تعريف و انواع دوزبانگی PDF
Document Details
Uploaded by SpontaneousMeter
Tags
Summary
این مقاله به بررسی مفهوم دوزبانگی و انواع آن می پردازد. رابطه زبان و تربیت، زبان به عنوان پدیده ای زنده و نظام دار، و تعریف دوزبانگی از منظرهای مختلف، از جمله مباحث مورد بحث در این متن است. مقاله همچنین به تفاوت دوزبانگی همتراز و دوزبانگی چیره و دوزبانگی افزایشی و کاهشی می پردازد.
Full Transcript
## آموزش و پرورش و دوزبانگی ### زبان و ارتباط رابطه زبان و تربیت در وجوه مشترک آنها دارد اندیشه و ارتباط - اندیشه از یک طرف با زبان آمیخته است و از طرف دیگر تربیت به ویژه به معنای متعالی آن بر اندیشه استوار میگردد ،اندیشه از یک سو محور تربیت و عمل تربیتی است و از سوئی دیگر زبان و اندیشه رابطه ها...
## آموزش و پرورش و دوزبانگی ### زبان و ارتباط رابطه زبان و تربیت در وجوه مشترک آنها دارد اندیشه و ارتباط - اندیشه از یک طرف با زبان آمیخته است و از طرف دیگر تربیت به ویژه به معنای متعالی آن بر اندیشه استوار میگردد ،اندیشه از یک سو محور تربیت و عمل تربیتی است و از سوئی دیگر زبان و اندیشه رابطه های ناگسستنی دارند این رابطه و پیوستگی چنان است که برخی از فیلسوفان و دانشمندان اندیشه و زبان را یکی دانسته اند. - ارتباط محور دیگر رابطه تربیت و زبان است ارتباط جنبه عینی و قابل مشاهده رابطه زبان و تربیت است ارتباط موضوعی مهم در مباحث مربوط به زبان است؛ به طوری که برخی از زبان شناسان ارتباط را مهمترین کارکرد زبان دانسته اند؛ و تربیت نیز فرایندی ارتباطی است و بدون برقراری ارتباط میان مربی و تربیت ،شونده ،تربیت ممکن نمیگردد. بخش مهمی از ارتباط تربیتی / آموزشی از طریق ارتباط کاملی شکل می گیرد. ### زبان پدیده ای زنده زایا و نظام دار است - زبان پدیده ای زنده زایا و نظام دار است که در جامعه انسانی برای پیوند با دیگران و رساندن مقصود و پیام کاربرد دارد چون زبان را به طور طبیعی فرامی گیریم استفاده از آن بسیار آسان است و به طور خودبه خودی همراه با رشد جسمانی توانایی زبانی ما نیز در جامعه زبانی پرورش می یابد. اما شناخت ،زبان کاری دشوار است دلیل دشواری شناخت زبان پیچیدگی و گستردگی آن است. زبان به سبب این که باید گستره ذهن انسان را همراه با تمام رازها و رمزهای آن به نمایش بگذارد بسیار پیچیده است. - از زبان تعاریف گوناگونی ارائه شده است چراکه از منظرهای گوناگون بدان نگریسته شده اما به طور کلی زبان را میتوان نهادی اجتماعی برای برقراری ارتباط و آگاهی از نیات طرفین ارتباط زبانی دانست به بیانی دیگر زبان قراردادی اجتماعی برای تفهیم و تفاهم است. زبان از این روی که باید همه پهنا و جلوه های آفرینش و جهان پیرامونی را در خود بگنجاند؛ بسیار پیچیده و گسترده است. شناخت زبان به هیچ وجه با توانایی استفاده از آن یکی نیست. در تعریف زبان منظور از نظام مند بودن پیوستگی و نظم عناصر سازهای زبان است اجزای سازنده نظام زبان در درجه اول نشانه است و نشانه لفظی است که معنایی داشته باشد. معمولاً انتقال پیام در ارتباط زبانی در قالب جمله صورت میگیرد هر جمله نمونه ای کوچک از نظام بزرگ زبان است؛ مثلاً جمله شبت خوش» در حد خود یک نظام است؛ چون میتواند در کلیت خویش دست کم میان دو نفر از افراد انسانی رابطه برقرار کند و پیامی را به دیگری منتقل کند. این مجموعه ### چیستی زبان - در تعریف ساده زبان وسیله برای ایجاد ارتباط بین افراد میباشد اما امروزه در ایران یک شناخت قدیمی و ادبی از زبان رایج است که این خود به یک مانع برای شناخت جدید و جامعه شناختی و فلسفی ،زبان در دانشگاه ایرانی تبدیل شده است. - در رویکرد سنتی زبان را ابزاری برای ارتباط میان انسانها میشناسند و در بهترین حالت آن را ابزاری برای تفاهم میدانند. - حتى غالباً در میان اهل علم هم زبان را به معنی ابزار ارتباط ،تکلم مفاهمه و به مثابه یک رسانه میان فردی میفهمند و آن را به عنوان وسیله تبادل افکار احساسات و واسطه تفهیم و تفهم میان چند نفر میشناسند در حالی که ارتباط حداکثر نقش ثانوی زبان است. - در واقع زبان نماینده یک نظم «جمعی و به ویژه یک نظم معنایی است و یک جهان بین الاشخاصی و تاریخی است و دنیایی از ،آگاهی شناخت ،فرهنگ تعلقات عواطف، کنش تجربه برساخت ساختار و قدرت را نمایندگی میکند - زبان هم انباشتگاه آگاهی و ارزشهای یک گروه یا یک ملت است هم روش موجه سازی و شیوه استدلال آوری آنها .است گروههای انسانی در زبان و با ،زبان حقیقت و رژیمهای حقیقت را تعریف و تعیین میکنند و به جهان زندگی و روابط خود معنا میبخشند یا برعکس جهان و زندگی و حقیقتها را دگرگون و بازسازی میکنند و جهان خود را با گسست و پیوستهایی تداوم میبخشند از این رو زبان ذخیره گاه ساختارمندی است که ،آگاهی فکر، احساسات عمل جمعی، تجارب و اتفاقات یک گروه یا یک ملت در آن انباشته شده است. - میشل فوکو هم نشان داده است که زبان حداقل دارای سه بعد اصلی است - اولاً زبان یک نظام نشانهای و واژگانی و مفهومی است - ثانیاً یک سیستم معنایی و تفسیری است - ثالثاً یک نظام قضاوت و داوری است (فوکو، ۴۳:۱۳۸۰) - پس ما میتوانیم در گام نخست زبان را به عنوان کنش گفتاری تعریف کنیم - یعنی زبان عمل» سخن گفتن است به عبارت ساده تر زبان همان سخن گفتن است و اگر بخواهیم این تعریف ساده را مقداری گسترش دهیم؛ زبان هم گفتن و شنیدن است و هم خواندن و نوشتن است. ما وقتی سخن میگوییم تولید گفتار میکنیم یا تولید متن میکنیم؛ پل ریکور و ژاک دریدا در کشف اهمیت متن و نوشتار خیلی تلاش کرده اند در واقع از دید آنها دنیای مدرن دنیای متنها است. پس زبان از یک سو به ظهور گفتار و نوشتار منجر میشود و از سوی دیگر به شنیدن و خواندن منتهی میگردد. به عبارت دیگر گفتار و نوشتار و همین طور شنیدن و خواندن تجربههای زبانی هستند. البته زبان گاهی به شکل بصری هم ظهور میکند؛ مثل نقاشی، مجسمه ،عکس ،فیلم نماد نشانه و اشاره که اینها همگی معنائی را منتقل میکنند یا معنائی را می آفرینند اینها نیز بخشی از زبان هستند. پس گفتارها نوشتارها شنیدارها و خوانش،ها ،کلمات ،نشانه ها ،نمادها تصویرها و اشاره ها همگی پدیده ها و تجربه های زبانی هستند و ما آنها را در ذیل امر زبانی میشناسیم. ### دوزبانگی - بیش از نیمی از ساکنان کره زمین را افراد دوزبانه تشکیل میدهند دوزبانگی اصطلاحی است که برای صحبت کردن به دو یا بیشتر از دو زبان به کار میرود لازم به ذکر است که دوزبانه بودن به معنای تسلط کامل به هر دو زبان نیست و به همین دلیل برای رسیدن به تعریفی دقیق تر از فرد دوزبانه بهتر است از دوزبانگی در مفهومی نسبی صحبت کنیم؛ در واقع کمتر دوزبانه ای را میتوان یافت که به هر دو زبان به یک اندازه مسلط باشد. - دوزبانگی پدیده ای فراگیر و طبیعی است؛ در عین حال این موضوع کمتر مورد توجه همگان قرار گرفته است و لفسون (۱۹۸۹ (۲۵۷) میگوید یکی از برداشتهای غلط در مورد زبان همواره آن بوده است که میان زبان و ملت رابطه ای یک به یک وجود دارد یا باید وجود داشته باشد. وی می افزاید: با وجود همه شواهدی که در رد این نظریه به چشم میخورد هنوز هم این گمان باطل به قوت خود باقی است و این در حالی است که مشکل بتوان حتی به یک نمونه از ملت یک زبانه دست یافت گراسجین (۱۹۸۲: ۱ معتقد است بیشتر افراد دنیا به دو یا بیش از دو زبان صحبت میکنند و دوزبانگی امری عادی است و یافتن جامعه ای که یک زبانه باشد کار دشواری .است واردهو (۱۹۸۶) (۱۰۰) نیز اظهار میدارد «بیشتر» افراد به گونه های مختلفی از زبان خود تسلط دارند و برای بسیاری از افراد در سراسر جهان دوزبانگی و حتی چند زبانگی عادی است نه یک زبانگی لی وی ۲۰۰۰ (۳) نیز میگوید از کل جمعیت جهان از هر سه نفر یک نفر به طور عادی به دلایل کاری و خانوادگی و در اوقات فراغت از دو یا چند زبان استفاده می کند. - آثار منتشر شده در زمینه دوزبانگی بسیار گسترده است و طیف وسیعی از موضوعات را در بر می گیرد از آن میان میتوان به عناوینی کلی چون دوزبانگی ،کودکان، سنجش دوزبانگی الگوهای زبان آموزی افراد دوزبانه و ابعاد شناختی و آموزشی دوزبانگی اشاره کرد. - دوزبانگی را از جنبههای مختلفی تعریف کرده اند بعضی از متخصصین مهارت هم اندازه در دو زبان را مورد توجه قرار میدهند و لذا فردی را دوزبانه مینامند که علاوه بر زبان اول خویش دارای مهارتی هم اندازه در زبان دیگر باشد و این توانایی را داشته باشد که بتواند هر یک از آنها را به طور مساوی و در شرایطی همانند مورد استفاده قرار دهد بعضی دیگر از متخصصین استعداد روان گویی در زبان دوم را معیار قرار میدهند و آن را به عنوان دو زبان گرایی مطرح مینمایند. از دیدگاههای دیگر دوزبانگی میتواند به تفاوت زبان خانوادگی و زبان آموزش مربوط باشد از این نظر کودک دوزبانه کودکی است که در خانواده تک زبانه بزرگ شده و هنگام شروع مدرسه با زبان دومی روبرو میشود که زبان آموزش است و ممکن است زبان جامعه ای نیز باشد که در آن زندگی می.کند از آنچه گذشت میتوان نتیجه گرفت که تفاوت زبان آموزش و زبان مادری اساس تشکیل پدیده دوزبانگی میباشد این پدیده در اکثر کشورهای جهان، خصوصاً کشورهایی که دارای مهاجرین دیگر کشورها هستند وجود دارد دیناوند ، ۱۳۸۶). برخی از افراد علاوه بر زبان مادریشان یکی از زبانهای اشاره را فراگرفته و این زبانها نیز زبانهای واقعی اند علاوه بر این برخی از افراد به راحتی میتوانند از عهده خواندن متون زبان دوم برآیند و حتی به راحتی آن را مینویسند اما به شکل مطلوب از عهده تکلم یا درک آن برنمی آیند. از سوی دیگر کسی که دو لهجه یک زبان را بداند دوزبانه نامیده نمیشود به طور کلی میتوان دوزبانگی را به توانایی فرد دوزبانه در کاربرد دو زبان مختلف تعبیه کرد. - بنابر تعریف هارتمن و استورک دوزبانه فردی است که به دو زبان سخن میگوید و کسی که به دو زبان به طور مساوی تسلط دارد دوزبانه کامل نامیده میشود بلومفیلد مفهوم مشخص تری از این اصطلاح به دست میدهد و معتقد است که اصطلاح دوزبانه را باید در مواردی به کار گرفت که افراد دارای تسلط یا توانایی بومی مانندی در هر دو زبان باشند از طرف دیگر زبان شناسانی مانند هاگن تنها دانستن دو زبان را مالک کافی برای دوزبانه بودن افراد دانسته اند. به نظر رایش دوزبانه کسی است که بتوانند دو زبان را به تناوب و به جای یکدیگر به کار گیرد. عربانی دانا (۱۳۸۶) مدرسی تعریف و این رایش را از بقیه منطقی تر ،دانسته زیرا این تعریف بر حد متوسطی از تسلط و توانایی فرد در زبان دوم تأکید نموده است به گفته الپونس سی دو کشور در جهان بیش از یک زبان رسمی دارند اما این واقعیت که کشوری بیش از یک زبان رسمی داشته باشد موجب نمیشود که هر فردی در آنها به بیش از یک زبان صحبت کند حتی مکی ادعا میک کند که افراد دوزبانه در آن کشورها از کشورهای به اصطلاح تک زبانه کمتر هستند (عالیی، ۱۳۸۶). ### دوزبانگی و انواع آن - دوزبانه ها را از نظر میزان تسلط آنها به دو زبان میتوان به دو گروه دوزبانه هم تراز و دوزبانه چیره تقسیم کرد دوزبانه همتراز فردی است که به هر دو زبان به طور یکسان مسلط است اما دوزبانه چیره کسی است که بر یکی از دو زبان بیشتر تسلط دارد دوزبانگی به انواع دیگری تقسیم شده است از جمله دوزبانه هم پایه و دوزبانه .ناهم پایه دوزبانه هم پایه و ناهم پایه بیشتر بر اساس حوزه رفتار زبانی و کاربرد هر یک از دو ،زبان از یکدیگر قابل تمایزند در دوزبانگی هم پایه کودک دو زبان را به طور جداگانه در ذهن دارد به طوری که برای هر واژه معنی جداگانه در هر زبان موجود است اما در دوزبانگی ناهم پایه کودک دو زبان را در محیطها و موقعیتهای مشابه و از افرادی معین آموخته است و آنها را در کنار یکدیگر و به جای یکدیگر متناوباً به کار میبرد. در این حالت کودک دارای یک نظام معنایی واحد و در هم آمیخته است و معنی واژه ها در دو زبان تقریباً به طور کلی یکی شده است. (عربانی دانا، (۱۳۸۶) - از اساسی ترین موضوعات در زمینه دوزبانگی ارائه تعریف مناسبی از دوزبانگی است تا در نهایت بتوانیم میان انواع دوزبانگی تمایز قائل شویم مه کی (۱۹۶۷) ۵۵۵؛ به نقل از رومین ۷ ۱۲:۱۹۹۵ اظهار میدارد که در توصیف دوزبانگی باید به چهار نکته توجه داشت. - نکته اول میزان تسلط فرد دوزبانه به هر یک از دو زبان است. - نکته دوم مسئله ای است که استفادههایی را که سخنگوی دوزبانه از زبان در ذهن دارد مدنظر قرار میدهد. - نکته سوم تبدیل است که منظور از آن میزان گذر از یک زبان به زبان دیگر توسط سخنگوی دوزبانه است. - نکته چهارم تداخل است و به این موضوع اشاره دارد که به چه میزان فرد دوزبانه قادر است دو زبان را از هم جدا نگه دارد یا با هم در آمیزد. - مفهوم دوزبانگی از آغاز تاکنون دستخوش تغییر شده است مطابق دیدگاه لیوی ۲۰۰۰ (۲۲) این اصطلاح از آغاز قرن بیستم روز به روز در مفهومی گسترده تر به کار رفته است و پیش از آن مدتها به معنای تسلط یکسان بر هر دو زبان تلقی میشد. این همان تعریفی است که در برخی فرهنگهای اصطلاحات language学 دیده میشود او میگوید بلومفیلد ۱۹۳۳ (۵۶) دوزبانگی را تسلط بر هر دو زبان و در سطحی همانند اهل آن دو زبان میداند. وی همچنین می افزاید این اصطلاح مفهومی گسترده تر یافت و برای اشاره به توانایی تولید گفتههای کامل معنادار در ### دوزبانگی واقعی یا دوزبانگی هم تراز - هافمن این دیدگاهها را نوعی افراط و تفریط میداند و معتقد است که نمیتواند کمکی به حل قضیه کند. سپس موضعی میانی را مدنظر قرار میدهد و از آن با عنوان دوزبانگی واقعی» یا دوزبانگی هم تراز یاد میکند در نهایت دوزبانه همتراز را فردی میداند که مهارت تقریباً برابری در هر دو زبان داشته باشد؛ اما دانش وی در هر یک از دو ،زبان به سطح متعارف یک زبانه ها نمی رسد همر و بلان (۱۹۸۹ (۸ به همین ترتیب عنوان میکنند که دوزبانگی همتراز را نباید با سطح بسیار بالایی از توانش در دو زبان اشتباه گرفت؛ بلکه این امر بیشتر رسیدن به نوعی حالت تعادل ناشی از کسب درجاتی از توانش دو ،زبان در مقایسه با توانش مربوط به یک زبانه هاست آنها میان دوزبانگی اولیه هم زمان و دوزبانگی کودکی متوالی تفاوت قائل میشوند مورد اول به کودکی اشاره دارد که از بدو تولد بیش از یک زبان را فراگرفته است؛ در حالی که مورد دوم به فردی اشاره دارد که در اوایل دوران کودکی پس از پشت سرگذاشتن زبان اول زبان دوم را فرا گرفته است. ### دوزبانگی افزایشی - تقسیم بندی دوگانه دیگری که نقش مهمی در تمایز میان دو گروه مهم دوزبانه ها دارد دوزبانگی افزایشی و کاهشی ،لمبرت ،۱۳ (۱۹۷۴) است به نظر هافمن (۱۹۹۱ (۲۱) دوزبانگی افزایشی بر این امر دلالت دارد که افزایش زبان دوم به زبان اول ،فرد میتواند باعث تقویت یا تکمیل توانایی های اجتماعی و شناختی و زبانی شود. ### دوزبانگی کاهشی - دوزبانگی کاهشی نیز بدین معناست که زبان دوم به قیمت از دست رفتن زبان اولی میشود که فرد آن را فراگرفته است به همین دلیل در بسیاری از کشورها ممکن است گروه اقلیت با موقعیتی مواجه شوند که در آن ناچارند زبان ملی کشور را به کارگیرند و به تدریج مهارتهای خود را در زبان اول از دست بدهند در این ارتباط همر و بلان (۲۰۰۴) ۲۹ ) اظهار میدارند که دوزبانگی ،افزایشی حاصل بافتی اجتماعی فرهنگی است که در آن به هر دو زبان فرد دوزبانه بهای کافی داده شود در چنین شرایطی آنان معتقدند که تجربه کودک دوزبانه باعث رشد شناختی وی شده و به عنوان عاملی تقویت کننده به انعطاف پذیری شناختی بیشتری در مقایسه ### گویش و لهجه - هر انسان عضو یک جامعه زبانی است تقریباً به تعداد تمام زبانهای دنیا، جامعه زبانی وجود دارد. معمولاً مرز این جوامع زبانی با مرز سیاسی کشورها هماهنگی و انطباق ندارد؛ بنابراین ممکن است درون یک کشور چند جامعه زبانی وجود داشته باشد توزیع زبانها یکسان نیست بعضی نواحی عملاً تک زبانه هستند در حالی که در برخی نواحی دیگر ممکن است حتی به چند زبان سخن گفته شود. - درون کشور ما ایران به دلیل وسعت اراضی و تنوع اقلیمی جوامع زبانی بسیاری وجود دارد. هر کدام از این جوامع مرزی نسبتاً مشخص برای خود داشته و میتوان جامعه زبانی مختص یک منطقه جغرافیایی را زبان محلی آن منطقه دانست برخی زبان شناسان به جای زبان محلی از اصطلاح گویش استفاده میکنند. - مهمترین معیار برای تشخیص گویشهای یک کشور از هم عدم تفاهم متقابل است. یعنی افراد دارای گویشهای متفاوت منظور یکدیگر را هنگام سخن گفتن متوجه نمیشوند - اصطلاح لهجه نیز برای تمایز قائل شدن بین گونههای یک گویش به کار میرود. به گونه ای که هرگاه بین دو گویه ،زبانی تفاوتهای تلفظی دیده شود هر دو لهجه یک زبان نامیده میشوند مانند لهجه اصفهانی و شیرازی که لهجه های زبان فارسی.اند راه تشخیص لهجه ها تفاهم متقابل آنها است. ### زبان مشترک (معیار) - در مرزهای سیاسی یک کشور به دلیل نیاز مردم در برقراری ارتباط با یکدیگر از میان گویشهای مختلف گویشی که اصولاً مورد نظر طبقه حاکم و بزرگان و درس خواندگان است به عنوان زبان میانجی و معیار برگزیده می.شود زبان معیار همان زبانی است که در رادیو تلویزیون ،کتب روزنامه ها و به خصوص در آموزش و پرورش به کار برده میشود که در کشور ایران زبان معیار و رسمی زبان فارسی میباشد. - دوزبانگی یکی از مسائل مهم در حوزه جامعه شناسی زبان محسوب میگردد که اغلب زبان شناسان و جامعه شناسان و یا سیاست گذاران با آن سروکار دارند. - تعریف های متعددی برای این اصطلاح وجود دارد که جامع ترین تعریف عبارت است از: موقعیتی که فرد در آن برای برقراری ارتباط با دیگران از دو یا چند زبان بهره میگیرد و با زبانی غیر از زبان مادری خود آموزش میبیند چنین فردی را دوزبانه گویند. دوزبانگی را بر اساس نوع یادگیری میزان تسلط بر دو ،زبان نقش اجتماعی ،زبان گونه های زبان به انواع مختلفی تقسیم کرده اند که این تقسیم بندی به اختصار این چنین است - (الف نوع یادگیری - دوزبانگی :طبیعی در این حالت فرد از آغاز تولد یا در طول رشد خود در یک خانواده و یا یک جامعه دوزبانه زندگی میکند و بدون هیچگونه آموزش رسمی از دو زبان بهره مند میشود و در نتیجه در هر دو زبان توانایی درک و کارکرد ارتباطی به دست می آورد. - دوزبانگی غیر طبیعی اگر شخص از طریق برنامه های آموزشی زبان دوم را یاد بگیرد. - کسب خود به خودی سومین راه دوزبانه شدن از طریق کسب خود به خودی یک زبان دوم بعد از دوران کودکی است. - یادگیری :آکادمیک چهارمین روش کسب زبان دوم به وسیله یادگیری آکادمیک در کشور خود شخص است این متداولترین یادگیری زبان خارجی است. - (ب میزان تسلط بر دو زبان - دوزبانگی همپایه در دوزبانگی هم پایه شخص بر هر دو زبان در تمام ابعادش تسلطی یکسان دارد. در دوزبانگی هم پایه شخص برای زبان مادری و زبان دوم قواعد کامل را در ذهن دارد طوری که آن دو زبان در هم تداخل ندارند این افراد توانایی تفکر و اندیشیدن به هر دو زبان را دارند. - دوزبانگی ناهمپایه در دوزبانگی نا همپایه فرد هر دو زبان را میداند اما تنها بر یکی تسلط کامل دارد. در دوزبانگی نا همپایه الگوهای زبان مادری همواره در هنگام صحبت کردن به زبان دوم بروز میکند و فرد زبان دوم را با لهجه زبان مادری صحبت میکند. --(ج) نقش اجتماعی زبان - دوزبانگی خیابانی یعنی فرد از زبان دوم تنها در خیابان و کوچه و بازار از زبان دوم استفاده میکند و در خانه از آن استفاده نمیشود - دوزبانگی مدرسه ای یعنی فرد از زبان دوم فقط در مدرسه استفاده میکند - دوزبانگی خانگی هرگاه شخص به سبب نظیر ازدواج با فردی که دارای زبان دیگری است مجبور است در خانه به زبان دوم و در محیطهای دیگر به زبان اول تکلم نماید - (د گونه های زبان - دوزبانگی شفاهی هرگاه فرد به گونه شفاهی زبان دوم مسلط باشد و تنها از دو مهارت گفتن و شنیدن استفاده کند. - دوزبانگی کتبی زمانی که فرد تنها از دو مهارت خواندن و نوشتن زبان دوم استفاده کند. - دوزبانگی کامل زمانی که فرد هم به گونه شفاهی و هم گونه کتبی مسلط باشد و از چهار مهارت ،گفتن گوش دادن خواندن و نوشتن استفاده کند. - (Bilingual education آموزش دوزبانه - برنامه آموزشی کودکانی است که زبان مادری آنها زبان آموزشی یا رسمی نیست. در این برنامه دانش آموزان ضمن یادگیری زبان دوم مطالب درسی خود را به زبان بومی یاد میگیرند آنها بخشی از روز را به زبان مادریشان آموزش میبینند تا هرچه زودتر در ظرف ۲ یا ۶ سال به سطح رده های عادی برسند اهداف آموزش دوزبانه عبارت اند - دانش آموزان باید به سطوح بالای مهارتهای زبانی در زبان دوم برسند - دانش آموزان به تمام موضوعات آموزشی آشنا شوند - دانش آموزان باید شخصیت مثبتی را کسب کنند ### عوامل مؤثر بر دوزبانگی - پدیده دوزبانگی به عوامل متفاوتی بستگی دارد که پژوهشگران معمولاً آن را به عنوان پدیده ای چند عاملی تلقی میکنند مهمترین این عوامل عبارت اند از: - عوامل فردی، مانند تواناییهای فردی ،سن، انگیزه ها و هدفهای فرد. - عوامل ،آموزشی مانند کیفیت و روش آموزش - عوامل اجتماعی - ،فرهنگی :مانند وابستگی و وفاداری به زبان ،مادری شرایط فرهنگی موقعیت و ارزش اجتماعی زبان دوم هیچ یک از عوامل یاد شده در دوزبانگی نه تنها نقش اساسی ندارند بلکه مجموعه این عوامل با تأثیر متقابل که بر یکدیگر دارند در تعیین کمیت و کیفیت دوزبانگی و پیامدهای مربوطه مؤثر هستند. ### عوامل مؤثر در یادگیری و آموزش زبان دوم - (۱- سن زبان آموز - فرضیه دوران بحرانی یا سن مطلوب یادگیری زبان دوم با توجه به انعطاف پذیری مغز برای یادگیری زبان دوم سن مطلوب بر اساس نظریات دو عصب شناس بنفیلد و رابرتز بین ۴ تا ۱۰ سالگی است. - اریک لنه برگ زیست شناس گفته است سن یادگیری زبان دوم بین ۲ تا ۱۴ سالگی است. چون بعد از آن سن رسیدن به لهجه اصلی زبان دوم تقریباً امکان پذیر نیست و کوشش معلمان برای از بین بردن لهجه های دانش آموزان راه به جایی نخواهد برد. فرضیه دوران بحرانی یا سن مطلوب یادگیری زبان دوم مطرح میکند که با توجه به استدلالهای شناختی و عاطفی یادگیری زبان دوم در دوره نوجوانی و بزرگسالی مشکل است. چون در این سن آگاهی فرد سبب میگردد فرایند طبیعی یادگیری زبان متوقف گردد. - همچنین کودکان بر زبان دوم نگرش مثبت دارند در صورتی که بزرگ سالان گاهی در مقابل زبان دوم جبهه گیری میکنند. - ( ۲- ویژگیهای روان شناختی زبان آموز - ویژگی های روان شناختی زبان آموز همچون ویژگیهای ذهنی (استعداد و ویژگیهای عاطفی نگرش انگیزه و شخصیت در یادگیری و آموزش زبان دوم نقش اساسی دارد. - استعداد تمامی افراد استعداد یادگیری پایه مهارتهای زبان را دارند چه در زبان اول چه در زبان دوم اما برای رسیدن به سطوح بالاتر از مهارتهای پایه ای تفاوت بارزی بین یادگیرندگان وجود دارد که ناشی از هوش کلامی و غیر کلامی آنهاست. ### نگرش - نگرش افراد به پدیدههای مختلف را میتوان به صورت زیر دسته بندی کرد - عقاید شخص درباره زبان دوم و یادگیری آن شناختی - میزان احساسات مثبت و منفی شخص نسبت به زبان دوم (عاطفی) - مقاصد رفتاری یا رفتار واقعی شخص نسبت به زبان دوم و یادگیری آن (کرداری) - از مسائل مهم در آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان این است که با ایجاد نگرش مثبت در آنان آنان را از لحاظ روانی برای یادگیری زبان فارسی آماده کنیم. ### انگیزه - انگیزه عاملی است که به رفتار ما نیرو میبخشد. - انگیزه ها با توجه به نیازها به دسته انگیزه های زیستی و انگیزههای روان شناختی تقسیم میشوند که انگیزه های دسته دوم ارتباط بیشتری با آموزش و یادگیری زبان دوم دارند. - تقسیم بندی دیگری نیز برای انگیزه وجود دارد - (۱) درونی در یادگیری و آموزش زبان دوم انگیزههای درونی به علاقه زبان آموز به یادگیری زبان مرتبط است. - (۲) بیرونی انگیزه های بیرونی شامل محرکهای بیرونی مانند تائید والدین و آموزگاران تشویق و نمره خوب ### رابطه میان نگرش و انگیزش - نگرش بر انگیزه تأثیر داشته و انگیزه به طور مستقیم با یادگیری زبان دوم ارتباط دارد. ### شخصیت - برون گرایی؛ درون گرایی؛ سازگاری از عوامل سازنده شخصیت هستند عقیده عموم بر این باور است که برونگراها در یادگیری زبان دوم مستعدتر و موفق تر هستند چون یادگیری زبان مستلزم تمرین و صحبت کردن در کلاس و محیط .است اما باید در این زمینه پژوهشهایی صورت گیرد و این فرضیه هنوز اثبات نشده است سازگاری نیز یعنی توانایی قرار دادن خود ### عوامل اجتماعی - فرهنگی محیط زبان آموز - شباهتها و تفاوتهای فرهنگی دو جامعه زبانی و ویژگیهای قومی محیط زندگی زبان آموز از جمله عوامل اجتماعی - فرهنگی هستند که در یادگیری زبان دوم مؤثرند. - در کنار توجه به ویژگیهای ذهنی زبان آموز باید به بافت فرازبانی یادگیری زبان دوم هم توجه کرد کسی که زبان دوم را یاد میگیرد در کنار قواعد دستوری و روابط معنایی بایستی رفتارهای اجتماعی و فرهنگی زبان دوم را نیز بداند فرازبانی) - در اینجا باید متذکر شویم که خوشبختانه دانش آموزانی مه در نواحی مختلف کشور ما به گویشها و زبانهای محلی خود صحبت میکنند در یادگیری زبان فارسی با مشکلات چندانی در زمینه های فرهنگی روبرو نمیشوند؛ چراکه با وجود تنوعات ،زبانی قومی و جغرافیایی به دلیل همبستگی تاریخی چند هزار ساله دین ،مشترک نظام ،اداری آموزش متمرکز و همچنین وجود رسانه های فراگیر مانند رادیو و تلویزیون در بیشتر مسائل فرهنگی وحدت نظری و عملی قابل توجهی بین همه مردم ایران به چشم میخورد - از طرف دیگر دانش آموزان غیر فارسی زبان ،ایرانی زبان فارسی را به عنوان زبان دوم در محیط اجتماعی خود فرامی گیرند نه در محیط اجتماعی شهرهای فارسی زبان بنابراین میتوان با گزینش محتوای مناسب از تعارضی که ممکن است بین فرهنگ زبان مادری و فرهنگ زبان دوم رخ دهد اجتناب کرد. ### اثرات مثبت دوزبانگی - رونژات از طریق بررسیهایی که انجام داده به اثرات مثبت آن اشاره دارد و میگوید کودکی که در حال فراگیری تکلم به دو زبان است نه تنها آن زبانها را به آسانی یاد میگیرد بلکه در هر زبان به مهارت و اطمینان میرسد و لذا لیاقت نگهداری در سیستم زبانی را در کنار هم و استعمال هر کدام از آنها را بر حسب طرف گفتگو و ترجمه مفاهیم از سیستمی به سیستم دیگر با کلماتی دیگر دارد لئوپولد در پژوهشهای خود به این نتیجه میرسد که کودک دوزبانه از موهبت خاصی برخوردار میشود و بر این باور است که کودک دوزبانه که برای هر شیئی دو - واژه میشنود وادار میگردد تا به محتوی و معنی واژه ها بیشتر از صورت آن توجه کند. او میگوید در دوزبانگی مزیتی را میبینیم که کودک را به جای گفتار طوطی وار به اندیشیدن وا می دارد. «گروسین دوزبانه بودن را یک ذخیره بزرگ برای کودک محسوب میدارد و معتقد است که کودک دوزبانه دارای یک آگاهی بهتر از زبانهای مختلف است زبانهای جدید در موقعیت بهتری قرار دارد بیسگوان» و «مک» لی معتقدند که چون فرد دوزبانه از دو زبان سود میجوید در نتیجه دو ابزار ذهنی در اختیار دارد لذا دوزبانه بودن ازدیاد توانایی بالقوه در فرد به ذهن متبادر میشود (دیناروند، ۱۳۸۶) - بیکر و پریس جونز (۱۹۸۹) برخی مزایای مربوط به افراد دو زبانه را برشمرده اند که در نوشته ها و آثار پژوهشی منتشر شده دیده میشود این مزایا ممکن است از نوع ارتباطی فرهنگی اقتصادی و شناختی باشد به لحاظ ارتباطی مثلاً میتوان به رابطه با والدین اشاره کرد؛ به این معنا که کودکان دوزبانه قادرند با هر یک از والدین خود به زبان مورد علاقه شان صحبت کنند و در نتیجه رابطه صمیمیتری با آنان داشته باشند همچنین افراد دو زبانه این شانس و فرصت را دارند تا شکاف بین نسلی را بهتر پر کنند و در نتیجه روابط نزدیکتری با اقوام و خویشاوندان خود داشته باشند. علاوه بر این دانستن زبانهای ،بیشتر پلهای ارتباطی بیشتری را در اختیار افراد دو زبانه قرار میدهد که آنان را قادر میسازد تا با طیف گسترده تری از افراد ارتباط برقرار کنند بالاخره اینکه افراد دو زبانه میتوانند در ارتباطات کلامی خود مرزهای قومی و ملی را نیز در هم نوردند. - افراد دوزبانه به لحاظ فرهنگی نیز از مزایایی برخوردارند. آنان دو دنیای مختلف را تجربه میکند برای نفوذ به فرهنگهای مختلف و آشنا شدن با سنتها ،ادبیات موسیقی عقاید و آرا و نحوه تفکر آنان لازم است زبان آنان فراگرفته شود البته باید توجه داشت که دوزبانه بودن همواره مترادف با دوفرهنگی نیست. - همچنین دوزبانگی ممکن است منافعی اقتصادی نیز داشته معمولاً افراد دو زبانه فرصتهای شغلی بیشتری را در اختیار دارند که به عنوان نمونه میتوان به شرکتهای صادراتی چند ملیتی اشاره کرد و بالاخره مزایای شناختی یعنی آنکه افراد دوزبانه به لحاظ قوه تفکر و از جمله داشتن تفکر خلاق تر و پیشرفت سریع تر در اولین مراحل رشد و میزان توجه بیشتر در ارتباط در موقعیت بهتری از دوزبانه ها قرار دارند. ### چالشهای دوزبانگی - چند زبانگی مشکلاتی را برای افراد دو زبانه به ویژه افرادی که اعضای اقلیتهای زبانی هستند به بار می آورد. اعضای گروه اکثریت که زبانشان به عنوان زبان رسمی پذیرفته شده است از طریق تسلط بر زبان مادری خود تمام نیازهای ارتباطی روزمره خود را رفع میکنند. برخلاف آنها اعضای اقلیتهای زبانی مجبورند بر یک زبان دیگر یعنی زبان رسمی جامعه تسلط داشته باشند و به عقیده ترادگیل (۱۳۷۶) شاید بزرگترین مشکلی که در این زمینه با آن روبه رو هستند تحصیل است کودکان اقلیتهای زبانی مجبورند خواندن و نوشتن را به یک زبان کاملاً متفاوت از زبان مادری خود یاد بگیرند در حالتی که دو زبان اول و دوم با هم تفاوت زیادی ندارند یعنی خویشاوندی نزدیکی دارند این مشکل ممکن است بزرگ جلوه .نکند مثال ترادگیل در این مورد کودکان فریزی زبان Frisian هستند که هلندی می.آموزند اینان مشکلات کمتری به سبب خویشاوندی دو زبان دارند در مقابل کودکان لپلندی زبان که سوئدی می آموزند به علت تفاوت زیاد این دو مشکلات بیشتری دارند برای حل این مشکل ممکن است در بعضی کشورها در سالهای اولیه ،تحصیل کودکان خواندن و نوشتن را به زبان محلی و مادری خود یاد بگیرند و حتی به وسیله این ،زبان آموزشهای دیگر را ببینند و در سالهای بعد به تدریج زبان resmi کشور وارد برنامه درسی شود این رویکرد در بسیاری از نقاط ویلز منطقه ای در جزیره بریتانیا با حدود یک میلیون نفر جمعیت و نیز در رومانی و بسیاری دیگر از نقاط جهان پذیرفته شده است و هدف این است که کودک توانایی خواندن و نوشتن را هم به زبان محلی و هم به زبان رسمی کشور به دست آورد از سوی دیگر این شیوه با اینکه در حکم شناسایی هویت و شخصیت فرهنگی و اجتماعی کودک نیز هست دسترسی به زبان رسمی را از او دریغ نمی کند ترادگیل (۱۳۷۶) - سیاستهای آموزشی در همه کشورها و در همه نقاط جهان بدین منوال نیست. ممکن است سیاست آموزشی بعضی کشورها ترغیب اعضای جامعه به عدم استفاده از زبانهای غیر رسمی یا چشم پوشی از زبانهای محلی باشد در این حالت کودک باید در همان آغاز ورود به مدرسه خواندن و نوشتن را به زبان رسمی شروع کند و در واقع به طور ناگهانی زبان رسمی مدرسه جانشین زبان مادری کودک میشود جانشینی آگاهانه یک زبان با زبان دیگر مستلزم تلاشی احیاناً خیرخواهانه به منظور محو تمامی فرهنگهاست و نشانگر طرز تلقی های غیر منطقی نژاد پرستانه است و میتواند به پیشرفت تحصیلی کودکی لطمه جدی بزند که ناگزیر است زبان جدیدی را بیاموزد قبل از اینکه بتواند آنچه را آموزگار میگوید بفهمد تا چه رسد به اینکه - بخواند و بنویسد. این رویکرد طی سالیان متمادی سیاست رسمی در ایالات متحده بود تراد گیل (۱۳۷۶) اصولاً زبان مادری زبانی است که فرد با آن هویت می یابد و روابط شخصی خود را بر پایه آن ایفا میکند. ### دوزبانگی و آموزش - اولین مفاهیم با این زبان در ذهن او شکل گرفته است و فرد برای تفکر و تخیل از این زبان بهره میگیرد. استفاده از زبان مادری کودک در آغاز ورود به مدرسه به علت پیوستگی در استفاده از نمادهای زبان شناختی آموخته شده اولیه سبب ارتقای قوه تفکر او میشود. این در حالی است که کنار گذاشتن این نمادها و به کارگیری نمادهای ناآشنا به احتمال زیاد باعث وقفه در رشد فکری او خواهد شد از سوی دیگر هنگامی که آموزش به زبانی غیر از زبان مادری دانش آموز صورت میگیرد و زبان مدرسه با زبان پیرامون کودک متفاوت است یادگیری های مدرسه ای در محیط خارج از آن به گونه ای شایسته تکرار و تقویت نمیشود. - این روش باعث میشود سخنگویان زبانهای غیر رسمی هرگز نتوانند مهارتهای خواندن و نوشتن مناسب را به زبان خود کسب کنند و در نتیجه مجبورند حتی خودمانی ترین نامه ها را به زبان دوم بنویسند تصنعی که این کار باعث میشود برای هر انسانی که مجبور شود به زبان دوم عواطف خود را ابراز کند کاملاً روشن است. باطنی (۱۳۵۴) نقش عاطفی زبان را به این صورت توضیح میدهد - زبان علاوه