اختالالت الکترولیت (پتاسیم و فسفر) - کلیه PDF
Document Details
Uploaded by WellBredDysprosium
مهاجر
Tags
Summary
این جزوه به بررسی اختالالت الکترولیت پتاسیم و فسفر در کلیه می پردازد. جزئیات عملکرد پمپ سدیم-پتاسیم، تاثیرات هورمون ها، و الکترولیت های اضافی و نحوه تاثیرگذاری آن ها بر سیستم بدنی را توضیح می دهد.
Full Transcript
اختالالت الکترولیت ( پتاسیم و فسفر ) جلسه 8کورس کلیه ،دکتر بیگدلی گروه جزوه نویسی 1 ادیت :مینا مهاجر پزشکی ورودی 97 1 پتاسیم جزء الکترولیت های اصلی کاتیونیک اینترا سلوالر است.حجم تو...
اختالالت الکترولیت ( پتاسیم و فسفر ) جلسه 8کورس کلیه ،دکتر بیگدلی گروه جزوه نویسی 1 ادیت :مینا مهاجر پزشکی ورودی 97 1 پتاسیم جزء الکترولیت های اصلی کاتیونیک اینترا سلوالر است.حجم توتال پتاسیم چیزی حدود سه هزار میلی ا کی واالن یا تقریبا ۵۰تا ۷۰میلی ا کی واالن بر کیلوگرم وزن بدن است که از این میزان چیزی حدود ۹۸درصد یا بیشتر اینترا سلوالر میباشد. بیشترین و بزرگترین منبع پتاسیم در بدن سلول های عضالت اسکلتی هستند (پتاسیم اینترا سلوالر) . محتوای پتاسیم توتال بدن به طور نرمال به میزان توده عضالنی ،سن فرد و تغذیه فرد بستگی دارد (.هر چه میزان توده عضالنی بیشتر باشد و فرد جوان تر باشد ،غلظت پتاسیم باالتر است) به طورنرمال غلظت پتاسیم سرم بین ۵.۳تا ۵.۵میلی ا کی واالن /لیتر است و به صورت شبانه روزی غلظت پتاسیم با توجه به مصارف خورا کی میتواند تغییر کند . مهمترین مسیر دفعی پتاسیم اضافه بدن در بیش از ۹۰درصد از مجاری ادراری و حدود ۱۰درصد از مدفوع است. اگر شکل زیر را یک سلول فرضی حساب کنیم ،این سلول حاوی یک پمپ سدیم پتاسیم ATPaseاست که باعث ورود ۲پتاسیم و خروج 3سدیم در خالف جهت غلظت( با مصرف انرژی) میشود. هورمون های کاتکول آمین (آگونیست بتا ۲آدرنرژیک) ،انسولین و تیروئید باعث تحریک این پمپ شده و موجب میشوند پتاسیم به داخل سلول شیفت پیدا کند. در کنارآن کانالهای پتاسیم که calcium voltage gatedهستند حضور دارند ،یعنی در حضور کلسیم باز میشوند و باعث هدایت پتاسیم به بیرون میگردند. از طرفی انسولین با تحریک پمپ سدیم هیدروژن ، ATPaseباعث ورود سدیم به داخل سلول شده و سپس این سدیم از طریق پمپ سدیم پتاسیم ATPaseبه خارج هدایت می شود . بنابراین هر تغییری در کانال ها و پمپ ها ،هورمون ها ی محرک یا مسیر ادراری ،میتواند باعث هایپوکالمی یا هایپرکالمی شود.هایپوکالمی k5.5 بنابراین مقدار پتاسیم در یک بازه باریکی حفظ می شود که باال پایین آن می تواند بسیار برای بدن مخاطره آمیز باشد. 2 هایپوکالمی : در حالت عادی یک فرد طبیعی با یک رژیم غذایی وسترن که حاوی پروتئین بیشتری است و رژیم های حاوی پروتئین هم حاوی فسفر بیشتری هستند .رژیم های غذایی گیاهی هم حاوی فسفر هستند ولی در واقع به خاطر نداشتن آنزیم فیتاز در بدن پستانداران ،فسفر از منابع گیاهی آزاد نمی شود .فلذا مصرف منابع گیاهی ،میزان فسفر بدن را چندان باال نمی برد اما فسفر منابع حیوانی به راحتی جذب میشود . پتاسیم داخل بافت گوشت وجود دارد و هر چقدر ترکیبات حیوانی بیشتر مصرف شود ،رژیم غذایی حاوی پتاسیم بیشتری ست .پتاسیم رژیم غذایی وسترن بین ۵۰تا ۱۰۰میلی ا کی واالن میباشد که حدود ۹۰ درصد آن طریق روده باز جذب می شود و در یک وضعیت پایدارروزانه به میزان ۵۰تا ۱۰۰میلی ا کی واالن پتاسیم دفع می شود .بنابراین مسیر اصلی دفعی پتاسیم که ادرار هست نباید دچار آسیب شود و هرگونه آسیب کلیوی اعم از عروقی ،پارانشیمی یا توبوالر ،باعث هایپرکالمی بیمار میشود . مسیرهای ورود پتاسیم می تواند تحت شرایطی تشدید شود و پتاسیم به داخل سلول شیفت پیدا کند . مثال تجویز انسولین می تواند باعث هایپوکالمی شود (افزایش شیفت پتاسیم به داخل سلول) مخصوصا در بیمارانی که DKAدارند. یا محصوالت کاتکوالمینی مثل اپی نفرین و نوراپی نفرین میتوانند باعث افزایش ترنس سلوالر پتاسیم شوند و در واقع با شیفت پتاسیم به داخل سلول هایپوکالمی ایجاد کنند .مخصوصا در افرادی که به صورت شدیدی اقدام به ورزش های سنگین می کنند. در شرایط Hyperadrenergicمثل شرایطی که کاتکوالمینها باال میروند ،مثال در افرادی که withdrawal الکل دارند یا بیمارانی که هایپر تیروئید هستند(افراد هایپر تیروئید سمپاتیک بسیار فعال دارند) یا استفاده از سمپاتومنتیک ها مثل تربوتالین و داروهای توپولیتیک دیگر مثل سالبوتامول یا تئوفیلین ،میتواند منجر به انتقال پتاسیم به داخل سلول و ایجاد هایپوکالمی شود . اختالالت اسید و باز هم میتواند باعث ایجاد تغییراتی در حرکت پتاسیم شوند.به طوریکه اسیدوز متابولیک یعنی افزایش Hمثبت منجر به ریلیز پتاسیم از داخل به خارج سلول می شود و منجر به هایپرکالمی میشود که البته استثنائاتی هست که جلوتر می گوییم و آلکالوز که عمدتا آلکالوز متابولیک است ( چون تنفسی ها خیلی روی حرکت پتاسیم نقشی ندارند) ،با کاهش یون هیدروژن باعث افزایش شیفت پتاسیم به داخل سلول و ایجاد هایپوکالمی میشود . اگر از جلسه پیش به یاد داشته باشیم ،گفتیم که جنبه بالینی تغییرات سدیمی در بیماران بیشتر به صورت یافتههای نوروماسکوالر است.مثال اختالالت شعوری و تغییرات CNS اما تغییرات در پتاسیم عمدتا به صورت تظاهرات ماسکوالر دیده میشود ،بیشتر ماهیچه قلبی به صورت درگیری عضله قلب یا مسیرهای الکتریکی قلب و در درجه بعد عضالت اسکلتی است که به صورت تغییراتی در دیس شارژ الکتریکی و بصورت پلژی و پارزی اندام ها ممکن است ظاهر شود. 3 هایپرکالمی و هایپوکالمی هر دو باعث اختالالتی در دیس شارژ های الکتریکی قلب می شوند. اگر نمودار زیر را فرد نرمال فرض کنیم ؛ ما یک resting potentialو یک threshold potentialداریم.که در حالت restingعمدتا کانال های پتاسیمی باز هستند اما در حالت thresholdکانال های پتاسیمی بسته می شوند و کانال های سدیمی و در نهایت کانال ها کلسیمی باز می شوند. در حالت هایپرکالمی میزان resting potentialبه threshold potentialنزدیک میشود و غشاء هایپوپالیزه و به سرعت depolarizedمیشود.پس در حالت هایپر کالمیا ما افزایش میزان دپلرایزشن غشاء داریم . (در واقع در بیماران هایپرکالمی با افزایش میزان پتاسیم ا کسترا سلوالر به اینترا سوالر ،غشاء سلول هایپو پلرایز شده سلول های میوسیت دائما در حال دپالیزه شدن هستند ). اما درحالت هایپو کالمی این قضیه برعکس است یعنی موقعی که کانال پتاسیمی باز می شود دیگر به راحتی بسته نمی شود ،چون غشاء هایپرپالرایز و پتاسیم خارج سلولی کم است . باز ماندن این کانال پتاسیمی به مدت طوالنی ،در واقع پتانسیل استراحت را به مقدار پایین تری هدایت میکند و فاصله بین پتانسیل استراحت وپتانسیل عملکردی زیاد میشود .به همین علت سلول میوسیت باید کلی تالش کند تا به حالت دپلرایزیشن برسد . بنابراین مشکالت پتاسیمی در میوسیت ها و سیستم الکتریکی SAنود و AVنود باعث اختالل اریتمیک در فرد میشوند.همچنین این اتفاقات در رابطه با سلول های عضالت مختلط ،باعث میشود فرد دچار مشکالت فانکشن عضالنی به صورت پاراپارزی و پارا پلژی شود(.فلج و ضعف اندام های تحتانی به صورت سیمتریک و باال رونده از دیستال به پروگزیمال) فیزیولوژی :بخش عمده پتاسیم از طریق توبول های پروگزیمال و لوپ هنله از طریق کانال های سدیم پتاسیم 2کلر بازجذب میشود و در لوپ هنله از طریق کانال پتاسیمی اختصاصی دیگری به نام ROMK شروع به دفع شدن می کیند. درتوبول های دیستال و مجاری جمع کننده ،کانال ها ی پتاسیم و ترنسپورتر ها ،عمدتا دفعی هستند و پتاسیم را دفع میکنند اما توبول پروگزیمال و لوپ هنله بیشتر مسئول بازجذب پتاسیم هستند. 4 Signs and Symptoms : هایپو کالمی ها میتوانند منجر به اختالالت هورمونی ,اختالالت اسیدوز (معموال الکالوز متابولیک ) و اختالالت قلبی شوند . **کاهش پتاسیم معموال تا مقادیر حدود 3عالئم چندانی ندارد . _1میزان کاهش پتاسیم با تغییرات نوار قلب ECGخیلی یک به یک نیست ،یعنی اینطور نیست که هرچقدر تغییرات پتاسیم بیشتر باشد به نسبت ،تغییرات ECGنیز بیشتر شود.پس معموال تغییرات ECG با تغییرات پتاسیم چندان متناسب نیست . معموال تغییرات ECGکه درهایپو کالمی اتفاق میفتد ،به شکل صاف شدن موج ST ، Tدپرشن و طوالنی شدن موج QTاست (.اختالل دیگر ی که با موج QTطوالنی ظاهر میشود هایپوکلسیمی ست ) این تغییراتی است که در ECGبیماران هایپوکالمی رخ می دهد : ابتدا موج Tصاف میشود ،بعد کم کم STدپرشن بوجود می اید .بعد موج Uظاهر میشود .و بعد فاصله PRیا OT intervalطوالنی میشود.بنابراین بعضی از اریتمی ها در حالت QT intervalطوالنی مثال ، Torsades de pointesیا به صورت افزایش PRمثل بلوک درجه یک میشود. ممکن است بیمار انواع و اقسام اریتمی های دیگر ،مثل (ventricular tachycardia) VTیا ) ventricular fibrillation( VF داشته باشد . _2بیماران ممکن است با ضعف ،کرمپ های عضالنی ،رابدومیولیز و میوگلوبینوری مراجعه کنند. _3ضعف نوروماسکوالر میتواند منجر به دیالتاسیون معده ، adynamic ileus ،ضعف عضالت تنفسی و ایست تنفسی ( در موارد شدید ) شود. 5 *هایپوکالمی از لحاظ یافته های بالینی جزو تشخیص های افتراقی یک بیماری نورولژیک به نام "سندرم گیلن باره " قرار میگیرد . Hypokalemic polyuria _4 _5هیپوکالمی طول کشیده ،میتواند منجر به renal failureشده و نهایتا به ESRDختم شود . علل منجر به هایپر کالمی در مجموع به سه دسته کلی تقسیم می شوند: _1کاهش مصرف :افرادی که مراقبت کافی ندارند ،غذا خوردن آنها مناسب نیست ،گرسنگی طوالنی مدت می کشند یا خاک خوری دارند . Redistribution _2به داخل سلول : _اوایل بحث پتاسیم گفتم که افزایش شیفت پتاسیم به داخل سلول میتواند در زمینه اختالالت اسید و باز باشد مثال الکالوز متابولیک باشد یا میتواند در اثر یافته های هورمونی مثل انسولین ،کاتیکل امین ها ، سمپاتومنتیک ها ،تئوفیلین یا withdrawalالکل و ...باشد . _ما یک اصطالحی داریم به اسم تایروتوکسیک پریودیک پاراالیزیک ،بیمارانی هستند که تیروتوکسیکوز دارند یعنی هایپر تیروتیدیسم هستنند.این افراد در حال مصرف دارو بوده و بیماری تیروئید آنها در حال کنترل است اما به طور ناگهانی در ابتدای صبح دچار ضعف اندامهای تحتانی به صورت هایپو کالمی میشوند .مکانیسم این اتفاق ریدستربیوشن هست که با شیفت پتاسیم به داخل سلول ایجاد میشود و هایپوفسفاتمی همزمان دارند.بنابراین باید کاری کرد که جلوی عملکرد پمپ و کانال پتاسیمی گرفته شود . بهترین درمان برای این ها بتا بالکر ها هستند یعنی سمپاتیک آنها را مهار کنیم . _استفاده از وضعیت های Anabolic stateمثال تزریق ویتامین B12و اسید فولیک در بیماران آنمی مگالوبالستیک ،یا استفاده از GMCSFبرای افزایش تولید رده ی لکوسیت ها _ سودوهایپوکالمی که در زمینه لکوسیتوز میتواند به وجود بیاید . _فملییال هایپوکالمیک پریودیک پاراالیزیس ،که اینها دچار اختالالتی در کانال های سدیم و کلسیم هستند که منجر به افزایش شیفت پتاسیم به داخل سلول می شود. در واقع این افراد ،به دنبال انجام یک ورزش سنگین یا مصرف رژیم غذایی حاوی کربوهیدرات فراوان دچار شیفت ناگهانی پتاسیم به داخل سلول می شود. _باریوم تاکسیسیتی یا مسمومیت با سزیم نیز میتوانند در عملکرد کانال پتاسیمی اختالل ایجاد کنند. 6 _ 3افزایش lossیا افزایش دفع :میتواند به دو صورت Renalیا ( Nonrenalیعنی به صورت ، GIدر بیماری که تهوع و استفراغ دارد یا اسهال و یا تعریق بسیار شدید دارد ).باشد. استفراغ های مکرر منجر به دفع Hمثبت وکلر از دستگاه گوارش میشوند .و همین مساله باعث کاهش غلظت Hمثبت و افزایش جبرانی بی کربنات می شود .سپس بدن شروع میکند به دفع بی کربنات که با افزایش دفع بی کربنات و افزایش جریان ادرار ،پتاسیم نیز بصورت همزمان از طریق کلیه ها دفع میشود . *یادمان باشد که در استفراغی که طی روزهای اخیر رخ داده است ،دفع پتاسیم کلیوی است .اما اگر در روز های گذشته اتفاق افتاده باشد ،میزان دفع پتاسیم از طریق کلیه کاهش پیدا میکند .اما در اسهال به طور خاص دفع پتاسیم عمدتا بصورت GIبوده و باعث هایپوکالمی میشود . علل منجر به دفع رنال : _دیورتیک ها ،مثل فروزماید ،تیازید ها .دیورتیک های اسموتیک مثل مانیتول _ نفروپاتی های از دست دهنده نمک که جلسه قبل تشخیص های افتراقی اش گفته شد . _افزایش میزان مینرال کورتیکویید ها (مینرالوکورتیکویید ها باعث افزایش بازجذب سدیم و افزایش دفع پتاسیم می شود بنابراین هر بیماری که باعث افزایش تولید مینرال کورتیکوئیدها میشود ،می تواند منجر به افزایش دفع پتاسیم بشود ). مثال هایپرالدسترونیسم اولیه ،ادنوم های مولد الدسترون ،یا بیماری های بارتر و گیتلمن داریم که بیماری بارتر در لوپ هنله و بیماری گیترمن در توبول دیستال منجر به افزایش دفع پتاسیم می شوند .یا بعضی از بیماری های مادرزادی مثل سندروم لیدل یا سندروم Apparent mineralocorticoid excess syndrome *_مهمترین علت ،افزایش حضور آنیونهای غیر قابل جذب در توبول های دیستال است .مثال در موارد استفراغ ،ساکشن ، GIوجود رنال توبوالر اسیدوز پروگزیمال ،دیابت کتواسیدوز ،مصرف پنی سیلین و مشتقات آن مثل نفی سیلین ،تیکارسیلین ،اوگزاسیلین و... *_ کمبود منیزیوم نیز باعث افزایش دفع پتاسیم از طریق کلیه خواهد شد .چون جلوی بازجذب پتاسیم را در توبول ها خواهد گرفت . 7 Diagnosis : _مریضی که با هایپوکالمی مراجعه میکند در مرحله اول باید سودو هایپوکالمی را از نوع حقیقی افتراق دهیم(کاذب را از غیرکاذب) و سپس اورژانسی بودن یا نبودن هایپوکالمی را مشخص کنیم پتاسیم زیر ۳اورژانسی است و باید بدون اتالف وقت سریعا بیمار تحت درمان قرار گیرد. ( سودو هایپوکالمیا مثل لوکوسیتوز حتما باید نمونهای که گرفته می شود بالفاصله تحت نظر آزمایشگاه ، تحت تفسیر قرار گیرد که سلول ها لیز نشوند). _قدم بعد ،شرح حال و معاینه فیزیکی است.و بررسی استفاده از داروهایی مثل انسولین و بتا ۲ آدرنرژیک و بررسی سابقه هایپوکالمیک پریودیک پاراالیزیس ،سابقه تیروتوکسیکوز ،مصرف تئوفیلین و باریوم و کلروکین _قدم بعد فهمیدن اینکه دفع پتاسیم کلیوی است یا غیر کلیوی. پتاسیم ادرار را اندازهگیری میکنیم اگر پتاسیم ادرار زیر ۱۵بود ،دفع پتاسیم غیر کلیوی است یعنی یا از طریق تعریق شدید یا از طریق Glبه صورت اسهال و ...دفع شده است . اما اگر میزان پتاسیم ادرار باالی ۱۵بود یعنی یا میزان جریان ادراری دیستال زیاد است که پتاسیم از دست میدهد ( بدون هیچ اختالل هورمونی یا هیچ اختالل اسید و باز ) پس باعث میشود که گرادیان پتاسیمی توبولر ما به کمتر از ۲برسد . _اما اگر گرادیان پتاسیمی توبولر به باالی ۴برسد یعنی پتاسیم به داخل توبولهای دیستال ترشح می شود ،در این قسمت باید مشخص کنیم آیا ترکیبات هورمونی غده آدرنال مثل آلدوسترون ،رنین و کورتیزول در این قضیه نقش دارند یا ندارند ،چون ترکیبات آدرنال مثل مینرالوکورتیکوئیدها باعث افزایش دفع پتاسیم می شود . اگر بیمار ما هایپرتنشن داشته باشد چون یافته مشخصه بیش فعالی غده آدرنال به صورت هایپرتنشن است ؛ رنین ،آلدوسترون ،کورتیزول و..بیمار را اندازه گیری می کنیم . _اما اگر بیمار فشارش پایین یا نرمال باشد ،یعنی دفع پتاسیم از طریق کلیه صورت میگیرد ولی بیمار مشکالتی مربوط به مینرالوکورتیکوئید ندارد.پس به سراغ این میرویم که ببینیم اختالل اسید و باز بیمار بهصورت آلکالوز متابولیک است یا اسیدوز متابولیک . ما گفتیم بیماری که آلکالوز متابولیک دارد هایپوکالمی واگر اسیدوزمتابولیک داشته باشد هایپرکالمی دارد . ولی حالت هایی داریم که بیمار ما اسیدوز متابولیک دارد ولی هایپوکالمی دارد ،آن بیمارانی هستند که مبتال به رنال توبوالر اسیدوزیس،دیابت کتواسیدوز ،آمفوتریسین Bو استوزاالمایت هستند که بیمار ما با اسیدوز متابولیک و هایپوکالمی مراجعه میکند . اگر بیمار ما دفع کلیوی پتاسیم دارد ،فشارش هم نرمال است و آلکالوز متابولیک دارد ،در این قسمت مسائلی مانند مصرف دیورتیک ها ،استفراغ و یا بیماری هایی مثل بیماری های بارتر و سندروم گیتلمن ممکن است که خودش را نشان دهد. *حتما اپروچ تشخیص مطالعه شود (ترجیحا جدول رو از رفرنس چک کنید) _ سوال امتحانی 8 Treatment: یادمان باشد معموال تا زمانیکه پتاسیم به کمتر از 2/5_3نرسیده باشد ما از ترکیبات تزریقی برای بیمار استفاده نمیکنیم و در پتاسیم های باالی 2/7_3عمدتا راه درمانی ما برای جبران هایپوکالمی بیشتر راه خورا کی است و اگر الزم شد که به بیمار تزریق انجام دهیم ،معموال از یک راه محیطی نباید میزان پتاسیم تزریق بیشتر از 60میلی ا کی واالن بر لیتر باشد ،چون باعث فلبیت و دردهای بسیار شدید در محل تزریق می شود و اگر قرار بر این شد که با غلظت های باالتر از ۶۰به بیمار محلولهای حاوی پتاسیم تزریق شود ، حتما باید از یک رگ مرکزی و تحت مانیتورینگ دقیق قلبی تزریق بیمار انجام شود. پتاسیم باالی 5/5 هایپرکالمی : عوارض و عالئم بسیار خطرناکی میتواند برای بیمار داشته باشد ،مخصوصا از نظر مسائل قلبی در پتاسیم های باالی ۷تا ۸بسته به اینکه بیمار همراه با آن ،مشکالت قلبی همزمان هم داشته باشد ،بروز کوچکترین آریتمی میتواند منجر به ایست قلبی و حتی مسائل غیرقابل بازگشت شود . دو علت مهم هایپرکالمی یا خروج یون پتاسیم از داخل سلول به خارج است یا کاهش دفع پتاسیم کلیوی. (بیشترین میزان دفع پتاسیم ،دفع کلیوی است و بعد از آن دفع گوارشی است.بیش از ۹۰درصد دفع کلیوی و کمتر از % ۱۰گوارشی است(. *سودوهایپرکالمی عمدتا در وجود لکوسیتوز بسیار شدید باالی 100هزار یا ترومبوسیتوز بسیار شدید باالی یک میلیون دیده میشود .که معموال به خاطر لیز شدید سلولی ،شکستگی سلول ها در هنگام خونگیری یا قرار گرفتن سلولها به مدت طوالنی در مکانی گرم ،سلولها از هم پاشیده میشوند و محتویات سلولی به خارج ریخته میشود و یک هایپرکالمی کاذب برای ما ایجاد کند. علل هایپرکالمی در بیماران :شیفت پتاسیم به خارج سلول یا کاهش دفع پتاسیم کلیوی علل شیفت به خارج : _اسیدوز متابولیک باعث شیفت پتاسیم به خارج سلول میشود _هر چیزی که هایپر اسمالیریته ایجاد بکند مثل استفاده از مواد دکستروز غلیظ ،مواد رادیو کنتراست ، مانیتول ،بتا بالکر ها (مثل پروپرانولول یا متوپرولول ) _مسمومیت دیگوکسین با هایپو کالمی تشدید میشود ولی اگر سطح مصرف دیگوکسین در بدن باال برود و به مسمویت دیگوکسین دچار بشود منجر به هایپر کالمی میشود. (هایپوکالمی باعث مسمومیت با دیگوکسین میشود ولی مسمومیت با دگوکسین باعث ایجاد هایپرکالمی میشود) 9 _ هایپرکالمیک پریودیک پاراالیزیس _ترکیبات آرژنین ،لیزین و سوکسینیل کولین باعث تروماهای گرمایی ،اسیب های نورو ماسکوالر ،اتروفی و رابدومیولیز می شوند( رابدومیولیز یعنی قسمت زیادی از عضله به صورت ناگهانی دچار لیز بشود مثال در اثر گرما یا عفونت ها یا بیماری های اتوایمیون (مثل پلی میوزیت یا درماتو میوزیت) اتفاق بیفتد) _سندرم لیز تومور ؛معموال تومور هایی که میزان پرولیفریشن باالیی دارند و حجم توده در مدت زمان کوتاهی بزرگ و بزرگ تر میشود ،میزان فعل و انفعاالت و مردن های سلولی زیاد میشود ،شکنندگی ها سلولی زیاد میشود ،و در نهایت منجر به هایپر کالمی خواهد شد.مثل بیماری های لنفومی ( CLLو CLA و ALAو ، ) ALLلنفوم بورکیت و... علل اختالل در دفع پتاسیم : _ علل دارویی مثل مهار کننده های Angiotensin converting enzymeمثل کاپتوپریل ،مهار کننده های رنین ،بالک کننده های رسپتور انژیوتنسین ( )ARBsمثل لوزارتان و والزارتان دارو های _1 : potassium sparingمهار کننده ی رسپتور مینرال کورتیکوئیدی مثل spironolactone _2مهار کننده ی کانال سدیمی اپیتلیالی مثل amilorideو triamterene خیلی مهم است که اگر بیماری با هایپو کالمی یا هایپر کالمی به ما مراجعه کرد ،حتما شرح حال دارویی دقیقی از او بگیریم. _دفع پتاسیم با کاهش حجم و همراهی با نارسایی قلبی در شرایطی که هورمون های غده ی ادرنال کاهش پیدا کرده باشند (.بیمار حالتی شبیه ادیسون پیدا میکند) _یکی از مهم ترین علل هایپر کالمی ،کاهش دفع به علت اختالالت ساختاری خود کلیه است مثال : chronic kidney diseaseو acute kidney injuryیا end stage renal diseaseجمع باشد. Clinical features : هایپرکالمی اگر باالی 6باشد یکی از موارد اورژانس پزشکی هست و انواع اریتمی ها را ایجاد میکند. هایپرکالمی در شروع تظاهراتش باعث ایجاد موج T tallمیشود. تعریف :T tallبیش از 50درصد از ارتفاع QRSبیشتر باشد ،پایه ی این موج Tباریک باشد و بازوی نزولی و صعودی باهم برابر سیمرتیک باشند و همینطور موج Tنوک تیز باشد. به مرور زمان که میزان هایپرکالمی بیشتر میشود موج Pاز بین میرود و خط ایزوالکتریک ما حاوی موج Pنخواهد بود. همچنین با گذشت زمان که هایپرکالمی به باالی 7یا 8میرسد موجهای wide ، QRSمیشوند و در نهایت موج QRSکه wideشدند باعث ایجاد sine sinuse waveمیشوند (یک موج سینوسی که موج tall ،T شده ،موج Pاز بین رفته و موج های wide ، QRSمیشود ). *اما باید بدانیم همیشه تغییرات ECGمتناسب با مقدار پتاسیم نیست . 10 Diagnosis : در مورد الگورتیم تشخیصی پتاسیم ،دانستن دو مورد بسیار مهم است : .1اینکه پتاسیم باالی 6باشد .2شاهد تغییرات ECGباشیم (این دو مورد جز موارد اورژانس درمان هست یعنی بدون اینکه وارد کار تشخیصی علت هایپرکالمی شویم حتما باید ابتدا بیمار تحت درمان قرار بگیرد ) بعد از آن physical examو شرحال گیری و مخصوصا علل دارویی را بررسی میکنیم. دارو هایی مثل مانیتول ،ساکسینیل کولین و امینو کاپریک اسید ،دیگوکسین ،بتا بالکر ها ،کاهش تجویز انسولین ،همه ی این ها میتوانند باعث بروز هایپرکالمی شوند. Treatment: در مورد درمان هایپر کالمی زمانی که پتاسیم به باالی 6میرسد و تغییرات ECGبصورت موج tall ، Tشده ،موج Pاز بین رفته و موج های wide ، QRSمیشود باید بالفاصله غشای سلولی رو از طریق calcium gated potassium channelاستبیالیز بکنیم ؛ یعنی به بیمار کلسیم بدهیم تا غشای سلول را پایدار بکنیم در واقع درمان اصلی ما که دقایق اولیه شروع میشود و بسیار هم تاثیرگذار است ،استفاده از ترکیبات حاوی کلسیم است .از سایر ترکیبات هم ما به عنوان درمان موقت هایپر کالمی استفاده میکنیم. _1پس یک دسته درمان (شروع درمان ) ،درمان هایی هستند که هیچ تاثیری روی سطح پتاسیم ندارند ولی تنها کارشان این است که غشای سلولی را استحکام می بخشند و stabilizedمی کنند مانند کلسیم گلوکونات (.)kcl _2دسته دوم داروهایی هستند که باعث شیفت پتاسیم به داخل سلول می شوند و اجازه نمیدهند که پتاسیم در خارج سلول باقی بماند. اثربخشی این ها معموال در دقایق اول ( 10دقیقه اول تا یک ربع یا نیم ساعت) شروع می شود و بسته به نوع درمان ممکن است تا 6الی 8ساعت هم زمان ببرد. این داروها شامل :ترکیبات حاوی انسولین -دکستروز ،بی کربنات ها ( آلکالوز ایجاد می کند و میتواند باعث شیفت به داخل سلولی پتاسیم شود) ،فعال کننده های سیستم سمپاتیک ( بتا 2آگونیست ها مثل: سالبوتامول و آلبوترول) ،دیورتیک ها در شرایطی که بیمار volume overloadباشد. درمان های شیفت پتاسیم به داخل سلول ،بعد مدت 6الی 8ساعت اثرشان برمیگردد ( ) reverseو میتواند باعث هایپرکالمی مجدد شود. _3دسته سوم از اقدامات دارویی :اثربخشی طوالنی تری دارند. شامل :ترکیب سدیم پلی استرن سولفوالت ( kاگزاالت) این ها رزین هستند یعنی با عامل سمی باند می شوند.اثربخشی آنها معموال بعد از 12تا 24ساعت شروع می شود و مدت طوالنی باقی می ماند. داروهای دیگر این دسته شامل patiromerو )zs-9( zirconiumcyclosilicateکه داروهای جدید هستند. 11 اختالالت فسفر: فسفر آنیون اصلی اینتراسلوالر بدن است که قسمت عمده آن در داخل استخوان قرار دارد یعنی بافت استئوئیدی و مترا کم استخوانی قسمت عمده اش از فسفر و مابقی آن از کلسیم است. 85-80درصد در استخوان و 14درصد در سایر بافت های نرم و سلول ها و 1درصد هم در مایع ا کستراسلوالر قرار می گیرد. فسفر در ساختمان آنزیمی در بسیاری از فرآیند های انرژی زا ،در ترکیب ATPحضور دارد و بسیار هم وجودش الزم و ضروری است. کمبود و زیادی آن هر دو برای بدن می تواند بسیار خطرناک باشد. مقدار فسفر طبیعی بدن معموال 6-3.5است. باالی :6هایپرفسفاتمی کمتر از : 3هایپوفسفاتمی قسمت عمده هومئوستاز یونی فسفر در بدن مبوط به سه راس مثلث :کلیه _ استخوان _ GI روزانه حدود 1400میلی گرم فسفر از غذاهای مختلف جذب می شود.از این میزان حدود 500میلی گرم از طریق مدفوع دفع می شود و مابقی آن به صورت تبادل با ذخایر و منابع ذخیره ای فسفر قرار می گیرد. در این فعل و انفعالت ،ادارار با دفع 900میلی گرم فسفر در روز ،یکی از مسیرهاییست که بیشترین دفع فسفر را به عهده می گیرد(.فسفر دفعی از طریق کلیه با اتصال به یون +Hبه صورت فسفات در ترکیب -H2PO4یا -2HPO4قرار گرفته و منجر به دفع یون +Hمی شود). پس از 1400میلی گرم فسفر جذبی 500 ،میلی گرم از مدفوع و 900میلی گرم از ادرار دفع می شود. فرآیندهای موثردر تنظیم فسفر بدن : کلیه ،استخوان و GIدرهومئوستاز فسفر نقش دارند. هورمون های موثر در این مسیر :پاراتورمون یا ، pthهورمون FGF-23و ویتامین Dفعال. PTHباعث افزایش دفع فسفر و افزایش جذب کلسیم از کلیه می شود. FGF-23یک پروتئین حاوی 251آمینواسید است که از سلول های استئوسیت در شرایط افزایش سطح فسفر تولید می شود و در حضور یک پروتیین کوفاکتور به نام klothoباعث افزایش دفع فسفر از طریق توبول های کلیوی می شود. ویتامین Dباعث افزایش بازجذب فسفر از روده می شود و منجر به رسوب فسفر در داخل مجموعه استخوانی و استئوئید ها می شود. ( ویتامین dفعال :پلی کلسیفرول از پوست به کبد منتقل می شود و تحت تاثیر آنزیم 25آلفا هیدروکسیالز به 25هیدروکسی کوله کلسیفرول تبدیل شده و به کلیه منتقل می شود در حضور 1آلفا هیدروکسیالز به 1و 25دی هیدروکسی کوله کلسیفرول تبدیل می شود). 12 از میزان فسفری که از گلومرول ها فیلتره میشود حدود ۸۰درصد از توبول های پروگزیمال بازجذب شده و ده درصد از مجاری دیستال و توبول دیستال بازجذب میشود میزان نرمال فسفر 2/5_4/5است ولی تا ۶هم نرمال محاسبه میکنیم هایپرفسفاتمی به مقادیر فسفر باالی ۶-۵و هایپو فسفاتمی به مقادیر فسفر کمتر از 2/5_3اطالق میشود. هر عاملی که جلوی دفع کلیوی فسفر را بگیرد یا اگر ورودی فسفر بدن افزایش یابد یا هورمون های دخیل در دفع فسفر دچار اختالل بشوند ،فرد دچار هایپر فسفاتمی میشود . _مثل اختالالت مربوط به هورمون های پاراتیروییدی(هایپو پاراتیروییدی) و FGF23که یک بیماری autosomal recessiveبه نام کلسینوز تومورال ایجاد میکنند . _ا کرومگالی همراه با افزایش IGF1و insulin like growth factor1منجر به تحریک ترنسپورتر فسفر میشوند _دسته دیگر یعنی کاهش دفع کلیوی ،توبول اسیب دیده و بیمار دچار renal failureشده که چه حاد یا مزمن باشد توبول ها قادر به دفع فسفر نیستند و در هردو حالت دچار هایپرفسفاتمی میشود _افزایش حاد فسفر در مایع خارج سلولی یا بصورت اندوژن هست یا اگزوژن اندوژن مثل اونایی که تومور الیزیس سندرم دارند یا دچار رابدومیولیز میشوند ،یا اینکه دچار همولیز هستند (فسفر انیون اصلی اینتراسلوالر هست پس پاره شدن سلول در اثر تومور ،همولیز و یا injuryمیتواند موجب هایپرفسفاتمی شود ) *تومور الیزیس سندرم همراه با یافته های هایپوکلسیمی،هایپر فسفاتمی ،هایپرکالمی ،هایپر یوریسمی و acute kidney injuryمیباشد. از علل اگزوژن هایپرفسفاتمی استفاده از ترکیبات حاوی 16/2گرم فسفر ، dibasicیا استفاده از enema ها و laxativeها اونهایی که در زمان یبوست به میزان زیاد از شل کننده ها و ملین های حاوی فسفر استفاده میکنند میتوانند دچار مسمومیت با فسفر شوند * سودو هایپر فسفاتمی :باال رفتن فسفر بصورت کاذب در بیمارانی که هایپرپروتئینمی دارند ،مثل بیمار های ( multiple myelomaهمون دیسکرازی های پالسماسلی ) ،هایپر بیلی روبینمیا ،هایپر لیپیدمیا و هموالیزیس 13 عالئم بالینی : کال هرجایی که فسفر زیاد باشد کلسیم رو باخودش باند میکند ،پس عالیم هایپر فسفاتمی همراه با هایپو کلسیمی می باشد و این حالت ها بیشتر زمانی است که حاصل ضرب کلسیم در فسفر از 72بیشتر شود. پس منجر به دو حالت میشود یکی عالیم هایپو کلسیمی بصورت تشنج،اسپاسم کارپوپدال ،پارستزی ، عالیم chvostek signو trousseau و دیگری کلسیفیکاسیون رسوبات حاصل از کلسیم فسفر در جداره عروق و بافت نرم (این حالت عمدتا در بیماری های کلیوی مزمن esrd ،و عمدتا بیماران تحت دیالیز رخ میدهد) در بدن در حالت طبیعی یک باالنسی بین مهارکننده ها و محرک های فسفر وجود دارد که اگر این باالنس به سمت هرکدم اهدایت شود اختالالت فسفری رو به همراه خواهد داشت Treatment : درمان هایپر فسفاتمی در قدم اول رژیم غذایی ست ،مخصوصا محدودیت غذاهای حاوی پروتیین فراوان ولی رژیم های غذایی حاوی گیاهان و یا پروتیین های گیاهی مثل سویا مثل اسفناج نیاز به محدودیت ندارند ،چون فسفری با فراهمزیستی خیلی خیلی پایین تری نسبت به فسفر پروتیین های جانوری دارند. *باالترین میزان فسفر را در بین تمامی رژیم های غذایی فراورده های لبنی دارند و تخم مرغ نسبت به سایر ترکیبات پروتئینی کمترین میزان فسفر غذایی را دارد بعضی داروها درون خود میتوانند حاوی فسفر باشند که مخصوصا در بیماران esrdباعث تشدید هایپرفسفاتمی خواهند شد هایپوفسفاتمی در این جلسه تدریس نشد. 14 جلسه دوم کورس کلیه -دکتر امیرخانلو -فیزیولوژی کلیه کلیه چون سلول های زیاد و متنوعی دارد به همین خاطر بازسازی ( )Regenerationآن بسیار سخت است و جزو ارگان هایی است که نتواتستند خوب آن را بازسازی کنند. کلیه از مزودرم میانی منشا می گیرد. به طور معمول دو کلیه در بدن انسان وجود دارد ،عضوی خلف صفاقی است و بین مهره های T12تا تقریبا L2و L3 ادامه پیدا می کند.طول آنها میانگین 10تا 12سانتی متر و قطر کورتکس 10تا 20میلی متر می باشد. کلیه ها توسط حالب()ureterبه مثانه متصل می شوند. طبق شکل زیر ،کلیه از دو بخش کورتکس و مدوال تشکیل شده است.مدوال به دو بخش مدوالی داخلی و خارجی ( & outer )innerتقسیم می شود که به علت تفاوت عملکرد آن هاست . در قسمت cortexواحدهای کارکردی کلیه (نفرون) وجود دارد.حاصل کارکرد این ها وارد مدوال می شود و سپس از سر کالس ها به داخل لگنچه ( )pelvisبه شکل ادرار می رود. کارکرد های کلیه: -1دفع توکسین های اورمیک (مواد حاصل از کاتابولیسم پروتئین و)... درصورتی که کلیه نارسایی داشته باشد شخص دچار اورمیک ( )uremiaو احتباس توکسین در خون می شود.اوره سردسته موادی است که از کلیه دفع می شود. دلیل این نام گذاری هم این است که اوره چون در زمان گذشته اولین ماده ای بوده که در بیماری های کلیه می دیدند درخون شخص افزایش می یافته ،بنابراین به این وضعیت اورمی گفته می شود درحالی که اوره یکی از توکسین هایی است که احتباس پیدا می کنند. -2باالنس آب (درصورت اختالل کارکرد می تواند باعث احتباس مایع و افزایش فشار خون شود) 1 -3هومئوستاز PHخون -4تنظیم الکترولیت های سرم(مانند سدیم،پتاسیم،منیزیم،کلسیم و)... -5تولید هورمون(تولید اریتروپویتین از پروگزیمال توبول نفرون ها و تولید گلبول قرمز)(در نارسایی مزمن کلیه به دلیل کاهش تولید،ممکن است خونسازی دچار مشکل شود) -6تبدیل -25هیدروکسی ویتامین( Dشکل غیرفعال) به 1و 25هیدروکسی ویتامین( Dشکل فعال) توسط 1آلفا هیدروکسیالز در توبول پروگزیمال نفرون واحد کارکردی کلیه است.در هرکلیه به طور میانگین 900هزار نفرون وجود دارد.در نوزادان Low ( LBW )Birth Weightتا 200هزار هم می تواند کاهش می یابد.محل قرارگیری آن ها بیشتر درکورتکس است اما لوپ ها و لوله های جمع کننده بیشتر وارد مدوال می شوند. لوپ و لوله های جمع کننده بیشتر در تغلیظ ادرار نقش دارند و لوله های پیچ خورده دور و نزدیک بیشتر در بازجذب نمک وآب و الکترولیت ها نقش دارند. گلومرول بخشی از نفرون و ساختار خاصی در بدن است که یک شریانچه وارد آن می شود پس از تشکیل یک کالف عروقی و یک شریانچه از آن خارج می شود. سپس دور توبول های نفرون را دربرمی گیرد ( )peritubular capillaryبعد از آن به شکل وریدچه ( )peritubular venulesخارج می شود .به ورید کلیوی تخلیه می شود. ساختار گلومرول را در این شکل مشاهده می کنید. گلومرول از سه الیه تشکیل شده است که به ترتیب از داخل به خارج عبارتند از: 2 -1اندوتلیوم داخل عروق -2غشاء پایه گلومرولی -3اپیتلیوم احشایی()visceral که چون به شکل زوائد پایی روی غشاء پایه قرار گرفته اند به آنها پودوسیت یعنی سلولی که زوائد پایی ( foot )processدارد.خون برای اینکه تصفیه شود باید از این سه الیه رد شود.در بین این الیه ها منافذی وجود دارد که اندازه آنها محدود است. اولین الیه اندوتلیوم است.در بین سلول های این الیه منافذی به نام فنسترا ( )fenestraیا پنجره وجود دارد(.شبیه به کلمه fenceکه حفره است) از این منافذ یکسری پروتئین های ریز و مولکول ها می توانند رد شوند اما اغلب مولکول های مهم بدن رد نمی شوند. 3 خصوصیات این الی ه به شکلی هست که به دلیل حضور پروتئوگلیکان ها و هپاران سولفات ها دارای بار منفی است و مولکول های دارای بار منفی به سختی رد می شوند. به طور کلی این سه الیه دو خصوصیت دارند: : size selectivity -1محدودیت عبور براساس سایز : charge selectivity -2محدودیت عبور برای عبور بار منفی(پروتئین ها وآنزیم) دومین الیه غشاء پایه گلومرولی ( )glomerular basement membraneاز چندین پروتئین مهم تشکیل شده است که مهمترین آنها کالژن 6است.در کنار آن المینین و پروتئوگلیکان ها و...هم حضور دارند بین این عناصر هم منافذی وجود دارند که مواد باید از آنها عبورکنند مولکول های کوچک مانند آب از آن عبور می کنند اما مولکول های بزرگ توانایی عبور از این الیه را ندارند. سومین الیه اپیتلیوم احشایی است که توسط پودوسیت ها ساخته می شود .در بین زوائد پایی پودوسیت ها فضاهایی وجود دارد به نام . slit diaphragmدر این منافذ هم بار منفی و سایز محدودی دارند. اگر این سه الیه دارای فعالیت و آناتومی نرمالی باشند ،به طور معمول گلبول های قرمز،گلبول سفید پروتئین ها وآنزیم های مختلف دفع نمی شوند چون در این صورت با توجه به اینکه کلیه 20درصد برون ده را به خود اختصاص می دهد بدن نمیتواند این مواد را جایگزین کند وشخص از بین می رود بنابراین توبول ها طوری طراحی شده اند که مواد مفیدی که از خون خارج می شوند دوباره بازجذب شوند. بنابراین مهمترین کار کلیه تصفیه خون به وسیله فیلتراسیونی که انجام می دهد می باشد.مواد به دلیل وجود فشار هیدروستاتیک از شریان وارد نفرون می شوند.در ادامه مواد مفید آن به همراه آب دوباره جذب عروق خونی که اطراف نفرون هستند ،می شود. توبول های کلیه: -1لوله پیچ خورده نزدیک( PCTیا )Proximal Convoluted Tubuleکه شامل سه بخش S1و S2و S3استS3(. بخش ضخیم ،مستقیم و نزولی قوس نفرون است) و جزو هنله نیست. -2قوس هنله ()Loop of Henleکه شامل سه بخش است: 4 ج)ضخیم صعودی( thick الف)نازک نزولی( )thin descendingب)نازک صعودی ()thin ascending )ascendingمهمترین قسمت -3لوله پیچیده دور( DCTیا )Distal Convoluted Tubule بخش اتصالی (()Collecting Segmentجزو بخش های اصلی نیست) -4لوله جمع کننده()Collecting Duct به طور خالصه نفرون شامل گلومرول وتوبول هاست. شکل زیر تصویر گلومرول است.در واقع گلومرول یک شبکه عروقی است که از شریانچه آوران منشاء گرفته و داخل کپسول بومن قرار دارد.کپسول بومن هم ابتدای توبول هاست .پالسمای خون از این سه الیه عبور می کند و وارد نفرون می شوند.سپس مواد مفید برداشته می شود و مواد غیر مفید هم ترشح شده و به شکل ادرار دفع می شود. اپیتلیوم احشایی در ادامه الیه داخلی نفرون با اپیتلیوم جداری قرار میگیرد. بخش ضخیم صعودی هنله بین شریان آوران و وابران قرار میگیرد.دلیل آن هم وجود سلول های حساسی به نام ماکوال دنسا است.تا در نزدیکی سلول های ترشح کننده رنین که در این ناحیه هستند قرار بگیرند.به این مجموعه دستگاه جنب 5 گلومرولی( )Juxtaglomerular Apparatusمی گویند.این سیستم جزوی از سیستم خود تنظیمی ( )autoregulationکلیه است . از نظر ارتفاع قوس هنله نفرون ها به دودسته تقسیم می شوند. -1قوس بلند( :)Long Loopاین نفرونها تا عمق مدوال نفوذ میکنند و وظیفه تغلیظ ادرار را برعهده دارند(.بازجذب آب) -2قوس کوتاه(:)Short Loopلوپ هنله در کورتکس یا اوایل مدوال( )outer medullaتمام میشودو پایینتر نمی آید. هرچه در مدوال به سمت پایین تر می رویم اسموالریته افزایش می یابد برای اینکه کلیه بتواند در موقع مورد نیاز آب را باز جذب کند. هرچه لوپ هنله پایین تر بیاید می تواند آب بیشتری جذب کند. 6 ﺑﺮ اﺛﺮ ﺑﺮآﯾﻨﺪ ﻓﺸﺎرﻫﺎي ﻫﯿﺪروﺳﺘﺎﺗﯿﮏ و ﮐﻠﻮﺋﯿﺪي ،ﭘﻼﺳﻤﺎ از ﮔﻠﻮﻣﺮول ﻓﯿﻠﺘﺮﺷﺪه و وارد ﺗﻮﺑﻮل ﭘﺮوﮔﺰﯾﻤﺎل ﻣﯽ ﺷﻮد20(. درﺻﺪ ﭘﻼﺳﻤﺎ ﻓﯿﻠﺘﺮ ﻣﯽ ﺷﻮد). ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﭘﻼﺳﻤﺎ وارد ﻧﻔﺮون ﻣﯽ ﺷﻮد ﯾﮑﺴﺮي ﻣﻮاد ﺑﺎزﺟﺬب ( )TR=Tubular Reabsorptionو ﯾﮑﺴﺮي ﻣﻮاد ﺗﺮﺷﺢ ( )TS=Tubular Secretionﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ. در زﯾﺮ ﻣﻘﺎدﯾﺮ ﻓﺸﺎر ﻫﺎي ﻫﯿﺪروﺳﺘﺎﺗﯿﮏ و ﮐﻠﻮﺋﯿﺪي را ﻣﺸﺎﻫﺪه ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﺠﻤﻮع اﯾﻦ ﻫﺎ ﺑﺎﻋﺚ ﺑﻪ وﺟﻮد آﻣﺪن ﻓﺸﺎر ﻓﯿﻠﺘﺮاﺳﯿﻮن10ﻣﯿﻠﯽ ﻣﺘﺮ ﺟﯿﻮه اي ﻣﯽ ﺷﻮد. Analysis of Glomerular Capillary Dynamics =55.0 mm Hg O (vs 35 Blood Pressure – )normally =30.0 mm Hg I Plasma Coll O.P. – =15.0 mm Hg I BC Hydrostatic P. – 10.0 mm Hg O = Filtration Pressure چون مقدار پروتئین های ادرار ناچیز است فشار اسمزی-کلوئیدی آن را معادل صفر در نظرمی گیرند.اگر شخصی در این سه الیه دچار مشکل باشد و پروتئین دفع کند ،فشار اسمزی به وجود آمده فیلتراسیون را بیشتر خواهد کرد. تنظیم فشار فیلتراسیون :فشار هیدرواستاتسک و اسمزی نقش اصلی را در آن دارد که باعث به وجود آمدن فشار فیلتراسیون از اﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﺗﺎ اﻧﺘﻬﺎى ﺻﻔﺤﻪ ﺗﺪرﯾﺲ ﻧﺸﺪ شده و پالسما دفع شده و تصفیه می شود . کلیرانس یا Filtration rateیک ماده :مقداری از سرم یا پالسما که در دقیقه از یک عنصر ( )soluteپاکسازی می شود مانند کلیرانس کراتیتین یا اوره یا اوریک اسید برای اندازه گیری )Glomerular Filtration Rate( GFRدر دقیق ترین حالت می توان ید 131یا اینولین ادرار را اندازه گیری کرد زیرا این مواد نه بازجذب می شوند نه ترشح و بنابراین کلیرانس آنها برابر GFRاست. اما در عمل اوره و کراتینین اندازه گیری می شوند (چون راحت تر است)و با توجه به اینکه اوره بازجذب می شود و کراتینین ترشح می شود باید از فرمول های خاصی مانند کرافت-گالت (the ( MDRD ، )Cochroft-gault )modification of direct in renal diseaseو CKD-EPIو بریست که باید بصورت آنالین محاسبه شوند استفاده کرد.این ها فرمول های تخمین GFRاست و دقیق آن اینولین ید است. 7 ﺗﺎ اﺑﺗدای ﻣﮑﺎﻧﯾﺳم ﺧود ﺗﻧظﯾﻣﯽ ﺗدرﯾس ﻧﺷد ]𝑔𝑘[𝑡(140 − 𝑎𝑔𝑒[𝑦𝑒𝑎𝑟]) × 𝑤𝑒𝑖𝑔ℎ = 𝑡𝑙𝑢𝑎𝐺 𝐶𝑜𝑐ℎ𝑟𝑜𝑓𝑡 − 𝑛𝑖𝑛𝑖𝑡𝑎𝑒𝑟𝑐 𝑚𝑢𝑟𝑒𝑠 × 72 برای خانم ها ضربدر 0.85می شود. روش مستقیم وساده تری می توان استفاده کرد به این صورت که میزان تولید ادرار در دقیقه را که داریم ضربدر نسبت اوره یا کراتینین در ادرار تقسیم بر مقدار آن درپالسما می کنیم.درکلیه ما توقع داریم دریک فرد بالغ میزان GFRحداقل 100تا 120 باشد که این مقدار در 30سالگی به اوج خودش می رسد وبعد ازآن هر 10سال 1سی سی کم می شود.ارتباط بین فشار خون عروق با کارکرد کلیه خطی ) (linearنیست و این به خاطر وجود سه مکانیسم خود تنظیمی است.به عنوان مثال اگر قرار بود این رابطه خطی باشد اگر فشار خون به 200mmHgمیرسید گلومرول پاره می شد واگر فشار پایین بیاید GFRکاهش شدیدی خواهد کرد .خود تنظیمی ،فشار گلومرول را در محدوده 8تا 18حفظ می کند. مکانیسم ها ی خود تنظیمی کلیه: -1رفلکس میوژنیک ): (myogenic reflexدرآتریول آوران ( )afferentبارو رسپتور داریم که درصورت کاهش فشار با ترشح پروستاگالندین ها آرتریول آوران را گشاد می کنند.اگر فشار زیاد باشد پروستاگالندین ها را کم می کنند وعروق تنگ میشوند .وقتی آرتریول آوران تنگ شود فشار باال به داخل گلومرول منتقل نمی شود و همچنین اجازه نمی دهد فشار پایین باعث افت GFRشود. -2فیدبک توبولی گلومروالر :پاسخ گلومرول است دربرابر تغییر توبولی.اگر در توبول (ماکوالدنسا در بخش ضخیم صعودی) محلول پر از نمک و الکترولیت یا آب زیاد را حس کند ،به آرتریول آوران پیام می دهد وآن را تنگ می کند. مکانسیم این بدین صورت است که هنگامی که سلول های توبول میبیند که مواد محلول ) (soluteزیادی از دست می رود شروع می کنند به بازجذب آنها. در اثر این کار ATPمصرف میشود و ADPتولید می شود.اینADPیا آدنوزین یک منقبض کننده عروقی) (vasoconstrictorقوی است که باعث انقباض آرتریول آوران می شود. -3باالنس گلومرولوتوبوالر (اثر آنژیوتانسین :)2دستگاه ژوکستا گلومرال در آن نقش دارد.دراین مکانیسم کاهش خونرسانی به این دستگاه باعث القای تولید رنین از سلو لهای گلنوالر آرتریول آوران می شود. 8 رنین هم طی یک سری واکنش ها باعث تولید آنژیوتانسین 2میشود و این آنژیوتانسین 2باعث وازو کانتریکشن در آرتریول آوران ووابران می شود اما چون آرتریول وابرن سطح مقطع کمتری نسبت به آرتریول آوران دارد بیشتر تنگ می شود وباعث افزایش فشار داخل گلومرول وحفظ GFRمی شود. تعریف چند اصطالح: اتصال محکم ) :(tight junctionبه اتصاالت بین سلولهای اپی تلیال توبول ها گفته می شود که به دو صورت اند: الف -محکم محکم): (tight tight junctionدر قطعه نازک صعودی هنله وجود دارد که به آب و سدیم هم اجازه عبور از فضای میان سلولی را نمی دهد ب -محکم نشتی): (leaky tight junctionدر قطعه نازک نزولی هنله که به آب وسدیم کمی اجازه عبور از فضای بین سلولی می دهد. -2قطبی بودن سلول های اپی تلیوم :یعنی اتصاالت محکم بین سلول ها باعث می شوند که تجمع پروتئین ها وکانال ها در دوطرف اپی تلیوم متفاوت باشد. سلول های اپی تلیوم دو سمت دارند .یکی Apicalیا راسی که با ادرار در تماس است و یکی Basolateralیا قاعده ای-جانبی که با مایع میان بافتی و خون در تماس است که تجمع کانال ها در این دو قسمت متفاوت می باشد. 9 دربازجذب از 2مکانیسم استفاده می شود: -1سلوالر :که از داخل سلول وبا کمک کانال ها عبور می کند -2پاراسلوالر:که ازبین سلول ها عبور می کند * در دو طرف اپی تلیوم یک سری کانال وپمپ برای عبور الکترولیت ها و مواد وجود دارد. * اگر برای انتقال مواد انرژی مصرف شود و انتقال فعال باشد به آن پروتئین ،پمپ گفته می شود مانند Na-K ATPase * اگر برای انتقال مواد انژری مصرف نشود ودر جهت شیب غلظت جابجا شوند به آن پروتئین ،کانال گفته می شود(passive transport). *ترانسپورتر ها (پمپ اولیه) با مکانیسم انتشار تسهیل شده ) (facilitated diffusionو با مصرف انرژی باعث می شوند که ترانسپورتر های فعال ثانویه (کوترانسپورترها) بتوانند کار کنند به صورتی که فعالیت این پمپ های ثانویه وابسته به پمپ های اولیه است.کوترانسپورترها چند عنصر را با هم جابجا می کنند. در دو طرف اپی تلیوم دو نوع گرادیان (شیب)داریم: -1الکتریکی :بارمنفی از طرفی که زیاد است به سمتی می رود که بار منفی کم است. -2غلظتی ) :(concentrativeسمتی که غلظت یک ماده بیشتر است به سمتی که غلظت کمتر است. بررسی بخش های مختلف توبول کلیوی : -1توبول پروگزیمال :بازجذب آب ونمک (سدیم وکلر )به میزان %70دراین ناحیه انجام میشود.این بازجذب هم به صورت سلوالر هم بصورت پارا سلوالر است بنابراین اتصال بین اپی اتلیوم leak tight junctionاست. شروع این چرخه با پمپ Na-K ATPaseاست (که تنظیم گر دمای بدن نیز هست).این پمپ ،سدیم را برخالف گرادیان غلظتی آن از سلول خارج می کند وپتاسیم را وارد می کند (3سدیم و2پتاسیم)وباعث ایجاد بار منفی درون سلول می شود. خروج سدیم از سمت غشا بازو -لترال باعث به وجود آمدن شیب غلظتی سدیم به درون سلول می شود . 10 کانال هایی به صورت انتقال فعال ثانویه از این گرادیان استفاده می کنند و در ازای ورود سدیم به درون سلول از سمت اپیکال سلول ها ،باعث ورود یا خروج مواد دیگر می شوند که به این ترانسپورترها ،کوترانسپورتر وکنترا ترانسپورتر گفته می شود (.اگر برخالف جهت هم باشند کنترا واگر در جهت هم باشند کوترنسپورت). یکی از این کانال ها در ازای وارد کردن یک سدیم ،یک یون H+از سلول خارج می کند وباعث دفع اسید می شود .از کانال های کوترانسپورتر دیگر می توان به ترانسپورتر سدیم -فسفات ،سدیم-گلوکز وسدیم-آمینواسید اشاره کرد .دراین چرخه سدیم و %90فسفات،گلوکز وآمینو اسید بازجذب خواهد شد. به طور خالصه :درتوبول پروگزیمال آب وسدیم از راه های سلوالر و پارا سلوالر بازجذب می شوند (پارا سلوالر به صورت انتشار ) (diffusionو سلوالر از طریق کانال) کانال های سمت بازو لترال :پمپ –Na-K ATPaseکانال برای عبور آب-کانال برای عبور گلوکز وآمینو اسید . کانال های سمت اپیکال:کانال سدیم-هیدروژن ،سدیم -فسفات ،سدیم -گلوکز وسدیم -آمینواسید *اگر قند پالسما بیشتر از 180 -200برسد ،کلیه توان بازجذب آن را ندارد وشخص گلوکز اوری (گلوکز در ادرار) پیدا می کند . **در بیماری Dent diseaseو فانکونی) (Fanconi diseaseآمینو اسید دفع می شود. پروتئین های کوچک به صورت اندوسیتوز وارد سلول می شوند ودر آنجا به وسیله کانال های کلر که برروی وزیکول آن قرار دارد محیط داخل وزیکول را اسیدی کرده وپروتئین را شکسته وآمینو اسید آن را بازجذب می کند. مکانیسم بازتولید بی کربنات ):( bicarbonate regeneration or reclamationیون هیدروژنی که به داخل فضای ادراری با کمک پمپ Na-Hترشح می شود با بی کربناتی که از داخل سرم به داخل ادرار فیلتر می شود به یکدیگر متصل می شوند و کربینک اسید ) (𝐻2 𝐶𝑂3تولید می کنند.این کربینک اسید به واسطه کربینک انیدرازی که برروی حاشیه مسواکی ) (Brush Borderغشا پایه توبول پروگزیمال وجود دارد به آب و کربن دی اکسید تبدیل می شود.کربن دی اکسید به راحتی با انتشار وارد سلول اپی تلیال می شود ودرآن جا نوعی دیگری از کربنیک انیدراز آب و 𝐶𝑂2را به هم وصل می کند و 𝐻2 𝐶𝑂3تولید می کند وسپس به یون هیدروژن وبی کربنات تبدیل می شود .بی کربنات از غشا بازو 11 لترال به همراه سدیم بازجذب می شود .یون هیدروژن هم دوباره می تواند توسط پمپ Na-Kبه داخل لومن ترشح شود وچرخه ادامه یابد. **اگر توبول پروگزیمال خراب شود بازجذب بی کربنات اتفاق نمی افتد وشخص دچار اسیدوز متابولیک خواهد شد. دو مکانیسم مهم دیگر در دفع اسید در پروگزیمال توبول وجود دارد: .1آمونیوژنز :گلوتامین (نوعی اسیدآمینه) موجود در سلول اپیتلیال تبدیل به آمونیاک( )𝑁𝐻3میشود.این مولکول غیر قطبی و محلول در چربی است و به راحتی از غشا عبور کرده و وارد لومن میشود.در آنجا بدلیل تمایل( )Affinityباال به 𝐻+به آمونیوم تبدیل میشود و بدین ترتیب باعث دفع ادراری 𝐻+خواهد شد(.در صورت اشکال فرد دچار اسیدوز خواهد شد. .2مکانیسم ( titrable acidدر اینترنت titratable acidنوشته بود و روشی بود برای اندازه گیری کل اسید ادرار اما استاد این را بعنوان یک مکانیسم جدا گفتند) :در این مکانیسم 𝐻𝑃𝑂42−که از سرم به داخل ادرار فیلتره میشود ،تمایل زیادی به یون هیدروژن دارد به 𝐻2 𝑃𝑂4−تبدیل میشود و بدین ترتیب 𝐻+اضافه را دفع میکند. 12 این مکانیسم باعث میشود که هم ادرار خیلی اسیدی نشود و هم اسیدوز متابولیک پیدا نکنیم.دلیل نامگذاری آن از اﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﺗﺎ اﺑﺘﺪاى ﻟﻮپ ﻫﻨﻠﻪ ﺗﺪرﯾﺲ ﻧﺸﺪ این است که قدرت فسفر و آمونیوژنز در دفع اسید محدود است. مکانیسم بازجذب کلر هم به صورتی است که با Formatمعاوضه میشود و از سمت غشا بازولترال هم همراه پتاسیم بازجذب میشود. فرمیک اسید هم ماده ای است که داخل سلول تولید میشود سپس به فورمیت و 𝐻+تجزیه میشود 𝐻+.با سدیم و کلر با فورمیت معاوضه میشود (.تمام مکانیسم ها به صورت خالصه در شکل وجود دارد) -2لوپ هنله :این بخش در بازجذب آب و نمک 25-30درصد نقش دارد و وظیفه اصلی آن بویژه در آنهایی که long loopهستند ،تغلیظ فضای بینابینی مدوال است.غلیظ شدن این ناحیه باعث میشود زمانی که کلیه نیاز دارد ۀی را بازجذب کند ،با نصب آکواپورین (کانالهای آب) به وسیله ( )Arginine vasopressin( AVPنوعی آنتی دیورتیک) بر روی غشا این کار را انجام دهد. ﮐﻠﺴﯿﻢ و ﻣﻨﯿﺰﯾﻢ ﺑﻪ ﻣﯿﺰان زﯾﺎدى در ﻫﻨﻠﻪ ﺑﺎزﺟﺬب ﻣﯿﺸﻮد مهم ترین پمپ لوپ هنله Na-K-2Clاست. بخش نازک نزولی به شدت به آب نفوذپذیر استدرحالیکه نازک صعودی و ضخیم صعودی به آب نفوذناپذیر است.این وضعیت ،یعنی ورود سدیم کلر و پتاسیم به فضای بینابینی از بخش ضخیم صعودی و غلیظ کردن محیط و بازجذب آب از 13 نازک نزولی بدنبال آن ،باعث به وجود آمدن یک جریان معکوس( )countercurrentدر این ناحیه میشود.به همین دلیل هرچه لوپ به سمت پایینتر برود باعث میشود مدوال غلیظ تر شود. از اﯾﻨﺠﺎ ﺗﺎ آﺧﺮ ﺻﻔﺤﻪ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺑﺨﺶ ﺑﯿﻦ دو ﺧﻂ ﮔﻔﺘﻪ ﻧﺸﺪ ناحیه inner medullaryجایی است که collecting ductو لوپ هنله قرار میگرد.چون اینمحیط خیلی غلیظ است اگر وازوپرسین(آنتی دیورتیک هورمون) ترشح شود و آکواپورین ها را در اینجا نصب کند ،آب براحتی بازجذب میشود. به طور خالص ه مهمترین کار لوپ هنله تغلیظ فضی بینابینی مدوال و بازجذب آب است واین کار را بیشتر پمپ Na-K- 2Clو کمتر urea transporterانجام میدهد. اگر این پمپ Na-K-2Clدچار اشکال شود شخص دچار سندروم بارتر ( )Bartter syndromeمیشود.جهش در کانال کلر یا کانال پتاسیم ( )ROMKهم میتواند باعث سندرم بارتر شود. عالئم این سندرم آلکالوز و دیورز میباشد. دیورتیکی که بر روی توبول پروگزیمال اثر میگذارد استازوالمید است.این دارو کربنیک انیدراز را مهار میکند و باعث دفع ادراری بیکربنات و اسیدور متابولیک بدن میشود دفع آب و سدیم هم افزایش میابد. اسموتیک دیورتیک ها در سگمان 𝑆3توبول پروگزیمال اثر میکند.چون غلظت باالیی در توبول دارند مانع بازجذب آب خواهند شد و ادرار افزایش پیدا میکند. دیورتیکی که بر روی لوپ هنله اثر میگذارد و قوی ترین دیورتیک اس فورزماید (نام تجاری :الزیکس )Lasixنام دارد. اینها پمپ Na-K-2Clرا مهار میکنند و متعاقب آن دیورز(دفع سدیم) و دفع اب افزایش میابد.برای کنرل ورم میتوان از این دارو استفاده نمود. کانال بعدی کانال پتاسیم است یعنی پتاسیم در جهت شیب غلظتی آن که از داخل به خارج است جابه جا میکند. پروتئین کلسیم سنسور رسپتور :پروتئین هایی بر روی غشا در صورت افزایش کلسیم یونیزه اثر مهاری بر روی کانال های Na-K-2Clو پتاسیم دارد و باعث میشود بازجذب کلسیم و منیزیم از فضای پاراسلوالر(که خیلی کم است) کاهش یابد. مهمترین پمپ در لوپ هنله همان پمپ Na-K-2Clاست. 14 -3توبول دیستال :در بازجذب آب و نمک 5درصد نقش دارد.مهمترین کانال این قسمت کوترانسپورتر Na-Clاست که سدیم و کلر را به صورت اولیه بازجذب میکند. خانواده ی دیورتیک های تیازیدی این کانال را مهار میکند.در صورت اشکال در این کانال سندرم جیتلمن ( Gitelman )syndromeبوجود می اید.از عوارض آن میتوان به آلکالوز و دیورز اشاره کرد. کانال های مهم دیگری که وجود دارند کانالهای کلسیمی اند )TRBP5(.که بازجذب کلسیم را انجام میدهند.در سمت باز