تفسير موضوعي ترم اول 1403 PDF

Summary

This document is a detailed note on thematic interpretation for the first term of 1403. It discusses various aspects of the proof of prophethood, including miracles and the uniqueness of the Quran. It also covers the different ways to prove the truth and authenticity of prophets.

Full Transcript

‫معجزه‬ ‫راههاى اثبات نبوّ ت‬ ‫سومین مسأله بنیادى در بخش نبوّ ت این است كه صدق ادعاى پیامبران راستین و كذب مدعیان‬ ‫دروغین را چگونه مىتوان براى دیگران اثبات كرد؟‬ ‫بدون شك ا...

‫معجزه‬ ‫راههاى اثبات نبوّ ت‬ ‫سومین مسأله بنیادى در بخش نبوّ ت این است كه صدق ادعاى پیامبران راستین و كذب مدعیان‬ ‫دروغین را چگونه مىتوان براى دیگران اثبات كرد؟‬ ‫بدون شك اگر فردى تبهكار و آلوده به گناهانى باشد كه عقل هم زشتى آنها را درك مىكند چنین كسى‬ ‫قابل اعتماد و تصدیق نخواهد بود و با توجه به شرط عصمت در پیامبران مىتوان كذب ادعاى وى را‬ ‫اثبات كرد مخصوصا اگر دعوت به امورى كند كه مخالف عقل و فطرت انسان باشد یا در سخنانش‬ ‫تناقضاتى یافت شود‪.‬‬ ‫از سوى دیگر‪ ،‬ممكن است حسن سوابق فرد بگونهاى باشد كه افراد بى غرض‪ ،‬اطمینان به صدق وى‬ ‫پیدا كنند بویژه اگر عقل هم به صحّ ت محتواى دعوت او گواهى دهد‪.‬نیز ممكن است پیامبرى كسى با‬ ‫پیشگویى و معرفى پیامبر دیگر‪ ،‬ثابت شود بطورى كه براى افراد حقیقت جو‪ ،‬جاى شك و شبههاى‬ ‫باقى نمىماند‪.‬‬ ‫اما در صورتى كه مردمى قرائن اطمینان بخشى در دست نداشتند و بشارت و تأییدى هم از دیگر‬ ‫پیامبران به ایشان نرسیده بود طبعا نیاز به راه دیگرى براى اثبات نبوّ ت خواهند داشت‪.‬و خداى‬ ‫متعال بر حسب حكمت بالغهاش این راه را گشوده و معجزاتى به پیامبران داده است كه نشانه هایى بر‬ ‫صدق ادّعاى ایشان باشد و از اینروى‪ ،‬آنها را «آیات»‪ =( 1‬نشانه ها) نامیده‬ ‫‪.1‬واژه «آیات» كاربردهایى نیز دارد كه از جمله آنها نشانه هاى علم و قدرت و حكمت الهى در‬ ‫پدیده هاى هستى است خواه عادى و خواه غیرعادى‪.‬است‪.‬‬ ‫حاصل آنكه‪ :‬صدق ادّعاى پیامبر راستین را از سه راه مىتوان ثابت كرد‪:‬‬ ‫‪ -1‬از راه قرائن اطمینان بخش‪ ،‬مانند راستى و درستى و عدم انحراف از مسیر حق و عدالت در‬ ‫طول زندگى‪.‬اما این راه در مورد پیامبرانى وجود دارد كه سالها در میان مردم‪ ،‬زندگى كرده و‬ ‫داراى منش شناخته شدهاى باشند‪.‬ولى اگر پیامبرى مثل در عنفوان جوانى و پیش از آنكه مردم پى به‬ ‫شخصیت و منش ثابت او ببرند مبعوث به رسالت شد نمىتوان صحّ ت ادّعاى او را از راه چنین‬ ‫قرائنى شناخت‪.‬‬ ‫‪ -2‬معرفى پیامبر پیشین یا معاصر‪.‬این راه هم اختصاص به مردمى دارد كه پیامبر دیگرى را شناخته‬ ‫و از بشارت و تأیید وى اطلع یافته باشند و طبعا درباره نخستین پیامبر هم موردى نخواهد داشت‪.‬‬ ‫‪ -3‬از راه ارائه معجزه كه مىتواند كارآیى گسترده و همگانى داشته باشد‪.‬از اینروى به توضیح این‬ ‫راه مىپردازیم‪.‬‬ ‫تعریف معجزه‬ ‫معجزه عبارتست از‪ :‬امر خارق العادهاى كه با اراده خداى متعال از شخص مدّعى نبوت‪ ،‬ظاهر شود‬ ‫و نشانه صدق ادّعاى وى باشد‪.‬‬ ‫چنانكه ملحظه مىشود این تعریف‪ ،‬مشتمل بر سه مطلب است‪:‬‬ ‫الف‪ -‬پدیده هاى خارق العادهاى وجود دارد كه از راه اسباب و علل عادى و متعارف‪ ،‬پدید نمىآید‪.‬‬ ‫ب‪ -‬برخى از این امور خارق العاده‪ ،‬با اراده الهى و با اذن خاص خداى متعال‪ ،‬از پیامبران‪ ،‬ظهور‬ ‫مىكند‪.‬‬ ‫ج‪ -‬چنین امر خارق العادهاى مىتواند نشانه صدق ادّعاى پیامبر باشد و در این صورت‪ ،‬اصطلحا‬ ‫«معجزه» نامیده مىشود‪.‬‬ ‫اینك به توضیحى پیرامون عناصر سه گانه تعریف فوق مىپردازیم‪.‬‬ ‫امور خارق العاده‬ ‫پدیده هایى كه در این جهان‪ ،‬پدید مىآید غالبا از راه اسباب و عللى است كه با آزمایشهاى گوناگون‪،‬‬ ‫قابل شناخت مىباشد مانند اكثریت قریب به اتفاق پدیده هاى فیزیكى و شیمیایى و زیستى و روانى‪.‬‬ ‫ولى در موارد نادرى‪ ،‬پارهاى از این پدیده ها بگونه دیگرى تحقق مىیابد و مىتوان كلیّه اسباب و‬ ‫علل آنها را بوسیله آزمایشهاى حسى شناخت و شواهدى یافت مىشود كه در پیدایش اینگونه پدیده ها‬ ‫نوع دیگرى از عوامل‪ ،‬مؤثر است مانند كارهاى شگفت انگیزى كه مرتاضان‪ ،‬انجام مىدهند و‬ ‫متخصصان علوم مختلف‪ ،‬گواهى مىدهند كه این كارها براساس قوانین علوم مادى و تجربى‪ ،‬انجام‬ ‫نمىیابد‪.‬چنین امورى را «خارق العاده» مىنامند‪.‬‬ ‫خارق العاده هاى الهى‬ ‫امور خارق العاده را مىتوان به دو بخش كلى‪ ،‬تقسیم كرد‪ :‬یكى امورى كه هر چند اسباب و علل‬ ‫عادى ندارد‪ ،‬اما اسباب غیرعادى آنها كم و بیش در اختیار بشر قرار مىگیرد و مىتوان با آموزشها‬ ‫و تمرینهاى ویژهاى به آنها دست یافت مانند كارهاى مرتاضان‪.‬بخش دیگر‪ ،‬كارهاى خارق العادهاى‬ ‫است كه تحقق آنها مربوط به اذن خاص الهى مىباشد‪.‬و اختیار آنها بدست افرادى كه ارتباط با خداى‬ ‫متعال ندارند سپرده نمىشود و از اینروى داراى دو ویژگى اساسى است‪.‬اوال قابل تعلیم و تعلّم‬ ‫نیست‪ ،‬و ثانیا تحت تأثیر نیروى قویترى قرار نمىگیرد و مغلوب عامل دیگرى واقع نمىشود‪.‬اینگونه‬ ‫خوارق عادت‪ ،‬مخصوص بندگان برگزیده خداست و هرگز در دام گمراهان و هوسبازان نمىافتد ولى‬ ‫اختصاص به پیامبران ندارد بلكه گاهى سایر اولیاء خدا هم از آنها برخوردار مىشوند و از اینروى‪،‬‬ ‫باصطلح كلمى‪ ،‬همه آنها را «معجزه» نمىخوانند و معموال چنین كارهایى كه از غیر پیامبران‬ ‫سرمى زند بنام «كرامت» موسوم مىگردد چنانكه علمهاى غیرعادى الهى هم منحصر به «وحى‬ ‫نبوّ ت» نیست و هنگامى كه چنین علمهایى به دیگران داده شود بنام «الهام» و «تحدیث» و مانند آنها‬ ‫نامیده مىشود‪.‬‬ ‫ضمنا راه بازشناسى این دو نوع از خوارق عادت «الهى و غیرالهى» نیز معلوم شد یعنى اگر انجام‬ ‫دادن امر خارق العادهاى قابل تعلیم و تعلّم باشد یا فاعل دیگرى بتواند جلو ایجاد یا ادامه آنرا بگیرد و‬ ‫اثرش را خنثى سازد از قبیل خوارق عادت الهى نخواهد بود‪.‬چنانكه تبهكارى و فساد عقاید و اخلق‬ ‫شخص را مىتوان نشانه دیگرى بر عدم ارتباط وى با خداى متعال‪ ،‬و شیطانى یا نفسانى بودن‬ ‫كارهایش بحساب آورد‪.‬‬ ‫در اینجا مناسب است به نكته دیگرى اشاره كنیم كه فاعل كارهاى خارق العاده الهى را مىتوان خداى‬ ‫متعال دانست (علوه بر فاعلیتى كه نسبت به همه مخلوقات و از جمله پدیده هاى عادى دارد) از این‬ ‫نظر كه تحقق آنها منوط به اذن خاص وى مىباشد‪ ،1‬و مىتوان آنها را به وسایطى مانند فرشتگان یا‬ ‫پیامبران‪ ،‬نسبت داد به لحاظ نقشى كه بعنوان واسطه یا فاعل قریب دارند چنانكه در قرآن كریم‪ ،‬احیاء‬ ‫مردگان و شفاء بیماران و خلق طیر‪ ،‬به حضرت عیسى (علیه السلم) نسبت داده شده است‪ 2‬و بین‬ ‫این دو نسبت‪ ،‬تعارض و تضادى وجود ندارد زیرا فاعلیّت الهى در طول فاعلیّت بندگان است‪.‬‬ ‫ویژگى معجزات انبیاء‬ ‫سومین مطلبى كه در تعریف معجزه‪ ،‬به آن اشاره شد كه معجزات پیامبران‪ ،‬نشانه صدق ادّعاى ایشان‬ ‫است و از اینروى‪ ،‬هنگامى كه امر خارق العادهاى باصطلح خاصّ كلمى «معجزه» نامیده مىشود‬ ‫كه علوه بر استناد به اذن خاص الهى‪ ،‬بعنوان دلیلى بر پیامبرى پیامبران پدید آید‪.‬و با اندكى تعمیم‬ ‫در مفهوم آن‪ ،‬شامل امور خارق العادهاى نیز مىشود كه بعنوان دلیل بر صدق ادّعاى امامت‪ ،‬انجام‬ ‫یابد‪.‬و بدین ترتیب‪ ،‬اصطلح «كرامت» اختصاص مىیابد به سایر خارق العاده هاى الهى كه از‬ ‫اولیاء خدا صادر مىشود در برابر خوارق عادتى كه مستند به نیروهاى نفسانى و شیطانى است مانند‬ ‫سحر و كهانت و اعمال مرتاضان‪ ،‬اینگونه اعمال‪ ،‬هم قابل تعلیم و تعلّم است و هم بوسیله نیروى‬ ‫قویترى مغلوب مىگردد و معموال الهى نبودن آنها را مىتوان از راه فساد عقاید و اخلق صاحبانشان‬ ‫نیز شناخت‪.‬‬ ‫‪.1‬ر‪.‬ك‪ :‬سوره رعد آیه ‪ ،37‬سوره غافر آیه ‪.78‬‬ ‫‪.2‬ر‪.‬ك‪ :‬سوره آل عمران آیه ‪ ،49‬سوره مائده آیه ‪.110‬‬ ‫نكتهاى كه در اینجا باید به آن توجه كرد این است كه آنچه را معجزات انبیاء (علیهم السلم) مستقیما‬ ‫اثبات مىكند صدق ایشان در ادّعاى نبوّ ت است و اما صحّ ت محتواى رسالت‪ ،‬و لزوم اطاعت از‬ ‫فرمانهایى كه ابلغ مىكنند مع الواسطه و بطور غیرمستقیم‪ ،‬ثابت مىشود‪.‬و به دیگر سخن‪ :‬نبوّ ت‬ ‫انبیاء (علیهم السلم) با دلیل عقلى‪ ،‬و اعتبار محتواى پیامهایشان با دلیل تعبّدى‪ ،‬اثبات مىگردد‬ ‫اعجاز قرآن‬ ‫ـ معجزه بودن قرآن‬ ‫ـ‬ ‫قرآن كریم‪ ،‬تنها كتاب آسمانى است كه با صراحت و قاطعیّت تمام‪ ،‬اعلم داشته كه هیچكس توان‬ ‫آوردن كتابى همانند آن را ندارد‪ ،‬و حتى اگر همه آدمیان و ج ّنیان با یكدیگر همكارى كنند قدرت چنین‬ ‫كارى را نخواهند داشت‪.1‬و نه تنها قدرت برآوردن كتاب كاملى مثل كل قرآن را ندارند بلكه قدرت‬ ‫برآوردن ده سوره‪ 2‬و حتى یك سوره یك سطرى را هم نخواهند داشت‪.3‬‬ ‫سپس با بیشترین تأكیدات‪ ،‬همگان را مورد «تحدّى» قرار داده و به معارضه طلبیده و عدم قدرت‬ ‫ایشان را بر چنین كارى‪ ،‬دلیل بر خدایى بودن این كتاب و رسالت پیامبر گرامى اسلم (صلّى ّ‬ ‫للا علیه‬ ‫و آله و سلّم) دانسته است‪.4‬‬ ‫پس جاى ش ّكى نیست كه این كتاب شریف‪ ،‬ادّعاى معجزه بودن خوش را دارد و آورنده این كتاب‪،‬‬ ‫آنرا بعنوان معجزهاى جاودانى و برهانى قاطع بر پیامبرى خودش‪ ،‬به همه جهانیان و براى همیشه‪،‬‬ ‫عرضه داشته است‪.‬و هم اكنون بعد از گذشتن چهارده قرن‪ ،‬این نداى الهى هر صبح و شام بوسیله‬ ‫فرستنده هاى دوست و دشمن‪ ،‬به گوش جهانیان مىرسد و حجت را بر ایشان تمام مىكنند‪.‬‬ ‫‪.1‬ر‪.‬ك‪ :‬سوره اسراء‪ ،‬آیه ‪.88‬‬ ‫‪.2‬ر‪.‬ك‪ :‬سوره هود‪ ،‬آیه ‪.13‬‬ ‫‪.3‬ر‪.‬ك‪ :‬سوره یونس‪ ،‬آیه ‪.38‬‬ ‫‪.4‬ر‪.‬ك‪ :‬سوره بقره‪ ،‬آیه ‪.24 ،23‬‬ ‫از سوى دیگر مىدانیم كه پیامبر اسلم (صلّى ّ‬ ‫للا علیه و آله و سلّم) از نخستین روز اظهار دعوتش‪،‬‬ ‫با دشمنان سرسخت و كینه توزى مواجه شد كه از هیچگونه تلش و كوششى براى مبارزه با این آیین‬ ‫الهى‪ ،‬كوتاهى نكردند و پس از نومید شدن از تأثیر تهدیدات و تطمیعات‪ ،‬كمر به قتل آن حضرت‬ ‫بستند‪.‬كه با تدبیر الهى‪ ،‬این توطئه هم از هجرت شبانه و مخفیانه آن بزرگوار بسوى مدینه‪ ،‬خنثى‬ ‫شد‪.‬و بعد از هجرت هم بقیه عمر شریفش را در جنگهاى متعدّد با مشركان و همدستان یهودى آنان‬ ‫سپرى كرد‪.‬و از هنگام رحلت آن حضرت تا امروز هم همواره منافقین داخلى و دشمنان خارجى‬ ‫درصدد خاموش كردن این نور الهى بوده و هستند و از هیچ كارى در این راه‪ ،‬فروگذار نكرده و‬ ‫نمىكنند‪.‬و اگر آوردن كتابى مانند قرآن كریم‪ ،‬امكان مىداشت هرگز از آن‪ ،‬صرف نظر نمىكردند‪.‬‬ ‫در این عصر هم كه همه دولتهاى بزرگ دنیا اسلم را بزرگترین دشمن براى سلطه ظالمانه خودشان‬ ‫شناخته و كمر مبارزه جدّى با آن را بستهاند و همه گونه امكانات مالى و علمى و سیاسى و تبلیغاتى‬ ‫را در اختیار دارند اگر مىتوانستند اقدام به تهیه یك سطر مشابه یكى از سوره هاى كوچك قرآن‬ ‫مىكردند و آنرا بوسیله رسانه هاى گروهى و وسایل تبلیغات جهانى عرضه مىداشتند‪.‬زیرا این كار‪،‬‬ ‫ساده ترین و كم هزینه ترین و مؤثرترین راه براى مبارزه با اسلم و جلوگیرى از گسترش آن است‪.‬‬ ‫بنابراین‪ ،‬هر فرد عاقلى كه جویاى حقیقت باشد با توجه به این نكات‪ ،‬یقین خواهد كرد كه قرآن كریم‪،‬‬ ‫كتابى استثنائى و غیرقابل تقلید است و هیچ فرد یا گروهى با هیچ آموزش و تمرینى نمىتواند مانند‬ ‫آنرا بیاورد‪.‬یعنى همه ویژگیهاى یك معجزه (خارق العاده بودن‪ ،‬الهى و غیرقابل تقلید بودن‪ ،‬و بعنوان‬ ‫دلیلى بر صحّ ت نبوّ ت ارائه شدن) را داراست‪.‬و از اینروى‪ ،‬بهترین دلیل قاطع بر صدق دعوت‬ ‫پیامبر اكرم (صلّى ّ‬ ‫للا علیه و آله و سلّم) و حقّانیت دین مقدس اسلم مىباشد‪.‬و از بزرگترین نعمتهاى‬ ‫الهى بر جامعه انسانى همین است كه این كتاب شریف را به گونهاى نازل فرموده كه همواره‬ ‫بصورت معجزهاى جاویدان باقى بماند و دلیل صدق و صحّ تش را با خودش داشته باشد‪.‬دلیلى كه‬ ‫درك داللت آن‪ ،‬نیازى به تحصیل و تخصص ندارد و براى هر فردى قابل فهم و پذیرش است‪.‬‬ ‫جهات اعجاز قرآن‬ ‫اكنون كه اجماال و سر بسته دانستیم كه قرآن مجید‪ ،‬سخنى الهى و اعجازآمیز است به توضیح بعضى‬ ‫از جهات اعجاز آن مىپردازیم‪.‬‬ ‫الف‪ -‬فصاحت و بلغت قرآن‬ ‫نخستین وجه اعجاز قرآن كریم‪ ،‬شیوایى (فصاحت) و رسایى (بلغت) آن است‪.‬یعنى خداى متعال‬ ‫براى بیان مقاصد خود در هر مقامى شیواترین و زیباترین الفاظ‪ ،‬و سنجیده ترین و خوش آهنگ ترین‬ ‫تركیباتى را بكار گرفته كه به بهترین و رساترین وجهى معانى مورد نظر را به مخاطبین مىفهماند‪.‬‬ ‫و گزینش چنین الفاظ و تركیبات متناسب و هماهنگ با معانى بلند و دقیق‪ ،‬براى كسى میسر است كه‬ ‫احاطه كافى بر همه ویژگیهاى الفاظ و دقایق معانى و روابط متقابل آنها داشته باشد و بتواند با در‬ ‫نظر گرفتن همگى اطراف و ابعاد معانى مورد نظر و رعایت مقتضیات حال و مقام‪ ،‬بهترین الفاظ و‬ ‫عبارات را انتخاب كند‪.‬و چنین احاطه علمى بدون وحى و الهام الهى براى هیچ انسانى فراهم‬ ‫نمىشود‪.‬‬ ‫جذاب و ملكوتى قرآن براى همگان‪ ،‬و شیوایى و رسایى آن براى آشنایان به زبان‬ ‫زیبایى آهنگ ّ‬ ‫عربى و فنون فصاحت و بلغت‪ ،‬قابل درك است اما تشخیص معجزه بودن فصاحت و بلغت‪ ،‬قابل‬ ‫درك است اما تشخیص معجزه بودن فصاحت و بلغت آن از كسانى ساخته است كه مهارت و‬ ‫تخصص در فنون مختلف سخنورى داشته باشد و آنرا با دیگر سخنان فصیح و بلیغ‪ ،‬مقایسه كنند و‬ ‫توان خودشان را در برابر آن بیازمایند و این‪ ،‬كارى بود كه از شعراء و چكامه سرایان عرب برمى‬ ‫آمد‪ ،‬زیرا بزرگترین هنر اعراب‪ ،‬سخن سرایى بود كه در عصر نزول قرآن‪ ،‬به اوج شكوفایى رسیده‬ ‫بود و نمونه هایى از بهترین اشعار را پس از نقد ادبى بعنوان بهترین و ارزشمندترین دستاوردهاى‬ ‫هنرى‪ ،‬گزینش و معرّفى مىكردند‪.‬‬ ‫اساسا حكمت و عنایت الهى‪ ،‬اقتضاء دارد كه معجزه هر پیامبرى متناسب با علم و هنر رایج در آن‬ ‫زمان باشد تا امتیاز و برترى اعجازآمیز آنرا بر آثار بشرى‪ ،‬به خوبى درك كنند چنانكه امام هادى‬ ‫(علیه السلم) در پاسخ «ابن سكیّت» كه پرسید‪« :‬چرا خداى متعال‪ ،‬معجزه حضرت موسى (علیه‬ ‫السلم) را ید بیضاء و اژدها كردن عصا‪ ،‬و معجزه حضرت عیسى‬ ‫(علیه السلم) را شفاء دادن بیماران‪ ،‬و معجزه پیامبر اسلم (صلّى ّ‬ ‫للا علیه و آله و سلّم) را قرآن‬ ‫كریم قرار داد؟» فرمود‪« :‬هنر رایج حضرت موسى (علیه السلم) سحر و جادو بود از اینروى‪،‬‬ ‫خداى متعال معجزه آن حضرت را شبیه كارهاى آنان قرار داد تا عجز و ناتوانى خودشان را از‬ ‫آوردن مانند آن دریابند‪.‬و هنر رایج زمان حضرت عیسى (علیه السلم) فنّ پزشكى بود از اینروى‪،‬‬ ‫خداى متعال معجزه آن حضرت را شفاء دادن بیماران علج ناپذیر‪ ،‬قرار داد تا جهت اعجاز آنرا‬ ‫للا علیه و آله و سلّم) سخنورى و چكامه‬‫بخوبى درك كنند‪.‬اما هنر رایج در زمان پیامبر اسلم (صلّى ّ‬ ‫سرایى بود از این جهت‪ ،‬خداى متعال قرآن كریم را با زیباترین اسلوب‪ ،‬نازل فرمود تا برترى‬ ‫اعجازآمیز آنرا باز شناسند‪».1‬‬ ‫بارى‪ ،‬بزرگترین سخن شناسان آن عصر‪ ،‬مانند ولید بن مغیره مخزومى و عتبة بن ربیعه و طفیل بن‬ ‫عمرو‪ ،‬به نهایت فصاحت و بلغت قرآن و برترى آن بر شیواترین سخنان بشرى‪ ،‬گواهى دادند‪.2‬و‬ ‫در حدود یك قرن بعد‪ ،‬كسانى امثال ابن ابى العوجاء و ابن مقفّع و ابوشاكر دیصانى و عبدالملك‬ ‫بصرى‪ ،‬تصمیم گرفتند كه توان خود را در معارضه با قرآن بیازمایند و یك سال تمام‪ ،‬نیروى خود را‬ ‫بر سر این كار گذاشتند ولى كوچكترین كارى از پیش نبردند و سرانجام‪ ،‬همگى در برابر عظمت این‬ ‫كتاب الهى‪ ،‬زانوى عجز و حیرت به زمین زدند و هنگامى كه در مسجدالحرام جلسهاى براى‬ ‫بازرسى كارهاى یك ساله شان تشكیل داده بودند امام صادق (علیه السلم) از كنار ایشان عبور كرد و‬ ‫این آیه شریفه را تلوت فرمود‪:‬‬ ‫ضهُم ل َبعض‬ ‫ون بمثله َو لَو َ‬ ‫كان َبع ُ‬ ‫«قُل لَئن اج َت َم َعت اْلنسُ َو الجن َعلى أَن َیأ ُتوا بمثل َ‬ ‫هذا القُرآن ال َیأ ُت َ‬ ‫َظهیرا»‪.3‬‬ ‫ب‪ -‬اُمّى بودن آورنده‬ ‫قرآن كریم‪ ،‬كتابى است كه با وجود كوچكى نسبى حجم‪ ،‬مشتمل بر انواعى از معارف و علوم و احكام‬ ‫و قوانین فردى و اجتماعى است و بررسى كامل هر دسته از آنها نیازمند به گروههاى متخصصى‬ ‫است كه در طول سالیان دراز‪ ،‬به تحقیق و تلش علمى‬ ‫‪.1‬ر‪.‬ك‪ :‬اصول كافى‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪.24‬‬ ‫‪.2‬ر‪.‬ك‪ :‬اعلم الورى‪ ،‬ص ‪ 28 ،27‬و ص ‪.49‬و سیره ابن هشام‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪ ،293‬و ص ‪.410‬‬ ‫‪.3‬سوره اسراء‪ ،‬آیه ‪ ،88‬و نورالثقلین در ذیل همین آیه‪.‬‬ ‫درباره آنها بپردازند و تدریجا رازهاى نهفته آنرا كشف كنند و به حقایق بیشترى دست یابند هر چند‬ ‫كشف همه حقایق و اسرار آن‪ ،‬جز بوسیله كسانى كه داراى علم الهى و تأیید خدایى باشند میسّر‬ ‫نخواهد بود‪.‬‬ ‫این مجموعه هاى گوناگون كه شامل ژرفترین و بلندترین معارف‪ ،‬و واالترین و ارزشمندترین‬ ‫دستورات اخلقى‪ ،‬و عادالنه ترین و استوارترین قوانین حقوقى و جزائى‪ ،‬و حكیمانه ترین مناسك‬ ‫عبادى و احكام فردى و اجتماعى‪ ،‬و سودمندترین مواعظ و اندرزها‪ ،‬و آموزنده ترین نكات تاریخى‪،‬‬ ‫و سازنده ترین شیوه هاى تعلیم و تربیت‪ ،‬و در یك جمله‪ :‬حاوى همه اصول مورد نیاز بشر براى‬ ‫سعادت دنیا و آخرت است با اسلوبى بدیع و بى سابقه‪ ،‬در هم آمیخته شده‪ ،‬به گونهاى كه همه قشرهاى‬ ‫جامعه بتوانند به فراخور استعدادشان از آن‪ ،‬بهرهمند شوند‪.‬‬ ‫فراهم آوردن همه این معارف و حقایق در چنین مجموعه اى‪ ،‬فراتر از توان انسانهاى عادى است‪.‬‬ ‫ولى آنچه بر شگفتى آن مىافزاید این است كه این كتاب عظیم بوسیله یك فرد درس نخوانده و تعلیم‬ ‫ندیده كه هرگز قلمى بر كاغذ نیاورده و در محیطى دور از تمدن و فرهنگ‪ ،‬پرورش یافته بود‬ ‫عرضه شد‪.‬و عجیبتر آنكه در زندگى چهل ساله قبل از بعثتش نمونهاى از این سخنان‪ ،‬از وى شنیده‬ ‫نشده بود و در دوران رسالتش هم آنچه را بعنوان وحى الهى‪ ،‬ارائه مىكرد اسلوب ویژه و هماهنگ و‬ ‫موزونى داشت كه كامل آنرا از دیگر سخنانش متمایز مىساخت و تفاوت آشكارى میان این كتاب با‬ ‫سایر سخنان وى مشهود و محسوس بود‪.‬‬ ‫ت َتتلُوا من َقبله من كتاب َو ال َت ُخط ُه ب َیمین َ‬ ‫ك إذا‬ ‫قرآن كریم با اشاره به این نكات مىفرماید‪َ « :‬و ما ُكن َ‬ ‫تاب المُبطلُ َ‬ ‫ون»‪.1‬‬ ‫الَر َ‬ ‫للاُ ما َتلَو ُت ُه َعلَی ُكم َو ال أَدرا ُكم به َف َقد لَبث ُ‬ ‫ت فی ُكم ُعمُرا من َقبله‬ ‫و در جاى دیگر مىفرماید‪« :‬قُل لَو شا َء ّ‬ ‫ون»‪ 2‬یعنى‪ :‬اگر خدا خواسته بود این كتاب را بر شما تلوت نمىكردم و شما را از آن‪ ،‬آگاه‬ ‫أَ َفل َتعقلُ َ‬ ‫نمىساختم‪ ،‬چه اینكه قبل عمرى را در میان شما سپرى كردم (در حالى كه نمونهاى از این سخنان از‬ ‫من نشیدند) مگر نمىفهمید؟!‬ ‫‪.1‬ر‪.‬ك‪ :‬سوره عنكبوت‪ ،‬آیه ‪.48‬‬ ‫‪.2‬ر‪.‬ك‪ :‬سوره یونس‪ ،‬آیه ‪.16‬‬ ‫و به احتمال قوى‪ ،‬آیه (‪ )23‬از سوره بقره « َفأ ُتوا بس َ‬ ‫ُورة من مثله» نیز اشاره به همین جهت اعجاز‬ ‫است یعنى احتمال قوى دارد كه ضمیر «مثله» به «عبدنا» برگردد‪.‬‬ ‫حاصل آنكه‪ :‬اگر بفرض محال‪ ،‬امكان داشته باشد كه صدها گروه دانشمند و متخصص با همكارى و‬ ‫همیارى یكدیگر‪ ،‬چنین كتابى را تهیه كنند اما هرگز یك فرد درس نخوانده‪ ،‬از عهده چنین كارى‬ ‫برنخواهد آمد‪.‬‬ ‫بنابراین‪ ،‬ظهور چنین كتابى با این ویژگیها از فرد تحصیل نكرده اى‪ ،‬مبیّن جهت دیگرى از جهات‬ ‫اعجاز آن مىباشد‪.‬‬ ‫ج‪ -‬هماهنگى و عدم اختلف‬ ‫للا علیه و آله و سلّم)‬ ‫قرآن كریم‪ ،‬كتابى است كه در طول بیست و سه سال رسالت پیامبر اكرم (صلّى ّ‬ ‫كه دورانى بحرانى و پرماجرا و توأم با فراز و نشیبها و حوادث تلخ و شیرین فراوان بود نازل گردید‬ ‫ولى این دگرگونیهاى عجیب‪ ،‬تأثیرى در انسجام مطالب و شیوه اعجازآمیز آن نگذاشت‪.‬و همین‬ ‫هماهنگى و یكنواختى آن از نظر شكل و محتوى‪ ،‬جهت دیگرى از جهات اعجاز بشمار مىرود كه‬ ‫مانند دو جهت دیگر‪ ،‬در خود قرآن به آن‪ ،‬اشاره شده است در آنجا كه مىفرماید‪« :‬أَ َفل َی َتدَ َّبر َ‬ ‫ُون‬ ‫كان من عند َغیر ّ‬ ‫للا لَ َو َج ُدوا فیه اختلفا َكثیرا»‪.1‬‬ ‫القُر َ‬ ‫آن َو لَو َ‬ ‫توضیح آنكه‪ :‬هر انسانى دست كم‪ ،‬دستخوش دو نوع دگرگونى قرار مىگیرد‪ :‬یكى آنكه تدریجا بر‬ ‫معلومات و مهارتهایش افزوده مىشود و افزایش دانشها و توانشها در سخنانش انعكاس مىیابد و طبعا‬ ‫در فاصله زمانى بیست ساله‪ ،‬تفاوت و اختلف چشمگیرى بین گفتارهایشان نمایان مىگردد‪.‬‬ ‫دو دیگر‪ ،‬آنكه حوادث گوناگون زندگى‪ ،‬موجب پیدایش حاالت روانى و احساسات و عواطف مختلفى‬ ‫از قبیل بیم و امید غم و شادى و هیجان و آرامش مىشود و اختلف این حاالت‪ ،‬تأثیر بسزایى در‬ ‫اندیشه و گفتار و كردار شخص مىگذارد و طبعا با شدت یافتن این دگرگونیها‪ ،‬سخنان وى هم دچار‬ ‫اختلف شدیدى مىگردد‪.‬و در حقیقت تغییرات گفتار‪ ،‬تابعى از تغییرات حاالت روانى است كه آنها‬ ‫هم به نوبه خود‪ ،‬تابع اوضاع و احوال طبیعى و اجتماعى مىباشد‪.‬‬ ‫‪.1‬ر‪.‬ك‪ :‬سوره نساء‪ ،‬آیه ‪.82‬‬ ‫اكنون اگر فرض كنیم كه قرآن كریم‪ ،‬دستبافت شخص پیامبر اكرم (صلّى ّ‬ ‫للا علیه و آله و سلّم)‬ ‫بعنوان یك انسان محكوم دگرگونیهاى یاد شده‪ ،‬باشد با توجه به شرایط بسیار متغیّر زندگى آن‬ ‫حضرت‪ ،‬مىبایست از نظر شكل و محتوى‪ ،‬داراى اختلفات فراوانى باشد در صورتى كه اثرى از‬ ‫چنین اختلفات‪ ،‬در آن مشاهده نمىشود‪.‬‬ ‫پس نتیجه مىگیریم كه هماهنگى و عدم اختلف در مضامین قرآن و در سطح بلغت اعجازآمیز آن‪،‬‬ ‫نشانه دیگرى از صدور این كتاب شریف‪ ،‬از منبع علم ثابت و نامتناهى خداى متعال است كه حاكم بر‬ ‫طبیعت و نه محكوم پدیده هاى دگرگون شونده آن مىباشد‪.‬‬ ‫مصونیت قرآن از تحریف‬ ‫مقدّمه‬ ‫چنانكه قبال اشاره شد دلیل ضرورت نبوت‪ ،‬اقتضاء دارد كه پیامهاى الهى بطور سالم و دست نخورده‪ ،‬در دسترس‬ ‫انسانها قرار گیرد تا بتوانند از آنها براى پیمودن راه سعادت دنیا و آخرتشان بهره بگیرند‪.‬‬ ‫بنابراین‪ ،‬مصونیّت قرآن كریم تا هنگام ابالغ به مردم‪ ،‬مانند هر كتاب آسمانى‪ ،‬بعد از آنكه در اختیار مردم‪ ،‬قرار گرفت‬ ‫كمابیش دستخوش تحریفات و تغییراتى گردید و یا پس از چندى بدست فراموشى سپرده شد چنانكه امروز اثرى از كتاب‬ ‫حضرت نوح و حضرت ابراهیم (علیهماالسالم) در دست نیست و كتاب حضرت موسى و حضرت عیسى‬ ‫(علیهماالسالم) به صورت اصلى‪ ،‬یافت نمىشود‪.‬با توجه به این مطلب‪ ،‬سؤالى مطرح مىشود كه‪ :‬از كجا بدانیم كه آنچه‬ ‫للا علیه و آله و سلّم) نازل‬ ‫امروز بنام آخرین كتاب آسمانى در دست ماست همان كتابى است كه بر پیامبر اسالم (صلّى ّ‬ ‫شده و هیچ گونه تغییر و تبدیلى در آن‪ ،‬راه نیافته و نه چیزى بر آن افزوده و نه چیزى از آن‪ ،‬كاسته شده است؟‬ ‫البته كسانى كه اندك آشنایى با تاریخ اسالم و مسلمین داشته باشند و از اهتمام رسول اكرم و جانشینان معصومش (صلّى‬ ‫ّ‬ ‫للا علیه و علیهم) به كتابت و ضبط آیات قرآن‪ ،‬آگاه باشند و همچنین از اهتمام مسلمانان به حفظ كردن آیات قرآن‪ ،‬مطلع‬ ‫باشند بطورى كه تنها در یك جنگ‪ ،‬عدد شهدایى كه حافظ قرآن بودند به هفتاد نفر رسید‪.‬و نیز از نقل متواتر قرآن در‬ ‫طول چهارده قرن و اهتمام به شمارش آیات و كلمات و حروف و مانند آنها با خبر باشند‬ ‫چنین كسانى احتمال كمترین تحریف در این كتاب شریف را نخواهند داد‪.‬ولى صرف نظر از این قرائن یقین آور‬ ‫تاریخى‪ ،‬مىتوان مصونیّت قرآن كریم را با بیانى مر ّكب از یك دلیل عقلى و یك دلیل نقلى‪ ،‬نیز ثابت كرد یعنى مىتوان‬ ‫نخست‪ ،‬زیاد نشدن چیزى بر قرآن كریم را با دلیل عقلى ثابت كرد و بعد از ثابت شدن اینكه قرآن موجود‪ ،‬از طرف‬ ‫خداى متعال است با استناد به آیات آن‪ ،‬كاسته نشدن چیزى از آن را نیز به اثبات رساند‪.‬‬ ‫از اینروى‪ ،‬موضوع مصونیّت قرآن شریف از هرگونه تحریف را در دو بخش جداگانه‪ ،‬مورد بررسى قرار مىدهیم‪.‬‬ ‫زیاد نشدن چیزى بر قرآن‬ ‫زیاد نشدن چیزى بر قرآن كریم‪ ،‬مورد اجماع همه مسلمانان بلكه مورد اتّفاق همه آگاهان جهان است و هیچگونه‬ ‫حادثهاى كه منشأ احتمال افزایش چیزى بر قرآن شود روى نداده‪ ،‬و هیچگونه سندى براى چنین احتمالى‪ ،‬قابل ارائه‬ ‫نیست ‪.‬در عین حال‪ ،‬مىتوان فرض افزایش را با دلیل عقلى نیز ابطال كرد به این بیان‪:‬‬ ‫اگر فرض شود كه مطلب تا ّمى بر قرآن‪ ،‬افزوده شده معنایش این است كه آوردن مثل قرآن‪ ،‬امكان داشته است و چنین‬ ‫فرضى با اعجاز قرآن و عدم توانایى بشر برآوردن مثل آن‪ ،‬سازگار نیست‪.‬و اگر فرض شود كه تنها یك كلمه یا آیه‬ ‫كوتاهى (مانند« ُم ْدها َّمتان‪»)1‬افزوده شده الزمهاش این است كه نظم سخن بهم خورده باشد و از صورت اصلى اعجاز‬ ‫آمیزش خارج شده باشد و در این صورت‪ ،‬قابل تقلید و آوردن مثل آن خواهد بود ‪.‬زیرا نظم اعجازآمیز عبارات قرآنى‪،‬‬ ‫به انتخاب كلمات و حروف نیز بستگى دارد و با دگرگونى آنها از حالت اعجازآمیز‪ ،‬خارج مىشود‪.‬‬ ‫پس به همان دلیلى كه معجزه بودن قرآن كریم‪ ،‬ثابت شد محفوظ بودن آن از اضافات نیز ثابت مىشود‪.‬چنانكه با همین‬ ‫دلیل‪ ،‬كم شدن كلمات یا جمالتى كه موجب خروج آیات از حالت اعجاز باشد نفى مىگردد‪.‬و اما عدم حذف یك سوره‬ ‫كامل یا یك مطلب تا ّم به گونهاى كه موجب خارج شدن بقیه آیات از حالت اعجاز نباشد احتیاج به دلیل دیگرى دارد‪.‬‬ ‫‪1.‬ر‪.‬ك‪ :‬سوره الرحمن‪ ،‬آیه ‪.64‬‬ ‫كم نشدن چیزى از قرآن‬ ‫بزرگان علماء اسالم از شیعه و سنّى‪ ،‬تصریح و تأكید كردهاند به اینكه ‪:‬همانگونه كه چیزى بر قرآن كریم‪ ،‬افزوده نشده‬ ‫چیزى هم از آن كم نشده است‪.‬و براى این مطلب‪ ،‬دالیل فراوانى آورده اند‪.‬ولى متأسفانه در اثر نقل پارهاى روایات‬ ‫مجعول در كتب حدیث فریقین‪ ،‬و برداشت نادرست از برخى روایات معتبر ‪1‬بعضى احتمال دادهاند و یا حتى تأیید‬ ‫كردهاند كه آیاتى از قرآن كریم‪ ،‬حذف شده است‪.‬‬ ‫اما عالوه بر وجود قرائن قطعى تاریخى بر مصونیّت قرآن كریم از هرگونه تحریفى خواه به زیاد كردن باشد و خواه به‬ ‫حذف كردن و عالوه بر اینكه حذفى كه موجب بهم خوردن نظم اعجازآمیز آن باشد بوسیله دلیل اعجاز‪ ،‬نفى مىشود‬ ‫مىتوان مصونیّت از حدف آیه یا سوره مستقل را از خود قرآن كریم‪ ،‬استفاده كرد‪.‬‬ ‫یعنى بعد از آنكه ثابت شد كه همه قرآن موجود‪ ،‬كالم خداست و چیزى بر آن‪ ،‬افزوده نشده‪ ،‬مفاد آیات آن بعنوان‬ ‫محكمترین دالیل نقلى و تعبّدى‪ ،‬حجت مىشود‪.‬و یكى از مطالبى كه از آیات كریمه قرآن بدست مىآید همین است كه‬ ‫خداى متعال‪ ،‬مصونیّت این كتاب را از هرگونه تحریفى ضمانت كرده است برخالف سایر كتب آسمانى كه نگهدارى آنها‬ ‫بعهده مردم گذاشته شده بود‪2.‬‬ ‫این مطلب از آیه (‪ )9‬از سوره حجر‪ ،‬استفاده مىشود كه مىفرماید« ‪:‬إنّا نَحْ نُ نَ َّز ْلنَا ال ِّذ ْك َر َو إنّا لَهُ لَحافظُونَ ‪».‬‬ ‫این آیه شریفه از دو جمله‪ ،‬تشكیل یافته است‪ :‬در جمله اول «إنّا نَحْ نُ نَ َّز ْلنَا ال ِّذ ْكر »بر این مطلب‪ ،‬تأكید شده كه قرآن كریم‬ ‫از طرف خداى متعال‪ ،‬نازل شده و در هنگام نزول‪ ،‬هیچگونه تصرفى‬ ‫‪1.‬مانند روایاتى كه در مقام تفسیر آیات و ذكر بعضى از مصادیق آنها‪ ،‬یا در مقام ابطال تفسیرهاى غلط و تحریفهاى‬ ‫معنوى است و از آنها چنین برداشت شده كه داللت بر حذف كلمات یا عباراتى از قرآن كریم دارد‪.‬‬ ‫ظوا م ْن كتاب ّ‬ ‫للا َو كانُوا َعلَیْه‬ ‫‪2.‬چنانكه در آیه (‪ )44‬از سوره مائده درباره علماء یهود و نصارى مىفرماید« ‪:‬ب َما ا ْستُحْ ف ُ‬ ‫ُ‬ ‫شهَداء‪».‬‬ ‫در آن‪ ،‬صورت نگرفته است‪.‬و در جمله دوم «إنّا لَهُ لَحافظُونَ »با استفاده مج ّدد از ادوات تأكید و هیئتى كه داللت بر‬ ‫استمرار مىكند محفوظ بودن همیشگى قرآن از هرگونه تحریفى تضمین شده است‪.‬‬ ‫این آیه هر چند داللت بر اضافه نشدن چیزى بر قرآن نیز دارد لیكن استدالل به آن براى نفى این قسم از تحریف‪ ،‬نوعى‬ ‫استدالل دورى است زیرا فرض زیاد شدن چیزى بر قرآن‪ ،‬شامل زیاد شدن همین آیه هم مىشود و ابطال چنین فرضى‬ ‫با خود این آیه‪ ،‬صحیح نیست‪.‬از اینروى‪ ،‬ما آن فرض را با استناد به دلیل معجزه بودن قرآن كریم‪ ،‬ابطال كردیم و‬ ‫سپس با استفاده از این آیه شریفه‪ ،‬محفوظ بودن آنرا از حذف آیه یا سوره مستقلّى (به نحوى كه موجب بهم خوردن نظم‬ ‫اعجازآمیز آن نشود) را نیز ثابت كردیم‪.‬و بدین ترتیب‪ ،‬مصونیّت قرآن كریم از تحریف به زیادى و حذف‪ ،‬با بیانى‬ ‫مر ّكب از یك دلیل عقلى و یك دلیل نقلى‪ ،‬ثابت مىشود‪.‬‬ ‫در پایان الزم است این نكته را خاطر نشان كنیم كه منظور از مصونیّت قرآن شریف از تحریف این نیست كه هر جا‬ ‫كتابى بنام قرآن یافت شود قرآن كامل و محفوظ از اشتباهات كتابتى یا قرائنى باشد و یا هیچگونه تفسیر غلط و تحریف‬ ‫معنوى درباره آن‪ ،‬امكان نداشته باشد و یا آیات و سوره هاى آن به ترتیب نزول‪ ،‬تنظیم شده باشد‪ ،‬بلكه منظور این است‬ ‫كه قرآن كریم چنان در میان بشر باقى بماند كه طالبان حقیقت‪ ،‬امكان دسترسى به همه آیات آن بدان گونه كه نازل شده‬ ‫است داشته باشند‪.‬بنابراین‪ ،‬ناقص بودن یا غلط داشتن بعضى از نسخه هاى قرآن‪ ،‬یا اختالف قرائن ها‪ ،‬یا تنظیم آیات و‬ ‫سوره هاى آن برخالف ترتیب نزول‪ ،‬یا وجود تحریفهاى معنوى و انواع تفسیر برأى‪ ،‬منافاتى با مصونیّت قرآن كریم از‬ ‫تحریف مورد بحث ندارد‪.‬‬ ‫جهانى و جاودانى بودن اسالم‬ ‫مقدّمه‬ ‫دانستیم كه ایمان به همه پیامبران و پذیرفتن همه پیامهاى ایشان ضرورت دارد ‪1‬و انكار یك پیامبر یا انكار یكى از احكام‬ ‫و پیامهاى او به معناى انكار ربوبیّت تشریعى الهى و نظیر كفر ابلیس مىباشد‪.‬‬ ‫بنابراین‪ ،‬بعد از ثابت شدن رسالت پیامبر اسالم(ص) ایمان به آن حضرت و ایمان به همه آیاتى كه بر او نازل شده و‬ ‫همه احكام و قوانینى كه از طرف خداى متعال آورده است ضرورت دارد‪.‬‬ ‫اما ایمان آوردن به هر پیامبر و كتاب آسمانى او مستلزم ضرورت عمل بر طبق شریعت وى نیست چنانكه مسلمانان‪،‬‬ ‫ایمان به همه پیامبران عظام (علیهم السالم )و به همه كتب آسمانى دارند ولى نمىتوانند و نباید به شرایع پیشین‪ ،‬عمل‬ ‫كنند و قبال نیز اشاره شد كه وظیفه عملى هر امتى عمل كردن به دستورات پیامبر همان امت است ‪2.‬پس ضرورت عمل‬ ‫كردن همه مردم به شریعت اسالم در صورتى ثابت مىشود كه رسالت پیامبر اسالم‪ ،‬اختصاص به قوم خاصى (مانند‬ ‫عرب) نداشته باشد و نیز پیامبر دیگرى بعد از آن حضرت مبعوث نشده باشد كه شریعت وى را نسخ كند‪.‬و به دیگر‬ ‫سخن‪ :‬اسالم‪ ،‬دین جهانى و جاودانى باشد‪.‬‬ ‫از اینروى‪ ،‬الزم است این مسأله را مورد بحث قرار دهیم كه‪ :‬آیا رسالت پیامبر اسالم(ص) جهانى و جاودانى است‪ ،‬یا‬ ‫اختصاص به قوم معیّن یا زمان محدودى داشته است؟‬ ‫روشن است كه چنین مسألهاى را نمىتوان با روش عقلى خالص‪ ،‬مورد بررسى قرار داد بلكه باید از روش تحقیق در‬ ‫علوم نقلى و تاریخى‪ ،‬بهره گرفت یعنى باید به اسناد و مدارك معتبر‪ ،‬مراجعه كرد‪.‬‬ ‫و كسى كه حقّانیت قرآن كریم و نبوّت و عصمت پیامبر اسالم(ص) را احراز كرده باشد براى وى هیچ مدركى معتبرتر‬ ‫از كتاب و سنت نخواهد بود‪.‬‬ ‫جهانى بودن اسالم‬ ‫جهانى بودن دین اسالم و عدم اختصاص آن به قوم یا منطقه خاصى‪ ،‬از ضروریّات این آیین الهى است و حتى كسانى هم‬ ‫كه ایمان به آن ندارند مىدانند كه دعوت اسالم‪ ،‬همگانى بوده و محدود به منطقه جغرافیایى خاصّى بنوده است‪.‬‬ ‫افزون بر این‪ ،‬شواهد تاریخى فراوان وجود دارد كه پیامبر اكرم(ص) به سران كشورها مانند قیصر روم و پادشاه ایران‬ ‫و فرمانروایان مصر و حبشه و شامات و نیز به رؤساى قبائل مختلف عرب و‪...‬نامه نوشتند و پیك ویژه بسوى آنان‬ ‫گسیل داشتند و همگان را دعوت به پذیرفتن این دین مق ّدس كرده از پیامدهاى وخیم كفر و استنكاف از پذیرفتن اسالم‪ ،‬بر‬ ‫حذر داشتند ‪1.‬و اگر دین اسالم‪ ،‬جهانى نبود چنین دعوت عمومى انجام نمىگرفت و سایر اقوام و امتها هم عذرى براى‬ ‫عدم پذیرش مىداشتند‪.‬‬ ‫بنابراین نمىتوان بین ایمان به حقّانیت اسالم و ضرورت عمل بر طبق این شریعت الهى‪ ،‬تفكیكى قائل شد و در نتیجه‪،‬‬ ‫كسانى را از موظف بودن به پیروى عملى از این آیین الهى‪ ،‬مستثنى دانست‪.‬‬ ‫دالیل قرآنى بر جهانى بودن اسالم‬ ‫همانگونه كه اشاره شد بهترین دلیل و معتبرترین مدرك براى اثبات اینگونه مطالب‪ ،‬قرآن كریم است كه حقّانیت و‬ ‫اعتبار آن در درسهاى گذشته‪ ،‬واضح گردید ‪.‬و كسى كه یك مرور اجمالى بر این كتاب الهى بكند با كمال روشنى در‬ ‫خواهد یافت كه دعوت آن‪ ،‬عمومى و همگانى است و اختصاص به قوم و اهل نژاد و زبان معیّنى ندارد‪.‬‬ ‫از جمله‪ ،‬در آیات زیادى همه مردم را بعنوان «یا أَیُّ َها النّاس« ‪»1‬یا َبنی آدَم ‪»2‬مورد خطاب‪ ،‬قرار داده و هدایت خود را‬ ‫شامل همه انسانها «النّاس ‪3‬و ا ْلعالَمین »‪4‬دانسته است‪.‬و همچنین در آیات فراوانى رسالت پیامبر اكرم(ص) را براى‬ ‫همه مردم «النّاس ‪5‬و ا ْلعالَمین »‪6‬ثابت كرده‪ ،‬و در آیهاى شمول دعوت وى را نسبت به هر كسى كه از آن‪ ،‬مطّلع شود‬ ‫مورد تأكید قرار داده است ‪7.‬و از سوى دیگر‪ ،‬پیروان سایر ادیان را بعنوان «اهل كتاب» مورد خطاب و عتاب قرار‬ ‫داده ‪8‬و رسالت پیامبر اكرم(ص) را در مورد آنان تثبیت فرموده‪ ،‬و اساساً هدف از نزول قرآن كریم بر پیامبر‬ ‫اكرم(ص) را پیروزى اسالم بر سایر ادیان‪ ،‬شمرده است‪9.‬‬ ‫با توجه به این آیات‪ ،‬جاى هیچگونه شك و شبههاى درباره همگانى بودن دعوت قرآن كریم و جهانى بودن دین مق ّدس‬ ‫اسالم‪ ،‬باقى نمىماند‪.‬‬ ‫جاودانى بودن اسالم‬ ‫آیات مزبور همانگونه كه با بكار گرفتن الفاظ عا ّم (مانند بنى آدم و الناس و العالمین) و با متوجه كردن خطاب به اقوام‬ ‫غیرعرب و پیروان سایر ادیان (مانند «یا أَ ْه َل ا ْلكتاب )»عمومیّت و جهانى بودن اسالم را ثابت مىكند همچنین با اطالق‬ ‫زمانى‪ ،‬محدودیّت و مقیّد بودن آنرا به زمان معینى نفى مىكند و بویژه‪ ،‬تعبیر «لی ْ‬ ‫ُظه َرهُ َعلَى الدِّین ُكلِّه»‪ 1‬جاى هیچگونه‬ ‫شبههاى باقى نمىگذارد‪.‬همچنین مىتوان به آیه (‪ )42‬از سوره فصّلت‪ ،‬استدالل كرد كه مىفرماید‪َ « :‬و إنَّهُ لَكتاب عَزیز‪.‬‬ ‫ال َیأْتیه ا ْلباط ُل م ْن َبیْن َی َدیْه َو ال م ْن َخ ْلفه تَ ْنزیل م ْن َحكیم َحمید» و داللت دارد بر اینكه هیچگاه قرآن كریم‪ ،‬صحّت و‬ ‫اعتبار خود را از دست نخواهد داد‪.‬نیز دالیل خاتمیّت پیامبر اسالم(ص) (كه در درس دیگرى مورد بحث‪ ،‬واقع‬ ‫مىشود) هرگونه توهّمى را نسبت به امكان نسخ شدن این دین الهى بوسیله پیامبر و شریعت دیگرى‪ ،‬باطل مىسازد‪.‬و‬ ‫نیز روایات فراوانى به این مضمون‪ ،‬وارد شده است‪« :‬حالل محمد حالل الى یوم القیامة‪ ،‬و حرامه حرام الى یوم‬ ‫القیامة»‪ 2‬عالوه بر اینكه جاودانى بودن اسالم‪ ،‬مانند جهانى بودن آن‪ ،‬از ضروریات ان دین الهى و بى نیاز از دلیلى‬ ‫زائد بر دالیل حقّانیت اسالم است‪.‬‬ ‫‪1.‬ر‪.‬ك‪ :‬سوره بقره‪ :‬آیه ‪ ،21‬سوره نساء‪ :‬آیه ‪ ،174 ،1‬سوره فاطر‪ :‬آیه ‪.15‬‬ ‫‪2.‬ر‪.‬ك‪ :‬سوره اعراف‪ :‬آیه ‪ ،35 ،31 ،28 ،27 ،26‬سوره یس‪ :‬آیه ‪.60‬‬ ‫‪3.‬ر‪.‬ك‪ :‬سوره بقره‪ :‬آیه ‪ ،187 ،185‬سوره آل عمران‪ :‬آیه ‪ ،138‬سوره ابراهیم ‪:‬آیه ‪ ،52 ،1‬سوره جاثیه‪ :‬آیه ‪،20‬‬ ‫سوره زمر‪ :‬آیه ‪ ،41‬سوره نحل‪ :‬آیه ‪ ،44‬سوره كهف‪ :‬آیه ‪ ،54‬سوره حشر‪ :‬آیه ‪.21‬‬ ‫‪4.‬ر‪.‬ك‪ :‬سوره انعام‪ :‬آیه ‪ ،90‬سوره یوسف‪ :‬آیه ‪ ،104‬سوره تكویر‪ :‬آیه ‪ ،27‬سوره قلم‪ :‬آیه ‪.52‬‬ ‫‪5.‬ر‪.‬ك‪ :‬سوره نساء‪ :‬آیه ‪ ،79‬سوره حج‪ :‬آیه ‪ ،49‬سوره سبأ‪ :‬آیه ‪.28‬‬ ‫‪6.‬ر‪.‬ك‪ :‬سوره انبیاء‪ :‬آیه ‪ ،107‬سوره فرقان‪ :‬آیه ‪.1‬‬ ‫‪7.‬ر‪.‬ك‪ :‬سوره انعام‪ :‬آیه ‪.19‬‬ ‫‪8.‬ر‪.‬ك‪ :‬سوره آل عمران‪ :‬آیه ‪ ،110 ،99 ،98 ،71 ،70 ،65‬سوره مائده‪ :‬آیه ‪.19 ،15‬‬ ‫‪9.‬ر‪.‬ك‪ :‬سوره توبه‪ :‬آیه ‪ ،33‬سوره فتح‪ :‬آیه ‪ ،38‬سوره صف‪ :‬آیه ‪.9‬‬ ‫ح ّل چند شبهه‬ ‫دشمنان اسالم كه براى جلوگیرى از گسترش این دین الهى‪ ،‬از هیچگونه تالشى فروگذار نكرده و نمىكنند‪ ،‬درصدد‬ ‫برآمدند كه با القاء شبهاتى چنین وانمود كنند كه دین اسالم فقط براى مردم عربستان نازل شده و رسالتى نسبت به سایر‬ ‫مردم نداشته است!‬ ‫از جمله به آیاتى تشبّت كردهاند كه پیامبر اكرم(ص) را مأمور هدایت خویشان و نزدیكان خودش یا اهل مكه و حوالى آن‬ ‫كرده است ‪3‬و نیز آیه (‪ )69‬از سوره مائده كه بعد از اشاره به یهود و صابئین و نصارى‪ ،‬مالك سعادت را ایمان و عمل‬ ‫صاحل مىداند و نامى از پذیرفتن دین اسالم بعنوان شرط سعادت نمىبرد‪.‬عالوه بر اینكه در فقه اسالمى اهل كتاب‪،‬‬ ‫همسنگ مشركان نیستند بلكه با پرداختن جزیه (بجاى خمس و زكاتى كه مسلمانان مىپردازند) امنیت ایشان در پناه‬ ‫دولت اسالمى حفظ مىشود و مىتوانند به احكام شریعت خودشان عمل كنند و این‪ ،‬نشانه به رسمیّت شناختن این ادیان‬ ‫است‪.‬‬ ‫‪1.‬ر‪.‬ك‪ :‬سوره توبه‪ :‬آیه ‪ ،33‬سوره فتح‪ :‬آیه ‪ ،38‬سوره صف‪.9 :‬‬ ‫‪2.‬ر‪.‬ك‪ :‬كافى‪ :‬ج ‪ ،1‬ص ‪ ،57‬ج ‪ ،2‬ص ‪ ،260‬ج ‪ ،24‬ص ‪ ،288‬وسایل الشیعه‪ :‬ج ‪ ،18‬ص ‪.124‬‬ ‫‪3.‬ر‪.‬ك‪ :‬سوره شعراء‪ :‬آیه ‪ ،214‬سوره انعام‪ :‬آیه ‪ ،92‬سوره شورى‪ :‬آیه ‪ ،7‬سوره سجده‪ :‬آیه ‪ ،3‬سوره قصص‪ :‬آیه‬ ‫‪ ،46‬پس ‪ 5‬و ‪.6‬‬ ‫در پاسخ باید گفت‪ :‬آیاتى كه خویشان پیامبر اكرم(ص) و اهل مكه را ذكر مىكند درصددبیان مراحل دعوت است كه از‬ ‫خویشان آن حضرت شروع مىشود و سپس به سایر اهل مكه و حوالى آن‪ ،‬گسترش مىیابد و سرانجام همه جهانیان را‬ ‫در برمى گیرد‪.‬و چنین آیاتى را نمىتوان مختصّ آیاتى شمرد كه رسالت آن حضرت را جهانى مىداند‪ ،‬زیرا عالوه بر‬ ‫آنكه لحن این آیات‪ ،‬اباى از تخصیص دارد‪ ،‬الزمه چنین تخصیصى «تخصیص اكثر» است كه در عرف عقالء‪،‬‬ ‫مستهجن و غیرقابل قبول مىباشد‪.‬‬ ‫و اما آیه یاد شده از سوره مائده‪ ،‬در مقام بیان این نكته است كه صرف انتساب به این یا آن دین‪ ،‬براى رسیدن به سعادت‬ ‫حقیقى‪ ،‬كافى نیست بلكه عامل سعادت‪ ،‬ایمان واقعى و عمل به وظایفى است كه خداى متعال براى بندگانش مقرّر فرموده‬ ‫است و طبق دالیلى كه جهانى بودن و جاودانى بودن اسالم را اثبات مىكند وظیفه همه مردم بعد از ظهور پیامبر اسالم‪،‬‬ ‫عمل به احكام و قوانین این دین است‪.‬‬ ‫و اما امتیازى كه در اسالم براى اهل كتاب بر سایر كافران‪ ،‬منظور شده به معناى معاف بودن ایشان از پذیرفتن اسالم و‬ ‫عمل به احكام آن نیست بلكه در واقع‪ ،‬ارفاقى دنیوى است كه بنابر مصالحى در حق آنان روا داشته شده و به اعتقاد‬ ‫شیعه‪ ،‬همین ارفاق هم موقّتى است و در زمان ظهور ولى عصر عجّل للا فرجه الشریف حكم نهایى ایشان اعالم‪ ،‬و با‬ ‫آنان مانند دیگر كافران رفتار خواهد شد و این مطلب را از جمله «لی ْ‬ ‫ُظه َرهُ َعلَى الدِّین ُكلِّه »مىتوان استفاده كرد‬ ‫اهتمام قرآن به مسأله معاد‬ ‫بیش از ثلث آیات قرآن‪ ،‬ارتباط با زندگى ابدى دارد‪ :‬در یك دسته از آیات‪ ،‬بر لزوم ایمان به آخرت تأكید شده‪1‬؛ در دسته‬ ‫دیگر‪ ،‬پى آمدهاى انكار آن‪ ،‬گوشزد شده‪2‬؛ و در دسته سوم‪ ،‬نعمتهاى ‪3‬ابدى‪ ،‬و در دسته چهارمى عذابهاى عذابهاى‬ ‫جاودانى‪ ،‬بیان شده است ‪4.‬همچنین در آیات فراوانى رابطه بین اعمال نیك و بد با نتایج اخروى آنها ذكر گردیده؛ و نیز‬ ‫با شیوه هاى گوناگونى امكان و ضرورت رستاخیز مورد تأكید و تبیین قرار گرفته و به شبهات منكران‪ ،‬پاسخ داده شده؛‬ ‫چنانكه منشأ تبهكاریها وكجرویها فراموش كردن یا انكار قیامت و روز حساب‪ ،‬معرّفى شده است‪5.‬‬ ‫از دقت در آیات قرآنى بدست مىآید كه بخش عمدهاى از سخنان پیامبران و بحثها و جدالهاى ایشان با مردم‪ ،‬اختصاص‬ ‫به موضوع معاد داشته است و حتى مىتوان گفت كه‬ ‫‪1.‬سوره بقره‪ :‬آیه ‪ ،4‬سوره نمل‪ :‬آیه ‪ 3‬و‪...‬‬ ‫‪2.‬سوره اسراء‪ :‬آیه ‪ ،10‬سوره فرقان‪ :‬آیه ‪ ،11‬سوره صبا‪ :‬آیه ‪ ،8‬سوره مؤمنون‪ :‬آیه ‪ 74‬و‪...‬‬ ‫‪3.‬سوره الرحمن‪ :‬آیه ‪ 46‬تا آخر‪ ،‬سوره الواقعه‪ :‬آیه ‪ ،38-15‬سوره الدهر‪ :‬آیه ‪ 21-11‬و‪...‬‬ ‫‪4.‬سوره الحاقه‪ :‬آیه ‪ ،27-20‬سوره الملك‪ :‬آیه ‪ ،11-6‬سوره الواقعه‪ :‬آیه ‪ 56 ،42‬و‪...‬‬ ‫‪5.‬سوره ص‪ :‬آیه ‪ ،26‬سوره سجده‪ :‬آیه ‪.140‬‬ ‫تالش آنها براى اثبات این اصل‪ ،‬بیش از تالشى بوده كه براى اثبات توحید كردهاند زیرا اكثر مردم‪ ،‬سرسختى بیشترى‬ ‫براى پذیرفتن این اصل‪ ،‬نشان مىداده اند‪.‬علت این سرسختى را مىتوان در دو عامل‪ ،‬خالصه كرد‪ :‬یكى عامل مشترك‬ ‫در انكار هر امر غیبى و نامحسوس‪ ،‬و دیگرى عامل مختص به موضوع معاد یعنى میل به بى بندوبارى و عدم‬ ‫مسئولیت‪.‬زیرا همانگونه كه اشاره شد اعتقاد به قیامت و حساب‪ ،‬پشتوانه نیرومندى براى احساس مسئولیت و پذیرفتن‬ ‫محدودیتهاى رفتارى و خوددارى از ظلم و تجاوز و فساد و گناه است و با انكار آن‪ ،‬راه براى هوسرانیها و شهوت‬ ‫پرستیها و خودكامگیها باز مىشود‪:‬‬ ‫قرآن كریم با اشاره به این عامل مىفرماید‪:‬‬ ‫ی َبنانَهُ‪َ.‬بلْ یُری ُد ْاْل ْنسانُ ل َی ْف ُج َر أَما َمهُ‪»1.‬‬ ‫«أَ َیحْ َسبُ ْاْل ْنسانُ أَلَّ ْن نَجْ َم َع عظا َمهُ ‪َ.‬بلى قادرینَ عَلى أَ ْن نُ َس ِّو َ‬ ‫آیا انسان چنین مىپندارد كه استخوانهایش را (پس از متالشى شدن) جمع نخواهیم كرد؟ چرا (این كار را خواهیم كرد در‬ ‫حالى كه) تواناییم كه سر انگشتانشان را (مانند اول) هموار سازیم‪.‬بلكه انسان مىخواهد جلوى خویش را باز كند (و بى‬ ‫بندوبار باشد‪).‬‬ ‫همین روحیه اباء و امتناع از پذیرفتن معاد به معناى حقیقى را مىتوان در كسانى یافت كه در گفتارها و نوشتارهایش‬ ‫مىكوشند كه «رستاخیز» و «روز واپسین» و دیگر تعبیرات قرآنى درباره معاد را بر پدیده هاى این جهانى و رستاخیز‬ ‫ملتها و تشكیل دادن جامعه بى طبقه و ساختن بهشت زمینى‪ ،‬تطبیق كنند یا عالم آخرت و مفاهیم مربوط به آن را مفاهیمى‬ ‫ارزشى و اعتبارى و اسطورهاى ‪2‬قلمداد نمایند!‬ ‫قرآن كریم چنین كسانى را «شیاطین انس» و «دشمنان انبیاء» دانسته است كه با سخنان آراسته و فریبنده شان به‬ ‫راهزنى دلها مىپردازند و مردم را از ایمان و اعتقاد صحیح و پایبندى به احكام الهى‪ ،‬باز مىدارند‪:‬‬ ‫ضهُ ْم إلى بَعْض ُز ْخرُفَ ا ْلقَوْ ل ُغرُوراً َو لَوْ شا َء َربُّ َ‬ ‫ك ما‬ ‫ك َج َع ْلنا ل ُك ِّل نَب ّی َع ُد ًّوا شَیاطینَ ْاْل ْنس َو ا ْلجنِّ یُوحی بَ ْع ُ‬ ‫« َو كَذل َ‬ ‫فَ َعلُوهُ فَ َذرْ هُ ْم َو ما یَ ْفتَرُونَ ‪َ.‬و لتَصْ غى إلَیْه أَ ْفئ َدةُ الَّذینَ ال ی ُْؤمنُونَ‬ ‫‪1.‬سوره القیامه‪ ،‬آیه ‪.5-3‬‬ ‫‪2.‬سوره نمل‪ :‬آیه ‪ ،68‬سوره احقاف‪ ،‬آیه ‪.17‬‬ ‫﴿ صفحه ‪﴾343‬‬ ‫ضوْ هُ َو ل َی ْقتَرفُوا ما هُ ْم ُم ْقتَرفُونَ ‪»1‬‬ ‫ب ْاْلخ َرة َو لیَرْ َ‬ ‫جن قرار دادیم كه براى فریفتن مردم پیرایه هاى سخن را به‬‫و بدین سان براى هر پیامبرى دشمنى از شیاطین انس و ّ‬ ‫یكدیگر الهام مىكنند و اگر خدا مىخواست (جبراً جلوى آنها را مىگرفت و) چنین كارهایى انجام نمىدادند (ولى‬ ‫خواست خدا این است كه مردم در گزینش راه خوب و بد‪ ،‬آزاد باشند) پس آنان را با دروغهایشان واگذار‪.‬و تا دلهاى‬ ‫كسانى كه ایمان به آخرت ندارند به سخنان آراسته آنان فرا داده شود و آنها را بپسندند و آنچه را بخواهند مرتكب شوند‪.‬‬ ‫نتیجه‬ ‫براى اینكه شخص بتواند راهى را در زندگى برگزیند كه به سعادت حقیقى و كمال نهائیش بینجامد باید بیندیشد كه‪ :‬آیا‬ ‫حیات انسانى با مرگ‪ ،‬پایان مىیابد یا پس از آن‪ ،‬حیات دیگرى خواهد داشت؟ و آیا انتقال از این جهان به جهان دیگر‪،‬‬ ‫همانند مسافرت از شهرى به شهر دیگر است كه مىتوان لوازم و وسایل زیستن را در همان جا فراهم كرد یا اینكه حیات‬ ‫این جهان‪ ،‬مق ّدمه و زمینه ساز خوشیها و ناخوشیهاى آن جهان است و كار را باید در این جا انجام داد و نتیجه نهائیش را‬ ‫در آنجا یافت؟ و تا این مسائل‪ ،‬ح ّل نشود نوبت به شناختن راه و گزینش خطّ مشى و برنامه زندگى نمىرسد زیرا تا‬ ‫مقصد سیر و سفر‪ ،‬معلوم نشود نمىتوان راه وصول به آنرا تشخیص داد‪.‬‬ ‫در پایان‪ ،‬یادآور مىشویم كه احتمال وجود چنین حیاتى هر قدر ضعیف‪ ،‬فرض شود كافى است كه انسان هوشیار و‬ ‫خردمند را وادار به تحقیق و پژوهش درباره آن كند زیرا «مقدار محت َمل» بى نهایت است‪.‬‬ ‫معاد در قرآن‬ ‫مقدّمه‬ ‫آیات قرآن كریم‪ ،‬پیرامون اثبات معاد و احتجاج با منكرین آن را مىتوان به پنج دسته‪ ،‬تقسیم كرد‪:‬‬ ‫‪1-‬آیاتى كه بر این نكته‪ ،‬تأكید مىكند كه برهانى بر نفى معاد‪ ،‬وجود ندارد‪.‬این آیات‪ ،‬به منزله خلع سالح منكرین است‪.‬‬ ‫‪2-‬آیاتى كه به پدیده هاى مشابه معاد‪ ،‬اشاره مىكند تا جلوى استبعاد را بگیرد‪.‬‬ ‫‪3-‬آیاتى كه شبهات منكرین معاد را ر ّد‪ ،‬و امكان وقوع آنرا تثبیت مىكند‪.‬‬ ‫‪4-‬آیاتى كه معاد را بعنوان وعده حتمى و تخلّف ناپذیر الهى‪ ،‬معرّفى مىكند و در واقع‪ ،‬وقوع معاد را از راه اخبار‬ ‫ُمخبر صادق‪ ،‬اثبات مىنماید‪.‬‬ ‫‪5-‬آیاتى كه اشاره به برهان عقلى بر ضرورت معاد دارد‪.‬‬ ‫در حقیقت‪ ،‬سه دسته اوّل‪ ،‬ناظر به امكان معاد‪ ،‬و دو دسته اخیر‪ ،‬ناظر به وقوع و ضرورت آن است‪.‬‬ ‫انكار معاد‪ ،‬بى دلیل است‬ ‫یكى از شیوه هاى احتجاج قرآن با صاحبان عقاید باطل این است كه از آنان‪ ،‬مطالبه دلیل مىكند تا روشن شود كه عقاید‬ ‫ایشان پایه عقلى و منطقى ندارد‪ ،‬چنانكه در چندین آیه‪ ،‬آمده است« ‪:‬قُلْ هاتُوا بُرْ هانَ ُك ْم بگو (اى پیامبر) دلیلتان را‬ ‫بیاورید‪...»1.‬‬ ‫‪1.‬سوره بقره‪ :‬آیه ‪ ،111‬سوره انبیاء‪ :‬آیه ‪ ،24‬سوره نمل‪ :‬آیه ‪.64‬‬ ‫‪.‬‬ ‫و در موارد مشابهى با این لحن مىفرماید كه صاحبان این عقاید نادرست‪« ،‬علم» و اعتقاد مطابق با واقع و مستند به‬ ‫ّ‬ ‫«ظن» و گمان بى دلیل و مخالف با واقع‪ ،‬بسنده كرده اند‪1.‬‬ ‫برهان ندارند بلكه به‬ ‫و در مورد منكرین معاد هم مىفرماید‪:‬‬ ‫ك م ْن ع ْلم إ ْن هُ ْم إالّ یَظُنُّونَ ‪»2.‬‬ ‫« َو قالُوا ما ه َی إالّ َحیاتُنَا ال ُّد ْنیا َن ُم ُ‬ ‫وت َو نَحْ یا َو ما یُهْل ُكنا إالَّ ال َّد ْه ُر َو ما لَهُ ْم بذل َ‬ ‫و (كافران) گفتند‪ :‬جز این زندگى دنیا حیاتى نیست كه مىمیریم و زندگى مىكنیم و جز روزگار‪ ،‬چیزى ما را نابود‬ ‫نمىكند (در صورتى كه) به این مطلب‪ ،‬علمى ندارد و تنها گمانى مىبرند‪.‬‬ ‫همچنین در آیات دیگرى بر این نكته‪ ،‬تأكید شده كه انكار معاد‪ ،‬تنها گمان بى دلیل و نادرستى است ‪3.‬البته ممكن است‬ ‫گمانهاى بى دلیل در صورتى كه موافق هواى نفس باشد مورد قبول هوى پرستان‪ ،‬واقع شود ‪4‬و در اثر رفتارهاى‬ ‫متناسب با آنها و ارتكاب گناهان تدریجا ً به صورت اعتقاد جزمى‪ ،‬جلوه كند ‪5‬و حتى شخص بر چنین اعتقادى پافشارى‬ ‫نماید‪6.‬‬ ‫قرآن كریم‪ ،‬سخنان منكرین معاد را نقل كرده است كه غالبا ً چیزى بیش از استبعاد نیست و احیاناً اشاره به شبهات‬ ‫ضعیفى دارد كه منشأ استبعاد و شك در امكان معاد شده است ‪7.‬از اینرو‪ ،‬از یك سو‪ ،‬پدیده هاى مشابه معاد را یادآور‬ ‫مىشود تا رفع استبعاد گردد‪ ،8‬و از سوى دیگر به پاسخ شبهات‪ ،‬اشاره مىكند تا هیچ گونه شبههاى باقى نماند و امكان‬ ‫وقوعى معاد‪ ،‬كامال تثبیت شود‪.‬ولى به این مقدار‪ ،‬اكتفاء نمىكند و عالوه بر حتمى بودن این وعده الهى و اتمام حجّت‬ ‫بر مردم به وسیله وحى‪ ،‬به برهان عقلى بر ضرورت معاد نیز اشاره مىكند چنان كه در درسهاى آینده‪ ،‬بیان خواهد شد‪.‬‬ ‫‪1.‬مؤمنون ‪ ،117 /‬نساء ‪ ،157 /‬انعام ‪ ،148 ،119 ،100 /‬كهف ‪ ،5 /‬حج ‪ ،71 ،8 ،3 /‬عنكبوت ‪ ،8 /‬روم ‪،29 /‬‬ ‫لقمان ‪ ،20 /‬غافر ‪ ،42 /‬زخرف ‪ ،20 /‬نجم ‪.28 /‬‬ ‫‪2.‬سوره جاثیه‪ ،‬آیه ‪.24‬‬ ‫‪3.‬قصص ‪ ،39 /‬كهف ‪ ،36 /‬ص ‪ ،27 /‬جاثیه ‪ ،32 /‬انشقاق ‪.14 /‬‬ ‫‪4.‬سوره القیامه‪ ،‬آیه ‪.5‬‬ ‫‪5.‬روم ‪ ،10 /‬مطفّفین ‪.14-10 /‬‬ ‫‪6.‬سوره نحل‪ ،‬آیه ‪.38‬‬ ‫‪7.‬هود ‪ ،7 /‬اسراء ‪ ،51 /‬صافات ‪ ،53 ،16 /‬دخان ‪ ،36-34 /‬احقاف ‪ ،18 /‬ق ‪ ،3 /‬واقعه ‪ ،48-47 /‬مطفّفین ‪-12 /‬‬ ‫‪ ،13‬نازعات ‪.11-10 /‬‬ ‫‪8.‬امورى كه مثل یكدیگرند در همان جهان مماثلت‪ ،‬حكم واحدى خواهند داشت؛ خواه حكم به امكان باشد و یا حكم به‬ ‫عدم امكان «حكم االمثال فى ما یجوز و ما ال یجوز واحد‪».‬‬ ‫پدیده هاى مشابه معاد‬ ‫الف‪ -‬رویش گیاه ‪.‬زنده شدن انسان پس از مرگ‪ ،‬از آن جهت حیات مسبوق به موت است شبیه روییدن گیاه در زمین‪،‬‬ ‫بعد از خشكى و مردگى آن است‪.‬از اینرو‪ ،‬تأ ّمل در این پدیده كه همواره در جلو چشم همه انسانها رخ مىدهد كافى است‬ ‫كه به امكان حیات خودشان بعد از مرگ‪ ،‬پى ببرند‪.‬و در واقع‪ ،‬آنچه موجب ساده شمردن این پدیده و غفلت از اهمیت آن‬ ‫شده عادت كردن مردم به دیدن آن است و گرنه از جهت پیدایش حیات جدید‪ ،‬فرقى با زنده شدن انسان‪ ،‬بعد از مرگ‬ ‫ندارد‪.‬‬ ‫قرآن كریم براى دریدن این پرده عادت‪ ،‬مكرّراً توجه مردم را به این پدیده جلب‪ ،‬و رستاخیز انسانها را به آن‪ ،‬تشبیه‬ ‫مىكند ‪1‬و از جمله مىفرماید‪:‬‬ ‫ك َلُُ محْ ی ا ْل َموْ تى َو هُ َو عَلى ُك ِّل ش ْ‬ ‫َیء قَدیر‪»2.‬‬ ‫ض َب ْع َد َموْ تها إ َّن ذل َ‬ ‫للا َكیْفَ یُحْ ی ْ َ‬ ‫اْلرْ َ‬ ‫«فَا ْنظُرْ إلى آثار َرحْ َمت ّ‬ ‫پس به آثار رحمت الهى بنگر كه چگونه زمین را بعد از مرگش زنده مىكند ‪.‬تحقیقا ً (همان زنده كننده زمین) زنده كننده‬ ‫مردگان (هم) هست و او بر هر چیزى تواناست‪.‬‬ ‫ب‪ -‬خواب اصحاب كهف ‪.‬قرآن كریم بعد از ذكر داستان شگفت انگیز اصحاب كهف كه حاوى نكته هاى آموزنده فراوانى‬ ‫است مىفرماید‪:‬‬ ‫ق َو أَ َّن السّا َعةَ ال َری َ‬ ‫ْب فیها‪...»3.‬‬ ‫ك أَ ْعثَرْ نا َعلَیْه ْم لیَ ْعلَ ُموا أَ َّن َو ْع َد ّ‬ ‫للا َح ٌّ‬ ‫« َو كَذل َ‬ ‫بدین سان مردم را بر ایشان (اصحاب كهف) آگاه ساختیم تا بدانند كه وعده خدا راست است و قیامت خواهد آمد و جاى‬ ‫ش ّكى در آن نیست‪.‬‬ ‫بى ش ّ‬ ‫ك‪ ،‬اطالع از چنین حادثه عجیبى كه عدهاى در طول چند قرن (سیصد سال شمسى‬ ‫‪1.‬اعراف ‪ ،57 /‬حج ‪ ،6 ،5 /‬روم ‪ ،19 /‬فاطر ‪ ،9 /‬فصلت ‪ ،19 /‬زخرف ‪ ،11 /‬ق ‪.11 /‬‬ ‫‪2.‬سوره روم‪ ،‬آیه ‪.50‬‬ ‫‪3.‬سوره كهف‪ ،‬آیه ‪.21‬‬ ‫=سیصد و نه سال قمرى) خواب باشند و سپس بیدار شوند تأثیر خاصّى در توجه انسان به امكان معاد و رفع استبعاد آن‬ ‫خواهد داشت زیرا هر خواب رفتنى شبیه مردن است «النو ُم ا ُخ الموت »و هر بیدار شدنى شبیه زنده شدن پس از مرگ‪،‬‬ ‫لیكن در خوابهاى عادى‪ ،‬اَعمال زیستى (بیولوژیك )بدن‪ ،‬بطور طبیعى ادامه مىیابد و بازگشت روح‪ ،‬تعجّبى را برنمى‬ ‫انگیزد اما بدنى كه سیصد سال از موا ّد غذائى‪ ،‬استفاده نكند مىبایست طبق نظام جارى در طبیعت‪ ،‬بمیرد و فاسد شود و‬ ‫آمادگى خود را براى بازگشت روح‪ ،‬از دست بدهد‪.‬پس چنین حادثه خارق العادهاى مىتواند تو ّجه انسان را به ماوراى‬ ‫این نظام عادى‪ ،‬جلب كند و بفهمد كه بازگشت روح به بدن‪ ،‬همیشه در گروى فراهم بودن اسباب و شرایط عادى و‬ ‫طبیعى نیست‪.‬پس حیات مج ّدد انسان هم هر چند برخالف نظام مرگ و زندگى در این عالم باشد‪ ،‬امتناعى نخواهد داشت‬ ‫و طبق وعده الهى‪ ،‬تحقق خواهد یافت‪.‬‬ ‫ج‪ -‬زنده شدن حیوانات ‪.‬قرآن كریم هم چنین به زنده شدن غیرعادى چند حیوان اشاره مىكند كه از جمله آنها زنده شدن‬ ‫چهار مرغ به دست حضرت ابراهیم(ع ‪)1‬و زنده شدن َمركب سوارى یكى از پیامبران است كه به داستان آن‪ ،‬اشاره‬ ‫خواهد شد‪.‬و هنگامى كه زنده شدن حیوانى ممكن باشد زنده شدن انسان هم ناممكن نخواهد بود‪.‬‬ ‫د‪ -‬زنده شدن بعضى از انسانها در همین جهان ‪.‬از همه مهمتر‪ ،‬زنده شدن بعضى از انسانها در همین جهان است كه‬ ‫قرآن كریم‪ ،‬چند نمونه از آنها را یادآور مىشود‪.‬از جمله‪ ،‬داستان یكى از انبیاى بنى اسرائیل است كه در سفرى عبورش‬ ‫به مردمى افتاد كه هالك و متالشى شده بودند و ناگهان به ذهنش خطور كرد كه چگونه این مردم‪ ،‬دوباره زنده خواهند‬ ‫شد! خداى متعال جان او را گرفت و بعد از یك صد سال دوباره زندهاش ساخت و به وى فرمود‪ :‬چه مدت در این مكان‪،‬‬ ‫توقّف كرده اى؟ او كه گویا از خوابى برخاسته است گفت‪ :‬یك روز یا بخشى از روز!‬ ‫خطاب شد‪ :‬بلكه تو یك صد سال در اینجا مانده اى! پس بنگر كه از یك سوى‪ ،‬آب و نانت سالم مانده‪ ،‬و از سوى دیگر‪،‬‬ ‫مركب سواریت متالشى شده است! اكنون بنگر كه ما چگونه استخوانهاى این حیوان را بر روى هم سوار مىكنیم و‬ ‫دوباره گوشت بر آنها مىپوشانیم و آنرا زنده مىسازیم‪1.‬‬ ‫‪1.‬سوره بقره‪ ،‬آیه ‪.26‬‬ ‫مورد دیگر‪ ،‬داستان گروهى از بنى اسرائیل است كه به حضرت موسى(ع) گفتند‪ :‬ما تا خدا را آشكارا نبینیم هرگز ایمان‬ ‫نخواهیم آورد! و خداى متعال آنان را با صاعقهاى هالك كرد و سپس به درخواست حضرت موسى(ع) دوباره آنها را‬ ‫زنده ساخت‪2.‬‬ ‫و نیز زنده شدن یكى از بنى اسرائیل كه در زمان حضرت موسى (ع) به قتل رسیده بود به وسیله زدن پارهاى از پیكر‬ ‫یك گاو ذبح شده به او كه داستان آن در سوره بقره‪ ،‬ذكر شده و سوره مزبور به همین مناسبت نامگذارى گردیده‪ ،‬و در‬ ‫ذیل آن آمده است‪:‬‬ ‫للاُ ا ْل َموْ تى َو یُری ُك ْم آیاته لَ َعلَّ ُك ْم تَعْقلُونَ ‪»3.‬‬ ‫ك یُحْ ی ّ‬ ‫«كَذل َ‬ ‫بدین سان خدا مردگان را زنده مىكند و نشانه هایش را به شما مىنمایاند باشد كه با خرد دریابید‪.‬‬ ‫همچنین زنده شدن بعضى از مردگان به اعجاز حضرت عیسى(ع ‪)4‬را مىتوان نشانهاى بر امكان معاد‪ ،‬قلمداد كرد‪.‬‬ ‫تصویر رستاخیز در قرآن‬ ‫ـ مقدمه‬ ‫ـ وضع زمین و دریاها و كوهها‬ ‫ـ وضع آسمان و ستارگان‬ ‫ـ شیپور مرگ‬ ‫شامل‪ :‬شیپور حیات و آغاز رستاخیز‬ ‫سبَبها و نَ َ‬ ‫سبها‬ ‫ـ ظهور حكومت الهى و انقطاع َ‬ ‫ـ محكمه عدل الهى‬ ‫ـ بسوى اقامتگاه ابدى‬ ‫ـ بهشت‬ ‫ـ دوزخ‬ ‫مقدّمه‬ ‫از قرآن كریم استفاده مىشود كه برپایى جهان آخرت‪ ،‬تنها به زنده شدن مج ّدد انسانها نیست بلكه اساساً نظام این جهان‪،‬‬ ‫دگرگون مىشود و جهان دیگرى با ویژگیهاى دیگرى برپا مىگردد‪ ،‬جهانى كه براى ما قابل پیش بینى نیست و طبعاً‬ ‫شناخت دقیقى هم از ویژگیهاى آن نمىتوانیم داشته باشیم‪.‬و آنگاه همه انسانها از آغاز تا پایان خلقت با هم‪ ،‬زنده مىشوند‬ ‫و به نتایج اعمالشان مىرسند و جاودانه در نعمت یا عذاب مىمانند‪.‬‬ ‫و چون آیات مربوط به این بحث‪ ،‬فراوان است و بررسى آنها به درازا مىكشد از اینرو‪ ،‬تنها به ذكر فشرده مضامین آنها‬ ‫بسنده مىكنیم‪.‬‬

Use Quizgecko on...
Browser
Browser