درس دوم سارا PDF
Document Details
Uploaded by Deleted User
سارا
Tags
Summary
این متن در مورد چگونگی مقایسه زبان هاست. در این متن، روش های مختلفی برای مقایسه زبان ها شرح داده شده است. همچنین، به انواع مدل های نظری در زبان شناسی اشاره شده است.
Full Transcript
چگونه زبانها را مقایسه کنیم مطالعات تقابلی در چارچوبهای مختلفی انجام میشوند که از دستور سنتی گرفته تا دستور ساختاری و زایشی-تحویلی را شامل میشود.این مطالعات فهرستی از شباهتها و تفاوتهای میان سیستمهای ساختارهای دستوری مانند ضمایر ،حروف تعریف ،افعال، صامتها ،مصوتها و غیره ارائه م...
چگونه زبانها را مقایسه کنیم مطالعات تقابلی در چارچوبهای مختلفی انجام میشوند که از دستور سنتی گرفته تا دستور ساختاری و زایشی-تحویلی را شامل میشود.این مطالعات فهرستی از شباهتها و تفاوتهای میان سیستمهای ساختارهای دستوری مانند ضمایر ،حروف تعریف ،افعال، صامتها ،مصوتها و غیره ارائه میدهند؛ همچنین جمالت و ساختارهایی مانند سؤالیها ،وابستهها ،منفیها ،گروههای اسمی ،هجاها، دیفتونگها و غیره؛ و قواعد زبانهای مقایسهشده مانند جابهجایی نهاد ،محل قرارگیری صفت ،وارونگی سؤالی ،مجهولسازی و غیره را بررسی میکنند. در یک مطالعه تقابلی ،ابتدا یک مدل نظری خاص انتخاب میشود و سپس دو ساختار قابل مقایسه بررسی و مقایسه میشوند.به عبارت دیگر ،محقق تقابلی مدلی مانند زبانشناسی ساختاری را انتخاب میکند که اساساً ما را راهنمایی میکند بهترین توصیفهای تطابقیافتهای که می توانیم از دو زبان پیدا کنیم را بیابیم و آنها را بر اساس یک روش کشف مشخص مقایسه و بررسی کنیم.اگر محقق تقابلی دستور سنتی را بهعنوان مدل خود انتخاب کند ،به شناسایی اجزای کالم مانند اسمها ،افعال ،صفتها ،قیدها و کلمات عملکردی ( )Function Wordsمیپردازد؛ یا به شناسایی نقش اجزای مختلف جمله مانند نهاد ،گزاره و انواع اجزای جمله و وابستهها توجه خواهد کرد. اگر محقق تقابلی نسخه اولیه دستور زایشی را بهعنوان مدل خود برای مقایسه انتخاب کند ،از الگوهای جملههای پایه یا همان جمالت هستهای در حالت معلوم بهعنوان "پایه مقایسه" استفاده خواهد کرد؛ و اگر نظریه استاندارد دستور تحویلی-زایشی مدل باشد ،قواعد تحویلی مختلف و جزئیات کاربرد آنها که در زبانها متفاوت است ،مقایسه خواهد شد.بهعنوان مثال ،بندهای موصولی صفتی را در فارسی و انگلیسی در نظر بگیرید: ( The red apple is on the table.ساختار سطحی) ( The apple is on the table. The apple is red.تحقق زیربنایی) ( The apple which is red is on the table.تبدیل به موصولی) ( The apple red is on the table.کاهش بند موصولی) ( The red apple is on the table.جابجایی صفت) (ساختار سطحی) سیب قرمز روی میز است. سیب روی میز است.سیب قرمز است(.تحقق زیربنایی) سیب که قرمز است روی میز است(.بند موصولی) سیب قرمز روی میز است(.کاهش بند موصولی) تفاوت: در زبان فارسی ،تبدیل جابجایی صفت اعمال نمیشود. بنابراین ،یک رابطه نزدیک میان نظریه زبانی و مطالعات تقابلی وجود دارد.در یک مطالعه تقابلی ،ابتدا یک مدل نظری خاص انتخاب میشود و سپس دو عنصر زبانی قابل مقایسه مورد بررسی و مقایسه قرار میگیرند.نظریه کلی زبان ،اما ،روشها ،فرم و اهداف مطالعات تقابلی را تعیین می کند.با تغییر نظریه ،تحلیل تقابلی نیز باید تغییر کند ،به شرطی که نظریه جدید از ارزش علمی بیشتری نسبت به نظریه قدیمی برخوردار باشد.اگر هدف از تحلیل تقابلی این باشد که تفاوتها و شباهتهای میان زبانها بهطور صریح بیان شود ،در این صورت ،بسته به نظریه زبانی که محقق تقابلی از آن پیروی میکند ،این کار میتواند به روشهای مختلفی انجام شود. زیرا اصطالحات «تفاوت» و «شباهت» در نظریههای مختلف زبانی بهطور متفاوتی درک میشوند ،نتایج تحقیقات نیز تا حد زیادی متفاوت خواهد بود. اگر محقق تقابلی از زبانشناسی ساختاری پیروی کند ،اصطالحات «تفاوت» و «شباهت» را به پدیدههای سطحی مانند ساختار جمله، ساختارهای وابستگی و موارد مشابه اعمال خواهد کرد.او بر اساس فرضیات فلسفی زیربنای این مکتب فکری ،بر تفاوتهای میان زبانها تأکید خواهد کرد.روش ساختاری فهرستبندی نظاممند شباهتها و تفاوتهای میان دو زبان کافی خواهد بود ،اگر هدف اصلی محقق کمک به یادگیری و آموزش زبان خارجی باشد و زبان بهعنوان سیستمی از موارد مختلف در نظر گرفته شود. از سوی دیگر ،محقق تقابلی که به نظریه زایشی زبان معتقد است ،به جای مقایسه مستقیم عناصر سطحی دو زبان (همانطور که زبانشناس ساختاری انجام میدهد) ،قواعدی را مقایسه می کند که ساختار عمیق مشترک را به ساختارهای سطحی متفاوت مرتبط میکنند.بر اساس فرضیات فلسفی خود ،او به دنبال شواهدی خواهد بود که نشان دهد زبانها ،زمانی که در سطحی انتزاعی مورد تحلیل قرار گیرند ،مشابه هستند.وظیفه اصلی او این است که روشهایی را مقایسه کند که در آنها ساختارهای زیربنایی مشترک به ساختارهای سطحی متفاوت تبدیل میشوند.تحقیق او بهعنوان مشارکتی در نظریه کلی درباره ماهیت زبان انسانی عمل خواهد کرد. بنابراین ،انتخاب نظریه زبان یا یک مدل به عنوان چارچوبی برای تحلیل تقابلی به هدف محقق بستگی دارد؛ از این رو ،نتایج متفاوتی در هر مدل باید انتظار داشت.موضوع این نیست که کدام مدل بهتر است ،بلکه این است که تا چه حد اهداف مطرحشده توسط یک نظریه خاص محقق میشوند.کل موضوع انتخاب بین زبانشناسی ساختاری و دستور زایشی-تحویلی یا هر نظریه دیگر زبانی به عنوان مدلی برای یکی از انواع تحلیل تقابلی به این بستگی دارد که زبان چیست.به عبارت دیگر ،آنچه در زبانها مقایسه میشود به این بستگی دارد که محقق تقابلی چگونه زبان را تصور میکند. با این حال ،نظریه زایشی بهعنوان نظریهای در سطح باالتر نسبت به نظریه ساختارگرایی مطرح میشود.این فرض بر این اساس است که دیدگاه زایشی در مقایسه با دیدگاه ساختاری ،در رابطه زبان با دیگر پدیدههای مرتبط با زبان برتری دارد.در حالی که زبان شناسی ساختاری زبان را تحلیل و واحدها و الگوهای آن را بدون ارجاع به چیزی خارج از زبان توصیف میکند ،نظریه زایشی بر ارتباط میان زبان و تفکر ،و میان شناخت انسانی و زبان انسانی تأکید دارد. ادعا میشود که هدف اصلی تحلیل تقابلی نباید صرفاً فهرست کردن تفاوتها و شباهتهای میان زیرسیستمهای زبانها مانند سیستمهای زمان ،سیستمهای آوایی ،ساختارهای دستوری و غیره باشد ،بلکه باید روشهای بیان یک معنا در زبانهای مختلف را بررسی کند.محقق تقابلی باید تفاوتها و شباهتها را در فرآیندهای زایشی که از ساختارهای معنایی مشترک در زبانهای مختلف به ساختارهای سطحی متفاوت میرسند ،بیابد.بهعنوان مثال ،مطالعه انواع مختلف پرسشها در زبانهای گوناگون مستلزم این است که قواعد زایشی مختلفی برای توجیه انواع پرسشها مانند پرسشهای " "wh-" ، "tag-questionsو " echo "questionsفرض شود ،بسیاری از این پرسشها ممکن است در جمالت وابسته یا مستقل رخ دهند.همه این موارد از رشتههای بنیادی زیربنایی که شامل عنصر انتزاعی Qبهعنوان یک تکواژ پیشجملهای هستند ،مشتق میشوند.زبانها تنها در جزئیات کاربرد این قواعد با یکدیگر متفاوتاند. با این حال ،بررسی مطالعات انجامشده تاکنون نشان میدهد که در حالی که مطالعات تقابلی ساختاری از نظر تئوریک دچار ضعف هستند و مطالعات تقابلی زایشی-تحویلی کاربردهای عملی محدودی دارند ،رویکرد سنتی از نظر کاربرد آموزشی بسیار پربازده است. برخی از مشکالت دستور زایشی بهعنوان مدلی برای تحلیل تقابلی عبارتاند از :قواعد تحویلی تنها با ساختار نحوی جمالت سروکار دارند.نه قواعد ساخت عبارت و نه قواعد تحویلی اطالعاتی در مورد روابط همنشینی بین جمالت خاص یک زبان ارائه نمیدهند؛ یعنی روشهایی که جمالت در ارتباط واقعی استفاده میشوند را نشان نمیدهند.همچنین این قواعد هیچ سرنخی در مورد زمان استفاده از جمالت و انتخابهای مناسب در مواردی که چندین گزینه برای قواعد وجود دارد ،ارائه نمیدهند.خود نظریه استاندارد بهعنوان یک مدل ،نسبت ًا پیچیده است و تفاوتهای ساده میان ساختارهای دو زبان را که میتوان با اصطالحات سنتی بهوضوح بیان کرد ،مبهم میکند.مسائل جزئی مانند جنسیت ،عدد یا حالت بهطور کافی در نظر گرفته نمیشوند. این جزئیات ممکن است برای معلم زبان در مقایسههای بین زبانی از اهمیت باالیی برخوردار باشند.برای حل این مشکالت ،دستور مورد ( )Case Grammarو معناشناسی زایشی ( )Generative Semanticsبعدها توسعه یافتند (نگاه کنید به ضیاءحسینی.)1994 ، تا اینجا اشاره کردیم که مطالعات تقابلی باید بر اساس نظریه زبانی بهعنوان یک مدل انجام شوند ،زیرا بدون آن ،مقایسه و تقابل نظاممند زبان ها عمالً غیرممکن است.با این حال ،انتخاب چارچوب مناسب برای توصیف زبانی به هدف عملی محقق تقابلی بستگی دارد.در مطالعات تقابلی کاربردی ،رویکرد ممکن است تلفیقی باشد.محقق تقابلی میتواند از نظریهها و مدلهای مختلف انتخاب کند و حتی از نظریههای متفاوت برای حوزههای کاری گوناگون استفاده نماید.او میتواند از هر نظریه زبانی که نکتهای برای ارائه دارد ،وام بگیرد تا تفاوتها و شباهتهای بین دو زبان را آشکار کند و حقایق زبانی را ارائه دهد. پس از انتخاب یک چارچوب برای توصیف زیرسیستم زبانی ،پنج مرحله زیر برای مقایسه و تقابل نظاممند دو زبان باید انجام شود: انتخاب ( ،)Selectionتوصیف ( ،)Descriptionمقایسه ( ،)Comparisonپیشبینی ( )Predictionو تأیید (.)Verification )1انتخاب: به نظر میرسد که برای محقق تقابلی غیرممکن است که مقایسهای از تمامی اصوات ،واژگان ،ساختارها و دستگاههای کاربردی دو زبان آغاز کند.بنابراین ،انتخاب مواردی که قرار است در زبانها مقایسه شوند ،ضروری به نظر میرسد.این انتخاب به دو روش ممکن است :یا از طریق تجربه شخصی و شهود دوزبانه ،یا از طریق تحلیل خطا. )2توصیف: پس از انتخاب موردی که قرار است مقایسه شود ،محقق تقابلی به دنبال توصیف زبانی آن مورد در دستور دو زبان میگردد. )3مقایسه: سپس محقق تقابلی تالش میکند شباهتها و تفاوتها را در دادههایی که در مرحله دوم جمعآوری کرده است ،بیابد.او به دنبال شباهتها و تفاوتها در فرم ( ،)Formمعنا ( ،)Meaningو توزیع ( )Distributionمورد در دو زبان میگردد. بهعنوان مثال ،اگر مورد انتخابشده در مرحله اول مورفیم جمع در فارسی و انگلیسی باشد ،در مرحله دوم مشخص میشود که نمایههای آوایی اصلی این مورفیم در فارسی «ها» و «ان» و در انگلیسی [ ]s]، [zو [ ]əzهستند.در هر دو زبان این مورفیمها بهصورت پسوند به کار میروند.در فارسی ،انتخاب بین «ها» و «ان» بر اساس زنده یا غیرزنده بودن اسم صورت میگیرد.اگر اسم زنده باشد ،هر دو «ان» و «ها» ممکن است برای نشان دادن جمع به کار روند؛ اما اگر اسم غیرزنده باشد ،فقط «ها» استفاده میشود. در حالی که در انگلیسی ،انتخاب بین سه نمایه آوایی بر اساس قواعد آوایی است.اگر اسم به صدای بیواک ختم شود ]s[ ،به کار میرود؛ اگر به صدای واکدار ختم شود ]z[ ،تلفظ میشود؛ و اگر به صدای [ ]strident, +coronal+ختم شود ]əz[ ،الزم است. بنابراین ،محقق تقابلی مشاهده میکند که از نظر فرم ،مورفیمهای جمع در فارسی و انگلیسی از نظر تلفظ متفاوتاند.آنها از این جهت شبیه هستند که در هر دو زبان بهصورت پسوند به کار میروند؛ اما از نظر دلیل انتخاب متفاوتاند :زنده/غیرزنده بودن در فارسی و قواعد آوایی در انگلیسی. محقق تقابلی درمییابد که مورفیم های جمع در دو زبان از نظر معنا یکسان هستند :هر دو به بیش از یک مورد اشاره دارند. سرانجام ،او متوجه میشود که آنها از نظر توزیع نیز متفاوتاند؛ به این معنا که اگرچه در بسیاری از موارد که مورفیم جمع در انگلیسی استفاده میشود ،ساختار معادل آن در فارسی نیز با مورفیم جمع مشخص میشود ،اما مواردی وجود دارد که این موضوع صدق نمیکند.بهعنوان مثال ،هرگاه یک عدد اصلی قبل از یک اسم جمع بیاید ،در فارسی اسم با مورفیم جمع مشخص نمیشود ،در حالی که معادل آن در انگلیسی چنین است: Mary has five books.مریم پنج جلد کتاب دارد. )4پیشبینی: اکنون محقق تقابلی شباهتها و تفاوت های مورفیم جمع در فارسی و انگلیسی را از نظر فرم ،معنا و توزیع در اختیار دارد.او اکنون میتواند پیشبینی کند که یک فارسیزبان هنگام یادگیری انگلیسی یا ترجمه چه مشکالتی ممکن است با آن مواجه شود. او باید برای این منظور به نظریههای یادگیری در روانشناسی مراجعه کند.او باید تصمیم بگیرد که آیا شباهتها یا تفاوتها مشکلساز هستند.در بخش بعدی خواهیم دید که روانشناسی در مورد دشواریهای یادگیری چه نظری دارد. فرضیه تحلیل تقابلی ()Contrastive Analysis Hypothesis - CAH روانشناسی رفتاری پیشنهاد کرده است که اصل انتقال ( )Transferدر فرآیند یادگیری نقش دارد.انتقال شامل دو یادگیری متوالی است که در آن ،یادگیری اول بر یادگیری دوم تأثیر میگذارد.این تأثیر میتواند دو نوع اساسی داشته باشد :مثبت یا منفی . -انتقال مثبت زمانی رخ می دهد که یادگیری اول مشابه یادگیری دوم باشد.در این حالت ،فرآیند یادگیری تسهیل میشود و یادگیرنده با مشکلی مواجه نمیشود ،زیرا آنچه در موقعیت یادگیری اول آموخته ،به طور مثبت به یادگیری دوم منتقل میشود. بنابراین نیازی به فعالیت اضافی برای یادگیری نیست. -انتقال منفی برعکس ،مشکلساز است و باعث تداخل میشود.این حالت زمانی رخ میدهد که یادگیری اول با یادگیری دوم متفاوت باشد.این تفاوت یادگیری را مختل میکند و بنابراین نیاز به زمان بیشتر و فعالیتهای اضافی برای غلبه بر تداخل وجود دارد.در اینجا پدیده بازداری پیشنگر ( )Proactive Inhibitionفعال است ،به این معنی که یادگیری اول یادگیری دوم را بازداری میکند. حامیان اصل انتقال در یادگیری زبان خارجی فرض کردند که یادگیری موارد مشابه (صداها ،واژگان ،ساختارها و عناصر فرهنگی) در زبان خارجی آسان است ،اما یادگیری موارد متفاوت دشوار است.همچنین ،درجه دشواری به میزان تفاوتها بستگی دارد.این فرضیه بعد ًا به عنوان نسخه قوی فرضیه تحلیل تقابلی ( )Strong Version of CAHنامگذاری شد. یکی از نقاط ضعف این فرضیه این است که فقط میتواند خطاهای بینزبانی ( )Interlingual Errorsرا توصیف کند؛ یعنی خطاهایی که در زبان خارجی به دلیل تداخل زبان مادری رخ میدهند.اما آزمایشها نشان دادهاند که تنها یکسوم از خطاهای زبانآموزان خارجی از این نوع هستند. نسخه ضعیف فرضیه تحلیل تقابلی ()Weak Version of CAH تعدادی از روانشناسان رفتاری با کاربرد اصل انتقال در یادگیری زبان خارجی مخالف هستند.آنها استدالل میکنند که اصل انتقال، هرچند در یادگیری حیوانات معتبر است ،برای یادگیری موضوع پیچیدهای مانند زبان توسط انسانهای دارای شناخت ( )Cognitive Humansقابلاعمال نیست. آنها پیشنهاد میکنند که ،برای مثال ،در مورد یک فارسیزبان که نمیتواند صامتهای میاندندانی ([ ]θو [ )]ðانگلیسی را تولید کند و به جای آنها صامتهای لثوی ([ )]s, t, z, dرا جایگزین میکند ،این به دلیل بازداری پیشنگر نیست.بلکه این فرد هنوز یاد نگرفته است که صداهای انگلیسی را چگونه تولید کند و بنابراین برای کمک به دانش زبانی قبلی خود ،یعنی فارسی ،متوسل میشود.به عبارت دیگر ،زبان مادری تداخل ایجاد نمیکند ،بلکه کمک میکند.این فرضیه بعدها به عنوان نسخه ضعیف فرضیه تحلیل تقابلی نامگذاری شد. نسخه معتدل فرضیه تحلیل تقابلی ()Moderate Version of CAH تحولی اخیر در تفسیر و پیشبینی خطاهای زبانآموزان ،نسخه معتدل فرضیه تحلیل تقابلی است.حامیان این نظریه معتقدند که به جای اصل انتقال ،اصل تعمیم محرک ( )Stimulus Generalizationدر یادگیری زبان مادری یا خارجی نقش دارد. دستهبندی الگوهای انتزاعی و عینی بر اساس شباهتها و تفاوتهای درکشده ،اساس یادگیری است.بنابراین ،هر جا که الگوها از نظر فرم یا معنا حداقل تفاوت را داشته باشند ،ممکن است سردرگمی ایجاد شود.برعکس ،در جایی که الگوها از نظر عملکردی یا ادراکی معادل باشند ،تعمیم صحیح رخ میدهد. نتیجه این است که یک زبانآموز فارسی در یادگیری موارد انگلیسی که با فارسی متفاوت هستند ،خطاهای کمتری مرتکب میشود تا در مواردی که مشابه هستند.در واقع ،از آنجایی که یک فارسیزبان هنگام یادگیری انگلیسی انتظار دارد که یک نظام متفاوت را بیاموزد ،به موارد متفاوت توجه بیشتری میکند که این خود یک عامل انگیزشی در یادگیری است.بنابراین ،موارد متفاوت باید بهطور قابلتوجهی آسانتر برای درونیسازی باشند. آزمایشها نشان دادهاند که این دیدگاه صحیح است(.نگاه کنید به ضیاءحسینی1980 ،؛ و اولر و ضیاءحسینی).1970 ، یکی از مزایای بزرگ این نظریه یادگیری این است که میتواند هم خطاهای بینزبانی ( )Interlingual Errorsو هم درونزبانی ( )Intralingual Errorsرا توضیح دهد؛ یعنی خطاهایی که منبع آنها یا در زبان مادری است یا در زبان هدف.بنابراین درصد زیادی از خطاهای زبانی که ناشی از تعمیم بیشازحد قواعد در زبان مادری یا زبان هدف هستند ،بر اساس تعمیم محرک قابل تفسیر یا پیشبینی میباشند. خطاهای باقیمانده که منبع آن ها زبان مادری یا هدف نیست و ممکن است به دالیل غیرزبانی مانند معلم ،استراتژی یادگیری ،کتاب درسی و غیره ایجاد شوند ،به عنوان خطاهای شخصی ( )Idiosyncratic Errorsدستهبندی میشوند.این خطاها در میان زبانآموزان مختلف متفاوت هستند و ارزش روششناختی زیادی ندارند ،زیرا نمیتوان آنها را برای گروه بزرگی از دانشآموزان در مواردی مثل تهیه مواد آموزشی یا فعالیتهای یادگیری دستهبندی کرد. )5تأیید (:)Verification مرحله نهایی در یک مطالعه تقابلی ،این است که مشخص شود آیا پیشبینیهایی که در مرحله چهارم انجام شده با واقعیت مطابقت دارند یا خیر.به عبارت دیگر ،آیا زبانآموزان فارسیزبان هنگام یادگیری زبان انگلیسی ،واقعاً همان خطاهایی را مرتکب میشوند که تحلیلگر تقابلی پیشبینی کرده بود؟ برای تأیید یا رد این پیشبینیها ،تحلیل خطا ( )Error Analysisالزم است.یک آزمون میتواند به گونهای طراحی شود که مشخص کند ،برای مثال ،آیا زبانآموزان فارسی در استفاده از وند جمع در انگلیسی ،همان خطاهایی را مرتکب میشوند که در مرحله چهارم بر اساس فرضیههای مذکور پیشبینی شده بود یا خیر. درجات دشواری (:)Degrees of Difficulty تالشهایی برای رسمیسازی پیشبینی درجه نسبی دشواری جنبه خاصی از زبان خارجی انجام شده است.درجات زیر بر اساس مفهوم انتقال ( )Transferطراحی شدهاند و به ترتیب افزایش دشواری بیان میشوند: سطح :0انتقال ()Transfer صداها ،واژگان ،یا ساختارهایی که در دو زبان مشابه هستند ،در این دسته قرار میگیرند.فرض این است که به دلیل انتقال مثبت ( ،)Positive Transferزبانآموز مشکلی در یادگیری این عناصر زبان خارجی ندارد.نمونههایی از واجهای مشترک در زبان فارسی و انگلیسی ،کلماتی مانند "/doorدر"/the wall" ،دیوار" ،مفاهیم منفیسازی و پرسشی ،و ساختارهایی مانند ترتیب عمومی واژگان در "باغچهی گل /گل باغچه" و " "garden flower / flower gardenدر این سطح قرار دارند. سطح :1همگرایی ()Coalescence دو یا چند مورد در زبان مادری در زبان هدف به یک مورد تبدیل میشوند.زبانآموز باید تمایزی که در زبان مادری یاد گرفته است را نادیده بگیرد.مثالهایی از همگرایی واژگانی عبارتند از: " -خالهزاده ،عمهزاده ،عموزاده ،داییزاده" "cousin" / " -دانشآموز ،دانشجو" "student" / " -آموزگار ،دبیر" "teacher" / " -دفتر ،کتاب" "book" / سطح :2کمتمایزی ()Underdifferentiation معادل یک مورد در زبان مادری در زبان خارجی وجود ندارد.زبانآموزان فارسی باید مواردی مانند [خ] و [غ] یا واژه "مگر" را در جمالتی مثل "مگر دانشجو نیستی؟" یا "آقای خاتمی چندمین رئیسجمهور ایران است؟" فراموش کنند ،زیرا این موارد معادلی در زبان انگلیسی ندارند. سطح :3بازتفسیر ()Reinterpretation یک مورد در زبان مادری و هدف وجود دارد که گاهی معادل هستند و گاهی نیستند.بنابراین زبانآموز ممکن است بر اساس شباهت، تعمیم بیشازحد بدهد. برای مثال ،یک زبانآموز فارسیزبان بر اساس معادل بودن زمان حال کامل انگلیسی و فارسی در جمالت ( )1و ( ،)2ممکن است در جمالت ( )4و ( )5اشتباه کند: 1. We have come to school today.ما امروز به مدرسه آمدهایم. 2. We haven’t had lunch today.ما امروز ناهار نخوردهایم. 3. We are fasting today.ما امروز روزه گرفتهایم. 4. We are sitting in the classroom.ما در کالس نشستهایم. سطح :4بیشتمایزی ()Overdifferentiation این سطح معادل سطح 2است ،اما اینجا موردی در زبان خارجی وجود دارد که در زبان مادری غایب است.بنابراین زبانآموز فارسی باید صداهای [ ]θو [ ]ðرا بهعنوان موارد جدید یاد بگیرد.ساختارهایی در زبان انگلیسی مانند " ،"to be about toزمان حال کامل استمراری ،آینده در گذشته ،و گذشته کامل استمراری نیز در این دسته قرار میگیرند. سطح :5انشعاب ()Split این سطح معادل سطح 1است ،اما در اینجا یک مورد در زبان مادری به دو یا چند مورد در زبان هدف تبدیل میشود.زبانآموز فارسیزبان باید تفاوت بین زمان حال ساده ( )Simple Present Tenseو حال استمراری ( Present Continuous )Tenseرا که معادل "مضارع اخباری" در زبان فارسی هستند ،یاد بگیرد.به مثالهای زیر توجه کنید: - Where are you going? I am going to school.داری کجا میروی؟ دانشکده میروم. - Where do you go every week? I go to the mountains.هر هفته کجا میروی؟ کوه میروم. کلماتی مانند ( eat/drinkخوردن) و chief/president/chancellor/dean/director/chairmanنیز در این دسته قرار میگیرند. اگر تحلیلگر تقابلی از دستور زبان زایشی-تحویلی ( )Transformational Generative Grammarاستفاده کند ،درجه تفاوتها به تعداد تبدیلهایی ( )Transformationsبستگی دارد که برای تغییر ساختار عمقی ( )Deep Structureبه ساختار سطحی ( )Surface Structureدر دو زبان اعمال میشود.به عنوان مثال: ساختار سطحی (:)SS The red flower is on the table.گل قرمز روی میز است. ساختار عمقی (:)DS 1. The flower is on the table.گل روی میز است. 2. The flower is red.گل قرمز است. تبدیلها (:)Transformations )(Relativization The flower that is red is on the table.گلی که قرمز است روی میز است. )(Relative Reduction The flower red is on the table.گل قرمز روی میز است. )(Adjective Shift The red flower is on the table.گل قرمز روی میز است. در جمالت باال ،زبان انگلیسی سه تبدیل ( )Transformationرا استفاده میکند ،درحالیکه زبان فارسی فقط دو تبدیل را به کار میبرد.تفاوت در استفاده از یک قاعده تبدیل ،یعنی تغییر جای صفت ( )Adjective Shiftاست.برخی از جمالت معادل در این دو زبان ممکن است در کاربرد دو یا چند قاعده تبدیل متفاوت باشند؛ بنابراین این جمالت نسبت به مثالهایی که فقط در کاربرد یک قاعده متفاوت هستند ،بیشتر متفاوت خواهند بود. مثال جمالت کامالً معادل: برخی از جمالت معادل دقیق ًا برابر هستند ،زیرا تعداد قواعد تبدیلی که بر روی آنها اعمال شده است یکسان است. ساختار سطحی (:)SS The flower on the table is pretty.گل روی میز زیبا است. ساختار عمقی (:)DS 1. The flower is pretty.گل زیبا است. 2. The flower is on the table.گل روی میز است. (Relativization): The flower that is on the table is pretty. گلی که روی میز است زیبا است. (Relative Reduction): The flower on the table is pretty. گل روی میز زیبا است.