باهم بیندیشیم (1) طرح پرسش محور PDF

Document Details

Uploaded by Deleted User

جمعی از نویسندگان

Tags

اندیشه اسلامی پرسش های دانشجویی ایمان معارف اسلامی

Summary

این سند شامل پرسش و پاسخ هایی در مورد اندیشه اسلامی است که به صورت پرسش محور تنظیم شده است. این پرسش ها و پاسخ ها برای دانشجویان مقطع کارشناسی طراحی شده اند و سعی شده است شیوه نگارش جوان پسند باشد.

Full Transcript

‫ݧ ݧ ݒݩݩ‬ ‫س‬ ‫ى‬‫ݔ‬ ‫ݬ‬ ‫ݩ‬ ‫طرح پرسش محور‬ ‫ݬ ݪ ݬݬݔى ݤم(‪)۱‬‬ ‫ ݠهم ب ی ݩݐ‬ ‫دݣ ݤ‬ ‫بݣ ݣاݣ ݤ ݡں ݣ ݣ‬ ‫ن‬ ‫تشار‬‫سخه ان‬ ‫ی‬‫در فضا‬...

‫ݧ ݧ ݒݩݩ‬ ‫س‬ ‫ى‬‫ݔ‬ ‫ݬ‬ ‫ݩ‬ ‫طرح پرسش محور‬ ‫ݬ ݪ ݬݬݔى ݤم(‪)۱‬‬ ‫ ݠهم ب ی ݩݐ‬ ‫دݣ ݤ‬ ‫بݣ ݣاݣ ݤ ݡں ݣ ݣ‬ ‫ن‬ ‫تشار‬‫سخه ان‬ ‫ی‬‫در فضا‬ ‫مجازی‬ ‫ن ش س‬ ‫ا د ی ه ا المی (‪)۱‬‬ ‫مدیریت امور دروس معارف‬ ‫شماره‪402/8/9295 :‬‬ ‫تاریخ‪1402/09/27 :‬‬ ‫شناسۀ درسنامه‬ ‫(تأییدیۀ متن درسی معارف اسالمی)‬ ‫در راستای بهبود محتوا و سامان بخشی به دروس معارف اسالمی دانشگاه‪ ،‬بدینوسیله «شناسۀ درسنامه» کتاب‬ ‫«باهم بیندیشیم ‪( 1‬طرح پرسش‌محور)» برای تدریس در مقطع کارشناسی صادر می‌شود‪.‬‬ ‫کد شناسه‪126:‬‬ ‫ٔ‬ ‫مولف‪ :‬جمعی از نویسندگان‬ ‫نام کتاب‪ :‬باهم بیندیشیم‪( 1‬طرح پرسش‌محور)‬ ‫تعداد واحد‪:‬‬ ‫گرایش‪:‬‬ ‫دانشگاه‌های قابل تدریس‪:‬‬ ‫‪ ۲‬واحد‬ ‫مبانی نظری‬ ‫دانشگاه‌های سراسر کشور‬ ‫از خداوند منان برای مؤلفان محترم‪ ،‬توفیق مضاعف در عرصۀ جهاد تبیین طلب می‌کنیم‪.‬‬ ‫مدیریت امور دروس معارف اسالمی‬ ‫طرح پرسش‌محور‌‬ ‫باهم بیندیشیم(‪)۱‬‬ ‫(درس اندیشه اسالمی(‪))۱‬‬ ‫ گروه تدوین ‬ ‫ مسلم زمانیان‪ ،‬عبداهلل محمدی پارسا ‬ ‫ سرویراستار‪ :‬عباس محمدی کلهر ویراستار‪ :‬دکتر اسماعیل امینی ‬ ‫ صفحه‌آرا‪ :‬محمدصادق صالحی قیمت‪ 95000 :‬تومان ‬ ‫ معاونت آموزشی استادان و دروس معارف اسالمی ‬ ‫ مدیریت امور دروس معارف اسالمی ‬ ‫‡فهرست‬ ‫بخش اول‬ ‫انسان و ایمان‬ ‫◦‬ ‫‪11‬‬ ‫‪.1 13‬چرا ایمان؟ مؤمنان چه چیزی دارند که دیگران ندارند؟‬ ‫‪.2 17‬رابطه ایمان با عمل چگونه است؟ آیا می‌شود بدون عمل‪ ،‬دل پاک‬ ‫و ایمانی قوی داشت؟‬ ‫‪.3 22‬خدایا چرا ما انسان‌ها را محدود می‌کنی؟ خدایا چرا تمایالتی را که‬ ‫خودت در انسان آفریدی آزاد نمی‌گذاری؟‬ ‫‪.4 25‬اگــر خــدا را قبول داشــتــه باشیم ولــی دیــن خاصی نداشته باشیم‬ ‫راحت‌تر نیست؟‬ ‫‪.5 27‬با این همه تفسیر و برداشت که از دین هست‪ ،‬من چطوری دین‬ ‫داشته باشم؟‬ ‫‪.6 30‬عالم غیب را که ندیدیم چطور ثابت کنیم؟‬ ‫بخش دوم‬ ‫خدا و صفات خدا‬ ‫◦‬ ‫‪35‬‬ ‫‪.7 37‬خدایا تو ما را آفریدی یا ما به خاطر ترس از بالها تو را آفریدیم؟‬ ‫‪.8 41‬داروین درست می‌گوید یا خدای متعال؟‬ ‫‪.9 46‬چرا خدا به علت نیازی ندارد؟ اگر خدا نیازمند آفریننده نیست‪ ،‬چرا‬ ‫نگوییم ماده نیز آفریننده الزم ندارد؟‬ ‫مگر مقدار ماده و انــرژی در جهان ثابت نیست؟ مگر انــرژی و ماده‬ ‫‪.10 49‬‬ ‫به هم تبدیل نمی‌شوند‪ ،‬پس چرا نگوییم «واجب‌الوجود» همان‬ ‫«انرژی»‌است که ابعاد مادی یعنی طول و عرض و ارتفاع ندارد؟‬ ‫نظریۀ «بیگ بنگ» چه ربطی دارد به اعتقاد به وجود خدا؟‬ ‫‪.11 52‬‬ ‫شناخت خداوند یعنی چه؟ آیا می‌توان خداوند را آنگونه که هست‪،‬‬ ‫‪.12 57‬‬ ‫شناخت؟‬ ‫چرا باید خدا را بشناسم؟ شناختن خدا چه نقشی در زندگی من‬ ‫‪.13 60‬‬ ‫دارد؟‬ ‫‪6‬‬ ‫وقتی همه چیز در دنیا مادی است‪ ،‬پس خدا چه نقشی دارد؟‬ ‫‪.14 64‬‬ ‫◦‬ ‫باهم بیندیشیم(‪)۱‬‬ ‫بخش سوم‬ ‫توحید الهی‬ ‫‪69‬‬ ‫‪.15 71‬از کجا بدانیم خدا یکی است؟‬ ‫‪.16 77‬از کجا بدانیم که توحید حقیقی چیست و چه نقشی در زندگی ما‬ ‫دارد؟‬ ‫‪.17 82‬مگر قرآن نفرموده که جز خدا کسی دیگر را صدا نزنید؟ پس توسل‬ ‫به ائمه آیــا شــرک اســت؟ اصــًا ایــن توسل به غیر از خــدا‪ ،‬فایده‌ای‬ ‫دارد؟‬ ‫بخش چهارم‬ ‫جبر و اختیار و قضا و قدر‬ ‫◦‬ ‫‪87‬‬ ‫ای خدای بی‌نیاز چرا ما را آفریدی؟‬ ‫‪.18 89‬‬ ‫ازکجا بدانیم که اختیار داریم؟‬ ‫‪.19 92‬‬ ‫اگــر خــدا مـی‌دانــد که ما چه کارهایی خواهیم کــرد‪ ،‬پس چه طوری‬ ‫‪.20 95‬‬ ‫اختیارمان دست خودمان است؟‬ ‫وقتی قضا و قدر سرنوشت‌مان را از پیش تعیین کرده‪ ،‬چه طوری ما‬ ‫‪.21 98‬‬ ‫اختیار داریم؟‬ ‫خدا یی که می‌گوید‪ :‬هر کسی را بخواهم هدایت می‌کنم و هر کسی‬ ‫‪.22 101‬‬ ‫را بخواهم گمراه می‌کنم‪ ،‬چه طوری به انسان اختیار داده و چطوری‬ ‫عدالت دارد؟‬ ‫‪.23 104‬من نمی‌خواستم به دنیا بیایم‪.‬چــرا خــدا ما را بــدون رضایت‌مان‬ ‫آفریده است؟‬ ‫‪.24 107‬خدا که می‌داند کسی کافر و جهنمی خواهد شد چرا او را می‌آفریند؟‬ ‫مگر خلقت‪ ،‬لطف خدا نیست؟ چه لطفی در خلقت کافر وجود دارد؟‬ ‫بخش پنجم‬ ‫عدل الهی‬ ‫◦‬ ‫‪111‬‬ ‫‪.25 113‬خدایی که عادل است چرا انسان‌ها را یکسان نیافریده؟ ما چرا باید‬ ‫‪7‬‬ ‫این همه رنج و سختی بکشیم؟‬ ‫‪.26 119‬وقتی کسی به خاطر تولد در خانوادۀ فقیر خالفکار می‌شود‪ ،‬آیا این با‬ ‫تسرهف‬ ‫عدالت خدا سازگار است؟‬ ‫بخش ششم‬ ‫حکمت افعال الهی‬ ‫◦‬ ‫‪123‬‬ ‫‪.27 125‬خدای بی‌نیاز‪ ،‬چه نیازی به عبادت و نماز ما دارد؟‬ ‫‪.28 131‬خدایا! چرا شیطان را آفریدی؟‬ ‫بخش هفتم‬ ‫معاد‬ ‫◦‬ ‫‪135‬‬ ‫علوم تجربی می‌گویند که همۀ فعالیت‌های فکری در مغز است‪،‬‬ ‫‪.29 137‬‬ ‫پس روح چه کاره است؟‬ ‫چرا خدا باید انسان‌ها را امتحان کند و بعد به بهشت و جهنم ببرد؟‬ ‫‪.30 142‬‬ ‫این کار چه حکمتی دارد؟‬ ‫ای خدایی که همه چیز را می‌دانی‪ ،‬چرا ما را آفریدی تا امتحان کنی؟‬ ‫‪.31 146‬‬ ‫چرا ما را بدون امتحان به بهشت و جهنم نمی‌بری؟‬ ‫تناسخ چیست؟ آیا حقیقت دارد؟‬ ‫‪.32 147‬‬ ‫عالم برزخ چه عالمی است؟ ما با چه بدنی در آنجا حاضر می‌شویم؟‬ ‫‪.33 153‬‬ ‫َ‬ ‫فلسفه وجود آن عالم چیست؟‬ ‫بخش هشتم‬ ‫قیامت‬ ‫◦‬ ‫‪159‬‬ ‫ای خدای مهربان! چرا در قرآن این همه سخن از عذاب است؟‬ ‫‪.34 161‬‬ ‫آیا این عادالنه است که گناه موقتی عذاب دائمی دارد؟‬ ‫‪.35 164‬‬ ‫آیا فقط بهشت برای مسلمانان است و تمامی غیر مسلمانان که‬ ‫‪.36 168‬‬ ‫حتی برخی انسان‌های خوبی هم هستند و خدماتی داشته‌اند به‬ ‫جهنم می‌روند؟‬ ‫چرا خداوند پاداش و جزای اعمال را در همین دنیا قرار نداده است؟‬ ‫‪.37 171‬‬ ‫‪8‬‬ ‫چرا خداوند شراب و دیگر لذت‌های حرام را مزد و پاداش بهشتیان‬ ‫‪.38 174‬‬ ‫باهم بیندیشیم(‪)۱‬‬ ‫قرار داده است؟‬ ‫مجازات و سوختن ظالم در آخرت به چه درد مظلوم می‌خورد؟‬ ‫‪.39 176‬‬ ‫آیا بهشت ابدی‪ ،‬خسته‌کننده و یک نواخت نخواهد بود؟‬ ‫‪.40 178‬‬ ‫منابع‬ ‫‪...‬‬ ‫◦‬ ‫‪181‬‬ ‫‡مقدمه‬ ‫اوست دانای بی‌همتا‬ ‫متن پیش‌رو‪ ،‬دربرگیرنده پرتکرارترین پرسش‌های دانشجویی در موضوع‬ ‫اندیشه اسالمی (‪ )1‬اســت‪.‬سعی‌مان بــرآن بــوده عــاوه بر پاسخگویی به‬ ‫ابهام‌ها و سؤال‌ها ‪ ،‬شیوۀ نگارش هم جوان‌پسند و دانشجویی باشد‪.‬‬ ‫پیش‌فرض ما این نبوده که کالس معارف باید شبهه‌‌محور اداره شود‪ ،‬اما‬ ‫باور ما این است که الگوی پرسش و پاسخ‪ ،‬تعامل‌ساز است و میان استاد‬ ‫معارف و دانشجو مفاهمه می‌سازد و الگویی است که با ایجاد مشارکت در‬ ‫تدریس یک‌طرفه و سخنرانی را کنار می‌راند و با هدایت‬ ‫ِ‬ ‫کالس‌های معارف‪،‬‬ ‫دروس معارف به آزادراه مسئله‌محوری آنها را کاربردی‌تر و ٔ‬ ‫موثرتر می‌کند‪.‬‬ ‫ادعــا نــداریــم کــه مطالب‪ ،‬کامل و بی‌عیب و نقص اســت؛ امــا تــاش شده‬ ‫پاسخ‌ها رضایت‌بخش و قانع کننده باشد‪.‬بی‌تردید غالب پاسخ‌ها امکان‬ ‫ارتقا و روزآمــدســازی دارنــد‪.‬برخی پاسخ‌ها نیازمند آمــار و داده‌هــای بیشتر‬ ‫خهــا نیازمند مـثــال و مـصــادیــق جــدیــدتــرنــد و برخی‬ ‫هستند و بــرخــی پــاسـ ‌‬ ‫َّ‬ ‫استدالل‌ها برای آنکه «حلی و نقضی» شوند به غنی‌سازی نیازمندند‪.‬بماند‬ ‫ً‬ ‫مهم دیگری بــوده که از قلم افتاده و می‌بایست اضافه‬ ‫که حتما ســؤاالت ِ‬ ‫شوند‪.‬‬ ‫صمیمانه بــه س ــوی هـمــت بـلـنــد و طـبــع کــر یــم اسـ ـت ــادان ون ـگــاه تیزبین‬ ‫دانشجویان محترم دست نیاز دراز می‌کنیم تا با ارسال یافته‌های خود‪-‬در‬ ‫چهار محور غنا بخشی داده‌ها‪ ،‬طرح مثال‌های نو‪ ،‬ارائه پاسخ‌های نقضی و‬ ‫ّ‬ ‫پرتکرار جدید‪ -‬یاریگر و همکار ما باشند تا در ویراست‬ ‫ِ‬ ‫حلی و ارسال سؤاالت‬ ‫بعدی به نام خودشان چاپ و منتشر شود‪.‬‬ ‫از گروه تدوین که با صبر و حوصله به آماده‌سازی پاسخ‌ها همت گماشتند‪،‬‬ ‫‪10‬‬ ‫صمیمانه سپاسگزاریم‪.‬‬ ‫باهم بیندیشیم(‪)۱‬‬ ‫مدیریت امور دروس معارف اسالمی‬ ‫انسان و ایمان‬ ‫بخش اول‬ ‫پرسش‪:‬‬ ‫‪1.‬چرا ایمان؟ مؤمنان چه چیزی دارند که دیگران ندارند؟‬ ‫پاسخ‪:‬‬ ‫ضرورت ایمان از جهات مختلف تبیینی و آثار آن قابل تبیین است‪ ،‬اما اگر‬ ‫در یک کالم بخواهیم به این سؤال پاسخ دهیم؛ باید گفت ضرورت ایمان به‬ ‫شناخت انسان و معنای زندگی برمی‌گردد که در قالب نکاتی بیان می‌شود‪:‬‬ ‫بــرای شناخت و بیان ضــرورت ایمان ابتدا باید انسان و معنای زندگی را‬ ‫بشناسیم‪.‬‬ ‫ نکته اول‪ :‬شناخت انسان‬ ‫آیا خطر و خسارتی باالتر از این هست؟ قرآن کریم همه انسان‌ها را در حال‬ ‫خسران و از دست دادن سرمایه می‌داند! یعنی اصل بر این است که همه‬ ‫َ ْ َ ْ نَّ ْ نْ نَ َ ُ‬ ‫سا ل ف ي ‏ خ ْسر>؛‪« 1‬قسم به عصر؛ تمام‬ ‫در خسارت هستند‪< :‬و العص ِر ِإ ال ِإ ‬ ‫انسان‌ها در خسران هستند»‪.‬‬ ‫گذشت زمان در هر حال بر باد دادن تمام هستی انسان است؛ انسانی که‬ ‫‪.1‬العصر‪1 :‬و‪.2‬‬ ‫ن ـ ـ ـ ـ ـ ـس ـ ـ ـ ـ ـ ـخـ ـ ـ ـ ـ ــه ان ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـت ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـشـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــار در فـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـض ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــای مـ ـ ـ ـ ـ ـ ــجـ ـ ـ ـ ـ ـ ــازی‬ ‫خود را به درستی نمی‌شناسد در این زندگی دنیوی‪ ،‬ارزشمندترین گوهر را‬ ‫دارد از دست می‌دهد بدون این که در ازای آن چیزی به دست آورد‪.‬از این‬ ‫جهت انسان در بحران امــروز خویشتن را گم کــرده اســت‪.‬امــام علی؟ع؟‬ ‫می‌فرمایند‪« :‬در شگفتم از کسی که گمشده خود را می‌جوید‪ ،‬اما خویشتن را‬ ‫گم کرده و آن را نمی‌جوید!»‪1.‬‬ ‫به راستی عجیب است؛ انسانی که برای دوختن یک لباس به دنبال خیاط‬ ‫‪14‬‬ ‫ماهری مـی‌گــردد و ایــن پارچه را به هر کسی نمی‌سپارد‪ ،‬انسانی که سر و‬ ‫باهم بیندیشیم(‪)۱‬‬ ‫صــورت و چهره خود را بــرای اصــاح به هر کسی نمی‌سپارد‪ ،‬چطور در مورد‬ ‫سپردن اصل وجود خویشتن به دیگران دغدغه‌مند نباشد و آن را به هر‬ ‫کسی یا هر مکتبی بسپارد؟ انسانی که حتی اگر حیوان و یا گیاهی بخرد در‬ ‫گام اول در مورد آن مطالعه و تحقیق می‌کند که چگونه باید از آن نگهداری‬ ‫کند‪ ،‬چه چیزی برای آن ضرر دارد‪ ،‬و چه چیزی ضرورت دارد‪ ،‬اما اهمیتی برای‬ ‫این شناخت خویشتن قائل نیست و در آن اندیشه نمی‌کند!‬ ‫حقیقت انسان‪ ،‬ساده‌تر از این امور است؟ آگاهی از اصالح سر و صورت و‬ ‫ِ‬ ‫آیا‬ ‫دوخت لباس دشوارتر از شناخت انسان است؟ این چه تصور باطلی است!‬ ‫ً‬ ‫یقینا انسان با تمام ابعادش پیچیده‌ترین موجود جهان است‪.‬پس چرا‬ ‫جدی گرفته نمی‌شود؟‬ ‫انسان برای سالمت جسمی‪ ،‬از رفتاری که درستی یا نادرستی آن را نمی‌داند‬ ‫‌پرهیز می‌کند‪ ،‬چرا که هر عملی بدون شناخت ممکن است خطراتی برای‬ ‫انسان داشته باشد و به ضرر او تمام شود‪.‬چطور می‌شود در اصل خویشتن‬ ‫و مسیر باورها و تعالیم‪ ،‬خود را به هر مکتب و تفکری سپرد؟ هر عملی که‬ ‫بــدون شناخت انسان و حقیقت او انجام گیرد‪ ،‬ممکن اســت درســت در‬ ‫َ َ َ َّ ْ َ َ ُ‬ ‫ُ َ َّ‬ ‫«ع ِج ْب ُت ِ َمِل ْن َي ْنش ُد ضال َت ُه َو ق ْد أضل َنف َس ُه فاَل َي ْطل ُ َهُبا»؛ آمدی‪ ،‬غررالحکم‪ ،‬ص‪.460‬‬ ‫‪َ.1‬‬ ‫ن ـ ـ ـ ـ ـ ـس ـ ـ ـ ـ ـ ـخـ ـ ـ ـ ـ ــه ان ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـت ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـشـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــار در فـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـض ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــای مـ ـ ـ ـ ـ ـ ــجـ ـ ـ ـ ـ ـ ــازی‬ ‫مقابل مصلحت او باشد‪.‬همان طور که امام علی؟ع؟ می‌فرمایند‪« :‬هركه‬ ‫خود را نشناخت‪ ،‬از راه نجات دور افتاد و در وادى گمراهى و نادانی‌ها قدم‬ ‫نهاد»‪1.‬‬ ‫ نکته دوم‪ :‬حقیقت و معنای زندگی‬ ‫شناخت نادرست انسان از خویشتن موجب می‌شود که حیات را در همین‬ ‫‪15‬‬ ‫زندگی دنیوی خالصه کند و سرگرم دنیا شــود‪.‬مانند مسافر قطاری که به‬ ‫جای آنکه به آبادانی مقصد بیندیشد‪ ،‬مشغول آباد کردن کوپه‌ای شده که‬ ‫لوا شخب ‬ ‫لوا شخب‬ ‫قرار است چند ساعت دیگر از آن پیاده شود! خسارتی باالتر از این که تمام‬ ‫ ‬ ‫هزینه‌اش را صرف آن کوپه کرده است؟‬ ‫ نامیا و ناسنا‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫نامیا و ناسنا‬ ‫ْ ً‬ ‫أ‬ ‫أْ‬ ‫ْ‬ ‫قُ َ ُ َ ُ ُ‬ ‫ ؛‬ ‫«بگو‪ :‬آیا به شما خبر دهیم كه زیانكارترین و خسارت دیده‌ترین (مردم) چه‬ ‫كسانى هستند؟ آنها كه تالشهایشان در زندگى دنیا گم (و نابود) شده؛ با‬ ‫این حال‪ ،‬مى‏پندارند کارشان درست است»‪.‬‬ ‫این امر نشان می‌دهد شناخت نادرست از انسان‪ ،‬جهان‪ ،‬منحصر کردن او‬ ‫در این جسم مادی در علوم انسانی و اجتماعی چه فاجعه‌ای به بار می‌آورد‬ ‫که بشر متوجه این فاجعه نیست! علوم انسانی‌ای که باید مایه پیشرفت‬ ‫بشر و افزایش اخالق و امنیت و انسانیت بشود‪ ،‬بشر را به مرزهای انحطاط‬ ‫و فجایع اخــاقــی کشانده اســت‪ ،‬و آمــار افسردگی و بیماری‌های روان ــی را‬ ‫چندین برابر کرده است‪.‬‬ ‫از ایــن جهت بزرگترین جهل‪ ،‬جهل انـســان نسبت بــه خویشتن اســت‪:‬‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫َ َ َ ْ َ َ ََُُ َ َ‬ ‫هاالت»؛ همان‪ ،‬ص‪.656‬‬ ‫اجل ِ‬ ‫الضالل و َ‬ ‫ِ‬ ‫جاة‪ ،‬و خ َب َط يف‬ ‫بيل الن ِ‬ ‫‪«.1‬من مَل يعرِف نفسه بعد عن س ِ‬ ‫‪.2‬کهف‪ 103:‬و‪.104‬‬ ‫ن ـ ـ ـ ـ ـ ـس ـ ـ ـ ـ ـ ـخـ ـ ـ ـ ـ ــه ان ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـت ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـشـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــار در فـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـض ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــای مـ ـ ـ ـ ـ ـ ــجـ ـ ـ ـ ـ ـ ــازی‬ ‫«انسان را همین نادانى بس كه خودش را نشناسد»‪ 1‬چرا که شناخت نفس‬ ‫اساس و زیربنای شناخت انسان نسبت به دیگر حقایق است‪ ،‬و کسی که‬ ‫این خشت را کج بنا نهد در تمامی علومی که به انسان شناسی وابسته‬ ‫است‪ ،‬از جمله علوم انسانی و اجتماعی به خطا خواهد رفت‪« :‬به خویشتن‬ ‫ناآگاه مباش؛ زیرا كسى كه خود را نشناسد‪ ،‬هیچ چیز را نمى شناسد»‪2.‬‬ ‫متأسفانه نگاه‌های سطحی و عوامانه نسبت به انسان‪ ،‬دنیا و آخرت موجب‬ ‫‪16‬‬ ‫شده است که مردم از حقیقت بسیار عمیق و فرصت غیر قابل تکرار زندگی‬ ‫َ‬ ‫غافل بمانند‪.‬در حقیقت دنیا در برابر آخرت مانند عالم َر ِحم مادر نسبت به‬ ‫باهم بیندیشیم(‪)۱‬‬ ‫دنیاست‪.‬همان‌طور که انسان بعد از تغذیه در دوران جنینی و طبق رشدی‬ ‫که در رحم مادر کرده است‪ ،‬به این دنیا پا نهاده و متولد می‌شود‪ ،‬این جهان‬ ‫نیز در برابر آخرت اینگونه است‪.‬انسان در حال ساختن حقیقت خویشتن‬ ‫است و بــرای زندگی ابــدی خویش در آخــرت آن گونه متولد خواهد شد که‬ ‫خودش را ساخته است؛ به همین خاطر مرگ انسان آیینه زندگی اوست‪،‬‬ ‫یعنی در آخرت آن چیزی را خواهد دید که در دنیا ساخته است‪ ،‬همان‌طور‬ ‫َ‬ ‫ك َما َ ُمَت ُوت َ‬ ‫ون ُت ْب َع ُث َ‬ ‫ون َو ك َما‬ ‫َ َ َ ُ َ َُ ُ َ َ َ‬ ‫که پیامبر؟ص؟ می‌فرمایند‪« :‬كما ت ِعيشون مَتوتون و‬ ‫َُُْ َ ُ َ‬ ‫ون ْحُتش ُر ون‏؛ همانگونه که زندگی‌ کنید‪ ،‬خواهید مرد؛ و همان‌گونه که‬ ‫ُ‬ ‫تبعث‬ ‫می‌میرید از قبرها برانگیخته و مبعوث می‌شوید‪ ،‬و همانگونه که مبعوث‬ ‫بشوید‪ ،‬محشور خواهید شد»‪3.‬‬ ‫ نکته سوم‪ :‬تغییر بنیادین در رفتارها و سبک زندگی‬ ‫نتیجه ایــن شناخت مبتنی بــر ای ـمــان تـمــام زنــدگــی و خــط سیر انـســان را‬ ‫عــوض می‌کند‪ ،‬بخشی از آن در رفـتــار بــروز می‌کند و نتیجه ایــن می‌شود‬ ‫فسه»؛ آمدی‪ ،‬غررالحکم‪ ،‬ص‪.520‬‬ ‫امل ِرء َجهًال أن َجَي َه َل َن َ‬ ‫َ‬ ‫«كىف ب َ‬ ‫‪.1‬‬ ‫ِ‬ ‫َ‬ ‫ٌ ُّ‬ ‫َ‬ ‫َ َ ََ‬ ‫َ َ ْ َ َ َ َّ‬ ‫جاهل ِبك ِل يَشء»؛ همان‪ ،‬ص‪.755‬‬ ‫فس ِه ِ‬ ‫اجلاهل معرِفة ن ِ‬ ‫‪«.2‬ال جَتهل نفسك ؛ فإن ِ‬ ‫‪.3‬ابن ابی جمهور‪ ،‬عوالی الئالی‪ ،‬ج‪ ،4‬ص‪.72‬‬ ‫ن ـ ـ ـ ـ ـ ـس ـ ـ ـ ـ ـ ـخـ ـ ـ ـ ـ ــه ان ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـت ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـشـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــار در فـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـض ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــای مـ ـ ـ ـ ـ ـ ــجـ ـ ـ ـ ـ ـ ــازی‬ ‫که مصلحت انــســان‪ ،‬نه آنگونه که مکاتب بشری در پیروی از لذت‌ها و‬ ‫تمایالت دانسته‌اند‪ ،‬بلکه در مبارزه و جهاد با زیاده‌خواهی‌های نفسانی‬ ‫اســت‪ ،‬همان‌گونه که امــام علی؟ع؟ می‌فرمایند‪« :‬کسی که ارزش خــود را‬ ‫بشناسد‪ ،‬خویشتن را با امور فنا پذیر خوار نگرداند»‪ 1.‬ایمان دینی آموزه‌های‬ ‫نهــای کــاذبــی چــون «اش ــو» یــا اندیشه‌های‬ ‫مکاتب لیبرالیستی و یــا عــرفــا ‌‬ ‫انحرافی شخصیت‌هایی چون «فروید» را صحیح نمی‌داند چون خاستگاه‬ ‫‪17‬‬ ‫آن‌هــا شناخت نادرست از انسان‌‌‌هاست‪.‬امیرالمومنین؟ع؟ در این باره‬ ‫می‌فرمایند‪« :‬هركه نفس خود را شناخت‪ ،‬به جهاد با آن برخاست و هر كه آن‬ ‫لوا شخب ‬ ‫لوا شخب‬ ‫را نشناخت‪ ،‬به حال خود رهایش ساخت»‪2.‬‬ ‫ ‬ ‫ نامیا و ناسنا‬ ‫ نکته چهارم‪ :‬آثار ایمان‬ ‫نامیا و ناسنا‬ ‫ً‬ ‫البته طبیعتا این شناخت درست ثمراتی را به دنبال خواهد داشت که به دو‬ ‫بخش اخروی و دنیوی تقسیم می‌شود‪ ،‬ثمرات بخش اول یعنی سعادت‬ ‫اخروی مؤمنین در مباحث مربوط به معاد‪ ،‬و ثمرات بخش دوم آن در قالب‬ ‫ثمرات دین در اندیشه اسالمی ‪ 2‬بیان خواهد شد‪.‬‬ ‫پرسش‪:‬‬ ‫‪2.‬رابطه ایمان با عمل چگونه است؟ آیا می‌شود بدون عمل‪ ،‬دل‬ ‫پاک و ایمانی قوی داشت؟‬ ‫پاسخ‪:‬‬ ‫برای پاسخ به این سؤال باید به چند نکته توجه کرد‪:‬‬ ‫َْ‬ ‫ْ َ‬ ‫َ َ‬ ‫«م ْن َع َر ف ق ْد َر َنف ِس ِه ْمَل ُي ِه ْ َهْنا ِبالف ِان َيات»؛ آمدی‪ ،‬غررالحکم‪ ،‬ص‪.627‬‬ ‫‪َ.1‬‬ ‫َ َََ َ َ ُ ََ َ َ َ َ َ ُ ََ‬ ‫أمهلها»؛ همان‪ ،‬ص‪.583‬‬ ‫‪«.2‬من عر ف نفسه جاهدها‪ ،‬من ج ِهل نفسه‬ ‫ن ـ ـ ـ ـ ـ ـس ـ ـ ـ ـ ـ ـخـ ـ ـ ـ ـ ــه ان ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـت ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـشـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــار در فـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـض ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــای مـ ـ ـ ـ ـ ـ ــجـ ـ ـ ـ ـ ـ ــازی‬ ‫ نکته اول‪:‬‬ ‫منشأ این سؤاالت این است که انسان گاهی نمی‌تواند جلوی تمایالتش‬ ‫را بگیرد‪ ،‬از ایــن جهت بــرای رهایی از عــذاب وجــدان ناشی از ارتـکــاب این‬ ‫رفتارها‪ ،‬به جای این که عملش را اصالح کند‪ ،‬اعتقادش را تغییر می‌دهد‪.‬‬ ‫بخش عظیمی از این شبهات برآمده از همین موضوع است‪.‬همان‌طور که‬ ‫قرآن کریم به این مسئله اشاره کرده می‌فرماید انسان گاهی برای این که‬ ‫‪18‬‬ ‫هر کاری را که دلش می‌خواهد بتواند بدون عذاب وجدان انجام بدهد‪ ،‬زیر‬ ‫باهم بیندیشیم(‪)۱‬‬ ‫بار اعتقادات حق نمی‌رود‪« :‬انسان می‌خواهد چیزی مانع آزادی او نباشد و‬ ‫می‌گوید‪ :‬کجاست قیامت؟»‪1‬‬ ‫از این جهت و برای پیروی از تمایالت‪ ،‬خواسته و ناخواسته بدین سمت‬ ‫و سو گام بر می‌دارد که عمل مهم نیست‪ ،‬و آنچه اهمیت دارد اصل ایمان‬ ‫و دل پاک است‪ ،‬تا بتواند از زیر بار این عذاب وجدان خالص شود و خود را‬ ‫همچنان مؤمن بداند‪.‬اما به هر حال پاسخ تفصیلی به این سؤال در نکات‬ ‫بعدی بیان خواهد شد‪.‬‬ ‫ نکته دوم‪:‬‬ ‫ایمان با علم متفاوت است‪.‬علم یعنی دانستن‪ ،‬اما انسان می‌تواند از سر‬ ‫لجاجت در برابر چیزی که می‌داند درست است بایستد و آن را انکار کند‪،‬‬ ‫در حالی که ایمان یعنی پذیرفتن و دل سپردن‪.‬به همین خاطر قرآن کریم‬ ‫می‌فرماید بسیاری از کسانی که معجزات را انکار می‌کردند و به آن ایمان‬ ‫نــمـی‌آوردنــد از ســر ظلم و بــرتــری جویی بــوده و در دل خــودشــان حقانیت‬ ‫ُ ْ ً ًُُ‬ ‫َ َ َ ْ أَ ْ ُ‬ ‫ُ‬ ‫؛‪« 2‬و آن‬ ‫آن را باور داشتند‪َ :‬‬ ‫ْ‬ ‫َ َ‬ ‫َ‬ ‫ا ل فْ ُ َر أ َم َام ُه * َ ْس أ ُل أ ّ نَ‬ ‫ا ی ْو ُم ال ِق ی َام ِ ة >‪.‬‬ ‫ُ ْ نْ َ ُ‬ ‫ی‬ ‫ی‬ ‫؛‪2‬‬ ‫ِ ي ِي‬ ‫مشرکین و کفار می‌گوید دین شما برای خودتان‪< :‬لكم يد ‬ ‫‪26‬‬ ‫باهم بیندیشیم(‪)۱‬‬ ‫«دین شما براى خودتان‪ ،‬و دین من براى خودم‏»‪.‬بنابراین هر انسانی تا زنده‬ ‫است ناگزیر از انتخاب باورهایی است که روش زندگی او را تعیین می‌‌کند‪،‬‬ ‫اصًال انسان بی‌دین در اصل به معنای انسان بدون اندیشه و باور است‪.‬‬ ‫ نکته دوم‪:‬‬ ‫امــا اگــر منظور از دی ــن‪ ،‬دیــن بــه معنای خ ــاص‪ ،‬یــا هـمــان «دی ــن آسمانی»‬ ‫است؛ یعنی «اعتقاد به آفریننده‌ای برای جهان و انسان و دستورات عملی‬ ‫متناسب با این عقاید»‪ 3.‬در این صــورت پاسخ این است که با اعتقاد به‬ ‫وجود خداوند‪ ،‬وجود دین هم ضرورت خواهد یافت‪.‬چرا که اگر خدایی که‬ ‫به او اعتقاد داریم‪ ،‬عالم‪ ،‬قادر‪ ،‬حکیم و عادل است در این صورت هرکدام از‬ ‫این اوصاف نتایجی را به دنبال خواهد داشت‪.‬‬ ‫ً‬ ‫اگــر خــداونــد حکیم اس ــت‪ ،‬طبیعتا انـســان را هدفمند آفــریــده اس ــت‪.‬در‬ ‫این صورت آیا نباید انسان را از آن هدفی که او را برای آن هدف خلق کرده‬ ‫است آگاه کند؟ آیا معنا دارد که خدای حکیم انسان را بی هدف بیافریند؟‬ ‫‪.1‬طباطبائی‪ ،‬شیعه در اسالم‪ ،‬ص ‪.10‬‬ ‫‪.2‬کافرون‪.6:‬‬ ‫‪.3‬مصباح یزدی‪ ،‬آموزش عقاید‪ ،‬ص ‪.5‬‬ ‫ن ـ ـ ـ ـ ـ ـس ـ ـ ـ ـ ـ ـخـ ـ ـ ـ ـ ــه ان ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـت ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـشـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــار در فـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـض ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــای مـ ـ ـ ـ ـ ـ ــجـ ـ ـ ـ ـ ـ ــازی‬ ‫یا هدفمند بیافریند اما او را در جریان این هدف قرار ندهد و به سوی آن‬ ‫فرانخواند؟‬ ‫هــمــان‌طــور کــه در دالیـ ــل اث ـبــات ضـ ــرورت دی ــن اشـ ــاره شـ ــده‪ ،‬عـقــل بشر‬ ‫محدودیت خود را برای فهم بسیاری از حقایق به روشنی درک می‌کند‪.‬‬ ‫عالوه بر این اکثر مردم جهان به درستی معتقدند که همواره در طول تاریخ‬ ‫انسان‌هایی که به صداقت و درست‌کاری و امانت شهره بوده‌اند و هرگز به‬ ‫‪27‬‬ ‫دنبال منافع مادی نبوده‌اند‪ ،‬خود را فرستادگان الهی برای تبیین راه معرفی‬ ‫لوا شخب ‬ ‫لوا شخب‬ ‫کــرده و بر این ادعــا نشانه‌های آشکاری ارائــه کــرده‌انــد‪ ،‬با این وصف چطور‬ ‫می‌توان به راحتی آن ضرورت عقلی و این حقیقت روشن را انکار کرد و منکر‬ ‫ ‬ ‫ نامیا و ناسنا‬ ‫نامیا و ناسنا‬ ‫دین شد؟‬ ‫پرسش‪:‬‬ ‫‪5.‬با این همه تفسیر و برداشت که از دین هست‪ ،‬من چطوری دین‬ ‫داشته باشم؟‬ ‫پاسخ‪:‬‬ ‫این سؤال به دو صورت طرح می‌شود‪:‬‬ ‫ اول‪:‬‬ ‫گاهی بــرداش ـت‌هــای متعدد دینی بــه ایــن خاطر مطرح مـی‌شــود کــه دین‬ ‫امری درونی و تجربه شخصی دانسته می‌شود‪ ،‬از این جهت گفته می‌شود‬ ‫هر کسی هر برداشتی از دین دارد درست است‪.‬چنین نگرشی در صورتی‬ ‫صحیح است که انسان به دین خاصی معتقد نباشد‪ ،‬و به طور کلی دین‬ ‫را فقط تجربه‌های معنوی اشخاص بداند‪ ،‬در غیر این صــورت اگر به دین‬ ‫ن ـ ـ ـ ـ ـ ـس ـ ـ ـ ـ ـ ـخـ ـ ـ ـ ـ ــه ان ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـت ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـشـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــار در فـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـض ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــای مـ ـ ـ ـ ـ ـ ــجـ ـ ـ ـ ـ ـ ــازی‬ ‫خاصی مثل اس ــام‪ ،‬مسیحیت یــا یهود معتقد بــاشــد‪ ،‬معتقد اســت که‬ ‫خداوند تعالیم و آموزه‌هایی را بــرای انسان فرستاده اســت‪ ،‬و باید آنها را‬ ‫فهمید‪ ،‬و چنین نگرشی همانطور که در نکته دوم خواهد آمد نشدنی است!‬ ‫در حقیقت به معنای نفی آن دین است‪.‬‬ ‫عالوه بر این که تجربه‌های شخصی اگرچه بخشی از دین هستند اما این که‬ ‫ً‬ ‫دین در آن خالصه شود‪ ،‬صحیح نیست‪ ،‬چرا که یقینا هر دین و باوری متکی‬ ‫‪28‬‬ ‫به یک سری مبانی حقیقی است که نمی‌توانند ذهنی محض باشند‪.‬‬ ‫باهم بیندیشیم(‪)۱‬‬ ‫ دوم‪:‬‬ ‫اگر دین را امر واقعی و بیرونی دانستیم که از جانب خداوند بر انسان‌ها‬ ‫نازل شده است‪ ،‬دیگر نمی‌توان به برداشت‌های متفاوت و متضاد از دین‬ ‫معتقد شد که همگی صحیح باشند و بــرداشــت هر کسی بــرای خودش‬ ‫معتبر و درست باشد! چرا که این نه‌تنها خالف فلسفه ایجاد زبان است‬ ‫بلکه خالف حکمت خدا در اصل ارسال دین است؟ یعنی در چنین فرضی‬ ‫اصًال دین معنا ندارد! ارسال دین الهی از جانب خداوند یعنی این که خداوند‬ ‫به دنبال انتقال معنایی به ذهن مردم بوده است‪ ،‬در غیر این صورت‪ ،‬چه‬ ‫این که اصًال تفسیر واحدی از دین وجود نداشته باشد و چه این که تفسیر‬ ‫واحد قابل تشخیص نباشد‪ ،‬در هر دو صورت اراده خداوند از ارسال دین به‬ ‫بشریت نخواهد رسید و بود و نبود آن تفاوتی نخواهد داشت‪.‬‬ ‫ً‬ ‫این اعتقاد اساسا نه دین بلکه هرگونه تعلیم و آموزشی را زیر سؤال می‌برد‪.‬‬ ‫اگر قرار بر این است که به‌جای متن‪ ،‬فهم مخاطب موضوعیت داشته باشد‬ ‫و هر کسی آنچه از کالم متکلم فهمید درســت باشد‪ ،‬در این صــورت اصًال‬ ‫فلسفه زبان‌که برای انتقال معنا از ذهن متکلم به مخاطب است‪ ،‬بی‌معنا‬ ‫می‌شود‪.‬حتی کسانی که به‌ظاهر چنین ادعایی دارند‪ ،‬در مقام عمل بدان‬ ‫ن ـ ـ ـ ـ ـ ـس ـ ـ ـ ـ ـ ـخـ ـ ـ ـ ـ ــه ان ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـت ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـشـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــار در فـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـض ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــای مـ ـ ـ ـ ـ ـ ــجـ ـ ـ ـ ـ ـ ــازی‬ ‫پایبند نیستند‪ ،‬چــون همین‌که تــاش می‌کنند ایــن دیدگاه را به دیگران‬ ‫منتقل کنند و بگویند واقعیت این است که آنچه اصالت دارد‪ ،‬برداشت‬ ‫ماست؛ یعنی باور دارند مخاطب منظور و مراد ایشان را می‌فهمد و برداشت‬ ‫متفاوتی غیر از اراده متکلم نخواهد داشــت؛ بنابراین خــود ایــن بحث و‬ ‫تبادل‌نظرها و گفتگوی ادیان و مذاهب با یکدیگر برای اثبات اعتقادشان‬ ‫نشان می‌دهد که حقیقت یکی اســت و قابل فهم اســت‪.‬ضمن ایــن که‬ ‫‪29‬‬ ‫برداشت صحیح‪ ،‬اصول و قواعد مشخصی دارد و ذوقی نیست‪.‬بنابراین با‬ ‫تکیه به این اصول و قواعد فهم می‌توان برداشت‌های درست را از نادرست‬ ‫لوا شخب ‬ ‫لوا شخب‬ ‫تشخیص داد‪.‬‬ ‫ ‬ ‫ نامیا و ناسنا‬ ‫طبق آنچه گذشت‪ ،‬معلوم می‌شود برداشت‌ها و تفسیرهای مختلف از دین‬ ‫نامیا و ناسنا‬ ‫در صورتی پذیرفتنی است که برداشت‌ها طولی باشد که تضادی بین آنها‬ ‫نیست و فقط عمق برداشت متفاوت است‪ ،‬مثال سطح کتاب دینی دبستان‬ ‫با کتاب دینی دبیرستان متفاوت است‪ ،‬چون آموزه‌های آن با هم متضاد‬ ‫نیستند‪ ،‬بلکه در دو سطح فهم و بیان شده‌اند‪.‬وگرنه اگر دو برداشت از‬ ‫دین در تضاد با یکدیگر بود‪ ،‬طبق آنچه از حکمت ارسال دین گذشت‪ ،‬یقینا‬ ‫یکی از آن دو برداشت غلط بوده و باید تشخیص داده شود‪.‬برداشت‌های‬ ‫ذوقی و شخصی از دین هرگز مورد پذیرش خداوند نخواهد بود و انسان‬ ‫مکلف است برداشت و تفسیر صحیح از دین را طبق قواعد فهم به دست‬ ‫آورده و از آن پیروی کند‪.‬‬ ‫طولی‪ :‬امکان دارد و مشکلی پیش نمی‌آید‬ ‫همه برداشت‌ها درست باشند‪ :‬امکان ندارد‪ ،‬خالف فلسفه‬ ‫برداشت‌ها از خداوند‬ ‫زبان و خالف حکمت خداوند‬ ‫عرضی‪:‬‬ ‫یک برداشت درست است و بقیه غلط‪ :‬امکان دارد و مشکلی‬ ‫پیش نمی‌آید‪.‬‬ ‫ن ـ ـ ـ ـ ـ ـس ـ ـ ـ ـ ـ ـخـ ـ ـ ـ ـ ــه ان ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـت ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـشـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــار در فـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـض ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــای مـ ـ ـ ـ ـ ـ ــجـ ـ ـ ـ ـ ـ ــازی‬ ‫پرسش‪:‬‬ ‫‪6.‬عالم غیب را که ندیدیم چطور ثابت کنیم؟‬ ‫پاسخ‪:‬‬ ‫عالم غیب‪ ،‬بــه معنای بخشی از صحنه هستی اســت کــه قابل ادراک با‬ ‫حــواس ظاهری نبوده و در تعبیر قرآنی‪ ،‬در مقابل «عالم شهادت» (عالم‬ ‫قابل مشاهده و تجربه به‌وسیله حــواس ظاهر ) قــرار می‌گیرد‪ 1.‬درواقــع در‬ ‫‪30‬‬ ‫َ‬ ‫هستی‌شناسی قرآنی‪ ،‬عالم وجود‪ ،‬به دو بخش کلی عالم شهود و عالم غیب‬ ‫باهم بیندیشیم(‪)۱‬‬ ‫تقسیم می‌شود و عالم غیب‪ ،‬عالمی فراطبیعی و فرامادی است که جهان‬ ‫آخرت (اعم از برزخ و قیامت) می‌تواند مصداق همین عالم باشد‪2.‬‬ ‫«اعتقاد به عالم غیب» یک زیر بنای فکری اساسی بــرای انسان است که‬ ‫نقش اساسی در سایر اعتقادات و رفتارهای او دارد‪ ،‬به گونه‌ای که حتی‬ ‫خداوند متعال شرط بهره‌وری و استفاده از قــرآن را‪ ،‬اعتقاد به عالم غیب‬ ‫دانسته و می‌فرماید‪ :‬این قرآن هدایت کنندۀ کسانی است که تقوا داشته و‬ ‫مؤمن به غیب باشند‪3.‬‬ ‫کسی که جهان آخرت را قبول ندارد‪ ،‬این آغاز انحطاط و سقوط او خواهد بود‪.‬‬ ‫تمام مفاسد اعتقادی و اخالقی به عدم اعتقاد به عالم غیب‪ ،‬یا غفلت از آن‬ ‫بر می‌گردد‪.‬اما به هر حال برای اثبات آن باید به چند نکته توجه کرد‪:‬‬ ‫ (رعد‪.)9:‬‬ ‫ک ی ر الم ع ِ‬ ‫ِ ِب‬ ‫ی ِب‬ ‫‪ِ.1‬‬ ‫‪.2‬طباطبائی‪ ،‬المیزان‪ ،‬ج ‪ ،۱‬ص ‪.۴۶ ،۴۵‬‬ ‫َ ق ُ َن َّ َ ةَ‬ ‫ا َومِ َّما َر زَ قْ نَ ُاهمْ‬ ‫َّ ذ نَ ی ؤْ نُ نَ ْ غَ‬ ‫ق‬ ‫ ذ َ ْ ت ُ َ ْ َ ف ُ ً ْ ُ تَّ‬ ‫ * ال ِ ی مِ و بِ ال ی بِ و ی ِ ی مو الصل‬ ‫ا لا ر ي ب ي ِه هدى ِللم ي ن‏‬ ‫‪ِ <.3‬لك ال ِك ب‬ ‫و > (بقره‪2 :‬و‪.)3‬‬ ‫ نْ ف قُ نَ‬ ‫ی ِ‬ ‫ن ـ ـ ـ ـ ـ ـس ـ ـ ـ ـ ـ ـخـ ـ ـ ـ ـ ــه ان ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـت ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـشـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــار در فـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـض ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــای مـ ـ ـ ـ ـ ـ ــجـ ـ ـ ـ ـ ـ ــازی‬ ‫ نکته اول‪:‬‬ ‫َ‬ ‫بشر هیچ دلیلی بر انکار عالم غیب نــدارد‪ ،‬جز این که می‌گوید قابل حس‬ ‫و تجربه نیست‪.‬و البته این حرف جدیدی هم نیست‪ ،‬اگرچه در هر دوره‬ ‫چهره جدیدی به خــود گرفته و در دوران معاصر با حالت‌های مختلف و‬ ‫گاهی بیان‌های به ظاهر علمی مطرح می‌شود امــا همواره در طــول تاریخ‬ ‫وجود داشته است‪.‬همین توقع بی‌جا که بشر می‌خواسته حقایق غیبی را با‬ ‫َ ُْ‬ ‫‪31‬‬ ‫حواس ظاهری درک کند منشأ بسیاری از بی ایمانی‌ها شده است‪< :‬ل نْ ن ؤ ِم نَ ‬ ‫ّ ْ ً‬ ‫َ َ َ َ‬ ‫ک َح تّی ن َری الل َه جَ ه َر ة >؛‪« 1‬ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد؛ مگر اینكه‬ ‫ل‬ ‫لوا شخب ‬ ‫لوا شخب‬ ‫خدا را آشكارا (با چشم خود) ببینیم‏»‪.‬‬ ‫ ‬ ‫ نامیا و ناسنا‬ ‫نامیا و ناسنا‬ ‫به هر حــال ایــن مبنا که «هرچه قابل حس و تجربه نیست وجــود نــدارد»‬ ‫ً‬ ‫ضمن این که خودش با حس و تجربه قابل فهم نیست‪ ،‬اساسا خودش‬ ‫یک مبنایی اســت که باید اثبات شــود و مادی‌گرایان بــرای اثبات آن دچار‬ ‫استداللی هستند که برای اثبات‪ ،‬از خودش کمک می‌گیرد‪2.‬‬ ‫یعنی «حس و تجربه تنها راه شناخت است» بر این مبنا بنیان نهاده شده‬ ‫که «هیچ چیز غیر مادی وجود ندارد»‪ ،‬و این که «هیچ چیز غیر مادی وجود‬ ‫نــدارد»‪ ،‬دوبــاره بر این بنا شده است که «حس و تجربه تنها راه شناخت‬ ‫است»!!‬ ‫چون‬ ‫هیچ موجود غیر مادی وجود ندارد‬ ‫حس و تجربه تنها راه شناخت است‬ ‫چون‬ ‫‪.1‬بقره‪.55:‬‬ ‫‪.2‬در اصطالح منطقی گرفتار مغالطه «مصادره به مطلوب» است‪.‬‬ ‫ن ـ ـ ـ ـ ـ ـس ـ ـ ـ ـ ـ ـخـ ـ ـ ـ ـ ــه ان ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـت ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـشـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــار در فـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـض ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــای مـ ـ ـ ـ ـ ـ ــجـ ـ ـ ـ ـ ـ ــازی‬ ‫ نکته دوم‪:‬‬ ‫فار غ از این که دست منکرین عالم غیب خالی از دلیل است‪ ،‬اما از این طرف‬ ‫اثبات عالم غیب دالیل متعددی دارد که می‌توان به چند دسته تقسیم کرد‪:‬‬ ‫‪.1‬دالیل دینی‬ ‫آیات و احادیث متعددی بر وجود عالم غیب داللت دارد که کار اثبات عالم‬ ‫غیب در نگاه درون دینی را تمام می‌کند‪.‬‬ ‫‪32‬‬ ‫ّ َ‬ ‫َ‬ ‫َْ‬ ‫‪ 1‬معرفی می‌کند تا آیاتی‬ ‫از آیاتی که صراحتا خداوند را ِ‬ ‫باهم بیندیشیم(‪)۱‬‬ ‫که به برخی از مصادیق غیب مانند‪« :‬روح»‪« ،‬مالئکه»‪« ،‬وحی»‪« ،‬حیات پس‬ ‫ّ‬ ‫از مرگ» و مانند آن اشاره می‌کند که از مسلمات اعتقادات دینی هستند‪.‬‬ ‫‪.2‬دالیل عقلی‬ ‫برای مصادیق متعدد غیبی استدالل‌های جداگانه عقلی به کار می‌رود که‬ ‫ً‬ ‫هر کدام بیانگر مصداقی از عالم غیب است‪ ،‬اما طبیعتا اصل عالم غیب و‬ ‫حقایق غیبی را هم اثبات می‌کنند‪.‬‬ ‫در اثبات وجــود خــدا برها‌ن‌هایی مانند برهان امکان و وجــوب که واجب‬ ‫الوجودی را اثبات می‌کنند که نمی‌تواند مادی و محدود باشد‪ ،‬یا در اثبات‬ ‫معاد که یک جهان غیبی را که ورای این عالم ماده است اثبات می‌کند‪ ،‬یا‬ ‫براهین اثبات نفس و روح که یک حقیقت غیبی را در ورای این بدن مادی‬ ‫اثبات می‌کند‪ ،‬همگی از دالیل اثبات عالم غیب هم هستند که با توجه به‬ ‫این که در بخش‌های مربوطه به صــورت مستقل به آنها پرداخته خواهد‬ ‫شد‪ ،‬برای رعایت اختصار آن‌ها را این جا بیان نمی‌کنیم‪.‬‬ ‫‪.1‬رعد‪.9:‬‬ ‫ن ـ ـ ـ ـ ـ ـس ـ ـ ـ ـ ـ ـخـ ـ ـ ـ ـ ــه ان ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـت ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـشـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــار در فـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـض ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــای مـ ـ ـ ـ ـ ـ ــجـ ـ ـ ـ ـ ـ ــازی‬ ‫‪.3‬دالیل تجربی‬ ‫هــر چند عالم غیب از عــوامــل فراحسی اســت‪ ،‬هرگز قابل حــس و تجربه‬ ‫ً‬ ‫نیست و نمی‌توان مستقیما آن را با حواس اثبات کرد‪ ،‬اما این امر به صورت‬ ‫غیر مستقیم شدنی است‪.‬یعنی می‌توان به کمک برخی از تجربه‌ها نظیر‬ ‫رویاهای صادقه‪ ،‬یا تجربه‌های نزدیک به مرگ(‪ 1)NDE‬به صورت کلی وجود آن‬ ‫را پذیرفت‪.‬البته این تجربیات در صورتی اعتبار دارند‌که مانند رؤیای صادقه‬ ‫‪33‬‬ ‫از حقایقی حکایت کنند که بر این شخص به‌صورت طبیعی پوشیده بوده‬ ‫است و این طریق آگاه شدن غیبی‪ ،‬دلیل بر وجود حقایقی در ورای این عالم‬ ‫لوا شخب ‬ ‫لوا شخب‬ ‫مادی است‪.‬در این صورت به تبع اثبات روح این نکته نیز اثبات می‌شود که‬ ‫ ‬ ‫زندگی انسان منحصر در عالم دیدنی و طبیعی نبوده و در فرای این طبیعت‪،‬‬ ‫ نامیا و ناسنا‬ ‫نامیا و ناسنا‬ ‫فراطبیعتی نیز حاضر است‪.‬‬ ‫‪1. Near-death Experience.‬‬ ‫خدا و صفات خدا‬ ‫بخش دوم‬ ‫پرسش‪:‬‬ ‫‪7.‬خدایا تو ما را آفریدی یا ما به خاطر ترس از بالها تو را آفریدیم؟‬ ‫پاسخ‪:‬‬ ‫وجود خداوند‪ ،‬از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول کرده و در طول تاریخ‪،‬‬ ‫مورد اثبات و انکار قرار گرفته است‪.‬در این میان برخی از خداناباوران در قالب‬ ‫تحلیل‌های روانشناختی بر این باورند که منشأ اعتقاد به خداوند‪ ،‬قبل از هر‬ ‫چیز ترس از مسائلی نظیر بالهای طبیعی‪ ،‬مرگ‪ ،‬جنگ و مانند آن است‪1.‬‬ ‫برای بررسی درستی و نادرستی این سخن باید به چند نکته توجه کرد‪:‬‬ ‫ نکته اول‪:‬‬ ‫س و احساس‬ ‫در این که اعتقاد به خدا نقش بی بدیلی در رهایی انسان از تر ‌‬ ‫تنهایی‌اش دارد شکی نیست‪ ،‬این مطلب هم از نظر عقلی‪ ،‬هم از نظر نقلی‬ ‫و هم از منظر تجربی کامًال قابل‌اثبات است‪ 2.‬و به همین خاطر حتی منکرین‬ ‫خــدا نیز در نقش ایــن اعتقاد در آرامش‌بخشی تــردیــدی نــدارنــد‪ ،‬و تمام‬ ‫سخنشان در حقیقی و غیر حقیقی بودن آن است‪.‬‬ ‫‪.1‬ر‪.‬ک دورانت‪ ،‬تاریخ تمدن‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪89‬؛ راسل‪ ،‬جهانی که من می‌شناسم‪ ،‬ص ‪.54‬‬ ‫‪.2‬ر‪.‬ک صفورایی پاریزی‪ ،‬ایمان به خدا و نقش آن در کاهش اضطراب‪ ،‬معرفت‪ ،‬ش ‪ 1382 ،75‬ش‪.‬‬ ‫ن ـ ـ ـ ـ ـ ـس ـ ـ ـ ـ ـ ـخـ ـ ـ ـ ـ ــه ان ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـت ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـشـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــار در فـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـض ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــای مـ ـ ـ ـ ـ ـ ــجـ ـ ـ ـ ـ ـ ــازی‬ ‫اما این که اعتقاد به خدا موجب رهایی از ترس می‌شود به لحاظ منطقی چه‬ ‫ارتباطی دارد با این که این اعتقاد ساخته بشر باشد؟ به نظر می‌رسد در اینجا‬ ‫میان «آثار‪ ،‬فوائد و کارکردهای یک اعتقاد» و «با علل و عوامل شکل‌گیری‬ ‫آن» اشتباه شده است؛ یعنی تأثیری که خداباوری در آرامش‌بخشی انسان‬ ‫دارد‪ ،‬به اشتباه علت این اعتقاد دانسته شده است!‬ ‫ایــن سخن اگــرچــه درس ــت اســت کــه دیــن مـی‌تــوانــد بـسـیــاری از بیم‌ها و‬ ‫‪38‬‬ ‫هراس‌های انسان را بزداید‪ ،‬و با تمایالت انسان هماهنگ است‪ ،‬اما این امر‬ ‫باهم بیندیشیم(‪)۱‬‬ ‫می‌تواند از باب هماهنگی دین و فطرت بشر باشد‪ ،‬انسان در کنار نیازهای‬ ‫غریزی که وابستۀ بیرونی دارنــد‪ ،‬میل‌های فطری و درونی هم دارد که برای‬ ‫برطرف کردن تمایالت و نیازش باید سراغ آنها برود‪.‬آیا این که ما میل به آب‬ ‫و غذا داریم‪ ،‬دلیل می‌شود که آب و غذا را ما ساخته باشیم؟ چطور در مورد‬ ‫ً‬ ‫امیال فطری چنین قضاوتی می‌شود که چون به خدا نیاز داریم‪ ،‬حتما خدا را‬ ‫ما ساخته‌ایم؟‬ ‫این موضوعات در حوزه مسائل عقلی است که باید با استدالل و تحقیق در‬ ‫مورد آنها بحث و گفتگو کرد نه احساسات و عواطف بشر‪.‬فرض کنید کسی‬ ‫این ادعــا را داشته باشد که بشر‪ ،‬ریاضی را بر اســاس یک توهم و مشکل‬ ‫روحی به وجود آورده است‪ ،‬در‌نتیجه حاصل جمع دو در دو‪ ،‬چهار نمی‌شود!‬ ‫ً‬ ‫قطعا این سخن از او پذیرفته نمی‌شود‪ ،‬چراکه ریاضیات در حوزه امور عقلی‬ ‫است؛ یعنی درستی و نادرستی آن قابل استدالل و تحقیق است‪ ،‬بنابراین‬ ‫نوبت به این نمی‌رسد که فرض‌های روانشناختی و مانند آن مطرح شود‪.‬‬ ‫همان‌طور که شهید مطهری می‌فرمایند‪:‬‬ ‫در «جامعه‏شناسى‏ مذهب» از ابتدا فــرض بر ایــن اســت كه مذهب یك‬ ‫پدیده‏اى است كه مولود فعل و انفعاالت جامعه است‪ ،‬یعنى یك ریشه‬ ‫ن ـ ـ ـ ـ ـ ـس ـ ـ ـ ـ ـ ـخـ ـ ـ ـ ـ ــه ان ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـت ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـشـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــار در فـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـض ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــای مـ ـ ـ ـ ـ ـ ــجـ ـ ـ ـ ـ ـ ــازی‬ ‫الهى و ماورائى نــدارد‪ ،‬و اصًال این [كه مذهب ریشه الهى دارد] جز فرض‬ ‫ّ‬ ‫نیست‪ ،‬مثل این كه اگر به ما بگویند راجع به علت پیدایش فكر نحوست‬ ‫«سیزده» بروید تحقیق كنید كه چطور شده كه فكر نحوست «سیزده» در‬ ‫ً‬ ‫میان مردم پیدا شده‪ ،‬چون انسان مى‏بیند منطقا هیچ فرقى میان عدد‬ ‫سیزده و عدد چهارده یا عدد دوازده نیست كه انسان احتمال بدهد یك‬ ‫دلیل عقلى یا تجربى در كار است‪ ،‬مى‏گوید این باید یك ریشه غیر منطقى‬ ‫‪39‬‬ ‫داشته باشد‪ ،‬آن ریشه غیر منطقى چیست؟ اینها درباره دین و مذهب از‬ ‫ّاول بنا را بر این گذاشتند كه دین یك ریشه منطقى كه نمى‏تواند داشته‬ ‫مود شخب ‬ ‫مود شخب‬ ‫باشد‪1.‬‬ ‫ ‬ ‫ ادخ تافص و ادخ‬ ‫ نکته دوم‪:‬‬ ‫ادخ تافص و ادخ‬ ‫اگر گرایش و باور به خدا حاصل ترس انسان از مسائلی نظیر مرگ و یا به‬ ‫خطر افــتــادن منافع باشد‪ ،‬در ایــن صــورت با از میان رفتن علت‪ ،‬معلول‬ ‫نیز باید از بین بــرود‪ ،‬یعنی اگــر تــرس‪ ،‬موجب اعتقاد به خــدا شــده است‪،‬‬ ‫شجاعت و نترسی باید این اعتقاد و ایمان به خدا را به‌کلی از بین ببرد در‬ ‫حالی‌که اوًال‪ ،‬چه‌بسا افرادی که هرگز ترس و هراسی نداشته‌اند ولی ایمان‬ ‫و اعتقاد ایشان از همه ما به خداوند تبارک‌وتعالی‪ ،‬استوارتر بوده است‪.‬یا‬ ‫مجاهدین و شهدا که به دل خطر می‌رفته‌اند‪ ،‬اصًال دنبال مرگ بودند‪ ،‬چطور‬ ‫می‌شود اینها به خاطر ترس از مرگ به خدا معتقد شده باشند؟! از سوی‬ ‫دیگر انسان‌های ترسوی فراوانی می‌بینیم که در اوج ترس از مرگ و بالهای‬ ‫طبیعی هیچ اعتقادی به خداوند ندارند‪.‬‬ ‫‪.1‬مطهری‪ ،‬مجموعه آثار‪ ،‬ج‪ ،3‬صص‪548‬و‪.549‬‬ ‫ن ـ ـ ـ ـ ـ ـس ـ ـ ـ ـ ـ ـخـ ـ ـ ـ ـ ــه ان ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـت ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـشـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــار در فـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـض ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــای مـ ـ ـ ـ ـ ـ ــجـ ـ ـ ـ ـ ـ ــازی‬ ‫ نکته سوم‪:‬‬ ‫حتی اگر این مسئله را بپذیریم و فرض کنیم که این ادعا در مورد اعتقاد به‬ ‫خدا درست است‪ ،‬و این انگیزه ترس از مرگ و مانند آن انسان‌ها را برای باور‬ ‫به خدا و دین سوق داده است‪ ،‬در این صورت ازنظر منطقی چه رابطه‌ای بین‬ ‫این مسئله و مسئله عدم وجود خدا وجود دارد؟! باطل بودن مقدمات که‬ ‫نتیجه را باطل نمی‌کند! بلکه آن نتیجه فقط از این طریق اثبات نمی‌شود و‬ ‫‪40‬‬ ‫همچنان معطل می‌ماند که آیا دلیل دیگری بر اثبات آن باشد یا خیر‪.‬‬ ‫باهم بیندیشیم(‪)۱‬‬ ‫به‌عنوان ‌مثال اگــر شخصی ادعــا کند که در کــره مریخ آب وجــود دارد و ما‬ ‫نسبت به‌ قصد و نیت او شک داشته و یا حتی او را فردی درو غ‌گــو و دچار‬ ‫اختالل بدانیم‪ ،‬آیا می‌توان گفت سخن او موجب رد احتمال وجود آب در‬ ‫مریخ است؟؟؟ تنها نتیجه‌ای که از روشن شدن حال او به دست می‌آید این‬ ‫است که این سخن او وجود آب را در مریخ اثبات نمی‌کند و این امر برای‬ ‫رد یا اثبات نیازمند دلیل دیگری اســت‪.‬چون مسئله وجــود آب در مریخ‪،‬‬ ‫مسئله‌ای مستقل است که باید برای امکان‌سنجی آن‪ ،‬تحقیقات متناسب‬ ‫ً‬ ‫و درخوری صورت گیرد و نمی‌توان با تخطئه گوینده‪ ،‬منطقا به عدم امکان‬ ‫آن رسید‪.‬‬ ‫بنابراین حتی اگر فرض بگیریم (به فرض محال) که بــاور به وجــود خدا در‬ ‫ً‬ ‫هستی‪ ،‬منشأ روان‌شناختی داشته و ناشی از ترس خداباوران است‪ ،‬منطقا‬ ‫نمی‌توان حکم کرد «پس خدایی در عالم نیست»! بلکه نتیجه این می‌شود‬ ‫که ایــن «تــرس» خــدا را اثبات نمی‌کند‪ ،‬یا نباید دالیــل اثبات وجــود خــدا را‬ ‫بررسی کرد‪.‬‬ ‫ن ـ ـ ـ ـ ـ ـس ـ ـ ـ ـ ـ ـخـ ـ ـ ـ ـ ــه ان ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـت ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـشـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــار در فـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـض ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــای مـ ـ ـ ـ ـ ـ ــجـ ـ ـ ـ ـ ـ ــازی‬ ‫پرسش‪:‬‬ ‫‪8.‬داروین درست می‌گوید یا خدای متعال؟‬ ‫پاسخ‪:‬‬ ‫این نظریه توسط «چارلز داروین» در کتاب مشهورش به نام «منشأ انواع»‬ ‫مطرح شــد‪ 1.‬البته پیش از دارویــن‪ ،‬المــارک این تئوری را دنبال کــرده بود‪،‬‬ ‫‪41‬‬ ‫منتهی وی منشأ تکامل را در محیط خالصه می‌کرد‪ 2‬اما داروین با افزودن‬ ‫سه عنصر محوری بر اصل سازش با محیط که از المارک گرفته بود‪ ،‬نظریه‬ ‫مود شخب ‬ ‫مود شخب‬ ‫خود را تحت عنوان "انتخاب طبیعی" طرح نمود‪ ،‬سه محوری که داروین طرح‬ ‫نسب‪3.‬‬ ‫کرد عبارت بودند از‪.1 :‬تغییرات تصادفی ‪.2‬تناز ع بقا ‪.3‬بقای َا َ‬ ‫ ‬ ‫ ادخ تافص و ادخ‬ ‫ادخ تافص و ادخ‬ ‫طبق ایــن تئوری همه مــوجــودات از یک تک سلولی ایجاد شده‌اند و این‬ ‫کثرت‌ها در ابتدا وجود نداشته است‪.‬موجودات ساده‌تر در طول میلیون‌ها‬ ‫ســال تبدیل به مــوجــودات پیچیده‌تر شــده‌انــد‪.‬ایــن نــزاع بــرای بقا در بین‬ ‫موجودات همواره وجود داشته و دارد و در این میدان مبارزه‪ ،‬فتح و غلبه‬ ‫با آن افــرادی است که نیرومندتر باشند و این فاتحان‪ ،‬اوصــاف خود را به‬ ‫نسل بعد انتقال می‌دهند‪.‬مثًال در نبرد یوزپلنگ و آهو‪ ،‬آن یوزپلنگ‌هایی‬ ‫که سرعت بیشتری داشتند به علت توان بیشتر برای شکار‪ ،‬باقی مانده‬ ‫و تولید مثل کردند و آن آهوهایی که سرعت بیشتری داشته و توانستند‬ ‫بگریزند نیز همچنین! در این میان یوزپلنگ‌ها و آهوهای ضعیف‌تر از چرخه‬ ‫حذف شدند‪ ،‬و این تکامل ادامه خواهد داشت‪.‬‬ ‫البته سال‌ها بعد از داروین‪ ،‬با اکتشاف «ژن» نظریه انتخاب طبیعی تبیین‬ ‫‪.1‬مایر‪ ،‬چیستی تکامل‪ ،‬ص ‪.39‬‬ ‫‪.2‬همان‪ ،‬ص ‪.132‬‬ ‫‪.3‬داروین‪ ،‬منشأ انواع‪ ،‬ص ‪.118‬‬ ‫ن ـ ـ ـ ـ ـ ـس ـ ـ ـ ـ ـ ـخـ ـ ـ ـ ـ ــه ان ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـت ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـشـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــار در فـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـض ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــای مـ ـ ـ ـ ـ ـ ــجـ ـ ـ ـ ـ ـ ــازی‬ ‫جدیدتری به خــود گرفت و منشأ ایــن تکامل‪« ،‬ژنتیک» دانسته شــد‪ 1.‬و‬ ‫بدین ترتیب تبیین‌های تکاملی سابق ام ــروزه جــای خــودش را به نظریه‬ ‫«موتاسیون»‪ ،‬یا «جهش ژنتیکی» داد‪.‬‬ ‫به‌هرحال نظریه داروی ــن به اقتضای ایــن که تبیین دیگری از پیدایش‬ ‫پیچیدگی‌های مــوجــودات بیان می‌کند و آن را نه حاصل خلقت دفعی‪،‬‬ ‫بلکه محصول یک فرایند تدریجی و انتخاب تصادفی از ســوی طبیعت‬ ‫‪42‬‬ ‫مـی‌دانــد‪ ،‬از ایــن جهت نیازمندی ایــن نظم به ناظمی آ گــاه را غیر ضــروری‬ ‫باهم بیندیشیم(‪)۱‬‬ ‫شمرده و منشأ افکار الحادی و خداناباورانه گردید‪ ،‬چراکه طبق گمان‬ ‫ایــشــان بــا ایــن تبیین‪ ،‬تکثر و نظم عجیب هستی مــوجــودات‪ ،‬وابسته‬ ‫به هیچ قــدرت یا نیروی مافوق طبیعی نخواهد بــود‪ 2.‬چنان‌که «ریچارد‬ ‫داوکینز» از سرشناس‌ترین شخصیت‌های الحادی معاصر می‌نویسد‪:‬‬ ‫«پیش از داروین‪ ،‬یافتن دلیل عقالیی برای بی‌خدایی مشکل بوده است‬ ‫و تئوری تکامل این خأل را پر کرده است»‪ 3.‬این جمالت به خوبی اهمیت‬ ‫این اندیشه برای جریان الحاد را به تصویر می‌کشد به‌گونه‌ای که مسئله را‬ ‫برای ایشان حیثیتی کرده است‪.‬‬ ‫به‌هرحال فار غ از جایگاه این نظریه در میان دانشمندان علوم تجربی و نیز‬ ‫ً‬ ‫ابهامات مطرح شده درباره آن‪ 4،‬برداشت الحادی از این نظریه عموما ناشی‬ ‫از ناآشنایی با مفاهیم فلسفی است‪.‬برای تبیین مسئله باید به چند نکته‬ ‫توجه کرد‪:‬‬ ‫‪.1‬مایر‪ ،‬چیستی تکامل‪ ،‬ص ‪.72‬‬ ‫‪.2‬همان‪ ،‬ص ‪.36‬‬ ‫‪.3‬داوکینز‪ ،‬ساعت‌ساز نابینا‪ ،‬ص ‪.36‬‬ ‫‪.4‬رجوع کنید به سبحانی‪ ،‬مسائل جدید کالمی‪ ،‬صص ‪698-696‬؛ خسرو پناه‪ ،‬کالم جدید با رویکرد‬ ‫اسالمی‪ ،‬ص ‪ ،432‬رامین؛ برهان نظم‪.‬‬ ‫ن ـ ـ ـ ـ ـ ـس ـ ـ ـ ـ ـ ـخـ ـ ـ ـ ـ ــه ان ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـت ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـشـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــار در فـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـض ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ــای مـ ـ ـ ـ ـ ـ ــجـ ـ ـ ـ ـ ـ ــازی‬ ‫‪.1‬سازگاری نظریه داروین با وجود خدا‬ ‫ً‬ ‫این تئوری نهایتا با برهان نظم تضاد دارد‪ ،‬نه وجود خدا‪.‬چراکه نظم موجود‬ ‫در جهان را از طریق دیگری غیر از خالق هوشمند ترسیم می‌کند‪ ،‬بنابراین‬ ‫ً‬ ‫نهایتا با فرض پذیرش این تئوری با این تبیین‪ ،‬مسیر اثبات خدا از طریق‬ ‫برهان نظم مسدود می‌شود‪.‬طبیعی اســت که ایــن امــر‪ ،‬وجــود خــدا را زیر‬ ‫سؤال نمی‌برد‪ ،‬یعنی دلیلی بر رد وجود خدا نیست‪ ،‬بلکه دلیلی بر رد یکی‬ ‫ً‬ ‫‪43‬‬ ‫از براهین اثبات خداست که اتفاقا یک برهان فلسفی نبوده و ما براهینی به‬ ‫مراتب قوی‌تر از آن برای اثبات خداوند داریم‪.‬‬ ‫مود شخب ‬ ‫مود شخب‬ ‫‪.2‬همه چیز یک دفعه و ناگهان آفریده شده یا به تدریج؟‬ ‫ ‬ ‫ ادخ تافص و ادخ‬ ‫علت دیگر توهم ناسازگ

Use Quizgecko on...
Browser
Browser