Histology Study Guide PDF

Summary

This document is a study guide on histology, focusing on tissue preparation techniques, microscopy, and the structure of cells. It outlines the steps involved in tissue processing and explains various components of a histology lab, including equipment and procedures. The document also discusses cellular components like organelles and the role of the cell membrane.

Full Transcript

‫هدف بافت شناسی‬ ‫] ‪histology‬بافتشناسی[;‬ ‫به معنی مطالعه و بررسی بافتاست ریشه این لغت یونانی بافت‪ histos‬و شناختن ‪logos‬‬ ‫است ‪.‬‬ ‫جهت دریافت نگهداری و ثبو...

‫هدف بافت شناسی‬ ‫] ‪histology‬بافتشناسی[;‬ ‫به معنی مطالعه و بررسی بافتاست ریشه این لغت یونانی بافت‪ histos‬و شناختن ‪logos‬‬ ‫است ‪.‬‬ ‫جهت دریافت نگهداری و ثبوت نمونه نیاز به یکسری مقدماتی است که بهتر است این‬ ‫وسایل را مجموعا ً در آزمایشگاهی قرارداد که شرایط زیر را دارا باشد;‬ ‫‪.1‬دارای تهویه مناسب باشد چراکه اکثر موارد بخارات سمی و مضر در آزمایشگاه وجود‬ ‫دارد که با تهویه مناسب مقدار این مواد سمی کاهش مییابد‬ ‫‪.2‬میز تشریح مناسب داشته باشد که بهتر است این میز دارای سطوح مفید‪35cm‬در‪45cm‬‬ ‫باشد و جنس این میز از ساج یاچوبهای سخت باشد‬ ‫‪.3‬دستشویی مناسب جهت شستشوی بافت‬ ‫تجهیزات موجود در این آزمایشگاه دستگاه‬ ‫‪.1‬دستگاه پردازش بافت ‪tissue processor‬آمادهسازی بافت‬ ‫‪.2‬میکروتوم روتاری یا دوار برای برش زدن بافت ها بکار میرود‬ ‫‪.3‬حمام بافت‪tissue bath‬‬ ‫‪.4‬هود معمولی‬ ‫‪.5‬انکوباتور‬ ‫‪.6‬مایکروویو‬ ‫‪.7‬ترازوی دیجیتالی‬ ‫‪.8‬میکروسکوپ نوری معمولی ]دو چشمی[‬ ‫‪.9‬یخچال‬ ‫‪.10‬میکرو پیپت ثابت‪ ,‬پیپت و دماسنج‬ ‫‪.11‬ظرف شیشهای شامل ارلن مایر قیف شیشهای بشر بالن ژوژه‬ ‫‪.12‬زمانسنج قلم الماس جعبه الم و المل‬ ‫قبلاز پردازش بافت‬ ‫فرآیند ثابت سازی نمونه;‬ ‫‪ ‬ساخت محلول فرمالین بافر دهدرصد و آماده کردن ظروف پالستیکی و برچسب زدن‬ ‫‪ ‬میزان فرمالین باید ‪ 5‬تا‪10‬برابر نمونه بافتی باشد و پساز ‪ 72‬ساعت فرمالین باید‬ ‫حتما تعویض شود‬ ‫‪ ‬بسته به نوع نمونه بافتی ماده فیکساتور و زمان فیکس کردن متفاوت است مثالً‬ ‫بافتهای خیلی نرم مثل تخمدان و بیضه بهتر است که در بوئن فیکس شوند‬ ‫معموالً مادهای که ما در آن بافتها را فیکس میکنیم فرمالین است‬ ‫‪‬‬ ‫بوئن معموالً برای آبزیان استفاده میشود نمونههای بافتی زمانیکه تشریح میشوند‬ ‫‪‬‬ ‫باید سریع وارد محلول فیکساتیو شوند وگرنه لیز میشوند‬ ‫لیز شدن یعنی توسط آنزیمهایی که در سلول وجود دارد بافت تخریب شود و از بین‬ ‫‪‬‬ ‫برود‬ ‫فرمالین مادهای است که وارد بافت میشود جایگزین آب میان بافتی میشود و باعث‬ ‫‪‬‬ ‫میشود بافت قوام پیدا کند و سفت شود و از حالت نرمی که درون بدن وجود دارد‬ ‫خارج شود‬ ‫مرحله پردازش بافت‬ ‫دستگاه پردازش بافت ]‪Tissue processor[TP‬‬ ‫این دستگاه نمونههای بافتی را برای مرحله بعد یعنی انجام قالبگیری و تهیه برشهای‬ ‫بسیار نازک با میکرو توم آماده میکند‬ ‫قسمتهای مختلف دستگاه ‪TP‬عبارتاند‬ ‫‪.1‬از ظروف شیشه به تعداد ده عدد حاوی محلولهای مختلف ]الکلهای صعودی و‬ ‫گزیلول[‬ ‫‪.2‬دو ظرف فلزی گرمشونده] حمام پارافین ‪[Paraffin Bath‬جهت پارافین مذاب‬ ‫‪.3‬سبد فلزی مخصوص کاستهای محتوای نمونه بافتی‬ ‫‪.4‬اهرمی که مرتبا ً بهطور دورانی سبد فلزی را درون محلولهای مختلف حرکت میدهد‬ ‫‪.5‬صفحه تنظیم زمان تعویض محلولها‬ ‫‪ ‬استفاده از ظروف متخلخل درب دار به نام کاست بسکت و قرار دادن بافت برش‬ ‫خورده در داخل آنها‬ ‫‪ ‬نوشتن شماره یا نام بافت‬ ‫مرحله بعد از پردازش بافت‬ ‫‪ ‬قالبگیری; جهت استحکام بافت و سهولت در برش گیری‬ ‫‪ ‬روشن کردن حمام پارافین و آماده کردن قالبهای فلزی لوکهارت‬ ‫‪ ‬تنظیم دمای پارافین تا پنج و شش درجه و پر کردن قالب با پارافین مذاب‬ ‫‪ ‬منتقل کردن بافت با پنس به داخل پارافین مذاب و برچسب زدن‬ ‫‪ ‬جامد شدن پارافین و سفت شدن آن سپس جدا کردن قالب از نمونه‬ ‫‪ ‬قرار دادن بلوک پارافینی در یخچال تا زمان برش‬ ‫اسم این دستگاه میکروتوم است و به وسیله اهرمی که دارد قالب پارافینی را محکم میکند و‬ ‫بعد اروم برش میدهد و ضخامت برش هارا به وسیله دستگاه کوچکی که به ان متصل است‬ ‫تنظیم میکنیم‬ ‫‪.1‬این دستگاه حاوی آبمقطر با دمای ‪45-40‬درجه میباشد‬ ‫‪.2‬قرار دادن نوارهای بافتی در حمام بافت یا بن ماری برای باز شدن چروکهای بافتها‬ ‫‪.3‬نوشتن نام نمونه بر روی المپهای مات شیت‬ ‫‪.4‬فروبردن المپ حاوی چسب آلبومین در زیر نوارهای بافتی و برداشتن آنها‬ ‫‪.5‬قرار دادن المپها در جعبه الم جهت خشک شدن به مدت ‪24‬ساعت‬ ‫چگونگی کاربردی‬ ‫پساز گذاشتن الم بافتی روی صفحه مخصوص میکروسکوپ و روشن نمودن دستگاه;‬ ‫عدسی یا لنز ضربدر‪4‬‬ ‫‪‬‬ ‫عدسی یا لنز ضربدر‪ ;10‬بهمنظور بررسی کل ل ازنظر بافتشناسی‬ ‫‪‬‬ ‫عدسی ضربدر‪;40‬برای بررسی اجزاء بافتی شناسایی مورفولوژی سلول طبیعی‬ ‫‪‬‬ ‫عدسی ضربدر صد برای دیدن الم خون محیطی] گلبولهای قرمز شناسایی نوع و‬ ‫‪‬‬ ‫تعیین مرفولوژی گلبول سفید [استفاده میشود‬ ‫استفاده از عدسی ‪100‬جهت کار روزمره سرعت کار را کند میکند و نیاز به روغن‬ ‫ایمرسیون دارد ‪.‬‬ ‫چهار عدسی شیئی بر روی یک صفحه چرخان قرار دارد ‪.‬‬ ‫‪ ‬دور لنز ;‬ ‫ضربدر چهار نوار قرمز ضربدر ده زردرنگ ضربدر چهل آبیرنگ و ضربدر صد نوار‬ ‫سفیدرنگ وجود دارد‬ ‫جلسه دوم بافت شناسی‬ ‫سلول کوچک ترین واحد حیات است چون زنده هست و تمام واحد حیاتی بدن در‬ ‫سیتوپالسم یک سلول وجود دارد و اون سلول به عنوان کوچکترین واحد حیات‬ ‫محسوب میشود‬ ‫هر سلولی دارای انواع ارگانل ها و اینکلوژون ها ‪ inclusions‬و سایتواسکلتون ها و‬ ‫اجزای دیگری مانند انواع لیپید پروتئین قند و ‪...‬هست‬ ‫به مطالعه ی اجزای ساختاری سلول ‪ cytology‬میگویند‬ ‫مجموعه ای از سلول ها وقتی در کنار هم قرار میگیرند تشکیل بافت میدهند‬ ‫به مطالعه ی تجمع و یکپارچگی سلول ها جهت تشکیل بافت و اعضا ‪histology‬‬ ‫میگویند‬ ‫مجموعه ای از بافت ها در کنارهم ارگان یا اندام را تشکیل میدهند‬ ‫مجموعه از اندام ها یک سیستم یا دستگاه را تشکیل میدهند‬ ‫دستگاهی که برای مطالعه ی بافت شناسی استفاده میشود میکروسکوپ نوری است‬ ‫درجه تمایز ساختاری ان بر اساس میکرومتر است‬ ‫و بزرگ نمایی معموال ‪ 0111‬تا ‪ 0011‬برابر دارد‬ ‫میکروسکوپ الکترونی درجه تمایز ساختاری ان بر اساس نانومتر هست و بزرگنمایی ان‬ ‫‪ 011111‬برابر میکند و برای همین این میکروسکوپ برای مطالعه ی اجزای‬ ‫فراساختاری ‪ ultrastructral‬استفاده میشود‬ ‫برای اینکه بافتی را بتوانیم زیر میکروسکوپ ببینیم نیاز به رنگ امیزی ان داریم‬ ‫یکی از مهمترین رنگ امیزی هایی که برای بافت شناسی استفاده میشود رنگ امیزی‬ ‫هماتوکسیلین و ائوزوین ‪ hematoxylin & eosin‬هست که به اختصار به ان & ‪H‬‬ ‫‪ E‬گفته میشود‬ ‫هماتوکسیلین یک رنگ قلیایی هست که رنگ بنفش یا ابی تیره را ایجاد میکند و‬ ‫بدلیل قلیایی بودن قسمت های اسیدی سلول را رنگ میکند مثال ‪ DNA‬که در هسته‬ ‫سلول هست‬ ‫پس هماتوکسیلین رنگ قلیایی هست و جذب قسمت اسیدی که هسته سلول هست‬ ‫میشود و بهمین دلیل معموال هماتوکسیلین هسته را رنگ میکند‬ ‫در بافت ها میگوییم هسته بازوفیلی هست یعنی هسته باز دوست و قلیایی دوست‬ ‫هست و جذب رنگ مخالف خود یعنی قلیایی میشود‬ ‫سیتوپالسم برعکس هسته هست و در واقع به دلیل وجود ارگانل هایی که در ان وجود‬ ‫دارد حالت قلیایی دارد و دوست دارد جذب رنگ های اسیدی بشود‬ ‫ائوزین یک رنگ اسیدی هست و بدلیل ماهیت اسیدی ای که دارد جذب سیتوپالسم‬ ‫قلیایی میشود و رنگ صورتی مالیم ایجاد میکند‬ ‫هسته بازوفیلی و سیتوپالسم اسیدوفیل هست‬ ‫غشاء سلول‬ ‫غشای سلول ‪ ،‬سلول را محصور میکند و محتویات سلول را از محیط اطراف جدا میکند‬ ‫و ساختاری حالت هیدروژل مانند است که عالوه بر اب و الکترولیت و پروتئین هایی که‬ ‫داخل هست یک سری ارگانل و اینکلیوژون هم در داخل سیتوپالسم وجود دارد‬ ‫ساختار غشا در تمام سلول ها ساختار یکسانی هست و ازش به عنوان غشای واحد نام‬ ‫میبرند ‪unit membrane‬‬ ‫غشای سلول عالوه بر اینکه نقش پوششی دارد در انتقال فعال و غیرفعال یون ها و اب و‬ ‫اکسیژن و دی اکسید کربن و مواد غذایی و تولیدات ترشحی دفعی دخالت میکند‬ ‫یعنی انتقال تمام این مواد از محیط بیرون به داخل سلول و بلعکس توسط غشا کنترل‬ ‫میشود‬ ‫غشا باعث اتصال سلول به سلول کناری و ماده زمینه ای میشود‬ ‫در دریافت سیگنال های مختلف که عمل مهمی هست نقش دارد‬ ‫ساختار بافت شناسی غشاء ‪:‬‬ ‫یک ساختار دوالیه لیپیدی دارد که لیپید ها بصورت دوالیه درکنارهم قرار گرفتند‬ ‫یک سر ابدوست یا هیدروفیل دارند و در وسط یک بخش ابگریز یا هیدروفوبیک دارند‬ ‫که زنجیره اسیدچرب فسفولیپید هست‬ ‫یک سری پروتئین های اینتگرال و پری فرال ال به الی این دو الیه ی فسفولیپیدی قرار‬ ‫دارند‬ ‫پروتئین های اینتگرال سرتاسری اند و بعضا نقش کانال را دارند‬ ‫و برخی پروتئین ها پری فرال اند یعنی یا به سطح پروتئین اینتگرال متصل اند یا‬ ‫بصورت سطحی به الیه داخلی یا خارجی فسفولیپید ها اتصال دارند‬ ‫و ال به الی این دوالیه فسفولیپیدی لیپید های دیگری از قبیل کلسترول هم وجود دارد‬ ‫که کاهش سیالیت و حرکت دوالیه فسفولیپیدی غشا میشود‬ ‫در شکل پروتئین های اینتگرال و پری فرال مشاهده میشود‬ ‫همچنین زنجیره های قندی که اگر به پروتئین متصل باشند میشوند گالیکوپروتئین و‬ ‫اگر به لیپید متصل باشند میشوند گالیکولیپید مشاهده میشود‬ ‫که همه اینها در مجموع غشای دوالیه فسفولیپیدی را تشکیل میدهند‬ ‫سیتوپالسم ‪: cytoplasm‬‬ ‫سیتوپالسم حاوی همه ی انواع ارگانل ها یا همان اندامک هاست‬ ‫"ﺣﻠﺴﻪ دوم "ٮﺎ‪,‬ڡﺖ‪"-‬ٮ‪/‬ﺤﺶ‪۲‬‬ ‫ﺳﺎ‪$‬ﺣﺘﺎر ﺳ(ٮﺘوپﻼﺳﻢ ٮ(ﮏ ﺳﺎ‪$‬ﺣﺘﺎر ﻫ(ٮﺪروژﻧﯽ‬ ‫ﻫﺴﺖ و ﺣﺎﻟﺖ ژل ﻣﺎﻧﻨﺪ دارد ﮐﻪ ﻋﻼوه ‪D‬ٮﺮ آب‬ ‫و اﻟﮑﺘروﻟ(ٮﺖ ﻫﺎ و ٮ‪J‬روﺗﺌ(ٮﻦ ﻫﺎ دارای ﺳﺎ‪$‬ﺣﺘﺎر‬ ‫ارگﺎﻧﻞ ﻫﺎ و ‪ inclusions‬ﻫﺎ ﻧ(ٮﺰ ﻫﺴﺖ‪.‬‬ ‫ﺣ(ٮﺎت ﺳﻠول وا‪D‬ٮﺴﺘﻪ ‪D‬ٮﻪ ارگﺎﻧﻞ ﻫﺎﺳﺖ‪ ،‬ارگﺎﻧﻞ‬ ‫ٮ(ﺎ اﻧﺪاﻣﻢ ﻫﺎ ﺳﺎ‪$‬ﺣﺘﺎر ﻫﺎی ﮐﻮ‪J‬ﺣکﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ‬ ‫‪$‬ﺣﻮدﺷون ‪D‬ﺣﺪاﮔﻮﻧﻪ دارای ‪$‬ﻋﺸﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ‪$ ،‬ﺣﻮد‬ ‫ﺳﻠول دارای ‪$‬ﻋﺸﺎ ﻫﺴﺖ و ارگﺎﻧﻞ ﻫﺎ ﻧ(ٮﺰ ﻣﺜﻞ‬ ‫ﻣ(ٮﺘﻮﮐﻨﺪری ٮ(ﺎ ﺷ‪D‬ٮﮑﻪ ﻫﺎی اﻧﺪوپﻼﺳﻤﯽ ‪$‬ﺣﺸﻦ ٮ(ﺎ‬ ‫ﺻﺎف و… ﻫﻤگﯽ اﻃرا‪b‬ڡﺸﺎن ‪$‬ﻋﺸﺎ دارﻧﺪ‪ ،‬ٮ‪J‬ﺲ‬ ‫ارگﺎﻧﻞ ﻫﺎ ﻣﺤﺪود ‪D‬ٮﻪ ‪$‬ﻋﺸﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ‪.‬ارگﺎﻧﻞ ﻫﺎ در‬ ‫کﻠ(ٮﻪ ‪b‬ڡﻌﺎﻟ(ٮﺖ ﻫﺎی ﻣﺘﺎ‪D‬ٮﻮﻟ(ٮکﯽ ٮ(ﺎ‪$‬ﺣﺘﻪ ﻧ‪h‬ڡﺶ ‪b‬ڡﻌﺎل‬ ‫دارﻧﺪ‪.‬در د‪D‬ٮ(ٮﺮﺳﺘﺎن ﺗﺎ ﺣﺪی ‪D‬ٮﺎ اٮ(ﻦ ‪function‬‬ ‫ﻫﺎ آﺷﻨﺎ ﺷﺪٮ(ﻢ‪.‬‬ ‫‪J‬ﺣ(ٮﺴﺖ؟ ‪Inclusions‬‬ ‫‪D‬ٮﺮﻋﮑﺲ ارگﺎﻧﻞ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ‪.‬ٮ(ﻌﻨﯽ ا‪D‬ﺣزای ‪$‬ﻋ(ٮﺮ‬ ‫زﻧﺪه و ‪D‬ٮﺪون ‪$‬ﻋﺸﺎ در دا‪$‬ﺣﻞ ﺳﻠول ﻫﺴﺘﻨﺪ و در‬ ‫‪b‬ڡﻌﺎﻟ(ٮﺖ ﻫﺎی ﻣﺘﺎ‪D‬ٮﻮﻟ(ٮکﯽ ﻧ‪h‬ڡﺶ ﻧﺪارﻧﺪ ‪D‬ٮﻨﺎ‪D‬ٮريﻦ از‬ ‫ا‪D‬ﺣزای ﻣﻮ‪h‬ڡﺖ ﺳﻠول ﻫﺴﺘﻨﺪ‪.‬ﻣﺜﻞ ذ‪$‬ﺣﺎٮ(ﺮ‬ ‫‪$‬ﻋﺬاٮ(ﯽ‪J ،‬ﺣر‪D‬ٮﯽ‪ ،‬گﻠ(ٮﮑوژن و رﻧﮓ داﻧﻪ ﻫﺎ و‬ ‫ﻟ(ٮ‪J‬ٮ(ٮﺪﻫﺎ‪.‬‬ ‫‪D‬ٮﻪ ‪D‬ﺣﺰ ارگﺎﻧﻞ ﻫﺎ و ‪ inclusion‬ﻣﺎ در‬ ‫ﺳ(ٮﺘوپﻼﺳﻢ ﺳﺎ‪$‬ﺣﺘﺎر دٮ(ﮕری ‪D‬ٮﻪ ﻧﺎم‬ ‫‪ cytoskeleton‬ﻫﻢ داريﻢ‪ ،‬ﺳﺎ‪$‬ﺣﺘﺎرﻫﺎٮ(ﯽ ﮐﻪ‬ ‫اﺳکﻠﺖ ﺳﻠول را ﻣ(ٮﺴﺎزﻧﺪ‪.‬‬ ‫‪D‬ٮرای ﺳﺎ‪$‬ﺣﺖ ٮ(ﮏ ﺳﺎ‪$‬ﺣﺘﻤﺎن ا‪D‬ٮﺘﺪا اﺳکﻠﺖ ‪D‬ٮﻨﺪی‬ ‫ﺳﺎ‪$‬ﺣﺘﻤﺎن را اﻧ‪D‬ﺤﺎم ﻣ(ٮﺪﻫﻨﺪ و ‪D‬ٮﻌﺪ روی اٮ(ﻦ‬ ‫اﺳکﻠﺖ ا‪D‬ﺣﺮ و ﮔﭻ و ﺳ(ٮﻤﺎن را ‪h‬ڡرار ﻣ(ٮﺪﻫﻨﺪ‪،‬‬ ‫ﺳﻠول ﻫﻢ اٮ(ﻨ‪J‬ﺤﻨ(ٮﻦ ‪b‬ڡﺮﻣﯽ دارد و اﺳکﻠﺘﯽ اوﻟ(ٮﻪ‬ ‫دارد‪ ،‬ﮐﻪ اٮ(ﻦ اﺳکﻠﺖ ﺷﺎﻣﻞ‪:‬‬ ‫‪$‬ﺣﻮد ﺳﺎ‪$‬ﺣﺘﺎر ‪$‬ﻋﺸﺎ‪+‬ﻣ(ٮﮑروﺗو‪D‬ٮول‬ ‫ﻫﺎ‪+‬ﻣ(ٮﮑرو‪b‬ڡﻼﻣﻨﺖ ﻫﺎ‪b+‬ڡﻼﻣﻨﺖ ﻫﺎی‬ ‫‪intermediate‬‬ ‫اٮ(ﻦ ﺳﻪ ﺳﺎ‪$‬ﺣﺘﺎر اﺳکﻠﺖ ﺳﻠول را ﺗﺸﮑ(ٮﻞ‬ ‫ﻣ(ٮﺪﻫﻨﺪ و ﻧ‪h‬ڡﺶ ﻫﺎی ﻣﺘﻨﻮﻋﯽ دارﻧﺪ‪.‬‬ ‫ﻣ(ٮﺪﻫﻨﺪ و ﻧ‪h‬ڡﺶ ﻫﺎی ﻣﺘﻨﻮﻋﯽ دارﻧﺪ‪.‬‬ ‫ﻫﺴﺘﻪ‬ ‫ﻣﻬﻢ ﺗريﻦ ارگﺎﻧﻞ در ﻫﺮ ٮ(ﺎ‪$‬ﺣﺘﻪ ﻫﺴﺖ‪.‬‬ ‫اﻃراف آن ‪D‬ٮﻪ ‪$‬ﻋﺸﺎ ﻣﺤﺪود ﺷﺪه و ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺳﻠول‬ ‫‪$‬ﻋﺸﺎی دو ﻻٮ(ﻪ دارد اﻣﺎ ‪D‬ٮﺎ اٮ(ﻦ ﺗ‪b‬ڡﺎوت ﮐﻪ در‬ ‫‪$‬ﻋﺸﺎی ﻫﺴﺘﻪ ٮ(ﮏ ﺳری ﻣﻨ‪b‬ڡﺎذ و‪D‬ﺣﻮد دارد ﮐﻪ‬ ‫اٮ(ﻦ ﻣﻨﺎ‪b‬ڡﺬ ‪D‬ٮﺎﻋﺚ ارﺗ‪D‬ٮﺎط ﻫﺴﺘﻪ ‪D‬ٮﺎ ﺳ(ٮﺘوپﻼﺳﻢ‬ ‫ﻣ(ٮﺸﻮﻧﺪ‪.‬در وا‪h‬ڡﻊ اٮ(ﻦ ﻣﻨﺎ‪b‬ڡﺬ ﻫﺴﺘﻪ را ‪D‬ٮﺎ‬ ‫ﺳ(ٮﺘوپﻼﺳﻢ ﻣﺮﺗ‪D‬ٮﻂ ﻣ(ٮﮑﻨﺪ‪.‬ﻫﺴﺘﻪ ﻣﺮﮐﺰ‬ ‫‪b‬ڡﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﺳﻠول اﺳﺖ‪ ،‬ﺗﻤﺎ دﺳﺘوراﺗﯽ ﮐﻪ در‬ ‫ﺳ(ٮﺘوپﻼﺳﻢ اﻧ‪D‬ﺤﺎم ﻣ(ٮﺸﻮد ‪b‬ڡﺮﻣﺎﻧﺶ از ﻫﺴﺘﻪ‬ ‫ﻣ(ٮﺎٮ(ﺪ و اٮ(ﻦ ‪D‬ٮﻪ دﻟ(ٮﻞ و‪D‬ﺣﻮد ﻣﺎده وراﺛتﯽ در‬ ‫ﻫﺴﺘﻪ اﺳﺖ‪.‬‬ ‫دﻧﺎ ٮ(ﮏ ﺳﺎ‪$‬ﺣﺘﺎر ‪۲‬رﺷﺘﻪ ای ٮ‪J‬يﭻ ‪$‬ﺣورده دارد‪ ،‬و‬ ‫اٮ(ﻦ ٮ‪J‬يﭻ ‪$‬ﺣوردگﯽ ﻫﺎ در ﺳﻄوح ﻣ‪$‬ﺤﺘﻠﻒ ‪D‬ٮﺎ ‪h‬ڡﻄﺮ‬ ‫ﻫﺎی ﻣ‪$‬ﺤﺘﻠﻒ ﻣﺎﻧﻨﺪ کﻼف ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﻣﺪام دور‬ ‫ﻫﻢ اٮ(ﻦ ‪۲‬رﺷﺘﻪ ٮ‪J‬يﭻ ﻣ(ٮ‪$‬ﺤورﻧﺪ‪.‬‬ ‫زﻣﺎﻧ(ٮﮑﻪ ‪h‬ڡرار اٮ(ﺖ دﻧﺎ ‪b‬ڡراٮ(ﻨﺪ روﻧويﺴﯽ را اﻧ‪D‬ﺤﺎم‬ ‫دﻫﺪ کﻼ‪b‬ڡﻪ ی دﻧﺎ ‪D‬ٮﺎٮ(ﺪ ‪D‬ٮﻪ ﻃور ﻣﻮ‪h‬ڡﺖ ‪D‬ٮﺎز ﺷﻮد‪،‬‬ ‫ﺗﺎ آﻧزيﻢﻫﺎ )دﻧﺎ ٮ‪J‬ﻠ(ٮﻤراز‪/‬رﻧﺎٮ‪J‬ﻠ(ٮﻤراز و…( ‪D‬ٮﺘواﻧﻨﺪ‬ ‫کﺎرﺷﺎن را اﻧ‪D‬ﺤﺎم دﻫﻨﺪ‪.‬‬ ‫زﻣﺎﻧ(ٮﮑﻪ اٮ(ﻦ ﺣﺎﻟﺖ ‪D‬ٮﺎز ﺷﺪن ٮ‪J‬يﭻ ‪$‬ﺣوردگﯽ دﻧﺎ‬ ‫در ﺣﺎل ا‪D‬ﺣرا ﻫﺴﺖ ﻣ(ٮﮕوييﻢ ﻫﺴﺘﻪ ‪b‬ڡﻌﺎل ٮ(ﺎ‬ ‫‪ active‬ﻫﺴﺖ‪.‬‬ ‫و‪h‬ڡﺘﯽ ‪h‬ڡرار ‪D‬ٮﺎﺷﺪ ﻫﺴﺘﻪ رﻧﮓ آﻣ(ٮزی ﺷﻮد‪D ،‬ٮﻪ‬ ‫دﻟ(ٮﻞ اٮ(ﻨﮑﻪ کﻼ‪b‬ڡﻪ ﻫﺴﺘﻪ ‪D‬ٮﺎز ﺷﺪه )دارای دﻧﺎ‬ ‫کﻼ‪b‬ڡﻪ ﻧﺸﺪه ﻫﺴﺖ( ‪D‬ٮﻨﺎ‪D‬ٮريﻦ ﻣﻮ‪h‬ڡﻊ رﻧﮓ اﻣ(ٮزی‬ ‫رﻧﮓ ﮐﻤﺘری ‪D‬ٮﻪ ‪$‬ﺣﻮد ﻣ(ٮﮕ(ٮﺮد‪.‬زﻣﺎﻧ(ٮﮑﻪ دﻧﺎ‬ ‫ﻣ(ٮ‪$‬ﺤواﻫﺪ ‪D‬ٮﻪ ‪b‬ڡﺮم ‪b‬ڡﻌﺎل )زﻣﺎﻧ(ٮﮑﻪ دﻧﺎ ‪b‬ڡراٮ(ﻨﺪ‬ ‫ﻫﺎی ﻫﻤﺎﻧﻨﺪﺳﺎزی‪/‬روﻧويﺴﯽ را ﻣ(ٮ‪$‬ﺤواﻫﺪ اﻧ‪D‬ﺤﺎم‬ ‫دﻫﺪ و ﻣﺘﻌﺎ‪h‬ڡﺐ ان ٮ‪J‬روﺗﺌ(ٮﻦ ﺳﺎزی در‬ ‫ﺳ(ٮﺘوپﻼﺳﻢ( ﻫﺴﺘﻪ ‪b‬ڡﻌﺎل ﻣ(ٮﺸﻮد‪.‬‬ ‫ﻫﺴﺘﻪ ‪b‬ڡﻌﺎل ‪D‬ٮﻪ دﻟ(ٮﻞ اٮ(ﻨﮑﻪ ‪۲‬رﺷﺘﻪ دﻧﺎ از ﻫﻢ‬ ‫‪D‬ٮﺎز ﺷﺪن رﻧﮓ ﮐﻤﺘری ‪D‬ٮﻪ ‪$‬ﺣﻮد ﻣ(ٮﮕ(ٮﺮد‪D.‬ٮﻪ‬ ‫ﻫﻤ(ٮﻦ دﻟ(ٮﻞ ‪D‬ٮﻌﺪ از رﻧﮓ آﻣ(ٮزی ﻫﺴﺘﻪ اٮ(ﻨﻬﺎ ٮ(ﮏ‬ ‫ﻧﻤﺎی روﺷﻦ دارد‪ ،‬و اﺻﻄﻼح ‪D‬ٮﻪ کﺎر ر‪b‬ڡﺘﻪ ‪D‬ٮرای‬ ‫اٮ(ﻦ وﺿﻌ(ٮﺖ ﻫﺴﺘﻪ ٮ(ﻮﮐروﻣﺎﺗ(ٮﻦ‪/‬‬ ‫‪ euchromatin‬ﻣ(ٮ‪D‬ٮﺎﺷﺪ‪.‬‬ ‫اﺻﻄﻼح ﻣﺘ‪h‬ڡﺎ‪D‬ٮﻞ ٮ(ﻮﮐروﻣﺎﺗ(ٮﻦ ‪D‬ٮرای زﻣﺎﻧﯽ اﺳﺖ‬ ‫ﮐﻪ ﻫﺴﺘﻪ ‪b‬ڡﻌﺎل ﻧ‪D‬ٮﺎﺷﺪ‪ ،‬ٮ(ﻌﻨﯽ زﻣﺎﻧ(ٮﮑﻪ در ﺣﺎ‬ ‫ﺗ‪h‬ڡﺴ(ٮﻢ ﻧ‪D‬ٮﺎﺷﺪ‪ ،‬دﻧﺎ ‪D‬ٮﻪ ﺷکﻞ ﮐروﻣﺎﺗ(ٮﻦ در دا‪$‬ﺣﻞ‬ ‫ﻫﺴﺘﻪ دٮ(ﺪه ﻣ(ٮﺸﻮد‪ ،‬ﮐروﻣﺎﺗ(ٮﻦ ‪b‬ڡﺮم ‪$‬ﻋ(ٮﺮ‪b‬ڡﻌﺎل‬ ‫ﮐروﻣوزوم ﻫﺴﺖ‪.‬‬ ‫زﻣﺎﻧ(ٮﮑﻪ ﺳﻠول ‪$‬ﻋ(ٮﺮ‪b‬ڡﻌﺎل ﻫﺴﺖ ﻣﺎده وراﺛتﯽ ان‬ ‫‪D‬ٮ(ٮﺸﺘﺮ ‪D‬ٮﻪ ﺷکﻞ ﮐروﻣﺎﺗ(ٮﻨﯽ دٮ(ﺪه ﻣ(ٮﺸﻮد و‬ ‫ﻫﻨگﺎم رﻧﮓاﻣ(ٮزی اٮ(ﻦ ﻧواﺣﯽ از ﻫﺴﺘﻪ رﻧﮓ‬ ‫‪D‬ٮ(ٮﺸﺘری ‪D‬ٮﻪ ‪$‬ﺣﻮد ﻣ(ٮﮕ(ٮﺮﻧﺪ و اﺻﻄﻼح آن‬ ‫‪/heterochromatin‬ﻫﺘروﮐروﻣﺎﺗ(ٮﻦ ﻫﺴﺖ‪.‬‬ ‫ﻫﺴﺘﻪ ای ﮐﻪ از ﻧوع ﻫﺘروﮐروﻣﺎﺗ(ٮﻦ ﻫﺴﺖ‬ ‫ﻣﻌﻤوﻻ ﮐروﻣﺎﺗ(ٮﻦ ان در ‪D‬ٮ‪$‬ﺤﺶ ﻫﺎی ﻣﺤ(ٮﻄﯽ‬ ‫ﻫﺴﺘﻪ اﺳﺘ‪h‬ڡرار ٮ‪J‬يﺪا ﻣ(ٮﮑﻨﺪ و ﻣﺘﺸکﻞ از‬ ‫ﮐروﻣﺎﺗ(ٮﻦ ﻣﺘراﮐﻢ اﺳﺖ‪.‬‬ ‫ﻫﺘروﮐروﻣﺎﺗ(ٮﻦ ٮ(ﻌﻨﯽ ﻫﺴﺘﻪ رﻧﮓ ‪D‬ٮ(ٮﺸﺘری ﮔﺮ‪b‬ڡﺘﻪ‬ ‫و ﺗ(ٮﺮه ﺗﺮ اﺳﺖ‪.‬‬ ‫ٮ(ﻮﮐروﻣﺎﺗ(ٮﻦ ﮐﻤﺮﻧﮓ ﺗﺮ و روﺷﻦ ﺗﺮ ﻫﺴﺖ‪.‬‬ ‫ﮐروﻣوزوم ‪b‬ڡﺮم ‪b‬ڡﻌﺎل ﻣﺎده وراﺛتﯽ اﺳﺖ‪.‬‬ ‫ﮐروﻣﺎﺗ(ٮﻦ ‪D‬ٮرای زﻣﺎﻧﯽ ‪D‬ٮﻪ کﺎر ﻣ(ٮرود ﮐﻪ ﻣﺎده‬ ‫وراﺛتﯽ ‪D‬ٮﻪ ‪b‬ڡﺮم ‪$‬ﻋ(ٮﺮ‪b‬ڡﻌﺎل دٮ(ﺪه ﺷﻮد‪.‬ﺣﺎﻟﺖ‬ ‫ﻃ‪D‬ٮ(ٮﻌﯽ و ﻋﺎدی ﻣﺎده وراﺛتﯽ ‪b‬ڡﻌﺎل ٮ(ﺎ ﻫﻤﺎن‬ ‫ﮐروﻣوزوم ﺷکﻞ ﻣ(ٮ‪D‬ٮﺎﺷﺪ و زﻣﺎﻧﯽ از اﺻﻄﻼح‬ ‫ﮐروﻣﺎﺗ(ٮﻦ اﺳﺘ‪b‬ڡﺎده ﻣ(ٮﮑﻨ(ٮﻢ ﮐﻪ ‪$‬ﻋ(ٮﺮ‪b‬ڡﻌﺎل ‪D‬ٮﺎﺷﺪ‪.‬‬ ‫ﺗﻤﺎم ﺳﻠﻮﻟﻬﺎ ﻣﺎده وراﺛتﯽﺷﺎن ﻫﻢ ‪D‬ٮﻪ ﺻورت‬ ‫‪b‬ڡﻌﺎل اﺳﺖ ﻫﻢ ‪$‬ﻋ(ٮﺮ‪b‬ڡﻌﺎل‪ ،‬ٮ(ﻌﻨﯽ ‪D‬ٮ‪$‬ﺤﺸﯽ از ان ‪D‬ٮﻪ‬ ‫ﺻورت ﮐروﻣوزوﻣﯽ و ‪D‬ٮ‪$‬ﺤﺸﯽ دٮ(ﮕﺮ ‪D‬ٮﻪ ﺻورت‬ ‫ﮐروﻣﺎﺗ(ٮﻦ اﺳﺖ ٮ‪J‬ﺲ ﻫﻤﻪ ﺳﻠﻮﻟﻬﺎ ﻫﻢ‬ ‫ٮ(ﻮﮐروﻣﺎﺗ(ٮﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻫﻢ ﻫﺘروﮐروﻣﺎﺗ(ٮﻦ اﻣﺎ‬ ‫و‪h‬ڡﺘﯽ ﻣ(ٮﮕوييﻢ ﺳﻠﻮﻟﯽ ٮ(ﻮﮐروﻣﺎﺗ(ٮﻦ اﺳﺖ ٮ(ﻌﻨﯽ‬ ‫‪b‬ڡﺮم ‪b‬ڡﻌﺎل ﻣﺎده وراﺛتﯽ ان ‪D‬ٮ(ٮﺸﺘﺮ اﺳﺖ ٮ(ﻌﻨﯽ‬ ‫دﻧﺎ در اﮐﺜﺮ ﻣﻨﺎﻃﻖ درﺣﺎل روﻧويﺴﯽ ٮ(ﺎ‬ ‫ﻫﻤﺎﻧﻨﺪﺳﺎزی اﺳﺖ و ‪D‬ٮﺎﻟﻌﮑﺲ‪.‬‬ ‫زﻣﺎﻧ(ٮﮑﻪ ﻫﺴﺘﻪ ‪D‬ٮﻪ ‪b‬ڡﺮم ﻫﺘروﮐروﻣﺎﺗ(ٮﻦ ﻫﺴﺖ‬ ‫زﻣﺎﻧ(ٮﮑﻪ ﻫﺴﺘﻪ ‪D‬ٮﻪ ڡﺮم ﻫﺘروﮐروﻣﺎﺗ(ٮﻦ ﻫﺴﺖ‬ ‫ﻣﺎده وراﺛتﯽ ‪D‬ٮ(ٮﺸﺘﺮ در ﻧواﺣﯽ ‪periphery‬‬ ‫ﻫﺴﺘﻪ ﻣ(ٮ‪D‬ٮﺎﺷﺪ‪.‬‬ ‫*ﻫﺴﺘﻪ ٮ(ﻮﮐروﻣﺎﺗ(ٮﻦ‪ :‬ﻫﺴﺘﻪ روﺷﻨﺘﺮ ‪D‬ٮﺎ ﺣ‪D‬ﺤﻢ‬ ‫‪D‬ٮ(ٮﺸﺘﺮ‬ ‫*ﻫﺴﺘﻪ ﻫﺘروﮐروﻣﺎﺗ(ٮﻦ‪ :‬ﻫﺴﺘﻪ ﺗ(ٮﺮهﺗﺮ ‪D‬ٮﺎ ﺣ‪D‬ﺤﻢ‬ ‫ﮐﻤﺘﺮ‬ ‫*‪D‬ٮ(ٮﺸﺘﺮ ﻣﻨ‪$‬ﻄور از ‪b‬ڡﻌﺎل ‪D‬ٮﻮدن ٮ‪J‬روﺗﺌ(ٮﻦ ﺳﺎزی‬ ‫ﻣ(ٮ‪D‬ٮﺎﺷﺪ‬ ‫وقتی همانندسازی از کل ماده وراثتی است چطور هتروکروماتین وجود‬ ‫دارد؟‬ ‫مراحل مختلفی دارد مثال وقتی یک سلولی در حال همانندسازی است کالف ‪ DNA‬از هم‬ ‫باز میشود اگر در پروسه همانندسازی از بافت مورد نظر مقطع تهیه کنیم هسته اون سلول‬ ‫به فرم یوکروماتین دیده میشه اما ما داریم از فرایندهایی صحبت میکنیم که عملکرد اصلی‬ ‫سلول را بیان میکند ‪.‬‬ ‫میزان پروتیئن سازی در سلول های مختلف متفاوت است پس فاکتور مهمتر برای تقسیم‬ ‫بندی سلول ‪ active‬و ‪ non active‬بیشتر روی عملکرد پروتئین سازی متمرکز میشه‪.‬‬ ‫معموال سلول هایی را به عنوان سلول فعال در نظر میگیریم که فرایند های رونویسی و‬ ‫پروتئین سازی بیشتری در ان ها انجام گرفته باشد‪.‬‬ ‫بخشی که ژن هایش بیان نمی شود هتروکروماتین است؟‬ ‫یک بخشی از ماده وراثتی معموال همیشه خاموش است ولی وقتی یک بخشی از ژنوم برای‬ ‫طوالنی مدت فرایند رونویسی در ان انجام نمیشه به فرم خاموش در می اید و جزو دسته‬ ‫بندی هتروکروماتین در می اید‪.‬‬ ‫همه سلول ها حاوی هر دو بخش یوکروماتین و هتروکروماتین هستند ولی نسبت ها با هم‬ ‫متفاوت است‪.‬‬ ‫در تمام سلول ها همانندسازی انجام می شود اما معیار ما برای دسته بندی یوکروماتین و‬ ‫هتروکروماتین همانندسازی نیست‪.‬‬ ‫از این به بعد وقتی می گوییم سلولی هسته یوکروماتین دارد یعنی اون هسته کامال روشن و‬ ‫بزرگ است‪.‬‬ ‫در بیضه یکی از سلول هایی که هسته یوکروماتین دارد سلول های سرتولی اند‪.‬‬ ‫یوکروماتین‪:‬هسته کامال روشن بزرگ شفاف با هستک مشخص‬ ‫انقدر هسته روشن است و رنگ کمی به خود میگیرد که هستک سلول ها هم در وسط هسته‬ ‫مشخص است‬ ‫هسته هتروکروماتین‪:‬هسته کوچک و کامال تیره به شکلی که هستک اصال در ان مشخص‬ ‫نیست‪.‬‬ ‫ساختار هسته‬ ‫نواحی غیرفعال ماده وراثتی به شکل نواحی سبز رنگ دز تصویرند‬ ‫مانند نواری رو سطح داخلی هسته تمجع میکنند و رنگ پررنگی جذب میکنند‬ ‫شبکه اندوپالسیمی‪:‬‬ ‫‪)1‬شبکه اندوپالسمی خشن ‪:The rough ER‬به دلیل وجود ریبوزوم های سطح ان این نام را‬ ‫دارد و کار اصال ان پروتیئن سازی است‬ ‫‪)2‬شبکه اندوپالسمی صاف ‪:The smooth ER‬ریبوزوم ندارد و کار اصلی ان سنتز چربی‬ ‫و سم زدایی است‬ ‫شبکه اندوپالسمی و دستگاه گلژی ارتباط تنگاتنگی دارند و پروتیین ها و چربی هایی که‬ ‫قرار است در داخل یا خارج سلول استفاده شوند از شبکه اندوپالسمی به سمت دستگاه گلژی‬ ‫می روند‬ ‫دستگاه گلژی‪ :‬سه تا ده کیسه ی بسیار پهن دارد پروتئین ها را از شبکه اندوپالسمی خشن‬ ‫دریافت میکند و دسته بندی میکند و به صورت اگزوسیتوز ان ها را خارج میکند‬ ‫ریبوزوم ها ‪ 2‬زیر واحد بزرگ و کوچک دارد که ان ها در هستک سلول ساخته میشوند و‬ ‫از منافذ هسته خارج می شوند وارو سیتوپالسم می شوند و ‪ m RNA‬در بین ‪ 2‬زیر واحد‬ ‫قرار میگیرد و ‪ t RNA‬ها امینواسید هارا می اورند و طی فرایند پروتیئن سازی پروتیئن‬ ‫ها تشکیل می شوند‪.‬‬ ‫به هر یک از کیسه های پهن دستگاه گلژی سیسترن می گویند‪.‬‬ ‫سطح سیسوفنس و نحوه اتصال هسته و شبکه اندوپالسمی و دستگاه‬ ‫گلژی‪:‬‬ ‫امتداد پوشش هسته وصل میشه به شبکه اندوپالسمی خشن و امتداد شبکه اندوپالسمی خشن‬ ‫وصل میشه به سیسترن های دستگاه گلژی و اینها همه به هم پیوسته اند‬ ‫سیسترن های دستگاه گلژی در تماس نزدیک با شبکه اندوپالسمی اند‬ ‫فرایند بسته بندی پروتئین ها‪:‬‬ ‫میتوکندری‪ :‬تبدیل انرژی غیر قابل دسترس در قند ها و اسید های چرب به انرژی قابل‬ ‫دسترس(‪)ATP‬‬ ‫میتوکندری غشای داخلی و خارجی دارد و یک سری تیغه هایی در ان تشکیل میشود‬ ‫محل فرایند های سیستم انتقال الکترون هستند و در حین انجام انتقال الکترون ‪ ATP‬ایجاد می‬ ‫شود‪.‬‬ ‫سلول هایی که نیاز به انرژی خیلی زیلدی دارند میتوکندری های زیادی دارند‪.‬‬ ‫بخش دیگری که در سیتوپالسم سلول وجود دارد سایتواسکلتون ها هستند‪.‬سه نوع‬ ‫هستند‪:‬میکروتوبول میکروفیالمنت و فیالمنت بینابینی‪.‬‬ ‫میکروتوبول‪:‬در واقعا اسکلت سلول را برای ما میسازند‪.‬یک سری ساختارهای پروتیینی هستند که‬ ‫نحوه ی استقرار کامپوننت های ان ها جوری است که ساختارهای لوله مانند در داخل سلول‬ ‫تشکیل میدهند به نام میکروتوبول‪.‬هر میکروتوبول یک استوانه ی توخالی است که دیواره ی ان از‬ ‫‪ 13‬پروتوفیالمن ت تشکیل شده که کل ان میشود یک میکروتوبول‪.‬و یک سری ساختار های لوله‬ ‫ای به ضخامت ‪ 25‬نانومتر را تشکیل میدهد‪.‬‬ ‫هر پروتوفیالمنت متشکل از زیرواحد های دوتایی است‪.‬یعنی از دو پروتیین به نام الفا و بتا توبولین‬ ‫‪Alfa-tubulin beta-tubulin‬‬ ‫تشکیل میشود‪.‬‬ ‫یعنی این دو کنا ر هم قرار میگیرند و تکرار انها پشت سر هم یک پروتوفیالمنت را میسازد‪.‬در‬ ‫سیتوپالسم دایم در حال ساخته شدن و خراب شدن هستند‪.‬‬ ‫‪ 13‬پروتوفیالمنت=یک میکروتوبول‬ ‫کار میکروتوبول‪:‬مانند ریل قطار میماند‪.‬در داخل سیتوپالسم پروتیین ها و ارگانل ها و ‪....‬برای‬ ‫حرکت روی این میکروتوبول ها حرکت میکند‪.‬مثل پروتیین ها که از اندوپالسمی به گلژی میروند‬ ‫این میکروتوبول ها نقش وسیله نقلیه را ایفا میکنند‪.‬‬ ‫میکروتوبول ها یک قطب مثبت و یک قطب منفی دارند و قطبی هستند‪.‬معموال انتهای مثبت‬ ‫جوری است که دایمر های توبولینی به ان اضافه و از قطب منفی جدا میشوند‪.‬روی ساختار‬ ‫میکروتوبول یک سری پروتیین های حرکتی به نام کاینزین و داینیین وجود دارد‪.‬‬ ‫کار این پروتیین ها‪:‬اون وزیکولی که برای مثال میخواهد از میکروتوبول منتقل شود میچسبد به‬ ‫کاینزین و داینیین‪.‬جهت اینها فرق دارد‪.‬مثال کاینزین وزیکول ها و ساید مواد را از قطب – به ‪ +‬یا‬ ‫بخش محیطی میبرد در حالی که داینیین در جهت مخالف انتقال میدهد‪.‬‬ ‫یکی از جاهایی که در ان ساختار میکروتوبولی قرار دارد و بسیار هم مهم است سانتریول ها‬ ‫هستند‬ ‫سانتریول ارگانل هایی اطراف هسته هستند هنگام تقسیم سلولی رشد میکنند و یک سر ان به‬ ‫کروموزوم ها متصل میشود‪.‬‬ ‫نحوه قرار گرفتن انها در مثال سانتریول یا مثال تاژک مژک (اینها ساختار میکروتوبولی دارند)یک‬ ‫الگو دارد‪.‬الگوی ‪9+2‬‬ ‫‪ 9‬زوج میکروتوبول محیطی ‪ 2 +‬میکروتوبول منفرد مرکزی‬ ‫از طریق پروتیین های به نام نکسین به صورت طولی وصل میشوند به هم‪.‬یک سری پروتیین های‬ ‫شعاعی هستند‪.‬و ‪...‬‬ ‫اما نهایتا الگوی اصلی ‪ 9+2‬است‪.‬‬ ‫میکروتوبل های مرکزی منفرد و جدا هستند البته از طریق پروتیین هایی به هم لینک میشوند‪.‬‬ ‫میکروتوبول ها به ‪ 2‬فرم در داخل سلول هستند‬ ‫مثال یا ‪ 1‬در ساختار مژک و تاژک و سانتریول ها و ‪...‬هستند یا ‪ 2‬به صورت ازاد در سلول هستند‪.‬‬ ‫میکروفیالمنت‪:‬از پروتیین های اکتین و میوزین ساخته شده اند‪.‬نقش اصلی میکروفیالمنت ها‬ ‫انقباض و حرکت سلول است‪.‬مثال حرکت ماکروفاژ یا سلولهای التهابی در بدن‪.‬‬ ‫میکروفیالمنت هم مثبت است یعنی بک قطب مثبت دارد یک قطب منفی‪.‬پروتیین ها از یک‬ ‫سمت اضافه و از سمت دیگر جدا میشوند‪.‬مثال عضالت بدن میزان زیادی اکتین و میوزین‬ ‫دارندوبعضی از سلول ها مثل پریسایت ها و ‪..‬نقش انقباضی دارند و به همین دلیل اکتین و‬ ‫میوزین در انها زیاد است‪.‬‬ ‫پس اگه به ما بگویند سلولی دارای مقدار زیادی میکروفیالمنت است میفهمیم سلول نقش‬ ‫انقباضی دارد‪.‬نقش دیگر انها تا حد کمی نقل و انتقال هم هست‪.‬‬ ‫نوع قرارگیری انها به اینصورت است‪:‬خود پروتیین اکتین و میوزن فرم خاصی دارند‪.‬اکتین ها از‬ ‫جی اکتین ساخته شده اند‪.‬اگر جی اکتین ها کنار هم قرار بگیرند یک رشته جی اکتین میسازند ‪2‬‬ ‫رشته ی جی اکتین به صورت مارپیچ به هم میپیچند و اف اکتین ایجاد میکند‪.‬اکتین به صورت‬ ‫مونومر است که قادر به پلیمری شدن است‪.‬‬ ‫میوزین یک پروتیین ضخیم است‪.‬یه بازو و یک دم عصا مانند دارد‪.‬اصطالحا دو تا سر دارد‪.‬در‬ ‫انقباض سر میوزین م یچسبد به اف اکتین و طی یک پروتوکلی باعث ایجاد انقباض میشود‪.‬برهم‬ ‫کنش اکتین و میوزین باهم موجب انقباض میشود‪.‬‬ ‫میکروفیالمنت شامل‪:‬پروتئین نازک اکتین و پروتئین ضخیم میوزین است‬ ‫که برهم کنش اکتین و میوزین با هم سبب انقباض می شود ( عملکرد اصلی‬ ‫میکرو فیالمنت ها انقباض است) ‪،‬از طرف دیگر اکتین و میوزین مانند نوار در‬ ‫زیر غشای سلول سازماندهی می شوند و سبب انسجام سلول می شوند‪.‬‬ ‫نحوه حرکتی اکتین و میوزین‪:‬‬ ‫هنگامی که میکروفیالمنت ها در زیر غشای سلول قرار می گیرند باعث چین‬ ‫خوردن غشا بصورت برآمدگی های انگشتی شکل(حالت پای کاذب) می شود و‬ ‫این حالت پای کاذب سبب می شود سلول از جای خود حرکت کند ‪.‬‬ ‫یک عملکرد دیگر اکتین و میوزین چسبندگی است‪.‬یعنی از طریق اتصاالتی‬ ‫که ایجاد می کنند باعث می شوند که به ‪(ECM‬ماتریکس خارج سلولی) سلول‬ ‫اتصال پیدا کند‪.‬‬ ‫میکروفیالمت ها یعنی رشته های‪ F-actin‬و ‪myosin‬‬ ‫میوزین یک پروتئین ضخیم است که یک بازو و یا سر و یک دم عصی مانند‬ ‫دارد‪ ،‬قسمت بازویی میوزین به اکتین می چسبد و سبب انقباض می شود‪.‬‬ ‫میکروفیالمنت های اکتین و میوزین نقش دیگری هم دارند که در نقل و‬ ‫انتقاالت موثر هستند البته نه به اندازه میکروتوبول ها‪.‬‬ ‫نقش اصلی آن ها اسکلتی است برای مثال در زیر غشای سلول سازماندهی می‬ ‫کنند و به غشای سلول انسجام می دهند‪.‬‬ ‫میکروفیالمنت ها هم طور که گفته شد در حرکت دخیل هستند برای مثال‬ ‫ماکروفاژ که یک عامل پاتوژنی وارد بدن شده و به آن مقصد می رود و حالت‬ ‫ایمنی ایجاد می کند‪.‬‬ ‫ماکروفاژ ها از طریق همین میکروفیالمنت ها حرکت می کند ‪.‬میکروفیالمنت‬ ‫ها چون زیر غشا قرار گرفته اند باعث چین خوردگی ها انگشتی می شوند و‬ ‫باعث ایجاد پای کاذب می شوند‪.‬که این پای کاذب سبب حرکت می شود‪.‬‬ ‫داخل ماتریکس گیرنده های اختصاصی به نام اینتگرین وجود دارند‪،‬رسپتور‬ ‫این اینتگرین ها همان میکروفیالمنت ها هستند‬ ‫اینتگرین ها از طریق اتصاالتی یه یک سری رسپتور که در سطح سلول قرار‬ ‫دارد‪ ،‬با میکروفیالمنت ها در ارتباط هستند‪.‬‬ ‫میکروفیالمنت یک سلول با میکروفیالمنت سلول دیگر از طریق پروتئین های‬ ‫رسپتور(واسطه) به هم وصل می شوند‪.‬‬ ‫‪Tropomyosin-troponin‬ویک نوع دیگرپروتئین(‪ 3‬نوع) درسطح رشته‪F-‬‬ ‫‪ ACTIN‬مستقر هستند و در انقباض نقش دارند‪.‬‬ ‫‪(Intermediate Filament‬رشته بینابینی)‬ ‫چون از نظر اندازه حد واسط بین میکروتوبول و میکروفیالمنت است (یعنی‬ ‫قطر آن از میکروتوبول دکمتر و از میکروفیالمنت بیشتر است) برای همین به‬ ‫آن ها رشته بینابینی می گویند‪.‬‬ ‫رشته های بینابینی برخالف میکروتوبول ها و میکرو فیالمنت ها دیگر قطبی‬ ‫نیستند‬ ‫رشته های بینابینی در نقل و انتقال دخالت ندارند و بیشتر نقش ساختاری و‬ ‫اتصالی دارند‪.‬‬ ‫مقایسه اندازه قطر آن ها‬ ‫قطر میکروفیالمنت بینابینی(‪01‬نانومتر)‬ ‫قطر اکتین ها(‪7‬نانومتر)‬ ‫قطر میوزین ها(‪ 01‬نانومتر)‬ ‫قطر میکروتوبول ها(‪ 51‬نانومتر)‬ ‫میکروفیالمنت های بینابینی دارای چندین خانواده هستند‬ ‫انواع کراتین ها‪-‬ویمنتین(‪ -)Vimentin‬دسمین(‪)Desmin‬‬ ‫فیالمنت های بینابینی که از نوع کراتینی هستند معموال نقش پوششی دارند‬ ‫(در بافت پوششی دیده می شوند)‬ ‫فیالمنت های بینابینی ویمنتین بیشتر در سلول های مزانشیمی هستند و‬ ‫دسمین بیشتر در عضالت هستند(عضله صاف – قلبی)‬ ‫‪ 3‬ﻧﻮع اﺳﮑﻠﺖ ﺳﻠﻮﻟﯽ داﺧﻞ ﺳﻠﻮل ﻫﺎ وﺟﻮد دارد‪:‬‬ ‫ﺑﻪ ﻧﺎم ﻣﯿﮑﺮوﺗﻮﺑﻮل ﻣﯿﮑﺮوﻓﯿﻼﻣﻨﺖ و ‪intermediate‬‬ ‫ﻓﯿﻼﻣﻨﺖ ﯾﺎ ﻓﯿﻼﻣﻨﺖ ﻫﺎی ﺑﯿﻨﺎﺑﯿﻨﯽ‬ ‫ﻣﯿﮑﺮوﺗﻮﺑﻮل ﻫﺎ ﺳﺎﺧﺘﺎرﻫﺎی ﭘﺮوﺗﺌﯿﻨﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ و از‬ ‫ﯾﮑﺴﺮی زﯾﺮ واﺣﺪﻫﺎی ﭘﺮوﺗﺌﯿﻨﯽ ﺑﻪ ﻧﺎم ﺗﻮﺑﻮﻟﯿﻦ ﺗﺸﮑﯿﻞ‬ ‫ﺷﺪﻧﺪ‪ :‬آﻟﻔﺎ ﺗﻮﺑﻮﻟﯿﻦ و ﺑﺘﺎ ﺗﻮﺑﻮﻟﯿﻦ ﮐﻪ ﺟﻨﺲ ﺷﺎن از‬ ‫ﭘﺮوﺗﺌﯿﻦ اﺳﺖ‪.‬ﺑﻪ ﺻﻮرت داﯾﻤﺮ ﯾﺎ دوﺗﺎﯾﯽ ﮐﻨﺎر ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ‬ ‫ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﻧﺪ و ﺗﮑﺮار ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ و ﯾﮏ اﺳﺘﻮاﻧﻪ ﺗﻮﺧﺎﻟﯽ‬ ‫ﺑﻪ ﻧﺎم ﻣﯿﮑﺮوﺗﻮﺑﻮل را ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯽ دﻫﻨﺪ ﮐﻪ از ﻧﻈﺮ‬ ‫ﻇﺎﻫﺮی اﯾﻦ اﺳﺘﻮاﻧﻪ از ‪ ۱۳‬ﭘﺮوﺗﻮﻓﯿﻼﻣﻨﺖ ﻣﻮازی ﺗﺸﮑﯿﻞ‬ ‫ﺷﺪه اﺳﺖ ‪.‬‬ ‫ﭘﺮوﺗﻮﻓﯿﻼﻣﻨﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﻪ ؟‬ ‫ﻫﺮﮐﺪام از اﯾﻦ ﺧﻄﻮط ای ﮐﻪ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﺪ ﯾﮏ‬ ‫ﭘﺮوﺗﻮﻓﯿﻼﻣﻨﺖ اﺳﺖ ‪.‬ﭘﺮوﺗﻮﻓﯿﻼﻣﻨﺖ ﯾﮏ رﺷﺘﻪ ﭘﺮوﺗﺌﯿﻨﯽ‬ ‫اﺳﺖ ﮐﻪ از ﺗﮑﺮار داﯾﻤﺮ ﻫﺎی آﻟﻔﺎ ﺗﻮﺑﻮﻟﯿﻦ و ﺑﺘﺎ ﺗﻮﺑﻮﻟﯿﻦ‬ ‫ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻫﻢ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﺪه‪.‬‬ ‫ﻣﯿﮑﺮوﺗﻮﺑﻮل ﻫﺎ از ﯾﮏ ﺳﻤﺖ ﭘﻠﯿﻤﺮﯾﺰه ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ ﯾﻌﻨﯽ‬ ‫اﯾﻦ داﯾﻤﺮ ﻫﺎ اﺿﺎﻓﻪ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ‬ ‫در واﻗﻊ اﯾﻦ ﭘﺮوﺗﻮﻓﯿﻼﻣﻨﺖ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺻﻮرت ‪ ۱۳‬ﺗﺎﯾﯽ در‬ ‫داﺧﻞ ﺳﺎﺧﺘﺎر ﻣﯿﮑﺮوﺗﻮﺑﻮل ﻫﺎ ﻗﺮار دارﻧﺪ‪.‬‬ ‫ﻧﺤﻮه ﻗﺮارﮔﯿﺮی و ارﻧﺠﻤﻨﺖ آﻧﻬﺎ در ﺳﺎﺧﺘﺎر ﻫﺎﯾﯽ ب ﻧﺎم‬ ‫ﻣﮋک و ﺗﺎژک ﺑﻪ ﻓﺮم ﺧﺎﺻﯽ ﻫﺴﺖ‪.‬‬ ‫ﻣﯿﮑﺮوﺗﻮﺑﻮل ﻫﺎ در ﻧﻘﻞ و اﻧﺘﻘﺎﻻت ﺳﻠﻮل ﻣﺸﺎرﮐﺖ دارﻧﺪ‬ ‫و ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺣﻤﻞ و ﻧﻘﻞ ﻋﻤﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ‪.‬ﻗﺴﻤﺖ‬ ‫اﺳﺘﻮاﻧﻪ ﺳﺒﺰی ﮐﻪ در ﺷﮑﻞ ﻣﺸﺎﻫﺪه ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ در واﻗﻊ‬ ‫ﻣﯿﮑﺮوﺗﻮﺑﻮل اﺳﺖ‪.‬دو ﻧﻮع ﭘﺮوﺗﺌﯿﻦ روی ﻣﯿﮑﺮوﺗﻮﺑﻮل ﻫﺎ‬ ‫وﺟﻮد دارﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﺮوﺗﺌﯿﻦ ﻫﺎی راﺑﻂ ﻫﺴﺘﻨﺪ‬ ‫اوﻟﯽ ‪ kinesin‬و دﯾﮕﺮی ‪dynein‬‬ ‫ﻫﺮﮐﺪام ﯾﮏ ﺳﺮی ﺳﺮ ﮐﺮوی و ﯾﮏ ﺳﺮی دم ﯾﺎ ‪ tail‬دارﻧﺪ‬ ‫ﻧﺤﻮه ﻋﻤﻠﮑﺮد ﺑﺎ ﻣﺜﺎل‪:‬‬ ‫ﻣﯿﮑﺮوﺗﻮﺑﻮل را ﻣﺎﻧﻨﺪ رﯾﻞ ﻗﻄﺎر اﯾﻦ ﭘﺮوﺗﺌﯿﻦ ﻫﺎ را ﻣﺎﻧﻨﺪ‬ ‫ﺧﻮد ﻗﻄﺎر و وزﯾﮑﻮل ﻫﺎ و ﻣﻮاد ﻣﻬﻤﯽ ﮐﻪ ﻗﺮار اﺳﺖ‬ ‫ﺟﺎﺑﺠﺎ ﺷﻮﻧﺪ را ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺴﺎﻓﺮان ﻗﻄﺎر در ﻧﻈﺮ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ‬ ‫ﮐﺎﯾﻨﺰﯾﻦ ﻋﻤﻮﻣﺎ وزﯾﮑﻮل ﻫﺎ و ﻣﺘﺮﯾﺎل ﻫﺎﯾﯽ را ﻣﻨﺘﻘﻞ‬ ‫ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ اﻧﺘﻬﺎی ﻣﺜﺒﺖ ﻣﯿﮑﺮوﺗﻮﺑﻮل ﺣﺮﮐﺖ‬ ‫ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ‪.‬‬ ‫داﯾﻨﯿﻦ در واﻗﻊ وزﯾﮑﻮل ﻫﺎ و ﻣﺘﺮﯾﺎل ﻫﺎﯾﯽ را ﻣﻨﺘﻘﻞ‬ ‫ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ اﻧﺘﻬﺎی ﻣﻨﻔﯽ ﻣﯿﮑﺮوﺗﻮﺑﻮل ﺣﺮﮐﺖ‬ ‫ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ‪.‬‬ ‫ﮐﺎﯾﻨﺰﯾﻦ در واﻗﻊ وزﯾﮑﻮل ﻫﺎ را از اﻧﺘﻬﺎی ﻣﻨﻔﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻪ‬ ‫ﺳﻤﺖ ﺑﺨﺶ ﻫﺎی ﻣﺤﯿﻄﯽ ﺳﻠﻮل ﺟﺎﺑﺠﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ‬ ‫در واﻗﻊ در ﺳﻠﻮلﻫﺎی ﻋﺼﺒﯽ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺷﮑﻞ اﺳﺖ‪.‬‬ ‫در ﮐﻞ اﻧﺘﻘﺎﻻت ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺷﮑﻞ ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ ‪.‬‬ ‫ﻧﻮرون ﻫﺎ ﺳﻠﻮل ﻫﺎی ﮐﺸﯿﺪه و ﺑﻠﻨﺪی ﻫﺴﺘﻨﺪ و اﮔﺮ ﻫﺮ‬ ‫ﻣﺎدهای ﺑﺨﻮاﻫﺪ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﺷﻮد ﺑﺴﯿﺎر زﻣﺎن ﺑﺮ ﻣﯽ‬ ‫ﺑﺎﺷﺪ اﻣﺎ زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ روی اﯾﻦ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺣﻤﻞ و ﻧﻘﻞ ﺳﻮار‬ ‫ﻣﯽﺷﻮد ﻧﻘﻞ و اﻧﺘﻘﺎﻻت ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ اﻧﺠﺎم ﻣﯽ ﺷﻮد ‪.‬ﻣﺜ ً‬ ‫ﻼ‬ ‫در ﯾﮏ ﺳﺮی ﺑﯿﻤﺎری ﻫﺎی ﻋﺼﺒﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻫﺎری وﯾﺮوس ﻫﺎ‬ ‫ﺑﻪ وﺳﯿﻠﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺣﻤﻞ و ﻧﻘﻞ از ﭘﺎﯾﺎﻧﻪ ﻫﺎی‬ ‫آﮐﺴﻮﻧﯽ وارد ﺳﻮﻣﺎ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ و در آﻧﺠﺎ ﻫﺴﺘﻪ ﻧﻮرون ﻫﺎ‬ ‫را ﺗﺨﺮﯾﺐ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ و ﻃﯽ ﯾﮏ واﮐﻨﺶ ﺑﺴﯿﺎر ﺳﺮﯾﻊ اﯾﻦ‬ ‫اﺗﻔﺎق ﻣﯽ اﻓﺘﺪ و ﻋﻠﺖ اﯾﻨﮑﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮد اﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ‬ ‫ﻫﺎری ﻣﺒﺘﻼ ﺷﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎرﺳﺘﺎن ﻣﻨﺘﻘﻞ ﺷﻮد‬ ‫اﯾﻦ اﺳﺖ ک در ﯾﮏ زﻣﺎن ﺑﺴﯿﺎر ﮐﻮﺗﺎه وﯾﺮوس ﻫﺎ ﻋﻤﻞ‬ ‫ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ‪.‬‬ ‫ﺣﺘﯽ ﭘﺎﺗﻮژن ﻫﺎ و وﯾﺮوس ﻫﺎ از اﯾﻦ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺣﻤﻞ و‬ ‫ﻧﻘﻞ اﺳﺘﻔﺎده ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ و از اﯾﻦ ﻃﺮﯾﻖ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺣﻤﻞ و‬ ‫ﻧﻘﻞ ﺳﻠﻮل را در اﺧﺘﯿﺎر ﺧﻮد ﻗﺮار ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ و ﺑﻪ ﻧﻔﻊ‬ ‫ﺧﻮد از آن اﺳﺘﻔﺎده ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ‪.‬‬ ‫ﭘﺮوﺗﺌﯿﻦ ﮐﺎﯾﻨﺰﯾﻦ از ﻃﺮﯾﻖ ‪ tail‬وﻟﯿﻨﮏ ﻫﺎی ﭘﺮوﺗﺌﯿﻨﯽ‬ ‫ﺧﻮد ﺑﻪ ﻟﯿﮕﺎﻧﺖ ﻫﺎ و ﺑﺎر ﻫﺪف ﺧﻮد ﻣﺘﺼﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ‪.‬‬ ‫و اﯾﻨﻬﺎ را روی رﯾﻞ ﻣﯿﮑﺮوﺗﻮﺑﻮل ﺧﻮد ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯿﺪﻫﺪ‪.‬‬ ‫)اﯾﻨﮑﻪ ﭼﻄﻮر داﯾﻨﺌﯿﻦ و ﮐﺎﯾﻨﺰﯾﻦ ﺗﺸﺨﯿﺺ ﻣﯽدﻫﻨﺪ ﮐﻪ‬ ‫ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻣﺘﺮﯾﺎﻟﯽ ﻣﺘﺼﻞ ﺷﻮﻧﺪ ﺑﺴﯿﺎر ﭘﯿﭽﯿﺪه اﺳﺖ‬ ‫اﯾﻦ ﭘﺮوﺗﺌﯿﻦ ﻫﺎ ﯾﮑﺴﺮی رﺳﭙﺘﻮر ﻫﺎﯾﯽ دارﻧﺪ ک‬ ‫ﺳﯿﮕﻨﺎلﻫﺎﯾﯽ را ﺗﺸﺨﯿﺺ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ‪.‬‬ ‫روی ﺳﻄﺢ ﻏﺸﺎﯾﯽ وزﯾﮑﻮل ﻧﯿﺰ ﻣﺎرﮐﺮ ﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ در‬ ‫واﻗﻊ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ(‬ ‫در ﮐﻞ ﯾﮑﯽ از وﻇﺎﯾﻒ ﻣﯿﮑﺮوﺗﻮﺑﻮﻟﻬﺎ ﺣﻤﻞ و ﻧﻘﻞ ﻣﯽ‬ ‫ﺑﺎﺷﺪ‪.‬‬ ‫ﯾﮑﯽ دﯾﮕﺮ از وﻇﺎﯾﻒ ﻣﻬﻢ ﻣﯿﮑﺮوﺗﻮﺑﻮل اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ‬ ‫ﻣﯿﮑﺮوﺗﻮﺑﻮل ﻫﺴﺘﻪ ﻣﺮﮐﺰی و ﺳﺎﺧﺘﺎر اﺻﻠﯽ ﺗﺎژک‬ ‫‪ flagella‬و ﻣﮋک ‪ cilia‬را ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯽ دﻫﻨﺪ‪.‬‬ ‫ﺗﺎژک و ﻣﮋک ﭼﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﭼﻪ وﻇﺎﯾﻔﯽ دارﻧﺪ؟‬ ‫اﮐﺜﺮ ﺳﻠﻮل ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ در ﺑﺪن ﻣﺎ وﺟﻮد دارﻧﺪ روی ﺳﻄﺢ‬ ‫ﺧﻮد دارای ﻣﮋک ﻫﺴﺘﻨﺪ‪.‬‬ ‫ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺗﻤﺎم دﺳﺘﮕﺎه ﺗﻨﻔﺲ ﻣﺜﻞ ﻧﺎی ﻧﺎﯾﮋک و ﻏﯿﺮه ﮐﻪ‬ ‫اﯾﻨﻬﺎ روی ﺳﻠﻮلﻫﺎی ﺳﻄﺤﯽ ﺧﻮد ﻣﮋک دارﻧﺪ‪.‬‬ ‫زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﭘﺎﺗﻮژﻧﻬﺎی ﯾﺎ ﮔﺮد و ﻏﺒﺎر وارد دﺳﺘﮕﺎه ﺗﻨﻔﺲ‬ ‫ﻣﯽ ﺷﻮد اﯾﻦ ﻣﮋه ﻫﺎ ﺑﺎ ﺣﺮﮐﺎت ﺟﺎروﯾﯽ ﺧﻮد ﺑﺎﻋﺚ‬ ‫راﻧﺪن ﮔﺮد و ﻏﺒﺎر از دﺳﺘﮕﺎه ﺗﻨﻔﺲ ﺷﺪه و ﻋﺎﻣﻞ اﯾﺠﺎد‬ ‫ﻋﻄﺴﻪ و ﺳﺮﻓﻪ ﻣﯿﺒﺎﺷﻨﺪ‬ ‫ﻣﮋک روی ﺳﻄﺢ ﺳﻠﻮل ﻫﺎی ﭘﻮﺷﺎﻧﻨﺪه اﭘﯿﺘﻠﯿﻮم ﻟﻮﻟﻪ‬ ‫ﻓﺎﻟﻮپ در رﺣﻢ ﻧﯿﺰ ﻗﺮار دارﻧﺪ ‪.‬‬ ‫ﻣﮋک ﻫﺎ در آﻧﺠﺎ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﺗﺨﻤﮏ و اﺳﭙﺮم و ﺑﻌﺪ از آن‬ ‫زﯾﮕﻮت ﯾﺎ ﺗﺨﻢ اﯾﺠﺎد ﺷﺪه ﮐﻤﮏ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ‪.‬‬ ‫اﯾﻦ ﻣﮋک ﻫﺎ ﺑﺎ ﺣﺮﮐﺎت ﺧﻮد ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﺷﺪن زﯾﮕﻮت‬ ‫ﯾﺎ ﺗﺨﻢ ﻟﻘﺎح ﯾﺎﻓﺘﻪ از ﻟﻮﻟﻪ ﻓﺎﻟﻮپ ﺑﻪ درون رﺣﻢ ﺷﺪه ﺗﺎ‬ ‫ﻋﻤﻞ ﻻﻧﻪ ﮔﺰﯾﻨﯽ ﺻﻮرت ﺑﮕﯿﺮد‪.‬‬ ‫ﺗﺎژک در ﮐﺠﺎ وﺟﻮد دارد؟‬ ‫ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻣﺜﺎل ﺑﺮای ﺗﺎژک ﻫﺎ اﺳﭙﺮم ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ اﺳﭙﺮم ﻫﺎ‬ ‫ﯾﮏ ﺳﺮ ﮐﺮوی و ﯾﮏ دم ﺑﺴﯿﺎر ﮐﺸﯿﺪه دارﻧﺪ ﮐﻪ از ﺟﻨﺲ‬ ‫ﺗﺎژک اﺳﺖ‪.‬‬ ‫ﯾﮏ ﻃﺮح ﮐﻠﯽ ﺑﺮای ﺳﺎﺧﺖ ﺗﺎژک و ﻣﮋک وﺟﻮد دارد‪.‬‬ ‫اﮔﺮ ﺑﺨﻮاﻫﯿﺪ ﺗﺎژک و ﻣﮋک را ﺑﺮش ﻋﺮﺿﯽ ﺑﺰﻧﯿﺪ و و ﺑﺎ‬ ‫ﻣﯿﮑﺮوﺳﮑﻮپ آن را ﻣﺸﺎﻫﺪه ﮐﻨﯿﺪ ﺷﮑﻞ زﯾﺮ را ﺧﻮاﻫﯿﺪ‬ ‫دﯾﺪ الﺑﺘﻪ ﺑﺎ ﻣﯿﮑﺮوﺳﮑﻮپ ﻧﻮری ﻧﻤﯽﺗﻮان ﺳﺎﺧﺘﺎر داﺧﻠﯽ‬ ‫ﺗﺎژک و ﻣﮋک را دﯾﺪ و ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻣﯿﮑﺮوﺳﮑﻮپ اﻟﮑﺘﺮوﻧﯽ‬ ‫ﻣﺸﺎﻫﺪه ﮐﺮد‪.‬‬ ‫ﺗﺎژک و ﻣﮋک ﯾﮏ آراﯾﺶ ‪ ۲+۹‬دارﻧﺪ‪.‬‬ ‫ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻪ زوج ﻣﯿﮑﺮوﺗﻮﺑﻮل ﺣﺎﺷﯿﻪ ای ﺑﻪ ﻋﻼوه دوﺗﺎ‬ ‫مﯾﮑﺮوﺗﻮﺑﻮل ﻣﻨﻔﺮد ﻣﺮﮐﺰی‪.‬‬ ‫این آراﯾﺶ اﺻﻠﯽ ﻫﺴﺘﻪ ﻣﺮﮐﺰی ﺗﺎژک و ﻣﮋک اﺳﺖ‪.‬‬ ‫ﺣﺎﻻ ﺗﺎژک و ﻣﮋک ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ دارﻧﺪ؟‬ ‫ﺑﺪﻧﻪ اﺻﻠﯽ ﻫﺮ دو ﯾﮑﯽ اﺳﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﺮ دو ﻫﻤﯿﻦ ﺳﺎﺧﺘﺎر‬ ‫و آراﯾﺶ را دارﻧﺪ ﺗﻔﺎوت در اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ‬ ‫اول اﯾﻨﮑﻪ ﺗﺎژک ﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎر ﺑﻠﻨﺪﺗﺮ از ﻣﮋک ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ و‬ ‫ﻣﮋک ﻫﺎی اﻧﺪازه ی ﺑﺴﯿﺎر ﮐﻮﺗﺎه ﺗﺮی ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺗﺎژک‬ ‫دارﻧﺪ‪.‬‬ ‫دوم اﯾﻨﮑﻪ اﺻﻮﻻ ﻣﮋک ﻫﺎ ﺑﻪ ﺗﻌﺪاد زﯾﺎد ﺗﺮی روی ﺳﻄﺢ‬ ‫ﺳﻠﻮل ﻗﺮار دارﻧﺪ اﻣﺎ ﺗﺎژک ﻫﺎ ﺑﻪ ﺗﻌﺪاد ﮐﻤﺘﺮی روی ﺳﻄﺢ‬ ‫ﺳﻠﻮل ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ اﺳﭙﺮم ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ ﺗﺎژک دارد‪.‬و‬ ‫در آﯾﻨﺪه ﺑﺎ ﺑﺮﺧﯽ دﯾﮕﺮ از ﺳﻠﻮل ﻫﺎ آﺷﻨﺎ ﻣﯿﺸﻮﯾﻢ ک روی‬ ‫آﻧﻬﺎ ﯾﮏ ﯾﺎ دو ﺗﺎژک وﺟﻮد دارد‪.‬‬ ‫اﻣﺎ ﻃﺮح اﺻﻠﯽ ﺗﺎژک ﻫﺎ و ﻣﮋک ﻫﺎ ﯾﮑﯽ اﺳﺖ و ﺑﻪ‬ ‫ﺻﻮرت ﻧﻪ ﺑﻪ اﺿﺎﻓﻪ دو ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ‪.‬‬ ‫و در واﻗﻊ اﯾﻦ ‪ ۹‬ﺗﺎ ﻫﻤﺎن ﺳﺎﺧﺘﺎرﻫﺎی ﻣﯿﮑﺮوﺗﻮﺑﻮﻟﯽ‬ ‫ﻫﺴﺘﻨﺪ‬ ‫ﭘﺲ ﯾﮑﯽ دﯾﮕﺮ از ﮐﺎرﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮑﺮوﺗﻮﺑﻮل ﻣﯽﮐﻨﺪ اﯾﻦ‬ ‫اﺳﺖ ﮐﻪ در ﺳﺎﺧﺘﺎر ﺗﺎژک و ﻣﮋک وﺟﻮد دارد‪.‬‬ ‫در ﺣﺎﻟﺖ ﻋﺎدی ﻫﻤﺎن ﻣﯿﮑﺮوﺗﻮﺑﻮل ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ در داﺧﻞ‬ ‫ﺳﯿﺘﻮﭘﻼﺳﻢ ﺳﻠﻮل ﭘﺨﺶ ﻫﺴﺘﻨﺪ و در ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻧﻘﻞ و‬ ‫اﻧﺘﻘﺎل ﻧﻘﺶ دارﻧﺪ داراﯾﺴﯿﺰده ﭘﺮوﺗﻮﻓﯿﻼﻣﻨﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ و‬ ‫ﯾﮏ اﺳﺘﻮاﻧﻪ ﺗﻮﺧﺎﻟﯽ را ﺷﮑﻞ ﻣﯽ دﻫﻨﺪ‪.‬‬ ‫در ﺷﮑﻞ ﺻﻔﺤﻪ ﻗﺒﻞ ﺑﻪ اﯾﻦ ﺳﺎﺧﺘﺎرﻫﺎی دوﺗﺎﯾﯽ ﮐﻪ‬ ‫ﻣﺘﺸﮑﻞ از ﯾﮏ داﯾﺮه ﻧﺼﻒ و ﯾﮏ داﯾﺮه ﮐﺎﻣﻞ ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ‬ ‫ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨﯿﺪ ‪.‬ﺳﺎﺧﺘﺎری ﮐﻪ داﯾﺮه ﮐﺎﻣﻞ اﺳﺖ ‪۱۳‬‬ ‫ﭘﺮوﺗﻮﻓﯿﻼﻣﻨﺖ دارد و ﺳﺎﺧﺘﺎری ﮐﻪ ﯾﮏ داﯾﺮه ﻧﺼﻔﻪ اﺳﺖ‬ ‫از ‪ ۹‬ﭘﺮوﺗﻮﻓﯿﻼﻣﻨﺖ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﺪه اﺳﺖ‪.‬در واﻗﻊ ﻋﻠﺖ اﯾﻦ‬ ‫اﺳﺖ ﮐﻪ اﯾﻦ ﻫﺎ روی ﻫﻢ ﺧﻤﺶ دارﻧﺪ و روی ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ‬ ‫ﺧﻮاﺑﯿﺪه ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ و از ﻃﺮﯾﻖ ﯾﮏ ﺳﺮی ﭘﺮوﺗﺌﯿﻨﻬﺎی‬ ‫رادﯾﺎل ﯾﺎ ﺷﻌﺎﻋﯽ و ﯾﮑﺴﺮی ﭘﺮوﺗﺌﯿﻦ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻧﺎم داﯾﻨﯿﻦ‬ ‫ﮐﻪ اﯾﻦ داﯾﻨﯿﻦ ﺑﺎ داﯾﻨﯿﻨﯽ ای ﮐﻪ در ﺳﯿﺘﻮﭘﻼﺳﻢ ﻗﺮار‬ ‫دارد ﻣﺘﻔﺎوت اﺳﺖ‪.‬‬ ‫اﯾﻨﻬﺎ ﯾﮑﺴﺮی ﭘﺮوﺗﺌﯿﻦ ﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ اﯾﻦ ﻣﯿﮑﺮوﺗﻮﺑﻮل‬ ‫ﻫﺎی دوﺗﺎﯾﯽ را ﻫﻢ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻣﺘﺼﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ و ﻫﻢ ﺑﻪ‬ ‫دو ﺗﺎ ﻣﯿﮑﺮوﺗﻮﺑﻮل ﻣﺮﮐﺰی ﻫﻤﺎن ﺧﻄﻮط ﻗﻬﻮه ای‪.‬‬ ‫ﭘﺲ در واﻗﻊ ﯾﮏ ﺳﺮی ﭘﺮوﺗﺌﯿﻦ ﻫﺎی راﺑﻂ ﻫﺴﺘﻨﺪ‪ ).‬ﻧﯿﺎز‬ ‫ﺑﻪ داﻧﺴﺘﻦ اﺳﻤﻬﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﻓﻘﻂ ﺑﺪاﻧﯿﺪ ﻣﯿﮑﺮوﺗﻮﺑﻮل ﻫﺎ از‬ ‫ﻃﺮﯾﻖ ﯾﮑﺴﺮی ﭘﺮوﺗﺌﯿﻦ ﻫﺎی ﺷﻌﺎﻋﯽ ﺑﻪ اﯾﻦ ‪۲‬‬ ‫ﻣﯿﮑﺮوﺗﻮﺑﻮل ﻣﺮﮐﺰی وﺻﻞ ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﯾﮑﺴﺮی ﭘﺮوﺗﺌﯿﻦ‬ ‫ﻫﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻧﺎم ﭘﺮوﺗﺌﯿﻦﻫﺎی داﯾﻨﯿﻦ داﺧﻠﯽ و داﯾﻨﯿﻦ ﺧﺎرﺟﯽ‬ ‫ﺑﺎز اﯾﻦ ﻫﺎ را ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ‪.‬‬ ‫اﻣﺎ روی اﯾﻦ آراﯾﺶ ‪ ۹‬ﺑﻪ ﻋﻼوه ‪ ۲‬ﺧﻂ ﻃﻮﺳﯽ رﻧﮕﯽ ﮐﻪ‬ ‫ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﺪ ﻏﺸﺎی ﺳﻠﻮل اﺳﺖ ﮐﻪ دورﺗﺎدور ﺳﻠﻮل را ﻣﯽ‬ ‫دور ﺗﺎژک و ﻣﮋک را ﻧﯿﺰ ﻣﯽ‬ ‫ﭘﻮﺷﺎﻧﺪ‪.‬اﯾﻦ ﻏﺸﺎ ﯾﮏ دور ِ‬ ‫ﭘﻮﺷﺎﻧﺪ‬ ‫ﺣﺎل ﻣﯽ ﺧﻮاﻫﯿﻢ ﺑﺪاﻧﯿﻢ دﻟﯿﻞ اﯾﻦ ارﺗﺒﺎﻃﺎت ﭼﯿﺴﺖ؟‬ ‫دﻟﯿﻞ اﯾﻦ ارﺗﺒﺎط ﺣﺮﮐﺘﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﺎژک و ﻣﮋک دارﻧﺪ‪.‬‬ ‫در واﻗﻊ اﯾﻨﻬﺎ ﯾﮏ ﺟﻮراﯾﯽ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﮐﻪ ﺣﺮﮐﺎت‬ ‫ﺳﯿﻨﻮﺳﯽ ﺣﺮﮐﺎت ﺟﺎروی ﯾﺎ ﺣﺮﮐﺎت ﺷﻼﻗﯽ ﻣﺎﻧ ِﻨﺪ ﺗﺎژک‬ ‫اﺗﻔﺎق ﺑﯿﻔﺘﻨﺪ ‪.‬‬ ‫ﯾﻌﻨﯽ اﯾﻦ ﭘﺮوﺗﻮﻓﯿﻼﻣﻨﺖ ﻫﺎ روی ﻫﻢ ﻣﯿﻠﻐﺰﻧﺪ و ﻋﻠﺖ اﯾﻦ‬ ‫ﻟﺮزش ﻫﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﭘﺮوﺗﺌﯿﻦ ﻫﺎی راﺑﻂ ﻫﺴﺘﻨﺪ‪.‬‬ ‫ً در دﺑﯿﺮﺳﺘﺎن ﺑﺎ ﺳﺎﻧﺘﺮﯾﻮل ﮐﻪ در ﺗﻘﺴﯿﻢ ﺳﻠﻮﻟﯽ ﻧﻘﺶ‬ ‫دارد و ﺑﻪ ﺻﻮرت دوﺗﺎﯾﯽ ﻋﻤﻮد ﺑﺮ ﻫﻢ اﻃﺮاف ﻫﺴﺘﻪ ﻗﺮار‬ ‫دارد و در اﯾﺠﺎد دوک ﻫﺎی ﺗﻘﺴﯿﻢ دﺧﺎﻟﺖ دارد آﺷﻨﺎ ﺷﺪه‬ ‫اﯾﺪ‪.‬‬ ‫ﯾﮑﯽ دﯾﮕﺮ از ﺟﺎﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮑﺮوﺗﻮﺑﻮل ﻫﺎ وﺟﻮد دارﻧﺪ‬ ‫درﺳﺎﺧﺘﺎر ﺳﺎﻧﺘﺮﯾﻮل ﻫﺎ ﻫﺴﺖ‪.‬‬ ‫ﺳﺎﻧﺘﺮﯾﻮل ﻫﺎ ﭼﻪ ﺷﮑﻠﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ؟‬ ‫ﺳﺎﻧﺘﺮﯾﻮل ﻫﺎ ﺑﻪ ﺻﻮرت ‪ ۹‬دﺳﺘﻪ ﻣﯿﮑﺮوﺗﻮﺑﻮل ﺳﻪ ﺗﺎﯾﯽ‬ ‫ﻫﺴﺘﻨﺪ ‪.‬ﻫﺮ ﮐﺪام از داﯾﺮه ﻫﺎی زرد ﮐﻪ در ﺷﮑﻞ ﺻﻔﺤﻪ ی‬ ‫ﺑﻌﺪ ﻣﺸﺎﻫﺪه ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ‪ ،‬ﯾﮏ ﻣﯿﮑﺮوﺗﻮﺑﻮل اﺳﺖ‪.‬‬ ‫ﮐﻪ ﺑﻪ ﺻﻮرت ‪ ۹‬دﺳﺘﻪ ‪ ۳‬ﺗﺎﯾﯽ ب ﻃﻮر ﻣﻮرب ﮐﻨﺎر ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ‬ ‫ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ‪.‬‬ ‫ﺧﻂ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ در ﺷﮑﻞ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﺪ ﭘﺮوﺗﺌﯿﻦ‬ ‫ﻫﺎی راﺑﻂ ﻫﺴﺘﻨﺪ اﻣﺎ در ﺳﺎﻧﺘﺮﯾﻮل ﻫﺎ ﺑﺮ ﺧﻼف ﺗﺎژک و‬ ‫ﻣﮋک ﻣﯿﮑﺮوﺗﻮﺑﻮل ﻫﺎی ﻣﺮﮐﺰی وﺟﻮد ﻧﺪارﻧﺪ‪.‬‬ ‫ﺷﮑﻞ ﺳﺎﻧﺘﺮﯾﻮل‪:‬‬ ‫در اﯾﻦ ﺷﮑﻞ ﺳﺎﺧﺘﺎر ﻣﮋه را ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﺪ‪.‬‬ ‫ﻗﺴﻤﺖ ﺳﺒﺰ رﻧﮓ ﻏﺸﺎﯾﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ روی ﻣﮋه را ﭘﻮﺷﺎﻧﺪه‬ ‫داﺧﻞ ﻣﮋه ﻫﻤﺎن آراﯾﺶ ﻧﻪ ﺑﻌﻼوه دو را ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﺪ‪.‬‬ ‫ﺳﻮاﻟﯽ ﮐﻪ ﭘﯿﺶ ﻣﯽ آﯾﺪ اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ اﯾﻦ آراﯾﺶ ﻧﻪ‬ ‫ﺑﻌﻼوه دو از ﮐﺠﺎی ﺳﻠﻮل ﺷﺮوع ﻣﯽ ﺷﻮد‪.‬‬ ‫اﯾﻨﻬﺎ ﯾﮏ ﭘﺎﯾﻪ ای دﻗﯿﻖ درزﯾﺮ ﻏﺸﺎ دارﻧﺪ‪...‬‬ ‫تبسک ُب ‪.‬هضک ُب اس سیز غشبی سلَل بب پبیِای بًِبم ‪ Basal body‬شزٍع هیشًَد کِ ایي پبیِ طزحی‬ ‫سبًتزیَل هبًٌد دارد ٍّوبًٌد سبًتزیَل ًیش اس ‪ 9‬دستِ ‪ 3‬تبیی هیکزٍتَبَل تشکیل شدُ است‪.‬سهبًی کِ‬ ‫ایي سبختبر ریشِهبًٌد اس سطح غشب خبرج هیشَد‪ ،‬سبختبر ‪ 2+9‬را بِ خَد هیگیزد‪.‬‬ ‫در تبصک ّب هعوَال قسوت ابتدایی تبصک پْي است ٍ در قسوت اًتْبیی ًبسک هیشَد‪.‬درٍاقع ّزچِ بِ‬ ‫اًتْبی تبصک ًشدیک هیشَین سبختبر ‪ 9‬دستِ ‪ 3‬تبیی کوتز هیشَد ٍ هثال ‪ 9‬دستِ فزد هیشًَد‪.‬‬ ‫** ّستِ هزکش تبصک ٍ هضک ← آرایش ‪2+9‬‬ ‫سوال پرٍ‪ :‬آرایش تبصک اس چِ دستَرالعولی پیزٍی هیکٌد؟ ‪2+9‬‬ ‫عولکزد هضک ّب‪ :‬حزکبت هضک فزهی هبًٌد پبرٍ دارد ٍ بِ صَرت هداٍم ٍ تکزاری جزیبًی بز رٍی سطح‬ ‫سلَل ایجبد هیکٌٌد ٍ بب حزکبت خَد سطح سلَل را شستوشو هیذٌُذ‪.‬‬ ‫عولکرد تبصکّب‪ً :‬سبت بِ هضک ّب بلٌدتز بَدُ ٍ بزای حزکت کل سلَل طزاحی شدُاًد‪.‬هثال سطح یک‬ ‫سلَل هیتَاًد دارای ‪ 222‬تب ‪ 322‬هضک داشتِ ببشد اهب سلَلی هبًٌد اسپزم تٌْب یک تبصک دارد‪.‬‬ ‫‪Microfilaments‬‬ ‫بیشتز شبهل رشتِّبی اکتیي ّستٌد‪.‬خَد رشتِّبی اکتیي سبختِ شدُ اس پزٍتئیيّبی کزٍی شکلی‬ ‫کِ بِ صَرت هٌَهزّبیی بب ًبم ‪ G.actin‬در کٌبر ّن قزار گزفتٌد ٍ رشتِّبی بلٌدی ایجبد هیکٌٌد کِ‬ ‫کٌبر ّن قزار گزفتي دٍ رشتِ‪ ،‬خَد رشتِ دیگِای بِ ًبم ‪ F.actin‬یب اکتیي رشتِای را تشکیل هیدٌّد‪.‬‬ ‫اکتیيّب ّن هبًٌد هیکزٍتَبَل ّب قطبی ّستٌد؛ سطح هثبت اىّب در حبل پلیوزیشُ شدى ٍ سطح هٌفی‬ ‫در حبل دپلیوزیشُ شدى ّستٌد؛ ایي کِ کدام سز هثبت یب هٌفی ببشد بِ عولکزد آى هیکزٍفیلوٌت‬ ‫ٍابستِ است‪.‬هیکزٍفیلوٌتّب ًیش ًقش کوی در ًقل ٍ اًتقبالت دارًد کِ اس طزیق پزٍتئیي ّبی سطح‬ ‫اًْب اًجبم هیشَد‪ً.‬سبت بِ هیکزٍتَبَلّب خیلی ًبسکتز‪ ،‬اًعطبفپذیزتز‪ ،‬کَتبُتزٍ پزتعدادتز ّستٌد‪.‬‬ ‫ّوچٌیي بزخالف هیکزٍتَبَلّب کِ هوکي است بِ صَرت ًفزد دیدُ شًَد‪ ،‬هیکزٍفیلوٌتّب بِ صَرت‬ ‫دستِای یب شبکِای یب صفحِای یبفت هیشًَد‪.‬‬ ‫اس هْنتزیي عولکزّبی هیکزٍفیلوٌتّب هیتَاى اًقببض را ًبم بزد؛ هثال پزٍتئیي رشتِای ‪ F.actin‬در‬ ‫اًقببض دخبلت دارد‪.‬ایي اًقببضبت در اًَاع سلَلّبی عضالت اس بزّوکٌش پزٍتئیيّبی ‪ًَ ٍ F.actin‬ع‬ ‫دیگزی اس پزٍتئیي بِ ًبم هیَسیي ًَع دٍ (‪ )myosin-II‬صَرت هیگیزد‪.‬هیَسیي خَد پزٍتئیٌی است کِ‬ ‫دٍ سز یب ببسٍ دارد کِ اسّز اًتْب بِ یک رشتِ ‪ F.actin‬هیچسبد ٍ اىّب بِ سوت ّن کشیدُ هیشًَد‪.‬‬ ‫ٍقتی ایي کشیدگی رخ هیدّد‪ ،‬اًقببض صَرت هیگیزد‪.‬‬ ‫اس دیگز عولکزدّبی هیکزٍفیلوٌتّب هیتَاى بِ ًقش آًْب در حزکت سلَل اشبرُ کزد؛ هبًٌد حزکت‬ ‫آهیبی شکل هبکزٍفبصّب یب هْبجزت ًَتزٍفیلّب اس خَى بِ ببفت ٍ ّوچٌیي دیگز گلبَلّبی سفید‪.‬بزای‬ ‫اًجبم ایي حزکت در هزحلِ اٍل‪ ،‬اکتیٌی کِ بِ صَرت یک الیِ در سیز غشبی سلَل ًقشی هبًٌد داربست‬ ‫دارد‪ ،‬اس اًتْبی هثبت پلیوزیشُ هیشَد‪ ،‬کِ ببعث ایجبد پبّبی ظزیفی هیشَد کِ بِ جلَ فزستبدُ هی‪-‬‬ ‫شًَد‪ّ.‬ویي پبّب اس طزیق گیزًدُّبی اختصبصی خَد ایجبد چسبٌدگی هَضعی هیکٌٌد ٍ ببعث حزکت‬ ‫هیشًَد‪.‬‬ ‫دیگز ًقش هیکزٍفیلوٌتّب‪ ،‬حضَر اًْب در سبختبر هزکشی هیکزٍکزکّب است؛ هیکزٍکزک ّب بب هضکّب‬ ‫تفبٍت بسیبری دارًد‪.‬هضک ّب خَد ًَعی اًداهک ّستٌد کِ آرایش ‪ 2+9‬دارًد اهب هیکزٍکزکّب بزاهدگی‬ ‫بسیبر ریش ٍ کَچک غشبی پالسوبیی ّستٌد کِ ارایش ‪ 2+9‬را ًذارًذ‪ ،‬اهب در ُستَ هرکسی‬ ‫هیکروکرکُب شبکَای از هیکرفیلوٌتُب وجود دارد‪.‬هبًٌذ آىچَ در سلولُبی پرز رودٍ دیذٍ هی‪-‬‬ ‫شود‪.‬‬ ‫پس هیکروفیلوٌتُب بَ صورت کلی در‪ :‬بب حضور در عضالت در اًقببض‪ ،‬بب ایجبد یک الیَ زیر‬ ‫غشب در اًسجبم واتصبالت و چسبٌذگی هوضعی بَ هبتریکس بیي سلولی و در هیکروکرک حبشیَ‬ ‫هسواکی رودٍُب ًقش دارًذ و یبفت هیشوًذ‪.‬‬ ‫‪Intermediate filaments‬‬ ‫رشتَُبیی بب ظرافتی بیي اکتیي و هیوزیي ُستٌذ‪.‬قطبی ًیستٌذ و بَ ُویي دلیل در ًقل و اًتقبالت‬ ‫ًقش ًذارًذ و بیشتر ًقش هکبًیکی دارًذ و سخت تریي و بب دوام تریي رشتَُبی اسکلت سلولی‬ ‫ُستٌذ‪.‬ایي رشتَُب کَ رشتَُبی طویلی ُستٌذ و دو سر آهیٌی و کربوکسیلی دارًذ و در ابتذا‪،‬‬ ‫رشتَُب دو بَ دو‪ ،‬بَ یکذیگر هیپیچٌذ و سبختبری هبرپیچ ایجبد هیکٌٌذ و ُوبى دایورُبی هبرپیچُب‬ ‫ًیس دو بَ دو یکذیگر هیپیچٌذ و تتراهر ایجبد هیکٌٌذ‪.‬تتراهر ُب بب اتصبل بَُن صفحَای بیٌببیٌی و‬ ‫ریسوبىهبًٌذ ایجبد هیکٌٌذ‪.‬اًواع هختلفی دارًذ؛ هثال‪ :‬بَ صورت رشتَُبی کراتیٌی در سلولُبی‬ ‫پوششی وجود دارًذ‪ ،‬بَ صورت ویوًتیي(؟) در ببفت ُوبٌذ وجود دارًذ‪ ،‬بَ صورت ًوروفیالهٌت‬ ‫در ًوروىُب وجود دارًذ‪ ،‬و آى الیَ الهیي(؟) زیریي غشب ببعث استحکبم هیشود ًیس از ًوع‬ ‫فیالهٌت بیٌببیٌی است‪.‬بَ صورت کلی عولکرد سبختبری و اتصبلی دارًذ و ًقش اتصبلی خود را‬ ‫از طریق یکسری پروتئیيُبی رابظ اًجبم هیدٌُذ‪.‬‬ ‫سلول های که با هم یک کار یا عملکرد واحدی را انجام می دهند را اصطالحا بافت میگویند ‪.‬‬ ‫چهار نوع بافت عمومی در بدن وجود دارد ‪.‬‬ ‫چهار نوع بافت عمومی عبارتند از ‪:‬‬ ‫‪( Epithelium -1‬بافت پوششی )‬ ‫‪ ( connective tissue -2‬بافت همبند )‬ ‫‪( muscle-3‬عضله)‬ ‫‪( nervous tissue-4‬سیستم عصبی )‬ ‫اساس تمام اندام ها و دستگاه های بدن این چهار بافت هستند ‪.‬‬ ‫شما نحوه تشخیص هر اندامی را بخواهید یاد بگیرید باید این چهار بافت را بلد باشید ‪.‬‬ ‫اولین بافتی که بررسی می کنیم بافت پوششی یا ( ‪ ) epithelium‬نمایی از چهار نوع بافت‬ ‫پوششی ‪:‬‬ ‫خالصه ای از ویژگی های بافت پوششی ‪:‬‬ ‫بافت پوششی بافتی است که هم از سطح خارج یکسری از اندام ها را می پوشاند که اصطالحا‬ ‫زمانی که ان اندام یا بافت خاص را از سطح خارج میگوییم بافت پوششی پوشانده است اصطالحا با‬ ‫کلمه ‪ cover‬ازش یاد می کنیم و اندام های تو خالی و همه اندام هایی که حفره ای در‬ ‫مرکزشان است مثل معده ‪ ،‬مری ‪ ،‬روده ها نای رحم مثانه میزنای در همهء اینها از داخل‬ ‫یک الیه بافت پوششی پوشانده که اصطالح ‪ line‬را استفاده میکنیم‬ ‫نکته ‪ :‬منشاء (منشاء جنینی) تمام غدد در بدن بافت پوششی است ‪.‬که حاال در بعضی از غدد‬ ‫این بافت پوششی یک سری فرورفتگی هایی ایجاد می کند به داخل بافت همبند زیرین خود و‬ ‫تشکیل غده را می دهد ‪.‬‬ ‫عملکردهای دیگر بافت پوششی ‪:‬‬ ‫‪ Protection‬‬ ‫محافظتی‬ ‫‪ Absorption‬‬ ‫جذب کننده‬ ‫‪ Secretion‬‬ ‫ترشح ونقل وانتقاالت ترشحی بدن‬ ‫‪ Excretion‬‬ ‫تصفیه بدن (دستگاه ادراری)‪ /‬ایجاد حالتی برای حرکت اسانتر مواد‬ ‫غذایی‬ ‫تشکیل سد انتخابی ‪ Formation of barriers for selective permeability‬‬ ‫یعنی یه مانع ی ه سدی رو تشکیل می دهد برای اینکه هر ماده ای نتواند عبور کندفقط موتدی‬ ‫که اجازه عبور دارند بتوانند از بافت پوششی عبور کنند مثال پوست بدن نوعی بافت پوششی‬ ‫است این پوست خودش نوعی محافظ است اگر پوست نباشد چه اتفاقی میافتد ؟ در واقع هر‬ ‫ماده ای هر آسیبی میتواند به بافت های زیرین شما عضالت شما بافت همبند شما وارد شود‬ ‫یعنی یکجور سد انتخابی است یه پوششی رو ایجاد می کند برای عبور و مرور مواد ‪.‬‬ ‫*در نقش جذب ککنده سیستمی را فراهم میکند مثال در اندام هایی مثل مری و معده و روده ها‬ ‫اینها زمانی که توسط بافت پوششی مفروش می شوند وبافت پوششی انها رو محافظت می کند‬ ‫راجب بافت پوششی در معده اگر بافت پوششی نباشد در ساختار معده دچار بیماری می شود مثال‬ ‫زخم معده زخم روده این بیماری ها زمانی ایجاد می شوند که این بافت پوششی از بین میرود ‪.‬‬ ‫*اگر بافت پوششی نباشد مواد به بافت های زیرین خود نفوذ میکنند ‪.‬‬ ‫با فت پوششی خصوصیاتی دارد که ان را از بافت های دیگر متمایز میکند ازجمله اینکه از تعداد‬ ‫زیادی سلول تشکیل شده‬ ‫بافت پوششی از تعداد زیادی سلول کنار هم تشکیل شده در انواع مختلف ‪.‬‬ ‫منظور از منشا غدد بودنبافت پوششی این است که بافت پوششی در دوران جنینی در بافت همبند‬ ‫زیرین خود نفوذ کرده و مثال یه ساختار غده مثل غدد عرق بزاقی اما نحوه تشکیل همه غدد شبیه‬ ‫به هم نیست مثال فرض کنید تخمدان و بیضه هم غده هستند اینها منشاشان بافت پوششی است‬ ‫در دوران جنینی در محل تخمدان اینده مستقر شده یک داربست را ایجاد می کند و یک پارانشیم‬ ‫رو روش قرار میگیرد در اینجا نحوه تشکیل متفاوت از تشکیل غدد عرق و‪...‬است ‪.‬اینکه گفتیم‬ ‫منشا انها بافت پوششی است یعنی اینکه ساختار اولیه ای که یک غده رو تشکیل میدهد یک بافت‬ ‫پوششی است که حاال بسته به نوع ان غده متفاوته ‪.‬‬ ‫سرطان بدلیل تقسیم بی رویه سلول های یک بافت یا اندام است و ربطی به نحوه تشکیل انها‬ ‫ندارد ‪.‬‬ ‫حاال بافت پوششی چیست؟‬ ‫تجمعی از تعدادزیادی سلول است اینها کنار هم قرار می گیرند ‪.‬بسته به نوع اندام بافت های‬ ‫پوششی متفاوت اند مثال بافت پوششی پوست با بافت پوششی معده رحم و‪...‬متفاوته ‪.‬‬ ‫اما چیزی که میان همه انها مشترک است این است که از تعداد زیادی سلول تشکیل شده اند‬ ‫که این سلول ها کنار هم قرار میگیرند و یکسری اتصاالت بین انها است مایع بین سلولی هم‬ ‫دارند ولی خیلی کم است بافت پوششی از بافت هایی است که مایع بین سلولی انها خیلی کم‬ ‫است به این دلیل است که بیشتر بافت پوششی نقش ‪ cover‬کردن و ‪ lining‬دارد نقش‬ ‫محافظتی دارد و اجازه نمیدهد که سلول ها از هم جدا باشند سلول ها باید به هم اتصال داشته‬ ‫باشند زیرا اینها عملکرد پوششی و محافظتی دارند و نباید مواد از بین انها عبور کند به همین‬ ‫دلیل سلول ها به هم اتصال دارند که این اتصاالت را خواهیم گفت ‪.‬‬ ‫از عملکرد های دیگر سلول های پوششی این است که نقش ‪ polarization‬دارند یعنی قطبی‬ ‫بودن در مبحث ‪ cytoskeleton‬تعریف قطبی بودن با سلول های پوششی متفاوت است ‪.‬‬ ‫قطبی بودن سلول های پوششی به چه معنی است ؟‬ ‫یعنی اینکه یک راس دارند یک قاعده یک شکل خاصی دارند ببینید البته همه سلول ها‬ ‫اینطوری نیستند مثال بعدا خواهیم خواند که سلول های مزانشیمی اصال قطبی نیستند شکل‬ ‫خاصی ندارند بدون شکل ان اما سلول های پوششی قطبییت دارند یعنی مثال در تصویر انواع‬ ‫بافت پوششی نگاه کنید میبینید که سلول ها شکل خاصی دارند مثال استوانه ای مکعبی‬ ‫سنگفرشی راس دارند قاعده دارند مثال به همین دلیل گفتن محل هسته سلول راحت است‬ ‫مثال در سلول استوانه ای هسته نزدیک به قاعده است یا در سلول مکعبی هسته در مرکز‬ ‫است به همین دلیل گفته میشود بافت های پوششی قطبیت یا ‪ polaristic‬دارند ‪.‬‬ ‫در زیر بافت های پوششی بافت همبند قرار دارد که یک بافت همبند سستی است که در جلسات‬ ‫اینده خواهیم خواند ‪.‬‬ ‫نکته مهمی که باید در خاطر بسپارید این است که در بافت های پوششی در هیچکدام از انها‬ ‫به هیچ عنوان رگ خونی وجود ندارد به اصطالح ‪ Avascular‬اند ‪.‬‬ ‫پس چطور تغذیه می شوند ؟ از طریق عروق خونی که در بافت همبند زیرین انهاست ‪.‬‬ ‫ویژگی دیگر سلول های پوششی این است که تقسیم میتوز انها بسیار زیاد است و دایم در حال‬ ‫رفرش شدن هستند یا الیه برداری در پوست و جاهای دیگر مانند روده که سه چهار روز یکبار‬ ‫بافتش کامال ریخته می شود و دوباره ساخته میشود ‪.‬‬ ‫سلول های پوششی ویژگی دیگری که دارند این است که عصب میتواند به انها وارد شود منتها سلول‬ ‫هایی که بطور خاص و ویژه عصب از قسمت انتهایی به انها وارد میشود اصطالحا ‪sensory cell‬‬ ‫گفته میشود مثل سلول های بویایی که اینها اصطالحا بهشون ‪ neuroepithelia cell‬یعنی‬ ‫سلول پوششی که عصب بهش وارد شده ‪.‬از قسمت قاعده سلول های پوششی اعصاب هم وارد‬ ‫میشود درتماس با اعصاب هستند ‪.‬‬ ‫نکته ‪ :‬همیشه در زیر تمام بافت های پوششی یک ساختاری داریم به نام غشای پایه ‪basement‬‬ ‫‪membrane‬‬ ‫غشای پایه چیست؟‬ ‫یک الیه ی گالیکوپروتیینی است که البته مواد دیگیری نیز دارد که مثل یک کمربند شفاف فاقد‬ ‫سلول در زیر تمام بافت های پوششی قرار دارد مرز بین بافت پوششی و همبند ‪.‬‬ ‫به چه دردی میخورد؟ برای چه وجود دارد ؟‬ ‫غشای پایه عبور و مرور مواد رو چه از بافت پوششی به بافت همبند چه برعکس کنترل و تنظیم‬ ‫میکند یکی دیگر از نقش های ان این است که سلول هاس بافت پوششی رو از قسمت پایین به هم‬ ‫وصل میکند اگر این غشای پایه نباشد سلول ها انسجام ندارند از همگسیخته میشوند از هم فاصله‬ ‫میگیرند این ردیف پایین سلول ها وقتی روی غشای پایه قرار میگیره یک انسجامی به بافت پوششی‬ ‫میدهد یکی دیگر از نقش های ان این است که تقسیم میتوز سلول های پوششی رو کنتل میکند‬ ‫واز تقسیم بی رویه انها جلوگیری میکند مثال اگر غشای پایه نباشد سلو های پوششی دچار تقسیم‬ ‫بیرویه میتوز میشوند و دچار سرطان میشوند پس جلوگیری میکند از تکثیر بیرویه ‪.‬‬ ‫از چه جنسی است ؟‬ ‫غشای پایه ‪: base membrane‬‬ ‫غشای پایه یک الیه ی گالیکو پروتئینی هست که مثل یک کمربند شفاف در زیر تمام بافت های پوششی وجود‬ ‫دارد‪.‬عبور و مرور را از بافت همبند به پوششی کنترل میکند‪.‬سلول های پوششی را به هم وصل میکند ‪.‬غشای پایه‬ ‫از تکثیر بی رویه جلو گیری میکند و از سرطان جلو گیری میکند‬ ‫ساختار غشای پایه ‪:‬‬ ‫پروتئین \ گالیکو پروتئین \ رشته های کالژن نوع ‪ \ ۴‬پروتئین های زمینه ای مانند فیبرو نکتین و المینین‬ ‫غشای پایه سه الیه است ولی بخش اصلی ان دو الیه است ‪:‬‬ ‫بخش داخلی ان ‪ lamina lucida‬نام دارد یعنی الیه ی شفاف و تراکم الکترونی کمی دارد روشن تر دیده می‬ ‫شود و در تماس با بافت پوششی است‬ ‫الیه ی زیرین ان ‪ lamina densa‬نام دارد تراکم الکترونی زیادی دارد‬ ‫این دو با هم تشکیل الیه ی مشخص ‪ Basal lamina‬را میدهند یعنی تیغه ی پایه‬ ‫نکته ‪ :‬تفاوت تیغه پایه با غشای پایه‬ ‫(تیغه پایه) ‪Lamina lucida + lamina densa = basal lamina‬‬ ‫(غشای پایه) ‪Lamina lucida + lamina densa + reticular lamina = base membrane‬‬ ‫مکانهایی که به جای غشای پایهی کامل فقط تیغهی پایه وجود دارد در واقع در زمانی که باید ارتباط سریع و‬ ‫تنگاتنگ باشد ‪:‬‬ ‫سلول حبابک های ریه ‪ -‬کپسول بومن کلیه – عضالت ‪ -‬ادیپو سایت ها یا سلولهای چربی – سلول دستگاه عصبی‬ ‫محیطی و سلول قلبی‬ ‫نکته‪ Basal lamina :‬محصول ترشحی سلولهای پوششی است‪.‬‬ ‫‪ Reticular lamina‬محصول ترشحی بافت همبند زیرین است‪.‬‬ ‫‪ Intercellular junction‬یا اتصاالت سلولی‪:‬‬ ‫بعضی از اتصاالت اتصاالت سلول به سلول هستند و بعضی از ان ها اتصاالت سلول به ماتریکس هستند‬ ‫‪( tight junction = Occluding junction = zonula junction‬اسم اصلی)‬ ‫‪ – 1‬اتصاالت محکم =‬ ‫‪ - 2‬اتصاالت روزنه دار = ‪gap junction‬‬ ‫‪ – 3‬اتصاالت چسبنده = ‪ adherent junction = choring junction‬اتصاالت چسبنده سه نوع دارند‬ ‫‪There are three types of adherent junctions:‬‬ ‫‪a. Desmosome‬‬ ‫‪b.adherence junctions‬‬ ‫‪c. hemidesmosome‬‬ ‫‪ -1‬تصاالت محکم ‪:tight junction‬‬ ‫پروتئینهایی به نام ‪ occludin‬و ‪ claudin‬در عرض غشا وجود دارند و غشای دو سلول را به هم متصل میکنند‬ ‫اتصالی که مانند به کمربند سلولها را به هم وصل میکند و غشای دو سلول را از بیرون به هم وصل می کند‪.‬‬ ‫از سطح داخل مجموعه پروتئین های سیتوپالسمی رابطی که وجود دارند از یک طرف به پروتئین های عرضی و از‬ ‫طرف دیگر به سیتو اسکلتون یا همان اسکلت سلولی داخل سلول ها (اکتین ها ) همانند گیره ای وصل می شود‬ ‫در واقع در این نوع اتصاالت (اتصال محکم) هیچ ماده ای نمی تواند از بین دو سلول عبور کند این ساختار در کلیه‬ ‫لوله ادراری بخشی از روده و پوست و غیره وجود دارد‪.‬‬ ‫شکل کامال خوانده شود‬ ‫‪ -2‬اتصاالت روزنه دار ‪:Gap junction‬‬ ‫نام دیگر این نوع اتصال = ‪Nexus‬‬ ‫این نوع اتصال توسط کمپلکسی پروتئینی به نام ‪ Connexon‬صورت میگیرد‬ ‫این پروتئین ها آب دوست هستند و وسط آنها میتواند بازیابسته باشد این پروتئین ها تشکیل کانال میدهند و برای‬ ‫ارتباط سلولی هستند یعنی دو سلول را به هم وصل می کند و باعث ارتباط آنها میشود همچنین دارای ‪ ۶‬زیر واحد‬ ‫است از این نوع اتصاالت در عضالت و بافت استخوان ها وجود دارد‪.‬‬ ‫‪ – 3‬اتصاالت چسبنده = ‪adherent junction = choring junction‬‬ ‫اولین نوع ان ‪adherence junction :‬‬ ‫از سلول بیرون میآیند و تشکیل قالب می دهند با پروتئین رو به رو ‪ cadherin‬پروتئینهای عرض غشا به نام‬ ‫میدهند‬ ‫در داخل سلول به میکروفیالمنت ها متصل می شوند در واقع در زیر غشا تشکیل شبکههای از زنجیره ها و قالب ها‬ ‫را می دهند‬ ‫جلسه ی سوم دقیقه ‪ 28‬تا ‪45‬‬ ‫یک سری از پروتئین های عرضی غشا به نام ‪ cadherin‬در هم قالب میشوند و به همین‬ ‫دلیل به آنها اتصاالت قالبی یا چسبنده میگویند‪.‬‬ ‫یعنی یک ‪ cadherin‬از یک سلول ?

Use Quizgecko on...
Browser
Browser