كتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن PDF

Summary

این کتاب، طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن را بر اساس سلسله جلساتی از استاد سید علی حسینی خامنه‌ای در مسجد امام حسن مجتبی مشهد در رمضان 1353 شمسی شرح می دهد. این کتاب با نگاهی به مباحث ایمان، توحید، نبوت، و ولایت، سعی دارد تا معارف قرآن را به صورت منسجم و قابل فهم ارائه دهد.

Full Transcript

‫‪ PDF‬تعاملی‬ ‫استاد گرانقدر سید علی حسینی خامنه‌ای‬ ‫احیاگر تفکّر نوین اسالمی‬ ‫طرح کلی اندیشۀ اسالمی در قرآن‬ ‫سلسله جلسات استاد سید علی حسینی خامنه‌ای‬ ‫مشهد مقدس‪ ،‬مسجد امام حسن مجتبی؟ع؟‬ ‫رمضان‌المبارک ‪ 1353‬شمسی‬ ‫گردآوری و تنظیم‪ :‬صهـبا‬ ‫طراح نشا...

‫‪ PDF‬تعاملی‬ ‫استاد گرانقدر سید علی حسینی خامنه‌ای‬ ‫احیاگر تفکّر نوین اسالمی‬ ‫طرح کلی اندیشۀ اسالمی در قرآن‬ ‫سلسله جلسات استاد سید علی حسینی خامنه‌ای‬ ‫مشهد مقدس‪ ،‬مسجد امام حسن مجتبی؟ع؟‬ ‫رمضان‌المبارک ‪ 1353‬شمسی‬ ‫گردآوری و تنظیم‪ :‬صهـبا‬ ‫طراح نشان‪ :‬استاد مسعود نجابتی‬ ‫چاپ اول‪ :‬اردیبهشت ‪1392‬‬ ‫نسخۀ چاپی ▪‬ ‫نسخۀ ‪ :1.0‬خرداد ‪1399‬‬ ‫‪ PDF‬تعاملی ▪‬ ‫شابک‪978-600-6275-28-4 :‬‬ ‫انتشـارات مؤسسۀ ایمان جهادی‬ ‫‪0910 - 2115776‬‬ ‫‪▪ 025 - 33551212‬‬ ‫‪www.jahadi.ir ▪ [email protected]‬‬ ‫سامانه پیامکی‪ :‬ارسال نام کتاب به ‪300072255‬‬ ‫‪sahba_nashr‬‬ ‫نبوت‬ ‫‪382‬‬ ‫ت‬ ‫فلسفۀ نبو ‬ ‫فهرست‬ ‫‪408‬‬ ‫ت‬ ‫بعثت در نبو ‬ ‫‪438‬‬ ‫ت‬ ‫رستاخیز اجتماعی نبو ‬ ‫‪7‬‬ ‫اشاره‬ ‫‪472‬‬ ‫ت‬ ‫هدف‏های نبو ‬ ‫‪35‬‬ ‫ف‬ ‫مقدمۀ مؤل ‬ ‫‪502‬‬ ‫ت‬ ‫نخستین نغمه‏های دعو ‬ ‫‪534‬‬ ‫ض‬ ‫گروه‏های معار ‬ ‫ایمـان‬ ‫‪564‬‬ ‫فرجام نبوت (‪)1‬‬ ‫‪41‬‬ ‫ایمـــان (‪)1‬‬ ‫‪601‬‬ ‫فرجام نبوت (‪)2‬‬ ‫‪62‬‬ ‫ایمـــان (‪)2‬‬ ‫‪628‬‬ ‫ت‬ ‫تعهد ایمان به نبو ‬ ‫‪88‬‬ ‫ی‬ ‫ایمان از روی آگاه ‬ ‫‪111‬‬ ‫ی‬ ‫ایمان زاینده و همراه با تعهدات عمل ‬ ‫والیت‬ ‫‪134‬‬ ‫ت‬ ‫ایمان و پایبندی به تعهدا ‬ ‫‪655‬‬ ‫ت‬ ‫والی ‬ ‫‪162‬‬ ‫نویـــدها ‪1‬‬ ‫‪687‬‬ ‫ی‬ ‫پیوندهای امت اسالم ‬ ‫‪187‬‬ ‫نویـــدها ‪2‬‬ ‫‪712‬‬ ‫ت‬ ‫بهشت والی ‬ ‫‪738‬‬ ‫در پیرامون والیت (‪)1‬‬ ‫توحیــد‬ ‫‪764‬‬ ‫در پیرامون والیت (‪)2‬‬ ‫‪218‬‬ ‫م‬ ‫توحید در جهان‏بینی اسال ‬ ‫‪792‬‬ ‫در پیرامون والیت (‪( )3‬هجرت)‬ ‫‪243‬‬ ‫م‬ ‫توحید در ایدئولوژی اسال ‬ ‫‪272‬‬ ‫عبادت و اطاعت انحصاری خدا‬ ‫فهرست‌ها‬ ‫‪297‬‬ ‫روح توحید‪ :‬نفی عبودیت غیر خدا‬ ‫‪822‬‬ ‫ت‬ ‫فهرست آیا ‬ ‫‪326‬‬ ‫ی‬ ‫توحید و نفی طبقات اجتماع ‬ ‫‪847‬‬ ‫ت‬ ‫فهرست روایا ‬ ‫‪354‬‬ ‫د‬ ‫تأثیرات روانی توحی ‬ ‫نظر به اسـتقبال گسـترده از کتاب «طرح کلی اندیشـۀ اسلامی در قرآن» و محور‬ ‫شـدن آن در حلقات بحث و تدریس‪ ،‬صهــبا تصمیم گرفت برای تسـهیل تهیه و‬ ‫مطالعـۀ کتـاب‪ ،‬آن را در قالبـی جدیـد به مخاطبان هدیه کنـد‪.‬از ویژگی‌های این‬ ‫قالـب‪ ،‬امـکان ارجاع خودکار بین بخش‌های کتاب و امکان دانلود و پخش صوت‬ ‫هر جلسه است‪.‬‬ ‫از آنجا که این کتاب از برکات ماه مبارک رمضان بود‪ ،‬صهـبا نیز این اثر را همزمان‬ ‫با عید سعید فطر سال ‪1399‬شمسی منتشر و به تمامی عالقه‌مندان اهدا می‌کند‪.‬‬ ‫ً‬ ‫عموما کتاب‌های الکترونیکی جایگزین نسـخ چاپی نمی‌شـوند‪ ،‬برای تهیۀ نسـخۀ‬ ‫چاپی می‌توانید به سایت مؤسسه مراجعه کنید‪.‬‬ ‫٭٭٭‬ ‫در این نسـخه با لمس برخی قسـمت‌های متن‪ ،‬می‌توانید از ویژگی‌های تعاملی‬ ‫کتاب استفاده کنید‪.‬این قابلیت‌ها بدین شرح است‪:‬‬ ‫ـ بـا زدن روی عنـوان فصـول و جلسـات کتـاب در فهرسـت‪ ،‬بـه صفحۀ مـورد نظر‬ ‫منتقل خواهید شد‪.‬‬ ‫ـ هرجای کتاب روی شـمارۀ صفحه در گوشـه باال و چپ صفحات بزنید به صفحۀ‬ ‫فهرست اول کتاب منتقل خواهید شد‪.‬‬ ‫ـ عنـوان فصـل در بـاالی صفحات‪ ،‬شـما را به ابتدای فصل ارجاع می‌دهد‪.‬لیسـت‬ ‫جلسات که در صفحۀ آغاز هر فصل آمده نیز‪ ،‬پیونددار است‪.‬‬ ‫ـ صـوت جلسـات‪ :‬در صفحـۀ ابتدایـی هـر جلسـه‪ ،‬با زدن روی این نشـان‪:‬‬ ‫در صـورت متصـل بودن به اینترنت‪ ،‬به صوت کامل آن جلسـه دسترسـی خواهید‬ ‫داشت‪.‬‬ ‫ـ در هر جای کتاب‪ ،‬متن آبی رنگ‪ ،‬نشانۀ وجود پیوند است‪.‬برخی ارجاعات موجود‬ ‫در پاورقی‌هـا‪ ،‬از آن جملـه اسـت‪.‬همچنیـن در فهرسـت‌های انتهای کتاب‪ ،‬شـمارۀ‬ ‫صفحات ارجاعی‪ ،‬آبی و قابل لمس است‪.‬‬ ‫برای اسـتفاده بهتر از امکانات این نسـخه‪ ،‬از نرم افزار ‪ Adobe acrobat‬برای باز‬ ‫کردن فایل استفاده کنید‪.‬‬ ‫اشاره‬ ‫جلسۀ ‪1‬‬ ‫‪8‬‬ ‫هراشا‬ ‫چهل سال گذشته است‪ ،‬چهل سال‪...‬‬ ‫گوهری بس گرانبها و عزیز‪ ،‬در اطرافمان بوده‪ ،‬اما از آن غافل و از برکتش‬ ‫محروم بودیم‪.‬گوهری درخشان از دریای زالل قرآن حکیم‪ ،‬گوهری نورانی‬ ‫از جنس کتاب نور‪ ،‬چهل سال خاک خورد و فقدانش‪ ،‬مردم تشنۀ معارف‬ ‫قرآن و اهل‌بیت را آزار داد‪.‬گوهری بی‌مثل‌ومانند به‌نام «طرح کلی اندیشۀ‬ ‫اسالمی در قرآن»‪.‬‬ ‫٭٭٭‬ ‫روزهـای آخـر تابسـتان ‪ ،1353‬امام جماعت مسـجد کوچـک و نیمه‌کارۀ‬ ‫امام حسـن مجتبی‪ ،‬در انتهای بازار سرشـور مشـهد‪ ،‬با شروع ماه رمضان‪،‬‬ ‫‌ای سی‌وپنج سـاله‪،‬‬ ‫برنامۀ جدیدی برای مسـجد می‌ریزد‪.‬سـید علی خامنه ِ‬ ‫روز ماه مبارک‪ ،‬بعد‬ ‫ِ‬ ‫با آن قد رشـید و چشـمان نافذش‪ ،‬بنا می‌کند که هر‬ ‫‪9‬‬ ‫هراشا‬ ‫از نماز ظهر و عصر‪ ،‬قرآن به دسـت‪ ،‬پشـت تریبون بایسـتد‪ ،‬و یک ساعت‪،‬‬ ‫سخنرانی کند‪ ،‬با موضوع «طرح کلی اندیشۀ اسالمی در قرآن»‪.‬‬ ‫با شـروع جلسـات‪ ،‬شهر مشهد به‌هم می‌ریزد‪.‬در آخرین روزهای تابستان‪،‬‬ ‫ً‬ ‫معموال شهر خلوت می‌شود و مردم به استراحتی چند‬ ‫وقت نماز ظهر ـ که‬ ‫ساعته تن می‌دهند ـ در گوشه‌ای از شهر‪ ،‬جنب‌و‌جوشی عجیب برپاست‪.‬‬ ‫مـردم‪ ،‬از پیـر و جـوان و زن و مرد‪ ،‬از راه‌های دور و نزدیک‪ ،‬در هوای گرم‬ ‫ظهرهـا‪ ،‬بـا زبان‌هـای خشـک روزه‌دار‪ ،‬در حرکتنـد به سـمت مسـجد امام‬ ‫حسن‪.‬همه مشتاقانه خود را به این مسجد می‌رسانند تا از سفرۀ پربرکت‬ ‫معارفی که سید جوان در بهترین ماه خدا برایشان پهن کرده است‪ ،‬بهره‌ها‬ ‫ببرند و تشنگی‌هایشان را فرو بنشانند‪.‬‬ ‫هر روز به تعداد مستمعان این روحانی جوان اضافه و مجلسش شلوغ‌تر‬ ‫می‌شـود‪.‬دیگر حتی در گاراژ بسـیار بزرگ پشـت مسـجد هم جایی برای‬ ‫نشستن پیدا نمی‌شود‪.‬چشم که می‌گردانی‪ ،‬می‌بینی از همه قشری آنجا‬ ‫ً‬ ‫اکثرا‬ ‫نشسته‌اند‪ :‬طلبه‌‪ ،‬دانشجو‪ ،‬دانش‌آموز‪ ،‬کاسب‪ ،‬اهل محل‪ ،‬زن‪ ،‬مرد؛ و‬ ‫هم جوان‪.‬دانشـجویان پزشـکی برای آمدن و رفتن‪ ،‬اتوبوس گرفته‌اند که‬ ‫هر روز آنها را از دانشگاه به نماز برساند و بعد از جلسه برگرداند‪.‬‬ ‫در جلسۀ سید علی آقای خامنه‌ای‪ ،‬همه‌چیز نو و جدید است‪.‬قبل از شروع‬ ‫جلسه‪ ،‬به هر نفر برگه‌ای کپی‌شده می‌دهند که در آن خالصه‌ای از مباحث‬ ‫جلسه نوشته شده‪.‬سخنران‪ ،‬برخالف معمول‪ ،‬روی منبر نمی‌نشیند؛ پشت‬ ‫تریبون می‌ایسـتد و هر روز‪ ،‬با زبان روزه‪ ،‬بیش از یک سـاعت‪ ،‬با حرارت و‬ ‫‪10‬‬ ‫هراشا‬ ‫صدای بلند صحبت می‌کند‪.‬بعد از سخنرانی‪ ،‬یک قاری قرآن در جایگاهی‬ ‫ِ‬ ‫آیات مطر ح‌شـده در آن‬ ‫کـه روی منبـر برایـش آماده کرده‌اند‪ ،‬می‌نشـیند و‬ ‫سخنرانی مسجد‪ ،‬بیشتر‬ ‫ِ‬ ‫جلسه را با صوت و لحن زیبا قرائت می‌کند‪.‬جلسۀ‬ ‫سخنرانی معمولی‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫کالس آموزشی شباهت دارد تا یک جلسۀ‬ ‫ِ‬ ‫به یک‬ ‫سـال‌ها‪ ،‬سـال‌های خفقان و استبداد و دیکتاتوری رژیم پهلوی‪ ،‬سال‌های‬ ‫کشـتن زیر شـکنجه است‪.‬در این سـال‌های تاریک ـ که‬ ‫ِ‬ ‫سـیاه شـکنجه و‬ ‫امام خمینی در تبعید به سر می‌بردند ـ در هیچ محفل دینی‌ای‪ ،‬نمی‌شود‬ ‫حساس رژیم طاغوت کرد‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫کوچک‌ترین حرف یا حتی اشاره‌ای به موضوعات‬ ‫ِ‬ ‫آیات مربوط‬ ‫ساواک در اوج اقتدار است و همه‌جا جاسوس دارد‪.‬خواندن‬ ‫بـه جهـاد و مبارزه جرم اسـت و اگر سـخنرانی‪ ،‬در آیه‌ای نام بنی‌اسـرائیل‬ ‫را بیاورد و اشـاره‌ای به اسـرائیل بکند‪ ،‬مجلسش تعطیل و خودش زندانی‬ ‫جوان مسـجد امام حسـن‪ ،‬پیر مبارزه است‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫می‌شـود‪.‬بااین‌همه‪ ،‬روحانی‬ ‫او می‌داند چطور جلسـۀ سـخنرانی را اداره کند که گرفتار عوامل سـاواک‬ ‫نشـود‪.‬او در نهایـت کیاسـت و درایـت‪ ،‬معبـری باز می‌کند برای رسـاندن‬ ‫نـور کالم خـدا‪ ،‬بـه امت دورمانده از قرآن‪.‬آقای خامنه‌ای با دقت و زیرکی‬ ‫ِ‬ ‫تمام‪ ،‬مجموعۀ اعتقادات اسلامی را از زبان قرآن طوری بیان می‌کند که‬ ‫مـردم عالوه‌بـر سـاختن دوبارۀ اعتقادات خود بر اسـاس معـارف قرآن‪ ،‬به‬ ‫فکـر ایجاد‌کردن جامعۀ اسلامی نیز می‌افتند! سـید جـوان مباحثش را از‬ ‫ایمان شروع کرده‪ ،‬به توحید رسانده‪ ،‬و بعد با مطر ح‌کردن نبوت و والیت‬ ‫ـ و بـا تمام‌شـدن مـاه رمضـان ـ ایـن دورۀ اعتقـادی نـاب و بی‌نظیر را به‬ ‫‪11‬‬ ‫هراشا‬ ‫بذر ایمان‬ ‫پایان می‌رسـاند‪.‬سـید جوان در این جلسات توانست با کاشتن ِ‬ ‫آگاهانه در قلب و جان جوانان مشهد‪ ،‬آنان را با قرآن آشتی دهد‪.‬و قرآن‬ ‫ِ‬ ‫غربـت طاقچه‌ها و سـفره‌های عقد و مجالس ختم درآورده و در‬ ‫عزیـز را از‬ ‫اختیار جوانان بگذارد‪.‬‬ ‫سـال‌های سـال‪ ،‬عده‌ای که فهم درسـتی از دین نداشـتند‪ ،‬با افکار خشک‬ ‫خـود مـردم را بـه بهانه‌ها و معاذیر مختلف از قرآن دور نگه داشـته بودند‬ ‫ً‬ ‫مثلا فهـم قـرآن کار مـردم عادی نیسـت و باید قرآن را فقـط به امید‬ ‫کـه‬ ‫ثوابـش خوانـد و ایـن حرف‌هـا؛ حرف‌هایی که حکومت‌ها از آن اسـتقبال‬ ‫می‌کردند‪.‬اما سید علی آقای خامنه‌ای اینها را یا توطئۀ دشمن می‌دانست‬ ‫یـا کج‌فهمی‌هـای خـواص‪.‬خودش مجـذوب قرآن بود‪ ،‬عاشـق قـرآن بود‪،‬‬ ‫فدایی قرآن بود‪ ،‬و کمر بسته بود که مهجوریت قرآن را از بین ببرد‪.‬استوار‬ ‫و راسـخ‪ ،‬بـا کالمـی گـرم و گیرا‪ ،‬قرآن به دسـت می‌گرفت‪ ،‬پشـت تریبون‬ ‫می‌ایسـتاد‪ ،‬و تمـام وجـودش را وقـف کلمات الهی می‌کرد‪.‬می‌خواسـت‬ ‫اندیشۀ ناب اسالمی را دوباره‪ ،‬از دل ناب‌ترین متن الهی احیا کند و قرآن‬ ‫مردم مسلمان بازگرداند‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫را به قلب و عمل‬ ‫سـرانجام‪ ،‬چنـد مـاه پـس از پایان‌یافتـن جلسـات طـرح کلـی در مسـجد‬ ‫امام حسـن‪ ،‬و پیرو جلسـات شـرح نهج‌البالغه‪ ،‬سـید علی آقای خامنه‌ای‬ ‫راهی یکی از مخوف‌ترین‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫پایتخت سـتم می‌شـود؛‬ ‫دسـتگیر شـده و راهی‬ ‫روز دنیا‪« :‬کمیتۀ مشترک ضد خرابکاری»‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫شکنجه‌گاه‌های آن‬ ‫٭٭٭‬ ‫‪12‬‬ ‫هراشا‬ ‫رمضـان فراموش‌نشـدنی گذشـته اسـت و در‬ ‫ِ‬ ‫حـاال چهـل سـال از آن مـاه‬ ‫ایـن چهل سـال‪ ،‬آن دریـای معارف قرآنی‪ ،‬فقط در سـینۀ همان چند هزار‬ ‫باقی تشـنگان از آن بی‌بهـره بوده‌اند‪.‬در‬ ‫ِ‬ ‫مسـتمع مشـهدی باقـی مانـده و‬ ‫ِ‬ ‫معارف ناب قرآنی‪ ،‬فقط خبری مانده بود و نشـانی‬ ‫این چهل سـال‪ ،‬از آن‬ ‫ـ آن‌قدر که از بودنش مطمئن شویم ـ و تنها کتابچه‌ای به‌نام «طرح کلی‬ ‫اندیشۀ اسالمی در قرآن»‪.‬‬ ‫آری! چهل سال دیر شد و از دست رفت‪.‬اما باز هم خدا را شکر و سپاس‬ ‫که باالخره بعد از گذشت این‌همه سال‪ ،‬گرد و غبار از این گنجینه برگرفته‬ ‫شد و آن گوهر نورانی‪ ،‬سر برآورد و جلوه‌گر شد‪.‬الحمدهلل‪...‬‬ ‫قدمـت چهـل سـاله‪ ،‬وقار و جذبه‌اش را باال بـرده‪ ،‬و تازگی و جوانی‪ ،‬از هر‬ ‫مهمان عزیز چهل سـال در‬ ‫ِ‬ ‫کلمـه‌اش می‌بـارد‪.‬آغـوش باز کنیم بـرای این‬ ‫راه مانده‪.‬گنجینۀ «طرح کلی اندیشـۀ اسلامی در قرآن» از دل سـال‌های‬ ‫تاریک و سـیاه و سراسـر خفقان‪ ،‬برای امروز و فردا و فرداها‪ ،‬رسـیده است‬ ‫تا قلب‌ها را روشن کند‪.‬دریغ از سال‌هایی که گذشت‪...‬‬ ‫کتابچۀ «طرح کلی اندیشۀ اسالمی در قرآن»‬ ‫«طرح کلی اندیشۀ اسالمی در قرآن» پنجمین اثر مکتوب حضرت آیت‌اهلل‬ ‫خامنه‌ای بود که قبل از انقالب‪ ،‬در سال ‪ 1354‬به چاپ رسید‪.‬‬ ‫ایـن کتابچـه مجموعۀ همان پلی‌کپی‌هایی بود که در جلسـات روزانۀ ماه‬ ‫رمضـان مسـجد امـام حسـن در سـال ‪ 1353‬در اختیار حاضـران قرار داده‬ ‫‪13‬‬ ‫هراشا‬ ‫ّ‬ ‫معظم‌له‪ ،‬قبل از چاپ بر آن نوشـته‬ ‫می‏شـد؛ به‌علاوۀ مقدمـه‌ای که خـود‬ ‫بودنـد‪.‬مقدمـه‌ای کـه در آن به‌خوبـی ضـرورت و لـزوم ارائـۀ طرحـی کلی‬ ‫از اندیشـۀ اسلامی مبتنـی بـر قـرآن‪ ،‬بیـان‪ ،‬و اهداف و ثمـرات آن ذکر و‬ ‫دستاوردهایش برای مخاطب توضیح داده شده است‪.‬‬ ‫و جالب اینکه متن همین کتابچه نیز در عین اختصار و ایجاز‪ ،‬ابعاد فردی‬ ‫و اجتماعـی دیـن را درسـت در کنـار هم قرار داده و برداشـتی نو و بدیع از‬ ‫قرآن ارائه کرده است‪.‬کتابچه‌ای به‌ظاهر مختصر‪ ،‬اما با محتوایی عمیق‪.‬‬ ‫عالوه‌بر این کتابچه‪ ،‬بعد از انقالب‪ ،‬محتوای شش جلسه از بیست‌و‌هشت‬ ‫جلسـۀ ایـن مجموعـه‪ ،‬در قالـب جزوه‌ای بـا عنوان «والیت» توسـط حزب‬ ‫ً‬ ‫مجددا چاپ‬ ‫جمهوری اسلامی در سـال ‪ 1360‬به چاپ رسـیده اسـت‪ ،‬که‬ ‫نشد و چندان در دسترس نیست‪.‬‬ ‫نحوۀ دست‌یابی صهـبا به نوارهای جلسات‬ ‫مدت‌هـا دسـت‌یابی بـه محتوای این جلسـات‪ ،‬یکی از آرزوهـا و دعاهای‬ ‫قلبی‌مان بود‪ ،‬که روزی مصاحبه‌ای دیدیم از آقای مرتضی سادات فاطمی‬ ‫دربارۀ فعالیت قرآنی‌شـان پیش از انقالب‪ ،‬و دربارۀ یک مرکز نوارفروشـی‬ ‫کـه در خیابـان سـناباد مشـهد داشـتند‪.‬ایشـان از قاریان و اسـاتید قرآنی‬ ‫ممتـاز کشـور هسـتند کـه در دوران قبـل از انقالب‪ ،‬از یـاران و نزدیکان و‬ ‫ّ‬ ‫معظم رهبری بوده‌اند و بعد از انقالب نیز همچنان مورد‬ ‫معتمـدان مقـام‬ ‫توجه و عنایت ایشان قرار دارند‪.‬‬ ‫‪14‬‬ ‫هراشا‬ ‫آقـای سـادات فاطمـی در جایـی از مصاحبـه گفتـه بودند کـه در آن زمان‬ ‫مسـئول ضبط صوت جلسـات طرح کلی بوده‌اند‪.‬درنگ نکردیم؛ به مشهد‬ ‫رفتیم و به خدمتشان رسیدیم‪.‬از مصاحبۀ ایشان ذکری به میان آوردیم‬ ‫و از صوت جلسـات طرح کلی پرسـیدیم‪.‬ایشـان فرمودند که صوت همۀ‬ ‫جلسـات ضبط شـده‪ ،‬کتاب طرح کلی اندیشۀ اسالمی هم چاپ شده و از‬ ‫آن کتاب می‌توان به محتوای جلسـات‪ ،‬دسـت پیدا کرد‪.‬وقتی به ایشـان‬ ‫عرض کردیم که آن کتاب‪ ،‬تنها شـامل محتوای پلی‌کپی‌ها می‌شـود و از‬ ‫متن جلسـات خالی اسـت‪ ،‬متعجبانه افسوس خوردند‪.‬از ایشان پرسیدیم‬ ‫کـه نوارهـا را در اختیـار دارنـد یا خیر‪.‬جـواب مثبت بود‪ ،‬امـا ریل‌ها ـ که‬ ‫ّ‬ ‫معظم‌له‬ ‫همان اصل سندها بود ـ به مرکز اصلی نگهداری اسناد مربوط به‬ ‫رفته بود و تنها یک کپی بر روی نوار کاست در اختیار داشتند‪.‬‬ ‫آقای سادات فاطمی بدون هیچ‌گونه چشم‌داشتی‪ ،‬آن نوارها را در اختیار‬ ‫ما قرار دادند و ما نیز هیچ‌گاه نتوانستیم آن‌طور که باید‪ ،‬از ایشان تشکر‬ ‫کنیم‪.‬ایشـان متواضعانه همان کاری را انجام دادند که چهل سـال قبل‪،‬‬ ‫بـه ایشـان محول شـده؛ نشـر و تکثیـر نوارها بـه معتمدان‪.‬گویـی بعد از‬ ‫سـال‌های سـال‪ ،‬دوباره یک نفر از راه دور‪ ،‬به مرکز پخش نوارهای مذهبی‬ ‫آمـده تـا نوارهـای آقـای خامنـه‌ای را تهیه کند؛ و ایشـان همـان کاری را‬ ‫کردنـد که سـال‌های قبل از انقلاب می‌کردند‪.‬خداوند حافظ وجود نورانی‬ ‫و قرآنی‌شان باشد‪.‬‬ ‫ً‬ ‫مثال از‬ ‫نوارها به‌دلیل اینکه از روی ریل پر شـده بودند‪ ،‬نقایصی داشـتند؛‬ ‫‪15‬‬ ‫هراشا‬ ‫ً‬ ‫عموما به انتهای بحث‬ ‫ابتدای بحث شـروع می‌شـوند نه از آغاز جلسـه؛ یا‬ ‫ً‬ ‫عموما‬ ‫ّ‬ ‫معظم‌له را ندارند‪.‬زیرا‬ ‫ختم می‌شوند و صوت تالوت قرآن و دعای‬ ‫زمان برگزاری جلسات بیشتر از یک ساعت به طول می‌انجامیده است‪.‬‬ ‫ً‬ ‫تقریبـا بعید و دور‬ ‫یـک راه‪ ،‬تأمـل بـرای دسترسـی به نوار ریـل بود‪ ،‬امری‬ ‫ّ‬ ‫مداقه بر محتوای جلسـات به این نتیجه رسـیدیم که از‬ ‫از امکان‪.‬بعد از‬ ‫محتوا چیزی از دست نرفته است‪ ،‬مگر در حد یکی‪ ،‬دو درصد‪.‬لذا تصمیم‬ ‫بـه انتشـار کتـاب گرفتیـم تـا در هر زمان صوتـی جدید ناظر بـه محتوای‬ ‫جلسات یافتیم به کتاب بیفزاییم‪.‬‬ ‫ارزش و جایگاه کتاب‬ ‫ارزش محتوایـی ایـن کتـاب‪ ،‬بـا دقـت در مطالعـه‪ ،‬مـرور و چندبارخوانی‬ ‫و مطالعه‌هـای جنبـی‪ ،‬بـرای مخاطـب بیش از پیش آشـکار خواهد شـد‪.‬‬ ‫اینجا با ذکر مختصری از مشـخصات کتاب‪ ،‬خوانندۀ گرامی را به اهمیت‬ ‫انتشار و مطالعۀ آن آگاه‌تر می‌کنیم تا با آگاهی از ارزش محتوای کتاب‪،‬‬ ‫زمان مناسـب و کافی به مطالعۀ آن اختصاص دهد و با دقت و تیزبینی‬ ‫مشغول مطالعه شود‪.‬‬ ‫کتاب حاضر کتابی منحصر‌به‌فرد در ارائۀ درسـت و کامل اندیشـۀ اسالمی‬ ‫اسـت‪.‬این کتاب با کتاب‌های متعددی که با عنوان اندیشـۀ اسلامی یا‬ ‫اصول عقاید به رشـتۀ تحریر درآمده‌اند‪ ،‬متفاوت اسـت‪.‬آن کتاب‌ها اصول‬ ‫اعتقـادی دیـن را بیشـتر به‌عنـوان مفاهیـم ذهنـی تلقی کـرده و در مقام‬ ‫‪16‬‬ ‫هراشا‬ ‫اثبات درسـتی این اصول و پاسـخگویی به شـبهات مطرح شـده هسـتند‪.‬‬ ‫برخالف آن کتاب‌ها‪« ،‬طرح کلی اندیشۀ اسالمی در قرآن» مباحث ضروری‬ ‫دیـن را به‌گونـه‌ای تعهدآفرین معرفی کرده اسـت‪.‬بنابراین‪ ،‬اولین ویژگی‬ ‫همیـن اسـت کـه این کتاب از جنـس کتاب‌های کالمی نیسـت که روند‬ ‫اثبات و نفی در پیش گرفته باشد‪.‬‬ ‫دومیـن ویژگـی کتـاب‪ ،‬ارائۀ نمایی کلی از اندیشـۀ اسلامی بـه جهانیان‬ ‫است؛ نه‌فقط مسلمانان‪ ،‬بلکه یکایک انسان‌ها‪ ،‬چه موحد و چه غیر موحد‪.‬‬ ‫هرکـس‪ ،‬بـا هر ایـده و تفکری‪ ،‬می‌توانـد مخاطب این کتاب باشـد‪ ،‬چون‬ ‫روند بحث و نکات عرضه‌شـده در کتاب‪ ،‬آنچنان منطقی و دور از هرگونه‬ ‫تعصب‌ورزی است که مورد پسند هر عقل سلیمی قرار خواهد گرفت‪.‬‬ ‫سـومین ویژگـی کتـاب ایـن اسـت کـه در آن تعریفـی دوبـاره از دیـن به‬ ‫مخاطب داده شده‪.‬تعریفی که دین را تنها مجموعه‌ای از اصول فکری یا‬ ‫عملـی مجـزا نمی‌داند‪ ،‬بلکـه آن را مجموعه‌ای متحد تعریف می‌کند که با‬ ‫ِ‬ ‫نظمی خاص در کنار هم قرار گرفته‌اند‪.‬‬ ‫ایـن کتـاب سـندی اسـت گویـا از اقدامات حضـرت آیـت‌اهلل خامنه‌ای در‬ ‫راستای احیای تفکر اسالمی‪.‬در آن سال‌هایی که مفاهیم دینی از معانی‬ ‫حقیقی خود تهی شده و جز پوسته‌ای از آن چیزی باقی نمانده بود‪.‬گرچه‬ ‫حرکت‌ها و سـخن برخی از اندیشـمندان اسالمی‪ ،‬نگاه‌ها را دوباره متوجه‬ ‫اسلام و مفاهیـم عمیـق آن کـرده بـود‪ ،‬اما آنچـه کم بود یا نبـود‪ ،‬طرحی‬ ‫جامع از دین بود‪.‬طرحی که بتواند خأل فکری مسلمانان را در برابر مکاتب‬ ‫‪17‬‬ ‫هراشا‬ ‫پوچ و خالی بشری پر کند و زمینه را برای نفوذ اسالم در میان جوامع و‬ ‫آزاداندیشان فراهم آورد‪.‬‬ ‫ً‬ ‫قطعا احیاگر اسلام در این عصر بودند‪.‬با شـروع‬ ‫حضرت امام خمینی؟حر؟‬ ‫سر زبان‌ها افتاد و قلوب خمودۀ مسلمین‬ ‫ِ‬ ‫نهضت امام‪ ،‬نام اسالم دوباره بر ِ‬ ‫بیدار شـد‪.‬بعد از تبعید حضرت امام این شـور و عالقۀ ایجاد‌شـده‪ ،‬برای‬ ‫شـاگردان مجاهد امام بسـتری بود برای کار عمیق فکری و ایمانی‪.‬برای‬ ‫ساختن زیربنایی محکم از تفکر ناب اسالم محمدی‪.‬‬ ‫ارائۀ چنین طرحی میسـر نبود‪ ،‬مگر از متفکری آگاه و مسـئول‪ ،‬آشـنا به‬ ‫مفاهیـم قـرآن و آگاه از مقصـود و مقصد دیـن‪.‬حضرت آیت‌اهلل خامنه‌ای‬ ‫بـا احسـاس ایـن خلأ و نیـاز در جامعه‪ ،‬و با اشـراف به آثار اندیشـمندان‬ ‫اسلامی و مراوده با عالمان زمان‌شـناس عصر‪ ،‬همچون شـهید مطهری و‬ ‫تمسـک به قرآن‪ ،‬مباحث «طرح کلی اندیشۀ اسالمی در قرآن»‬ ‫ّ‬ ‫با تسـلط و‬ ‫را در مـاه مبـارک رمضـان مطـرح کردند؛ مباحثی که به‌دلیـل ارائۀ نگاهی‬ ‫جامع از تفکر توحیدی و با درنظرداشتن شئون مختلف زندگی بشر‪ ،‬بابی‬ ‫اسـت بـرای ورود بـه حوزۀ تفکر اسلامی‪.‬این چهارمیـن ویژگی برای این‬ ‫کتاب است‪.‬‬ ‫پنجمین ویژگی کتاب‪ ،‬بازتاب نگاه نو و بدیع ایشان به مفاهیم دینی‌ست‪.‬‬ ‫اگرچه واژگان قرآن‪ ،‬کلماتی هستند که مکرر به گوش شنونده رسیده‪ ،‬اما‬ ‫در کالم ایشـان جانـی تازه می‌گیرنـد؛ نگاهی که به مفاهیم دینی ابعادی‬ ‫تـازه می‌بخشـد و در آن روزگار مـورد انتقـاد قرار می‌گیـرد‪« :‬یک عده‌ای در‬ ‫‪18‬‬ ‫هراشا‬ ‫مشهد جنجال علیه من به راه انداختند که چرا در زیر کلمۀ «والیت»‪ ،‬فالنی‪،‬‬ ‫ایـن حرف‌هـا را زده؛ درحالی‌که این‪ ،‬انکار آن والیتی که آنها می‌گفتند که‬ ‫نبود‪.‬آنها می‌گفتند والیت یعنی محبت‪.‬خب ما محبت ائمه را که قبول‬ ‫داریم‪ ،‬والیت یعنی اعتقاد به امامت علی؟ع؟‪ ،‬این را که ما قبول داشتیم‪.‬‬ ‫یک چیزهایی عالوۀ بر اینها ما از کلمۀ والیت پیدا کرده بودیم‪.‬من آیات‬ ‫والیـت را در قـرآن جمـع کـردم‪.‬آیاتی کـه در آن کلمۀ والیت بـه‌کار رفته‬ ‫ّٰ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ً‬ ‫مثال فرض کنید و آیات متعددی را؛ از این آیات‬ ‫‪1‬‬ ‫الولا َی ة ِلل ِه>‬ ‫ک َ‬‫‪ 2‬رهبانیتی که آنان از خود‬ ‫می‌فرماید‪< :‬و ر ب‬ ‫درآوردند‪ ،‬به‌صورت بدعتی آن را ایجاد کردند؛ ما بر آنان رهبانیت را ننوشته‬ ‫بودیم‪.‬اما عالِم اسالمی رهبانیت ندارد‪ ،‬گوشه‌گیری ندارد‪ ،‬فرار ندارد‪.‬عالِم‬ ‫اسلامی همانی اسـت که سـعی می‌کند که بگیرد غریق را‪ 3.‬یک فرد آگاه‬ ‫‪(.1‬ر‌ه‌ب) ترس دائمی‪ ،‬رَهبانِیَّ ة‪ :‬گوشه‌گیری و ترک دنیا‬ ‫‪.2‬سوره مبارکه حدید‪ /‬آیه ‪27‬‬ ‫‪.3‬صاحبدلی به مدرسه آمد زخانقاه ‪ /‬بشکست عهد صحبت اهل طریق را‬ ‫گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود ‪ /‬تا اختیار کردی از آن‪ ،‬این فریق را‬ ‫گفت آن گلیم خویش به در می‌برد ز موج ‪ /‬و این جهد می‌کند که بگیرد غریق را (سعدی)‬ ‫ناـمیا‬ ‫‪43‬‬ ‫ ۀسلجج ‪ ( ‬ناـــمیااا‬ ‫مسلمان‪ ،‬هر انسان مسلمان ـ که مسلمان بودن و مسئول بودن‬ ‫با یکدیگر الزم و ملزوم هسـتند ـ‌ همین‌جور اسـت؛ سـعی می‌کند غریق‬ ‫را‪ ،‬وَ َ‬ ‫بازده را‪ ،‬بیمار را‪ ،‬نجات بدهد؛ اینکه با فرار جور درنمی‌آید‪.‬خودش را‬ ‫متقی می‌کند‪ ،‬دارای تقوا؛ یعنی آن تجهیز الزم را‪ ،‬آن زره الزم را درمقابل‬ ‫آسـیب گناه‪ ،‬بر تن می‌پوشـد و وارد منطقۀ گناه می‌شود‪ ،‬برای دستگیری‬ ‫گناهکاران؛ خالصه تقوا این است‪.‬‬ ‫وقتی‌که این معنای تقوا شـد‪ ،‬آیا تقوا مقدمه و وسـیله‌ای برای پیروزی‬ ‫هسـت یـا نیسـت؟ می‌بینیـد کـه خیلـی آسـان‪ ،‬وسـیلۀ پیروز ی‌سـت‪.‬‬ ‫آن‌کسـی‌که می‌خواهـد بـر این بیمـاری‪ ،‬در این منطقه پیروز بشـود‪ ،‬اگر‬ ‫همواره بترسـد که نبادا این میکروب در جسـم او اثر بگذارد‪ ،‬این چطور‬ ‫می‌توانـد میکروب‌زده‌هـا و وبازده‌هـا را نجـات بدهـد؟ بایـد خـودش را‬ ‫خاطرجمـع کـرده باشـد؛ بایـد از خـودش خاطـرش جمع باشـد‪ ،‬بعد وارد‬ ‫منطقۀ وبازده بشود و دیگران را نجات بدهد؛ آن‌وقت است که به پیروزی‬ ‫هم خواهد رسید‪.‬آن‌وقت است که این کار را هم به‌راحتی انجام خواهد‬ ‫َ‬ ‫تُ ف‬ ‫َ َ َّ ُ‬ ‫داد‪<.‬و ا وا اهلل>‪ 1‬تقوای خدا پیشه کنید‪< ،‬لعلكم ِل ن‬ ‫َ‬ ‫َ تَّ ُق‬ ‫حو > مگر پیروزمند‬ ‫و رسـتگار و موفق گردید‪.‬‬ ‫ف‬ ‫ُ َّ‬ ‫ّ َ َّ‬ ‫َ تَّ قُ‬ ‫ > بپرهیزید و پروا کنید از آن آتشی که آماده‬ ‫ال ار ال ت ى ا ِعد ت ِل ِ‬ ‫لكا ر ي نَ‬ ‫ اطاعت کنید‬ ‫شده است برای کافران‪<.‬و ا ي‬ ‫از اهلل و از پیامبر‪ ،‬شاید مورد رحمت پروردگار قرار بگیرید‪.‬خب اطاعت از‬ ‫‪.1‬سوره مبارکه آل‌عمران‪ /‬آیات ‪ 130‬تا ‪132‬‬ ‫ناـمیا‬ ‫‪44‬‬ ‫ ۀسلجج ‪ ( ‬ناـــمیااا‬ ‫خدا با اطاعت از پیغمبر تفاوتی ندارد‪ ،‬به چه مناسبت می‌فرماید‬ ‫کـه اطاعـت کنیـد از خـدا و اطاعـت کنیـد از پیامبـر؟ ذکر کـردن هر دوتا‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ط عوا اهلل> اطاعت کنید از‬ ‫باهم‪ ،‬زائد نیست؟ نه‪.‬اگر چنانچه فقط بگوید ‪ ،2‬یـک‌ذره هـم باالتـر از پیغمبـر؛ او‬ ‫صارى نُ‬ ‫ٰ‬ ‫ال هود و ن‬ ‫ال ‬ ‫ اطاعت کنید خدا را و رسول را‪< ،‬لعلكم رح‬ ‫و‬ ‫پروردگار قرار گیرید‪.‬‬ ‫رحـم خـدا یعنـی چـه؟ مورد رحـم خدا قـرار گرفتن یعنی چـه؟ اینجا یک‬ ‫مقایسـه‌ای بکنیـد بیـن بیان قـرآن و پنـدار عامیانۀ ما‪.‬مـا می‌گوییم که‬ ‫اگـر گناهکاریـم‪ ،‬اگـر نافرمانـی خدا کردیم‪ ،‬اگـر به واجبـات و تعهدات و‬ ‫تکالیـف عمـل نکردیـم‪ ،‬اگـر چنانچـه از منطقه‌هـای ممنوعۀ پـروردگار پا‬ ‫عقب نکشیدیم؛ فقط یک امیدواری داریم‪ ،‬آن چیست؟ آن رحم خداست‪.‬‬ ‫خـدا بـا رحمتـش با مـا عمل کند‪ ،‬خدا ما را رحم کنـد‪ ،‬این داعیه و حرف‬ ‫ماسـت؛ یعنی حرف معمول اجتماع ما و مردم ما این اسـت‪.‬رحمت خدا‬ ‫را بـرای کجـا می‌دانیم؟ برای آنجا که عمـل نکردیم‪.‬درصورتی‌که نافرمانی‬ ‫می‌ز) جداشده‪ ،‬متمایز‬ ‫‪‌ (.1‬‬ ‫ناـمیا‬ ‫‪46‬‬ ‫ ۀسلجج ‪ ( ‬ناـــمیااا‬ ‫کردیم‪ ،‬درصورتی‌که منطقۀ ممنوعۀ خدا را زیر پا لگدکوب کردیم‪،‬‬ ‫مسـئولیت و تعهـدِ الهـی را مالحظه نداشـتیم؛ در یک‌چنین صورت‌هایی‬ ‫می‌گوییـم‪ :‬مـا که عمل نداریم‪ ،‬مگر خـدا رحممان کند‪.‬رحم را‪ ،‬رحم خدا‬ ‫را‪ ،‬رحمـت پروردگار را‪ ،‬رقیب عمل‌کـردن و جایگزین عمل‌کردن می‌دانیم‪.‬‬ ‫آیـۀ قـرآن به‌عکس اسـت؛ می‌گوید عمـل کنید‪ ،‬اطاعت کنید‪ ،‬شـاید مورد‬ ‫رحمـت پـروردگار قـرار بگیرید‪.‬رحمت خدا آن‌وقتی‌سـت که یک ملتی به‬ ‫مسـئولیتش عمـل کنـد‪.‬خـدا آن‌وقتـی به مردمـی رحم می‌کند کـه او را‬ ‫اطاعـت کننـد‪ ،‬تکالیـف خـود را انجـام بدهنـد‪.‬هفتصد میلیون مسـلمان‬ ‫بنشینند به انتظار ابر رحمت پروردگاری که بر سرشان ببارد‪ ،‬آن‌وقت راه‌ها‬ ‫دزدان ناموس و غارتگران دین بیایند همه چیزشان را ببرند؛‬ ‫ِ‬ ‫را باز کنند تا‬ ‫به امید رحمت خدا بنشینند؟ پس بگو بنشینند حاال!‬ ‫سول لعلكم رح نَ‬ ‫َ َ َّ ُ تُ َ‬ ‫ط عوا اهلل و ّ‬ ‫الر َ‬ ‫َ َ َ‬ ‫ُ‬ ‫ََ‬ ‫مو > اطاعت کنید خدا را و رسول را‪ ،‬پیامبر‬ ‫ تسلیم فرمان‬ ‫آنها و دل آنها بر جای نمی‌گذارد‪< ،‬و ي س ِلموا ي‬ ‫َ‬ ‫تواند‪.‬مؤمن واقعی این‌جور است‪.‬اگر این‌جور بود یک ملتی‪ ،‬یک امتی‪،‬‬ ‫اگر یک عده جمعیت به این صورت تحت فرمان خدا قرار گرفتند‪ ،‬آن‌وقت‌ ‬ ‫است که رحمت پروردگار و لطف بی‌نهایت او شامل حال آنان خواهد شد‪،‬‬ ‫آن‌وقت اسـت که یک امت به آقایی می‌رسـد‪ ،‬آن‌وقت اسـت که یک ملت‬ ‫به رشـد انسـانی می‌رسد‪ ،‬آن‌وقت است که اسارت‌ها و زنجیرها از دست و‬ ‫پای او باز می‌شود‪ ،‬آن‌وقت است که رحمت الهی شامل حال او می‌شود‪.‬‬ ‫سول لعلكم رح نَ‬‫َ َ َّ ُ تُ َ‬ ‫ط عوا اهلل و ّ‬ ‫الر َ‬ ‫َ َ َ‬ ‫ُ‬ ‫ََ‬ ‫مو > اطاعت کنید خدا را و پیامبر را‪ ،‬باشد‬ ‫‪ ،1‬میدان مسابقه است اینجا‪ ،‬میدان پیشی‌گیری‬ ‫‪.‬سرعتت به‌سوی مغفرت پروردگار‬ ‫َ ف‬ ‫به‌سوی چه؟ ِ‬ ‫َ‬ ‫او کوششی در راه این لطف الهی کرده باشد‪<.‬و ِ‬ ‫َ ضُ َ‬ ‫َ َّ‬ ‫ر ها‬ ‫ و بهشتی‪< ،‬ع‬ ‫سرعت بگیرید به‌سوی مغفرتی از پروردگارتان‪،‬‬ ‫تُ َ َ ضُ‬ ‫َّ‬ ‫ماوا و الار > که پهنا و گسـتردگی آن به‌قدر آسـمان‌ها و زمین است‪،‬‬ ‫الس‬ ‫ُ َّ ق َ‬ ‫ُ َّ‬ ‫ آماده شده است‪ِ < ،‬للم ت ی ن > برای متقیان‪.‬‬ ‫ایـن جملـۀ معروفـی کـه می‌گوینـد‪ :‬آقا شـما اهل بهشـتید و به بهشـت‬ ‫خواهیـد رفـت‪ ،‬اگـر ان‌شـاءاهلل راهتـان بدهند‪ ،‬این بسـیار حـرف به‌جایی‌ ‬ ‫اسـت‪.‬ما همه آرزومند بهشـتیم‪ ،‬همه در دعاها بهشت را طلب می‌کنیم؛‬ ‫بهشت تنها هم ما را قانع نمی‌کند‪ ،‬دانه‌دانه خصوصیات آن را‬ ‫ِ‬ ‫گاهی طلب‬ ‫‪2‬‬ ‫حم َطیرَش‬ ‫َ‬ ‫هم در دعا می‌آوریم؛ از حورالعینش و از غذای خوبش و از ل ِ‬ ‫‪1‬‬ ‫و ‌غیرو‌ذلک‪ ،‬در دعاهایمان ردیف می‌کنیم‪.‬اما خود خدا می‌گوید ما این‬ ‫بهشـت را برای مردم باتقوا آماده کردیم‪ ،‬این سـفره را برای یک عده مردم‬ ‫خاصی انداختیم‪ ،‬آنها باید بیایند سر این سفره بنشینند و وارد این منطقه‬ ‫بشوند‪.‬آنها کی هستند؟ باتقوایان‪.‬‬ ‫ُ َّ ق‬ ‫باتقوا کیست؟ آماده شده است برای متقیان‪(.‬ترجمه‌ها‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ُ‬ ‫َ ََ‬ ‫‪ ،‬و همسران بهشتی را به ازدواج آنها درمی‌آوریم‪.‬‬ ‫ور ي‬ ‫ٍ‬ ‫بِ ح‬ ‫هو >‪ ،‬و هر‬ ‫ آماده شده است برای باتقوایان‪.‬چه کسانی هستند باتقوایان؟‬ ‫لم تَّ ق ی َن‬ ‫ل ُ‬ ‫ِ‬ ‫َّ ذ َ ُ ن ف ق َ ف َّ ّ َ ضّ َّ‬ ‫‪ 1‬آن‌کسانی‌که انفاق می‌کنند در خوشی و‬ ‫ناخوشـی‪.‬ایـن یک شـرط باتقوا بودن اسـت‪ ،‬انفاق‌کردن‪.‬انفـاق را هم باز‬ ‫چندبـار تـا حـاال معنـا کردم‪.‬عیبـی ندارد اینهـا را تکرار کنیم‪.‬چـون اینها‬ ‫ً‬ ‫غالبا تازه‌تـازه به گوش شـما می‌رسـد‪ ،‬هرچه تکرار‬ ‫حرف‌هایـی اسـت کـه‬ ‫بشـود‪ ،‬بیشـتر در دل می‌مانـد و چـه بهتر‪.‬انفاق با خرج کـردن فرق دارد‪.‬‬ ‫خرج کـردن یعنـی اینکه انسـان یک پولی را خرج کنـد‪.‬انفاق خرج کردن‬ ‫است‪ ،‬اما نه هر خرج کردنی‪.‬انفاق آن خرج کردنی را می‌گویند که با آن‪،‬‬ ‫یک خلئی پر بشود‪ ،‬یک نیاز راستینی برآورده بشود‪.‬کجایند آن‌کسانی‌که‬ ‫میلیون‌هـا خـرج می‌کنند‪ ،‬به‌ظاهر هم بـرای کارهای نیک خرج می‌کنند‪،‬‬ ‫تا از زبان قرآن به آنها بگوییم که بدبخت‌ترین مردمند‪ ،‬زیرا کارشان انفاق‬ ‫َ ُّ‬ ‫َ َ‬ ‫ً َّ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫قُ َ ُ َ ُ ُ‬ ‫نیسـت‪ <.‬ل هل ن ن ِّب ئ كم ِب الا خ َسر ي نَ اعمالا  ال ذ ي نَ ض ّل َسع ُ ي ُهم ِف ی الح ي ِةا الد ن ي ا َو‬ ‫ُ َ َ َ َ نّ ُ ُ ن َ ُ ً‬ ‫و ص ن عا>‪.2‬این پول‌هایی که خرج می‌شـود‪ ،‬این زر‬ ‫و ا هم ي ِحس ن‬ ‫هم ي حس ب ن‬ ‫‪.1‬سوره مبارکه آل‌عمران‪ /‬آیات ‪ 134‬تا ‪136‬‬ ‫زیانکارترین مردم آگاه گردانیم؟‬ ‫ِ‬ ‫‪.2‬سوره مبارکه کهف‪ /‬آیات ‪ 103‬و ‪ :104‬بگو آیا شما را از‬ ‫٭ آنان کسـانی هسـتند که کوشـش ایشان در زندگی دنیا به هدر رفته و خود می‌پندارند‬ ‫کار خوب انجام می‌دهند‪.‬‬ ‫ناـمیا‬ ‫‪55‬‬ ‫ ۀسلجج ‪ ( ‬ناـــمیااا‬ ‫و زیورهایی که بر پیکر گرسـنۀ یک عده مردم آویخته می‌شـود‪،‬‬ ‫این پیرایه‌های زیادی و دروغین؛ اینها انفاق نیسـت‪ ،‬چرا؟ چون خلئی را‬ ‫پر نمی‌کند‪.‬‬ ‫آقا! اگر این پنج‌زار‪ 1‬را شما دادید به کسی که صدتا پنج‌زاری و یک تومانی‬ ‫در جیبـش هسـت‪ ،‬صدتـای دیگـر هـم می‌توانـد فراهـم کند‪ ،‬ایـن انفاق‬ ‫نیسـت؛ اگـر دادی بـه آن آدمـی که منتظر یک پنج‌زاری اسـت تا یک نان‬ ‫سـنگک بخرد و شـکم خودش را پر کند‪ ،‬این انفاق اسـت‪.‬البته نخواسـتم‬ ‫بـا ایـن جملـه بگویم آقایان برونـد حاال ِهی پنج‌زاری بدهند به گرسـنه‌ها‬ ‫و گداها که شکم‌هایشـان را پر کنند‪ ،‬نه‪.‬گاهی پر‌کردن شـکم گرسـنه هم‬ ‫انفاق نیسـت‪ ،‬در یک شـرایطی این‌جوری اسـت‪.‬در آن شرایطی که فقر و‬ ‫گرسـنگی ماننـد گیاه هـرزه‌ای‪ ،‬بی‌حسـاب دارد بر روی زمین‌هـا می‌رُ وید‪،‬‬ ‫آنجا پرکردن شکم یک گرسنه مثل قیچی‌کردن پیکرۀ باالی یک دانه علف‬ ‫هرزه است‪.‬در صحرا علف هرزه چقدر قیمت دارد؟ باالخره از جلوی چشم‪،‬‬ ‫یک گیاه هرزه کم می‌شود‪ ،‬اما چقدر این کار اساسی است؟ چقدر جالب‬ ‫اسـت این کار؟ خیلی کم و ناچیز‪.‬بنابراین انفاق آن‌چیزی اسـت که یک‬ ‫خلئـی را پـر می‌کنـد‪.‬یک نیازی را برآورده می‌کنـد‪.‬آن ملتی که امروز به‬ ‫یـک چیـزی احتیـاج دارد‪ ،‬ماننـد آب‌و‌هوا‪ ،‬اگر در غیـر آن‌چیز‪ ،‬به آن ملت‬ ‫کمـک کـردی‪ ،‬اینجا انفاق نکردی‪ ،‬پول‌حرام‌کـردن‌ انجام دادی‪.‬پس انفاق‬ ‫کار مردمان باهوش اسـت‪.‬آنهایی که خألها‬ ‫کار همه‌کس نیسـت‪ ،‬انفاق ِ‬ ‫ِ‬ ‫‪.1‬پنج لایر‬ ‫ناـمیا‬ ‫‪56‬‬ ‫ ۀسلجج ‪ ( ‬ناـــمیااا‬ ‫و نیازها را می‌فهمند و حاضر می‌شـوند به‌جا آن خألها و نیازها‬ ‫َ ضَّ‬ ‫َّ‬ ‫ف‬ ‫ُ فق‬ ‫َّ ذ‬ ‫را پر کنند‪.‬انفاق خیلی مهم است‪<.‬ال ي نَ ي ن ِ نَ‬ ‫و ِ ی الس ّر ِاء و ال ّر ِاء>‪ ،‬یکی‬ ‫از نشانه‌های باتقواها این است‪ ،‬انفاق می‌کنند در خوشی و ناخوشی‪.‬‬ ‫َ ظَ‬ ‫ ظ‬ ‫َ‬ ‫ ال غ ي > و فروبرنـدگان خشـم‪.‬فروبرنـدگان خشـم یعنـی چه؟‬‫م نَ‬ ‫‪ ،‬معنایـش‬ ‫على الك ِار رحما ُء ب ي ن هم>‪.1‬اینی‌کـه می‌گوینـد کظم‌کننـدگان‪ ،‬فروبرندگان‪.‬نه فراموش‌کنندگان؛ فروبرندگان غیظ‬ ‫و خشم‪.‬که وقتی خشم فرونشست‪ ،‬انسان می‌تواند با عقل‪ ،‬با درک‪ ،‬آنچه‬ ‫را که شایسته است انجام بدهد‪.‬‬ ‫ گذرندگان از مردم‪ ،‬عفوکنندگان از خطاهای مردم‪.‬از‬ ‫ِ‬ ‫اشـتباهات مردم‪ ،‬از خطاهای مردم‪ ،‬از گناهان مردم‪ ،‬از لغزش‌های مردم‬ ‫بایـد گذشـت‪ ،‬بایـد صرف‌نظـر کـرد‪.‬از آن گناهـی نباید صرف‌نظـر کرد که‬ ‫لغزش نبوده است‪.‬خدا هم از یک‌چنین گناهی مشکل صرف‌نظر بکند‪.‬از‬ ‫ّ‬ ‫تعمد و عناد انجام گرفته‬ ‫عمل خالفی نباید صرف‌نظر کرد که از روی‬ ‫ِ‬ ‫آن‬ ‫‪.1‬سوره مبارکه فتح‪ /‬آیه ‪29‬‬ ‫ناـمیا‬ ‫‪57‬‬ ‫ ۀسلجج ‪ ( ‬ناـــمیااا‬ ‫است‪ ،‬اما لغزش‌ها‪ ،‬قصورها که در کار عامۀ مردم فراوان هست‪،‬‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ُ ُ ُ‬ ‫َ‬ ‫ّ‬ ‫ف َ َ‬ ‫َ‬ ‫ال ِاس و اهلل ي ِ ح ّب الم ِ‬ ‫حس ن ي ن > و‬ ‫قابل گذشتن و عفوکردن است‪<.‬و العا ي ن ع ن ن‬ ‫ِ‬ ‫خدا دوست می‌دارد مردمان احسان‌کننده را‪.‬‬ ‫َ َّ ذ نَ ذ فَ َ ف َ ً َ َ َ َ ُ‬ ‫اح ش ة او ظ لموا ا ن ف َس ُهم‬ ‫از دیگر نشانه‌های باتقواها چیست؟ آن‌کسـانی‌که چـون گنـاه بزرگـی انجـام دهند‪،‬‬ ‫اهلل ف َ تَ فَ ذُ ن‬ ‫ ذَ َ‬ ‫ك ُروا َ‬ ‫َ ظَ َ َ ن فُ َ ُ‬ ‫یـا بر خویشـتن سـتم کننـد‪< ،‬او لموا ا سهم> بـر نفس‌های خود ظلم روا‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫ ذ َ ُ‬ ‫َ‬ ‫بدارند‪ < ،‬كروا اهلل> فورا به یاد خدا بیفتند‪.‬در وادی غفلت‪ِ ،‬‬ ‫زیر سـرپوش‬ ‫غفلـت‪ ،‬دیـر نپایند‪.‬یک آیۀ خیلی عجیبی هسـت در قرآن‪ ،‬در زمینۀ تذکر‬ ‫َّ َ‬ ‫َ َّ‬ ‫َّ َّ ذ َ تَّ قَ‬ ‫اتفاقا‪‪ 1‬وقتی یک گروه شیطان ـ با آن معنای‬ ‫طا ِم ن ال ي ِ‬ ‫ِا ا مسهم ِ‬ ‫وسـیعی که شـیطان دارد ـ‌ وقتی یک گروهی شـیطان و شیطان‌صفت او‬ ‫را احاطه می‌کنند تا گمراه کنند‪ ،‬تا از راه به‌در ببرند‪ ،‬تا او را به فراموشـی‬ ‫ً‬ ‫ ذ َ‬ ‫ك ُروا َ‬ ‫َ‬ ‫فـورا بـه یاد خدا بیفتد انسـان‪.‬یـاد خدا یک‌چنین‬ ‫اهلل>‬ ‫بیندازنـد‪< ،‬‬ ‫چیـزی اسـت‪.‬یـاد خدا حربه‌ای اسـت در دسـت مـا علیه شـیطان‌ها‪ ،‬یاد‬ ‫دشـمنان‬ ‫ِ‬ ‫خـدا ریسـمانی اسـت در اختیـار مـا‪ ،‬برای نجـات از ورطه‌ای که‬ ‫هوشیاری ما‪ ،‬در برابر ما به‌وجود آورده‌اند‪.‬یاد خدا خیلی چیز ارزشمند و‬ ‫ِ‬ ‫قیمتی است‪.‬‬ ‫َ‬ ‫ ذَ َ‬ ‫< ك ُروا اهلل>‪ ،‬چون کار خالفی بکنند یا بر خویشتن ظلم بکنند‪ ،‬خدا را به‬ ‫ذُ ن‬ ‫ف َ َ فَ‬ ‫اس غ روا ِل و ِب ِهم> پس طلب غفران و مغفرت می‌کنند برای‬ ‫یاد می‌آورند‪ <.‬ت‬ ‫‪.1‬سوره مبارکه اعراف‪ /‬آیه ‪201‬‬ ‫ناـمیا‬ ‫‪58‬‬ ‫ ۀسلجج ‪ ( ‬ناـــمیااا‬ ‫گناهانشان‪ ،‬در جستجو می‌آیند که این گناه‪ ،‬این خأل التیام پیدا‬ ‫ و چه کسی غفران و مغفرت می‌بخشد گناهان را به‌جز خدا؟‬ ‫َّ ُ‬ ‫تلاش از تـو و حرکـت از تـو‪ ،‬و برکـت از خـدا؛ تلاش و کوشـش از ما‪ ،‬و‬ ‫قبـول از خـدای مـا‪.‬پس تلاش را از پرونـدۀ خودمان‪ ،‬حـق نداریم حذف‬ ‫َ‬ ‫َ َ‬ ‫َ ُ‬ ‫فَ َ‬ ‫َ‬ ‫کنیم‪<.‬و لم ی ِص ّروا علی ما علوا و هم ی عل ن‬ ‫َ َ ُ‬ ‫مو > بر آنچه که می‌دانند گناه است‪،‬‬ ‫َّ‬ ‫َ ف ٌ‬ ‫ُ ٓ َ َ ُُ‬ ‫ول ِئ ك ج ز ا ؤ هم م غ ِ َر ة ِم ن ر ِب ِهم> این‌چنین کسانی‌که از تالش‬ ‫اصراری نورزند‪<.‬ا ٰ‬ ‫و کوشش بازنمی‌ایستند‪ ،‬استغفار می‌کنند برای گناهان‪ ،‬اصرار ‌نمی‌ورزند‬ ‫در راه خطـا و خلاف؛ این‌چنیـن آدم‌هایـی پاداششـان مغفـرت از سـوی‬ ‫َن ُ‬ ‫تَ َ‬ ‫َ َ ّ ٌ تَ‬ ‫ا ج رى ِم ن ِتح ها الا هار> و بهشت‌هایی که در زیر‬ ‫پروردگارشان است‪<.‬و ج ن ت‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ ن‬ ‫َ ف‬ ‫ل ن > در آن جاودانه‌اند و چه‬ ‫عم ا ج ُر ِ‬ ‫العام ي‬ ‫‪.‬مسئلۀ عمل یکی از مسائل بسیار مهم است‪.‬‬ ‫‪ 1‬از تـو می‌پرسـند ـ ای پیامبـر ـ‌ در مـورد انفـال‪،‬‬ ‫ً‬ ‫مختصرا‬ ‫حق کیسـت‪.‬انفـال را‬ ‫سـؤال می‌کننـد کـه انفـال برای کیسـت و ّ‬ ‫می‌تـوان به‌این‌صـورت ترجمـه کرد؛ انفـال یعنی ثروت‌هایـی که به عموم‬ ‫ً‬ ‫مثال درآمدهایی اسـت که در جنگ‬ ‫مسـلمانان متعلـق اسـت‪.‬یک نمونـه‬ ‫نصیب مسـلمانان می‌شـود‪ ،‬نه هر درآمدی‪ ،‬درآمدهای خاصی‪.‬یک نمونه‬ ‫از انفـال‪ ،‬معادن اسـت‪ ،‬این ثروت‌هـای زیرزمینی‪.‬یک نمونه از انفال این‬ ‫جنگل‌هاست‪.‬یک نمونه از انفال این دشت‌ها و مرتع‌های عظیمی‌ست که‬ ‫در گوشه‌و‌کنار و بر سر کوه‌ها قرار دارد‪.‬انفال به‌طورخالصه‪ ،‬آن ثروت‌هایی‬ ‫را می‌گوینـد کـه متعلـق بـه یک فرد خاص یا به یک جمع خاص نیسـت‪،‬‬ ‫‪.1‬سوره مبارکه انفال‪ /‬آیه ‪1‬‬ ‫ناـمیا‬ ‫‪64‬‬ ‫ ۀسلجج ‪ ( ‬ناـــمیااا‬ ‫تمامی ملت است‪.‬یک نمونه‌اش‬ ‫ِ‬ ‫آن‬ ‫در اختیار همگان است‪ ،‬از ِ‬ ‫البتـه همان‌طور ی‌کـه عـرض شـد‪ ،‬غنائـم خاصـی اسـت کـه در جنگ‌هـا‬ ‫نصیب سلحشـوران لشـکر مسلمان می‌شود‪.‬اول‌باری که این مسئله برای‬ ‫مسـلمانان مطرح شـد در جنگ بدر بود گویا‪ ،‬مسلمان‌ها با همدیگر بحث‬ ‫آن کیست؟ میان آنها اختالف به‌وجود آمد‪،‬‬ ‫می‌کردند که این غنیمت‌ها از ِ‬ ‫به پیغمبر اکرم مراجعه کردند‪ ،‬از آن حضرت سؤال کردند‪ ،‬آیۀ قرآن پاسخ‬ ‫ّ‬ ‫ّٰ َ َ‬ ‫ُ‬‫َن ف‬ ‫قُ‬ ‫سول> انفال از ِ‬ ‫آن خدا‬ ‫را بـه پیامبـر خـود الهـام می‌دهـد‪ِ <.‬ل الا ال ِلل ِه و الر ِ‬ ‫آن خـدا یعنـی چه؟ یعنی بـرای یک عدۀ معینی‬ ‫آن پیامبـر اسـت‪.‬از ِ‬ ‫و از ِ‬ ‫مال خدا به‬ ‫ِ‬ ‫مال خداسـت‪ ،‬آنچه که باید نام‬ ‫ِ‬ ‫از بندگان خدا نیسـت‪.‬آنچه‬ ‫روی آن گذاشـت‪ ،‬این درحقیقت آن‌چیزی اسـت که باید صرف بشـود در‬ ‫مصالح خدا خرج نمی‌شـود‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫مـال خدا‪ ،‬پیداسـت که بـرای‬ ‫ِ‬ ‫اهـداف الهـی‪.‬‬ ‫مال او‬ ‫ِ‬ ‫مصالح آن‌چنانی ندارد‪ ،‬نیازی ندارد‪ ،‬حاجتی ندارد که‬ ‫ِ‬ ‫خدای متعال‬ ‫مال بندگان‬ ‫ِ‬ ‫مال خداست‪ ،‬درحقیقت‬ ‫ِ‬ ‫برای رفع آن نیاز مصرف بشود‪.‬آنچه‬ ‫خداست‪.‬باید در راه مصالحی که خدای متعال معین کرده است‪ ،‬صرف و‬ ‫آن خدا هست‪ ،‬به‌این‌معناست‪.‬‬ ‫خرج بشود‪.‬پس مال‌اهلل‪ ،‬انفال از ِ‬ ‫ّ‬ ‫َ َ‬ ‫سول>‪ ،‬یعنی چه؟ از ِ‬ ‫آن رسول است‪ ،‬یعنی چه؟ مگر رسول یک قطبی‬ ‫‪.‬اگر مؤمن هسـتید‪ ،‬این‬ ‫ط عوا اهلل و رسوله ِا ‬ ‫ا ب ي ِ كم و ا ي‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ف تّ قُ‬ ‫َ‬ ‫اوال تقـوای خـدا پیشـه کنیـد‪ < ،‬ا وا اهلل> پس‬ ‫ً‬ ‫سـه کار را انجـام بدهیـد‪:‬‬ ‫فارسـی ناگزیرانـه‌ای که مـا کردیم در این‬ ‫ِ‬ ‫از خـدا پـروا بداریـد‪.‬در ترجمـۀ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ََ‬ ‫ف َ تَّ قُ‬ ‫صلحوا ذ تا بَ ي نِ كم>‬ ‫َ‬ ‫ورقه؛‪ < 1‬ا وا اهلل> پس از خدا پروا بدارید؛ این یک‪<.‬و ا ِ‬ ‫فی‌ما‌بین خود را اصالح کنید‪.‬اختالفات را در میان خود از میان بردارید‪.‬‬ ‫به سود حقیقت‪ ،‬آن‌کسانی‌که سخنی غیر حقیقت می‌گویند‪ ،‬از سخن خود‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ََ‬ ‫صلحوا ذ تا بَ ي نِ كم>‬ ‫دسـت بکشـند‪ ،‬اختالفـات را از میان خود برداریـد‪<.‬و ا ِ‬ ‫میـان خـود را اصلاح کنیـد‪ ،‬بر سـر چیزهای جزئـی به جان هـم نیفتید‪،‬‬ ‫بهانـه بـرای به جان یکدیگر افتـادن نجویید‪.‬خاصیت یک عده مردمی که‬ ‫جنگشان می‌آید با دوستان و با دشمنان‪ ،‬همین است که دنبال بهانه‌های‬ ‫کوچـک بـرای جنگیدن و دعوا کردن و ایجـاد اختالف می‌گردند‪.‬نصیحت‬ ‫خدا و رسول به این‌گونه مردم این است که به‌جای آنکه برای جنگیدن با‬ ‫دوسـتان بهانه بجویید‪ ،‬برای جنگیدن با دشـمنان بهانه‌ها را پنهان نکنید‪.‬‬ ‫‪.1‬به پلی‌کپی انتهای جلسه مراجعه بفرمایید‪.‬‬ ‫ناـمیا‬ ‫‪67‬‬ ‫ ۀسلجج ‪ ( ‬ناـــمیااا‬ ‫اگـر اهـل جنگی‪ ،‬با دشـمن بجنگ‪ ،‬با برادر چرا؟ با دوسـت چرا؟‬ ‫ُ‬ ‫ ذ َ َ‬ ‫ََ‬ ‫ا ب ي ن ِ كم>‪.‬ایـن دوتـا توصیۀ بزرگ‪ ،‬توصیۀ سـوم یک مطلبی‬ ‫صلحوا ت‬ ‫ و اطاعـت کنیـد‪ ،‬فرمـان ببریـد خدا را و‬ ‫بـد می‌شـود‪< ،‬و ا ي‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ُ ُ‬ ‫ اگر شما مؤمنید‪.‬‬ ‫پیامبرش را‪ِ ،‬‬ ‫مسـئلۀ ایمان‪ ،‬این گِ ر َِوش قلبی‪ ،‬وابسـتگی فکری و اعتقادی و روانی به‬ ‫یک مطلب‪ ،‬به یک شخص‪ ،‬به یک قطب و به یک مرکز‪ ،‬که نامش ایمان‬ ‫اسـت‪ ،‬تنها به همین خالصه نمی‌شـود که در قلب‪ ،‬انسـان این گروش و‬ ‫گرایش و گرویدگی را داشـته باشـد‪.‬آن‌وقتی ایمان به‌صورت راسـتین در‬ ‫برطبق آن ایمان عمل کند‪.‬آن‌وقتی کسـی می‌تواند‬ ‫ِ‬ ‫کسـی وجود دارد که‬ ‫ادعـا کنـد مؤمن واقعی‌سـت‪ ،‬که بـه لوازم ایمان و تعهـدات ایمان پایبند‬ ‫باشـد‪.‬آن‌وقتـی کسـی می‌تواند بگوید مـن به خدا مؤمـن و معتقدم‪ ،‬که‬ ‫واقعیت وجود او‪ ،‬با آن‌کسـی‌که منکر خداسـت‪ ،‬تفاوتی‬ ‫ِ‬ ‫متن‬ ‫ِ‬ ‫زندگی او و‬ ‫داشته باشد‪.‬آن‌کسی‌که امروز منکر خداست‪ ،‬عملش با عمل آن‌کسانی‌که‬ ‫مدعـی خداینـد چـه تفاوتی دارد؟ هر دو ظلم می‌کننـد‪.‬هر دو در مادیات‬ ‫تـا خرخـره غرق شـدند‪.‬هر دو برای این چند صبـاح زندگی‪ ،‬چند روز دیگر‬ ‫ّ‬ ‫متعفن کـردن‪ ،‬برای دو‬ ‫بیشـتر نفـس‌زدن و دو لقمـه‌ای خـوردن و فضا را‬ ‫صبـاح بیشـتر راحت زیسـتن‪ ،‬حاضرند همـۀ فضیلت‌ها را زیر پـا بگذارند‪.‬‬ ‫منتهـا ایـن یکـی صـاف می‌گوید مـن به خـدا معتقد نیسـتم‪ ،‬آن دیگری‬ ‫مدعی اسـت که به خدا معتقد اسـت‪.‬این چه‌جور ایمانی است؟ آیۀ قرآن‬ ‫ناـمیا‬ ‫‪68‬‬ ‫ ۀسلجج ‪ ( ‬ناـــمیااا‬ ‫در اینجـا صریـح اسـت‪.‬اینجا دیگر حسـاب اسـتدالل‌های عقلی‬ ‫نیست که شبهه بردارد؛ باید این کارها را انجام بدهید‪ ،‬اگر مؤمنید‪.‬و یکی‬ ‫ط عوا اهلل و ّ‬ ‫الر َ‬ ‫َ َ َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫سول>‪ 1‬اسـت‪.‬خـدا و پیامبـر را اطاعت کنید‪،‬‬ ‫از ایـن کارهـا‪< ،‬ا ي‬ ‫دنبال فرمان آنها راه بیفتید‪.‬‬ ‫مال آدمی‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫فرمان خدا چیست؟ هرچه هست‪ ،‬بدیهی است که خدا در مورد‬ ‫ِ‬ ‫جـان آدمـی‪ ،‬در مـورد عمـر آدمی‪ ،‬در مورد روابط انسـان با سـایر‬ ‫ِ‬ ‫در مـورد‬ ‫انسـان‌ها‪ ،‬در مورد روابط انسـان با خدا‪ ،‬در مورد روابط انسـان با حیوانات‬ ‫و حتـی بـا گیاهان‪ ،‬تعهدها‪ ،‬مسـئولیت‌ها‪ ،‬تکلیف‌ها‪ ،‬وظیفه‌هایی معین‬ ‫کـرده اسـت‪.‬در این‌هـم اگـر خـدا را اطاعت کردیـد‪ ،‬می‌توانیـد بگویید ما‬ ‫مؤمنیم‪ ،‬و ِا ّل ایمان به‌صرف اینکه قلب انسـان و دل انسـان به یک قطبی‬ ‫وابسـته اسـت‪ ،‬اما شـعاع این وابستگی در عمل‪ ،‬در دست‪ ،‬در زبان‪ ،‬در پا‬ ‫ً‬ ‫اصال‬ ‫و در اعضـا و جـوارح دیگر منعکس نیسـت‪ ،‬به درد نمی‌خـورد؛ بلکه‬ ‫نـام ایمـان از نظر اسلام برای او صـدق نمی‌کند‪ ،‬این منطق قرآن اسـت‪.‬‬ ‫ُ‬ ‫ ذ َ َ‬ ‫ََ‬ ‫َ‬ ‫ف َ تَّ قُ‬ ‫ا ب ي ن ِ كم> فی‌ما‌بین خود‬ ‫صلحوا ت‬ ‫ پـس از خـدا پـروا کنید‪< ،‬و ا ِ‬ ‫َ‬ ‫ خدا و رسولش را اطاعت کنید‪ اگر شما مؤمنید‪.‬‬ ‫خـب‪ ،‬بـه مناسـبت نـام مؤمـن در پایان ایـن آیه‪ ،‬آیـۀ بعد دربـارۀ صفات‬ ‫َ َّ‬ ‫مؤمنان و شـرایط ایمان‪ ،‬باز ادامۀ سـخن می‌دهد‪< :‬ا نَّ َما ُ‬ ‫و ال ذ ي نَ ِا ذ ا‬ ‫الم ؤ مِ ن ن‬ ‫ِ‬ ‫َ‬ ‫ّ‬ ‫َ‬ ‫ن ً َ َ ٰ َ ّ َ تَ َ ّ نَ‬ ‫ََ آ ُُ َ‬ ‫ُ‬ ‫ ذُ َ ُ َ قُ ُ‬ ‫لو  ال ذ ي نَ ‬ ‫اهلل َو ِج ل ت لو ب ُهم َو ِا ذ ا ت ِل يَ ت عل ي ِهم ي تا ه ز اد ت ُهم يا ما ا وعلى ر ِب ِهم ي وك‬ ‫ِكر‬ ‫‪.1‬سوره مبارکه آل‌عمران‪ /‬آیات ‪132 ،32‬‬ ‫ناـمیا‬ ‫‪69‬‬ ‫ ۀسلجج ‪ ( ‬ناـــمیااا‬ ‫َ َ قّ ً‬ ‫ُ‬ ‫َ ُ‬ ‫ول ك ه ُم الم ؤ مِ ن ن‬ ‫ُ‬ ‫و  ا ِئ‬ ‫ُ فق‬ ‫َّ َ َ ّ َ َ ق ُ‬ ‫َ‬ ‫مو الص ة‬ ‫لا و ِمما ر ز ن اهم ي ن ِ ن‬ ‫ُق‬ ‫ي ي ن‬ ‫و ح ا>‪1‬؛ برای‬ ‫مؤمن راسـتین‪ ،‬پنج خصلت در اینجا معین شـده‪.‬ممکن اسـت این پنج‬ ‫ِ‬ ‫خصلت در گوینده و شـنونده نباشـد‪ ،‬اما اگر کسـی در راه ایجاد این پنج‬ ‫هدف‬ ‫ِ‬ ‫خصلـت در خـود‪ ،‬تالشـی و فعالیتـی بکند‪ ،‬باز در راه ایمـان‪ ،‬در راه‬ ‫نام مؤمن هسـت‪.‬مؤمن راسـتین آن کسی‌ست که این‬ ‫ایمان و شایسـتۀ ِ‬ ‫پنج صفت در او باشد‪.‬‬ ‫َّ‬ ‫اول؛ آن کسانی هستند که ِ‬‫الم ؤ مِ ن نَ‬ ‫ِ‬ ‫َ َ قُ ُ ُ‬ ‫ُ‬ ‫ ذُ‬ ‫ِك َر اهلل> چـون یـاد شـود خـدا‪< ،‬و ِج ل ت لو ب هم> بـه بیـم آید دل‌هایشـان‪.‬‬ ‫ترسـیدن‬ ‫ِ‬ ‫یعنـی چـه بـه بیم بیاید؟ ترسـیدن از خدا به چه معناسـت؟ آیا‬ ‫یک گنه‌کار درمقابل قاضی است‪ ،‬یا نوع دیگر و لطیف‌تری است؟ ممکن‬ ‫اسـت کسـی بگوید من گناهی نکردم‪ ،‬از خدا هم نمی‌ترسم‪.‬بله‪ ،‬ترسیدن‬ ‫گنه‌کار درمقابل قاضی و دادستان‪ ،‬آن‌کسی‌که باید آدم را مجازات کند‪ ،‬آن‬ ‫نداشتن گناه‪ ،‬البته منتفی است؛ تا چه کسی باشد که بتواند‬ ‫ِ‬ ‫نوع ترس با‬ ‫مطمئن باشد که گناهی ندارد‪.‬‬ ‫اما یک نوع ترس دیگر هست که آن ناشی از معرفت است‪.‬انسان درمقابل‬ ‫ً‬ ‫قهرا احساس دهشت‪ 2‬و‬ ‫اشیای بزرگ‪ ،‬ذوات عظیم‪ ،‬حقیقت‌های باشکوه‪،‬‬ ‫وجودی انسان این است‪ ،‬ترکیب روحی و جسمی‬ ‫ِ‬ ‫حیرت می‌کند‪.‬خاصیت‬ ‫هرچیز باعظمتی‪ ،‬هر انسانی حالت‬ ‫ِ‬ ‫انسان این را ایجاب می‌کند؛ درمقابل‬ ‫‪.1‬سوره مبارکه انفال‪ /‬آیات ‪ 2‬تا ‪4‬‬ ‫‪(.2‬د‌ه‌ش) سرگشتگی‪ ،‬ترس‬ ‫ناـمیا‬ ‫‪70‬‬ ‫ ۀسلجج ‪ ( ‬ناـــمیااا‬ ‫دهشـتی را در خـود احسـاس می‌کنـد‪.‬این حالت دهشـت‪ ،‬نه از‬ ‫بـاب ایـن اسـت کـه از او می‌ترسـد‪ ،‬ممکن اسـت او هیچ ترسـی نداشـته‬ ‫باشد‪ ،‬به‌این‌معنا که تعرّ ضی‪ 1‬بکند‪ ،‬ترس ناشی از گناه نیست اینجا؛ بلکه‬ ‫حقارت‬ ‫ِ‬ ‫این دهشـت و بیمناکی‪ ،‬ناشـی از احسـاس عظمت او و احسـاس‬ ‫خویشـتن درمقابل اوسـت‪.‬این‌چنین ترسی از خدا جا دارد‪ ،‬مطلوب است‪،‬‬ ‫الزم اسـت‪ ،‬مفیـد اسـت‪.‬آن‌کسـی‌که درمقابل پـروردگار‪ ،‬خـود را کوچک و‬ ‫ناقـص و حقیـر می‌بینـد و خـدا را به‌تمـام شـئون امـور خویش مسـلط و‬ ‫مهیمن و مسیطر‪ 2‬مشاهده می‌کند‪ ،‬این‌چنین انسانی سعی می‌کند جز از‬ ‫خط سیر مستقیمی که خدای عالم برای او معین کرده‪ ،‬از راه دیگری‬ ‫ِ‬ ‫آن‬ ‫سـیر نکنـد‪ ،‬حرکـت نکند‪.‬ایـن بزرگ‌ترین ضامن اجرایی عمـل و حرکت و‬ ‫تالش است در یک انسان مسلمان و در یک جامعۀ ُمسلِم‪.‬‬ ‫اینی‌که می‌بینید امیرالمؤمنین در نیمه‌های شب‪ ،‬در شب‌های ماه رمضان‪،‬‬ ‫به خود می‌پیچد و اشک می‌ریزد؛ اینی‌که می‌بینید امام سجاد گاهی صیحه‬ ‫می‌زند؛ اینی‌که می‌بینید رسول‌اهلل‪ ،‬با همۀ جاللت و عظمتش‪ ،‬وقتی دهۀ‬ ‫رختخواب مرا جمع کنید‪ ،‬بسـتری برای‬ ‫ِ‬ ‫سـوم ماه رمضان می‌آید‪ ،‬می‌گوید‬ ‫خود نمی‌گسـتراند؛ یعنی شـب‌ها دیگر وقت خواب نیسـت‪ ،‬وقت عبادت‬ ‫اسـت‪ ،‬وقـت تضرّ ع اسـت‪ ،‬وقـت خضوع اسـت درمقابل پـروردگار؛ اینها را‬ ‫‪(.1‬ع‌ر‌ض) دست دراز ی‌کردن‬ ‫‪(.2‬م‌ه‌م) ایمن‌کننده‪ ،‬نگهبان‪( ،‬س‌ط‌ر) حافظ و نگهبان‪ ،‬این کلمه با توجه به قواعد زبان‬ ‫عربی مصیطر هم نوشته می‌شود‪.‬‬ ‫ناـمیا‬ ‫‪71‬‬ ‫ ۀسلجج ‪ ( ‬ناـــمیااا‬ ‫گمان مکن کارهای تصنعی است که انجام می‌گیرد‪.‬چقدر ناقص‬ ‫و ناآگاه است آن‌کسی‌که بگوید امام در دعای ابوحمزه می‌خواهد به مردم‬ ‫چیـز یـاد بدهـد و خودش را نمی‌گوید‪.‬چقدر نـاوارد و بی‌اطالع از روح دعا‬ ‫بندگان صالح با خداسـت‪ ،‬آن‌کسـی‌که خیال می‌کند‬ ‫ِ‬ ‫و از کیفیت مناجات‬ ‫اشـک امام علیه‌السلام برای آموزش‌دادن اسـت‪.‬یعنی‬ ‫ِ‬ ‫آن گریـه و نالـه و‬ ‫ً‬ ‫واقعا اشک‬ ‫تصنعی گریه کرده‌اند تا تو و من یاد بگیریم؟ اشتباه است این‪.‬‬ ‫ریخته‌اند‪ ،‬چرا اشک ریخته‌اند؟ برای خاطر اینکه معرفتشان نسبت به خدا‬ ‫بیشتر است‪.‬در وجود مقدس پروردگار‪ ،‬عظمتی می‌بیند امیرالمؤمنین‪ ،‬که‬ ‫‌بین من و شما نمی‌تواند این عظمت را ببیند‪.‬تو بزرگی‬ ‫چشم‌های نزدیک ِ‬ ‫و در آیینۀ کوچک ننمایی‪ 1.‬این آیینۀ کوچک روح ما نمی‌تواند آن عظمت‬ ‫عجیـب را در خـود منعکـس کند‪ ،‬امـا آیینـۀ روح امیرالمؤمنین چطور؟ او‬ ‫می‌توانـد‪ ،‬او ایـن عظمـت را می‌فهمد‪ ،‬می‌گیـرد‪ ،‬درک می‌کند و به همین‬ ‫دلیل است که آن‌جور به خود می‌پیچد و اشک می‌ریزد‪.‬‬ ‫وقتی‌کـه یـاد خـدا بـه میان بیایـد‪ ،‬آن حالـت هیبت‪ ،‬آن حالت خشـیت‪،‬‬ ‫حقارت‬ ‫ِ‬ ‫آن احسـاس تـرس و بیـم‪ ،‬آن حالـت رعبی که ناشـی از احسـاس‬ ‫ُ‬ ‫خـود درمقابـل عظمت خداسـت‪ ،‬بـر دل مؤمن مسـلط می‌شـود‪‪.‬خـدا بـرای انسـان از صـورت بازیچه بیـرون می‌آید‪ ،‬نام‬ ‫خـدا از صـورت یـک ذکـر اعتیادگونه خارج می‌شـود‪.‬در مجلـس یک نفر‬ ‫‪.1‬تو بزرگی و در آیینۀ کوچک ننمایی ‪ /‬نازم آن سـر که چو گیسـوی تو در پای تو ریزد‬ ‫(شهریار)‬ ‫ناـمیا‬ ‫‪72‬‬ ‫ ۀسلجج ‪ ( ‬ناـــمیااا‬ ‫که می‌نشـیند؛ یا‌اهلل‪ ،‬به‌عنوان یک جملۀ احترام‌آمیز؛ خمیازه که‬ ‫آدم می‌کشـد‪ ،‬آخـرش ال‌إلـه‌اال‌اهلل‪ ،‬بـا خسـتگی؛ از این حالت‌ها که نشـانۀ‬ ‫بی‌اعتنایـی و بی‌ادراکـی و عـدم حساسـیت روان انسـان درمقابل یاد خدا‬ ‫و نام خدا و عظمت خداسـت‪ ،‬از این صورت‌ها دیگر خارج می‌شـود قلب‬ ‫یک انسـان خداشـناس و عظمت‌بین‪ ،‬کسی که ادراک می‌کند و احساس‬ ‫نَّ َ ُ ؤ ن نَ َّ ذ نَ ذ ذُ َ ُ َ قُ ُ‬ ‫اهلل َو ِج ل ت لو ب ُهم>‬ ‫می‌کنـد عظمت پروردگار را‪‪.‬ایـن ایمـان ماننـد بـذری در دل او‪ ،‬در روح او رُ شـد می‌کند‪ ،‬بزرگ‬ ‫‪1‬‬ ‫می‌شـود‪ ،‬مانند گیاهی باال می‌آید‪ ،‬مانند درختی سـاقه و ریشـه‌اش ستبر‬ ‫می‌شـود‪ ،‬آن‌چنانی‌کـه امکان ریشـه‌کن کـردن آن از میان مـی‌رود‪.‬ایمان‬ ‫به‌صـورت یـک آب راکـد‪ ،‬در وجود یـک مؤمن‪ ،‬معنی ندارد‪.‬آن‌کسـانی‌که‬ ‫شـک دوران بلوغ‪ ،‬آن یک‬ ‫ِ‬ ‫یـک کلمـه‌ای را در کودکـی فراگرفته‌انـد‪ ،‬بر اثر‬ ‫کلمه از آن صالبت و از آن عظمت در روح اینها افتاد‪ ،‬کوچک شد‪ ،‬ناقص‬ ‫شـد‪ ،‬ناچیـز شـد‪ ،‬یک نیمه‌ایمانـی‪ ،‬یـک نیمه‌حقیقتی در روحشـان باقی‬ ‫‪.1‬ضخیم‪ ،‬محکم و استوار‬ ‫ناـمیا‬ ‫‪73‬‬ ‫ ۀسلجج ‪ ( ‬ناـــمیااا‬ ‫آمـدن جریانـات و حـوادث گوناگون‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫مانـد‪ ،‬آن‌هـم بـر اثـر پیش‬ ‫مدام کاسـته شـد و کاسته شد؛ یک‌چنین ایمانی یک روزی هم از انسان‬ ‫َ‬ ‫ستودع‪ ،‬ایمان عاریت‪ ،‬مؤمن این‌جوری‬ ‫به‌آسـانی گرفته می‌شـود‪.‬ایمان ُم‬ ‫نیسـت‪.‬مؤمـن راسـتین‪ ،‬آن مؤمنی اسـت کـه اگر یک کلمـه از حقایق و‬ ‫معارف دینی و الهی در دل اوست‪ ،‬آن یک کلمه را با تدبر‪ ،‬با دقت‌نظر‪ ،‬با‬ ‫اندیشـیدن‪ ،‬با هرچه نسـبت به آن یک کلمه مساعد‪ 1،‬ایمان خود را زیادتر‬ ‫کردن‪ ،‬این ایمان را از زایل شدن نجات بدهد‪.‬مؤمن واقعی این است‪.‬‬ ‫ایمان انسان‬ ‫ِ‬ ‫از این آیه و از این جمله استفاده می‌کنیم که با تالوت قرآن‪،‬‬ ‫مؤمن باید زیاد بشود‪.‬و از این جمله اتخاذ سند می‌کنیم‪ ،‬دقت کنید از این‬ ‫کالم خدا اتخاذ سـند می‌کنیم و به آن‌کسـانی‌که می‌گویند قرآن را ترجمه‬ ‫ِ‬ ‫نکنید‪ ،‬معنا نکنید‪ ،‬تفسـیر نکنید که عقل ما نمی‌رسـد‪ ،‬به آنها می‌گوییم‬ ‫اگر ما قرآن را نمی‌توانستیم بفهمیم‪ ،‬چگونه ایمان ما با خواندن قرآن زیاد‬ ‫می‌شـود؟ پس پیداسـت‪ ،‬قرآن کتاب رمز نیست‪.‬قرآن کتابی است که باید‬ ‫آن را خواند به‌قصد فهمیدن‪ ،‬و فهمید به‌قصد افزون‌شدن و نیرومندتر‌شدن‬ ‫نً‬ ‫َ ذ تُ َ َ َ آ تُ ُ َ ُ‬ ‫ایمان‪< ،‬و ِا ا ِل ي ت عل ي ِهم ي ا ه ز اد تهم يا ما ا>‪.‬این شرط دوم‪ ،‬خصلت دوم‪.‬‬ ‫َ َ ٰ َ ّ َ تَ َ َّ نَ‬ ‫لو >‪ ،‬نشانۀ دیگر مؤمنین این است که بر پروردگار‬ ‫دنبالۀ آیه ‪ 1‬تو و پروردگارت بروید‪،‬‬ ‫مشغول جنگ بشوید‪ ،‬با دشمن بستیزید‪ ،‬ما اینجا نشستیم ـ به تعبیر بنده‬ ‫کنار دیوار‪ ،‬زیر سایه ـ‌ وقتی فتح کردید‪ ،‬ما را هم خبر کنید تا بیاییم‪.‬این‬ ‫ملعون دور از‬ ‫ِ‬ ‫‌اسـرائیل مطـرودِ‬ ‫ِ‬ ‫روش بنی‬ ‫ِ‬ ‫را قـرآن نفـی می‌کند‪.‬این روش‪،‬‬ ‫انسانیت محروم از لذائذ دین و ایمان است‪ ،‬برای آنهاست‪ ،‬شایستۀ‬ ‫ِ‬ ‫جادۀ‬ ‫ُمسـلِم نیسـت‪.‬پس توکل به‌این‌معنا نیسـت‪.‬این حرفی که در بین مردم‬ ‫رایج‬ ‫ِ‬ ‫رایـج شـده ـ دارم می‌گویم تا همه بشـنوند و همه بفهمنـد ـ‌ اینی‌که‬ ‫میان مردم است؛ می‌گویند‪ :‬آقا‪ ،‬خدا خودش باید اصالح بکند‪ ،‬از بندۀ خدا‬ ‫کاری برنمی‌آید؛ این غلط است‪.‬اگر از بندۀ خدا کاری برنمی‌آمد‪ ،‬اگر برای از‬ ‫بین بردن و ریشه‌کن کردن فساد‪ ،‬ارادۀ آدمی و نیروی آدمی به کار نمی‌آمد‪،‬‬ ‫خدا انبیا را بسیج نمی‌کرد‪.‬مردم را به پیروی از انبیا دعوت نمی‌کرد‪.‬انبیای‬ ‫الهی را با رسالت‌های سنگین به صحنۀ نبرد این جهان نمی‌فرستاد‪.‬اینی‌که‬ ‫می‌بینید خدا کسـانی را فرسـتاده‪ ،‬برای ریشه‌کن کردن فساد و آن‌کسان از‬ ‫جنس بشرند‪ ،‬پس بدانید که فساد بشری را بشر باید ریشه‌کن کند‪.‬‬ ‫پـس تـوکل یعنـی چه؟ توکل یعنی در همه حـال‪ ،‬اتکاء و امیدت به خدا‬ ‫باشد‪.‬اگر درست موشکافی کنید‪ ،‬می‌بینید با این تعبیری که بنده عرض‬ ‫‪.1‬سوره مبارکه مائده‪ /‬آیه ‪24‬‬ ‫ناـمیا‬ ‫‪75‬‬ ‫ ۀسلجج ‪ ( ‬ناـــمیااا‬ ‫می‌کنم‪ :‬در همه‌حال اتکاء و امیدت به خدا باشد؛ با این تعبیر‪،‬‬ ‫توکل از صورت یک چیز مخدر در می‌آید‪ ،‬به‌صورت یک عامل برانگیزاننده‬ ‫و عامل تحرک‪ ،‬جلوه‌گری می‌کند‪.‬‬ ‫دیدید بعضی‌ها در دشوار ی‌های زندگی‪ ،‬در بحران‌ها‪ ،‬در آنجایی‌که از همۀ‬ ‫وسایل ظاهری دستشان کوتاه است‪ ،‬چه می‌کنند؟ دیدید؟ شنیدید؟ یکی‬ ‫از چند کار را انجام می‌دهند‪ :‬یا تسـلیم دشـمن می‌شـود‪ ،‬می‌گوید وقتی‬ ‫کاری از من برنمی‌آید چه کنم؟ تسلیم دشمن‪ ،‬این یک‪.‬یا تسلیم مسیر‬ ‫ً‬ ‫عمال‬ ‫عادی زندگی می‌شـود‪ ،‬نمی‌رود درمقاب

Use Quizgecko on...
Browser
Browser