هنر و تمدن اسلامی PDF
Document Details
Uploaded by Deleted User
Tags
Summary
This document provides an in-depth analysis of Islamic art, covering its definition, emergence, and aesthetic features, such as calligraphy, patterns, and artistic expressions. It explores the historical context and influences on Islamic art. The document includes visual references to architecture and calligraphy. It also sheds light on the role of Islamic art as a representation of Islamic culture throughout history. It explores subjects from a historical and cultural point of view.
Full Transcript
هنر و تمدن اسالمی 1 تعریف: هنر اسالمی یا هنرهای مسلمانان به مجموعه شیوهها یا آثار هنری اطالق میشود که در جامعه مسلمانان و نه لزوماً توسط مسلمانان آفریده شدهاست.هرچند ممکن است این هنرها در مو...
هنر و تمدن اسالمی 1 تعریف: هنر اسالمی یا هنرهای مسلمانان به مجموعه شیوهها یا آثار هنری اطالق میشود که در جامعه مسلمانان و نه لزوماً توسط مسلمانان آفریده شدهاست.هرچند ممکن است این هنرها در مواردی با تعالیم و شریعت اسالم انطباق نداشته باشد ولی تأثیر فرهنگ اسالمی و منطقهای در آن بهخوبی نمایان است.هنر اسالمی یکی از دورانهای شکوهمند تاریخ هنر و یکی از ارزشمندترین دستاوردهای بشری در عرصه هنری بهشمار میآید و شامل انواع متنوعی از هنر همچون معماری، خوشنویسی ،نقاشی ،سفالگری و مانند آنها میشود.هنر اسالمی هنری نیست که فقط به دین اسالم ارتباط داشته باشد.اصطالح «اسالمی» نه تنها به مذهب ،بلکه به فرهنگ غنی و متنوع مردمان سرزمینهایی که آیین اسالم در آن رواج دارد نیز اشاره میکند.همچنین بهآن دسته از مفاهیم و موارد هنری که در درون جوامع اسالمی تحت تأثیر عوامل منطقهای و فرهنگ بومی به وجود آمدهاست نیز هنر اسالمی گفته میشود. 2 پیدایش: ظهور هنر اسالمی از دل دین و دولت جدید به صورت تدریجی و گام به گام نبود ،بلکه همچون ظهور خود دین اسالم و حکومت اسالمی ،روندی پرشتاب و ناگهانی داشت.عمده آنچه بر شکلگیری و تزئین بناهای صدر اسالم تأثیر گذاشت ویژه مسلمانان بود و این تأثیرات در خدمت اهدافی قرار گرفت که پیش از اسالم بهآن شکل و صورت وجود نداشت.هنر اسالمی برای گسترش خود از منابع بسیاری الهام گرفت :هنر رومی ،هنر اولیه مسیحی ،و هنر بیزانس در هنر و معماری اسالمی اولیه مؤثر بودند؛ نفوذ هنر ساسانی از ایران پیش از اسالم ،اهمیت بیشتری داشت؛ بعدها روشهای و عناصر مختلفی از هنر آسیای مرکزی و هنر چین طی تاخت و تازهای مغول تاثیر مهمی در نقاشی اسالمی ،سفالگری ،و منسوجات برجای گذاشت.در میان آیات قرآن یا تعالیم شخص پیامبر اسالم به موارد کمی درباره هنر برمیخوریم.بازنمایی تصویری موجودات زنده در قرآن بهصراحت منع نشده ،با این وجود بسیاری از مسلمانان ترسیم چهرهها و موجودات زنده را خطری به سوی بتپرستی بهشمار میآوردند و گناه میدانستند؛ بنابراین هنر اسالمی اغلب بر خلق زیبایی با نقوش انتزاعی و استفاده از حروف ،متمرکز بودهاست.و به دلیل محدودیت نسبی سایر هنرها همچون نقاشی ،مجسمهسازی ،موسیقی ،و حتی گاهی ،حرام شمردن آنها مسلمانان به توسعه سبکهای مختلف در زمینههایی انتزاعی سوق داده شدند. 3 تصویر: عمده مسلمانان تصویرگری چهره پیامبر اسالم را مردود میشمردند و حتی گاهی تصویرگری جانداران و انسان نیز مورد قبول بخشی از مسلمانان نبود.با این وجود همواره در سرزمینهای اسالمی تصاویری از انسان و موجودات زنده دیگر نقش میشد و به مواردی از تصویرسازی چهره پیامبر نیز برمیخوریم.افزون بر منع تصویرسازی چهره پیامبر ،مفهوم و تصویر ذهنی خداوند به صورتی که در آیین هندو و مسیحیت رایج است در اسالم مرسوم نبود.این همه به عالوه دالیل اقلیمی ،اجتماعی و فرهنگی و رقابت با تمدنهای دیگر موجب شد تا هنرمندان و هنرپروران در سراسر سرزمینهای اسالمی به اشکالی از هنرهای انتزاعی مانند خوشنویسی ،نقوش هندسی یا اسلیمی و معماری توجه ویژه داشته باشند.در هنر اسالمی به عناصر تکرار شونده زیادی برمیخوریم مانند استفاده از طرحهای هندسی یا ترسیمی غیر واقعگرایانه از گل و گیاه که به اسلیمی معروفند.نقوش اسلیمی در هنر اسالمی اغلب به عنوان نمادی از طبیعت بیکرانی بهکار میرود که مخلوق خداست.هرچند این نظریه مورد قبول همگان نیست اما تعمد در عدم بازنمایی و تقلید دقیق طبیعت را معموالً بهعنوان نشانی از فروتنی هنرمندان دانستهاند که معتقد بودند ایجاد کمال تنها خاص خداوند است. 4 خوشنویسی: خوشنویسی بارزترین هنر اسالمی است.خوشنویسی را میتوان شاخصترین هنر در پهنه سرزمینهای اسالمی دانست ،و آن را به مثابه زبان هنری مشترک برای تمامی مسلمانان تلقی کرد.هنر خوشنویسی همواره برای مسلمانان اهمیتی خاص داشتهاست ،زیرا در اصل ،آن را هنر تجسم کالم وحی میدانستهاند.در سرزمینهای اسالمی خط زیبا را نه فقط در نگارش قرآن ،بلکه در اغلب هنرها بهکار میبردند.در هنر اسالمی تزئینات خطی و خوشنویسی در همه جا به چشم میخورد در کتیبه های دیوارها و گنبدهای بناهای مختلف مذهبی و غیر مذهبی ،منبرها ،سکه ها ،سفالینه ها ،ظروف فلزی ،سالحها ،لباسها و منسوجات ،نسخههای خطی اسناد و کتابها و قطعات هنری تذهیب شده و درهمه جا از خط به عنوان عاملی تزئینی بهره گرفتهاند. 5 نقاشی: نقاشی اسالمی ،بهویژه در سدههای اولیه ،وسیلهی بیان مستقلی نبود بلکه بهنوعی مکمل ادبیات بهحساب میآمد.اولین آثار نقاشی اسالمی ،حاصل تالش نقاشان ،در کار مصور ساختن بعضی از متون ادبی است.آنان محتوای آثار خود را از متن این کتب میگرفتند و بسته به ذوق خود ،آن را در قالب اشکال زیبا ارائه میکردند.بهطور کلی موضوع نقاشی اسالمی عبارت است از تصویرسازی کتابهای معتبر ادبی و مذهبی.همچنین ،عنوان میشود که مسلمین در حین ترجمه آثار یونانی و بیزانسی تصاویر این کتب را نیز کپیبرداری کردهاند.اما بهتدریج نقاشی در سرزمینهای اسالمی اهمیت یافت.با سقوط خالفت عباسی طی دوره ایلخانی ،هنرهای کتابسازی و نقاشی رشد شگرفی کرد.تأثیر هنر چینی و نقاشیهای آسیای شرقی و مرکزی در این دوران مشهود است. سنت نقاشی ایلخانی در دورههای خالفت فاطمی در مصر و تیموریان در ایران ،عثمانیها در ترکیه و گورکانیان در هند پی گرفته شد.هنر نقاشی اسالمی در دوره صفوی به اوج رسید و در دوران طایفه زند و قاجار رنگ و بویی تازه یافت. 6 مهمترین ویژگی های بصری در هنرهای اسالمی که تقریبا در تمامی دوران های حکومت اسالم به صورت امری ثابت تکرار شده عبارتند از: _1سطوح پر از تزئین: اولین ویژگی هنرهای اسالمی که در نگاه نخست جلوه می کند ،عدم حضور بخشی خالی از تزئین در اثر هنری است.به طرز باورنکردنی گویی هنرمند اسالمی وحشتی از تهی بودن صفحه داشته و در نتیجه از هر سطح بدون تزئینی دوری جسته است.در هنر اسالمی ،سطوح مختلف جدای از موضوعات گوناگون اساسا پوشیده از تزئیناتی است که اغلب در مقیاس های کوچک و به صورت ترکیبی از انواع مختلف تزئینات هستند.برخی مفسرین هنر اسالمی این سطوح پر تزئین را نتیجه منع تصویرگری انسانی و حیوانی می دانند که به رغم وجود آیه ای مشخص در کتاب مقدس قرآن ،در تمام تاریخ هنر اسالمی رایج و مرسوم بوده است. 7 _2وجود عنصر خط و خوشنویسی: مسئله بعدی که تقریبا در تمامی هنرهای اسالمی شایع و معمول است ،استفاده از خط و نگارش آیات مقدس در بستر اثر هنری است.معجزه پیامبر اسالم ،کتاب مقدس قرآن است؛ کتابی تغییرناپذیر که تمامی نیازهای حال و آینده بشر را پاسخ داده و مراجعه به آن قلب و روح را آرامش می بخشد.از همین رو بیراه نیست که هر اثری با نگارش آیه ای بر آن تبرک یابد و به وادی معنویت وارد گردد. 8 _3استفاده از نقوش اسلیمی: عالوه بر نوشتار عربی ،یک نوع از پیچش تاکی ،معروف به اسلیمی ،از طرح های تزئینی اصلی اسالمی است.این نقوش متنوع اسلیمی در بسیاری از هنرهای اسالمی از تزئینات کتاب ،نقش قالی ،کاشی تا نقوش ظروف دیده می شود.استفاده از نقوش اسلیمی که اغلب با عناصر پیکره ای، کتیبه ای و هندسی ترکیب می شود ،موجب خلق ریتم و تداوم بصری در کل دامنه یک اثر شده و پیچیدگی طرح اسالمی را تقویت می کند. 9 _4کاربست هندسه: چهارمین عنصر اساسی در هنر اسالمی هندسه است.به رغم این که تزئین هندسی در منسوجات و سفال های دوره یونان و روم باستان یافت می شود ،اما این نوع تزئین نقش مهمی در طرح های اسالمی پیدا کرده است.شکل ستاره ای و چند ضلعی در تمام هنرها حضور دارد و منبعی از تزئینات معماری را فراهم آورده است.مانند نقش اسلیمی این طرح های هندسی با آن گره های ساده و طومارهای اسلیمی ،نقوشی متنوع را ساخته اند که در ترکیب با نقوش حیوانی ،انسانی و خطوط خوشنویسی به طرز خیره کننده ای زیبا و مسحور کننده اند و نوعی از تزئین را بوجود آورده اند که منحصر به هنر اسالمی است و در هیچ هنر دیگری نظیر ندارند. 10 زیبایی: زیبایی یکی از عناصر بنیادین در حکمت هنر است.به باور حکمای اسالمی ،زیباییهای موجود در این عالم ،جلوههای مفیدی از زیبایی مطلق یعنی حقتعالی هستند.همچنین منشأ هنر ،برخی اسماء و صفات االهی از قبیل خالقیت حقتعالی دانسته شده است.هنرمندان هم با خلق آثاری در حدّ خود تجلی بخش این اسماء و صفاتند.میتوان نزد فیلسوفان اسالمی تعریفی برای هنر بازسازی کرد که در آن ،عنصر زیباآفرینی ،ذاتی هنر است. 11 ذات: در هر اثر و فعالیت هنری ،ویژگی زیباآفرینی حضور دارد.قوام هنر به زیبایی است.خیلی از زیباییها نسبیاند و طبق ذائقه افراد تفاوت میکنند.صرفنظر از هر تعریفی که برای زیبایی داشته باشیم ،در ذات هنر ،زیبایی و زیباییآفرینی نهفته است؛ بنابراین میتوان هنر را فعل زیباآفرینی انسان نامید.البته زیبایی را نباید به زیبایی محسوس محدود کنیم؛ بلکه آن را به زیبایی معنوی تعمیم دهیم. 12 ماهیت: در تعریف استنباط شده از متون فیلسوفان اسالمی روی عنصر زیبایی تأکید شده است.فارابی، زیبایی را چنین تعریف میکند« :پیدایی وجود برتر هر موجودی و حصول واپسین کمالش ،زیبایی است».وجود برتر انسان به این است که بیشترین تشابه را به حق تعالی داشته باشد و مظهر اسما و صفات جمال و جالل خداوند باشد.بههمین ترتیب در هر موجودی ،زیبایی آن به نحوه وجود برتر آن است. 13 حُسن: تعریف زیبایی به تناسب و هماهنگی ،پیوسته مناقشاتی به دنبال داشته است؛ از جمله این که این تعریف صرفاً شامل زیباییهای محسوس و مادّی میشود ،نه زیباییهای معقول و معنوی؛ چون وجودهای بسیط مثل حقتعالی دارای اجزا نیستند تا بین اجزا تناسب و هماهنگی باشد.در آثار فیلسوفان اسالمی ،حُسن و زیبایی مساوی با خیر و نیکی تلقی شده است؛ نه صرفاً به معنای خیر و نیکی اخالقی؛ بلکه به معنای خیر و نیکی هستیشناسانه و وجودی.ابنسینا ،زیبایی ،به ویژه زیبایی خدا را چنین تعریف می کند :زیبایی خدا یعنی به گونهای باشد که بر او ضرورت دارد چنان باشد.برای مثال قدیر بودن ،لطیف بودن ،کریم بودن بر حضرتش ضرورت دارد؛ بنابراین اگر قدیر ،لطیف ،کریم و جواد نبود ،در واقع زیبا نبود. 14 منشأ زیبایی: فیلسوفان اسالمی منشأ همه زیباییها را زیبای مطلق یعنی حقتعالی میدانند.در دیدگاه آنها، زیباییهای موجود در این جهان ،همگی سایه و جلوهای از زیبایی حق تعالی است.ابنسینا میگوید :واجب الوجود دارای زیبایی محض و حُسن محض است و مبدأ و منشأ زیبایی و حُسنِ هر چیزی است.صدرالمتالّهین شیرازی میگوید :هر زیبایی و کمالی ،پرتوی از زیبایی و کمال خداوند است.یا در جای دیگر میگوید :حق تعالی سرچشمه هر نیکی و کمال و منشأ هر زیبایی و حُسن است.او همچنین هر زیبایی را که در این جهان است ،سایه و پرتوی از زیبایی موجود در جهانهای باال و عوالم دیگر میداند که البته در آن عوالم خالی و عاری از هرگونه نقص و تغییرند؛ اما در این جهان ملتزم به ماده و نقص و تغییرند.هر نیرو ،کمال و منظره و زیبایی که در این جهان فرودین یافت میشود ،در حقیقت سایه و تصویرهایی هستند از آنچه در جهان فرازین است. این امور تنزّل یافته و متکثّر شدهاند و به صورت ماده درآمدهاند ،در حالی که از هرگونه نقص و عیب ،بری و پاک و از هرگونه غبار و زنگار و تاریکی عاری بودند. 15 رابطه لذّت و زیبایی: از دیدگاه فیلسوفان اسالمی ،وقتی زیبایی مورد ادراک واقع شود ،لذّت حاصل میشود.به تعبیر دیگر ،لذّت یا دستکم قسمی از لذّت نتیجه ادراک زیبایی است و هر قدر زیبایی شدید و ادراک زیبا قوی باشد ،به همان اندازه لذّت هم شدید و قوی خواهد بود؛ از این رو چون خداوند زیبای مطلق است و ذات خود را به نحو اتمّ و اکمل درک میکند ،بیشترین ابتهاج و سرور را دارد.هر چقدر ادراک و شهود زیبایی قوی باشد ،به همان اندازه لذّت هم شدید خواهد بود؛ از این رو وقتی مناظر زیبا را از نزدیک مشاهده میکنیم ،بیشتر لذّت میبریم.هر قدر ادراک شدید باشد ،به همان اندازه لذّت اتمّ و اکمل خواهد بود.لذّت نگاه کردن به زیبا از نزدیک و از جای روشن ،بیشتر از لذّت نگاه کردن به آن از مکان دور است؛ چون ادراک یک چیز از مکان نزدیک ،شدیدتر است. 16 نقش محاکات در هنر: محاکات یا بازنمایی و حکایتگری ،از جمله مقوّمات برخی یا همه هنرها است.در هنر شعر ،نقش محاکات ،اساسی است.شاعر چه بسا با شعر در ذهن مخاطب صحنهسازی و صحنهآرایی میکند. در واقع از سوژه مورد نظرش حکایت میکند و نمایشی از آن در خیال و ضمیر شنونده برپا میکند.تشبیه و تمثیل که در شعر نقش اساسی دارند ،نوعی محاکات هستند.بنابراین ،مفهوم محاکات نزد فیلسوفان اسالمی ،خیلی عامتر از مفهوم آن نزد افالطون و ارسطو است.گفته شد که محاکات رُکن مقوّم شعر به معنای سخن مخیّل ،موزون و مقفّی است.اگر معنای مورد نظر فیلسوفان اسالمی از محاکات را مدّنظر قرار دهیم ،چه بسا هیچ هنری بدون محاکات و خالی و عاری از آن نخواهد بود.درک حضور و وجود محاکات در برخی هنرها آشکار است؛ امّا در برخی هنرها پی بردن به محاکات بهکار رفته در آن به تامّل نیاز دارد.حضور محاکات در نقّاشی، مجسّمهسازی ،نمایش ،قصّهنویسی و...بدیهی است؛ امّا پی بردن به محاکات مورد بحث در هنرهایی مثل خوشنویسی ،موسیقی و...بهتامّل نیاز دارد. 17 معنای متعالی محاکات: درباره منشأ موسیقی و نغمههای خوش و زیبا ،دو دیدگاه بین حکیمان اسالمی رایج بوده که این دو دیدگاه درباره سایر مصادیق هنر هم کم و بیش گفته شده است.درباره سرچشمه و منشأ نخستین موسیقی ،یک دیدگاه این است که حرکت افالک و سیّارهها دارای نظم و حساب ویژهای است و از هماهنگی و هارمونی ویژهای پیروی میکند.از این حرکات هماهنگ ،اصوات زیبا و دلانگیزی تولید میشود که فقط انسانهای خاصّی که دارای روح بسیار لطیف و منزّه هستند، میتوانند آنها را بشنوند.گفته میشود نخستین بار هِرمس بود که این نغمات آسمانی را شنید و بر اساس آن علم و هنر موسیقی را پدید آورد و بعد از او فیثاغورث بود که به تکمیل و تدوین موسیقی پرداخت.آن اصوات زیبای آسمانی به موسیقی آسمانی معروف است.برخی از حکیمان و عارفان هم معتقدند که این الحان خوش و موسیقیهای دلانگیز ،یادگار آن ایامی هستند که انسانها به تبع حضرت آدم در بهشت بودند و در آنجا آوازهای خوش و زیبا میشنیدند.این قسم محاکات یعنی محاکات از آسمانها و ملکوت و بهشت را میتوان محاکات متعالی نامید که با محاکات متعارف فاصله بسیاری دارد.چنین دیدگاهی اختصاص به موسیقی و الحان خوش نداشته و شامل حدّاقل برخی مصادیق دیگر هنر هم میشود. 18 قوه خیال: از نظر حکیمان اسالمی ،مقوّم دیگر اثر هنری اعمّ از شعر و غیره ،عنصر خیال است؛ چنانچه شعر را به کالم مخیّل یعنی سخن تخیّلی و خیالانگیز تعریف کردهاند و حتّی خیال را نوعی محاکات طبیعی دانستهاند.در توضیح خیال بایستی خاطر نشان شد که فالسفه اسالمی برای انسان چهار قوّه ادراکی قائل هستند-1 :قوّه حسّی-2.قوّه خیالی-3.قوّه وهمی-4.قوّه عقلی.هر یک از این قوا دارای ویژگی خاصّ خود هستند.در خصوص قوّه خیال و تعریف ادراک خیالی ،وحدتنظر وجود ندارد.برخی آن را نیمه مجرّد و نیمه مادّی میدانند؛ مانند ابنسینا و برخی آن را مطلقاً مجرّد میدانند؛ مانند صدرالمتالّهین.هرچند تأثیر خیال در نفوس توده مردم به مراتب بیشتر از تأثیر برهان است ،اکثر حکما ادراک خیالی را ضعیفتر و کم ارزشتر از ادراک عقلی و استداللی میدانند.از دیدگاه آنان ،ارزش قیاس شعری و مخیّالت ،بسیار کمتر از ارزش یقینیات و قیاس برهانی است. 19 معنای متعالی خیال: در این بین یک تلقی متعالی از خیال و قوّه خیال وجود دارد که مطابق آن نه تنها ارزش خیال و تخیّل کمتر از تعقّل نیست ،بلکه بیشتر از آن است.ابنعربی ،معتقد است قوّه خیال اشیایی را در ذهن حاضر میکند که در جهان مادّی حضور ندارند.این حضور امری موهوم نیست.در حقیقت، تخیّل یعنی ادراک و شهود اموری که در جهانی باالتر و واالتر از جهان مادّی و محسوس قرار دارند.این مرتبه از هستی ،عالم مثال یا ملکوت خوانده میشود.عالم ملکوت دارای حرکت ،مکان و زمان خاصّ خود است و اجسام و رنگها و اشکالی ،غیر از اجسام این جهان خاکی را دارد. همچنین دارای مرتبه بهشتی است و مأوای اصل صور ،اشکال و رنگها و بوهای مطبوع این عالم مادّی است که به حیات انسانی در این جهان لذّت میبخشد؛ چون آنچه باعث لذّت و شادی و سرور میشود ،حتّی در عالم محسوسات تذکری از تجربه لذایذ و شادیهای بهشتی است که خاطره آن در اعماق روح انسان همیشه باقی است و مهر آن هیچگاه از لوح آدمی پاک نمیشود. 20 هنر قدسی: هنر قدسی در واقع نمودار این فضای ملکوت و اشکال و الوان آن ،جلوهای از اشکال عالم مثالی و خیالی است.آثار هنر قدسی صرفاً از وهم هنرمند ناشی نشده؛ بلکه نتیجه رؤیت و شهود واقعیتی عینی است که فقط با شعور و آگاهی خاصّی در وجود هنرمند امکانپذیر است.به عقیده صدرالمتالّهین ،هنرمندان و صنعتگران هم مَظهر اسم و صفت خالقیّت و اَحسنالخالقیّت خداوند هستند و از این حیث آنها هم جانشینهای خداوند هستند.طبق این دیدگاه ،زیباآفرینی هنرمند از روحی خدایی که بهطور وارثی از برخی صفات حقتعالی است ،سرچشمه میگیرد. صدرالمتالّهین در کتاب اسرارآالیات میگوید :هر کدام از آحاد بشر ،ناقص یا کامل ،از خالفت االهی بهرهای دارند ،بهاندازه بهرهای که از انسانیّت دارند؛ به خاطر فرمایش حقتعالی« :او خدایی است که شما را بر روی زمین جانشین قرار داد ».این آیه به این اشاره دارد که هر یک از افراد بشر چه برترینها و چه غیر برترینها ،خلیفه خداوند بر روی زمین هستند.صاحبان فضیلت در آینه اخالق ربّانی خود ،مظاهر صفات جمال خداوندند.حقتعالی با ذات خود در آینه دلهای انسانهای کامل تجلّی میکند؛ تا این که دل آنها ،مظهر جالل ذات و جمال صفات االهی باشد. 21