نهیلیسم and other political ideologies (PDF)
Document Details
Uploaded by Deleted User
Tags
Summary
This document provides an overview of various political ideologies, including nihilism, pragmatism, populism, and others. The text explores the concepts and characteristics of each ideology. It discusses topics such as the meaning and impact of these ideas on society.
Full Transcript
نهیلیسم این مکتب بر گرفته از ریشه نیهیل ( ) nihilدر فرهنگ ادبیات التین که ،در اصطالح فارسی میتوان آن را «نه گرایی»« ،نیست گرایی» یا «هیچ گرایی» و «بی گرایشی» نام دارد. این واژه معانی متعددی دارد.در واقع این و...
نهیلیسم این مکتب بر گرفته از ریشه نیهیل ( ) nihilدر فرهنگ ادبیات التین که ،در اصطالح فارسی میتوان آن را «نه گرایی»« ،نیست گرایی» یا «هیچ گرایی» و «بی گرایشی» نام دارد. این واژه معانی متعددی دارد.در واقع این واژه به معنای بی ارزشی ارزش ها نیست بلکه به معنای بی ارزش شدن ارزش هاست.نیچه نیهیلیسم را یک پدیده شایع در فرهنگ غرب می دانست و معتقد بود که پیامد های نابودگر آن در نهایت تمامی احکام اخالقی و مذهبی را به تباهی می کشاند و بزرگترین بحران تاریخ بشر را رقم خواهد زد.در رابطه با این تعاریف دو دلیل برای تردید معنای زندگی به وجود می آید : -1وجود زمانمند -2معضل مرگ -وجود زمانمند :چون زمان گذرا و نا پایدار است در نتیجه فاقد ارزش است و این استدالل را به وجود میآورد که زمان فقط در جریان حال واقعیت دارد.لحظات گذشته تمام و نابود شده است و لحظات آینده هنوز به وجود نیامده. -معضل مرگ :معضل مرگ به منزله نقطه پایان وجود آدمی یکی دیگر از موضوعات مرتبط با زمان است که برخی نیهیلیست ها با مطرح کردن جوانب گوناگون آن مدعی بیهودگی و بی معنایی شدند. در معنا و مفهوم کلی ،نیهیلست ها معتقدند زندگی هیچ هدف و معنایی ندارد؛ نهیلیسم معرفت شناختی :انکار و نفی وجود هر نوع معرفت پراگماتیسم این مکتب بر گرفته ازواژه pragmaدر زبان یونانی و به معنای عمل است. معنی پراگماتیسم در زمینه های مختلف متفاوت است.این مکتب تاکید زیادی بر اهمیت عمل یا (نتیجه گرایی) به جای نظریه های انتزاعی دارد و بر این باور است که مفهوم حقیقت باید براساس نتایج عملی نظریات وایده ها ارزیابی شود. ایده اصلی این مکتب این است که معنا حقیقت یک ایده ،نظریه یا ایمان براساس عواقب عملی و کاربردهای آن درزندگی واقعی سنجیده می شود .پراگماتیست ها به هیچ وجه تدریس دروسی که خارج از مدرسه و در زندگی واقعی به درد نمی خورد را قبول ندارند. پراگماتیسم معتقد است که حقیقت به انسان بستگی دارد و هر چیزی که فایده ،سودمندی و نتیجه ای برای انسان داشته باشد؛ همان حقیقت است.پراگماتیست ها می گویند باید به جای ایده آل و احساسات ،باید بر واقعیت ها تمرکز کرد. از نظر پایه گذار این مکتب یعنی ویلیام جیمز هرچیزی که سودمند باشد نشانه صحیح و حقیقت بودن آن است.او می گفت هدف ما نباید کشف حقیقت باشد.در واقع همین که چیزی برایمان سودمند باشد را می توانیم حقیقت بنامیم. این مکتب به ما یاد می دهد که کمال گرای منفی نباشیم.بپذیریم که شرایط موجود کامال ایده آل نیست و ما باید در همین شرایط بهترین باشیم که البته این بدان معنی نیست که شرایط همیشه همینطور باقی می ماند.پراگماتیسم این فرصت رابه ما می دهد که در هر شرایطی بهترین گزینه را انتخاب کنیم.در حین انجام کارها وضعیت موجود را بهبود ببخشیم و مسیر های بهینه جدیدی را کشف کنیم.پراگماتیسم منتقدانی نیز دارد: -برخی منتقدان میگویند که این رویکرد میتواند به مادی گرایی و عدم توجه به ارزش های اخالقی منجر شود. -همچنین ممکن است افرادی احساس کنند که پراگماتیسم به خطر افتادن اصول اساسی و بنیادین منجر شود. پوپولیسم عوام گرایی یا همان پوپولیسم آموزه و روش سیاسی است در طرفداری کردن یا طرفداری نشان دادن از حقوق و عالیق مردم عامه در برابر گروه نخبه. منظور از نخبگان بخش برگزیده ای از یک جامعه است که از نظر قابلیت ها یا توانایی ها برتر از دیگر اعضای جامعه دانسته می شود.در جامعه شناسی و فلسفه سیاسی به گروه کوچکی از مردم گفته می شود که با قرار گرفتن در رأس هرم منزلت اجتماعی و امتیازات ،کنترل سهم نابرابر بزرگی از قدرت سیاسی ،ثروت ،امتیاز اجتماعی و یا توانایی خاصی را در گروهی در اختیار دارند. همچنین با ایمانی ساده فضایل مردم را در برابر منش فاسد طبقه حاکم یا هر گروهی که موقعیت سیاسی و منزلت اجتماعی برتر داشته باشد قرار می دهد و می ستاید.پوپولیسم با دامن زدن به هیجانات توده ای ،تشدید شکاف های هویتی ،قومی ،نژادی و اجتماعی ؛ نظم و ثبات سیاسی ، حاکمیت قانون و انباشت سرمایه ر ا تضعیف می کند و به شدت مانع تحقق توسعه و در نتیجه دموکراسی در کشور های جهان سوم می شود. -اقتصاد رانتی زمینه شکل گیری "پوپولیسم" در یک جامعه را فراهم می کند. پوپولیسم دارای مشخصات عوام فریبی ،تقدیس شخص رهبر فرهمند و تکیه بر توده های محروم است. ویژگی های پوپولیسم: -1جلب پشتیبانی مردم با توسل به وعده های کلی و ابهام آمیز -2پیشبرد اهداف سیاسی ،مستقل از نهاد ها و احزاب موجود ،با فراخوانی توده مردم به اعمال فشار مستقیم بر حکومت -3بزرگداشت و تقدیس مردم یا خلق ،با اعتقاد به این که هدف های سیاسی باید به اراده و نیروی مردم و جدا از احزاب یا سازمان های سیاسی پیش برود. -4ضدیت با نخبگان لیبرالیسم لیبرالیسم واژه فرانسوی مربوط به آزادی بدون قضاوت و پیش داوری سیاسی و مذهبی و پیرامون حقوق بشر و حقوق شهروندی آغاز می شود و خواهان درجاتی از آزادی در برابر تسلط یا هدایت دولت و یا هر موسسه دیگر است که تهدید کننده آزادی بشر باشد. لیبرال همه چیز را از عقل و ماده مطلق می داند و هر چیز را صرفا در ثروت و سرمایه گذاری خالصه می کند و باعث بی معنا شدن اخالق ،ارزش ها و معنویات شده و جوامع را به ابتذال می کشاند.اندیشمندان لیبرال مدعی هستند که در نقد آرا و نهاد ها هیچ گونه محدودیتی را قائل نیستند؛ زیرا هرگونه محدودیتی در این زمینه در واقع به معنی محدود کردن آزادی بیان به عنوان یکی از مهم ترین جنبه ها و مصادیق آزادی است. لیبرالیسم به معنای آزادی خواهی بوده و دارای اقسام مختلفی چون لیبرالیسم فرهنگی و لیبرالیسم اقتصادی می باشد .آزادی لیبرالیسم مبتنی بر عقل و فردگرایی و بدون در نظر گرفتن وحی از عناصر اصلی تفکر لیبرالیسم می باشد .می توان گفت علت اصلی تفکر جدایی دین از دولت به میزان گسترش تفکر لیبرالیسم برمی گردد ؛ زیرا لیبرال زمانی آزاد است که دین بر او مسلط نباشد و عمده برنامه ای که آزادی لیبرال را تضمین می کند ،دموکراسی است. معایب: نابرابری اقتصادی ←برخی معتقدند به علت سیاستهای لیبرالیسم به وجود میآید. تداخل کمتر دولت←در مواردی دولت نمیتواند از افراد ضعیف جامعه حمایت کند. آزادی در اسالم : این دیدگاه مطابق با حکمت الهی در کسب پاداش اخروی است.از این رو ،آزاد بودن انسان در اعمال و رفتار ،نقطه قوت آفرینش اوست .بنابراین اصل آزادی در اسالم پذیرفته شده است هرچند مومنان ،آزادی خود را در چارچوب حدود و قوانین الهی جای می دهند.از نظرگاه اسالمی ،انسان برای تکامل و رشد آزاد است تا بتواند سعادتمند شود.در این راه باید به آموزه های دینی پایبندی کند .آزادی حیوانی یعنی آزادی مطلق شهوت ،هوا و هوس و دنیا پرستی مورد تایید اسالم نیست . سکوالریسم سکوالریسم یکی از ارزشهای سیاسی لیبرالیسم محسوب می شود که به نوبه خود از ایده بی طرفی اخالقی و سپس سیاسی نشات می گیرد .سکوالریسم یعنی تفکری که حضور دین در ابعاد مختلف زندگی بشر را نفی می کند .گرایشی که طرفدار و مروج حذف یا بی اعتنایی و به حاشیه راندن نقش دین در ساحت های مختلف حیات انسانی از قبیل سیاست ،حکومت ،علم ،عقالنیت ، اخالق و ...است . همچنین به جماعتی از کشیشان که از نظام های دینی و کلیسایی تبعیت نمی کردند و زندگی این جهانی را در پیش گرفته بودند نیز سکوالر گفته می شود. در مجموع باید گفت سکوالریسم به عنوان یک مفهوم اجتماعی در چالش های مختلفی در معنا و تعریف نهفته است. در حکومت معنی سکوالریسم ،عدم دخالت باورهای مذهبی در امر حکومت و برتری دادن اصول حقوق بشر بر سایر ارزش های هر گروه و دسته ای است . در جامعه شناسی ،سکوالریسم به هر موقعیتی که در آن ،جامعه مفاهیم مذهبی را در تصمیم گیری های خود کمتر دخالت دهد یا این مفاهیم کمتر موجب اختالف و درگیری شوند گفته می شود . اصول کلی سکوالریسم : -1توجه به علم و عقالنیت -2جدایی نهاد دین از حکومت -3حاکمیت مردم به جای حاکمیت الهی آنارشیسم آنارشیسم از واژه یونانی آنارشیا گرفته شده که به معنی فقدان رهبری و حکومت است.این مکتب خواستار القای هرگونه قدرت سازمان یافته و همچنین اقتدارگریزی است.آنارشیسم معتقد است که وجود حکومت و دین جهت پیشرفت جامعه انسانی مضر بوده و بنابراین با از بین بردن حکومت و برقراری توافق اختیاری و آزاد بین مردم می توان به برابری و عدالت واقعی دسترسی پیدا کند. اصول بنیادی اعتقادات آنارشیست ها این است که فطرت بشر بر خیر و صالح استوار است و انسان اصوال موجودی اجتماعی است و بایستی فارغ از قید و بند های حکومت ،آزادانه در امر تولید و فعالیت های سیاسی و اجتماعی شرکت کند.آنارشیسم معتقد است افراد سرکش جامعه برای تنبیه یا باید در معرض افکار عمومی قرارگیرند یا از جامعه اخراج شوند .برخی از ویژگی های آنارشیسم در نظام سیاسی : -1عدم وجود دستگاه دولتی و هرنهادی که بخواهد بر انسان چیره شود -2بیشترین میزان برابری و مساوات در میان افراد جامعه -3عدم وجود مالکیت خصوصی این جنبش فکری و اجتماعی به ایجاد یک جامعه بدون حکومت و نظام سرمایهداری تاکید دارد و بر اصول آزادی فردی ،عدالت اجتماعی ،همکاری بین افراد متمرکز است.آنارشیستها عموماً باور دارند که حکومتها و نهادهای قدرتمند مانند سیستم سرمایهداری منجر به ستم فساد و نابرابریاجتماعی میشوند و باید از بین بروند. معایب :عدم ثبات ،مقاومت در برابر تغییرات ،پیچیدگی در هماهنگی ،چالشهای امنیتی آتئیسم بی خدایی یا خدا ناباوری به انگلیسی ( ) Atheismدر معنای عام ،رد اعتقاد به وجود خدا یا خدایان است و در معنای محدودتر باور به اینکه خدایی وجود ندارد . بی خدایی نقطه مقابل خدا باوری است که در کلی ترین شکل ،اعتقاد به وجود حداقل یک خدا می باشد.استدالل های مطرح شده برای آتئیسم به دسته های گوناگونی همچون استدالل های علمی ،فلسفی ،اجتماعی و تاریخی تقسیم می شوند . آتئیست ها معتقدند خدایی وجود ندارد.تفکرات آتئیستی محدود به حواس پنجگانه است. یکی از بزرگترین مشکالت در ایدئولوژی آتئیست نبود خداست ،نداشتن یک نیروی برتر که بتوان به آن تکیه کرد. گستره تقسیم میان انواع بی خدایی: -1بی خدایی نوع عملی یا پرگماتیک :افراد طوری زندگی می کنند که انگارهیچ خدایی وجود ندارد. -2بی خدایی نوع نظری :در این نوع بی خدایی ،فالسفه خداناباوران دالیلی برای عدم وجود خدا می آورند.آتئیستان هیچگونه معیار اخالقی برای بد یا خوب بودن ندارند درنتیجه طبق امیال نفسانی و تفکرات خود عمل می کنند. فمینیسم فمینیسم واژه ای فرانسوی و از ریشه التینی ) (femindاست.فمنین به معنای زن یا جنس مؤنث است.فمینیسم به اندیشه و نهضتی گفته می شود که مدافع برابری حقوق زنان با مردان در ساخت های اجتماعی ،انتقادی ،سیاسی می باشد که در فارسی به زن ساالری ،زن گرایی تعبیر می شود. جنبش های فمینیستی در اعتراض به مسائلی از قبیل تقسیم کار و موقعیت زنان در جامعه غرب شکل گرفت و تدریجا به صورت یک نظام فکری در آمد.فمینیسم برای این که در میان فلسفه جدید راهی باز نموده و به یک مکتب فکری تبدیل شود تالش کرد ،تا یک نوع معرفت شناسی خاص طراحی کند. دربین گرایش های مختلف معرفت شناسی دو گرایش عمده وجود دارد: – 2گرایش برون گرایانه – 1گرایش درون گرایانه معرفت شناسی فمینیستی شاخه ای از گرایشات برون گرایانه معرفت شناختی است که مدعی نقش عوامل بیرونی در فرآیند توصیه باور هستند. اومانیسم واژه اومانیسم دو پهلو است.این واژه معموال به جنبشی ادبی و فلسفی اشاره دارد.از ایتالیا آغاز و سپس به سایر کشور های اروپایی گسترش یافت و تبدیل به یک عامل مهم در زندگی جدید شد. اومانیسم در معنای عام همان انسان ساالری و اعتقاد به اصالت بشر در برابر اعتقاد به اصالت خداست. این مکتب جایگاه ویژه ا ی برای انسان و استعداد ها و توانایی های او قائل است و انسان را محور و مقیاس همه چیز قرار می دهد وتا حدی پیش می رود که در تضاد محوری با خدا گرایی قرار گرفته و هرگونه اندیشه متافیزیکی مانند وحی الهی و ادیان آسمانی را نفی می کند. پس این واژه ممکن است عالوه بر جنبش ادبی و فلسفی ،به هر فلسفه ای که ارزش و منزلت انسان را تصدیق می کند و معیار همه چیز می سازد ،اشاره داشته باشد. اومانیسم فلسفی معتقد است که انسان محور و مدار آفرینش است . اومانیسم از نظر تاریخی به سه مرحله تقسیم می شود: پیش از رنسانس – دوره رنسانس – پس از رنسانس دوره پیش از رنسانس مربوط به روم قدیم و قرون وسطی است.در روم قدیم اومانیسم به معنای برتری انسان بر دیگر موجودات و برتری انسان رومی بر دیگر انسان ها بود.اومانیسم به معنای جدید آن در فرهنگ و تفکر غربی همزاد با رنسانس است. اصوال رنسانس خود پدیده ای اومانیستی است. اومانیسم رنسانس بیشتر جنبه ادبی و هنری داشت و همه حوزه های فرهنگی را در بر می گرفت. عالمان بسیاری در شکل گیری این مکتب نقش داشته اند و از این رو اومانیست ها ،این مکتب بشری را در چارچوب خدا و دین جستجو می کردند ولی باید دانست اکثریت با دانشمندانی است که دین را بر نمی تابند. اومانیست ها فرد گرا هستند یعنی عالیق ،امیال و منافع فرد را معیار همه چیز می دانند. اومانیسم ،انسان را موجودی فعال ،مؤثر ،خالق و متفکر ،اصطالح طلب و تحول خواه می داند. اومانیست ها معتقد بودند که خود آدمی برابر با خود خداست و قادر است تا به تنهایی بر انسان و نظام بشری حکومت نماید. به طور کلی اصول و مبانی اومانیسم عبارتند از: -1اصالت دادن به انسان -2تکیه بر فرد انسان -3آزادی -4حذف دین و معنویت از زندگی ایده آلیسم برگرفته از واژه ایده یعنی تصورات ذهنی و ایدئالیسم یعنی مسلک کسانی که تنها تصورات ذهنی را واقعی می دانند و جهان مادی را غیر واقعی و گذرا می بینند. بعضی ایده آ لیست ها ،افراط گرا یعنی منکر بر کلیات واقعیت های خارجی حتی وجود خودشان می شوند. بعضی دیگر هم مانند افالطون جهان را مادی و وجود خودشان را هم فانی می دانند. این مکتب به تدریج معانی زیادی پیدا کرد اما در ابتدا به همین عنوان یعنی اعتقاد به مثل و ایده ها یا به عبارتی دیگر اعتقاد به حقایق اصلی جهان که مستقل از ماده و دور از استرس حواس هستند گفته می شود. ایده آ لیست ها به واقعیت های خارجی مانند آسمان ،زمین ،حیوان ،اشخاص دیگر و به طور کل آن چه با حواس درک شود اعتقاد ندارند و همه جهان را خیال و پندار می دانند و می گویند ما جز واقعیت وجود خود و یک سلسله تصورات ذهنی به وجود چند دیگری در جهان اعتقاد نداریم؛ زیرا آنچه را که جهان خارج از خود می نامیم به هیچ وجه نمی توانیم درک کنیم مگر با قوه ادراک خود و قوه ادراک چیزی بیش از تصورات مختلف در اختیارمان قرار نمی دهد. اصول و اعتقادات پیروان این مکتب : – 1ارزش های روحی تاثیر قطعی در امور جهان دارد.انسان را دو بعدی می دانند و بعدی در جسم و بعدی در روح که ایده آلیسم تقدم روح بر جسم مورد توجه او است. -2تن و روان جدای از هم و مقابل هم قرار دارند.روح و جسم را یکی نمی دانند در واقع روح را بر جسم مقدم می دانند. – 3رفتار انسان ذاتاً هدف دار است.انسان آزاد و دارای اراده است و می تواند به اراده خویش به ارزش یابی بپردازد مثال به اشیا ارزش دهد یا آنها را بی ارزش شمارد. – 4زندگی خوب برای انسان آن نوع زندگی است که در آن مفاهیم ارزش درک شده و در رفتار فردی او آشکار می شوند. – 5بین فرد و جامعه وحدت وجود دارد.هر فرد جزئی از کل است و کل خاصیتی دارد که در هیچ یک از افراد نمی توان آن خاصیت را دید. – 6مدرسه بزرگترین نگاهبان میراث فرهنگی و عقلی دانش آموزان به شمار می رود. جبرگرایی جبر گرایی یا تعیین گرایی یک موضوع فلسفی است که بر طبق آن هر رویدادی از جمله شناخت رفتار تصمیمات کنش های آدمی به صورت علت و معلول توسط یک زنجیره پیوسته ای از رخداد های پیشین تعیین شده است. جبر گرایان عقیده دارند که هر آدمی بر آینده و رویدادهای آن تاثیر دارد اما میزان تاثیر فرد خود به رویدادهای گذشته و آینده بستگی دارد از فیلسوفانی که با این مساله درگیر بوده اند. جبر و اختیار یکی از مباحث کلیدی در اغلب ادیان بزرگ الهی است که بیشترین نمود را می توان در اسالم و مسیحیت یافت.جبرگرایی از این جهت که معتقد است انسان مختار نیست در مقابل اختیار گرایی قراردارد ؛ جبرگراها :رفتار انسان در ظاهر اختیاری می باشد اما در اصل مانند تنفس اجباری است . انواع جبرگرایی : -جبرگرایی علمی -جبرگرایی فلسفی -جبرگرایی کالمی جبرگرایی علمی :همه چیز دارای باطن علت و معلولی بوده و قابل پیش بینی می باشد :مثل علوم تجربی و دمای مورد نیاز برای یخ زدن آب ج برگرایی فلسفی :معتقد است که انسان فاعل مطلق نیست و این نظر ازهمین رو درمقابل اکثر فیلسوفان مسلمان می باشد . فاشیسم این واژه از Fascicبه معنی تبر پوش گرفته شده است و آن عالمتی است که به شکل تبر بر روی پرچم فرمانروایان قدیم رومی نقش بسته و سمبل قدرت است .فاشیسم گونه ای نظام حکومتی خودکامه و ملی گرای افراطی است که نخستین بار توسط موسولینی در ایتالیا رهبری شد . فاشیسم مکتبی مخالف با فمینیسم بود.فاشیست ها معتقد بودند وظیفه اصلی زنان انجام کارهای خانه و تولید مثل است. فاشیسم پس از شکست نیروهای دولت محور در جنگ جهانی دوم به طور گسترده در فرهنگ عامه مورد انتقاد و محکوم شده است.کوشش های حکومت های فاشیستی برای کاهش بیکاری ، دولت قوی و دخالت این دولت در همه امور به خاطر حفظ منافع ملی است. برخی از اصول فاشیسم به بیان موسولینی : -1عدم اعتقاد به سودمند بودن صلح -2مخالفت با لیبرالیسم -3ملی گرایی افراطی -4تقدس پیشوا تا سرحد امکان -5مخالفت با دموکراسی -6تبلیغ روح رزم جویی -7اعتقاد شدید به قهرمان پرستی سوسیالیسم به معنای شریک که در زبان فارسی جامعه خواهی یا جامعه گرایی نیز خوانده می شود ،اندیشه ای سیاسی ،اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی است که هدف آن ایجاد نظم اجتماعی و اقتصادی مبتنی بر برابری است به معنایی که تمامی قشرها و طبقات جامعه سهمی برابر و مساوی در سود همگانی داشته باشند. به طور کلی با عصر رنسانس نخستین سوسیالیست ها در اروپا طرح حاکمیت اجتماعی و حذف مالکیت خصوصی را تشریح و با انقالب صنعتی ،سوسیالیسم به عنوان یک ایدئولوژی به وجود آمد و علیه پیامدهای شوم انقالب صنعتی برای اکثریت جامعه به ویژه کارگران شکل گرفت. برخی متفکران لیبرال به نقد سوسیالیسم پرداختند.بازار گرایان معتقدند که اقتصاد ها به قدری پیچیده اند که هیچ کنترل ،مدیریت و حاکمیت مرکزی قادر به مهار در بر گرفتن آنها نیست.به عقیده یکی از متفکران ،سوسیالیسم شکست خورده است زیرا به دلیل نیاز به اطالعات بسیار زیاد برای عملکردی بهتر از بازار فراتر از توان انسان است. تعریف سوسیالیسم : سوسیالیسم به معنای ساده خود ،نظامی سیاسی – اقتصادی است که در آن دولت از راه برنامه ریزی یا به شکلی مستقیم تر از ابزارهای اساسی تولید را کنترل می کند یا مالک قانونی آن است . اصول و مولفه های عمده نظام سوسیالیستی که آن را از دیگر نظام های غیردینی متمایز می سازد عبارتند از : -1جامعه گرایی -2اصالت جمع -3مالکیت دولتی -4برنامه ریزی متمرکز اقتصادی -5برابری -6فرا ملیتی