رویکردی دیگر به "ببر بیان" در شاهنامه PDF
Document Details
Uploaded by AgileZeugma7710
سجاد آیدنلو
Tags
Summary
این مقاله به بررسی "ببر بیان"، نام جامه جنگی رستم در شاهنامه، می پردازد. نویسنده با بررسی شاهنامه و منابع دیگر، به این نتیجه می رسد که ببر بیان از پوست پلنگ ساخته شده است و این روایت از دیدگاه های مختلف تاریخی و فرهنگی مورد بررسی قرار گرفته است.
Full Transcript
# رویکردی دیگر به "ببر بیان" در شاهنامه ## سجاد آیدنلو (اورمیه) ببربیان در مقام نام رزم جامه ابر پهلوان ملی ایران زمین شاهنامه فرزانه طوس یکی از موضوعات یا به سخنی بهتر یکی از رازگونه های این نامه نامور فرهنگ و ادب ایرانی است که به دلیل ویژگیهای خاص و پیچیدگی معنایی نامش روایات گفتارها و پژوهشهای...
# رویکردی دیگر به "ببر بیان" در شاهنامه ## سجاد آیدنلو (اورمیه) ببربیان در مقام نام رزم جامه ابر پهلوان ملی ایران زمین شاهنامه فرزانه طوس یکی از موضوعات یا به سخنی بهتر یکی از رازگونه های این نامه نامور فرهنگ و ادب ایرانی است که به دلیل ویژگیهای خاص و پیچیدگی معنایی نامش روایات گفتارها و پژوهشهای بسیار را مختص خویش کرده است نخستین جایی که پس از شاهنامه به گزارش ببر بیان پرداخته لغت فرس اسدی طوسی است که میگوید «پوشیدنیی است از سلب جنگیان کیان داشتندی و گفتندی جبرئیل آورده از بهشت پس از وی تا روزگار ما در فرهنگ ها و مقالات گوناگون مطالب بسیار دیگر در آن باب گفته شده است ولی بیشینه این توضیحات و تحقیقات به گونه فرعی از شاهنامه بهره جسته اند و بنیاد روایات و نظریات آنها بر منابع جنبی استوار است حال آن که شاهنامه در مقام متنی با اصالت اساطیری و حماسی و نخستین جای کاربرد ترکیب ببربیان، بهترین و اصیل ترین منبع بررسی موضوع است، و مآخذ دیگر تنها شواهد توضیح دهنده و استوار کننده کلیات موجود در شاهنامه هستند بر همین پایه اساس این رویکرد دیگربار شاهنامه است که ژرف نگری در آن کوتاه ترین جامع ترین و مستندترین مطالب را درباره چیستی و چگونگی ببربیان آشکار میکند به رزم اندر آید بپوشد زره یکی جوشن از بر ببندد گره یکسی جامه دارد زچرم پلنگ بپوشد برو اندر آید به جنگ... همی نام ببربیان خواندش زخفتان و جوشن فزون داندش نسوزد در آتش نه از آب تر شود چون بپوشد برآیدش پر (۱۹۹/۴ و ۲۰۰، ۱۳۵۳، ۱۳۵۶) ۲ بر بنیاد بررسیهای نگارنده در شاهنامه و دیگر منابعی که از ببربیان سخن رانده اند این چهار بیت کاملترین و در عین حال موجزترین گزارش ببربیان هستند که توضیح و تفصیل آنها پاسخ مستند شاهنامه به این پرسش شاهنامه خوانان و پژوهشگران آن است که «ببر بیان چیست و چگونه است؟» نخستین مطلبی که با خواندن و شنیدن نام جامه نبرد رستم در اذهان پدیدار میشود درباره چیستی یا جنس آن است که شاید از پوست ببر بوده است چنین برداشتی با رویکرد به واژه ببر در نام جامه و توضیحات فرهنگها به ظاهر پذیرفتنی است ولی ریشه داستانی آن یک روایت الحاقی ۴۱۴ بیتی به دستنویس شاهنامه ای از کتابخانه بریتانیا (۱۲۴۶ تا ۱۲۴۹ ه. ق) است که در آن رستم به روزگار پادشاهی منوچهر با پتیاره اژدها گونه ای که ببربیان نام دارد، نبرد میکند و از پوست آن پیراهن رزم میسازد پس از آفرین کردن انجمن بفرمود پس رستـــــم پـــــــلتن که در کندن پوستش تاختند از آن پوست پـــــراهـــــنـی ســاختند الحاقی بودن داستان و گفتارهای آشکار شاهنامه پندار از پوست ببر بودن جامه، و هرگمان دیگری درباره چیستی آن را از بین میبرد زیرا که فردوسی با صراحت تمام می فرماید یکی جامه دارد زچرم پلنگ، و بی هیچ ابهامی جامه جنگی رستم را از چرم پلنگ می خواند نکته ای که بارها در شاهنامه آمده است: 1. از زبان دشتبان اولاد دیو بدو گفت مردی چو دیو سیاه / پلنگینه" جوشن از آهن کلاه (۴۴۷/۱۰۰/۲) 2. خاقان چین وگرزیر چرم پلنگ اندر است/ همانا که رایش به جنگ اندر است .(۱۶۹/۷۱۹/۴) 3. ساکنان در بیداد بگفتند کای مرد بازور و هوش / بر این گونه پیلی پلنگینه پوش .(۹۸۹/۲۷۳/۴) 4. افراسیاب مرا با دلاور بسی بود جنگ / یکی جوشنستش زچرم پلنگ .(۱۱۱۸/۲۸۱/۴) 5. افراسیاب بگفت، آن که این رنجم از یک تن است که او را پلنگینه، پیراهن است .(۱۱۸۸/۲۸۶/۴) جز از شاهنامه در داستانی بازمانده از رستم در زبان سعدی هم جامه او از پوست پلنگ است «رستم از خواب برخاست در حال جامه پوست پلنگ، پوشید» در این متن واژه سغدی Pwrsonkh که یک اسم مونت است با کلمه پلنگ پارسی (از Prdaku سانسکریت هم ریشه است در منظومه حماسه گونه جهانگیر نامه، قاسم مادح نیز رستم پلنگینه جامه است «نفهمیدم آن سوار پلنگینه پوش که در پی گورخر آمده بود که بود» از مجموعه این شواهد آشکارا بر می آید که ببر بیان از پوست پلنگ بوده است و هرگونه گمان دیگر درباره چیستی آن بنیاد شاهنامه ای ندارد در همین باره بیتی از داستان نبرد رستم و پولادوند در دو نسخه لنینگراد (۷۳۳.هـ. ق) و انستیتوی خاورشناسی (۸۹۴) شایان اشاره است که در آن با صفت مردری از ببر بیان یاد شده است که این مردری" ببر و خفتان جنگ بینداز و این مغفر تیره رنگ (۹/۳۲۰/۴) مردری یعنی موروثی و آن چه از مرده باز میماند مرده ریگ) و علت کاربرد آن برای رزم جامه ویژه و غیر موروثی تهمتن نکته ای است که با بررسی شاهنامه و گرشاسپنامه فرادست می آید در شاهنامه گیومرث پس از کدخدایی برگیتی سرتخت و بختش بر آمد زکوه پلنگینه پوشید خود با گروه (خالقی، دفتر یکم / ۷/۲۱) فرزند وی، سیامک نیز در نخستین نبرد شاهنامه به دلیل نبود جوشن، چرم پلنگ می پوشد بپوشید تن را به چرم پلنگ که جوشن نبد خود نه آیین جنگ (خالقی، دفتریکم / 30/23) و در گرشاسپنامه زابلیان همراه گرشاسپ نیای رستم در نبرد رزم جامه های پلنگین می پوشند وزان نیزه داران زاول گروه بسیار است زیبا سپاهی چو کوه کمند و کمان دادشان ساز جنگ زره زیر و افراز چــــــرم پلنگ گرشاسپنامه ۳۴/۷۰ و ۳۵) با رویکرد به پلنگینه پوشی گذشتگانی چون گیومرث و سیامک و هم شهریاران رستم می توان گفت که مردری اشاره ای است به جنس ببربیان که به پیروی از نیاکان از چرم لنگ فراهم می آمده است چه عصر رستم در شاهنامه دوران استفاده از جوشن و گبرو خفتان در جنگ هاست و پوشیدن پوست پلنگ در آن روزگار آیینی مردری از پیشینیان شمرده می شود این پلنگینه پوشی زمانی پراهمیت تر میگردد که بدانیم که در شاهنامه بهره گیری از رزم افزارهای کهن و نیاکانی امری فرخ و آیینی ویژه است چنان که گرزگاوسر پهلوانان و شاهان پس از فریدون نمونه های برگرفته از گرز گاو او است، ۷ گرز رستم یادگاری است از گرشاسپ، تیرهای اسفندیار لهراسپی و گشتاسپی هستند، ۹ و درفش اژدها پیکر بهرام چوبینه مرده ریگی است از تهمتن ۱۰ استفاده از چرم پلنگ در شاهنامه و گرشاسپنامه محدود به ساختن رزم جامه نیست بلکه در شاهنامه سخن از خیمه هایی است که از پوست پلنگ درست شده اند و بنداری نیز در گزارش خویش آنها را به «خيمةٌ مِنْ جُلُودُ النفور» برگردانده است سراپرده از دیبه رنگ رنگ بدوی اندرون خیمه های پلنگ خالقی، دفتر یکم / ۱۲۷ / ۵۹۹) بگوکان سراپرده هفت رنگ بدواندرون خیمه های پلنگ (۵۴۵/۲۱۲/۷) به پرده درون خیمه های پلنگ بر آیین سالار ترکان پشنگ (۲۲۳/۲۴۸/۵) قیدافه، پادشاه اندلس پوست پلنگ را همچون کالایی گرانسنگ پیشکش اسکندر می کند پلنگی که خوانی همی بربری از آن چار سد پوست بد بر سری (۱۰۰/۶۱/۷) در گرشاسپنامه برگستوان اسپ گرشاسپ از چرم پلنگ است سرند از کران دید دیوی به جوش به زیر اژدهایی پلنگینه پوش (۵۷/۴۷) اما در شاهنامه آن جا که گودرز به رنجهای گیو در آوردن کیخسرو از توران به ایران زمین اشاره دارد پوشش از چرم پلنگ را به نماد خواری و سختی کشی به کار برده است نهالیش بد خاک و بالینش سنگ خورش گوشت نخچیر و پوشش پلنگ (۱۶۹/۱۷۹/۵) و این نشان میدهد که در روزگار پلنگینه پوشی رستم استفاده از پوست پلنگ در ساختن جامه های غیر رزمی نه تنها رایج نبوده بلکه نکوهیده نیز بوده است زیرا که در ساختن جامه های پوستین برخلاف پوششهای پارچه ای هنر به کار نمی رفت، جانوری کشته می شد و نیز پوشیدن آنها دشوارتر بود در باب کاربرد پوست پلنگ یا درندگان دیگر در ساختن رزم جامه باید به این نکته نیز اشاره کرد که به باور آریاییان کهن بین جامه جنگی ساخته شده از پوست دد و پهلوان گونه ای پیوند جادویی و اساطیری وجود داشته است و پهلوان با شکار و پوشیدن چرم جانور درنده اعم از پلنگ شیر، گرگ و خرس) خشم، بی باکی و دلاوری همان درنده را به دست می آورد و در زورمندی و چابکی و درنده خویی دارای نوعی همسانی جادویی با جانور میشد علاوه بر این پندار کهن، پوشیدن پوست جانور درنده در آوردگاه هم نشان دلاوری و توانمندی پهلوان بوده و هم پایه ایجاد ترس و بیم دردشسن، بر همین اساس جز از رستم پلنگینه پوش، شخصیت های حماسی و اساطیری دیگر نیز وجود دارند که از چرم جانوران به عنوان رزم جامه استفاده میکنند، برای نمونه گرشاسپ در گرشاسپنامه پوست شیر می پوشد بدان چرمه پوشیده چرم هزیر چودیوی دمان بریکی پاره ابر (۶۶/۱۰۴) در همان اثر، ،ساکنان جزیره ای لاقطه نام در نبرد از پوست کرگدن و پلنگ بهره می گیرند گـــه رزم دارند خفتان و ترگ زدندان ماهی و کیمخت کرگ (۱۳۳/۲۷۵) و همه ساخته ترگ و خفتان جنگ زدندان ماهی و چرم پلنگ (۷/۲۷۶) بهمن در بهمن نامه جوشنی از پوست ببربیان ۱۱ به به تن میکند کیانی کمر بست شه بر میان یکی جوشن از چرم ببربیان بهمن نامه، (۹۱۵۵/۵۳۳) هرکول / هراکلس (Herakeles) ، جهان پهلوان یونانی در نخستین خان خود شیرنمه (Nemea-Lion) را که دارای پوستی رویین و زخم ناپذیر است میکشد و چرم او را چون زره می پوشد در حماسه مهابهارات (Mahabharat) هند نیز موجودی غول آسا وجود دارد که پلنگینه پوش و رویین تن است موضوع دیگر برگرفته شده از شاهنامه درباره ببر بیان آسیب ناپذیری آن در برابر زخم سلاح های جنگی است (۱) ســـنـان انــــدر آمد به چرم کمر به ببر بیان بر، نبدکارگر(۲۸۸۰/۱۸۸/۳) (۲) سلیحم نیامد بــــر او کارگر بسی آزمودم به گرز و تبر (۱۱۱۹/۲۸۱/۴) (۳) نیامد سلیحم بــــد و کارگر بر آن ببر ۱۲ و آن خود و چینی سپر (۱۱۸۹/۲۸۶/۴) (۴) یکی خنجر آورد پولادوند زالماس بـــا چــــاره و رنگ وبند بــــه بـــــــربیان بــــــر نبدکارگر پر از خون شده دیو را زوجگر (۲/۳۱۹/۴ و ۳) ۱۳ در توجیه این ویژگی ببربیان گمانهای بسیار زده شده است ولی علت اصلی آن را میتوان در خود شاهنامه پیدا کرد اما پیش از ارائه شواهد ذکر این نکته اساطیری سودمند است که شادروان مهرداد بهار شخصیت رستم را با ایندره (Indra)، یکی از خدایان کهن آریایی مقایسه کرده و ویژگیهای آن دو را بر یک دیگر تطبیق داده است. ۱۴ از این میان آن چه با مبحث ما پیوند می یابد این مهم است که ایندره نیز همچون رستم دارای جوشنی زخم ناپذیر است و در حماسه مهابهارات پهلوانـی بـه نـام "ارجـن" بـا پوشیدن آن رویین تن میشود نفوذ ناپذیر بودن ببربیان در شاهنامه بر خلاف آن چه برخی پنداشته اند بر پایه ایزدی بودن آن نیست بلکه همان گونه که از شاهنامه بر می آید به دلیل پوشیدن دو زره در زیر آن است به رزم اندر آید بپوشد زره یکی جوشن از برببندد گره یکی جامه دارد زچرم پلنگ بپوشد برو اندر آید به جنگ (۱۹۹/۴ و ۱۳۵۳/۲۰۰ و ۱۳۵۴) زره زیر بد جوشن اندر میان از آن پس بپوشید ببر بیان (۱۴۰۴/۲۰۲/۴) جالب است که این شیوه رز می رستم نیز به سان چرم رزم جامه اش یادگاری است نیاکانی و قومی چون در گرشاسپنامه نیای وی خفتان و زره را در نبرد بر روی هم می پوشد بگفت این و ترکش پر از تیر کرد بپوشید خفتان، زره زیرکرد(۱۳۳/۱۶۶) و هم شهریاران او به سان خودش زره را در زیر و پوست پلنگ را از بالا به تن می کنند انزاده کمند و کمان دادشان ساز جنگ زره زیر و ز افراز چرم پلنگ (۳۵/۷۰) بهترین گواه آسيب پذيري ببربیان که گمانهای مربوط به رویینی و زخم ناپذیری آن جامه را از بین میبرد داستان رستم و اسفندیار شاهنامه است که شهزاده رویین تن با تیرهای خویشتن تهمتن ببربیان پوش را خسته میکند چو او از کمان تیر بگشاد شست تن رستم و رخش جنگی بخست (۱۱۳۴/۲۸۶/۶) دلیل این آسیب پذیری در بیت آغازین نبرد آمده است چوشد روز رستم بپوشید گیر نگهبان تن کرد برگبر، ببر (۹۹۳/۲۷۸/۶) چون رستم بر خلاف نبردهای گذشته که ببر بیان را بر روی دو زره می پوشید، در رزم با اسفندیار فقط بر روی یک گبر پوشیده است هشت تیر خدنگ از دست اسفندیار می خورد و این موید آن است که پلنگینه رستم به تنهایی و یا بر روی یک زره آسیب پذیر بوده و فقط به گاه پوشیدن بر روی دو زره است که رزم افزار بر آن کارگر نمی شود داشتن پیراهن رزمی زخم ناپذیر ویژگی خاص رستم نیست بلکه در شاهنامه "درع سیاووش همان ویژگی ببر بیان رستم را دارد که گیو و بیژن در نبردها از آن استفاده میکنند نگردد چنین آهن از آب تر نه آتش بر او بر بود کارگر نه نیزه نه شمشیر هندی نه تیر چنین بازخواهی بدین آبگیر (۳۴۶۱/۲۲۷/۳ و ۳۴۶۲) جوشن ،شیده فرزند افراسیاب به دلیل جادوی پدر آسیب ناپذیر است سلیحش پدر کرده از جادوی زکری و تاری و از بد خوی بر آن جوشن و خود پولاد سر نباشد سلیح شما کارگر (خالقی، دفتر چهارم ۲۰۵ و ۲۰۶ / ۵۴۵ و ۵۴۶) زره مردری داراب در داراب نامه رویین است فزون از چهارسد چوبه تیر در وی زده بودند و او را خبر نبود در همان کتاب جوشن پهلوانی به نام سمندون زخم ناپذیر است، زره شبرنگ دیو پسر دیوسپید در داستان الحاقی شبرنگ به دست نوشتی از شاهنامه نفوذ ناپذیر است نبد زخم بر درع او کارگر». از پهلوانان روایات انیرانی: پوست شیر هرکول رویین است البريش (Elberis) و فلینسلایف (Flinsleif)، پهلوانان ژرمنی، زره زخم ناپذیر دارند؛ ماناس پهلوان قرقیزی در زیر پیراهن خود زرهی ابریشمین دارد که نفوذ ناپذیر است میلش (Milos)، پهلوان بلغاری دارای چنین زرهی است؛ واختنگ گرگا سالی (Vaxtang-gorgasali)، پهلوان ،گرجی زره زخم ناپذیر دارد؛ ارواراود (Orvar-udd)، پهلوان ،اسکاندیناوی پیراهن ابریشمی آسیب ناپذیر دارد؛ ولف دیتریش پهلوان دیگر ،ژرمنی صاحب پیراهن ابریشمی سرخی است که سلاح بر آن کارگر نیست؛ شهریاری به نام هرالد در کتاب تاریخ دانمارک دارای زره آسیب ناپذیر است؛ در مهابهارات پلنگینه یک غول رویین است؛ در حماسه راماین (Ramayan) هندی دیوی به نام آتیکایا جوشن زخم ناپیر دارد؛ زره های آشیل رویین تن یونانی وزیگفرید، رویین بدن ژرمنی نیز نفوذ ناپذیرند؛ اسفندیار شاهنامه هم بر بنیاد داراب نامه و شاهنامه جوشنی آسیب ناپذیر دارد. ویژگی دیگری که به ببر بیان نسبت داده اند نسوختن آن در آتش و ترنشدنش در آب است - چونان درع سیاووش و بنیاد آن این بیت از شاهنامه است نسوزد در آتش نه در آب، تر شود چون بپوشد بر آیدش پر (۱۳۵۶/۲۰۰/۴) اما در خود شاهنامه شواهدی یافته میشوند که ویژگی تر نشدن ببر بیان را نفی میکنند همه جامه بر برش چون آب بود نیازش به آسایش و خواب بود برون کرد بیربیان از برش به خوی اندرون غرقه بد مغفرش بگسترد هر دو ابر آفتاب به خواب و به آسایش آمد شتاب لگام از سر رخش برداشت خوار رها کرد بر خوید در کشت زار بپوشید چون خشک شد خود و ببر گیا کرد بستر به سان هژبر (۴۳۶/۴۳۲/۹۹/۲) چنان که آشکار است رستم ببربیان خوی آلوده و مرطوب را در برابر خورشید قرار می دهد و پس از خشک شدن میپوشد؛ یا در داستان نبرد با اکوان دیو پس از بیرون آمدن از دریا ببر بیان خیس شده در آب را از تن به درآورده در کنار چشمه خشک می کند بر آسـود و بگشاد بند میان بر چشـــــــمـه بــنهاد ببربیان کمند و سلیحش چو بفکند نم زره را بپوشید شیر دژم (۸۷/۳۰۷/۴ و ۸۸) برای سوختن یا نسوختن بیربیان در شاهنامه شاهدی نمیتوان یافت اما با توجه به از پوست پلنگ بودن آن و بر همین بنیاد آسیب پذیری و تر شدنش به جرأت توان گفت که این ویژگی نیز همچون مرطوب نشدنش مبالغه ای است در برتری جوشن جهان پهلوان شاهنامه بر زره دیگر یلان و گردن فرازان با معلوم شدن چیستی جامه جنگی رستم، این پرسش مطرح میشود که چرا جامه ساخته شده از خام پلنگ، "ببربیان" نام دارد که واژه "ببر" در آن - چونان که گفته شد - پندار از پوست ببر بودن جامه را سبب می شود؟ پاسخی که شاهنامه به این پرسش میدهد چنین است یکی جامه دارد زچرم پلنگ بپوشد برو اندر آید به جنگ همی "نام" ببر بیان خواندش زخفتان و جوشن فزون داندش (۱۳۵۴/۲۰۰/۴ و ۱۳۵۵) و بگفت آنکه این رنجم از یک تن است که او را پلنگینه پیراهن است نیامد سلحیم بدو کارگر بر آن ببر و آن خود و چینی سپر (۱۱۸۸/۲۸۶/۴ و ۱۱۸۹) آن گونه که از این بیتها بر می آید ببربیان نام اصطلاحی رزم جامه رستم است و پیوندی با جنس آن ندارد و چنان که یکی از پژوهشگران این موضوع گفته است منشأ این نامگذاری نیز مشخص نیست ۱۵ شایان توجه است که در شاهد دوم افراسیاب پیراهن رستم را از چرم پلنگ ولی "ببر" می خواند نکته قابل بحث دیگر درباره ببربیان گزارش لغت فرس اسدی است که در آن برای این جامه اصل بهشتی قائل شده است هر چند که گفته اند که این توضیح از ملحقات فرهنگ اسدی است ۱۶ دکتر خالقی مطلق در توجیه اصالت داستانی آن به داستان اکوان دیو که برای برداشتن رستم زمین اطراف او را می برد، اشاره کرده این عمل دیو را ناشی از ترس وی از برخورد با رزم جامه آسمانی و ایزدی دانسته است زمین گرد ببرید و برداشتش زهامون به گردون برافراشتش (۶۱/۳۰۴/۴) در توضیح این مطلب باید گفت که علت این که اکوان دیو زمین گرداگرد رستم را بریده، او را سردست بلند میکند ناآگاهی و بیدار نشدن رستم خفته است به طوری که تهمتن پس از بیداری - بر بنیاد تصحیح ژول مول این چاره گری دیو را دام خونین می شمرد غمی گشت رسـتـم چـو بـیـدار شد بجنبید و ســـــر پـــــر زتیمار شد چنین گفت رستم که دیو پلید یکی دام خونین مـــــرا گسترید ژول مول (۹۰/۸۱۴/۳ و ۹۱) دیگر این که تهمتن ببر بیان را در نبرد با دیوان و جادوان مازندران نیز به تن دارد ولی نیروهای اهریمنی بدون باک از رزم جامه رستم به او نزدیک می شوند و حتی سر دیوان دیوسپید، به گونه تن به تن با رستم بر می آویزد و با ببربیان تماس دارد بریده بر آویخت با او به هم چوپیل سرافراز و شیر دژم (۵۸۸/۱۰۷/۲) حال آن که در صورت آسمانی و ایزدی بودن ببربیان دیگر دیوان و جادوان نیز از آن گریزان و ترسان میشدند ببربیان در شاهنامه جز از مفهوم ویژه خود، پیراهن رزمی رستم، سه بار نیز در کنار شیر و پیل و گرگ و نهنگ و بر این پایه در معنی جانوری درنده به کار رفته است چه درنده شیر و چه پیل ژیان (۸۷/۶۷/۲) ۱) چه دریاش پیش و چه ببربیان (۲) بدو گفت پیران که شیر ژیان نه درنده گرگ و نه ببربیان نباشد چنان در صف کارزار کجا گیو تنها بد ای شهریار (۳۴۱۷/۲۲۴/۳ و ۳۴۱۸) (۳) چه طوس و چه شیر و چه پیل ژیان چه جنگی نهنگ و چه ببربیان به جنگ اندرون مرد را دل دهند نه بر آتش تیز بر گل نهند (۶۹۵/۵۲/۴ و ۶۹۶) در این باب که ببربیان چگونه ددی است چند گزارش بی بنیاد وجود دارند (۱) جانوری اژدها گونه که در دریایی به هندوستان پدید آمد و به دست رستم کشته شد. (۲) نام یک درنده افسانه ای که از ببر وحشی تر و قوی تر از سایر درندگان بوده است. (۳) جانوری است دشمن شیر که رستم او را در کوه های شام کشت. اما اگر در پی آن باشیم که همچون دیگر موضوعات مربوط به ببربیان پاسخی مستند فرادست آوریم باید به گرشاسپنامه اسدی به عنوان نخستین تقلید شاهنامه و یکی از برجسته ترین حماسه گونه های ادب فارسی مراجعه کنیم که در داستان رفتن گرشاسپ به یاری مهراج هندی به نبرد وی با ددانی ببر بیان نام میپردازد و آن جانوران درنده را بدین سان می شناساند در این بیشه زین بیش مگذار گام که ببر بیان دارد آن جا کنام در آگه ددی سهمگین منکر است به زور و دل از هر ددان برتر است رمد شیر از او هرکجا بگذرد به یک زخم پیل ژیان بشکرد چنان داستان آمد از گفت شیر که شاه ددان است ببر دلیر (۷۴) و ۱۱۱/۷۵-۱۱۴) آن چه از این بیتها بویژه بیت پایانی و نیز ادامه داستان در گرشاسپنامه ۱۷ به دست می آید این است که ببر بیان همان ببر درنده معروف است و در شاهنامه و نیز بهمن نامه که بهمن جوشنی از چرم ببر بیان میپوشد بدین معنی به کار رفته است و نباید آن را بر پایه روایت های بی ماخذ، جانور مهیب و سترگ اسطوره ای یا افسانه ای پنداشت در پایان گفتار بررسی ببربیان در شاهنامه شایسته است که به کاربرد آن در سخن شاعران غیر حماسه گو نیز اشاره شود این ترکیب چنان که شادروان دهخدا در لغت نامه آورده است - در مفهوم اصطلاحی خود یک بار در شعر فرخی به کار رفته است به صید اندرون معدن ببر جویی مگر تو خداوند "ببر بیانی" و معنی دیبای منقش که در روم بافته میشود و هر زمان به رنگی دیگر می نماید در سخن این گویندگان جز یک سخن از طوطی نطقم نتراود ابلق از دو رنگـــــی نــــزند ببر بیانم طالب آملی: هزبرم ولی ز آملم اینک اینک به تــــــن حــله داغ بر بیانم زکی ندیم پیرزال فلک ببربیان پوش هوا شوهر دختر رزرستم دستان ابر است. ۱۸ ## خلاصه و نتیجه مطالب 1. جنس ببر بیان رستم بر بنیاد شاهنامه از پوست پلنگ است 2. علت آسیب ناپذیری ببربیان در شاهنامه پوشیدن آن بر روی دو زره است و این رزم جامه به تنهایی یا بر روی یک جوشن زخم پذیر است 3. ببربیان چونان آسیب پذیریش تر شدنی و سوختنی است 4. ببربیان نام ویژه و اصطلاحی پیراهن پلنگینه رستم است و وجه تسمیه آن ناشناخته است 5. ببربیان در معنی جانور همان ببر درنده معروف است 6. ببربیان در شعر دیگران جز از مفهوم ویژه در معنی دیبای رومی چندرنگ نیز به کار رفته است ## پی نوشت ها 1. برای آگاهی از نظریات گوناگون ارائه شده در باب بیربیان رک: 1. ریشه و معنی بیربیان فردریش آندره آس جشن نامه نولدکه (۱۹۱۹ (۲) پنج واژه از شاهنامه»، استاد ما هيار نوابی سخنرانی های نخستین دوره جلسات سخنرانی و بحث درباره شاهنامه وزارت فرهنگ و هنر، تهران ۱۱۳۵۰ (۳) ببر بیان دکتر محمود امید سالار ایران نامه ۱۳۶۲، شماره ۱۳ (۴) ببربیان»، دکتر مهری باقری (سرکاراتی آینده فروردین - خرداد ۱۳۹۵، شماره ۱ تا ۱۳ (۵) ببربیان دکتر ع شاپور شهبازی، آینده، فروردین - خرداد ١٣٦٦ شماره ۱ تا ۱۳ (۹) بیان مضاف الیه است، عبدالله ،وزیری، آینده پیشین (۷) بیان - سپیده دم، ایرج خالصی ایلامی، آینده پیشین (۸) از گونه ای دیگر دکتر میرجلال الدین کزازی، نشر مرکز ۱۳۶۸؛ ۹) «ببربیان»، دکتر جلال خالقی مطلق، گل رنج های کهن به کوشش علی دهباشی، نشر مرکز، ۱۱۳۷۲ ۱۰) بیربیان تعبیری بحث انگیز در شاهنامه، مهدی صدری، شاهنامه پدیده بزرگ فرهنگی در تمدن جهانی (خلاصه مقالات کنگره شاهنامه در تاجیکستان زیر نظر مهراب ،اکبری مرکز مطالعات ایرانی تابستان ۱۳۷۳ 2. بیت ها و مشخصات آنها شماره جلد / صفحه / بیت بر اساس چاپ مسکو است و در صورت بهره گیری از نسخه ای دیگر اشاره شده است. 3. برای نمونه فرهنگ معین آن را از پوست ببر دانسته است. 4. مصراع دوم در سه دست نوشت لنینگراد (۷۳۳) قاهره (٧٩٦) و انستیتوی خاورشناسی (۸۴۹) و تصحیح ژول مول به گونه ای است که در متن مقاله آمده و در چاپ مسکو چنین است بر این گونه با ما به کینه مکوش د. برای آگاهی کامل ،رک (۱) رستم در روایات سغدی دکتر بدر الزمان قریب شاهنامه شناسی، بنیاد شاهنامه، شهریور ۱۳۵۷ (۲) پژوهشی پیرامون روایت سغدی داستان رستم دکتر بدر الزمان ،قریب مجموعه مهر، داد و بهار، به کوشش امیر کاووس بالازاده انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۷۷. 6. برگرفته از متن منثور جهانگیر نامه که از نسخه چاپ بمبئی (۱۳۰۹ ه. ق) این کتاب به نثر برگردانده شده است. جهانجوی پرگار بگرفت زود وزان گر ز پیکر بدیشان نمود نگاری نگارید بر خاک پیش همیدون به سان سر گاومیش (خالقی، دفتر يكم ٢٦٠/٧١ و ٢٦١) بفرمودکان گرز سام سوار که کردی به مازندران کارزار بسپارید زی پهلو نامدار بر آن تا ز دشمن برآرد دمار زگرشاسپ یل مانده بد یادگار پدر تا پدر تا به سام سوار ژول، مول، ٨٤/٢٦٠/١-٨٦) ۹ ببینی کنون تیر گشتاسپی دل شیر و پیکان لهراسپی (۱۳۸۵/۳۰۴/۴) ۱۰، بیاورد پس شهریار آن درفش که بد پیکرش اژدهافش بنفش که در پیش رستم بدی روز جنگ سبک شاه ایران گرفت آن به چنگ چو ببسود خندان به بهرام داد فراوان بر او آفرین کرد یاد (۵۱۰-۵۰۸/۳۴۵/۸) ۱۱ درباره ببربیان در معنی جانور سخن گفته خواهد شد. ۱۲ در شاهنامه بیربیان به گونۀ کوتاه شده ببر چندین بار به کار رفته است، نمونه را کمان آر و برگستوان آر و ببر کمند آر و گرزگران آر و گیر (۹۳۴/۲۷۴/۶) چو من ببر پوشم به روز نبرد سرهور و ماه اندر آرم به گرد (۹۶۵/۲۷۵/۶) ۱۳. این دو بیت در دست نوشتهای قاهره (۷۹۹) و انستیتوی خاورشناسی (۸۴۹) و چاپ ژول مول آمده و در چاپ مسکو جزو ملحقات ضبط شده است. و مطالعات ۱۴. رک: از اسطوره تا تاریخ دکتر مهرداد بهار، نشر چشمه چاپ دوم، ۱۳۷۷؛ و جستاری چند در فرهنگ ایران، دکتر مهرداد بهار، انتشارات فکر روز، چاپ دوم، ۱۳۷۴. ۱۵ دکتر مهری باقری (سرکاراتی در "ببربیان، پیشین. ١٦. دکتر جلال خالقی مطلق در بیربیان، پیشین ۱۷. به پیش اندر آمد یکی تند ببر جهان چون درخش و خروشان چو ابر دو چشمش زکسین چشمه خون شده زدنبال گردش به هامون شده سر چنگ چون سفت الماس تيز چوسوزن همه موی پشت از ستیز همه نوک دندان چو پیکان تیر مانیده دم چون کمانی زقیر در افکنده بانگش به هامون مغاک زکفکش چو قطران شده روی خاک زدندان همی ریخت آتش به جنگ زخا را همی کرد سوهان به چنگ به یک پنجه ران تکاور ببرد بزد بر زمین گردنش کرد خرد گرشاسپنامه، ۷/۷۶-۱۳) 18. دکتر مهری باقری (سرکاراتی این سه شاهد را همانند بیت فرخی زیر مفهوم ویژه "بیر بیان" آورده است. ## منابع: 1. اسفندیار و رویین تنی دکتر آمنه ظاهری عبدوند، انتشارات مهزیار اهواز، ١٣٧٦. 2. بهمن نامه ایران شاه بن ابی الخیر، ویراسته دکتر رحیم عفیفی، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۰. 3. جهانگیر نامه قاسم مادح برگردان به نثر جمشید صداقت نژاد، انتشارات نیما، ۱۳۷۵. 4. داراب نامه طرسوسی، به کوشش دکتر ذبیح الله صفا، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم، ۱۳۷۴. 5. زندگی و مهاجرت آریاییان بر پایه گفتارهای ایرانی دکتر فریدون جیندی بنیاد نیشابور، چاپ دوم، ۱۳۷۴. 6. شاهنامه فردوسی به تصحیح دکتر جلال خالقی مطلق دفتر یکم انتشارات روزبهان، ١٣٦٨. 7. شاهنامه فردوسی به تصحیح دکتر جلال خالقی مطلق دفتر چهارم انتشارات بنیاد میراث ایران، کالیفرنیا، ۱۳۷۳. 8. شاهنامه فردوسی به تصحیح ژول مول با مقدمه دکتر محمد امین ریاحی انتشارات سخن، چاپ چهارم، ۱۳۷۳. 9. شاهنامه فردوسی از دست نویس فلورانس (۶۱۴) به گزارش دکتر عزیز الله جوینی جلد اول، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۵ 10) شاهنامه فردوسی چاپ مسکو، به کوشش دکتر سعید حمیدیان دفتر نشر داد، چاپ دوم (بی تا). 11) فرهنگ فارسی، دکتر محمد معین، انتشارات امیرکبیر، چاپ هشتم، ١٣٧٦. 12) فرهنگ پارسی و ریشه یابی واژگان مصطفی ،پاشنگ انتشارات محور، ۱۳۷۷. 13) فرهنگ شاهنامه نام کسان و جایها، حسین شهیدی