A Historical Review of Persian Audiovisual Media PDF
Document Details
Uploaded by RestfulCanyon3631
سعید عامری
Tags
Summary
This document offers a historical overview of film introduction and translation in Iran, specifically focusing on the "between-the-lines" (subtitling) and simultaneous translation era in cinema. It highlights early methods of bringing foreign films to a Persian audience, and discusses relevant figures and events during that period.
Full Transcript
از پست و بلند ترجمة فیلم میاننویسی و دیلماجگری در سینمای ایران 1 سعید عامری .1ورود سینما به ایران همزمان با اختراع دوربین فیلمبرداری یا همان دستگاه سینمات...
از پست و بلند ترجمة فیلم میاننویسی و دیلماجگری در سینمای ایران 1 سعید عامری .1ورود سینما به ایران همزمان با اختراع دوربین فیلمبرداری یا همان دستگاه سینماتوگراف ،یک نمونه از آن در عصر قاجار به ایران وارد شد.این چراغ جادو را مظفرالدینشاه در بازگشت از فرانسه در اوایل دهة 1280شمسی به ایران آورد.در سال 1283میرزاابراهیمخان صحافباشی اولین سالن نمایش را در خیابان چراغ گاز تهران برای نمایش عمومی و تجاری فیلم افتتاح میکند. فیلمهای بهنمایشدرآمده فیلمهای صامت کمدی یا خبری کوتاه (کمتر از 10دقیقه) بودند که از روسیه وارد میشدند و تماشاچیان این فیلمها نوعاً افرادی از طبقات باای جامعه بودند (مهرابی.)1363 ،مکان نمایش میرزاابراهیمخان سالن بسیار بلندی بود و کف آن هم با زیلو فرش شده بود و مردم به هنگام تماشا روی زمین مینشستند.فردی در کنار پردة نمایش قرار میگرفت تا داستان فیلم را برای مردم روایت کند ،درست شبیه پردهخوانها یا نقاان قهوهخانهها (ایثاری.)1979 ،این سالن سینما بیش از دوماه عمر نکرد چون شیخفضلاهنوری با پخش فیلمهای غربی که پوشش زنان در آن نامناسب بود مخالفت کرد.دلیل دیگر، عضویت ابراهیمخان در انجمن مخفی و تاش برای انجام اصاحات در حکومت (مشروطهخواهی) بود.درنهایت ،بهدلیل مسائل سیاسی و مذهبی تماشاخانه را تعطیل میکنند و خود او را به هند تبعید میکنند (نفیسی.)2011 ، اما بستهشدن سالن سینمای صحافباشی بهمعنای پایان کار سینما در ایران نبود و چند سال بعد یعنی ،1286مهدی روسی خان با خرید دو دستگاه ویدیو پروژکتور شروع به پخش فیلمهای خارجی در دربار و خانة ثروتمندان و سپس پخش عمومی و تجاری کرد.فیلمهای 1دانشجوی دکتری مطالعات ترجمه ،دانشگاه فردوسی مشهد //////164فصلنامه مترجم /سال بیستوششم /شماره شصتودوم مورد نمایش در سینمای وی بیشتر کمدیهای فرانسوی بودند.پس از آن تماشاخانههای بیشتری توسط ایرانیهای متولد روسیه افتتاح شد.اردشیرخان باتماگریان توانست بیش از یک دهه به پخش و نمایش عمومی فیلم بپردازد.سالن نمایش اردشیرخان صندلی و سالن ورودی داشت و قدم مهمی در جهت تثبیت و توسعة سالنهای نمایش برای پخش عمومی محسوب میگردید (ایثاری.)1979 ،فیلمهایی که اردشیرخان وارد میکرد محصوات صامت روسیه و فرانسه بودند.وی برای ایجاد تنوع بیشتر در پخش فیلمهای صامت با استفاده از دستة نوازندگان (پیانو و ویالون) به پخش موسیقی زنده قبل یا هنگام نمایش فیلم اقدام کرد.وی همچنین مترجم فیلم در تماشاخانة خود بود اما به دایلی نامعلوم از پخش فیلمهای خارجی سرباز زد (نفیسی.)2011 ، تا اوایل دوران پهلوی اول غریب به هشت سالن پخش فیلم در تهران تأسیس شده بود و تا 1310این تعداد سالن به 15در تهران و 11در سایر شهرستانها افزایش یافت (دانیال و مهدی.)2006 ، .2میاننویسی مهمترین فعالیتهای ترجمهای را باید در کارهای خانباباخان معتضدی جستجو کرد.او که تجربة کار در استودیوی فیلم در فرانسه را داشت و بهخوبی با سینما و فیلم آشنا بود ،از مترجم همزمان برای بلندخوانی (پردهخوانی) میاننویسهای فیلمهای صامت خارجی استفاده میکرد.مهمترین تحول ترجمهای در این دوران ترجمة میاننویسها به فارسی توسط معتضدی بود.وی در استودیوی شخصی خود میاننویسهای فیلم را به فارسی ترجمه و مجدداً از آنها فیلمبرداری میکرد و در درون فیلم قرار میداد.این شیوه باعث شد به تعداد بینندگان تا 20درصد افزوده شود.این شیوة ترجمة فیلم تا دهه 1330یعنی تا زمان آغاز دوبله باقی ماند (نفیسی.)2011 ، به نقل از احمد ژیرافر ( ،)1392استفاده از میاننویس در دوران قاجار بسیار متداول بود چون تمامی فیلمهای خارجی صامت بودند و با زیرنویس اصلی وارد میشدند.برای اولینبار در آذرماه ،1296سینما خورشید در الهزار فیلمی با میاننویس فارسی پخش کرد.اگرچه میگفتند این شیوه را خانباباخان معتضدی ابداع کرده است ولی قبل از او این شیوه در چندین سینما بهکارگرفته شده بود ولی به دایلی ادامه پیدا نکرده بود.پس از آن ،سینما پااس شیوة ترجمة همزمان (دیلماجگری) را بهکارگرفت.سال 1302در سینما فاروس نیز پس از وقفهای شش ساله فیلمها را به شیوة میاننویس پخش میکردند.همچنین گزارش میاننویسی و دیلماجگری در سینمای ایران 165///// شده است که زیرنویس فارسی بعضی فیلمها مخصوصاً فیلمهای جنگی که در سینما خورشید بهنمایشدرمیآمد را روسها به عهده داشتند چون این فیلمها هدفی تبلیغاتی دنبال میکردند. خانباباخان معتضدی در سال 1305شیوة میاننویسی را احیا میکند.او با مرکب دیالوگها را در داخل کادر مینویسد و از روی آن فیلمبرداری کرده و در جای میاننویسهای فیلم قرار میدهد.بااینوجود چون اکثر مردم بیسواد بودند برای فهم میاننویسها از دیلماج هم کمک گرفته میشد (ژیرافر.)1392 ، با ورود فیلمهای ناطق خارجی به ایران ،استفاده از میاننویسها و دیلماج مجدداً رونق پیدا کرد چون هنوز صنعت دوبله یا زیرنویسگذاری در ایران پانگرفته بود.فیلمهای ناطق تقریباً سه سال بعد از تولید اولین نمونهها در آمریکا به ایران وارد شدند (ایثاری.)1979 ،با افتتاح سینما پااس در سال ،1309برای اولینبار فیلم ناطق ریوریتا به نمایش درآمد.این فیلم انگلیسیزبان برای تماشاچیان ایرانی مفهوم خاصی نداشت چون با زبان فیلم آشنایی نداشتند.درنتیجه برای مفهومکردن معنی فیلم از شیوة قدیمی میاننویسی و دیلماجگری استفاده شد.فیلم ناطق چهار پیادهنظام محصول کمپانی اوفای آلمان نخستین فیلم ناطقی بود که در آن از میاننویس استفاده شد (ژیرافر.)1392 ،در شیوة میاننویسی در فواصل زمانی پنج تا ده دقیقه یک ترجمة توصیفی از صحنه بهروی پردة نمایش ظاهر میشد.این شیوة میاننویسی مقرونبهصرفه بود چون دیگر نیاز به مترجم همزمان نبود هرچند باعث میشد که فقط افراد باسواد از فیلم لذت ببرند.بهعاوه در این شیوه ،زمان نمایش فیلم بیشازحد طوانی میشد چون میاننویسها نیمساعت به زمان پخش فیلم اضافه میکردند.این شیوه مشکات دیگری هم ایجاد میکرد.مثاً ممکن بود ترجمه را در جای نامناسبی از فیلم بگذارند یا اینکه بینندگانی که با زبان اصلی فیلم آشنایی داشتند زودتر از بقیه فیلم را درک کنند.مثاً در صحنهای که طنز بود گروهی زودتر از گروه دیگر میخندیدند و نوعی ناهماهنگی میان بینندگان ایجاد میشد (ایثاری.)1979 ، با توجه به اینکه بیشتر بینندگان فیلم در آن زمان بیسواد بودند شیوة دیلماجگری جذابتر به نظر میرسید (دانیال و مهدی.)2006 ،شیوة جالب دیگر استفاده از افراد باسواد برای خواندن میاننویسها بود.افراد پیر یا بیسوادی که نمیتوانستند میاننویسها را بخوانند با خود فرد جوان و باسوادی را به سینما میآوردند که میاننویسها را برای آنها بخواند. اشکال این شیوه این بود که سروصدای زیادی در سینما درست میکرد و لذا تماشای فیلم برای افراد باسوادی که خود قادر به خواندن میاننویس بودند آزاردهنده میشد.همچنین //////166فصلنامه مترجم /سال بیستوششم /شماره شصتودوم بینندگانی که فیلم را یکبار دیده بودند شروع به تعریف جریان داستان میکردند که با اعتراض بینندگان دیگر مواجه میشد (نفیسی.)2011 ،فیلمهای ناطق در غرب مورد استقبال زیادی قرارگرفتند اما این فیلمها در ایران چندان با استقبال روبهرو نشد.مردم فیلمهای صامت با چند توضیح یا میاننویس مختصر را ترجیح میدادند.محمد علی ایثاری سه دلیل برای عدم محبوبیت فیلمهای ناطق در ایران ذکر میکند :الف) ضعف بیشازحد سیستمهای صدا و آکوستیک سینماهای ایران در آن زمان.ب) جایگزینی فوری و بدون مقدمة مترجمان و گروه موسیقی با اسپیکرهای صدا که کیفیت صدای پایینی داشتند.ج) مردم بسیار کمی میتوانستند دیالوگهای فیلمهای خارجی را بفهمند.این دایل باعث دلسردی مردم از سینمای ناطق شد و تعداد بینندگان سینما بهشدت کاهش یافت.تنها یک اتفاق میتوانست مردم را متقاعد کند که فیلم ناطق برتر از فیلم صامت است و آن چیزی نبود جز نمایش فیلمی به زبان فارسی.این فرصت را محمدعلی فروغی وزیر امور خارجة وقت در اختیار ایرانیان قرار داد.وی در فیلمی خبری که از سفرش به ترکیه گرفتهشده بود چند کامی به فارسی صحبت میکند.تماشاگران ایرانی برای اولینبار فیلم ناطقی را میبینند که در آن به زبان فارسی صحبت میکنند (ایثاری.)1979 ، افراد بسیاری خاطراتی از دوران میاننویسی فیلم نقل کردهاند که در اینجا تعدادی از آنها را ذکر میکنیم.در گفتوگو با مجلة سینمایی فیلم ،محمد مینو ( )1389دربارة شغلش در مجموعة سینما سعدی مینویسد: مدتی هم در سینما سعدی کار میکردم.وقتی سینما سعدی افتتاح شد ،زمانی بود که هنوز فیلمها را دوبله نمیکردند و برای توضیح داستان از میاننویس استفاده میکردند. مکانیک سینما سعدی ،آقایی بود به نام هاراطون که یک استودیو فیلم هم داشت. هاراطون امور فنی سینما را انجام میداد و بهاصطاح به او میگفتند مکانیک سینما. آقایی بود به اسم باصری از روی کاتالوگ فیلم کار ترجمه را انجام میداد...بعضی فیلمها کاتالوگ داشت و خیلیها هم نه.فیلمی که از خود کمپانی خریده میشد یا نمایندگیاش در ایران آن را وارد میکرد ،کاتالوگ داشت.وقتی این آقای باصری ترجمه را انجام میداد ،ترجمه را میدادیم به آقایی بهنام یکهباش که آپاراتچی سینما زهره بود و خط خیلی زیبایی داشت.یکهباش دانهای یک قران یا سه شاهی میگرفت و ترجمهها را روی کاغذ سفید مینوشت.دوباره این نوشتههای خوشخط را میآوردند، میدادند به هاراطون (مکانیک سینما) که یک دستگاه فیلمبرداری دستی (هندلی) داشت.کنار آپاراتخانة سینما سعدی پشتبام کوچکی بود که همانجا هاراطون این میاننویسی و دیلماجگری در سینمای ایران 167///// نوشتهها را زیر آفتاب میگذاشت و ازشان فیلم میگرفت.آنوقت این فیلمها را میبردیم به همان خیابان ظفر که گفتم و آنجا چاپ میکردند. در ماهنامة سینمایی فیلم خاطراتی از روبیک زادوریان ( )1389دربارة میاننویسها نقل شده است: از سیزدهسالگی در کار سینما بودم.آن زمان فیلمها دوبله نمیشد و همة فیلمها به زبان اصلی با میاننویس فارسی به نمایش درمیآمد.صحنههای مختلف فیلم را میبریدند، ترجمة صحنهها را روی کاغذی مینوشتند و از نوشتهها فیلمبرداری میکردند و پس از چاپ ،وسط صحنههای مختلف میچسباندند.برادرم سیمون کار فیلمبرداری و چاپ این نوشتهها را در ابراتوار خودش انجام میداد.خانباباخان معتضدی قبل از ما این کار را میکرد و وقتی ما شروع کردیم ،او پیر شده بود.به همین دلیل نتوانست با ما رقابت کند.بیشتر فیلمها را ما میاننویس میگذاشتیم.برادرم با مترجمان زیادی کار میکرد. یادم هست که یک هندی با برادرم کار میکرد که هشت زبان میدانست.بعدها هندی دیگری به نام آهوجا با برادرم کار میکرد.برای ترجمه ،مترجم باید فیلمها را روی پرده میدید و همزمان دیالوگها را ترجمه میکرد.البته ترجمههای آن زمان صددرصد دقیق نبود زیرا کار را خیلی سرسری میگرفتند.ضمن اینکه همة دیالوگها هم ترجمه نمیشد.جملههای فارسی روی ورقههای سفید یا سیاه به اندازة 13در 18توسط آقایی به نام فریدون که سرکنترلچی سینما خورشید بود نوشته میشد.او بعدها خودش با آقای امامی سینما تابان را خرید.برای فیلمبرداری از این ورقهها میزی درست کرده بودیم که یک طرفش دوربین فیلمبرداری بود و طرف دیگرش نوشتهها را میگذاشتیم. نوشتههای هر فیلم بین 60تا 80صفحه میشد.برای تعیین مدت فیلمبرداری ،نوشتهها را با صدای بلند میخواندیم.فیلمبرداری در هوای آزاد و با نور طبیعی انجام میشد.در سالن نمایش دکمه زنگی را نصبکرده بودیم و خود زنگ در آپاراتخانه بود.مترجم پس از دیدن صحنهای که باید میاننویس داشته باشد ،زنگ را به صدا درمیآورد. آپاراتچی با شنیدن صدای زنگ ،روی فیلم در آپارات عامت میگذاشت.مترجم به تعداد این زنگها ترجمه میکرد و بعد از فیلمبرداری بر اساس عامتی که آپاراتچی روی فیلم گذاشته بود نوشته به وسط صحنهها مونتاژ میشد. عطااه زاهد ( )1366نیز در مصاحبهای با عنوان عطااه زاهد سندی زنده از سالهای آغاز سینما در ایران در ماهنامة سینمایی فیلم ،خاطرة خود از میاننویسی را اینگونه بیان میکند: //////168فصلنامه مترجم /سال بیستوششم /شماره شصتودوم در بین صحنههای مختلف نوشتههایی میآمد که هرکدام شمارهای داشت و قباً این نوشتهها ترجمه شده و شخصی در سالن بود که آن را با صدای بلند میخواند.ازآنجاکه هنوز چراغقوه نیامده بود ،برای خواندن ترجمهها از فانوس دریایی استفاده میکردند. موقع خواندن متن فتیله را باا میکشیدند و بعد از خواندن آن شعله را کم میکردند.در سینما پارس ،شخصی به نام میرزاعلیمحمدخان نکومندیان را آورده بودند که تحصیلکردة هندوستان بود و کار ترجمه و خواندن این متنها را انجام میداد.یکشب خبر دادند سکته کرده و دیگر نمیتواند نوشتهها را بخواند.همان شب محمدخان از من پرسید که میتوانم نوشتهها را برای مردم بخوانم یا نه؟ گفتم :بله چون همه را از حفظم و احتیاجی هم به چراغ ندارم. .3دیلماجگری با تأسیس سالنهای رسمی سینما در اوایل دهه ،1300سینماداران برای جلب هرچه بیشتر مشتری برای فیلمهای صامت به شیوههای مختلفی رو آوردند.مثاً گزارش شده است که آرنولد یاکوبسن مؤسس سینما ایران برای جلب مشتری چای مجانی عرضه میکرده است یا سینماداران دیگر ،فیلمهای خاصی مثل رقص مادامپری را نمایش میدادند.اما عموم سینمادارها از یک نوازنده پیانو و ویالون استفاده میکردند تا برای جذب بیشتر مشتری موقع پخش فیلم آهنگ بنوازند.اینجا بود که سینماداران به فکر افتادند که برای جذب هرچه بیشتر مشتری افرادی را برای ترجمة میاننویسهای فیلم استخدام کنند.این افراد دیلماج نام داشتند که پل ارتباطی میان بیننده و فیلم بودند (ژیرافر.)1392 ،شیوة کار دیلماجها بهنوعی ادامة سنت دیرینة پرده خوانی در ایران بود که قبل از سینما در قهوهخانهها (شاهنامة فردوسی) یا تعزیهها (شهادت امام حسین) اجرا میشد.دیلماجها به چند شیوه کار خود را اجرا میکردند.یا روی بالکن یا بلندی یا کنار پردة سینما میایستادند یا اینکه در وسط سالن نمایش و در تاریکی راه رفته و ترجمه میکردند (نفیسی.)2011 ، نامنظمبودن سالن در هنگام نمایش فیلم باعث بروز اتفاقات قابلتوجهی میشد.مثاً با ورود افراد بانفوذ و صاحب منصب و یا قلدرهای محله به سالن سینما ،نمایش فیلم قطع شده و با نشستن آنها نمایش فیلم از ابتدا شروع میشد.زمانی که دیلماج با آبوتاب در حال شرح و توصیف وقایع فیلم بود ،آجیلفروش سینما که در زمان نمایش فیلم هم مشغول کار بود ،با صدای بلند اجناس خود را به فروش میرساند.گاهی هم اتفاق میافتاد که دیلماج بیمار میگردید و دستیار دیلماج که غالباً فردی کمسواد یا بیسواد بود ،کار ترجمه را بر عهده میاننویسی و دیلماجگری در سینمای ایران 169///// میگرفت.اگر دیلماج یا دستیارش در ترجمة میاننویسها اشتباه میکرد یا در سالن کسی بود که به زبان خارجی اشراف داشت و میتوانست نوشتههای فیلم را بخواند احتمال اعتراض و درگیری بین این دو بسیار بود.پارهای از مواقع دیلماج ترجمهها و توضیحاتی را که حفظ کرده بود ،از یاد میبرد درنتیجه از قدرت تخیل خود کمک میگرفت و فیلم را بهصورت دیگری روایت میکرد.دیلماجها در سینماهای درجه سه شبی سه تا چهار ریال ،در سینماهای درجه دو شبی پنج تا شش ریال و در سینماهای درجهیک ،شبی یک تومان مزد دریافت میکردند (مهرابی.)1363 ، کار دیلماج ظاهراً به خواندن میاننویسهای ترجمهشده یا ترجمة میاننویسهای اصلی محدود نبوده بلکه در مواردی در پایان فیلم نکات اخاقی فیلم را هم بازگو میکرده یا شیوة روایت داستان را پیچیده میکرده تا حس تعلیق در میان تماشاگران بیشتر شود.دیلماجها همچنین فیلمها را بومیسازی میکردند تا از منظر زبانی و فرهنگی برای مخاطب بیشتر قابلفهم باشد.مثاً آقای افتخاری که در شهر تبریز کار میکرد برای مخاطبین آذریزبان منطقه از انگلیسی و فارسی به ترکی آذری ترجمه میکرد (نفیسی.)2011 ، عطااه زاهد ( )1366از خاطرات دیلماجگری خود میگوید: چندی پیش ،اسحاق زنجانی که آنوقتها از مترجمان و ناطقان سینما بود برای بستن قرارداد فیلم به شیراز آمده بود و یکی دو شب هم فیلم پسر تارزان را صحبت کرده بود. من که لحن صدای او را یاد گرفته بودم موقع خواندن متن به سبک میرزاعلیمحمدخان نکومندیان نخواندم بلکه به سبک اسحاق زنجانی خواندم.از طرفی چون قباً تئاتر کارکرده بودم ،میدانستم چطور صحبت کنم که صدایم به همه جای سالن برسد.این شد که از آن شب بهعنوان ناطق سینما پیش پسرعموی پدرم محمدخان کار میکردم.از سریالهایی که در آنها بهعنوان ناطق و مترجم در میان فیلم صحبت میکردم معمای چهار کلید ،معمای باراباس ( 7سری) ،اسرار نیویورک ( 7سری) ،پسر تارزان (12 سری) ،مقصر کیست و ...بود. بهرامیان نظمیهچی (نقلشده در رحیمیان )1372 ،در خاطرات سینماییاش به شیوة کار دیلماج اشاراتی دارد: اردشیرخان شخصی تنومند و ارمنی بود و قسمتی از ساختمان دوطبقه روبهروی بانک ملی در خیابان فردوسی متعلق به وی بود.طبقة زیر را به مغازههای کتابفروشی و غیره اجاره داده بود ولی طبقة دوم را برای خود نگهداشته و در آنجا یک سینمای کوچکی //////170فصلنامه مترجم /سال بیستوششم /شماره شصتودوم تهیهکرده بود.تماشاچیان منحصر بودند به عدة خیلی کمی از مرد و بچه.مطابق مقررات آنوقت زنها حق ورود به چنین محلی را نداشتند.از آن اتاق کوچک به یک سالن نسبتاً بزرگی وارد میشدند و در آنجا دو صف صندلی نهاده بودند.واردین بهطورمنظم دور صندلیها نشسته و با بیصبری در انتظار تاریکشدن اتاق و ظاهرشدن عکسها روی پردة سفید بودند و بلند باهم صحبت کرده یا تخمه میشکستند.برای اینکه مجلس بهکلی سرد و کسلکننده نشود خود اردشیرخان با هیکل بزرگ هر نیم ربع ساعت وارد شده و مژده میداد که الساعه تماشا شروع خواهد شد.ضمناً انتظار میکشید که ااقل یک عدة بیستنفری در سالن جمع شده باشد.این انتظار تا یک ساعت به طول میانجامید تا تقریباً عدة حضار به یک چنین عددی میرسید.آنوقت پنجرهها و درهای سالن را محکم بسته و پردههای ضخیم آن را پایین میکشید.یک نفر تارزن و یک نفر هم با دنبک شروع میکردند به نواختن آهنگهای وطنی و تماشاچیان را مهیای شنیدن و دیدن صحنههای مهیج مینمودند.خود اردشیرخان با یک حالت جدی و موقر در باای اتاق ایستاده تا راجعبه بازی و اشخاص آن توضیحات ازم را بدهد...اردشیرخان جمات را با لهجة خاص ارمنی...ادا میکرد که خودش اسباب تفریح مستمعین میشد.من یکدفعه برای تماشا با عدهای همشاگردیها به آنجا رفته بودم.با شرحی که گذشت وارد سالن شده و روی صندلی قرار گرفتم.فیلم آن شب نمایش سادهای بود که خیلی زود تمام شد.اردشیرخان با صدای بلند میگفت آقایان خوب نگاه کنید تا یادتان نرود. این شخص که پشت در ایستاده و از سوراخ کلید به اتاق نگاه میکند یک نفر مرد از اهل بازار و خیلی خوب آدمی است ،اما زنش...چه عرض کنم از آن زنهاست.بیچاره مرد که رفته زیارت حاا که این وقت شب به خانه برگشته میبیند که یک نفر دیگر بهجای او در رختخواب آنها دراز کشیده است.اول باور نمیکند اما میبیند که نه درست است زیرا که این شخص خود او نیست ابد کس دیگری است.حاا بیچاره متحیر است که چه بکند و چه خاکی برسر بریزد که اسباب بیآبروییاش نشود.اگر داد بزند همسایهها بیدار شده و قضیه فاش گردیده و دیگر برای او در بازار آبرویی باقی نمیماند و اگر بیصدا جلو رود ممکن است آن مرد شخصی گردنکلفت و قوی باشد و از جا بلند شده او را یک کتک حسابی بزند.همینطور که میبینید این بیچاره بیتکلیف مانده.از سوراخ این کارها را که اسمش را نمیگویم نگاه میکند.ما تماشاچیان هم با شنیدن این مقدمه سرها را جلو آورده و بادقت نظاره میکردیم ولی چون پرده بهقدری تاریک و مبهم بود که این کارها را درست نمیدیدیم.فقط یک زن و مرد و بعد همان شوهر را دیدیم که سطل آب در دست دارد و وارد اتاق میشود.اما اردشیرخان با بیانات شیرین خود اظهار داشت که بااخره شوهر دل به دریا زده از طرف نترسیده و میرود از میاننویسی و دیلماجگری در سینمای ایران 171///// آشپزخانه یک سطل آب کثیف برمیدارد و سریع وارد اتاق شده و میریزد روی آن مرد که با زنش در رختخواب دراز کشیده است.با گفتن این جملة آخر ،اردشیرخان خودش خندة پرصدایی نمود و چند از تماشاچیان هم بدنبال او قهقهه زدند.بعد چراغها روشن شد و مجلس تمام شد.اردشیرخان بهعنوان تشکر از تماشاچیان میگفت اینها هم به مرادشان رسیدند.انشاه شما هم موفق باشید. معیار اصلی انتخاب دیلماج توسط سینمادارها زیبایی صدا نبوده است بلکه رسابودن صدا اهمیت داشت.با گسترش صنعت دوبله در دهة ،1320عمر میاننویسی و دیلماجگری نیز سرآمد (ژیرافر.)1392 ، کتابنامه رحیمیان ،ب.)1372(.سوانح تاریخ سینمای ایران.ماهنامه سینمایی فیلم.105-100 ،152 ، زادوریان ،ز.)1389(.عشق به سینما ،وسوسه سینما حرفهای روبیک زادوریان دربارهی تأسیس استودیو شهاب و تاریخ فنی دوبله در ایران.ماهنامه سینمایی فیلم.59-58 ،415 ، زاهد ،ع.)1366(.عطااه زاهد ،سندی زنده از سالهای آغاز سینما در ایران.ماهنامه سینمایی فیلم.20-16 ،59 ، ژیرافر ،ا.)1392(.تاریخچه دوبله به فارسی در ایران (جلد اول).تهران ،ایران :کولهپشتی مهرابی ،م.)1363(.تاریخ سینمای ایران از آغاز تا سال .1357تهران ،ایران :مؤلف مینو ،م.)1389(.سینما عافی بود! :گفتوگو با محمود مینو ،تعمیرکار تجهیزات فنی و آپارات سالنهای نمایش.ماهنامه سینمایی فیلم.45-43 ،415 ، Daniel, E. L., & Mahdi, A. A. (2006). Culture and customs of Iran. Westport, Irland: Greenwood Press. Issari, M. A. (1979). A historical and analytical study of the advent and development of cinema and motion picture production in iran (1900-1965). (Unpublished doctoral dissertation), University of Southern California, California, CA. Naficy, H. (2011). A social history of Iranian cinema: The artisanal era, 1897–1941 (Vol. 1). London, England: Duke University Press. *****