توضیحات سبک های فرزند پروری PDF
Document Details
Uploaded by ImpartialWave
Reed College
Tags
Summary
این سند به بررسی سبک های مختلف فرزندپروری از منظر روانشناسی می پردازد. مباحثی همچون نقش والدین در شکل گیری شخصیت کودک و اثرات مختلف سبک های فرزندپروری بر رشد کودکان در این سند مورد تاکید قرار گرفته است. مطالعه این سند برای والدین و متخصصان حوزه روانشناسی کودک مفید خواهد بود.
Full Transcript
فرزند پروری فرزند پروریدوران کودکی دورانی بسیار حساس و مهم در رشد و شکل گیری شخصیت فرد است و تأثیرات آن تا پایان عمر باقی می ماند ،از این رو توجه به تر...
فرزند پروری فرزند پروریدوران کودکی دورانی بسیار حساس و مهم در رشد و شکل گیری شخصیت فرد است و تأثیرات آن تا پایان عمر باقی می ماند ،از این رو توجه به تربیت کودک در این دوره ضروری است.فرزندان به سمت هدفی خاص باید شیوه و روش معینی داشته باشند.پدر باید الگوی فرزند در صداقت ،سخاوت ،و شرافت باشد.او باید وقت کافی برای ارتباط با فرزندان بگذارد و نباید بین گفتار و کردارش تفاوتی باشد. ارتباط میان مادر و فرزند نیز اثرات مهمی در رشد روانی کودک دارد.والدین حاالت متفاوتی را در رفتار با کودک از خود نشان می دهند و می توانند با محبت و آزادگذار، بامحبت و محدود کننده ،متخاصم و محدود کننده ،و یا متخاصم و آزادگذار باشند و با توجه به شیوه ای که اتخاذ می کنند رفتارهای مختلفی را در فرزندان به وجود می آورند.شیوه های فرزند پروری به مجموعه رفتارها ،روش ها و گفتارهای والدین ،که نسبت به فرزندان خود اعمال می کنند گفته می شود ،که به صورت شیوه های دیکتاتوری ،سهل گیر ،و دموکراتیک در نظر گرفته شده اند. -1شیوه دیکتاتوری یا کنترل شدید :در این روش یک نفر رئیس تمام اعضای خانواده است و امر و نهی می کند و در همه ی کارها وارد عمل می شود و همه ی امور تنها به اراده و میل او انجام می گیرد. -2شیوه سهل گیر و بی تفاوت :در این خانواده به جای محدودیت و نظارت شدید ،اختیار و آزادی فراوان برای کودک قائل می شوند.در این خانواده ها ،آزادی مطلق حکم فرماست ،آزادی به معنای این که هر کسی ،هر کاری دلش خواست می تواند انجام دهد. -3شیوه ی دموکراتیک و آزادمنش :شیوه ی دموکراتیک عاقالنه ترین و انسانی ترین راه زندگی است که مبتنی برضوابط اعتدال و تعامل و صمیمیت اخالقی است. دو مشکل عمده در روش های تربیتی والدین وجود دارد: الف) کمبود مهارت های فرزندپروری ب) کمبودهای توجهی با توجه به تحقیقات انجام شده در روش های فرزندپروری محققان به این نتیجه رسیدند که کودکان والدین مقتدر یا دموکرات بیش از سایر کودکان رشد یافته اند و خصوصیات مثبت بیشتری دارند.از طرفی کودکانی که والدین مستبد یا دیکتاتور دارند اغلب ناراحت ،زود رنج و بدون هدف هستند و کودکان والدین سهل گیر غالبا پرخاشگر و خودمحورند و پیشرفت کمی دارند. برای آگاهی بیشتر در مورد مهارت های فرزندپروری و خصوصیات کودکان مرتبط با سبک های فرزندپروری به سطح سوم مراجعه کنید... خانواده به عنوان یکی از مهم ترین نهادهای اجتماعی ،نقش مهم و ارزشمندی را در رشد شخصیت آدمی بر عهده دارد.کودک در خانواده اصول اخالقی ،اجتماعی و قواعد ادب را کسب می کند.فرد از طریق تماس با پدر ،مادر و اطرافیان و با تقلید از رفتارهای آنان روش زندگی خود را مشخص می سازد. موقعیت اجتماعی خانواده ،وضع اقتصادی آن ،افکار و عقاید ،آداب و رسوم ،ایده آل ها و آرزوهای والدین و سطح تربیت آنها در طرز رفتار کودکان نفوذ فراوان دارد.رابطه پدر و مادر با یکدیگر و رابطه آنها با کودک فوق العاده دقیق و حساس است و اگر در آن دقت نشود ،نه تنها به شخصیت اخالقی کودک لطمه می زند ،بلکه موجب مشکالت عاطفی مختلف بعدی او نیز می شود. نقش های مهم خانواده -1نقش سازندگی خانواده: خانواده شخصیت کودک و عقاید او را شکل می دهد و سیر زندگی او را تعیین می کند. -2نقش فرهنگی خانواده: تا زمانی که کودک از جنبه ی جسمی و روانی رشد نیافته است نمی تواند نقشی در فرهنگی شدن خود داشته باشد و این نقش بر عهده ی خانواده می باشد. -3نقش اجتماعی خانواده: از آنجایی که کودک در خانه آداب اجتماعی را می آموزد می توان گفت خانواده مسئول صالح و فساد جامعه است. -4نقش عاطفی و اخالقی خانواده: خانواده محل مناسبی برای تمرین مهر و عاطفه ،انس ،الفت و مهرورزی است و نیز وسیله ای است برای انتقال آداب و اخالق درست یا نادرست. اهمیت دوران کودکی در دوران کودکی شخصیت کودک بسیار شکل پذیر است.هفت سال و به ویژه پنج سال اول زندگی ،مهم ترین دوران زندگی کودک و از مراحل شکل گیری شخصیت است.این سال ها از مهم ترین دوران ها و تاثیر آن تا پایان عمر است.ریشه ی بسیاری از اعمال خیر و شر فرد را می توان در دوران کودکی او یافت ،از این رو توجه به تربیت کودک در این دوره ضروری است. 1 اهمیت پدر و مادر در جنبهی الگویی پدر: اگر بین عمل و گفتار پدران تفاوتی باشد ،امر و نهی شان نمی تواند در فرزندان موثر باشد.هم چنین پدران باید فرصت کافی برای ارتباط با فرزندان داشته باشند تا بتوانند به اهداف مورد نظرشان برسند.پدر باید سرمشقی از صداقت ،شرافت ،سخاوت ،و جرأت ورزی برای کودک باشد و باعث رشد معنوی و عزت نفس فرزندان شود. مادر: برخوردهای اولیه ی مادر و کودک به هر کیفیتی که باشد ،نقطه ای است که تولد روانی کودک از آنجا شروع می شود.شخصیت مادر و نگرش او نسبت به کودک اهمیت خاصی دارد.کودکانی که به دلیل جدایی های طوالنی مدت از مادر خود دور بوده اند از نظر عاطفی گوشه گیر و در خود فرو رفته اند و نمی توانند پیوند های دوستی با بچه های دیگر به وجود آورند.به همان اندازه که ارتباط صحیح بین مادر و کودک اثری سازنده بر رشد کودک دارد ،رابطه غلط و رفتار نادرست مادر نیز اثرات نامطلوبی بر فرزندان می گذارد.شخصیت والدین باورها ،ارزش ها و اهداف درونی والدین از طریق رفتارشان به منصه ظهور می رسد و الگوهای فرزندپروری ثبات قابل مالحظه ای را در سیر رشد کودکان نشان می دهد.والدین جهت سوق دادن فرزندانشان به سوی اهداف خویش روش های گوناگونی را به کار می گیرند و رفتارهایی را در مقابل کودکانشان ارائه می دهند. از بین شیوه های گوناگون برخورد والدین با فرزندان ،دو جنبه ی مهم در فرزندپروری اهمیت دارد: -1پذیرش در برابر طرد -2سخت گیری در برابر آسان گیری پذیرش نگرشی در مورد کودکان است که با توجه به شخصیت والدین می تواند از راه های مختلف خود را نشان دهد.والدینی که پذیرا هستند فکر می کنند که فرزندانشان خصوصیات مثبت بسیاری دارند و از بودن با آنها لذت می برند. در مقابل ،پذیرا نبودن در وضعیت افراطی به طرد کودک مبدل می شود.بی مهری و طرد فرزندان از جانب پدر و مادر به صورت بی اعتنایی به وجود فرزند ،و سخت گیری و تعدی نسبت به کار ها و فعالیت های او انجام می گیرد.طرد کودک توسط والدین باعث می شود کودک اعتماد به نفس خود را از دست داده و همواره با اضطراب و تشویش زندگی کند. والدین سخت گیر قواعد زیادی را به کودکان تحمیل می کنند ،مایلند کودکان خود را از نزدیک نظاره کنند و معیارهای قاطعی برای رفتار دارند که انتظار دارند فرزندان به آن معیار ها عمل کنند. والدین سهل گیر قواعدی کلی دارند و از فرزندان خود توقع چندانی ندارند و انتظار ندارند فرزندانشان عاقالنه رفتار نمایند. والدینی که هم پذیرا و هم سخت گیر هستند ممکن است حامی و بخشنده قلمداد شوند.والدینی که طرد کننده و سخت گیر هستند ممکن است متوقع و منفی باف تلقی شوند.والدینی که آسان گیر و طردکننده هستند ممکن است بی اعتنا تلقی شوند ،و والدین آسان گیر و پذیرا ممکن است آزادمنش خوانده شوند. یکی از محققان رفتار والدین را در سه بعد تقسیم بندی کرده است: -1بعد دموکراسی -تحکم -1تشویق بیان: در بعد دموکراسی والدین کودکانشان را تشویق می کنند در صورتی که قوانین خانواده به نظرشان غیرمنطقی و غیرعاقالنه آمد ،مخالفت خود را بیان نموده و نظر خویش را بیان کنند.در مقابل در بعد تحکم نظرات و عقاید والدین حاکم بوده و فرزندان نباید مخالفت خود را بیان کنند. -2مساوات طلبی: مساوات طلبی به معنای تالش برای برابر دانستن والدین و فرزندان در حد معقول می باشد.والدین مساوات طلب سعی می کنند فرزندان را به طور عاقالنه با خود برابر بدانند و با رفتارهای مناسب ،احترام فرزندان را نسبت به خود به دست آورند.اما گروه دیگری از والدین معتقدند نباید زیاد به نظرات فرزندان بها داد و آنها باید تصمیمات والدین را در هر شرایطی بپذیرند -3اشتراک مساعی: عده ای از والدین اعتقاد دارند با توجه نمودن به کارها و سخنان فرزندان به رشد شناختی آنها کمک می کنند و در مقابل گروه دیگر به اعمال و افکار فرزندانشان اهمیتی نمی دهند. -4جلوگیری از اثرات محیطی خارجی: برخی از والدین معتقدند یادگیری مطالب خارج از محیط خانواده باعث تردید فرزندان نسبت به عقاید والدین می شود بنابراین باید از این عمل جلوگیری کنند. -2بعد پذیرش -طرد -1اجتناب از ارتباط با فرزند: 2 در بعد طرد فرزندان اجازه ندارند در مورد مسائل بی اهمیت برای والدین مزاحمت ایجاد نمایند. -2سرکوب تمایالت: به نظر بعضی از والدین ،کودکان باید از وجود رئیس خانواده آگاه باشند و والدین در بعضی مواقع نباید به خواسته های فرزندان توجه کنند. -3بعد رهاسازی -استقالل -1سخت گیری در تربیت فرزند: عده ای اعتقاد دارند والدین باید فرزندان را به رعایت قوانین وادار و در انجام امورشان سخت گیری کنند. -2دخالت بیش از حد والدین: والدین باید از همه ی فعالیت های فرزندشان آگاه باشند. -3وقت شناسی: والدین باید به فرزندانشان آموزش دهند تا افرادی وقت شناس باشند و از فرصت های ایجاد شده استفاده کنند. -4پرورش و تشویق وابستگی: فرزندان باید همیشه در کنار والدین باشند تا از راهنمایی آنان کمک بگیرند. -5مسئولیت بخشیدن به پیشرفت: در صورتی که کارها به درستی انجام شود باید آنها را تشویق کرد و مورد احترام قرار داد. حاالت مختلف رفتار والدین نسبت به فرزندان والدین با محبت و آزاد گذار: فرزندان این والدین غالبا فعال ،اجتماعی ،و مستقل هستند ،رفتار اجتماعی مناسبی دارند ،جنبه ی قوی شخصیت آنها اعتماد به نفس ،دوستی ،احساس استقالل ،تمایل برای تسلط به محیط و گرایش به رفتارهای دوستانه است. -1والدین با محبت و محدود کننده: کودکان این والدین معموال حالت های اتکایی بیشتری دارند و در روابط با همساالن خود حالت قدرت طلبی ندارند. -2والدین متخاصم و محدود کننده: این کودکان احساس خصومت شدیدی دارند ،در روابط اجتماعی خجول و گوشه گیر بوده و توانایی اعتماد به نفس را در رفتار با دیگران ندارند. -3والدین متخاصم و آزادگذار: این کودکان رفتار پرخاشگرانه و نظارت نشده ی شدیدی دارند و حاالت خصومت آمیز نشان می دهند. خانواده به عنوان منبع ارضاء نیاز محبت و امنیت کودک محبت پدر و مادر سبب قدرت سازگاری بیشتری در کودکان در رویارویی با محیط می شود و اعتماد به نفس در آنها زیاد خواهد شد.احساس امنیت از نیازهای روانی اولیه و برای رشد و تحول سالم کودک الزم است و محیط خانواده می تواند این امنیت را برای کودک فراهم کند. رابطه والدین و کودک و تأثیر آن بر سازگاری کودککیفیت روابط والدین و فرزندان ،از عوامل تعیین کننده ی سازگاری است.نحوه ی تعامل والدین با کودک و جو روانی- عاطفی حاکم بر خانواده ،خصوصیات شخصیتی و رفتاری کودک را شکل می دهد.روابط نادرست کودک با والدین ،عدم توجه به فعالیت ها و پیشرفت ها ،فقدان توجه به حقوق و احساسات کودک منابع موثری در رشد نارسا و ناسازگاری فردی می باشد. روش های فرزندپروری شیوه های گوناگون فرزندپروری در میان کودکان و نوجوانان رفتارهای متفاوتی به وجود می آورد.منظور از شیوه های فرزندپروری ،روش هایی است که والدین برای کنترل فرزندان خود در پیش می گیرند.والدین عموما یکی از سه سبک فرزندپروری زیر را به کار می برند: الف) والدین قاطع و اطمینان بخش این گونه والدین به آزادی اراده و انضباط تأکید می کنند ،رابطه کالمی و تبادل را تشویق می کنند و وقتی که از اقتدار خود به عنوان والدین استفاده می کنند و کودک را از چیزی منع می کنند یا از او انتظاراتی دارند برایش دلیل می آورند.این گونه والدین به نوجوانان خود کمک می کنند تا در برخورد با هر موضوعی همه جوانب آن را بسنجند ،از این که فرزندانشان برخی از مسائل را بهتر از آنان بشناسند احساس رضایت می کنند ،درباره ی مسائل فرهنگی ،اجتماعی و اقتصادی با فرزندانشان گفتگو می کنند ،فرزندانشان را در تصمیم گیری های مربو ط به خانواده شرکت می دهند . 3 تحقیقات نشان می دهد که چنین والدینی به ایجاد اعتماد به نفس و عزت نفس ،احساس مسئولیت ،توانش اجتماعی ،خودمختاری ،و رابطه نزدیک ومثبت با فرزندان کمک می کنند . ب)والدین خودکامه و مستبد والدین خودکامه لزومی نمی بینند که برای دستوراتی که می دهند دلیلی ارائه دهند ،و به نظر آنان اطاعت بی چون و چرا یک فضیلت است.بعضی والدین از سر خشم چنین روشی را در پیش می گیرند و بعضی دیگر نمی خواهند دردسر توضیح دادن و بحث و گفتگو را تقبل کنند.نوجوانانی که والدین خودکامه دارند کمتر متکی به خود هستند و نمی توانند به تنهایی کاری انجام دهند یا از خود عقیده ای داشته باشند ،شاید به این دلیل که به قدر کافی فرصت نداشته اند که عقاید خود را بیازمایند و یا مستقالنه مسئولیت قبول کنند و هیچ کس هم آنقدر برای عقاید آنان ارزش قائل نبوده که به آنها توجه نشان دهد.در ضمن این نوجوانان اعتماد به نفس کمتر و خالقیت کمتری دارند ،ذهن کنجکاوی ندارند ،از لحاظ اخالقی کمتر رشد یافته اند و در برخورد با مسائل روزمره عملی ،تحصیلی و ذهنی انعطاف پذیری کمتری دارند ،معموال والدین خود را نامهربان و سهل انگار می دانند و معتقدند که انتظارات و تقاضاهایشان غیرمنطقی و نادرست است. ج)والدین سهل گیر و بی بند و بار والدینی که سهل گیر ،بی اعتنا و یا به حد افراط مساوات طلبند نیز نمی توانند آن طور که نوجوانان نیاز دارند حامی آنان باشند.بعضی از والدین می گذارند که نوجوانان هر کاری که می خواهند بکنند ،شاید به این دلیل که کاری به کار نوجوان ندارند و یا اینکه اهمیتی نمی دهند ،بعضی دیگر از مسئولیت خود برداشت نادرستی دارند . شیوه تربیتی اثربخش -1کودکان والدین مقتدر بیش از سایر کودکان رشد یافته اند.آنها مسئولیت پذیر ،دارای اعتماد به نفس و پیشرفت گرا هستند. -2در مقابل کودکان والدین مستبد اغلب دمدمی مزاج ،ناراحت ،زودرنج و بدون هدف هستند. -3سرانجام کودکان والدین سهل گیر اغلب پرخاشگر ،خودمحور ،فاقد کنترل شخصی هستند و استقالل پیشرفت زیادی ندارند. شیوه تربیتی اثربخش نقش های مهم خانواده 1-نقش سازندگی -2نقش فرهنگی 4-نقش عاطفی و اخالقی -3نقش اجتماعی اهمیت دوران کودکی اهمیت پدر و مادر در جنبه ی الگویی: 1-تربیت از راه الگوسازی -2اهمیت مادر و روابط متقابل مادر-کودک جنبه های مختلف رفتار والدین ابعاد رفتار والدین حاالت مختلف رفتار والدین نسبت به فرزندان الف)والدین با محبت و آزادگذار ب)والدین بامحبت و محدودکننده ج)والدین متخاصم و محدودکننده د)والدین متخاصم و آزادگذار خانواده به عنوام منبع ارضاء نیاز محبت و امنیت کودک رابطه والدین و کودک و تاثیر آن بر سازگاری کودک مشکالت روش های فرزندپروری: الف)کمبود مهارت های فرزندپروری ب)کمبودهای توجهی انتخاب روش مناسب تربیت کودک انواع والدین از نظر نحوه ی ارائه ی شیوه های فرزندپروری الف)والدین دارای روش قاطع و اطمینان بخش ب)والدین دارای روش استبدادی ج)والدین دارای روش سهل گیرانه 4 سبک های فرزندپروری این ها همه سوال هایی هستند که والدین پیوسته در مراجعه ی خود به مشاوران کودک و نوجوان مطرح می کنند.آشنایی با سبک های فرزندپروری می تواند پاسخ گوی سوال های باال باشد.سبک فرزندپروری ترکیبی از رفتارهای پدر و مادر است که در طول زندگی فرزند رخ می دهد.آن چه از این تعریف برمی آید بیان گر این واقعیت است که پدر و مادر باید دست در دست هم و با اتفاق نظر و به صورت مشترک ،جو فرزندپروری با دوامی را برای فرزند خود ایجاد کنند. همان قدر که مادر درسبک فرزندپروری تأثیرگذار است ،پدر نیز مؤثر است و مهم تر از آن هم اندیشی و باور مشترک ایشان در رفتار با فرزندان است.پژوهش ها نشان می دهند ،والدینی که از روش های یکسان تربیتی استفاده می کنند ،در مقایسه با والدینی که سبک تربیتی متفاوتی دارند ،برخوردهای اصولی تر و منصفانه تری در قبال همسر خود دارند و در نتیجه ی آن فرزند که شاهد رفتار صلح آمیز پدر و مادر است ،در فضای آرام تری رشد می کند (وینسلر .)٢٠٠٥ ،و این امر در بهبود و سالمت روان فرزندان به ویژه در سنین نوجوانی بسیار حائز اهمیت است که چه ادراکی از سبک فرزندپروری والدین خود داشته اند و فضای خانه و رابطه ی پدر و مادر را چگونه ادراک می کرده اند (ولفرات.)٢٠٠٣،با توجه به اهمیت مسأله ی فرزندپروری ،روان شناسان و پژوهش گران فراوانی در سراسر دنیا ،همواره به مطالعه ی رفتار والدین با فرزندان مشغول اند.در این میان ،دیانا باومریند ( )١٩٧١یکی از جامع ترین نظریه ها را در ارتباط با سبک های فرزندپروری مطرح کرده است.به باور وی ،سه محور اساسی در رفتار والدین با فرزندان نهفته است که این سه محور با توجه به اهمیت حیاتی خود ،تفاوت سبک های تربیتی والدین با هم را می سازند (مشتاقی.)١٣٩٢، -١پذیرش عاطفی و ایجاد روابط نزدیک این که تا چه حدودی باید به فرزند مهر ورزید و او را پذیرفت؟ هنگام عصبانیت چه رفتاری با وی به لحاظ عاطفی داشت؟ محبت کالمی و غیرکالمی تا چه حدی به فرزند باید ارائه شود؟ تا چه اندازه باید با کودک وارد روابط عاطفی نزدیک شد و چه قدر باید حفظ حریم کرد؟ تفاوتی که والدین در ابراز عواطف و ایجاد رابطه ی نزدیک با فرزند خود دارند ،تفاوت سبک های فرزندپروری را باعث می شود (احدی،جمهری.)١٣٨٠. -٢کنترل همواره نکته ای که در ذهن همه ی والدین به ویژه از آغاز نوجوانی فرزندان مطرح می شود و با خواست فرزندان مغایر است ،مسأله ی کنترل می باشد.این که چه قدر و چگونه باید روی رفتار و کار و ارتباطات فرزند نظارت داشت؟ چه قدر بر تفکر و احساسات فرزند باید کنترل داشت؟ از عمده ی مسائل و مشکالت والدین وفرزندان با هم به شمار می آید و بازهم تفاوت والدین در این امر،تفاوت سبک های فرزند پروری را ایجاد می کند. - ٣استقالل دادن روی دیگر سکه کنترل،استقالل دادن است.تا چه حد باید به فرزندان آزادی عمل داد؟ تا کجا باید استقالل ایشان را به رسمیت شناخت و نگران این استقالل نبود؟ اگر فرزند از استقالل ،معنای رهایی بی چون وچرا و بی قیدی را استنباط کرد ،چه کنیم؟ مثل دو عامل پذیرش و کنترل ،استقالل دادن نیز از محورهایی است که تفاوت سبک های فرزند پروری را بوجود می آورد. با توجه به سه محور گفته شده ،چهار سبک فرزندپروری مطرح می شود که هرکدام از این سبک ها با تفاوت در سه محوراساسی مذکور ایجاد شده اند(برک.)١٣٨٧، سبک نوع اول ،مقتدرانه موفق ترین و بهترین سبک فرزندپروری ،روش مقتدرانه است.در این سبک از فرزندپروری ،پدر و مادر به صورت توامان با فرزند خود صمیمی ،مهربان و دلسوز هستند.همواره پذیرای فرزند خود می باشند حتی در مواقعی که فرزند اشتباه می کند ،رفتار اشتباه وی را زیر سوال می برند نه خود کودک را.همواره به فرزند خود احساس دوست داشتنی بودن ،مهم بودن و ارزشمند بودن می دهند.با فرزند خود روابط نزدیک عاطفی دارند،البته این موضوع به هیچ عنوان به معنای 5 درددل کردن با کودک نیست؛ بلکه منظور صحبت کردن و تبادل دیدگاه و عواطف با فرزند می باشد.والدین اقتدارگرا بسیار پذیرنده و حمایت گرند و به همین دلیل در حفاظت از فرزندان خود در نوجوانی در مقابل مسأله ی اعتیاد ،موفق تر از سایر والدین هستند (بومریند .)١٩٩١،همین حمایت گرمِ والدین باعث می شود که فرزندان بیش تر اجتماعی بوده و منافع اجتماعی را به منافع شخصی ترجیح بدهند (آلوجا .)٢٠٠٥، در روش مقتدرانه ،پدر و مادر کنترل سازگارانه روی فرزند خود دارند.بدین معنی که توقع معقولی با توجه به سن ،هوش ،توانمندی و شرایط فرزند خود دارند، نه بیشتر و نه کمتر!کنترل سازگارانه یعنی نه کنترل بیش از حد که فرزند نتواند ابراز وجود کردن و عزت نفس خود را حفظ کند و نه کمتر ازحد که کودک رها باشد و درنظرنگرفتن والدین و لجام گسیختگی را از کودکی بیاموزد.پدر و مادران مقتدر پیوسته انتظارات خود را برای فرزندان شان،به صورت مستدل توضیح می دهند و همواره فرزندشان را برای پذیرش این کنترل تقویت می کنند.ایشان وقتی از اقتدار خود به عنوان والدین استفاده می کنند و کودک را از چیزی منع می کنند ،یا از او انتظاری دارند ،برایش دلیل می آورند (گلفزایی ،اسماعیل ،مقدم.)١٣٨٢،از همین روی است که والدین مقتدر استقالل مناسب نیز به فرزند خود می دهند.یعنی از وی می خواهند که منطبق با آمادگی سنی و موقعیت خود تصمیم بگیرد.همواره فرزند خود را ترغیب می کنند که تفکر ،احساسات، هیجانات و امیالش را آزادانه بیان کنند ،هنگام تصمیم گیری ها واختالف نظرها ،تصمیم مشترک می گیرند و به طور کلی به فرزند خود احساس موثر بودن می دهند.در نهایت والدین مقتدر،فرزندانی مثبت ،خوش بین و با عزت نفس باال همراه با پختگی اجتماعی و اخالقی خوب،دارای روحیه همکاری مناسب درگروه، دموکرات ،آزاداندیش ،خویشتن دار با عملکرد تحصیلی خوب و موفق در اجتماع خواهند داشت.به عبارتی پدران و مادران با سبک فرزندپروری مقتدرانه بطور کلی دارای فرزندانی با کفایت های اجتماعی باال خواهند بود(شکوهی،پرند ،فقیهی.)١٣٨٥،طبق پژوهش های انجام شده در این فرزندان رفتار های پرخاشگرانه ،خصومت ،درگیری فیزیکی ،دیده نمی شود (انزابی ،درآمدی،فرج زاده.)١٣٩٠.هوش هیجانی باال و مدیریت هیجانات و انعطاف پذیری مناسب فرزندان از دیگر اثرات این سبک از فرزندپروری است (ناتاشا .)٢٠١٢، در این شیوه ،والدین کودکان را به استقالل تشویق می کنند .اما برای آنها محدودیت هایی هم قائل می شوند و عملکرد آنها را کنترل می کنند .این والدین هم در محور پاسخگویی و هم در محور توقع نمرات باالیی دارند .بین میزان پاسخدهی و میزان کنترل و توقع آنها تعادل وجود دارد . آنها به قدری که پاسخگو هستند و نسبت به نیازهای کودکانشان حساس ،به همان اندازه نیز توقع دارند و فرزندان خود را کنترل می کنند .آنها کودکانشان را مورد پایش قرار داده و استانداردهای روشنی برای آنها تعیین می کنند .آنها قاطعیت دارند ،ولی خواسته ی خود را تحمیل نمی کنند و محدود کننده نیستند . این والدین تبادل کالمی فراوانی با فرزندان خود دارند و آنها را حمایت می کنند .به عنوان مثال یک والد مقتدر دستهایش را به دور گردن فرزندش حلقه می کند و کامال به او نزدیک شده و می گوید «:آیا می دانی که نباید آن کار را انجام می دادی؟ بیا با هم در مورد انجام آن کار ،به شیوه ای درست صحبت کنیم ».والدین مقتدر از روش های انظباتی حمایت کننده و غیر تنبیهی استفاده می کنند .آنها از فرزند خود انتظار دارند که قاطع ،دارای حس مسئولیت پذیری اجتماعی ،خود نظم جو و مشارکت کننده باشد .کودکانی که والدینشان از شیوه ی مقتدرانه استفاده می کنند ،اغلب رفتار اجتماعی شایسته ای دارند .آنها دوست دارند که متکی به خود باشند ،لذات و خواسته های خود را به تعویق بیاندازند ،با همساالن خود کنار بیایند و حرمت خود باالیی داشته باشند .باومریند معتقد است که شیوه ی فرزندپروری مقتدرانه ،قاطعانه بوده ولی منطقی ،گرم ،پرورش دهنده و توام با محبت است و بیش از سایر روش ها به اجتماعی شدن کودک ،کمک می کند . سبک نوع دوم،مستبدانه والدینی که سبک مستبدانه را برای فرزندپروری انتخاب می کنند ،در پذیرش فرزند خود معموال سرد و طردکننده هستند.اگر فرزندان شان خارج از خواست و سلیقه ایشان رفتار کنند ،واکنش های طردکننده و تنبیهی از خود بروز می دهند وحتی او را تحقیر می کنند.محبت خود را به صورت کالمی و رفتارهای عاطفی نشان نمی دهند.شاید اغلب ایشان از لوس کردن فرزند خود هراسانند.به فرزندان شان تقویت های کالمی نمی دهند مگر آنکه صرفا طبق خواست آنها رفتار کنند.والدین مستبد برای کنترل کردن ،روش های پادگانی دارند.خواسته های شان را به فرزندان شان دیکته می کنند ،دستور می دهند و برای کنترل فرزندان شان حتی فریاد می زنند ،از فرزندان خود عیب جویی می کنند ،تهدیدهای عاطفی و یا رفتاری دارند.در واقع با کنترل های روانشناختی خود ،مزاحم فردیت فرزندان شان می شوند.آنها فکر می کنند چون بهتر و بیشتر از فرزندان شان می دانند باید نظارت در تمام اعمال ،افکار و هیجانات فرزند خود داشته باشند؛ گویی فرزند جزو دارایی های آنهاست و باید همه جوره مراقب همه بخش های احساس و تفکرش باشند.معموال چیزی را با منطق و استدالل توضیح نمی دهند و فقط حکم صادر می کنند. 6 به همین ترتیب در استقالل دادن به کودک خود نیز مستبدانه عمل می کنند.برای فرزند خود تصمیم می گیرند و برای اجرای آن به زور و فشار فیزیکی و اغلب روانی متوسل می شوند.تا آنجا که برای فشار آوردن به فرزند جهت اجرای دستورات شان ،محبت شان را دریغ می کنند.به ندرت به نظر فرزند خود گوش می کنند و دیدگاه او را می پرسند ،نه تنها برای بیان نظر و دیدگاه ،فرزند را ترغیب نمی کنند ،بلکه در هنگام ابراز عقیده و احساس فرزند خود ،واکنش نشان می دهند.این رفتار حتی می تواند به لکنت زبان و مشکالت گفتاری منجر شود (لی.)٢٠١٢،پدر و مادران مستبد ،فرزندانی مضطرب ،ناخشنود ،با اعتماد به نفس و عزت پایین خواهند داشت.فرزندانی که هنگام ناکامی ها ،یا خصومت نشان می دهند ویا درخودمانده و درمانده می شوند.گاهی فرزندان بسیار پرخاشگر با رفتارهای سرپیچانه و ضداجتماعی دارند وگاهی فرزندانی بسیار گوشه گیر و خوددار با احساس عدم تاثیرگذاری در جمع و زندگی خویش خواهند داشت. پژوهش ها حاکی از آن هستند که این سبک از فرزندپروری می تواند ابعاد مختلف سالمت روانی(عالئم جسمانی ،اضطراب ،اختالل خواب و افسردگی) را نیز دچار مشکل کند (زهراکار.)١٣٨٧،و به دلیل مشکالت به وجود آمده در سالمت روان شان برای خود و دیگران ایجاد مخاطره کنند (یو جی .)٢٠١٤، در این شیوه ،والدین تنبیه کننده ،محدود کننده بوده و متوقع و صریح هستند ،در حالی که پاسخدهی آنها به نیاز کودکان در حداقل میزان خود قرار دارد .این والدین ،فرزندانشان را وادار می کنند تا از آنها اطاعت کنند و به آنها احترام بگذارند .آنها برای فرزندانشان محدودیت و کنترل شدید وضع می کنند و با آنها تبادل کالمی ناچیزی دارند .آنها معتقدند که فرزندانشان باید بدون هیچ توجیهی ،مطیع صرف باشند .به عنوان مثال ممکن است یک مادر مستبد به فرزندش بگوید «:این کار را همانطوری که من می گویم ،بدون هیچ بحثی باید انجام بدهی ». در این شیوه والدین برای کسب اطمینان از اطاعت فرزندشان ،حتی متوسل به تنبیه جسمانی هم می شوند .کودکان این والدین ،اغلب از نظر اجتماعی به طور ناشایست رفتار می کنند ،به هنگام مقایسه ی اجتماعی مضطرب می شوند ،در آغاز فعالیت شکست می خورند و مهارت های اجتماعی ضعیفی دارند . این شیوه ،کودکان را گوشه گیر و ترسان و فاقد حس استقالل می کند .کودکانی تحریک پذیر ،کم جرات ،دمدمی یا متخاصم و عصبانی و بیش از اندازه پرخاشگر محصول این سبک فرزندپروری هستند .این کودکان نسبت به عوامل تنیدگی زا آسیب پذیر هستند .والدین این گروه از محیط های ساخت دار و بسیار منظم با قوانین صریح و مشخص استفاده می کنند . این سبک نوع سوم،سهل گیرانه پدر و مادران سهل گیر به لحاظ پذیرش و روابط عاطفی با فرزند خود بسیار مهرورز ،پذیرا ،صمیمی و خوشرو هستند.همواره فرزندان شان را تایید می کنند و به آنها احساس محق بودن و بهتر بودن از سایرین می دهند.تفاوت این نوع پذیرندگی با پذیرنده بودن والدین مقتدر در این است که والدین مقتدر به فرزند خود احساس مفید بودن می دهند.کودک را با خودش مقایسه می کنند و به او کمک می کنند با توجه به توانمندی های خودش ،بهترین خودش باشد.اما والدین سهل گیر فرزند خود را با دیگران مقایسه می کنند و به فرزند خود این احساس را می دهند که بدون هیچ تالشی از همه بهتر هستند. والدین سهل گیر کنترل ناچیزی بر کودک خود دارند.یا توقعات آنها از فرزندان شان بسیار کم است و یا اصال انتظاری از وی ندارند.همیشه فکر می کنند که اعمال فرزندان شان طبیعی و مثبت است و نیاز به نظارت و اصالح ندارد.به همین نسبت در استقالل دادن به فرزند خود افراط می کنند.به کودک خود در هر سنی و حتی قبل از رسیدن به آمادگی الزم اجازه تصمیم گیری می دهند و به همه تصمیم های وی احترام گذاشته و غالبا عمل می کنند.این دسته از والدین، فرزندانی خودخواه ،سرکش ،نافرمان ،متوقع ،تکانشی ،ضد اجتماعی و البته وابسته خواهند داشت.وابستگی آنها به خانواده به این دلیل است که هیچ کسی جز خانواده نمی تواند توقعات بیش از اندازه ایشان را پاسخگو باشد.این گروه از فرزندان در رفتار سازگارانه با محیط مشکل دارند (مداحی،لیاقت،صمدزاده،مرادی.)١٣٩٠. این والدین ،در زندگی فرزندان خود خیلی دخالت می کنند ،ولی ممنوعیت و محدودیت اندکی برای آنها قائل می شوند .در واقع آنها بیش از حد پاسخگو هستند .این والدین اغلب اجازه می دهند که فرزندانشان هر کاری می خواهند ،انجام دهند و راه خود را بروند .چون معتقدند که ترکیبی از حمایت و تامین نیازهای کودک و نداشتن محدودیت باعث می شود تا کودک خالق و با اعتماد شود .آنها غیر سنتی و آسان گیر هستند ،نیازی به رفتار بالغانه ندارند و به خود نظم جویی قابل مالحظه معتقدند . نتیجه ی این شیوه ی فرزندپروری ،کودکان با عدم توانایی در کنترل رفتار است ،چرا که والدین این کودکان به رشد همه جانبه ی کودک توجهی ندارند . آزادی بیان و خودمختاری افراد در این شیوه ،اصل است و والدین تنها به استدالل و توجیه بسنده می کنند .فقدان انضباط در منزل با پرخاشگری اجتماعی 7 همبستگی دارد و این نیز به نوبه ی خود با طرد از سوی هم طرازان همراه می شود .شایان ذکر است که بسیاری از این والدین در نهایت ،رفتار والدین سخت گیر را به خود می گیرند . سبک چهارم،بی اعتنا بدترین و آسیب زننده ترین سبک فرزندپروری ،سبک بی اعتنا می باشد.در این خانواده ها پذیرش بسیار کم است.والدین اغلب افسرده ،کناره گیر و از نظر عاطفی سرد هستند.بنابراین با فرزند خود هم بی اعتنا و سرد رفتار می کنند.کنترل بسیارکمی روی فرزند خود دارند ،توقع خاصی از فرزندشان ندارند و همواره با نوعی غفلت با فرزند خود مواجه می شوند.انرژی بسیار کمی برای ارتباط با فرزند خود دارند و اغلب چندان احساس مسئولیت نمی کنند.این غفلت اگر از سنین پایین آغاز شود ،سایر رشدهای کودک مثل رشد اجتماعی ،رشد دلبستگی ،شناختی و هیجانی (که در شماره های آینده فصلنامه مورد بررسی قرار خواهند گرفت) را نیز مختل می کند.والدین بی اعتنا در ارتباط با استقالل فرزند خویش نیز بی تفاوت و غیرمسئول هستند و نسبت به تصمیم گیری ها و نقطه نظرات کودک نیز عموما بی اعتنا می باشند.معموال این دسته از والدین خود از اختالالت ویژه روحی ،روانی و اعتیاد رنج می برند و در آینده فرزندانی با رفتارهای ضداجتماعی فراوان ،بالتکلیف ،با کنترل هیجانی ضعیف ،مشکالت تحصیلی بسیار و ضعف شدید اعتماد به نفس خواهند داشت.فرزندان این والدین حتی دست آوردهای مثبت خود را حاصلِ عوامل بیرونی دانسته و یا توانایی های خود را بسیار اندک می شمارند (گالسگو.)١٩٩٧، به طور کلی ،آشنایی با سبک های فرزندپروری کمک شایانی به پدر و مادرها در برقراری ارتباط صحیح با فرزندان خود می کند.اینکه به صورت مناسب و کارامد ارتباط عاطفی موثر با فرزند خود داشته باشیم عزت نفس و اعتماد به نفس او را تقویت می کند ،کنترل مناسب ،نقش هدایت گری و تربیتی-آموزشی در پرورش کودک دارد و دادن استقالل مناسب به کودک ،از وی انسانی کارامد با مهارت اجتماعی باال و مستقل می سازد. سبک پنجم :فرزندپروری اغماض گرانه این والدین غیر پاسخگو و بی توقع هستند .آنها خود را با زندگی فرزندانشان درگیر نمی کنند .طرد کننده ،غافل و نادیده انگار هستند .وقتی که فرزند این نوع والدین ،یک نوجوان یا حتی کوچکتر باشد ،اگر از آنها بپرسید :االن که ساعت ١٠شب است ،آیا می دانید که فرزندتان کجاست ؟ جواب را نمی دانند (.یا به قول یکی از استادای خوب دانشگاهمون ماله می کشن روی رفتار فرزندشون و صاف و صوف می کنن مشکل فرزند رو ). کودکان والدین بی توجه ،احساس می کنند که سایر جنبه های زندگی والدینشان مهم تر از خود آنهاست .آنها از نظر اجتماعی ،رفتار شایسته ای ندارند ، کنترل ضعیفی روی خود دارند و نمی توانند مستقل باشند و انگیزه ی پیشرفت ندارند .این والدین نسبت به فرزندانشان بی تفاوت هستند و روش آنها پرهیز از پذیرش مسئولیت و صدور مجوز انجام هر کاری به فرزندانشان است .فرزندان آنها معموال طغیانگر ،لوس ،پرخاشگر ،تکانشگر و از لحاظ اجتماعی ناالیق هستند . 8