فيزيولوجيا الخلية PDF

Summary

ملخص موجز حول فيزيولوجيا الخلية. يهدف هذا الموضوع إلى شرح علم وظائف الأعضاء الخلوي، بما في ذلك المفاهيم الأساسية ووصف أجزاء الجسم المختلفة. يغطي أيضًا، المفاهيم الرئيسية في فيزيولوجيا الخلية، مثل الهوموستاز وآلية التغذية الراجعة.

Full Transcript

‫فیزیولوژی سلول‬ ‫جلسه اول‬ ‫استاد مصباح زاده‬ ‫پزشکی ‪992‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪Claude Bernard‬‬ ‫پدر علم فیزیولوژی‪ :‬کلود برنارد (‪ ) 1878-1813‬فیزیولوژیست شهیر فرانسوی بود که تاریخ نویسان‬ ‫مطرحی چون برنارد کوهن از دانشگاه هاروارد ‪ ،‬او را یکی ا...

‫فیزیولوژی سلول‬ ‫جلسه اول‬ ‫استاد مصباح زاده‬ ‫پزشکی ‪992‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪Claude Bernard‬‬ ‫پدر علم فیزیولوژی‪ :‬کلود برنارد (‪ ) 1878-1813‬فیزیولوژیست شهیر فرانسوی بود که تاریخ نویسان‬ ‫مطرحی چون برنارد کوهن از دانشگاه هاروارد ‪ ،‬او را یکی از بزرگترین دانشمندان معرفی کردند‬ ‫اولین کار مهم کلود برنارد ‪ :‬اثبات این موضوع که شیره پانکراس نقش مهمی در فرایند هضم دارد این‬ ‫دستاورد برای وی جایزه آکادمی علوم فرانسه را به ارمغان آورد‬ ‫دومین تحقیق کلود برنارد ‪ :‬که شاید مشهورترین اقدام وی باشد این بود که کبد عالوه بر ترشح صفرا‬ ‫عملکرد گلیکوژنیک ) ‪ (Glycogenic‬نیز دارد‬ ‫تحقیق سوم وی که منجر به کشف سیستم ‪( vaso-motor‬وازو – موتور) شد این بود که هنگامی که در‬ ‫سال ‪ ۱۸۵۱‬مشغول آزمایش اثرات ایجاد شده بر دمای بخش های مختلف بدن به دنبال قطع عصب یا‬ ‫اعصاب مرتبط با آنها بود ‪ ،‬متوجه شد که برخی اعصاب ‪( vaso- constrictor‬وازوکانستریکتور ) و‬ ‫برخی ‪vaso- dilator‬‬ ‫(وازو دیالتور) هستند و از اینجا به مرکز ‪ vaso – motor‬پی برد‪.‬‬ ‫‪ :vaso- constrictor ‬منقبض کننده عروق‬ ‫‪ :vaso- dilator ‬گشاد کننده عروق‬ ‫از اقدامات دیگری که کلود برنارد بر روی انسان و حیوانات انجام داد بررسی عملکرد برخی از سموم بر‬ ‫روی بدن بود که از جمله کورار )‪ (curare‬و گاز مونوکسید کربن را مورد بررسی قرار داد‪.‬‬ ‫یک ترکیب سمی است که باعث انبساط و شل شدن عضالت اسکلتی می شود‬ ‫کورار )‪:(curare‬‬ ‫مهم ترین مطلبی که برنارد با آن شناخته شد این بود که نوشت ‪:‬‬ ‫ثبات محیط داخلی شرط زندگی آزاد و مستقل است که این مطلبی کلیدی بود ‪.‬‬ ‫کلود برنارد در ادامه با معرفی محیط داخلی و بعد هومئوستازی )‪ (Homeostasis‬به عنوان پدر علم‬ ‫فیزیولوژی شناخته شد‬ ‫‪2‬‬ ‫تعاریف فیزیولوژی‬ ‫فیزیولوژی در لغت به معنای دانش طبیعت است )‪(knowledge of nature‬‬ ‫و در تعریف ‪ ،‬مطالعه دینامیک حیات یا به عبارتی علم شناخت عملکرد اندام هاست ‪.‬‬ ‫فیزیولوژی به توصیف اعمال حیاتی موجودات زنده و اندام های آن ها از سلول مولکول و تا اندام های بزرگتر‬ ‫می پردازد‪.‬‬ ‫هدف فیزیولوژی ‪:‬تشریح عوامل فیزیکی و شیمیایی مسئول منشاء تکامل و ادامه حیات( سادهترین نوع‬ ‫حیات تا پیشرفتهترین)‬ ‫به گفته کلود برنارد هدف نهایی فیزیولوژی حاکمیت و آمریت بر طبیعت زنده است او معتقد است همانطور‬ ‫که فیزیک و شیمی طبیعت مرده را مطیع و در اختیار خود قرار داده ‪ ،‬دانش فیزیولوژی می بایست طبیعت‬ ‫زنده را در اختیار خود قرار بدهد ‪.‬‬ ‫ساده ترین نوع حیات از ویروس ها شروع شود و تا باکتری ها و گیاهان و جانوران ادامه می یابد ‪.‬پیشرفته‬ ‫ترین جانوران هم انسان است‪.‬‬ ‫‪ -‬فیزیولوژی ویروس‬ ‫‪ -‬فیزیولوژی باکتری‬ ‫‪ -‬فیزیولوژی گیاهان‬ ‫انواع فیزیولوژی‬ ‫‪ -‬فیزیولوژی جانوران‬ ‫‪ -‬فیزیولوژی انسان ‪ :‬پیشرفته ترین و مهم ترین نوع‬ ‫‪3‬‬ ‫تقسیم بندی مایعات بدن‬ ‫‪ % 40‬وزن بدن –معادل ‪28‬‬ ‫لیتر–‬ ‫مایع داخل سلولی ‪ICF‬‬ ‫دو سوم آب کل بدن‬ ‫‪ICF:Intra cellular fluid‬‬ ‫پالسما ‪ %5 :‬وزن بدن ‪ 3-‬لیتر‬ ‫کل آب بدن‬ ‫‪25% ECF‬‬ ‫( ‪ 60%‬وزن بدن)‬ ‫مایع خارج سلولی ‪- ECF‬‬ ‫معادل ‪ 42‬لیتر در یک فرد بالغ‬ ‫‪ECF: Extra cellular fluid‬‬ ‫‪kg 70‬‬ ‫مایع میان بافتی‬ ‫‪ % 20‬وزن بدن ‪ 14 -‬لیتر ‪-‬‬ ‫‪ISF:Inter stitial fluid‬‬ ‫یک سوم آب کل بدن‬ ‫‪ 15%‬وزن بدن ‪ 11-‬لیتر‪-‬‬ ‫‪75% ECF‬‬ ‫‪ ‬در سلول ها به جز سلول های چربی ‪ ،‬بین ‪ ۷۰‬تا ‪ ۸۰‬درصد وزن سلول را آب تشکیل میدهد‬ ‫‪ ‬مایع خارج سلولی محیط داخلی بدن را تشکیل میدهد که توسط برنارد اشاره شد‬ ‫‪4‬‬ 5 ‫‪ ‬عاملی که باعث اختالف مقدار مواد مختلف در خارج از سلول و داخل سلول میشود ‪:‬غشا و‬ ‫نفوذپذیری انتخابی غشا و همچنین مکانیزم هایی است که در غشا نقل و انتقاالت مواد را انجام‬ ‫میدهند‬ ‫‪ ‬فیزیولوژی سلول عمدتاً به فیزیولوژی غشا و ویژگیهایی از غشا که این اختالف مقادیر را به وجود‬ ‫میآورد میپردازد‬ ‫هومئوستازی )‪: ( Homestasis‬‬ ‫به معنای حفظ محیط داخلی بدن علی رغم نوسان محیط خارجی است‬ ‫همیشه در یک وضعیت ‪Homeo : always the same :‬‬ ‫ماندن ‪stasis : standing :‬‬ ‫‪ Homestasis‬مهم ترین مبحث در فیزیولوژی محسوب می شود ‪.‬‬ ‫حفظ هومئوستازی توسط بخش های مختلف معموالً از دو روش فیدبک مثبت )‪(positive feedback‬‬ ‫یا فیدبک منفی)‪ (negative feedback‬انجام میشود که ‪ ۹۹‬درصد از روش فیدبک منفی هست ‪.‬‬ ‫فیدبک منفی سیستم عمل کننده متغیر را در خالف جهت تغییر کشف شده اولیه حرکت می دهد‬ ‫فیدبک مثبت عمل کننده متغیر را در جهت تغییر کشف شده اولیه حرکت میدهد (عکس فیدبک منفی)‬ ‫مثال‪ :‬فرض کنید میزان ‪ CO2‬مایعات بدن افزایش یافته و سیستم تنفسی آن را تشخیص داده است و با‬ ‫افزایش تهویه شروع به کاهش ‪ CO2‬مایعات بدن می نماید ‪.‬‬ ‫عملکرد سیستم‬ ‫کاهش متغیر ( فیدبک منفی )‬ ‫افزایش متغیر‬ ‫سیستم کنترل کننده فشار خون‬ ‫کاهش فشار خون‬ ‫افزایش فشار خون‬ ‫‪6‬‬ ‫مثال برای فیدبک مثبت ‪ Na :‬در ناحیه ای افزایش پیدا کرده و سیستم کنترلی دوباره ‪ Na‬را در آن‬ ‫ناحیه افزایش می دهد‬ ‫میزان کارایی یک سیستم کنترلی در حفظ شرایط فیزیولوژی توسط اصطالحی تحت عنوان ‪ Gain‬تعیین‬ ‫می شود‬ ‫‪Correction‬‬ ‫میزان تصحیح‬ ‫= ‪Gain‬‬ ‫‪Error‬‬ ‫میزان خطا‬ ‫مثال‪ :‬می خواهیم کارایی )‪ (Gain‬سیستم فشار خون را اندازه گیری کنیم ابتدا فرض می کنیم سیستم‬ ‫بارورسپتوری )‪ ( Baroreceptory‬جهت حفظ فشار خون ‪ ،‬غیر فعال است ما مقداری خون به فرد تزریق‬ ‫کردیم‪.‬فشار خون فرد از ‪ 100 mmHg‬به ‪ 175 mmHg‬تغییرکرده ‪ ،‬حال اگر سیستم بارورسپتوری‬ ‫سالم باشد و همان مقدار خون را به فرد تزریق کنیم ‪ ،‬میبینیم که فشارخون فرد از ‪ 100 mmHg‬به‬ ‫‪ 125 mmHg‬تغییر می کند در این حالت تصحیح انجام شده توسط سیستم بارورسپتوری ‪50 mmHg‬‬ ‫بوده است و میزان خطای سیستم بارورسپتوری ‪ 25 mmHg‬بوده است چرا که از ‪ 100mmHg‬به‬ ‫‪ 125mmHg‬تغییر کرده است‪.‬‬ ‫‪ : 175 – 125 = 50‬تصحیح ‪Correction :‬‬ ‫‪50‬‬ ‫= ‪Gain‬‬ ‫‪=2‬‬ ‫‪ : 125 -100 = 25‬خطا ‪Error :‬‬ ‫‪25‬‬ ‫‪7‬‬ ‫مثال روش فیدبک منفی ‪ :‬وقتی کلسیم کاهش پیدا می کند روی غده پاراتیروئید اثر می گذارد و‬ ‫پاراتورمون ) ‪ ( PTH‬افزایش می یابد ‪ PTH.‬روی ‪ 3‬ناحیه مختلف ( استخوان ‪ +‬کلیه ‪+‬روده) اثر می گذارد‬ ‫در کلیه و روده نیاز به ویتامین ‪ D‬است و در نهایت باعث این می شود که بازجذب کلسیم افزایش پیدا کند‬ ‫و جلوی دفع کلسیم گرفته شود و در نهایت کلسیم مایعات بدن افزایش پیدا کند ‪.‬‬ ‫به عبارتی در ابتدا کلسیم مایعات بدن کاهش پیدا کرده است ولی سیستم ها ی مختلف بدن با استفاده از‬ ‫فیدبک منفی این تغییر را در جهت افزایش پیش می برند ‪.‬‬ ‫‪8‬‬ ‫مثال برای فیدبک منفی ‪ :‬برای حفظ و ثبات قند خون ‪ ،‬سیستم های بدن از روش فیدبک منفی استفاده‬ ‫می کنند ‪.‬‬ ‫هنگامی که میزان گلوکز خون باالتر از ‪ 1‬گرم در دسی لیتر باشد ‪.‬سلول های بتای پانکراس انسولین را‬ ‫ترشح می کنند و انسولین بر روی سلول های چربی ‪ ،‬کبد و بقیه سلول ها اثر می کند و آن ها را وادار‬ ‫میکند که از گلوکز استفاده بکنند یا آن را به چربی یا گلیکوژن تبدیل کنند یا به عنوان سوخت از آنها‬ ‫استفاده کنند و در نتیجه گلوکز خون کاهش می یابد‬ ‫زمانی که قند خون( گلوکز ) کاهش پیدا کرده باشد ‪ ،‬سلول های آلفا پانکراس گلوکاگن را ترشح می کنند‬ ‫که گلوکاگن روی گلیکوژن اثر می گذارد و آنرا به گلوکز تبدیل می کند ‪.‬گلوکز وارد جریان خون می شود و‬ ‫جلوی افت قند خون را می گیرد‬ ‫در هر دو حالت فیدبک منفی در جهت تنظیم قند خون وجود دارد‬ ‫‪9‬‬ ‫برخی از سیستم های تنظیمی بدن جهت هومئوستاز از فیدبک مثبت استفاده می کنند که تعداد معدودی‬ ‫هستند‬ ‫‪-‬مکانیزم لخته شدن خون‬ ‫‪ -‬مکانیزم زایمان‬ ‫فیدبک مثبت‬ ‫‪-‬مکانیزم تخمک گذاری ‪ :‬فیدبک مثبت بین ‪ LH‬و استروژن‬ ‫‪ -‬مکانیزم ایجاد پتانسیل عمل‬ ‫مکانیزم زایمان ‪:‬‬ ‫ناحیه سرویکس تحت کشش قرار‬ ‫انقباضات رحم نوزاد را به ناحیه سرویکس )‪ (cervix‬پیش می راند‬ ‫رسپتور های )‪ (RECEPTOR‬کششی این ناحیه به مرکز کنترلی که در هیپوفیز قرار دارد ‪،‬‬ ‫می گیرد‬ ‫اکسی توسین روی عمل کننده )‪(effector‬‬ ‫پیام می فرستد و باعث آزاد شدن اکسی توسین می شود‬ ‫های رحم که همان عضالت صاف جدار رحم هستند اثر تحریکی می گذارد و باعث انقباض بیشتر آنها و‬ ‫تحریک گیرنده های این ناحیه باعث تکرار مجدد این مسیر‬ ‫راندن نوزاد به ناحیه سرویکس می شود‬ ‫می شود‬ ‫تکرار این چرخه باعث انقباضات بیشتر و آزاد شدن اکسی توسین بیشتر می شود که در نهایت به زایمان و‬ ‫تولد نوزاد منجر می شود ‪.‬‬ ‫‪10‬‬ ‫اجزای فیدبک منفی ‪:‬‬ ‫متغیر‬ ‫‪variable‬‬ ‫عمل کننده‬ ‫حس گر‬ ‫‪effector‬‬ ‫‪sensor‬‬ ‫مرکز هماهنگ کننده‬ ‫)‪ (integrator‬یا‬ ‫مقایسه کننده‬ ‫)‪(comparator‬‬ ‫مثال ‪:‬‬ ‫متغیر )‪(variable‬‬ ‫فشار خون‬ ‫حس گر )‪( sensor‬که در شریان کاروتید قرار دارند و قوس‬ ‫گیرنده فشار )‪(Baroreceptor‬‬ ‫آئورتی‬ ‫مرکز هماهنگ کننده ) ‪( integrator‬‬ ‫بصل النخاع‬ ‫)‪( effector‬‬ ‫عمل کننده‬ ‫قلب یا عروق‬ ‫مرکز هماهنگ کننده اش دارای یک ‪( set point‬نقطه مرجع ) است ‪ ،‬که اگر متغیر از این مقدار مرجع‬ ‫تغییر بکند ‪ ،‬مرکز هماهنگ کننده رو ی عمل کننده )‪ (effector‬اثر می گذارد و آن را کنترل می کند‬ ‫‪11‬‬ ‫به طور مثال ‪ :‬اگر فشار خون از ‪ 100mmHg‬به ‪ 150 mmHg‬برسد رسپتور ها تشخیص میدهند و پیام‬ ‫میدهند به مرکز هماهنگکننده که روی قلب و عروق که همان عمل کننده ها هستند اثر بگذارد و فشار‬ ‫خون دوباره به ‪ 100 mmHg‬برگردد‬ ‫مکانیزم های فیدبک مثبت همانطور که قبالً اشاره شد ‪ ،‬تغییرات را تقویت میکنند و در پاسخ به یک تغییر‬ ‫کوچک در جهت خاصی ‪ ،‬یک حلقه فیدبک مثبت را به وجود میآورند که تغییر را بزرگ و بزرگتر می کند و‬ ‫گاهی ایجاد یک چرخه معیوب می کند ‪.‬به عبارتی سیستم های کنترلی فیدبک مثبت ‪ ،‬تحریکی هستند ‪.‬‬ ‫یک چرخه معیوب‪:‬‬ ‫فردی که ‪ 2‬لیتر خون را به صورت ناگهانی از دست میدهد فلذا خون کافی برای پمپاژ کردن توسط قلب‬ ‫وجود ندارد در این شرایط فشار خون کاهش مییابد و جریان خون کرونری قلب کم میشود و قلب ضعیف‬ ‫تر میشود و این باعث میشود باز خون کمتری پمپاژ شود و جریان خون کرونر نیز کمتر شود و این چرخه‬ ‫مدام تکرار می شود و در نهایت منجر به ضعیف تر شدن قلب می شود یعنی در یک فیدبک مثبت ‪ ،‬محرک‬ ‫آغازکننده که در واقع از دست دادن خون میباشد تقویت شده است‪.‬‬ ‫معموالً در بدن سیستمهای کنترل فیدبکی از ایجاد چرخه معیوب توسط فیدبک مثبت جلوگیری میکنند‬ ‫مثالً اگر میزان خونریزی به جای ‪ 2‬لیتر ‪ 1 ،‬لیتر باشد مکانیزم کنترل فیدبک منفی باعث بهبود شرایط می‬ ‫شوند و بهبود شخص را در پی دارد و از ایجاد فیدبک مثبت جلوگیری خواهد کرد‪.‬‬ ‫‪12‬‬ ‫اعمال غشای سلول‬ ‫‪.1‬انتقال انتخابی‬ ‫‪.2‬جداسازی مواد داخل و خارج سلول‬ ‫‪.3‬جداکردن اندامک ها‬ ‫‪.4‬فراهم کردن سطحی بزرگ برای واکنش های شیمیایی‬ ‫‪.5‬جدا کردن سلول ها از یکدیگر‬ ‫‪.6‬محلی برای قرار گرفتن گیرنده ها‬ ‫‪.7‬ارتباط سلولی از طریق میانجی های عصبی و گیرنده های هورمونی و مسیرهای انتقال پیام‬ ‫‪.8‬شناخت سلول از طریق آنتی ژن های سطحی سلول‬ ‫‪.9‬سازماندهی بافت نظیر اتصاالت سلولی موقت یا دائم و اندرکنش با ماتریکس خارج سلولی از طریق‬ ‫انواع متعددی از مولکول های چسبنده‬ ‫‪.10‬فعالیت آنزیمی‬ ‫‪.11‬تعیین شکل سلول با اتصال اسکلت سلولی به غشا پالسمایی‬ ‫ساختار غشا‬ ‫‪13‬‬ ‫پروتئین‪ 55‬درصد‬ ‫چربی ‪ 42‬درصد ( شامل ‪ 25%‬فسفولیپید ‪ 13%‬کلسترول و ‪ 4%‬سایر)‬ ‫درصد جرمی مواد‬ ‫تشکیل دهنده‬ ‫کربوهیدرات ‪ 3‬درصد‬ ‫بیس و ساختار اصلی غشای سلول را فسفولیپید ها تشکیل می دهند که در واقع سایر اجزا به این بیس‬ ‫اصلی اضافه شده است ممکن است ترکیبات غشای سلول و مقادیر آن در سلول های مختلف و ارگانهای‬ ‫مختلف سلولی اندکی با یکدیگر تفاوت داشته باشد‬ ‫فسفولیپید های غشا‪:‬‬ ‫فراوانترین مولکول های سازنده غشا را تشکیل می دهند که از نظر ساختاری در دو گروه قرار می گیرند‬ ‫فسفاتیدیل کولین (لسیتین)‬ ‫فسفاتیدیل اتانول آمین‬ ‫فسفولیپید هایی با پایه‬ ‫فسفاتیدیل سرین‬ ‫کلسترول‬ ‫فسفاتیدیل اینوزیتول‬ ‫فسفولیپید های غشا‬ ‫اسفنگومیلین‬ ‫اسفنگو لیپید ها‬ ‫گلیکواسفنگولیپید ها مانند‬ ‫مشتقات اسفنگوزین‬ ‫گاالکتوسربروزید ها‬ ‫گانگلیوزید ها‬ ‫نامتقارن بودن توزیع فسفولیپیدها‪:‬‬ ‫فسفولیپید های مختلف به صورت نامتقارن در غشا توزیع شده اند به طوری که ترکیب چربی دو الیه‬ ‫لیپیدی در بسیاری از بخش ها به طور مشخصی با هم متفاوت است‬ ‫به طوری که در الیه خارجی غشا عمدتاً فسفاتیدیل کولین و اسفنگومیلین وجود دارد و در الیه داخلی غشا‬ ‫عمدتاً فسفاتیدیل اتانول آمین و فسفاتیدیل سرین فراوان ترند‪.‬‬ ‫‪14‬‬ ‫آیکون یا نماد در نظر گرفته شده برای فسفولیپید‬ ‫اگر فسفولیپیدها را در محیطی قرار دهیم که بخشی هوا و بخشی آب باشد مشاهده خواهیم کرد که به‬ ‫صورت یک تک الیه یا ‪ Monolayer‬از سمت هیدروفیل خود که قسمت کروی است روی آب قرار‬ ‫میگیرند و قسمت آبگریز آنها که همان اسیدهای چرب است به سمت هوا و خارج از آب قرار میگیرد‪.‬‬ ‫هنگامی که فسفولیپید ها در یک محیط تماماً آب قرار بگیرند تشکیل یک ‪ 2 ،‬الیه یا ‪ Bilayer‬می دهند‬ ‫به این صورت که بخش ها و سطح های آب دوست به سمت خارج و به سمت آب قرار میگیرد و اسیدهای‬ ‫چرب که آب گریز هستند بین آنها قرار میگیرند‬ ‫ضخامت این فسفولیپیدهای ‪۳۵ Bilayer‬آنگستروم است به این معنی که طول هر فسفولیپید حدوداً‬ ‫‪ ۱۷‬آنگستروم است که جمع طول دو فسفولیپید ‪ ۳۴‬آنگستروم میشود و حدودا یک آنگستروم هم بین این‬ ‫دو الیه فاصله است‪.‬‬ ‫‪15‬‬ ‫غشا دارای یک سیالیت خاصی است که بر اثر تحرک فسفولیپیدهای غشا می باشد‬ ‫انواع حرکات فسفولیپیدهای غشا‬ ‫‪.1‬لترال )‪ (Lateral‬یا جانبی‬ ‫‪.2‬روتیت )‪(Rotate‬یا چرخشی‬ ‫‪.3‬فلکس )‪ (Flex‬یا خم شدگی‬ ‫‪.4‬فیلیپ )‪ : (Flip‬این مورد به ندرت اتفاق میافتد و در آن فسفولیپید از الیه ای به الیه دیگر‬ ‫میرود‪.‬مهمترین چربی غشا که این کار را راحت انجام میدهد کلسترول می باشد البته آنزیم‬ ‫هایی تحت عنوان فلیپاز به انجام این امر کمک میکنند‬ ‫نقش فسفولیپیدها‬ ‫‪.1‬مسئول خواص نفوذپذیری غیر فعال غشا ‪ :‬به عبارتی وقتی موادی که قابلیت انحالل در چربی‬ ‫را دارند بخواهند از غشا عبور کنند میتوانند از انتشار ساده از غشا عبور کنند مثل ‪ CO2‬و ‪O2‬‬ ‫‪.2‬ویژگی های فیزیکی غشا مثل ضخامت و تراکم بستگی به نوع فسفولیپیدها دارند مثالً‬ ‫اسفنگومیلین ها ضخامت غشا را افزایش میدهند‬ ‫‪.3‬القاء سیگنال ها به درون سلول )‪ : ( Signal Transduction‬به این صورت که برخی از‬ ‫هورمون ها وقتی روی رسپتورهای خودشان در سطح سلول قرار می گیرند ‪ ،‬یکسری از آنزیم ها‬ ‫را فعال میکنند که فسفولیپید های غشا را اندکی تجزیه می کند و از آن برای تولید پیک‬ ‫ثانویه استفاده میکنند که این پیک ثانویه پیام هورمون را به درون سلول منتقل میکند‬ ‫مثال وقتی هورمونی روی رسپتور خودش قرار می گیرد و آنزیم ‪ Phospholipase C‬را فعال‬ ‫میکند که این آنزیم فسفاتیدیل اینوزیتول بیس فسفات را تبدیل میکند به اینوزیتول تری‬ ‫فسفات و )‪ DAG (diacyl glycerol‬که این دو پیک های ثانویه ای هستند که پیام‬ ‫هورمون را منتقل می کنند و مثالً باعث ایجاد انقباض عضالت صاف می شوند‪.‬‬ ‫‪16‬‬ ‫نقش کلسترول در غشا‬ ‫‪.1‬بافر سیالیت ) ‪ : (fluid mosaic model‬از تغییر سیالیت غشا در اثر عوامل مختلف‬ ‫جلوگیری می کند مثالً زمانی که ترکیبات نوشابه یا غیر از فشار در حال عبور هستند‬ ‫در صورتی که کلسترول وجود نداشته باشد سیالیت غشا به هم ریخته و نفوذپذیری‬ ‫غشا تغییر میکند و ممکن است برخی مواد وارد و خارج سلول شوند سلول آسیب‬ ‫برسانند مدلی که برای غشا مطرح میشود مدل موزاییک سیال هست که در آن‬ ‫فسفولیپیدها و پروتئین ها در حال تحرک هستند و اگر کلسترول وجود نداشته باشد‬ ‫تحرک بیش از اندازه فسفولیپیدها و پروتئین ها باعث ایجاد منافذی در غشا خواهد‬ ‫شد و در نتیجه برخی مواد ممکن است وارد یا خارج بشوند از سلول و به آن آسیب‬ ‫بزنند‪.‬‬ ‫‪.2‬نقش ساختمانی ‪ :‬که مشابه فسفولیپید غشا می باشد‬ ‫پروتئین های غشا‬ ‫‪.1‬پروتئین های سراسری یا پروتئین های ذاتی ‪Integral Proteins – intrinsic Pro‬‬ ‫پروتئین هایی هستند که اگر آنها را از غشا جدا کنیم یکپارچگی )‪ ( Integrity‬غشا از‬ ‫بین میرود و به هم میریزد و غشاء آسیب میبیند‬ ‫‪ ‬نقش های ‪: Integral Proteins‬‬ ‫گیرنده ‪receptor‬‬ ‫مولکول های چسبنده ‪ : Adhesion molecule‬بین دو سلول ایجاد چسبندگی میکنند‬ ‫کانال ‪channel‬‬ ‫‪carrier / pump‬‬ ‫پمپ‬ ‫آنزیم ‪enzyme‬‬ ‫‪17‬‬ ‫‪.2‬پروتئین های غیر ذاتی ‪Peripheral Protein – Extrinsic Pro‬‬ ‫اگر بخواهیم این پروتئین ها را از غشا جدا کنیم یکپارچگی )‪ ( Integrity‬غشا به هم‬ ‫نمی خورد و آسیب جدی به غشا وارد نمی شود ‪.‬‬ ‫‪ ‬نقش پروتئین های غیر ذاتی ‪Peripheral Protein‬‬ ‫آنزیمی‬ ‫کنترل انتقال مواد‬ ‫شرکت در مسیر انتقال پیام داخل سلولی‬ ‫تعیین شکل‬ ‫سیالیت غشا‬ ‫دالیل اهمیت سیالیت غشا‬ ‫‪.1‬ممزوج شدن با غشا های دیگر در صورت نبودن سیالیت این مورد امکان پذیر نیست‬ ‫‪.2‬سیالیت غشا حالت آبکی مانندی را برای حل شدن پروتئین ها فراهم می کند و اجازه‬ ‫تحرک به آنها میدهد‪.‬‬ ‫‪.3‬سیالیت و چسبندگی به غشا در ویژگی های الکتریکی و انتقال یون ها در غشا اثر می‬ ‫گذارد‬ ‫‪.4‬عملکرد پروتئین های غشا مثل آنزیم ها و پمپ ها را تحت تاثیر قرار می دهد ( در واقع‬ ‫بسیاری از وقایع بیوشیمیایی و بیو فیزیکی که در غشای سلول صورت میگیرد ‪ ،‬در صورت‬ ‫سیالیت غشا امکان پذیر خواهد بود )‬ ‫تعدیل کننده های سیالیت غشا‬ ‫‪.1‬شیمیایی‬ ‫‪.a‬کلسترول‪ :‬به عنوان سخت کننده اصلی چربی در غشاهای طبیعی عمل می کند‪.‬اثر‬ ‫کلسترول هم با افزایش کلی میکرو ویسکوزیتی و هم با افزایش نظم دو الیه چربی به دست‬ ‫می آید‬ ‫‪18‬‬ ‫اگر نسبت ‪ C > 2‬باشد این اثر معکوس میشود و کلسترول باعث افزایش سیالیت می‬ ‫‪PL‬‬ ‫شود‬ ‫‪.b‬درجه غیر اشباع بودن چربی ‪ :‬اگر چربی های غشا به خصوص فسفولیپیدها دو نوع غیر‬ ‫اشباع باشند سیالیت غشا را افزایش می دهند‬ ‫‪.c‬نوع فسفولیپیدها مثالً اگر فسفولیپید از نوع اسفنگومیلین ها باشد باعث کاهش سیالیت‬ ‫می شود ولی سایرین سیالیت غشا را افزایش میدهند یعنی لسیتین ‪ ،‬فسفاتیدیل اتانول‬ ‫آمین ‪ ،‬سرین ‪ ،‬گلیسرول و اینوزیتول سیالیت را افزایش می دهند‪.‬‬ ‫‪.d‬محتوای پروتئینی ‪ :‬افزایش محتوای پروتئینی غشا میکرو ویسکوزیتی آن را افزایش‬ ‫میدهد یعنی سیالیت را کاهش می دهد‬ ‫‪.2‬فیزیکی‬ ‫‪.a‬درجه حرارت ‪ :‬افزایش درجه حرارت سیالیت را افزایش و کاهش آن سیالیت را کاهش‬ ‫می دهد‬ ‫‪.b‬حجم ‪ :‬تورم یا چروکیدگی سلول یا تغییر شکل مکانیکی اندام ها فاصله متوسط بین عناصر‬ ‫سازنده غشا را می تواند تغییر دهد و می تواند روی سیالیت غشا اثر بگذارد‬ ‫‪.c‬فشار ‪ :‬میتواند در نظم دو الیه چربی اثر بگذارد و در واقع سیالیت غشا را تحت تاثیر قرار‬ ‫دهد‬ ‫‪.d‬پتانسیل غشا ‪ :‬ایجاد پتانسیل الکتریکی در دو تا از غشا میتواند در سیالیت تاثیر داشته‬ ‫باشد به این صورت که به ازای هر ‪ ۱۰۰‬میلی ولت سیالیت ‪ ۱۰‬درصد کاهش پیدا میکند‬ ‫‪.e‬اسیدیته ‪ :‬تغییرات ‪ PH‬باعث تغییر توزیع بار های الکتریکی در سطح سر های قطبی‬ ‫مولکول های فسفولیپید میشود و این می تواند روی میکرو ویسکوزیتی غشا تاثیر بگذارد‬ ‫‪.f‬کلسیم و منیزیم می توانند باعث کاهش سیالیت غشا شوند‬ ‫‪.3‬فیزیولوژیکی‬ ‫‪.a‬چرخه سلولی‪ :‬سیالیت بسته به مرحله چرخه سلولی تغییر می کند‬ ‫‪.b‬تمایز و بلوغ سلول‪ :‬سیالیت را کاهش می دهد‬ ‫‪.c‬تراکم سلولی ‪ :‬سیالیت را کاهش می دهد‬ ‫‪.d‬پیری ‪ :‬سیالیت را کاهش می دهد‬ ‫‪19‬‬ ‫‪%‬‬ ‫ﻓ‪&#$‬ﻮﻟﻮژی ﺳﻠﻮل‬ ‫ﺿﻤ‪#‬ﻤﻪ ﺟﻠﺴﻪ اول‬ ‫اﺳﺘﺎد ﻣﺼ‪2‬ﺎح زادە‬ ‫❤!ﺎری از ﮔﺮوە ‪❤۶‬‬ ‫!" از ﻣ'ﻤ*)‪+‬ﻦ ‪-‬ﺎرﻫﺎی ‪-‬ﻠﻮد ﺑﺮﻧﺎرد اﯾﻦ ﺑﻮد ﮐﻪ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﮐﻮر)‪ (Blind study‬را وارد‬ ‫[‬ ‫‪K‬ﺤﺚ ﺗﺤﻘ‪P‬ﻘﺎت ﮐﺮد‪.‬ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﮐﻮر ﺟ'ﺖ اﻃﻤﯿﻨﺎن از ‪ XY‬ﻃﺮ‪ Z‬ﻣﺸﺎﻫﺪات ﻋﻠ_‬ ‫ﺗﻮﺳﻂ ﺑﺮﻧﺎرد ﭘ‪c‬ﺸﻨ'ﺎد ﺷﺪ‪.‬‬ ‫ﺗﺎ ﭘ‪c‬ﺶ از اﺛ‪g‬ﺎت ﻧﻘﺶ ﻣ'ﻢ ‪i‬ﺎﻧﮑﺮاس در ﻫﻀﻢ ﺗﻮﺳﻂ ﺑﺮﻧﺎرد ﺗﺼﻮر ‪ n‬ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﻌﺪە‬ ‫ﻣ'ﻢ ﺗ‪+p‬ﻦ ﻧﻘﺶ را در ﻫﻀﻢ و ﺟﺬب ﻏﺬا دارد‪.‬‬ ‫*‬ ‫ﺳ‪c‬ﺴﺘﻢ ﻣﺤﺮ‪-v‬ﻋﺮو‪vaso-motor = Z‬‬ ‫‪-‬ﻠﻤﻪ ﻫﻮﻣﺌﻮﺳﺘﺎز در ﺳﺎل ‪ ۱۹۲۹‬ﺗﻮﺳﻂ ﻓ „ [)‪+‬ﻮﻟﻮژ†ﺴﺖ آﻣ‪ˆ+p‬ﺎ‪ ،X‰‬واﻟ*)‬ ‫‪-‬ﺎﻧﻦ)‪ (Walter Canon‬ﺟ'ﺖ ﺗﻮﺻ‪P‬ﻒ ﺣﻔﻆ ”“ا!ﻂ ‪i‬ﺎ!ﺪار و ﺛﺎ‪K‬ﺖ در ﻣﺤ‪P‬ﻂ‬ ‫داﺧ– ا‪K‬ﺪاع ﮐﺮد‪.‬‬ ‫ﺑ‪P‬ﻤﺎری اﻏﻠﺐ ‪K‬ﻪ وﺿﻌ‪P‬ﺖ ﻫﺎ‪ X‰‬ﮐﻪ ﺳ‪š‬ﺐ ﺑﺮﻫﻢ ﺧﻮردن ﻫﻮﻣﺌﻮﺳﺘﺎز ‪ n‬ﺷﻮﻧﺪ‪،‬‬ ‫اﻃﻼق ‪ n‬ﺷﻮد‪.‬‬ ‫در ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﻓ „ [)‪+‬ﻮﻟﻮژی از ﻋﻠﻮم ﻣﺨﺘﻠ[‪ Ÿ‬ﺷﺎﻣﻞ‪ :‬ﻓ „ [)‪+‬ﮏ‪ ،‬ﺷ‪ ،_P‬ﺑﯿﻮﻓ „ [)‪+‬ﮏ‪،‬‬ ‫ﺑﯿﻮﺷ‪ ،_P‬ژﻧ‪P£‬ﮏ‪ ،‬ر‪+‬ﺎ[‪ ¤‬و‪...‬اﺳﺘﻔﺎدە ‪ n‬ﺷﻮد‪.‬‬ ‫آﻧ‪+¥‬ﻢ ﻫﺎی درﮔ„) در ﺟﺎ‪K‬ﺠﺎ‪ flip X‰‬در ﻓﺴﻔﻮﻟﯿ‪Pª‬ﺪﻫﺎ و ‪-‬ﻠﺴ*)ول ﻫﺎی ﻏﺸﺎ را‬ ‫‪ n scramblas‬ﻧﺎﻣﻨﺪ‪.‬‬ ‫‪K‬ﻌ[‪scramblas -‬ﻫﺎ در ﻏﺸﺎی ﺷ‪g‬ﮑﻪ آﻧﺪو®ﻼﺳ_ ﻫﺴ‪£‬ﻨﺪ ﮐﻪ داﺋﻤﺎ ﻓﻌﺎل اﻧﺪ‪.‬‬ ‫‪Hemostasis‬‬ ‫ﻣˆﺎﻧ „ [)م ﻫﺎی ﺟﻠﻮﮔ„)ی از ﺧﻮﻧ‪+p‬ﺰی‬ ‫‪Homeostasis‬‬ ‫ﻫﻮﻣﺌﻮﺳﺘﺎزی‬ ‫ﻫﻮﻣﺌﻮﺳﺘﺎزی ﻣ'ﻢ ﺗ‪+p‬ﻦ ﻣﻔ'ﻮ‪ n‬اﺳﺖ ﮐﻪ در ﻓ „ [)‪+‬ﻮﻟﻮژی ‪-‬ﺎر‪²‬ﺮد دارد و ﺗﻮﺳﻂ ﻣˆﺎﻧ „ [)م‬ ‫ﻫﺎی ژﻧ‪ "P£‬و ‪K‬ﺎ اﺳﺘﻔﺎدە از ﺳ‪c‬ﺴﺘﻢ ﻫﺎی ﻓ‪P‬ﺪ‪- "K‬ﺎرش را اﻧﺠﺎم ‪ n‬دﻫﺪ‪.‬‬ ‫ﻓ‪P‬ﺪ‪K‬ﮏ ﻫﺎی ﻣﺜ‪g‬ﺖ ﺗﻮﺳﻂ ”“ا!ﻂ ژﻧ‪ "P£‬ﺗﻨﻈ‪P‬ﻢ ﺷﺪە ای ﻣﯿﺘﻮاﻧﻨﺪ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﻮﻧﺪ‪.‬‬ ‫ﺳ‪c‬ﺴﺘﻢ ﻫﻤﺎﻫﻨﮓ ﮐﻨﻨﺪە ﻗﻨﺪ ﺧﻮن ‪K‬ﻪ ﻃﻮر ‪-‬ﺎﻣﻞ ﻣﺸﺨﺺ ﻧ‪c‬ﺴﺖ ﮐﻪ در ﮐﺠﺎﺳﺖ‪،‬‬ ‫اﻣﺎ ‪K‬ﺨﺶ ﻫﺎ‪ X‰‬از آن در ﺧﻮد ‪i‬ﺎﻧﮑﺮاس و ‪K‬ﺨﺶ ﻫﺎی د!ﮕﺮ در ﺧﻮد ﻫﯿﭙﻮﺗﺎﻻﻣﻮس‬ ‫ﻗﺮار دارد‪.‬‬ ‫ﻫﯿﭙﻮﺗﺎﻻﻣﻮس‪ :‬ﻣﺮﮐﺰ ﮐﻨ*)ل ﻧ‪g‬ﺎ*‪K X‬ﺪن‬ ‫از ‪ gain‬ﻓﻘﻂ ﺑﺮای ﻓ‪P‬ﺪ‪K‬ﮏ ﻣﻨ[‪ Ÿ‬اﺳﺘﻔﺎدە ‪ n‬ﺷﻮد ﮐﻪ ﻋﺪد ‪K‬ﺪﺳﺖ آﻣﺪە از ﻓﺮﻣﻮل‬ ‫آن ‪K‬ﺎ ﻋﻼﻣﺖ ﻣﻨ[‪! Ÿ‬ﺎ ‪K‬ﻪ ﺻﻮرت ﻗﺪرﻣﻄﻠ*‪ Ÿ‬ﮔﺰارش ‪ n‬ﺷﻮد‪.‬‬ ‫ﻧﻘﺶ ﮐ‪²p‬ﻮﻫ‪P‬ﺪرات ﻫﺎی ﺳﻄﺢ ﺧﺎر ‪ ¾Y‬ﻏﺸﺎ‪K :‬ﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ی ﮐ‪²p‬ﻮﻫ‪P‬ﺪرات ﻫﺎ ﺳﻄﺢ‬ ‫ﺧﺎر ‪ ¾Y‬ﻏﺸﺎ ¿ﻠ‪P‬ﮑﻮ‪-‬ﺎﻟ‪P‬ﮑﺲ)‪ n (Glycocalyx‬ﮔ‪+Ã‬ﻨﺪ‪.‬‬ ‫‪ n.1‬ﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺷﺎﺧﺺ ﻫﺎی آﻧ*‪ Å‬ژ[‪K X‬ﺎﺷﻨﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﮐ‪²p‬ﻮﻫ‪P‬ﺪرات ﻫﺎی ﮔﺮوە ﺧﻮ[‪X‬‬ ‫‪K.2‬ﺨ”‪ Ç‬از ﮔ„)ﻧﺪە ﻫﺎ را ‪È‬ﺸﮑ‪P‬ﻞ ‪ n‬دﻫﻨﺪ‪.‬‬ ‫‪ Ê‬ﺳﻠﻮ‪ Ë‬ﻧﻘﺶ دارﻧﺪ‪.‬‬ ‫‪.3‬در اﺗﺼﺎﻻت ﺑ „ [‬ ‫ﻓﺮاوا[‪ X‬ﻓﺴﻔﺎﺗ‪P‬ﺪ!ﻞ اﯾﻨﻮز‪+‬ﺘﻮل ‪-‬ﻤ*) از د!ﮕﺮ ﻓﺴﻔﻮﻟﯿ‪Pª‬ﺪﻫﺎﺳﺖ اﻣﺎ اﻫﻤ‪P‬ﺖ آن ‪K‬ﻪ‬ ‫ﻋﻨﻮان ﭘ‪P‬ﮏ ﺛﺎﻧ‪+Ã‬ﻪ ز‪+‬ﺎد اﺳﺖ‪.‬‬ ‫‪Scramblas‬ﻫﺎ‪ X‰‬ﮐﻪ در ﻏﺸﺎی ‪i‬ﻼﺳﻤﺎ‪ X‰‬ﻫﺴ‪£‬ﻨﺪ اﻏﻠﺐ ﻏ„)ﻓﻌﺎل اﻧﺪ و ﻫﻨ‪Í‬ﺎ‪ n‬ﮐﻪ‬ ‫ﻓﻌﺎل ‪ n‬ﺷﻮﻧﺪ‪ ،‬ﻓﺴﻔﻮﻟﯿ‪Pª‬ﺪﻫﺎ‪ X‰‬را ﺟﺎ‪K‬ﺠﺎ ﻣ‪P‬ﮑﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺳﻠﻮل ﺑﺮای ﻣﺮگ ﺳﻠﻮ‪Ë‬‬ ‫) ‪Ð (Apoptosis‬ﺸﺎﻧﻪ ﮔﺬاری ﺷﻮد‪.‬‬ ‫ﺷ‪g‬ﮑﻪ آﻧﺪو®ﻼﺳ_ ‪K‬ﻪ ‪-‬ﻤﮏ ‪scramblas‬ﻫﺎ ﻏﺸﺎی ﺳﻠﻮ‪ Ë‬را ﺗﻮﻟ‪P‬ﺪ ﻣ‪P‬ﮑﻨﻨﺪ ﺗﺎ ‪K‬ﺎ‬ ‫‪K Ê‬ﻪ ﻏﺸﺎی اوﻟ‪P‬ﻪ آن را ﮔﺴ*)ش دﻫﺪ‪.‬‬ ‫ﭘﯿﻮﺳ * [‬ ‫‪Flipas‬ﻫﺎ ﻧﻮ‪ Ò‬از ‪Scramblas‬ﻫﺎ ﻫﺴ‪£‬ﻨﺪ‪.‬ﮐﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ‪i‬ﻤﭗ ‪K‬ﺎ ‪Ô‬ف اﻧﺮژی ‪-‬ﺎر ﺧﻮد‬ ‫را اﻧﺠﺎم ‪ n‬دﻫﻨﺪ و ﻋﻤﺪﺗﺎ در ﺟﺎ‪K‬ﺠﺎ‪- X‰‬ﻠﺴ*)ول ﻧﻘﺶ دارﻧﺪ‪.‬‬ ‫به نام خدا‬ ‫جلسه ‪ 2‬فیزیولوژی سلول ‪ -‬استاد مصباح زاده‬ ‫مکانیسم های انتقال مواد از غشای سلول (فصل ‪ 4‬کتاب گایتون)‪:‬‬ ‫انتشار ساده‬ ‫انتشار‬ ‫انتشار تسهیل شده‬ ‫غیر فعال‬ ‫(‪)passive‬‬ ‫اسمز‬ ‫انواع مکانیسم های انتقال‬ ‫براساس مصرف ‪( ATP‬انرژی)‬ ‫اولیه‪primary(direct):‬‬ ‫ثانویه‪secondary(indirect):‬‬ ‫فعال (‪)active‬‬ ‫اگزوسیتوز‬ ‫فاگوسیتوز‬ ‫آندوسیتوز‬ ‫پینوسیتوز‬ ‫‪ ‬درنوع مکانیسم غیر فعال(‪ ،)passive‬انتقال مواد براساس اختالف غلظت ها‪ ،‬اختالف بار الکتریکی یا اختالف فشار‬ ‫می باشد و یا به عبارت دیگر براساس شیب غلظتی (‪ )gradient‬صورت خواهد گرفت و در واقع مواد از سمتی از‬ ‫سلول که تراکم ماده در آنجا بیشتر است به سمتی که تراکم ماده کمتر است جابه جا می شوند ‪ ،‬پس در این نوع‬ ‫انتقال مصرف انرژی ‪( ATP‬زیستی) صورت نمی گیرد‪.‬‬ ‫‪ ‬در انتقال فعال (‪ )active‬مواد ‪ ،‬مصرف انرژی صورت می گیرد‪.‬‬ ‫‪ ‬انتقال فعال براساس اینکه انرژی به صورت مستقیم یا غیر مستقیم استفاده شود به دو گروه تقسیم می شود‪:‬‬ ‫‪P-type‬‬ ‫‪ -1‬اولیه ()‪ )primary(direct‬که زیرگروه هایی دارد مثل‬ ‫‪V-type‬‬ ‫‪F-type‬‬ ‫‪ABC-transporter‬‬ ‫‪ simport ( Cotransport‬هم می گویند)‬ ‫‪ -2‬ثانویه ()‪ )secondary(indirect‬به دو گروه تقسیم می شود‬ ‫‪antiport‬‬ ‫‪ ‬آندوسیتوز و اگزوسیتوز نیز با مصرف مستقیم انرژی صورت می گیرد ولی چون با تغییرات گسترده غشا همراه است‬ ‫در گروه انتقال فعال اولیه قرار نمی گیرد‪.‬‬ ‫تقسیم بندی دیگری که برای مکانیسم های انتقال مواد از غشا در سایر کتب غیر از گایتون دیده می شود بدین شکل است‬ ‫که مکانیرم های انتقال به دو گروه تقسیم بندی می شوند ‪:‬‬ ‫در این نوع انتقال ‪simple diffusion‬‬ ‫‪( not carrier-mediated transport-A‬انتقال بدون واسطه ‪)carrier‬‬ ‫تنها فرم این گروه خواهد بود‪.‬‬ ‫‪ ‬خصوصیات ‪( simple diffusion‬انتشار ساده) ‪:‬‬ ‫‪ -1‬از حامل (‪ )carrier‬استفاده نمی کند‪.‬‬ ‫‪ -2‬براساس گرادیان (شیب غلظت) های الکترو شیمیایی (‪ )electrochemical‬مواد از جایی که تراکم زیاد است به جایی‬ ‫که تراکم کم است حرکت می کنند‪.‬‬ ‫‪ -3‬نیازی به مواد انرژی زا (‪ )metabolic‬ندارد‪.‬‬ ‫‪ -4‬روش اندازه گیری مقدار انتشار (‪ )diffusion‬انجام شده با استفاده از فرمول زیر می باشد ‪:‬‬ ‫واحد(یکا)‬ ‫) ‪J= -PA (𝐶1 -𝐶2‬‬ ‫جریان‬ ‫)‪J=flux (flow‬‬ ‫‪𝑚𝑚𝑜𝑙⁄‬‬ ‫𝑐𝑒𝑠‬ ‫اختالف غلظت دو ناحیه ای که‬ ‫میزان نفوذی که یک ماده‬ ‫نفوذ پذیری‬ ‫‪P=permeability‬‬ ‫‪𝑐𝑚⁄‬‬ ‫مواد درحال حرکت هستند‬ ‫𝑐𝑒𝑠‬ ‫در یک ثانیه در غشا انجام‬ ‫سطح‬ ‫‪2‬‬ ‫‪A=area‬‬ ‫𝑚𝑐‬ ‫می دهد‪.‬‬ ‫غلظت ناحیه اول(مبدا)‬ ‫‪𝐶1 =concentration1‬‬ ‫‪𝑚𝑚𝑜𝑙⁄‬‬ ‫𝐿‬ ‫غلظت ناحیه دوم(مقصد)‬ ‫‪𝐶2 =concentration2‬‬ ‫‪𝑚𝑚𝑜𝑙⁄‬‬ ‫𝐿‬ ‫‪( carrier-mediated transport -B‬انتقال با واسطه ‪ ) carrier‬که شامل سه فرم می باشد‪:‬‬ ‫‪ -1‬انتشار تسهیل شده (‪)facilitated diffusion‬‬ ‫‪ -2‬انتقال فعال اولیه‬ ‫‪ -3‬انتقال فعال ثانویه‬ ‫‪ ‬خصوصیات نقل و انتقال با واسطۀ حامل (‪:)carrier‬‬ ‫‪-1‬ویژگی ‪ stereo specificity‬دارند‪.‬به عبارت دیگر به ایزومرهای آینه ای یک ماده حساسیت نشان می دهند‪.‬به طور‬ ‫مثال گلوکز فرم ‪ d‬که نوع طبیعی گلوکز است از طریق انتشار تسهیل شده منتقل می شود ولی همین حاملی که این نوع‬ ‫گلوکز را منتقل می کند نمی تواند نوع ‪ L‬گلوکز رامنتقل کند‪.‬در صورتی که انتشار ساده هیچ گونه تشخیص و حساسیتی به‬ ‫این دو ایزومر ندارد و هر دو می توانند از مسیر انتشار ساده استفاده کنند زیرا انتشار ساده حامل(‪ )carrier‬ندارد‪carrier.‬‬ ‫پروتئین خامی است که می تواند دو ماده گلوکز ‪ d‬و ‪ L‬را از هم تشخیص دهد‪.‬‬ ‫‪( saturation -2‬اشباع ) ‪ :‬در این گروه همانطور که غلظت افزایش پیدا می کند انتقال نیز افزایش می یابد تا به یک حد‬ ‫ماکزیممی می رسد و پروتئین ها اشباع می شوند به عبارت دیگر حداکثر انتقال (‪ )transport Maximum‬داریم که‬ ‫چیزی شبیه حداکثر سرعت در سینتیک آنزیم ها (‪ )enzyme kinetics‬است‪.‬‬ ‫‪ -3‬رقابتی هستند (‪ : )competition‬موادی که از نظر ساختاری مشابه هم هستند می توانند برسر قرارگرفتن روی مولکول‬ ‫حامل با یکدیگر رقابت کنند‪.‬به طور مثال گاالکتوز از نظر ساختاری نزدیک به گلوکز است و گاالکتوز یک مهار کننده رقابتی‬ ‫در انتقال گلوکز در روده کوچک است‪.‬‬ ‫‪ ‬در این تصویر مکانیزم فعال و غیر فعال انتقال مشخص شده است ‪.‬آن چیزی که در اینجا مجدداً تاکید می شود‬ ‫مسیر هایی است که این دو نوع مکانیزم استفاده می کنند‪.‬مسیری که انتقال فعال (‪ )active transport‬استفاده‬ ‫می کند از پروتئین حامل (‪ )carrier‬می باشد ‪.‬مسیری که نوع غیر فعال استفاده می کنند یا از پروتئین حامل که‬ ‫انتشار تسهیل شده است یا از مسیر های دیگری مثل منافذ موجود در کانال ‪ ،‬منافذ بین فسفولیپید ها و یا از حل‬ ‫شدن در غشا ( که این خودش مسیری محسوب می شود ) عبور می کنند که در این صورت انتشار ساده خواهد بود‪.‬‬ ‫در انتشار ساده و تسهیل شده مسیر انتقال مواد دوطرفه است ولی در انتقال فعال با صرف انرژی مسیر یکطرفه‬ ‫می باشد ‪.‬در نوع غیر فعال به صورت دو طرفه از هرجا که تراکم بیشتر است به سمتی که تراکم کمتر است انتشار‬ ‫صورت می گیرد‪.‬‬ ‫انتشار ساده می تواند از طریق کانال ها صورت بگیرد‪.‬این عمل به صورتی انجام خواهد شد که کانال باز باشد‪.‬‬ ‫کانال های فاقد دریچه (‪)non gated channel‬‬ ‫کانال ها‬ ‫کانال های دریچه دار (‪ : )gated channel‬دریچه این کانال ها به دو شکل باز و بسته می شوند‪:‬‬ ‫‪ -1‬به طریق تغییرات ولتاژ که به آنها کانال های ولتاژی می گوییم‪.‬‬ ‫‪ -2‬با چسبیدن یک ماده کانال باز می شود که به آنها کانال های لیگاندی می گویند‪.‬‬ ‫در قسمت باالی تصویر کانالی برای سدیم نشان داده شده که دارای گیتی در خارج از سلول است و در قسمت پایین کانالی‬ ‫برای پتاسیم نشان داده شده که دارای گیتی در داخل سلول است ‪.‬در واقع هر موقع گیت از مدخل این کانال ها کنار برود‬ ‫اجازه عبور یون ها را خواهد داد‪.‬‬ ‫نام دیگر کانال های فاقد دریچه ‪ pore ،‬می باشد ‪.‬در کتاب های فیزیولوژی مثل گایتون به این کانال ها ‪ ،‬کانال های نشتی‬ ‫(‪ )leak channel‬نیز می گویند‪.‬در این کانال ها مواد می توانند به راحتی از غشا عبور کنند‪.‬‬ ‫تصویر زیر مربوط به آکوآپورین (‪ )Aquaporins‬می باشد که به تعداد ‪ 13‬نوع شناخته شده اند و نوع ‪ 2‬آن می توانند در‬ ‫شرایط فیزیولوژیک تعداد و مقدار آن تغییر کند‪.‬‬ ‫کانال های یونی دارای قطر و اندازه مشخصی بوده و برای یون ها به صورت انتخابی عمل می کنند‪.‬یکی از خواص آنها‪ ،‬توانایی‬ ‫انتخابی یون ها برای هدایت در سرعت های باال می باشد‪.‬به نظر می رسد این کانال ها در داخل منفذ خود دارای ناحیه‬ ‫باریکی به نام فیلتر انتخابی هستند که دارای اندازه و شکل مشخصی بوده و به صورت یک غربال برای یون ها عمل می کند‪.‬‬ ‫همچنین برای عمل کردن انتخابی تعامالت ویژه ای بین یون و فیلتر انتخاب گر انجام می شود‪.‬‬ ‫به نظر می رسد یون ها به طرز محکمی به مولکول های آب متصل می باشند و به شکل یون هیدراته هستند و برای عبور از‬ ‫فیلتر انتخابی ابتدا باید تعدادی از مولکول های آب از آنها کنده شود ‪.‬یک یون خاص در صورتی از کانال عبور خواهد کرد که‬ ‫تعامالت اتصالی یونی با فیلتر انتخاب گر سبب جدا شدن مولکول های آب از یون شود‪.‬‬ ‫تصویر زیر کانال یونی که برای پتاسیم انتخابی عمل می کند را نشان می دهد که دارای فیلتری است که دارای کربن و‬ ‫اکسیژن است و دارای بار منفی است و اجازه می دهد که یون های پتاسیم هیدراتی از آن عبور کند و در ضمن عبور کردن‬ ‫مولکول های آب کنده می شوند و یون پتاسیم به صورت اختصاصی از این کانال عبور خواهد کرد ‪.‬‬ ‫اﯾﻦ ﺗﺼﻮﯾﺮي ﺷﻤﺎﺗﯿﮏ از ﮐﺎﻧﺎل ﻫﺎ درﯾﭽﻪ دار‬ ‫ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ‪.‬ﮐﺎﻧﺎل ﻫﺎي درﯾﭽﻪ دار دوﻧﻮع ﺑﻮدﻧﺪ‪:‬‬ ‫‪ -1‬ولتاژی‬ ‫‪ -2‬لیگاندی ‪ :‬به طور مثال وقتی استیل کولین‬ ‫ﺑﻪ ﮔﯿﺮﻧﺪه ﻫﺎي ﺧﺎﺻﺶ در ﻋﻀﻼت اﺳﮑﻠﺘﯽ ﻣﺘﺼﻞ‬ ‫ﻣﯽ ﺷﻮد درﯾﭽﮥ ﮐﺎﻧﺎل ﮐﻨﺎر رﻓﺘﻪ و اﺟﺎزه رﻓﺖ و آﻣﺪ‬ ‫ﯾﻮن ﻫﺎي ﺳﺪﯾﻢ را ﻣﯽ دﻫﺪ‪.‬‬ ‫‪ -3‬ﻣﮑﺎﻧﯿﮑﻰ‪ :‬ﻣﺜﻼ ﯾﮏ رﺷﺘﻪ ﺑﻪ درﯾﭽﻪ ﻣﺘﺼﻞ اﺳﺖ و‬ ‫در ﺻﻮرت ﮐﺸﯿﺪه ﺷﺪن رﺷﺘﻪ‪ ،‬درﯾﭽﻪ ﺑﺎز ﻣﻰ ﺷﻮد‪.‬‬ ‫ﻣﺜﻞ ﺳﻠﻮل ﻫﺎى ﻣﮋك دار ﺣﻠﺰون ﮔﻮش‪.‬‬ ‫برای ارزیابی میزان رفت وآمد یون ها از کانال ها و تغییرات ولتاژی که در سلول ایجاد می شود از تکنیک های مختلفی‬ ‫استفاده می شود که تحت عنوان کارنت کلمپ یا ولتاژ کلمپ نامیده می شود‪.‬‬ ‫‪ ‬قسمت باالی تصویر تغییرات ولتاژ را نشان می دهد که در هنگام رفت و آمد یون های سدیم به وجود آمده است‪.‬‬ ‫‪ ‬در قسمت میانی تصویر تکنیک ثبت را نشان می دهد که یک الکترود در داخل سلول و یک الکترود در خارج سلول‬ ‫است ‪.‬وقتی سلول را تحریک کنیم تغییرات ولتاژی کانال ها صورت می گیرد و یا به عبارت دیگر یون ها در حال‬ ‫رفت و امد هستند و تغییرات ولتاژی در قسمت باالی تصویر ثبت شده است ‪.‬‬ ‫‪ ‬در قسمت پایین تصویر تکنیک پچ (به معنای وصله یا تیکه از سلول) کلمپ را نشان می دهد که می گوید تیکه ای‬ ‫از سلول را کنده و در داخل میکرو پیپت شیشه ای نگه داشته و تغییرات ولتاژ را از یک تیکه از سلول ثبت می کنند‬ ‫و تعداد محدودی از یون ها را در این تیکه بررسی می کنند‪.‬‬ ‫"ﻤﺎﻧﻄﻮر ﮐﻪ اﺷﺎرە ﺷﺪ ‪ 0/‬از ﻣ‪3‬ﺎﻧ ‪46 5‬م "ﺎی اﻧﺘﻘﺎل‪ ،‬اﻧ=ﺸﺎر ?ﺴ‪BA‬ﻞ ﺷﺪە ‪/‬ﺎ‬ ‫‪E D facilifated diffusion‬ﺎﺷﺪ‪ Carrier.‬در اﯾﻦ ﻧ‪J‬ع اﻧﺘﻘﺎل ﺑﺮای ﻣﺎدە ﻣﻮرد‬ ‫ﻧﻈﺮ ﺟﺎ‪P/‬ﺎە ﻣﺸﺨ‪ R‬دارد‪ ،‬ﮐﻪ دارای ﺧﺼﻮﺻ‪B‬ﺎت ﺷ‪B‬ﻤ‪B‬ﺎ‪ WX‬ﺧﺎص) ‪Chemical‬‬ ‫‪E D (specificity‬ﺎﺷﺪ‪.‬ﻣﺎدە ای ﮐﻪ ‪ D‬ﺧﻮا"ﺪ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﺷﻮد ‪E‬ﺎ‪/‬ﺪ ﺑﺘﻮاﻧﺪ ‪E‬ﻪ اﯾﻦ ﻧﺎﺣ‪B‬ﻪ‬ ‫‪ d‬در اﯾﻦ ﻧﺎﺣ‪B‬ﻪ ‪ carrier‬ﺗﻐﯿ‪ 45‬ﺷ‪3‬ﻞ دادە و ﻣﺎدە را ‪E‬ﻪ‬ ‫‪ bind‬ﺷﻮد و _ﺲ از ﻗﺮارﮔﺮﻓ ‪6 e‬‬ ‫ﺳﻤﺖ د‪/‬ﮕﺮ ﻣﻨﺘﻘﻞ ‪ D‬ﮐﻨﺪ‪.‬ﺟ‪A‬ﺖ ﺣﺮﮐﺖ "ﻤ‪l‬ﺸﻪ در ﺟ‪A‬ﺖ ﮔﺮاد‪/‬ﺎن ﺧﻮا"ﺪ ﺑﻮد ﮐﻪ‬ ‫در ﺗﺼ‪nJ‬ﺮ ‪E‬ﺎﻻ ﮔﺮاد‪/‬ﺎن از ﻧ‪J‬ع ﻏﻠﻈ‪ re‬اﺳﺖ ‪/‬ﻌ‪ r6‬از ﺟﺎ‪ WX‬ﮐﻪ ﺗﺮا‪t‬ﻢ ﺑ‪l‬ﺸ‪ 4e‬اﺳﺖ ‪E‬ﻪ ﺟﺎ‪WX‬‬ ‫ﮐﻪ ﺗﺮا‪t‬ﻢ ‪v‬ﻤ‪ 4e‬اﺳﺖ‪.‬‬ ‫ﻣﻌﻤﻮﻻ ‪w‬ﻠﻮﮐﺰ و اﺳ‪B‬ﺪ"ﺎی آﻣﯿﻨﻪ در ﺗﻤﺎم ﺳﻠﻮﻟ‪A‬ﺎی ‪E‬ﺪن از ﻃ|‪n‬ﻖ اﻧ=ﺸﺎر ?ﺴ‪BA‬ﻞ ﺷﺪە‬ ‫وارد ﺳﻠﻮل ‪ D‬ﺷﻮﻧﺪ ‪E‬ﻪ ﺟﺰ ﻣﻮارد ﻣﻌﺪودی ﮐﻪ ‪E‬ﻌﺪا اﺷﺎرە ﺧﻮا"ﺪ ﺷﺪ‪.‬‬ ‫‪E‬ﻪ ﺟﺰ اﻧ=ﺸﺎر ‪/‬ﺎ د‪/‬ﻔﻮز‪n‬ﻮن ﺳﺎدە ﺳﺎﯾﺮ ﻣ‪3‬ﺎﻧ ‪46 5‬م "ﺎ از ‪ carrier‬اﺳﺘﻔﺎدە ‪ D‬ﮐﻨﻨﺪ‪.‬‬ ‫‪" d‬ﺎی ‪" carrier‬ﻨ‪P‬ﺎم ﻋﻤﻠ‚ﺮد ﺧﻮد ﻣﺮاﺣﻞ و ﻓﺎز "ﺎی ﻣﺨﺘﻠ‪ ƒ6‬را _ﺸﺖ „‬ ‫ﭘﺮوﺗﺌ ‪6 5‬‬ ‫‪ D‬ﮔﺬارﻧﺪ ﮐﻪ ﻃﺒﻖ ﺗﺼ‪nJ‬ﺮ ز‪n‬ﺮ ‪ ۶‬ﻓﺎز ﺑﺮای آن ﺗﻌ|‪n‬ﻒ ‪ D‬ﺷﻮد‪:‬‬ ‫‪Ecarrier d‬ﻪ ﺳﻤﺖ ﺧﺎرج ﺳﻠﻮل ‪E‬ﺎز اﺳﺖ و ﻗﺴﻤ‪ re‬ﺗﺤﺖ ﻋﻨﻮان‬ ‫‪.1‬د"ﺎﻧﻪ ﭘﺮوﺗﺌ ‪6 5‬‬ ‫‪ binding site‬ﺑﺮای ﻗﺮارﮔ‪45‬ی ﻣﺎدە ﻣﻮرد اﻧﺘﻘﺎل در اﯾﻦ ‪E‬ﺨﺶ وﺟﻮد دارد‪.‬‬ ‫‪ D carrier d‬ﺷﻮد و در ﺟﺎ‪P/‬ﺎ"ﺶ) ‪binding‬‬ ‫‪.2‬در ﻓﺎز دوم ﻣﺎدە وارد ﭘﺮوﺗﺌ ‪6 5‬‬ ‫‪ (site‬ﻗﺮار ‪ D‬ﮔ‪45‬د‪.‬‬ ‫‪_.3‬ﺲ از ﻗﺮارﮔ‪45‬ی ﻣﺎدە در ﺟﺎ‪P/‬ﺎ"ﺶ وارد ﻓﺎز ﺳﻮم ‪ D‬ﺷ‪nJ‬ﻢ ﮐﻪ در آن دو ﻃﺮف‬ ‫‪Ž carrier d‬ﺴﺘﻪ ‪ D‬ﺷﻮد و ﻣﺎدە در داﺧﻞ آن ﻣﺤﺒﻮس ‪ D‬ﺷﻮد‪.‬‬ ‫ﭘﺮوﺗﺌ ‪6 5‬‬ ‫‪.4‬در ﻓﺎز ﭼ‪A‬ﺎرم د"ﺎﻧﻪ ‪E carrier‬ﻪ ﺳﻤﺖ درون ﺳﻠﻮل ‪E‬ﺎز ‪ D‬ﺷﻮد‪.‬‬ ‫‪.5‬در ﻓﺎز ﭘﻨﺠﻢ ﻣﺎدە از ‪ carrier‬ﺧﺎرج ‪ D‬ﺷﻮد‪.‬‬ ‫‪.6‬در ﻓﺎز ﺷﺸﻢ "ﺮدو د"ﺎﻧﻪ ‪ carrier‬ﻣﺠﺪدا ‪Ž‬ﺴﺘﻪ ‪ D‬ﺷﻮﻧﺪ ‪E‬ﺎ اﯾﻦ ﺗﻔﺎوت ﮐﻪ‬ ‫درو’ﺶ ﺧﺎ“ از ﻣﺎدە اﺳﺖ‪.‬‬ ‫‪%‬‬ ‫و"ﮋ‪' $‬ﺎی اﻧ‪,‬ﺸﺎر ‪/‬ﺴ‪21‬ﻞ ﺷﺪە)‪(facilitated diffusion‬‬ ‫‪.1‬ﺣﺮﮐﺖ ﻣﻮاد ﺑﺮ اﺳﺎس ﮔﺮاد‪/‬ﺎن اﻟ‚‪4e‬وﺷ‪B‬ﻤ‪B‬ﺎ‪/ WX‬ﻌ‪ r6‬از ﺟﺎ‪ WX‬ﮐﻪ ﺗﺮا‪t‬ﻢ ز‪n‬ﺎد اﺳﺖ‬ ‫‪E‬ﻪ ﺟﺎ‪ WX‬ﮐﻪ ﺗﺮا‪t‬ﻢ ‪v‬ﻢ اﺳﺖ‪ ،‬ﻣﺸﺎ‪E‬ﻪ د‪/‬ﻔﻮز‪n‬ﻮن ﺳﺎدە‬ ‫‪.2‬ﻋﺪم اﺳﺘﻔﺎدە از ﻣﻮاد اﻧﺮژی زا و اﻧﺮژی) ‪/‬ﻌ‪ r6‬اﻧﺘﻘﺎل از ﻧ‪J‬ع ﻏ‪45‬ﻓﻌﺎل ‪/‬ﺎ‬ ‫‪E D passive‬ﺎﺷﺪ‪.‬‬ ‫‪„.3‬ﻋﺖ د‪/‬ﻔﻮز‪n‬ﻮن ?ﺴ‪BA‬ﻞ ﺷﺪە از د‪/‬ﻔﻮز‪n‬ﻮن ﺳﺎدە ﺑ‪l‬ﺸ‪ 4e‬اﺳﺖ‪.‬‬ ‫‪.4‬اﺳﺘﻔﺎدە از ‪ ) carrier‬در واﻗﻊ اﯾﻦ ﻧ‪J‬ع اﻧﺘﻘﺎل ‪E D carrier mediated‬ﺎﺷﺪ(‬ ‫ﻟﺬا ﺧﺼﻮﺻ‪B‬ﺎ‪ We‬ﻣﺜﻞ ‪)stereo specificity‬ﺣﺴﺎﺳ‪l‬ﺖ ‪E‬ﻪ اﯾﺰوﻣﺮ"ﺎی آﯾ—ﻨﻪ‬ ‫ای(‪) saturation ،‬اﺷ˜ﺎع ﺷﺪن( و ‪) competition‬رﻗﺎﺑ‪ (re‬را ’ﺸﺎن‬ ‫‪ D‬د"ﺪ‪.‬‬ ‫ﻣﺜﺎ“ از د‪/‬ﻔﻮز‪n‬ﻮن ?ﺴ‪BA‬ﻞ ﺷﺪە‪:‬‬ ‫اﻧﺘﻘﺎل ‪w‬ﻠﻮﮐﺰ در ﻋﻀﻼت و ﺳﻠﻮﻟ‪A‬ﺎی ﭼﺮ›‪ W‬ﮐﻪ ﺑﺮ اﺳﺎس ﺷ‪l‬ﺐ ﻏﻠﻈﺖ اﻧﺠﺎم‬ ‫‪ D‬ﮔ‪45‬د و ﺗﻮﺳﻂ ‪E D crrier mediate‬ﺎﺷﺪ و ‪w‬ﺎﻻ‪ž‬ﺘﻮز ﺟﻠﻮی ﻧﻘﻞ و اﻧﺘﻘﺎل آن را‬ ‫‪ D‬ﮔ‪45‬د و ‪E‬ﻪ ﻋ˜ﺎر‪ We‬ﻣ‪A‬ﺎرﮐﻨﻨﺪە آن اﺳﺖ و در ﺑ‪B‬ﻤﺎری د‪/‬ﺎ‪E‬ﺖ ﻗﻨﺪی ﺟﺬب ‪w‬ﻠﻮﮐﺰ‬ ‫ﺗﻮﺳﻂ ﺳﻠﻮﻟ‪A‬ﺎی ﻋﻀﻼ‪ W6‬و ﭼﺮ›‪ W‬ﻣﺨﺘﻞ ‪ D‬ﺷﻮد و اﯾﻦ ’ﺸﺎن ‪ D‬د"ﺪ ﮐﻪ اﯾﻦ‬ ‫‪" d‬ﻢ دارد‪.‬‬‫‪ carrier madiate‬ﻧ‪B‬ﺎز ‪E‬ﻪ ا’ﺴﻮﻟ ‪6 5‬‬ ‫ﭘ‪l‬ﺸ‪ 4e‬اﺷﺎرە ﺷﺪ ﮐﻪ „ﻋﺖ د‪/‬ﻔﻮز‪n‬ﻮن ?ﺴ‪BA‬ﻞ ﺷﺪە ﺑ‪l‬ﺸ‪ 4e‬از د‪/‬ﻔﻮز‪n‬ﻮن ﺳﺎدە‬ ‫اﺳﺖ‪.‬در اﯾﻦ ﻧﻤﻮدار‪ scale ،‬ﻋﻤﻮدی ﻣ ‪46 5‬ان د‪/‬ﻔﻮز‪n‬ﻮن را ’ﺸﺎن ‪ D‬د"ﺪ و ‪scale‬‬ ‫اﻓ‪ ƒe‬اﺧﺘﻼف ﻏﻠﻈﺖ را ’ﺸﺎن ‪ D‬د"ﺪ‪.‬در اﺑﺘﺪا "ﺮﭼﻪ اﺧﺘﻼف ﻏﻠﻈﺖ ز‪n‬ﺎد‬ ‫‪ D‬ﺷﻮد‪„ ،‬ﻋﺖ "ﺮدو د‪/‬ﻔﻮز‪n‬ﻮن اﻓﺰا ﺶ ‪/ D‬ﺎ‪E‬ﺪ و“ „ﻋﺖ د‪/‬ﻔﻮز‪n‬ﻮن ?ﺴ‪BA‬ﻞ‬ ‫ﺷﺪە ‪E‬ﺎ ﺷ‪l‬ﺐ ﺑ‪l‬ﺸ‪4e‬ی اﻓﺰا ﺶ ﭘ‪B‬ﺪا ‪ D‬ﮐﻨﺪ‪.‬‬ ‫و“ ‪E‬ﻪ ﻣﺮور‪ ،‬اﺧﺘﻼف ﻏﻠﻈﺖ "ﺎ ﺑ‪l‬ﺸ‪ D 4e‬ﺷﻮد‪„ ،‬ﻋﺖ د‪/‬ﻔﻮز‪n‬ﻮن ?ﺴ‪BA‬ﻞ ﺷﺪە‬ ‫‪E‬ﻪ ﺣﺪ ‪ D max‬رﺳﺪ]و ‪E‬ﻪ ﻋ˜ﺎر‪)saturation We‬اﺷ˜ﺎع ﺷﺪن( اﺗﻔﺎق ‪ D‬اﻓﺘﺪ ﮐﻪ‬ ‫اﯾﻦ‪" ،‬ﻤﺎﻧﻄﻮر ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ‪ V max‬در ﮐﻨ=‪B‬ﮏ آﻧ‪n£‬ﻢ "ﺎ اﺳﺖ[ اﻣﺎ‬ ‫د‪/‬ﻔﻮز‪n‬ﻮن ﺳﺎدە "ﻤﭽﻨﺎن ‪E‬ﻪ اﻓﺰا ﺶ „ﻋﺖ ﺧﻮد اداﻣﻪ ﺧﻮا"ﺪ داد‪.‬‬ ‫در ﻣﻮرد اﻧ=ﺸﺎر از ﻗﺎﻧﻮ‪E W6‬ﻪ ﻧﺎم ﻗﺎﻧﻮن ‪ Fick‬اﺳﺘﻔﺎدە ‪ D‬ﮐﻨ‪B‬ﻢ‪.‬‬ ‫ﻃﺒﻖ اﯾﻦ ﻗﺎﻧﻮن‪:‬‬ ‫‪ =D.A. C‬ﻣ ‪46 5‬ان اﻧ=ﺸﺎر‬ ‫‪L‬‬ ‫دﻣﺎ× ﺣﻼﻟ‪$‬ﺖ‬ ‫‪n¦6‬ﺐ د‪/‬ﻔﻮز‪n‬ﻮن ‪D:‬‬ ‫⋉‪D‬‬ ‫)ﺳﻄﺢ(‪A: area‬‬ ‫اﺧﺘﻼف ﻏﻠﻈﺖ‪C:‬‬ ‫وزن ﻣﻮﻟ‪+‬ﻮ‪$,‬‬ ‫ﻣﺴﺎﻓ‪ re‬ﮐﻪ ‪E‬ﺎ‪/‬ﺪ د‪/‬ﻔﻮز‪n‬ﻮن اﻧﺠﺎم ‪Ž‬ﺸﻮد ‪L:‬‬ ‫‪E‬ﻪ ﻋ˜ﺎر‪ D We‬ﺗﻮان ﮔﻔﺖ ﻣ ‪46 5‬ان اﻧ=ﺸﺎر ‪E‬ﺎ‪:‬‬ ‫دﻣﺎ‪ ،‬ﺣﻼﻟ‪B‬ﺖ‪ ،‬ﺳﻄﺢ و اﺧﺘﻼف ﻏﻠﻈﺖ را‪E‬ﻄﻪ ﻣﺴﺘﻘ‪B‬ﻢ دارد‪.‬‬ ‫و ‪E‬ﺎ ﻣﺴﺎﻓﺖ)‪ (L‬و ﺟﺬر وزن ﻣﻮﻟ‚ﻮ“ را‪E‬ﻄﻪ ﻣﻌﮑﻮس دارد‪.‬‬ ‫ﻣ‪#‬ﺎﻧ ' (&م اﺳﻤﺰ‬ ‫اﺳﻤﺰ در واﻗﻊ ‪/‬ﮏ د‪/‬ﻔﻮز‪n‬ﻮن ﺳﺎدە ﻣﻮﻟ‚ﻮل "ﺎی آب اﺳﺖ ‪E‬ﻪ ﻋ˜ﺎر‪ We‬د‪/‬ﮕﺮ اﺳﻤﺰ‪،‬‬ ‫اﻧ=ﺸﺎر آب اﺳﺖ و ‪E‬ﻪ ﺻﻮرت ﺟ|‪n‬ﺎن آب در ﻋﺮض ‪/‬ﮏ ﻏﺸﺎی ﻧ‪B‬ﻤﻪ ﺗﺮاوا از‬ ‫ﻧﺎﺣ‪B‬ﻪ ای ‪E‬ﺎ ﻏﻠﻈﺖ ‪v‬ﻤ‪ 4e‬ﻣﻮاد ﻣﺤﻠﻮل ) ‪/‬ﺎ ﻏﻠﻈﺖ ﺑ‪l‬ﺸ‪ 4e‬آب‪ /‬ﻣﺤ‪B‬ﻂ رﻗﯿﻖ( ‪E‬ﻪ‬ ‫ﻧﺎﺣ‪B‬ﻪ ای ‪E‬ﺎ ﻏﻠﻈﺖ ﺑ‪l‬ﺸ‪ 4e‬ﻣﻮاد ﻣﺤﻠﻮل) ‪/‬ﺎ ﻏﻠﻈﺖ ‪v‬ﻤ‪ 4e‬آب‪ /‬ﻣﺤ‪B‬ﻂ ﻏﻠ‪B‬ﻆ(‬ ‫ﺗﻌ|‪n‬ﻒ ‪ D‬ﺷﻮد‪.‬‬ ‫ﻏﺸﺎی ﻧ‪B‬ﻤﻪ ﺗﺮاوا‪ :‬ﻏﺸﺎ‪ WX‬ﮐﻪ ‪E‬ﻪ آب ﻧﻔﻮذ¬ﺬﯾﺮ ‪E‬ﺎﺷﺪ و ‪E‬ﻪ ﺳﺎﯾﺮ ﻣﻮاد ﻣﺤﻠﻮل‬ ‫ﻧﻔﻮذﻧﺎ¬ﺬﯾﺮ ‪E‬ﺎﺷﺪ‪.‬‬ ‫اﺳﻤﺰ ‪E‬ﻪ اﯾﻦ دﻟ‪B‬ﻞ رخ ‪ D‬د"ﺪ ﮐﻪ ﺣﻀﻮر ﻣﻮاد ﻣﺤﻠﻮل ﭘﺘﺎ’ﺴ‪B‬ﻞ ﺷ‪B‬ﻤ‪B‬ﺎ‪ WX‬آب را‬ ‫‪v‬ﺎ"ﺶ ‪ D‬د"ﻨﺪ) آب ﺗﻤﺎ‪/‬ﻞ دارد از ﺟﺎ‪E WX‬ﺎ ﭘﺘﺎ’ﺴ‪B‬ﻞ ﺑ‪l‬ﺸ‪E 4e‬ﻪ ﺟﺎ‪E WX‬ﺎ ﭘﺘﺎ’ﺴ‪B‬ﻞ‬ ‫‪ d‬اﯾﻦ ﻣﻮاد ‪E‬ﺎﻋﺚ ‪v‬ﺎ"ﺶ ﻓﺸﺎر ‪E‬ﺨﺎر آب‪v ،‬ﺎ"ﺶ ﻧﻘﻄﻪ اﻧﺠﻤﺎد‬ ‫‪v‬ﻤ‪ 4e‬ﺑﺮود‪" (.‬ﻤﭽﻨ ‪6 5‬‬ ‫آب و اﻓﺰا ﺶ ﻧﻘﻄﻪ ﺟﻮش ﻣﺤﻠﻮل در ﻣﻘﺎ ﺴﻪ ‪E‬ﺎ آب ﺧﺎﻟﺺ ‪ D‬ﺷﻮﻧﺪ‪.‬‬ ‫اﯾﻦ ﺧﻮاص آب و ﻓﺸﺎر اﺳﻤﺰی آن‪ ،‬ﺧﻮاص ﺟﻤ‪ ±‬آن ﻧﺎﻣ‪B‬ﺪە ‪ D‬ﺷﻮد؛ ﺧﻮاص‬ ‫ﺟﻤ‪ ±‬وا‪Ž‬ﺴﺘﻪ ‪E‬ﻪ ﺗﻌﺪاد ذرات ﺑﻮدە و ﻣﺴﺘﻘﻞ از ﻣﺎ"‪B‬ﺖ ﺷ‪B‬ﻤ‪B‬ﺎ‪ WX‬آن "ﺎ ‪E D‬ﺎﺷﺪ‪.‬‬ ‫ﻧﺎﺣ‪B‬ﻪ‪ : A‬دارای ﻣﺤﻠﻮل ‪E‬ﺎ ذرات ﻣﻌﻠﻖ‬ ‫ﻧﺎﺣ‪B‬ﻪ‪ : B‬آب ﺧﺎﻟﺺ‬ ‫‪ d‬اﯾﻦ دو ﻧﺎﺣ‪B‬ﻪ ‪/‬ﮏ ﺻﻔﺤﻪ ‪v‬ﺎﻣﻼ ﻧﻔﻮذﻧﺎ¬ﺬﯾﺮ وﺟﻮد دارد و‬ ‫در اﺑﺘﺪا ﻓﺮض ﮐﻨ‪B‬ﺪ ﺑ ‪6 5‬‬ ‫‪ d‬اﯾﻦ دو ﻧﺎﺣ‪B‬ﻪ ‪E‬ﻪ ﺟﺎی ﺻﻔﺤﻪ‬ ‫ﺳﻄﺢ ﻣﺎﯾﻊ در آﻧ‪A‬ﺎ "ﻢ ﺗﺮاز اﺳﺖ ﺣﺎل ا‪³‬ﺮ ﺑ ‪6 5‬‬ ‫ﻧﻔﻮذﻧﺎ¬ﺬﯾﺮ ‪/‬ﮏ ﺻﻔﺤﻪ ﻧ‪B‬ﻤﻪ ﺗﺮاوا ﻗﺮار ﮔ‪45‬د‪،‬ﻣﻮﻟ‚ﻮﻟ‪A‬ﺎی آب از ﻧﺎﺣ‪B‬ﻪ ‪E B‬ﻪ ﻧﺎﺣ‪B‬ﻪ‬ ‫‪ D A‬روﻧﺪ‪ ،‬در ﻧ=‪B‬ﺠﻪ ﺳﻄﺢ ﻣﺎﯾﻊ در ﻧﺎﺣ‪B‬ﻪ ‪E A‬ﺎﻻ ‪ D‬رود ﺗﺎ ﺟﺎ‪ WX‬ﮐﻪ ﻓﺸﺎر ﺳﺘﻮن‬ ‫آب در اﯾﻦ ﻧﺎﺣ‪B‬ﻪ‪ ،‬ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﺟﻠﻮی ﺣﺮﮐﺖ ﻣﻮﻟ‚ﻮﻟ‪A‬ﺎی آب از ﻧﺎﺣ‪B‬ﻪ ‪E B‬ﻪ ‪ A‬را ‪E‬ﮕ‪45‬د‬ ‫ﮐﻪ اﯾﻦ در واﻗﻊ "ﻤﺎن ﻓﺸﺎر اﺳﻤﺰی اﺳﺖ‪.‬‬ ‫ﻓﺸﺎر اﺳﻤﺰی‪ :‬ﻓﺸﺎر ﻻزم ﺑﺮای ﺟﻠﻮﮔ‪45‬ی از ﺣﺮﮐﺖ آب از ﻣﺤ‪B‬ﻂ ‪E‬ﺎ ﻏﻠﻈﺖ ﺑ‪l‬ﺸ‪4e‬‬ ‫آب) رﻗﯿﻖ( ‪E‬ﻪ ﻣﺤ‪B‬ﻂ ‪E‬ﺎ ﻏﻠﻈﺖ ‪v‬ﻤ‪ 4e‬آب) ﻏﻠ‪B‬ﻆ(‬ ‫´‬ ‫ﻓﺸﺎر اﺳﻤﺰی ‪/‬ﮏ ﻣﺤﻠﻮل ‪E‬ﻪ ﺗﻌﺪاد ذرات آن ‪Ž‬ﺴﺘ‪ 0‬دارد و ﻣﺴﺘﻘﻞ از اﻧﺪازە‪ ،‬ﺟﺮم‬ ‫و ﻣﺎ"‪B‬ﺖ ﺷ‪B‬ﻤ‪B‬ﺎ‪ )WX‬ﻣﺜﻞ ﻇﺮﻓ‪B‬ﺖ( اﺳﺖ‪.‬‬ ‫‪ d‬ﻣﺤﺎﺳ˜ﻪ ﻓﺸﺎر اﺳﻤﺰی‪ ،‬درﺟﻪ ﯾﻮﻧ ‪46 5‬اﺳﯿﻮن ﻣﻮاد ﻧ ‪E 46 5‬ﺎ‪/‬ﺪ در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﻮد‪.‬‬ ‫ﺣ‪6 5‬‬ ‫ﻓﺸﺎر اﺳﻤﺰی ﻣﺤﻠﻮﻟ‪A‬ﺎی ‪/‬ﮏ ﻣﻮﻻر ‪w‬ﻠﻮﮐﺰ‪ ،‬ﻧ‪B‬ﻢ ﻣﻮﻻر ‪v‬ﻠﺮ و ﺳﺪ‪/‬ﻢ و ‪ 33‬درﺻﺪ‬ ‫‪v‬ﻠﺮا‪/‬ﺪ ‪v‬ﻠﺴ‪B‬ﻢ ‪E‬ﺎ "ﻢ ﺑﺮاﺑﺮ اﺳﺖ ز‪n‬ﺮا ‪E‬ﻪ ﺗﺮﺗ‪l‬ﺐ ‪2،1‬و‪3‬ذرە را ﺗﻮﻟ‪B‬ﺪ ﺧﻮا"ﻨﺪ ﮐﺮد‪.‬‬ ‫اﺳﻤﻮﻻر‪n‬ﺘﻪ‪:‬‬ ‫از آﻧﺠﺎ‪ WX‬ﮐﻪ در ‪E‬ﺤﺚ اﺳﻤﺰ ﻏﻠﻈﺖ ذرات ﺑﺮ اﺳﺎس ﺗﻌﺪاد ذرات ا"ﻤ‪B‬ﺖ دارد‪،‬‬ ‫واﺣﺪی ‪E‬ﻪ ﻧﺎم اﺳﻤﻮﻻر‪n‬ﺘﻪ ﻣﻄ|ح ‪ D‬ﺷﻮد‪.‬‬ ‫اﺳﻤﻮﻻدﯾﺘﻪ‪ :‬ﻣﺤﻠﻮ“ ﮐﻪ دارای ‪/‬ﮏ اﺳﻤﻮل ﻣﺎدە ﻣﺤﻠﻮل در "ﺮ ﻟﯿ‪E 4e‬ﺎﺷﺪ‪.‬‬ ‫‪/‬ﮏ اﺳﻤﻮل ﻋ˜ﺎرت اﺳﺖ از ‪/‬ﮏ ﻣﻮﻟ‚ﻮل ﮔﺮم ﻣﺎدە ﻓﻌﺎل اﺳﻤﺰی ‪/‬ﺎ ‪/‬ﮏ اﺳﻤﻮل‬ ‫ﺑﺮاﺑﺮ اﺳﺖ ‪E‬ﺎ وزن ﻣﻮﻟ‚ﻮ“ ‪/‬ﮏ ﻣﺎدە ﺗﻘﺴ‪B‬ﻢ ﺑﺮ ﺗﻌﺪاد ذرا‪ We‬ﮐﻪ در ﻣﺤﻠﻮل آزاد‬ ‫‪ D‬ﮐﻨﺪ‪.‬‬ ‫‪Osmole= MW/L‬‬ ‫ﻣﺜﺎل‪ :‬ﻓﺮض ﮐﻨ‪B‬ﺪ ‪/‬ﮏ ﻣﻮﻟ‚ﻮل ﮔﺮم) ‪/‬ﮏ اﺳﻤﻮل( ‪w‬ﻠﻮﮐﺰ را در ‪/‬ﮏ ﻟﯿ‪ 4e‬از ﻣﺎ‪±/‬‬ ‫ﻣﺎﻧﻨﺪ آب ﺣﻞ ﮐﺮد‪/‬ﻢ در اﯾﻦ ﺻﻮرت اﺳﻤﻮﻻر‪n‬ﺘﻪ ﺑﺮاﺑﺮ ‪E‬ﺎ ‪ 1‬ﺧﻮا"ﺪ ﺑﻮد ﭼﺮا ﮐﻪ‬ ‫‪w‬ﻠﻮﮐﺰ ﻗﺎ‪E‬ﻞ ﺗﺠ‪n£‬ﻪ ﺷﺪن ﻧ‪l‬ﺴﺖ و“ ا‪³‬ﺮ ‪/‬ﮏ ﻣﻮﻟ‚ﻮل ﮔﺮم ‪ NaCl‬را در ‪/‬ﮏ ﻟﯿ‪ 4e‬آب‬ ‫ﺣﻞ ﮐﻨ‪B‬ﻢ اﺳﻤﻮﻻر‪n‬ﺘﻪ ﺑﺮاﺑﺮ ‪ 2‬ﺧﻮا"ﺪ ﺷﺪ ﭼﺮا ﮐﻪ ‪ NaCl‬ﻗﺎ‪E‬ﻞ ﺗﺠ‪n£‬ﻪ ‪E‬ﻪ دو ذرە‬ ‫اﺳﺖ‪.‬‬ ‫در ﻣﺎ‪/‬ﻌﺎت ‪E‬ﺪن ﯾﻮﻧ‪A‬ﺎ و ﻣﻮاد ﻣﺤﻠﻮل ﻣﺨﺘﻠ‪ ƒ6‬وﺟﻮد دارد و ﻣﺤﺎﺳ˜ﻪ اﺳﻤﻮﻻر‪n‬ﺘﻪ‬ ‫آﻧ‪A‬ﺎ ‪v‬ﺎر ﻣﺸ‪ ·3‬اﺳﺖ ﭼﺮا ﮐﻪ ‪E‬ﺎ‪/‬ﺪ اﺳﻤﻮﻻر‪n‬ﺘﻪ ﺗﮏ ﺗﮏ اﯾﻦ ﻣﻮاد ﻣﺤﻠﻮل را ‪E‬ﺪﺳﺖ‬ ‫‪ d‬ﻧﻘﻄﻪ اﻧﺠﻤﺎد ﺑﺮای ﺗﻌﯿ ‪6 5‬‬ ‫‪ d‬اﺳﻤﻮﻻر‪n‬ﺘﻪ اﺳﺘﻔﺎدە‬ ‫آورد و ﺟﻤﻊ ﮐﺮد‪.‬ﻟﺬا از ﺗﻌﯿ ‪6 5‬‬ ‫‪ D‬ﺷﻮد‪.‬‬ ‫‪E‬ﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﺜﺎل‪ :‬ﺑﺮای ﻣﺤﺎﺳ˜ﻪ اﺳﻤﻮﻻر‪n‬ﺘﻪ ﻣﺎ‪/‬ﻌﺎت ﻣ‪B‬ﺎن ‪E‬ﺎﻓ‪E re‬ﺪن اﺑﺘﺪا ﻣﻘﺪاری‬ ‫از ﻣﺎ‪/‬ﻌﺎت ﻣ‪B‬ﺎن ‪E‬ﺎﻓ‪ re‬را ﺑﺮداﺷﺘﻪ و ﻧﻘﻄﻪ اﻧﺠﻤﺎد آﻧ‪A‬ﺎ را ﻣﺤﺎﺳ˜ﻪ ‪ D‬ﮐﻨ‪B‬ﻢ ﺳ¸ﺲ‬ ‫ﺑﺮ اﺳﺎس اﯾﻨﮑﻪ "ﺮ ﻣﻮل از ﻣﺤﻠﻮل ﻣﺎدە ا‪/‬ﺪە آل‪ ،‬ﻧﻘﻄﻪ اﻧﺠﻤﺎد را ‪ 1.86‬درﺟﻪ‬ ‫ﺳﺎﻧ‪ re‬ﮔﺮاد ‪v‬ﺎ"ﺶ ‪ D‬د"ﺪ‪/ ،‬ﮏ ﺗﻨﺎﺳﺐ ‪ D‬ﺑﻨﺪ‪/‬ﻢ و اﺳﻤﻮﻻر‪n‬ﺘﻪ ﻣﺎ‪/‬ﻌﺎت ‪E‬ﺪن را ﺑﺮ‬ ‫اﺳﺎس اﯾﻦ ﺗﻨﺎﺳﺐ ﺣﺴﺎب ‪ D‬ﮐﻨ‪B‬ﻢ ﮐﻪ ﭼ ‪46 5‬ی ﺣﺪود ‪ ۳۰۰‬ﻣ‪ ·B‬اﺳﻤﻮل در ﻟﯿ‪4e‬‬ ‫‪E D‬ﺎﺷﺪ‪.‬‬ ‫ﺑﺮای ﻣﺤﺎﺳ˜ﻪ ﻓﺸﺎر اﺳﻤﺰی ‪v‬ﻞ ﻣﺎ‪/‬ﻌﺎت ‪E‬ﺪن‪ ،‬از رو¼» ﻣﺸﺎ‪E‬ﻪ روش ﻣﺤﺎﺳ˜ﻪ‬ ‫اﺳﻤﻮﻻر‪n‬ﺘﻪ ﻣﺎ‪/‬ﻌﺎت ‪E‬ﺪن اﺳﺘﻔﺎدە ‪ D‬ﮐﻨ‪B‬ﻢ‪:‬‬ ‫در دﻣﺎی ‪37‬درﺟﻪ ﺳﺎﻧ‪ re‬ﮔﺮاد‪ ،‬ﻏﻠﻈﺖ ‪/‬ﮏ اﺳﻤﻮل در ﻟﯿ‪ 4e‬ﻣﺎ‪/‬ﻌﺎت‪ ،‬ﺳ½ﺐ ا‪/‬ﺠﺎد‬ ‫‪ 19300‬ﻣ‪ ·B‬ﻣ‪ 4e‬ﺟﯿﻮە ﻓﺸﺎر اﺳﻤﺰی در ﻣﺤﻠﻮل ‪ D‬ﺷﻮد‪ ،‬ا‪³‬ﺮ اﺳﻤﻮﻻر‪n‬ﺘﻪ ﻣﺎ‪/‬ﻌﺎت‬ ‫‪/ d‬ﮏ ﺗﻨﺎﺳﺐ در‬ ‫ﻣ‪B‬ﺎن ‪E‬ﺎﻓ‪E re‬ﺪن را ‪300‬ﻣ‪ ·B‬اﺳﻤﻮل در ﻧﻈﺮ ‪E‬ﮕ‪n45‬ﻢ‪E ،‬ﺎ ‪Ž‬ﺴ ‪6 e‬‬ ‫‪/ D‬ﺎﺑ‪B‬ﻢ ﮐﻪ ﻓﺸﺎر اﺳﻤﺰی ﻣﺎ‪/‬ﻌﺎت ‪E‬ﺪن ‪ 5790mmHg‬ﺧﻮا"ﺪ ﺑﻮد‪.‬‬ ‫‪19.3 mmHg‬‬ ‫‪1 mmol/L‬‬ ‫‪5790 mmHg‬‬ ‫‪300 mosmol‬‬ ‫ﻧﮑﺘﻪ‪E :‬ﺎ ﺗﻮﺟﻪ ‪E‬ﻪ اﯾﻨﮑﻪ ‪E‬ﻌ‪ R6‬از ﺗﺮﮐﯿ˜ﺎت ﻣﺜﻞ ‪n¦6 NaCl‬ﺐ ﺗﺠ‪n£‬ﻪ ای ﺣﺪود ‪93‬‬ ‫درﺻﺪ دارﻧﺪ) ‪E‬ﻪ ﻋ˜ﺎر‪ We‬ﺳﺪ‪/‬ﻢ و ‪v‬ﻠﺮ ‪/‬ﮑﺪ‪/‬ﮕﺮ را ﺟﺬب ﮐﺮدە و ‪E‬ﺎﻋﺚ ‪v‬ﺎ"ﺶ ‪n¦6‬ﺐ‬ ‫ﺗﺠ‪n£‬ﻪ از ‪E 100‬ﻪ ‪ D 93‬ﺷﻮﻧﺪ( ﻣﺎ ‪E‬ﺎ‪/‬ﺪ ﻓﺸﺎر اﺳﻤﺰی ﮐﻪ در ﻣﺤﺎﺳ˜ﻪ ‪E‬ﺪﺳﺖ‬ ‫آورد‪/‬ﻢ ‪/‬ﻌ‪ 5790mmHg r6‬را ‪¦6‬ب در ‪0.93‬ﮐﻨ‪B‬ﻢ و ﻓﺸﺎر اﺳﻤﺰی ﻧ‪A‬ﺎ‪ WX‬ﮐﻪ‬ ‫ﺣﺎﺻﻞ ﺧﻮا"ﺪ ﺷﺪ‪ 5500mmHg ،‬اﺳﺖ‪.‬‬ ‫!ﺎ ‪#‬ﺎن‬ ‫جّس‪ ٝ‬س‪ ْٛ‬فیضی‪ِٛٛ‬طی‬ ‫ٌش‪9 ٜٚ‬‬ ‫‪ :‬فشای‪ٙ‬ذی ثب ٔػشف ا٘شطی ٔ‪ٛ‬اد سا ثشخالف ٌشادیبٖ اِىتش‪ٚ‬ضیٕیبیی (ثش خالف ضیت غّظت) آٖ اص‬ ‫غطب ػج‪ٛ‬س ٔیى‪ٙ‬ذ‪.‬‬ ‫)‬ ‫‪ ATPase :‬ثب ٔػشف اد٘‪ٛ‬صیٗ تشی فسفبت ا٘شطی الصْ ثشای ا٘تمبَ ٔ‪ٛ‬اد ٔحّ‪ َٛ‬سا دس‬ ‫خالف ج‪ٟ‬ت ٌشادیبٖ اِىتش‪ ٚ‬ضیٕیبیی فشا‪ٔ ٓٞ‬یى‪ٙ‬ذ‪.‬‬ ‫د‪ٌ ٚ‬ش‪٘ ٜٚ‬بلُ ‪ٞ‬بی ‪ٚ‬اثست‪ ٝ‬ث‪ٚ ATP ٝ‬ج‪ٛ‬د داسد و‪٘ ٝ‬بلُ ‪ٞ‬بی ی‪٘ٛ‬ی ‪ٞ ATPase‬ست‪ٙ‬ذ‬ ‫‪ -1‬پش‪ٚ‬ت‪ٛ‬ییٗ ‪ٞ‬بی ٘بلُ ث‪ ٝ‬س‪ٛ٘ ٝ‬ع ‪F type -3 V type-2 p type -1 :‬‬ ‫‪٘ -2‬بلُ ‪ٞ‬بی وبستی اتػبَ یبث‪ٙ‬ذ‪ ٜ‬ث‪ATP ٝ‬‬ ‫ثب ثب غشف ا٘شطی ث‪ ٝ‬ع‪ٛ‬س ٔستمیٓ اص ‪ ATP‬ی‪ٟ٘ٛ‬بسا جبث‪ ٝ‬جب ٔیى‪ٙ‬ذ و‪ٔ ٝ‬ثبَ ٔط‪ٟٛ‬س آٖ پٕپ سذیٓ‪-‬‬ ‫پتبسیٓ است‪.‬ایٗ ‪ٞ ATPase‬ب ثب فشا‪ٚ‬سد‪ٞ ٜ‬بی حذ ‪ٚ‬اسظ فسفشیّ‪ ٝ‬تطىیُ ٔیذ‪ٙٞ‬ذ‪.‬‬ ‫وبضف اٖ ‪ Jens skou‬دس سبَ ‪ 1957‬اٖ سا وطف ‪ ٚ‬چ‪ ُٟ‬سبَ ثؼذ دس سبَ ‪ 1997‬جبیض‪ ٜ‬غّح ٘‪ٛ‬ثُ سا دسیبفت‬ ‫وشد‪.‬‬ ‫دس تٕبْ سّ‪ٞ َٛ‬بی ثذٖ یبفت ٔیط‪ٛ‬د ‪ ٚ‬ثب است‪ٛ‬یىی‪ٔٛ‬تشی )‪ 3-2-1 (stoichiometry‬وبس ٔیى‪ٙ‬ذ ی‪ٙ‬ی ث‪ ٝ‬اصای‬ ‫‪ٞ‬ش ‪2 ATP‬پتبسیٓ ‪ 3 ٚ‬سذیٓ سا جبث‪ ٝ‬جب ٔیى‪ٙ‬ذ ‪.‬‬ ‫ثذِیُ جبث‪ ٝ‬جبی ٔمذاس ٘ب ٔسب‪ٚ‬ی اص ی‪ٞ ٖٛ‬ب اص غطب ایجبد اختالف پتب٘سیُ ٔیى‪ٙ‬ذ و‪ ٝ‬اغغالحب ث‪ ٝ‬آٖ اِىتش‪ٚ‬ط٘یه‬ ‫ٔیٍ‪ٛ‬ی‪ٙ‬ذ‪٘.‬تیج‪ ٝ‬ایٗ وبس ٔ‪ٙ‬فی تش وشدٖ فضبی داخُ سّ‪ َٛ‬است‬ ‫‪1‬‬ ‫جّس‪ ٝ‬س‪ ْٛ‬فیضی‪ِٛٛ‬طی‬ ‫ٌش‪9 ٜٚ‬‬ ‫حذ اوثش سشػت ػّٕىشد پٕپ ‪ 111‬سیىُ دس ثب٘ی‪ ٝ‬است یؼ‪ٙ‬ی دس ‪ٞ‬ش ثب٘ی‪ ٝ‬حذ اوثش ‪ 111‬اد٘‪ٛ‬صیٗ تشی فسفبت‬ ‫ٔػشف ‪ 211 ٚ‬پتبسیٓ ‪ 311 ٚ‬سذیٓ سا اص غطب ػج‪ٛ‬س ٔیذ‪ٞ‬ذ‪.‬ایٗ اتفبق صٔب٘ی س‪ٚ‬ی ٔیذ‪ٞ‬ذ و‪ ٝ‬دس اثش تحشیه‬ ‫ثؼضی اص ‪ٛٞ‬سٔ‪ٟ٘ٛ‬ب ٔثُ ‪ٛٞ‬سٔ‪ٞ ٖٛ‬بی تیش‪ٚ‬ییذی ایٗ پٕپ ث‪ ٝ‬حذ اوثش فؼبِیت خ‪ٛ‬د ٔیشسذ‪.‬‬ ‫‪:‬دس لجبَ ٘طت سذیٓ ‪ ٚ‬پتبسیٓ اص غطبی سّ‪ َٛ‬ػُٕ ٔیى‪ٚ ٝٙ‬سذیٓ س‪ ٚ‬ث‪ ٝ‬خبسج سّ‪ٚ َٛ‬‬ ‫پتبسیٓ سا ث‪ ٝ‬داخُ سّ‪ٙٔ َٛ‬تمُ ٔیى‪ٙ‬ذ‪.‬‬ ‫اص د‪ ٚ‬صیش ‪ٚ‬احذ اِفب ‪ ٚ‬ثتب سبخت‪ ٝ‬ضذ‪ ٜ‬است ‪ ٚ‬ث‪ ٝ‬غ‪ٛ‬ست سشتبسشی دس غطب ‪ٚ‬ج‪ٛ‬د داسد ‪ ٚ‬جض‪ ٚ‬پش‪ٚ‬تئیٗ ‪ٞ‬بی‬ ‫‪ٞ integral‬ست‪ٙ‬ذ‪.‬‬ ‫یه پش‪ٚ‬تئیٗ د‪ ٜ‬ثبس ٌزص ثب ‪ٚ‬صٖ ٔ‪ِٛ‬ى‪ِٛ‬ی غذ ‪ٞ‬ضاس داِت‪ ٖٛ‬است ‪.‬‬ ‫داسای س‪ ٝ‬جبیٍب‪ ٜ‬ثشای سذیٓ دس سٕت داخُ د‪ ٚ‬جبیٍب‪ ٜ‬ثشای پتبسیٓ دس سٕت ثیش‪ ٖٚ‬یه ٔحُ ثشای اتػبَ ‪ATP‬‬ ‫‪ٕٞ ٚ‬شا‪ٙٔ ٜ‬یضیٓ ‪ Mg‬یه ٔحُ ثشای فسفشیالسی‪ ٖٛ‬یه ٔحُ ثشای اتػبَ ا‪ٚ‬ثبییٗ ‪oubain‬دس سٕت خبسج‬ ‫سّ‪ َٛ‬است‪.‬‬ ‫دس س‪ ٝ‬ایض‪ٚ‬فشْ ‪ :‬اِفب یه ‪:‬غطبی اغّت سّ‪ٞ َٛ‬بی ثذٖ‬ ‫اِفب د‪ : ٚ‬دس ثبفت جشثی ‪ ٚ‬ػضّ‪ ٚ ٝ‬لّت ثبفت ٔغض یبفت ٔیط‪ٛ‬د‬ ‫اِفب س‪ : ٝ‬دس ٔغض ‪ ٚ‬لّت یبفت ٔیط‪ٛ‬د‪.‬‬ ‫یه پش‪ٚ‬تییٗ ا٘تٍشاَ است یه ثبس ٌزس(‪ (single pass‬ثب ‪ٚ‬صٖ ثیٗ ‪ٞ 41‬ضاس تب ‪ٞ 61‬ضاس داِت‪ٖٛ‬‬ ‫‪٘ ٚ‬مص ٍ٘‪ ٝ‬داس٘ذ‪ ٜ‬داسد‪.‬‬ ‫‪2‬‬ ‫جّس‪ ٝ‬س‪ ْٛ‬فیضی‪ِٛٛ‬طی‬ ‫ٌش‪9 ٜٚ‬‬ ‫‪ٞ‬ش چ‪ٙ‬ذ ٘مص ‪ ٚ‬وبس اٖ ث‪ ٝ‬ع‪ٛ‬س وبُٔ ٔطخع ٘یست ‪ِٚ‬ی ػُٕ وشد پٕپ ث‪ ٝ‬اٖ ‪ٚ‬اثست‪ٔ ٝ‬ی ثبضذ ث‪ ٝ‬ع‪ٛ‬سی و‪ ٝ‬اٌش‬ ‫‪ٚ‬ج‪ٛ‬د ٘ذاضت‪ ٝ‬ثبضذ پٕپ ػُٕ ٘خ‪ٛ‬ا‪ٞ‬ذ وشد‪.‬‬ ‫دس س‪ ٝ‬ایض‪ٚ‬فشْ‪ :‬ثتب یه ‪:‬ت‪ٛ‬ضیغ ٌستشد‪ ٜ‬دس تٕبْ سّ‪ٞ َٛ‬ب ث‪ ٝ‬جض ثشخی آستش‪ٚ‬سیت ‪ٞ‬ب –سّ‪ٞ َٛ‬بی ‪ٚ‬ستیج‪ٛ‬الس‬ ‫د‪ّٞ‬یضی ٌ‪ٛ‬ش داخّی – ػضالت سشیغ –یبفت ٔیط‪ٛ‬د‬ ‫ثتب د‪ : ٚ‬فمظ ػضالت سشیغ ایٗ ٘‪ٛ‬ع سا داس٘ذ‬ ‫ثتب س‪ :ٝ‬دس آستش‪ٚ‬سیت ‪ٞ‬ب ‪ ٚ‬سّ‪ٞ َٛ‬بی ‪ٚ‬ستیج‪ٛ‬الس ‪ٚ‬ج‪ٛ‬د داسد‪.‬‬ ‫ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﭘﻤﭗ ﺳﺪﯾﻢ ﭘﺘﺎﺳﯿﻢ ﯾﮏ ﭘﻤﭗ اوﻟﯿﻪ ﺟﺰو ﻧﺎﻗﻞ ﻫﺎي ﯾﻮﻧﯽ ‪ ATPase‬ي اﺳﺖ )ﺟﺎﯾﮕﺎه اوﺑﺎﯾﯿﻦ ﻣﺸﺨﺺ‬ ‫نشده است)‬ ‫اوﺑﺎﯾﯿﻦ‪ :‬ﯾﮏ ﺗﺮﮐﯿﺐ ﮔﻠﯿﮑﻮزﯾﺪى اﺳﺖ ﮐﻪ از ﮔﺮاﻧﻮﻟﻮزاى ﻓﻮق ﮐﻠﯿﻪ ﺗﺮﺷﺢ ﻣﻰ ﺷﻮد و ﻋﻤﻞ آن ﻣﺸﺨﺺ‬ ‫ﻧﯿﺴﺖ‪.‬داراى ﺳﻪ ﻻﯾﻪ ﮐﻪ در ﻻﯾﻪ ﮔﻠﻮﻣﺮوﻟﻮزا ﺳﺨﺘﻪ ﻣﻰ ﺷﻮد‬ ‫دارو ﻫﺎى ﻣﺸﺎﺑﻪ اوﺑﺎﯾﯿﻦ‪ :‬ﮐﺎردﯾﺎﮔﻠﯿﮑﻮزﯾﺪ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ از ﺟﻤﻠﻪ ‪) digoxin‬دى ﮔﻮﮐﺴﯿﻦ( ﮐﻪ ﮐﺎر آﻧﻬﺎ اﯾﻦ‬ ‫اﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﻤﭗ را از ﮐﺎر ﻣﻰ اﻧﺪازﻧﺪ‬ ‫‪3‬‬ ‫جّس‪ ٝ‬س‪ ْٛ‬فیضی‪ِٛٛ‬طی‬ ‫ٌش‪9 ٜٚ‬‬ ‫یه پٕپ ا‪ِٚ‬ی‪ ٚ ٝ‬جض‪٘ ٚ‬بلُ ‪ٞ‬بی ی‪٘ٛ‬ی ‪ATPase‬است ‪ ٚ‬صیش ‪ٚ‬احذ (‪(subunit‬ثتب‬ ‫و‪ٛ‬چه تش اص صیش ‪ٚ‬احذ آِفب است ‪.‬‬ ‫دس اثش تجضی‪ ٝ‬یه ‪ ATP‬ت‪ٛ‬سظ ‪3، ATPase‬ی‪ ٖٛ‬سذیٓ ث‪ ٝ‬خبسج ‪ 2 ٚ‬ی‪ ٖٛ‬پتبسیٓ ث‪ ٝ‬داخُ سّ‪ٙٔ َٛ‬تمُ ٔیط‪ٛ‬د‬ ‫‪ ٚ‬ثبػث اختالف ‪ِٚ‬تبطی ٔیط‪ٛ‬د ‪.‬ث‪ٕٞ ٝ‬یٗ دِیُ ث‪ ٝ‬اٖ پٕپ اِىتش‪ٚ‬ط٘یه ٔیٍ‪ٛ‬ی‪ٙ‬ذ‪.‬‬ ‫پٕپ سذیٓ پتبسیٓ داسای د‪ ٚ‬سبختبس فضبیی ‪ٔ E1 , E2‬یجبضذ‪ِ ،‬زا پٕپ سذیٓ پتبسیٓ ‪ ٚ‬پٕپ ‪ٞ‬بی ٔطبث‪ ٝ‬اٖ‬ ‫تحت ػ‪ٛٙ‬اٖ ‪ E1-E2 ATPase‬یب ‪٘ E1-E2 type‬بْ ثشد‪ٔ ٜ‬یط‪ٛ‬د‪.‬‬ ‫دس فشْ ‪ٔ E1‬ىبٖ اتػبَ ی‪ٞ ٖٛ‬ب دس ٔ‪ٛ‬اج‪ ٟٝ‬ثب سغح داخّی سّ‪ٔ َٛ‬یجبضذ ‪ ٚ‬دس ‪ E2‬دس ٔ‪ٛ‬اج‪ ٟٝ‬ثب خبسج سّ‪. َٛ‬‬ ‫یؼ‪ٙ‬ی دس ‪E1‬ث‪ ٝ‬سٕت داخُ فمظ ثبص است ‪ ٚ‬فمظ سذیٓ سا ٔیپزیشد ‪ ٚ‬دس ‪ E2‬فمظ ث‪ ٝ‬سٕت خبسج ثبص است ‪ٚ‬‬ ‫پتبسیٓ سا ٔیپزیشد‪.‬‬ ‫‪4‬‬ ‫جّس‪ ٝ‬س‪ ْٛ‬فیضی‪ِٛٛ‬طی‬ ‫ٌش‪9 ٜٚ‬‬ ‫‪ -1‬پٕپ دس حبِی ضش‪ٚ‬ع ث‪ ٝ‬وبس ٔیى‪ٙ‬ذ و‪ ٝ‬دس ‪ٚ‬ضؼیت ‪ E1‬لشاس داسد ‪ ٚ‬یه ‪ ATP‬اص جشخ‪ ٝ‬لجُ ث‪ ٝ‬آٖ ٔتػُ‬ ‫است‪.‬دس ایٗ ٔشحّ‪ٔ ٝ‬ىبٖ ‪ٞ‬بی اتػبَ سذیٓ دس ٔ‪ٛ‬اج‪ ٟٝ‬ثب سٕت داخُ سّ‪ َٛ‬یب ‪ٕٞ‬بٖ سیت‪ٛ‬ص‪ َٚ‬است‪.‬‬ ‫‪ 3 -2‬ی‪ ٖٛ‬سذیٓ اص داخُ سّ‪ َٛ‬ث‪ ٝ‬پٕپ ٔتػُ ٔیط‪٘ٛ‬ذ‪.‬‬ ‫‪ ATP -3‬و‪ ٝ‬اص لجُ س‪ٚ‬ی پٕپ ث‪ٛ‬د‪ ٜ‬تجضی‪ ٝ‬ضذ‪ ADP ٚ ٜ‬جذا ضذ‪ ٚ ٜ‬فسفبت ت‪ِٛ‬یذ ضذ‪ ٜ‬ث‪ ٝ‬صیش ‪ٚ‬احذ اِفب‬ ‫ٔتػُ ٔی ٔب٘ذ ‪ ٚ‬حبِت فسف‪ِٛ‬یش‪ ٜ‬ث‪ ٝ‬خ‪ٛ‬د ٔیٍیشد ‪.‬پٕپ اص ‪ٞ‬ش د‪ ٚ‬عشف ثست‪ٔ ٝ‬یط‪ٛ‬د ‪ 3 ٚ‬ی‪ ٖٛ‬سذیٓ‬ ‫‪ ٓٞ‬اص دستشسی سیت‪ٛ‬ص‪ٔ ٓٞ ٚ َٚ‬بیغ خبسج سّ‪ِٛ‬ی خبسج ٔیط‪٘ٛ‬ذ ‪.‬‬ ‫‪ -4‬پٕپ اص ‪ٚ‬ضؼیت ‪ E1‬ث‪ٚ ٝ‬ضؼیت ‪ E2‬تغییش ضىُ ٔیذ‪ٞ‬ذ ‪ ٚ‬ث‪ ٝ‬سٕت خبسج سّ‪ َٛ‬ثبص ٔیط‪ٛ‬د ث‪ ٝ‬ع‪ٛ‬سی‬ ‫ٔىبٖ ‪ٞ‬بی اتػبَ سذیٓ دس استجبط ثب ٔبیغ خبسج سّ‪ِٛ‬ی لشاس ٔیٍیشد ‪ ٚ‬تٕبیُ ا٘‪ٟ‬ب ث‪ ٝ‬اتػبَ ث‪ ٝ‬سذیٓ‬ ‫وب‪ٞ‬ص ٔیبثذ‪.‬‬ ‫‪ 3 -5‬ی‪ ٖٛ‬سذیٓ ث‪ٔ ٝ‬بیغ خبسج سّ‪ِٛ‬ی س‪ٞ‬ب ٔیط‪ٛ‬د ‪ ٚ‬ث‪ ٝ‬د٘جبَ تغییش سبختبس فضبیی پٕپ تٕبیُ ثبالیی ثشای‬ ‫اتػبَ پتبسیٓ خبسج سّ‪ِٛ‬ی ایجبد ٔیط‪ٛ‬د‪.‬‬ ‫٘ىت‪ : ٝ‬صٔب٘ی و‪ ٝ‬سذیٓ ‪ٞ‬ب اص پٕپ خبسج ٔیط‪٘ٛ‬ذ ‪ ٚ‬جبیٍب‪ٞ ٜ‬بی پتبسیٓ ظب‪ٞ‬ش ٔیط‪٘ٛ‬ذ پٕپ دس حبِت‬ ‫حسبسی لشاس داسد حسبس ث‪ ٝ‬ثشخی تشویجبت ضیٕیبیی ٔثُ ا‪ٚ‬ثبییٗ و‪ ٝ‬دس ثخص ٌشا٘‪ِٛٛ‬صای لطش ف‪ٛ‬ق‬ ‫وّی‪ ٝ‬سبخت‪ٔ ٝ‬یط‪ٛ‬د ‪.‬ایٗ تشویت ٔیت‪ٛ‬ا٘ذ دس ایٗ ٔشحّ‪ ٝ‬ث‪ ٝ‬پٕپ ٔتػُ ض‪ٛ‬د ‪ ٚ‬پٕپ سا ٔ‪ٟ‬بس و‪ٙ‬ذ ‪ ٚ‬دس‬ ‫ایٗ حبِت پٕپ اص د‪ ٚ‬عشف ثست‪ ٝ‬ضذ‪ ٚ ٜ‬غیش فؼبَ ٔیط‪ٛ‬د ‪.‬ایٗ پٕپ دیٍش لبثّیت استفبد‪ ٜ‬سا ٘ذاسد ‪ ٚ‬ثبیذ‬ ‫اص غطب و‪ٙ‬ذ‪ ٜ‬ضذ?

Use Quizgecko on...
Browser
Browser