طرح پرسش محور (درس تفسیر موضوعی قرآن کریم) PDF

Document Details

FastPacedBlessing8378

Uploaded by FastPacedBlessing8378

دکتر احمدی, محسن زمانیان, مهدی اسماعیل پور

Tags

Quranic interpretation Islamic studies religious texts theology

Summary

This document is a textbook/lecture note on Quranic interpretation (Tafsir). It covers various topics and chapters from an Islamic studies perspective.

Full Transcript

‫ݧ ݧ ݩݐݩ‬ ‫طرح پرسش حمور‬ ‫خبش اول و دوم‬ ‫ݬݓ ݪ ݣٮ ݣ ݣ ݣر ݣݡم ݣ‬ ‫دݥݣ ݤݣا ݤر ݣݣںور‬ ‫ن‬ ‫آز سخه‬ ‫ما‬ ‫یشی‬ ‫ݧ ݐݩ ݧ ݑݩ ݧ ݖ‬...

‫ݧ ݧ ݩݐݩ‬ ‫طرح پرسش حمور‬ ‫خبش اول و دوم‬ ‫ݬݓ ݪ ݣٮ ݣ ݣ ݣر ݣݡم ݣ‬ ‫دݥݣ ݤݣا ݤر ݣݣںور‬ ‫ن‬ ‫آز سخه‬ ‫ما‬ ‫یشی‬ ‫ݧ ݐݩ ݧ ݑݩ ݧ ݖ‬ ‫ݧ ݑݩٮݧ ݩݐ‬ ‫ڡ‬ ‫س ݬݔ ݪى ݣ ݣ ݣرݣمݣ ݣوݣݣص ݣ ݣوݣع ݤی ݣݣٯرا ن ݣ ݣ‬ ‫ ݣݣک ݣ ݣ ݔرݣݪىم‬ ‫طرح پرسش‌محور‬ ‫بر مدار نور‬ ‫(درس تفسیر موضوعی قرآن کریم)‬ ‫ گروه تدوین ‬ ‫ خانم دکتر احمدی‪ ،‬محسن زمانیان‪ ،‬مهدی اسماعیل پور ‬ ‫ سرویراستار‪ :‬عباس محمدی کلهر ویراستار‪ :‬دکتر محمد حسین نجفی ‬ ‫ صفحه‌آرا‪ :‬محمدصادق صالحی ناشر‪ :‬انتشارات معارف اسالمی قیمت‪ 65000 :‬تومان ‬ ‫ معاونت آموزشی استادان و دروس معارف اسالمی ‬ ‫ مدیریت امور دروس معارف اسالمی ‬ ‫‡فهرست اجمالی‬ ‫‪ :‬جامعیت و جهانی بودن قرآن‬ ‫‪ 7‬درس اول‬ ‫‪ :‬قرآن و ݩݐ ݦ‬ ‫پاسحگویی به نیازهای انسان امروزین‬ ‫‪ 25‬درس دوم‬ ‫‪ :‬اعجاز قرآن‬ ‫‪ 39‬درس سوم‬ ‫عدم ݣݣتحرىݫ ݫ ݬݔف و ݩݑ ݦ ݦ‬ ‫دسٮکاری قرآن‬ ‫‪ :‬ݣݣ‬ ‫‪ 59‬درس چهارم‬ ‫‪ :‬جلوه‌های رحمت و عذاب الهی در قرآن را بشناسیم‬ ‫‪ 75‬درس پنجم‬ ‫‪ :‬هݠدایت و ضاللت در قرآن‬ ‫‪ 93‬درس ششم‬ ‫‪ :‬سایر کتب آسمانی انبیاء الهی در قرآن‬ ‫‪ 107‬درس هفتم‬ ‫‪ :‬عدالت در نظام خلقت از دیدگاه قرآن‬ ‫‪ 121‬درس هشتم‬ ‫‪ :‬بررسی رابطه دین و جامعه در قرآن‬ ‫‪ 139‬درس نهم‬ ‫‪ :‬رابطه دین و سیاست در قرآن‬ ‫‪ 155‬درس دهم‬ ‫‪ :‬برابری زن و مرد در قرآن‬ ‫‪ 169‬درس یازدهم‬ ‫‪ :‬آزادی از منظر قرآن‬ ‫‪ 185‬درس دوازدهم‬ ‫‪ :‬حجاب و پوشش در قرآن‬ ‫‪ 199‬درس سیزدهم‬ ‫‪ :‬کیفیت خلقت نخستین از منظر قرآن‬ ‫‪ 211‬درس چهاردهم‬ ‫‪ :‬ازدواج از منظر قرآن‬ ‫‪ 227‬درس پانزدهم‬ ‫جامعیت و جهانی بودن قرآن‬ ‫درس اول‬ ‫‪ƛ‬اهداف درس‬ ‫‪1.‬برریس جامعیت و جهاین بودن قرآن‬ ‫‪2.‬برریس دالیل نیازمندی آیات قرآن به تفسیر‬ ‫‪3.‬تبینی و توضیح سازگاری و هدایت‌گری قرآن با تفاسیر گوناگون از آیات آن‬ ‫‪4.‬آشنایی با دالیل هنی از تفسیر به رأی‬ ‫‪5.‬آشنایی با عدم نیاز به ارسال پیامبری جدید‬ ‫‡درآمد‬ ‫قــرآن پیام زندگی خبش و جــاو یــداین اســت که بــرای هدایت انسان‌ها به‌سوی‬ ‫سعادت نازل شده‪ ،‬و آنان را به علم‪ ،‬پاکی و صداقت فرا می‌خواند و حیات طیبه‬ ‫و زندگی برتر را به آهنا می‌منایاند‪.‬آیا قرآین که شامل متام علوم و فنون و قواننی‬ ‫اجتماعی‪ ،‬حقویق و‪...‬است‪ ،‬فقط درصدد بیان مطالب اخروی و معنوی بوده و‬ ‫کاری با زندگی مادی و دنیوی انسان ندارد یا خیر ‪ ،‬و موضوعایت از این دست‪،‬‬ ‫مهواره حمل اختالف آراء علما و اندیشمندان بوده است که نیاز به برریس دارد‪.‬‬ ‫تْ نً ّ َ‬ ‫کل ش ی‌ء>‪ 1‬بودن قرآن‪ ،‬آن است که به همه‬ ‫‪ 3‬نام ایشان را آشکارا‬ ‫‪ ،2‬آیا مهه افراد‬ ‫ا و ر م ِبا ه‬ ‫ا ِم ه ي ا محكما ه م ال ِك ِب‬ ‫ ل عل ي ك ال ِك ب‬ ‫توان بیان حممکات (آیات دارای معین آشکار ) به متشاهبات (آیات دارای معین‬ ‫پهنان) و درک معنای صحیح متشاهبات را دارند؟ مگر قرآن دارای آیات ناسخ و‬ ‫منسوخ نیست؟ آیا مهه افراد توان درک و شناخت آیات ناسخ (آیه‌ای که حکم‬ ‫شرعی پیشنی را باطل می‌کند) و منسوخ (حکم باطل شده) را دارند؟ مگر قرآن‬ ‫دارای آیات مطلق و مقید نیست و آیا و مهگان توان شناخت این آیات را دارند؟‬ ‫یا آجنا که خداوند می‌فرماید‪:‬‬ ‫نَّ َ نُ ْ ق َ َ ْ َ قَ ْ ً ثَ ً‬ ‫‪3‬‬ ‫ا ِق ي لا>؛‬ ‫؛‬ ‫...‬؛‬ ‫‪2‬‬ ‫؛‬ ‫؛‬ ‫؛‬ ‫‪1‬‬ ‫‬ ‫لى‏ ع ب ِد ِه ِل ی ک ن‬ ‫‬ ‫؛‬ ‫...‬؛‪ 3‬ما بر مشا کتایب نازل‬ ‫‪-‬‬ ‫کرد می که وسیله تذکر (و بیداری) مشا در آن است‪.‬‬ ‫ْ أَ‬ ‫ّنَ ف َخ ْ ق َّ‬ ‫‪33‬‬ ‫ا َوال ْر ِ ض ‬ ‫ الس َم َاو ِت‬ ‫تعقل در آیات تکو یىن و پدیده‏ها و نظم جهان‪ِ :‬إ‬ ‫؛‪ 4‬مهانا در آفر ینش آمساهنا و زمنی‪،‬‬ ‫ا الل ي ِل و ن ِ ي ٍ‬ ‫ا ِل ِول ي ال ل ب بِ‬ ‫وا ِ ل ِ‬ ‫مود سرد نیزورما ناسنا یاهزاین هب ییوگݐݩݦݦحساپ و نآرق‬ ‫‪-‬‬ ‫و آمد و رفت شب و روز ‪ ،‬نشانه‌های (روشین) برای خردمندان است‪.‬‬ ‫قُ ْ تَ َ َ ْ أَ تْ ُ َ َ َ ُ ُ َ َ ُ أَ َّ ُ ْ ُ‬ ‫ا ح ّر َم َر بّ ك ْم عل يْ ك ْم لا ت ش ِركوا بِ ِه‬ ‫تعقل در احکام اخالىق‪ < :‬ل عالوا ل م‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫شَ ْ ئً َ ْ َ َ ْ ن ْ َ نً َ َ تَ قْ تُ ُ أَ ْ َ َ ُ ْ نْ ْ َ ق نَ ْ نُ نَ ْ زُ قُ ُ ْ َّ ُ ْ َ َ تَ قْ‬ ‫ا ح ر كم ِإَو ي اهم ولا ر ب وا ‬ ‫ ي ا و ِب الوا ِلدي ِ ِإ حسا ا ولا لوا ولادكم ِم ِإ مل ٍ‬ ‫ْ فَ َ شَ َ ظَ َ َ نْ َ َ َ َ َ َن َ َ تَ قْ تُ ُ نَّ فْ َ َّ ت َ َّ َ َّ ُ َّ ْ َ ّق ذَ ُْ‬ ‫ال و ِاح ما هر ِم ها وما ب ط ولا لوا ال س ال ِ ي حرم الله ِإ لا ِب الح ِ ِلكم‬ ‫َ َّ ُ َ ُ‬ ‫َ َّ ُ‬ ‫اك ْم ِب ِه ل َعلك ْم ت ْع ِق ل نَو >؛‪ 5‬بگو‪ :‬بیایید آچنه را پروردگارتان بر مشا حرام‬ ‫وص‬ ‫کرده است برایتان خبوا من‪ :‬اینکه چیزی را شر یک خدا قرار ندهید! و به پدر‬ ‫و مادر نیکی کنید! و فرزندانتان را از (ترس) فقر ‪ ،‬نکشید! ما مشا و آهنا را‬ ‫روزی می‌دهمی؛ و نزدیک کارهای زشت نرو ید‪ ،‬چه آشکار باشد چه پهنان!‬ ‫و انساین را که خداوند حمترم مشرده‪ ،‬به قتل نرسانید! مگر حبق (و از روی‬ ‫استحقاق)؛ این چیزی است که خداوند مشا را به آن سفارش کرده‪ ،‬شاید‬ ‫‪-‬‬ ‫درک کنید!‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫أ فَ َ ْ َ ْ َ ُ ْ َ ْ أ ْ َ ْ نَ قَ ْ َ ُ ْ َ ْ قُ ُ‬ ‫تعقل در سرگذشت پیشینیان‪ < :‬لم ي ه ِد لهم كم هلك ا ب لهم ِم ن ال ر نِ‬ ‫و ‬ ‫‪.1‬ابن‌بابویه‪ ،‬محمدبن علی‪ ،‬التوحید‪ ،‬ص‪460‬؛ کلینی‪ ،‬محمدبن یعقوب‏‪ ،‬الکافی‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪94-92‬‬ ‫‪.2‬ابن‌بابویه‪ ،‬محمدبن علی‪ ،‬التوحید‪ ،‬ص‪54 - 51‬‬ ‫‪.3‬سوره انبیاء‪ ،‬آیه ‪10‬‬ ‫‪.4‬سوره آل عمران‪ ،‬آیه ‪190‬؛ وسوره حج‪ ،‬آیه‪46‬؛ سوره مومنون‪ ،‬آیه‪8‬؛ سوره طه‪ ،‬آیه ‪ ،53‬و ‪...‬‬ ‫‪.5‬سوره انعام‪ ،‬آیه ‪151‬‬ ‫ُ‬ ‫أُ‬ ‫َآ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ ي ال َهی>؛‪ 1‬آیا برای هدایت آنان کایف‬ ‫نّ‬ ‫ ي ِل َك ل َي ٍت‬ ‫ا ِل ِول‬ ‫ ي م َساك ن ه ْم نّ ف ذ‬ ‫ِ ِ ِ ِإ ِ‬ ‫َ ْ ش نَ‬ ‫و ف َ‬ ‫ي م ِ‬ ‫نیست که بسیاری از نسل‌های پیشنی را (که طغیان و فساد کردند) هالک‬ ‫ّ ً‬ ‫منود می‪ ،‬و ایهنا در مسکن‌های (و یران شده) آنان راه می‌روند! مسلما در این‬ ‫امر ‪ ،‬نشانه‌های روشین برای خردمندان است‪.‬‬ ‫بنابراین عقل در هر مسیرى تواناىی رسیدن به مطلوب را ندارد‪.‬در واقع جهت‏دهى و‬ ‫راهنماىی عقل به مسیرى که به نتیجه دست یابد بر عهده دین است؛ زیرا خداوند‬ ‫خالق عقل است و هبتر از هر کس مى‏داند که عقل در چه مسیرى تواناىی رسیدن به‬ ‫‪34‬‬ ‫مطلوب را دارد و در چه مسیرهاىی از دست‏یاىب به نتیجه ناتوان است‪.‬‬ ‫بر مدار نور‬ ‫یا اینکه عقل مى‏تواند ثابت کند معادى وجود دارد و معاد جسماىن است‪ ،‬ویل‬ ‫منى‏تواند خصوصیات معاد جسماىن و اتفاقاىت را که در روز قیامت مى‏افتد تبینی‬ ‫کند‪.‬‬ ‫‪2‬‬ ‫یا عقل پس از اثبات خدا از طر یق استدالل از آیات آفاىق و انفسى‪ ،‬خوىب و لزوم‬ ‫تسلمی در برابر خداوند و امیان به خدا را به انسان گوشزد مى‏کند‪.‬‬ ‫یا عقل وسیله فهم اخالق است و مى‏تواند‏خوب و بد اعمال را تشخیص دهد و‬ ‫‪3‬‬ ‫آدمى را به اجنام برخى امور و ترک برخى دیگر خبواند‪.‬‬ ‫‪.3‬چگونه قرآن پاسخگوی نیازهای زمان‌ها و دوره‌های مختلف است؟‬ ‫دین اسالم و قرآن کر می براى پاسخگویی به نیازهای انسان در هر زماین در سه‬ ‫خبش برنامه دارد و در تالش است که به تصحیح سه نوع ارتباط بپردازد‪ :‬ارتباط‬ ‫انسان با خود‪ ،‬ارتباط انسان با دیگران وغیر خود (طبیعت و جامعه)‪ ،‬ارتباط‬ ‫انسان با خدا‪.‬‬ ‫‪.1‬سوره طه‪ ،‬آیه ‪128‬‬ ‫‪.2‬مهدى‪ ،‬هادوی تهرانی‪ ،‬باورها و پرسش‌ها‪ ،‬ص‪46-58‬‬ ‫‪.3‬جمال الدين محمد‪ ،‬خوانساری‪ ،‬شرح بر غرر الحكم و درر الكلم‌‪،‬ص‪،760‬؛ محمدبن علی‪،‬‬ ‫الکراجکى‪ ،‬کنزالفوائد‪ ،‬ج‪ ،1‬ص‪199‬‬ ‫علم و عقل به هیچ وجه قادر نیستند در این سه قسمت جایگز ین دین شوند؛‬ ‫ز یرا دین اسالم هم به دنیا توجه مى‏کند و هم به آخرت‪.‬اسالم به دنبال آباداىن‬ ‫دنیاىی اســت که آخــرت را هم آبــاد کند‪ ،‬هم به دل توجه دارد و هم به عقل و‬ ‫برنامه‏هاى آن در سه خبش ذکر شده است و چننی چیزى از عهده عقل بشر‬ ‫خارج است‪.‬‬ ‫چگونه علم و عقل بشر مى‏تواند براى بشرى که تاکنون از او و ابعاد وجودیش‬ ‫‪35‬‬ ‫شناخت کامىل پیدا نکرده‪ ،‬برنامه‏اى جامع عرضه کند و سعادت او را تأمنی مناید؟‬ ‫مود سرد نیزورما ناسنا یاهزاین هب ییوگݐݩݦݦحساپ و نآرق‬ ‫پس ارائه برنامه جامع هدایت تهنا از دین برمی‌آید‪.‬این حمدودیت‌ها اختصایص به‬ ‫زمان پیامبر ؟ص؟ نداشته و ندارد‪ ،‬بلکه در مهه زمان‌ها عقل‪ ،‬برای رفع حمدودیت‌ها‬ ‫و رشد و تکامل به وحی نیاز دارد‪ ،‬تا اسباب هدایت مهه انسان‌ها را فراهم سازد‪.‬‬ ‫چرا که مهه انسان‌ها تا روز قیامت نیاز به هدایت دارند‪ ،‬حال اگر فرض کنمی دین‬ ‫اسالم و قرآن در بیان مسائل الزم کوتاهى کرده‌اند و جو ینده هدایت‪ ،‬پاسخ خود‬ ‫‪-‬‬ ‫را در آن منى‏یابد‪:‬‬ ‫از یک سو سردرگمى یا دست کم سرخوردگى برای بشر پدید مى‏آید و این‬ ‫‪-‬‬ ‫‪1‬‬ ‫کار از لطف خداوند به دور است‪.‬‬ ‫از سویی دیگر با توجه به آنکه سعادت انسان با اعمال او حمقق می‌شود‪،‬‬ ‫چگونگی ارتباط بنی اعمال و رفتار این دنیا با جهان دیگر و ابدیت ‏به‬ ‫وسیله خود انسان‪ ،‬قابل شناخت نیست‪ ،‬ز یرا علم بشر حمدود است‪،‬‬ ‫لذا بنابر حمکت اهلى‪ ،‬خداوند متام نیاز هداییت انسان را از طر یق وحى در اختیار‬ ‫او قرار می‌دهد‪ ،‬در غیر این صورت هدف خلقت که دستیایب به کمال و سعادت‬ ‫غایی است حمقق منی‌شود‪2‬‏‪.‬‬ ‫‪.1‬علی‪ ،‬کریم پورقراملکی‪ ،‬آیا قرآن به همه پرسش‏هاى انسان پاسخ مى‏دهد؟‪ ،‬ص ‪4‬‬ ‫‪.2‬عبداهلل‪ ،‬جوادی آملی‪ ،‬انتظار بشر از دین‪ ،‬صص‪.35-36‬‬ ‫‪.4‬آیا احکام و قوانین قرآن پاسخگوی نیازهای همیشگی و همینطور نیازهای‬ ‫متغیر انسان است؟‬ ‫زندگی انسان و نیازهای وی‪ ،‬مهانند خود او و جهان دارای امور ثابت و متغیر‬ ‫است‪.‬شهید مطهری می‌فرماید‪ :‬شرایط زندگی بشر متغیر است و نیازهای بشر‬ ‫تغییر می‌کند‪.‬بشر یک نیازهای ثابت و مهیشگی دارد و یک نیازهای متغیر و‬ ‫موقت‪.‬مهه نیازهای بشر متغیر نیست‪.‬‬ ‫نیازهایی که مربوط به معنای زندگی انسان است ثابت است‪ ،‬و نیازهایی که مربوط‬ ‫‪36‬‬ ‫به شکل و صورت زندگی انسان است متغیر و متحول می‌باشد‪.‬‬ ‫بر مدار نور‬ ‫پس اگر شکل زندگی بشر در هر زمان و مکاین دامئا در حال تغییر است‪ ،‬دلیل بر‬ ‫آن نیست که روح زندگی او هم دامئا در حال تغییر است»‪ 1.‬ازاین‌رو نیازمندی‌های‬ ‫‪-‬‬ ‫بشر در زندگی عبارت است از ‪:‬‬ ‫نیازمندی‌های ثابت‪ :‬این نیازها از عمق ساختمان جسمی و روحی بشر ‪،‬‬ ‫و از طبیعت زندگی اجتماعی سرچشمه گرفته‪ ،‬و تا انسان‪ ،‬انسان است و‬ ‫تا زندگی وی زندگی اجتماعی است‪ ،‬این نوع نیازمندی‌ها وجود دارد‪.‬این‬ ‫نیازمندی‌ها یا جسمی است یا روحی و یا اجتماعی‪.‬‬ ‫نیازمندی‌های جسمی از قبیل نیازمندی به خــوراک‪ ،‬پوشاک‪ ،‬مسکن‪،‬‬ ‫مهسر و ‪...‬؛ نیازمندی‌های روحی از قبیل علم‪ ،‬ز یبایی‪ ،‬نیکی‪ ،‬پرستش‪،‬‬ ‫احترام‪ ،‬تربیت و ‪...‬؛ نیازمندی‌های اجتماعی از قبیل معاشرت‪ ،‬مبادله‪،‬‬ ‫تعاون‪ ،‬عدالت‪ ،‬آزادی و مساوات‪ ،‬رعایت هبداشت و‪....‬این قبیل نیازها‪،‬‬ ‫عامل مهمی بــرای حرکت بشر به‌سوی توسعه و کمال زندگی اســت‪.‬این‬ ‫‪-‬‬ ‫نیازها نه کهنه می‌شود و نه از بنی می‌رود؛ مهیشه زنده و نو است‪.‬‬ ‫نیازمندی‌های متغیر ‪ :‬این نیازها‪ ،‬از نیازمندی‌های ثابت نایش می‌شود‪.‬نیاز‬ ‫به انواع وسائل زندگی که در هر عصر و زماین‪ ،‬با عصر و زمان دیگر فرق‬ ‫‪.1‬مرتضی‪ ،‬مطهری‪ ،‬مجموعه آثار ‪ ،‬ج‪ ،۲۱‬ص‪۴۷۷‬‬ ‫دارد‪.‬این قبیل نیازها‪ ،‬از نیازهای ثابت در مسیر حرکت به‌سوی توسعه و‬ ‫کمال زندگی نشات گرفته و دامئا در حال نو و کهنه شدن هستند‪ ،‬و در عنی‬ ‫حال عامل مهمی در حرکت به‌سوی توسعه بیشتر و کمال باالتر است‪.‬‬ ‫مانند نیاز به قانون در زندگی اجتماعی‪.‬بشر هیچ زماین یب‌نیاز از قانون‬ ‫خنواهد بــود‪ ،‬و توسعه و رشد جوامع‪ ،‬نیازمندی‌های جدیدی‪ ،‬و نیاز به‬ ‫قواننی فرعی را به وجود می‌آورد‪.‬مثال وسائل نقلیه ماشیین اجیاب می‌کند‬ ‫‪37‬‬ ‫که یک سلسله قراردادها و مقررات به نام مقررات راهنمایی و رانندگی برای‬ ‫شهرها و یک سلسله مقررات بنی‌امللیل میان کشورها وضــع بشود که در‬ ‫مود سرد نیزورما ناسنا یاهزاین هب ییوگݐݩݦݦحساپ و نآرق‬ ‫‪1‬‬ ‫گذشته نیازی به چننی مقررایت نبود‪.‬‬ ‫قواننی دین مبنی اسالم و قرآن کر می پو یا بوده‪ ،‬و با توجه به نیازهای ثابت و متغیر‬ ‫بشر ‪ ،‬ارائه شده‌اند‪.‬این قواننی بعد از ‪ ۱۴۰۰‬سال هنوز برقرارند و تا هــزاران سال‬ ‫‪2‬‬ ‫دیگر نیز برقرار خواهند بود‪.‬هرچند وسایل و ابزارها در هر عصری متفاوت باشند‪.‬‬ ‫در رابطه انسان با خداوند نیز ‪ ،‬نیاز بشر به رابطه با خدا‪ ،‬در گذشته‪ ،‬حال و آینده‬ ‫یکسان بوده‪ ،‬و پیشرفت تکنولوژ یکی بشر نه تهنا این نیاز را کمتر نکرده‪ ،‬بلکه‬ ‫ضروری بودن این رابطه را دو چندان منوده است‪.‬پس اینگونه نیست که قانون‬ ‫اسالم و قرآن در یک زمان مفید باشد و در برهه‌ای از زمان مفید نباشد‪.‬‬ ‫از آجنــا که زندگى انسان‪ ،‬مهــواره دستخوش تغییر و حتــول اســت‪ ،‬باید سازوکار‬ ‫مناسىب در دین خا مت و قرآن کر می به عنوان برنامه هدایت این دین موجود باشد‬ ‫که بتواند در شرایط خمتلف‪ ،‬قابل اجرا بوده و اهداف اصیل خود را تأمنی کند‪.‬این‬ ‫سازوکار در واقع رمز جاودانگى دین خا مت و تواناىی او در هدایت بشر در هرزمان و‬ ‫مکان است‪.‬خداوند متعال دراین باره می‌فرماید‪:‬‬ ‫‪.1‬مرتضی‪ ،‬مطهری‪ ،‬مجموعه آثار‪ ،‬ج‪ ،۳‬ص‪۱۸۳‬‬ ‫‪.2‬الموسوی الخمینی‪ ،‬روح اهلل‪ ،‬صحیفه امام؟هر؟‪ ،‬ج‪ ،۶‬ص‪۴۲-۴۱‬‬ ‫ْ َ ْ َ َ ئ َ َّ ذ نَ َ فَ ُ ْ ن ن ُ ْ فَ َ تَ خْ شَ ْ ُ ْ َ خْ َ‬ ‫ا ش ْو نِ ‬ ‫؛‬ ‫ِإ‬ ‫نهــا‬ ‫امــروز‪ ،‬کافــران از (زوال) آییــن شــما‪ ،‬مأیــوس شــدند بنابرایــن از آ ‌‬ ‫نترســید! و از (مخالفــت بــا) مــن بترســید! امــروز‪ ،‬دیــن شــما را کامــل کــردم‬ ‫و نعمــت خــود را بــر شــما تمــام نمــودم و اســام را بــه عنــوان دیــن شــما‬ ‫پذیرفتــم‪.‬‬ ‫‪38‬‬ ‫جمموع معارف‪ ،‬احکام‪ ،‬قواننی و‪...‬که از جانب خداوند متعال تشر یع شده‪ ،‬در‬ ‫بر مدار نور‬ ‫قرآن کامل شده است‪.‬این‌که قرآن به وقایع زمان خود و یا به گذشته‌ها اشاره کرده‬ ‫است‪ ،‬آن را منحصر به یک عصر منی‌سازد؛ ز یرا قرآن‪ ،‬منحصر به ذکر چند حادثه‬ ‫و نکته تار خیی گذرا نیست‪.‬‬ ‫ایــن کتاب‪ ،‬مشتمل بر معار یف ج ــاودان‪ ،‬در بــاب خداشنایس‪ ،‬کهیان‌شنایس‪،‬‬ ‫انسان‌شنایس‪ ،‬راه‌شنایس‪ ،‬راهنماشنایس و جمموعه گسترده‌ای از احکام‪ ،‬اخالق و‬ ‫‪...‬است که مهه زمان‌ها را پوشش می‌دهد و هدایت بشر یت به‌سوی سعادت را‬ ‫در هر مقطع تار خیی تأمنی می‌سازد‪.‬‬ ‫از طریف وقایع تار خیی بیان شده در قرآن‪ ،‬هرچند مربوط به گذشته است‪ ،‬ویل کار‬ ‫کرد آهنا‪ ،‬مربوط به آینده است؛ یعین هر یک از آهنا‪ ،‬بیانگر نوعی قانون تغییرناپذیر‬ ‫تار خیی یا حکم و قانون کیل عمومی برای مهه زمان‌ها‪ ،‬مکان‌ها و امت‌هاست‪.‬‬ ‫افــزون بر آن‪ ،‬در قــرآن از آینده و آینده بشر یت نیز سخن بسیار گفته شــده‪ ،‬و‬ ‫آینده‌ای درخشان در سایه حاکمیت و والیت توحید‪ ،‬تقوا و عدالت را نو ید داده‪،‬‬ ‫که حتقق آهنا قطعا در پرتوی عمل به قواننی ثابت و متغییر اهلی ممکن خواهد بود‪.‬‬ ‫‪.1‬سوره مائده‪ ،‬آیه ‪3‬‬ ‫اعجاز قرآن‬ ‫درس سوم‬ ‫‪ƛ‬اهدف درس‬ ‫‪1.‬اثبات اعجاز قرآن و اهلی بودن الفاظ و معاین آن‬ ‫‪2.‬برریس عدم مهاوردی با قرآن تا قیامت‬ ‫‪3.‬بــرریس نیاز دامئــی بشر به مباحث علمی قــرآن با وجــود پیشرفت‌های‬ ‫علمی‬ ‫‪4.‬تبینی عدم مغایرت مباحث علمی قرآن و دین با علوم جتریب‬ ‫‪5.‬تقدم بیانات علمی قرآن بر یافته‌های علمی بشری‬ ‫‡درآمد‬ ‫اندیشمندان در مورد «اعجاز قرآن» حبث‌هاى دامنه دارى کرده و در این زمینه‬ ‫ابعاد گوناگوىن را مطرح داشته‌اند‪.‬رسا بودن بیان و روان بودن عبارات در چینش‬ ‫واژگــان‪ ،‬گز ینش کلمات دقیق‪ ،‬نظم کلمات در جای مناسب خود‪ ،‬عدم امکان‬ ‫جاجبایی کلمات و عبارات آن‪ ،‬ترکیب مناسب الفاظ و کلمات‪ ،‬تشکیل واحدهای‬ ‫منسجم و پیوسته در آیات و سوره‌ها‪ ،‬قواننی و معارف مناسب با هدایت افراد در‬ ‫هر عصر و مکاین‪ ،‬و‪...‬متامى ایهنا بر قدرت و قوت این سخن اهلى داللت دارند‪.‬‬ ‫اینگونه رعایت دقیق کلمات و مجالت انتخاىب‪ ،‬به احاطه کامل و حضور ذهىن‬ ‫بالفعل نیاز دارد و انسان هر اندازه که در شناخت و یژگى‌هاى لغت پیشرفت کرده‬ ‫و آمادگى داشته باشد‪ ،‬اینگونه احاطه وسیع و حضور ذهىن دا مئ خنواهد داشت؛ و‬ ‫هرچند که در این زمینه قوى و نیرومند باشد نیز ‪ ،‬دچار اشتباه خواهد شد‪.‬‬ ‫‪.1‬چطور اثبات می‌شود که قرآن معجزه است؟‬ ‫اسلوب بیان‪ ،‬سبک و شیوه نظم قرآن‪ ،‬مجله‌بندى‌ها و چینش الفاظ و عبارات‪ ،‬در‬ ‫قالىب نو و اسلوىب تازه بر عرب عرضه شده‪ ،‬که کامال ىب‌سابقه بوده و پس از آن‬ ‫نیز کسى مانند آن را نتوانسته است بیاورد‪.‬البته اگر چه این‌گونه نظم و تألیف کالم‬ ‫تازگى داشت وىل از چارچوب اسلوب‌هاى کالمى عرب بیرون نبود‪.‬‬ ‫ُ‬ ‫بدین معنا که درمیان ف َصحاى عرب آن روزگار انواع کالم مهچون شعر ‪ ،‬نثر ‪ ،‬سجع‪،‬‬ ‫و یا‪...‬متداول بود‪ ،‬که هر یک داراى حماسىن و در کنار آن نیز معایىب بود‪ُ.‬حسن‬ ‫بودن آن است که مایه جذب و نفوذ در اعماق قلب مى‌گردد؛ وىل‬ ‫شعر در گیرا ِ‬ ‫قید قافیه و رعایت وزن خاص‪ ،‬آزادى صاحب سخن را تا‌حدودى سلب می‌کند‪.‬‬ ‫سن نثر در آزاد بودن صاحب سخن است‪.‬هرگونه کلمات و الفاظى که متناسب‬ ‫ُ‬ ‫ح ِ‬ ‫با معناى خواسته شده خود می‌داند آزادانه انتخاب و به کار می‌برد؛ وىل آن گیراىی‬ ‫و جذبه شعرى را ندارد‪.‬سجع گرچه احیانا به ظاهر ز یبا است و گونه‌ای هنرمناىی‬ ‫‪42‬‬ ‫ّ‬ ‫کلمات‬ ‫ِ‬ ‫در سخنورى به مشار مى‌رود وىل تکلف و دشــوارى و احیانا به کار بردن‬ ‫بر مدار نور‬ ‫نامناسب‪ ،‬از ز یباىی آن مى‌کاهد‪.‬‬ ‫قرآن میان این سه نوع کالم مجع کرده؛ داراى حماسن هر یک و فاقد معایب آهنا‬ ‫جذ ّ‬‫ّ‬ ‫ابی ِت شعر ‪ ،‬مهــراه با‬ ‫مى‌باشد‪.‬این از شگفىت‌هاى اعجاز قــرآن اســت‪.‬قــرآن‬ ‫ّ‬ ‫سجع بدون تکلف را داراست‪.‬این و یژگى عجیب براى‬ ‫آزادى کامل نثر و ز یباىی ِ‬ ‫سنجان عرب از مهان آغاز آشکار بوده و مهواره براى علماى‬ ‫ِ‬ ‫سخندانان و سخن‬ ‫ادب مشهود بوده است‪.‬‬ ‫نظم و شیوه و سبک قرآن چنان صورت گرفته که نغمه‌آفر ین و داراى آواى جان‬ ‫خبش و روح‌افــزا اســت‪.‬مهاهنگى حــروف هر کلمه نسبت به حــروف کلمات هم‬ ‫ردیــف آن‪ ،‬چنان هم ساز و دم سازند که از آهنگ‌هاى وز یــن و نواهاى متنی و‬ ‫ّ‬ ‫مسجع جلوه‬ ‫افسونگر حکایت دارد‪.‬متامى انــواع جذبه‌هاى شعرى در این نثر‬ ‫بلند قرآن به گونه‌اى تنظمی شده که با نغمه‌هاى‬ ‫‌هاى کوتاه و ِ‬ ‫گر است‪.‬مجله‌بندی ِ‬ ‫صوىت مهگون می‌باشد‪.‬‬ ‫مهمتر از مهه‪ ،‬قرآن شامل معارف عالیه و تعالمی حکیمانه‌اى است که تا آن روز ‪ ،‬در‬ ‫توان بشر ّیت نبوده که بدان دست یابد و کسى را یاراى چننی اندیشه‌هاى بلندى‬ ‫نبوده است‪.‬‬ ‫ژرف‌نگرى و عمق بینش آیات قرآن‪ ،‬براى بشر یت ىب‌سابقه بود‪.‬بیان قرآن از راز‬ ‫هسىت و اســرار وجــود‪ ،‬شرح و بسط آن در شناخت صفات مجال و جالل اهلی‪،‬‬ ‫علت آفر ینش جهان و انسان‪ ،‬امانت‌های اهلى که در وجود انسان پهنان است‪ ،‬از‬ ‫کجا آمده‪ ،‬چرا آمده و به کجا می‌رود‪ ،‬هدف و مقصد هناىی او چیست و‪...‬مسائىل‬ ‫هستند که تا آن روز به آن خوىب که قرآن بیان داشته گفته نشده بود‪.‬‬ ‫بعد از آن هم در سایه تعالمی قرآن راه رسیدن به این حقایق براى انسان باز گردید‪.‬‬ ‫مهنی حقایق ارائه شده از جانب قرآن‪ ،‬واالتر ین جنبه اعجاز آن را می‌رساند‪.‬‬ ‫‪43‬‬ ‫در راستاى احکام و دستور العمل‌هاى فراگیر که قرآن عرضه داشته است‪ ،‬سالمت‬ ‫موس سرد نآرق زاجعا‬ ‫جامعه و سعادت زندگى را نیز براى انسان فراهم مى‌سازد‪ ،‬رابطه او را با خدا و‬ ‫جهاىن فراتر از جهان خاکى نیز استوار می‌دارد‪.‬‬ ‫انسان در این جهان در رابطه با شؤون خاص خود(مصالح فردى) می‌کوشد و‬ ‫به ناچار رابطه دیگرى نیز با شؤون عام (مصالح اجتماعى) دارد که باید مدنظر‬ ‫قرار دهد‪.‬ز یرا او زندگى مشترکى با سایر انسان‌ها دارد و به‌صورت تعاوىن ادامه‬ ‫زندگى می‌دهد و منی‌تواند تهنا به مصلحت خو یش بیاندیشد و مصلحت عامه را‬ ‫نادیده بگیرد‪.‬حیات اجتماعى‪ ،‬حیات داد و ستد است که حتما باید رعایت شود‬ ‫و رعایت آن با حاکمیت قانون امکان پذیر است‪.‬‬ ‫قواننی ساخته دست بشر ‪ ،‬تهنا در راستاى تنظمی حیات فردى و حیات اجتماعى‬ ‫قرار دارد‪ ،‬تا از جتاوز یا کوتاهى در اجنام وظایف جلوگیرى شود‪.‬اما در مورد رابطه‬ ‫انسان با خدا و جهان دیگر ‪ ،‬تــوان برنامه‌ر یزی و پاسخگویی نــدارد‪.‬حال آنکه‬ ‫خداوند متعال می‌فرماید‪:‬‬ ‫ُ َ تَّ‬ ‫ْ‬ ‫َت ٌ ُ‬ ‫نُ ٌ َ‬ ‫قَ ْ َ ُ ّ‬ ‫ ا َب َع‬ ‫ا ّم ِب ي نٌ ‪.‬يَ ه ِد ي ِب ِه اهلل م ِن ‬ ‫؛‬ ‫همانــا از ســوی خــدا نــور (هدایــت) و کتابــی بــرای شــما آمــده اســت‪.‬خداوند‬ ‫‪.1‬سوره مائده‪ ،‬آیه ‪16‬‬ ‫بــه برکــت آن‪ ،‬کســانی را کــه از خشــنودی او پیــروی کننــد‪ ،‬بــه را ‌ههــای‬ ‫یهــا ب ‌هســوی‬ ‫ســامت‪ ،‬هدایــت می‌کنــد؛ و بــه فرمــان خــود‪ ،‬از تاریک ‌‬ ‫یبــرد؛ و آنهــا را ب ‌هســوی راه راســت‪ ،‬رهبــری می‌نمایــد‪.‬‬ ‫روشــنایی م ‌‬ ‫بنابراین در متامى احکام و قواننی اهلى که قرآن و اسالم عرضه داشته‪ ،‬سه ُبعد‬ ‫احکام و قواننی فردی‪ ،‬احکام و قواننی اجتماعی‪ ،‬رابطه با خداوند رعایت گردیده‬ ‫است‪.‬قرآن سعى برآن دارد‪ ،‬عالوه بر سعادت در این حیات‪ ،‬سعادت اخروى و‬ ‫جاو ید انسان در آخرت را نیز تأمنی کند‪:‬‬ ‫‪44‬‬ ‫ْ أَ‬ ‫قُ ْ أَ نْ زَ َ ُ َّ ذ َ ْ َ ُ ّ َّ ف َّ‬ ‫‪1‬‬ ‫ا َو ال ْر ِ ض >؛‬ ‫ ي الس َم َاو ِت‬ ‫ السر ِ ‬ ‫ي علم ِ‬ ‫...‬‬ ‫‪1‬‬ ‫...‬؛‬ ‫َ َ أ ْ َ ْ نَ ْ َ ُ‬ ‫...‬؛‬ ‫در بــاره شــراب و قمــار از تــو ســؤال می‌کننــد‪ ،‬بگــو‪ :‬در آنهــا گنــاه و زیــان بزرگی‬ ‫اســت؛ و منافعــی(از نظــر مــادی) بــرای مــردم در بــردارد؛ (ولــی) گنــاه آنهــا از‬ ‫نفعشــان بیشــتر است‪.»..‬‬ ‫‪-‬‬ ‫در این آیه دو مطلب مورد توجه است‪:‬‬ ‫منظور از سود و ز یان شراب و مقار ‪ ،‬سودها و منافع پراکنده‪ ،‬گذرا و حمدودى‬ ‫است که شراب و مقار براى مردم دارد‪.‬سودهای مادى از راه فروش شراب‪،‬‬ ‫یا منافع خیاىل که از مسىت شراب و غفلت از غم و غصه‌ها باشد‪ 2.‬و یا ممکن‬ ‫است منافعی از قبیل تأثیر شراب در تسکنی بعضى بیمار ی‌ها مانند تسهیل‬ ‫‪. َ.1‬سوره بقره‪ ،‬آیه ‪219‬‬ ‫‪.2‬ناصر ‪ ،‬مکارم شیرازی‪ ،‬تفسیر نمونه‪،‬ج‏‪ ،2‬ص ‪119‬‬ ‫هضم‪ ،‬تکثیر ادرار ‪ ،‬تقو یت شهوت‪ ،‬پدید آوردن ىب ‏باکى در میدان‌های‬ ‫جنگ‪ ،‬کاسته شدن دردهای دروىن‪ ،‬حوادث و گر یز از واقعیات زندگى و‬ ‫تسکنی موقت‪ ،‬یا حمبت و نشاط گذرا‪ ،‬باز شدن دست میگسار و مقار باز به‬ ‫خبشش و‪...‬مورد نظر باشد‪.‬‬ ‫لذا این منافع‪ ،‬در برابر ز یان‌هاى فوق العاده اخالىق‪ ،‬اجتماعى و هبداشىت‬ ‫آن بسیار ناچیز است‪.‬گناهى که در آهناست ز یادتر از منافعشان است؛ گناه‬ ‫آهنا موجب غضب پروردگار عامل می‌شود‪ ،‬و در برابرآن‪ ،‬نفع ناچیز و حمدودی‬ ‫‪56‬‬ ‫‪-‬‬ ‫‪1‬‬ ‫به دست می‌آید‪.‬‬ ‫بر مدار نور‬ ‫وضع زندگى ماىل عرب جاهلیت و شهرنشنی مؤ ید مهنی معنا است؛ ز یرا‬ ‫شراب و مقار با اشکال خمتلف براى آن مردمى که جتارتشان حمدود بود‪ ،‬و‬ ‫صنعىت هم نداشتند‪ ،‬هم وسیله درآمد و هم انفاق بود‪.‬با پس‌مانده‌هاى‬ ‫انــگــور طــائــف و خــرمــاى یــثــرب ش ــراب می‌ساختند و در خــانـه‌هــاىی بزم‬ ‫می‌گسارى بر پای کــرده‪ ،‬چــون سرمست می‌شدند به مقــار و خبت آزمــاىی‬ ‫می‌پرداختند و گوشت‌هاى شتران باخته را درمیان خود و هتی‌دستان تقسمی‬ ‫می‌منودند‪.‬اما پس از هجرت پیامبر ؟ص؟ و مومنان به مدینه‪ ،‬و نزول حکم‬ ‫‪2‬‬ ‫حتر می شراب و مقار ‪ ،‬این راه درآمد بر مسلمانان بسته شد‪.‬‬ ‫بنابراین اینگونه منافع اجتماعى هیچ‌گاه با ز یان‌هاى ناىش از آن قابل مقایسه‬ ‫نیست‪ ،‬یعىن اگر روى یک بیمارى اثر مثبت داشته باشد‪ ،‬ممکن است سرچشمه‬ ‫بیمارى‌هاى خطرنا ک‌ترى گــردد‪.‬بسیاری از روای ــات نیز وجــود دارد که بیان‬ ‫می‌دارند خداوند‪ ،‬در مشروبات الکىل شفا نیافر یده است‪ ،‬شاید اشاره به‌مهنی‬ ‫‪3‬‬ ‫حقیقت باشد‪.‬‬ ‫‪.1‬سید محمود‪ ،‬طالقانی‪ ،‬پرتوى از قرآن‪ ،‬ج‏‪ ،2‬ص ‪125‬‬ ‫‪.2‬فضل‌بن‌حسن‪ ،‬طبرسی‪ ،‬مجمع‌البیان فی تفسیرالقرآن‪ ،‬ج‏‪ ،2‬ص‪557‬‬ ‫‪.3‬ناصر ‪ ،‬مکارم شیرازی‪ ،‬تفسیر نمونه‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪156‬‬ ‫عدم تحریف و دستکاری قرآن‬ ‫درس چهارم‬ ‫‪ƛ‬اهداف درس‬ ‫‪1.‬برریس ادله تارخیی مجع قرآن در زمان پیامبر؟ص؟ یا سایر خلفا‬ ‫‪2.‬اطمینان به آمساین بودن منت موجود کنوین‬ ‫‪3.‬آشنایی با قرآن مهراه حضرت حجت؟جع؟ در زمان ظهورشان‬ ‫‪4.‬اطمینان به منت موجود قرآن پس از ‪ ۱۴۰۰‬سال‬ ‫ْ َ ف ّ‬ ‫ی الد ِن >‬ ‫‪5.‬برریس مفهوم عبارت‪ِ :‬إ‬ ‫‪« :2‬به تعجيل زبان به خواندن قرآن جمنبان‪ ،‬كه گــردآوردن و‬ ‫‪60‬‬ ‫خواندنش بر عهده ماست»‪.‬کلمه مجع در این آیه به معین حفظ و صیانت‬ ‫بر مدار نور‬ ‫‪3‬‬ ‫از قرآن موجود است‪.‬‬ ‫نَّ نَ ْ نُ نَ زَّ ْ نَ ّذ ْ َّ َ َ ُ‬ ‫ك َر ِإَو ن ا ل ُه ل َح ِفا ظ نَو >؛‪« 4‬البته ما قرآن را‬ ‫ا ال ‬ ‫یا در جایی دیگر می‌فرماید‪ِ :‬إ‬ ‫ پس چرا بعضی دینداران مردم را به‬ ‫ یعین اکراهی در دین وجود ندارد‪.‬و معنای اکراه بسیار وسیع‌تر‬ ‫؛‬ ‫‪1‬‬ ‫ يرا وما ي ِ ض ل ِب ِه ِإ لا ال ف ِ‬ ‫ ير َا و يَ ه ِد ي ِب ِه ك ِ ‬ ‫؛‬ ‫ الل ُه فَ َلا َهاد َ َل ُه َو َ ذَ ُر ُه ْم ف ُ‬ ‫ ي ط غْ َ ا نه ْم َ ْع َم ُه نَ‬ ‫َّ‬ ‫َ ْ‬ ‫؛‪« 3‬خدا ظاملان را گمراه می‌کند»‪.‬و یا فرمود‪:‬‬ ‫؛ «خدا گمراه می‌کند کسی را که اسراف‬ ‫‪4‬‬ ‫؛‪« 5‬خدا کافران‪ ،‬را‬ ‫می‌کند و دارای تردید اســت»‪< ،.‬ك ِلك ي ِ ل‬ ‫بر مدار نور‬ ‫گمراه می‌کند»‪.‬‬ ‫بنابراین هر کس را خدا خبواهد گمراه می‌کند‪ ،‬ویل باید دانست کدام گروه از بندگان‬ ‫در معرض گمراهی قرار می‌گیرند‪.‬خدا ظاملان و دروغ‌گو یان‪ ،‬فاسقان‪ ،‬مسرفان و‬ ‫کافران و آهنایی که در حالت اختیار نافرماین می‌کنند را گمراه می‌کند‪.‬پس مقدمۀ‬ ‫اضالل حق به دست بنده جاری می‌گردد‪.‬‬ ‫مهــچــنــن در م ــق ــام ه ــدای ــت ه ــم ش ــرای ــط ــی وج ـ ــود دارد‪ ،‬اگـ ــر م ـی‌فــرمــایــد‪:‬‬ ‫؛‪« 6‬هر کس را خبواهد هدایت می‌کند» آیایت هم در مقام بیان‬ ‫َ‬ ‫ی ِ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫وا ي ن ا ل نَ ْه ِد يَ نّ ُه ْم ُس بُ ل ن ا>؛‪« 7‬و‬ ‫‪< ،1‬ل يا ه ِد ي ال وم الك ِا ِر ي > ‪ < ،‬الله ي‬ ‫لا ه ِد ي ال ق ْوم ال ف ِ‬ ‫؛‪ 4‬و آیات دیگر ‪ ،‬بدین معناست که‬ ‫كا ب ‬ ‫ِ‬ ‫ي م ْن ه َو‬ ‫‪،3‬‬ ‫خداوند متعال از آهنایی که در مقام هدایت نیستند هدایت را دور می‌کند‪.‬‬ ‫پس معلوم شد که برای انسان‌های پاک و تقواپیشگان هیچ‌گاه گمراهی روا نیست‪،‬‬ ‫و ستیزه کاران جلوج نیز شایسته هدایت نیستند‪.‬نکته قابل تاکید آنکه نشان دادن‬ ‫مسیر و راه هدایت از طر یق خالق است‪ ،‬و وظیفۀ خملوق آن است که راهی را که به‬ ‫‪99‬‬ ‫او نشان داده شده در پیش گیرد تا به مقصود اصیل برسد‪.‬‬ ‫مشش سرد نآرق رد تلالض و تیادݠه‬ ‫اگر فردی خود از جاده منحرف شد و یب‌راهه را در پیش گرفت‪ ،‬مسئولیت آن تهنا‬ ‫ّ‬ ‫َ‬ ‫َ ّ ْ ُ‬ ‫َ‬ ‫لام>؛‪« 5‬خدا‬ ‫‌ دار الس ِ‬ ‫؛‪« 7‬وکساىن که در راه ما کوشیده‌اند‪ ،‬به‬ ‫ ن ج اهد ِ‬ ‫گیرد»‪< ،‬وال ِ ي‬ ‫یقنی آهنا را به راه‌هاى خود هدایت می‌کنمی»‪.‬مگر آنان که میل و رغبت به‌سوی‬ ‫پروردگار نداشته‪ ،‬از طر یق حق بیزارند و امیان به آیات و به رسوالن و به روز جزا‬ ‫منی‌آورند مشمول این آیۀ شر یفه خواهند شد‪:‬‬ ‫أَ‬ ‫نَّ َّ ذ َ ُ ؤْ نُ نَ آ ت َّ َ ْ ُ َّ‬ ‫ الل ُه َو َل ُه ْم َع ٌ‬ ‫ ذا ِل ي ٌم>؛‬ ‫‪8‬‬ ‫ب‬ ‫لا ه ِد ي ِهم‬ ‫ا الل ِه ي‬ ‫؛‬ ‫‪1‬‬ ‫اكر ِ‬ ‫ا ِ‬ ‫؛‬ ‫؛‬ ‫< ي ا يّ ها ال ي نَ َم ن ِإ‬ ‫اى‌کســانى کــه ایمــان آورده‌ایــد‪ ،‬اگرازخــدا پــروا داریــد‪ ،‬بــراى شــما[نیروى‌]‬ ‫تشــخیص[حق ازباط ـل‌] قــرار مى‌دهــد‪.‬‬ ‫‪.1‬سوره انسان‪ ،‬آیه ‪3‬‬ ‫‪.2‬سوره احزاب‪ ،‬آیه ‪36‬‬ ‫‪.3‬سوره صف‪ ،‬آیه ‪7‬‬ ‫‪.4‬سوره انفال‪ ،‬آیه ‪29‬‬ ‫بنابراین انتخاب راه خوب یا بد از اول در اختیار خود ما است و این حقیقت را‬ ‫وجدان هر انساین قبول دارد‪.‬‬ ‫‪.2‬قرآن از طرفی زنا را گناه نابخشودنی می‌داند و از طرفی می‌گوید توبه کنید؟‬ ‫آیا این مسأله با توبه سازگاری دارد؟‬ ‫مهانگونه که بیان شد خداوند متعال انسان را موجودی خمتار آفر یده است‪.‬مهنی‬ ‫انسان خمتار ممکن است دچار گناه و اشتباه شود‪.‬در آیات متعدد‪ ،‬قرآن افراد را‬ ‫‪101‬‬ ‫دعوت به توبه از گناهان کرده است‪.‬توبه به معنای بازگشت بنده به‌سوی خداوند‬ ‫مشش سرد نآرق رد تلالض و تیادݠه‬ ‫‪1‬‬ ‫است‪.‬‬ ‫اما اینکه در قرآن بیان می‌شود خداوند مهه گناهان را می‌خبشد‪ ،‬آیا این خبشش‬ ‫اهلی شامل هر گناهی می‌شود‪.‬‬ ‫به عبارت دیگر اگر خداوند متعال با توبه‌ای که با اختیار انسان اجنام می‌شود‪ ،‬او‬ ‫َّ ن َ َ ْ ُ َّ َ ن َ ةً أَ ْ ُ ْ َ ةً َ َّ ن َ ةُ َ َ ْ َ َّ‬ ‫ا ن ِك ُحها ِإ لا ‬ ‫؛‪« 2‬مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج منی‌کند؛ و زن زناکار را‪،‬‬ ‫جز مرد زناکار یا مشرک‪ ،‬به ازدواج خود درمنی‌آورد» چگونه با توبه سازگار است‪.‬‬ ‫در پاسخ این پرسش الزم است به چند نکته توجه شود‪.‬برای خبشش گناهان‪،‬‬ ‫راه‌هــای خمتلیف وجود دارد که در قرآن کر می به آهنا اشــاره شده است‪.‬اما موضوع‬ ‫برخی از آهنا با دیگری متفاوت است که نیاز به بــرریس دارد‪.‬برخی از راه‌هــای‬ ‫‪-‬‬ ‫خبشش گناهان در قرآن به شرح ز یر است‪:‬‬ ‫توبه‪ :‬اولنی و مهم‌تر ین راه خبشش گناهان‪‌،‬توبه است‪.‬خداوند در قرآن مهه‬ ‫مردم را به توبه دعوت کرده‪ ،‬و ضمانت می‌کند اگر کسی توبه کند‪ ،‬هر نوع‬ ‫ح تــاج اللغة و صحاح العربية‪ ،‬ص‪209‬؛ ابن‌منظور ‪،‬‬ ‫‪.1‬اسماعیل بن حماد‪ ،‬الجوهری‪ ،‬الصحا ‌‬ ‫محمدبن مکرم‪ ،‬لسان العرب‪ ،‬ص‪76‬‬ ‫‪.2‬سوره نور‪ ،‬آیه ‪3‬‬ ‫َّ أَ ُ َ َ‬ ‫َّ َ‬ ‫وا على أ‏ ْن ُف سه ْم َت ْ َ ُ‬ ‫ُق ْ‬ ‫وا م نْ َر ْح َم ِ ة الل ِه ِإ نّ ‬ ‫لا ق ن ط ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫ نَ ْس َر ف ‬ ‫َ ذ‬ ‫گناهی را بیامرزد‪ < :‬ل ی ا ِع ب ِادی ال ی‬ ‫َّ َ َ غْ ف ُ ذُّ نُ َ َ ً نَّ ُ ُ َ ْ غَ فُ ُ َّ‬ ‫ح م>؛‪ 1‬بگو‪« :‬ای بندگان من که بر خود‬ ‫و ج یم عا ِإ ه هو ال ور الر ی‬ ‫الله ی ِ ر ال ب‬ ‫اسراف و سمت کرده‌اید! از رمحت خداوند نومید نشو ید که خدا مهه گناهان‬ ‫را می‌آمرزد‪ ،‬ز یرا او بسیار آمرزنده و مهربان است»‪.‬‬ ‫اجنــام حسنات‪ :‬یکی دیگر از راه‌ه ــای خبشش گناهان‪ ،‬اجنــام عــبــادات و‬ ‫‪-‬‬ ‫کارهای نیک و پسندیده اســت‪.‬یعین اجنــام دادن کارهای خوب جدای‬ ‫ایـن‌کــه ثــواب خمصوص بــه خــود را دارد‪ ،‬موجب خبشش و حمــو گناهان‬ ‫‪102‬‬ ‫نَّ ْ َ َ ن ت ُ ذْ ْ َ َّ‬ ‫ الس ّی ئ ت‬ ‫ا >؛ «به درسیت که‬ ‫ا ی ِه ب ن ِ‬ ‫ با تاکیدات متعدد عظمت این گناه آشکار را‬ ‫؛ «هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه‬ ‫ِ‬ ‫ ذا ه‬ ‫ال ِ ِر و ل ی هد ع ب‬ ‫محبت کاذب) نسبت به آن دو شما را از اجراى حکم الهى مانع شود‪،‬‬ ‫بزنید و نباید رأفت (و ّ‬ ‫اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید! و باید گروهى از مؤمنان مجازاتشان را مشاهده کنند»‪(.‬سوره‬ ‫نور‪ ،‬آیه‪)2‬‬ ‫زناکار را تهنا با زن زناکار ‪ ،‬و برعکس‪ ،‬صحیح می‌داند‪.‬چرا که این عمل شنیع‬ ‫فحشا به قدری آلودگی دارد که دامن اجتماع را نیز آلودگی می‌کند‪.‬پس عاملنی‬ ‫این عمل اختصاص به یکدیگر دارند و نه به مومنان!‬ ‫‪106‬‬ ‫بر مدار نور‬ ‫عدالت در نظام خلقت از دیدگاه قرآن‬ ‫درس هشتم‬ ‫‪ƛ‬اهداف درس‬ ‫‪1.‬آشنایی با دیدگاه اسالم و قرآن در مورد تناسخ و بازگشت به دنیا‬ ‫‪2.‬برریس دالیل عدم تبعیض در نظام خلقت از دیدگاه اسالم و قرآن‬ ‫‡درآمد‬ ‫عدل از صفات کمال اهلی است‪ ،‬که پروردگار براساس آن نظام عامل را بنا کرده‬ ‫است‪.‬عدل اهلی با حکمی بودن او پیوند ناگسستین دارد‪.‬اگر از عدل خداوند‬ ‫سخن گفته می‪‎‬شود معنایش آن است که کارهای او مهواره و در مهه چیز براساس‬ ‫حمکت اجنــام می‪‎‬گیرد‪ ،‬و هرگز کار قبیح و زشــت‪ ،‬از مجله ظلم که با عدل کامًال‬ ‫ناسازگار اســت‪ ،‬از او سرمنی زنــد‪.‬پــروردگــار هر موجودی را با توجه به لیاقت‪،‬‬ ‫استعداد‪ ،‬ظرفیت و مسؤلیت او می‪‎‬آفر یند‪ ،‬و از او در برابر توان و قدرت و ظرفیتش‬ ‫تکلیف می‪‎‬خواهد‪.‬و به هیچ موجودی در نظام خلقت ظلم روا منی‪‎‬دارد‪.‬‬ ‫‪.1‬آیا قرآن به تناسخ اعتقاد دارد؟‬ ‫براساس مکتب پیامبران اهلی؟ص؟ با مرگ انسان‪ ،‬روح آدمی از بدنش جدا شده‪،‬‬ ‫به عامل برزخ منتقل می‌گردد‪ ،‬و در آخرت به حیات خو یش ادامه می‌دهد‪.‬اگر از‬ ‫افراد صالح باشد از پاداش اعمال خوب خود در آن عامل هبره‌مند می‌شود‪ ،‬اما اگر‬ ‫از بدکاران باشد به کیفر کارهای ناپسند خو یش می‌رسد‪.‬‬ ‫طبق تعالمی اهلی روح بشر پس از مرگ دوباره به دنیا باز منی‌گردد تا زندگی جدیدی‬ ‫را در این جهان آغاز کند‪ ،‬بلکه در برزخ می‌ماند تا قیامت بر پا شود‪ ،‬و به دنیای‬ ‫جاودان آخرت منتقل شود‪.‬‬ ‫از قر ن‌ها پیش در هندوستان نظر یه‌ای به نام «تناسخ» طرح شد‪.‬بدین معنا که‬ ‫ارواح اموات مکرر به دنیا باز می‌گردند‪.‬طرفداران تناسخ معتقدند روح دو گروه از‬ ‫‪-‬‬ ‫انسان‌ها به دنیا باز منی‌گردد‪:‬‬ ‫دسته اول‪ :‬آنان که در مسیر سعادت به کمال هنایی رسیده‌اند و پس از مرگ‬ ‫نیز به کمال مطلق دست می‌یابند‪.‬اینان کمبودی ندارند تا خبواهند دوباره‬ ‫به دنیا باز گردند و کاسیت‌های زندگی گذشته خو یش را با سعی و عمل‬ ‫‪-‬‬ ‫جبران کنند‪.‬‬ ‫‪124‬‬ ‫دستۀ دوم‪ :‬افــرادی که در باالتر ین درجه شقاوت و شورخبیت قرار دارند‪.‬‬ ‫بر مدار نور‬ ‫اینان نیز به دنیا بازمنی‌گردند؛ ز یــرا در ایــام زندگی خود آچننان به احنراف‬ ‫گراییده و از راه سعادت گر یزان بوده‌اند که دچــار سقوط ابــدی شــده‪ ،‬و‬ ‫منی‌توانند با بازگشت به دنیا‪ ،‬گذشتۀ ننگنی خو یش را جبران کــرده‪ ،‬و به‬ ‫سعادت و کمال ‪-‬اگرچه نسیب و حمدود باشد‪ -‬برسند‪.‬‬ ‫آنان بر این باورند که تناسخ و بازگشت به دنیا خمصوص دستۀ سوم است‪.‬یعین‬ ‫گروه‌های متوسط که بنی تکامل یافتگان سعادت‌مند و ساقط شدگان شقاوت‌مند‬ ‫هستند‪ ،‬اینان وقیت از دنیا می‌روند دوباره روحشان به دنیا بازمی‌گردد و به تناسب‬ ‫خلق و خوی متفاویت که دارند با شکل‌های خمتلف و گوناگون به دنیا برمی‌گردند؛‬ ‫از این‌رو برای هر شکیل نام خمصویص گذاشته‌اند‪.‬‬ ‫اگر به‌صورت انسان باز گردد آن را نسخ‪ ،‬اگر به‌صورت حیوان بازگردد آن را مسخ‪،‬‬ ‫اگر روح انسان در نباتات (گیاهان) حلول کند فسخ‪ ،‬و اگر روح انسان به مجاد‬ ‫(اشیاء یب‌جان) تعلق گیرد رسخ نام دارد‪.‬‬ ‫معتقدان به تناسخ عقیده دارند که در پاره‌ای از موارد‪ ،‬برگشت ارواح به دنیا برای‬ ‫جبران کاسیت‌ها‪ ،‬کمال نفس‪ ،‬و دست یافنت به باالتر ین مدارج عایل انساین است‪.‬‬ ‫آنــان مهچننی یکی از دالیــل بازگشت ارواح به این دنیا را این می‌دانند که تا‬ ‫خوبان در زندگی دوباره فرصت یابند از پاداش اخالق نیکو و اعمال پسندیده‬ ‫خو یش برخوردار شوند‪ ،‬و بدان نیز کیفر خلق و خوی ناپسند و رفتار زشت‬ ‫خود را ببینند‪.‬‬ ‫چراکه بسیاری از افراد هستند که با و یژگی‌های انساین زندگی کرده‌اند و عمرشان‬ ‫به پاکی طی شده‪ ،‬اما مهواره گرفتار حمرومیت‌های گوناگون بوده و دوران حیاتشان‬ ‫با فقر و تنگ‌دسیت‪ ،‬یا دردها و بیماری سپری گردیده است‪.‬اینان در زندگی بعدی‬ ‫خود به پاداش اخالق پسندیده خود نایل می‌شوند و از نعمت رفاه و سالمت‬ ‫‪125‬‬ ‫جسم برخوردار می‌گردند‪.‬‬ ‫متشه سرد نآرق هاگدید زا تقلخ ماظن رد تلادع‬ ‫چه بسیار افرادی که در زندگی پیشنی دارای اخالق زشت و رفتار ناپسند بودند‬ ‫و مردم از دست آنان رجنیده‌اند و از انواع نعمت‌ها هبره‌مند بوده‌اند‪.‬ارواح اینان‬ ‫در زندگی بعد به تناسب اخالقشان‪ ،‬به‌صورت حیوانات و حشرات‪ ،‬نباتات‪،‬‬ ‫مجادات و یا انسان‌های ناقص‪ ،‬معلول‪ ،‬بیمار و مطرود به جامعه بازمی‌گردند و در‬ ‫هر صورت گرفتار عذاب روحی و جسمی خواهند بود‪.‬‬ ‫اسالم و تناسخ‬ ‫اســام‪ ،‬بازگشت ارواح به دنیا در قالب یک شخص دیگر بــرای اجنــام کارهای‬ ‫خوب و به دست آوردن شرایط مهز یسیت با ارواح را قبول ندارد و آشکارا آن‌را رد‬ ‫می‌کند‪.‬‬ ‫قرآن کر می در این‌باره می‌فرماید‪:‬‬ ‫َ ْ ُ َ َّ َّ َ َ ٌ ُ َ ُ َ‬ ‫َ ً‬ ‫َ َ ّ أَ ْ‬ ‫؛‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫امیــد اســت در [برابــر] آنچــه [از عمــر‪ ،‬مــال و ثــروت در دنیــا] واگذاشــته ام‬ ‫کار شایســته‌ای انجــام دهــم‪[.‬بــه او می‌گوینــد‪ ]:‬ایــن چنیــن نیســت [ کــه‬ ‫می‌گویــی] بــدون تردیــد ایــن ســخنی بی‌فایــده اســت کــه او گوینــده آن‬ ‫یشــوند‪.‬‬ ‫اســت‪ ،‬و پیــش رویشــان برزخــی اســت تــا روزی کــه برانگیختــه م ‌‬ ‫‪.1‬سوره مومنون‪ ،‬آیه‪100‬‬ ‫حال آنکه بــرای معتقدان به تناسخ‪ ،‬قیامت‪ ،‬رسیدگی به حساب‌ها‪ ،‬هبشت و‬ ‫دوزخ‌‪ ،‬ثواب و عقاب عامل آخــرت‪ ،‬و‪...‬جایگاه واقعی خود را از دست داده‪ ،‬و‬ ‫جایی ندارد‪.‬آنان معتقدند اکثر نوع بشر پیوسته پس از مرگ به دنیا بازمی‌گردند و‬ ‫هر نوبت پاداش یا کیفر اعمال خو یش را در دنیا می‌بینند‪.‬‬ ‫چننی نظری با اساس تعالمی پیامبران اهلی منافات داشته‪ ،‬برخالف دین مقدس‬ ‫اســام اســت‪ ،‬و امامان شیعه؟ع؟ آشکارا آن‌را کفر خــوانــده‌انــد‪.‬مأمون به امام‬ ‫رضا؟ع؟ عرض کرد‪ :‬دربارۀ کساین که معتقد به تناسخ‌اند چه می‌فرمایید؟ حضرت‬ ‫‪126‬‬ ‫در پاسخ فرمود‪« :‬کسی که تناسخ را بپذیرد و به آن عقیده داشته باشد‪ ،‬به خداوند‬ ‫بر مدار نور‬ ‫‪1‬‬ ‫متعال کفر ورز یده و هبشت و دوزخ را غیر واقعی تلیق کرده است»‪.‬‬ ‫امــام صــادق‌؟ع؟ نیز در مــورد اهل تناسخ می‌فرماید‪« :‬اینان پنداشته‌اند که نه‬ ‫هبشت و نه جهنمی اســت‪ ،‬و نه برانگیخنت و زنــده شــدن‪.‬قیامت در نظر آنان‬ ‫عبارت از این است که روح از قالیب بیرون رود و در قالب دیگری وارد شود‪.‬اگر‬ ‫در قالب اول نیکوکار بود بازگشنت در قالیب برتر و نیکوتر ‪ ،‬در عایل‌تر ین درجۀ دنیا‬ ‫خواهد بود‪ ،‬اما اگر بدکار ‪ ،‬یا نادان بود‪ ،‬در پیکر بعضی از چهار پایان زمحتکش و‬ ‫باربر که حیاتشان با رنج و زمحت طی می‌شود‪ ،‬مستقر می‌گردد‪ ،‬یا در بدن پرندگان‬ ‫کوچک و بد قیافه‌ای که شب‌ها پرواز می‌کنند و به گورستان‌ها عالقه و انس دارند‬ ‫‪2‬‬ ‫جای می‌گیرد»‪.‬‬ ‫البته باید توجه داشت که مسئلۀ تناسخ و بازگشت ارواح به دنیا‪ ،‬نه فقط خمالف‬ ‫مکتب پیامبران اهلی و موجب کفر به خدا‪ ،‬نیف معاد‪ ،‬انکار ثواب و عذاب عامل‬ ‫آخرت است‪ ،‬بلکه از نظر علمی نیز دانشمندان و فالسفه آن‌را مطرود و مردود‬ ‫شناخته و دالییل بر ابطال آن آورده‌اند‪.‬‬ ‫مشکل دیگر نظر یۀ تناسخ این است که‪ ،‬چگونه می‌توان به «این مهاین» حکم‬ ‫‪.1‬محمدبن علی‪ ،‬ابن بابویه‪ ،‬عیون اخبار الرضا؟ع؟‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪202‬‬ ‫‪.2‬احمدبن علی‪ ،‬طبرسی‪ ،‬االحتجاج علی أهل اللجاج‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪344‬‬ ‫کرد؟ نظر یه‌ تناسخ چگونه می‌تواند بر یکی بودن روح در دو زمان حکم کند؟ اگر‬ ‫مالک استمرار خاطره باشد‪ ،‬در اکثر قر یب به اتفاق ‪ -‬که طبق نظر یۀ تناسخ اکثر‬ ‫افراد جامعه در چرخۀ تناسخ قرار می‌گیرند‪ ،-‬فرد هیچ خاطره‌ای از زندگی گذشته‬ ‫خود ندارد و اگر مالک استمرار جسماین است‪ ،‬باز در فرضیۀ تناسخ مصدایق‬ ‫ندارد؛ چرا که براساس این نظر یه‪ ،‬فرد گاهی به‌صورت زن و گاهی به‌صورت مرد‪،‬‬ ‫گاهی در نوع بشری و گاه در نوع حیواین به دنیا می‌آید‪.‬آنان باید پاسخ دهند که‬ ‫‪127‬‬ ‫چه مقدار مشاهبت در خصوصیات رواین الزم است تا حکم به وحدت دو نفر‬ ‫‪1‬‬ ‫داده شود؟ چرا که ادامه هو یت شخصی در دو زمان مفروض امکان‌پذیر نیست‪.‬‬ ‫متشه سرد نآرق هاگدید زا تقلخ ماظن رد تلادع‬ ‫ٔ‬ ‫ عوامل پیدایش نظریه تناسخ و بازگشت ارواح به دنیا‬ ‫‪-‬‬ ‫برخی از عوامل پیدایش این نظر یه عبارت است از ‪:‬‬ ‫انکار رستاخیز و جهان دیگر ‪ :‬برخی به دلیل عدم اعتقاد به جهاین دیگر ‪،‬‬ ‫آن‌را حمال دانسته‪ ،‬و یا عدم پاداش نیکوکاران و بدکاران را خمالف عدالت‬ ‫خداوند تصور کرده‌اند و معتقدند روح نیکوکاران جمدد به بدن دیگری‪ ،‬در‬ ‫مهنی جهان که از بدن خنستنی به مراتب خوشبخت‌تر اســت‪ ،‬بازگشته‪،‬‬ ‫پاداش اعمال نیک گذشته خود را می‌بیند‪.‬روح بدکاران نیز به بدن‌هایی‬ ‫که در رنج‪ ،‬یا ناقص اخللقه هستند بازگشته‪ ،‬کیفر اعمال بد خود را دیده‪ ،‬تا‬ ‫‪-‬‬ ‫شست‌وشو شده و تکامل یابند‪.‬‬ ‫توجهیی بــرای کودکان بیمار و معلول‪ :‬برخی با مشاهدۀ کودکان معلول و‬ ‫بیمار ‪ ،‬تصور کرده‌اند این کودکان که گناهی نکرده‌اند‪ ،‬چرا خداوند آهنا را به‬ ‫ً‬ ‫این صورت آفر یده و مبتال ساخته است‪ ،‬حتما ارواحی که در ایهنا هست‪،‬‬ ‫ارواح افراد شرور ‪ ،‬گناه‌کار و متجاوز ی‌اند که برای دیدن کیفر اعمال خود به‬ ‫این صورت درآمده و جمدد به این جهان بازگشته‌اند تا رنج برند!‬ ‫‪.1‬محمدبن ابراهیم‪ ،‬صدرالدین شیرازی‪ ،‬الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه‪ ،‬ص ‪234‬‬ ‫جبران ناکامی‌های زندگی‪ :‬عده‌ای بازگشت به زندگی جدید در این جهان‬ ‫‪-‬‬ ‫را وسیله‌ای بــرای آرام کــردن افــکــار پر یشان خــود قــرار م ـی‌دادنــد‪.‬چننی‬ ‫می‌پنداشتند که بــار دیگر روح آهنــا در کالبد دیگری در ایــن جهان قدم‬ ‫ٔ‬ ‫‪-‬‬ ‫نایافته زندگی خواهد رسید‪.‬‬ ‫گذاشته‪ ،‬به آرزوهای دست‬ ‫توجیه اعمال خشونت‌آمیز ‪ :‬برخی بــرای توجیه اعمال خشونت‌آمیز و‬ ‫بازکردن راه انتقام جویی خود‪ ،‬معتقدند هنگامی که یکی از افراد قبیلۀ آنان‬ ‫به قتل رسد‪ ،‬روح او در قالب پرنده‌ای که آن‌را هامه می‌نامیدند‪ ،‬قرار گرفته‪،‬‬ ‫‪128‬‬ ‫و پیوسته در اطــراف جسد و قبر مقتول دور می‌زند و نالۀ ترسناکی سر‬ ‫بر مدار نور‬ ‫می‌دهد! و تا خون قاتل ر خیته نشود او خاموش خنواهد شد‪.‬‬ ‫الزم به ذکر است اعتقاد به رجعت و بازگشت‪ ،‬که یکی از عقاید حقه شیعه است‪،‬‬ ‫با اعتقاد به تناسخ متفاوت است‪.‬ز یرا در رجعت و بازگشت روح با حفظ کماالت‬ ‫اویل و در مهان قالب بدن قبیل باز می‌گردد‪.‬به‌مهنی جهت مستلزم اعادۀ معدوم‪ 1‬و‬ ‫یا تبدیل و بازگشت فعلیت‪ 2‬به قوه نیست‪.‬برخالف تناسخ که روح‪ ،‬بعداز رسیدن‬ ‫به فعلیت و طی منودن مراحل کمال مادی و طبیعی‪ ،‬در قالب‌های دیگر برمی‌گردد‪.‬‬ ‫‪.2‬قــرآن در مــورد تبعیض در خلقت (زیبایی‪ ،‬ثــروت‪ ،‬فقر) چه‬ ‫دیدگاهی دارد؟‬ ‫جهاین که ما در آن زندگی می‌کنمی خملوق و ساخته خداوند متعال است‪.‬خداوندی‬ ‫که ما او را با صفایت چون حکمی‪ ،‬علمی‪ ،‬کامل‪ ،‬غین‪ ،‬عادل و ‪...‬می‌شناسمی‪.‬‬ ‫شناخت ما از خداوند با صفات علمی‪ ،‬حکمی‪ ،‬غین‪ ،‬کامل‪ ،‬عادل‪ ،‬جواد‪ ،‬و‪...‬موجب‬ ‫می‌شود آچنه در نظام خلقت اتفاق می‌افتد را براساس حمکت‪ ،‬و مصلحت او بدانمی‪.‬‬ ‫حیت اگر نتوانمی مهه آن حمکت‌ها و مصلحت‌ها را درک کنمی‪.‬بشر پس از آن که در‬ ‫نظام هسیت این مهه حمکت و تدبیر را می‌بیند‪ ،‬باید اعتراف کند اگر حمکت امری بر او‬ ‫‪.1‬اعاده معدوم یعنی اینکه چیزی پس از نابودی‪ ،‬دوباره به وجود آید‪.‬‬ ‫‪.2‬از قوه به فعل آمدن‬ ‫ناشناخته است‪ ،‬از کوتاهی درک اوست‪ ،‬نه از آفریدگار او‪!1‬‬ ‫تنوع در آفر یده‌ها نشاین از قــدرت خداوند اســت‪.‬نظامی مهچون باغی پر از‬ ‫میوه‌های متعدد و متنوع‪.‬چرا مهه گل‌ها یکسان و یک رنگ نیستند و چرا مهه‬ ‫میوه‌ها یک نوع نیستند؟ آیا وجود یک جهان متنوع از رنگ‌ها و نژادهای متفاوت‬ ‫ز یباتر است یا وجود جهاین یکسان و یکنواخت؟ آچنه موجب می‌شود ما دیگران‬ ‫را زشت و ناز یبا ببینمی‪ ،‬نگاه بدبینانه و تبعیض آلود ماست‪.‬‬ ‫‪129‬‬ ‫خداوند انسان‌ها را از یک مرد و زن به نام آدم و حوا آفر ید‪.‬خلقیت که از آن به‬ ‫متشه سرد نآرق هاگدید زا تقلخ ماظن رد تلادع‬ ‫عنوان هبتر ین شکل یاد می‌کند‪.‬سپس برای این‌که مردم یکدیگر را بشناسند‪ ،‬آهنا‬ ‫به شعبه‌ها و تیره‌های گوناگون درآورد‪:‬‬ ‫أَ ُّ َ نَّ ُ نَّ خَ َ قْ ن ُ ْ ْ ذَ َ َ أُ نْ َ ْ ُ ُ ً‬ ‫ ث ي‏ و جَ َعل ن اک ْم ش ُعو ب ا‬ ‫< ي ا ي ها ال اس ِإ ا ل اکم ِم ن ک ٍر و ‬ ‫َ قَ ئ َ تَ َ ُ‬ ‫‪2‬‬ ‫عار ف وا‪>...‬؛‬ ‫و ب ِا ل ِل ‬ ‫ای‌مــردم! مــا شــما را از یــک مــرد و زن آفریدیــم و شــما را تیر ‌ههــا و قبیل ‌ههــا‬ ‫قــرار دادیــم تــا یکدیگــر را بشناســید‪...‬‬ ‫بنابراین اولــن پاسخی که مـی‌تــوان به ایــن ســؤال داد ایــن اســت که تفاوت در‬ ‫شکل‌ها‪ ،‬رنگ‌ها‪ ،‬قد و دیگر خصوصیات بدین‪ ،‬معلول عوامل طبیعی است که به‬ ‫مرور زمان تأثیر می‌گذارد‪.‬‬ ‫مهچننی از آجنا که هیچ پدیده‌ای در این عامل از حیطه قدرت خداوند بیرون نیست‪،‬‬ ‫می‌توان گفت این تفاوت‌ها به خداوند نسبت داده می‌شود‪.‬پس باید به دنبال‬ ‫‪-‬‬ ‫حمکت و فلسفه آن بود‪.‬آچنه خداوند خود در این زمینه مطرح می‌کند دو دلیل است‪:‬‬ ‫تنوع رنگ‌ها موجب می‌شود انسان‌ها مهدیگر را بشناسند‪ ،‬و مشکالت‬ ‫نایش از مهساین از بنی بــرود‪.‬پس این امر یک رمحت و نعمت از جانب‬ ‫خداوند بر بندگانش اس

Use Quizgecko on...
Browser
Browser