مبانی آموزش و پرورش ابتدایی PDF

Summary

This document discusses the fundamentals and principles of primary education, highlighting the importance of early childhood education within Islamic teachings. It explores various aspects of education, including its philosophical, societal, and religious foundations. The text emphasizes the significance of early childhood education and its impact on later development.

Full Transcript

‫بسم اهلل الرحمن الرحیم‬ ‫مبانی و اصول آموزش و پرورش ابتدایی‬ ‫حسین مولوی‬ ‫اهمیت و ضرورت موضوع‬ ‫تعریف آموزش و پرورش و رابطه و فرق آن ها‬ ‫ضرورت و اهمیت آموزش در دوران کودکی‬ ‫دوران کودکی انسان از تمام حیوانات طوا...

‫بسم اهلل الرحمن الرحیم‬ ‫مبانی و اصول آموزش و پرورش ابتدایی‬ ‫حسین مولوی‬ ‫اهمیت و ضرورت موضوع‬ ‫تعریف آموزش و پرورش و رابطه و فرق آن ها‬ ‫ضرورت و اهمیت آموزش در دوران کودکی‬ ‫دوران کودکی انسان از تمام حیوانات طوالنیتر است؛ بعضی از حیوانات اساساً دوران کودکی ندارند‪ ،‬مثل نوع‬ ‫ماهیها و حشرات و بعضی دیگر مثل درندگان و پرندگان و چهارپایان دوران کودکی دارند‪ ،‬زیرا پس از والدت‬ ‫برای تغذیه و مراقبت‪ ،‬به پدر و مادر و بعضی تنها به مادر محتاجاند‪ ،‬ولی بهطور عموم دوران کودکی حیوانات از‬ ‫چند هفته یا چند ماه تجاوز نمیکند و خیلی زود از پدر و مادر بینیاز شده و مستقالً به زندگی خود ادامه‬ ‫میدهند‪ ،‬در حالی که دوران کودکی فرزندان انسان‪ ،‬بیشتر و مدّت احتیاجشان به پدر و مادر طوالنیتر است‪.‬‬ ‫بچّه انسان دو سال شیر میخورد و مادر در طول این مدّت مراقبتهای الزم را در بهداشت و شستشوی کودک‬ ‫بهعمل میآورد‪ ،‬بهعالوه او را از حوادث‪ ،‬سرما و گرما محافظت مینماید و موقعی که او را از شیر میگیرد آماده‬ ‫زندگی نیست‪ ،‬بلکه کودک ناتوانی است که باید تحت مراقبت پدر و مادر باشد و سالها بر او بگذرد تا برای‬ ‫زندگی مستقل‪ ،‬انسان شایستهای شود‪.‬‬ ‫سرعت رشد عضالنی در حیوان و کندی آن در انسان یکی از علل کوتاهی ایام کودکی حیوان است‪ ،‬ولی بدون‬ ‫تردید یک علّت مهم طول دوران کودکی بشر‪ ،‬مربوط به تعلیم و تربیت اوست‪ ،‬زیرا بچّه حیوان برنامه و‬ ‫دانستنیهای زندگی را از راه غریزه خداداد بهطور خودکار میداند و احتیاج به فراگرفتن و تربیت ندارد‪ ،‬لیکن‬ ‫بچّه انسان عالوه بر تغذیه و بهداشت‪ ،‬باید برنامههای دامنهدار زندگی را از مادر بیاموزد و در واقع اطفال بشر از‬ ‫مادران دو غذا میگیرند‪ ،‬غذای جسم و غذای روح و جان‪ ،‬آغوش مادران بشر عالوه بر تغذیه جسم‪ ،‬مدرسه‬ ‫تربیت کودک است و دوران این مدرسه طوالنی است و تا وقتی فرزند از این مدرسه فارغ التحصیل نشود‪ ،‬کودک‬ ‫است‪.‬‬ ‫بهعبارت دیگر‪ ،‬آنچه بیش از هر چیز در تعالیم اسالمی مورد تاکید قرار گرفته‪ ،‬جنبههای تربیتی و اخالقی‬ ‫فرزندان است‪ ،‬زیرا تامین خواستههای معیشتی فرزندان بر اساس عالقههای غریزی و عاطفه پدر و مادری در‬ ‫مرحله نخست‪ ،‬امری طبیعی است‪.‬‬ ‫‪.‬فلسفی‪ ،‬محمدتقی‪ ،‬گفتار فلسفی‪ ،‬کودک از نظر وراثت و تربیت‪ ،۹۲۲ ،‬ص ‪ ، -۹۳‬با تلخیص‪.‬‬ ‫اهمیت تعلیم و تربیت کودکان در روایات‬ ‫در روایات وارد شده از اولیا و مربیان دینی‪ ،‬به مساله تربیت در دوران کودکی بسیار اهمیت داده شده است‪.‬‬ ‫روایات در این زمینه بسیار است‪ ،‬این روایات را به چند دسته تقسیم و از هر دسته نمونههایی ذکر مینماییم‪:‬‬ ‫دسته اول‪ ،‬روایاتی است که داللت دارند کودکان بر فطرت پاک توحیدی متولّد میشوند و پدر و مادر در بارور‬ ‫ساختن این فطرت و هدایت آنان به سوی فالح و رستگاری مسئولیت سنگینی بهعهده دارند‪.‬‬ ‫از امام صادق (علیهالسّالم) روایت شده که فرمودهاند‪ :‬هر طفلی بر فطرت خداشناسی و توحید (اسالم) متولّد‬ ‫میشود و پدر و مادر او سبب میشوند تا به دین یهود و یا نصاری و یا غیر این دو گرایش پیدا کند‪ «.‬قالَ‪ :‬مَا‬ ‫مِن مَولُودٍ یُولَدُ اِالّ عَلَی الفِطرَةِ فَاَبَواهُ اللَّذانِ یُهَوَّدانِهِ وَ یُنَصِّرانِهِ وَ یُمَجَّسانِهِ »‬ ‫شیخ کلینی در اصول کافی در حدیث صحیحه‪ ،‬از زرارة نقل میکند‪ ،‬وی میگوید؛ از امام صادق (علیهالسّالم)‬ ‫معنای این آیه قرآن « فِطرَتَ اهللِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا سؤال کردم؟ فرمودند‪ :‬مقصود این است که خداوند‬ ‫مردم را بر فطرت خداشناسی و توحید آفرید‪».‬‬ ‫دسته دوم‪ ،‬روایاتی است که داللت دارند تربیت در طفولیت در قلب کودک رسوخ میکند و آثار آن در تمام عمر‬ ‫بروز مینماید‪.‬امیرالمؤمنین (علیهالسّالم) در سفارشی به فرزند خود امام حسن مجتبی (علیهالسّالم) بهزمینه‬ ‫بسیار مستعد روحی کودکان برای رشد و تکامل اشاره کرده‪ ،‬میفرماید‪ :‬بیتردید دل کودک و نوجوان چون‬ ‫زمینی خالی‪ ،‬آماده پذیرش هر بذری است که در آن افکنده شود پس بهتربیت تو شتافتم پیش از آنکه دلت‬ ‫سخت شود و خاطرت به چیزی مشغول گردد‪«.‬وَ اِنَّما قَلبُ الحَدَثِ کَاالَرضِ الخالِیةِ ما اُلقِی فِیهَا مِن شَیءٍ قَبِلَتهُ‬ ‫فَبادَرتُکَ بِاالَدَبِ قَبلَ اَن یَقسُوَ قَلبُکَ وَ یشتَغِلُ لُبُّکَ »‬ ‫همچنین آن حضرت میفرماید‪ :‬آموزش در کودکی‪ ،‬همانند نقش بر سنگ است‪ :‬قَالَ‪« :‬اَلعِلمُ مِنَ الصَّغَر کَالنَّقشِ‬ ‫فِی الحَجَر» که هرگز از بین نمیرود‪.‬‬ ‫امام صادق (علیهالسّالم) نقل میکند‪ ،‬حضرت لقمان (علیهالسّالم) به فرزندش اینگونه سفارش کرد‪ ،‬فرزندم! اگر‬ ‫در کودکی ادب آموختی در بزرگی از آن بهره خواهی برد‪.‬فرزندم‪ ،‬هرکه جویای ادب و معرفت باشد در راه آن‬ ‫اهتمام میورزد و خود را بهرنج سختی میکشاند و هرکسی چنین باشد معرفت و همّت واال پیدا میکند و‬ ‫ادبآموزی را پیشه و سیره خود قرار ده و برحذر باش از سستی و تنبلی در اینراه و اینکه ادب را بگذاری و چیز‬ ‫دیگری را طلب کنی‪«.‬یا بُنَی اِن تَاَدَّبت صَغیرًا اِنتَفَعَت بِهِ کَبیرًا‪»...‬‬ ‫دسته سوم‪ ،‬روایاتی است که در آنها به سن کودک برای تعلیم و تربیت اشاره شده و از آنها استفاده میشود‬ ‫که درخت تربیت بهتدریج رشد و نموّ میکند و در درازمدّت تنومند و بارور میشود‪.‬بهبیان دیگر تربیت‪ ،‬صبر و‬ ‫بردباری و دقّت و هوشیاری و نظارت مستمّر را میطلبد‪ ،‬امّا ثمری که در پی دارد آنچنان شیرین و مسرّتبخش‬ ‫است که پدر و مادر را از همه تالشهایی که در اینباره کرده و میکنند‪ ،‬راضی و خشنود میسازد‪.‬‬ ‫امام صادق (علیهالسّالم) فرموده است‪ :‬فرزندت را بگذار هفت سال بازی کند‪ ،‬سپس هفت سال زیر نظر داشته‬ ‫باش و تحت تربیت مستمر و بیوقفه خود قرار ده‪ ،‬آنگاه اگر رستگار شد که چه بهتر وگرنه معلوم میشود در او‬ ‫خیری نیست‪«.‬دَع اِبنَکَ یلعَب سَبعَ سِنینَ وَالزَمهُ نَفسُکَ سَبعَ سِنینَ فَاِن اَفلَحَ وَ االّ فَاِنَّهُ مَن ال خَیرَ فیهِ »‬ ‫در بیان دیگری آن حضرت میفرماید‪ :‬کودک تا هفت سالگی با بازی و سرگرمی پرورش مییابد‪ ،‬در هفت سال‬ ‫دوّم باید به تعلیم و تربیت او اهتمام نمود‪ ،‬پس از آن در هفت سال سوّم الزم است مسائل حالل و حرام را‬ ‫بیاموزد و آنها را رعایت کند»‬ ‫دسته چهارم‪ ،‬روایاتی است که والدین را بهتربیت فرزندان خود تشویق مینماید‪.‬امام صادق (علیهالسّالم) فرموده‬ ‫است‪ :‬بهترین چیزی که پدران میتوانند برای فرزندان خود به ارث بگذارند ادب و تربیت نمودن آنهاست نه مال‪،‬‬ ‫زیرا مال از بین میرود ولی تربیت فرزندان ماندگاری و دوام دارد‪«.‬اِنَّ خَیرَ ما وَرَّثَ اآلباءُ الَبنائِهِمُ االَدَبُ الَ المالُ‬ ‫فَاِنَّ المَالَ یَذهَبُ وَ االَدَبَ یَبقَی »‬ ‫همچنین امیرالمؤمنین (علیهالسّالم) فرموده است‪ :‬بهترین هدیهای که پدر میتواند به فرزند خویش دهد‪ ،‬آن‬ ‫است که او را نیکو تربیت نماید‪.‬قالَ‪« :‬ما نَحَلَ والِدُ وَلَدًا نُحالً اَفضَلَ مِن اَدَبٍ حَسَنٍ »‬ ‫دسته پنجم‪ ،‬روایاتی است که پدر و مادر را مسئول تربیت فرزندان میداند‪ ،‬از پیامبر اعظم‬ ‫(صلیاهللعلیهوآلهوسلّم) نقل شده که فرمودهاند‪ :‬شما در مقابل یکدیگر مسئولیت دارید‪...‬مرد نسبت به خانواده‪ ،‬و‬ ‫اهل بیت خویش نگاهبان است و باید آنها را محافظت نماید و در مورد آنان مسئولیت دارد‪ ،‬زن نیز نسبت به‬ ‫فرزندانش اینگونه میباشد‪«...‬قال‪... :‬الرَجُلُ راعٍ عَلی اَهلِ بَیتِه وَ هُوَ مَسئُولٌ عَنهُم »‬ ‫همچنین امام سجاد (علیهالسّالم) در رسالهای که به رساله حقوق شهرت یافته خطاب به پدران فرموده است‪:‬‬ ‫شما در مقابل فرزند که والیت و سرپرستی او را داری مسئول میباشید‪ ،‬تا به نحو شایسته او را تربیت نمایید و‬ ‫به راهی که بتواند خداوند را بشناسد‪ ،‬راهنمایی و هدایت کنید‪« ،‬و َاَنَّکَ مَسئُولٌ عَمّا وَلَّیتَهُ مِن حُسنِ االَدَبِ‬ ‫وَالدَّاللَةِ عَلی رَبَّهِ »‬ ‫دسته ششم‪ ،‬روایاتی است که در آنها به فواید تربیت صحیح اشاره شده است‪:‬‬ ‫فواید تربیت صحیح در دوران کودکی و نوجوانی‪ ،‬آنچنان روشن و آشکار است که نیاز به بحث و بررسی ندارد‪،‬‬ ‫زیرا قسمت عمده پیروزیها و موفقیتها و بسیاری از شکستها و نابسامانیهای دوره بزرگسالی ریشه در کمال‬ ‫تربیت یا سوء تربیت در دوره کودکی دارد‪.‬‬ ‫شاعر نامدار سعدی میگوید‪:‬‬ ‫در بزرگـی فالح از او برخـاست‬ ‫هـر کـه در خُردیش ادب نکننـد‬ ‫نشود خشک جز به آتش راست‬ ‫چوبتر را چنان که خواهی پیچ‬ ‫از لقمان حکیم نقل شده که خطاب به فرزند خویش گفته است‪ :‬فرزندم‪ ،‬تربیت صحیح را خُلق و عادت همیشگی‬ ‫خود قرار ده‪ ،‬زیرا تو جانشین گذشتگان و الگوی آیندگان خواهی بود که از ادب تو بهرهمند خواهند شد‪ ،‬راغبان‬ ‫چشم امید به ادب تو دارند و خائفان از صولت و حشمت تو هراسانند‪.‬‬ ‫پیامبر اکرم (صلیاهللعلیهوآلهوسلّم) نیز فرموده است‪ :‬فرزندی که بهطور صحیح تربیت شده‪ ،‬گلی است که‬ ‫خداوند بین بندگانش تقسیم مینماید [همانگونه که مردم از بوی گُل لذّت میبرند‪ ،‬وجود فرزند صالح و نیکوکار‬ ‫نیز لذّتبخش میباشد] حضرت در ادامه فرمود‪ :‬گلهای من در دنیا امام حسن و امام حسین (علیهماالسالم)‬ ‫میباشند‪».‬‬ ‫همچنین در روایتی امام صادق (علیهالسّالم) میفرماید‪ :‬ارثی که خداوند به بندگانش میدهد‪ ،‬فرزند مؤمن‪ ،‬صالح‬ ‫و پرهیزگار است‪ ،‬او برای والدین خویش به درگاه الهی استغفار مینماید‪«.‬قالَ‪ :‬میراثُ اهللِ مِن عَبدِهِ المُؤمِنِ الوَلَدُ‬ ‫الصّالِحُ یستَغفِرُ لَهُ»‪.‬‬ ‫فصل دوم ؛ مبانی آموزش و پرورش‬ ‫‪.‬تعریف مبانی‬ ‫مبانی جمع مبنی یا مبنا می باشد‪.‬در فرهنگ فارسی عمید مبانی را « پایه و بنیان و محل بنا و ریشه‬ ‫چیزی » معنا کرده است‪.‬واژه مبنا بر هر چیزی که بتواند از جهتی پایه و اساس برای چیز دیگری‬ ‫باشد قابل اطالق است‪.‬در این نوشتار منظور از مبانی گزاره هایی هستند که یا بدیهی اند و یا در علوم‬ ‫دیگر اثبات می شوند‪.‬‬ ‫‪.2‬انواع مبانی‬ ‫مبانی تربیت را به لحاظ محتوا و نوع نقش آفرینی در جریان تربیت می توان به سه دسته تقسیم کرد‪.‬‬ ‫دسته اول ؛ بعضی از مبانی اساسی تربیت از سنخ قضایای فلسفی اند که در جهان بینی اسالمی اموری‬ ‫مسلم هستند‪.‬این دسته از مبانی را می توان « مبانی فلسفی » تعریف کرد‪.‬در ذیل مبانی فلسفی می‬ ‫توان به مبانی هستی شناسی‪ ،‬مبانی انسان شناختی و مبانی معرفت شناختی و‪...‬اشاره کرد‪.‬‬ ‫دسته دوم ؛ برخی دیگر از مبانی تربیت از علوم تجربی و کاربردی مرتبط با تربیت سرچشمه می‬ ‫گیرند‪.‬مقصود از علوم تجربی یا علوم کاربردی مرتبط با تربیت آن دسته از علومی هستند که دارای‬ ‫نتایج قابل آزمون توسط تجربه هستند مثلِ جامعه شناسی ‪ ،‬روانشناسی ‪ ،‬اقتصاد‪ ،‬زیست شناسی و ‪...‬‬ ‫دسته سوم ‪ :‬در هر جامعه به لحاظ اجتماعی آن به ناچار پذیرش مجموعه ای از گزاره های تجویزی با‬ ‫ماهیت سیاسی یا حقوقی الزم است که در قالب قانون اساسی یا قوانین موضوعه پذیرفته شده است‪.‬‬ ‫مبانی سیاسی تربیت و مبانی حقوقی تربیت جزء این دسته از مبانی هستند‪.‬‬ ‫‪۹‬‬ ‫‪.‬لسان العرب ‪۲9‬‬ ‫‪۳‬‬ ‫‪.‬فرهنگ فترسی عمید‪.‬‬ ‫‪.‬مبانی عوم اسالمی اسالمی‬ ‫مبانی هستی شناختی‬ ‫‪.1‬جهان هستی واقعیت دارد ؛ ولی هستی به طبیعت منحصر نیست‬ ‫در نگرش اسالمی وجود جهان امری مسلم و بدیهی است‪.‬امر بدیهی نیاز به استدالل ندارد‪.‬ما برای‬ ‫درک هستی نیاز به استدالل نداریم‪.‬یعنی جهانِ هستی مجموعه ای به پیوسته از واقعیت های‬ ‫گوناگون است که هیچ شکی در اصل وجود آن راه ندارد‪....‬از سوی دیگر هستی واقعیتِ عظیمی‬ ‫است که بسیار گسترده است و آن چه تا کنون توسط انسان شناخته شده ذره ای کوچک از این‬ ‫واقعیت بی نهایت است‪.‬عالوه بر طبعت مادی ‪ ،‬مراتب و سطوح باالتری از واقعیت و عوالم دیگری (‬ ‫عالم مثال ‪ ،‬عالم عقل ‪ ،‬عالم ملکوت ‪ ،‬عالم جبروت ‪ ،‬عالم عرش و کرسی ) و موجوداتی غیر‬ ‫محسوس ( مثل روح‪ ،‬مالیکه ‪ ،‬جن و شیطان ) نیز وجود دارند‪.‬‬ ‫بر این اساس جهان هستی مجموعه ای از عالم غیب ( پنهان ) و عالم شهادت ( عالم حاضر ) است‪.‬‬ ‫لذا بر مبنای این نگرش تصئیر صرفا مادی از هستی مردود است‪.‬‬ ‫‪.2‬خداوند مبدا و منشا جهان و یگانه مالک ‪ ،‬مدبر و رب حقیقی همه موجودات است‬ ‫حقیقت هستی در ذات خود همان واجب الوجود است؛ اصل تمام موجودات و نیرو بخش آنها‬ ‫خداوندی است که از هر کمال باالترین مرتبه اش را دارد؛ خدای متعال از هرگونه عیب و نقص و‬ ‫فقر و نیاز پیراسته است؛ او برتر از زمان و مکان‪ ،‬دانا و توانای مطلق‪ ،‬بخشنده ی پرمهر و در عین‬ ‫حال داد گری سخت کیفر است؛ لذا رابطه خدا با جهان آفرینش رابطه خالقیت و ربوبیت ‪ ،‬مالکیت ‪،‬‬ ‫رحمت ‪ ،‬معیت و احاطه ی قیومی است‬ ‫‪.3‬ویژگی ذاتی موجودات فقر و نیاز به واجب الوجود است‪.‬این فقر ذاتی سبب می شود موجودات‬ ‫هم در پیدایش و هم در بقا به واجب الوجود به طور ابدی محتاج بمانند‪.‬‬ ‫هستیِ تمام موجودات اعم از مادی و غیرمادی در ارتباط با واجب الوجود است‪.‬همه موجودات‬ ‫معلولِ واجب الوجود هستند‪ ،‬از این رو هویتِ مستقلی از علّتِ خود ندارند؛ بنابراین موجودات جهان‬ ‫نباید به منزله ی واقعیت های جدا و مستقل از واجب الوجود تلقی شوند؛ بلکه وجود آنها عین‬ ‫صدور از واجب الوجود و عین ربطِ به او هست؛ اعتراف به این حقیقت که هر آنچه هست صرفاً نشانه‬ ‫و آیهای از خداوند است توحید نام دارد‬ ‫‪.‬مبانی علوم انسانی اسالمی ص ‪57‬‬ ‫‪.‬مبانی نظری‬ ‫‪.4‬آفرینش جهان هستی غایتمند و خداوند غایت همه موجودات است‪.‬‬ ‫جهان هستی بیهوده آفریده نشده و در آفرینش آن غرض و غایتی حکیمانه وجود داشته است؛ خدا‬ ‫خود غایتِ هستی است؛ بنابراین جهان‪ ،‬افزون بر اینکه ماهیت از « اویی » دارد ‪ ،‬به سوی « او » نیز‬ ‫در حرکت است ‪.‬‬ ‫‪.5‬جهان آفرینش از نظام احسن برخوردار و اراده و سنن الهی بر جهان هستی حاکم است‪.‬‬ ‫جهان هستی که از نظام احسن برخوردار است بر اساس اراده و سنت های الهی اداره می شود؛‬ ‫خواست او بر همه ی جهان حکومت و تسلط دارد‪.‬دیگران هرچه و هرکه باشند فقط در چارچوب و‬ ‫محدودهه ای حرکت میکنند که خداوند قلمرو آن را معین کرده است؛ چه او برای هر چیز محدوده‬ ‫ای معین کرده است‪.‬‬ ‫از اینرو خیر امری وجودی و مطلق اما شّر امری عدمی و نسبی است که در صورت تجلی نیافتن‬ ‫خیر تعیّن می یابد‪.‬شرّ از حیث واقعیت وجودی یک موجود یا حادثه است و چون موجود است بد‬ ‫نیست بلکه بدی آن مربوط به موقعیت تعارض آمیز و روابط خاصی است که با دیگر موجودات پیدا‬ ‫میکند‪.‬‬ ‫‪.6‬نظام علت و معلول و سبب و مسبب بر جهان هستی حاکم است‪.‬‬ ‫همه موجوداتی که امکان وجود و عدم داشته باشند برای وجود خود نیازمند علت اند و لذا جهان‬ ‫آفرینش در کل معلول اراده و فعل خداوند است؛ در عین حال رابطه علّی‪ ،‬بین پدیده ها و اجزای‬ ‫جهان برقرار است یعنی با تحقق علت تامه معلول ضرورتاً موجود می شود‪.‬‬ ‫بنابراین در نظام تدبیر جهان‪ ،‬هرچند هیچ کس و هیچ چیز به طور مستقل از تدبیر و اراده الهی‬ ‫دخالتی ندارد اما خداوند خود چنین اراده نموده است که در نظام هستی مجموعهای از علل و‬ ‫عوامل و موانع بنابر اذن خداوند و در چارچوب اراده تکوینی او دخیل باشند‪.‬‬ ‫البته همین نظام نیرومندِ سبب و مسبب و علت و معلول نیز مقهور اراده و مشیّت خداست و همان‬ ‫خدای سبب ساز میتواند سبب سوز نیز باشد؛ لذا امکان وقوع معجزه و کرامت توسط انبیا و اولیا یا‬ ‫تغییر در تقدیر موجودات از طریق اسباب معنوی و وسایل ماوراء طبیعی ( مانند صدقه‪ ،‬دعا ‪ ،‬توسل‬ ‫و شفاعت) تنها به اذن الهی و بر اساس نظام فراگیر علت و معلول حاکم بر جهان هستی متصور‬ ‫است‪.‬‬ ‫مبانی انسان شناختی‬ ‫‪.‬انسان موجودی است مرکب از جسم و روح ؛ دو حیثیت در هم تنیده و مرتبط‬ ‫پرسش از ابعاد وجودی انسان پیشینه ای دیرینه دارد‪.‬از هزارن سال پیش اندیشمندان بسیاری به‬ ‫دو بعدی بودن انسان و ترکب وجود او از روح و بدن اشاره کرده اند‪.‬انسان موجودی مرکب از روح‬ ‫و بدن است‪.‬هم جسم و کالبد دارد و هم روح؛ اما انسان از دو حقیقت بیگانه ترکیب نشده است؛‬ ‫یعنی روح از بدن بیگانه نیست بلکه علی رغم همه تفاوت هایی که دارند ارتباطی وثیق میان آن ها‬ ‫برقرار است و به شکلی متقابل از هم تاثیر می پذیرند‪.‬‬ ‫‪.‬حقیقت انسان روح اوست و کمال و جاودانگی آدمی به کمال و بقای روح مربوط می شود‪.‬‬ ‫حقیقت انسان همان روح اوست‪.‬روح امری غیر مادی است ولی باقی و فنا ناپذیر است‪.‬روح و نفس‬ ‫انسان مخاطبِ خداوند است و حیاتش بعد از مرگ در عالم برزخ و آخرت تداوم می یابد‪.‬مقام معظم‬ ‫رهبری معتقد است ‪ « :‬در اسالم مسئله جسم و روح توأم اند و از هم قابل تفکیک نیستند‪.‬اسالم‬ ‫معتقد است که انسان باید جسم و روح را با هم پرورش بدهد و پرورش جسم مقدمهای برای‬ ‫پرورش روح است؛ این مقدمه بودن به معنای تقدم زمانی نیست بلکه این ها هم زمان انجام می‬ ‫گیرد‪...‬تربیت جسمانی و معنوی هر دو با هم و در کنار هم و به موازات هم هستند این نظر اسالم‬ ‫است»‬ ‫‪.‬انسان فطرتی الهی دارد که قابل فعلیت یافتن و شکوفایی یا فراموش شدن است‪.‬‬ ‫همه انسان ها سرشتی مشترک و فطرتی الهی دارند‪.‬آدمیان با وجود تفاوت هایشان سرشتی‬ ‫مشترک دارند‪.‬از شواهد وجود چنین سرشتی این است که همه انسان ها – از نژادها و فرهنگ‬ ‫های مختلف – در احکام عقل نظری و عقل عملی با یکدیگر انفاق نظر دارند‪.‬مصال همه انسان ها‬ ‫معتقدند اجتماع دو نقیض محال است ( حکم عقل نظری ) و همچنین معتقدند باید عدالت ورزید (‬ ‫حکم عقل عملی )‪.‬همچنین همه انسان ها از تمایالت فرا حیوانی مثل حقیقت جویی ‪ ،‬فضیلت‬ ‫‪5‬‬ ‫‪.‬مبانی علوم انسانی اسالمی مصباح‬ ‫‪.‬مبانی نظری تحول بنیادین‬ ‫‪۲‬‬ ‫‪.‬کتاب مصاحبه ها ‪ ، ۳11 ،‬ص ‪۹۲‬‬ ‫خواهی و کمال طلبی بهره می برند‪.‬فطرت که شامل شناخت ها و گرایش های متعالی و غیر‬ ‫اکتسابی است همواره در انتظار تحقق خارجی و ظهور ( فعلیت ) و شکوفایی است‪.‬‬ ‫‪.‬تأثیر گذاری روح و بدن بر یکدیگر‬ ‫بدون تردید روح و بدن بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند؛ چنان که بیماری های جسمانی ‪ ،‬روان انسان‬ ‫را نیز آزرده می سازند و فشارهای روانی در بدن انسان نیز بازتاب می یابند‪.‬این ارتباط به گونه ای‬ ‫است که امروزه بخش قابل توجهی از تحقیقات پزشکی و روان پزشکی به بیماری های موسوم به‬ ‫روان تنی اختصاص یافته است‪.‬‬ ‫‪.‬انسان بر حسب فطرت و آفرینش جویای همه مراتب کمال است‪.‬‬ ‫انسان نه تنها خود را دوست دارد بلکه در درون خویش و میلی فطری به سوی کمال و تعالی خود‬ ‫مییابد‪.‬‬ ‫انسان به دلیل آنکه کماالتش را دوست دارد اراده می کند هر عملی را که به نظرش در تکامل او‬ ‫نقشی مثبت دارد انجام دهد و این اراده در واقع تبلور یافته همان دوست داشتن خود و اشتیاق‬ ‫نسبت به تعالی مداوم آن است است‪.‬‬ ‫یکی از ویژگیهای این میل و شوق فطری نیز نامتناهی بودن آن است؛ یعنی آدمی خواهان کمال‬ ‫مطلق است‪.‬البته کمال طلبی آدمی دارای مراتبی است و حرکت در این مسیر از کماالت طبیعی‬ ‫آغاز می گردد و به سوی مراتب باالتر پیش می رود‪.‬‬ ‫‪.‬سنت های الهی بر زندگی انسان حاکم است‬ ‫خداوند برای تحول و حرکت مناسب آدمی به سوی کمال‪ ،‬سنت هایی همچون ابتال و امتحان‬ ‫استدراج و امهال بر گستره زندگی انسان ها کم کرده است‪.‬‬ ‫در این میان قوانین و سنت های اجتماعی نیز بخشی از طراحی خلقت و سنت های الهی در زندگی‬ ‫آدمی است‪.‬‬ ‫آگاهی نسبت به سنتهای تاریخی و تیزبینی در شناخت بافت جوامع و تفسیر حوادث تاریخ و‬ ‫آشنایی با سرگذشت پیشینیان و روشن بینی موجب میشود تا با اقدامات متناسب و بهموقع بتواند‬ ‫‪.‬مبانی علوم انسانی ص ‪9۲‬‬ ‫‪.‬مبانی نظری تحول بنیادین‬ ‫‪۹‬‬ ‫‪.‬مبانی علوم اسالمی از دیدگاه آیت هللا مصباح یزدی؛ ص ‪9‬‬ ‫در تحوالت اجتماعی ثمربخش باشد ولی در هر حال اراده آدمی تنها در چارچوب تقدیر خداوند و‬ ‫با پذیرش سنن الهی قدرت تاثیرگذاری بر این دگرگونیها را دارد‪.‬‬ ‫‪.‬انسان هم کرامت ذاتی دارد و هم می تواند کرامت اکتسابی به دست آورد و این قابلیت را دارد که‬ ‫خلیفه خدا روی زمین باشد‬ ‫خدا نوع انسان را به گونه ای آفریده است که در مقایسه با بسیاری از موجودات دیگر ‪ ،‬از امکانات و‬ ‫مزایای بیشتری ( مثل تفکر تعقل آزادی و اراده و اختیار ) و در نتیجه از حقوق مسئولیت ها و‬ ‫تکالیفی خاص برخوردار است‪.‬‬ ‫این عنایت ویژه خداوند به همه انسان ها کرامتی خداداد و ذاتی است ولی آدمی می تواند با حسن‬ ‫استفاده از این امکانات به مقام خلیفه اهلل دست یابد و مورد سجده فرشتگان شود و می تواند با‬ ‫انتخاب نادرست خود چنان عمل کند که همین کرامت خداداد را از دست بدهد و مستوجب عذاب‬ ‫الهی گردد‪.‬‬ ‫چنان که برخی قرآن آیات قرآن حکایت از آن دارد که گروهی از انسانها از چهارپایان بدترند یا‬ ‫برخی بدترین جنبنده نام گرفته اند؛ به نظر میرسد این نکوهش شدید به سبب آن است که این‬ ‫افراد عوامل حفظ و ارتقاء کرامت ذاتی خود را به کار نگرفتند‪.‬‬ ‫‪.‬همه انسان ها بر حسب آفرینش برابرند و از حقوق و تکالیف عادالنه برخوردارند‪.‬‬ ‫همه افراد بشر از یک اصل ( آدم و حوا ) نشأت گرفته اند؛ هیچ انسانی بر انسان دیگر به لحاظ اصل‬ ‫آفرینش برتری ندارد‪.‬لذا تفاوت های طبیعی ( نژادی‪ ،‬قومی‪ ،‬جنسی و راثتی و‪ )...‬موجود بین انسان‬ ‫ها بر مبنای حکمت الهی و صرفاً برای شناسایی آدمیان است که نمی تواند به خودی خود معیار‬ ‫هیچگونه برتری باشد؛ به سخن رسول گرامی اسالم همه انسان ها مانند دندانه های شانه با هم‬ ‫برابرند و تفاوت ظاهری مالک برتری نیست‪.‬‬ ‫البته برابری انسان ها در اجتماع و در برابر قانون به معنای آن است که همه انسانها صاحب حقوق‬ ‫و تکالیفی عادالنه هستند‪.‬‬ ‫‪.‬خداوند توانایی ویژه ای به نام عقل و خرد بر انسان ارزانی داشته است‪.‬‬ ‫عقل آدمی از مهمترین ویژگی های او است‪.‬این توانایی را خداوند به انسان عطا کرده است؛ عقل‬ ‫ورزی وجه تفاوت انسان از حیوانات و نباتات است‪.‬‬ ‫نفس انسان عالوه بر انجام اعمال و وظایف طبیعی مربوط به جنبه نباتی و حیوانی( بدن) امتیاز‬ ‫ویژه ای چون عقل دارد‪.‬‬ ‫عقل قابلیتی در نوع بشر است که به وسیله آن می تواند واقعیت های هستی را بشناسد و با روش‬ ‫استدالل برخی از آنها را به صورت یقینی درک کند‪.‬‬ ‫همچنین عقل قضایای صادق را از کاذب تشخیص می دهد‪.‬بنابراین بشر می تواند به کمک عقل به‬ ‫برخی حقایق فراتاریخی و یقینی در مورد واقعیت هستی و موقعیت آدمی دست یابد و در مقام‬ ‫درک حقایق و ارزش ها صالح و فساد حق و باطل و درست و نادرست و خوب و بد را از هم جدا‬ ‫کند‪.‬‬ ‫‪.‬انسان موجودی آزاد و صاحب اختیار است که این آزادی و اختیار را خدا به او داده است‪.‬‬ ‫خداوند انسان را موجودی آزاد ( دارای قدرت انتخاب و اعمال اراده در حیطه اعمال اختیاری)‬ ‫آفریده است به گونهای که علم و عقل نیز از مبادی آزادی و عمل اختیاری محسوب می شوند‪.‬‬ ‫قرآن بر آزادی انسان تصریح دارد و بر انتخاب گری و تاکید میکند؛ بنابراین با این که شرایط‬ ‫وراثتی و محیطی آثار قابل توجهی بر وجود انسان دارند و همچنین برخی موجودات غیبی ( نظیر‬ ‫فرشتگان جن و ابلیس) نیز در مسیر هدایت و ضاللت انسان تا حدودی ( در حد الهام و وسوسه )‬ ‫نقش آفرینی می کنند ولی این امور به هیچ وجه نافی اختیار و اراده آدمی نیست‬ ‫مبانی معرفت شناختی‬ ‫منظور از مبانی معرفت شناختی در این مجموعه بخشی از گزاره های از که درباره شناخت آدمی و‬ ‫حدود آن است؛ اهم این دسته از مبانی اساسی تربیت به این شرح هستند‬ ‫‪.‬انسان نسبت به شناخت هستی و درک موقعیت خود و دیگران در هستی توانایی دارد‬ ‫انسان نسبت به شناخت هستی و درک موقعیت خود و دیگران در هستی توانایی دارد همچنان که‬ ‫وجود واقعیاتی خارج از ذهن برای هر انسان امری بدیهی و تردید ناپذیر است و امکان شناخت این‬ ‫واقعیات نیز امری بدیهی است که جای انکار و یا حتی تردید ندارد به بیان دیگر جهان هستی قابل‬ ‫شناسایی است و انسان توانایی شناخت آن را دارد خداوند این توانایی را به انسان عطا کرده است‬ ‫‪.‬علم انسان دارای اقسام حقیقی و اعتباری است‪.‬‬ ‫علم آدمی در نخستین تقسیم خود به علم حضوری و علم حصولی تقسیم می شود‪.‬علم حضوری‬ ‫برتر از علم حصولی است ‪.‬‬ ‫‪.‬آدمی منابع و ابزار شناخت متعددی در اختیار دارد که مکمل یکدیگرند و برای شناخت منسجم و‬ ‫جامع واقعیات و حقایق جهان باید از همه آن ها بهره گرفت و نمی توان از برخی به نفع دیگری‬ ‫دست برداشت‪.‬مهمترین راه ها و ابزارهای گوناگون انسان برای دستیابی به معرفت عبارتند از‬ ‫حواس (درونی و بیرونی ) عقل‪ ،‬شهود و مکاشفه و وحی و الهام‬ ‫حواس‬ ‫فراگیر ترین ابزار معرفت است ؛ غالباً حس را به دو گروه ظاهری و باطنی تقسیم کردند‬ ‫حواس ظاهری شناخت گستردهای از جهان طبیعت برای انسان فراهم می کند‪.‬‬ ‫اما شناخت های برآمده از حواس ظاهری و جزئی هستند و صرفاً نشان دهنده ظواهر چیزهای‬ ‫پیرامون ما می باشند و هرگز به عمق آنها نفوذ نمی کند و از طرفی ادراک حسی دارای محدودیت‬ ‫زمانی و مکانی است‪.‬‬ ‫حواس باطنی نیز اطالعات فراوانی به دست میدهد‪.‬درک پارهای از معانی و صورت های ذهنی‪،‬‬ ‫ساخت صورت های تازه و آفرینشگری های هنری و شعری ‪ ،‬یادآوری معلومات گذشته و گاه‬ ‫فراموش شده از کارکردهای حواس باطنی است‪.‬‬ ‫عقل‬ ‫اساسی ترین کار عقل درک مفاهیم کلی است دربرابر حواس و خیال که به امور جزئی اختصاص‬ ‫دارند‪.‬‬ ‫عقل به این معنا نقشهای بسیاری دارد از جمله تجزیه‪ ،‬تحلیل و ترکیب مفاهیم کلی و استدالل و‬ ‫استنتاج‪.‬‬ ‫به این ترتیب عقل و خرد در چشم انداز اسالمی یکی از راههای مهم و اصلی نیل به شناخت است‪.‬‬ ‫شهود و مکاشفه‬ ‫سومین ابزار یا راه معرفت انسان شهود یا مکاشف است که در آن واقعیتی بدون واسطه و به شکل‬ ‫حضوری به ادراک انسان در می آید و به همین دلیل در معرفت شهودی اشتباه و خطا راه ندارد‪.‬‬ ‫انسان از راه شهود و مکاشفه می تواند به معرفت های بسیاری دست یابد؛ برخی از این معرفت ها‬ ‫همگانی اند و همه انسانها از آن برخوردارند و پاره ای دیگر به طور عادی برای همه انسانها فراهم‬ ‫نیست‪.‬‬ ‫از شناخت های شهودی همگانی می توان معرفت به خود معرفت به توانایی های درونی خود و‬ ‫معرفت به حالت های روانی را نام برد‪.‬‬ ‫وحی و الهام‬ ‫در اصطالح رایج تنها به وحی نبوی اطالق میشود‪.‬با اینکه امری مختص انبیا الهی است ولی بدون‬ ‫شک از جهت ابالغ به عموم مردم یکی از مهمترین راههای کسب معرفت برای عموم انسان ها به‬ ‫شمار می آید‪.‬‬ ‫اما آنچه که به عنوان پیام و رهنمود خدای متعال به قلب و اولیای خاص خدا القا میشود ‪ ،‬یا به‬ ‫وسیله فرشتگان در اختیار ایشان قرار می گیرد نام الهام به خود میگیرد که جنبه معرفت بخشی‬ ‫آن برای عموم انسان ها بسیار محدودتر از وحی است ‪.‬‬ ‫وحی الهی پس از دریافت کامل و عاری از خطای آن از سوی پیامبر میبایست در مقام حفظ و‬ ‫نگهداری و نیز ابالغ آن به دیگران هم از هرگونه خطا و اشتباهی در امان باشد‪.‬‬ ‫‪.‬شناخت آدمی با موانع و محدودیت هایی همراه است‪.‬‬ ‫انسان قادر است به کمک به قوای شناختی دامنه شناخت خود را گسترش دهد و برخی از امور‬ ‫فراتر از زمان و مکان را بشناسد ولی در عین حال محدودیتهایی برای این توانایی بشر متصور است‬ ‫موانع درونی و بیرونی فراوانی( نظیر لجاجت سطحینگری پندار گرایی شخصیت گرایی تقلید‬ ‫کورکورانه غرور و استبداد رای) در مسیر فهم و شناخت انسان وجود دارد که با وجود امکان رفع‬ ‫بیشتر این موانع احتمال وجود برخی از آنها باعث میشود که نتوانیم به صورت قطعی بر اکثر‬ ‫معلومات خود اعتماد کنیم و لذا باید همواره دانش انسانی خود را در معرض نقد و ارزیابی دیگران‬ ‫قرار دهیم‬ ‫بنابراین باید واقع بینانه اذعان کرد که انواع معرفت آدمی کمابیش با محدودیت های گوناگونی‬ ‫مواجه است‪.‬‬ ‫مبانی روانشناختی آموزش و پرورش‬ ‫‪.1‬آدمی تحت تاثیر تعامل پیچیده و تاثیر متقابل عوامل درونی ( طبیعت و فطرت ) ‪ ،‬عوامل‬ ‫بیرونی ( محیط ) و تجربیات خویش است‪.‬‬ ‫آدمی با وجود تاثیرپذیری از عامل درونی و بیرونی در نهایت خود شامل تفکر اراده و عمل عامل‬ ‫تعیین کننده شکل گیری هویت و شخصیت است‪.‬منظور از عوامل درونی همه امکانات و ظرفیت ها‬ ‫و حتی محدودیت هایی است که بشر با خود به دنیا میآورد و محیط به تمامی عواملی اشاره دارد‬ ‫که او را احاطه کرده است مانند محیط فرهنگی خانوادگی اجتماعی سیاسی و ‪...‬‬ ‫‪.2‬آدمی اساسا طبیعت فعال دارد‬ ‫منبع اساسی رشد در وجود آدمی تعبیه شده است لذا فرد می کوشد برای تحقق امکانات طبیعی‬ ‫خود با عوامل محیطی مشارکت فعال و پویا داشته باشد‪.‬این مشارکت در طول حیات جریان دارد؛‬ ‫اگرچه در سالهای اولیه کمتر است اما به مرور افزایش مییابد؛ بنابراین نباید آدمی را صرفاً‬ ‫موجودی پذیرنده و در اختیار محیط پنداشت تا هر طور که دیگران بخواهند بتوانند او را بار بیاورند‬ ‫از سوی دیگر نباید پنداشت که همه چیز به طور کامل از جانب فرد تعیین می شود‪.‬‬ ‫انسان از هر نظر بر تمام چگونگی های رشد خود مسلط است؛ نمیتوان تمام مسئولیت ها را بر‬ ‫عهده عوامل بیرونی گذاشت و نمیتوان همه چیز را به چگونگی های فردی منتسب کرد‪.‬‬ ‫‪.3‬انسان ها در عین داشتن اشتراک در بسیاری خصوصیات تفاوت های بین فردی قابل‬ ‫مالحظه ای نیز با یکدیگر دارند‪.‬‬ ‫هر یک از انسان ها دنیای مخصوص به خود دارند؛ اما با وجود این تفاوت های چشمگیر شباهت‬ ‫های معینی نیز دیده می شود‪.‬از سوی دیگر در میان ایشان گروهی وجود دارند که به سبب داشتن‬ ‫تفاوت های چشمگیر در توانایی یادگیری به برنامه تربیتی و مالحظات ویژه نیازمندند لذا الزم است‬ ‫این گروه به دقت مورد بررسی و مطالعه قرار گیرند تا برنامهریزی مناسبی برای نیازهایشان پیش‬ ‫بینی شود همانطور که برای افرادی که به دالیل زیستی یا وراثتی توانشان در یادگیری محدود تر‬ ‫است باید تدابیر ویژهای اندیشید‪.‬‬ ‫‪.4‬رشد آدمی ماهیتی منعطف و قابل شناسایی دارد‬ ‫هر چند رشد جنبه های کمی دارد اما در نهایت امری کیفی است و به صورت جریانی مستمر و‬ ‫مرحله به مرحله شکل می گیرد‪.‬‬ ‫از نگاه اندیشمندان تمامی مراحل رشد اهمیت دارند؛ البته مراحل اولیه رشد از حساسیت بیشتر و‬ ‫ویژهای برخوردار است‪.‬همان طور که می دانیم ساده ترین مرتبه رشد بعد جسمی و بدنی انسان‬ ‫است و عالی ترین مرحله ‪ ،‬رشد هماهنگ و موزون ابعاد مختلف و استعدادهای متعدد اوست‪.‬‬ ‫‪.5‬یادگیری یکی از ظرفیت های وجودی آدمی و منشاء اصلی بسیاری از تحوالت در ابعاد‬ ‫وجودی اوست‪.‬‬ ‫یادگیری در انسان حاصل تعامل پیچیده ی سه ضلع موثر است‪.‬ضلع اول طبیعت ( یا همان‬ ‫ظرفیت های وجودی و خدادادی انسان ) ضلع دیگر عوامل محیطی است ( یا همان تجربیات فردی‬ ‫‪ ،‬محیط مادی و فرهنگی ) و ضلع سوم همان اراده و عمل فرد است‪.‬‬ ‫یادگیری ابعاد مختلف و سطوح گوناگون دارد‪.‬از دیدگاه دانشمندان یادگیری در خالء رخ نمی دهد‬ ‫بلکه در محیط اجتماعی اتفاق می افتد و عوامل اجتماعی در آن نقشی تعیین کننده دارند‪.‬‬ ‫بر این اساس یادگیری نیازمند زمینه است‪.‬البته هر زمینه‪ ،‬مساعد و مناسب یادگیری نیست‪.‬‬ ‫الزم به یاد اوری است که یادگیری قابلیت مادام العمر آدمی است لذا آدمی می تواند در تمامی‬ ‫مراحل زندگی تغییر کند‪.‬‬ ‫‪.6‬شخصیت ( هویت ) ترکیبی پیچیده ‪ ،‬پویا و حاصل تعامل اراده فرد با عوامل زیستی ‪،‬‬ ‫اجتماعی ‪ ،‬فرهنگی ‪ ،‬شناختی و روانی است‪.‬‬ ‫شخصیت آدمی ( هویت ) از ابعاد و جنبه های گوناگون شکل یافته است؛ اما با وجود داشتن ابعاد و‬ ‫جنبه های مختلف از وحدت و کلیتی یکپارچه بهرهمند است؛ بنابراین همواره بین جنبه های‬ ‫جسمانی‪ ،‬عقالنی‪ ،‬عاطفی‪ ،‬اجتماعی و معنوی هویت انسان ارتباط و پیوستگی عمیق و ژرف ای‬ ‫وجود دارد‪.‬‬ ‫‪.7‬رشد آدمی در همه ابعاد رخ می دهد و محصول تعامل با عوامل متعدد است‪.‬‬ ‫رشد جریانی است که همه ابعاد وجودی آدمی را دربر میگیرد‪.‬سادهترین مرتبه ی رشد‪ ،‬جسمانی است‬ ‫و عالی ترین آن رشد هماهنگ و موزون ابعاد مختلف و ظرفیتهای وجود آدمی است‪.‬‬ ‫‪.8‬انگیزش و میل درونی از مبادی مهم عمل آدمی است؛ لذا توجه مناسب به انگیزه اعمال ‪،‬‬ ‫جایگاه خاصی در حیات وی دارد‪.‬‬ ‫بخش مهمی از نظریات روانشناختی به این مقوله مهم در حیات آدمی ‪ -‬یعنی عوامل شکل گیری‬ ‫عمل ‪ -‬اختصاص یافته است‪.‬‬ ‫این بحث در روانشناسی عمدتاً تحت عنوان انگیزش مورد بحث قرار می گیرد‪.‬عموم نظریات‬ ‫انگیزشی به دلیل خصوصیت کاهش گرایانه‪ ،‬نظریه جامعی درباره پیچیدگیهای فرایند انگیزش در‬ ‫عمل انسان ارائه نداده اند؛ اما میتوان چنین گزاره هایی را در خصوص انگیزش ارائه داد ‪:‬‬ ‫الف) انگیزش متأثر از هدف انسان و نحوه شناخت آدمی از آن است‪.‬‬ ‫ب) انگیزش تحت تاثیر روابط فردی و هویت انسان است‪.‬‬ ‫ج) انگیزش تحت تاثیر خودپنداره انسان (تلقی مثبت یا منفی آدمی از خویش) است‪.‬‬ ‫د) تاکید زیاد بر انگیزه های بیرونی‪ ،‬موجب غفلت از منابع سرشار انگیزاننده های درونی می شود‪.‬‬ ‫مبانی حقوقی آموزش و پرورش‬ ‫بر اساس مبانی اسالمی همه انسان ها صاحب حق و حقوقی هستند که باید توسط همگان رعایت شود زیرا به‬ ‫همان اندازه که در نگاه دینی مکلف بودن انسان اهمیت دارد صاحب حق بودنش نیز در خور توجه است و این دو‬ ‫موضوع دو روی یک سکه است؛ به سخن دیگر بین حق و تکلیف همه افراد اجتماع موازنه برقرار است اگر در‬ ‫جایی حقی هست تکلیفی نیز وجود دارد‪.‬‬ ‫تربیت رسمی و عمومی ( آموزش و پرورش) به دلیل قانونمندی و نیز به سبب ارتباط عمیق با نظام سیاسی‬ ‫الجرم با نظام حقوقی جامعه نیز ارتباط پیدا میکند‬ ‫در این بخش متناسب با صبغه مباحث حقوقی به مهمترین مبانی حقوقی تربیت در جامعه اسالمی اشاره می‬ ‫کنیم این مبانی در قالب حقوق و تکالیف فردی و اجتماعی در قانون اساسی جمهوری اسالمی ایران‪ ،‬قوانین‬ ‫موضوع و معاهدات بین المللی پذیرفته شده در جمهوری اسالمی ایران مورد تاکید قرار گرفته اند‪.‬‬ ‫حق بر تربیت‬ ‫حق بر تربیت از جمله موضوعاتی است که دو جنبه فردی و اجتماعی دارد که استیفای این حق با تکلیف‬ ‫نهادهای مختلف جامعه همراه است در جنبه فردی تربیت‪ ،‬فرد و خانواده صاحب حق و تکلیف اند به طور کلی‬ ‫مسئولیت اولیه و اصلی تربیت کودکان با والدین است و دولت نقش مکمل و ناظر را بر عهده دارد‬ ‫ولی ایفای جنبه اجتماعی حقِ بر تربیت باید با مسئولیت ارکان تربیت و همه نهادهای سهیم صورت پذیرد که‬ ‫در تربیت رسمی و عمومی مسئولیت اصلی بر عهده حاکمیت است و والدین نقش مکمل و ناظر را دارند در عین‬ ‫حال والدین خانواده در فرایند تربیت رسمی و عمومی فرزندان خود از حقوق زیر برخوردارند ‪:‬‬ ‫‪ ‬حق انتخاب نوع تربیت فرزندان خود‬ ‫‪ ‬حق مشارکت در مدیریت نظام تربیت رسمی و عمومی در حد توانایی و صالحیت‬ ‫‪ ‬حق مشارکت در جریان تربیت فرزندان خود‬ ‫‪ ‬حق نظارت بر نظام تربیت رسمی و عمومی‬ ‫اما عموم شهروندان جمهوری اسالمی ایران از منظر تربیتی دارای حقوق زیرند‬ ‫‪ ‬حق دسترسی برابر به فرصت های تربیتی‬ ‫‪ ‬حق برخورداری از تربیت منطبق با نیازها و شرایط فردی خانوادگی اقتصادی و فرهنگی‬ ‫‪ ‬حق برخورداری از حد نصابی شایسته از تربیت عمومی به طور رایگان و الزامی‬ ‫‪ ‬حق برخورداری از تربیت اخالقی و دینی‬ ‫‪ ‬حق برخورداری از تربیت تامین کننده کرامت انسانی‬ ‫‪ ‬حق برخورداری از تربیت تامین کننده و ارتقا دهنده آزادی انسانی‬ ‫‪ ‬حق برخورداری از تربیت آگاهیبخش‬ ‫‪ ‬حق برخورداری از تربیت تفکر برانگیز و خالق‬ ‫‪ ‬حق برخورداری از تربیت زمینه ساز استقالل ملی و رهایی بخش از انواع سلطه‬ ‫‪ ‬حق برخورداری از تربیت زمینه ساز وحدت ملی و انسجام اجتماعی‬ ‫‪ ‬حق برخورداری از تربیت مصون از تعرضات جسمانی و روانی‬ ‫‪ ‬حق برخورداری آحاد اقلیتهای دینی و مذهبی رسمی از تربیت دینی و مذهبی متناسب‬ ‫‪ ‬حق برخورداری از تربیت فنی و مهارتی متناسب با نیازهای جامعه‬ ‫‪ ‬حق برخورداری از محیط تربیتی سالم و ایمن و بهداشتی‬ ‫‪ ‬حق توجه به عالیق و استعداد های فرهنگی و هنری در فرایند تربیت‬ ‫‪ ‬حق انتخاب فعالیت های مکمل و جانبی متناسب با عالیق و استعداد ها‬ ‫‪ ‬حق انتخاب نوع تربیت‬ ‫‪ ‬حق تشکیل موسسات مردم نهاد و نهادهای مدنی برای مشارکت و نظارت بر نظام تربیتی‬ ‫تکالیف و مسئولیت های تربیتی دولت و خانواده‬ ‫دولت اسالمی موظف است شرایط برخورداری از همه حقوق تربیتی را به شیوه مناسب برای عموم شهروندان‬ ‫فراهم آورد‪.‬تعهدات دولت نسبت به حق بر تربیت به چند شکل است‬ ‫‪.‬تعهد به رعایت‬ ‫‪.‬تعهد به حمایت‬ ‫‪.‬تعهد به زمینه سازی برای تحقق کامل‬ ‫وظایف دولت در خصوص حقوق تربیتی افراد نباید با نقض حقوق دیگر همراه باشد؛ به سخن دیگر دولت باید‬ ‫تربیتی را ارائه دهد که موجب ضایع شدن حقوق دیگر از جمله حقِ بر امنیت نباشد؛یعنی نباید نحوه تحقق‬ ‫حقوق مختلف با همدیگر تعارضی داشته باشد‬ ‫در صورتی که والدین وظیفه تربیتی خود را ایفا نکنند دولت اسالمی باید این وظیفه را برعهده بگیرد‪:‬‬ ‫توضیح اینکه دولت اسالمی در این گونه موارد وظایف خاص و اضافی بر عهده دارد کودکانی که والدین خود را‬ ‫به طور دائم یا موقت از دست داده اند‬ ‫مبانی سیاسی‬ ‫تربیت رسمی و عمومی ( آموزش و پرئرش ) به دلیل قانونمندی‪ ،‬رسمیت‪ ،‬عمومیت و الزامآور بودن حضور‬ ‫متربیان ( دانش آموزان ) با نظام سیاسی حاکم بر جامعه نسبت گستردهای برقرار می کند؛ بنابراین در بیان‬ ‫الگوی تربیت رسمی و عمومی برای نظام جمهوری اسالمی ایران باید به ویژگی های سیاسی این نظام نیز توجه‬ ‫شود‪.‬‬ ‫مبانی سیاسی آن دسته از گزاره هایی هستند که از یک سو جایگاه تربیت را در نظام سیاسی کشور جمهوری‬ ‫اسالمی ایران نشان می دهند و از سوی دیگر چگونگی دخالت و تاثیر نظام سیاسی را در حوزه تربیت بیان می‬ ‫کنند‪.‬‬ ‫در اینجا به برخی از مهمترین مبانی سیاسی تربیت در نظام جمهوری اسالمی ایران که از اسناد معتبر برگرفته‬ ‫شده است اشاره میکنیم‪:‬‬ ‫‪.1‬هدف حکومت دینی زمینه سازی برای تحقق حیات طیبه است‪.‬‬ ‫مبنای تاسیس جامعه اسالمی اهداف ویژه ای است که در نگرش اسالمی تعریف شده است؛ دولت‬ ‫اسالمی‪ ،‬دولتِ زمینهساز تحقق حیات طیبه است نه دولت رفاه؛ به بیان دقیقتر تامین رفاه هدف‬ ‫اصلی دولت اسالمی نیست بلکه هدف اساسی آن زمینه سازی برای تحقق حیات طیبه است و توجه‬ ‫دولت اسالمی بیش از هر موضوع بر تربیت افراد جامعه تمرکز می یابد؛ در عین حال از آنجا که‬ ‫تامین رفاه و امنیت و مانند این ها بر هدایت و تربیت مردم تاثیر آشکار دارد دولت که می خواهد‬ ‫زمینه ساز حیات طیبه باشد موظف است به تامین رفاه و امنیت مردم همت بگمارد‪.‬‬ ‫امام علی علیه السالم فرمود ‪ « :‬کاد الفقر ان یکون کفرا » ؛ همچنین ایشان در عهدنامه مالک اشتر‬ ‫به چهار وظیفه مهم دولت اسالمی یعنی «مدیریت مالی»‪« ،‬ایجاد امنیت» ‪« ،‬آبادانی و عمران» و‬ ‫«استصالح شهروندان» اشاره کرده اند‪.‬‬ ‫مطابق این فرمایش‪ ،‬دولت اسالمی وظیفه جدی و مهم برای امنیت‪ ،‬عمران و آبادانی جامعه و‬ ‫مبارزه با فقر و نداری مردم دارد و انجام این وظیفه در واقع زمینه ای برای تحقق حیات طیبه به‬ ‫شمار میرود؛ با چنین نگاهی تامین رفاه و دیگر نیازهای افراد جامعه نیز زمینهساز تحقق حیات‬ ‫طیبه است‪.‬‬ ‫‪.2‬تربیت شایسته عموم مردم به لحاظ حاکمیت اصل مردم ساالری دینی در حکومت اسالمی هم از جمله‬ ‫اهداف تشکیل حکومت است و هم با توجه به تکیه این نوع حکومت بر انتخاب آگاهانه مردم ‪ ،‬راهکار اصلی‬ ‫حفظ و تداوم نظام سیاسی مطلوب به شمار می آید‪.‬‬ ‫از عوامل مهم اقتدار دولت اسالمی و حفظ آن انسان های هدایت یافته هستند که در راه برپایی‬ ‫عدالت‪ ،‬پایداری حکومت دینی و گسترش هدایت خستگیناپذیر مجاهدت می نمایند؛ به این ترتیب‬ ‫زمینه سازی برای هدایت و تربیت آحاد مردم هم مقصد و هدف دولت اسالمی و هم مبدا و ضامن‬ ‫بقای آن است‪.‬‬ ‫یعنی زمینه سازی هدایت مردم از یک سو توسط دولت اسالمی پیگیری میشود و گسترش می‬ ‫یابد و از سوی دیگر میزان توجه مردم به حکومت دینی و تالش ایشان برای گستردن حوزه ی‬ ‫نفوذ آن از عالئم هدایت مردم تلقی میشود‪.‬‬ ‫لذا نهاد های تربیتی در جامعه اسالمی نسبت به زمینه سازی برای حضور آگاهانه و مشارکت فعال‬ ‫مردم در حیات اجتماعی و سیاسی و تالش و مجاهدت آحاد متربیان برای پیشرفت و اعتالی مداوم‬ ‫جامعه مسئولیت دارند‪.‬‬ ‫‪.3‬در حکومت اسالمی مجموعه نهادهای فرهنگی کشور باید به صورت هماهنگ و در چهارچوب سیاست های‬ ‫کالن کشور و سیاست های کلی بخش فرهنگ عمل کنند‪.‬‬ ‫نظام تربیت رسمی و عمومی کشور یکی از مهم ترین دستگاه های فرهنگی کشور است باید مطابق‬ ‫با اصل پنجم قانون اساسی در راستای اصول و سیاست های فرهنگی حاکم بر مجموعه نهادهای‬ ‫فرهنگی کشور تحت نظارت مقام والیت فقیه سامان یابد و جهتدهی شود و در همین چارچوب‬ ‫تمامی سازمان ها و نهادهای فرهنگی ناظر به رشد همه جانبه عمومی مردم باید با این نظام به‬ ‫صورت هماهنگ عمل کنند‪.‬‬ ‫‪.4‬در حکومت اسالمی جهت گیری تربیتی از جمله اولویت های اساسی همه ی بخش ها و نهادهای اجتماعی‬ ‫و سیاسی و اقتصادی است‪.‬‬ ‫جهت گیری تربیتی از مهمترین اولویتهای کل نظام محسوب می شود و لذا برنامه های سیاسی و‬ ‫اقتصادی تابعی از جهت گیری های تربیتی نظام اند و نمی توانند تعیین کننده ی حدود و ثغور و‬ ‫کمیت و کیفیت تربیت باشند‪.‬این جهتگیریهای اساسی که عمدتاً ماهیت تربیتی و هدایتی دارند‬ ‫در اصل سوم قانون اساسی مورد توجه قرار گرفته اند‪.‬‬ ‫طبق اصل سوم قانون اساسی‪ « :‬دولت جمهوری اسالمی ایران موظف است برای نیل به اهداف‬ ‫مذکور همه امکانات خود را در امور زیر به کار گیرد‪.‬‬ ‫‪ o‬ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخالقی براساس ایمان و تقوا و مبارزه با‬ ‫کلیه ی مظاهر فساد و تباهی‪.‬‬ ‫‪ o‬باالبردن سطح آگاهی های عمومی در همه زمینه ها با استفاده صحیح از‬ ‫مطبوعات و رسانه های گروهی و وسایل دیگر‪.‬‬ ‫‪ o‬آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه ‪ ،‬در تمام سطوح و تسهیل و‬ ‫تعمیم آموزش عالی‪.‬‬ ‫‪ o‬تقویت روح بررسی و تتبع و ابتکار در تمام زمینه های علمی ‪ ،‬فنی ‪ ،‬فرهنگی و‬ ‫اسالمی از طریق تاسیس مراکز تحقیق و تشویق محققان‪.‬‬ ‫‪ o‬طرد کامل استعمار و جلوگیری از نفوذ اجانب‪.‬‬ ‫‪ o‬محو هرگونه استبداد و خودکامگی و انحصارطلبی‪.‬‬ ‫‪ o‬تأمین آزادی های سیاسی و اجتماعی در حدود قانون‪.‬‬ ‫‪ o‬مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی ‪ ،‬اقتصادی ‪،‬اجتماعی و فرهنگی‬ ‫خویش‪.‬‬ ‫‪ o‬رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادالنه برای همه ‪ ،‬در تمام زمینه های مادی و‬ ‫معنوی‪.‬‬ ‫‪ o‬ایجاد نظام اداری صحیح و حذف تشکیالت غیرضرور‪.‬‬ ‫‪ o‬تقویت کامل بنیه دفاع ملی از طریق آموزش نظامی عمومی برای حفظ استقالل و‬ ‫تمامیت ارضی و نظام اسالمی کشور‪.‬‬ ‫‪ o‬پی ریزی اقتصاد صحیح و عادالنه برطبق ضوابط اسالمی جهت ایجاد رفاه و رفع‬ ‫فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه های تغذیه و مسکن و کار و‬ ‫بهداشت و تعمیم بیمه‪.‬‬ ‫‪ o‬تأمین خودکفایی در علوم و فنون صنعت و کشاورزی و امورنظامی و مانند اینها‪.‬‬ ‫‪ o‬تأمین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضائی عادالنه برای همه‬ ‫و تساوی عموم در برابر قانون‪.‬‬ ‫‪ o‬توسعه و تحکیم برادری اسالمی و تعاون عمومی بین همه مردم‪.‬‬ ‫‪ o‬تنظیم سیاست خارجی کشور براساس معیارهای اسالم ‪ ،‬تعهد برادرانه نسبت به‬ ‫همه مسلمانان و حمایت بی دریغ از مستضعفان جهان‪».‬‬ ‫مبانی جامعه شناسی‬ ‫تربیت رسمی و عمومی ( آموزش و پرورش ) بیش از هر چیز تابع مقتضیات محیط اجتماعی و شرایط تاریخی‬ ‫است و وضعیت جامعه یا دوران می تواند حدود و ثغور و ویژگی های آن را رقم بزند‪.‬شناخت واقعیتهای جامعه‬ ‫موجب تجویز ساز و کارهای مناسب و عقالنی تربیت رسمی و عمومی خواهد شد ‪.‬در این جا به برخی از‬ ‫مهمترین مبانی جامعه شناختی منطبق با دیدگاه اسالمی اشاره می کنیم‪.‬‬ ‫‪.‬جامعه حیاتی مستقل از حیات فردی آحاد خود را دارد‪.‬‬ ‫جامعه از یک نوع حیات مستقل از حیات افراد دارد و قوانین و سنت های مستقل از افراد بر آن حاکم‬ ‫است‪.‬البته اجزای جامعه که همان انسان ها هستند هم از استقالل برخوردارند؛ زیرا حیات فردی و آنچه‬ ‫فرد از طبیعت کسب می کند به کلی در حیات جمعی حل نمی شود؛ در حقیقت انسان با دو حیات و‬ ‫دو روح زندگی می کند‪.‬حیات و روح فردی انسان که مولود اراده شخصی و عمل او است و دیگری‬ ‫حیات و روح جمعی که مولود زندگی اجتماعی است و به صورت هویت ظهور و بروز می یابد‪.‬بنابر این‬ ‫میتوان نتیجه گرفت که بین فرد و جامعه رابطه حرکت حقیقی برقرار است نه رابطه قراردادی مانند‬ ‫رابطه کتاب های یک قفسه‪.‬‬ ‫‪.6‬انسان با محیط ( جامعه ) و آحاد آن تعامل فعال دارد‬ ‫دیدگاه اسالمی به لحاظ تاکید بر آزادی و مسئولیت فردی از محیط گرایی فاصله میگیرد به لحاظ‬ ‫توجه به موقعیت با فردگرایی نیز تفاوت اساسی دارد و به ما گوشزد می کند که از تعامل با محیط‬ ‫ناگزیریم و نمی توانیم آن را نادیده بیان داریم ولی مجاز نیستیم برای تغییر محیط دوباره خود را به‬ ‫محیط واگذاری م‬ ‫‪.7‬نهادها ‪ ،‬ساختارها و فرآیندهای اجتماعی در نحوه عمل افراد در موقعیت های زندگی تاثیر گذار است‬ ‫توجه به اهمیت و تاثیر گسترده نهادهای اجتماعی ساختارها و فرایندهای اجتماعی در تکوین نگرش‬ ‫افراد و نوع نگاه آنها به موقعیت و همچنین تکوین دالیل شان برای عمل در موقعیت میتواند‬ ‫سیاستگذاران اجتماعی را به تغییرات محیطی حساس کند سیاستگذاران اجتماعی الزم است توجه به‬ ‫پیچیدگی های بسیار فرایندهای اجتماعی انواع عوامل تاثیرگذار و شیوههای گوناگون تاثیرگذاری آنها را‬ ‫شناسایی کنند بنابراین سیاست گذاران تربیتی باید با بررسی گستره تاثیرگذاری نهادهای نظیر اقتصاد‬ ‫سیاست و علم برای دستکاری در عوامل محیطی آماده شود‪.‬‬ ‫فصل سوم‬ ‫‪.1‬تعرف اصل‬ ‫اصول تربیت قواعدی کلی و تجویری هستند که جهت بیان چگونگی تحقق غایت تربیت در جریان‬ ‫تربیت قرار می گیرند تا هر یک وظایف تربیتی خود را به نحو مطلوب انجام دهند‪.‬هر اصل ممکن‬ ‫است ناظر به مجموعه ای از مبانی باشد‪.‬‬ ‫انطباق با نظام معیار اسالمی‬ ‫‪. -‬‬ ‫دین ( آیین حیات طیبه ) بر همه امور و ساز و کارهای فردی و اجتماعی انسان تاثیر می گذارد‬ ‫؛ فرایند تربیت رسمی و عمومی یکی از ساز و کارهای اجتماعی است که زمینهساز تحقق‬ ‫حیات طیبه است؛ از این رو به طریق اولی ضرورت دارد با مبانی و ارزشهای اساسی دین‬ ‫متناسب متناسب باشد‪.‬‬ ‫مصادیق این اصل در تربیت رسمی و عمومی عبارتند از ‪:‬‬ ‫‪ ‬سازگاری سیاست ها و برنامه ها و روش های تربیت رسمی و عمومی با نظام معیار‬ ‫اسالمی‬ ‫‪ ‬محوریت و اولویت تربیت اعتقادی و عبادی در برنامه های تربیت رسمی و عمومی‬ ‫برای زمینه سازی انتخاب و التزام اختیاری و آگاهانه نظام معیار اسالمی‬ ‫‪ ‬اولویت تربیت اخالقی در تمام برنامه های درسی تربیت رسمی و عمومی‬ ‫اولویت تربیت اعتقادی ‪ ،‬عبادی و اخالقی‬ ‫‪. -‬‬ ‫با توجه به لزوم انطباق همه شئون زندگی آدمی با نظام معیار اسالمی و ضرورت انتخاب و‬ ‫التزام آگاهانه و آزادانه ی آن توسط افراد جامعه‪ ،‬تربیت اعتقادی عبادی و اخالقی نسبت به‬ ‫سایر ساحت های تربیت محوریت دارد و از اولویت برخوردار است؛ در فرایند تربیت ضمن توجه‬ ‫به دیگر ساحت های تربیت باید در جهت شکل گیری و تقویت ایمان متربیان گام برداشت و‬ ‫سپس آن ها را برای درک موقعیت و عمل شایسته در همه ابعاد زندگی آماده ساخت‪.‬‬ ‫خرد ورزی‬ ‫‪. -‬‬ ‫تالش برای رسیدن به هدف زندگی در گرو بهره گیری و به کارگیری ظرفیت های سازنده‬ ‫آدمی است؛ از جمله ظرفیتهای خدادادی تعقل و خردورزی است؛ آدمی به کمک عقل قادر‬ ‫خواهد بود واقعیت ها و حقایق تربیت را بشناسد‪.‬‬ ‫لذا اساساً عمل تربیت‪ ،‬عملی خردورزانه و مستلزم آگاهی است؛ تربیت رسمی و عمومی در‬ ‫مسیر خود همواره با چالشهای بسیار مواجه است و راهکارهای برون رفت از این چالش ها و‬ ‫مسائل پیش رو بی شک مستلزم مواجهه خردمندانه با آنهاست‪.‬‬ ‫مصادیق این اصل در تربیت رسمی و عمومی عبارتند از ‪:‬‬ ‫‪ ‬پژوهش محوری و بهرهمندی از نتایج پژوهشها و نظریه های علمی در روند‬ ‫سیاستگذاری و تصمیمگیری‪ ،‬اصالح و هدایت تربیت رسمی و عمومی‬ ‫‪ ‬بهره مندی مناسب از تجارب بین المللی در عرصه اصالح نظام تربیت رسمی و‬ ‫عمومی‪.‬‬ ‫‪ ‬بهره گیری از فناوری اطالعات و ارتباطات به مثابه یکی از محورهای توسعه کمی و‬ ‫کیفی فرصت های تربیتی با توجه به نظام معیار اسالمی‬ ‫‪ ‬توسعه و ارتقاء توانمندی های فکری و عقالنی مربیان‬ ‫‪ ‬توجه به شورا و خرد جمعی در سطوح مختلف نظام تربیت رسمی و عمومی‬ ‫‪ ‬ارتقاء توانمندی های فکری و عقالنی متربیان‬ ‫‪ ‬بهره گیری از حوزه های معرفتی مرتبط با تربیت به صورت میانرشتهای‬ ‫اعتدال‬ ‫‪. -‬‬ ‫همانطور که حیات طیبه همه شئون وجودی انسان را به طور متعادل دربرمیگیرد فرایند‬ ‫تربیت نیز باید اوالً تمام ابعاد زندگی دانش آموزان را پوشش دهد و ثانیاً باید بر تمام فعالیتها‬ ‫و برنامههای تربیتی توازن و اعتدال حکم فرما باشد و از تعیین اهداف و سیاست ها تا برنامه‬ ‫ریزی و اقدام و اصالح از یک سو نگری و افراط و تفریط و بیتوجهی به حدود و معیار ها پرهیز‬ ‫شود‪.‬‬ ‫سندیت و مرجعیت مربیان‬ ‫‪. -‬‬ ‫در فرایند تربیت مربیان نقش اصلی را در طراحی و انجام تدابیر و اقدامات زمینه ساز رشد‬ ‫متربیان بر عهده دارند ؛ مرجعیت نظری و عملی مربیان در فرایند تربیت از مسئولیت و‬ ‫شایستگی اخالقی حرفه ای آنان ناشی می شود و باید با تاسی از سیره تربیتی پیامبر و امامان‬ ‫معصوم علیهم السالم باشد‪.‬‬ ‫عدالت تربیتی‬ ‫‪. -‬‬ ‫عدالت اساسی ترین ارزش اخالقی و اجتماعی در نظام اسالمی و عامل بقای جامعه است؛‬ ‫همچنین یکی از ماموریت های محوری انبیا تالش برای گسترش عدالت و قسط در جامعه بوده‬ ‫است؛ بر این اساس عدالت ارزشی فراگیر است که باید در تمامی جنبه ها و شئون حیات‬ ‫اجتماعی تجلی داشته باشد و تمامی ساز و کارهای اجتماعی در راستای آن حرکت کنند‪.‬‬ ‫تربیت رسمی و عمومی یا همان آموزش و پرورش شامل این قاعده عام است‪.‬‬ ‫این اصل شامل موارد ذیل می شود ( مصادیق اصل در آموزش و پرورش )‪:‬‬ ‫‪ ‬ایجاد فرصت حضور در تربیت رسمی برای فرزندان آحاد جامعه صرف نظر از‬ ‫ویژگیهای فرهنگی قومی دینی و اقتصادی‬ ‫فراهم کردن فرصت های برابر دسترسی به تربیت عمومی و رسمی‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬برابری در توزیع منابع و امکانات برای تمامی آحاد جامعه‬ ‫‪ ‬ارائه تربیت عمومی و رسمی با کیفیت قابل قبول‬ ‫‪ ‬توجه تربیت عمومی و رسمی به تفاوتهای متربیان در سطح فردی و خانوادگی و‬ ‫اجتماعی؛ مواردی مانند توجه به نیازها و تفاوت های فرهنگی (دین و مذهب و زبان)‬ ‫اقتصادی و اجتماعی از جمله عنایت به آموزش زبان مادری در کنار آموزش زبان‬ ‫رسمی کشور (زبان و ادبیات فارسی) آموزش دینی و مذهبی پیروان ادیان و مذاهب‬ ‫رسمی توجه به مناطق مناطق محروم و عشایر و روستاییان و مانند اینها‪.‬‬ ‫یک پارچگی‬ ‫‪. -‬‬ ‫فرایند تربیت در عین دارا بودن اجزا و فرایندها‪ ،‬امری واحد و یکپارچه است؛ لذا باید از توجه‬ ‫افراطی به برخی فرایندها و مولفه ها و نادیده گرفتن برخی از اجزا دوری کرد‪.‬مصادیق این‬ ‫اصل در تربیت رسمی و عمومی عبارتند از ‪:‬‬ ‫‪ ‬توجه به وحدت هویت متربیان‬ ‫توجه به وحدت مراحل رشد و پیشرفت متربیان‬ ‫‪‬‬ ‫توجه به یکپارچگی برنامه ها و فعالیت های تربیتی در طول مراحل و سطوح تربیت‬ ‫‪‬‬ ‫رسمی و عمومی‬ ‫‪ ‬هماهنگی ارکان و مولفه های تربیت رسمی و عمومی‬ ‫توجه به فرهنگ و تمدن اسالمی ایرانی‬ ‫‪. -‬‬ ‫با توجه به ضرورت پرداختن به هویت ملی باید در همه مراحل تربیت‪ ،‬بهره مندی از ذخایر‬ ‫ارزشمند فرهنگ و تمدن اسالمی ایرانی و ارتقای آن در تعامل با سایر فرهنگ ها مد نظر قرار‬ ‫گیرد‪.‬در این خصوص با عنایت به مفاد قانون اساسی ‪ ،‬زبان و ادب فارسی تجلی بخش وحدت‬ ‫ملی و زمینهساز شکل گیری هویت ملی متربیان خواهد بود‪.‬‬ ‫برخی از مصادیق این اصل عبارتند از ‪:‬‬ ‫‪ o‬تاکید بر استفاده از ذخایر زبان و ادب فارسی در همه سطوح تربیت رسمی و عمومی‬ ‫‪ o‬معرفی نمادهای فرهنگ و تمدن اسالمی ایرانی و توجه دادن به نقش برجسته آنها در‬ ‫برنامه های درسی‬ ‫انسجام اجتماعی‬ ‫‪. -‬‬ ‫مهمترین مولفه ای که هر جامعه را تقویت می کند انسجام است‪ ,‬بدون وجود این فرآیند‪ ،‬افراد‬ ‫و گروههایی که در یک تجمع انسانی گرد هم آمدند تداوم و استمرار نخواهد داشت‪.‬‬ ‫لذا پیش فرض تقوا و حیات طیبه و جامع جامعه صالح ایجاد انسجام است؛ نهادها و بخشهای‬ ‫مختلف جامعه با وجود تفاوت در کارکرد های ویژه و اهداف در راستای انسجام اجتماعی‬ ‫حرکت می نمایند‪.‬‬ ‫از این رو انسجام اجتماعی اصل حاکم بر کلیه فرآیندهای تربیت است؛ یکی از عوامل انسجام‬ ‫بخش‪ ،‬شکل گیری هویت ملی است‪.‬هویت ملی بخشی از مفهوم هویت است که عبارت است از‬ ‫آن ویژگی یا ویژگی هایی که ملتها را قابل شناسایی می کند و ابزاری است برای تفکیک یک‬ ‫ملت از ملت های دیگر با تکیه بر آگاهی مشترک حول مفهوم یا مفاهیم تعریف شده جمعی‪.‬‬ ‫به طور کلی عناصری که به شکل گیری هویت ملی کمک می کنند عبارتند از ‪ « :‬سرزمین و‬ ‫قلمرو ‪ ،‬دین و مذهب‪ ،‬زبان‪ ،‬حکومت و دولت‪ ،‬نژاد و قومیت‪ ،‬سنت ها و آیین ها‪ ،‬میراث‬ ‫فرهنگی ‪ ،‬اسطوره ها و قهرمانان‪.‬‬ ‫مصادیق این اصل عبارتند از ‪:‬‬ ‫‪ ‬تاکید بر عناصر وحدت ملی مانند زبان و ادب فارسی و تاریخ و فرهنگ اسالمی ایرانی‬ ‫و نمادهای دیگر هویتبخش در راستای شکل گیری هویت مشترک ملی‬ ‫تاکید بر همزیستی مسالمت آمیز و توام با تفاهم پیروان ادیان مذاهب و اقوام در‬ ‫‪‬‬ ‫کشور و جهان‬ ‫‪ ‬وحدت در سیاستگذاری و تصمیمگیری کالن عناصر نظام تربیت رسمی و عمومی‬ ‫مشارکت و هماهنگی‬ ‫‪. -‬‬ ‫همه ارکان و عوامل اجتماعی سهیم و تاثیرگذار در فرایند تربیت باید در پشتیبانی از این پس‬ ‫از تقسیم وظایف با یکدیگر تعامل و همکاری فعال داشته باشند؛ همچنین باید میان عوامل‬ ‫تاثیر گذار در تربیت در زمینه سیاستگذاری ‪ ،‬برنامه ریزی و اجرا هماهنگی و همسویی کامل‬ ‫برقرار باشد‪.‬‬ ‫بنابراین خانواده‪ ،‬اجزا و بخش های مختلف دولت اسالمی‪ ،‬رسانه و نهادها و سازمانهای‬ ‫غیردولتی پشتیبان و تاثیرگذار در فرایند تربیت باید ارتباط معنادار و هدفمندی را با هم در‬ ‫جهت تحقق حیات طیبه برقرار کند‪.‬‬ ‫پاسخ گویی و نظارت‬ ‫‪. -‬‬ ‫الزم است از سوی همه عوامل صحیح و تاثیرگذار مرتبط فرایند تربیت نسبت به عملکرد خود‬ ‫پاسخگو باشند و مسئولیت آثار تربیتی اقدامات خویش را بپذیرند و از دیگر سو باید عملکرد‬ ‫مجموعه عوامل سهیم تاثیرگذار مرتبط با امر تربیت مورد نظارت و پایش مداوم قرار گیرد‪.‬‬ ‫به این منظور باید مسئولیت و تکالیف مرتبط با هر یک از عوامل موثر در امر تربیت مشخص‬ ‫شود و فرایند تربیت و همه مولفه ها و عناصر آن مورد ارزشیابی مستمر واقع شود تا به طور‬ ‫مستمر بهبود یابند‪.‬‬ ‫فرایند تربیت به منزله عملی اجتماعی در بستر فرهنگ جامعه صورت میگیرد و از این‬ ‫‪. -‬‬ ‫رو انتقال فرهنگ و ارتقای آن از کارکردهای اصلی جریان تربیت به شمار می آید لذا‬ ‫بهرهمندی مناسب از ذخایر ارزشمند فرهنگ و تمدن اسالمی و ایرانی در همه مراحل و انواع‬ ‫تربیت و نیز زمینه سازی برای تعامل فعال فرهنگ بومی با دیگر فرهنگها از مهم ترین ساز و‬ ‫کارها برای تکوین و تعالی هویت ملی متربیان خواهد بود‪.‬‬ ‫اهداف دوره ابتدایی در ساحت های تربیت‬ ‫الف) ساحت تربیت دینی‪ ،‬اعت

Use Quizgecko on...
Browser
Browser