مبانی جامعه‌شناسی (جزوه) PDF

Summary

این جزوه، مبانی جامعه‌شناسی را با تمرکز بر ساختار اجتماعی و رفتار اجتماعی انسان پوشش می‌دهد. جزوه به بررسی مفاهیم کلیدی و دیدگاه‌های مختلف در جامعه‌شناسی می‌پردازد. این جزوه می‌تواند به عنوان منبعی ارزشمند برای دانشجویان رشته‌های علوم اجتماعی و مرتبط باشد.

Full Transcript

‫جزوۀ درس مبانی جامعهشناسی (‪ 6‬جلسه)‬ ‫جامعهشناسی چیست؟‬ ‫بهعنوان یک تازهوارد در این زمینه‪ ،‬ممکن است در ابتدا جامعهشناسی را مطالعۀ رفتار اجتماعی انسان بدانید‪.‬با این حال‪،‬‬ ‫همانطور که پیش میروید‪ ،‬درک دقیقتری از جامعهشناسی بهعنوان مطالعۀ علمی ساخ...

‫جزوۀ درس مبانی جامعهشناسی (‪ 6‬جلسه)‬ ‫جامعهشناسی چیست؟‬ ‫بهعنوان یک تازهوارد در این زمینه‪ ،‬ممکن است در ابتدا جامعهشناسی را مطالعۀ رفتار اجتماعی انسان بدانید‪.‬با این حال‪،‬‬ ‫همانطور که پیش میروید‪ ،‬درک دقیقتری از جامعهشناسی بهعنوان مطالعۀ علمی ساختار اجتماعی به دست خواهید آورد‪.‬‬ ‫جامعهشناسی همچنین‪ ،‬بررسی و مطالعۀ واقعیتهاى اجتماعى است‪.‬جامعهشناسی مطالعۀ زندگی اجتماعی انسان‪ ،‬گروهها و‬ ‫جوامع انسانی است‪.‬‬ ‫جامعهشناسی فلسفه نیست‪ ،‬بلکه علم است؛ یک علمِ تجربی است و مفهومپردازیهای آن نیز تنها با ارجاع به واقعیتهای‬ ‫تجربی اعتبار مییابند‪ ،‬و نه با فلسفهبافیهایی که پا بر زمین ندارند‪.‬جامعهشناسی‪ ،‬روانشناسی نیز نیست که به شناخت روان و‬ ‫ویژگیهای فردی انسان بپردازد‪.‬جامعهشناسی در بطن خود میانرشتهای است و با دیگر حوزههای علوم انسانی و اجتماعی از‬ ‫جمله فلسفه‪ ،‬روانشناسی‪ ،‬علم سیاست‪ ،‬تاریخ‪ ،‬مردمشناسی و ‪...‬نزدیکی دارد‪.‬آموختن تفکر و بینش جامعهشناختی یعنی‬ ‫نگریستن از دیدگاهی کلیتر و وسیعتر‪ ،‬و پروراندن نحوة نگرش و قوة تخیل نسبت به انسان و جامعه است‪.‬‬ ‫جامعهشناسی مطالعۀ زندگی اجتماعی انسان‪ ،‬گروهها و جوامع انسانی است‪.‬کار یک جامعهشناس بسیار جذاب و گیراست‬ ‫چون موضوع مطالعۀ او رفتارهای خود ما در مقام موجودات اجتماعی است‪.‬دامنۀ مطالعات جامعهشناسی بسیار گسترده است و‬ ‫از تحلیل برخوردهای زودگذر عابران در خیابان تا پژوهش دربارة فرآیندهای اجتماعی جهانی را دربرمیگیرد‪.‬اکثر ما جهان‬ ‫را بر اساس سیمای آشنای زندگیهای خودمان مینگریم‪.‬جامعهشناسی بیانگر نیاز به داشتن دیدگاه بسیار وسیعتری به این‬ ‫پرسش است که چرا ما اینگونهایم که اکنون هستیم‪ ،‬و چرا بدینگونه عمل میکنیم‪.‬جامعهشناسی به ما میآموزد که آنچه‬ ‫طبیعی‪ ،‬اجتنابناپذیر‪ ،‬خوب یا حقیقی میشماریم شاید چنین نباشد‪ ،‬و اوضاع کنونی زندگی ما بهشدت تحت تأثیر نیروهای‬ ‫تاریخی و اجتماعی قرار دارد‪.‬فهم شیوههای ظریف اما پیچیده و ژرف نحوة انعکاس زمینههای وسیعتر اجتماعی و تجربی در‬ ‫زندگیهای فردی ما‪ ،‬سنگ بنای نگرش جامعهشناختی است‪.‬‬ ‫چه چیزی در مورد جامعهشناسی منحصربهفرد است؟ جامعهشناسی دیدگاه خاص خود را دارد‪.‬دیدگاه جامعهشناختی‬ ‫هرگز بر فرد تمرکز نمیکند‪.‬روانشناسان ممکن است فرد را مطالعه کنند‪ ،‬اما جامعهشناسان نه‪.‬نگاه از دریچۀ جامعهشناسی‬ ‫همیشه در سطح اجتماعی یا گروهی باقی میماند‪.‬جامعهشناسان بر رفتار افراد تمرکز نمیکنند‪ ،‬بلکه بر الگوهای رفتاری مشترک‬ ‫اعضای یک گروه یا جامعه تمرکز میکنند‪.‬فردی که در خیابان است ممکن است رفتار انسان را با عبارات فردی یا شخصی‬ ‫توضیح دهد ‪-‬مرد جوانی برای اثبات سرسختی خود به یک دارودسته خالفکار میپیوندد‪.‬زن از شوهرش طالق میگیرد تا‬ ‫تواناییهای خود را توسعه دهد‪.‬یک نوجوان برای فرار از افسردگی دست به خودکشی میزند‪.‬‬ ‫جامعهشناسان میکوشند که همین رویدادها را بدون تکیه بر عوامل شخصی توضیح دهند‪.‬آنها هنگام بررسی بزهکاری‪ ،‬طالق‬ ‫یا خودکشی بهدنبال تبیینهای اجتماعی هستند تا شخصی‪.‬جامعهشناسان ممکن است رخدادهای مذکور را به شیوههای زیر‬ ‫تبیین کنند‪:‬‬ ‫مردان جوان به باندهای خالفکار میپیوندند زیرا جامعهشان به آنها آموخته که «مردانه» باشند‪.‬‬ ‫‪‬‬ ‫زنان بیشتر بهدلیل گرایش اجتماعی در جهت برابری جنسی طالق میگیرند‪.‬‬ ‫‪‬‬ ‫نوجوانان بهدلیل انتظارات گروه همساالن از عملکرد‪ ،‬داراییهای مادی و ظاهر فیزیکی خودکشی میکنند‪.‬‬ ‫‪‬‬ ‫جامعهشناسان از یک مرد جوان‪ ،‬یک زن متأهل یا یک نوجوان صحبت نمیکنند‪.‬آنها بر روی دستههایی از مردم تمرکز‬ ‫میکنند ‪-‬مردان جوان‪ ،‬زنان متأهل و نوجوانان‪.‬‬ ‫علوم اجتماعی‬ ‫علم اجتماعی شامل تعدادی رشته است که عموم ًا از آنها بهعنوان علوم اجتماعی یاد میکنیم‪.‬این رشتهها متفاوتاند‪ ،‬اما‬ ‫بهاندازة کافی برای همپوشانی اشتراک دارند‪.‬توصیف علوم اجتماعی عمده در این جدول ارائه شده است‪.‬‬ ‫مثال‬ ‫توصیف‬ ‫علوم اجتماعی‬ ‫رابطۀ بین اشتغال زنان و بُعد‬ ‫جامعهشناسی رفتار اجتماعی انسان را از چشمانداز گروهی –نه از چشمانداز فردی‪ -‬بررسی‬ ‫جامعهشناسی‬ ‫خانواده‬ ‫میکند و بر الگوهای روابط اجتماعی‪ ،‬در ابتدا در جوامع مدرن‪ ،‬تمرکز دارد‪.‬‬ ‫ماهیت خانواده در جوامع‬ ‫انسانشناسیْ فرهنگ‪ ،‬باورهای مرسوم و ویژگیهای مادی گروهها را بررسی میکند‪.‬این‬ ‫انسانشناسی‬ ‫پیشانویسا‬ ‫علم اجتماعی بیشترین ارتباط را با جامعهشناسی دارد‪.‬با این حال‪ ،‬انسانشناسان بر مطالعۀ‬ ‫جوامع پیشانویسا (جوامعی که از نوشتن استفاده نمیکنند) تمرکز میکنند‪.‬جامعهشناسان بر‬ ‫جوامع مدرن و صنعتی تمرکز دارند‪.‬‬ ‫تأثیر ترتیب تولد بر رشد‬ ‫روانشناسی فرآیندهای ذهنی و عاطفی انسان را بررسی میکند‪.‬در حالیکه جامعهشناسان بر‬ ‫روانشناسی‬ ‫عاطفی‬ ‫روی گروهها تمرکز میکنند‪ ،‬روانشناسانْ رشد و عملکرد افراد را مطالعه میکنند‪.‬‬ ‫سطح درآمد ساالنۀ‬ ‫اقتصادْ مطالعۀ تولید‪ ،‬توزیع و مصرف کاالها و خدمات است‪.‬‬ ‫اقتصاد‬ ‫خانوادههای آمریکایی‬ ‫رابطۀ بین طبقۀ اجتماعی‬ ‫علوم سیاسی سازمان‪ ،‬ادارهکردن‪ ،‬تاریخ و نظریۀ حکومت را بررسی میکند‪.‬برای مثال‪،‬‬ ‫علوم سیاسی‬ ‫خانواده با رفتار رأیدهی‬ ‫دانشمندان علوم سیاسی به الگوهای رأیدهی و مشارکت در احزاب سیاسی توجه دارند‪.‬‬ ‫ماهیت زندگی خانوادگی‬ ‫تاریخ به بررسی رویدادهای گذشته در جوامع بشری میپردازد‪.‬تاریخدانان عموماً بر‬ ‫تاریخ‬ ‫در جامعۀ استعماری‬ ‫روزنامهها‪ ،‬اسناد تاریخی و تاریخ شفاهی بهعنوان منابع اطالعاتی تکیه میکنند‪.‬‬ ‫چگونه رفتار گروهی و رفتار فردی متفاوت است؟ جامعهشناسان فرض میکنند که روابط اجتماعی با ویژگیهای‬ ‫خاص افراد درگیر تعیین نمیشود‪.‬امیل دورکیم‪ ،‬جامعهشناس پیشگام قرن نوزدهم‪ ،‬به توسعۀ چشمانداز جامعهشناختی کمک‬ ‫کرد‪.‬برای مثال‪ ،‬او استدالل کرد که ما سعی نمیکنیم برنز را بر حسب مواد جداگانۀ آن (سرب‪ ،‬مس و قلع) توضیح دهیم‪.‬در‬ ‫عوض‪ ،‬ما برنز را یک فلز کامالً جدید میدانیم که از ترکیب چندین فلز دیگر ایجاد شده است‪.‬ما حتی نمیتوانیم ویژگیهای‬ ‫برنز را از روی ویژگیهای مواد تشکیلدهندة آن پیشبینی کنیم‪.‬برای مثال‪ ،‬برنز سخت است‪ ،‬در حالیکه سرب‪ ،‬مس و قلع‬ ‫نرم و انعطافپذیر هستند‪.‬اختالط تکتک اجزاء یک کل جدید با ویژگیهای جدید میسازد‪.‬دورکیم استدالل کرد که روند‬ ‫مشابهی در مورد گروههایی از مردم رخ میدهد‪.‬در واقع‪ ،‬رفتار افراد در یک محیط گروهی را نمیتوان از روی خصوصیات‬ ‫شخصی آنها پیشبینی کرد‪.‬وقتی افراد دور هم جمع میشوند‪ ،‬چیز جدیدی خلق میشود‪.‬‬ ‫چرا مردم همنوایی میکنند؟ اندازه گروهها از یک خانواده تا کل جامعه متغیر است‪.‬صرف نظر از اندازه‪ ،‬همۀ گروهها‬ ‫همنوایی را تشویق میکنند‪.‬اعضای یک گروه به شیوههای مشابهی فکر‪ ،‬احساس و رفتار میکنند‪.‬برای مثال‪ ،‬آمریکاییها‪،‬‬ ‫روسها و نیجریهایها عادات غذایی‪ ،‬لباسپوشیدن‪ ،‬اعتقادات مذهبی و نگرشهایی نسبت به زندگی خانوادگی دارند که‬ ‫ویژگیهای گروهیشان را بازتاب میدهند‪.‬همنوایی در یک گروه تا حدی به این دلیل رخ میدهد که به اعضا آموزش داده‬ ‫شده است که برای شیوههای گروهی ارزش قائل شوند‪.‬اعضا معموالً تمایل دارند حتی زمانیکه ترجیحات شخصی آنها با‬ ‫گروهها یکسان نیست‪ ،‬همنوایی کنند‪.‬برای مثال‪ ،‬برخی از نوجوانان‪ ،‬فقط برای به دست آوردن پذیرش گروهی‪ ،‬سیگار کشیدن‬ ‫را آغاز میکنند‪.‬رفتار در یک گروه را نمیتوان بهسادگی از روی دانش در مورد اعضای آن پیشبینی کرد‪.‬‬ ‫تخیل جامعهشناختی‬ ‫چشمانداز جامعهشناختی ما را قادر میسازد تخیل جامعه شناختی را توسعه دهیم‪.‬یعنی دانستن اینکه نیروهای اجتماعی چگونه‬ ‫بر زندگی ما تأثیر میگذارند‪ ،‬میتواند مانع از زندانیشدن ما در آن نیروها شود‪.‬سی رایت میلز‪ ،‬جامعهشناس آمریکایی‪ ،‬این‬ ‫استفاده شخصی از جامعهشناسی را تخیل جامعهشناختی نامید که یعنی توانایی افراد برای دیدن رابطه بین رویدادهای زندگی‬ ‫شخصیشان و رویدادهای جامعهشان‪.‬‬ ‫تخیل جامعهشناختی به ما کمک میکند تا تأثیرات رویدادها‪ ،‬مانند فشارهای اجتماعی را که در مورد آن بحث شد‪ ،‬بر زندگی‬ ‫روزمرهمان درک کنیم‪.‬با این درک‪ ،‬ما در موقعیت بهتری برای تصمیمگیری خود هستیم تا اینکه صرفاً همنوانی کنیم‪.‬این‬ ‫آگاهی اجتماعی به ما این امکان را میدهد که روزنامه را با درک کاملتری از رویدادها بخوانیم‪.‬تخیل جامعهشناختی‬ ‫تفسیرهای رایج از رفتار اجتماعی انسان را زیر سوال می برد و خرد اجتماعی متعارف (ایدههایی که مردم تصور میکنند درست‬ ‫هستند) را به چالش میکشد‪.‬‬ ‫خاستگاههای جامعهشناسی‬ ‫جامعهشناسی علم نسبتاً جدیدی است‪.‬در اروپای اواخر قرن‪-‬نوزدهم در دورة تحوالت اجتماعی بزرگ شروع شد‪.‬اثرات‬ ‫اجتماعی و اقتصادی انقالب صنعتی و انقالب فرانسه تمام جنبههای زندگی را متأثر کردند‪.‬مردم از مزارع به زندگی کارخانهای‬ ‫نقل مکان کردند و حس اجتماع را از دست میدادند‪.‬تغییرات ناگهانی‪ ،‬برخی از روشنفکران را مسحور و اندیشناک کرده‬ ‫بودند‪.‬آگوست کنت و دیگران شروع به دستوپنجه نرمکردن با ایدههایی برای بازگرداندن حس اجتماع و بازگرداندن نظم‬ ‫کردند‪.‬این ایدهها منجر به برآمدن علم جامعهشناسی شد‪.‬‬ ‫جامعهشناسی حوزههای گوناگونی دارد؛ از جمله جامعهشناسی دین‪ ،‬جامعهشناسی پزشکی‪ ،‬جامعهشناسی خانواده‪ ،‬جامعهشناسی‬ ‫سیاسی‪ ،‬جامعهشناسی فرهنگی‪ ،‬جامعهشناسی هنر‪ ،‬جامعهشناسی علم‪ ،‬جامعهشناسی ورزش و حوزههای متنوع دیگر که رو به‬ ‫افزایشاند‪.‬‬ ‫نظریههای جامعهشناختی را میتوان در دو سطح جامعهشناسی کالن (مطالعۀ ساختارها و نهادهای اجتماعی) و جامعهشناسی‬ ‫خرد (مطالعۀ رفتارها و کنشها و تعامالت اجتماعی) تقسیمبندی کرد‪.‬نظریهها و رویکردهای اجتماعی و جامعهشناختی مختلف‬ ‫مبتنی بر سنتها و جهانبینیهای فلسفی متفاوتاند‪.‬‬ ‫زمینة تاریخی و اجتماعی شکلگیری جامعهشناسی‬ ‫همۀ حوزه های فکری عمیق ًا تحت تأثیر زمینههای اجتماعیشان شکل گرفتهاند‪.‬رشتۀ جامعهشناسی از دلِ آگاهی به این نکته‬ ‫که جوامع تغییر میکنند سربرآورد‪.‬مهمترین زمینهها و عوامل اجتماعی سدة نوزدهم و بیستم که بر تحول جامعهشناسی بیشترین‬ ‫اهمیت را داشتند عبارتاند از‪:‬‬ ‫انقالب صنعتی و رشد سرمایهداری‪ :‬انقالب صنعتی در قرون هجدهم و نوزدهم و رشد سرمایهداری جوامع غربی‬ ‫‪‬‬ ‫را دگرگون کرد‪.‬‬ ‫انقالبهای سیاسی‪ :‬یک رشته طوالنی از انقالبهای سیاسی که بهدنبال انقالب فرانسه در ‪ 1789‬پدیدار شد و در‬ ‫‪‬‬ ‫سراسر سدة نوزدهم ادامه داشتند‪ ،‬مسائل و تغییراتی را در جوامع غربی به وجود آورد و توجه به مسئلۀ نظم اجتماعی‬ ‫را بهعنوان یک از نگرانیهای عمدة متفکران آن زمان درآورد‪.‬‬ ‫پیدایش سوسیالیسم‪ :‬دگرگونیهایی فکری و سیاسی که هدفشان تصحیح زیادهرویهای نظام صنعتی و‬ ‫‪‬‬ ‫سرمایهداری است تحت عنوان سوسیالیسم مطرح شد‪.‬در واقع میتوان گفت نظریۀ جامعهشناسی بهعنوان واکنشی در‬ ‫برابر نظریۀ مارکسیستی بهطور خاص و نظریۀ سوسیالیستی بهطور عام‪ ،‬ساخته و پرداخته شد‪.‬‬ ‫شهرگرایی و گسترش شهرها و زندگی شهری‪ :‬در نتیجۀ انقالب صنعتی‪ ،‬مردم به محیطهای شهری سرازیر‬ ‫‪‬‬ ‫شدند‪.‬ماهیت زندگی شهری و مسائل آن توجه بسیاری از جامعهشناسان اولیه را به خود جلب کرد‪.‬ویژگی نخستین‬ ‫مکتب عمدة جامعهشناسی آمریکایی‪ ،‬یعنی مکتب شیکاگو‪ ،‬بیشتر نگرانی دربارة زندگی شهری بود‪.‬‬ ‫دگرگونی مذهبی‪ :‬تغییرات اجتماعی ناشی از انقالبهای سیاسی‪ ،‬انقالب صنعتی و شهرگرایی اثر عمیقی بر‬ ‫‪‬‬ ‫باورهای مذهبی گذاشته بود‪.‬بسیاری از جامعهشناسان اولیه در محیطی مذهبی پرورش یافته بودند‪.‬دورکیم یکی از‬ ‫آثار عمدهاش را دربارة دین نوشت‪.‬بخش بزرگی از آثار وبر نیز به ادیان جهان اختصاص دارند‪.‬‬ ‫رشد علم‪ :‬جامعهشناسان (بهویژه کنت و دورکیم و وبر) از همان آغاز به علم میاندیشیدند و بسیاری از آنها‬ ‫‪‬‬ ‫میخواستند وجهی علمی به جامعهشناسی بدهند‪.‬‬ ‫نقش نیرویهای فکری‪ )1 :‬عصر روشنگری در اروپا و بهویژه در فرانسه‪ :‬روشنگری دوره تحول فکری و‬ ‫‪‬‬ ‫دگرگونی چشمگیر در اندیشۀ فلسفی بود‪.‬از برجستهترین اندیشمندان عصر روشنگری مونتسکیو و روسو بودند‪.‬تأثیر‬ ‫روشنگری در نظریۀ جامعهشناسی بیشتر غیرمستقیم و منفی بود تا مستقیم و مثبت‪.‬به گفتۀ ایروینگ زایتلین‪،‬‬ ‫«جامعهشناسی بهعنوان واکنشی در برابر روشنگری تحول یافت»‪.‬اندیشمندان عصر روشنگری تحت تأثیر دو جریان‬ ‫فکری بودند که عبارت اند از فلسفه و علمِ سدة هفدهم‪.‬فلسفۀ سدة هفدهم تحت تأثیر آثار رنه دکارت‪ ،‬تامس هابز‬ ‫و جان الک شکل گرفته بود‪.‬تأکید این افراد بر ایجاد نظامهای فکری بزرگ‪ ،‬عام و بسیار انتزاعی بود‪.‬اندیشمندان‬ ‫بعدی میخواستند تحقیق تجربی را با خِرد تلفیق کنند‪ )2.‬واکنشهای محافظهکارانه در برابر روشنگری‪ :‬افراطیترین‬ ‫صورت مخالفت با افکار روشنگری‪ ،‬فلسفۀ کاتولیکی ضدانقالبی فرانسه بود که با افکار لویی دوبونالد و ژوزف‬ ‫دومِیستر مشخص میشود‪.‬دوبونالد با هر چیزی که خواسته باشد نهادهایی سنتی همچون پدرساالری‪ ،‬خانوادة‬ ‫تکهمسری‪ ،‬سلطنت و کلیسای کاتولیک را تضعیف کند مخالف بود‪.‬آنها نوعی محافظهکاری داشتند‪.‬‬ ‫محافظهکاران از هرگونه اغتشاش بیزار بوده و در پی نگهداشت نظم موجود بودند‪.‬آنها بر نظم اجتماعی تأکید‬ ‫میکردند‪.‬‬ ‫پیشگامان مهم جامعهشناسی‬ ‫آگوست کنت‬ ‫‪‬‬ ‫آگوست کنت (‪ ،)1857-1798‬به عنوان پدر جامعهشناسی شناخته میشود‪.‬نگرانی اصلی کنت بهبود جامعه بود‪.‬کنت بر این‬ ‫باور بود که اگر جوامع بخواهند پیشرفت کنند‪ ،‬رفتار اجتماعی باید بهصورت علمی مطالعه شود‪.‬از آنجاییکه علمی در مورد‬ ‫جامعه وجود نداشت‪ ،‬کنت تالش کرد تا خودش یکی را ایجاد کند‪.‬او اصطالح جامعهشناسی را برای توصیف این علم وضع‬ ‫کرد‪.‬کنت جامعهشناسی را آخرین علم در زنجیره تکامل علوم تلقی میکرد‪.‬از نظر او‪ ،‬جامعهشناسی مهمترین و پیچیدهترین‬ ‫علم در میان همه علوم بود‪.‬‬ ‫کنت می خواست از مشاهدة علمی در مطالعۀ رفتار اجتماعی استفاده کند‪.‬او این را اثباتگرایی نامید‪.‬منظور او این بود که‬ ‫جامعهشناسی باید علمی مبتنی بر دانشی باشد که بتوانیم نسبت به آن یقین یابیم یا مطمئن شویم‪.‬کنت همچنین بین ایستاییشناسی‬ ‫اجتماعی (مطالعۀ ثبات و نظم اجتماعی) و پویاییشناسی اجتماعی (مطالعۀ تغییرات اجتماعی) تمایز قائل شد‪.‬این تمایز بین ثبات‬ ‫اجتماعی و تغییر اجتماعی در مرکز جامعهشناسی مدرن باقی مانده است‪.‬کنت نظریات خود را در کتابی با عنوان فلسفۀ اثباتی‬ ‫منتشر کرد‪.‬اعتقاد او به اینکه جامعهشناسی میتوانست از رویههای علمی استفاده کند و پیشرفت اجتماعی را ارتقا دهد‪ ،‬بهطور‬ ‫گسترده توسط سایر دانشوران اروپایی پذیرفته شد‪.‬‬ ‫هربرت اسپنسر‬ ‫‪‬‬ ‫هربرت اسپنسر (‪ )1903-1820‬برای توضیح ثبات اجتماعی‪ ،‬جامعه را با بدن انسان مقایسه کرد‪.‬او توضیح داد که‪ ،‬مثل یک‬ ‫بدن‪ ،‬یک جامعه از اجزایی تشکیل شده است که با هم کار میکنند تا خوشبختی و بقای آن را ارتقا دهند‪.‬افراد دارای مغز‪،‬‬ ‫معده‪ ،‬سیستم عصبی‪ ،‬اندام هستند‪.‬جوامع دارای اقتصاد‪ ،‬مذهب‪ ،‬دولت‪ ،‬خانواده هستند‪.‬همانطور که چشم و قلب در عملکرد‬ ‫بدن انسان نقش اساسی دارند‪ ،‬نهادهای مذهبی و آموزشی نیز برای عملکرد یک جامعه حیاتیاند‪.‬‬ ‫اسپنسر همچنین نظریهای در باب تغییر اجتماعی با عنوان داروینیسم اجتماعی ارائه کرد که مبتنی بر نظریۀ تکامل چارلز داروین‬ ‫است‪.‬اسپنسر فکر میکرد که تغییر اجتماعی تکاملی منجر به پیشرفت میشود ‪-‬به شرطیکه افراد دخالت نکنند‪.‬اگر انتخاب‬ ‫اجتماعی طبیعی به حال خود رها شود‪ ،‬بقای شایستهترین جامعه را تضمین میکند‪.‬بر این اساس‪ ،‬اسپنسر با اصالح اجتماعی‬ ‫مخالفت میکرد زیرا آن در فرایند انتخاب دخالت میکرد‪.‬او نوشت که فقرا سزاوار فقیر بودن و ثروتمندان سزاوار ثروتمند‬ ‫شدن هستند‪.‬جامعه از اینکه به افراد اجازه میدهد تا سطح طبقه اجتماعیشان را بدون کمک یا مانع بیرونی بیابند‪ ،‬سود میبرد‪.‬‬ ‫مداخله عمومی و دولتی در وجود فقر ‪-‬یا نتیجۀ هر فرآیند طبیعی دیگر‪ -‬برای جامعه مضر است‪.‬‬ ‫کارل مارکس‬ ‫‪‬‬ ‫کارل مارکس (‪ ،)1883-1818‬نسبت به فقر و نابرابری که طبقۀ کارگر روزگار او از آن رنج میبرد‪ ،‬بسیار نگران بود‪.‬زندگی‬ ‫او با این اصل هدایت میشد که دانشمندان اجتماعی باید سعی کنند جهان را تغییر دهند نه اینکه صرفاً آن را مطالعه کنند‪.‬‬ ‫دوست و همکار مارکس‪ ،‬فردریش انگلس‪ ،‬به نگارش ایدههای مارکس کمک کرد‪.‬‬ ‫مارکس چندین طبقه اجتماعی را در جامعۀ صنعتی قرننوزدهمی شناسایی کرد‪.‬در میان آنها کشاورزان‪ ،‬خدمتکاران‪،‬‬ ‫کارگران کارخانهها‪ ،‬صنعتگران‪ ،‬صاحبان مشاغل کوچک‪ ،‬و سرمایهداران پولدار بودند‪.‬او پیشبینی کرد که زمانی همۀ‬ ‫جوامع صنعتی تنها شامل دو طبقه اجتماعی میشوند‪ :‬بورژوازی و پرولتاریا‪.‬بورژوازی آنهاییاند که ابزار تولید ثروت در‬ ‫جامعۀ صنعتی (مثالً کارخانه ها و تجهیزات) را در اختیار دارند‪.‬ابزار تولید ثروت را سرمایه مینامند‪.‬بنابراین‪ ،‬صاحبان آنها را‬ ‫سرمایهدار نیز مینامند‪.‬پرولتاریا برای بورژوازی کار میکند و آنقدری مزد میگیرد که زنده بماند‪.‬‬ ‫برای مارکس‪ ،‬کلید گشودن تاریخ‪ ،‬تضاد طبقاتی بود ‪-‬برخوردی بین بورژوازی‪ ،‬که ابزار تولید ثروت را کنترل میکرد‪ ،‬و‬ ‫پرولتاریا‪ ،‬که برای آنها کار میکرد‪.‬همانطور که بردگان بردهداران را سرنگون کردند‪ ،‬کارگران مزدبگیر نیز از سرمایهداران‬ ‫پیشی خواهند گرفت‪.‬از این تضاد‪ ،‬جامعهای بیطبقه (کمونیستی) بیرون میآید ‪-‬جامعهای که در آن پرولتاریای بیقدرت‬ ‫وجود نخواهد داشت‪.‬‬ ‫مارکس متقاعد شده بود که انقالب برنامهریزیشده می تواند تغییر از سرمایهداری به کمونیسم را سرعت بخشد‪.‬هدف سیاسی‬ ‫او تبیین طرز کار سرمایهداری بهمنظور تسریع سقوط آن از طریق انقالب بود‪.‬اگرچه‪ ،‬او معتقد بود که در هر صورت‬ ‫سرمایهداری در نهایت خود‪-‬ویران خواهد شد‪.‬‬ ‫امیل دورکیم‬ ‫‪‬‬ ‫امیل دورکیم (‪ )1917–1858‬تالش کرد قوانین علمی جامعه را به شیوهای دقیق پایهگذاری کند و موضوع جامعهشناسی را‬ ‫تخصصی کند‪.‬جامعهشناسی نه فهم متعارف است‪ ،‬نه فلسفه‪ ،‬و نه روانشناسی‪.‬از نظر دورکیم‪ ،‬علم جامعهشناسی واقعیت‬ ‫اجتماعی را بررسی میکند‪.‬واقعیتهای اجتماعی از نظر او‪« :‬شیوههای رفتار‪ ،‬تفکر و احساس که نسبت به فرد بیرونیاند و از‬ ‫نیروی فشاری برخوردارند که فرد را به راههای دلخواهشان میکشانند»‪.‬پس واقعیت اجتماعی امری بیرونی است که خودش را‬ ‫بر فرد تحمیل میکند‪.‬‬ ‫بهگفتۀ دورکیم‪ ،‬جامعه به دلیل وفاق یا توافق گسترده میان اعضای یک جامعه وجود دارد‪.‬در دوران پیشاصنعتی‪ ،‬جوامع مبتنی‬ ‫بر چیزی بودند که جامعهشناسان آن را همبستگی مکانیکی مینامند‪.‬در این جوامع‪ ،‬وفاق گستردهای در مورد ارزشها و باورها‪،‬‬ ‫فشارهای اجتماعی شدید برای همنوایی‪ ،‬و وابستگی به سنت و خانواده وجود داشت‪.‬در مقابل‪ ،‬جوامع صنعتی مبتنی بر همبستگی‬ ‫ارگانیک هستند ‪-‬وابستگی متقابل اجتماعی مبتنی بر شبکهای از نقشهای بسیار تخصصی‪.‬این نقشهای تخصصی اعضای یک‬ ‫جامعه را برای کاالها و خدمات به یکدیگر وابسته میکند‪.‬به عنوان مثال‪ ،‬مردم به جای خودکفایی‪ ،‬به بانکداران نیاز دارند و‬ ‫بانکداران به مشتریان نیاز دارند‪.‬‬ ‫او بر همبستگی و نظم و جامعۀ بهمثابۀ یک نظام تأکید دارد‪.‬دورکیم در فهم جامعه رویکردی اساساً جمعگرا دارد که‬ ‫دربرگیرندة شکلهای مختلف «همبستگی» است‪.‬همبستگی‪ ،‬در جوامع مختلف‪ ،‬درست مثل یک «چسب اجتماعی» عمل‬ ‫میکند‪.‬سه تحقیق اصلی او (دربارة تقسیمکار اجتماعی‪ ،‬خودکشی‪ ،‬و صور بنیانی حیات دینی) دربارة همبستگی اجتماعیاند‪.‬‬ ‫او ابتدا استفاده از تکنیکهای آماری در تحقیق نوآورانهاش دربارة خودکشی را معرفی کرد‪.‬در آن مطالعه‪ ،‬دورکیم نشان داد‬ ‫که خودکشی بیشتر از افرادی که بهتنهایی عمل میکنند را در برمیگیرد و میزان خودکشی بر اساس ویژگیهای گروهی‬ ‫متفاوت است‪.‬دورکیم نشان داد که رفتار اجتماعی انسان باید به جای عوامل روانشناختی با عوامل اجتماعی تبیین شود‪.‬‬ ‫ماکس وبر‬ ‫‪‬‬ ‫ماکس وبر (‪ )1920-1864‬میگفت که انسانها بر اساس فهم خودشان از یک موقعیت عمل میکنند‪.‬بنابراین‪ ،‬جامعهشناسان‬ ‫باید معانی شخصی‪ ،‬ارزشها‪ ،‬باورها‪ ،‬و نگرشهای زیربنای رفتار اجتماعی انسان را کشف کنند‪.‬وبر معتقد بود که فهم مقاصد‬ ‫شخصی افراد در گروهها میتواند به بهترین وجه از طریق روش فرشتهن انجام شود ‪-‬فهم رفتار اجتماعی دیگران توسط قرار‬ ‫دادن خودتان بهطور ذهنی در جایگاه آنها‪.‬قرار دادن خودتان در «کفش» دیگران به شما اجازه میدهد که موقتاً ارزشهایتان‬ ‫را کنار بگذارید و چیزها را از نقطهنظر متفاوتی ببینید‪.‬‬ ‫وبر همچنین عقالنیشدن را بهعنوان یک تأثیر کلیدی در تغییر از یک جامعۀ پیشاصنعتی به یک جامعۀ صنعتی تشخیص داد‪.‬‬ ‫عقالنیشدن ذهنیتی است که بر استفاده از دانش‪ ،‬عقل‪ ،‬و برنامهریزی تأکید دارد‪.‬این تغییری را نسبت به سنت‪ ،‬عواطف‪ ،‬و‬ ‫خرافات جامعۀ پیشاصنعتی نشان داد‪.‬برای مثال‪ ،‬کشاورزی به جای اعتقاد به شانس‪ ،‬سرنوشت‪ ،‬یا جادو بر اساس علم استوار‬ ‫شد‪.‬با تأکید بر عقالنیت و عینیت‪ ،‬وبر تکنیکهای تحقیقی را معرفی کرد که به جلوگیری از اثرگذاری نابجای سوگیریهای‬ ‫شخصی بر نتایج تحقیقات جامعهشناختی کمک کردند‪.‬‬ ‫چشماندازهای نظری عمده در جامعهشناسی‬ ‫جامعهشناسی دارای سه چشمانداز نظری فراگیر است‪ :‬کارکردگرایی‪ ،‬نظریۀ تضاد و تعاملگرایی نمادین‪.‬هر یک از این‬ ‫چشماندازها نگرش متفاوتی به رفتار اجتماعی انسان ارائه میکنند‪.‬استفادة انحصاری از هر یک از آنها مانع از دیدن جنبههای‬ ‫دیگر رفتار اجتماعی ما میشود‪.‬با این حال‪ ،‬هر سه چشمانداز با هم به ما امکان میدهند بیشتر ابعاد مهم رفتار اجتماعی انسان را‬ ‫ببینیم‪.‬‬ ‫‪ ‬کارکردگرایی‬ ‫کارکردگرایی بر مشارکت و سهم (کارکرد) هر بخش از جامعه تأکید دارد‪.‬به عنوان مثال‪ ،‬خانواده‪ ،‬اقتصاد‪ ،‬و مذهب‬ ‫«بخشهایی» از یک جامعهاند‪.‬خانواده با فراهم کردن تولید مثل و مراقبت از اعضای جدید خود به جامعه کمک میکند‪.‬‬ ‫اقتصاد از طریق تولید‪ ،‬توزیع‪ ،‬و مصرف کاالها و خدمات کمک میکند‪.‬دین با تأکید بر باورها و اعمال مربوط به امور مقدس‬ ‫کمک میکند‪.‬‬ ‫کارکردگرایی چگونه تغییر اجتماعی را توضیح میدهد؟ کارکردگرایان بخشهای یک جامعه را بهعنوان یک کل‬ ‫یکپارچه میبینند‪.‬تغییر در بخشی از جامعه منجر به تغییر در بخشهای دیگر میشود‪.‬برای مثال‪ ،‬یک تغییر عمده در اقتصاد‬ ‫ممکن است خانواده را تغییر دهد ‪-‬که دقیقاً چیزی است که در نتیجۀ انقالب صنعتی اتفاق افتاد‪.‬پیش از انقالب صنعتی‪،‬‬ ‫زمانیکه بیشتر مردم از طریق کشاورزی زندگیشان را میگذراندند‪ ،‬یک نیروی کار بزرگ مزرعه مورد نیاز بود‪.‬خانواده ها‬ ‫با داشتن فرزندان بسیار این نیاز را برآورده کردند‪.‬با پیشرفت صنعتی شدن‪ ،‬این نیاز ناپدید شد‪ ،‬و خانوادههای کوچکتر به‬ ‫هنجار تبدیل شدند‪.‬‬ ‫کارکردگرایی فرض میکند که جوامع پس از وقوع برخی تحوالت تمایل دارند به حالت ثبات بازگردند‪.‬یک جامعه ممکن‬ ‫است در طول زمان تغییر کند‪ ،‬اما کارکردگرایان بر این باورند که به حالت پایدار باز خواهد گشت‪.‬این کار را با تغییر به‬ ‫شیوهای انجام میدهد که جامعه شبیه آنچه قبال بوده است‪ ،‬شود‪.‬‬ ‫آیا تمام کارکردها تأثیر مثبتی دارند؟ بیشتر جنبههای یک جامعه برای ارتقای بقا و رفاه یک جامعه وجود دارد‪.‬به این‬ ‫دلیل است که همۀ جوامع پیچیده دارای اقتصاد‪ ،‬خانواده‪ ،‬دولت‪ ،‬و دین هستند‪.‬اگر این عناصر به خوشبختی و بقای جامعه‬ ‫کمک نمیکردند‪ ،‬از بین میرفتند‪.‬‬ ‫به یاد بیاورید که یک کارکرد‪ ،‬مشارکتی است که توسط بخشی از جامعه انجام میشود‪.‬به گفتۀ رابرت مرتون‪ ،‬دو نوع کارکرد‬ ‫وجود دارد‪.‬کارکردهای آشکار از پیش تعیینشده و شناختهشدهاند‪.‬کارکردهای پنهان از پیش تعییننشده و ناشناختهاند‪.‬برای‬ ‫مثال‪ ،‬یکی از کارکردهای آشکار مدرسه‪ ،‬آموزش مهارتهای ریاضی است‪.‬یک کارکرد پنهان (و مثبت) مدارس رشد و‬ ‫توسعۀ دوستیهای نزدیک است‪.‬‬ ‫همه عناصر یک جامعه سهم مثبتی ندارند‪.‬عناصری که پیامدهای منفی دارند باعث کژکارکرد میشوند‪.‬برای مثال‪،‬‬ ‫کژکارکردهای بوروکراسیها شامل سختگیری‪ ،‬عدم بهرهوری‪ ،‬وغیرشخصیبودن است‪.‬هنگامیکه برای ثبتنام خودرو یا‬ ‫دریافت گواهینامۀ رانندگیتان به بخش وسایل نقلیه موتوری میروید‪ ،‬فروشنده ممکن است با شما مثل یک «عدد» رفتار کند‬ ‫نه بهعنوان یک فرد‪.‬شما انعطافناپذیری و غیرشخصی بودن بوروکراتیک او را دوست ندارید‪.‬‬ ‫کارکردگرایی ارزشها را چگونه میبیند؟ در نهایت‪ ،‬بر اساس کارکردگرایی‪ ،‬اجماعی بر ارزشها وجود دارد‪.‬برای‬ ‫مثال‪ ،‬بیشتر آمریکاییها در مورد مطلوبیت دموکراسی‪ ،‬موفقیت‪ ،‬و فرصتهای برابر توافق دارند‪.‬کارکردگرایان میگویند که‬ ‫این وفاقِ ارزشها درجۀ باالی همکاری موجود در هر جامعه را توضیح میدهد‪.‬‬ ‫‪ ‬چشمانداز تضاد‬ ‫چشمانداز تضاد بر تضاد‪ ،‬رقابت‪ ،‬تغییر‪ ،‬و محدودیت در درون یک جامعه تأکید دارد‪.‬وقتی کارکردگرایی را بفهمید‪ ،‬فهم‬ ‫چشمانداز تضاد آسانتر است‪ ،‬زیرا مفروضات پشت این دو چشمانداز برعکس یکدیگر هستند‪.‬‬ ‫نقش تضاد و محدودیت چیست؟ کارکردگرایان یک توافق اساسی در مورد ارزشها در یک جامعه میبینند‪.‬این امر‬ ‫باعث میشود که آنها بر راههای همکاری افراد برای رسیدن به اهداف مشترک تأکید کنند‪.‬در مقابل‪ ،‬چشمانداز تضاد بر‬ ‫اختالفات بین گروههای مختلف در یک جامعه یا بین جوامع تمرکز دارد‪.‬گروهها و جوامع در تالش برای حفظ و ارتقای‬ ‫ارزشها و منافع خاص خودشان با یکدیگر رقابت میکنند‪.‬‬ ‫پس حامیان چشمانداز تضاد‪ ،‬زیستن اجتماعی را یک مسابقه میبینند‪.‬پرسش اصلی آنها این است که «کی چی به دست‬ ‫میآورد؟» آنهایی که بیشترین قدرت را دارند ‪-‬توانایی کنترل رفتار دیگران‪ -‬کسانیاند که بیشترین سهم را از هر چیزی که‬ ‫در یک جامعه ارزشمند تلقی میشود را به دست میآورند‪.‬کسانی که بیشترین قدرت را دارند‪ ،‬بیشترین ثروت‪ ،‬اعتبار و‬ ‫امتیازات را دارند‪.‬از آنجاییکه برخی از گروهها قدرت بیشتری نسبت به دیگران دارند‪ ،‬قادر هستند که کمقدرتان را وادار‪،‬‬ ‫یا محدود‪ ،‬کنند‪.‬‬ ‫چشمانداز تضاد چگونه تغییر اجتماعی را توضیح میدهد؟ گروههای متضاد بسیاری در یک جامعه وجود دارند‪.‬با‬ ‫تغییر موازنۀ قدرت در میان این گروهها‪ ،‬تغییر رخ میدهد‪.‬به عنوان مثال‪ ،‬جنبش زنان در تالش است تا توازن قدرت بین زن و‬ ‫مرد را تغییر دهد‪.‬با پیشرفت این جنبش‪ ،‬شاهد تعداد بیشتری از زنان در مشاغلی هستیم که زمانی محدود به مردان بود‪.‬زنان‬ ‫بیشتری در تجارت‪ ،‬سیاست‪ ،‬پزشکی و قانون تصمیم میگیرند یا تأثیر میگذارند‪.‬از جهات دیگری نیز روابط جنسیتی در حال‬ ‫تغییر هستند‪.‬زنان بیشتری تصمیم میگیرند مجرد بمانند‪ ،‬بعداً در زندگی ازدواج کنند‪ ،‬فرزندان کمتری داشته باشند‪ ،‬و وظایف‬ ‫خانوار را با شوهرانشان تقسیم کنند‪.‬بر طیق چشمانداز تضاد‪ ،‬این تغییرات نتیجۀ افزایش قدرت در میان زنان است‪.‬‬ ‫کدام چشمانداز بهتر است؟ هیچ چشمانداز نظری «بهتری» وجود ندارد‪.‬هر چشمانداز حوزههای مشخصی از زندگی‬ ‫اجتماعی را برجسته میکند‪.‬مزایای یک چشمانداز‪ ،‬معایب چشمانداز دیگر هستند‪.‬کارکردگرایی بیشتر وفاق‪ ،‬ثبات و همکاری‬ ‫در درون یک جامعه را توضیح میدهد‪.‬چشمانداز تضاد بیشتر محدودیت‪ ،‬تضاد و تغییر را توضیح میدهد‪.‬‬ ‫‪ ‬تعاملگرایی نمادین‬ ‫هم کارکردگرایی و هم نظریۀ تضاد با واحدهای اجتماعی بزرگ‪ ،‬مانند اقتصاد‪ ،‬و فرآیندهای اجتماعی گسترده‪ ،‬مانند تضاد‬ ‫میان طبقات اجتماعی‪ ،‬سروکار دارند‪.‬در پایان قرن نوزدهم‪ ،‬برخی از جامعهشناسان شروع به تغییر رویکردشان در مطالعۀ جامعه‬ ‫کردند‪.‬آنها به جای تمرکز بر ساختارهای اجتماعی بزرگ‪ ،‬شروع به بازشناسی اهمیت راههای تعامل مردم کردند‪.‬دو‬ ‫جامعهشناس‪ ،‬چارلز هورتون کولی و جورج هربرت مید‪ ،‬این بینش را بسط دادند که گروهها تنها به این دلیل وجود دارند که‬ ‫اعضای آنها بر رفتار یکدیگر تأثیر میگذارند‪.‬به طور خالصه‪ ،‬این جامعهشناسان اولیه آمریکایی تعاملگرایی نمادین را ایجاد‬ ‫کردند‪ ،‬چشماندازی که بر تعامل واقعی بین مردم تمرکز دارد‪.‬‬ ‫اهمیت نمادها در تعاملگرایی نمادین چیست؟ برای فهم تعاملگرایی اجتماعی‪ ،‬الزم است که ابتدا در مورد نمادها‬ ‫صحبت کنیم‪.‬نماد چیزی است که برای بازنمایی چیز دیگری انتخاب میشود‪.‬ممکن است یک شی‪ ،‬یک کلمه‪ ،‬یک ژست‪،‬‬ ‫یک حالت چهره‪ ،‬یک صدا باشد‪.‬نماد چیزی مشاهدهپذیر است که اغلب چیزی را بازنمایی میکند که مشاهدهپذیر نیست‪،‬‬ ‫چیزی که انتزاعی است‪.‬برای مثال‪ ،‬پرچم ایران به عنوان نماد ایران استفاده میشود‪.‬‬ ‫معنای یک نماد با ویژگیهای فیزیکی خودش تعیین نمیشود‪.‬کسانی که نمادها را میآفرینند و استفاده میکنند‪ ،‬معانی را به‬ ‫آنها اختصاص می دهند‪.‬اگر افراد در یک گروه معانی یکسانی را برای یک نماد مشخص به اشتراک نگذارند‪ ،‬سردرگمی‬ ‫ایجاد میشود‪.‬برای مثال‪ ،‬اگر برخی از مردم چراغ قرمز چراغ راهنمایی را به معنای رفتن و برخی دیگر آن را به معنای توقف‬ ‫تفسیر کنند‪ ،‬منجر به هرجومرج میشود‪.‬‬ ‫اهمیت نمادهای مشترک در تعریف رسمی تعاملگرایی نمادین منعکس شده است‪.‬این چشمانداز نظری است که بر تعامل بین‬ ‫ال درکشده‪.‬‬ ‫مردم تمرکز میکند ‪-‬تعامل مبتنی بر نمادهای متقاب ً‬ ‫مفروضات اساسی تعاملگرایی نمادین چیست؟ هربرت بلومر‪ ،‬که اصطالح تعاملگرایی نمادین را وضع کرد‪ ،‬سه فرض‬ ‫اصلی را برای این چشمانداز مطرح کرد‪:‬‬ ‫نخست‪ ،‬بر اساس تعاملگرایی نمادین‪ ،‬ما معنای یک نماد را از طریقی که ما واکنش دیگران به آن را میبینیم‬ ‫‪-‬‬ ‫میآموزیم‪.‬برای مثال‪ ،‬نوازندگان آمریکایی در آمریکای التین سریع متوجه میشوند که وقتی حضار در پایان یک‬ ‫اجرا سوت میزنند‪ ،‬ابراز نارضایتی میکنند‪.‬بهعبارتیدیگر‪ ،‬سوت زدن آنها نماد نارضایتی است‪ ،‬همانطور که هو‬ ‫کردن در ایاالت متحده چنین است‪.‬‬ ‫دوم‪ ،‬هنگامی که معانی نمادها را یاد گرفتیم‪ ،‬رفتار (تعامل) خودمان را بر مبنای آنها قرار میدهیم‪.‬اکنون که‬ ‫‪-‬‬ ‫نوازندگان آموختهاند که سوت زدن نمادی از پاسخ منفی است‪ ،‬اگر جماعت شروع به سوت زدن کنند‪ ،‬قطع ًا از‬ ‫اجرای موسیقی خودداری خواهند کرد‪(.‬آنها احتماالً در ایاالت متحده پاسخ مخالفی خواهند داشت‪ ،‬جاییکه نماد‬ ‫سوت زدن معنای بسیار متفاوتی دارد‪).‬‬ ‫در نهایت‪ ،‬ما معانی نمادها را به کار میبریم تا تصور کنیم که دیگران چگونه به رفتار ما پاسخ خواهند داد‪.‬از طریق‬ ‫‪-‬‬ ‫این قابلیت‪ ،‬ما میتوانیم «مکالمههای درونی» با خودمان داشته باشیم‪.‬این مکالمات ما را قادر میسازد تا قبل از اینکه‬ ‫دست به عمل بزنیم‪ ،‬تصور کنیم که دیگران چگونه به ما پاسخ خواهند داد‪.‬این حیاتی است زیرا ما بر اساس رفتاری‬ ‫که فکر میکنیم دیگران از ما انتظار دارند و ما از دیگران انتظار داریم‪ ،‬تعامالتمان را با مردم هدایت میکنیم‪.‬در‬ ‫ضمن این دیگران هم مکالماتهای درونی دارند‪.‬بنابراین تعامل (عمل کردن بر یکدیگر) که در پی میآید تعامل‬ ‫نمادین است‪.‬‬ ‫مفروضات چشماندازهای نظری عمده‬ ‫کارکردگرایی‬ ‫چشمانداز تضاد‬ ‫تعاملگرایی نمادین‬ ‫‪.1‬جامعه یک کل نسبتاً یکپارچه است‪.‬‬ ‫‪.1‬یک جامعه در همهجا ناهماهنگی و تضاد‬ ‫‪.1‬تفسیرهای مردم از نمادها بر اساس معانی است که از‬ ‫‪.2‬جامعه به ثبات نسبی میل میکند‪.‬‬ ‫را تجربه میکند‪.‬‬ ‫دیگران میآموزند‪.‬‬ ‫‪.3‬بیشتر جنبههای یک جامعه به سعادت و‬ ‫‪.2‬یک جامعه پیوسته در معرض تغییر است‪.‬‬ ‫‪.2‬افراد تعامل خود را بر اساس تفاسیرهایشان از نمادها قرار‬ ‫بقای جامعه کمک میکنند‪.‬‬ ‫‪.3‬جامعه مستلزم محدودیت و اجبار برخی از‬ ‫میدهند‪.‬‬ ‫‪.4‬جامعه متکی بر وفاق اعضای خودش‬ ‫اعضا توسط دیگران است‪.‬‬ ‫‪.3‬نمادها به افراد اجازه میدهند مکالمات درونی داشته‬ ‫است‪.‬‬ ‫باشند‪.‬بنابراین‪ ،‬آنها میتوانند تعاملشان را با رفتاری که‬ ‫فکر میکنند دیگران از آنها انتظار دارند و رفتاری که از‬ ‫دیگران انتظار دارند تنظیم کنند‪.‬‬ ‫فرهنگ و جامعه‬ ‫فرهنگ شامل معرفت‪ ،‬زبان‪ ،‬ارزشها‪ ،‬رسوم و اشیاء فیزیکی است که از نسلی به نسل دیگر در میان اعضای یک گروه منتقل‬ ‫می شود‪.‬از جنبه مادی‪ ،‬فرهنگ ایاالت متحده شامل اشیاء فیزیکی مانند آسمانخراشها‪ ،‬رستورانهای فست فود‪ ،‬تلفنهای‬ ‫همراه و اتوموبیلها میشود‪.‬از جنبه غیرمادی‪ ،‬فرهنگ آمریکایی شامل باورها‪ ،‬قواعد‪ ،‬رسوم‪ ،‬نظامهای خانوادگی و اقتصاد‬ ‫سرمایهدارانه است‪.‬‬ ‫فرهنگ به توضیح رفتار اجتماعی انسان کمک میکند‪.‬آنچه مردم انجام میدهند و نمیدهند‪ ،‬آنچه را که دوست دارند و‬ ‫دوست ندارند‪ ،‬آنچه را که باور دارند و باور ندارند‪ ،‬و آنچه را که برایش ارزش قائلاند و به حساب نمیآورند‪ ،‬همه بر اساس‬ ‫فرهنگاند‪.‬فرهنگ طرح و دستور کاری را فراهم میکند که افراد در جامعه از آن برای هدایت روابط خود با دیگران استفاده‬ ‫میکنند‪.‬‬ ‫فرهنگ و جامعه بهشدت درهمتنیدهاند‪.‬یکی بدون دیگری نمیتواند وجود داشته باشد‪ ،‬اما آنها یکسان نیستند‪.‬جامعه‬ ‫مجموعهای از مردم است که در یک قلمروی مشخص زندگی میکنند و در یک فرهنگ مشترک مشارکت دارند‪.‬فرهنگ‬ ‫یعنی شیوة کلی زندگی جامعه‪.‬‬ ‫پس‪ ،‬رفتار انسان مبتنی بر فرهنگ است‪.‬از آنجایی که مردم با دانستن فرهنگشان به دنیا نمیآیند‪ ،‬رفتار فرهنگی انسان باید‬ ‫آموخته شود‪.‬‬ ‫فرهنگ و وراثت‬ ‫غرایز الگوهای رفتاریای هستند که بهطور ژنتیکی به ارث میرسند‪.‬حیوانات‪ ،‬بهویژه حشرات‪ ،‬برای بقا بهشدت به غرایز‬ ‫وابستهاند‪.‬در مقابل‪ ،‬نوزادان انسان نمیتوانند تنها بر اساس غرایز بقا بیابند‪.‬برای حل مسائلی که انسانها با آنها مواجهاند‪ ،‬غرایز‬ ‫کافی نیستند‪.‬‬ ‫چرا در تعیین رفتار انسان‪ ،‬فرهنگ مهمتر از غریزه است؟ اگر انسانها تنها توسط غرایز کنترل میشدند‪ ،‬همه آنها‬ ‫در مواجهه با آن غرایز یکسان رفتار میکردند‪.‬برای مثال‪ ،‬اگر زنان برای مادریکردن یک غریزه میداشتند‪ ،‬پس همه زنان‬ ‫بچه میخواهند و همه زنان فرزندان خود را دوست دارند و از آنها محافظت میکنند‪.‬در واقع‪ ،‬برخی از زنان نمیخواهند بچه‬ ‫داشته باشند و برخی از زنانی که بچه میآورند از فرزندانشان سوءاستفاده میکنند یا آنها را رها میکنند‪.‬‬ ‫بدون غرایز برای تحمیل و تعیین نوع سرپناه برای ساختن‪ ،‬نوع غذا برای خوردن‪ ،‬زمان سال برای بچهدار شدن‪ ،‬یا زمان‬ ‫جفتگیری‪ ،‬انسانها مجبورند شیوههای تفکر‪ ،‬احساس و رفتار خاص خودشان را بیافرینند و بیاموزند‪.‬حتی برای برآوردن‬ ‫نیازهای اساسی مانند نیازهای تولید مثل‪ ،‬غذا و بقا‪ ،‬انسانها به فرهنگی که خلق کردهاند متکیاند‪.‬‬ ‫وراثت چگونه بر رفتار تأثیر میگذارد؟ البته فرهنگ تنها عامل موثر بر رفتار انسان نیست‪.‬وراثت ژنتیکی نیز نقشی ایفا‬ ‫میکند‪.‬برای مثال‪ ،‬ممکن است شنیده باشید که مردم در مورد اینکه چقدر شخصیت نتیجۀ وراثت و چقدر محصول محیط‬ ‫است‪ ،‬بحث میکنند‪(.‬گاهیاوقات این را بحث «طبیعت در برابر تربیت»‪ 1‬مینامند)‪.‬با استفاده از مطالعات روی دوقلوهای‬ ‫همسان‪ ،‬پژوهشگران دریافتهاند که حدود نیمی از ویژگیهای شخصیتی شما توسط آرایش ژنتیکی و حدود نیمی از آنها‬ ‫توسط عوامل محیطی تعیین میشوند‪.‬‬ ‫عالوه بر این‪ ،‬انسانها دارای واکنشهای غیرارادیاند ‪-‬واکنشهای ساده و بهطور بیولوژیکی بهارثرسیده و خودکار به‬ ‫محرکهای فیزیکی‪.‬برای مثال‪ ،‬یک نوزاد انسان هنگام نیشگونگرفتن میگرید؛ مردمک چشم در نور شدید منقبض میشود‪.‬‬ ‫اما‪ ،‬باید بدانید که ویژگیهای شخصیتی‪ ،‬واکنشهای غیرارادی و کششها که بهطور ژنتیکی به ارث میرسند‪ ،‬رفتار اجتماعی‬ ‫انسان را کنترل نمیکنند‪.‬فرهنگ بروز این مشخصههای زیستشناختی را جهت میدهد‪.‬برای مثال‪ ،‬به پسران در برخی از‬ ‫فرهنگهای بومی آمریکا آموزش داده میشود که در پاسخ به درد گریه نکنند‪.‬این بسیار متفاوت از پسران در فرهنگ یهودی‬ ‫و ایتالیایی است که به آنها آموزش داده میشود که به ناراحتی جسمی توجه بیشتری داشته باشند و آن را آشکارتر بیان کنند‪.‬‬ ‫زیستشناسی اجتماعی‬ ‫زیستشناسی اجتماعی مطالعه اساس زیستشناختی رفتار انسان است‪.‬این‪ ،‬نظریه انتخاب طبیعی داروین را با ژنتیک مدرن‬ ‫ترکیب میکند‪.‬‬ ‫زیستشناسان اجتماعی چگونه رفتار انسان را میبینند؟ بر اساس نظریۀ تکامل داروین‪ ،‬موجودات زنده از طریق‬ ‫انتخاب طبیعی تکامل مییابند‪.‬گیاهان و حیواناتی که بهبهترینوجه برای یک محیط مناسباند زنده میمانند و تولید مثل‬ ‫میکنند‪ ،‬در حالی که بقیه از بین میروند‪.‬زیستشناسان اجتماعی فرض میکنند که رفتارهایی که بهبهترینوجه به افراد کمک‬ ‫میکنند‪ ،‬مبتنی بر اساس زیستشناختیاند و در کد ژنتیکی منتقل میشوند‪.‬رفتارهایی که در بقای گونههای انسانی سهیماند‬ ‫عبارتاند از محبت و مراقبت والدینی‪ ،‬دوستی‪ ،‬تولید مثل جنسی و آموزش کودکان‪.‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪nature versus nurture‬‬ ‫زیستشناسان اجتماعی بین انسان و حیوانات مرز خیلی مشخصی قائل نیستند‪.‬آنها ادعا میکنند که حیوانات نیز بر اساس‬ ‫دانش عمل میکنند ‪-‬مانند زمانیکه بابونها از چوبهای بلند استفاده میکنند تا برای وعدة غذاییشان مورچهها را از النۀ‬ ‫مورچه بیرون بکشند‪.‬به ادعای زیستشناسان اجتماعی‪ ،‬بسیاری از حیوانات نوعی از هوش را نشان میدهند که سابق ًا تصور‬ ‫میشد منحصر به انسان است‪ ،‬مانند توانایی استفاده از زبان‪.‬‬ ‫برخی از انتقادات به زیستشناسی اجتماعی چیست؟ انتقاد عمده از زیستشناسی اجتماعی این است که اهمیتی که‬ ‫به ژنتیک داده میشود میتواند بهعنوان توجیهی برای برچسب زدن نژادهای خاص بهعنوان برتر یا پستتر مورد استفاده قرار‬ ‫گیرد‪.‬منتقدان زیستشناسی اجتماعی همچنین خاطرنشان میکنند که گوناگونی زیادی در جوامع در سرتاسر جهان وجود‬ ‫دارد و به همین دلیل نمیتوان رفتار انسان را بر اساس زمینههای کامالً زیستشناختی توضیح داد‪.‬آنها معتقدند که ظرفیت‬ ‫استفاده از زبان منحصر به انسان است و انسانها یک زندگی اجتماعی ایجاد کردهاند که فراتر از آن چیزی است که وراثت‬ ‫بهتنهایی میتواند انجام دهد‪.‬تعداد فزایندهای از جامعهشناسان بر این باورند که ژنها با فرهنگ به شیوهای پیچیده کار میکنند‬ ‫تا سرشت انسان و زندگی اجتماعی را شکل دهند و محدود کنند‪.‬‬ ‫نمادها‪ ،‬زبان و فرهنگ‬ ‫اگر قرار است فرهنگ منتقل شود‪ ،‬باید توسط هر نسل از نو آموخته شود‪.‬ایجاد و انتقال فرهنگ کامالً به استفاده از نمادها‬ ‫وابسته است‪.‬قویترین نمادها آنهاییاند که زبان را میسازند‪.‬‬ ‫نمادها چیستند؟ نمادها چیزهایی هستند که جای چیز دیگری قرار میگیرند یا بازنماییشان میکنند‪.‬‬ ‫نمادها از اشیاء فیزیکی گرفته تا صداها‪ ،‬بوها و مزهها متفاوتاند‪.‬معنای نماد مبتنی بر مشخصههای فیزیکی نیست‪.‬برای مثال‪،‬‬ ‫چیز بهطور طبیعی خوشایندی در مورد صدای ایجادشده توسط دستها که با صدای بلند به هم زده میشوند‪ ،‬وجود ندارد‪.‬در‬ ‫ایاالت متحده کفزدن و هلهله موجب دلگرمی یک سرگرمکننده‪ ،‬یک سیاستمدار یا یک ورزشکار دبیرستانی میشود‪ ،‬اما‬ ‫در آمریکای التین همین صدا بهمعنای عدم تأیید است‪.‬پرچم مؤتلفه [ایاالت موتلفۀ آمریکا در قرن نوزدهم] که نشاندهنده‬ ‫ظلم برای بسیاری از آمریکاییهای آفریقاییتبار و یک میراث فرهنگی افتخارآمیز برای بسیاری از سفیدپوستان جنوبی است‪،‬‬ ‫نمادی با معانی مختلف مالزم با آن است‪.‬‬ ‫زبان و فرهنگ چگونه به هم مرتبط هستند؟ زبانْ انسان را از محدودیتهای زمان و مکان میرهاند و به ما امکان ایجاد‬ ‫فرهنگ میدهد‪.‬انسانها با مجهزشدن به زبان میتوانند تجربهها‪ ،‬ایدهها و دانش خود را به دیگران منتقل کنند‪.‬اگرچه ممکن‬ ‫است زمان ببرد و الزم به تکرار باشد‪ ،‬اما میتوان به کودکان خطرات آتش و ارتفاع را بدون سوختن یا پایین افتادن از پلهها‬ ‫آموزش داد‪.‬این فرآیند یادگیری اجتماعی البته در مورد سایر الگوهای فرهنگی مانند غذاخوردن‪ ،‬نشاندادن میهندوستی‪ ،‬یا‬ ‫ماندن در کالس نیز صدق میکند‪.‬‬ ‫هنجارها و ارزشها‬ ‫هنجارها و ارزشها دو جزء اساسی فرهنگ هستند‪.‬چند نوع هنجار وجود دارد؛ شیوههای قومی‪ ،‬رسوم اخالقی‪ ،‬و قوانین‪.‬‬ ‫مجازات برای تشویق همنوایی با هنجارها استفاده میشوند‪.‬ارزشها‪ ،‬گستردهترین ایدههای فرهنگی‪ ،‬اساس هنجارها را شکل‬ ‫میدهند‪.‬‬ ‫هنجارها‪ :‬قواعدی که بر اساس آنها زندگی میکنیم‬ ‫اگر بخواهید فرهنگتان را توصیف کنید‪ ،‬بهدنبال چه چیزی خواهید گشت؟ چگونه میتوانید به طبقهبندی عناصر شیوة زندگی‬ ‫آمریکایی بپردازید؟ جامعهشناسان با مؤلفههای تعیینکنندة یک فرهنگ آغاز میکنند‪ :‬هنجارهای آن‪ ،‬ارزشها و باورهای آن‪،‬‬ ‫و استفادة آن از اشیاء مادی‪.‬‬ ‫هنجارها قواعدیاند که رفتار مناسب و نامناسب را تعریف میکنند‪.‬یک روستایی هندو در هند را میتوان یافت که بر اثر‬ ‫گرسنگی مرده است در حالیکه در کنار یک گلۀ گاو کامال سالم قرار دارد‪.‬بهمنظور تقویت پیوند بین کالنها‪ ،‬یک دختر‬ ‫جوان باساروا در آفریقا ممکن است با مردی که ندیده است نامزد کند‪.‬امپراتوران روم بهطور معمول خویشاوندان خود را‬ ‫بهدلیل رسواکردن خانواده به جزایر کوچک دورافتاده تبعید میکردند‪.‬هر یک از این موارد هنجارهای فرهنگی ‪-‬شیوههای‬ ‫رفتارکردن در وضعیتهای خاص‪ -‬را منعکس میکند‪.‬هنجارها به توضیح اینکه چرا افراد در یک جامعه یا گروه در شرایط‬ ‫مشابه رفتار مشابهی دارند‪ ،‬کمک میکند‪.‬‬ ‫ویلیام گراهام سامنر جامعهشناس اولیهای بود که در مورد هنجارها نوشت‪.‬او بیان داشت که هر چیزی وقتی میتواند مناسب‬ ‫تلقی شود که هنجارها آن را تأیید کنند‪.‬زیرا هنگامیکه هنجارها آموخته میشوند‪ ،‬اعضای یک جامعه از آنها برای هدایت‬ ‫رفتار اجتماعیشان استفاده میکنند‪.‬هنجارها آنقدر با ما عجین شدهاند که بدون آگاهیمان رفتار را هدایت میکنند‪.‬در واقع‪،‬‬ ‫ممکن است تا زمانیکه یک هنجار شکسته (نقض) نشده باشد‪ ،‬هوشیارانه از آن آگاه نباشیم‪.‬برای نمونه‪ ،‬ممکن است به ایستادن‬ ‫در صف خرید بلیط کنسرت بهعنوان یک هنجار فکر نکنید تا وقتیکه کسی بکوشد جلوی شما بیفتد‪.‬پس این عمل بالفاصله‬ ‫نشان میدهد که رفتار مورد انتظار این است که نوبتتان در صف را رعایت کنید‪.‬رعایتنکردن صف‪ ،‬این هنجار را نقض‬ ‫میکند‪.‬هنجارها از قواعد نسبت ًا جزئی‪ ،‬مانند این مورد که ما پس از اجرای یک نمایش باید تشویق کنیم‪ ،‬تا موارد بسیار مهم‪،‬‬ ‫مانند قوانین علیه سرقت‪ ،‬متغیر هستند‪.‬‬ ‫سامنر سه نوع اساسی از هنجارها را شناسایی کرد‪ :‬شیوههای قومی‪ ،‬رسوم اخالقی و قوانین‪.‬این سه نوع هنجار با توجه‬ ‫به اهمیتی که در جامعه دارند‪ ،‬متفاوتاند‪.‬بنابراین‪ ،‬نقض آنها به درجات مختلف تحمل میشود‪.‬‬ ‫شیوههای قومی چیستند؟ شیوههای قومی قواعدیاند که شیوههای مرسوم تفکر‪ ،‬احساس و رفتار را در بر میگیرند‪ ،‬اما‬ ‫فاقد مایههای اخالقیاند‪.‬برای مثال‪ ،‬خوابیدن روی تختخواب در مقابل خوابیدن روی زمین یک موضوع اخالقی نیست‪ ،‬بلکه‬ ‫یک شیوة قومی است‪.‬از آنجاییکه شیوههای قومی بهعنوان اموری حیاتی برای رفاهِ گروه در نظر گرفته نمیشوند‪ ،‬نکوهش‬ ‫کسانی که آنها را رعایت نمیکنند‪ ،‬خیلی زیاد نیست‪.‬کسانی که بهطور پیوسته شیوههای قومی را نقض میکنند ‪-‬مثالً با‬ ‫صحبتکردن با صدای بلند در مکانهای آرام‪ ،‬پوشیدن شلوارک با کتوشلوار و کروات‪ ،‬یا پوشیدن جوراب لنگهبهلنگه‪-‬‬ ‫ممکن است عجیب به نظر برسند‪.‬ما ممکن است از این افراد دوری کنیم‪ ،‬اما آنها را شرور یا غیراخالقی نمیدانیم‪.‬برخی از‬ ‫شیوههای قومی از شیوههای قومی دیگر مهمتر هستند و واکنش اجتماعی به نقض آنها شدیدتر است‪.‬امروزه پیشنهاد نکردن‬ ‫صندلی به یک زن در اتوبوسی شلوغ توجه کمی را به خود جلب میکند‪.‬در مقابل‪ ،‬رفتارهای زننده در یک مهمانی پس از‬ ‫نوشیدن مفرط ممکن است واکنش منفی شدیدی از سوی دیگران به همراه داشته باشد‪.‬‬ ‫رسوم اخالقی چیستند؟ اصطالح رسوم اخالقی مبتنی بر واژة اخالقی است‪.‬اخالق به رفتار مربوط به درست و نادرست‬ ‫میپردازد‪.‬رسوم اخالقی هنجارهایی هستند که اهمیت اخالقی زیادی دارند‪.‬آنها برای خوشبختی جامعه بسیار حیاتیاند‪.‬‬ ‫همنوایی با رسوم اخالقی تأیید اجتماعی شدیدی را بهدنبال دارد‪.‬نقض این نوع از هنجار‪ ،‬مخالفت شدیدی را به همراه دارد‪.‬‬ ‫برای مثال‪ ،‬آمریکاییها بر این باورند که مردان تندرست و خوشبُنیه باید برای امرار معاش کار کنند‪.‬مردان تندرستی که کار‬ ‫نمیکنند‪ ،‬خوار شمرده میشوند‪.‬اگرچه پیروی از شیوههای قومی بهطور کلی یک انتخاب شخصی است‪ ،‬اما همنوایی با رسوم‬ ‫اخالقی یک الزام اجتماعی است‪.‬با این حال‪ ،‬برخی از رسوم اخالقی برای جامعه نسبت به رسوم اخالقی دیگر حیاتیتر هستند‪.‬‬ ‫نایستادن در حین پخش سرود ملّی بهاندازة نقض رسوم اخالقی آمریکایی مانند اهانت به مقدسات با صدای بلند در طی یک‬ ‫مراسم مذهبی جدی نیست‪.‬‬ ‫جدیترین رسوم اخالقی تابوها هستند‪.‬تابو یک هنجارِ بسیار قوی است که نقض آن مستلزم مجازات توسط گروه (یا‪ ،‬از نظر‬ ‫برخی از مردم‪ ،‬حتی توسط ماوراءطبیعه) است‪.‬در هند‪ ،‬پیروان هندوئیسم یک تابو دارند که کشتار گاوها را منع میکند‪.‬‬ ‫تابوهای دیگر مربوط به رفتارهای جنسیاند‪.‬اگرچه در جوامع مختلف‪ ،‬تعاریف زنای با محارم متفاوت است‪ ،‬اما تابوی زنای با‬ ‫محارم (ممنوعیت تماس جنسی با بستگان نزدیک) بهطور کلی بهعنوان تنها تابویی در نظر گرفته میشود که در همۀ جوامع‬ ‫وجود دارد‪.‬تابوی «مادرزن» که در برخی از جوامع وجود دارد‪ ،‬تماس اجتماعی بین شوهر و مادرزناش را ممنوع یا بهشدت‬ ‫محدود میکند‪.‬‬ ‫قوانین چیستند؟ نوع سوم هنجار‪ ،‬قانون است‪.‬قوانین هنجارهایی هستند که بهطور رسمی توسط مقامات رسمی تعریف و‬ ‫اِعمال میشوند‪.‬شیوههای قومی و رسوم اخالقی بهآرامی ظهور میکنند و اغلب ناخودآگاه ایجاد میشوند‪ ،‬در حالیکه قوانین‬ ‫آگاهانه ایجاد و اِعمال میشوند‪.‬رسوم اخالقی منبع مهمی برای قوانیناند‪.‬یک زمانی هنجار علیه قتل نوشته نشده بود‪.‬اما با‬ ‫پیشرفت تمدن‪ ،‬هنجار علیه قتل بهطور رسمی توسط مقامات دولتی تعریف و اجرا شد‪.‬شیوههای قومی میتوانند به قانون یا‬ ‫قوانینی تبدیل شوند‪.‬برای مثال‪ ،‬سیگار کشیدن برای اکثر آمریکاییها تا اواخر دهۀ ‪ 1970‬یک رفتار پذیرفتنی بود‪ ،‬در حالیکه‬ ‫افزایش نگرانیهای بهداشتی بسیاری از آنها را متقاعد کرد که سیگار کشیدن باید در اماکن عمومی محدود یا ممنوع شود‪.‬‬ ‫امروزه‪ ،‬بسیاری از ایالتها قوانینی علیه سیگار کشیدن در فرودگاهها‪ ،‬ساختمانهای دولتی‪ ،‬رستورانها و سایر مکانها برای‬ ‫عموم مردم دارند‪.‬‬ ‫همۀ رسوم اخالقی به قوانین تبدیل نمیشوند‪.‬برای مثال‪ ،‬تقلب در امتحان مخالف قانون نیست (اگرچه ممکن است توسط معلم‬ ‫به حالت تعلیق درآیید یا تنبیه شوید)‪.‬عالوه بر این‪ ،‬همۀ قوانین از رسوم اخالقی گرفته نشدهاند‪.‬جریمه برای پارک اضافه و‬ ‫قوانین علیه ریختن زباله هرگز رسوم اخالقی نبودهاند‪.‬قوانین اغلب پس از تغییر رسوم اخالقی یک جامعه‪ ،‬برای مدتها‬ ‫الزماالجرا باقی میمانند‪.‬در مینهسوتا پهنکردن لباسهای زیر زن و مرد روی یک بند رخت (در کنار هم) غیرقانونی است‪.‬‬ ‫نیویورک اجازة ورقبازی در قطارها را نمیدهد‪.‬‬ ‫اِعمال قواعد‬ ‫مردم بهطور خودکار با هنجارها همنوا نیستند‪.‬هنجارها باید آموخته و پذیرفته شوند‪.‬گروهها هنجارها را تا حدی از طریق‬ ‫استفاده از مجازاتها تعلیم میدهند‪.‬مجازاتها پاداشها و تنبیههایی هستند که برای تشویق همنوایی با هنجارها استفاده‬ ‫میشوند‪.‬آنها میتوانند رسمی یا غیررسمی باشند‪.‬‬ ‫مجازاتهای رسمی چیستاند؟ مجازاتهای رسمی مجازاتهای هستند که ممکن است تنها توسط اشخاصی که به طور‬ ‫رسمی گماشته شدهاند‪ ،‬مانند قضات و معلمان اعمال شوند‪.‬مجازاتهای رسمی میتواند به شکل پاداش مثبت و همچنین منفی‬ ‫باشند‪.‬یک سرباز مدال افتخار کنگره را به عنوان یک تایید مثبت برای دالوری کسب میکند‪.‬معلمان به دانشآموزان برجسته‬ ‫با الف پاداش میدهند‪.‬البته مجازاتهای رسمی میتواند به شکل مجازات نیز باشند‪.‬مجازاتهای رسمی از لحاظ شدت طیف‬ ‫وسیعی دارند‪.‬از قرون وسطی تا اصالحات پروتستانی‪ ،‬برای قرضدهندگان مطالبۀ بهرة پول گناهی نابخشودنی بود‪(.‬این عمل‬ ‫رباخواری خوانده میشد و در کتاب مقدس محکوم شده بود‪ ).‬این جرم در سومین تخلف با تحقیر عمومی و تباهی اجتماعی‬ ‫و اقتصادی قابل مجازات بود‪.‬اخیراً‪ ،‬چند دادگاه در سراسر ایاالت متحده احکامی را در مورد شرمساری عمومی صادر کردهاند‪.‬‬ ‫برای مثال‪ ،‬برخی از دادگاهها‪ ،‬متجاوزان جنسی به کودکان را ملزم کردهاند که در جلوی خانههای خود‪ ،‬عالئمی را که‬ ‫جرمهایشان را توصیف میکنند‪ ،‬به نمایش بگذارند‬ ‫مجازاتهای غیررسمی چیست؟ مجازاتهای غیررسمی مجازاتهای هستند که میتوانند توسط اکثر اعضای یک گروه‬ ‫اعمال شوند‪.‬آنها نیز میتوانند مثبت یا منفی باشند‪.‬مجازاتهای غیررسمی شامل تشکر از شخصی برای درآوردن ماشین از‬ ‫تودة برف (مثبت) یا خیره شدن به کسی که در طول فیلم با صدای بلند صحبت میکند (منفی) است‪.‬مجازاتهای بهصورت‬ ‫تصادفی یا بدون دلیل استفاده نمیشوند‪.‬مجازاتهای خاص با هنجارهای خاصی همراهاند‪.‬برای مثال‪ ،‬یک دانشآموز‬ ‫دبیرستانی که مقررات رفتوآمد والدین خود را نقض میکند‪ ،‬قرار نیست در کمد حبس شود‪.‬‬ ‫پس از رسیدن به سن معینی‪ ،‬اکثر ما بدون تهدید تحریمها همنوا میشویم‪.‬ما ممکن است با هنجارها همنوا باشیم‪ ،‬زیرا معتقدیم‬ ‫رفتاری که از ما انتظار میرود مناسب است‪ ،‬زیرا میخواهیم از احساس گناه اجتناب کنیم‪ ،‬یا به این دلیل که از عدم تایید‬ ‫اجتماعی میترسیم‪.‬به عبارت دیگر‪ ،‬ما خودمان را از نظر ذهنی مجازات میکنیم‪.‬‬ ‫ارزشها‪ :‬اساس هنجارها‬ ‫هنجارها و مجازاتها نسبتاً خاص هستند‪.‬مؤلفۀ اصلی بعدی فرهنگ ‪-‬ارزشها‪ -‬بسیار کلیتر است‪.‬‬ ‫ارزشها چیستند؟ ارزشها ایدههای گستردهای هستند در مورد آنچه که اکثر افراد در یک جامعه آن را مطلوب میدانند‪.‬‬ ‫ارزشها بهقدری کلی هستند که روشهای دقیق تفکر‪ ،‬احساس و رفتار را دیکته نمیکنند‪.‬بنابراین‪ ،‬جوامع مختلف یا گروههای‬ ‫مختلف در یک جامعه میتوانند هنجارهای کامالً متفاوتی بر اساس ارزش یکسان داشته باشند‪.‬برای مثال‪ ،‬هنجارهایی را که‬ ‫برای بیان ارزش آزادی در آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سابق استفاده میشود‪ ،‬در نظر بگیرید‪.‬رهبران شوروی گفتند که‬ ‫مردم آنها آزاد هستند زیرا رهبران ادعا میکردند که اشتغال کامل‪ ،‬مراقبتهای پزشکی و آموزش را ارائه میدهند‪.‬‬ ‫آمریکاییها بر اساس ارزش آزادی هنجارهای متفاوتی دارند‪.‬این هنجارها شامل حق آزادی بیان و تجمع‪ ،‬حق مشارکت در‬ ‫کسبوکار خصوصی و حق داشتن یک دولت نماینده است‪.‬ارزشهای یکسان به هنجارهای یکسان منجر نمیشود‪.‬‬ ‫چرا ارزشها مهماند؟ ارزشها تأثیر شگرفی بر رفتار اجتماعی انسان دارند‪ ،‬زیرا اساس هنجارها را تشکیل میدهند‪.‬جامعه‬ ‫ای که برای دموکراسی ارزش قائل است‪ ،‬هنجارهایی دارد که آزادی شخصی را تضمین میکند‪.‬جامعهای که برای رفاه انسان‬ ‫ارزش قائل است‪ ،‬هنجارهایی برای بدبختترین اعضای خود فراهم میکند‪.‬جامعهای که برای سختکوشی ارزش قائل است‪،‬‬ ‫هنجارهایی در برابر تنبلی خواهد داشت‪.‬ارزشها همچنین مهم هستند زیرا آنقدر کلی هستند که در اکثر جنبههای زندگی‬ ‫روزمره دخیلاند‪.‬برای مثال‪ ،‬در آمریکا‪ ،‬تأثیر ارزش آزادی فراتر از زندگی سیاسی است‪.‬ارزش آزادی بر نحوه انجام روابط‬ ‫خانوادگی‪ ،‬نحوه برخورد با مردم در سیستم قانونی‪ ،‬نحوه ادارة سازمانها و نحوه عبادت مردم تأثیر میگذارد‪.‬‬ ‫باورها و اشیای فیزیکی‬ ‫در کنار هنجارها و ارزشها‪ ،‬باورها و اشیای فیزیکی فرهنگ را تشکیل میدهند‪.‬فرهنگ غیرمادی شامل باورها‪ ،‬ایدهها و دانش‬ ‫است‪.‬فرهنگ مادی درباره چگونگی رابطۀ ما با اشیای فیزیکی است‪.‬ارزشها‪ ،‬هنجارها‪ ،‬دانش‪ ،‬ایدهها (غیرمادی) و اشیاء‬ ‫فیزیکی (مادی) یک فرهنگ را تشکیل میدهند‪.‬‬ ‫چرا باورها مهم هستند؟ باورها ایدههایی درباره ماهیت واقعیت هستند‪.‬باورها میتوانند درست یا نادرست باشند‪.‬رومیان‬ ‫معتقد بودند که سزار آگوستوس یک خداست‪.‬مردم تاناال‪ ،‬قبیلهای در ماداگاسکار‪ ،‬معتقد بودند که ارواح پادشاهانشان به مار‬ ‫تبدیل میشوند‪.‬و بسیاری از آلمانیها بر این باور بودند که تصاویر هیتلر بر روی دیوارهایشان از فروریختن دیوارها در طول‬ ‫حمالت بمباران جلوگیری می کند‪.‬ما مطمئناً این باورها را نادرست میدانیم‪.‬در مقابل‪ ،‬سایر باورها ‪-‬مانند این باور که چشم‬ ‫انسان میتواند بیش از هفت میلیون رنگ را تشخیص دهد و این باور که هیچ حیات هوشمندی در مریخ وجود ندارد‪ -‬با شواهد‬ ‫واقعی پشتیبانی میشود‪.‬ما اینها را درست میدانیم‪.‬باورها به این دلیل مهماند که افراد رفتارشان را بر اساس آنچه باور دارند بنا‬ ‫میکنند‪ ،‬صرف نظر از اینکه چقدر باورها درست یا نادرستاند‪.‬‬ ‫فرهنگ مادی چیست؟ فرهنگ مادی شامل اشیای محسوس و ملموس در یک فرهنگ است ‪ -‬اتومبیلها‪ ،‬توپهای‬ ‫بسکتبال‪ ،‬صندلیها‪ ،‬بزرگراهها‪ ،‬هنر‪.‬این اشیای فیزیکی جدا از معانیای که مردم به آنها میدهند‪ ،‬معنا یا کاربردی ندارند‪.‬‬ ‫ارتباط فرهنگ مادی با فرهنگ غیرمادی چگونه است؟ کاربردها و معانی اشیای فیزیکی در جوامع مختلف میتواند‬ ‫متفاوت باشد‪.‬اگرچه استفاده از جت ‪ 747‬برای سفر معمول است‪ ،‬اما ممکن است یک ‪ 747‬که در یک منطقه جنگلی دورافتاده‬ ‫جهان سرنگون شده است‪ ،‬به عنوان محل عبادت‪ ،‬انباری یا خانه استفاده شود‪.‬در ایاالت متحده‪ ،‬اتوبوسها‪ ،‬قطارها و واگنهای‬ ‫تراموا از کارافتاده به رستوران تبدیل شدهاند‪.‬‬ ‫واضح است که معنای فرهنگی اشیای فیزیکی با مشخصههای فیزیکی اشیاء تعیین نمیشوند‪.‬معانی اشیای فیزیکی مبتنی بر‬ ‫باورها‪ ،‬هنجارها و ارزشهایی است که افراد نسبت به آنها دارند‪.‬این امر وقتی مشهود است که معانی جدیدی از یک شیء‬ ‫فیزیکی مطرح میشوند‪.‬زمانی در مراسم کلیسا فقط از پیانو و ارگ استفاده میشد‪.‬گیتار‪ ،‬طبل و ترومپت به اندازه کافی‬ ‫«مقدس» برای همراهی یک گروه کر نبودند‪.‬با این حال بسیاری از کلیساها امروزه از این ابزار «دنیوی» مکرراً در فعالیتهای‬ ‫عبادی خود استفاده میکنند‪.‬سازها تغییر نکردهاند‪ ،‬اما معانی فرهنگی اختصاص داده شده به آنها تغییر کردهاند‪.‬‬ ‫فرهنگ آرمانی و واقعی‬ ‫گاهی شکافی بین دستورالعملهای فرهنگی و رفتار واقعی وجود دارد‪.‬این شکاف در مفاهیم فرهنگ آرمانی و واقعی وجود‬ ‫دارد‪.‬فرهنگ ایدهآل به دستورالعملهای فرهنگی اشاره دارد که عموماً توسط اعضای جامعه پذیرفته میشود‪.‬فرهنگ واقعی‬ ‫به الگوهای رفتار واقعی اشاره دارد که اغلب با این دستورالعملها در تضاد هستند‪.‬‬ ‫یکی از ارزشهای فرهنگ آرمانی آمریکا صداقت است‪.‬با این حال در فرهنگ واقعی‪ ،‬همیشه به صداقت عمل نمیشود‪.‬برخی‬ ‫از مالیاتدهندگان ساالنه متن و روح قوانین مالیاتی موجود را نقض میکنند‪.‬برخی از تاجران درگیر اقدامات تجاری ناصادقانه‬ ‫هستند‪.‬برخی از دانشآموزان در امتحانات تقلب میکنند‪.‬اینها نمونههای مجزا نیستند‪.‬آنها الگوهای فرهنگی واقعی هستند که‬ ‫از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند‪.‬الزم به یادآوری است که ما در اینجا به افرادی اشاره نمیکنیم که نقض هنجارهایشان‬ ‫شامل قتل‪ ،‬تجاوز جنسی و سرقت است‪.‬این نوع رفتارهای ضداجتماعی حتی فرهنگ واقعی را نقض میکند‪.‬‬ ‫آیا این واقعیت که ما گاهی دستورالعملهای فرهنگی را نادیده میگیریم‪ ،‬فرهنگ آرمانی را بیمعنا‬ ‫میکند؟ قطعا نه‪.‬در یک دنیای ناکامل‪ ،‬فرهنگ آرمانی معیارهای باالیی را فراهم میکند‪.‬این آرمانها اهدافی هستند که‬ ‫اکثر مردم در بیشتر مواقع برای رسیدن به آنها تالش میکنند‪.‬فرهنگ آرمانی همچنین امکان تشخیص ردیابی رفتار انحرافی‬ ‫را فراهم می کند‪.‬افرادی که بیش از حد از الگوی آرمانی منحرف میشوند‪ ،‬مجازات میشوند‪.‬این به حفظ فرهنگ آرمانی‬ ‫کمک میکند‪.‬‬ ‫تغییر فرهنگی‬ ‫همۀ فرهنگها تغییر را تجربه میکنند‪.‬هنجارها‪ ،‬ارزشها و باورها نسبت ًا پایدار هستند‪ ،‬اما در طول زمان تغییر میکنند‪.‬برای‬ ‫مثال‪ ،‬بسیاری از پدربزرگها و مادربزرگهای شما هرگز به دانشگاه نرفتند‪.‬در دوران نوجوانی‪ ،‬والدین شما هرگز به دوستانشان‬ ‫ایمیل نمیفرستادند‪.‬خیلیوقت پیش نبود که زنان طبقه متوسط با فرزندان خردسال از کار کردن در خارج از خانه بر حذر‬ ‫داشته میشدند‪.‬اینها جنبههایی از فرهنگ هستند که در واکنش به فرایندهای خاصی در حال تغییر هستند‪.‬‬ ‫چرا فرهنگ تغییر میکند؟ فرهنگ به سه دلیل تغییر میکند‪.‬یک علت کشف‪ ،‬فرایند یافتن چیزی که از قبل وجود داشته‬ ‫است‪ ،‬است‪.‬ایاالت متحده در حال حاضر در حال کشف تواناییهای ورزشی عموماً ناشناخته زنان است‪.‬این امر در حال تغییر‬ ‫ادراک زنان و روابط بین مردان و زنان است‪.‬‬ ‫فرهنگ همچنین از طریق اختراع‪ ،‬ایجاد چیزی جدید‪ ،‬تغییر میکند‪.‬علم منجر به اختراعاتی شده است که از قرن پانزدهم جهان‬ ‫را تغییر دادهاند‪ ،‬از ایجاد موتور بخار گرفته تا تلفن همراه‪.‬چنین اختراعاتی شیوه زندگی ما را بسیار دگرگون کردهاند‪.‬‬ ‫سومین علت تغییر فرهنگی‪ ،‬اشاعه‪ ،‬یعنی وامگیری جنبههای فرهنگ از فرهنگهای دیگر‪ ،‬است‪.‬یکی از جنبههای فرهنگ که‬ ‫سریعاً اشاعه مییابد‪ ،‬غذا است‪.‬پیتزا و همبرگر را میتوان در منوهای غذا در سرتاسر جهان یافت‪.‬درختان کریسمس و پینیاتاها‬ ‫بخشی از جشنها در بسیاری از کشورها هستند‪.‬ایدهها نیز اشاعه مییابند‪.‬جامعه ژاپن در نتیجۀ اتخاذ دموکراسی و سرمایهداری‬ ‫پ?

Use Quizgecko on...
Browser
Browser