عقد شرکت (Contracts of Partnership) PDF

Summary

This document discusses the concept of partnership contracts, including general definitions, specific meanings, and legal implications within the context of Islamic law (Fiqh). It examines various aspects such as the formation of partnership, division of profits/losses, and roles & responsibilities of the participants. The document also details different types of partnerships and the governing legal framework.

Full Transcript

‫عقد شرکت‬ ‫تعریف عام عقد شرکت‬ ‫عقودی است که در آنها دو یا چند شخص برای رسیدن به هدف معین و به دست آوردن سود احتمالی و مشترک‬ ‫با هم متحد می شوند‪ ،‬خواه آنچه در میان می نهند مال معین باشد یا طلب و اعتبار یا کار ی...

‫عقد شرکت‬ ‫تعریف عام عقد شرکت‬ ‫عقودی است که در آنها دو یا چند شخص برای رسیدن به هدف معین و به دست آوردن سود احتمالی و مشترک‬ ‫با هم متحد می شوند‪ ،‬خواه آنچه در میان می نهند مال معین باشد یا طلب و اعتبار یا کار یا مخلوطی از اینها‪.‬‬ ‫عقد شرکت به معنی خاص‬ ‫شرکت در دو معنی است‪:‬‬ ‫‪ -1‬شخص حقوقی‬ ‫‪ -2‬مشارکت مدنی‬ ‫‪ -1‬شرکت در حقوق کنونی صورتی است که در آن مالکیتهای جزء اصالت خود را از دست می دهد و در یک‬ ‫مالکیت جمعی و مشترک ادغام می شود‪ ،‬اجتماع مالکیتها وجودی جداگانه می یابد که از آن به شخصیت حقوقی‬ ‫تعبیر می کنند‪(.‬مثال سرمایه یا هدف)‬ ‫‪ -2‬ولی گاه اتحاد مالکیتها به کمال نمی رسد‪.‬به حالت اجتماع در می آید‪ ،‬بدون اینکه اصالت هرکدام از بین‬ ‫برود‪.‬یا مالکیت واحدی در اثر واقعه حقوقی به اجزای آمیخته با هم تجزیه می شود‪.‬‬ ‫حقوق چند مالک در هر جزء از مال مشترک و انتشار هر حق در مجموع اجزاء است‪ ،‬این حالت اجتماع و امتزاج‬ ‫را اشاعه می نامند‪.‬‬ ‫در حالت اشاعه که مرحله ناقص و تکامل نیافته اتحاد مالکیتها است‪ ،‬مالکیت هریک از شریکان اصالت خود را‬ ‫از دست نمی دهد‪(.‬مواد ‪ 581‬و ‪ 582‬ق‪.‬م)‬ ‫با این ترتیب‪ ،‬اشاعه را نباید با اجتماع ساده حقوق مالکان در یک مال اشتباه کرد‪.‬برای مثال‪ ،‬اگر شخصی مالک‬ ‫عرصه خانه و دیگری صاحب اعیان موجود در آن باشد‪ ،‬حقوق دو مالک در مصداق خانه جمع است‪ ،‬بدون اینکه‬ ‫بین آن دو حالت اشاعه باشد‪.‬‬ ‫بنابراین شرکت از اجتماع حقوق مالکان ایجاد می شود‪ ،‬خواه این اجتماع به اتحاد انجامد و شخصیت حقوقی یابد‬ ‫یا به طور اشاعه در یک مال باقی بماند‪.‬‬ ‫شرکت حقوقی‬ ‫اجتماع حقوق با اتحاد‬ ‫شرکت مدنی‬ ‫اجتماع حقوق به طور اشاعه‬ ‫تعریف قانون مدنی‬ ‫در ماده ‪ 571‬ق‪.‬م آمده است که شرکت عبارت است از اجتماع حقوق مالکین متعدد در شیء واحد به نحو اشاعه‪.‬‬ ‫اشاعه در مالکیت جوهر شرکت است و اسباب ایجاد آن می تواند اختیاری و ناشی از ارائه شرکاء باشد یا قهری‬ ‫( ماده ‪ 572‬ق‪.‬م)‬ ‫‪1‬‬ ‫موضوع مهم در هر دو مورد ((امتزاج)) موضوع حقوق شرکاء است به گونه ای که تمیز ملک هریک از دیگری‬ ‫ممکن نباشد‪(.‬اختیاری ‪ 573‬ق‪.‬م – قهری ‪ 574‬ق‪.‬م)‬ ‫آیا عقدی به نام شرکت وجود دارد؟‬ ‫عقد شرکت اصوال از فقه گرفته شده است‪.‬‬ ‫‪ -1‬معدودی از مولفان منکر وجود عقد شرکت شده اند‪ ،‬بدین تعبیر که شرکت نتیجه امتزاج و اشاعه در مالکیت‬ ‫است و این نتیجه ممکن است در اثر یکی از عقود معین یا به طور قهری به دست آید‪(.‬منکر وجود عقد شرکت‬ ‫مستقل)‬ ‫‪ -2‬جمعی از محققان برای شرکت دو معنی قائل شده اند‪:‬‬ ‫نخست‪ ،‬به معنی اجتماع حقوق مالکان در مالی به طور اشاعه‪ ،‬قطع نظر از سببی که این وضع را به وجود می آورند‪.‬‬ ‫دوم‪ ،‬عقدی که تصرف مالکان مشاع یک مال را در آن ممکن می سازد‪.‬در این عقد‪ ،‬چگونگی تصرف در مال‬ ‫مشاع و تقسیم سود و زیان ناشی از این اداره معین می شود و پیمانی است جایز که شریکان هرگاه بخواهند آن را‬ ‫بر هم می زنند‪.‬‬ ‫اعتقاد این دسته عقد فرعی است خارج از مفهوم شرکت و به منزله وکالت برای اداره اموال مشاع‪.‬‬ ‫‪ -3‬گروهی از متاخران برای عقد شرکت اصالت قائل شده اند‪.‬اینان‪ ،‬عقد مزبور را در ایجاد اشاعه موثر دانستند‬ ‫و آن را در کنار بیع و صلح و معاوضه در زمره عقود معین شمردند‪.‬‬ ‫قانون مدنی نیز همین نظر را می رساند‪ ،‬با این ترتیب احساب میشود که در فقه امامیه تحول آرامی به سوی استقالل‬ ‫اثر عقد شرکت در جریان است‪ ،‬ولی هنوز هم عقیده مشهور بر این است که پایه شرکت را امتزاج دو مال تشکیل‬ ‫می دهد‪.‬ظاهر قانون مدنی نیز همین نظر را می رساند‪.‬‬ ‫تعریف شرکت‬ ‫در تعریف شرکت می توان گفت عقودی است که به موجب آن دو یا چند شخص‪ ،‬به منظور تصرف مشترک و‬ ‫تقسیم سود و زیان و گاه مقصد دیگر‪ ،‬حقوق خود را در میان می نهند تا به جای آن مالک سهمی مشاع از این‬ ‫مجموعه شوند‪.‬‬ ‫شخصیت حقوقی شرکت‬ ‫شرکتی که بر مبنای مالکیتهای مشاع تشکیل می شود شخصیت حقوقی ندارد‪ ،‬زیرا فرض بر این است که اموال‬ ‫شریکان به خود آنان تعلق دارد و سود و زیان ناشی از اداره مال مشاع به ایشان می رسد‪.‬شریکانی که از سوی‬ ‫دیگران اذن در تصرف یافته اند‪ ،‬نماینده آنانند و هرچه می کنند به نام و حساب مالکان مشاع است‪.‬مانند شرکت‬ ‫صاحب زمین و بذر و کود با مالک آب و ماشینهای کشاورزی برای کشت و زرع‪.‬‬ ‫‪2‬‬ ‫شرکت از منظر قانونی شخصیت حقوقی می یابد و در زمره بازرگانان در می آید‪ ،‬اشاعه در مالکیت از بین می‬ ‫رود و همه آورده ها در حکم اموال شرکت است‪.‬هر شریک ضامن پرداخت همه دیون شرکت است‪ ،‬قرارداد‬ ‫شرکت تابع احکام قانون تجارت است و انحالل آن تنها با شرایط معین امکان دارد‪.‬‬ ‫اوصاف عقد شرکت‬ ‫‪ -1‬عقدی است معوض‪ :‬حقی که آورده شده با مالکیت مشاع سایر اموال مبادله می شود‪.‬‬ ‫‪ -2‬عقدی است تملیکی‪ :‬مانند بیع هبه و صلح‬ ‫‪ -3‬عقدی است رضایی‬ ‫‪ -4‬عقدی است مستمر‬ ‫‪ -5‬عقد شرکت اختالطی است از یک مبادله‪ ،‬که سبب اشاعه در ملکیت می شود‪ ،‬و اعطای نیابت در تصرف‬ ‫اقسام شرکت‬ ‫شرکتها را از دو دیدگاه می توان تقسیم کرد‪:‬‬ ‫‪ -1‬برمبنای موضوع شرکت‪ ،‬بدین معنی که به کار تجارت می پردازند یا به اقدام دیگری که در قلمرو حقوق‬ ‫مدنی قرار می گیرد‪.‬بر این مبنا شرکتها را به دو گروه مدنی و تجاری تقسیم کرده اند‪.‬‬ ‫‪ -2‬بر حسب نوع و ترکیب آنها‪ :‬بدین ترتیب که آنچه در میان گذارده اند‪ ،‬اعیان اموال است یا خدمات و اعتبارات‬ ‫منافع‪.‬‬ ‫اداره شرکت‬ ‫حاکمیت اراده جمع‬ ‫برطبق قواعد حاکم بر اشاعه‪ ،‬که بایستی در مالکیت به تفصیل از آن سخن گفت‪ ،‬هیچیک از شرکا نمی تواند‬ ‫بدون اذن دیگران در مال مشاع تصرف کند‪ ،‬زیرا انتشار حق مالکیت شریکان در تمام اجزای مال مشاع باعث می‬ ‫شود تا هر تصرف تجاوز به حقوق دیگران باشد و بی اذن همه مالکان میسر نگردد‪ (.‬ماده ‪)581‬‬ ‫معامله شریک بدون اذن سایر شرکاء معامله فضولی است‪.‬‬ ‫نمی توان عقیده اکثریت را به عنوان نظر شرکت بر اقلیت تحمیل کرد‪.‬همین نقص بزرگ است که اموال مشاع را‬ ‫رو به خرابی می برد و اداره آن را مختل می سازد‪.‬‬ ‫طرز اداره اموال مشترک تابع شرایط مقرره بین شرکاء خواهد بود‪(.‬ماده ‪ 576‬ق‪.‬م)‪.‬قانون نحوه مشخصی برای‬ ‫اداره شرکت ندارد ولی قرارداد خصوصی مقدم شمرده شده است‪.‬‬ ‫وضوع حقوقی شرکت ماذون‬ ‫شریک ماذون در حکم وکیل سایرین است‪.‬بنابراین باید حدود اذن را رعایت کند و در اجرای نیابت خود غبطه‬ ‫شریکان دیگر را در نظر داشته باشد‪(.‬ماده ‪ 577‬ق‪.‬م و ماده ‪ 585‬ق‪.‬م)‬ ‫‪3‬‬ ‫وضع او مانند امین است چنانچه ماده ‪ 584‬ق‪.‬م در این باره اعالم می کند (( شریکی که مال الشرکه در ید او است‬ ‫در حکم امین است و ضامن تلف و نقص آن نمی شود‪ ،‬مگر در صورت تعدی و تفریط))‪.‬‬ ‫غاصب است‪ :‬یعنی مسوول هر نقص و تلفی است که رخ دهد‪ ،‬هرچند ناشی از سببی بیگانه از او باشد‪.‬‬ ‫مهم‪ :‬با ارتکاب تقصیر از سوی شریک ماذون‪ ،‬شرکت منحل می شود و اذن در اداره از بین می رود‪.‬عقد شرکت‪،‬‬ ‫تا زمانی که فسخ نشده است‪ ،‬باقی می ماند و بنابر نظر قوی تر سمت امانت نیز پس از زوال تعدی و تفریط به‬ ‫شریک باز می گردد‪.‬‬ ‫شریکان ماذون‬ ‫سه حال مقصود است‪:‬‬ ‫‪ -1‬استقالل هریک از مدیران (ماده ‪ 579‬ق‪.‬م)‬ ‫الف) عمل کسی که زودتر آن را انجام داده نافذ است‪.‬‬ ‫ب) در فرض نادری که دو شریک ماذون درست در یک زمان دو عمل حقوقی متضاد را انجام می دهند‪ ،‬چاره‬ ‫ای جز اعالم بطالن در هر دو عمل نیست‪.‬‬ ‫‪ -2‬اجتماع مدیران (ماده ‪ 580‬ق‪.‬م)‬ ‫اگر بین شرکا مقرر شده است که یکی از مدیران نمی تواند بدون دیگری اقدام کند‪ ،‬مدیری که به تنهایی اقدام‬ ‫کرده باشد‪ ،‬در صورت عدم امضاء شرکاء دیگر‪ ،‬در مقابل شرکا ضامن خواهد بود‪ ،‬اگرچه برای ماذونین دیگر‬ ‫امکان فعلی برای مداخله در امر اداره کردن موجود نبوده باشد‪.‬‬ ‫تصرفات هریک از شرکا در صورتی که بدون اذن یا خارج از حدود اذن باشد فضولی خواهد بود‪(.‬ماده ‪571‬‬ ‫ق‪.‬م)‬ ‫‪ -3‬در صورتی که دو یا چند شریک به طور اطالق (بدون هیچ قیدی) ماذون در اداره شوند‪ ،‬اصل این است که‬ ‫آنان به اجتماع اقدام کنند‪(.‬ماده ‪ 669‬ق‪.‬م)‬ ‫مواد ‪ 581‬و ‪ 580‬مکمل یکدیگر هستند‪.‬‬ ‫تقسیم سود‬ ‫‪ -1‬تابیعت از تناسب سرمایه‬ ‫تقسیم سود و زیان شرکت تابع میزان سهم شریکان است‪(.‬ماده ‪ 575‬ق‪.‬م)‬ ‫در اداره اموال مشترک نیز اجرت المثل به کسی تعلق نمی گیرد‪ ،‬مگر اینکه ضمن عقد شرط شود‪.‬‬ ‫حق این است که تقسیم سود شرکت به تناسب سرمایه و کار انجام شود‪.‬‬ ‫‪ -2‬اثر قرارداد خصوصی‬ ‫الف – سود بیشتر در برابر کار بیشتر و بهتر‬ ‫‪4‬‬ ‫هریک از شرکا به نسبت سهم خود در نفع و ضرر سهیم می باشند‪ ،‬مگر اینکه برای یک یا چند نفر از آنها در‬ ‫مقابل عملی سهم زیادتری منظور شده باشد‪.‬‬ ‫توضیح آنکه‪ ،‬بر مبنای ماده ‪ 10‬قانون مدنی‪ ،‬تراضی طرفین قرارداد می تواند برای آنان ایجاد حق و تکلیف کند‪،‬‬ ‫مگر اینکه با قانون مخالفت صریح داشته باشد‪.‬‬ ‫آنچه در ماده ‪ 575‬مورد نظر قرار گرفته بیان این نکته است که تقسیم سود تناسب سهام مقتضای اطالق عقد‬ ‫شرکت است و به وسیله شرط می توان ترتیبی مخالف آن و به دلخواه شریکان مقرر کرد‪.‬به همین جهت بعضی‬ ‫از نویسندگان حقوق مدنی نیز با تاثر از نظر مشهور بین متاخران از فقها و رعایت اصل آزادی قراردادها‪ ،‬نفوذ‬ ‫شرط مخالف را در همه موارد ترجیج داده اند‪.‬‬ ‫امان فروش و اجاره مال مشاع‬ ‫تصرفی را که شریک در حصه خود می کند‪ ،‬نباید فضولی پنداشت‪.‬‬ ‫‪ -1‬هریک از شرکا می تواند بدون رضایت شرکای دیگر‪ ،‬سهم خود را جزئا یا کال به شخص ثالثی منتقل کند‪.‬‬ ‫(ماده ‪ 583‬ق‪.‬م)‬ ‫‪ -2‬اجاره مال مشاع جایز است‪ ،‬لیکن تسلیم عین مستاجره موقوف است به اذن شریک و در صورتی که شریک‬ ‫اذن ندهد و منفعت در اختیار مستاجر قرار نگیرد‪ ،‬اجاره نسبت به مدتی که منفعت تسلیم نشده باطل است و در‬ ‫مورد بقیه مدت نیز مستاجر حق فسخ دارد‪(.‬ماده ‪ 476‬ق‪.‬م)‬ ‫فروش مال مشاع به عنوان یک کاال‬ ‫نظرات مختلفی وجود دارد‪.‬‬ ‫مشاع بودن ثمن فروش مال مشترک است‪ ،‬زیرا در این گونه معامالت هرجزء از ثمن جانشین جزیی از مبیع می‬ ‫شود و همان موقعیت را پیدا می کند (مالک ماده ‪ 791‬ق‪.‬م)‬ ‫فرض کنیم دو نفر در اتومبیلی شریکند و هرکدام نیمی مشاع از آن را مالک است‪ ،‬اتومبیل به یک میلیون ریال‬ ‫فروخته می شود و ثمن بر عهده خریدار باقی می ماند‪ (.‬ماده ‪ 589‬ق‪.‬م)‬ ‫انحالل شرکت‬ ‫انحالل اشاعه‬ ‫هر شریک المال می تواند هروقت بخواهد‪ ،‬تقاضای تقسیم مال مشترک را بنماید‪.‬‬ ‫محدودیتها‪( :‬ماده ‪ 593‬ق‪.‬م)‬ ‫‪ -1‬در موردی که تقسیم موجب ضرر است‪.‬‬ ‫تقسیم مشتمل بر ضرر نباشد که در این صورت اجبار جایز نیست و تقسیم باید به تراضی باشد‪(.‬ماده ‪ 591‬ق‪.‬م)‬ ‫‪5‬‬ ‫نکته‪ :‬هرگاه ضرر ناشی از تقسیم چندان سنگین باشد که تمام مال مشترک یا حصه برخی از شرکا را از مالیت‬ ‫بندازد‪ ،‬تقسیم ممنوع است‪(.‬ماده ‪ 595‬ق‪.‬م و ماده ‪ 594‬ق‪.‬م)‬ ‫قانون امور حسبی در بابت تقسیم ترکه به روشنی مقرر می دارد‪ :‬در صورتی که مالی‪ ،‬اعم از منقول یا غیرمنقول‪،‬‬ ‫قابل تقسیم و تعدیل نباشد‪ ،‬ممکن است فروخته شده بهای آن تقسیم شود‪.‬فروش اموال به ترتیب عادی به عمل‬ ‫می آید‪ ،‬مگر آنکه یکی از ورثه فروش آن را به طریق مزایده درخواست کند‪.‬‬ ‫‪-2‬شرکاء ملزم به بقای شرکت می باشند‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬اگر برای شرکت در ضمن عقد الزمی مدت معین نشده باشد‪ ،‬هریک از شرکا هروقت بخواهد می تواند‬ ‫رجوع کند‪(.‬ماده ‪ 586‬و ‪ 589‬ق‪.‬م)‬ ‫‪ -3‬موقوف علیه نمی تواند مال وقف را بین خود تقسیم کند‪(.‬ماده ‪ 597‬ق‪).‬‬ ‫ماهیت تقسیم‬ ‫ترتیب تقسیم آن است که اگر مال مشترک مثلی باشد به نسبت سهام شرکا افراز می شود و اگر قیمی باشد برحسب‬ ‫قیمت تقدیل می شود‪ ،‬و بعد از افراز یا تعدیل‪ ،‬در صورت عدم تراضی بین شرکا حصص آنها به قرعه معین می‬ ‫گردد‪.‬‬ ‫تلف تمام مال شرکت‬ ‫در صورتی که بخشی از مال شرکت تلف شود‪ ،‬اشاعه برهم نمیخورد‪.‬این است که در ماده ‪ 587‬ق‪.‬م برهم خوردن‬ ‫شریک مقید به تلف تمام مال شرکت شده است‪.‬‬ ‫انحالل اذن در اداره‬ ‫‪ -1‬رجوع از اذن‪ :‬چون اذن به منزله وکالت است‪ ،‬شرکا همه وقت می توانند از اذن خود رجوع کنند و برای توجیه‬ ‫این اقدام نیاز به هیچ عذر و استداللی ندارند‪.‬مگر اینکه اذن در ضمن عقد الزم داده شده باشد‪(.‬ماده ‪ 578‬ق‪.‬م)‬ ‫اگر برای شرکت در ضمن عقد الزمی مدت معین نشده باشد هریک از شرکا هروقت بخواهد می تواند رجوع‬ ‫کند‪(.‬ماده ‪ 586‬ق‪.‬م)‬ ‫‪ -2‬انحالل شرکت‪ :‬حتی اداره مال مشاع‪ ،‬خواه ضمن عقد الزم دیگر یا در همان تراضی به وجود آید با انحالل‬ ‫شرکت از بین می رود‪.‬در پایان ماده ‪ 587‬پس از حکم به لزوم اذنی که ضمن عقد الزم داده می شود آمده است‪:‬‬ ‫((‪...‬که در این صورت مادام که شرکت باقی است‪ ،‬حق رجوع ندارند‪.‬‬ ‫‪ -3‬انقضای مدت ماذونیت‪ :‬اثر تعیین مدت برای اذن‪ ،‬خواه تا پایان مدت ایجاد الزام کند یا اختیار رجوع را باقی‬ ‫بگذارد‪ ،‬در هرحال این است که با انقضای مدت اصل اذن نیز از بین می رود‪.‬‬ ‫‪ -4‬فوت و حجر یکی از شرکا‪ :‬اثر شرکت عقدی اعطای نیابت و اذن به مدیران مال مشاع است‪.‬پس این عقد نیز‬ ‫مانند وکالت و سایر عقود جایز‪ ،‬به فوت و حجر یکی از شرکا منحل می شود‪(.‬ماده ‪ 954‬و ‪ 588‬ق‪.‬م)‬ ‫‪6‬‬ ‫نکته‪ :‬ورشکستگی شرکت را منحل نمی سازد ولی حق فسخ را به طلبکاران می دهد‪.‬برخالف فوت و حجر‪ ،‬که‬ ‫خود به خود باعث انحالل عقد است‪.‬‬ ‫تقسیم اموال مشاع‬ ‫انواع تقسیم‬ ‫‪ -1‬تقسیم اجباری و تقسیم به تراضی ‪ /‬به اعتبار دخالت شرکاء‬ ‫‪ -2‬افراز‪ /‬تعدیل‪ /‬تقسیم به رد و فروش اجباری‪ /‬شیوه دادگاه‬ ‫‪ -3‬تقسیم اعیان ‪ /‬منافع و دین‪ /‬موضوع تقسیم‬ ‫تقسیم به تراضی‬ ‫هرگاه تمام شرکا به تقسیم مال مشترک راضی باشند‪ ،‬تقسیم به نحوی که شرکا تراضی نمایند انجام می شود‪(.‬ماده‬ ‫‪ 591‬ق‪.‬م)‬ ‫محدودیتهای تراضی‪:‬‬ ‫الف) هرگاه تقسیم متضمن افتادن تمام مال مشترک یا حصه یک یا چند نفر از شرکا از مالیت باشد‪ ،‬تقسیم ممنوع‬ ‫است‪ ،‬اگرچه شرکا تراضی نمایند‪(.‬ماده ‪ 595‬ق‪.‬م)‬ ‫ب) در صورتی که بین شرکا محجور یا غایبی وجود داشته باشد‪ ،‬تقسیم باید به وسیله نمایندگان آنها در دادگاه‬ ‫به عمل آید‪(.‬ماده ‪ 313‬قانون امور حسبی)‬ ‫تراضی بعض از شرکا‬ ‫هرگاه یک یا چند نفر از اشخاص ذینفع در تنظیم قرارداد مذکور فوق شرکت نداشته و رضایت خود را اظهار‬ ‫ننموده باشند‪ ،‬دادگا ه نتیجه تصمیمی را که مربوط به شخص غایب است به او اعالم می نماید‪ ،‬با ذکر اینکه می‬ ‫تواند در ظرف مدت معینی در دفتر دادگاه حاضر شده و به قرارداد مراجعه نموده و رضایت یا عدم رضایت خود‬ ‫را اعالم دارد‪(.‬ماده ‪ 310‬قانون امور حسبی)‬ ‫در اخطار مذکور در فوق قید می گردد که هرگاه شخص غایب در مدت معینه در دفتر حاضر نگردد و یا رضایت‬ ‫خود را اظهار نکند‪ ،‬بر طبق قرارداد مذکور در ماده ‪ 309‬قضیه حل خواهد شد‪.‬‬ ‫به منظور احتراز از تقسیمی که احتمال دارد به زیان غایب انجام شود‪ ،‬احتیاط حکم می کند که‪ ،‬دادگاه با جلب‬ ‫نظر کارشناسان درستی ارزیابی اموال و تعدیل سهام را احراز کند‪.‬‬ ‫تقسیم به اجبار‬ ‫شریکی که مایل است خود را از قید اشاعه برهاند‪ ،‬می تواند از دادگاه حکم به تقسیم را درخواست کند‪.‬مشروط‬ ‫بر اینکه‪ -1 :‬مال قابل تقسیم باشد‪ -2.‬افراز باعث از بین رفتن مالیت نباشد و تقسیم موجب ضرر شرکای ممتنع‬ ‫نباشد‪.‬قاعده الضرر بر تسلیط حکومت دارد‪.‬‬ ‫‪7‬‬ ‫التزام شریک به فروش مال مشاع‬ ‫هرگاه قنات مشترک یا امثال آن خرابی پیدا کرده و محتاج به تنقیه یا تعمیر شود و یک یا چند نفر از شرکا بر‬ ‫ضرر شریک یا شرکای دیگر از شرکت در تنقیه یا تعمیر امتناع نمایند‪ ،‬شریک یا شرکای متضرر می توند برای‬ ‫قلع ماده نزاع و دفع ضرر‪ ،‬شریک ممتنع را به اقتضای موقع به شرکت در تنقیه یا تعمیر یا اجاره یا بیع سهم خود‬ ‫اجبار کند‪(.‬ماده ‪ 594‬ق‪.‬م)‬ ‫چنانچه ماده ‪ 596‬می گوید در صورتی که اموال مشترک متعدد باشند‪ ،‬قسمت اجباری در بعضی از آنها مالزم با‬ ‫تقسیم باقی اموال نیست‪.‬‬ ‫تقسیم بر مبنای افراز و تعدیل و رد و فروش‬ ‫افراز‬ ‫بر طبقه ماده ‪ 316‬قانون امور حسبی‪ :‬تقسیم طوری به عمل می آید که برای هریک از ورثه از هرنوع اموال حصه‬ ‫معین شود‪.‬بدین ترتیب‪ ،‬توزیع عادالنه مال مشترک‪ ،‬بدون اینکه نیازی به تعدیل قیمت داده باشد‪ ،‬ساده ترین و‬ ‫طبیعی ترین راه تقسیم است که بایستی پیش از هراقدام به آن اندیشید و به کار بست‪.‬این تقسیم را افراز یا تقسیم‬ ‫به افراز می نامند‪.‬‬ ‫افراز در صورتی امکان دارد که مال مشاع دارای اجرایی یکسان باشند مانند گندم و حبوبات‪ ،‬یا بهای اجزای آن‬ ‫برابر باشند مانند زمین زراعتی‪.‬‬ ‫افراز معنی عام دیگری هم دارد که مترادف با تقسیم است‪(.‬بند ‪ 8‬ماده ‪ 13‬قانون آیین دادرسی مدنی)‬ ‫تقسیم به تعدیل‬ ‫‪ -1‬این تقسیم ناظر به موردی است که مال مشاع دارای اجزای برابر نیست‪.‬زمینی است که در کنار خیابان که‬ ‫بخشهای مقدم و نزدیکتر پربهاتر و قطعه های دورتر ارزان تر است‪ ،‬ولی کارشناس قطعه های ارزان تر را‪ ،‬به‬ ‫نسبت‪ ،‬وسیع تر معین می کند‪ ،‬به گونه ای که از حیث قیمت همه سهام برابر باشند‪.‬‬ ‫‪ -2‬همچنین است در موردی که مال مشترک انواع گوناگون دارد و از هرمال نمی توان به همه شریکان داد‪.‬‬ ‫ماده ‪ 316‬ق‪.‬ا‪.‬ح می افزاید‪...:‬و اگر بعضی از اموال بدون زیان قابل تقسیم نباشد‪ ،‬ممکن است آن را در سهم بعض‬ ‫از ورثه قرارداد و برابر بهاء آن از سایر اموال در سهم دیگران منظور نمود‪....‬‬ ‫ترتیب تقسیم آن است که اگر مال مثلی باشد‪ ،‬به نسبت سهام شرکا افراز می شود و‪ ،‬اگر قیمی باشد‪ ،‬برحسب‬ ‫قیمت تعدی می شود‪.‬و بعد از افراز یا تعدیل‪ ،‬در صورت عدم تراضی بین شرکا حصص آنها به قید قرعه معین‬ ‫می گردد‪.‬‬ ‫‪8‬‬ ‫تقسیم به رد‬ ‫هرگاه تعدیل سهام بدون ضمیمه کردن مالی از خارج امکان نداشته باشد‪ ،‬دادگاه ناچار است که بعض از شرکا را‬ ‫ملتزم سازد تا‪ ،‬در برابر سهم زیادتری که از مال مشاع می برند‪ ،‬پول یا مالی به دیگران بدهند‪.‬این تقسیم را‪ ،‬به‬ ‫اعتبار دادن مال خارجی‪ ،‬تقسیم به رد می گویند‪(.‬ماده ‪ 316‬ق‪.‬ا‪.‬ح)‬ ‫مثال‪ :‬از لحاظ علمی باید دانست که در تقسیم امالک‪ ،‬اعم از خانه و باغ و زمین‪ ،‬رد مالی به عنوان سرانه سهام‬ ‫تعدیل شده مرسوم است و در غالب طرحهای تقسیم کارشناس ناچار می شود که مبلغی پول را ضمیمه سهام‬ ‫تعدیل شده کند‪.‬‬ ‫اجبار به فروش و تقسیم ثمن‬ ‫ماده چهارم قانون افراز و فروش امالک مشاع‪ ،‬مصوب آذر ‪ 1357‬تایید می کند که‪ :‬ملکی که به موجب تصمیم‬ ‫قطعی غیرقابل افراز تشخیص شود‪ ،‬با تقاضای هریک از شرکا به دستور دادگاه شهرستان فروخته می شود‪.‬بنابراین‬ ‫قابل افراز نبودن ملک باید پیش از درخواست فروش به وسیله تصمیم قطعی واحد ثبتی احراز شود و نمیتواند‬ ‫مقدمه درخواست باشد‪.‬‬ ‫تصمیم در خصوص غیرقابل افراز بودن با مرجع ثتبی است‪.‬‬ ‫از مفاد مواد ‪ 317‬ق‪.‬ا‪.‬ح و ‪ 594‬ق‪.‬م برمی آید که دادگاه مخیر است در اعطاء مجوز فروش‪ ،‬ولی رویه قضایی این‬ ‫است که تقاضای شریک کافی است‬ ‫تقسیم عین‬ ‫در صورت تقسیم عین اگر منافع قبال واگذار شده باشد‪ ،‬به قوت خود باقی است‪.‬‬ ‫اگر خانه مشاعی به وسیله همه شریکان به اجاره داده شود‪ ،‬سپس مالکان عین را بین خود تقسیم کنند‪ ،‬این تجزیه‬ ‫صدمه ای به مالکیت مستاجر نمی زند‪.‬منتها‪ ،‬اگر بخش مشاعی از خانه مورد اجاره واقع شود و آن بخش در حصه‬ ‫یکی از مالکان قرار گیرد‪ ،‬بعد از افراز تنها او موجر به شمار می آید و تمام اجاره به او پرداخت می شود‪ ،‬مگر‬ ‫اینکه به ترتیب دیگر توافق کرده باشند‪.‬‬ ‫تقسیم منافع( مهایات)‬ ‫تقسیم منافع به دو صورت میسر است‪:‬‬ ‫‪ -1‬تقسیم به زمان انتفاع‬ ‫‪ -2‬تقسیم به اجزاء‬ ‫نکته‪ :‬تقسیم منافع در اموال مصرف شدنی ممکن نیست‪.‬‬ ‫مهایات‪ :‬منافع مال مشترک است‪.‬‬ ‫تقسیم مهایاتی جایز است و هر شریک می تواند آن را برهم زند‪.‬‬ ‫‪9‬‬ ‫تقسیم مطالبات و سرقفلی‬ ‫طلب را هم می توان به عنوان یک دارایی ثبت و تقسیم کرد‪.‬‬ ‫ترتیب تقسیم‬ ‫لزوم دخالت همه شریکان در دادرسی‬ ‫یعنی دادخواست افراز به طرفیت همه شرکا به دادگاه داده می شود‪.‬‬ ‫دعوی افراز و تقسیم باید به طرفیت همه شرکا باشد وگرنه قابل رد است‪(.‬مواد ‪ 300‬و ‪ 304‬ق‪.‬ا‪.‬ح)‬ ‫لزوم و طرز تعدیل سهام‬ ‫معنی تعدیل سهام این است که مال مشاع به شماره کوچکترین آنها به قطعه هایی تقسیم شود که از حیث قیمت با‬ ‫هم برابر یا نزدیک برابری است‪.‬به عبارت دیگر تعدیل سهام یعنی تبدیل مال مشاع به کوچکترین سهم‪.‬‬ ‫برای مثال هرگاه بخواهند زمینی را بین دو پسر و یک دختر خانواده به میزان میراث آنان تقسیم کنند‪ ،‬چون سهم‬ ‫پسر دو برابر دختر است زمینی بایستی به ‪ 5‬سهم برابر تقسیم شود‪.‬کوچکترین سهم در این فرض از آن دختر است‪.‬‬ ‫تقسیم اجباری در بعض سهام مالزمه با تقسیم همه آنها ندارد (ماده ‪ 596‬ق‪.‬م)‬ ‫انتخاب و استقراع‬ ‫پس از تعدیل سهام شرکا می توانند با توافق یکدیگر‪ ،‬معادل سهم خود از مال مشاع‪ ،‬از بخشها انتخاب کنند و هیچ‬ ‫نیازی به قرعه کشی ندارند‪.‬هرگاه در افراز نیز سهام متعلق اغراض خاص باشد و شرکا اختالف پیدا کنند‪ ،‬قرعه‬ ‫کشی راه رفع نزاع است‪(.‬مواد ‪ 589‬ق‪.‬م و ‪ 219‬ق‪.‬ا‪.‬ح)‬ ‫نحوه قرعه کشی‪ :‬نام شرکاء را در یک ظرف و سهام در ظرف دیگر قرار می گیرد و یکی از حاضرین کاغذی‬ ‫از ظرف حاوی نام شرکا بر می دارد و کاغذی دیگر از ظرف سهام‪.‬این سهم از آن کسی است که نام او در‬ ‫نخستین کاغذ است و هرگاه چند سهم داشته باشد‪ ،‬به همان اندازه از کاغذهای سهام به نام او برداشته می شود‪.‬‬ ‫این کار برای سایرین نیز تکرار می گردد تا سهم همه شرکا معین شود‪.‬‬ ‫وضع حقوق ارتفاقی‬ ‫برای شناسایی وضع حقوق ارتفاقی در صورت تقسیم ملک‪ ،‬به سه نکته باید توجه داشت‪:‬‬ ‫‪ -1‬در اثر تقسیم ملک حقوق ارتفاقی ساقط نمی شود‪(.‬ماده ‪ 506‬ق‪.‬م)‬ ‫‪ -2‬حق ارتفاق قابل تجزیه نیست‪(.‬ماده ‪ 103‬ق‪.‬م)‬ ‫‪ -3‬تقسیم ملک تاثیری در حق ارتفاق ندارد‪(.‬ماده ‪ 604‬ق‪.‬م)‬ ‫در صورتی است که حق ارتفاق‪ ،‬در مالکیت منتشر باشد در غیر اینصورت بعد از تقسیم در حصه قبلی قرار می‬ ‫گیرد‪.‬‬ ‫‪10‬‬ ‫ضمانت اجرا‪ -‬تقسیم بطالن‬ ‫هرگاه بعد از تقسیم معلوم شود که قسمت به غلط واقع شده است تقسیم باطل می شود‪.‬‬ ‫ماده ‪ 33‬ق‪.‬آ‪.‬د‪.‬م نیز دعوی بطالن تقسیم را پیش بینی کرده و رسیدگی به آن را در صالحیت دادگاهی قرار داده‬ ‫که تقسیم توسط آن دادگاه به عمل آمده است‪.‬‬ ‫ضمانت اجرای عدم صحت تقسیم بطالن آن است‪ 601(.‬ق‪.‬م)‬ ‫حکم استثنایی قانون افراز و فروش امالک مشاع‬ ‫‪ -1‬در مورد تقسیم اموال منقول‪ ،‬هرچند به طور تبعی در حکم غیرمنقول قرار گرفته باشد‪ ،‬مرجع صالح دادگاه‬ ‫حقوق است‪.‬‬ ‫‪ -2‬در مورد امالک ثبت نشده یا امالکی که جریان ثبتی آنها پایان نیافته است‪ ،‬مرجع صالح برای تقسیم دادگاه‬ ‫است‪.‬‬ ‫‪ -3‬در مورد تقسیم ترکه‪ ،‬که مجموعه ای از اموال منقول و حقوق مالی و امالک موضوع رسیدگی قرار می گیرد‪،‬‬ ‫دادگاه صالحیت دارد‪.‬‬ ‫‪ -4‬در هرجا که میان شرکا غایب یا محجوری باشد‪ ،‬تقسیم بایستی در دادگاه انجام پذیرد‪(.‬ماده ‪ 313‬ق‪.‬ا‪.‬ح)‬ ‫آثار تقسیم‬ ‫افراز مال مشاع‪:‬‬ ‫در اثر تقسیم‪ ،‬مال مشاع به صورت بخشهای مفروزی در می آید که به طور مستقل به شریکان تعلق دارد‪.‬تقسیم‬ ‫وسیله انحالل شرکت و پایان اشاعه است‪.‬به همین جهت هر شریک میتواند در سهم اختصاصی خود بسان مالکان‬ ‫مستقل‪ ،‬تصرف کند‪(.‬ماده ‪ 325‬ق‪.‬ا‪.‬ح)‬ ‫تقسیم مال مشاع اگر به تراضی انجام شود‪ ،‬اعتبار خود را از قرارداد مبنای آن می گیرد و الزم است‪.‬در موردی‬ ‫هم که نتیجه حکم دادگاه است‪ ،‬در حدود مفاد حکم از اعتبار امر مختوم برخوردار است‪.‬ماده ‪ 599‬ق‪.‬م نیز در‬ ‫بیان همین اعتبار اعالم می کند‪ :‬تقسیم‪ ،‬بعد از آنکه صحیحا واقع شد‪ ،‬الزم است و هیچیک از شرکا نمی تواند‪،‬‬ ‫بدون رضای دیگران از آن رجوع کند‪.‬‬ ‫اقاله تقسیم‬ ‫در تقسیم به تراضی منطقی است ولی در حکم دادگاه میسر نیست‪.‬‬ ‫ظهور عیب در حصیه یکی از شرکا‬ ‫ماده ‪ 600‬ق‪.‬م آمده است‪ :‬هرگاه در حصه یک یا چند نفر از شرکا عیبی ظاهر شود که در حین تقسیم عالم به آن‬ ‫نبوده‪ ،‬شریک یا شرکا مزبور حق دارند تقسیم را برهم زنند‪.‬برای مثال تقسیم مزرعه ای که معلوم شود حصه یک‬ ‫‪11‬‬ ‫یا چند شریک بدون آب یا راه عبور مانده یا در آن شوره زاری است که به نظر کارشناس نیامده‪ ،‬چون عیوب در‬ ‫تقویم و تعدیل سهام موثر است هر شریک می تواند ابطال آن را از دادگاه بخواهد‪.‬‬ ‫فقط شریکی می تواند تقسیم را بر هم بزند که متضرر شده و از عیب خبر نداشته است‪.‬‬ ‫عقد مضاربه‬ ‫تعریف عقد مضاربه‪:‬‬ ‫ماده ‪ 546‬قانون مدنی در تعریف مضاربه می گوید‪ :‬مضاربه عقدی است که به موجب آن احد متعاملین سرمایه‬ ‫می دهد‪ ،‬با قید اینکه طرف دیگر با آن تجارت کرده و در سود آن شریک باشد‪.‬صاحب سرمایه مالک و عامل‪،‬‬ ‫مضارب نامیده می شود‪.‬‬ ‫در واقع مضاربه به شرکت مدنی است (فاقد شخصیت حقوقی)‬ ‫یک نفر سرمایه در میان گذاشته و دیگری تخصص خود را ارائه می دهد‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬داد و ستدها به نام عامل و به وسیله وی انجام می شود ولی با سرمایه مالک‪.‬‬ ‫مضاربه و حق العملکاری‬ ‫مضارب با حق العمکار شباهت زیادی دارد‪:‬‬ ‫‪ -1‬حق العملکار مانند مضارب به نام خود و سرمایه دیگری عمل می کند‪.‬‬ ‫‪ -2‬مضارب و حق العمکار هردو امین هستند‪.‬‬ ‫تفاوت مضاربه و حق العملکاری‬ ‫‪ -1‬در مضاربه عامل در سود معامله مطابق پیمان یا براساس عرف شریک است ولی حق العمل کار اجرت می‬ ‫گیرد‪(.‬ماده ‪ 548‬و ‪ 549‬ق‪.‬م)‬ ‫نکته‪ :‬اگر عامل در سود شریک نباشد‪ ،‬دیگر عقد مضاربه نخواهد بود‪(.‬ماده ‪)557‬‬ ‫عامل هیچ حقی بر گرفتن اجرت ندارد‪.‬‬ ‫‪ -2‬در حق العمکاری‪ ،‬حق العمل کار در هر حال مستحق اجرت است ولی عامل در صورت عدم وجود سود‬ ‫اجرتی نخواهد گرفت‪.‬‬ ‫‪ -3‬در مضاربه عامل دارای اختیارات وسیعی است و می تواند به هر نحوی عمل نماید‪(.‬ماده ‪ 555‬ق‪.‬م) ولی حق‬ ‫العملکار باید مطابق نظر آمر اقدام نماید‪(.‬ماده ‪365‬و ‪ 366‬ق‪.‬ت)‬ ‫اوصاف مضاربه‬ ‫‪ -1‬عقد عهدی است چون مالی ابتدا تملیک نمی شود‪.‬‬ ‫‪ -2‬معوض است (مضارب کار خود را ارائه میدهد و مالک در سود بدست آمده شریک می شود)‬ ‫‪-3‬عقد احتمالی است مثل بیمه‬ ‫‪12‬‬ ‫‪ -4‬عقد جایز است‪.‬‬ ‫ارکان مضاربه‬ ‫عوامل موضوع پیمان‬ ‫در عقد مضاربه از اداره و به کاربردن سه عامل اصلی گفتگو می شود‪:‬‬ ‫‪ -1‬سرمایه ای که مالک در اختیار عامل قرار می دهد تا دستمایه او باشد‪.‬‬ ‫‪ -2‬کاری که عامل برای اداره سرمایه و معامله با آن به عهده می گیرد‪.‬‬ ‫‪ -3‬سودی که در نتیجه تجارت با سرمایه به دست می آید و جوابگوی زیانهای ناشی از اداره سرمایه است‪.‬‬ ‫شرایط مضاربه تابع قواعد عمومی قراردادها است‪.‬‬ ‫سرمایه (وجه نقد)‬ ‫به موجب ماده ‪ 547‬قانون مدنی‪ :‬سرمایه باید وجه نقد باشد‪.‬بنابراین اگر کسی مقداری جواهر و طال در اختیار‬ ‫دیگری گذارد تا آنها را بفروشد و طرفین در سود معامله شریک باشند‪ ،‬این پیمان تابع قواعد مضاربه نیست و‬ ‫فروشنده حق العملکاری است که بر طبق قواعد عمومی اجرت کار خود را می گیرد‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬رویه قضایی پول خارجی را در حکم وجه نقد تلقی می کند‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬سرمایه باید معلوم و معین باشد‪.‬سرمایه نمی تواند دین در ذمه باشد‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬سرمایه ممکن است مفروز یا مشاع باشد و شریک بودن مالک با دیگری‪ ،‬اگر سهم او از کل سرمایه معین‬ ‫باشد‪ ،‬برای درستی عقد کافی است‪.‬‬ ‫کار عامل‬ ‫عامل باید با سرمایه به امر تجارت بپردازد و اگر در امور صنعت یا کشاورزی سرمایه گذاری کند مضاربه نخواهد‬ ‫بود‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬برای شناسایی اعمال تجارتی باید به حقوق تجارت رجوع کرد و مفاد ماده ‪ 2‬قانون تجارت را در نظر داشت‪.‬‬ ‫بنابراین هرگاه شخصی به منظور تاسیس و به کار انداختن کارخانه ای به دیگری سرمایه دهد (بند ‪ 4‬ماده ‪ 2‬ق‪.‬ت)‬ ‫و قرار گذارند که در برابر خدمات مربوط به اداره کارخانه سود حاصل را بین خود تقسیم کنند‪ ،‬این پیمان تابع‬ ‫قواعد مضاربه است‪ ،‬هرچند که در عرف زمان تدوین ماده ‪ 546‬اینگونه کارها را تجارتی نمی دانستند و مقصود‬ ‫از تجارت‪ ،‬داد و ستد ( بند ‪ 1‬ماده ‪ 2‬قانون تجارت) یا خرید و فروش کاال به منظور سود جویی بوده است‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬چنانچه ماده ‪ 553‬در همین زمینه مقرر می دارد‪ :‬در صورتی که مضاربه مطلق باشد‪ ،‬یعنی تجارت خاصی‬ ‫شرط نشده باشد‪ ،‬عامل می تواند هرقسم تجارتی را که صالح بداند بنماید‪ ،‬ولی در طرز تجارت باید متعارف را‬ ‫رعایت کند‪.‬‬ ‫‪13‬‬ ‫در اینکه پ رداختن به تجارتی که موضوع پیمان قرار گرفته مستلزم انجام چه کارهایی است‪ ،‬قانون مدنی داوری‬ ‫عرف را پذیرفته و مضارب را مکلف ساخته است‪ ،‬اعمالی را که عرف بلد و زمان الزم می داند به جا آورد‪.‬پاداش‬ ‫خدمت او شرکت در سود حاصل از سرمایه است و نمی تواند از این بابت دستمزد بگیرد‪(.‬ماده ‪ 555‬ق‪.‬م)‬ ‫نکته‪ :‬عامل باید توانایی انجام کار را داشته باشد وگرنه عقد باطل و عامل مستحق اجرت المثل است‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬عامل می تواند متعدد باشد که در این صورت عقد مضاربه به منزله چند پیمان است‪.‬‬ ‫سود‬ ‫سودی که در نتیجه تجارت عامل با سرمایه به دست می آید از آن طرفین است‪.‬میزان سهم هریک از مالک و‬ ‫مضارب باید معین شود و طرفین در این باب آزادی کامل دارند‪ ،‬ولی به موجب ماده ‪ 548‬این سهم باید جزء‬ ‫مشاعی از کل سود مانند یک چهارم یا یک سوم باشد‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬هرگاه مقدار معینی از سود برای عامل مقرر شود‪ ،‬پیمانی که بسته شده است تابع قواعد مضاربه نخواهد بود‪.‬‬ ‫سوال‪ :‬آیا عقدی که در آن سهم عامل به طور کامل تعیین نشود باطل است؟‬ ‫پاسخ‪ :‬مشاع بودن سود مقتضای ذات مضاربه است و عقد باطل است‪.‬‬ ‫از ماده ‪ 557‬چنین بر می آید که قانون گذار عقد را باطل دانسته و عامل را از بابت استیفا سزاوار حق الزحمه دانسته‬ ‫است‪.‬‬ ‫شرط سود به نفع ثالث‬ ‫فقها شروط سود به نفع ثالث را‪ ،‬در صورت انجام کار توسط ثالث درست دانسته اند ولی در حقوق مستند به مواد‬ ‫‪ 196 ،10‬و ‪ 768‬ق‪.‬م این موضوع پذیرفته نیست‪.‬‬ ‫احتساب و تملک سود‬ ‫تقسیم سود براساس توافق طرفین خواد بود‪.‬چنین مرسوم است که در پایان هرماه یا شش ماه یا یک سال به حساب‬ ‫تجارت رسیدگی شود و میزان سود و زیان و در نتیجه سهم عامل روشن گردد‪ ،‬و در صورتی که این مدت طوالنی‬ ‫باشد‪ ،‬عامل ماهیانه و به طور موقت مقداری از دستمایه در گردش را برای گذارندن خود بردارد تا در تفریغ‬ ‫محاسبه نهایی منظور شود‪.‬در صورتی که توافق نشده باشد ‪ 2‬شرط مطرح است‪:‬‬ ‫‪ -1‬مالکیت عامل نسبت به سود از چه زمانی تحقق و استقرار می یابد؟‬ ‫مالکیت عامل از زمان تحقق سود استقرار می کند ولی این مالکیت تا زمان تقسیم متزلزل خواهد بود‪.‬‬ ‫‪ -2‬مالک و عامل در چه موقع می توانند این سود را از مجموع سرمایه در گردش برداشت کنند؟ ماده ‪ 592‬ق‪.‬م‬ ‫آثار مضاربه‬ ‫مضاربه عقد جایز است مگر اینکه طرفین توافق دیگری بکنند‪ ،‬و ترکیبی از سه عقد است‪:‬‬ ‫‪ -1‬وکالت‪ :‬مالک وکالت می دهد تا عامل با سرمایه وی تجارت کند‪.‬‬ ‫‪14‬‬ ‫‪ -2‬ودیعه‪ :‬اموال الزمه تجارت را به وی می سپارد‪.‬‬ ‫‪ -3‬شرکت‪ :‬در سود با هم شریک هستند‪.‬‬ ‫سوال‪ :‬آیا جایز بودن عقد مضاربه از اوصاف اصلی عقد است؟‬ ‫نظر اول‪ :‬مواد ‪ 552‬و ‪ 553‬عقد جایز است و توافق خالن آن مبطل عقد است‪.‬‬ ‫نظر دوم‪ :‬ماده ‪ 679‬مضاربه را می توان ضمن عقد دیگری الزم کرد (نظریه غایب)‬ ‫پس باید نظر نویسندگانی را پذیرفت که بین مضاربه و وکالت از این حیث تفاوتی ندیده اند و الزم کردن مضاربه‬ ‫را ممکن شمرده اند‪.‬‬ ‫سوال‪ :‬اراده طرفین در باب لزوم عقد تا چه حد معتبر است؟‬ ‫پاسخ‪ :‬مالک و عامل می توانند ضمن توافق مستقل‪ ،‬و حتی با بیان ارائه خود ضمن مضاربه‪ ،‬حق برهم زدن عقد را‬ ‫از خود بگیرند و پیمان خویش را الزام آور سازند‪ (.‬ماده ‪ 10‬ق‪.‬م و ‪ 678‬ق‪.‬م)‬ ‫نکته‪ :‬الزم شدن مضاربه حق درخواست تقسیم ربح را از مالک نمی گیرد‪.‬ضمنا چنین مرسوم است که وقتی‬ ‫طرفین در پی امضای پیمان دایمی هستند ترتیبی برای تقسیم ربح بین مالک و عامل مقرر می دارند تا لزوم عقد‬ ‫مشکلی در این راه به وجود نیاورد‪.‬‬ ‫اثر تعیین مدت برای تجارت‬ ‫تعیین مدت در مضاربه ممکن است به یکی از این منظورها انجام شود‪:‬‬ ‫‪ -1‬ایجاد التزام برای طرفن‪:‬‬ ‫الف‪ -‬پیش از مدت مالک نتواند عقد را بر هم زند و مانع کار عامل در تجارت شود‪.‬‬ ‫ب‪ -‬عامل نیز حق نداشته باشد که از ادامه تجارت خودداری کند‪.‬‬ ‫‪ -2‬اعالم پایان مدت مضاربه‬ ‫‪ -3‬احتمال دارد که منظور به دست آوردن هر دو نتیجه باشد‪.‬‬ ‫سوال‪ :‬تعیین مدت در عقد مضاربه آیا عقد را الزم می سازد؟‬ ‫پاسخ‪ :‬در قانون مدنی مستند به ماده ‪ 552‬عقد الزم نمی شود ولی این قاعده تکمیلی است و مطابق ‪ 679‬ق‪.‬م در‬ ‫ضروت اراده طرفین عقد الزم می شود‪.‬‬ ‫سوال‪ :‬اگر پس از پایان مدت مالک اذن به ادامه تجارت دهد آیا عقد مضاربه با همان شرایط ادامه می یابد یا عامل‬ ‫می تواند اجرت المثل خود را بگیرد؟‬ ‫پاسخ‪ :‬اذن جدید مالک ناظر به ادامه عقد است و هرگاه عامل نیز با پذیرفتن این پیشنهاد به تجارت پردازد‪ ،‬از‬ ‫توافق این دو اراده مضاربه دیگری بسته می شود‪.‬‬ ‫‪15‬‬ ‫وضع حقوقی عامل نسبت به سرمایه‬ ‫‪ -1‬تعهد عامل به وسیله است نه به نتیجه ( ماده ‪ 556‬ق‪.‬م)‬ ‫‪ -2‬حدود عمل عامل مطابق عرف است‪(.‬ماده ‪ 555‬ق‪.‬م)‬ ‫در نتیجه اگر عامل کوشش الزم را بجا آورد ولی به نتیجه نرسد ضامن تلف سرمایه نیست‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬راه اثبات تقصیر با مالک است‪.‬‬ ‫تعهد به وسیله است نه تعهد به نتیجه‪.‬‬ ‫چنانچه ماده ‪ 556‬مقرر می دارد مضارب در حکم امین است و ضامن مال مضاربه نمی شود مگر در صورت تعدی‬ ‫و تفریط‪.‬‬ ‫به غیر از آنکه فوقا مذکور شد مضاربه تابع شرایط و مقرراتی است که به موجب عقد بین طرفین مقرر است‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬عامل باید مطابق قرارداد اقدام کند و در تفسیر فقط به عرف مراجع می شود‪.‬‬ ‫اثر قرارداد طرفین در این وضع‬ ‫آیا می شود عامل را ضامن سرمایه قرار داد‪ ،‬حتی اگر تقصیر نکند؟‬ ‫اگر شرط شود که مضارب ضامن سرمایه خواهد بود و یا خسارات حاصله از تجارت متوجه مالک نخواهد شد‪،‬‬ ‫عقد باطل است‪(.‬ماده ‪ 558‬ق‪.‬م)‬ ‫عامل نیز‪ ،‬اگر نماینده به حساب آید‪ ،‬از زیانهای ناشی از تجارت مصون است‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬عامل نماینده به حساب می آید و از زیان مصون است‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬زیان در مرحله اول از سود تجارت و بعد از آن از سرمایه و دارایی مالک جبران می شود‪.‬‬ ‫ماده ‪ 558‬پس از اعالم بطالن شرطی که خسارت را متوجه مالک می سازد می افزاید‪ :‬مگر اینکه به طور لزوم‬ ‫شرط شده باشد که مضارب از مال خود به مقدار خسارت یا تلف مجانا به مالک تملیک کند‪.‬‬ ‫حساب به مدت و حساب جاری با شرط تضمین سرمایه‬ ‫در حسابهای مدت دار بانک مبلغ مشخص پرداخت می کند‪.‬‬ ‫تفاوت شرایط مضاربه با حساب به مدت‪:‬‬ ‫‪ -1‬شرکت در سود در عقد مضاربه به طور مشاع باشد‪.‬ولی در حسابهای جاری سود ندارد و در حساب مدت دار‬ ‫سود ثابت است‪.‬‬ ‫‪ -2‬بانکها در معامالت به نمایندگی از صاحبان حساب عمل نمی کنند و نتایج و آثار معامله را برای خود می دانند‪.‬‬ ‫‪ -3‬صاحبان سرمایه هیچ نظارتی به عملکرد بانک ندارند‪.‬‬ ‫عدم امکان مضاربه با سرمایه ای که به عامل سپرده شده است یا واگذاری مضاربه به دیگری‪:‬‬ ‫طبق ماده ‪ 554‬ق‪.‬م عامل نمی تواند سرمایه را به شخصی دیگری مضاربه کند‪.‬‬ ‫‪16‬‬ ‫نکته‪ :‬مضاربه دوم عقدی است مستقل و از حیث تقسیم سود تنها در روابط بین طرفین آن موثر است‪ ،‬بنابراین عامل‬ ‫مضاربه نخست ملتزم است همان مقدار سودی را که با مالک قرار گذاشته بپردازد‪.‬‬ ‫انحالل مضاربه‬ ‫عامل و مالک می توانند عقد مضاربه را با اراده خود منحل نمایند‪.‬‬ ‫بر طبق ماده ‪ 551‬قانون مدنی عقد مضاربه به یکی از علل ذیل منفسخ می شود‪:‬‬ ‫‪ -1‬در صورت موت یا جنون یا سفه احد طرفین‬ ‫‪ -2‬در صورت تلف شدن تمام سرمایه و ربح‬ ‫‪ -3‬در صورت مفلس شدن مالک‬ ‫‪ -4‬در صورت عدم امکان تجارتی که منظور طرفین بوده‬ ‫موت و حجر یکی از طرفین‬ ‫انحالل مضاربه در اثر موت و حجر یکی از طرفین از نتایج جایز بودن عقد است و اختصاص به مضاربه ندارد‪.‬‬ ‫مفلس شدن مالک‬ ‫عنوان مفلس جای خود را به دو عنوان معسر و ورشکسته داده است‪.‬‬ ‫‪ -1‬اعسار مالک باعث انفساخ مضاربه نمی شود‪.‬‬ ‫‪ -2‬در ورشکستگی که ویژه تجار است دارایی تاجر به سود طلبکاران توقیف می شود و او نمی تواند در هیچیک‬ ‫از اجزای آن تصرف کند‪.‬‬ ‫عدم امکان تجارتی که منظور طرفین بوده است‪:‬‬ ‫برای مثال هرگاه کسی به دیگری سرمایه دهد تا با آن به خرید و فروش ارز بپردازد در صورتی که دولت خرید‬ ‫و فروش پولهای خارجی را در انحصار خود قرار دهد‪ ،‬عقد مضاربه منفسخ می شود‪.‬‬ ‫آثار انحالل‪:‬‬ ‫انحالل مضاربه‪ ،‬خواه در اثر فسخ یا انفساخ باشد در گذشته اثر ندارد و ناظر به آینده است‪.‬اگر تا زمان انحالل‬ ‫ربحی به دست امده باشد بر مبنای قرارداد طرفین تقسیم می شود‪:‬‬ ‫‪ -1‬سود تا تاریخ فسخ یا انفساخ تقسیم می شود‪.‬‬ ‫‪ -2‬نمایندگی عامل در اداره سرمایه و تجارت به پایان می رسد‪.‬‬ ‫‪ -3‬عامل باید اصل سرمایه و سود مالک را به وی بپردازد‪.‬در صورت مطالبه مالک و عدم پرداخت عامل در حکم‬ ‫غاصب است‪(.‬مواد ‪ 310‬و ‪ 631‬ق‪.‬م)‬ ‫‪17‬‬ ‫مزارعه و مساقات‬ ‫ماهیت این دو عقد‬ ‫در مزارعه مالک زمین خود را در اختیار زارع می نهد تا در آن زراعت کند و حاصل را تقسیم کنند‪.‬و در مساقات‪،‬‬ ‫مالک درخت آن را برای آبیاری و نگاهداری به باغبانی می دهد تا ثمره را بر مبنای قرارداد تقسیم کنند‪.‬‬ ‫برخی این دو عقد را اصوال اجاره می دانند ولی این موضوع صحیح نیست چون اجاره عبارتست از تسلیم منافع‬ ‫در مقابل مال معین دیگری‪ ،‬در صورتیکه در مزارعه و مساقات زمین و درخت از خود آن است‪.‬‬ ‫اصوال این دو عقد یک نوع شرکت است که در آن یک نفر سرمایه و دیگری کار و بذر و کود و آب خود را‬ ‫در میان می گذارد‪.‬‬ ‫اصوالت مزارعه و مساقات نوعی اتحاد و تعاون است و نباید آنرا معامله دانست‪.‬البته نباید مزارعه و مساقات را‬ ‫شرکت دانست چرا که طرفین قصد اشاعه در اموال را ندارند‪.‬اصوال این عقود ترکیبی از دو عقد شرکت و اجاره‬ ‫است‪.‬‬ ‫تعریف مزارعه‬ ‫طبق ماده ‪ 518‬ق‪.‬م مزارعه عقدی است که به موجب آن احد طرفین زمینی را برای مدت معینی به طرف دیگر می‬ ‫دهد که آن را زراعت کرده و حاصل را تقسیم کنند‪.‬‬ ‫مطابق تعریف عناصر عقد مزارعه عبارتند از‪ :‬زمین‪ ،‬زراعت‪ ،‬تقسیم حاصل‬ ‫دکتر کاتوزیان به تعریف ماده ‪ 518‬ایراد گرفته و تعریف ذیل را کامل میداند‪ :‬مزارعه معامله ای است که به منظور‬ ‫زراعت و شرکت در محصول‪ ،‬بین مالک زمین یا منافع آن با عامل زرع برای مدت معین انجام می شود‪.‬حصه‬ ‫مشاع مزارع و عامل از محصول و التزام به تهیه سایر عوامل زرع به تراضی معین خواهد شد‪.‬‬ ‫با توجه به تعریف فوق ارکان مزارعه عبارتند از‪:‬‬ ‫‪ -1‬مزارعه در زمره عقود و نوعی معامله معوض است‬ ‫‪ -2‬ویژه زراعت است‪.‬‬ ‫‪ -3‬اثر معامله و هدف نهایی ایجاد شرکت در محصول است‪.‬‬ ‫‪ -4‬مزارع ممکن است مالک زمین یا منافع آن باشد‪.‬‬ ‫‪ -5‬مدت در مزارعه معین است‪.‬‬ ‫‪ -6‬حصه مشاع عامل و مزارع باید به تراضی معین شود‪.‬‬ ‫‪ -7‬تهیه سایر عوامل زرع‪ ،‬مانند بذر و آب‪ ،‬ممکن است به عهده مزارع یا عامل باشد‪.‬‬ ‫اکنون هریک از این اوصاف را با تفصیل بیشتری مطالعه می کنیم‪:‬‬ ‫الف) مزارعه معامله بالعوض است‪:‬‬ ‫‪18‬‬ ‫سوال‪ :‬دو عوض در این معامله چیست؟‬ ‫پاسخ‪ :‬باید گفت منافع زمین و سایر عواملی از زرع که به عهده مزارع قرار می گیرد‪ ،‬در برابر حصه مشاع محصول‬ ‫واقع می شود و عوض تعهدهای عامل نیز همان حصه او از محصول زمین است‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬معیار غبن‪ ،‬تناسب ارزش تعهدهای هر طرف با سهمی است که در این شرکت نصیب او می شود‪.‬منظور از‬ ‫سهم هر طرف در قرارداد است و ارتباطی با میزان واقفی ندارد‪.‬‬ ‫ب)مزارعه ویژه زراعت است‪:‬‬ ‫کاشتن و رویاندن نباتی زراعت است و شامل باغداری یا گیاهانی که ریشه ثابت دارند نمی شود‪.‬‬ ‫ج) مزارعه و مغارسه‬ ‫سوال‪ :‬اگر زمینی به باغداری داده شود تا در آن درختکاری کند و طرفین در درختان شریک باشند‪ ،‬آیا این عقد‬ ‫درست است یا باطل؟ و اگر درست است باید آن را مزارعه شناخت یا مساقات؟‬ ‫پاسخ‪ :‬این عقد در فقه ناشناخته نیست و مغارسه نامیده می شود‪.‬نه مزارعه است و نه مساقات‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬نظر مشهور در فقه امامیه مغارسه را باطل می داند‪.‬مهمترین دلیل معتقدان به بطالن این است که نفوذ عقود‬ ‫معاوضی منوط به اذن شارع است و در این باره اذنی وجود ندارد‪.‬‬ ‫از نظر قانون براساس ماده ‪ 10‬ق‪.‬م این عقد صحیح است و مخالفتی با قواعد آمره و اخالق حسنه و نظم عمومی‬ ‫ندارد‪.‬‬ ‫لزوم شرکت در محصول‬ ‫هدف از مزارعه ایجاد شرکت در محصول زمین است‪.‬ماده ‪ 519‬ق‪.‬م در همین زمینه اعالم می کند‪ :‬در عقد مزارعه‬ ‫حصه هریک از مزارع و عامل باید به طور اشاعه‪ ،‬از قبیل ربع یا ثلث یا نصف و غیره معین گردد و اگر به نحو‬ ‫دیگر معین شده باشد‪ ،‬احکام مزارعه جاری نخواهد شد‪.‬‬ ‫دادرسی باید عنوان عقد را مشخص کند‪ ،‬یعنی عقد باطل نیست و باید ببیند که تراضی طرفین چه عقدی است‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬اگر در برابر زمین (واگذاری منافع) وجه مشخص یا مال مشخص تعیین شود این عقد مزارعه نیست و اجاره‬ ‫است‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬شرکت مزارع و عامل در محصول زمین مانع از آن نیست که در عقد شرط شود یکی از طرفین مال یا پولی‬ ‫اضافه به دیگری بدهد‪.‬در مزارعه جایز است که یکی از دو طرف‪ ،‬عالوه بر حصه ای از حاصل‪ ،‬مال دیگری به‬ ‫طرف مقابل بدهد‪.‬‬ ‫در عقد مزارعه‪ ،‬اگر شرط شود که تمام ثمره مال مزارع با مال عامل تنها باشد‪ ،‬عقد باطل است‪(.‬ماده ‪ 532‬ق‪.‬م)‬ ‫نکته‪ :‬اگر بخشی از محصول جدا شود و برای مصرف معین مثل پرداخت مالیات یا ذخیره زراعت ایرادی ندارد‬ ‫ولی اگر بخشی برای یکی از شرکا جدا شود شرط باطل است‪.‬‬ ‫‪19‬‬ ‫د‪ -‬کافی است مزارع حق انتفاع از زمین را دارا باشد‪.‬‬ ‫لزومی ندارد مزارع مالک باشد همین که مالک منافع باشد کافی است‪ (.‬ماده ‪ 522‬ق‪.‬م) در این عبارت دو نکته‬ ‫وجود دارد‪:‬‬ ‫‪ -1‬مقصود از مالک منافع در این ماده‪ ،‬اعم از مستاجر و صاحب حق انتفاع است‪.‬‬ ‫‪ -2‬در موردی که شخصی به والیت یا وصایت یا وکالت مالک زمینی را به مزارعه می دهد‪ ،‬او نماینده مالک‬ ‫است و عقد برای مولی علیه یا موکل واقع می شود‪.‬‬ ‫ه‪ -‬لزوم تعیین مدت‪:‬‬ ‫از تعریف ماده ‪ 518‬ق‪.‬م به خوبی برمی آید‪:‬‬ ‫‪ -1‬مدت معین باشد‪.‬‬ ‫‪ -2‬اگر نوع زرع مشخص باشد مدت همان مدت عرف است‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬اگر مدت تعیین شده برای زرع محصولی که موضوع عقد است کافی نباشد عقد باطل است‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬هرگاه طرفین در برآورد مدتی که برای زرع الزم است اشتباه کنند یا حوادث خارجی مانند سرمایه ناگهانی‬ ‫و زودرس مانع از حصل زرع شود‪ ،‬عقد باطل نیست‪(.‬ماده ‪ 540‬ق‪.‬م)‬ ‫و‪ -‬لزوم تعیین حصه عامل و مزارع‪:‬‬ ‫در عقد مزارعه‪ ،‬حصه هریک از عامل و مزارع باید به طور مشاع معین شود‪.‬اگر این حصه مجهول یا مبهم باقی‬ ‫بماند‪ ،‬در واقع عوض نامعلوم است و عقد را باید باطل شمرد‪(.‬ماده ‪216‬ق‪.‬م)‬ ‫ز‪ -‬تهیه عوامل زرع‬ ‫نکته مهم‪ :‬هرگاه مالک زمینی عمل زراعت را خود عهده دار شود و بذر و آب و کود را عامل فراهم کند‪ ،‬عقد‬ ‫مزارعه نیست‪.‬درعقد مزارعه ممکن است هریک از بذر و عوامل مال مزارع باشد یا عامل‪(.‬ماده ‪ 521‬ق‪.‬م)‬ ‫تعریف مساقات‬ ‫تعریف قانون مدنی‪ :‬عقدی که بین مالک درختان (باغدار) و عامل نگاهداری (باغبان) بسته می شود بدین نام‬ ‫خوانده می شود‪.‬‬ ‫ماده ‪ 543‬ق‪.‬م در تعریف مساقات می گوید‪ :‬مساقات معامله ای است که بین صاحب درخت و امثال آن با عامل‬ ‫در مقابل حصه مشاع معین از ثمره واقع می شود‪.‬ثمره اعم است از میوه و برگ و گل و غیرآن‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬در مساقات نیز‪ ،‬مانند اجاره و مزارعه‪ ،‬مدت باید معین باشد وگرنه باعث مجهول ماندن موضوع و ایجاد غرور‬ ‫و در نتیجه بطالن عقد می شود‪.‬‬ ‫تعریف ماده ‪ 543‬کامل نیست و به نظر می رسد که تعریف ذیل بهتر است‪:‬‬ ‫‪20‬‬ ‫مساقات معامله ای است که‪ ،‬به منظور نگاهداری درختان (یا بوته هایی که دارای ریشه ثابت است) و شرکت در‬ ‫ثمره آنها‪ ،‬بین مالک درخت یا منافع آن و عامل برای مدت معین واقع می شود‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬ریشه ای که در عرف ثابت گفته می شود که بیش از یک سال دوام داشته باشد‪.‬بدین ترتیب‪ ،‬بوته هایی که‬ ‫به طور معمول در یک فصل یا کمتر از سال می روید و به ثمر می رسد و از بین می رود‪ ،‬مانند خیار و بادمجان و‬ ‫خربزه‪ ،‬موضوع مساقات قرار نمی گیرد‪ (.‬مواد ‪ 46‬و ‪ 58‬و ‪ 471‬ق‪.‬م)‬ ‫نکته‪ :‬بوته هایی که دارای ساقه ای استوار و ستبر نیست ولی ریشه ثابت دارد‪ ،‬مانند مو و تمشک و شیر خشت و‬ ‫انواع گلها‪ ،‬در حکم درخت است‪(.‬ماده ‪ 534‬ق‪.‬م)‬ ‫نکته‪ :‬مساقات برای نگهداری درخت است نه غرس آن‪.‬مغارسه را نباید تابع احکام مساقات شمرد‪.‬‬ ‫درخت باید مثمر باشد‪:‬‬ ‫این قید به صراحت در ماده ‪ 543‬نیامده است ولی از آنجا که ثمره درخت عوض معامله است و در مقابل انتفاع از‬ ‫درختان و خدمت عامل قرار می گیرد‪ ،‬بدیهی است که درخت بدون ثمره را نمی توان موضوع مساقات قرار داد‪.‬‬ ‫هیچ درختی بدون فایده نیست و از سایبان و زیبایی آن می توان بهره مند شد‪ ،‬لیکن مقصود از ثمره حاصلی است‬ ‫که از درخت جدا و مورد انتفاع قرار می گیرد‪ :‬ماننده میوه درخت‪ ،‬برگ چای‪ ،‬گلهای معطر و انواع صمغهای‬ ‫مفید‪.‬‬ ‫اگر نهالهای کوچکی که احتمال می رود بعد از پنج سال میوه می دهد به مساقات داده شود و پس از مدتها‬ ‫مواظبت نهالها در اثر سرمای نابهنگام بخشکد یا سیل آنها را ببرد‪ ،‬عامل نمی تواند ادعا کند که مساقات باطل است‬ ‫و او استحقاق اجرت المثل اعمال خود را دارد‪.‬‬ ‫عامل باید انجام خدمتی را به عهده گیرد‪:‬‬ ‫در مساقات‪ ،‬حصه مشاعی از ثمره که به عامل داده می شود در برابر خدماتی است که به عهده می گیرد‪.‬بارزترین‬ ‫خدمتها آبیاری درختان است ولی خدمات دیگر هم بجز آب دادن می تواند باشد‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬اگر عامل خدمتی را به عهده نگیرد یا نیاز به خدمتی برای رسیده ثمره باقی نمانده باشد‪ ،‬مساقات واقع نمی‬ ‫شود‪.‬ولی می توان زیر عنوان اجاره یا صلح یا قرارداد خصوصی (ماده ‪ 10‬ق‪.‬م) برای جمع آوری ثمره و حفظ‬ ‫آن با دیگری قرارداد بست‪.‬‬ ‫مقایسه مزارعه و مساقات‬ ‫اوال هردو عقد به منظور شرکت در محصول و ثمره بسته می شود ثانیا هر دو مورد عقدی است معاوضی‪ ،‬ثالثا در‬ ‫هر دو عقد منافع مالی با ثمره خارجی آن مبادله می شود‪ ،‬رابعا گذشته از معاوضه منافع به محصول‪ ،‬خدمات عامل‬ ‫نیز با حصه مشاعی از ثمره مبادله می گردد‪.‬‬ ‫‪21‬‬ ‫تفاوت ها‪:‬‬ ‫‪ -1‬در مزارعه‪ ،‬منافع زمین مورد معامله قرار می گیرد و در مساقات منافع درخت و بوته های ثابت در زمین‪.‬‬ ‫‪ -2‬در مزارعه‪ ،‬عامل بایستی زمین را بکارد و محصول را تقسیم کنند‪ ،‬ولی در مساقات عامل مامور نگاهداری و‬ ‫آبیاری درختان موجود است نه درختکاری(مغارسه)‪.‬‬ ‫چنانچه ماده ‪ 545‬ق‪.‬م اعالم می کند مقررات راجعه به مزارعه که در مبحث قبل ذکر شده است در مورد عقد‬ ‫مساقات نیز مرعی خواهد بود‪.‬‬ ‫قواعد عمومی مزارعه‬ ‫در این مبحث به بررسی انعقاد و شرایط صحت مزارعه‪ ،‬آثار مزارعه و انحالل مزاعه می پردازیم‪.‬‬ ‫انعقاد و شرایط درستی‬ ‫مزارعه یکی از عقود معاوضی است و از این جهت تابع قواعد عمومی معامالت قرار می گیرد‪.‬در انعقاد مزارعه‬ ‫شرایط و تشریفات خاصی ضرورت ندارد‪.‬‬ ‫شرایط مربوط به زمین‬ ‫‪ -1‬معلوم باشد‪:‬‬ ‫الف) مفروض باشد‬ ‫ب) بخش مشاع باشد‪.‬منوط به اذن شریک است‪(.‬ماده ‪ 475‬ق‪.‬م)‬ ‫ج)کلی به ذمه باشد (ماده ‪ 482‬ق‪.‬م)‬ ‫‪ -2‬معین باشد‬ ‫‪ -3‬قابل زرع مقصود باشد‪.‬زمینی که مورد مزارعه است باید برای زرع مقصود قابل باشد‪(.‬ماده ‪ 523‬ق‪.‬م)‬ ‫نکته‪ :‬اگر زمین قابلیت زرع مقصود را نداشته باشد عقد باطل است‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬اگر زمین به طور مطلق به مزارعه داده شود عقد صحیح است‪(.‬ماده ‪ 524‬ق‪.‬م)‬ ‫نکته‪ :‬هرگاه عامل جاهل به وضع زمین باشد یا نداند که چه اعمالی برای تهیه آب الزم است‪ ،‬حق فسخ معامله را‬ ‫دارد‪(.‬ماده ‪ 523‬ق‪.‬م)‬ ‫شرایط مربوط به زرع‬ ‫نوع زرع باید معلوم باشد (یا به عرف واگذار شود) ( ماده ‪ 524‬ق‪.‬م)‬ ‫سوال‪ :‬در صورت تعیین نوع زرع‪ ،‬آیا عامل بایستی به همان زرع مخصوص بپردازد یا حق دارد زراعتی را نیز‬ ‫انتخاب کند که زیان کمتری برای مالک به بار آورد؟‬ ‫پاسخ‪:‬برخی با وحدت مالک از ماده ‪ 491‬ق‪.‬م آنرا مجاز دانسته اند ولی به این نظر انتقادات فراوانی وارد است‪.‬‬ ‫‪22‬‬ ‫اوال تجاوز عامل از زراعتی که عقد تعیین شده تعدی است‪ ،‬ثالثا تخلف از شرط ( نوع ذرع) موجب خیار فسخ‬

Use Quizgecko on...
Browser
Browser