جزوه شناخت عمومی چوب PDF

Summary

این جزوه به موضوع شناخت عمومی چوب می‌پردازد. مباحثی همچون تعریف اولیه چوب، انواع درختان چوب‌ده (سوزنی‌برگ و پهن‌برگ)، خصوصیات و طبقه‌بندی آنها، و اسامی علمی و تجاری گونه‌های مختلف چوب در این جزوه پوشش داده شده‌اند.

Full Transcript

‫دکتر طالئی‪1399‬‬ ‫جزوه شناخت عمومی چوب‬ ‫گروه آموزشي علوم و صنايع چوب‬ ‫شناخت عمومي چوب‬ ‫(دورة کارشناسي )‬ ‫‪1‬‬ ‫دکتر طالئی‪1399‬‬...

‫دکتر طالئی‪1399‬‬ ‫جزوه شناخت عمومی چوب‬ ‫گروه آموزشي علوم و صنايع چوب‬ ‫شناخت عمومي چوب‬ ‫(دورة کارشناسي )‬ ‫‪1‬‬ ‫دکتر طالئی‪1399‬‬ ‫جزوه شناخت عمومی چوب‬ ‫مقدمه ‪:‬‬ ‫چوب بيوپليمري طبيعي است که اسکلت آن شامل سلولز‪ ،‬همي سلولز و ليگنين است‪.‬مادهاي متخلخل‪ ،‬داراي خاصيت جذب و دفع رطوبت‬ ‫(هيگروسکوپيک)‪ ،‬هرسو نايکسان (آنيزوتروپ) و ناهمگن (هتروژن) ميباشد که حاصل فعاليت چندين سال درخت است‪.‬‬ ‫دراين درس ابتدا به تعريف چوب و مهمترين تيرهها و درختان چوبده پرداخته ميشود‪.‬سپس عناصر تشکيل دهنده چوب سوزنيبرگان و‬ ‫پهنبرگان‪ ،‬جهات سهگانه چوب‪ ،‬معايب رويشي و نقوش چوب مورد بررسي قرار ميگيرد‪.‬تئوريهاي مختلف تشکيل چوب در بخش پيوست‬ ‫بحث خواهند شد‪.‬‬ ‫تعريف چوب ‪:‬‬ ‫چوب جسمي جامد است يعني داراي سختي ميباشد‪.‬سختي چوب برحسب گونههاي مختلف کم و زياد بوده و با روشها و استانداردهاي‬ ‫متفاوت قابل اندازهگيري است‪.‬از طرف ديگر مي توان آن را به اشکال و ابعاد مختلف هندسي درآورد و اشياء مختلف از آن تهيه نمود‪.‬‬ ‫ساختمان چوب سازمان يافته است يعني برخالف شيشه و اجسام بي شکل ديگر داراي ساختمان منظمي ميباشد که عناصر تشکيل دهنده آن‬ ‫درجهات مختلف به شکل خاصي قرار گرفتهاند و درعين حال داراي ساختمان فيبري‪ -‬اسفنجي شکل ميباشد به عبارت ديگر اکثر عناصر تشکيل‬ ‫دهنده آن رشتهاي شکل ميباشند‪.‬با اين وجود کامالً فشرده (يعني فاقد فضاي خالي) نميباشد و هوا ميتواند در آن جريان يابد‪.‬از اين رو نظير‬ ‫اسفنج مي تواند آب و بخار آب را درهواي مرطوب بخود جذب نمايد و افزايش وزن و ابعاد دهد و بالعکس درهواي خشک رطوبت خود را از‬ ‫دست بدهد و از وزن و ابعادش کاسته شود‪.‬يعني جسمي هيگروسکوپيک )‪ (Hygroscopic‬است‪.‬چوب داراي خاصيت هرسونايکساني‬ ‫)‪ (Anisotropic‬است‪ ،‬يعني تغيير ابعاد آن (همراه با جذب و دفع رطوبت) در تمام جهات (شعاعي‪ ،‬مماسي و محوري) برابر نيست و تحمل آن‬ ‫در برابر نيروهاي وارده درجهات مختلف متفاوت و از اين رو برعکس اجسام هرسويکسان يا اجسامي که داراي ساختمان بلوري شکل هستند (نظير‬ ‫انواع سنگها) الزم است خواصش را در جهات مختلف اندازه گيري کرد‪.‬‬ ‫چوب داراي ساختمان ناهمگن )‪ (Heterogene‬است‪.‬يعني با اينکه داراي ساختمان دروني سازمان يافتهايست ولي سلولهاي تشکيل دهنده آن‬ ‫(فيبرها و آوندها در پهنبرگان و تراکئيدها در سوزنيبرگان) همگي يک شکل و يک اندازه نيستند‪.‬طول آنها با يکديگر متفاوت‪ ،‬حفرات بعضي‬ ‫بزرگتر يا کوچکتر از بعضي ديگر و ديواره آنها بسته به وظيفه و شرايط رويشي که دارند گاه ضخيم و گاه نازک و باالخره برخي از آنها مملو از مواد‬ ‫ذخيره نشاستهاي‪ ،‬صمغي و غيره بوده و برخي کامالً توخالي هستند‪.‬‬ ‫چوب آب (و مايعات قطبي) را بصورت مايع و گاز بسته به رطوبت نسبي و حرارت محيطي اطرافش جذب و دفع ميکند‪.‬چوب مانند همه‬ ‫بافتهاي گياهي داراي ترکيبات شيميايي بسيار پيچيده است‪ ،‬بخش عمده سلولهاي چوبي را سلولز‪ 50( 1‬درصد) و همي سلولز‪ 25( 2‬درصد) و مابقي‬ ‫(‪ 25‬درصد) تشکيل مي دهد ‪.‬سلولز و همي سلولز هردو نمپذير هستند‪.‬بدين سبب چوب با قدرت رطوبت هوا را جذب کرده و آب‬ ‫‪3‬‬ ‫را ليگنين‬ ‫را درخود نگاه ميدارد (مشکل خشک نگه داشتن چوب ناشي از اين خاصيت است)‪.‬بدين ترتيب چوب درهواي آزاد همواره داراي مقداري‬ ‫رطوبت است که درصد آن با تغييرات رطوبت هواي مجاور پيوسته درتغيير خواهد بود‪.‬تغييرات رطوبت درچوب باعث تغيير درشکل و حجم‪ ،‬يا‬ ‫باصطالح نجاران‪ ،‬بازي کردن و تغيير وزن مخصوص و مقاومت آن ميگردد‪.‬پس خواص چوب در اثر تغييرات رطوبت هوا همواره درتغيير است‪.‬‬ ‫" چوب ماد هايست آلي‪ ،‬جامد و متخلخل‪ ،‬ناهمگن و هرسونايکسان باخاصيت جذب و دفع رطوبت که حاصل فعاليت گياهان چوبده‬ ‫است و از ساير مواد اوليه که همگن و هرسويکسانند بسيار متفاوت است "‪.‬اين تعريف مناسبترين تعريف از نظر چوبشناسي ميباشد‪.‬‬ ‫‪ -1‬سل ولز فراوانترين ماده آلي موجود در طبيعت است و پلي مري خطي از واحدهاي گلوکز مي باشد‪.‬‬ ‫‪ -2‬همي سلولز برخالف سلولز پلي مري از قندهاي مختلف نظير گلوکز‪ ،‬گزيلوز‪ ،‬آرابينوز و غيره بوده و داراي شاخه هاي فرعي است‪.‬‬ ‫‪ -3‬ليگنين پلي مري سه بعدي از واحدهاي فنل پروپان است که درسه جهت به يکديگر متصل شده اند‪.‬‬ ‫‪2‬‬ ‫دکتر طالئی‪1399‬‬ ‫جزوه شناخت عمومی چوب‬ ‫رده بندي و نامگذاري درختان ( چوبها ) ‪:‬‬ ‫بازدانگان و نهاندانگان ‪:‬‬ ‫بازدانگاني را که چوب محصول درخت آنهاست سوزنيبرگ مي نامند‪.‬سوزنيبرگها در چهار خانواده از راسته کونيفرها قرار ميگيرند که عموماً‬ ‫آنها را کونيفرها گويند‪.‬ازجمله مشخصات آنها برگهاي فلس مانند يا سوزنيشکل بوده که معموالً هميشه سبز مي باشند‪.‬آنها يک ساقه (تنه) اصلي‬ ‫با شاخه هاي جانبي دارند‪.‬شما احتماالً اين فرم را در کاجها‪ ،‬نوئلها‪ ،‬نرادها و سدرها و هملوگ ديدهايد‪.‬‬ ‫کونيفرها (مخروط داران) شامل بزرگترين گياهان زنده (مثل سکويا) و يا مسن ترين گياهان (مثل ‪ )bristle cone‬مي باشند‪.‬‬ ‫نهاندانگان به تک لپهايها و دو لپهايها تقسيم ميشوند‪.‬دولپهايها شامل گياهاني چون لوبيا سبز‪ ،‬رز و گياهاني به اندازه درخت نظير بلوط و توس‬ ‫و ماهاگوني بوده که از آنها الوار پهن برگ تهيه ميشود‪.‬‬ ‫درختان دو لپهاي معموالً داراي پوشش برگي با سطح برگ وسيع بوده و درمناطق متعدد عمدتاً دوپايه مي باشند‪.‬در پائيز‪ ،‬پوشش برگي خود را‬ ‫از دست داده و خزان ميکنند‪.‬چوب از مخروطداران بازدانه (سوزني برگها) يا دولپهايهاي نهاندانه (پهنبرگ) بدست ميآيند‪.‬اما تک لپهايها نيز مواد‬ ‫چوبي مهمي را توليد ميکنند‪.‬در اقليمهاي گرمسير‪ ،‬تک لپهايها‪ ،‬اندازه بزرگي پيدا کرده و ساقه هاي چوبي به شکل درخت توليد ميکنند‪.‬اگرچه‬ ‫ساختار و آرايش سلولي آنها کامالً با وضعيت موجود در سوزنيبرگان و پهنبرگها متفاوت است اما مقدار و ماهيت مواد چوبي (ليگنوسلولزي)‬ ‫آنهاست که آنها را سودمند کرده است‪.‬از بعضي تکلپهايها مانند خيزران و خرما محصوالتي نظير مبلمان و چوبهاي ماهيگيري و لوازم آشپزخانه‬ ‫ساخته ميشوند‪.‬‬ ‫اسامي علمي ‪:‬‬ ‫هدف معين درشناسايي يک نمونه نامعلوم چوب‪ ،‬ناميدن آن با اسم صحيح ميباشد‪.‬بعضي اسامي تجاري براي گروهي از چوبهاي مختلف‬ ‫استفاده ميشوند‪.‬اما‪ ،‬از آنجائيکه فقط يک اسم علمي براي هرگياه وجود دارد‪ ،‬لذا فهرست اسامي علمي از اشتباه و سردرگمي جلوگيري ميکند‪.‬‬ ‫گياهشناس معروف سوئدي ‪ )1778-1707( Carl linne‬يک سيستم نامگذاري دو اسمي ايجاد کرد که اساس سيستم کنوني ما براي‬ ‫نامگذاري گياهان ميباشد‪.‬از آنجائيکه اسامي علمي داراي اين سيستم‪ ،‬بصورت التين مي باشند‪ ،‬لذا به فرم ايتاليک (حروف ايتاليايي که درچاپ‬ ‫بصورت خوابيده و کج نوشته ميشوند) نوشته ميشوند‪.‬نخستين اسم معرف نام جنس بوده و اسم دوم نيز معرف نام گونه ميباشد‪.‬جنس هميشه با‬ ‫يک حرف بزرگ شروع ميشود‪.‬براي مثال‪ ،‬اسم علمي گونه درختي که نام متداول آن کاج جنگلي است را ‪ Pinus sylvestris‬گويند‪.‬درجاييکه‬ ‫جنس تکرار ميشود‪،‬گاهي جنس بصورت خالصه نوشته ميشود‪.‬مثالً ‪ P. sylvestris‬براي کاج جنگلي و ‪ P. radiata‬براي کاج رادياتا‪.‬‬ ‫معموالً اين اسامي بوسيله گياهشناسان و متخصصان علم رده بندي (تاکسونوميستها) انتخاب شده و سپس بوسيله انجمن علمي مورد قبول واقع‬ ‫ميشود‪.‬‬ ‫اسامي متداول‪:‬‬ ‫اسامي متداول برخالف دقت و صحت اسامي علمي‪ ،‬گيج کننده و نامربوط بوده و باعث اشتباه ميشوند‪.‬اسامي متداول (که اسامي محلي يا بومي‬ ‫نيز ناميده ميشوند) اغلب بيانگر منطقهاي هستند که درآنجا درخت يافت شده است‪.‬مشخص ترين ويژگيهاي قابل رؤيت درخت در نامگذاري‬ ‫وجود دارند‪.‬مانند افراي برگپهن‪ ،‬گردوي سياه‪ ،‬نوئل آبي‪ ،‬توت سفيد و يا محلهاي خاصي مورد توجه قرار گرفتهاند‪.‬نظير توس رودخانهاي‪ ،‬سرو‬ ‫مرداب‪.‬ممکن است يک گونه اسامي مختلفي درمناطق مختلف داشته باشد‪.‬‬ ‫‪3‬‬ ‫دکتر طالئی‪1399‬‬ ‫جزوه شناخت عمومی چوب‬ ‫اسامي تجاري ‪:‬‬ ‫اسامي تجاري براي نامگذاري چوب الوار در تجارت استفاده ميشوند‪.‬بعضي چوبها براحتي‪ ،‬نام متداول درخت خود را دربردارند‪.‬نظير‬ ‫توسکاي قرمز‪ ،‬چنار‪ ،‬صنوبر زرد‪ ،‬نوئل سيتکا‪ ،‬کاج سفيد شرقي‪ ،‬راش اروپايي و گيالس سياه‪.‬مکان و منشاء درخت معموالً دراسم تجاري قرار داده‬ ‫ميشود‪.‬‬ ‫معموالً يک نام براي بيش از يک گونه استفاده ميشود زيرا چوبها از لحاظ کاربردي يکسان بوده و بجاي همديگر قابل استفاده مي باشند و‬ ‫همچنين گاهي زمانيکه چوبي بريده ميشود‪ ،‬ناميدن آنها امري مشکل يا غيرممکن ميباشد‪.‬از جمله مثالها دراين زمينه عبارتست از نراد غربي و‬ ‫کاج زرد جنوبي ‪ -‬بلوط سرخ و ماهاگوني آفريقايي‪.‬‬ ‫طبقه بندي گياهان چوبده ‪:‬‬ ‫‪ -1‬گياهان چوبي کدامند ‪:‬‬ ‫بطورکلي ميتوان گفت که چوب حاصل زندگي گياهاني است که داراي شرايط چهارگانه زير باشند‪.‬‬ ‫‪ -1‬از گياهان آوندي باشند )‪ (Vascular plants‬يعني داراي يک سيستم نقل و انتقال باشند‪.‬‬ ‫‪ -2‬از گياهان چند ساله باشند )‪(Perennial plants‬‬ ‫‪ -3‬درآنها يک تنه دائمي )‪ (Bole‬ديده شود‬ ‫‪ -4‬ساقه آنها داراي ساختمان ثانويه )‪ (Xylem‬باشد‪.‬‬ ‫شماي زير وجود گياهان چوبي را در عالم گياهي نشان مي دهد‪.‬‬ ‫‪4‬‬ ‫دکتر طالئی‪1399‬‬ ‫جزوه شناخت عمومی چوب‬ ‫ريسه داران (جلبکها‪ ،‬قارچها‪ ،‬گلسنگ)‬ ‫‪(Lichen, Fungi, Algae)Thallophytes‬‬ ‫نهانزادان سلولي‬ ‫نهانزادان‬ ‫خزه ها (خزه ها‪ ،‬هپاتيک ها)‬ ‫(فاقد آوند)‬ ‫‪Cryptogame‬‬ ‫‪(Hepaticae, Masses ) Bryophytes‬‬ ‫(بدون گل)‬ ‫سرخس ها‪ ،‬دم اسبها‪ ،‬پنجه گرکيان‬ ‫نهانزادان آوندي‬ ‫)‪(Lycopodinae, Equise tineae, Filicineae‬‬ ‫(فاقد ساختمان‬ ‫پسين )‬ ‫عالم گياهي‬ ‫(گياهانپرسلول‬ ‫ي)‬ ‫‪Gnetales‬‬ ‫‪ -1‬گنتال ها‬ ‫‪Metaphytes‬‬ ‫‪Cycadales‬‬ ‫‪ -2‬سيکادها‬ ‫بازدانگان‬ ‫پيدازادان‬ ‫‪ -3‬زينکگوآلها ‪Ginkgoales‬‬ ‫‪Gymnosperms‬‬ ‫‪Phanerogam‬‬ ‫‪e‬‬ ‫‪Coniferales‬‬ ‫‪ -4‬کنيفرها‬ ‫(برهنه بذرها)‬ ‫‪------------‬‬ ‫‪--‬‬ ‫( گلدار)‬ ‫تک لپهاي‬ ‫‪Monocotyledons‬‬ ‫نهاندانگان‬ ‫‪Angiosperms‬‬ ‫گياهان علفي‬ ‫دولپهاي‬ ‫‪--------------‬‬ ‫‪-‬‬ ‫گياهان چوبي‬ ‫‪Dicotyledons‬‬ ‫‪-------------------‬‬ ‫‪ -‬ردهها و راستههايي که زير آنها خط پر کشيده شده تماماً شامل گونه هاي چوبي مي باشند و آنهايي که با خط چين مشخص شده است هم‬ ‫داراي گونه هاي علفي و هم داراي گونه هاي چوبي مي باشند‪ ،‬بدين ترتيب بقيه فاقد گونه هاي چوبي مي باشند‪.‬‬ ‫‪ -‬نهانزادان سلولي فاقد آوند ميباشند يعني اولين شرط گياهان چوبي را ندارند و نهانزادان آوندي نيز چون داراي ساختمان ثانويه نيستند چوب‬ ‫توليد نميکنند و گياه چوبي بشمار نمي آيند‪.‬‬ ‫‪ -‬ژينکوها شامل يک خانواده ‪ Ginkgaceae‬و يک گونه بنام ‪ Ginkgo biloba‬که بصورت خودرو و در چين وجود دارد و درختي زينتي‬ ‫است (ساختمان چوب آن حد واسط چوبهاي سوزنيبرگ و پهنبرگ ميباشد)‪.‬‬ ‫‪ -‬سيکادها که شباهت زيادي به نخل کوچک يا سرخسهاي درخت مانند دارند نيز داراي يک خانواده بنام ‪ Cycadaceae‬است و در مناطق‬ ‫حاره (امريکايجنوبي‪ ،‬مکزيک‪ ،‬باکو‪ ،‬افريقا‪ ،‬چين‪ ،‬ژاپن‪ ،‬هندوستان و استراليا) پراکنش دارند‪.‬رشد آنها بسيار کند و بعضي از آنها وقتي به ارتفاع ‪2‬‬ ‫متر ميرسند بيش از هزار سال عمر کردهاند اين خانواده شامل ‪ 9‬جنس و بيش از ‪ 80‬گونه است‪.‬‬ ‫‪ -‬گنتال ها داراي ‪ 3‬جنس ولويتچيا )‪ ،(Welwitschia‬گنتوم )‪ (Gnetum‬و افدرا )‪ (Ephedra‬است که از جنس اخير تاکنون ‪ 10‬گونه در‬ ‫ايران شناخته شده است‪ ،‬جمعاً درحدود ‪ 20‬گونه دارند که ساختمان چوب آنها حد فاصلي بين چوب سوزنيبرگان و پهنبرگان است و درمناطق‬ ‫گرمسيري مي رويند و از نظر توليد چوب اهميتي ندارند‪.‬‬ ‫‪ -‬کنيفرها مهمترين گياهان چوبي بازدانگان هستند که تاکنون حدود ‪ 50‬جنس و کمتر از ‪ 6000‬گونه از آنها شناخته شده است‪.‬‬ ‫‪5‬‬ ‫دکتر طالئی‪1399‬‬ ‫جزوه شناخت عمومی چوب‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪ -‬تک لپهايها بطور کلي داراي ساختمان ثانويه نمي باشند و چوب توليد نميکنند‪ ،‬گياهاني از اين راسته مانند خرما ‪ ،‬نارگيل و يوکا نيز با‬ ‫وجود داشتن ساقه قطور و بلند از نظر چوبشناسي جزو گياهان چوبي نمي باشند‪.‬دراين گياهان اغلب ساقه قطور مجموعهاي از دمبرگهاست‪.‬‬ ‫‪ -‬در دولپهايها عدهاي از تيرهها منحصراً داراي گونههاي چوبي هستند مانند تيره نارون ) ‪ (Ulmaceae‬و تيره انجيلي‬ ‫)‪ ،(Hamamelidaceae‬برخي نظير زير راسته حبوبات )‪ (Leguminosae‬هم داراي گياهان چوبي و هم داراي گياهان علفي هستند (اقاقيا‪-‬‬ ‫يونجه)‪.‬از گياهان دولپهاي جمعاً حدود ‪ 130000‬گونه تاکنون دردنيا شناخته شده است‪.‬‬ ‫عوامل متعددي از جمله اختالف عرض جغرافيايي ‪ 20‬درجه ( بين ‪ 25‬درجه جنوبي تا ‪ 45‬درجه شمالي)‪ ،‬اختالف زياد بين نقاط از سطح دريا‪،‬‬ ‫وجود عواملي نظير کويرها‪ ،‬درياچه ها و درياها سبب شده تا کشور وسيع و پهناور ايران داراي آب و هوا و رستنيهاي مختلفي در نقاط مختلف‬ ‫باشد‪.‬بطوريکه درجنگلهاي شمال درخت راش )‪ (Fagus orientalis‬وجود دارد که نظير آن )‪ (Fagus sylvatica‬در اروپا و درمناطق جنوبي‬ ‫گونههايي مانند جک )‪ (Dalbergia sisso‬از گونه هاي مناطق استوايي ميرويد‪.‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪- Phoenix dactilifera L.‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪- Cocus nucifera L.‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪- Yucca sp‬‬ ‫‪6‬‬ ‫دکتر طالئی‪1399‬‬ ‫جزوه شناخت عمومی چوب‬ ‫بررسي ماکروسکوپي چوبها‬ ‫اکنون که عناصر تشکيل دهنده چوبها تشريح شدند بايد توجه داشت که شکل‪ ،‬اندازه‪ ،‬ابعاد‪ ،‬طرز قرار گرفتن‪ ،‬نسبت و درصد هريک از اين‬ ‫عناصر درگونه هاي چوبي مختلف متفاوت است‪.‬بطوريکه هيچوقت دو گونه چوبي نخواهيم يافت که داراي عناصر کامالً مشابه باشند و بهمين‬ ‫دليل است که چوبها را مي توان از يکديگر تميز داد‪ ،‬شناسائي تعدادي از چوبها از يکديگر با استفاده از ذره بين انجام ميگردد ( شناسائي‬ ‫ماکروسکوپي) و تعدادي ديگر تنها بهکمک ميکروسکوپ شناخته ميشوند (شناسائي ميکروسکوپي)‪.‬‬ ‫جهات چوب ‪:‬‬ ‫براي شناسائي چوب بطريق ماکروسکپي ميتوان آن را درسه مقطع مورد بررسي قرار داد ( شکل )‪.‬‬ ‫‪ -1‬مقطع يا برش عرضي )‪: (Transverse Surface‬‬ ‫سطح اين برش عمود بر محور طولي ساقه است‪.‬‬ ‫‪ -2‬مقطع يا برش طولي ‪:‬‬ ‫سطح اين برش موازي با جهت طولي ساقه ميباشد و بدوصورت زير درشناسائي کمک ميکند‪.‬‬ ‫الف ‪ :‬برش شعاعي )‪: (Radial Surface‬‬ ‫سطح اين برش موازي با جهت پره هاي چوبي ميباشد‪.‬‬ ‫ب ‪ :‬برش مماسي )‪: (Tangential Surface‬‬ ‫سطح اين برش عمود برشعاع دواير ساليانه ميباشد‪.‬‬ ‫تهيه برش هاي طولي کامل بخصوص برش مماسي ميسر نيست و اصوالً برشهاي تهيه شده حالت بينابيني دارند‪.‬هرچه برش هاي مماسي بطرف‬ ‫مغز يا مرکز ساقه نزديک ميشوند متمايل به برش شعاعي ميشوند‪.‬بهترين برش مماسي را ميتوان درحالت لولهبري‪ 1‬از ساقه تهيه نمود و بهترين‬ ‫برش شعاعي برشي است که از مرگز گردهبينه بگذرد‪.‬‬ ‫اکنون که برشها تعريف شدند به شرح مشخصات هريک از اين سه برش ميپردازيم‪.‬مشخصههاي زير در رابطه با برش عرضي مطرح ميشوند‬ ‫و مشخصههاي مربوط به برشهاي طولي دربخش مربوط به نقوش چوب مطرح ميگردد‪.‬‬ ‫‪ -1‬لوله بري روشي است که جهت تهيه روکش از چوب‪ ،‬گردهبينه حول محور طولي خود چرخانده ميشود و دراثر تماس با تيغهاي طويل ( بصورت يک توپ پارچه که باز‬ ‫ميشود) به اليه تبديل ميگردد‪.‬‬ ‫‪7‬‬ ‫دکتر طالئی‪1399‬‬ ‫جزوه شناخت عمومی چوب‬ ‫‪8‬‬ ‫دکتر طالئی‪1399‬‬ ‫جزوه شناخت عمومی چوب‬ ‫بررسي برش عرضي چوب‬ ‫موارد زير را مي توان دربرش عرضي شناسايي کرد‪:‬‬ ‫‪ -1‬دورة رويش ‪:Annual Ring‬‬ ‫چنانکه گفته شد با مساعد شدن شرايط رشد‪ ،‬کامبيوم فعاليت خود را آغاز ميکند و با نامساعد شدن اين شرايط به فعاليت خود پايان ميدهد‪.‬‬ ‫ضمن اين مدت کامبيوم يک دوره رويش داشته که اين دوره براي گياهان چوبي مناطق معتدله همان دوره رويش ساليانه است که درطي يکسال تنها‬ ‫يک بار انجام مي گردد و زمان آن حدوداً از ابتداي بهار تا انتهاي تابستان ميباشد‪.‬طي اين مدت يک نوار گرد ساليانه به نوارهاي قبلي يک ساقه‬ ‫چوبي افزوده ميشود که پهناي اين نوار درمقطع عرضي بصورت روشن‪ -‬تيره ديده ميشود ( شکل )‪.‬‬ ‫شکل ‪ -‬دايره رويش (چوب آغاز و چوب پايان)‬ ‫‪ -2‬چوب آغاز و چوب پايان )‪: (Earlywood & Latewood‬‬ ‫در پهناي هرنوار رويشي قسمت داخلي ( بطرف مغز ساقه ) روشن و قسمت خارجي آن تيره ميباشد‪.‬بدليل فعاليت شديد گياه چوبي در آغاز‬ ‫يک دوره رويشي عناصر درشت تر‪ ،‬داراي حفره قطورتر و ديواره نازکتر‪ ،‬هستند و بخش روشن پهناي نوار رويشي را تشکيل ميدهند که به چوب‬ ‫آغاز معروف است‪.‬‬ ‫‪9‬‬ ‫دکتر طالئی‪1399‬‬ ‫جزوه شناخت عمومی چوب‬ ‫بانزديک شدن به پايان دوره رويش از قطر حفره عناصر چوبي کاسته شده و به ضخامت ديواره آنها افزوده ميشود ( آوندهاي پهنبرگان‬ ‫خصوصاً درچوبهاي بخش روزنهاي‪ 1‬و تراکئيدها در سوزنيبرگان بيشتر از اين قانون پيروي ميکنند) و درانتها به حداکثر اين تغييرات ميرسند‪،‬‬ ‫چوب اين قسمت از نوار رويشي که رنگ تيره دارند به چوب پايان معروف است‪.‬حد فاصل چوب آغاز هردوره با چوب پايان دوره قبل را حد‬ ‫رويش مينامند‪.‬‬ ‫شکل ‪ -‬نمايش برشهاي سه گانه چوب بر روي قسمتي از ساقه درخت‬ ‫‪ -3‬چوب بهاره و چوب تابستانه )‪: (Springwood & Summerwood‬‬ ‫در گياهان چوبي مناطق معتدله که در طول سال تنها يک دوره رويش دارند يک نوار روشن ‪ -‬تيره به حلقه ها يا نوارهاي چوبي سالهاي قبل‬ ‫افزوده مي شود‪.‬دراين گياهان چوب بهاره همان چوب آغاز مي باشد و چوب تابستانه همان چوب پايان است‪.‬مجموع چوب بهاره و تابستانه‪ ،‬يک‬ ‫دوره رويش يا يک اليه رويش را تشکيل ميدهند و يک حد رويش جديد به حدود رويشي قبلي اضافه ميگردد‪.‬در آغاز دروه رويش گياهي بدليل‬ ‫تشکيل برگ و شکوفه و ضرورتاً انتقال بيشتر آب و مواد‪ ،‬تراکئيدهاي چوب بهاره سوزنيبرگان و آوندهاي چوب بهاره پهنبرگان (خصوصاً‬ ‫درچوبهاي بخش روزنهاي) از قطر ( کلي و حفره سلولي) بيشتر برخوردارند ‪.‬‬ ‫‪ -4‬دواير ساليانه )‪: (Annual rings‬‬ ‫به حدود رويش درچوبهاي نواحي معتدله گفته مي شود و عبارتست از حدهاي بين چوب بهاره هرسال با چوب تابستانه سال قبل‪ ،‬که اين حد از‬ ‫اختالف رنگ بين چوب بهاره و تابستانه مشخص ميگردد‪.‬باشمارش اين دواير تعيين سن درختان مناطق معتدله امکان پذير است‪.‬الزم بتذکر است‬ ‫‪1‬‬ ‫‪- Ring porous‬‬ ‫‪10‬‬ ‫دکتر طالئی‪1399‬‬ ‫جزوه شناخت عمومی چوب‬ ‫که جهت تعيين سن درخت اين شمارش بر روي مقطعي که از پائين ترين قسمت تنه درخت ( کنده ) گرفته ميشود انجام ميگيرد و سن چوبي را‬ ‫که در هر ارتفاع از ساقه درخت قرار دارد از مقطعي که از همان ارتفاع ميگيرند تعيين ميکنند‪.‬سن درختان مناطق استوائي بطرق ديگر از جمله‬ ‫شمارش کليه دواير رويشي که بر متوسط تعداد دواير رويش ساليانه تقسيم ميشود بدست ميآورند‪.‬‬ ‫‪ -5‬اليه رويشي يا طبقه رويشي ‪:‬‬ ‫مجموع چوب آغاز و پايان يکدوره رويش را طبقه يا اليه رويشي گويند‪.‬به مجموع چوب بهاره و تابستانه (چوبي که در يکدوره رويش ساالنه‬ ‫درمناطق معتدله حاصل ميشود) نيز اطالق ميگردد‪.‬‬ ‫‪ -6‬حلقه ساليانه نادرست ) ‪: (False ring‬‬ ‫درچوب درختان مناطق معتدله که هرسال يک حلقه يا نوار رويشي ساليانه تشکيل ميدهند در بعضي سالها بدليل تغييرات شرايط آب و هوائي‬ ‫(مثل گرماي بيموقع درفصل پايان دوره رويش که سبب فعاليت مجدد کامبيوم مي شود) و در بعضي گونه ها بدليل ريزش برگهاي درخت دراثر‬ ‫سرماي ديررس بهاره و يا حمله قارچها و حشرات‪ ،‬ايجاد يک دوره خشکي پس از بارندگي شديد (خصوصاً درشرايطي که حرارت براي رشد‬ ‫مناسب باشد‪ ،‬بجاي يک دايره دو‪ 1‬يا چند‪2‬حلقه تشکيل ميشود و چون هريک از اين حلقهها ‪( 3‬دواير ساليانه) درحقيقت گوياي يک سال سن‬ ‫درخت نميباشند و درطي يکسال تشکيل نشده اند به دواير نادرست معروفند‪.‬لذا بمنظور تعيين سن درخت از طريق شمارش دواير ساليانه بايد به‬ ‫اين مسئله توجه داشت‪.‬‬ ‫تغييرات ضخامت ديواره سلولهاي اين دواير اصوالً از دو جهت تدريجي است‪.‬بدين معني که در دواير حقيقي ديواره الياف چوبي از بهاره‬ ‫بطرف تابستانه تدريجاً افزايش مييابد ولي در سلولهاي اين دواير ابتدا افزايش و سپس کاهش مييابد‪.‬از سوزنيبرگان ارس و زربين و از پهنبرگان‬ ‫انجيلي (درايران) اغلب داراي دواير نادرستند (درواقع به تغييرات شرايط جوي حساسترند)‪ ،‬لذا در برآورد سن آنها بايد دقت بعمل آيد‪.‬‬ ‫‪ -7‬دواير بريده )‪: ( Discontinuous rings‬‬ ‫کامبيوم يا اليه زاينده بعضي از درختان درسمتي از ساقه فعاليت خود را متوقف ميکند و از آن پس درآن سمت چوب توليد نميکند و درنتيجه‬ ‫دواير رويشي بصورت ناقص يا بريده ديده ميشوند (شکل ‪.)25‬علت اين پديده ميتواند نرسيدن مواد غذائي به قسمتي از کامبيوم‪ ،‬بدليل سن زياد‬ ‫درخت و يا يک طرفه بودن تاج پوشش (بخصوص در دو ساقه چسبيده بهم)‪ ،‬يا خسارت د يدن کامبيوم دريک قسمت و يا جداشدن پوست يک‬ ‫سمت درخت باشد‪.‬با برطرف شدن موانع فوق (بجز سن درخت) و دراثر فعاليت مجدد کامبيوم درآن قسمت دواير بعدي کامل ميگردند و دواير‬ ‫بريده را دربرميگيرند‪.‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪- Double ring‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪- Multiple ring‬‬ ‫‪ -3‬اصوالً اصطالحهاي حلقه‪ ،‬دايره‪ ،‬اليه‪ ،‬طبقه و نوار تيره – روشن ساليانه بصورت مترادف استعمال ميشوند‪.‬‬ ‫‪11‬‬ ‫دکتر طالئی‪1399‬‬ ‫جزوه شناخت عمومی چوب‬ ‫دواير بريده در سکويا‬ ‫‪ -8‬چوببرون و چوبدرون )‪: (Sapwood & heartwood‬‬ ‫درچوبهاي جوان (حلقه هاي رويشي يا چوبي که درچند سال اول‪ ،‬پس از تشکيل کامبيوم بوجود ميآيند و داراي الياف کوتاهتر و باجدار‬ ‫نازکتر‪ ،‬جرم ويژه کمتر و مقاومت پائينتري ميباشند) بافت چوبي کليه وظايف خود را انجام ميدهند‪.‬بدين معني که آوندها در پهنبرگان و‬ ‫تراکئيدها در سوزنيبرگان هدايت شيره خام‪ ،‬تراکئيدهاي سوزنيبرگان و فيبر پهنبرگان عامل استقامت و پارانشيمها نيز نقش ذخيره مواد را بعهده‬ ‫دارند‪.‬‬ ‫بتدريج که از سن درخت ميگذرد و تعداد اليههاي چوبي افزايش مييابد ابتدا بخش عمدهاي از عناصر طولي ميميرند ولي پارانشيمها هنوز‬ ‫زنده هستند و در واقع انتقال شيره گياهي صورت ميگيرد و رابطه کامبيوم با پرههاي چوبي اين قسمت برقرار است‪ ،‬لذا چوب هنوز زنده محسوب‬ ‫مي شود ولي همراه با افزايش اليه هاي جديدتر و درواقع بيشتر شدن سن درخت آخرين عناصر فعال چوبي ( پارانشيمها ) دواير داخلي ( از مرکز‬ ‫به سمت پوست ) مي ميرند‪.‬اين قسمت از چوب که بتدريج (هرساله) برقطر آن افزوده ميگردد فعاليت حياتي خود را ازدست داده و تنها نقش‬ ‫استقامت را درساقه ايفا ميکند به چوبدرون معروف است‪.‬دواير ساليانهاي که چوبدرون را احاطه کردهاند و فعاليت فيزيولوژيکي دارند به‬ ‫چوببرون معروفند (شکل‪.)26‬چوبدرون شدن اغلب با تيره رنگ شدن آن همراه ميباشد‪.‬چوبدرون بعضي از گونه ها نظير شمشاد‪ ،‬انجيلي‪،‬‬ ‫افرا‪ ،‬توسکا‪ ،‬نمدار و بعضي از صنوبرها بدون تغيير رنگ باقي ميماند که اين گونهها را چوبهاي با چوبدرون نامشخص ميگويند ولي گونههايي‬ ‫نظير نارونها‪ ،‬اقاقيا (با چوبدرون برنگ قهوهاي شکالتي)‪ ،‬بلوط‪ ،‬توت‪ ،‬ليلکي‪ ،‬گل ابريشم‪ ،‬شبخسب و گردو را که رنگ چوبدرون آنها با‬ ‫چوببرون تفاوت دارد چوبهاي با چوبدرون مشخص گويند‪.‬چوبدروني شدن در گونههاي مختلف از سن معيني شروع ميشود‪ ،‬مثالً درتوت و‬ ‫اقاقيا از سه‪ -‬چهار سالگي و در گردو ‪ 10-20‬سالگي و بلوطها حتي تا سن بيشتر و درکاج پوندروزا از ‪ 150‬تا ‪ 200‬سالگي شروع ميشود‪.‬‬ ‫بعالوه پايه هائي که رشد کمتري دارند و يا درشرايط نامساعد قرار گرفتهاند چوببرون کمتري دارند‪.‬‬ ‫‪12‬‬ ‫دکتر طالئی‪1399‬‬ ‫جزوه شناخت عمومی چوب‬ ‫چوبدرون در اکثر درختان ظاهر مي گردد و به مرور زمان‪ ،‬دراثر عوامل هورمني و ژنتيکي کنترل فيزيولوژي و رشد درخت‪ ،‬گستردهتر ميشود‪.‬‬ ‫داليل و مکانيزمهاي تبديل چوببرون به چوبدرون وضوح شناخته نشده اند‪.‬بااين وجود تغييرات فيزيکي و شيميائي همراه با اين فرآيند ايجاد‬ ‫ميشود‪.‬متاسفانه اين تغييرات درخميرسازي چوب باروش هاي متداول و سفيدکردن‪ ،‬تقريباً هميشه در تقابل هستند‪.‬‬ ‫ويژگي اصلي چوب درون آن است که بافت با مواد استخراجي آلي ناشي از نشاسته ذخيره شده‪ ،‬قندهاي ديگر و چربيها‪ ،‬نفوذ و پوشش داده‬ ‫ميشود‪.‬تبديلهاي شيميائي توسط سلولهاي پارانشيمي (پرهها) انجام ميشود که بعداً ميميرند‪.‬مواد استخراجي اقدام به نفوذ در ديوارههاي فيبر‪،‬‬ ‫بستن آوندها در پهن برگان‪ ،‬پوشاندن غشاء هاي منافذ کرده و به صورت مانعي کلي براي نفوذپذيري بعدي چوب توسط مايعات کمک ميکند‪.‬مواد‬ ‫استخراجي فنلي ترجيحاً درناحيه چوبدرون واقع ميشوند‪.‬‬ ‫در پهن برگان رسوب مواد صمغي‪ ،‬مثل ماده قرمز رنگ در ليلکي و ماده سياه رنگ در آبنوس‪ ،‬ممکن است آوندها را مسدود کند‪.‬در بسياري از‬ ‫گونه ها آوندها با برآمدگيهاي حبابي شکل بوجود آمده از سلولهاي پارانشيمي مجاور بسته ميشوند‪.‬اين تشکيالت که به تيل معروفند از طريق‬ ‫منافذ به داخل آوندها سرايت مي کنند و آثار برآمدگي هاي پروتوپالسم واقعي (غشاء و سيتوپالسم سلول) پارانشيمهاي زنده ميباشند‪.‬اين عمل نيز‬ ‫ممکن است دراثر افت ناگهاني رطوبت‪ ،‬شامل حال چوب برون هم بشود و سيستم آوندي را به طور کامل ببندد‪.‬همچنين تصور ميشود‪.‬تيلها‪ ،‬که‬ ‫دراثر واکنش به نفوذ قارچي در درخت درخارجيترين حلقههاي رويشي ايجاد ميشوند‪ ،‬علت اصلي مرگ درخت درمورد بيماري نارون و شاهبلوط‬ ‫باشند‪.‬تيلها ميتوانند منافذ و ديواره ضخيم تشکيل دهند و مقدارشان دراثر هجوم به شبکه آوندي افزايش يابد‪.‬‬ ‫چوببرون و چوب درون در موارد زير باهم اختالف دارند ‪:‬‬ ‫عموماً رطوبت چوببرون خيلي بيشتر از چوب درون است درنتيجه وجود مقدار گاز عکس اين حالت را دارد‪.‬وزنمخصوص چوبدرون‬ ‫بخصوص در سوزني برگان (بعلت وجود مواد استخراجي) نسبت به چوببرون بيشتر است‪.‬غالباً نفوذپذيري و اشباع پذيري چوبدرون از‬ ‫چوببرون کمتر است‪.‬خشک کردن چوب درون مشکل تر است‪.‬مواد استخراجي (شامل تانن‪ ،‬صمغ‪ ،‬رزين‪ ،‬ترکيبات مختلف فنلي و رنگي و‬ ‫نمک هاي اسيدهاي آلي) چوبدرون بيشتر است‪.‬دوام طبيعي (مقاومت در برابر پوسيدگي) چوبدرون (بدليل خاصيت گندزدائي مواد استخراجي)‬ ‫بيشتر ميباشد و برعکس چوب برون داراي مواد غذائي گلوسيدي‪ ،‬نشاسته و رطوبت بيشتر بوده که باعث جذب قارچها و حشرات ميگردد‪.‬لذا اين‬ ‫قسمت از چوب ارزش صنعتي زيادي ندارد‪.‬بهرحال مشخص يا نامشخص بودن چوبدرون به شناسائي گونه ها کمک ميکند‪.‬‬ ‫‪ -1‬چوبدرون نادرست )‪: (False heartwood‬‬ ‫‪13‬‬ ‫دکتر طالئی‪1399‬‬ ‫جزوه شناخت عمومی چوب‬ ‫در بعضي از چوبها مثل چوب راش که چوبدرون مشخص ندارد و چوببرون و چوبدرون آنرا نميتوان از همديگر تشخيص داد‪ ،‬گاهي‬ ‫چوب قسمت مرکزي بعضي از درختانش تغيير رنگ داده و با چوبدرون واقعي اشتباه ميشود که قسمت تغيير رنگ داده را چوبدرون نادرست‬ ‫ميگويند‪.‬اين پديده درچوبهاي بدون چوبدرون مشخص ايجاد ميگردد و غالباً درسنين باال اتفاق ميافتد‪.‬حدود چوبدرون نادرست برخالف‬ ‫چوبدرون حقيقي دايرهاي شکل و منظم نيست‪.‬علت ايجاد آنرا به ترکيبات خاک رويشگاه‪ 1‬بخصوص ‪ 2 pH‬و يا به حمله قارچها نسبت دادهاند‪.‬‬ ‫‪ -10‬مغز )‪: (Pith‬‬ ‫در مرکز مقطع عرضي يک ساقه چوبي بخشي از چوب غالباً به شکل مدور و با رنگ تيرهتري از متن چوب جوان ديده ميشود که به مغز چوب‬ ‫معروف است‪.‬مغز از سلولهاي زنده پارانشيمي که از مريستم اوليه مشتق شدهاند تشکيل يافته که در امتداد محور طولي ساقه قرار دارد و محل‬ ‫ذخيره مواد غذائي و دفع مواد زايد است‪.‬ياختههاي مغز بزودي ميميرند و مواديکه درآنها ذخيره شده‪ ،‬اکسيد شده و آنرا رنگين ميکنند و بتدريج‬ ‫باقطور شدن ساقه از وسعت مغز کاسته ميشود‪.‬مغز در بعضي گونه ها بشکل مثلث با گوشههاي خميده (مغز توسکا) و يا بشکل ستاره پنج پر‬ ‫(دربلوط) نيز مشاهده مي شود‪.‬بهرحال مغز با عناصر ظريفي که دارد‪ ،‬بافتي غيرمقاوم و نامتجانس با چوب ميباشد و از ميزان مقاومت چوب‬ ‫مي کاهد (چوبي که بخشي از بافت آنرا مغز تشکيل داده باشد داراي مقاومت کمتري است)‪.‬مغز در برشهاي شعاعي که از مرکز چوب ميگذرند‬ ‫بصورت نواري تيره نمايان است‪.‬‬ ‫‪ -11‬تيل ها ) ‪: ( tyloses‬‬ ‫ضمن تبديل چوببرون به چوبدرون (ياچوبدروني شدن چوبهاي جوان) در بعضي از چوبهاي پهن برگ برآمدگيهايي از سلولهاي‬ ‫پارانشيمي بداخل حفرات آوندي بوجود ميآيند که تيل ناميده ميشوند (شکل ‪.)17‬تيل ها همچنين ممکن است دراثر آسيب ديدن و يا آلوده شدن‬ ‫چوب به قارچ و باکتري و يا در اثر خشکسالي حاصل شوند‪.‬مي دانيد که عناصر آوندي داراي قطر بزرگ و ديواره نازک و حفره با فضاي مناسبي‬ ‫ميباشند‪.‬بعالوه مدت کوتاهي زندهاند پس از چوبي شدن‪ ،‬هسته و سيتوپالسمشان را ازدست ميدهند و ميميرند (برعکس سلولهاي پارانشيمي که‬ ‫با دربرداشتن سيتوپالسم و هسته براي چندين سال زندهاند و مرگشان مشخص کننده تشکيل چوبدرون است)‪ ،‬گذشته از اين در منافذ جفتي‬ ‫موجود بين ديواره مابين پارانشيمها (طولي يا عرضي) و آوندها فقط غشاء نازکي (بين منافذ جفتي) وجود دارد که مانع از ورود محتويات سلولهاي‬ ‫پارانشيمي بداخل حفرات آوندي ميگردد‪.‬دقيقاً قبل از تشکيل تيل‪ ،‬عمل آنزيمي تا حدودي غشاءهاي موجود بين منافذ جفتي مابين آوندها و‬ ‫پارانشيمها را از بين ميبرد‪.‬درهمين موقع سيتوپالسم سلولهاي پار انشيمي شروع به پيش روي نموده و برآمدگيهاي غنچه مانند و يا حبابي شکل‬ ‫غشاء سلول پارانشيمي در حفرات آوندي ايجاد ميگردد که به اين برآمدگيها تيل ميگويند‪.‬‬ ‫بررسي هاي متعدد نشان داده که يک اليه مريستماتيک غشاء مانند مخصوصي قبل از تشکيل تيل درسلولهاي پارانشيمي ساخته ميشود (شکل‬ ‫ميگيرد) که سيتوپالسم را بطور کامل احاطه ميکند‪ ،‬اعتقاد براين است که اين اليه (معروف به اليه محافظ) تيل را تشکيل ميدهد‪ ،‬غشاء تشکيل‬ ‫دهنده تيل ممکن است نازک بماند و يا ديوارههاي آن نظير چوبي شدن ديواره سلولي ضخيم گردد‪ ،‬بعالوه ممکن است درمحل برخورد تيل ها باهم‬ ‫منافذي ايجاد گردد (ترکيبات شيميائي اليههاي سازنده تيلها نيز همان سلولز‪ ،‬همي سلولز و ليگنين ميباشد)‪.‬‬ ‫وجود تيل در آوندهاي چوبي بسته به کاربرد آن چوب ميتواند مضر يا مفيد باشد‪.‬بعنوان مثال چوبدرون بلوط سفيد که حاوي تيل است براي‬ ‫تهيه بشکه يا خمره چوبي (جهت ذخيره بعضي از مايعات) نسبت به چوبدرون بلوط قرمز که تقريباً بدون تيل است مناسبتر ميباشد‪.‬چوبهاي‬ ‫حاوي تيل ممکن است درخشک شدن يا آغشته شدن با مواد شيميائي تثبيت کننده و يا مواد ضد پوسيدگي با اشکال مواجه گردند‪.‬‬ ‫‪ 1‬و‪ -2‬اين علت درمورد راش ايران بيان شده است‪.‬‬ ‫‪14‬‬ ‫دکتر طالئی‪1399‬‬ ‫جزوه شناخت عمومی چوب‬ ‫‪ -12‬چوبهاي بخش روزنهاي )‪: (Ring-porous‬‬ ‫چنانکه گفته شد ابعاد عناصر متشکله چوب دريک دوره رويش ساليانه (درمنطقه معتدله) يکنواخت نميباشد بطوريک چوب آغاز بهاره آن‬ ‫داراي سلولهاي قطورتر و با غشاء نازکتر (و تعداد آوند بيشتر) و چوب پايان يا تابستانه آن داراي الياف باريکتر با حفره سلولي کوچکتر و غشاء‬ ‫ضخيم تر (و نسبت آوند کمتر و مقدار فيبر بيشتر) مي باشد‪.‬در بعضي از چوبهاي پهن برگ نظير نارونها‪ ،‬بلوط ها و زبان گنجشک اختالف چوب‬ ‫بهاره و تابستانه بحدي است که آوندذهاي چوب بهاره با چشم غيرمسلح بخوبي قابل تشخيصاند ولي آوندهاي بخش تابستانه قابل رؤيت نيستند‪،‬‬ ‫)‪.‬‬ ‫اين گونه چوبها به چوبهاي بخش روزنهاي معروفند ( شکل‬ ‫‪ -13‬چوبهاي پراکنده آوند )‪: (Diffuse-porous‬‬ ‫چوب بعضي از گونه هاي پهن برگ مثل راش و نجيلي داراي بافتي تقريباً يکنواخت است افزايش ضخامت غشاء سلولي از چوب بهاره بطرف‬ ‫چوب تابستانه بتدريج صورت ميگيرد بطوريکه بين ابعاد الياف چوب بهاره و تابستانه اين چوبها اختالف چنداني بنظر نميرسد و آوندها درتمام‬ ‫پهناي دايره رويشي بطور يکنواخت پراکنده است ( شکل )‪.‬همچنين حفره اين آوندهاي تقريباً برابر درحدي نيست که با چشم غير مسلح قابل‬ ‫تشخيص باشد‪.‬ا ين گونه چوبها را چوبهاي پراکنده آوند يا همسان آوند گويند‪.‬طبق بررسي هاي بعمل آمده چوبهاي بخش روزنه اي از تکامل‬ ‫چوبهاي پراکنده آوند درنتيجه سازش با محيط در نواحي معتدله بوجود آمدهاند و بخش روزنه اي يا پراکنده آوند بودن چوب با موقعيت گياهي در‬ ‫تقسيمبندي گياهي رابطه مستقيمي ندارد‪ ،‬بطوريکه دربين افراد يک تيره بعنوان ‪ Fagaceae‬جنسهاي با چوب بخش روزنهاي ( بلوط) و‬ ‫جنسهاي پراکنده آوند( راش ) وجود دارد‪.‬‬ ‫‪ -14‬چوبهاي بخش نيمه روزنهاي )‪: (Semiring porous‬‬ ‫درحد فاصل چوبهاي بخش روزنهاي و پراکنده آوند گونههايي وجود دا رد که خواص آنها حد فاصل بين اين دو گروه است‪.‬بطوريکه از طرفي‬ ‫داراي آوندهاي درشت قابل تشخيص (باچشم غيرمسلح) ميباشند و از طرف ديگر آوندها درتمام دوره رويش ساليانه پراکندهاند و اختالف قطر‬ ‫آوندهاي بهاره و تابستانه تدريجي است و چندان محسوس نيست‪.‬اين گونه چوبها را چوبهاي بخش نيمه روزنهاي گويند (شکل‪ )27-b‬مثل گردو‬ ‫و خرمندي‪.‬‬ ‫پراکنده آوند‬ ‫نيمه بخش روزنه اي‬ ‫بخش روزنه اي‬ ‫‪15‬‬ ‫دکتر طالئی‪1399‬‬ ‫جزوه شناخت عمومی چوب‬ ‫‪ -15‬برون مرکزي ) ‪: ( Eccentricity‬‬ ‫در مقاطع عرضي چوب بعضي از درختان حلقه هاي رويشي ساليانه نامنظم هستند‪.‬بدين معني که پهناي آنها دريک طرف بيشتر از طرف ديگر‬ ‫است و درواقع چوب دريک طرف رشد بيشتري داشته و مغز چوب درمرکز ساقه قرار ندارد‪.‬بلکه به يک سمت متمايل شده که اين حالت را برون‬ ‫)‪.‬جهت وزش باد غالب و شيب رويشگاه از عوامل مهم درايجاد اين عيب ميباشد‪.‬‬ ‫مرکزي گويند(شکل‬ ‫برون مرکزي از اختالف بزرگتري ن و کوچکترين شعاع و نسبت آن با قطر تنه مشخص مي شود و مقدار آن درسه گروه برون مرکزي کم‬ ‫(اختالف کمتر از يک پنچم قطر)‪ ،‬برون مرکزي متوسط ( اختالف بين يک سوم تا يک پنجم قطر ) و برون مرکزي زياد ( اختالف بيشتر از يک سوم‬ ‫قطر ) تقسيم ميشوند‪.‬‬ ‫‪l‬‬ ‫‪ ‬درصد برون مرکزي‬ ‫‪100‬‬ ‫‪D‬‬ ‫شکل ‪ -‬برون مرکزي‬ ‫‪ -16‬پره هاي چوبي )‪: (Rays‬‬ ‫پره هاي چوبي پهن که ضخامت آنها از چندين رديف سلول تشکيل شده باشد در برش عرضي بشکل خطوط شعاعي ديده ميشوند‪.‬پهناي اين‬ ‫خطوط بسته به پهناي پرههاي چوبي است‪.‬بعنوان مثال بلند مازو با خصوط پهن‪ ،‬راش و چنار متوسط و افرا‪ ،‬پلت و شيردار با خطوط ريز و‬ ‫درچوبهائي که ضخامت پرههاي آنها يک تا دو رديف سلول پره چوبي دارد‪ ،‬نظير صنوبر و شمشاد‪ ،‬خطوط شعاعي ديده نميشوند‪.‬‬ ‫‪ -17‬پرههاي چوبي نادرست يا گروهي )‪: (ray aggregate‬‬ ‫در بعضي از چوبها که داراي پرههاي نازک (يک يا دو رديفه) مي باشند‪ ،‬در بعضي از قسمتهاي چوب تعداد زيادي از پره هاي ريز بصورت‬ ‫گروهي و نزديک بهم بطوري قرار ميگيرند که در برشهاي شعاعي و مماسي بصورت پرههاي بزرگ و درمقطع عرضي بصورت خطوط پهن نمايان‬ ‫ميگردند‪.‬اين پرهها به پرههاي چوبي گروهي (کاذب‪ ،‬دروغين) معروفند و درچوب گونههائي نظير توسکا و ممرز ديده ميشوند‪.‬درتوسکا فاصله‬ ‫پرههاي کاذب نامشخص ولي درممرز داراي نظم خاصي ميباشد‪.‬‬ ‫‪ -18‬پارانشيم هاي طولي ‪:‬‬ ‫آثار پارانشيم هاي طولي بسته به استقرار آنها به اشکال مختلفي درمقطع عرضي نمايان ميگردد (شکل ‪.)19‬بعنوان مثال خطوط سفيد مواج و يا‬ ‫سينوسي شکلي که درچوبهاي خانواده نارون ديده ميشوند‪.‬‬ ‫‪16‬‬ ‫دکتر طالئی‪1399‬‬ ‫جزوه شناخت عمومی چوب‬ ‫ساختمان سلول چوبي‪:‬‬ ‫در آخرين مرحله رويش يا تکامل سلول چوبي قسمتهاي زير درسلولهاي کامل ديده ميشود (شکل )‪.‬‬ ‫‪ -‬جدار بين سلولي ‪ :‬که دربين سلولهاي مجاور قرار دارد و آنها را بهم متصل ميکند و بخش عمدة آن را مواد ليگنين و پکتيني ميسازند‪.‬‬ ‫‪ -‬جدار اوليه ‪ :‬که اولين غشاء نازک سلول است و بخش عمدة آن از ليگنين تشکيل شده است‪.‬‬ ‫‪ -‬جدار ثانويه ‪ :‬که قسمت عمدة آن از سلولز تشکيل شده و ضخامت آن به مراتب بيشتر از جدار اوليه است و اين جدار از سه اليه تشکيل‬ ‫شده است‪.‬‬ ‫‪ = S1‬اليه بيروني جدار ثانوي‬ ‫‪ = S2‬اليه مياني جدار ثانوي‬ ‫‪ = S3‬اليه دروني جدار ثانويه‬ ‫‪ =P‬جدار اوليه‬ ‫‪ = M‬تيغه مياني‬ ‫‪ -‬اليه هاي ديواره يک سلول چوبي کامل‬ ‫شکل‬ ‫‪ -1‬الية خارجي )‪: (S1‬‬ ‫اليه بسيار نازکي است که روي غشاء اوليه قرار دارد‪.‬فيبريلهاي تشکيل دهندة الملهاي اين اليه با زاويهاي حدود ‪ 70‬تا ‪ 90‬درجه نسبت به‬ ‫محور قائم الياف ( سلولهاي طولي چوبي ) قرار دارند‪.‬‬ ‫‪17‬‬ ‫دکتر طالئی‪1399‬‬ ‫جزوه شناخت عمومی چوب‬ ‫‪ -2‬الية مياني )‪: (S2‬‬ ‫اين اليه به مراتب از ساير اليههاي سلولي پهنتر ميباشد‪.‬داراي الملهاي فراواني است و فيبريلهاي اين اليه کمترين زاويه را نسبت به محور‬ ‫طولي سلول تشکيل ميدهند (‪ 20‬تا ‪ 30‬درجه)‪.‬‬ ‫‪ - 3‬الية داخلي )‪: (S3‬‬ ‫اين اليه نيز مانند اليه خارجي بسيار نازک است و فيبريلهاي آن با محور طولي سلول زاويه ‪ 70-80‬درجه تشکيل ميدهند‪.‬‬ ‫تمام اليههاي جدار ثانويه از الملها يا اليههاي نازکتري تشکيل شدهاند و الملها نيز از اجتماع فيبريلها و فيبريلها از دستهجات ميکروفيبريل‬ ‫و ميکروفيبريلها از دستههاي زنجيرهاي سلولزي تشکيل شدهاند (شکل )‪.‬دستههاي سلولزي در بعضي مناطق بصورت درهم و نامنظم (‪ )%30‬و‬ ‫دراکثر موارد بصورت کريستالي و منظم قرار دارند (اطراف اين دستهجات را هميسلولزها پوشانده و تشکيل ميکروفيبريلها را ميدهند‪.‬‬ ‫ميکروفيبريلها بوسيله ليگنين و همي سلولز بهم ديگر متصلند)‪.‬‬ ‫‪ -‬الية زگيلي)‪: (Warty layer‬‬ ‫درسوزنيبرگان و بعضي از پهنبرگان عالوه بر ديوارة ثانويه‪ ،‬اليه نازکي (باترکيبات شبه ليگنين‪ ،‬کربوهيدرات و پکتين) بنام الية زگيلي سطح‬ ‫داخلي حفرة سلولي را ميپوشاند و در گونههاي مختلف اشکال متفاوتي دارد‪.‬‬ ‫‪ -‬حفرة سلولي )‪: (Lumen‬‬ ‫پس از اينکه جدار سلول به ح د نهايي ضخامت خود رسيد ديگر سيتوپالسمي در سلول باقي نميماند و به جاي سيتوپالسم حفره خالي در‬ ‫وسط و درسرتاسر طول سلول ظاهر ميگردد (قطر حفره سلولي درعناصر چوبي شده بهاره اکثراً از حفره عناصر چوبي شده تابستانه بيشتر ميباشد)‪.‬‬ ‫‪ -‬روزنه يا منفذ ( پونکتواسيون ) ‪:‬‬ ‫ضمن افزايش ضخامت ديوارة سلولي برخي از نقاط ( ديواره ) ضخيم نميشوند و اين نقاط منشاء ايجاد منافد )‪ (Pits‬در ديوارة سلولهاي‬ ‫چوبي ( تراکئيد‪ ،‬فيبر‪ ،‬آوند و سلولهاي پارانشيم ) ميگردند‪.‬منافذ باعث ارتباط سلولهاي مجاور جهت انتقال مواد از درون يکي به ديگري ميگردند‪.‬‬ ‫منافذ (تنها بطريق ميکروسکوپي قابل رؤيتند) دراکثر موارد بصورت جفتي‪ 1‬مي باشند‪ ،‬بدين معني که دو منفذ دو سلول مجاور در مقابل هم قرار‬ ‫ميگيرند‪ ،‬تا بصورت يک مجر ا ارتباط بين دو سلول مجاور را برقرار نمايند‪ ،‬منافذ در سلولهاي چوبي مختلف انواع متفاوتي را تشکيل ميدهند ‪:‬‬ ‫‪ -1‬منافذ ساده ‪ 2‬که ديواره ثانويه در اطراف اين مجاري کامالً مستقيم است (شکل )‪.‬‬ ‫‪ -2‬منافذ هالهاي‪ 3‬که ديواره ثانويه در اطراف اين مجاري بصورت طاقوارند که قاعده اي ن طاق مجاور ديواره اوليه (حالت گنبدي شکل دارند‬ ‫که برآمدگي آنها بطرف حفره سلولي است) و انتهاي آن بطرف حفره سلولي قرار دارد (شکلهاي و )‪.‬‬ ‫‪ -3‬منفذ نيمه هالهاي ‪ 4‬روي ديواره بين دو سلول مختلف که يکي داراي منفذ از نوع ساده است (نظير پارانشيمهاي عرضي) و ديگري داراي‬ ‫منفذ از نوع هالهاي است (نظير فيبرها يا تراکئيدها) بوجود ميآيند (شکلهاي و )‪.‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪- Pit pairs‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪- Simple pits‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪- Bordered pits‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪- Half-bordered pits‬‬ ‫‪18‬‬ ‫دکتر طالئی‪1399‬‬ ‫جزوه شناخت عمومی چوب‬ ‫شکل ‪ -‬انواع منفذ يا روزنه درچوب پهنبرگان و سوزني برگان‬ ‫بهرحال منافذ جفتي در واحدهاي ساختماني ( الياف) مجاور مختلف به اشکال متفاوت ميباشند و عبارتند از ‪:‬‬ ‫‪ -2‬منفذ بين دو سلول پارانشيمي مجاور از نوع منافذ جفتي ساده ميباشد‪.‬‬ ‫‪ -3‬منفذ بين دو سلول آوندي مجاور که غالباً از نوع منافذ جفتي هالهاي (بدون سپر) ميباشد‪.‬‬ ‫‪ -4‬منفذ بين دو سلول فيبري مجاور که غالباً از نوع منافذ جفتي هالهاي( بدون سپر) ميباشد‪.‬‬ ‫‪ -5‬منفذ بين دو سلول که يکي از نوع شماره ‪ 1‬و ديگري از نوع شماره ‪ 2‬و ‪ 3‬باشد‪.‬از نوع جفتي نيمه هالهاي ميباشند‪.‬‬ ‫‪ -6‬منفذ جفتي دربين فيبر و آوند بندرت ديده ميشوند (منافذ در فيبرهاي ليبريفرم‪ 1‬بيشتر سادهاند تا هالهاي)‪.‬‬ ‫‪ -7‬منافذ جفتي بين دو تراکئيد طولي‪ ،‬بين دو تراکئيد عرضي و يا بين تراکئيدهاي عرضي و طولي هالهاي (سپردار) هستند‪.‬‬ ‫‪ -8‬منافذ جفتي بين تراکئيدها (از هر نوع) با پارانشيمهاي عرضي يا پارانشيمهاي طولي نيمه هالهاي است‪.‬‬ ‫‪ -9‬منافذ جفتي بين پارانشيمهاي عرضي يا بين پارانشيمهاي طولي مابين نوع اول و دوم (در سوزنيبرگان) نيز ساده است‪.‬‬ ‫بعضي منافذ ممکن است کور باشند يعني اينکه درمقابل مجراي يک منفذ از يک سلول‪ ، ،‬ديواره ثانويه سلول مجاور قرار دارد‪.‬‬ ‫بعضي منافذ ممکن است مضاعف باشند يعني اينکه درمقابل مجراي يک منفذ از يک سلول‪ ،‬دو مجرا از سلول مجاور قرار گيرند‬ ‫‪ -1‬فيبرهاي ليبريفرم ‪Libriform fibers‬‬ ‫‪19‬‬ ‫دکتر طالئی‪1399‬‬ ‫جزوه شناخت عمومی چوب‬ ‫‪ -‬انواع منفذ درديواره سلولهاي چوبي‬ ‫شکل‬ ‫‪20‬‬ ‫دکتر طالئی‪1399‬‬ ‫جزوه شناخت عمومی چوب‬ ‫ساختمان چوب پهنبرگان‬ ‫واحدهاي سازنده چوب پهنبرگان ‪:‬‬ ‫‪ -1‬آوندهاي چوبي )‪:(Vessels‬‬ ‫بخشي از سلولها که از سلولهاي مادري کامبيومي جدا گشته و درجهت طولي ساقه و درامتداد هم قرار گرفته تا عمل انتقال شيره خام را انجام‬ ‫دهند آوند ناميده مي شوند‪.‬پس از جدا شدن آنها از سلولهاي مادري کامبيومي طول آنها به اندازه سلولهاي مادري (وگاهي نيز کوچکتر) باقي مي‬ ‫ماند و قطر آنها بسته به گونه چوبي و فصل رويش ( شرايط رويشي) تغيير مي کند‪ ،‬بعنوان مثال عناصر آوندي آوندهاي بهاره چوب بلند مازو قطور‬ ‫و کوتاه و عناصر آوندي آوندهاي تابستانه بلندتر و کم قطرتر هستند‪.‬ديواره سلولي آنها بتدريج چوبي شده و محتويات حفره آنها از بين مي رود و‬ ‫بصورت لوله اي درميآيند‪.‬طول عناصر آوندي غالباً کمتر از يک ميليمتر (از‪ 0/2‬تا ‪ 1/3‬ميليمتر) است و قطر آنها چند ميکرون (‪ 20‬تا ‪300‬‬ ‫ميکرون) مي باشد‪.‬انتهاي آوندها غالباً باز (بصورت يک دريچه منفرد) است (نظير آوندهاي راش‪ ،‬بلندمازو‪ ،‬آزاد‪ ،‬افرا‪ ،‬اکاليپتوس و گردو) و گاهي‬ ‫بصورت نردباني (نظير انجيلي‪ ،‬فندق‪ ،‬شمشاد) و گاهي به شکل چند دريچهاي مي باشد (شکل )‪.‬اين ويژگيهاي خاص به شناسايي گونهها کمک‬ ‫مي کند‪.‬‬ ‫شکل ‪ :‬انواع دريچه آوندي در پهنبرگان‬ ‫آوندها در سطوح جانبي توسط منافذ فراواني با يکد يگر ارتباط دارند‪.‬اين منافذ غالباً از نوع منافذ هالهاي (بدون سپر) مي باشند (شکل )‪.‬بر‬ ‫روي ديواره داخلي آوندهاي بعضي از چوبها نظير شيردار‪ ،‬نارون‪ ،‬توس‪ ،‬نمدار و ليلکي ضخامتهاي مارپيچي )‪ (Spiral thichening‬ديده مي‬ ‫شوند که از نظر تشخيص ميکروسکوپي انواع چوبها مهم است‪.‬ضخامت مارپيچي برآمدگيهايي به صورت مارپيچي است که بر روي سطوح داخلي‬ ‫الياف قرار دارند‪.‬اين برجستگيها از جنس مواد ديواره اي مي باشند‪.‬مقطع عرضي آوندها اکثراً گرد و گاهاً بيضي شکلند و نحوه تغيير قطر آنها ضمن‬ ‫دوره رويش ساليانه به شناسايي انواع چوب (ازنظر ماکروسکپي) کمک زيادي مي کند‪.‬حجم اشغال شده توسط آوندها درچوبهاي سبک بيشتر از‬ ‫چوبهاي سنگين است‪.‬آوندها دامنه اي از ‪ 10‬تا بيش از ‪ 50‬درصد حجم چوب را اشغال مي کنند‪.‬‬ ‫حفرات آوندي بعضي از پهن برگان نظير چوب بلند مازو‪ ،‬اقاقيا و غيره ضمن مرحله چوب دروني شدن توسط تيل ها (به بحث چوب دروني‬ ‫شدن و تيل توجه نمائيد) مسدود ميگردند‪.‬تيل ها محتويات پروتوپالسم سلولي هستند که از طريق پونکتواسيونهاي سلولهاي پارانشيمي مجاور‬ ‫وارد آوندها مي گردند (شکل )‪.‬اندازه‪ ،‬شکل و پراکنش عناصر آوندي در گونه هاي مختلف متفاوت است و براساس پراکنش آوندها در مقطع‬ ‫عرضي چوبها را به سه گروه بخش روزنه اي‪ ،‬بخش نيمه روزنه اي و پراکنده آوند تقسيم مي کنند‪.‬‬ ‫‪21‬‬ ‫دکتر طالئی‪1399‬‬ ‫جزوه شناخت عمومی چوب‬ ‫شکل ‪ -‬انواع عناصر آوندي درپهن برگان‬ ‫‪22‬‬ ‫دکتر طالئی‪1399‬‬ ‫جزوه شناخت عمومی چوب‬ ‫شکل ‪ -‬مسدود شدن آوندها در پهن برگان‬ ‫‪ -a‬تيل درحفره چوب بهاره بلوط‬ ‫‪ -b‬قسمتي از يک عنصر آوندي بلوط که وجود تيل را در برش طولي نشان مي دهد‬ ‫‪ -c‬تشکيل تيل درحفره چوب تابستانه بلوط‬ ‫‪ -d‬دومين مرحله تشکيل تيل در ديواره يک تيل در بلوط‬ ‫‪ -e‬تيل باديواره نازک درحفره چوب بهاره بلوط‬ ‫‪ -f‬قسمتي از يک آوند چوب بهاره اقاقيا که تيل را در برش طولي نشان مي دهد‬ ‫‪ -g‬تيل درآوندهاي راش که بصورت يک رديفه هستند و ديواره تيل بصورت افقي است‬ ‫‪ -h‬يک حفره درچوب ليلکي که توسط رزين بسته شده است‬ ‫‪ -I‬دو عنصر آوندي که توسط تجمع رزين در ماهاگوني مسدود شده است‬ ‫‪ -j‬تيل در بلوط‬ ‫‪23‬‬ ‫دکتر طالئی‪1399‬‬ ‫جزوه شناخت عمومی چوب‬ ‫‪ -2‬فيبرها‪:(Fibers) 1‬‬ ‫فيبرها نظير آوندها بوسيله سلولهاي دوکي (مادري) تشکيل دهنده آوندها ساخته شده و درجهت طولي ساقه قرار دارند‪.‬اندازه آنها از سلولهاي‬ ‫مادري بلندتر‪ 2‬مي گردد‪.‬جدار سلولي آنها خيلي ضخيم تر از آوندها ولي قطر کلي و قطر حفره آنها نسبت به آوندها کوچکتر ولي طول آنها بزرگتر‬ ‫است‪.‬انتهاي فيبرها تدريجاً باريک و درنهايت نوک تيز و اندکي مواج (وبسته) مي گردد‪.‬ارتباط فيبرها با يکديگر و ساير عناصر چوبي از طريق‬ ‫روزنهها مي باشد‪.‬روزنه هاي فيبرها بيشتر از نوع هالهاي مي باشند (شکل ‪.)18‬‬ ‫بخش زيادي از ساختمان چوب را (ازنظر وزني و حجمي) فيبرها تشکيل مي دهند (درصد وزني حدود ‪ 50‬تا ‪ 90‬درصد)‪.‬نسبت وزني فيبرها‬ ‫درچوبهاي سنگين نظير انجيلي بيشتر(‪ )%90‬از چوبهاي سبک نظير صنوبرها (‪ )%50‬است‪.‬نسبت حجمي فيبرها از ‪ 25‬تا ‪ 75‬درصد است‪.‬ضخامت‬ ‫فيبرهاي سبک درچوب (صنوبرها) کمتر از چوبهاي سنگين است‪.‬وظيفه اصلي فيبرها تامين استحکام مي باشد و چوبهاي بافيبرهاي بيشتر و ضخيم‬ ‫تر جرم ويژه بيشتر‪ ،‬استحکام بيشتر‪ ،‬دوام طبيعي (مقاومت دربرابر پوسيدگي بيشتر و هم کشيدگي و واکشيدگي بيشتري (تغييرات ابعادي بيشتري‬ ‫درمقابل تغييرات رطوبت) دارند‪.‬فيبرها تاحدودي هم به حمل و نقل مواد يا شيره گياهي کمک مي کنند‪.‬‬ ‫بطور کلي فيبرهاي چ وبي تابستانه بزرگتر از فيبرهاي بهاره مي باشند و بلندي الياف از (دواير) سالهاي ابتداي عمر ساقه به بعد تدريجاً افزايش‬ ‫مي يابد و پس از مدتي که به ماکزيمم رسيد يا ثابت باقي مانده و يا اينکه تدريجاً کمي کاهش مي يابند‪.‬‬ ‫فيبرهاي عادي پهنبرگان چهار نوع است که هرکد ام نام فني جداگانه اي دارد‪.‬يک نوع يا بيشتر آنها دريک گونه پيدا مي شود‪.‬فيبرها مي‬ ‫توانند به دو دسته گسترده تراکئيدها و الياف تقسيم شوند‪.‬دسته اول شامل تراکئيدهاي آوندي )‪ (Vascular tracheids‬و تراکئيدهاي گردآوندي‬ ‫)‪ (Vasicentric tracheids‬است که اين دو تنها در برخي از چوبها و فقط تا اندازه اي محدود يافت ميشوند‪.‬در مقابل الياف حقيقي که شامل‬ ‫فيبر تراکئيدها )‪ (Fiber tracheids‬و فيبرهاي ليبريفورم )‪ (Libriform tracheids‬مي باشند در تمام گونه ها يافت مي شوند‪.‬تراکئيدهاي‬ ‫آوندي کوتاه‪ ،‬ته بسته و منفذ دارند که به صورت رديف هاي عمودي در حواشي خلل و فرج ريز چوب پايان برخي از چوبهاي بخش روزنهاي‬ ‫قرار گرفته اند‪.‬آنها نيز داراي ضخامت مارپيچي مي باشند (مانند نارون)‪.‬تراکئيدهاي گردآوندي در رديف هاي عمودي واقع نمي شوند ولي در‬ ‫اطراف حفرات‪ ،‬غالباً درچوب آغاز به صورت گروهي تجمع مي کنند‪.‬اين سلول ها به طور نامنظمي شکل گرفتهاند‪ ،‬منافذ زيادي داشته و بدون‬ ‫ضخامت مارپيچي هستند (مانند بلوط و اکاليپتوس)‪.‬‬ ‫الياف حقيقي پهن برگ ديواره ضخيم و انتهاي تيز دارد و اگر بطور قابل مالحظه اي کم منفذ و از نوع منفذ ساده باشد فيبر ليبريفورم و اگر‬ ‫داراي جدار با ضخامت متغير‪ ،‬انتهاي گرد يا باريک شده و منافذ هاله اي کوچک باشد فيبر تراکئيد است‪.‬به هرحال فرق نهائي بين دو گروه نيست و‬ ‫آنها اغلب دريک گونه و حتي دريک حلقه رويشي جمع شده اند‪.‬‬ ‫‪ -3‬پارانشيم هاي طولي )‪:(Longitudinal parenchyma‬‬ ‫پارانشيم هاي طولي از سلو لهاي با ديواره نازک و مجهز به منافذ ساده تشکيل شده اند‪.‬پارانشيم هاي طولي نظير آوندها و فيبرها از سلولهاي‬ ‫دوکي (مادري) منشاء گرفته و در راستاي طول ساقه قرار مي گيرند‪.‬‬ ‫ضمن چوبي شدن ممکن است طولشان به چند پارانشيم تقسيم گردد‪.‬انتهاي آنها باريک است وظيفه اصلي آنها ذخيره مواد غذايي است‪.‬بعضي‬ ‫از چوبهاي پهن برگ پارانشيم طولي ندارند‪.‬ولي در بعضي چوبها تاحدود ‪ %20‬براي چند نمونه چوب گرمسيري حتي تا ‪ ،%50‬حجم چوب را‬ ‫اشغال مي کنند‪.‬اين واحدها ممکن است در اطراف مجاري صمغي (که تنها درچند گونه از پهنبرگان وجود دارند و شبيه به مجاري رزيني‬ ‫سوزنيبرگان مي باشند) و درحواشي پرههاي عرضي ظاهر ميگردند‪.3‬باتوجه به خواص ژنتيکي گونه مقدار و نظم پارانشيمها نقش بسيار ارزنده‬ ‫‪ -1‬در فرآيند تهيه خمير به کليه اليافي که از چوب جدا مي گردند فيبر گويند ولي درمباحث تشريح چوب فيبر به الياف باخصوصيات فوق اطالق مي گردد‪.‬‬ ‫‪ -2‬به ‪ 1‬تا ‪ 2‬ميليمتر بلندي مي رسند (بسته به گونه هاي مختلف)‬ ‫‪3‬‬ ‫‪- Parenchyma type epithelial cell‬‬ ‫‪24‬‬ ‫دکتر طالئی‪1399‬‬ ‫جزوه شناخت عمومی چوب‬ ‫اي را در شناسايي چوبها بازي مي کنند و اين به دليل اشکال مختلفي است که از اجتماع آنها درمقاطع عرضي چوبها ظاهر ميگردد (شکل )‪.‬بعنوان‬ ‫مثال پارانشيمها درچوب بلند مازو بصورت دور آوندي‪ ،‬پراکنده و بصورت زنجيرهاي مماسي ديده مي شوند (سه حالت) و درچوب آزاد پارانشيمها‬ ‫بهمراه آوندهاي چوب تابستانه تشکيل نوارهاي زيکزاک و پيوستهاي را ميدهند و درچوب زبان گنجشک به شکل گردآوندي مي باشند‪.‬‬ ‫با افزايش درصد پارانشيمهاي طولي خاصيت االستيسيته (ارتجاع پذيري) چوب افزايش مييابد‪.‬نظم قرارگرفتن پارانشيمها در مقطع عرضي را‬ ‫به ترتيب با پارانشيمهاي مستقل از آوند و پارانشيمهاي همراه آوند تقسيم مي کنند (شکل )‪.‬‬ ‫پراکنده ‪– Diffuse‬‬ ‫‪Apotracheal parenchyma‬‬ ‫نواري ‪-Banded‬‬ ‫پارانشيم مستقل از آوند‬ ‫گروهي پراکنده ‪-Diffuse aggregate‬‬ ‫همراه آوندي نامشخص ‪– Scanty paratracheal‬‬ ‫همراه آوندي يک طرفه ‪- Unilaterally paratracheal‬‬ ‫گردآوندي ‪–Vasicentric‬‬ ‫‪Paratracheal parenchyma‬‬ ‫بالدار ناپيوسته ‪-Aliform‬‬ ‫پارانشيم همراه آوندي‬ ‫بالدار پيوسته ‪– Aliform confluent‬‬ ‫نواري پيوسته ‪– Banded confluent‬‬ ‫ابتدايي ‪- Initial‬‬ ‫(پاياني) انتهايي ‪– Terminal‬‬ ‫‪25‬‬ ‫دکتر طالئی‪1399‬‬ ‫جزوه شناخت عمومی چوب‬ ‫شکل ‪ -‬شماي نحوه استقرار پارانشيمهاي طولي درمقطع عرضي پهن برگان‬ ‫‪26‬‬ ‫دکتر طالئی‪1399‬‬ ‫جزوه شناخت عمومی چوب‬ ‫‪ -4‬پره هاي چوبي يا پارانشيم هاي عرضي )‪:(Rays‬‬ ‫پره هاي چوبي از سلولهاي مادري پره هاي چوبي و درجهت شعاعي دواير چوبي تشکيل مي گردند‪.‬سلولهاي پره ها داراي ديواره اي نازک و‬ ‫مجهز به منافذ ساده مي باشند و از ابعاد بسيار کوچکي (نسبت به فيبرها و آوندها‪ )...‬برخوردارند (شکل ‪ )20‬و نقش پود را درچوب بازي مي کنند‪.‬‬ ‫وظيفه آنها ذخيره مواد غذايي و انتقال اين مواد از آبکش ها به ساير قسمتهاي چوب (آوندها‪ ،‬فيبرها و ‪ )....‬جهت تامين مواد غذايي عناصر‬ ‫چوبي تا چوبي شدن کامل اين واحدها مي باشند‪.‬به همين دليل است که پارانشيم هاي عرضي يا پره هاي چوبي آخرين واحدهاي ساختماني‬ ‫چوبند که پس از چوبي شدن ساير قسمتها و مردن آنها يا چوب دروني شدن آنها مي ميرند و جزو چوبدرون مي شوند (تغذيه اليه کامبيوم و‬ ‫بخش آبکش ها نيز توسط همين پره ها انجام مي گيرد)‪.‬پارانشيم هاي عرضي پهنبرگان بطور متوسط ‪ 17‬درصد (درمحدوده ‪ 5‬تا ‪ 34‬درصد) از‬ ‫حجم چوب را تشکيل مي دهند‪.‬‬ ‫پارانشيم هاي عرضي يا پره هاي چوبي نقش مهمي درشناسايي ماکروسکوپي و ميکروسکوپي گونههاي چوبي دارند‪.‬از آنجا که اجتماع‬ ‫سلولهاي پارانشيمي عرضي بخش هاي تقريباً مکعب مستطي ل شکلي را درمتن چوب تشکيل مي دهند که طول آنها درجهت شعاعي (ازسمت‬ ‫پوست به مغز درخت) و پهناي آنها درجهت طولي ساقه قرار دارند‪ ،‬ابعاد اين بخش ها درگونه هاي مختلف تغيير مي کنند و باعث مي گردند تا‬ ‫چوبهاي متفاوت شناسايي شوند‪.‬‬ ‫بعنوان مثال ضخامت پرههاي چوبي درچوب بلند مازو و در پرههاي بزرگ به حدود ‪ 20‬رديف (دروسط پره نه درانتها) سلول پارانشيمي و‬ ‫پهناي آنها‪ ،‬که درجهت يا مقطع مم

Use Quizgecko on...
Browser
Browser