قواعد فقه جزایی PDF

Summary

این جزوه شامل قواعد فقه جزایی، تهیه شده توسط دانشجویان و به صورت خلاصه ای از درس دکتر سید سعید میرمحمدعلی است که برای مصالح و مفاسد و حسن وقبح احکام را تقسیم و تبیین می نماید و در سال تحصیلی 1403 تدریس شده است.

Full Transcript

‫ع ِلي ٌم *‬ ‫الظا ِه ُر َو أالبَ ِ‬ ‫اط ُن َو ُه َو ِب ُك ِل ش أ‬ ‫َيءٍ َ‬ ‫* ُه َو أاْل َ َّو ُل َو أاْل ِخ ُر َو َّ‬ ‫قواعدفقه(جزایی)‬...

‫ع ِلي ٌم *‬ ‫الظا ِه ُر َو أالبَ ِ‬ ‫اط ُن َو ُه َو ِب ُك ِل ش أ‬ ‫َيءٍ َ‬ ‫* ُه َو أاْل َ َّو ُل َو أاْل ِخ ُر َو َّ‬ ‫قواعدفقه(جزایی)‬ ‫استاد‪:‬دکترسید سعید میرمحمدعلی‬ ‫تهیه کنندگان ‪:‬پیروز صالحی‪،‬سیده مهنوش حسینی‬ ‫اين جزوه حاصل برداشت دانشجو از مطالب بيان شده کالس است‪ ،‬وجود ايراد محتمل متوجه تدريس‬ ‫استاد نميباشد‬ ‫سال تحصيلی‪1403-‬‬ ‫فهرست‬ ‫‪3‬‬ ‫تعريف قواعد فقه‬ ‫‪3‬‬ ‫تعريف اصول فقه‬ ‫‪3‬‬ ‫‪3‬‬ ‫قبح عقاب بال بيان‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬ ‫اصل اباحه واصل حظر‬ ‫حظر‬ ‫‪5‬‬ ‫عقل عملی و عقل نظری‬ ‫‪5‬‬ ‫حسن و قبح ذاتی و عرضی‬ ‫‪5‬‬ ‫‪7‬‬ ‫علم و جهل‬ ‫‪8‬‬ ‫انواع جهل‬ ‫‪9‬‬ ‫اصل قانونی بودن جرم و مجازات‬ ‫‪10‬‬ ‫قاعده تدرء الحدود بالشبهات‬ ‫‪11‬‬ ‫شبهه‬ ‫‪13‬‬ ‫اقسام شبهه‬ ‫‪14‬‬ ‫لوث وقسامه‬ ‫‪16‬‬ ‫برای مطالعه‬ ‫‪pg. 2‬‬ ‫تعريف قواعد فقه ‪ :‬آن دسته از احکام کلی است که درابواب گوناگون فقه جريان‬ ‫داشته و منشاء استنباط احکام جزئی می شود‪،‬مانند قاعده ی الضرر که هرجا‬ ‫ضرری متوجه شخص شود مطرح می گرددو دربسياری از ابواب فقه همچون بيع‬ ‫اجاره و طالق و غير به کار می رود‬ ‫تعريف اصول فقه‪:‬فن يادانشی است که روش استفاده از منابع فقهی رادر فقه‬ ‫اسالم دربرمی دارد‪،‬علمی است که درآن قواعد استنباط احکام شرعی مورد‬ ‫بحث قرار می گيرد‪.‬پيششينه ی اين دانش به بعد از در گذشت پيامبر اسالم‬ ‫باز می گردد‪.‬‬ ‫قواعد فقه را تعريف کنيد و تفاوت آن را با اصول فقه شرح دهيد ؟‬ ‫‪ ‬قاعده فقهی‪ ،‬استقاللی است در حالی که قاعده اصولی آلی بوده و ابزاری برای استنباط‬ ‫احکام است‬ ‫‪ ‬قاعده فقهی تطبیقی ولی قاعده اصولی استنباطی باشد‬ ‫‪ ‬غایت و هدف قاعده اصولی بیان شیوه های اجتهاد و استنباط است اما هدف قاعده‬ ‫فقهی بیان حکم حوادث جزئی است‬ ‫به طور خالصه نتيجه ی قواعدفقه جزئی است اما نتيجه اصول فقه کلی‬ ‫است واصول برای استنباط حکم شرعی است‪.‬‬ ‫قاعده قبح عقاب بالبيان‬ ‫عقاب‪:‬مجازات‪،‬عقوبت کردن‬ ‫قبح‪:‬قبيح‪،‬زشتی ‪،‬بد‬ ‫بيان‪ :‬گفتن‪،‬تبيين‪ ،‬اعالم‬ ‫بال‪:‬بدون‬ ‫‪pg. 3‬‬ ‫عملی که توسط شرع نهی نشده و آن نهی به مکلفين ابالغ نشده‪ ،‬چنانچه شخصی مرتکب‬ ‫گردد و مجازات شود مجازات او قبيح و زشت است (اصل قانونی بودن جرم ومجازات‬ ‫‪)36‬‬ ‫قاعده ی قبح بال بيان را فقها بعد ايجاد کرده اند و قبل ازآن اصاله االباحه وجود داشته است‪.‬‬ ‫اصل حظر‬ ‫اصل اباحه‬ ‫‪ ‬اصل اباحه‪ :‬هر چيزی جايز و مباح است؛ مگر آن که شارع منع کرده باشد‪.‬‬ ‫‪ ‬اصل حظر‪ :‬اصل بر ممنوع بودن وغير قانونی بودن است‪،‬مگراينکه جواز شارع وجود‬ ‫داشته باشد‪.‬‬ ‫ازنظر شیعه اصل را برمباح بودن می گذاریم‪،‬یعنی حسن ظن ونه سوءظن و براساس اصل‬ ‫اباحه در قانون اساسی اصل برائت نوشته شده اصل بربیگناهی‪،‬اصل برعدم تکلیفو مجاز بودن‬ ‫که دنیا آن رامی پذیرد‪.‬اصل اباحه اصل برائت و استصحاب در تمامی این موارد متوجه میشویم‬ ‫همه چیز برمبنای حسن ظن و برمبنای عدم وقوع جرم وبرمبنای سالمت است‪.‬‬ ‫فقها براساس اصل اباحه‪،‬قاعده ی قبح عقاب بال بیان را به وجود آورده اند‬ ‫قاعده ی قبح عقاب بال بیان از مستحدثاث است یعنی تاسیس یا درست شده است‪.‬‬ ‫عقل تنها مدرک و مستند قاعده ی‬ ‫قبح عقاب بال بيان است‬ ‫مستندات‬ ‫‪pg. 4‬‬ ‫دو نوع عقل داريم ‪:‬عقل عملی – عقل نظری‬ ‫نيست ‪.‬‬ ‫عقل نظری ‪:‬مدرکاتش هست و‬ ‫(مدرک يعنی درک کننده مدرک يعنی ان چيزی که از ادراک ما بدست آمده است‪.‬به هست‬ ‫ونيست ربط دارد مانند االن شب هست‪،‬استاد سر کالس هست)‬ ‫عقل عملی‪ :‬مدرکاتش بايدهاو نبايدهاست ‪.‬‬ ‫(مثال ظلم هست رااول عقل نظری درک کرده اما اينکه ظلم خوب است يا بد است عقل‬ ‫عملی درک ميکند عقل عملی هنجارها وبايد ها و نبايد و خوب و بدی رادرک ميکند عدالت‬ ‫و مصاديق آن صداقت؛راستی و وفاداری خوب است مصاديق ظلم هم مثل خيانت‪،‬دروغ‪،‬‬ ‫عقلی عملی ميگوييد عدالت بايد ظلم نبايد‪.‬شيعه براساس مصالح و مفاسد و حسن وقبح احکام‬ ‫راتقسيم ميکند و تبيين ميکند )‬ ‫حسن وقبح ذاتی‪ :‬ذاتا حسن دارد يا ذاتاقبح دارد برای مثال ميهن پرستی ناموس پرستی‬ ‫حسن و قبح عرضی‪:‬حسن و قبح ذاتی ندارنداالن خوب هستند ولی ممکن است بعدا خوب‬ ‫نباشند‪ ،‬االن صداقت خوب است اما ممکن است بعدا آبروی خانواده ای را تهديد کند‪،‬ويا‬ ‫دوروغ گفتن االن قبيح است اما ممکن است بعدا برای حفظ جان يک مومن ياامنيت کشور‬ ‫الزم شود ديگر قبيح نيست‪.‬‬ ‫پس خوب و بد ذاتی با عدالت و ظلم سنجيده می شود‬ ‫عقاب بالبيان ازمصاديق ظلم است يا عدالت ؟‬ ‫عقاب بالبيان از واضح ترين و بديهی ترين مصاديق ظلم و ستم است‬ ‫کدام عقل عقاب بال بيان را زشت ميداند؟عقل عملی‬ ‫درهر استداللی حداقل دو مقدمه داريم‪-1‬صغری ‪ -2‬کبری‬ ‫صغری‪:‬انسان حيوان است‬ ‫انسان متحرک است‪.‬‬ ‫کبری‪:‬هرحيوانی متحرک است‬ ‫‪pg. 5‬‬ ‫صغری‪:‬مقدمه ی اول‪:‬عقاب بالبيان ازمصاديق ظلم است و عقل عملی آن رادرک کره و‬ ‫نبايد باشد(نظر فقها )‬ ‫کبری‪:‬مقدمه دوم‪:‬کلما حکم به العقل حکم بالشرع‬ ‫منتهج‪ :‬هر آنچه که عقل عملی درک کند شرع نيز به آن حکم می کند ‪.‬‬ ‫بين حکم عقلی و حکم شرعی مالزمه وجود دارد اين مالزمه را کدام عقل درک می کند؟‬ ‫عقلی نظری‬ ‫آيا مالزمه هست يانه ؟هست پس عقل نظری می گويد مالزمه هست‬ ‫باتوجه به مطالب اموخته بگویید عقاب بالبیان ازطریق دلیل عقلی چگونه استدالل میشود؟‬ ‫جواب ‪:‬‬ ‫‪pg. 6‬‬ ‫علم و جهل‬ ‫علم ‪ :‬صورتی از اشيا است که در عقل و ذهن ما ايجاد می شود و نقش بسته است‪.‬علم‬ ‫يعنی دانايی و دانستن و درمقابل جهل است‬ ‫جهل‪:‬عدم علم در موجود دارای قابليت عالم شدن مانند طفل انسان بنابراين کلمه علم‬ ‫وجهل و عالم و جاهل درباره ی جمادات و نباتات بکار نمی رود‪.‬تقابل بين علم و جهل‬ ‫تقابل عدم و ملکه است‪.‬‬ ‫علم درجاتی دارد‬ ‫وهم‬ ‫‪25‬‬ ‫سطح پايين‬ ‫شک‬ ‫‪50‬‬ ‫سطح بعد‬ ‫ظن‬ ‫‪75‬‬ ‫سطح بعد‬ ‫يقين‬ ‫‪100‬‬ ‫سطح بعد‬ ‫انواع جهل ‪-1:‬جهل بسيط ‪ -2‬جهل مرکب‬ ‫جهل بسيط‪ :‬يک جهل است (جهل خودم )نمی دانم اطالع ندارم‬ ‫جهل مرکب‪ :‬بيشتر از يک نوع جهل (جاهل بودن نسبت به جهل خود )نمی دانم که نمی‬ ‫دانم تصور می کند می داند ما نمی داند‪.‬‬ ‫ازنظر شيعه علم شرط تکليف نيست پس کسی جاهل و جهل دارد هم تکليف دارد و جهل‬ ‫رافع مسئوليت نيست ‪.‬‬ ‫علم شرط تنجز تکليف است‬ ‫‪pg. 7‬‬ ‫تنجز تکليف به معنای استحقاق ثواب و عقاب داشتن‪ ،‬يعنی تکليف دارد ولی استحقاق عقاب‬ ‫يا مجازات ندارد‬ ‫آيا هر جاهلی مستحق مجازات و عقاب نيست ؟‬ ‫ما دو نوع جهل داريم‪ -1 :‬جهل قصوری ‪-2‬جهل تقصيری‬ ‫جهل قصوری‪ :‬شخص نمی داند و نمی توانسته بداند امکان دسترسی و مطلع بودن‬ ‫نبوده‪،‬مثال در کما رفته و از قوانين جديد بی خبر است‪.‬و به کسی که جهل قصوری دارد‬ ‫جاهل قاصر می گويند‪.‬‬ ‫جهل تقصيری‪ :‬شخصی نمی داند اما شرايط برای دانستن فراهم بوده است وکوتاهی از‬ ‫خودش بوده‪.‬به کسی که جهل تقصيری دارد جاهل مقصر می گويند‪.‬‬ ‫فقط جاهل قاصر است که استحقاق مجازات ندارد چون اصل بر عالم‬ ‫نکته‬ ‫بودن است و قانون برای همه وضع می شود و فقط جاهل قاصر استحقاق عقاب و مجازات‬ ‫ندارد‪.‬‬ ‫انواع ديگر جهل ‪-1 :‬جهل موضوعی ‪ -2‬جهل جهل حکمی‬ ‫جهل موضوعی ‪ :‬شخص به موضوع نااگاه است مثال نميداند اين نوشيدنی که ميخورد‬ ‫شراب است يا آبميوه‬ ‫جهل حکمی‪ :‬شخص از حکم يا قانون اگاهی ندارد مثال نداند در قانون نوشيدن خمر حرام‬ ‫است وآن را مرتکب شود‪.‬‬ ‫‪pg. 8‬‬ ‫اصل قانونی بودن جرم و مجازات‬ ‫در مطالب قبل گفته شد جرم و مجازات بايد وضع شده و ابالغ شود و بايد درچارچوب‬ ‫قانون باشد مجازات‪:‬عقوبت و کيفر کردن‬ ‫جرم‪ :‬هررفتاری اعم از فعل ياترک فعل که در قانون برايش مجازات تعيين شده باشد‬ ‫اصل قانونی بودن جرائم و مجازاتها به اين معناست که هيچ مجازاتی بدون وجود قانون‬ ‫تصور شدنی نيست‪.‬از جمله داليل اين اصل آن است که چون انسان مجبور به زندگی در‬ ‫اجتماع است؛ بايد در زندگی اجتماعی‪ ،‬مقررات اجتماعی اعالم شود تا افراد بدانند چه‬ ‫اعمالی مخل نظم اجتماعی است‪.‬‬ ‫همه جرم و مجازات بايد در قانون ذکر شده باشد چه در قانون ماهوی (قانون مجازات‬ ‫اسالمی)و چه قانون شکلی (آيين دادرسی کيفری ) چه افعالی جرم هستند و تعقيب و تحقيق‬ ‫ومحاکمه وصدور حکم و اجرای آن بايد درقوانين بيان شده است‪.‬اگر درمواردی قانون‬ ‫سکوت کرده بود بايد سراغ فتاوای معتبر برويم اما اولويت برای رسيدگی ابتدا قانون‬ ‫است‪(.‬ماده ‪ 3‬ادم ) اگرچه بر طبق اصول مختلف قانون اساسی از جمله اصل چهارم قانون‬ ‫اساسی‪ ،‬قوانين ايران بايد بر اساس قوانين اسالم باشد؛ ولی به اين معنا نيست که منابع فقهی‬ ‫و فتاوی معتبر‪ ،‬قانون به حساب آيند‪.‬‬ ‫انواع ظن‬ ‫دردرجات علم گفته شد ظن به يقين ياقطع نزديک تراست‪.‬در ظن معتبرقانون گذار يا شرع‬ ‫روشی يادداده که ازآن طريق به ظن معتبر برسيم(اماره يد)‪.‬در ظن مطلق ماميتوانيم‬ ‫ازهرراهی به ظن مطلق برسيم وتاييد نشده‪.‬پس اماره ظن معتبر است‬ ‫قطع يعنی صدرصد ويقين و علم قاضی ممکن است به قطع برسد باتوجه به اينکه تحقيقاتی‬ ‫انجام ميدهد يقين پيدا ميکند که مجرم کيست يا حق باکيست پس علم قاضی چون به يقين يا‬ ‫قطع ‪ 100‬درصدمی رسد از ظن معتبر (اماره) ‪75‬درصد باالتراست‪.‬‬ ‫پس اماره مفید برای قطع نیست اماره مفید برای ظن است ‪.‬‬ ‫علم قاضی مفید برای قطع است ‪.‬‬ ‫‪pg. 9‬‬ ‫قاعده ی تدرءالحدود بالشبهات‬ ‫درء‪:‬يعنی رفع کردن ‪،‬رد کردن ‪،‬ازبين بردن‬ ‫هرگاه در وقوع جرمی وانتساب آن به شخصی و حتی در ميزان مجازات محل شک و‬ ‫ترديد باشد (خود متهم شک کند ياقاضی )هرگاه ادعای شبهه بشود اين جا محل سقط‬ ‫مجازات است‪.‬متهم‪ :‬من نميدانستم مدت محرميت تمام شده اما ميدانستم زنا در شرايط بدون‬ ‫محرميت وزوجيت است‬ ‫قاضی‪ :‬در حکم برخی از افرادکه بامردم ميجنگند اختالف است ايامحاربه است ياخير‬ ‫‪ -1‬روايات‬ ‫مستندات‬ ‫‪ :‬ارسال شده و رها شده و معلوم نيست راويان آن چه کسانی‬ ‫روايات‪ - 1:‬مرسله‬ ‫هستند و اعتباری ندارند‪.‬‬ ‫‪-‬مستند يعنی قابل استناد و راويان آن مشخص هستند که به ‪ 4‬دسته تقسيم می شوند‬ ‫‪2‬‬ ‫‪-2‬انواع روايات مستند‪:‬الف‪ -‬صحيحه ب‪ -‬حسن ج‪-‬ثقه د‪ -‬ضعيف‬ ‫الف‪ -‬صحيحه ‪:‬راويان آن عدالت دارند و شيعه ی دوازده امامی هستند‬ ‫ب‪ -‬حسن‪:‬همه شيعه ی دوازده امامی ولی همه عادل نيستند‬ ‫ج‪-‬ثقه‪ :‬همه آن ها عادل هستند ولی ممکن است همه شيعه نباشند‬ ‫د‪-‬ضعيف‪:‬راويان نه عادل هستند و نه شيعه ی دوازده امامی نقص در هردو شرط وجود‬ ‫دارد (خبر ضعيف مانند روايات مرسله اعتبار ندارد)‬ ‫برای اثبات قاعده ی درءروايات مرسله راآورده اند که روايات مرسله به تنهايی فاقد‬ ‫اعتبارهستند اما چون توافق و تسالم فقها را داريم مستند قاعده ی درء محسوب ميشود‪.‬‬ ‫فقها قاعده ی درء رااز روايات مرسله اصطياد کرده اند (اصطياد‪:‬صيد کردن )‬ ‫‪pg. 10‬‬ ‫تسالم فقها جابر است يعنی جبران کننده ی ضعف و روايات مرسله است‬ ‫مفردات قاعده ی درء‬ ‫ادرء الحدود بالشبهات‬ ‫ادرءوا‪:‬فعل امر است امر مخاطب و امر حکومتی است و مخاطب آن قضات است يعنی‬ ‫قضات ساقط کنيد‪،‬کنار بگذاريد‬ ‫الحدود‪:‬جمع حد در لغت به معنای پايان است و منع کردن است اما در اصطالح به معنای‬ ‫مجازاتی که نوع ميزان کيفيت و موجب آن در شرع آمده است‬ ‫قاضی در مجازات حدی نميتواند ميزان و کيفيت را کاهش يا افزايش و يا تغيير دهد‪.‬‬ ‫در ادرءوا الحدود بالشبهات خود حد به معنی مجازات حدی می شود و شامل همه ی‬ ‫مجازات حدی می شود حدود جمع است و جمعی که الف و الم دارد داللت بر عام است‬ ‫جمع ال و الم افاده ی عموم می کند يعنی شامل همه ی مجازات ها چه ميزان کيفيت آن در‬ ‫شرع مشخص شده باشد چه نشده باشد وقصاص چون مجازات و عقاب شرعی است واصل‬ ‫اين است مجازات کنار بگذاريم پس قصاص هم شامل ميشود‪ ،‬ودر مورد ديه بين حقوق‬ ‫دانان و فقها اختالف است که ديه جنبه ی کيفری وبازدارندگی دارد و يا جنبه ی حقوقی و‬ ‫مسئوليت مدنی دارد و چون اختالف وجود دارد ديه شامل تدرء الحدود بالشبهات نميشود‪.‬‬ ‫شبهه‬ ‫در لغت به معنای شک و ترديد‬ ‫اما ازنظر اصطالحی بين فقها اختالف وجود دارد که درسواالت زير آن را مطرح می کنيم‪.‬‬ ‫نظر صاحب مبانی تکمله در مورد شبهه راباذکر مثال توضيح دهيد؟‬ ‫شبه را به معنای جهل تعريف می کند اعم ازجهل قصوری و جهل تقصيری(جاهل‬ ‫قاصروجاهل مقصر )مثال کسی که تازه مسلمان شده و مدعی است اصال نمی دانسته شرب‬ ‫خمرحرام است و‪100‬درصد مجاز می دانسته‬ ‫‪pg. 11‬‬ ‫نظر صاحب رياض در مورد شبهه راباذکر مثال توضيح دهيد؟‬ ‫شبه به معنای ظن بر اباحه است (ظن باالتر از شک است يعنی به يقين نزديک تراست‬ ‫واباحه يعنی مباح بودن )به عبارتی شخص مرتکب عمل ممنوعه ظن بر اباحه دارد مثال‬ ‫شخصی که به تازگی مسلمان شده بگويد من ظن داشتم که شراب مجاز است چون جايی‬ ‫ديدم بعضی از مسلمانان مخفيانه شربخمر ميخورند‪،‬مخفيانه بودن سبب شد که يقين نکنم که‬ ‫حالل است اما مسلمان بودن آنها باعث شد ظن براباحه کنم يعنی احتمال مباح بودن را بيشتر‬ ‫دانستم‪.‬‬ ‫نظرشهيد ثانی درمورد شبهه را باذکر مثال توضيح دهيد؟‬ ‫مرتکب عمل ممنوع را احتمال بر حلیت بدهد (حليت يعنی حالل بودن و احتمال نيزيعنی‬ ‫شک برابر ‪ 50‬درصد است)مثال کسی شک کند لباس اوطهارت دارد يا نجس است و احتمال‬ ‫هر کدام از نظراو مساوی باشد‪.‬‬ ‫ايرادات امام خمينی به نظر شهيد ثانی درمورد شبهه را بيان کنيد؟‬ ‫شهيد ثانی شبهه را احتمال بر حليت می دانست‪،‬از نظر امام خمينی ظن غير معتبر به يقين‬ ‫نزديک تر است و ‪75‬درصداست به سختی پذيرفته می شودحال چگونه احتمال را قبول کنيم‬ ‫زمانيکه شک کننده فقط ‪50‬درصداحتمال حالل بودن را ميداده است‪.‬‬ ‫يقين‬ ‫ظن‬ ‫شک‬ ‫وهم‬ ‫‪pg. 12‬‬ ‫اقسام شبهه‬ ‫اقسام شبهه را باذکر مثال بيان کنيد؟‬ ‫‪ -1‬شبهه ی موضوعیه ‪ -2‬شبهه حکمیه‬ ‫‪ -2‬الف‪ -‬شبهه حکمیه وجوبیه ب‪ -‬شبهه حکمیه تحریمیه‬ ‫شبهه درمورد موضوع يايک امر جزئی است(چه برای قاضی وچه برای متهم )مثال‬ ‫نمی دانيم اين لباس طهارت دارد ياخيريااين رابطه ی جنسی زنا بوده ياخير يااين‬ ‫اقدام مسلحانه محاربه بوده ياخير که اين نوع شبهه موضوعيه است ‪.‬‬ ‫اما در مورد شبهه حکميه شک و ترديد در مورد حکم الهی است مثال من ميدانستم‬ ‫اين عمل محاربه است اما حکم ان راکه حرام است و جرمش اعدام است نميدانستم‪.‬‬ ‫شبهه حکمیه وجوبیه ‪ :‬دوران بين واجب و غير واجباست (ندانستن واجب بين‬ ‫واجب و غيرواجب)‬ ‫شبهه حکمیه تحریمه ‪:‬شک وترديد و دوران بين حرام و غير حرام است‪.‬‬ ‫مالک بروز شبهه در قاعده تدرءالحدود بالشبهات چه کسانی هستند؟‬ ‫مخاطب فعل امری ادرءوا قضات هستند اماازاطالق شبهات و جمع بودن آن نيزادله ای که‬ ‫وجود دارد بيانگر اين است که هم شامل قاضی و هم شامل متهم می شود ‪.‬‬ ‫کدام شبهات را شامل می شود؟‬ ‫شبهات جمع محلی به الف و الم است ودر نتيجه افاده ی عموم ميکند يعنی همه ی شبهه‬ ‫هاراشامل ميشوداعم از شبهه موضوعيه وشبهه حکميه وجوبيه و شبهه ی حکميه تحريميه‬ ‫آيا شامل هرنوع جهلی می شود؟‬ ‫جهل تصيری ياجاهل مقصرمشمول قاعده نميشودچون امکان دانستن برای او وجودنداشته‬ ‫است‪.‬علم شرط تنجز تکليف است يعنی جاهل قاصرمستحق عقاب نيست‬ ‫‪pg. 13‬‬ ‫لوث وقسامه‬ ‫در اصطالح‪:‬لوث سبب قسامه است (ال قسامة االفی لوث)‬ ‫لوث‪:‬عالمت نشانه‬ ‫قسامه ‪:‬قسم يادکردن‬ ‫وتازمانيکه لوث نباشد قسامه به وجود نمی آيد‪.‬به معنی وجود قرائن و داليلی است که برای‬ ‫اثبات وقوع جرم کافی نباشد ولی ظن به راست بودن آن وجود داشته باشد؛ مثالً شهادت يک‬ ‫شاهد يا شهادت کودک مورد اعتماد يا حضور متهم در محل قتل همراه با آثار جرم‪.‬‬ ‫يک قاعده ی جزايی و کيفری مهم مثل قاعده ی درء است ودر مورد قصاص نفس يا قتل‬ ‫است‪.‬قاعده ی درء تمام مجازات ها مثل حد‪،‬تعزيرات‪،‬قصاص شامل می شوداما قاعده ی‬ ‫لوث و قسامه فقط درمورد قصاص نفس است ‪.‬‬ ‫قاعده ی لوث ظن و گمان ايجاد می کند برای قاضی ‪،‬پس هر اماره ای که موجب ظن و‬ ‫گمان برای قاضی شود را لوث گويند‪.‬‬ ‫وقتی که لوث به وجود بيايد بايد قسم خورده شود مثال شخصی چاقو بدست بالباس خونين از‬ ‫منزلی هراسان خارج می شود وشخص ديگری اين صحنه را ميبيند وبعدا خبر می رسد که‬ ‫فردی در خانه به قتل رسيده است‪.‬ادعای مدعی (شاهد) يک اماره است که اين اتفاقات را‬ ‫ديده وموجب ظن وگمان می شود برای قاضی ‪.‬‬ ‫ادله اثبات قتل ‪ -1‬اقرار متهم به کارخود‪-2‬بینه دو شاهد مرد عادل‪ -3‬لوث وقسامه‬ ‫شاهد صحنه ی قتل را نديده است اما مدعی است ديده فردی با سالح و لباس خونين از‬ ‫منزل مقتول خارج شده پس بايد ادعای خودرا بااوردن ‪50‬نفر و قسم خوردن آنها اثبات کند‬ ‫وقاضی با سوگند اين افراد به اطمينان برسد‪.‬مدعی بايد ‪50‬نفر از خويشان را بياورند وبايد‬ ‫نسبت به مدعی شناخت داشته باشند‪.‬برخی معتقد هستند بايد اين افراد مرد و عادل باشند و‬ ‫گناه کبيره نکرده باشند اما برخی ديگر معتقد هستند تفاوتی ندارد اين افراد مرد يازن باشند‪.‬‬ ‫آيا می شود به جای ‪50‬نفر ‪25‬نفررا بياورند و هر نفر دو قسم ياد کند؟‬ ‫فقها می گويند تکررقسم جايزنيست اما برخی می گويند امکان دارد ‪.‬‬ ‫يشبينی قانون مجازات اسالمی درماده های ‪336‬و‪ 337‬ق م ا است ‪.‬‬ ‫‪pg. 14‬‬ ‫تاريخچه لوث و قسامه‬ ‫درمورد تاریخچه این قاعده اختالف هست ‪-1‬برخی میگویند از احکام امضایی هست‪(،‬احکام‬ ‫امضایی احکامی هستند که قبل از اسالم وجود داشته اندوبعدازاسالم هم منتقل شده اند و اسالم‬ ‫هم آنهارا تاییدو امضا کرده است مثل نکاح مثل حج)‪-2‬برخی معتقدند این حکم تاسیسی که‬ ‫اسالم ان را ایجاد کرده است‪-3‬و گروه سومی میگویند حکم تاسیسی است ودرزمان خالفت‬ ‫عثمان بوجودآمده است اما نظر اول بیشتر مورد تایید واقع شده و حکم امضایی بوده وپیامبر‬ ‫بعداز اسالم آن را تایید و امضا نموده است برای مثال ابوطالب قبل از اسالم حکم به قسامه‬ ‫درماجرای قتلی داده است و اسالم هم آن را امضاکرده ودر زمان پیامبرهم ماجرای قتلی‬ ‫بوجود می اید که پیامبرحکم می دهدمدعی ‪50‬نفر عادل بیاورند که قسم بخورند حرف مدعی‬ ‫درست است‪.‬‬ ‫قاعده ی لوث و قسامه راباقاعده ی البینه علی المدعی و الیمین علی من انکرمقایسه کنید‪.‬‬ ‫فرق اين دو قاعده در اين است که چه کسی بايد قسم بخورد درقاعده ی لوث وقسامه مدعی‬ ‫بايد قسم بخوردومنکربايد شاهد يا بينه بياورد برای مثال شخصی فردی راميبيند چاقو بدست‬ ‫بالباس خونين از منزلی خارج ميشود وفرار ميکند(مدعی شخصی که اين فرد را ديده‬ ‫)قاضی از مدعی ميخواهد ‪50‬نفر را بياورد که قسم بخورند ان شخص چاقو بدست که‬ ‫شرور و بدنام است بالباس خونين فرار کرده پس قاتل او خواهد بود پس در اين قاعده بار‬ ‫قسم خوردن بردوش مدعی است و اون شخضی که متهم به قتل است بايد شاهد يا بينه‬ ‫بياورد ‪.‬‬ ‫اماقاعده ديگر برعکس لوث و قسامه است که مدعی بايد شاهدو بينه بياورد وشاهد دليل‬ ‫بياورد برای ادعای خود و منکر بايد قسم بخورد ‪.‬‬ ‫جه‬ ‫کنيد‬ ‫‪pg. 15‬‬ ‫نمونه سواالت برای مطالعه‬ ‫‪-1‬قبح عقاب بالبيان ازطريق عقلی چه طور استدالل ميشود؟‬ ‫هر استداللی دو مقدمه دارد‪،‬درمقدمه ی اول يا صغری اثبات ميکنيم عقاب بالبيان قبح ذاتی‬ ‫دارد چون از مصاديق ظلم است و اين را عقل عملی درک کرده است درمقدمه ی دوم يا‬ ‫کبری مالزمه و ارتباط وجود دارد بين حسن وقبح ذاتی ووجوب وحرمت شرعی يعنی‬ ‫عقاب بالبيان شرعا نيزحرام است واين مالزمه را عقل نظری درک کرده است (کلما حکم‬ ‫به العقل حکم به الشرع يعنی هرچه عقل عملی درک کند شرع نيزآن را درک ميکند )‬ ‫‪-2‬تعريف شبهه و اقسام شبهه راباذکرمثال بيان کنيد؟‬ ‫شبهه در لغت به معنی شک وترديد ياعلم نداشتن است اما در اصطالح بين فقها درمورد‬ ‫صاحب مبانی تکمله‪،‬صاحب رياض‪،‬وشهيد ثانی‬‫شبهه اختالف نظروجود دارد (تعاريف جه‬ ‫هعخخ‬ ‫درمورد شبهه متفاوت است ) دو قسم شبهه داريم ‪-1‬شبهه موضوعيه ‪ -2‬شبهه حکميه که به‬ ‫دونوع شبهه حکميه وجوبيه وشبهه حکميه ی تحريميه تقسيم ميشود‪.‬‬ ‫توضيح‪:‬يک زمانی شبهه در مورد موضوع يايک امر جزئی است (چه برای قاضی چه‬ ‫برای متهم )مثال نميدانيم اين لباس طهارت دارد ياخير يااين رابطه ی جنسی زنا بوده ياخير‬ ‫يااين اقدام مسلحانه محاربه است ياخير که اين نوع شبهه موضوعيه است‪.‬امادرشبهه ی‬ ‫حکميه شک وشبهه درمورد حکم الهی است مثال من ميدانستم اين عمل محاربه است اما‬ ‫نميدانستم حرام و حکمش اعدام است‪.‬‬ ‫شبهه حکميه وجوبيه‪ :‬دوران بين واجب ياغيرواجب است يعنی ندانستن بين واجب و‬ ‫غيرواجب‬ ‫شبهه حکميه ی تحريميه‪:‬شکو ترديد ودوران بين حرام وغير حرام است‪.‬‬ ‫جه‬ ‫‪pg. 16‬‬ ‫‪-3‬اصاله اباحه و اصاله الحظر را تعریف کنید و بگویید در شرع و قانون ما کدام اصل جاری است؟‬ ‫اصل اباحه‪ :‬يعنی در اعمال و افعالی که انجام ميدهيم اصل برمباح بودن وجايز بودن است‬ ‫مگراينکه علم داشته باشيم که حرام است‬ ‫اصل حظر‪:‬برخالف اصل اباحه است يعنی اصل برممنوعيت و حرام بودن وغيرمجاز بودن‬ ‫است مگرآنکه علم پيداکرده باشيم ازطريق قران يا سنت يااجماع که آن عمل مباح است‪.‬‬ ‫شيعه اصل را برمباح بودن ميگذارد يعنی حسن ظن داشتن نه سوءظن داشتن‪،‬براساس همين‬ ‫اصل اباحه در قوانين ما اصل برائت آمده است يعنی اصل بربی گناهی و مجاز بودن‬ ‫‪ -4‬عقل عملی و عقل جه‬ ‫نظری را تعريف کنيد‪.‬‬ ‫عقل نظری مدرکاتش هست ونيست است ‪.‬مدرک يعنی درک کننده ومدرک يعنی آن چيزی‬ ‫از ادراک ما بدست آمده است ‪.‬عقل نظری به هست ونيست کاردارد مثال االن شب هست‬ ‫يانيست استاددرکالس هست يانيست‪.‬‬ ‫عقل عملی ‪:‬مدرکاتش بايد هاونبايد هاست واز هست ونيست باالتراست اينکه عدالت خوب‬ ‫است يا بد را عقل عملی درک ميکند وميگويد عدالت بايد باشد و ظلم نبايد باشد‬ ‫‪-5‬جهل قصوری وجهل تقصير راتعريف کنيد وباهم مقايسه کنيد‪.‬‬ ‫جه‬ ‫جهل قصوری‪:‬شخص عدم العلم دارد ونميداند ونميتوانسته که بداند ودسترسی به اطالعات‬ ‫نداشته مثالدر کما بوده يادر اسارت بوده ‪.‬به کسی که جهل قصوری دارد جاهل قاصر‬ ‫ميگويند‬ ‫جهل تقصیری‪:‬شخص نميداند اماتوانايی دانستن داشته وکوتاهی کرده اورا جاهل مقصر‬ ‫ميگويند ‪.‬چون اصل برا علم است و همه بايد بدانند فقط جاهل قاصر استحقاق مجازات‬ ‫ياعقاب ندارد ‪.‬علم شرط تکليف نيست يعنیجه‬ ‫جاهل هم تکليف دارد بلکه علم شرط تنجز‬ ‫تکليف است وتنجز تکليف يعنی استحقاق ثواب و عقاب داشتن در نتيجه جاهل قاصرهم‬ ‫تکليف دارد ولی مستحق ثواب و عقاب نيست‬ ‫‪pg. 17‬‬ ‫‪ -6‬اصل قانونی بودن جرم و مجازات را مختصرا توضيح بدهيد ‪.‬‬ ‫جرم ومجازات بايد درقانون وضع شده و بيان وابالغ شود به عبارتی جرم انگاری صورت‬ ‫گرفته باشد و مجازات آن نيز مشخص باشد ‪.‬‬ ‫‪-7‬قاعده ی درء را تعريف کنيد و مستندات آن را بيان کنيد‬ ‫در لغت يعنی رفع کردن يا رد کردن يا ساقط کردن اما در اصطالح يعنی هرگاه در وقوع‬ ‫جهشک وشبهه ای باشد اينجا محل سقوط‬‫جرم وانتساب آن به متهم وميزان مجازات آن‬ ‫مجازات است ((ادرءوا الحدودبه الشبهات ))‬ ‫مستندات قاعده‪ :‬قاعده ی درءاز روايات مرسله هستند وروايات مرسله به تنهايی فاقد اعتبار‬ ‫هستند اما قاعده ی درء توافق و تسالم فقها رادارد‪.‬‬ ‫‪ -8‬اقسام خبر مستند راجه‬ ‫بيان کنيد وتوضيح دهيد‪.‬‬ ‫انواع روايات‬ ‫‪ -1‬مرسله ‪ -2‬مستند‬ ‫‪ -1‬مرسله يعنی ارسال شده و رها شده و معلوم نيست راويان آن چه کسانی هستنند و‬ ‫اعتباری ندارند‬ ‫‪ -2‬مستند‪ :‬يعنی قابل استناد و روايان آن مشخص هستند که به ‪ 4‬نوع تقسيم ميشوند‬ ‫‪ -1‬صحيحه ‪ :‬راويان آن همه عدالت دارند و شيعه ی ‪ 12‬امامی هستند‬ ‫‪ -2‬ثقه ‪:‬همه عادل هستند اما همه شيعه ی ‪ 12‬امامی ممکن است نباشند‪.‬ولی همه‬ ‫عادل هستند‬ ‫‪ -3‬حسن‪ :‬همه شيعه ی ‪ 12‬امامی هستند ولی همه عادل نيستند‬ ‫جهامامی هستند و نه اينکه همه عادل هستند نقص‬ ‫‪ -4‬ضعيف‪ :‬نه اينکه همه شيعه ی ‪12‬‬ ‫در هردو شرايط وجود دارد خبر ضعيف نيز مانند روايات مرسله اعتبار ندارند‪.‬‬ ‫‪pg. 18‬‬ ‫‪-9‬لوث را تعريف کنيد ورابطه ی بين لوث و قسامه چه می باشد؟‬ ‫لوث در لغت يعنی عالمت و نشانه امادراصطالح يعنی اماره ای که موجب ظن وگمان برای‬ ‫قاضی شود را لوث گويند‪((.‬کل اماره يوجب ظن عندالحاکم))‪،‬لوث سبب قسامه است يعنی تا‬ ‫لوث نباشد قسامه بوجود نمی آيد‪ ،‬در قسامه نيز مدعی بايد ‪50‬نفر بياورد که در صحت ادعای‬ ‫خود قسم بخورند‬ ‫‪-10‬در لوث و قسامه در قتل عمد‪،‬شبهه عمد‪،‬خطا‪،‬چندنفربايد حاضرو قسم يادکنند؟‬ ‫جه‬ ‫در قتل عمد ‪ 50‬نفربايد قسم ياد کنند ولی در قتل شبهه عمد وخطا ‪25‬نفر کافيست‬ ‫(وال شرف کالعلم)‬ ‫جه‬ ‫‪pg. 19‬‬

Use Quizgecko on...
Browser
Browser