صحیفه سجادیه - دعای بیست و چهارم - PDF

Summary

این سند خلاصه‌ای از زندگی نامه امام سجاد (علیه السلام) و شرح دعای بیست و چهارم را برای پایه هشتم شامل می‌شود. این سند شامل داستان و مناظره و مطالب مرتبط با امام سجاد (علیه السلام) و صحیفه سجادیه است.

Full Transcript

‫صحیفه سجادیه‬ ‫دعای بیست و چهارم‬ ‫پایه هشتم‬ ‫دوره اول متوسطه‬ ‫محتوا‬ ‫نگاهی به زندگی نامه امام سجاد(علیه السالم)‬ ‫ ‬...

‫صحیفه سجادیه‬ ‫دعای بیست و چهارم‬ ‫پایه هشتم‬ ‫دوره اول متوسطه‬ ‫محتوا‬ ‫نگاهی به زندگی نامه امام سجاد(علیه السالم)‬ ‫ ‬ ‫شرح دعای بیست و چهار‬ ‫ ‬ ‫وزارت آموزش و پرورش‬ ‫معاونت پرورشی و فرهنگی‬ ‫اداره کل قرآن‪ ،‬عترت و نماز‬ ‫از خودم کنده شدم‬ ‫داستان‬ ‫مدام به پهلویم سقلمه می‌زد‪.‬نگاهم که به صورت رنگ پریده و نگرانش افتاد‪ ،‬دلم مچاله شد‪.‬من نمی‌خواستم این‬ ‫قدر خودش را اذیت کند‪.‬خودش گفته بود‪ ،‬دل به دلش بدهم و راهی شوم‪.‬موهای موج دارش در این نم نم صبح گاهی این‬ ‫طرف و آن طرف می‌پریدند‪.‬هر از گاهی حرفش را نیمه جویده در دهان می‌چرخاند و انگار که دیگر با خودش زمزمه‬ ‫می‌کرد‪.‬غرولند‌هایش تمامی‌نداشت‪ «.‬نکند چیزی بگویی یا کاری کنی که آبروی من برود‪.‬امام نَفَسش حق است‪.‬محترم‬ ‫است‪.‬معصوم است‪. »...‬‬ ‫با خودم گفتم‪ « :‬یحیی من بار اول است که خدمت می‌رسم‪ ،‬تو که مدت‌هاست در خدمت ایشان بوده‌ای چرا خودت‬ ‫را باخته‌ای! من که داشتم زندگی خودم را می‌کردم‪ ،‬تو پا پی شدی ابو خالد که‪ ،‬امام را ببینی دیگر دل نمی‌کنی! حاال یکی‬ ‫دوبار او را مالقات کن‪ ،‬مهرش به دلت که افتاد دیگر خودت دل نمی‌کنی! »‪.‬‬ ‫راستش همه جا حرف از امام بود‪.‬این روزها حال و هوای شهر‪ ،‬مردم کوچه و خیابان‪ ،‬خانه‌های فقیران نگفتنی بود!‬ ‫زمزمه‌ها تکراری نبود‪.‬همه می‌خواستند او را ببینند‪ ،‬لحن گیرایش را از دل و جان حس کنند‪.‬من هم یکی از این هزاران! دلم‬ ‫می‌خواست کسی را که‌این قدر عابد و ساجد بود را از نزدیک ببینم‪.‬یحیی که مدتی از مریدانش شده بود‪ ،‬اصرار کرد که مرا‬ ‫با خود به نزد ایشان ببرد‪.‬‬ ‫کوچه‌های تنگ و باریک را که یکی پس از دیگری پشت سر گذاشتیم‪ ،‬آهنگ صدایی برنده و تیز مثل چکشی که به‬ ‫فلز بخورد‪ ،‬بر فضا طنین می‌انداخت‪.‬نرمه‌های باران افتاد روی سرم‪ ،‬گوش تیز کردم جمعیت کمی‌آن طرف تر درب خانه‌ای‬ ‫ایستاده بودند! منبع این صدای خوش آنجا بود جلوتر رفتیم؛ آیه‌های قرآن به گونه‌ای تالوت می‌شد که هوش از سرت می‌برد‪.‬‬ ‫همه‌ایستاده بودند که بشنوند‪.‬سرگردانی‌ام که بیشتر شد‪ ،‬پوزخندی البه الی چروک‌های دور دهان یحیی جا خوش کرد‪.‬‬ ‫گفت‪« :‬امام همیشه‌این را گوشزد می‌کنند که‌آیه‌های قرآن گنجینه‌های با ارزشی هستند که هر گاه باز شوند باید به آنها‬ ‫‪11‬‬ ‫بسیار دقت کرد‪ ».‬و انگار که از جانش برآید‪ ،‬با تمام وجود آن‌ها را می‌خواند‪.‬‬ ‫به پاگرد در که رسیدیم‪ ،‬اجازه‌ی ورود گرفتیم‪.‬یحیی اشاره کرد که آرام آرام داخل شو‪.‬صدای خوش قرآن قطع‬ ‫شده بود‪.‬همه به نماز ایستادند ما هم پشت سر امام‪ ،‬اقتدا کردیم‪.‬تا به حال این قدر از نماز خواندنم‪ ،‬لذت نبرده بودم‪.‬به (مالک‬ ‫یومِ الدّین) که رسیدیم‪ ،‬آنقدر آن را تکرار کرد که گویی جان از تنش بیرون رفت‪.‬‬ ‫بعد از نماز با نان و خرما از همه پذیرایی شد‪.‬امام بعد از تعارف به ما‪ ،‬دست برد و خرمایی را به دهان کرد و فرمود‪:‬‬ ‫«خدا را شکر که به ما غذا داد و ما را سیراب کرد در حالی که کسی برایش این کار را نمی‌کند» در برابر این همه بزرگی‬ ‫خودم را باخته بودم‪.‬حاال فهمیدم دلیل این همه نگرانی یحیی برای چیست‪.‬شاید او هم اوایل همین حال و روز من را داشت‪.‬‬ ‫در حال کلنجار با خود بودم که دوباره سقلمه‌ی یحیی را به پهلویم احساس کردم؛ امام با شماست‪ ،‬سرم را باال بردم امام رو به‬ ‫من فرمود‪« :‬ابو خالد کابلی آیا می‌خواهی که مقام خود را در بهشت به تو نشان دهم؟» نَفَسم را حبس کردم‪.‬دلم لرزید‪.‬سری به‬ ‫نشانه‌ی تأیید تکان دادم‪.‬دستش را بر چشمانم کشید و من در یک آن خود را در کنار رودخانه‌ها و کاخ‌ها دیدم‪.‬موهای تنم‬ ‫سیخ شده بود‪.‬اشک بر پهنای صورتم سرازیر شد‪ ،‬امام بار دیگر دستش را به چشمان هیجان زده‌ام کشید و این بار خود را‬ ‫روبروی ایشان دیدم‪.‬توان حرف زدن نداشتم‪.‬می‌دانستم که صدایم تَرَک برداشته‪ ،‬مات و مبهوت فقط به چهره‌ی نورانی ایشان‬ ‫میخ کوب شده بودم‪.‬دیگر سقلمه‌های یحیی هم تأثیری نداشت‪.‬‬ ‫صدای جیغ آسمان فضا را پر کرده بود و باران دنیا را برداشته بود‪.‬گوشه‌ای کز کردم و حرکات امام را زیر نظر داشتم‬ ‫شروع به نوشتن نامه کرد‪.‬بعدها فهمیدم که نامه برای عبدالملک است‪.‬امام از او تشکر کرد و فرمود‪« :‬از نامه‌ای که به حجاج‬ ‫برای حفظ جان بنی‌هاشم نوشتی‪ ،‬اطالع پیدا کردم»‪.‬‬ ‫حجاج از عبدالملک در نامه‌ای خواسته بود که امام سجاد (علیه السالم) را از سر راه بردارد تا بتواند بهتر حکومت کند‬ ‫ولی عبدالملک در جواب‪ ،‬نامه‌ای مخفیانه نوشته بود که کشتن خاندان بنی‌هاشم نه تنها باعث استحکام حکومت نمی‌شود‪ ،‬بلکه‬ ‫سستی و براندازی آن را به همراه دارد‪.‬عبدالملک که نامه‌ی امام به دستش می‌رسد‪ ،‬تاریخ نامه‌ی خود به حجاج را با آن‬ ‫مطابقت می‌دهد و بعد از دیدن همزمانی آنها در صورتی که مخفیانه بوده‪ ،‬از علم غیبی امام سجاد (علیه السالم) شگفت زده‬ ‫می‌شود‪.‬‬ ‫مهمان آن خانه بودم ولی دیگر از آن خانه دل نکندم‪...‬‬ ‫‪2‬‬ ‫سجاد (علیه السالم)‬ ‫امام‬ ‫امام سجاد(علیه السالم)‬ ‫چهارمین امام‬ ‫ششمین معصوم‬ ‫نگاهی کوتاه به زندگی نامه امام سجاد (علیه السالم)‬ ‫امام سجاد (علیه السالم) را زینت بخش عبادت کنندگان می‌خوانند که همان زین العابدین است‪.‬کسی که وقتی‬ ‫آماده‌ی وضو گرفتن و نماز خواندن می‌شد‪ ،‬رنگ از رخش می‌پرید‪.‬او می‌دانست که می‌خواهد در برابر چه کسی بایستد!‬ ‫عبادت را بزرگترین حق خدا برگردن انسان می‌دانست و می‌فرمود‪« :‬بزرگترین حق خدا این است که او را عبادت کنی و‬ ‫چیزی را با او شریک قرار ندهی؛ پس اگر این کار را انجام دادی‪ ،‬هر چه از او بخواهی به تو خواهد داد»‪.‬‬ ‫از خدا خجالت می‌کشید که او را به خاطر پاداش و یا عذاب عبادت کند‪.‬او خدا را به خاطر نعمت‌ها و خود خدا‬ ‫عبادت می‌کرد‪.‬‬ ‫امام‌باقر‌(علیه‌السالم) در‌مورد‌لقب‌امام‌سجاد‌(علیه‌السالم) می‌فرمایندد‌‪«‌:‬امدام‌سدجاد‌(علیده‌السدالم‌)‌را‌بد‌ه‌خداطر‌‬ ‫سجده‌های‌طوالنی‌و‌نیایش‌های‌فراوانش‌سجاد‌می‌گویند‪‌.‬آن‌گاه‌که‌گرفتار‌می‌شد‪،‬آن‌گاه‌که‌از‌فزونی‌نعمت‌سرخوش‌و‌‬ ‫شاد‌می‌شد‌و‌آن‌گاه‌که‌بین‌دو‌نفر‌را‌آشتی‌می‌داد‪‌،‬یا‌آن‌گاه‌که‌نماز‌و‌قرآن‌می‌خواند‪‌»...‬امام‌در‌دعاهای‌خود‌از‌صلوات‌‬ ‫و‌ادامه‌ی‌آن‌زیاد‌استفاده‌می‌کرد‪‌.‬او‌با‌این‌کار‌سعی‌در‌شناساندن‌بیشتر‌و‌بهتر‌اهل‌بیت‌به‌مدردم‌داشدت‌‪‌.‬در‌جامعده‌ای‌کده‌‬ ‫مردم‌دچار‌انحراف‌شده‌بودند‌و‌فساد‌اخالقی‌آن‌ها‌را‌محاصره‌می‌کرد‪‌،‬امام‌توانست‌با‌استفاده‌از‌دعا‌آنها‌را‌به‌عبادت‌خدا‌‬ ‫هدایت‌کند‪ ‌.‬اگر‌چه‌هدف‪‌،‬عبادت‌مردم‌و‌نزدیکی‌به‌خدا‌بود‌ولی‌مردم‌با‌اسدتفاده‌از‌دعاهدا‌توانسدتند‌بده‌مفداه‌یم‌سیاسدی‌‬ ‫موردنظرامام‌سجاد(علیه‌السالم) دست‌پیدا‌کنند‪‌.‬‬ ‫همیشه خشم خود را فرو می‌برد و می‌فرمود‪« :‬گواراترین نوشیدنی‌ها برایم فرو بردن خشم است‪ ».‬در مقابل وقاحت‬ ‫قاتالن پدر بدخلق و تندخو نشد‪.‬خشمش را فرو برد‪ ،‬نَفسَش را حبس نمود و راه پدر را ادامه داد‪.‬‬ ‫‪31‬‬ ‫ائمه (علیهم السالم) باید در کنار قرآن قرار بگیرند‪ ،‬چون قرآن را برای همه بازگو می‌کنند و همه را به قرآن هدایت‬ ‫می‌کنند‪.‬یکی از مهمترین هدف‌های عاشورا معرفی اهل بیت به مردم بودکه امویان با این موضوع مخالفت و دشمنی‬ ‫می‌کردند‪.‬امام سجاد (علیه السالم) هر جا که شرایط را مناسب می‌دیدند‪ ،‬اهل بیت را معرفی می‌کردند‪.‬‬ ‫مهم‌ترین کاری که امام برای معرفی اهل بیت انجام دادند‪ ،‬در شام صورت گرفت‪.‬شامیان تقریباً هیچ گونه شناختی از‬ ‫پیامبر (صلی اهلل علیه و آله) نداشتند‪.‬امام در خطبه‌ای که در امپراتوری شام بیان کرد‪ ،‬باعث شگفتی همگان شد‪.‬او جنایت‌های‬ ‫یزید در کربال را فاش کرد؛ به دنبال آن خشم مردم مدینه برانگیخته شد و قیام کردند‪.‬یزید را از مدینه بیرون کردند و عبداهلل‬ ‫انصاری را به جای او نشاندند‪.‬‬ ‫امام سجاد (علیه السالم) همیشه از مناظره برای معرفی عاشورا استفاده می‌کردند و هر جا که موقعیت را مناسب‬ ‫می‌دیدند‪ ،‬شروع به معرفی اهل بیت می‌کردند‪.‬وقتی صلوات می‌فرستادند ادامه صلوات را نیز می‌دادند و در دعاهایشان این کار‬ ‫را بارها و بارها تکرار می‌کردند‪.‬یکی از مناظرات در دوران اسارت امام با پیرمرد شامی‌بود‪.‬وقتی آن پیرمرد به حضرت گفت ‪:‬‬ ‫«سپاس خدای را که شما را کشت و هالک ساخت و شاخ فتنه را برید» و شروع به ناسزا گویی کرد‪.‬حضرت به او فرمود‪« :‬من‬ ‫سکوت کردم تا سخنت به پایان برسد و آنچه در دل از کینه داشتی بیرون بیاوری‪.‬پس تو نیز مانند من که برایت سکوت نمودم‬ ‫خاموش باش‪ ».‬سپس امام چندین آیه از قرآن که درباره ارزش اهل بیت نازل شده بود را برای آن شخص یادآوری کرد و در‬ ‫نهایت پیرمرد از کرده خود پشیمان شد و توبه کرد‪.‬از امام سجاد (علیه السالم) مناظرات دیگری هم مانند مناظره با ابن زیاد و‬ ‫حسن بَصری و عبدالملک هم ثبت شده است‪.‬‬ ‫امام شجاع و نترس بود و داد خونخواهی پدر را حتی در برابر یزیدیان و در کاخ پر زرق وبرق یزید‪ ،‬با آهنگ و‬ ‫صدای برنده و تیزش مانند چکشی که به فلز بخورد‪ ،‬به گوش جهانیان رساند‪.‬او پرچم همیشه پیروز پدربزرگش علی بن ابی‌طالب‪‬‬ ‫را به رخ پرچم داران کافر کشید‪.‬عبد الملک به او گفت‪ « :‬من که قاتل پدر شما نیستم‪ ،‬پس چرا با ما رفت و آمد نمی‌کنید؟!»‬ ‫امام فرمود‪« :‬هر چند قاتل پدرم باعث شد که زندگی در این دنیای پدرم تمام شود ولی او آخرت خودش را با این کار تباه‬ ‫کرد‪.‬اگر تو هم دوست داری عاقبتی مانند او پیدا کنی مانند او رفتار کن‪».‬‬ ‫حتی زمانی که اسیر و برهنه سوار بر شتر بود و ابن زیاد او را تهدید به قتل کرد فرمود‪ « :‬آیا ما را تهدید می‌کنی؟!‬ ‫مگر نمی‌دانی که کشته شدن‪ ،‬عادت ما و شهادت باعث افتخار ماست‪».‬‬ ‫امام سجاد (علیه السالم) در کوفه سخنرانی کردند و در آن از بی‌وفایی مردم کوفه و همچنین از بازخواست و سؤال و‬ ‫جواب آنها توسط پیامبر (صلی اهلل علیه و آله) گفتند‪.‬امام فرمود‪« :‬اگر حسین (علیه السالم)کشته شد جای تعجب نیست! چرا‬ ‫که پدرش با وجود تمام ارزش‌ها و بزرگی‌ها نیز‪ ،‬قبل از او به شهادت رسید‪.‬ای مردم کوفه با کاری که نسبت به حسین (علیه‬ ‫السالم) انجام دادید‪ ،‬خوشحال نباشید‪.‬آنچه گذشت یک اتفاق بزرگ بود‪.‬جانم به فدای کسی باد که در کنار رود فرات به‬ ‫شهادت رسید‪.‬آتش جهنم پاداش کسانی است که او را به شهات رساندند‪».‬‬ ‫‪4‬‬ ‫مردم بعد از شنیدن سخنان امام به گریه افتادند و خواستند انتقام بگیرند‪ ،‬اما امام بی‌وفایی‌هایشان را به آنها یادآوری‬ ‫کرد و فرمود‪ « :‬از شما می‌خواهم که نه یاریمان کنید و نه با ما بجنگید»‪.‬‬ ‫یزید دستور داد تا در مسجد با حضور سفرای کشورهای مختلف مجلسی تشکیل شود و امام سجاد (علیه السالم) به‬ ‫همراه عمه اش حضرت زینب (سالم اهلل علیها) و دیگر خانواده‌ی ایشان در حالی که دستانشان با طناب بسته شده بود‪ ،‬حضور‬ ‫پیدا کنند‪.‬یزید با خوشحالی‪ ،‬از پیروزی‌اش بر امام حسین (علیه السالم) می‌گفت‪.‬مرد سخنرانی‪ ،‬باالی منبر رفت و شروع به‬ ‫ستایش یزید و بدگویی و تحقیر امام علی (علیه السالم) و امام حسین (علیه السالم) کرد‪.‬امام سجاد (علیه السالم) رو به سخنران‬ ‫کرد و فرمود‪ « :‬وای بر تو که برای خشنودی بنده‪ ،‬خشم خدا را انتخاب کردی و جایگاه خودت را پر از آتش نمودی‪ ».‬سپس‬ ‫رو کرد به یزید و از او خواست باالی چند تکه چوب رفته و برای مردم از آنچه سبب خشنودی خدا می‌شود‪ ،‬سخن بگوید‪.‬‬ ‫یزید ابتدا نپذیرفت ولی وقتی اصرار مردم شام را دید‪ ،‬مجبور شد قبول کند‪.‬‬ ‫با توجه به‌اینکه مردم شام برخالف مردم کوفه از مرکز اسالم دور بودند‪ ،‬چندان از اسالم چیزی نمی‌دانستند‪.‬امام هم‬ ‫در سخنان خود به معرفی خود‪ ،‬پدرش و جدش امام علی (علیه السالم) و پیامبر (صلی اهلل علیه و آله) و حضرت زهرا (سالم اهلل‬ ‫علیها) و ویژگی‌ها و رفتار هر کدام پرداخت‪.‬یزید از ترس ایجاد فتنه و دو دستگی میان مردم دستور اذان داد‪.‬‬ ‫با شنیدن صدای ( اَشهَد انَّ مُحمد رسولُ اهلل ) امام از یزید پرسید ‪ «:‬این محمد (صلی اهلل علیه و آله) که در اذان نامش‬ ‫برده می‌شود‪ ،‬جدّ من است یا تو ؟ اگر او را جدّ خود بدانی دروغ گفته‌ای ولی اگر جد من است‪ ،‬چرا خانواده‌ی او را کشتی‬ ‫؟ !»‬ ‫سکوت معنا دار امام سجاد (علیه السالم) که از آن با عنوان تقیه نام می‌برند‪ ،‬یکی از راه‌های مبارزه در فرهنگ‬ ‫اسالمی‌است‪.‬ایشان مراقب احوال دشمن بودند و مناسب با شرایط‪ ،‬حرکت‌های دینی خود را برنامه‌ریزی می‌کردند‪.‬این رفتار‬ ‫امام باعث شد‪ ،‬زمانی که کشتار وحشیانه حَرّه اتفاق افتاد‪ ،‬نام امام از لیست سیاه دستگاه اموی حذف شود‪.‬نه تنها امام کشته نشد‬ ‫بلکه به بسیاری از مردم مدینه نیز پناه داد‪.‬‬ ‫امام صادق (علیه السالم) می‌فرمایند‪ « :‬پنج تن فراوان گریه کردند‪.‬حضرت آدم‪ ،‬یعقوب‪ ،‬یوسف‪ ،‬فاطمه (سالم اهلل‬ ‫علیها) دختر پیامبر (صلی اهلل علیه و آله) و علی بن حسین (علیه السالم) که بر مصیبت پدرش چندین سال گریه می‌کرد‪ ».‬امام با‬ ‫این کار راه حماسه‌ی عاشورا را ادامه می‌دادند‪.‬هر وقت غذا یا آبی برایشان می‌آوردند‪ ،‬اشک می‌ریختند‪.‬یکی از غالمان‬ ‫به‌ایشان گفت‪ « :‬می‌ترسم شما خود را هالک کنید‪ ».‬امام فرمود‪ « :‬من غم فراوان خود را فقط نزد خدا می‌برم و از طرف خدا‬ ‫چیزی می‌دانم که شما از آن آگاه نیستید‪.‬‬ ‫خاطره شهادت پدرم را که به یاد می‌آورم‪ ،‬گریه راه گلویم را می‌گیرد‪.‬چگونه گریه نکنم در حالیکه یزیدیان آب را‬ ‫برای حیوانات بیابان آزاد گذاشتند ولی به روی پدرم بستند و او را تشنه به شهادت رساندند‪».‬‬ ‫گاهی که حیوانی در حال ذبح بود امام سجاد (علیه السالم) می‌‌ایستاد و گریه می‌کرد‪.‬از آنها که در حال ذبح‬ ‫حیوان بودند‪ ،‬می‌پرسید‪ « :‬آیا به حیوان آب داده‌اید و او را ذبح می‌کنید؟ یا نه‪ ».‬هر وقت که در جمعی بود و سر سفره آب‬ ‫‪5‬‬ ‫می‌آوردند‪ ،‬چشمانش پر از اشک می‌شد و از قربانی و شهید شدن پدر و یارانش با زبان تشنه در روز عاشورا می‌گفت‪.‬این‬ ‫رفتار امام سجاد (علیه السالم) در تمام دوران زندگی اش ادامه داشت‪.‬او با این کار هم بهانه‌ای دست جاسوسان بنی‌امیه نمی‌داد‬ ‫و هم بر حق بودن خانواده‌ی پیامبر را تکرار می‌کرد‪.‬امام وظیفه‌ی امامت خویش را این گونه‪ ،‬زیرکانه و پنهانی انجام می‌داد‪.‬‬ ‫قبل از اینکه لب به غذا خوردن بگشاید‪ ،‬مقداری از آن را صدقه می‌داد و می‌فرمود‪ « :‬هرگز به حقیقت نیکوکاری‬ ‫نمی‌رسید مگر آنکه از آنچه دوست دارید در راه خدا انفاق کنید‪ ».‬به همه کمک می‌کرد به هر چیزی که به عنوان صدقه‬ ‫می‌داد‪ ،‬بوسه می‌زد‪.‬او ایمان داشت که هر صدقه اول به دست خدا می‌رسد و بعد به دست نیازمند و پنهانی بودنش آتش خشم‬ ‫خدا را خاموش می‌کند‪.‬امام ناشناس و شبانه کیسه‌های نان را بر دوش می‌کشید و به خانه ی فقرا می‌برد‪.‬او صدقه پنهانی را‬ ‫باعث خاموش شدن خشم خدا می‌دانست‪.‬تنها بعد از شهادت ایشان و قطع غذا‪ ،‬مردم متوجه می‌شدند که چه کسی نان آور‬ ‫آنها بود‪.‬‬ ‫هر گاه غذا میل می‌کرد‪ ،‬می‌فرمود‪ « :‬خدارا شکر که به ما غذا داد و ما را سیراب کرد و ما را در پناه خودش قرار داد‬ ‫و به ما نعمت بخشید‪.‬خدایی که همه را سیر کرد و کسی او را سیر نکرد‪».‬‬ ‫امام سجاد (علیه السالم) مانند دیگر امامان و پیامبران دارای علم غیب بود‪.‬علم غیب یا مطلق است و مخصوص‬ ‫خداوند است و یا نسبی است و در اختار امامان و پیامبران قرار می‌گیرد و از خدا پنهان نیست‪.‬برای نمونه می‌توان به‌این نامه‌ی‬ ‫امام اشاره کرد که به عبدالملک نوشت و از او تشکر کرد و فرمود‪ « :‬از نامه‌ای که به حجاج برای حفظ جان بنی‌هاشم نوشتی‬ ‫اطالع پیدا کردم‪».‬‬ ‫حجاج از عبدالملک در نامه‌ای خواسته بود که امام سجاد (علیه السالم) را از سر راه بردارد تا بتواند بهتر حکومت کند‬ ‫ولی عبدالملک در جواب‪ ،‬نامه‌ای مخفیانه نوشته بود که کشتن خاندان بنی‌هاشم نه تنها باعث استحکام حکومت نمی‌شود بلکه‬ ‫سستی و براندازی آن را به همراه دارد‪.‬عبدالملک که نامه‌ی امام به دستش می‌رسد‪ ،‬تاریخ نامه‌ی خود به حجاج را با آن‬ ‫مطابقت می‌دهد و بعد از دیدن همزمانی آنها در صورتی که مخفیانه بوده‪ ،‬از علم غیبی امام سجاد (علیه السالم) شگفت زده‬ ‫می‌شود‪.‬‬ ‫عالوه بر امور غیبی‪ ،‬امام از علوم معمول هم آگاهی داشتند‪.‬زُهری که از دانشمندان دربار عبدالملک است می‌گوید‪« :‬‬ ‫کسی را فقیه تر از امام سجاد (علیه السالم) ندیدم‪».‬‬ ‫امام کسی است که از هر آلودگی و گناهی پاک باشد‪.‬امام سجاد (علیه السالم) می‌فرماید‪ « :‬امام حتما معصوم است و‬ ‫این را در ظاهر فرد نمی‌توان دید‪ ».‬در قسمتی از مناجات امام در روز عرفه می‌خوانیم که ‪ « :‬خدایا عصمتی به من ببخش که‬ ‫همیشه‪ ،‬در انجام گناهان از تو بترسم و گناه نکنم‪».‬‬ ‫معجزه کار خارق العاده‌ای است که طبیعی نیست و به منظور رقابت کردن انجام می‌شود‪.‬که از عهده خدا و پیامبران‬ ‫برمی‌آید‪.‬مانند اژدها شدن عصای حضرت موسی (علیه السالم) و یا سخن گفتن حضرت عیسی (علیه السالم) در کودکی‪.‬‬ ‫‪6‬‬ ‫همه‌ی اینها ثابت می‌کند‪ ،‬معجزه اتفاق افتادنی است‪.‬در مالقاتی که ابوخالد کابلی با امام سجاد (علیه السالم) داشت‪ ،‬امام رو به‬ ‫او فرمود‪« :‬اگر می‌خواهی مقام خودم را در بهشت هم اکنون به تو نشان می‌دهم‪ ».‬امام دستش را به چشمان ابوخالد کشید و او‬ ‫خود را در بهشت و کاخ‌ها و رودخانه‌های آن دید‪.‬بار دیگر دست به چشمان او کشید و او خود را یک مرتبه روبروی حضرت‬ ‫دید‪.‬بعد از آن ابوخالد از دوستداران امام و درکنار ایشان بود‪.‬‬ ‫یکی دیگر از هنرمندی‌های امام این بود که با صدای خوش قرآن را تالوت می‌کرد‪.‬وقتی سقاها از کنار منزل امام رد‬ ‫می‌شدند‪ ،‬با شنیدن صدای خوش امام سجاد (علیه السالم) می‌ایستادند‪.‬چنان جذب این طنین صدای خوش تالوت قرآن‬ ‫می‌شدند که چندین بار اتفاق افتاده بود که قطره قطره از مشک آب می‌چکید و مشک خالی می‌شد ولی سقاها نمی‌توانست‬ ‫لذت شنیدن صدای خوش قرآن را ترک کنند‪.‬‬ ‫امام می‌فرمود‪« :‬اگر به فقیران ستم کنید‪ ،‬مال یتیمان را بخورید و به آنها ظلم کنید و بیوه زنان را آزار دهید و امر به‬ ‫معروف و نهی از منکر را ترک کنید‪ ،‬خدا بارش باران را بر شما متوقف می‌کند و شما را از آن منع می‌کند و به جای آن بال و‬ ‫گرفتاری را نصیب شما می‌کند‪.‬اگر بیماری را عیادت کنید‪ ،‬تا زمانی که از آنجا بیرون بروید فرشتگان دور شما می‌چرخند و‬ ‫برایتان دعا می‌کنند‪.‬به شما غبطه می‌خورند که بهشت را برای خود خریدید‪».‬‬ ‫وقتی به نماز می‌ایستاد و به ( مالک یومِ الدّین ) می‌رسید‪ ،‬آنقدر آن را تکرار می‌کرد که نزدیک بود جان از تنش‬ ‫کنده شود‪.‬او می‌فرمود‪ « :‬اگر همه‌ی دنیا و زمین از بین برود ولی قرآن با من باشد هیچ ترسی نخواهم داشت‪.‬شما هر وقت‬ ‫قرآن می‌خوانید به آن بسیار دقت کنید»‪.‬‬ ‫درزمان امام سجاد (علیه السالم) مردم به دلیل فاصله گرفتن از اهل بیت (علیه السالم)‪ ،‬وجود محدودیت حتی در نقل‬ ‫و نوشتن حدیث توسط امام‪ ،‬نیرنگ‌های حکومتی ‪ ،‬زیاد شدن پیروزی‌ها و فتح‌ها و مسلمان شدن بدون برنامه و قانون افراد از‬ ‫کشورها و فرهنگ‌های مختلف‪ ،‬در یک بحران فکری قرار گرفته بودند‪.‬ولی امام سجاد (علیه السالم) بر همه چیز دقت داشتند‬ ‫و رسیدگی می‌کردند‪.‬مثالً زمانی که بعضی از شیعیان برای امامان مقام باالتری در نظر گرفتند و هم ردیف مقام خدا آنها را‬ ‫قرار دادند‪ ،‬امام با آنها سخت مخالفت کرد‪.‬این افراد برای خدا شبیه و مانند قرار می‌دادند‪.‬امام وقتی متوجه‌این مطلب شدند‬ ‫دست به دعا برداشتند و باطل بودن این اعتقاد را مطرح کردند‪.‬‬ ‫یکی دیگر از این بحران‌ها این بود که مردم به قدرت زور اعتقاد پیدا کرده بودند و معاویه و یزید خیلی در شکل‬ ‫گیری آن نقش اساسی داشتند‪.‬یزید شهادت امام حسین (علیه السالم) را کار خدا می‌دانست‪.‬امام وقتی متوجه شد فرمود‪« :‬پدرم‬ ‫را مردم کشتند‪ ،‬نه خدا »‬ ‫گروهی از افراد به دور از مردم و بدون اینکه نسبت به حال مردم مسئولیتی احساس کنند‪ ،‬فقط به عبادت می‌پرداختند‪.‬‬ ‫یکی از همین سال‌ها مردم برای بارش باران و نجات از خشکسالی دست به دامان این عابدان شدند و از آنها خواستند که برای‬ ‫بارش باران دعا کنند‪.‬ایشان هر چه دعا کردند ولی خبری از باران نشد! امام نزدیک آنها شد و به آنها فرمود‪ :‬از کعبه دور شوید‪.‬‬ ‫‪7‬‬ ‫اگر خدا یکی از شما را دوست داشت حتماً دعایتان را اجابت می‌کرد‪.‬امام جلوتر رفته و به سجده پرداخت و‬ ‫شروع به دعا و نیایش کرد‪.‬هنوز دعایش تمام نشده بود که بارش باران شروع شد‪.‬‬ ‫برای اینکه حاکمان ستمگر اموی بتوانند بر مسلمانان حکومت کنند‪ ،‬باید رضایت قلبی آنها را به دست‬ ‫می‌آوردند‪.‬هنوز مدت زیادی از دوران پیامبر (صلی اهلل علیه و آله) نگذشته بود و مردم به اسالم ایمان قلبی‬ ‫داشتند‪.‬امویان باید شایستگی جانشینی خود را ثابت می‌کردند‪.‬بنابراین از محمد بن مسلم زُهری که یکی از‬ ‫دانشمندان درباری بود‪ ،‬خواستند تا به نفع حکومتشان کتاب و حدیث جعل کند و به آنان در رسیدن به‬ ‫هدف‌هایشان کمک کنند‪.‬‬ ‫دوران امام سجاد (علیه السالم) از تاریک ترین دوران‌های امامان است که به آن دوره‌ی سقوط فرهنگ‬ ‫اسالمی‌می‌گویند‪.‬امام درباره این دوره می‌فرمایند‪« :‬روزهای ما در میان خانواده‌ام‪ ،‬مانند روزهای زندگی‬ ‫بنی‌اسرائیل در میان فرعونیان است‪.‬آنها پسران را می‌کشتند و دختران را زنده به گور می‌کردند‪.‬روزگار ما به‬ ‫گونه‌ای است که مردم برای نزدیک شدن به دشمنان ما روی منبرها می‌روند و به بزرگانمان ناسزا می‌گویند و‬ ‫بدگویی می‌کنند‪».‬‬ ‫با این حال امام سجاد (علیه السالم) برای گسترش ایمان و زنده کردن اسالم از روش‌هایی تازه استفاده‬ ‫کرد‪.‬او باعث شد که عاشورا تا قیامت زنده بماند و راه را برای به وجود آمدن دانشگاه‌های انسان سازی و‬ ‫اسالم شناسی در دوران امام صادق (علیه السالم) و امام باقر (علیه السالم) باز کرد‪.‬‬ ‫برای نمونه می‌‌توان به‌این مورد اشاره کرد که حَجاج که از حاکمان آن دوران بود‪ ،‬دستور داد تا دست و پای‬ ‫مردی به نام یَحیی را ببرند و او را به شهادت برسانند‪.‬گناه او پیروی از امام سجاد (علیه السالم) بود‪.‬امام در این دوران‬ ‫مجبور بود به صورت پنهانی به امامت بپردازد‪.‬‬ ‫قیام‌های مهم دوران امام سجاد (علیه السالم) عبارت اند از‪:‬‬ ‫قیام توابین به رهبری سلیمان صُرَد خُزاعی‬ ‫قیام مدینه به رهبری عبداهلل بن حَنظَله غَسیل المالئکه ( واقعه حره)‬ ‫سنگ باران و آتشباران کعبه معظمه توسط نظامیان یزید‬ ‫قیام مختار بن ابی عُبیده ثقفی‬ ‫حکومت عبداهلل بن زُبیر در مکه‬ ‫‪8‬‬ ‫حکومت مروانیان در شام‬ ‫قیام خوارج و عبدُالرَحمن بن محمد بن اَشعث علیه حُجّاج در سال‌های ‪ 81‬تا ‪ 83‬هجری‬ ‫در چنین شرایطی امام با حضور در کربال‪ ،‬دیدار با ابن زیاد‪ ،‬مناظره با یزید در شام‪ ،‬مبارزه به صورت گریه‬ ‫برای شهدای کربال و آموزش اسالم در قالب دعا نقش امامت و رهبری خود را انجام دادند‪.‬‬ ‫امام مخفیانه به تربیت امام باقر (علیه السالم) به عنوان رهبر بعدی اسالم پرداختند‪.‬یاران و شاگردان زیادی‬ ‫پرورش دادند تا بتوانند در مقابل دشمنان از اسالم دفاع کنند‪.‬شیعیان از زمان امام سجاد (علیه السالم) شکل گرفتند و‬ ‫تا امروز پابرجا هستند و مقدمات به وجود آمدن دانشگاه امام باقر (علیه السالم) و امام صادق (علیه السالم) را به‬ ‫وجود آوردند‪.‬‬ ‫امام سجاد (علیه السالم) از هر فرصتی برای ترویج اسالم استفاده می‌کردند‪.‬از جمله‌ این که برده‌هایی‪ ،‬مرتب‬ ‫در خانه‌ی ایشان آموزش دیده و سپس آزاد می‌شدند‪.‬‬ ‫نام برخی از شاگردان امام ‪ :‬سعید بن مُسیِب‪ ،‬ابوحمزه ثُمالی ( ثابت بن دینار)‪،‬سعید بن جُبیر‪ ،‬ابوخالد کابلی‪،‬‬ ‫یَحیی بن ام طَویل‪،‬فَرَزدَق معروف به ابوفراس شاعر‪،‬جابربن عبداهلل انصاری و ‪.....‬‬ ‫‪9‬‬ ‫صحیفه سجادیه کتاب ارزشمندی است که از اهل بیت‪ ‬بدست ما رسیده است‪.‬این کتاب مشتمل بر نیایش‌ها و‬ ‫مناجات امام سجاد‪ ‬در موضوعات مختلف اعتقادی فرهنگی اجتماعی و ‪...‬است‪.‬این دعاها توسط امام سجاد‪‬‬ ‫امال و به قلم مبارک امام محمدباقر‪ ‬و زید شهید(رحمه اهلل) نگاشته شده اند‪.‬این صحیفه به دلیل خفقان حاکم بر‬ ‫جامعه از طرف سلسله اموی تا زمان امام صادق‪ ‬نزد اهل بیت‪ ‬مخفی بود تا اینکه امام صادق‪ ‬برای نخستین بار‬ ‫آن را به یکی از اصحابش بنام متوکل بن‌هارون تعلیم داد‪.‬تعداد دعاهای صحیفه در ابتدا ‪75‬دعا بود اما اکنون‬ ‫‪54‬دعا بدست ما رسیده و از سرنوشت‪21‬دعای دیگر اطالعی در دست نیست‪.‬صحیفه سجادیه تعلیم دهنده دین‬ ‫و اخالق در لباس دعاست و امام سجاد‪ ‬در قالب دعا‪ ،‬شریعت الهی و اخالق محمدی را تشریح می‌نماید‪ ،‬ما در‬ ‫این فرصت‪ ،‬شما را با دعای ‪24‬این کتاب شریف آشنا می‌نماییم‪.‬‬ ‫دعا در یک نگاه‬ ‫دعای بیست و چهار‬ ‫مقدمه‬ ‫وَكَانَ مِنْ دُعَائِهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) لِأَبَوَيْهِ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ‬ ‫از دعاهای آن حضرت است که درباره پدر و مادر خود می‌فرمود ‪:‬‬ ‫دعا در یک نگاه‬ ‫حق پدر و مادر از مهم ترین حقوق‌هاست در قرآن مجید مکرراً به آن اشاره بلکه تصریح شده است‪.‬‬ ‫برای ادای این حق کمترین کاری که می‌توان کرد‪ ،‬دعا در حق آنهاست؛ همان برنامه‌ای که امام در این دعا‬ ‫دنبال کرده است‪.‬‬ ‫‪10‬‬ ‫بخش اول‬ ‫دعای بیست و چهار‬ ‫اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ‪ ،‬وَأَهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرِينَ‪ ،‬وَاخْصُصْهُمْ بِأَفْضَلِ صَلَوَاتِكَ‬ ‫وَرَحْمَتِكَ وَبَرَكَاتِكَ وَسَلَامِكَ‪.‬‬ ‫وَاخْصُصِ اللَّهُمَّ وَالِدَيَّ بِالْكَرَامَةِ لَدَيْكَ‪ ،‬وَالصَّالةِ مِنْكَ‪ ،‬يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ‪.‬‬ ‫ترجمه‬ ‫خداوندا بر محمد بنده ات و رسولت و همچنین بر اهل بیت طاهرین او درود فرست و بهترین صلوات‬ ‫ورحمت وبرکات وسالمت را مخصوص آنها گردان ‪.‬‬ ‫خداوندا! پدر و مادرم را مخصوص کرامتی نزد خودت و رحمت از سوی خودت فرما ای برترین رحم‬ ‫کنندگان ‪.‬‬ ‫شرح و تفسیر‬ ‫انواع دعا در حق پدر و مادر‬ ‫امام در این دعا نهایت تالش و کوشش را جهت دعا برای پدر و مادرش انجام داده و به جزئیاتی اشاره‬ ‫کرده که از توان و تصور افراد عادی خارج است‪.‬و در یک عبارت کوتاه‪ ،‬هیچ گونه دعایی نبوده که به آن اشاره‬ ‫نفرموده باشد‪.‬‬ ‫نخست عرضه می‌دارد‪« :‬خداوندا! بر محمد بنده ات و رسولت و همچنین بر اهل بیت طاهرین او درود‬ ‫فرست»‪ ( :‬أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ‪ ،‬وَأَهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرِينَ)‪.‬‬ ‫بارها گفته‌ایم که ذکر صلوات قبل از دعاها به‌این دلیل است که همراهی درخواست‌ها با آن سبب اجابت‬ ‫دعا می‌شود زیرا به یقین خداوند تقاضای درود بر پیغمبر اکرم (صلی اهلل علیه و آله) را می‌پذیرد و دعایی که همراه‬ ‫آن باشد نیز پذیرفته می‌شود‪.‬‬ ‫در این جا به جای صلوات معمول تعبیر عبدِک و رسولِک اضافه شده و همچنین به جای و آله‪ ،‬و اهل بیته‬ ‫الطاهرین آمده است که هر دو تعبیر صلوات بر پیغمبر و خاندانش را جامع تر و کامل تر می‌کند‪.‬‬ ‫‪11‬‬ ‫سپس به همین نیز قناعت نکرده‪ ،‬عرضه می‌دارد بهترین صلوات و رحمت و برکات و سالمت را مخصوص‬ ‫آنها گردان؛ وَ اخْصُصْهُمْ بِأَفْضَلِ صَلَوَاتِكَ وَرَحْمَتِكَ وَبَرَكَاتِكَ وَسَالمِكَ‪.‬‬ ‫بركة به معنای دوام و استمرار خیرات و افزایش آن است و «سالم» یعنی سالمت و رهایی از ناراحتی‌ها و‬ ‫ناامنی‌ها‪.‬در این عبارت به چهار چیز اشاره شده ‌است‪.‬صلوات‪ ،‬رحمت‪ ،‬برکات و سالم‪ ،‬ذکر‬ ‫رحمت بعد از صلوات ممکن است از باب تأکید باشد‪ ،‬ولی بعضی گفته اند که صلوات اشاره به مدح و ثنای الهی و‬ ‫لطف و مغفرت اوست‪ ،‬در حالی رحمت به انواع نعمت‌های مادی و معنوی در دنیا و آخرت اشاره دارد‪.‬‬ ‫این احتمال نیز وجود دارد که ذکر رحمت بعد از صلوات از قبیل ذکر عام بعد از خاص باشد؛ صلوات‬ ‫رحمت ویژه و فوق العاده است و رحمت‪ ،‬رحمت عام است‪.‬‬ ‫منظور از برکات‪ ،‬بقاء انواع نعمتها و مواهب الهی و افزایش آنهاست و اسالم به معنای سالمت یکی از‬ ‫مصادیق آن می‌باشد‪ ،‬که اشاره به ذکر خاص بعد از عام می کند‪.‬‬ ‫آنگاه امام در ادامه‌این تقاضا عرضه می‌دارد‪« :‬خداوندا! پدر و مادرم را مخصوص کرامت و عزت نزد خودت‬ ‫فرما و همچنین رحمت خود را شامل حال آنها گردان‪ ،‬ای برترین رحم کنندگان(واخصُصِ اللَّهُمَّ وَالِدَيَّ بِالْكَرَامَةِ‬ ‫لَدَيْكَ‪ ،‬وَالصَّلَاةِ مِنْكَ‪ ،‬يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ)‪.‬‬ ‫واژه واخصص از ماده خصوص‪ ،‬به معنای دادن چیزی به کسی است در حالی که به دیگران نداده است‪.‬‬ ‫كرامة نیز به معنای عزت منزلت و شرافت است‪.‬‬ ‫امام در این قسمت از دعا از خداوند تقاضا می‌کند که پدر و مادرش را مورد تکریم قرار داده ‪ ،‬مقام ویژه‌ای‬ ‫در نزد خود به آنها بدهد و همچنین درود و رحمت خود را شامل حال آنها فرماید‪.‬‬ ‫این تخصیص نه به‌این معناست که دیگران از الطاف الهی محروم شوند و تنها پدر و مادرش برخوردار گردند‬ ‫بلکه هر چه می‌خواهد به دیگران بدهد ولی به پدر و مادر او کرامت و رحمت ویژه‌ای عنایت کند‪.‬‬ ‫تفاوت «كرامة با صالة» روشن است؛ کرامت به معنای عزت و شرافت و «صالة» به معنای رحمت‬ ‫می‌باشد و امام هر دو را به صورت ویژه از خداوند برای پدر و مادرش تقاضا می‌کند‪.‬‬ ‫‪12‬‬ ‫بخش دوم‬ ‫دعای بیست و چهار‬ ‫اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ‪ ،‬وَأَلْهِمْنِي عِلْمَ مَا يَجِبُ لَهُمَا عَلَيَّ الْهَامَاً‪ ،‬وَاجْمَعْ لِي عِلْمَ ذَلِكَ كُلِّهِ تَمَاماً‪،‬‬ ‫ثُمَّ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تُلْهِمُنِي مِنْهُ‪ ،‬وَوَفِّقْنِي لِلنُّفُوذِ فِيمَا تُبَصِّرُنِي مِنْ عِلْمِهِ حَتَّى ال يَفُوتَنِي اسْتِعْمَالُ شَيْءٍ عَلَّمْتَنِيهِ‪،‬‬ ‫وَلَا تَتَّقُلَ أَرْكَانِي عَنِ الْحَفُوفِ فِيمَا أَلْهَمْتَنِيهِ‪.‬‬ ‫ترجمه‬ ‫خداوندا بر محمد و آلش درود فرست و دانش آنچه را که بر من نسبت به آنها پدر و مادر واجب است به‬ ‫من الهام کن الهامی‌آشکار و دانش همه‌اینها را برای من به نحو تمام و کمال جمع کن؛ سپس به من توفیق ده آنچه‬ ‫را که به من الهام فرموده‌ای به کار بندم و نیز موفق بدار که آنچه را از این دانش به من می‌آموزی به سرعت انجام‬ ‫دهم تا به کارگیری آنچه به من آموخته‌ای از من فوت نشود و ارکان وجود من از عمل به آنچه به من الهام کرده‌ای‬ ‫سست نگردد‪.‬‬ ‫شرح و تفسیر‬ ‫وظائف سنگین در برابر پدر و مادر‬ ‫در این فراز تقاضای امام به اوج خود می‌رسد چون پس از درود بر محمد و آل محمد از خدا می‌خواهد که‬ ‫تمام آنچه را وظیفه او در برابر پدر و مادر است‪ ،‬به او الهام کند و سپس توفیق به کار بستن آن را نیز عنایت فرماید تا‬ ‫در نتیجه آنچه را در برابر پدر و مادر الزم است‪ ،‬انجام دهد و چیزی فروگذار نکند و ارکان وجودش نیز در عمل به‬ ‫آن سست نشود‪.‬عرضه می‌دارد‪ :‬خداوندا! بر محمد و آلش درود فرست و دانش آنچه را که بر من نسبت به آنها پدر‬ ‫و مادر واجب است به من الهام کن؛ الهامی‌آشکار و دانش همه‌اینها را برای من به نحو تمام و کمال جمع کن سپس‬ ‫به من توفیق ده آنچه را که به من الهام فرموده‌ای به کار بندم و نیز موفق بدار که آنچه را از این دانش به من‬ ‫می‌آموزی به سرعت انجام دهم تا به کارگیری آنچه به من آموخته‌ای از من فوت نشود و ارکان وجود من از عمل‬ ‫به آنچه به من الهام کرده‌ای سست نگردد ‪ ( :‬أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ‪ ،‬وَالْهِمْنِي عِلْمَ مَا يَجِبُ لَهُمَا عَلَيَّ‬ ‫الْهَاماً‪ ،‬وَاجْمَعْ لِي عِلْمَ ذَلِكَ كُلِّهِ تَمَاماً‪ ،‬ثُمَّ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تُلْهِمُنِي مِنْهُ‪ ،‬وَوَفِّقْنِي لِلنُّفُوذِ فِيمَا تُبَصِّرْنِي مِنْ عِلْمِهِ‬ ‫حَتَّى لَا يَفُوتَنِي اسْتِعْمَالُ شَيْءٍ عَلَّمْتَنِيهِ‪ ،‬وَلَا تَنْقُلَ أَرْكَانِي عَنِ الْحَفُوفِ فِيمَا أَلْهَمْتَنِيهِ)‪.‬‬ ‫_______________________________‬ ‫کهف‪ ،‬آیه ‪32‬‬ ‫‪13‬‬ ‫الهام در اصل از ماده « لهم » به معنای بلعیدن یا نوشیدن چیزی است سپس به معنای القاء مطالبی درونی از‬ ‫سوی خداوند به انسان آمده است که انسان را به کار خوبی وا می‌دارد یا از کار بدی جلوگیری می‌کند و این حالت‬ ‫برای بسیاری از بزرگان و صلحا حاصل شده است و البته‌این با مسأله وحی نبوت تفاوت بسیار دارد‪.‬‬ ‫واژه «حفوف» از ماده «حف» بر وزن «صف» معانی مختلفی دارد از جمله احاطه کردن چیزی به چیزی‬ ‫همان گونه که در قرآن مجید آمده است‪« :‬وحَفَفنَاهُمَا بِنَخلٍ»‪« :‬آن دو(مزرعه) را با درختان نخل احاطه کردیم و‬ ‫به خدمت کردن «حفوف» گفته می شود؛ چون الزمه خدمت احاطه کردن به مخدوم است و در عبارت امام نیز به‬ ‫همین معناست زیرا الزمه خدمت جانانه نسبت به والدین این است که چون پروانه شمع وجود آنها را احاطه کنی و‬ ‫در این احاطه کردن برای خدمت و عمل به وظائف الهام شده‪ ،‬ارکان وجودت سست نشود‪.‬‬ ‫به هر حال درخواست امام در این بخش از دعا این است که به من توفیق ده نه فقط آنچه را می‌دانم و‬ ‫درباره پدر و مادرم آموخته‌ام‪ ،‬انجام دهم؛ بلکه آنچه را نمی‌دانم نیز به من الهام کن تا به طور کامل به آنها خدمت‬ ‫کنم و آنچه در این باره به من الهام شده را به کار بندم و چیزی از آنها از من فوت نشود و حتی انجام آنها برای من‬ ‫سخت و سنگین نباشد‪.‬‬ ‫‪14‬‬ ‫بخش سوم‬ ‫دعای بیست و چهار‬ ‫اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ كَمَا شَرَّفْتَنَا بِهِ‪ ،‬وَصَلَّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ‪ ،‬كَمَا أَوْجَبْتَ لَنَا الْحَقَّ عَلَى‬ ‫الْخَلْقِ بِسَبَبِهِ‪.‬‬ ‫اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَهَابُهُمَا هَيْبَةَ السُّلْطَانِ الْعَسُوفِ‪ ،‬وَأَبِرَّهُمَا بِرِّ الْأُمِّ الرَّءُوفِ‬ ‫وَاجْعَلْ طَاعَتِي لِوَالِدَيَّ وَبِرِّي بِهِمَا أَقَرََّ لِعَيْنِي مِنْ رَقْدَةِ الْوَسْنَانِ‪ ،‬وَأَثْلَجَ لِصَدْرِي مِنْ شَرْبَةِ‬ ‫الظَّمَانِ حَتَّى أُوثِرَ عَلَى هَوَايَ هَوَاهُمَا‪ ،‬وَأُقَدِّمَ عَلَى رِضَايَ رِضَاهُمَا وَأَسْتَكْثِرَ بِرَّهُمَا بِي وَإِنْ قَلَّ‪ ،‬وَأَسْتَقِلَّ‬ ‫بِرِّي بِهِمَا وَإِنْ كَثُرَ‪.‬‬ ‫ترجمه‬ ‫خداوندا بر محمد و آلش درود فرست همان‌گونه که ما را به وجود گرامی‌او شرافت بخشیدی و بر محمد‬ ‫و آلش درود فرست همان گونه که برای ما حقی بر خلق به سبب او (پیغمبر) قرار دادی ‪.‬‬ ‫خداوندا! مرا چنان قرار ده که از آنها جالل و هیبتی در دل داشته باشم همانند هیبتی که مردم از پادشاه ظالم‬ ‫دارند و چنان نیکی و مهربانی در حق آنها کنم همانند نیکی و مهربانی مادر بسیار مهربان و اطاعت مرا برای پدر و‬ ‫مادرم و نیکوکاری مرا نسبت به آنها شیرین تر از خواب در چشم خواب آلود و گواراتر از شربت گوارا در ذائقه‬ ‫فرد تشنه و خنکتر برای قلب من از نوشیدن آب گوارا برای فرد تشنه چنان کن که خواست آنها را بر خواست خود‬ ‫و رضایت آنها را بر رضایت خویش مقدم دارم و نیکی آنها را نسبت به خودم زیاد شمارم هرچند کم باشد و نیکی‬ ‫خودم را درباره آنها کم شمارم هرچند بسیار باشد‪.‬‬ ‫شرح و تفسیر‬ ‫نهایت احترام به پدر و مادر‬ ‫در این بخش امام عرضه می‌دارد‪ :‬خداوندا! بر محمد و آلش درود فرست همان گونه که ما را به وجود‬ ‫گرامی‌او شرافت بخشیدی و بر محمد و آلش درود فرست همانگونه که برای ما حقی بر خلق به سبب او (پیغمبر)‬ ‫قرار دادی ‪ ( :‬أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ كَمَا شَرَّفْتَنَا بِهِ‪ ،‬وَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ‪ ،‬كَمَا أَوْجَبْتَ الْحَقَّ عَلَى‬ ‫الْخَلْقِ بِسَبَبِهِ)‪.‬‬ ‫‪15‬‬ ‫در واقع امام در این جا افتخار خود را به سبب انتساب به پیامبر می‌شمارد چرا که او در واقع فرزند آن‬ ‫حضرت و منسوب به اوست و آن را سبب حقی می‌شمارد که آن حضرت و ائمه بر مردم دارند‪.‬‬ ‫یعنی انتساب به پیامبر دو اثر برای امام سجاد(علیه السالم) و سایر ائمه معصومین دارد‪ :‬نخست دلیل بر شرافت‬ ‫و عظمت مقام آنهاست و دیگر این که مردم باید از آنها اطاعت کنند و آنها را به عنوان امام و پیشوای خود بپذیرند و‬ ‫مقام والیت آنها را ارج نهند‪.‬‬ ‫در اینجا این سؤال پیش می‌آید که‌این بخش چه ارتباطی به مسأله حقوق والدین دارد که امام آن را در این‬ ‫جا ذکر کرده است؟‬ ‫جمعی از محققان گفته اند‪ :‬وجه ارتباط آن با مسأله حقوق پدر و مادر این است که پیامبر و ائمه معصومین به‬ ‫منزله پدر این امت هستند‪ ،‬همان طور که در روایت معروف آمده است که پیغمبر اکرم(صلی اهلل علیه و آله) فرمودند‪:‬‬ ‫يَا عَلِيُّ أَنَا وَأَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ؛ اى على من و تو دو پدر برای این امت هستیم‪.‬‬ ‫بنابراین تمام حقوقی که در این دعای بیست و چهارم برای پدر و مادر ذکر شده برای پیغمبر اکرم و ائمه‬ ‫معصومین نیز ثابت است‪.‬‬ ‫این احتمال نیز وجود دارد که ضمیر در (شرفتنا) به خواننده‌ این دعا برگردد؛ یعنی خداوندا به وسیله محمد و‬ ‫آلش ما را شرافت بخشیدی و حقی برای ما بر سایر مردم به سبب آن قائل شدی زیرا مسلمانان و اهل والیت بر‬ ‫یکدیگر حق دارند‪.‬در حدیث آمده است‪ :‬لِلْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ سَبْعُ حُقوقِ وَاجِبَةٍ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى عَلَيْهِ‪:‬‬ ‫الْإِجْاللُ فِي عَيْنِهِ‪ ،‬وَالْوُدُّ لَهُ فِي صَدْرِهِ‪ ،‬وَالْمُوَاسَاةُ لَهُ فِي مَالِهِ‪ ،‬وَأَنْ يُحَرِّمَ غَيْبَتَهُ‪ ،‬وَأَنْ يَعُودَهُ فِي مَرَضِهِ‪،‬‬ ‫وَأَنْ يُشَبِّعَ جِنَازَتَهُ‪ ،‬وَأَنْ لَا يَقُولُ فِيهِ بَعْدَ مَوْتِهِ إِلَّا خَيْراً‪ :‬هر مؤمنی بر مؤمن دیگر هفت حق دارد که از سوی‬ ‫خداوند واجب شده است‪ :‬احترامش را حفظ کند‪ ،‬تحقیرش نکند‪ ،‬به او توهین ننماید‪ ،‬حرمتش را هتک نکند‪ ،‬محبت‬ ‫او را در دل داشته باشد‪ ،‬نسبت به او مواسات مالی داشته باشد یعنی او را در امکاناتش شریک کند‪ ،‬غیبتش را بر خود‬ ‫حرام بداند‪ ،‬در غیابش نیز حرمت او را نگه دارد‪ ،‬به هنگام بیماری از وی عیادت کند‪ ،‬اگر نیاز به کمک مالی یا چیز‬ ‫دیگر دارد دریغ نکند‪ ،‬در تشییع جنازه‌اش شرکت نماید و پس از مرگش جز ذکر خیرش نگوید‪.‬‬ ‫سپس امام به نکته مهم دیگری درباره پدر و مادر می‌پردازد؛ عرضه می‌دارد‪ :‬خداوندا! مرا چنان قرار ده که از‬ ‫آنها جالل و هیبتی در دل داشته باشم همانند هیبتی که مردم از پادشاه ظالم دارند و چنان نیکی و مهربانی در حق آنها‬ ‫کنم همانند نیکی و مهربانی مادر بسیار مهربان ( أَللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَهَابُهُمَا هَيْبَةَ السُّلْطَانِ الْعَسُوفِ‪ ،‬وَأَبَرُّهُمَا بِرَّ الْأُمِّ‬ ‫الرَّءُوفِ)‪.‬‬ ‫________________________________________‬ ‫امالی صدوق‪ ،‬ص ‪ ۶57‬الغارات تقفی‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪ 745‬با کمی‌تفاوت تفسیر آلوسی‪ ،‬ج ‪ ،22‬ص ‪ ،31‬ذیل آیه ‪ 41‬سوره احزاب ‪.‬‬ ‫ا من ال یحضره الفقیه‪ ،‬ج ‪ ،4‬ص ‪ ،3۹8‬ح ‪585‬‬ ‫‪16‬‬ ‫واژه «هيبة» به معنای بزرگداشت آمیخته با ترس آمده است‪.‬‬ ‫و «عسوف» از ماده عسف بر وزن وصف‪ ،‬در اصل به معنای منحرف شدن از جاده و انجام کار بی تفکر‬ ‫است و از آن جا که شخص ظالم از جاده حق انحراف یافته و کار بی‌رویه می‌کند‪ ،‬این واژه به معنای ظلم و ستم نیز‬ ‫آمده است‪.‬‬ ‫همان گونه که در حدیثی می‌خوانیم پیغمبر اکرم فرمودند‪ :‬ال تَبْلُغُ شَفَاعَتِي إماماً عشوفاً شفاعت من به‬ ‫پیشوای ظالم هرگز نخواهد رسید‪.‬‬ ‫البته منظور امام این نیست که پدر و مادر را به پادشاه ظالم تشبیه کند در واقع می‌فرماید همان هیبت و اُبهتی‬ ‫که چنان افرادی در دل مردم دارند‪ ،‬پدر و مادرم نیز در دل من داشته باشم‪.‬‬ ‫همان گونه که در روایتی دیگر از امیر مؤمنان علی(علیه السالم) آمده است که بانوی اسالم فاطمه زهرا‬ ‫(سالم اهلل علیها) از حمل مشک‌های آب ناراحت شده بود و دست‌هایش همچنین از آسیاب کردن گندم و جو در‬ ‫خانه آسیب دیده بود‪.‬امیرمؤمنان (علیه السالم) به حضرت فاطمه پیشنهاد کرد که از پیغمبر اکرم خادمی‌بخواهد تا به‬ ‫او کمک کند آن حضرت بر پیغمبر وارد شد و سالم کرد و سخنی نگفته بازگشت‪.‬امیر مؤمنان علی (علیه السالم)‬ ‫فرمود‪ :‬چه کردی؟‬ ‫عرض کرد به خدا از هیبت پیغمبر نتوانستم سخنی بگویم‪ :‬أَنَّ عَلِيّاً قَالَ أَشْتَكِي مِمَّا أَنْدَأُ بِالْقِرَبِ فَقَالَتْ‬ ‫فَاطِمَةُ اهلل وَاللَّهِ إِنِّي أَشْتَكِي يَدَيَّ مِمَّا طُحِنَ بِالرَّحَى وَكَانَ عِنْدَ النَّبِيِّ اللَّهِ أَسَارَى فَأَمَرَهَا أَنْ تَطْلُبُ مِنَ‬ ‫النَّبِيِّ خَادِماً فَدَخَلَتْ عَلَى النَّبِيِّ وَسَلَّمَتْ عَلَيْهِ وَرَجَعَتْ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ مَا لَكِ قَالَتْ وَاللَّهِ مَا‬ ‫اسْتَطَعْتُ أَنْ أُكَلِّمَ رَسُولَ اللَّهِ مِنْ هَيْبَتِهِ ‪.‬‬ ‫در گذشته که سنتهای خوبی میان مردم بود‪ ،‬پسران و دختران در برابر پدر بسیار متواضع بودند و حتی پای‬ ‫خود را دراز نمی‌‌کردند و زیاد سخن نمی‌گفتند؛ یعنی ابهت و هیبت پدر مانع از این کار بود‪.‬‬ ‫در حدیثی از امام صادق (علیه السالم) می‌خوانیم‪ :‬ال تَمْلَأُ عَيْنَيْكَ مِنَ النَّظَرِ إِلَيْهِمَا إِلَّا بِرَحْمَةٍ وَرِقَةٍ وَلَا‬ ‫تَرْفَعْ صَوْتَكَ فَوْقَ أَصْوَاتِهِمَا وَلَا يَدَكَ فَوْقَ أَيْدِيهِمَا وَلَا تَقَدَّمْ قُدَّامَهُمَا‪:‬‬ ‫خیره به آنها نگاه نکن و نگاهت تنها نگاه رحمت و لطف و محبت باشد‪ ،‬صدای خود را برتر از صدای آنها‬ ‫مکن و دستت را باالی دست آنها قرار مده و جلوتر از آنها راه نرو‪.‬‬ ‫____________________________________‬ ‫مناقب آل ابی طالب‪ ،‬ج ‪ ،3‬ص ‪341‬‬ ‫غرر الحکم و درر الکلم‪ ،‬ص ‪312‬‬ ‫کافی‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪158‬‬ ‫‪17‬‬ ‫این است معنای هیبت و جاللت پدر و مادر‬ ‫در نقطه مقابل‪ ،‬امام تقاضا می‌کند که نسبت به آنها مانند مادری بسیار مهربان رفتار کند و آن هیبت را با این‬ ‫محبت شدید بیامیزد‪.‬‬ ‫فَرِيضَةٍ؛ نیکی به پدر و مادر بزرگترین‬ ‫در حدیثی از امیر مؤمنان علی (علیه السالم) آمده است‪ :‬بر الْوَالِدَيْنِ أَكْبَرُ‬ ‫فرائض است‪.‬‬ ‫امام در ادامه ‌این دعا عرضه می‌دارد‪ :‬خداوندا! اطاعت مرا برای پدر و مادرم و نیکوکاری مرا نسبت به آنها‬ ‫شیرین‌تر از خواب در چشم خواب آلود ‪ ،‬گواراتر از شربت گوارا در ذائقه فرد تشنه و خنک‌تر برای قلب من از‬ ‫نوشیدن آب گوارا برای فرد تشنه قرار ده؛ ( وَاجْعَلْ طَاعَتِي لِوَالِدَيَّ وَبِرِّي بِهِمَا أَقَرَّ لِعَيْنِي مِنْ رَقْدَةِ الْوَسْنَانِ‪ ،‬وَ‬ ‫أَثْلَجَ لِصَدْرِي مِنْ شَرْبَةِ الظَّمْآنِ)‪.‬‬ ‫واژه «بر» به کسر باء به معنای نیکوکاری است و بر (به فتح باء) به معنای شخص نیکوکار است‪.‬‬ ‫اقر از ماده «قر» بر وزن (حر) به معنای خنکی است و «قَرَّتْ عَيْنُه» یعنی چشمش خنک شد و این‬ ‫اصطالحی است میان عرب که اشک شادی را خنک و اشک غم و اندوه را داغ و سوزان می‌دانستند و هرگاه‬ ‫می‌خواستند شخص یا چیزی را مایه سرور معرفی کند‪ ،‬تعبیر به «قرة العين» می‌کردند‪.‬‬ ‫واژه «رقده» از ماده «رقود» به معنای خواب سبک است و «رقود» گاهی جمع راقد به معنای شخص‬ ‫خوابیده نیز آمده است؛ همانگونه که درباره اصحاب کهف در قرآن می‌خوانیم‪ :‬وَتَحْسَبُهُمْ أَيْفاظاً وَهُمْ رُقُودٌ ؛ آنها‬ ‫را بیدار می‌پنداری؛ در حالی که در خواب بودند و علت آن این بود که چشم‌های آنها در حال خواب باز بود‪.‬‬ ‫«وَسْنَان »از ماده «سنه» یعنی خواب سبک و اصل روشن بوده و او آن حذف شده و به جای آنها در آخر‬ ‫کلمه آمده (مانند وعده و عده) و از آن جا که خواب سبک برای اشخاص خواب آلود‪ ،‬گاهی بسیار لذت بخش است‬ ‫امام در این جا از این واژه استفاده کرده است‪.‬‬ ‫واژه «اثلج» از ماده «ثلج» به معنای برف گرفته شده و خنک شدن سینه به معنای احساس آرامش و لذت است‪.‬‬ ‫واژه «ضمان» یعنی شخص تشنه و از ماده «ظَماً» به معنای تشنگی است‪.‬‬ ‫امام در این عبارت تعبیر جالبی آورده اند؛ اطاعت پدر و مادر و نیکی به آنها را بسیار مهم شمرده است‪.‬آرام‬ ‫بخش تر از خواب برای کسانی که خواب آلودند و گواراتر از نوشیدن آب خنک برای کسی که بسیار تشنه است‪.‬‬ ‫به تعبیر دیگر از خداوند خواسته که اطاعت پدر و مادر و نیکی به آنها نه تنها باری بر دوش او نباشد بلکه‬ ‫لذت بخش و گوارا و مایه سرور و خوشبختی و آرامش گردد و این یک مقام عالی است که انسان از خدمت کردن‬ ‫‪18‬‬ ‫لذت ببرد‪.‬هر چند خدمت سنگین باشد‪.‬در واقع نگاه امام‌ به اطاعت از پدر و مادر و نیکی در حق آنها نگاه تکلیف‬ ‫نیست بلکه نگاه عشق و عالقه است و بسیارند کسانی که اطاعت پدر و مادر می‌کنند ولی آن را باری سنگین بر دوش‬ ‫خود می‌پندارند نه کاری لذت بخش و مایه آرامش خاطر‪.‬‬ ‫در حدیثی می‌خوانیم که ابن مسعود از رسول خدا(صلی اهلل علیه و آله) سؤال کرد‪ :‬بهترین اعمال نزد خداوند‬ ‫متعال چیست؟ فرمود‪ :‬الصَّالةُ لِوَقْتِهَا قُلْتُ ثُمَّ أَيُّ شَيْءٍ قَالَ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ قُلْتُ ثُمَّ أَيُّ شَيْءٍ قَالَ الْجِهَادُ فِي‬ ‫سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ؛ نماز را در اوقات آن به جای آورند‪.‬ابن مسعود میگوید‪ :‬عرض کردم پس از آن چه چیزی؟‬ ‫فرمود‪ :‬نیکی به پدر و مادر عرض کردم پس از آن چه چیزی؟ فرمود‪ :‬جهاد در راه خدا‪.‬‬ ‫فريضة؛ نیکی به‬ ‫در حدیث دیگری از امام علی بن ابی‌طالب(علیه السالم) می‌خوانیم‪ :‬بِرُّ الْوَالِدَيْنِ أَكْبَرُ‬ ‫پدر و مادر باالترین واجب است‪.‬‬ ‫در حدیث دیگری از همان حضرت میخوانیم‪ :‬مَنْ سَرَّهُ أَنْ يُمَدَّ لَهُ فِي عُمُرِهِ وَيُبْسَطَ فِي رِزْقِهِ‬ ‫فَلْيَصِلْ أَبَوَيْهِ فَإِنَّ صِلَتَهُمَا طَاعَةُ اللَّهِ وَلْيَصِلْ ذَا رَحِمِهِ وَقَالَ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ وَصِلَةُ الرَّحِمِ يُهَوِّنَانِ‬ ‫الْحِسَابَ؛ کسی که دوست دارد عمرش طوالنی شود و روزی اش فراوان‪ ،‬نسبت به پدر و مادر و نسبت به دیگر‬ ‫بستگانش نیز صله رحم به جا آورد زیرا این کار اطاعت خداست‪.‬سپس فرمود نیکی به پدر و مادر و صله رحم‬ ‫حساب انسان را در قیامت آسان می‌کند‪.‬‬ ‫امام در ادامه ‌این سخن عرضه می‌دارد‪« :‬خداوندا! چنان کن که خواست آنها را برخواست خود و رضایت‬ ‫آنها را بر رضایت خویش مقدم دارم و نیکی آنها را نسبت به خودم زیاد شمارم هرچند کم باشد و نیکی خودم را‬ ‫درباره آنها کم شمارم‪ ،‬هرچند بسیار باشد»؛ ( حَتَّى أُوثِرَ عَلَى هَوَايَ هَوَاهُمَا‪ ،‬وَأُقَدِّمَ عَلَى رِضَايَ‬ ‫رِضَاهُمَا وَأَسْتَكْثَرَ بِرَّهُمَا بِي وَإِنْ قَلَّ‪ ،‬وَأَسْتَقِلَّ بِرِّي بِهِمَا وَإِنْ كَثُرَ)‪.‬‬ ‫واژه «هوي» به معنای خواسته دل است؛ خواه خوب باشد یا بد‪ ،‬و اگر بعضی آن را به معنای خواسته بد معنا‬ ‫کرده‌اند‪ ،‬شاید به‌این دلیل باشد که در بسیاری از عبارات هوای نفس به معنای خواسته‌های شیطانی استعمال می‌شود‪،‬‬ ‫البته روشن است که کالم امام شامل خواسته حرام نمی‌شود‪.‬‬ ‫______________‬ ‫کهف‪ ،‬آیه ‪18‬‬ ‫خصال‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪1۶3‬‬ ‫مستدرک الوسائل‪ ،‬ج ‪ ،15‬ص ‪178‬‬ ‫الدعوات للراوندی‪ ،‬ص ‪12۶‬‬ ‫کافی‪ ،‬ج ‪ ،1‬ص ‪1۹‬‬ ‫‪19‬‬ ‫از ماده «استقالل» به معنای‬ ‫«اسْتَكْثر» از ماده استکثار به معنای زیاد شمردن چیزی و در مقابل أَسْتَقِل‬ ‫کوچک شمردن چیزی است‪.‬‬ ‫امام در این جمله از خداوند تقاضا می‌کند که نیکی پدر و مادر به او را بزرگ و زیاد بشمارد هر چند کم‬ ‫باشد تا آنچه اقتضای چنین نیکی بزرگی است‪ ،‬در برابر آنها انجام دهد و نیکی خودش را به پدر و مادر کوچک‬ ‫بشمارد‪ ،‬هر چند زیاد و عظیم باشد تا خود را از آنها طلبکار نداند و این نهایت ادب در برابر پدر و مادر است‪.‬‬ ‫از روایت هشام بن سالم در اصول کافی استفاده می‌شود که مؤمن در برابر همه کس باید چنین باشد‪ ،‬نیکی‬ ‫خود را کوچک بشمارد هر چند بزرگ و زیاد باشد و نیکی دیگران را بزرگ بشمارد هر چند کم و کوچک باشد؛‬ ‫امام کاظم (علیه السالم) فرمود‪ :‬يَسْتَكْثِرُ قَلِيلَ الْمَعْرُوفِ مِنْ غَيْرِهِ وَيَسْتَقِلُّ كَثِيرَ الْمَعْرُوفِ مِنْ نَفْسِهِ‬ ‫‪...‬‬ ‫هنگامی‌که‌این صفت مؤمن در برابر همگان سفارش شده است‪ ،‬نسبت به پدر و مادر از اهمیت ویژه و اولویت‬ ‫برخوردار است‪.‬‬ ‫به هر حال این گونه برخورد با پدر و مادر سبب می‌شود که فرزندان همیشه خود را بدهکار پدر و مادر بدانند‬ ‫و پدر و مادر را از خودشان طلب کار و این نهایت ادب است‪.‬‬ ‫‪20‬‬ ‫بخش چهارم‬ ‫دعای بیست و چهار‬ ‫اللَّهُمَّ خَفَضْ لَهُمَا صَوْتِي‪ ،‬وَأَطِبْ لَهُمَا كَالمِي‪ ،‬وَأَلِن لَهُمَا عَرِيكَتِي‪ ،‬وَاعْطِفْ عَلَيْهِمَا قَلْبِي‪،‬‬ ‫وَصَيِّرْنِي بِهِمَا رَفِيقاً‪ ،‬وَعَلَيْهِمَا شَفِيقاً‪.‬‬ ‫اللَّهُمَّ اشْكُرْ لَهُمَا تَرْبِيَتِي‪ ،‬وَأَثِبْهُمَا عَلَى تَكْرِمَتِي‪ ،‬وَاحْفَظْ لَهُمَا مَا حَفِظَاهُ مِنِّي في صَِغَرِي‪.‬‬ ‫ترجمه‬ ‫خداوندا! به من توفیق ده که صدایم را در برابر آنها آهسته کنم و کالمم را در مقابل آنها پاکیزه و دلنشین‬ ‫سازم و خوی و طبعم را در برابر آنها نرم و قلبم را نسبت به آنها مهربان کنم و رفیق و شفیق آنها باشم‪.‬‬ ‫خداوندا در برابر تربیت من به آنها پاداش خیر بده و در برابر گرامیداشت من به آنها اجر و ثواب عنایت کن‬ ‫و آنچه را در کودکی برای من حفظ کرده‌اند برای آنها حفظ کن ‪.‬‬ ‫شرح و تفسیر‬ ‫رعایت نهایت ادب در برابر پدر و مادر‬ ‫در این بخش از دعا امام نخست شش چیز که باز هم همانند بخش قبل نشانه نهایت ادب و محبت است‬ ‫درباره پدر و مادر از خداوند تقاضا می‌کند‪.‬عرضه می‌دارد‪ :‬خداوندا! به من توفیق ده که صدایم را در برابر آنها‬ ‫آهسته کنم و کالمم را در مقابل آنها پاکیزه و دلنشین سازم و خوی و طبعم را در برابر آنها نرم و قلبم را نسبت به‬ ‫آنها مهربان کنم و رفیق شفیق آنها باشم؛ ( أَللَّهُمَّ خَفِّضْ لَهُمَا صَوْتِي‪ ،‬وَأَطِبْ لَهُمَا كَلَامِي‪ ،‬وَأَئِنْ لَهُمَا‬ ‫عَرِيكَتِي‪ ،‬وَاعْطِفْ عَلَيْهِمَا قَلْبِي‪ ،‬وَصَيَّرْنِي بِهِمَا رَفِيقاً‪ ،‬وَعَلَيْهِمَا شَفِيقاً)‪.‬‬ ‫«خَفض» از ماده خَفض به معنای پایین آوردن است و سپس به معنای فروتنی کردن و زیر بال و پر گرفتن‬ ‫آمده است‪.‬‬ ‫واژه «اَلن» از ماده لین یعنی نرم شدن و از بین رفتن صالبت و سختی این واژه گاهی در مورد اجسام به‬ ‫کار می‌رود و گاهی در مورد اخالق ‪.‬‬ ‫«عريكه» از ماده عرب به معنای مشت و مال دادن و برخورد و مالش چیزی با چیزی گرفته شده لذا به‬ ‫‪21‬‬ ‫کوهان شتر گفته می‌شود به جهت تماسی که محموله و بار شتر با آن دارد و از آن جایی که در میدان جنگ برخورد‬ ‫میان افراد زیاد است‪ ،‬به آن معرکه می‌گویند؛ به طبیعت و خلق و خوی انسان که محل برخورد و تماس با دیگران‬ ‫است نیز عَريكه گفته می‌شود و لَين العريكة درباره کسی به کار می‌رود که خلق و خوی نرمی ‌داشته باشد و با‬ ‫کسی خشونت نکند‪.‬‬ ‫واژه «شفيق» از ماده «شفق» به معنای نرمش چیزی است و دوستِ مهربان و مالیم و نرم خوی و خیرخواه‬ ‫و دلسوز را به‌این علت رفیقِ شفیق گویند که از خود نرمش نشان می‌دهد‪.‬راغب در مفردات می‌گوید «شفق» در اصل‬ ‫به معنای آمیخته شدن روشنایی روز با تاریکی شب است؛ لذا واژه «اشفاق» یعنی توجه و عنایت آمیخته با ترس ( یا‬ ‫خوف و ترسی که آمیخته با محبت و احترام است) بنابراین رفیقِ شفیق بودن به معنای محبت آمیخته با ترس از رسیدن‬ ‫آسیب به رفیق است‪.‬‬ ‫امام در این جمله از دعا شش تقاضا از خداوند درباره پدر و مادر می‌کند که تمام آنها در واقع جنبه حسن‬ ‫برخورد‪ ،‬دارد‪:‬‬ ‫نخست از خدا این توفیق را می‌طلبد که صدای خود را باالتر از صدای پدر و مادر نبرد‪.‬عرضه می‌دارد‪:‬‬ ‫«خداوندا! به من توفیق ده که صدایم را در برابر آنها آهسته کنم‪ ( :‬أَللَّهُمَّ خَفِّضْ لَهُمَا صَوْتِي)‪.‬‬ ‫این سخن شبیه چیزی است که در قرآن مجید آمده است‪ :‬وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ‬ ‫رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صََغِيراً ‪.‬در این آیه خداوند دستور می‌دهد که نسبت به پدر و مادر‪ ،‬پر و بال تواضع‬ ‫خویش را از روی محبت و لطف در برابر آنان فرود آورد و بگوید‪« :‬پروردگارا! همانگونه که آنها مرا در کودکی‬ ‫تربیت کردند‪ ،‬مشمول رحمتشان قرار ده»‪.‬‬ ‫در دومین تقاضا عرضه می‌دارد‪ :‬توفیق ده که سخنم را با پدر و مادرم شیرین و نیکو کنم تا هرگز رنجشی‬ ‫برای آنها از گفتار من حاصل نشود؛ ( وَأَطِبْ لَهُمَا كَالمي )‪.‬‬ ‫این جمله نیز در واقع برگرفته از بخش آخر آیه شریفه ‪ 23‬سوره اسراء می‌باشد‪ :‬وَ قُلْ لَهُمَا قَوْالً كَريماً ؛ و‬ ‫گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو‪.‬‬ ‫در سومین تقاضا از خدا این توفیق را می‌خواهد که اخالق و رفتار او را با آنها نرم و مالیم و موافق نهایت‬ ‫ادب قرار دهد‪.‬این درخواست با آیات قرآن درباره احترام به پدر و مادر هماهنگ است؛ می‌فرماید‪ :‬و خوی و طبعم را‬ ‫در برابر آنها نرم کنم؛ ( وَأَلِنْ لَهُمَا عَرِيكَتِي )‪.‬‬ ‫__________________________‬ ‫اسراء‪ ،‬آیه ‪24‬‬ ‫‪22‬‬ ‫در چهارمین تقاضا از خدا می‌خواهد که نه تنها در ظاهر نسبت به پدر و مادر اظهار محبت کنم‪ ،‬بلکه قلب من‬ ‫نیز متوجه آنها و ماالمال از محبتشان باشم و قلبم را نسبت به آنها مهربان سازم و رفیقِ شفیق آنها باشم؛ ( وَاعْطِفْ‬ ‫عَلَيْهِمَا قَلْبِي )‪.‬‬ ‫در پنجمین و ششمین تقاضا عرضه می‌دارد‪ :‬مرا رفیقِ شفیقِ مهربان آنها قرار ده که همانند دوست مهربانی با‬ ‫آنها رفتار کنم؛ ( وَصَيَّرْنِي بِهِمَا رَفِيقاً‪ ،‬وَعَلَيْهِمَا شفيقاً)‪.‬‬ ‫عجیب این است که در روایتی از رسول خدا(صلی اهلل علیه و آله) می‌خوانیم‪ :‬إِنَّ رَجُالً قَالَ يا رَسُولُ

Use Quizgecko on...
Browser
Browser