز مي گويند‪.‬‬ ‫جامعه شناسان آدمي را طبعأ مدني و اجتماعي مي دانند و معتقد

Use Quizgecko on...
Browser
Browser