جزوه خدا شناسی PDF

Document Details

Uploaded by Deleted User

Tags

philosophy theology metaphysics islamic studies

Summary

این جزوه ای است درباره خدا شناسی که شامل مباحث وجوب و امکان و عليت است. این جزوه شامل تعاریف و توضیحاتی در مورد مفاهیم فلسفی و الهیاتی است. این می تواند برای دانشجویان فلسفه و الهیات مفید باشد.

Full Transcript

‫جزوه خدا شناسی‬ ‫وجوب و امکان‬ ‫آشنایی با اصطالحات ) وجوب‪ ،‬امکان‪ ،‬امتناع‪ ،‬وجوب بالذات‪ ،‬امتناع بالذات‪ ،‬امکان بالذات‪ ،‬وجوب بالغیر ‪،‬‬...

‫جزوه خدا شناسی‬ ‫وجوب و امکان‬ ‫آشنایی با اصطالحات ) وجوب‪ ،‬امکان‪ ،‬امتناع‪ ،‬وجوب بالذات‪ ،‬امتناع بالذات‪ ،‬امکان بالذات‪ ،‬وجوب بالغیر ‪،‬‬ ‫امتناع بالغیر(‬ ‫ضرورت‬ ‫جمالت زیر را در نظر بگیرید ‪:‬عدد هشت ضرورتاً باید زوج باشد ولی گل ممکن است سفید یا سیاه یا هر رنگ‬ ‫دیگری باشد پس در نتیجه میتوان رابطه های زیر را تعریف کرد‪:‬‬ ‫غیر ضروری‪.‬‬ ‫رابطهی بین هشت و زوج بودن رابطهای است ضروری و رابطهی سفید بودن و گل رابطهای است‬ ‫رابطهی هر صفتی با موصوف یا ضروری است یا غیر ضروری‪.‬‬ ‫مقصود ما از صفت در اینجا فقط تعبیر ادبی نیست بلکه ویژگی هر چیزی را صفت آن‪ ،‬و آنچه دارای آن ویژگی‬ ‫است‪ ،‬موصوف آن صفت مینامیم‪.‬‬ ‫وجوب و امتناع ‪:‬‬ ‫همانطور که هر صفتی برای موصوف خود یا ضروری است یا غیر ضروری‪ ،‬دو صفت عدم و وجود نیز‬ ‫برای هر شیئی که موصوف آنها قرار گیرد یا ضروریاند یا غیر ضروری؛ به تعبیر دیگر هر شی یا‬ ‫ضروریالوجود است یا غیر ضروریالوجود ؛ هم چنین هر شی یا ضروریالعدم یا غیرضروریالعدم است‪.‬‬ ‫اصطالحاً به ضروریالوجود " واجب " و به ضروریالعدم " ممتنع " میگویند و طبعاً به ضرورت وجود‬ ‫"وجوب " و به ضرورت عدم " امتناع " میگویند‪.‬‬ ‫پس اگر گفتیم چیزی واجب است‪ ،‬یعنی ضروریالوجود است و حتماً باید موجود باشد و محال است‬ ‫موجود نباشد‪ ،‬در مقابل اگر گفتیم ممتنع است‪ ،‬یعنی ضروریالعدم است و حتماً معدوم است و محال است‬ ‫موجود باشد‪.‬‬ ‫فرض کنید تمام عوامل بروز طوفان فراهم است در این صورت طوفان ضرورتاً موجود میشود و بعبارت‬ ‫دیگر طوفان با وجود این عوامل ضروریالوجود و به اصطالح واجب است‪.‬اکنون فرض کنید بعضی عوامل‬ ‫طوفان موجود نباشد در این صورت طوفان ضرورتاً موجود نمیشود؛ به عبارت دیگر با این فرض طوفان‬ ‫ضروریالعدم و به اصطالح ممتنع است‪.‬‬ ‫امتناع بالذات و امتناع بالغیر‬ ‫فرض کردیم بعضی عوامل طوفان موجود نباشد در این صورت طوفان ضرورتاً موجود نمیشود؛ به عبارت‬ ‫دیگر با این فرض طوفان ضروریالعدم و به اصطالح ممتنع است‪.‬‬ ‫حال فرض کنید دایرهای داریم اینکه دایره زاویهدار باشد نیز ممتنع است حال تفاوت بین این دو ممتنع‬ ‫چیست؟‬ ‫در مورد طوفان میتوان شرایطی را به عوامل به وجود آورنده اضافه کند و دیگر ممتنع نباشد برخالف دایره‬ ‫زاویهدار که در هر شرایطی ممتنع است‪.‬‬ ‫به امتناعی که وابسته به شرایط خاصی است " امتناع بالغیر " میگویند و به امتناعی که خود به خود و با‬ ‫صرف نظر از شرایط دیگر نمیتواند موجود باشد " ممتنع بالذات " است‪.‬‬ ‫وجوب بالذات‪ ،‬وجوب بالغیر‬ ‫واجب بالذات چیزی است که وجوبش‪ ،‬یعنی ضروری بودن وجوبش وابسته به اوضاع و احوال خاصی‬ ‫نیست و در هر شرایطی خود به خود واجب است و واجببالغیر که ضروری بودنش وابسته به شرایط و‬ ‫اوضاع خاصی است‪.‬واجببالذات به هیچ وجه و با هر شرایطی نمیتواند معدوم باشد‪.‬‬ ‫بر خالف واجببالغیر در اوضاع و احوال خاصی واجب و اگر این اوضاع و احوال از بین رود دیگر واجب‬ ‫نخواهد بود و میتواند معدوم باشد‪.‬‬ ‫مباحث خداشناسی نشان میدهد که فقط خدا میتواند واجببالذات باشد و همهی موجودات واجببالغیر‬ ‫میباشد‪.‬‬ ‫امکان بالذات‬ ‫امکان یعنی ضروری نبودن وجود و عدم‪.‬اگر چیزی نه واجب باشد و نه ممتنع میگوییم "ممکن" است‪.‬‬ ‫بنابراین اگر چیزی بالذات و با صرف نظر از شرایط خاص‪ ،‬نه واجب باشد و نه ممتنع آن را "ممکن‬ ‫بالذات" مینامیم‪.‬بنابراین ممکن بالذات‪ ،‬با صرف نظر از اوضاع و احوال و شرایط خاص‪ ،‬میتواند موجود‬ ‫باشد و میتواند معدوم باشد‪.‬‬ ‫نکته ‪ :‬موجودات با توجه به تعاریفی که کردیم یا واجب بالذات هستند یا ممکن بالذات‪.‬طبق تعاریف برای‬ ‫ممتنع بالذات عدم‪ ،‬ضروری است یعنی باید معدوم باشد و بنابراین ممتنع بالذات هیچگاه موجود نمیشود‪،‬‬ ‫پس هرچه وجود دارد‪ ،‬یا واجب بالذات است یا ممکن بالذات‪.‬‬ ‫اصل علیت‬ ‫" شی ممکن بالذاتی برای موجود بودن از آن جهت که ممکن بالذات است برای موجود بودن نیازمند علّت‬ ‫است‪".‬‬ ‫ممکن بالذات میتواند موجود باشد و میتواند معدوم باشد‪.‬‬ ‫‪‬‬ ‫بنابر اصل " امتناع جمع نقیضین " هر شیئی و از جمله هر ممکن بالذاتی در حالی که موجود است‬ ‫‪‬‬ ‫محال است معدوم باشد و در حالی که معدوم است محال است موجود باشد‪.‬‬ ‫ممکن بالذات از آنجا که ممکن بالذات است پس برای موجود بودن یا معدوم بودن تحت تاثیر‬ ‫‪‬‬ ‫عللی است و اگر علل وجودش موجود باشد‪ ،‬موجود است و اگر علل وجودش موجود نباشد‪،‬‬ ‫معدوم است پس در هر حالت نیازمند علت است‪.‬‬ ‫اقسام علت‬ ‫ممکن بالذات برای موجود بودن نیاز به علّت دارد‪.‬در این بخش تعریفی از علت به دست میآوریم‬ ‫و با اقسام علت آشنا میشویم‪.‬‬ ‫تعریف علّت‬ ‫علت چیزی است که معلول با وجودش موجود‪ ،‬و با عدمش معدوم است‪.‬در فلسفه به چنین‬ ‫علّتی‪ ،‬علت تامّه میگویند‪.‬مقصود از علت تامّه چیزی است که همهی نیازهای وجودی معلول را برآورد‪ ،‬به‬ ‫طوری که با وجود آن و بدون کمک دیگران معلول موجود و با عدمش معلول معدوم میشود‪.‬بنابراین اصل‬ ‫علیت ناظر به علت تامّه است‪.‬‬ ‫امّا در فلسفه گاه علت را به معنایی عام به کار میبرند و آن را به اقسامی تقسیم میکنند‪.‬مطابق این معنا علت‬ ‫تامّه را یک قسم از اقسام علت است و علت ناقصه قسم دیگر از اقسام علت به شمار میرود‪.‬گرچه مقصود‬ ‫در اصل علیت فقط علت تامّه است‪.‬‬ ‫تقسیمات علت‬ ‫علت فاعلی و غایی ‪:‬‬ ‫فرض کنید میخواهید نامهای را به دوستتان بنویسید و او را از حال خود آگاه کنید‪.‬‬ ‫بدین منظور قلم را در دست میگیرید و دستتان را روی کاغذ حرکت میدهید تا نامه نوشته شود‪.‬بیتردید‬ ‫اولین و اصلیترین نیاز آن‪ ،‬نیاز به اصل وجود است‪.‬این حرکت مانند هر حرکت دیگری به محرّکی محتاج‬ ‫است که آن را لحظه به لحظه ایجاد کند و به تعبیر دیگر به عامل وجود بخش محتاج است که در اینجا‬ ‫همان اراده و تصمیم شماست‪.‬در فلسفه به عامل وجودبخش یا ایجادکننده اصطالحاً " فاعل " میگویند‪.‬‬ ‫نیاز به اصل وجود مخصوص حرکت نیست‪.‬اگر در معنا و مضمون اصل علیت دقت کنیم‪ ،‬میبینیم که‬ ‫بیاستثناء هر ممکن بالذاتی به اصل وجود نیازمند است و بنابراین بی استثناء هر ممکن بالذاتی به فاعل‬ ‫نیازمند است ‪.‬پس اولین نوع نیاز وجودی هر معلولی نیاز به اصل وجود است که با دخالت فاعل برآورده‬ ‫میشود‪.‬فاعل از آن جهت که در وجود معلول تأثیر دارد‪ ،‬علت فاعلی نیز نامیده میشود‪.‬‬ ‫نوع دیگر نیاز حرکت مزبور نیاز به هدف و غایت است‪.‬در مثال نامه هدف شما این است که دوست خود‬ ‫را از حالتان با خبر کنید‪.‬به هدف مورد نظر و مطلوب فاعل که معلول را برای آن و به خاطر آن ایجاد‬ ‫میکند‪ ،‬غایت میگویند‪.‬میتوان گفت علت غایی حب فاعل به غایت است از آن جهت که در تحقق معلول‬ ‫موثر است نه خود غایت‪.‬‬ ‫(علتهای دیگری مانند علت مادی و علت صوری نیز در کنار علل فاعلی و غایی‪ ،‬نیازهای وجودی معلول‬ ‫را برآورده میکنند‪.‬برای توضیح این علل به کتب فلسفی مراجعه کنید‪).‬‬ ‫علت تامه و علت ناقصه ‪:‬‬ ‫علت تامه میتواند واحد باشد و میتواند بیش از یک شئ باشد‪.‬به هر یک از اجزای علت تامه "علت‬ ‫ناقصه" میگویند‪.‬پس در جایی که علت فاعلی‪ ،‬غایی و دیگر علل چند شئ جداگانه هستند‪ ،‬هر یک از این‬ ‫سه به تنهایی یک علت ناقصه است‪.‬میتوان فهمید با وجود علت ناقصه معلول موجود نیست زیرا هنوز علل‬ ‫دیگر نیستند که علت تامه تشکیل شود‪.‬اگر برخی از اجزای علت تامه موجود نباشد معلول موجود نیست‬ ‫پس با عدم علت ناقصه معلول معدوم است‪.‬‬ ‫علت مباشر و علت غیر مباشر ‪:‬‬ ‫همان مثال نامه نوشتن را در نظر بگیرید‪.‬گفتیم که ارادهی شما علت فاعلی برای حرکت دست شماست‪.‬اما‬ ‫عالوه بر این‪ ،‬خود ارادهی شما نیز معلول خود شما‪ ،‬یعنی معلول روحتان است‪.‬پس در این مثال ارادهی‬ ‫مستقیماً و بیواسطه در حرکت دست موثر است و خود شما غیر مستقیم و با واسطهی اراده‪.‬‬ ‫به طور کلی علتی را که مستقیماً با وجود معلول مرتبط است و بدون هیچ واسطهای در آن دخالت میکند و‬ ‫تأثیر میگذارد علت مباشر مینامند‪.‬و نیز علتی که مستقیماً با وجود معلول مرتبط نیست و دخالت و تأثیر آن‬ ‫در وجود معلول از طریق علت مباشر و با واسطهی آن است علت غیر مباشر میگویند‪.‬‬ ‫علل طولی و علل عرضی‬ ‫اگر در مجموعهای علل‪ ،‬یکی از علل خود علت‪ ،‬دیگری باشد آنها را علل طولی میگویند‪.‬علت اوّل‬ ‫خود علت دومی باشد‪.‬و چنانچه هیچ یک علت دیگری نباشد به آنها " علل عرضی یا علل در عرض هم "‬ ‫میگویند‪.‬‬ ‫علت حقیقی و علت اعدادی‬ ‫علتی که حقیقتاً در وجود خود معلول تأثیر دارد " علّت حقیقی " میگوییم‪.‬عاملی که به نحوی برای به‬ ‫وجود آمدن معلول الزم است ولی حقیقتاً در وجود آن تأثیر ندارد؛ بلکه تأثیر آنها در معلول تنها از این‬ ‫جهت است که معلول پس از آن عامل میتواند وجود شود "علّت مجازی یا اعدادی " نامیده میشود‪.‬‬ ‫نکتهی اول ‪ :‬علت مجازی عرفاً علت نامیده میشود امّا در اصطالح فلسفه علت نیستند و تنها علت حقیقی‪،‬‬ ‫علتاند‪.‬‬ ‫نکتهی دوم ‪ :‬قانون معیّت علّی معلولی‪ :‬خصوصیت وجودی علت حقیقی این است که "علل هم زمان"‬ ‫یعنی هم زمان با معلولاند یعنی اگر حتی یکی از علل حقیقی آن معدوم باشد‪ ،‬ممکن نیست معلول موجود‬ ‫باشد‪ (.‬قانون معیّت علّی معلولی)‬ ‫اما خصوصیت علل اعدادی این است که وجودش تا لحظهی پیدایش معلول یا در لحظهی پیدایش معلول‬ ‫ضروری است‪ ،‬نه پس از آن‪.‬لذا از نظر زمانی وجودش مقدّم بر وجود معلول است و الزم نیست همزمان با‬ ‫معلول موجود باشد‪.‬به طور خالصه علل اعدادی اگر در لحظهی پیدایش معلول حذف شود تأثیری در‬ ‫ایجاد ندارد‪.‬در ساخت دیوار به وسیلهی بنّا هم بنّا و دست او علل اعدادی زیرا اگر دیوار ساخته شد این‬ ‫دیوار به وسیلهی آجرها و نیروی سیمان است که پا برجا مانده و دیگر دست بنّا تأثیری در وجود دیوار‬ ‫ندارد‪.‬البته علل اعدادی الزم برای مقدمهی ایجاد هستند ولی الزم برای بقا یا خود ایجاد شدن نیستند‪.‬‬ ‫نمونه سؤال‪:‬‬ ‫با توجه به آشنایی با علت با واسطه و بیواسطه و همچنین علل طولی‪ ،‬پاسخ به شبهه ذیل در خداشناسی را‬ ‫بیان کنید‪(.‬با پیشرفت علم و کشف علل پدیدهها معلوم شده است که بسیاری از پدیدهها که بشر از روی‬ ‫عدم شناخت‪ ،‬علت وجود آن را خدا میدانست دارای علل دیگری هستند‪.‬مثال برای تشکیل باران نیازی به‬ ‫دعا و خواستن از خداوند نیست بلکه با بارورسازی ابرها میتوان به این پدیده دست یافت)‬ ‫پاسخ‪ :‬کشف علل میانی در سلسله علل طولی موجب نفی علل مراتب باالتر نیست؛ با یافتن علل بیواسطه‬ ‫ما نمیتوانیم منکر علل غیر مباشر و باواسطه باشیم‪.‬اگر در ذهن خود ابتدا دریا را تصور کنید‪ ،‬بعد‬ ‫خورشیدی که بر آن بتابد‪ ،‬سپس ابری که تشکیل میشود و سرانجام بارانی که از آن ابر میبارد؛ حال بار‬ ‫دیگر از همان ابتدا باران را تصور کنید بدون در نظر گرفتن علل قبلی تشکیل دهندة آن‪.‬خداوند علت‬ ‫وجود تمامی موجودات است که با واسطه یا بیواسطه علل دیگر آن را آن را انجام میدهد و در مواردی‬ ‫مانند معجزات علل میانی را هم حذف کرده و بیواسطه بوجود میآورد‪.‬ازاینرو کشف علل میانی به معنای‬ ‫نفی علت همه علتها نیست‪.‬‬ ‫وجود بخشی علّت فاعلی‬ ‫این سئوال برای بسیاری مطرح است که وجود بخشی چیست؟‪.‬اینکه گفته میشود علت فاعلی به معلول‬ ‫وجود میدهد به چه معناست؟‬ ‫مثالی را فرض کنید که حسن میخواهد پولی را به رضا بدهد‪ ،‬در این مثال جای چهار واقعیت و وجود‬ ‫خارجی در کار است‪:‬‬ ‫‪ :3‬شئ داده شده ‪ :‬پول؛ ‪ : 4‬فعل ‪ :‬داد و ستد‪.‬‬ ‫‪ :1‬پول دهنده ‪ :‬حسن؛ ‪ :2‬گیرندة پول ‪ :‬رضا؛‬ ‫در فرض ابتدایی رابطهی وجود بخشی نیز همانند رابطه پول دادن است‪ ،‬باید گفت ‪ :‬هنگامی که علت‬ ‫وجود بخش وجود را به معلول میدهد‪ ،‬پای چهار موجود و واقعیت خارجی در کار است‪:‬‬ ‫‪ :3‬شئ داده شده‪ :‬وجود ؛‬ ‫‪ :2‬گیرنده وجود‪ :‬معلول (‪)B‬‬ ‫‪ :1‬وجود دهنده ‪ :‬علّت وجود بخش (‪)A‬‬ ‫‪ :4‬فعل‪ :‬ایجاد فعلی که علّت وجود بخش انجام میدهد‬ ‫با این مفروضات ابتدا به سراغ معلول یعنی ‪ B‬و وجود میرویم‪.‬‬ ‫اگر معلول موجود باشد و وجودی که از علت دریافت میکند موجود دیگری باشد‪.‬چون فرض کردیم‬ ‫معلول موجود است پس ‪ B‬خود به خود موجود است یعنی ‪ B‬بدون دریافت وجود از ‪ A‬موجود است و این‬ ‫یعنی ‪ B‬معلول ‪ A‬نیست و این با اینکه فرض کردیم ‪ B‬معلول ‪ A‬است در تناقض است پس باید وجودی که‬ ‫‪ A‬به ‪ B‬میدهد عین خود ‪ B‬باشد‪.‬پس اولین اصالح در تصور باال این است که معلول عین وجود است‪.‬‬ ‫اکنون سراغ شئ چهارم میرویم‪.‬و عملی را که علت انجام میدهد یعنی دادن وجود به معلول را مورد تحلیل‬ ‫قرار میدهیم‪.‬‬ ‫یعنی وجود را از ‪ A‬به ‪ B‬بدهیم در‬ ‫‪B‬‬ ‫گفتیم وجود و معلول عین یکدیگرند حال عمل دادن وجود از ‪ A‬به‬ ‫حالی که گفتیم ‪ B‬عین وجود است پس این عمل دادن وجود یعنی چیزی را به خودش بدهیم ؟!! که غلط‬ ‫است‪.‬بنابراین معلول عین عمل علت که ایجاد است میباشد‪.‬‬ ‫پس در واقع در عمل وجود بخشی علت دو چیز داریم‪ :‬یکی علت است و دیگری فعالیت و کار کردن‬ ‫علت است که به آن "معلول ‪ ،‬وجود معلول ‪ ،‬وجود دادن به معلول یا ایجاد معلول" است‪.‬‬ ‫از آنجا که " خلق کردن " به معنای ایجاد است و مخلوق یعنی معلول‪ ،‬به تعبیر دیگر " مخلوق " یعنی‬ ‫همان خود " خلق کردن " که کار خالق است‪.‬‬ ‫ایجاد یک فعل است و افعال نوعی رابطه هستند‪.‬رابطه نیز میتواند موجود باشند ولی رابطهی پول دادن‬ ‫بدون طرفهای ربط‪ ،‬موجود نیست‪.‬پس موجود رابط نیازمند طرفهای ربط است‪.‬‬ ‫امّا نیاز چیست؟ موجود رابط برای چه چیزی و از چه جهتی نیازمند طرفهای ربط است؟ پاسخ این است‬ ‫که موجود رابط برای وجود خودش به طرفهای ربط نیازمند است و نیاز او چیز دیگری نیست‪.‬خودش‬ ‫همان نیازی است که به طرفهای ربط دارد‪.‬پس موجود رابط خود نیاز است؛ نه صرفاً شیئی نیازمند که از‬ ‫جهتی دیگر به چیزی نیازمند باشد‪.‬اگر تصور کنیم موجود رابط شیئی است که نیازمند است در واقع آن را‬ ‫اول موجود فرض کردهایم و بعد نیازمند؛ درحالی که با ربط بودن آن در تناقض است‪.‬پس شیء دارای نیاز‬ ‫نیست بلکه خود نیاز است‪.‬‬ ‫گفتیم در وجود بخشی یک ربط یک طرفه داریم‪ :‬یک موجود رابط که معلول است و یک طرف ربط که‬ ‫علت وجود بخش است‪.‬بنابر نتیجهای که بدست آوردیم معلول عین فقر و نیاز به علت وُجود بخش است‬ ‫نه صرفاً شیئی که از جهتی فقیر و نیازمند باشد‪.‬‬ ‫پس مناط و مالک برای احتیاج به علت یا ویژگی در معلول که آن را نیازمند به علت میکند " فقر وجودی"‬ ‫است‪(.‬یا ایّها النّاس انتم الفقراء الی اهلل)‬ ‫تقسیم موجود به رابط و مستقل‬ ‫در فلسفه مقصود از موجود مستقل موجودی است که ربط به هیچ چیز ندارد‪.‬‬ ‫با توجه به اینکه " هر موجودی یا معلول است یا غیر معلول " و " هر معلولی موجودی رابط است " و‬ ‫"هر غیر معلولی موجودی مستقل است" میتوان نتیجه گرفت عقالً هر موجودی یا مستقل است یا رابط‪.‬‬ ‫امتناع تسلسل و امتناع دور ‪:‬‬ ‫امتناع تسلسل‪:‬‬ ‫ممکن بالذات چون ممکن بالذات است پس معلول است و طبق قانون اصل علّیت نیازمند علت است و‬ ‫اگر نیازمند علت نباشد اصل علیّت نقض میشود‪.‬‬ ‫سلسلهی متشکل از یک معلول و علل طولی آن محال است نامتناهی باشد‪.‬دلیل‪:‬‬ ‫نماد " > " به معنای رابطهی علّی معلولی بین دو شئ که سمت راست علت سمت چپ است‪.‬‬ ‫اگر‬ ‫‪A2‬‬ ‫معلول ‪ A2‬باشد؛ و چون خود‬ ‫‪A1‬‬ ‫علت ‪ a‬و‬ ‫‪A1‬‬ ‫< ‪ a‬که ‪ a‬معلول و‬ ‫‪A1 < A2‬‬ ‫مثالً فرض کنید‬ ‫معلول باشد نیازمند علت است پس ‪ A3‬نیاز است که علت ‪ A2‬باشد و این سلسله باید به علتی ختم شود‬ ‫که آن علت‪ ،‬خودش معلول یا ممکن بالذات نباشد‪.‬ازاینرو سلسلهای که به علت نخستین یعنی علتی که‬ ‫معلول نباشد‪ ،‬ختم نشود‪ ،‬محال است که بوجود بیاید چون به تعداد اعضای سلسله باید نقض قانون علیت‬ ‫شود‪ ،‬یعنی معلولی داشته باشیم که علت آن موجود نیست‪.‬‬ ‫دور‬ ‫فرض کنید در تعریف " ممکن " بگوییم ‪ " :‬ممکن یعنی چیزی که ممتنع نیست " و در تعریف " ممتنع "‬ ‫بگوییم " ممتنع یعنی چیزی که ممکن نیست " این دور است و نتیجهای حاصل نمیکند‪.‬دور در علت‬ ‫وجودی مانند اینکه ‪ a‬در علت وجودی نیازمند ‪ b‬و خود‪ b‬در علت وجودی نیازمند ‪ a‬باشد‪.‬‬ ‫دور هم در علل باطل است‪.‬با توجه به اینکه علت فاعلی از جمله علل حقیقی است نتیجه میگیریم که‬ ‫سلسلهای طولی متشکل از یک معلول و علتهای آن که در آن علتها علت فاعلی باشند‪ ،‬لزوماً واجد علت‬ ‫فاعلی نخستین است‪.‬‬ ‫اثبات وجود خداوند‬ ‫برهان مرحوم ابن سینا‬ ‫شکل منطقی این برهان ‪:‬‬ ‫به بیانی دیگر هر ممکن بالذاتی معلول علت یا علل فاعلی است که در سلسلهی علل به علت فاعلی‬ ‫نخستین ختم میشوند‪.‬‬ ‫برهان مرحوم مالصدرا ‪:‬‬ ‫هر ممکن بالذاتی‪ ،‬معلول است و معلول عین ربط است‪.‬موجودات به تقسیم عقلی یا مستقلاند یا رابط‪.‬‬ ‫اگر موجود رابط باشد برای وجود باید با واسطه یا بیواسطه به مستقل مربوط شود‪(.‬از نوع ربط یک طرفه)‬ ‫نقایص و شرور‬ ‫نتایج‬

Use Quizgecko on...
Browser
Browser