کلیات سبک شناسی PDF

Summary

این متن به بررسی مفاهیم سبک شناسی در ادبیات فارسی می‌پردازد. نویسنده به بررسی سبک دوره، سبک شخصی، و متمایز نمودن سبک ادبی از سبک‌های دیگر می‌پردازد. این متن به عنوان یک منبع دانشگاهی برای دانشجویان رشته ادبیات و زبان فارسی مفید می‌باشد.

Full Transcript

‫مقدمه‬ ‫فصل سوم‬ ‫مفاهیم سبک‬...

‫مقدمه‬ ‫فصل سوم‬ ‫مفاهیم سبک‬ ‫در سبک شناسی وقتی واژه «سبک به کار میرود مقصود از ان ممکن است یکی از سه مفهوم زیر باشد‬ ‫‪ - ۱‬سبک دوره یعنی سبک کم و بیش مشترک و شبیه اثار یک دوره خاص‪.‬‬ ‫ً‬ ‫مثال در قرون سوم و چهارم و پنجم سبک اثار ادبی از جهات متعددی به هم شبیه است‪.‬به سبک رایج در این دوره سبک خراسانی میگویند‪.‬‬ ‫به عبارت دیگر در اثار یک دوره مشخ خختا یخاریتی نوعی وودت و زمینه مشخ خخترک عفوی و معنوی و ادبی دیده میشخ خخود که در اثار دوره های دیگر یا‬ ‫کمرنگ خر اسخ خخت و یا انخ خ ًخال نی خ خخت‪ً.‬‬ ‫مثال در زبان قدیم ادبیات فارسخ خخی خا ودود قرن هفتم هرجا نخ خخخبت از شخ خخرف اسخ خخت در اخر فعل شخ خخرف و فعل‬ ‫جواب شرف پائی امده است‪:‬‬ ‫گربه م کین اگر پر داشتی‬ ‫ختم گنجشگ از زمین برداشتی‬ ‫سعدي‬ ‫‪ - ۲‬سبک شتصی یعنی سبک خاص یک شاعر یا نوی نده که اثر او را از هر اثر دیگری متمایز میکند‪.‬‬ ‫الزم به خوضخی نی خت که در عاعم هنر همه نخاوب سخبک فردی نی ختند یعنی ب خامد متتصخات و ویسگیهای سخبک افرین در اثار انان ان قدر نی خت‬ ‫که باعث خشتا فردی شود‪.‬‬ ‫‪ -‬س خ خخبک ادبی هر عنم و نوام و هنری س خ خخبک خاص خود را داردی ً‬ ‫مثال س خ خخبک اثار عنمی ایعنی بینش و زبان ان از س خ خخبک اثار ادبی متمایز اس خ خخت و‬ ‫همین طور بین سخ خخبک خاریتی و م هبی خفاوت اسخ خخت‪.‬یکی از سخ خخبک ها سخ خخبک ادبی اسخ خخت‪.‬در بخث سخ خخبک ادبی از سخ خخبک متصخ خخوص اثار ادبی در‬ ‫مقیاس جهانی ستن می رود‪.‬‬ ‫مثال سبک عنمی یا‬‫به عبارت دیگر سبک ادبی در مقابل سبکهای دیگر ً‬ ‫کنیات سبک شناسی‬ ‫ً‬ ‫م هبی یا وقوقی یا خاریتی قرار دارد‪.‬بخث این اس خ خخت که چه متتص خ خخاخی اثری را ادبی می کند‪.‬معموال در خمییز فص خ خخو ممیز اثر ادبی ان را با گخفتار‬ ‫عادی می سخ خخنجند‪.‬شخ خخاعران به جای ان که بگویند نخ خخب خورشخ خخید درامد از اعفام دیگری اسخ خختفاده می کنند و جمنه یخخی می افرینند که در زبان گخفتار‬ ‫مرسوم نی ت‪ :‬سخر چون خ رو خاور عنم بر کوه اران زد اوافظ)‬ ‫بدین خرخیب میتوان گخفت که اهداف سبک شناسی عبارت است از‪:‬‬ ‫ً‬ ‫‪ - ۱‬خش خختسا س خخبک دوره های متتنا ادبیات و خعیین متتص خخات س خخبکی هر دوره این ق خخمت بیش خختر جنبه خاریم ادبیات دارد و معموال در س خ و‬ ‫مقدماخی سبک شناسیی مورد بررسی قرار میگیرد‪.‬‬ ‫‪ - ۲‬خعیین سبک فردی نوی ندگان و شاعران بزرگ که مربوف به مراول عاعی سبک شناسی است‪.‬‬ ‫ً‬ ‫متصونا سبک گخفتار عادی و روزمره این بخث عالوه بر سبک شناسی‬ ‫‪ -‬خشتسا سبک ادبی و خعیین متتصات ان در مقای ه با سبک های دیگر‬ ‫در نقد ادبی و نوریه ادبیات هم م ر است‪.‬‬ ‫اوال باید بدانیم به کدام اثار اثار ادبی اطالا میش خخودآ و ً‬ ‫ثانیا این اثار ادبی در هر دوره‬ ‫به عبارت دیگر وقتی از س خخبک ش خخناس خخی ادبی س خختن میگوئیم ً‬ ‫ثاعثا در یک دوره خاص که اثار ادبی کم و بیش شخبیه به هم ه ختند اثر کدام هنرمند با هنرمندان دیگر خفاوخهای برج خته هنری‬ ‫چه وضخعی دارندآ و ً‬ ‫داردآ اینک در مورد هر یک از‬ ‫سه مفهوم فوا جداگانه بخث میکنیم‬ ‫)‪Peroid Style‬ا سبک دوره‬ ‫هنگامی که اثار یک دوره زمانی خاص را بررسخخی میکنیمی هم به عخام معنی و هم به عخام زبان و هم به عخام م خخائل بالتی متوجه وجوه مشخخترکی‬ ‫بین انهخا می ش خ خ خ خخویم کخه مجموع ًخا اثخار ان دوره را از اثخار دوره هخای دیگر متمخایز میکنخد‪.‬این وجوه مش خ خ خ خخترک و یخا بخه عبخارت دیگر عوامخل متمخایز کننخده‬ ‫متتصخ خ خخات ا‪ )icatures‬نرم ا‪ )norm‬ان دوره و یا به ان خ خ خ ال سخ خ خخبک ان دوره را مشخ خ خختا میکند‪.‬بدین خرخیب متون ادبی در دوره های معینی‬ ‫دارای وجوه مشترکی ه تند‪.‬در دوره های بعد ب امد ان وجوه دچار خغییر میشود و متتصات متکرر دیگری نمایان میشود‪.‬‬ ‫مثال اگر شعر فارسی را از اتاز م اععه کنیم متوجه می شویم که در اثار قرون‬ ‫ً‬ ‫مفاهیم سبک ‪۷۱‬‬ ‫سخخوم و چهارم و پنجم وجوه شخخباهت ب خخیاری اسخخت به عخام زبان به جای در بیشخختر اندری به کار می رود یا به جای می از «همی اسخختفاده میشخخود در‬ ‫جمالت ش خ خخرطی به اخر فعل «یی اض خ خخافه میکنند بر س خ خخر فعل ماض خ خخی گاهی اب) می اورند و بر س خ خخر فعل امر نمی اورند‪.‬از نور فکری ً‬ ‫تاعبا با بیرون‬ ‫پدیده ها و سخ خ خ اشخ خ خخیاک و امور سخ خ خخروکار دارند و وارد عواعم درونی و باطنی نمیشخ خ خخوند به عبارت دیگر دید انان افاقی و از نور ادبی ب خ خ خخامد نخ خ خنایع‬ ‫)‪subjective‬ا است خا انف ی و ذهنی ‪objective‬ا عینی بدیعی باال نی ت‪.‬قواعب بیشتر قصیده و ق عه است‪.‬‬ ‫همین طور در شخخعر قرون هفتم و هشخختم و نهم وجوه مشخخترک خانخخی اسخخت‪.‬به سخخبک این دوره سخخبک عراقی میگویند در سخخبک عراقی تز به جای‬ ‫قصخخیده رایج اسخخت‪.‬شخخعر درونگرا میشخخود و بارزخرین نمود این درونگرائی یا متتصخخه فکری در این دوره عرفان اسخخت‪.‬نخخنایع بدیعی روا می یابد و بر‬ ‫نفوذ عغات عربی افزوده می گردد‪.‬اشاره به معارف اسالمی گ ترده خر می شود‪.‬‬ ‫در قرون یازده و دوازده سخخبک دیگری پدید می اید که به ان سخخبک هندی می گویند‪.‬در سخخبک هندی خکیه بر خک بیت هاسخخت که با نتی از قافیه و‬ ‫کال با زبان ادبی‬‫ردیا ظاه ًرا به هم مربوف شخخده اند‪.‬بین دو مص خراا موازنه معنوی اسخخت و معقوعی به مخ خخوسخخی خشخخبیه شخخده اسخخت‪.‬زبان این دوره ً‬ ‫قدیم متفاوت است و در ان عنانر متعددی از زبان مردم عصر راه یافته است‪.‬‬ ‫شعر قرن سیزدهم در قصیده همان متتصات سبک خراسانی و در تز همان متتصات سبک عراقی را دارد به این دوره دوره بازگشت میگویند‪.‬‬ ‫در دوران جدید متتص خخات عفوی و معنوی و ادبی ش خخعر دوباره خغییر کرده اس خخت‪.‬به س خخبک این دوره س خخبک نو میگویند‪.‬افکار و او خخاس خخات خازه یخخی‬ ‫م ر شده است و در قاعب شعر خغییراخی رخ داده است‪.‬‬ ‫ً‬ ‫عمده خرین عامل خغییر سبک خغییر و خخوالت اجتماعی است که باعث خغییر زندگی و بینش و در نتیجه ادبیات میشود‪.‬مثال هنگامی که تزنویان از‬ ‫سخنجوقیان شخک خت خوردند و فرهنگ مشخرا ایران اخراسخان) به نواوی مرکزی ایران رسخید سخبک نوم و نثر فارسخی عوح شخد‪.‬مرووم منک اعشخعراک‬ ‫بهار در م اوی کختاب ارزنده خود در سخخبک شخخناسخخی کوشخخش کرده اسخخت عوامل اجتماعی اسخخیاسخخی) مبثر در خغییر سخخبک ها را وتی اعمقدور خوضخخی‬ ‫دهد‪.‬در کختابهای خاریم ادبیات هم مواد کافی برای دریافت خاثیر خغییرات اجتماعی در خخو سبکهای دوره وجود دارد‪.‬‬ ‫از این رو باید خوجه داشت که همواره بین سبک دو دوره یک دوره سبکی‬ ‫‪ ۷۲‬کنیات سبک شناسی‬ ‫بینابین یا ودواسخخو وجود دارد‪.‬زیرا باید ن خخنهای قبنی ً‬ ‫کامال از بین بروند و ن خخل جدید پرورده شخخود و این وداقل ودود نیم قرن طو میکشخخد‪.‬در‬ ‫اثار اخرین گویندگان ن خخل قبنی نشخخانه های متعددی از متتصخخات سخخبک بعدی اسخخت‪ً.‬‬ ‫مثال قرن شخشخخم چنین وضخخعی دارد‪.‬در این قرن هم شخخاعرانی‬ ‫ه ختند که به س خخبک خراس خخانی ش خخعر می گویند و هم ش خخاعرانی که ش خخعرش خخان به س خخبک عراقی نزدیک اس خخت‪.‬در این قرن یک م ختب ش خخعری دیگر در‬ ‫شخما تربی ایران دایر اسخت که به ان سخبک اذربایجانی می گویند‪.‬سخبک اذربایجانی عالوه بر متتصخات خاص خودی متتصخاخی از سخبک خراسخانی‬ ‫و عراقی را هم دارد‪.‬‬ ‫ً‬ ‫به هر وا در اثار دوره های بینابین هم متتصات عمده سبک قبنی و هم طنسعة متتصات سبک بعدی هویداست‪.‬مثال در قرن ششم شاعران هم‬ ‫قصیده دارند و هم تز‬ ‫هم چنین قرن دهم دوره بینابین سخخبک عراقی و هندی اسخخت‪.‬تز این دوره تز ودواسخخو اسخخت تز با بافغانی) م ختب وقوا و واسخخوخت در این‬ ‫دوره کوشش هایخخی است برای کنار نهادن سبک قبنی و رسیدن به سبکی جدید‪.‬‬ ‫در نثر هم س خخبک کنی هر دوره با س خخبک کنی دوره های بعد متفاوت اس خخت‪.‬در فرون اتازین س خخوم و چهارم و پنجم نثر مرس خخل یعنی س خخاده اس خخت و در‬ ‫قرون شخشخم و هفتم مصخنوا و فنی میشخود بین این دو سخبک اواخر قرن پنجم و اوایل شخشخم سخبک بینابینی اسخت مثل نثر بیهقی که نه ً‬ ‫کامال مرسخل‬ ‫است و نه ً‬ ‫کامال فنی‪.‬‬ ‫مثال در سخ خ زبانی در این بیت رودکی چنین خفاوت هایخخی می‬ ‫برای بدس خخت اوردن نرم یک دوره متون متتنفی را با نرم های دوره خود می س خخنجیم‪ً.‬‬ ‫بینیم‪ :‬شب زم تان بود و کپخی سرد یافت کرمک شبتاب ناگاهان بتافت‬ ‫ش خخب زم خختان به فک اض خخافه به جای ش خخب زم خختان از زبان امروز فارس خخی عدو دارد‪.‬کپخی به جای میمون امروزه به کار نمی رود ارکائی خخم یا کهنه‬ ‫گرائی) سخخرد یافتن به جای او خخاس سخخرما کردن امروزه م خختعمل نی خخت‪.‬کاف خصخخغیر یا خخبیب در کرمک شخخبتاب امروزه ب خخامد کمی دارد‪.‬ناگاهان‬ ‫استفاده از عغت به نورت اننی و تیر متفا به جای ناگهان و خافتن به جای خابیدن‪...‬جنب نور میکنند‪.‬‬ ‫اگر متون دیگری از همین دوره را نیز مورد بررس خخی قرار دهیم می بینیم که این متتص خخات در انها ‪.‬هم دیده میش خخود‪.‬اما در دوره های دیگر از ب خخامد‬ ‫انها کاسته می شود و در عوح متتصات دیگری پیدا میشود ً‬ ‫مثال این بیت از عغات عربی‬ ‫مفاهیم سبک ‪۷۳‬‬ ‫خاعی بود وا ان که در دوره های بعد کمتر بیتی میتوان یافت که به فارسی سره باشد‪.‬‬ ‫عالوه بر نرمهای زبانی نرمهای فکری و ادبی هم مهم اسخت‪.‬در کختب سخبک شخناسخی ما فقو بر روی متتصخات سخبک خراسخانی یعنی اثار دوره سخامانی‬ ‫و تزنوی و سخ خخنجوقی خخقیه شخ خخده اسخ خخت ان هم فقو متتصخ خخات زبانی ب خ خخیاری از این متتصخ خخات را اسخ خختاد بهار و دکختر مخجوب و دکختر خاننری جمع‬ ‫اوری کرده اند و در مقدمه برخی از کختب هم متتصات زبانی متن انها مورد بررسی قرار گرفته است‪.‬‬ ‫در اینجا خوجه به چند نکخته ضخخروری اسخخت ب خخیاری از این موارد اختالف در وقیقت ‪ deviation‬نی خختند یعنی در عصخخر خود م ابه هنجار بوده‬ ‫اند‪.‬انخراف واقعی وقتی معنوم میشود که اثری را با نرم دوره خودش ب نجیم خازه در این نورت هم باید دان ت که خمام انخرافات زبانی یا به طور‬ ‫کنی متتص خ خ خ خخات ارزش س خ خ خ خخبکی و ادبی ندارند به قو ریفاخر باید روی ان متتص خ خ خ خخاخی خکیه کرد که چش خ خ خ خخمگیر ه خ خ خ خختند و خوجه را جنب میکنند مثل‬ ‫فورگراندینگ ها و م ائل بالتی اما این ها در بررسی سبک شتصی مهم است وگرنه در بررسی سبک دوره هر افتراقی قابل خوجه است‪.‬‬ ‫اگر م اععه ما ‪ Micro-context‬زمینه کوچک باشخد یعنی فقو یک شخعر یا داسختان کوخاه را بررسخی کنیم یا اگر بررسخی ما ‪Micro-stylistic‬‬ ‫اخرده سخبک شخناختی) باشخد یعنی سخبک را در جمنه یا واودهای کوچکختر از جمنه بررسخی کنیم به نتایج قابل خوجه سخبکی نتواهیم رسخید زیرا فقو‬ ‫متوجه خعداد معدودی افتراا می شخخویم بررسخخی سخخبک شخخناختی وقتی ً‬ ‫کامال مفید فایده اسخخت که به نخخورت ‪ Macro-context‬زمینه بزرگ باشخخد‬ ‫یعنی خمام یا تاعب اثار یک هنرمند یا دوره یا نوا ادبی را بررس خخی کنیم و متتص خخات انها را به دس خخت اوریم و با وداقل ‪ Macro-stylistic‬ا کالن‬ ‫سبک شناختی باشد یعنی بررسی خواعی قابل مالووه یخخی از جمالت باشد‪.‬‬ ‫اگر نرم دوره را در مد نور نداشته باشیم وداقل با دو نوا اشتباه مواجهیم‬ ‫‪ - ۱‬خ ر کاهش‬ ‫به این معنی که ب خخیاری از ارزش خخهای س خخبکی را متوجه نتواهیم ش خخد‪.‬ممکن اس خخت خازگی خش خخبیهات و اس خختعاراخی را که امروزه برای ما عادی و کنیش خخه‬ ‫شده است در نیابیم و به طور کنی متوجه خازگی انئوعوژی م) عغات و خعبیرات نشویم‪.‬این خ ر‬ ‫کنیات سبک شناسی‬ ‫به قو اوعمن کم و بیش اجتناب ناپ یر است‪.‬‬ ‫‪ - ۲‬خ ر افزایش‬ ‫ممکن اسخ خ خخت از خودمان معانی یخخی بر عغات ومل کنیم که مرسخ خ خخوم ان دوره نبوده اسخ خ خخت‪ً.‬‬ ‫مثال شخ خ خخوخ در قدیم به معنی امروزی ان به کار نمی رفته‬ ‫است‪.‬یا بی وفام به معنی بی وفا و نمک نشناس بوده است‬ ‫در چین طره خو د بی وفام من‬ ‫هرگز نگخفت م کن ماعوف یاد باد‬ ‫وافظ‬ ‫ما عجاعه در درس س خخبک ش خخناس خخی در جندهای دوم و س خخوم) عمده به همین مفهوم س خخبک دوره میپردازیم یعنی درباره س خخبکهای خراس خخانی و عراقی و‬ ‫قبال اشاره کردیم م اععه سبک شتصی دشوار و مربوف به مراول عاعی خر‬ ‫هندی‪...‬در شعر و مرسل و مصنوا ‪...‬در نثر ستن میگوئیم و چنان که ً‬ ‫سخ خخبک شخ خخناسخ خخی اسخ خخت‪.‬سخ خخبکهای دوره بیشخ خختر مبسن ذوا و سخ خخنیقه و متعارفات یک دوره اسخ خخت و برای پخی بردن به ویسگیهای ذهنی و زبانی گوینده‬ ‫متصونی باید به بررسی سبک شتصی پرداخت‪.‬‬ ‫همان طور که خقنید از س خخبکهای فردی مرس خخوم اس خخت گاهی ممکن اس خخت س خخبک دوره هم مورد خقنید قرار گیرد چنان که ش خخاعران عص خخر قاجار به خقنید‬ ‫سبک دوره های تزنوی و سنجوقی سبک خراسانی پرداختند‪.‬‬ ‫)‪ Private style, Individual style‬سبک شتصی یا فردی‬ ‫در ضخخمن م اععه اثار یک دوره سخخبک ادوره ممکن اسخخت به شخخاعر یا نوی خخنده یخخی برخورد کنیم که اثار او ن خخبت به همعص خران خود یعنی اثار دیگر‬ ‫معموال عالوه بر ان متتصخات کنی مشخترک فکری و زبانی و ادبی عصخر متتصخات برسخری ویسه یخخی هم به چشم‬ ‫ً‬ ‫ان دوره متمایز باشخد‪.‬در این گونه اثار‬ ‫می خورد که فقو مربوف به شخ خ خخاعر یا نوی خ خ خخنده خانخ خ خخی اسخ خ خخت و نهایه ان اثر ادبی را از هر اثر ادبی دیگری مشخ خ خختا میکند به ان خ خ خ ال اثر برخی‬ ‫امضادار یا چهره دار استی طنین متصوص به خود دارد میگوئیم سبک خاص خود را داردی سبک شتصی دارد‪.‬‬ ‫معنای وقیقی سبک در وقیقت همین سبک شتصی است‪.‬سبک شتصی مثل رنگ در خمام زوایای خاروپود اثار یک هنرمند منتشر است‪.‬در مقام‬ ‫خشبیه میتوان فرزندان یک پدر و مادر را مثا زد که به طور کنی از نور شکل و قیافه و‬ ‫مفاهیم سبک‬ ‫رفتارهای ذهنی و روویه کم و بیش به هم شخخبیه ه خختند‪.‬گاهی شخخباهت ب خخیار اسخخت گاهی ممکن اسخخت از نور قیافه به هم چندان شخخبیه نباشخخند اما‬ ‫از نور روویات مش خ خخترکاخی داش خ خخته باش خ خخند و گاهی برعک اما به هر نخو که و خ خخاب کنید این برادران و خواهران نهایه از یک ان خ خخل و ریش خ خخه اند و‬ ‫شباهت و مشترکاخی دارند و بیننده به نخوی گاه به اسانی و گاه با دقت ‪ -‬متوجه شباهت و وجوه مشترک انان می شود‪.‬‬ ‫واجی اقا هر چند به ظاهر ش خخبیه اثار دیگر هدایت نی خخت اما س خخبک ش خخناس همان مایه های طنز اثار دیگر هدایت را در ان هم میبیند‪.‬س خخبک مثل‬ ‫ن خ خخیمی اسخ خخت که به خمامی شخ خخاخ و برگهای یک درخت میوزد و انها را به نخو خانخ خخی با یک نیروی کم و بیش یک خ خخان به ورکت در می اورد‪.‬سخ خخبک‬ ‫مثل رو است که در خمامی اعضا و زوایای بدن منتشر است‪.‬‬ ‫اعبته سبک شتصی مقو باعتشکیک است یعنی مراخبی دارد‪.‬در برخی از اثار پررنگ خر و در برخی کم رنگ خر است‪.‬هر ک ی کم و بیش برای خود‬ ‫سخ خخبک شخ خختصخ خخی دارد‪.‬این که میگوئیم اثار کخثیری از شخ خخاعران و نوی خ خخندگان در یک دوره شخ خخبیه به هم اسخ خخت اسخ خخبک ادوره سخ خختنی اسخ خخت مبتنی بر‬ ‫م خامخه اری به قو عیچی هر نوی خنده اثر انگشخت زبانی یخخی دارد میگوئیم سخبک رودکی و عنصخری هر دو سخبک خراسخانی اسختی اما ایا بین رودکی‬ ‫و عنصخری خمایز سخبکی نی ختآ این گ خترده خرین معنی سخبک شختصخی اسخت که ان ًخال مورد نور ما نی خت هم چنین ممکن اسخت اثر ک خی فقو در‬ ‫مثال اشعار منوچهری در مقام مقای ه‬‫یک دوره خاص ن بت به سایر اثار ادبی متمایز باشدی اما در کل ادبیات فارسی خمایز عمده یخخی نداشته باشد‪ً.‬‬ ‫با اشخخعار همعص خران خود از قبیل فرخی و عبیبی و ع خخجدی و عنصخخریی متصخخونخ ًخا به عخام اشخختما بر عغات عربی تریب چهره دار اسخخت اما بعدها‬ ‫که نفوذ عغات عربی به فارسخخی سخخیری فزاینده مییابد از این خشخختا کاسخخته میشخخود‪.‬این معنی از سخخبک شخختصخخی هم در این مرونه از سخخبک شخخناسخخی‬ ‫مورد نور ما نی ت‪.‬بنکه مراد ما از سبک شتصیی سبک شاعران و نوی ندگانی است که اثار انان در کل خاریم ادبیات فارسی به وجه خیره کننده‬ ‫یخخی همواره متمایز و متشختا بوده اسخت‪.‬به این اعتبار فقو عده معدودی دارای سخبک شختصخی ه ختند و شخاعران و نوی خندگان دیگر در مقام ‪foil‬‬ ‫و سخخیاهی عشخخکر فقو برای انند که خشخختا این هنرمندان نخخاوب سخخبک شخخناخته اید‪.‬شخخاعرانی مانند فردوسخخی خاقانی نوامی سخخعدیی موالنا وافظ‬ ‫ن خخائبی نیما و نوی خخندگانی چون بنعمی بیهقی نص خخرع منش خخیی س خخعدیی قائم مقام فراهانی ن خخادا هدایت دارای س خخبک ش خختص خخی ه خختند یکی از‬ ‫فرقهای خاریم‬ ‫کنیات سبک شناسی‬ ‫ادبیات و سخخبک شخخناسخخی این اسخخت که در خاریم ادبیات از همه ک خخانی که در نوشخختن و سخخرودن دسخختی دارند سخختن میرود اما در سخخبک شخخناسخخی فقو‬ ‫ستن از ناوب سبکان است در ان ستن از سیاهی عشکرها هم ه ت و در این فقو ستن از ناوب منصبان است‪.‬‬ ‫در عصخری که همه شخاعران مشخغو مد و ثنای شخاهی خرک ‪ -‬مخمود تزنوی ‪ -‬ه ختند ک خی پیدا میشخود که به ذم خرکان و سختایش شخاهان عجم و نساد‬ ‫ایرانی می پردازد و زمانی که همه انان م بووانه برای اندک دهش و بتش خ خ خشخ خ خخی گردن خود را کج کرده اند او گردن افراشخ خ خخته با وماسخ خ خخی خرین اعخان‬ ‫شعری از جهان خوش گ شته ستن می گوید این رو واالی فردوسی به زبان او فتامتی بتشیده است که در زبان دیگران نی ت‪.‬بدین خرخیب در‬ ‫فردوسخی متتصخات ویسه یخخی اسخت که باعکل شخعر او را از شخعر امثا عنصخری و فرخی و بعدها از شخعر هر شخاعر دیگری جدا میکند‪.‬اما این متتصخات‬ ‫ویسه چی ختآ وماسخی اسخت مثنوی به بخر متقارب اسختی عغات فارسخی انخیل دارد خاریم ایران پیش از اسخالم اسخت‪.‬اما مگر دیگران مثنوی به بخر‬ ‫متقارب و وماسخخی نگخفته اندآ ک خخی دیگر نی خخت که از عغات عربی کم اسخختفاده کرده باشخخدآ یک جواب شخخاید این باشخخد که مجموعه این عوامل در‬ ‫ک دیگری نی خ خخت‪.‬جواب دیگر این اسخ خخت که به کارگیری فردوسخ خخی از این مواد خاص اسخ خخت یعنی نخوه بیان او نخوه ارائه این مواد و به طور کنی‬ ‫روش کار یعنی همان سخ خخبک فرا میکند اما چگونهآ اری همه بخث در این اما چگونهآ اسخ خخت‪.‬به قو نخ خخاوبان کختاب رویکردهای نقد ادبی سخ خخبک‬ ‫ش خخناس خخی م اععه واژگان و دس خختور زبان یک متن نی خخت بنکه م اععه طریقه و روش به کارگیری واژگان و دس خختور زبان یا عنان خخر و مواد دیگر اس خخت‪.‬‬ ‫مثل این میماند که میوه فروشخی یا خرازی وسخایل و مواد خود را به نخو خانخی چیده باشخد‪.‬این وسخایل و مواد ممکن اسخت در نزد هر میوه فروش یا‬ ‫خراز دیگری هم باشد اما نخوه ارائه و ارایش فرا میکند‪.‬‬ ‫مقصود این است که خجزیه و خخنیل سبک شتصی دشوار است‪.‬ایا می خوان گخفت که متتصه ویسه شعر وافظ استفاده از روش ایهام ایهام خناسب‬ ‫ایهام خضخ خ خخاد اسخ خ خختتدام خبادر ایهام خرجمه‪...‬اسخ خ خختآ در این نخ خ خخورت ایا مگر سخ خ خخنمان و عماد و خواجو هم ایهام ندارندآ میگوئیم ایهام وافظ به نخو‬ ‫خانخخی اسخختی او بین همه معانی عغات با عغات دیگر خناسخخب و راب ه ایجاد میکند اما این متتصخخه هم کم و بیش در ایهام دیگران ه خخت میگوئیم‬ ‫ایهام را با طنز و خوجه به م ائل سیاسی و اجتماعی به هم امیتته است یعنی ایهام او در خدمت طنز و خعریض یا م ائل‬ ‫مفاهیم سبک ‪۷۷‬‬ ‫دیگری اس خ خخت‪.‬از ان خ خ الوات عرفانی به عنوان مواد خام اس خ خختفاده می کندی ش خ خخعر او خنفیقی اس خ خخت اما در هر مورد از این موارد بخثهای پردامنه یخخی‬ ‫است‪.‬‬ ‫ً‬ ‫وقیقت این اسخخت که کشخخا متتصخخات سخخبک فردی و متصخخونخخا ان ویسگی بنیادی سخخبک شخختصخخی تب ه هر سخخبک شخخناسخخی اسخخت‪.‬این دشخخوارخرین‬ ‫مرونه سخبک شخناسخی و از سخوی دیگر مفیدخرین و شخیرین خرین بتش ان اسخت‪.‬اما فقو سخبک شخناسخان با خجربه یخخی که عمری دراز با اثار شخاعران و‬ ‫نوی خخندگان خانخخی مخشخخور و مانوس بوده اند میتوانند از عهده خبیین متتصخخه یا متتصخخات سخخبک ویسه برایند‪.‬در این ق خخمت هر چه بخث دقیه خر‬ ‫باشخد از خعداد متتصخات کاسخته می شخود و نهابة سخبک شخناس به یک متتصخه ویسه بنیادین دسخت می یابد‪.‬سخبا اسخان و جواب مشخکل اسخت همه‬ ‫میدانیم که فردوسخخی سخخبک خانخخی دارد که در هر زمان که شخخعر او را در جایخخی ببینیم بدون این که نام او را بتوانیم نخخاوب اثر را به یاد می اوریم‪.‬‬ ‫اما این چی ت که در شعر او ه ت و در شعر اسدی طوسی و فتخعنی خان نبا نی تآ جواب هایخخی از قبیل عالقه شدید به ایران و ناسیوناعی م‬ ‫راسختسن فقو مقداری از وقیقت اسخت‪.‬م خاعه این اسخت که به قو سخارخر و درسخت اسخت که مضخمون ا‪ )sujet‬اعقاک کننده سخبک اسخت اما واکم بر‬ ‫ان نی ت‪.‬‬ ‫بخث در سخ خخبک شخ خختصخ خخی امروزه مورد خوجه روانشخ خخناسخ خخان هم قرار گرفته اسخ خخت و به انخ خ ال یک شخ خخعبه از سخ خخبک شخ خخناسخ خخی رویکرد روانشخ خخناسخ خخانه‬ ‫‪ Psychological approach‬اسخت زیرا چنان که در خعریا او سخبک یگ شخت یکی از مباوث سخبک شخناسخی راب ه بین زبان و شختصخیت‬ ‫نوی نده است‪.‬وتی واژه ادیوعکت ‪ Idiolect‬را جعل کرده اند که به معنی زبان متصونی است که فرد خانی به کار می برد و می خوان ان را به‬ ‫زبان ش خ خ خ خختص خ خ خ خخی خرجمه کرد هاکت ‪ Hocket‬می گوید‪ :‬ادبو ع ت كل عادات گخفتاری ش خ خ خ خختا معینی در زمان خان خ خ خ خخی اس خ خ خ خخت‪.‬از این رو و به هر‬ ‫)‪Language‬ا و زبان )‪Speech‬ا با ‪ )Parole‬ادیوعکت مفهومی اسخ خخت بین گخفتار وا خاص خر از گخفتار اسخ خخت‪.‬ادیوعکت چندان مورد خوجه‬ ‫زبانشناس نی ت اما روانشناس به ان خوجه ب یار دارد زیرا میتواهد از ان به روان گوینده راه یابد‪.‬خوجه سبک شناس هم در وقیقت به ادیوعکت‬ ‫است‪.‬‬ ‫سخخبک شخخناسخخانی که به طور جدی و متدیک به این جنبه از سخخبک شخخناسخخی یعنی م اععه در سخخبک فردی پرداخته باشخخند نادرند و از ان جمنه اند عئو‬ ‫ً‬ ‫ً‬ ‫اسپیتزر اکه قبال به او اشاره هایخخی کردم و بعدا نیز از او ستن خواهم گخفت و داماسو اعون و ‪Damaso‬‬ ‫‪ ۷۸‬کنیات سبک شناسی‬ ‫‪ Alonso‬سخخبک شخخناس اسخخپانیائی اعون خخو در سخخبک شخخناسخخی و طبقه بندی انواا سخخبک ا‪ )stylistic typology‬بخثهای مفیدی دارد به شخخش‬ ‫نوا سبک معتقد بودی اما کارهای او شهرت کارهای اسپیتزر را ندارد‪.‬‬ ‫برای ج خخت و جوی سخخبک شخختصخخی باید به دنبا ان «رنگی به دنبا ان «ن خخیمی به دنبا ان در رو منتشخخر رفت یک متتصخخه پنهان اما فراگیر‬ ‫که ممکن اسخخت چندین متتصخخه دیگر را به خدمت گرفته باشخخد‪.‬برای ج خخت و جوی سخخبک شخختصخخی باید بیش از ود معمو با اثار هنرمند مانوس‬ ‫بود خا ناگهان ان پری پنهان در یک عخوه خود را نش خخان دهد و س خخپ باید در ج خخت و جوی او یک بار دیگر از خمامی زوایا و خفایای اثر عبور کرد‪.‬‬ ‫به قو اسپیتزر ان متتصه اننی سبک شتصی ناگهان در ذهن جرقه می زند و در شعاا ان خمامی رمز و راز اثر بر سبک شناس اشکار میگردد‪.‬اما‬ ‫عدا با مراجعات دقیه مجدد به اثر از این یافته خود اطمینان وانخل کند‪.‬این اسخت که میگوید سخبک شخناسخی در گرو اسختعداد‬‫سخبک شخناس باید ب ً‬ ‫و ایمان و پشتکار است‪.‬‬ ‫در اینجا من میتواهم ج ارت ورزیده متتصه اننی سبک شتصی وافظ را به روش اسپیتزر به اجما بیان کنم‬ ‫شعر وافظ در خخنیل نهایخخی یک ساختار متضاد و متناقض نما اپارادوک ی) است‪.‬مفاهیم متضاد در جامه عغات و خرکیبات و عبارات متضاد رخ می‬ ‫نمایند‪.‬اسخختراخسی او برای بیان این رفتار ذهنی و زبانی عمده طنز و ایهام اسخخت‪.‬خصخخاویر پارادوک خخی انواا و اق خخامی دارد گاهی بیان یک معنی خوب‬ ‫امثبت) و یک معنی بد امنفی) اسخ خ خ خخت‪.‬گاهی بیان یک معنی راسخ خ خ خخت و طبیعی و بیان یک معنی اتراا امیز و تیر طبیعی اسخ خ خ خخت‪.‬گاهی با خوجه به‬ ‫ظاهر اعفام یک معنی وقیقی و راست و م نم بیان میشود وا ان که با خوجه به س استعاری و کنائیی معنی دروغ یعنی ادبی است و به همین‬ ‫ق م ممکن است انواا و اق ام دیگری هم باشد یک سو مد یک سو هجو عقل پ یر و خالف عقل زمینی و اسمانی مدوی و تیر مدوی‪....‬‬ ‫و اینک چند مثا از انواا این خضادهای ساختاری‬ ‫چون نبا مجموعه گل را به اب ع ا ش ت‬ ‫کج دعم خوان گر نور بر نخفخه دفتر کنم معنی اوعیه این اسخت که وقتی که باد نخبا باغ را اراسخت ابهار شخد) اگر به کختاب و دفتر نگاه کنم بی ذوا‬ ‫و کج سنیقه ه تم اما نکخته این است که اگر مجموعه یخخی به‬ ‫مفاهیم سبک ‪۷۹‬‬ ‫اب ش ته شود م نم است که دیگر نمی خوان به ان نگاه کرد زیرا نوشته ان پاک شده است ‪.‬‬ ‫بشوی اوراا اگر همدرس مائی که عنم عشه در دفتر نباشد‬ ‫اوال عنم عشخ خخه یک خرکیب پارادوک خ خخی اسخ خخت و ً‬ ‫ثانیا برای درس خواندن باید بر اوراا نوشخ خخت نه این که انها را شخ خ خ خخت اگر اوراا را بشخ خخوئیمی درس‬ ‫ً‬ ‫خواندن می ر نی ت‪.‬‬ ‫من که از یاقوت و ععل اشک دارم گنج ها‬ ‫کی نور در فیض خورشخ خخید بنند اختر کنم ک خ خخی که اشخ خخک می بارد فقیر اسخ خخت و گنج یاقوت و ععل ندارد‪.‬ک خ خخی که گنج باقوت و ععل دارد ثروخمند‬ ‫اس خخت و اش خخک نمی ریزد‪.‬ک خخی که یاقوت و ععل دارد دیگر به خورش خخید که در نور قدما پدید اورنده یاقوت و ععل اس خخت خوجه نداردی اما اگر ک خخی‬ ‫اشک بریزد و یاقوت و ععل نداشته باشد باید به فیض خورشید نور داشته باشد‪.‬‬ ‫به عزم خوبه سخر گخفتم استتاره کنم بهار خوبه شکن میرسد چه چاره کنم‬ ‫خوبه که امر خیر اسخت اوتیا به اسختتاره طنب خیر ندارد‪.‬و ان ً‬ ‫خوال خضخاد بین عزم و اسختتاره موجد طنز شخده اسخت‪.‬باعفرح هم که اسختتاره خوب‬ ‫امد و عزم بر خوبه قرار گرفت باز نمیتوان خوبه کرد زیرا بهار خو به شکن در راه است‪.‬‬ ‫زیاده خوردن پنهان منو ش خ خ خخد وافظ به بانگ بربو و نی رازش اش خ خ خخکاره کنم باده ش خ خ خخاد میکند نه منو اگر بتواهد منو نباش خ خ خخد نباید پنهان باده‬ ‫بنوشخد بنکه باید به بانگ بربو و نی باده خواری کند اما در این نخورت را از باده نوشخی او اشخکار می شخود و این م ختنزم گرفتاری و ً‬ ‫ماال منو شخدن‬ ‫اسخخت‪.‬به عبارت دیگر رازی که به بانگ بربو و نی که از مقدمات شخخادی اسخخت ‪ -‬اشخخکاره خواهد شخخد این اسخخت که وافظ از باده خوردن پنهان منو‬ ‫است‪.‬پ این شادی خود موجد منو شدن خواهد بود‪.‬‬ ‫من و انکار شرابآ این چه وکایت باشد‬ ‫ً‬ ‫تاعبا این قدرم عقل و کخفایت باشد وا ان که مقتضای عقل و کخفایت انکار شراب است‪.‬‬ ‫نماز در خم ان ابروان مخرابی ک ی کند که به خون جگر طهارت کرد‬ ‫اما با خون که نج است نمی خوان طهارت کرد‪.‬مگر زنجیر موعی گیردم دست‬ ‫وگرنه سر به شیدائی برارم‬ ‫‪ ۸۰‬کنیات سبک شناسی‬ ‫وا ان که اگر گرفتار زنجیر شود شیدا است‪.‬‬ ‫ً‬ ‫این ساختارهای پارادوک ی مقو باعتشکیک است یعنی شدت و ضعا دارد مثال در این ابیات شاید چندان قوی نباشد‬ ‫تم زمانه که هیچش کران نمی بینم دواش جز می چون ارتوان نمی بینم اگر تم زمانه کران نداشته باشد دوا هم ندارد‪.‬‬ ‫فرنت شمر طریقه رندی که این نشان‬ ‫چون راه گنج بر همه ک اش خخکاره نی خخت اگر این راه اش خخکار نباش خخد چ ور میتوان به ان رس خخیدآ نش خخان به معنی نش خخانی و ادرس اس خخت که دالعت بر‬ ‫اشکار بودن ان دارد‪.‬‬ ‫و گاهی پارادوک با خوجه به مفاهیم قبل از وافظ اس خخت و در ش خخعر خود وافظ پارادوک خخی در کار نی خخت از این قبیل اس خخت خغییراخی که در معنی‬ ‫رندی داده است یا مناسباخی که با پیر مغان دارد‬ ‫به خرک نخخبت پیر مغان نتواهم گخفت چرا که مصخنخت خود در ان نمی بینم وا ان که مصخنخت به طور کنی نه در نوام وافظ در خرک نخخبت‬ ‫پیر مغان است‪.‬‬ ‫ممکن اسخت که این متتصخه را در دیوان دیگران هم بیابیمی اما فراموش نکنید که سخبک شخناسخی همواره با ب خامد همراه اسخت‪.‬ب خامد این متتصخه‬ ‫در وافظ بیش از هر ک دیگری اسخخت و به نخوی اسخخت که در همه تزعیات او به نخوی وضخخور دارد‪.‬اگر بتواهیم به شخخیوه اسخخپیتزر از مرکز اثر که‬ ‫وجود همین متتصخه یعنی سخاختارهای متضخاد و پارادوک خی باشخد ‪ -‬به سخ اثر برگردیم خا برای خایید یافته خود شخواهد و مدارکی جمع اوری کنیم به‬ ‫ابیات متعددی از وافظ بر می خوریم که به خضادهای شتصیتی و خناقضهای زندگانی خود اشاره کرده است‬ ‫خرقه زهد و جام می گرچه نه در خور همند‬ ‫این همه نقش میزنم در جهت رضای خو‬ ‫نراوی میکشم پنهان و مردم دفتر انگارند‬ ‫عجب گر اخش این رزا در دفتر نمی گیرد‬ ‫وافوم در مجن ی دردی کشم در مخفنی‬ ‫بنگر این شوخی که چون با خنه ننعت میکنم‬ ‫مفاهیم سبک ‪۸۱‬‬ ‫وافظ بارها عالقه خود را به خضاد و پارادوک با واژه معمای نشان داده است‪ :‬هر شبنمی در این ره ند بخر اخشین است‬ ‫اوال چگونه شبنم بخر است و ً‬ ‫ثانیا چگونه بخر اخشین استآ!‬ ‫دردا که این معما شر و بیان ندارد معمای این پارادوک است که ً‬ ‫چی ت این سقا بنند ساده ب یار نقش‬ ‫زین معما هیچ دانا در جهان اگاه نی ت‬ ‫که معما اپارادوک این است که چ ور هم این سقا ساده ابی نقش) است و هم پر نقش آ‬ ‫در برخی از ابیات هم عالقه خود را به این گونه خضادها با ان الوات دیگری نشان داده است‬ ‫از خالف امد عادت ب نب کام که من‬ ‫ک ب جمعیت از ان زعا پریشان کردم‬ ‫وا اگر بتواهیم این متتصخ خخه را با عصخ خخر و اجتماا و روان و منش شخ خخاعر مربوف کنیمی باید اوضخ خخاا اجتماعی قرن هشخ خختم ایران را مورد م اععه قرار‬ ‫دهیم دوره ریا و خواهر و نفاا و بی نومی هر از چندگاهی ش خ خ خ خخاهی از دروازه یخخی می رفته و ش خ خ خ خخاهی از دروازه دیگر می امده اس خ خ خ خخت‪.‬در چنین عص خ خ خ خخر‬ ‫خض خخادهاس خخت که ش خخاعر می باید در ابهام زندگی کند و با ایهام اچند معنائی) س خختن گوید او در عص خخری اس خخت که پادش خخاهی که ندای هات اعرا میداد‬ ‫گوش به منادی وی عنی اعفال کرده است‪.‬او در جامعه یخخی زندگی میکند که گربه عابده نماز می خواند‪.‬‬ ‫شخخعر وافظ ائینه خمام نمای این خضخخادهای همه جانبه روزگار اوسخخت‪«.‬رندیی وافظ به سخخالمت زی خختن در چنین جامعه یخخی اسخخت و رندی او گاهی‬ ‫در اعما همین متتصه سبکی اوست‬ ‫طمع خام بین که قصه فاش همچو وافظ به رتم مدعیان‬ ‫از رقیبان نهفتنم هوس است شعر رندانه ‪ ۱۰‬گخفتنم هوس است‬ ‫هجو در یک س‬ ‫مد و در یک س‬ ‫دروغ در یک س‬ ‫بعني بسان مفاهیم متضاد در الیه های متعدد کالم در یک س راست و در یک س‬ ‫اوترام و در یک س ستره و طنز‬ ‫زاهد از رندی وافظ نکند فهم چه شد‬ ‫دیو بگریزد از ان قوم که قران خوانند‬ ‫‪ ۸۲‬کنیات سبک شناسی‬ ‫به این معنی که شخخی ان از ک خخانی که قران میتوانند فرار میکند‪.‬اما رندی او این اسخخت که میگوید زاهد دیو و وافظ قران خوان اسخخت و باز رندی او‬ ‫این اسخخت که می خواهد بگوید کار به جایخخی رسخخیده اسخخت که وتی شخخی ان هم از این قوم قران خوان ازاهد فراری اسخخت و باز رندی او این اسخخت که‬ ‫وافظ چنین ورفی نزده است بنکه به عنوان یک شاعر بدون قصد خانی مصراعی از سعدی را خضمین کرده است‪.‬‬ ‫دیو بگریزد از ان قوم که قران خوانند و ادمیزاده نگهدار که قران ببرد‬ ‫سعدی‬ ‫پ ایهام که برخی ان را اسخخنوب خاص وافظ شخخمرده اندی وقتی در وافظ اهمیت سخخبکی دارد که در خدمت ایجاد اینگونه سخخاختهای متضخخاد باشخخد‪.‬‬ ‫به عبارت دیگر مهمترین شخخیوه و به قو فرنگیان اسخختراخسی وافظ برای بیان مفاهیم و خصخخاویر پارادوک خخی ایهام اسخخت ایهام در کنمه ایهام در عبارت‬ ‫ایهام در جمنه ایهام در بیت و ایهام در کل شخخعر همین مفاهیم پارادوک خخی و متضخخاد اسخخت که در شخخعر او به طنز یکی دیگر از متتصخخات شخخعری او)‬ ‫منجر می شود‪.‬‬ ‫بدین خرخیب دیگر متتصخ خخات شخ خخعر وافظ از قبیل ارخباطهای متعدد بین همه اجزاک کالمی وضخ خخور کنمه با خمام معانی در شخ خخعر ایهام) و جناس خامی‬ ‫معموال متض خخاد اس خخت وا ان این ابزار ً‬ ‫مثال ایهام در دیگران هدفمند نی خخت و‬ ‫ً‬ ‫تاعبا در جهت خخقه همین س خخاختارهای چندگونه و‬‫طنز و تیره همه ً‬ ‫در جهت خخقه امر دیگری به کار نرفته است‪.‬به نمونه هایخخی از ایهام و جناس خام اشاره میشود‬ ‫طریه کام بتشی چی ت خرک کام خود کردن‬ ‫کاله سروری ان است کز این خرک بردوزی خرک هم به معنی خرک کردن است و هم ق عاخی از پارچه یا نمد که با ان کاله درویشان را می ساختند‪.‬‬ ‫ب ن معامنه یخخی وین د شک ته بتر‬ ‫که با شک تگی ارزد به ند هزار درست درست هم ضد شک ته است و هم به معنی زر م کوک دی گنه یخخی ز طره اش کردم و از سر ف وس‬ ‫گخفت که این سیاه کج گوش به من نمی کند سیاه هم تالم زنگی است و هم رنگ زعا‪.‬‬ ‫مفاهیم سبک ‪۸۳‬‬ ‫فض خخالی قدیم به س خخبب ممارس خخت در متون به ش خخعر برخی از ش خخاعران معروف ن خخفاخی داده اند که همین طور دهان به دهان گش خخته و امروزه گوینده‬ ‫نت ختین انها معنوم نی خت‪.‬همه این نخفات درسخت و وانخل خجربه های سخبک شخناسخانه اسخت‪ً.‬‬ ‫مثال وافظ را ع خان اعغیب خوانده اند با دیوان او‬ ‫میتوان فا گرفت و از اینده باخبر ش خخد‪.‬این خان خخیت در دیوان او به س خخبب همان س خخاختهای چندگانه وان خخل از ابهام اس خخت‪.‬خواننده معنای مورد‬ ‫انتوار خود را استنباف میکند شعر سعدی را سهل و ممتنع خوانده اند‪.‬خاقانی را شاعر نب و منوچهری را شاعر شب عقب داده اند‪.‬‬ ‫یکی از ش خ خ خ خخاعران ب خ خ خ خخیار معروف نزد ادبای عرب و عجم متنبی بود که او را خالا اعمعانی میتواندند‪.‬من میکوش خ خ خ خخم به اجما این عقب را به عخام‬ ‫سبکی خشری کنم‬ ‫متنبی از امور عخادی و پیش پخا افتخاده معخانی بننخد میخافرینخدی معخانی یخخی کخه بخه هیچ وجخه خواننخده انتوخار نخدارد و در بخادی امر نمیتوانخد وخدس بزنخد‪.‬از‬ ‫معموال با اتراا همراه است در جهت استدال استفاده میکند‪.‬‬ ‫ً‬ ‫این معانی تریب که‬ ‫این م خخاعه باعث ش خخده اس خخت که کخثیری از ابیات او به ن خخورت امثا س خخائره دراید چنان که ن خخاوب بن عباد در همان زمان متنبی ابیاخی از او را که‬ ‫واوی این نفت بود در رساعه یخخی گرد اورد‪.‬‬ ‫اینک چند بیت او که این متتصه سبکی معنی افرینی را نشان میدهد نقل‬ ‫می شود‬ ‫فه االنام وانت منهم‬ ‫َ َ‬ ‫ف ِإن خ ِ‬ ‫َف ِإ َّن ْاع ِم َك َب ُ‬ ‫عض َد ِم اعغزا‬ ‫دیوان ‪۱۱‬ی جز اعثاعثی ص ‪۱۵۱‬‬ ‫اگر خو از مردم برخری و وا ان که جزو انانی خعجبی ندارد همانا مشک هم از خون تزا است اما از خون واالخرست‬ ‫اعفضاک ِب َج ِسش ِه‬ ‫ُ‬ ‫ِم ْن ُكل َم ْن َ‬ ‫ضاا‬ ‫ِ‬ ‫َو َّتى َث َوى فخ َو ُاه عخد ض ْس ُه‬ ‫َ‬ ‫ٌ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫دیوان جز اعثاعثی ص ‪۷۵‬‬ ‫کجا ه ختند خ خروان نیرومندی که اندوختند گنج ها را نه انان ماندند و نه گنج ها از این قبیل اسخت ک خی که وسخعت بیابان بر عشخکر او خنگ امدی‬ ‫پ فرا گرفت‬ ‫او را قبر خنگی‪.‬‬ ‫اذا رابت نسوب اعنسث بارزة‬ ‫فال َخ ُو ُّن َّن َا َّن اعنسث ببت م‬ ‫امثا ‪۱۲‬ی ص ‪۵۰‬‬ ‫هنگامی که میبینی دندانهای شیر اشکار است گمان مبر که شیر می خندد‪.‬‬ ‫‪ ۸۴‬کنیات سبک شناسی‬ ‫ما كل ما بتمنى اعمرک بدركه‬ ‫خجرى اعربا بما ال خشتهي اع فن‬ ‫امثا ی ص ‪۸۲‬‬ ‫این طور نی ت که هر چه را که ان ان ارزو کند بدان دست یابد چنان که گاهی بادها در جهتی میوزند که دعتواه کشتی ها نی ت‪.‬‬ ‫)‪Literary style‬ا سبک ادبی‬ ‫ً‬ ‫چنان که قبال اشاره شد همین که از سبک شناسی ادبی ‪Literary stylistics ۱۳‬‬ ‫سختن به میان می اوریم خواه ناخواه این بخث پیش می اید که ادبیات چی خت و به چه اثاری اثار ادبی اطالا میشخودآ سخبا مشخکنی اسخت‪.‬بخث‬ ‫در باب ماهیت ادبیات و مش خختص خخات ان موض خخوعی اس خخت که در چند نوام از نوام های ادبی م ر اس خخت و عالوه بر س خخبک ش خخناس خخی در نقد ادبی و‬ ‫نوریه ادبیات یا ادبیات شناسی هم مورد بخث و فخا قرار میگیرد‪.‬‬ ‫گراهخام هوف ‪ -‬یکی از نوریخه پردازان ادبیخات ‪ -‬میگویخد‪ :‬بخایخد بخخث را از اینجخا ش خ خ خ خخروا کنیم کخه ادبیخات چی خ خ خ خختآ امخا بخه خوبی میخدانیم کخه ادبیخات‬ ‫چی تی ادبیات اینیادی همنتی جنگ و نن و امثا این هاست ‪۱۴۰.۱۴‬‬ ‫اما این ظاهر سخخبا اسخخت سخخبا انخخنی این اسخخت که در این اثار چه متتصخخاخی اسخخت که باعث میشخخود خا به انها اثر ادبی اطالا کنیمآ امروزه برخی‬ ‫از سخخبک شخخناسخخانی وظیفه سخخبک شخخناسخخی را فقو خا این ود میدانند که خعیین کند ایا فالن اثر انخ ًخال اثر ادبی ه خخت یا خیرآ ً‬ ‫مثال ایا میتوان اخالا‬ ‫کامال ادبی مخ وب کردآ بدین خرخیب شناخت ماهیت و متتصات اساسی ادبیات در سبک شناسی امری ضروری‬ ‫نانریی یا «خاریم بنعمی را اثری ً‬ ‫اسخخت و باید در این مورد وداقل شخخناختی کنی داشخخت‪.‬ما در این بتش برخی از وجوه مشخخترک و خانخخه های اثار ادبی را به اجما ذکر میکنیم این‬ ‫وجوه ممکن است در برخی از اثار ادبی قوی خر و در برخی ضعیا خر باشد اما اثر ادبی باید به هر وا مشتمل بر برخی از این مشتصات باشد‪.‬در‬ ‫این بررسخخی سخخبک ادبی را در مقابل سخخبک گخفتار عادی و نخخورت مکختوب ان یعنی نثر اعادی قرار داده ایم بدین خرخیب بین نثر ادبی و شخخعر خفاوخی‬ ‫قائل نشخخده ایم خوضخخی این که در مباوث جدید بالتی یعنی بوطیقا یا فن ادبیات جدید ا‪ )Poetics‬بین شخخعر و نثر خالا ادبی فرقی نی خخت و هر‬ ‫دو از یک مقوعه مخ خ خخوب میش خ خخوند‪.‬هر دو دارای نوام و ش خ خخکل و بافت من خ خخجمی ه خ خختندی منتها درجه ان خ خخجام و نوم و بافت با س خ خخازمان یافتگی‬ ‫ا‪ )organization‬و موسیقیایخخی بودن در‬ ‫شعر قوی خر از نثر ادبی است‪.‬‬ ‫مفاهیم سبک‬ ‫با این همه باید خوجه داشت که به قو نوی ندگان کختاب ‪theory of literature‬‬ ‫کوش خ خخش برای یافتن قوانین کنی در ادبیات همواره قرین ش خ خخک خ خخت بوده اس خ خخت‪.‬در م خ خخائنی هم که ما در اینجا ذکر میکنیم و گاهی چند م نب در‬ ‫وقیقت چند بیان از یک م نب واود ه خ خختند یا مکمل همند گاهی باید ادبیات ارمانی یا مخض ‪ pure poetry‬را در مقابل نثر ب خ خخسو بخث در‬ ‫ً‬ ‫معموال از شخ خخعر سخ خختن گخفته ایم مراد ما فقو شخ خخعر نی خ خخت که کل ادبیات اسخ خخت‪.‬اطالا شخ خخعر به ادبیات در این گونه‬ ‫نور گرفت‪.‬در این فرقها اگر‬ ‫معموال جزک باید مهم خرین بتش کل باشد‪.‬‬ ‫ً‬ ‫موارد از مقوعه مجاز به عالقه جزک و کل است که‬ ‫نورخروپ فرای ادبیات ش خخناس نامبردار معان خخر میگوید ش خخعر عاعم ن خخغیر ادبیات ‪ Microcosm of all Literature‬اس خخت به این معنی که و‬ ‫فیه ان وى اععاعم اال كبر‬ ‫‪ - ۱‬وظسفه اننی زبان عادی و روزمره خفهیم و خفاهم است وا ان که وظیفه اننی و اوعیه زبان ادبی خفهیم و خفاهم نی ت از این رو انتقا پیام در‬ ‫ً‬ ‫معموال تیر عادی و تیر م خختقیم اسخخت و دریافت پیام به اسخخانی نخخورت نمی گیرد‪.‬شخخاعر به جای ان که بگوید سخخخر وقتی که افتاب درامد‬ ‫زبان ادبی‬ ‫میگوید‪« :‬سخر چون خ رو خاور عنم بر کوه اران زد اوافظ) یا به جای ان که بگوید موهای خود را بر چهره‬ ‫پریشان کرد و گری ت میگوید‬ ‫ز سنبل کرد بر گل مشک بیزی‬ ‫ز نرگ بر سمن سیماب ریزی‬ ‫نوامی‬ ‫ً‬ ‫معموال پارازیت‬ ‫ختقیما از ش خ خخاعر یا فرس خ خختنده ا‪ )Encoder‬به خواننده یا گیرنده ا‪ )Decoder‬برس خ خخد‬ ‫پ در جریان انتقا پیام که قاعده باید م خ خ ً‬ ‫ً‬ ‫امثال استعاره و خشبیه و کنایه و ننایع ادبی‪ )...‬وجود دارد‪.‬‬ ‫به عبارت دیگر میتوان گخفت که زبان ادبی جز ظاهر اعفام شباهتی به زبان عادی ندارد‪.‬‬ ‫‪ - ۲‬همان طور که در کختاب معانی ‪ ۱۴‬خوض خ خ خخی داده ام به نور ای ا‪.‬ریچاردز ما دو نوا زبان داریم زبان او خ خ خخاس خ خ خخی یا درونی یا انش خ خ خخائی یا عاطفی‬ ‫ا‪ )Eomtive Language‬و زبان عاطفی زبان ادبیات اس خ خ خ خخت و با ان او خ خ خ خخاس خ خ خ خخات و عواطا را منتقل میکنند یا بیان میدارند زبان عنم زبان‬ ‫ارجاعی است که به امری و معنائی در جهان بیرون اشاره میکند و ارجاا میدهد‪.‬این زبان خبری است و قابل ندا و ک ب است‬ ‫زبان اشاره یخخی یا اطالعاخی اخبری) یا بیرونی یا ارجاعی ا‪.)Referential Language‬‬ ‫کنیات سبک شناسی‬ ‫وا ان که زبان عاطفی انشخخائی اسخخت و قابل نخخدا و ک ب نی خخت‪.‬زبان عاطفی مبثر اسخخت و در دعها نفوذ میکند وا ان که زبان ارجاعی دانشخخی‬ ‫است و با عقل ما سروکار دارد‪.‬‬ ‫‪ - ۳‬در زبان عادی و نیز عنمی به جهت این که خفهیم و خفاهم به روشخنی و درسختی نخورت گیرد هر دا فقو به یک مدعو دالعت می کند ‪.۱۶‬وا‬ ‫ان که در زبان ادبی همه یا خعدادی از مدعوالت یک دا وضور دارند‪.‬در عنم بدیع از این متتصه خخت عنوان ایهام به و هم افکندن واژه خواننده‬ ‫را که کدام یک از معانی ان مورد نور اسخت سختن رفته اسخت‪ً.‬‬ ‫مثال در این مصخراا وافظ ای بی خبر ز ع ت شخرب مدام ماه مدام هم به معنی همواره‬ ‫اسخ خخت و هم به معنی شخ خراب همین خانخ خخیت چندگونگی معنائی واژگان اسخ خخت که به سخ خخبک ادبی وجهه بی می دهد که در هنرهای دیگر ً‬ ‫مثال نقاش خخی‬ ‫نی خخت پیکاس خخو میگوید ارزو دارم ش خخیک یخخی نقش کنم که هم خفاش باش خخد و هم در عین وا قوطی کبریت ‪ ۱۷‬اما این ارزویخخی اس خخت که در نقاش خخی‬ ‫متخقه نمی شخ خخود وا ان که این دوگانه با چندگانه پردازی یکی از عادی خرین شخ خخیوه های مرسخ خخوم در ادبیات اسخ خخت‪.‬چنان که «العهی در این بیت‬ ‫وافظ‪:‬‬ ‫هر کو نگاشت مهر وز خوبی گنی نچید‬ ‫در رهگ ار باد نگهبان العه بود‬ ‫هم گل است و هم چراغ‬ ‫‪ - ۴‬در زبان عادی بیشخ خ خختر از معانی قاموسخ خ خخی و اوعیه عغات ا‪ )Denotation‬اسخ خ خختفاده می شخ خ خخودی وا ان که در زبان ادبی مدار بر معانی مجازی‬ ‫عغات اس خختی یعنی بیش خختر از معانی ثانوی و عاطفی و فراقاموس خخی عغات ا‪ )Connotation‬اس خختفاده می ش خخود و وتی گاهی نوی خخنده معنایخخی ً‬ ‫کامال‬ ‫شتصی و خصونی ا‪ )Evocation‬از عغتی خاص در ذهن دارد که خواننده را به اسانی بدان راه نی ت‪.‬‬ ‫ژان پل سخخارخر در این باره در کختاب ادبیات چی خخت واژه فنوران ا‪ )Florence‬را مثا می زند که در معنای معروف خود نام شخخهری اسخخت اما می‬ ‫خواند گل را نیز به ذهن متبادر کند زیرا ریشخ خخه ان فنورا نام اعهه گنهاسخ خخت و فنور در زبانهای اروپائی به معنی گل اسخ خخت و نیز میتواند شخ خوی را فرایاد‬ ‫ارد زیرا هجای او ان فنور شخخبیه به فنوو ‪ Fleuve‬به معنی شخخو اسخخت و نیز میتواند طال را به ذهن متداعی کند زیرا) هجای وسخخو ان ‪ or‬به معنی‬ ‫طالسخخت و نیز یاداور شخخرمگینی و اراسخختگی اسخخت زیرا هجای اخر ان ران با دسخخان ‪ Decence‬به معنی عفت و ازرم شخخباهت نخخوری دارد و با ان‬ ‫قافیه میشود هم چنین فنوران در زبانهای اروپایخخی اسم زنان است‪.‬اما از‬ ‫مفاهیم سبک ‪۸۷۵‬‬ ‫همه اینها گ شخخته فنوران ممکن اسخخت در ارخباف با خاطره و واقعه یخخی برای ک خخی معنائی ً‬ ‫کامال شخختصخخی داشخخته باشخخد چنان که فین خخوف مزبور در‬ ‫این باب می نوی د‪:‬‬ ‫برای من فنوران عالوه بر اینها زنی اس خ خخت یک زن بازیگر امریکایخخی که در فینم های ن خ خخامت دوران طفوعیت من بازی میکرد و من از او هیچ به یاد‬ ‫ندارم جز این که بنند بود مانند دستکشهای بنند سفیدی که در بعضی رقصها به دست میکنند و همیشه کمی خ ته بود و همیشه عفیا و پاکدامن‬ ‫بود و همیشه شوهردار و همیشه قدر ناشناخته بود و من او را دوست میداشتم و نام او فنوران بوده ‪.۱۸‬‬ ‫در فارسخ خخی میتوان شخ خخقایه را مثا زد که اسخ خخم گنی اسخ خخت و خشخ خختاش و داغ و درد و دامنه کوه و نخ خخخرا و اوایل بهار را به ذهن متبادر میکند و هم‬ ‫میتواند اسم زنی باشد و نیز در ارخباف با العه یاداور شهید و شهادت و خون است و نیز می خواند برای ک ی متداعی خاطره خانی باشد‪.‬‬ ‫اما این که سارخر معانی یخخی را ذکر میکند که از اجزائی از فنوران به ذهن متبادر می شود در ادبیات ما هم نمونه های متعددی دارد‬ ‫بدان کمر نرسد دست هر گدا وافظ‬ ‫خزانه یخخی به کخا اور زگنج قارون بیش‬ ‫بین «کمی کمر و بیش ایهام خضاد است‪.‬‬ ‫وافظ‬ ‫مزرا سبز فنک دیدم و داس مه نو‬ ‫یادم از کشته خویش امد و هنگام درو وافظ‬ ‫خویش «خیش را هم به ذهن متبادر میکند‪.‬‬ ‫دست طمع چو پیش ک ان میکنی دراز‬ ‫پل ب ته ای که بگ ری از ابروی خویش نائب‬ ‫ابرو «ابی را به ذهن می اورد که با پل خناسب دارد‪.‬‬ ‫‪ - ۵‬در زبان عادی دا اهمیتی ندارد بنکه مدعو ان مهم اسخ خخت‪.‬از این رو وقتی که میتواهیم سخ خختنان ک خ خخی را برای دیگری نقل کنیم مفاد ان را با‬ ‫عغات و عبارات خود بیان میکنیم وا ان که در س خخبک ادبی دا یعنی عفظ وائز كما اهمیت اس خخت و وتی گاهی متص خخون خ ًخا وقتی که در برگیرنده‬ ‫نخخنعتی باشخخد اهمیت ان از مدعو امعنا) هم بیشخختر اسخخت‪.‬از این رو برخالف سخخبکهای دیگر «نقل به معنی در ادبیات مرسخخوم نی خخت بنکه نقل به‬ ‫عین عبارات م ر است‪.‬ستنان بزرگان را‬ ‫‪ ۸۸‬کنیات سبک شناسی‬ ‫وفظ میکنیم و ناخوداگاه میکوش خخیم عین نوش خخته با ش خخعر را روایت کنیمی چون بدین خرخیب به دا یعنی عفظ که کما اهمیت را دارد اس خخیب نمی‬ ‫زنیم و هم چیزی از معنا را که در ادبیات فقو معنی واژه ها نی ت بنکه موسیقی و ننعت و عخن‪....‬هم ه ت از دست نتواهیم داد‪.‬‬ ‫در مقام خش خخبیه میتوان گخفت که اعفام در زبان عادی وکم ش خخیش خخه یخخی را دارند جهت انتقا نور امعنی)ی اما در زبان ادبی خود این ش خخیش خخه نقش و‬ ‫نگاردار و هنری و قابل خامل است و خوجه را جنب میکند‪.‬‬ ‫‪ -۶‬در ادبیات کیفیت و چگونگی بیان ‪ How it is said‬از خود م نب ‪What‬‬ ‫‪.‬مهم خر است ‪?is said‬ا‬ ‫خمام داستان خ رو و شیرین چیزی نی ت جز عشه خ رو به شیرین و ماجرای او با رقیبش فرهاد و سرانجام ازدوا خ رو و شیرینی اما هربار که‬ ‫ان را می خوانیم از کیفیت واالی بیان داسخ خ خختان ترا در ع ت میشخ خ خخویم‪.‬تز فارسخ خ خخی به عخام م نب چی خ خ خختآ داسخ خ خختان فراا و جفا و انچه باعث‬ ‫میش خخود که این م اعب از پیش دان خخته را هزاران بار از وفظ زمزمه کنیم چگونگی بیان اس خخت‪.‬به قو هوف ادبیات عرض خخه کننده وقایقی اس خخت که‬ ‫کم و بیش از قبل دان ته شده است ‪.۱۹‬‬ ‫در بخث های فرماعی تهای روسی بخث ‪ Literariness‬یا ادبیت کالم م ر استی یعنی شیوه طر م نب که م نب را ادبی میکند نه مختوای‬ ‫ان‪.‬به عبارت دیگر در ادبیات ً‬ ‫تاعبا خوجه مع وف به شخ خ خخیوه بیان اسخ خ خخت نه موضخ خ خخوا که ممکن اسخ خ خخت وتی مبت و پیش پا افتاده باشخ خ خخد از این رو‬ ‫فرماعی ت ها نقد جامعه شناسی یا روانشناسی را قبو ندارند به نور انان موضوا در ادبیات م ر است اما جزو ادبیات نی ت‪.‬‬ ‫این سختن هر چند خا ودود زیادی درسخت اسخت اما در عمل نمی خوان موضخوا را نادیده گرفت‪.‬بین موضخوا و نخوه بیان ارخباف اسخت و موضخوعات‬ ‫عاطفی و ادبی در نخوه بیان خاثیر می گ ارند‪.‬‬ ‫این نکخته از قدیم برای مخققان ادبی شناخته بود یکی از قدیمی خرین انان یعنی ارس و میگوید عومت شاعر در این است که انل خقنید و مخاکات‬ ‫را اسخ خ خختادانه نشخ خ خخان دهد یعنی موضخ خ خخوعی را که میتواهد مخاکات کند خوب بیان کند وعی خود موضخ خ خخوا اهمیتی ندارد ‪ ۲۰‬و یکی از جدیدخرین انان‬ ‫یعنی یا کوب ون میگوید در ‪.‬است ‪ Message‬مهم خر از پیام ‪ code‬شعر کد‬ ‫چنان که اشاره کرده ام در این م نب جای چون و چراست‪.‬ژان پل سارخر به‬ ‫مفاهیم سبک ‪۸۹‬‬ ‫طنز مینوی خ خخد‪ :‬ما وص خ خخل کالم ان که باید دان خ خخت درباره چه موض خ خخوعی می خواهیم بنوی خ خخیم درباره پروانگان یا درباره وض خ خخع یهودآ و چون ان را‬ ‫دان خختیم باید خصخخمیم بگیریم که چگونه بنوی خخیم تاعب اوقات این دو انتتاب امری واود اسخختی اما در مورد نوی خخندگان بزرگ هرگز امر دوم بر امر‬ ‫او مقدم نمی شخود‪.‬می دانم که ژیرود و یکی از بزرگخترین نمایشخنامه نوی خان نیمه او این قرن میگخفت‪ :‬خنها م خاعه یافتن سخبک اسختی اندیشخه از‬ ‫پ میاید اما خ ا میگخفت او کرد و اندیشه نیامد! ‪۲۱‬‬ ‫فرماعی خت ها در شخیوه هایخخی که بیان را ادبی میکند بخث هایخخی دارند یکی از انها انخ ال «اشخنازدانی اسخت که باعث میشخود در دریافت اخوماخیک‬ ‫و بی خامل خواننده از متن وقفه ایجاد شود‪.‬‬ ‫‪ -‬در سبک ادبی کنمات به عخام موسیقی عفوی و موسیقی معنوی یعنی خناسبات و ارخباطات معنائی گوناگون ً‬ ‫دقیقا به هم مربوطند و در یک شبکه‬ ‫من جم هنری قرار گرفته اند‪.‬زبان به نورت یک بافت هنری درامده است و کنمات با رشته های متعدد به هم خنیده و بافته شده اند ‪.‬به طوری که‬ ‫به زومت می خوان جای کنمه یا عبارخی را خغییر داد و یا ان را با کنمه یا عبارت دیگری خعویض کرد‪.‬‬ ‫ً‬ ‫معموال به جای گخفتن و روایت به نمایش و نقاشخی میپردازد‪.‬فردوسخی به جای این‬ ‫‪ -‬زبان ادبی خصخویری ا‪ Figurative Language‬اسخت یعنی‬ ‫که بگوید رستم کمان را خا انتها کشید چنین پرده های بدیعی نقش میزند که باید انها را در چشم ذهن مج م کرد خا معنی شعر را دریافت‬ ‫چو سوفارش امد به پهنای گوش چو بوسید پیکان سرانگشت اوی‬ ‫ز چرم گوزنان برامد خروش گ ر کرد از مهره پشت اوی ‪۲۳‬‬ ‫از ابزارهای مهم نقاشی و نمایش در شعر خشبیه و استعاره است‪.‬‬ ‫در کختب بالتی کهن ما از قو جاوظ نقل کرده اند که انما اعشخخعر نخخباتة وضخخرب من اعتصخخوبر ‪ ۲۲‬یعنی همانا شخخعر ریتته گری و نوعی از نقاشخخی یا‬ ‫پیکرنگاری است‪.‬‬ ‫معموال در ان هنجارهای عادی زبان رعایت نمیشخخود‪.‬در‬ ‫ً‬ ‫‪ - ۹‬زبان ادبی دارای سخخاختهای تیر متعارف و انخرافی ا‪ )Deviant structure‬اسخخت و‬ ‫زبان خالا ادبی مکر ًرا به جمالخی بر می خوریم که از نور س خ خخاخت و معنی و اس خ خختعما واژه ها م خ خخبوا به س خ خخابقه نی خ خختند و خوجه را به خود جنب‬ ‫میکنند‬ ‫شعر خونبار من ای دوست بدان یاررسان اوافظ)ی گوشم شنید قصه ایمان و‬ ‫بدین سبب زبان ادبی ما را به مکث و خامل و خخ ین و شگخفتی وا می دارد‬ ‫م ت شد اموعوی)‬ ‫‪ ۹۰‬کنیات سبک شناسی‬ ‫وا ان که در گخفتار و نوشتار عادی به زبان خوجهی نداریم و بر ظاهر عبارات و واژه ها مکث نمیکنیم‬ ‫‪ - ۱۰‬در سخبک ادبی فرقی بین جاندار و بی جان نی خت‪.‬بر طبه خفکر جادویخخی و اسخاطیری بشخر کهن همه چیز دارای روان متصخوص به خود اسخت‬ ‫و گوئی شخاعر هنوز میرا خوار بشخر بدوی اسخت‪.‬از این رو در ادبیات میتوان بی جانی را منادا قرار داد و با او سختن گخفت و یا از زبان تیر جانداری‬ ‫ستن ها شنید‬ ‫ای دیو سپید پای دربند‬ ‫ای گنبد گیتی ای دماوندا‬ ‫منک اعشعراک بهار‬ ‫مباوث اسناد مجازی استعارة م نسه ختیینیه و خشتیا در عنم

Use Quizgecko on...
Browser
Browser