فصل اول‪:‬ارزش و امتیاز کار معلمی PDF

Summary

This document discusses the value and importance of teaching as a profession, particularly in an Islamic context. It explores the role of teachers as educators and emphasizes the significance of their work beyond material compensation. The text highlights the spiritual aspects of teaching, drawing parallels between teachers and prophets.

Full Transcript

‫فص‬ ‫ل اول‪:‬‬ ‫ارزش و امتیاز‬ ‫کار معلمی‬ ‫در گام اول‪ ،‬نوع نگاه ما به شغل معلمی است که میتواناد در تعلایم و تربیات و انجاام ایان‬ ‫مسئولیت بزرگ تأثیرگذار باشد‪.‬با قاطعیت میتوان گفت که معلمی فراتر از همۀ کارها و سارآمد‬ ‫همۀ شغلهاست‪.‬معلم نیاز به حقوق و تأمین نیازهای زندگی دارد؛ اما هیچگاه به...

‫فص‬ ‫ل اول‪:‬‬ ‫ارزش و امتیاز‬ ‫کار معلمی‬ ‫در گام اول‪ ،‬نوع نگاه ما به شغل معلمی است که میتواناد در تعلایم و تربیات و انجاام ایان‬ ‫مسئولیت بزرگ تأثیرگذار باشد‪.‬با قاطعیت میتوان گفت که معلمی فراتر از همۀ کارها و سارآمد‬ ‫همۀ شغلهاست‪.‬معلم نیاز به حقوق و تأمین نیازهای زندگی دارد؛ اما هیچگاه به کاار مهماش از‬ ‫دریچه مادیات نمینگرد‪.‬‬ ‫کار معلم‪ ،‬تعلیم و تربیت است؛ تعلیم و تربیتی که کار خدای تعالی و پیامبران اوسات‪.‬اساسااا‬ ‫عالم با همۀ پیچیدگیها‪ ،‬تنوعات‪ ،‬زیباییها‪ ،‬نعمتها و ابتالئاتش برای تربیت «انسان» خلق شده‬ ‫است‪.‬آری! زمین‪ ،‬مرکز آموزش و پرورش خداست؛ با پیامبرانی که معلمان آسمانیاند و مسئولیت‬ ‫تربیت انسان را بر دوش دارند‪.‬‬ ‫در این فصل‪ ،‬برخی از امتیازات و ارزشهای معلمی را مرور میکنیم‪.‬‬ ‫‪.1‬معلمی شغل نیست؛ عبادت است‬ ‫بعضی از کارها از چنان قداستی برخوردارند که وصف «شغل» برای آنهاا سابک ماینمایاد‪.‬‬ ‫مادری شغل نیست‪ ،‬بلکه یک وظیفه الهی و جلوهای از عبادت است‪.‬معلمی هم یک کار مقادس‬ ‫محسوب میشود؛ زیرا عبادتی چندمنظوره است‪.‬‬ ‫معلمی‪ ،‬انتقال علم و تجربه‪ ،‬انقاذ غریق و کلید عزت‪ ،‬بصیرت و مصونیت است‪.‬معلمی‪ ،‬شغل‬ ‫ح مر َ‬ ‫الرَّ مْن * َعل َرَ الُ مرَّ ‪1‬؛«خداوناد‬ ‫خدا و جبرئیل است؛ چنانکه در سوره الارحمن مایخاوانیم‪  :‬ح‬ ‫رحمان‪ ،‬قرآن را تعلیم فرمود‪».‬‬ ‫در قرآن برای توصیف انبیاء‪ ‬عبارات متعددی به کار رفته؛ ولی آنچه بیش از همه اساتفاده‬ ‫‪.1‬الرحمن‪.2-1 :‬‬ ‫‪17‬‬ ‫فصل اول‪ :‬ارزش و امتیاز کار معلمی‬ ‫َُ ُ ُ ُ ْ َ ْ ْ َ‬ ‫تاب َو ال ِحك َم َو ُ َزكی ِ ْم‪ 1‬است که نشان میدهد کاار پیاامبران‪ ،‬تعلایم‬‫شده‪ ،‬تعبیر ‪ ‬علم م ال ِك‬ ‫است‪2.‬‬ ‫کتاب و حکمت و تزکیه بوده‬ ‫اختصااص یافتاه کاه باا کلماه‬ ‫سیزده آیه در قرآن به سؤالهای ماردم از پیاامبر اکارم‬ ‫معلم مردم بوده است‪.‬‬ ‫«یَسْئَلُونَک» همراه است‪.‬این نشان میدهد که پیامبر‬ ‫«معلم» واژهای است که بار معنایی خاصی دارد و نباید به آن نگااه عاادی نماود‪.‬ایان واژه‪،‬‬ ‫همانند برخی از واژههای مقدس‪ ،‬حامل معانی بلندی است؛ مثالا «کربال» نام منطقهای از زماین‬ ‫است‪ ،‬ولی به جای هویت جغرافیایی‪ ،‬هویت تاریخی و بار معنایی باالیی دارد‪.‬کسای نمایگویاد‬ ‫کربال در شمال شرقی یا جنوب غربی فالنجا واقع شده و مساحت آن فالنمقدار است؛ بلکاه باا‬ ‫ذکر اسم کربال‪ ،‬مفاهیم امامت‪ ،‬شهامت‪ ،‬شاهادت‪ ،‬عصامت‪ ،‬ایثاار‪ ،‬مقاومات‪ ،‬اخاالص‪ ،‬عباادت‪،‬‬ ‫ظلمستیزی و امثال آن به ذهن افراد میآید‪.‬‬ ‫کلمه معلم نیز چنین حالتی دارد‪.‬تقلیل مفهوم معلمی به یک شغل سااده‪ ،‬کوتاهبینای اسات؛‬ ‫نظیر اینکه کسی به مرجع تقلید بگوید‪« :‬ایشان آدم خوبی است‪ ».‬تعبیر «آدم خاوب» در وصاف‬ ‫یک مرجع تقلید کفایت نمیکند‪.‬‬ ‫‪.2‬معلمی یک انتخاب صحیح است‬ ‫هر انسانی یک شغل را انتخاب میکند؛ ولی مهم آن است کاه در آن شاغل باا چاه چیازی‬ ‫سروکار دارد و تأثیر کارش تا کجاست‪.‬‬ ‫اگر مهندس و صنعتگر روی جمادات کار میکنند و برج و ماشین و امثال آنهاا را مایساازند‪،‬‬ ‫معلم روی انسانها کار میکند؛ اگر پزشک روی جسم انسانها کار میکند‪ ،‬معلم با روح و قلب و‬ ‫جان انسان سروکار دارد؛ اگر تاجر مشغول توزیع کاالاست‪ ،‬معلم مشغول توزیاع علام اسات؛ اگار‬ ‫ساختههای انسانی تا مدت کمی منشأ اثر هستند‪ ،‬اثری که استاد و معلم روی شاگرد میگذارناد‪،‬‬ ‫‪.1‬بقره‪.129 :‬‬ ‫‪.2‬اگرچه تعبیراتی چون «داعی»‪« ،‬هادی»‪« ،‬بشیر»‪« ،‬سراج منیر» و امثال آن نیز درباره پیامبران به کار رفته‪ ،‬ولی به‬ ‫مسئولیت «تزکیه» و «تعلیم» که بر دوش آنان بوده‪ ،‬به صورت خاص اشاره شده است‪.‬‬ ‫مهارت معلمی‬ ‫‪18‬‬ ‫گاهی تا قیامت ادامه پیدا میکند‪.‬‬ ‫گذاشاته‬ ‫تعلیم و تربیت مبارکترین کاری است که خداوند آن را بر دوش انبیاا و اوصایا‬ ‫است‪.‬در زمان طاغوت‪ ،‬به سراغ برخی از مبلغین ا که تعدادشان بسیار اندک باود ا رفتناد و باا‬ ‫پرداخت مبالغی آنان را جذب نظام شاهنشاهی کردند‪.‬آنها از زیر بار شغل شاریف معلمای‪ ،‬شاانه‬ ‫خالی کردند و با حضاور در دساتگاه فاساد‪ ،‬باه دنیاا روی آوردناد‪.‬در آن روز‪ ،‬آیاتاهلل العظمای‬ ‫فرمود‪« :‬اگر طلبه ای به جای تبلی و تحصیل دین‪ ،‬سراغ دربار رفت و باازوی آناان‬ ‫گلپایگانی‬ ‫مرا از حاوزه بیارون اناداخت‪ ».‬ایان‬ ‫شد‪ ،‬نگوید‪ :‬رفتم؛ بلکه بگوید‪ :‬لیاقت نداشتم و امام زمان‬ ‫سخن در آن زمان بسیار مهم بود و سبب بیمه شدن دیگر مبلغان در برابر توطئه درباریان شد‪.‬‬ ‫آری! اگر کسی بتواند با تولید و توزیع و مصرف علم به انسانها خادمت کناد و باه دلهاا و‬ ‫گام بردارد‪ ،‬اما به سراغ تولید و توزیع و مصارف‬ ‫جانها حیات ببخشد و در مسیرانبیای الهی‬ ‫اجناس دیگر برود‪ ،‬برنده نیست و خسارت کرده است‪.‬این خسارت به فراخور شغلی که جای شغل‬ ‫است‪1.‬‬ ‫معلمی انتخاب میشود‪ ،‬مراتبی دارد؛ چراکه خسارت دارای مراحل و تفاوتهایی‬ ‫جایگاه رفیع دارد‬ ‫‪.3‬معلمی در نگاه معصومین‬ ‫از مقام معلمی و ارزش آن‪ ،‬تجلیل فراوانی کردهاند‪.‬در فرهنگ اسالمی از رهبر‬ ‫اهلبیت‬ ‫آسمانى با تعبیراتی چون معلم‪ ،‬مربی یا پدر یاد شده است‪.‬در خصوص جایگااه ممتااز معلماان و‬ ‫فرمودناد‪:‬‬ ‫روایات فراوانی موجود است‪.‬از جملاه رساول خادا‬ ‫ارزش آنان نزد معصومین‬ ‫« باالترین صدقات آن است که انسان چیزى را یاد بگیرد و باه دیگاران بیااموزد‪ 2».‬و فرمودناد‪:‬‬ ‫‪.1‬قرآن کریم درباره اعمال زیانبخش انسان چینن تعبیراتی دارد‪:‬‬ ‫ـ گاهى معامله بدى است‪ :‬بِئْسَمَا اشْتَرَوْا‪(.‬بقره‪)90 :‬‬ ‫ـ گاهى سودى ندارد‪ :‬فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ‪(.‬بقره‪)16 :‬‬ ‫ـ گاهى خسارت است‪ :‬اشْتَرَوُا الضَّاللَةَ بِالْهُدى‪(.‬بقره‪)175 :‬‬ ‫ـ گاهى غرق در زیان است‪ :‬لَفِی خُسْرٍ‪(.‬عصر‪)2 :‬‬ ‫ـ گاهى خسارت بزرگ و آشکار است‪ :‬خُسْراناً مُبِیناً‪(.‬نساء‪)119 :‬‬ ‫ـ گاهى خسارت در تمام ابعاد است‪ :‬بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا‪(.‬کهف‪)103 :‬‬ ‫‪.2‬قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ‪« :‬أَفْضَلُ الصَّدَقَهِ أَنْ یَعْلَمَ الْمَرْءُ عِلْماً ثُمَّ یُعَلِّمَهُ أَخَاهُ‪( ».‬بحاراألنوار(ط بیروت)‪ ،‬ج‪ ،2‬ص ‪)25‬‬ ‫‪19‬‬ ‫فصل اول‪ :‬ارزش و امتیاز کار معلمی‬ ‫است‪1».‬‬ ‫«راهنماییکننده به راه خیر‪ ،‬مانند انجامدهندۀ آن‬ ‫فرمود‪« :‬تمام جنبندگان زمین و ماهیان دریاا و هار موجاود کوچاک و‬ ‫همچنین امام باقر‬ ‫میکنند‪2».‬‬ ‫بزرگی که در زمین و آسمان خداست‪ ،‬برای تعلیمدهندۀ امور نیک استغفار‬ ‫امامان ما نسبت به معلمان فرزندانشان بسیار لطف داشتند و آنها را تشویق مایکردناد‪.‬اماام‬ ‫حسین به معلم فرزندش صددینار هدیه داد و در پاسخ به اعتراض مردم فرمود‪َ « :‬أ مي َ َي َُ رع َه َذا م م‬ ‫ِ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َعطا ِئ ِه َي مع ِني ت مع ِل َين ره؛‪3‬این مبل ‪ ،‬در قبال تعلیمات او چه ارزشی دارد؟» (کنایه از اینکاه ارزش هدیاه‬ ‫مادی به پای ارزش تعلیم قرآن نمیرسد‪).‬‬ ‫‪.4‬تربیت کار خداست‬ ‫در قرآن کریم‪ ،‬بعد از نام مبارک «اهلل»‪ ،‬بیشترین نامی که برای خادا باه کاار رفتاه‪« ،‬ربّ»‬ ‫است‪.‬ناگفته پیداست که «ربوبیت» زمانی کامل است که بر اسااس علام‪ ،‬حکمات‪ ،‬مصالحت و‬ ‫رحمت باشد‪ ،‬که خداوند همه را دارد‪.‬‬ ‫معلم‪ ،‬تنها علم خود را منتقل نمیکند؛ بلکه میتواند همۀ کماالت را با رفتار و گفتار و اخالق‬ ‫خود به دیگران منتقل کند؛ آن زمان که شاگرد به یأس گرایش پیدا مایکناد‪ ،‬روح امیاد را در او‬ ‫بدمد و آن هنگام که شاگرد به غرور گرایش پیدا میکند‪ ،‬او را هشدار دهد‪.‬‬ ‫همانگونه که خداوند متعال در مسیر تربیت مردم‪ ،‬با منطق و برهان‪ ،‬احساس و عاطفه‪ ،‬مثال‬ ‫و تشبیه‪ ،‬تاریخ و داستان‪ ،‬بیان الگوهای مثبت و منفی‪ ،‬هنر و اخالق و نیز وعده و تهدید‪ ،‬مردم را‬ ‫تربیت میکند‪ ،‬معلم و استاد نیز باید از همه این ابزارها بهرهمند باشند‪.‬هرچه بهرۀ آنها از این ابزار‬ ‫بیشتر باشد‪ ،‬توفیقات آنها نیز بیشتر خواهد شد‪.‬‬ ‫اتصال معلم و استاد و مربی به خداوند متعال‪ ،‬نقش مهمی در انجام مسئولیت آنها اکه هماناا‬ ‫ارشاد و هدایت مردم استا دارد؛ لذا از عالم دینی به «عالم ربانی» تعبیر میشود؛ یعنی عالمی که‬ ‫‪.1‬قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ‪« :‬الدَّالُّ عَلَى الْخَیْرِ کَفَاعِلِه‪( ».‬کافى‪ ،‬ج ‪ ،4‬ص ‪)27‬‬ ‫‪.2‬عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ قَالَ‪« :‬مُعَلِّمُ الْخَیْرِ یَسْتَغْفِرُ لَهُ دَوَابُّ الْأَرْضِ وَ حِیتَانُ الْبُحُورِ وَ کُلُّ صَغِیرَةٍ وَ کَبِیرَةٍ فِی أَرْضِ اللَّهِ وَ‬ ‫سَمَائِهِ‪( ».‬ثواب األعمال و عقاب األعمال‪ ،‬ص ‪)131‬‬ ‫‪.3‬المناقب‪ ،‬ج ‪ ،4‬ص ‪.66‬‬ ‫مهارت معلمی‬ ‫‪20‬‬ ‫سر و کارش با پروردگار است‪ ،‬در راه خدا و برای خدا و باا اسالوب و اخاالق خداپساندانه تعلایم‬ ‫میکند‪1.‬‬ ‫میدهد‪ ،‬از خداوند متعال صفت ربوبیت را میگیرد و به دیگران منتقل‬ ‫در دعای مکارم االخالق از خداوند میخواهد‪« :‬الهی انطُنی بالهدی و الهننری‬ ‫امام سجاد‬ ‫التُوی؛ خدایا زبانم را به هدایت باز کن و تقوا را به من الهام کن‪ ».‬انسانی که به این مقام برسد‪،‬‬ ‫خدایی میشود و همین که خدایی شد‪ ،‬میتواند همۀ امکانات و ابزارها را در مسیر رضای خدا باه‬ ‫کار گیرد و انسانهای خدایی تربیت کند‪.‬‬ ‫‪.5‬معلم کار پنجگروه از مهندسان را میکند‬ ‫ماشینی که سوارش میشویم‪ ،‬نتیجه کار پنج گروه از مهندسان است‪:‬‬ ‫ا مهندسانی که مسئول کشف معدن هستند؛‬ ‫ا مهندسانی که مسئول استخراج مواد هستند؛‬ ‫ا مهندسانی که مسئول ذوب مواد هستند؛‬ ‫ا مهندسانی که مسئول قطعهسازی و طراحی قطعات ماشین هستند؛‬ ‫ا مهندسانی که مسئول مونتاژ قطعات و نظارت بر آن هستند‪.‬‬ ‫اما یک معلم باید به تنهایی‪ ،‬کار این پنجگروه را روی انسانها انجام دهد‪:‬‬ ‫ا استعدادهای شاگردش را کشف کند؛‬ ‫ا شاگرد را از انحرافهایی که به آن گرفتار شده است‪ ،‬خارج کند؛‬ ‫ا با اخالق و رفتار و محبت‪ ،‬شاگرد را به درس عالقهمند کند؛‬ ‫ا با تدریس و تعلیم و تربیت‪ ،‬شاگرد را بسازد؛‬ ‫ا با سعۀ صدر‪ ،‬تربیتشدگان را به هم متصل کند و جامعه را تشکیل دهد‪.‬‬ ‫بنابراین‪ ،‬معلم یک تنه باید کار پنج گروه مهندس را انجام دهد؛ آن هم نه بر روی جماادات‪،‬‬ ‫‪.2‬برکات کار آموزشی و فرهنگی منحصر به زمان خاصی نیست‪.‬اگر هر کاال و محصولی برای صادرات نیاز به‬ ‫وسیله حمل و نقل و صرف هزینه و وقت دارد‪ ،‬معارف و فرهنگ نیز‪ ،‬کاالیی است که میتوان با زبان و قلم به همه‬ ‫عصرها و نسلها صادر کرد‪.‬اگر این عمل برای کسب رضای خدا باشد‪ ،‬ماندگار و ابدی خواهد شد‪.‬‬ ‫‪21‬‬ ‫فصل اول‪ :‬ارزش و امتیاز کار معلمی‬ ‫بلکه بر روی «انسان» که صاحب روح است و کار با او‪ ،‬ظرافت و دقت خاصی را میطلباد‪.‬ایان‪،‬‬ ‫بیانگر ذرهای از کار مهم و پیچیدۀ معلمی است‪.‬‬ ‫‪.6‬معلم با گرانترین گوهر هستی سروکار دارد‬ ‫موجودات به چهار دسته تقسیم میشوند‪ :‬جمادات‪ ،‬نباتات‪ ،‬حیوانات و انسانها‪.‬‬ ‫اگر انسان روی آهن و چوب کار کند و از آنها در و پنجره بسازد یا در زمین خاالی سااختمان‬ ‫بسازد یا از پشم و نخ پارچه تولید کند‪ ،‬با کار و صنعت خود‪ ،‬ارزش این اجناس را باال میبرد؛ اماا‬ ‫استاد و معلم روی نسل نو کار میکنند‪.‬روشن است که زحمت تربیت انساانی کاه قابلیات رشاد‬ ‫بینهایت دارد‪ ،‬با زحمت و تالش برای ارتقای وسیلهای که رشد محدودی میکند‪ ،‬قابال قیااس‬ ‫نیست‪.‬‬ ‫اگر دیگران روی جمادات کار میکنند و ماشین و هواپیما و ساختمان میسازند‪ ،‬یا عدهای باه‬ ‫سراغ پرورش حیوانات یا گل و گیاه میروند‪ ،‬کار معلم و استاد و مربی‪ ،‬پرورش انسانهاست‪.‬رشد‬ ‫همه چیز محدود است؛ جز انسان‪.‬ارزش هر چیزی محدود است؛ جز انسان‪.‬‬ ‫یک جوان هفده ساله که در جبهه شهید شده‪ ،‬در وصیتنامه خود نوشته است‪« :‬جسمم را باه‬ ‫خاک‪ ،‬روحم را به خدا و راهم را به شما میسپارم‪ ».‬این کالم را چگونه مایشاود قیماتگاذاری‬ ‫کرد؟ آیا سنگهای قیمتیِ همۀ معادن به ارزش این کلمات هستند؟ تفکر این نوجوان‪ ،‬اثر تربیت‬ ‫معلم و مربی‪ ،‬و پرورشگاه این تفکر‪ ،‬مسجد است‪.‬‬ ‫اگر انسان درست تربیت شود‪ ،‬از فرشته برتر میشاود و اگار منحارف گاردد‪ ،‬از هار حیاوانی‬ ‫پستتر خواهد شد‪.‬معلم نمیگذارد که گوهر انسانیت‪ ،‬نابود و مغفول شاود‪.‬قارآن کاریم دربااره‬ ‫َ َ‬ ‫ْ‬ ‫ُ َ َ ْ َْ‬ ‫عام َبل ُی ْم أضل‪1‬؛ «آنها مثل حیوانات هساتند‪ ،‬بلکاه‬ ‫ولئك كاْل ِ‬ ‫ن‬ ‫بعضی از انسانها میفرماید‪ :‬أ ِ‬ ‫ُ َ ُ ُ ْ ُ‬ ‫غافلون‪.‬‬ ‫ولئك یم ال ِ‬ ‫پستتر‪ ».‬سپس دلیل انحراف آنها را اینگونه بیان میکند‪ :‬أ ِ‬ ‫غفلت انواعی دارد‪:‬‬ ‫‪.1‬أعراف‪.179 :‬‬ ‫مهارت معلمی‬ ‫‪22‬‬ ‫َّ‬ ‫‪َ ‬ن ُسوا الله‪1.‬‬ ‫ا عدهای‪ ،‬از خدا غافلاند‪:‬‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ا عدهای‪ ،‬از قیامت غافلاند‪ :‬ن ُسوا َ ْو َم الحساب‪2.‬‬ ‫ِ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ َ‬ ‫ذلك أتتك آ اتنا فن ِسیت ا‪‬؛‪«3‬همانگونه که آیات ما به تو‬ ‫ا عدهای‪ ،‬از وظیفه خود غافلاند‪ :‬ك ِ‬ ‫رسید و تو آنها را فراموش کردى‪».‬‬ ‫ا عدهای‪ ،‬از محرومان غافلاند‪ :‬وَلَمْ نَاکُ نُطْعِامُ الْمِسْاکِین‪‬؛‪«4‬و افاراد مساکین را اطعاام‬ ‫نمىکردیم‪».‬‬ ‫ا عدهای‪ ،‬از توانمندیهای خود غافلاند و نمیدانند که چه موجودی هستند‪.‬‬ ‫ا عدهای‪ ،‬از ارزش عمر خود غافلاند و عمر خود را صرف کارهای لغو میکنند‪.‬‬ ‫و کار معلم‪ ،‬زدودن غبار غفلت و بیدار کردن انسان خوابیادهای اسات کاه از گاوهر عمار و‬ ‫زندگانیاش غافل است‪.‬‬ ‫‪.7‬کار روی فکر افراد‪ ،‬ماندگار است‬ ‫از خادا‬ ‫یکی از نشانههای برتری اعمال‪ ،‬ماندگاری آثار آن است؛ چنانکه حضرت اباراهیم‬ ‫َ ْ‬ ‫ْ‬ ‫خواست که در تاریخ ماندگار باشد‪َ :‬و ْاج َعل ِلي ِلسان ِصدق ِفي اآل ِْخ ِن َن ؛‪« 5‬و در میان آینادگان‪،‬‬ ‫نام نیکى براى من قرار بده‪».‬‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َ ََ َ ًَ ً َ‬ ‫َ‬ ‫باق َی ِفي ع ِق ِب ِه ل َعل ُ ْم َ ْن ِج ُعون ‪6‬؛ «آن‬ ‫خداوند نیز دعای او را اینگونه پاسخ داد‪ :‬و جعل ا ك ِلم ِ‬ ‫[کلمه توحید] را در میان نسلش کلمه ماندگار قرار داد‪ ،‬باشد که آنان (به توحید) بازگردند‪».‬‬ ‫آری! ایمان به تنهایی کافى نیست‪ ،‬بلکه هدایت الهى باید تداوم داشاته باشاد‪َ :‬س َهی ْ ِد ن‪ ‬و‬ ‫‪.1‬توبه‪.67 :‬‬ ‫‪.2‬ص‪.26 :‬‬ ‫‪.3‬طه‪.126 :‬‬ ‫‪.4‬مدثر‪.44:‬‬ ‫‪.5‬شعرا‪.84 :‬‬ ‫‪.6‬زخرف‪.28 :‬درباره فاعل «جعل» در وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً دو احتمال وجود دارد‪ :‬خداوند و ابراهیم‪.‬به این معنا‬ ‫که هم مىتوان گفت خدا به پاس ایمان ابراهیم‪ ،‬توحید را در نسل او زنده نگاه داشت و هم مىتوان گفت ابراهیم فریاد‬ ‫توحید و برائت از شرک را در نسل خود به یادگار گذاشت‪.‬‬ ‫‪23‬‬ ‫فصل اول‪ :‬ارزش و امتیاز کار معلمی‬ ‫َ ًَ ً َ‬ ‫باق َی ِفي ع ِق ِب ِه‪.‬حضرت‬ ‫فریاد توحید در تاریخ مىماند؛ گرچه مردم زمان به آن گوش نکنند‪ :‬ك ِلم ِ‬ ‫ابراهیم برای نسل خود نیز دعا میکرد و از خداوند میخواست‪« :‬خدایا! رهباری امات و اقاماه‬ ‫نماز را در ذریه من قرار بده‪».‬‬ ‫معلم باید بداند که ماندگارترین کار‪ ،‬تعلیم و تربیت است؛ آن هام بار روی نسال جاوان کاه‬ ‫تأثیرپذیری و ماندگاری آن بیشتر است‪.‬‬ ‫‪.8‬کالسداری را ساده ننگریم‬ ‫چه بسا برخی از افراد‪ ،‬کالسداری را یک کار عادی تلقی کنناد‪ ،‬باه ویاژه اگار مخاطباان از‬ ‫سنین پایینتر باشند؛ در حالی که هم کالسداری مهم است و هام مخاطباانی کاه از نسال ناو‬ ‫هستند‪.‬‬ ‫آیتاهلل العظمی گلپایگانی ‪ ،‬یکی از مراجع بزرگ تقلید‪ ،‬وقتای راجاع باه کاالسداری مان‬ ‫مطالبی شنیدند‪ ،‬خواستند که کالس مرا ببینند‪.‬تابلو و تخته سیاهی را به منزل ایشان بردم و برای‬ ‫ایشان نمونههایی از درسی که برای نسل نو میگفتم‪ ،‬ارائه دادم‪.‬سپس باه ایشاان گفاتم‪« :‬مان‬ ‫امکان فقیه شدن دارم‪ ،‬ولی فعالا معلم شدهام‪ ».‬ایشان فرمود‪« :‬این راهی که شما پیش گرفتهای‪،‬‬ ‫راضی است؛ ان شاءاهلل‪».‬‬ ‫االن بیشتر مورد نیاز است و امام زمان‬ ‫مرحوم آیتاهلل مشکینی ‪ ،‬یکی از اساتید بزرگ قم نیز مشابه این کاالم را باه مان فرماود‪.‬‬ ‫شبی به کالسم آمد و تا پایان کالس در کنار بچهها نشست؛ سپس فرمود‪« :‬من حاضرم پااداش‬ ‫تدریس برای صدها طلبۀ فاضل را به تو بدهم تا در مقابل‪ ،‬پاداش ایان کاالس بیسات نفاری و‬ ‫تدریس برای بچهها را به من بدهی‪».‬‬ ‫در کالس‪ ،‬آینده یک انسان رقم میخورد‪.‬کالس میتواند افراد را از پرتگاههای جهالات دور‬ ‫کند و مسیر زندگی یک فرد و نقشه راه او را تغییر دهد‪.‬مدرسه و دانشگاه‪ ،‬کارخانه انساانساازی‬ ‫است و کالسداری‪ ،‬به ویژه اگر نسل نو مخاطب آن باشد‪ ،‬از اهمیت بسیار باالیی برخوردار است‪.‬‬ ‫مهارت معلمی‬ ‫‪24‬‬ ‫‪.9‬معلم ربّانی‪ ،‬هادی و ناجی بشر است‬ ‫آموزش و تحصیالت‪ ،‬هم میتواند دامی برای تحصایلکردگاان و ایجااد وابساتگی آنهاا باه‬ ‫ابرقدرتها شود‪ ،‬هم وسیله نجات بشر از شرّ طاغوتها‪.‬‬ ‫بر اساس آیات قرآن کریم‪ ،‬یکی از شاخصههاا و اهاداف بازرگ حضارت موسای نجاات‬ ‫َْ َ ْ‬ ‫بنیاسرائیل از شرّ فرعاون باود؛ چنانکاه باا صاراحت باه فرعاون گفات‪ :‬أن أ ْر ِسهل َم َعنها َب ِنهي‬ ‫َ‬ ‫ِإ ْسنا ِ یل‪1‬؛«بنىاسرائیل را [آزاد کن و] همراه ما بفرست‪».‬‬ ‫َ‬ ‫َََ‬ ‫نشانه فقیه آن است که مردم را از شرّ دشمنانشان آزاد سازد‪َ  :‬و أ ْنقذ ُی ْم م ْن أ ْع َدا ْم‪2.‬‬ ‫ِِ‬ ‫ِ‬ ‫قرآن کریم یکی از وظایف انبیاء را رهاسازی افکار جامعه از غل و زنجیرهایی برشمرده اسات‬ ‫َ ْ ََ‬ ‫ْ َ ْ َ َّ‬ ‫َ َ‬ ‫که به آن گرفتار شده بودند‪َ  :‬و َ ض ُع ع ْن ُ ْم ِإ ْص َن ُی ْم َو اْلغالل ال ِتي كانت عل ْی ِ ْم‪‬؛‪«3‬و از آنان باار‬ ‫گران (تکالیف سخت) و بندهایى را که بر آنان بوده است‪ ،‬برمىدارد [وآزادشان مىکند]‪».‬‬ ‫امروزه رشتههای تحصیلی متنوعی ایجاد شده است که در بسیاری از امور‪ ،‬رفاه را برای بشار‬ ‫به ارمغان آوردهاند؛ اما آیا توانستهاند بشر را آزاد کنند؟ در موارد زیادی علم هست؛ ولی ثمارهاش‬ ‫نیست‪.‬مثالا تلفن همراه ا که یک وسیله ارتباطی است ا نازد هار کاس هسات؛ اماا آیاا خاود‬ ‫«ارتباط» هم هست؟ چهبسا وسیلۀ ارتباطی باشد‪ ،‬اما خود انسانها با هم قهر باشند‪.‬علم و ثمارۀ‬ ‫آن نیز میتواند دچار این آسیب شود‪.‬‬ ‫ه‬ ‫علم حقیقی‪ ،‬نگاه انسان را توحیدی میکند‪.‬در حدیث میخوانیم‪« :‬ثمهن العلهم معنفه اللهه؛‪4‬‬ ‫َ ْ ْ ْ‬ ‫ثمره علم‪ ،‬شناخت خداوند است‪ ».‬و همچنین‪« :‬ث َم َن ُ ال ِعل ِم ال ِع َب َاد ُ ؛‪ 5‬ثمره علم‪ ،‬بندگی خداست‪».‬‬ ‫در قرآن کریم آمده است که گروهی جذب اموال قارون شده بودند و میگفتند‪« :‬ای کاش ما‬ ‫هم مثل قارون ثروتمند بودیم»؛ ولی کسانی که اهل علم بودند به آنهاا چناین تاذکر مایدادناد‪:‬‬ ‫‪.1‬شعراء‪.17 :‬‬ ‫‪« :‬أَن َّالْفَقِیهَ مَنْ أَفَاضَ عَلَى النَّاسِ خَیْرَهُ‪ ،‬وَ أَنْقَذَهُمْ مِنْ أَعْدَائِهِمْ‪( ».‬التفسیر المنسوب‬ ‫‪.2‬قَالَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا‬ ‫‪ ،‬ص ‪)344‬‬ ‫إلى اإلمام الحسن العسکری‬ ‫‪.3‬أعراف‪.157 :‬‬ ‫‪.4‬غرر الحکم و درر الکلم‪ ،‬ص ‪.326‬‬ ‫‪. 5‬همان‪.‬‬ ‫‪25‬‬ ‫فصل اول‪ :‬ارزش و امتیاز کار معلمی‬ ‫َ ْ َ ُ ْ َ ُ َّ َ‬ ‫واب الل ِه خ ْین‪‬؛‪« 1‬واى بر شما! پاداش الهى بهتر است‪ ».‬از این آیه استفاده میشود که‬‫‪‬و لكم ث‬ ‫اگر کسی علم واقعی داشته باشد‪ ،‬در تشخیص دنیا و آخرت اشتباه نمیکند‪.‬‬ ‫نه دانشمندی که دنیا را بر آخرت برگزیند‪ ،‬عالم ربانی است و نه علم او‪ ،‬علم حقیقی؛ چنانکاه‬ ‫گرفتن مدرک و عنوان‪ ،‬نشانه بلوغ عقل و کمال انسانیت نیست؛ زیرا تعلیمات عاالم رباانی بایاد‬ ‫حیاتآفرین و نجاتبخش باشد‪.‬‬ ‫مشکل بزرگ امروز جامعه بشری‪ ،‬جدا شدن «اقرأ» از «باسم ربک»‪ ،‬جدا شدن «یعلّمهم» از‬ ‫«یزکّیهم»‪ ،‬جدا شدن مادیات از معنویات‪ ،‬جدا شدن دنیا از آخرت‪ ،‬و در یک کالم‪ ،‬جدا شدن علم‬ ‫از دین است‪.‬‬ ‫هنر معلمی فقط به آموزش خواندن و نوشتن یا آموزش مسائل پیچیده و فرمولهاای ساخت‬ ‫نیست؛ بلکه هنر معلم در آموزش مسائل علمی با نگااه توحیادی و تربیتای اسات‪.‬ثمارۀ چناین‬ ‫آموزش و تعلیمی‪ ،‬شکوفایی علم‪ ،‬حلم‪ ،‬حیات قلاب‪ ،‬اساتقامت‪ ،‬معرفات و انساانیت در متعلّماین‬ ‫خواهد بود‪.‬‬ ‫آری! معلم ربانی‪ ،‬هادی و ناجی است و ارزش کار او به حیات دلها و نجات انسانهاست‪.‬‬ ‫‪.10‬کار خود را مقدس بدانیم‬ ‫علم را مقدس بدانیم؛ زیرا خداوند هم به قلم قسم خورده است‪ ،‬هم به آنچه نوشته میشود‪ :‬‬ ‫َ ْس ُا ُنون‪2.‬‬ ‫َ‬ ‫ن َو الق ِلم َو ما‬ ‫اسالم برای آموزش هیچ محدودیتی قائل نیست‪:‬‬ ‫ه‬ ‫ا نه محدودیت زمانی‪« :‬اطلبوا العلم من الم د إلی اللحد؛‪ 3‬از گهواره تا گور علم بیاموزید‪».‬‬ ‫َ‬ ‫ً ُّ َ َ‬ ‫َ َ َ ْ ْ‬ ‫ا نه محدودیت مکانی‪« :‬ل ْو كان ال ِعل ُم َم ُنوطا ِبالث َن َّ ا ل َت َن َاول ُه ِر َجال ِمن ْف ِار َس؛‪ 4‬اگر علام در ثریاا‬ ‫باشد‪ ،‬مردانی از فارس به آن میرسند‪».‬‬ ‫‪.1‬قصص‪80 :‬‬ ‫‪.2‬قلم‪.1 :‬‬ ‫)‪ ،‬ص ‪.218‬‬ ‫‪.3‬نهج الفصاحة (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول‬ ‫‪.4‬قرب اإلسناد (ط الحدیثة)‪ ،‬ص ‪.109‬‬ ‫مهارت معلمی‬ ‫‪26‬‬ ‫ا نه محدودیت جغرافیایی‪« :‬اطلبوا العلم ولهو ه‬ ‫بالصهین؛‪ 1‬داناش را بجوییاد‪ ،‬اگرچاه در چاین‬ ‫باشد‪».‬‬ ‫ه‬ ‫َ َّ‬ ‫ه‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ ه َ‬ ‫َ َ ََ‬ ‫َ‬ ‫ا نه محدودیت مقداری‪ :‬فل ْول نف َن ِمنكل ِف ْنق هم ْهن ُ ْم طآ ِ فه ل َی َتفق ُ هوا ْ ِفهی الهد ن‪‬؛‪«2‬چارا از‬ ‫ِ‬ ‫هرگروهى از مردم‪ ،‬دستهاى کوچ نمىکنند تا در دین فقیه شوند؟»‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ َ ْ ْ ََ َ‬ ‫ا نه محدودیت جانی‪َ « :‬ل ْو َ ْع َل ُم َّالن ُ‬ ‫اس َما ِفي طل ِب ال ِعل ِم لال ُب ُوه َو ل ْو ِب َسهف ِك ال ُم َ ه و خهو‬ ‫ِ‬ ‫اللج ؛‪ 3‬اگر مردم ارزش علم را میدانستند به سراغ آن میرفتند‪ ،‬گرچه باه قیمات جاان خاود و‬ ‫فرورفتن در امواج دریا باشد‪».‬‬ ‫َ ْ ََ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ً‬ ‫ُ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ا نه محادودیت انساانی‪ :‬ف َب َعه الل ُهه غنابها َ ْب َحه فهي اْل ْر ل ُین َ ُهه ك ْیه ُ‬ ‫هوار سهوأ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫َ‬ ‫یهه‪‬؛‪«4‬پس خداوند زاغى را فرستاد که زمین را مىکاوید‪ ،‬تا به او نشان دهد که چگونه کشاته‬ ‫ِ‬ ‫خ‬ ‫ِ‬ ‫أ‬ ‫برادرش را بپوشاند [و دفن کند]‪».‬‬ ‫بهای آزادی کسانی را که در جنگ اسیر میشادند‪،‬‬ ‫ا نه محدودیت مکتبی‪ :‬پیامبر اسالم‬ ‫داد‪5.‬‬ ‫آموزش خواندن و نوشتن به ده نفر از مسلمان قرار‬ ‫اسالم به قدری برای آموزش ارزش قائل است که میفرماید‪« :‬اگر سگ آموزشدیاده‪ ،‬بارای‬ ‫است‪6».‬‬ ‫شما شکاری بیاورد‪ ،‬آن شکار برای شما حالل‬ ‫در قرآن میخوانیم‪ :‬یکی از اولیای خدا ا که در تفاسیر‪ ،‬عُزَیْر معرفی شده استاا از خراباهای‬ ‫میگذشت‪.‬با دیدن آثار گذشتگان‪ ،‬به خدا گفت‪« :‬این مردگان را چگونه زنده میکنی؟» خداوناد‬ ‫او را که بر االغی سوار بود‪ ،‬میراند‪.‬پس از صد سال او را زنده کرد و از او پرسید‪« :‬چه مدت است‬ ‫‪.1‬نهج الفصاحة‪ ،‬ص‪.217 :‬چین در آن زمان دورترین منطقه شناخته شده بود‪.‬در این حدیث‪ ،‬سفارش شده است که‬ ‫به دنبال علم بروید‪ ،‬گرچه مجبور باشید هزاران فرسخ را طی کنید‪.‬‬ ‫‪.2‬توبه‪.122 :‬‬ ‫‪.3‬بحاراالنوار‪ ،‬ج‪ ،1‬ص ‪.177‬‬ ‫‪.4‬مائده‪.31 :‬خدا با این روش به انسان اولیه آموخت که چگونه مرده خود را دفن کند‪.‬‬ ‫‪.5‬سیرت جاودانه‪ ،‬ج‪ ،2‬ص‪.550‬‬ ‫‪.6‬مائده‪.4 :‬با توجه به این آیه‪ ،‬تنها صید سگهاى آموزشدیده حالل است‪ ،‬نه صید حیوانات شکارى دیگر؛ آن هم‬ ‫شکارى که سگ در پى آن گسیل شده و آن را نگه داشته است‪ ،‬نه آنکه براى خودش شکار کرده باشد که خوردن آن‬ ‫حرام است‪.‬‬ ‫‪27‬‬ ‫فصل اول‪ :‬ارزش و امتیاز کار معلمی‬ ‫که در اینجا آرمیدهای؟» گفت‪« :‬روزی یا نصفروزی!» خداوند به او فرمود‪« :‬صد سال پایش‪ ،‬در‬ ‫اینجا مُردی و اکنون تو را زنده کردم! به االغ خود بنگر که چگونه او را دوباره زنده میکنم و باه‬ ‫است‪1».‬‬ ‫غذای خود بنگر که چگونه پس از صد سال هنوز فاسد نشده‬ ‫خداوند با بیان داستان عزیر ثابت میکند که برای فراگیری یک نکته‪ ،‬مرگ صاد سااله هام‬ ‫ارزشمند است‪.‬‬ ‫‪.11‬تعلیم و تربیت باعث حیات معنوی مخاطب میشود‬ ‫ُْ ُ‬ ‫هیك ْم‪‬؛‪2‬‬ ‫حی‬ ‫ُ‬ ‫ول ِإذا َدعاك ْم ِلمها‬ ‫خدای تعالی میفرماید‪  :‬ا َأ ُّ َ ا َّالذ َن َآم ُنوا ْاس َتج ُیبوا ل َّله َو ل َّلن ُ‬ ‫س‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫«اى کسانى که ایمان آوردهاید! هرگاه خدا و رسول‪ ،‬شما را به چیزى که حیااتبخاش شماسات‬ ‫دعوت مىکنند‪ ،‬بپذیرید‪».‬‬ ‫حیات اقسام مختلفى دارد؛ گیاهی‪ ،‬حیوانی‪ ،‬فکری و ابدی‪ 3.‬مقصود از حیااتى کاه باا دعاوت‬ ‫فراهم مىآید‪ ،‬حیات حیوانى نیست ا چون این نوع حیات بادون دعاوت انبیاا نیاز وجاود‬ ‫انبیا‬ ‫داردا؛ بلکه مقصود‪ ،‬حیات فکرى‪ ،‬عقلى‪ ،‬معنوى‪ ،‬اخالقى‪ ،‬اجتماعى و در یک کالم‪ ،‬حیات انساان‬ ‫زمینههاست‪4.‬‬ ‫در تمام‬ ‫هام ماردم را باه هماان‬ ‫حیات انسان‪ ،‬در ایمان و عمل صالح است و خداوند متعال و انبیا‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫دعوت کردهاند‪َ  :‬دعاك ْم ِلما ُ ْح ِییك ْم‪.‬اطاعت از فرامین آنان‪ ،‬رمز رسیدن به زندگى پاک و طیّب‬ ‫‪.1‬بقره‪.259 :‬بر اساس این آیه‪ ،‬غذایی که یک هفتهای فاسد میشود‪ ،‬صد سال سالم مانده است‪.‬هر سال ‪ 52‬هفته‬ ‫دارد و صد سال ‪ 5200‬هفته میشود‪.‬یعنی خدا اگر بخواهد میتواند غذا را ‪ 5200‬برابر عمر طبیعیاش سالم نگه‬ ‫‪ 12‬قرن زنده مانده است‪ 12.‬قرن حدود ‪15‬‬ ‫دارد‪.‬اکنون میتوانیم پاسخ این سؤال را بدهیم که چگونه امام زمان‬ ‫برابر عمر طبیعی است‪ 15.‬برابر کجا و ‪ 5200‬برابر کجا؟!‬ ‫‪.2‬أنفال‪.24 :‬‬ ‫‪.3‬حیات گیاهى‪ :‬أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها ؛«خداوند زمین مرده را زنده مىکند‪( ».‬حدید‪)17:‬‬ ‫حیات حیوانى‪ :‬لَمُحْیِ الْمَوْتى ؛ «خداوند مردگان را زنده مىکند‪( ».‬فصّلت‪)39 :‬‬ ‫حیات فکرى‪ :‬مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ ؛ «آنکه مرده بود و زندهاش کردیم‪( ».‬انعام‪)122 :‬‬ ‫حیات ابدى‪ :‬قَدَّمْتُ لِحَیاتِی ؛ «[مجرمین در قیامت میگویند‪ ]:‬ای کاش براى زندگی امروزم چیزى از پیش فرستاده‬ ‫بودم‪( ».‬فجر‪)24 :‬‬ ‫‪.4‬البته ممکن است مراد از دعوت به حیات در اینجا (به دلیل آنکه آیه مذکور در کنار آیات جنگ بدر آمده است)‬ ‫دعوت به جهاد باشد‪.‬‬ ‫‪ 28‬مهارت معلمی‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ً ََ‬ ‫َ ْ َ َ‬ ‫صالحا ِم ْن ذكن أ ْو أنثی َو ُی َهو ُم ْهم ِمن‬ ‫است؛ چنانکه در جاى دیگری از قرآن مىخوانیم‪ :‬من ع ِمل ِ‬ ‫َ َ ً‬ ‫ََ‬ ‫فل ُن ْح ِی َی َّن ُه حیا ً طی َب ‪‬؛‪« 1‬هر کس کار شایستهای کند‪ ،‬چه مرد یا زن‪ ،‬در حالیکه مؤمن باشاد‪ ،‬باه‬ ‫زندگى پاک و پسندیده زندهاش مىداریم‪».‬‬ ‫استاد و معلم‪ ،‬باید به پیروی از خدا و پیامبر و با نفَس مسیحایی خود‪ ،‬باه مخاطاب حیاات‬ ‫ببخشد و جهل او را به علم‪ ،‬یأس او را به امید‪ ،‬غفلت او را به هوشیاری‪ ،‬ترس او را به شاجاعت‪،‬‬ ‫اِعراض او را به اقبال‪ ،‬تفرقه او را به وحدت‪ ،‬کینه او را به محبت‪ ،‬دنیااگرایی او را باه ابادگرایی‪،‬‬ ‫اطاعت او از نااهالن را به اطاعت از اولیای معصوم و عادل‪ ،‬اسراف او را به صرفهجویی‪ ،‬کسالت او‬ ‫را به نشاط‪ ،‬اضطراب او را به آرامش‪ ،‬و سنگدلی او را به نرمدلی تبدیل کند‪.‬‬ ‫اگر به جای این آموزهها‪ ،‬تنها به انتقال اطالعات و علوم اکتفا کنیم‪ ،‬معلوم نیست بهرهگیاری‬ ‫از این علوم برای فرد و جامعه سود خواهد داشت یا ضرر؟ و فارغالتحصیالن ماا عناصار مفیادی‬ ‫خواهند بود یا خطرناک؟‬ ‫اگر استاد رسالت خود را رسالتی الهی‪ ،‬نبوی و علوی بداند و اتصال خود را با خدا و اولیای خدا‬ ‫مستحکم کند‪ ،‬واجد نفس مسیحایی میشود‪.‬در این صورت‪ ،‬کار معلم‪ ،‬کار انبیا خواهد بود؛ وگرنه‬ ‫انتقال علم بدون تزکیه‪ ،‬مثل جدا شدن سوزن از نخ است که به جای دوزندگی‪ ،‬سوراخ میکناد و‬ ‫صدمه میزند‪.‬‬ ‫‪.12‬ارزش علم بیش از هر چیزی است‬ ‫َ‬ ‫خداوند آنجا که سخن از آفرینش انسان است‪ ،‬خود را «کاریم» معرفای مایکناد‪  :‬ها أ ُّ َ ها‬ ‫َ ََ َ َ َ َ َ َ َ‬ ‫َّ‬ ‫ْ ْ ُ َ َ َ ْ َ‬ ‫ِاْلنسان ما غ َّنك ِب َنبك الك ِن ِم* ال ِذ خلقك ف َس َّواك ف َعدلك‪‬؛‪«2‬اى انسان! چه چیز تاو را در برابار‬ ‫پروردگار بزرگوارت مغرور کرد و فریب داد؟ همانکه تو را آفرید و [انادام تاو را] اساتوار سااخت و‬ ‫متعادل کرد‪ ».‬ولی آنجا که سخن از علم و فرهنگ است‪ ،‬صفت «أَکارم» را باه کاار مایبارد و‬ ‫‪.1‬نحل‪.97 :‬‬ ‫‪.2‬انفطار‪.7-6 :‬‬ ‫‪29‬‬ ‫فصل اول‪ :‬ارزش و امتیاز کار معلمی‬ ‫َ َْْ‬ ‫ْ ْ‬ ‫میفرماید‪ :‬اق َنأ َو َر ُّبك اْل ك َنم‪1‬؛ «بخوان که پروردگار تو از همه گرامىتر است‪».‬‬ ‫َ َّ‬ ‫در سوره الرحمن نیز ابتدا به تعلیم قرآن اشاره میکند‪ ،‬سپس آفرینش انسان‪َّ  :‬‬ ‫النحمن * عل َم‬ ‫ُْ َ َ َ ْ ْ َ‬ ‫الق ْنآن * خل َق ِاْلنسان‪‬؛‪« 2‬خداوند قرآن را آموخت و انسان را آفرید‪».‬‬ ‫َ َّ ْ ُ َ‬ ‫آری! باید قبل از ماشین‪ ،‬راه ساخته شود؛ اول راه هدایت (عل َم الق ْنآن)‪ ،‬سپس آفرینش انسان‪.‬‬ ‫این تعابیر‪ ،‬بیانگر ارزش علم و معلم و تعلیم است و نشان میدهد که علام و فرهناگ بااالترین‬ ‫ارزش را دارد‪.‬‬ ‫‪.1‬علق‪.3 :‬‬ ‫‪.2‬الرحمن‪1 :‬ـ‪.3‬‬

Use Quizgecko on...
Browser
Browser